به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب امین صالحی ابرقویی

  • ناهیدالسادات حسینی، مریم دهشیری*، ناهید رمضانی جلفایی، امین صالحی ابرقویی

    مقدمه:

     اختلال عملکرد جنسی زنان یک مشکل شایع در سراسر جهان است. گیاه خارخاسک از گذشته در درمان ناباروری، ناتوانی جنسی و میل جنسی پایین استفاده می شده است. مطالعاتی که تاثیر خارخاسک بر عملکرد جنسی زنان را ارزیابی کردند، نتایج متناقضی را گزارش کرده اند. بنابراین مطالعه حاضر با هدف مرور نظام مند مقالات در زمینه تاثیر گیاه خارخاسک بر اختلال عملکرد جنسی زنان به منظور تسهیل تصمیم گیری در خصوص استفاده از خارخاسک در این راستا صورت گرفت.

    روش کار

    در این مطالعه مروری جهت یافتن مقالات مرتبط، پایگاه های دادهPubMed ،Scopus ، Web of Science، Magiran، SID و Google Scholar بدون محدودیت زبانی، زمانی و موقعیت مکانی تا دسامبر 2021 با استفاده از کلید واژه های Tribulus یا Zygophyllaceae جستجو شد. دو نویسنده به طور مستقل اطلاعات مقالات را استخراج کردند. مطالعات واجد شرایط از طریق ابزار کیفیت سنجی Cochrane collaboration مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها

    با استفاده از استراتژی جستجو، 1367 مطالعه بازیابی شد. 6 مقاله واجد شرایط برای ورود به مطالعه حاضر بودند. داده ها نشان داد که گیاه خارخاسک باعث بهبود برخی فاکتورهای مرتبط با اختلال عملکرد جنسی در زنان سنین باروری و یایسگی شده است. در 3 مطالعه، سطوح تستوسترون مورد ارزیابی قرار گرفته بود که یافته ها حاکی از افزایش سطح تستوسترون آزاد در زنان یایسه بود.

    نتیجه گیری

    مصرف خارخاسک در بهبود اختلال عملکرد جنسی زنان موثر است. هرچند به دلیل محدودیت در تعداد مطالعات، تصمیم گیری نهایی در مورد مصرف این گیاه در درمان اختلال عملکرد جنسی زنان نیازمند بررسی های بیشتر و دقیق تر است.

    کلید واژگان: اختلال عملکرد جنسی زنان, خارخاسک, سنین باروری, مرور نظام مند, یائسگی}
    Nahid Alsadat Hosseini, Maryam Dehshiri *, Nahid Ramezani Jolfaie, Amin Salehi Abargouei
    Introduction

    Female sexual dysfunction is a global common problem. Tribulus terrestris has long been used to treat infertility, impotence and low sexual desire. Studies assessing the effect of Tribulus terrestris on female sexual dysfunction have reported contradictory findings. Thus, the present study was performed with the aim of systematically reviewing articles on the effect of Tribulus terrestris on female sexual dysfunction to facilitate decisions regarding the use of Tribulus terrestris in this regard.

    Methods

    In this review article, to find the related studies, PubMed, Scopus, Web of Science, Magiran, SID and Google Scholar databases were searched using the keywords "Tribulus" or "Zygophyllaceae" without limitations on language, time and location until December 2021. Two authors extracted articles'' information independently. Eligible studies were evaluated using the Cochrane collaboration quality assessment instrument.

    Results

    A total of 1367 papers were retrieved using the search strategy. Six papers were eligible to enter the study. The data showed that Tribulus terrestris improved some of the factors associated with sexual dysfunction in childbearing and menopausal women. In three studies, testosterone levels were evaluated, and the findings indicated an increase in free testosterone levels in postmenopausal women.

    Conclusion

    Consumption of Tribulus terrestris is effective on improving sexual dysfunction in women. Although, due to the limited number of studies, the final decision on the use of this plant in the treatment of female sexual dysfunction requires more accurate and careful investigations.

    Keywords: Childbearing age, Female sexual dysfunction, Menopause, Systematic review, Tribulus terrestris}
  • سید سعید مظلومی، سعید دشتی*، امین صالحی ابرقوئی، حسین فلاح زاده، محمدحسین سلطانی
    مقدمه

    پیش فشاری خون یک بیماری شایع در سراسر جهان در 30 تا 50 درصد از جمعیت های مورد مطالعه است. پیروی از برنامه غذایی در بین افراد پیش فشارخونی از ضروری ترین تغییرات در سبک زندگی می باشد این مطالعه با هدف بررسی میزان پیروی از برنامه غذایی DASH  در بین افراد پیش فشارخونی انجام شد.

    روش بررسی

    در یک مطالعه توصیفی _ تحلیلی به صورت مقطعی در سال 1396، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 165 فرد پیش فشارخونی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهر فردوس مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه یاداشت خوراک سه روزه بود اطلاعات مربوط به برنامه غذایی با استفاده از نرم افزار N4 به دست آمد و برای تجزیه و تحلیل دادها از نرم افزار Spss نسخه 19 و آزمون های توصیفی و تحلیلی استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین  پیروی از برنامه غذایی DASH 4/4±21/24 بود میانگین و انحراف معیار فشارخون سیستولیک و دیاستولیک به ترتیب 82/9±133و 11±82  میلی متر جیوه بود. پیروی از برنامه غذایی DASH  با افزایش مصرف میوه ها، سبزی ها، لبنیات کم چرب، غلات کامل، حبوبات، مغزها و کاهش مصرف سدیم، نوشیدنی های شیرین و گوشت قرمز و فراوری شده همراه بود. تفاوت اماری معنی داری بین اجزای برنامه غذایی DASH  با امتیاز برنامه غذایی DASH  وجود داشت.

    نتیجه گیری

    با توجه به اهمیت پیروی از برنامه غذایی جهت پیشگیری از ابتلا به فشارخون بالا و میزان متوسط پیروی از آن در بین افراد پیش فشارخونی پیشنهاد می شود جهت افزایش میزان پیروی از برنامه غذایی، طرح های مداخلاتی تیوری محور برنامه ریزی گردد.

    کلید واژگان: پیش فشارخون, برنامه غذایی متوقف کننده فشارخون, رژیم غذایی}
    Seyed Saeid Mazloomymahmoodabad, Saeid Dashti*, Amin Salehi, Hossain Falahzadeh, Mohammad Hossain Solatani
    Introduction

    pre-hypertension is a common worldwide disease in 30-50% of the studied population. Diet compliance among pre-hypertensions is one of the most important changes in lifestyle. This study aims to determine compliance dietary approaches to stop hypertension (DASH) among pre-hypertensions.

    Methods

    This cross-sectional study in 2017, using a cluster sampling method, 165 pre-hypertensive patients referred to health centers of Ferdows were surveyed. The data gathering tool was a three-day food inventory questionnaire. Information about the nutrition program was obtained using N4 software and data was analyzed using SPSS software version 19 and descriptive and analytic tests. The diet was measured by using a three-day dietary questionnaire. In order to analyze the data the consumed food substances were converted into gram scale and then the N4 software rendered the data on diet. The obtained data were analyzed in SPSS using chi-square and covariance.

    Results

    The average Dash diet compliance was 24.21 ± 4.4. The mean and standard deviation of systolic and diastolic blood pressure were Respectively 133 ± 9.8, 82 ± 11. Compliance with the diet was accompanied by an increase in the consumption of fruits, vegetables, low-fat dairy, whole grains, beans, Nuts and reduced sodium intake Sweet drinks, and red meat and processed. There was a significant difference between the components of the diet plan and the score of the diet plan.

    Conclusion

    Considering the importance of following a diet plan to prevent high blood pressure and its moderate follow-up among pre-hypertensive individuals, it is suggested that theoretically-focused interventions be designed to increase compliance with the diet.

    Keywords: pre-hypertension, Dietary Approaches to Stop Hypertension (DASH), Diet}
  • محمد علی مروتی شریف آباد*، راضیه وزیری، حسین فلاح زاده، امین صالحی ابرقویی، فاطمه کشاورزی
    مقدمه
    حدود 25 درصد از کودکان زیر 5 سال درکشور ما به درجات مختلف کم وزنی مبتلا هستند. مادران به عنوان تاثیرگذارترین افراد،درآموزش به منظور پیشگیری از اختلال رشد و پایش منظم آن بسیار حائز اهمیت می باشند. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر اساس تئوری عمل منطقی بر رفتار مادران دارای کودک دچار سوتغذیه انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه ی مداخله ای تجربی بر روی 130 مادر دارای کودک 5-2 ساله شهرستان سپیدان، دراستان فارس انجام گردید. مادران بطور تصادفی در دو گروه 65 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه محقق ساخته بر اساس سازه های تئوری عمل منطقی ،پس از تایید روایی و پایایی آن ،استفاده گردید.داده ها در دو مرحله ،قبل و6 هفته بعد از آموزش جمع آوری و با استفاده از نرم افزارspss ،مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    درگروه مداخله ، میانگین نمره سازه نگرش از2/5± 1/33 به 8/3± 5/38، قصد مادران از3/3± 4/24 به1/3± 03/30 و سازه عملکرد از9/4± 6/31 به8/3± 5/42، افزایش یافت که این افزایش از نظر آماری معنی دار بود( 001/0> P ). اما میانگین نمره سازه هنجار انتزاعی در گروه مداخله از5/5 ±4/31 به3/5 ± 7/32 تغییر داشت که این افزایش به لحاظ آماری معنی دار نبود.میانگین وزن کودکان قبل از مداخله در گروه کنترل 6/1 ± 1/11 و در گروه مداخله 5/1 ± 5/11 کیلوگرم بوده است. که بعد از مداخله میانگین وزن کودکان در گروه مداخله به 4/1±05/12افزایش یافت که به لحاظ آماری معنی دار بود( 001/0> P )، اما افزایش وزن کودکان در گروه کنترل به لحاظ آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    آموزش مبتنی بر مدل تئوری عمل منطقی بر ارتقا عملکرد مادران دارای کودک سوء تغذیه موثر می باشد، لذا از این تئوری می توان به عنوان چهارچوبی برای مداخلات آموزشی در زمینه پیشگیری از سوء تغذیه کودکان استفاده کرد.
    کلید واژگان: سوءتغذیه, تئوری عمل منطقی, کودکان 5-2 سال}
    Mohammad Ali Morowatisharif Abad*, Raziyeh Vaziri, Hossein Fallah Zadeh, Amin Salehi Abargouei, Fatemeh Keshavarzi
    Introduction
    Studies showed that about 25 percent of children with less than 5 years of age were underweight to varying degrees in Iran. Mothers, as the most influential group in family education, play very significant roles in preventing growth retardation and regular monitoring. The aim of this study was to determine the effect of educational intervention based on reasoned action theory on the behavior of mothers with malnourished children.
    Methods
    This experimental study was conducted on 130 mothers with malnourished 2-5 year-old children in Sepidan city. Participants were divided into two groups (65 in the case group and 65 in the control group). Data were collected using a questionnaire containing demographic data and a questionnaire based on the structures of the reasoned action theory. Data were analyzed by SPSS 16.
    Results
    The mean score of attitude in the intervention group increased from 33.1± 5.2 to 38.5±3.8, their intention score from  24.4±3.3 to 30.03±3.1, and practice score from  31.6±4.9 to 42.5±3.8, which were statistically significant (p<0.001). However, the mean score of subjective norms increased from 31.4±5.5 to 32.7±5.3 and the difference was not statistically significant. The weight mean of children in the intervention and control groups were 1.1 ± 1.6 and 11.5 ± 1.5 kg before the intervention, respectively. After the intervention, the weight mean of children in the intervention group increased to 12.05±1.4, which was statistically significant. On the other hand, weight gain in children of the control group was not statistically significant.
    Conclusion
    Educational intervention based on reasoned action theory was effective on behaviors of mothers with malnourished children. So, this theory can be used as an educational framework to prevent malnutrition in children.
    Keywords: Malnutrition, Intention, Theory of reasoned action, Behavior}
  • فاطمه شفیعی، اسماء سالاری مقدم، پریسا حاجی هاشمی، ریحانه بصیرت، امین صالحی ابرقویی، محمد باقر لاریجانی، احمد اسماعیل زاده *
    مقدمه
    با توجه به محدودیت اطلاعات در رابطه با وضعیت اقتصادی- اجتماعی و چاقی عمومی/ شکمی در کودکان، هدف ما بررسی ارتباط بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوار و چاقی کودکان است.
    روش بررسی
    این مطالعه مقطعی در فرخ شهر بر روی دانش آموزان 12-6 ساله در سال 1388 انجام شد. به وسیله نمونه گیری تصادفی خوشه ایچند مرحله ای 380 نفر از نواحی مختلف انتخاب شدند. با استفاده از پرسش نامه، وضعیت اقتصادی- اجتماعی تعریف شد و شرکت کنندگان به صورت سهک دسته بندی شدند. اضافه وزن/چاقی و هم چنین چاقی شکمی بر مبنای حدود مرزی ملی مختص سن و جنس تعریف شدند. مقایسه متغیرهای پیوسته و دسته بندی شده به ترتیب بوسیله Independent samples’ t-test و آزمون مجذور کای انجام شد. برای ارزیابی وضعیت اقتصادی- اجتماعی در ارتباط با چاقی عمومی و شکمی در مدل های تعدیل شده تک/چند متغیره از آنالیز رگرسیون لجستیک استفاده شد. تمام آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزار SPSS15 انجام شد. value P کمتر از 05/0 از نظر آماری معنی دار در نظر گرفته شد.
    نتایج
    با مقایسه افراد بالاترین سهک با پایین ترین سهک، تفاوت معنی داری در میانگین دورکمر دیده نشد، ولی افراد سهک متوسط بعد از کنترل مخدوشگرهای بالقوه، میانگین BMI بالاتری داشتند (27/0±19/16در مقابل 27/0±27/15 کیلوگرم بر متر مربع، 002/0=P). شانس اضافه وزن/ چاقی در افراد بالاترین سهک نسبت به پایین ترین سهک بیشتر بود (4=OR، 59/10–53/1=CI 95%، 004/0=Ptrend). ارتباط معنی داری بین وضعیت اقتصادی-اجتماعی و چاقی شکمی قبل و بعد از کنترل مخدوشگرهای بالقوه دیده نشد.
    نتیجه گیری
    کودکان بالاترین سهک شانس بیشتری برای اضافه وزن/چاقی داشتند.
    کلید واژگان: چاقی, وضعیت اقتصادی-اجتماعی, کودکان, اضافه وزن, تن سنجی}
    Fateme Shafie, Asma Salari, moghaddam, Parisa Haji, hashemi, Reyhane Basirat, Amin Salehi, Abargouie, Mohammad bagher Larijani, Ahmad Esmaillzade *
    Introdution: Since limited data are available in regard of the association between socioeconomic status (SES) and obesity among children, our aim was to examine the association between SES and obesity among children.
    Methods
    This cross-sectional study was done in Farokh Shahr among children aged 6-12y in 2009. 380 students were recruited through multi-stage cluster random sampling method from different districts. SES was defined through the questionnaire and participants were classified in to tertiles. Overweight/obesity and abdominal obesity were defined based on age- and sex-specific national cut-off points. Comparison of continuous and categorical variables was conducted by using independent samples’ t-test and Chi-square test, respectively. Binary logistic regression analysis was used to assess SES in relation to general and abdominal obesity in uni- and several multi-variable adjusted models. All statistical analyses were done using the Statistical Package for Social Sciences (SPSS, version 15.0). P values less than 0.05 were considered as statistically significant.
    Results
    Comparing individuals in the highest versus lowest tertile of SES, there was no significant difference in waist circumference mean, but those in the middle tertile of SES had greater means of BMI after controlling for potential confounders (16.19±0.27 vs. 15.27±0.27 kg/m2, P= 0.002). We observed a greater chance of being overweight/obese for those in the highest tertile of SES compared with the lowest tertile (OR: 4.00, 95% CI: 1.53-10.59, Ptrend=0.004). No significant association was seen between SES and abdominal adiposity, either before or after controlling for potential confounders.
    Conclusion
    We found that children in the highest SES class had a greater chance of being overweight/obese than those in the lowest SES class.
    Keywords: Obesity, Socio-economic status, Children, Overweight, Anthropometry.2}
  • نگار حمیدیان، میثم سلیمانی، امین صالحی ابرقویی، حسین فلاح زاده، فاطمه اکرمی مهاجری*
    مقدمه
    لیستریا مونوسیتوژنز عامل بیماری لیستریوزیس می باشد که علائم شدیدی مانند مننژیت، سپتی سمی و سقط جنین ایجاد می کند. با توجه به اینکه اطلاعات اندکی از آلودگی بستنی سنتی در ایران وجود دارد، هدف از این پژوهش تعیین میزان شیوع لیستریا مونوسیتوژنز در نمونه های بستنی سنتی عرضه شده در شهر یزد و بررسی خلاصه مطالعات گزارش آلودگی لیستریا مونوسیتوژنز در غذاهای ایرانی و انجام متا آنالیز برای شیر خام و بستنی سنتی برای کل کشور بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه 85 نمونه بستنی سنتی به طور تصادفی جمع آوری شد و برای تعیین حضور لیستریا مونوسیتوژنز از محیط های کشت غنی کننده و انتخابی و آزمون های بیوشیمیایی استفاده شد. با استفاده از کلید واژه های از جمله شیوع، لیستریا مونوسیتوژنز، شیرخام، بستنی و ایران از بانک های اطلاعاتیSID ،Magiran ،PubMed، Scopus Google Scholar و Science Direct تعداد 26 مورد از مقالات مرتبط با شیر خام و بستنی سنتی جمع آوری شدکه وارد متاآنالیز شدند.. ناهمگونی آماری بین مطالعات با استفاده از آزمون کوکران Q و I-squared محاسبه شد و داده ها با روش متاآنالیز مدل اثرات تصادفی و با نرم افزار STATA نسخه 2/11 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    بر پایه ی آزمون های میکروبی هیچکدام از نمونه ها به لیستریامونوسیتوژنز آلوده نبودند. نتایج متاآنالیز نشان داد که شیوع لیستریا مونوسیتوژنز در شیر خام 4 درصد و بستنی سنتی 7/1 درصد بود. مقدار P کمتر از 05/0 از نظرآماری معنی دار در نظر گرفته شد.
    نتیجه گیری
    با توجه به مصرف شیر خام و یا استفاده از آن در فرآورده های لبنی سنتی در ایران، نبود کنترل مناسب، می تواند سبب بروز خطرات جدی در سلامت جامعه شود.
    کلید واژگان: لیستریا مونوسیتوژنز, بستنی سنتی, یزد, ایران}
    Negar Hamidian, Maysam Solaimani, Amin Salehi-Abargouei, Hossein Fallahzadeh, Fateme Akrami Mohajeri*
    Introduction
    The bacterium causes listeriosis with severe clinical consequences such as meningitis, septicemia and abortion. There are a minimum data on dairy products contamination of Listeria in Iran. Thus, the objective of this study was to assess the prevalence of Listeria monocytogenes in traditional ice cream in Yazd, Iran and to summarize the studies that reported Listeria monocytogenes contamination in traditional dairy and if possible conduct metaanalyses to report single estimates for raw milk and ice cream for the whole country.
    Methods
    A total of 85 samples of traditional ice cream were examined for the presence of Listeria monocytogenes using a two-step selective enrichment. All isolates were subjected to standard biochemical test. We searched PubMed, science direct, Scopus, Google Scholar and Iranian local databases including Iranian Scientific Information database (www.sid.ir), Magiran (www.magiran.com) using the following keywords: prevalence, Listeria monocytogenes, raw milk, ice cream and Iran. Twenty-six items of related articles on raw milk and ice cream were conducted of different cities. Studies were included in the meta-analysis. Statistical heterogeneity between studies was evaluated using Cochran's Q test and I-squared. All Statistical analyses were conducted using STATA version 11.2.
    Results
    On the basis of biological tests, none of the samples were contaminated with Listeria monocytogenes. The results of the meta-analysis showed that the prevalence of L. monocytogenes in raw milk 4% and 7.1% traditional ice cream. P values less than0.05 were considered statistically significant.
    Conclusion
    Consumption of raw milk with mild heat treatment or its usage in traditional dairy a common practice in Iran. Therefore, the lack of appropriate control measures could pose serious health problems.
    Keywords: Listeria monocytogenes, traditional ice cream, Yazd, IRAN}
  • روح الله فلاح مشکانی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل زاده *، لیلا آزادبخت، عمار حسن زاده کشتلی، آوات فیضی، پیمان ادیبی
    زمینه و هدف
    مطالعات اندکی الگوهای اصلی موادمغذی را با بیماری های مزمن ارتباط داده اند. این مطالعه به منظور شناسایی الگوهای اصلی موادمغذی در بزرگسالان اصفهانی و بررسی ارتباط آنها با چاقی عمومی و چاقی شکمی انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی - تحلیلی از یک پرسشنامه بسامد خوراکی نیمه کمی ارایه شده به 8691 فرد 18 تا 55 ساله برای جمع آوری اطلاعات غذایی استفاده شد. 6724 و 5203 بزرگسال به ترتیب برای چاقی عمومی و چاقی شکمی داده کامل داشتند. دریافت های روزانه مربوط به 38 ماده مغذی و بیواکتیو برای شرکت کنندگان محاسبه شد. از تحلیل عاملی برای استخراج الگوهای موادمغذی استفاده گردید.
    یافته ها
    سه الگوی عمده موادمغذی شناسایی شد. اول مقادیر بالا از اسیدهای چرب، کلسترول، کوبالامین، ویتامین E، پیرودوکسین، پانتوتنیک اسید، روی، کولین، پروتئین و فسفر؛ دوم مقادیر بالا از تیامین، بتائین، نشاسته، فولات، آهن، سلنیوم، نیاسین، کلسیم و منگنز و سوم افزایش گلوکز، فروکتوز، سوکروز، ویتامینC، پتاسیم، کل فیبر غذایی، مس و ویتامین K. مردان واقع در بالاترین پنجک الگوی دوم دارای شانس کمتری برای ابتلا به چاقی عمومی بودند (95% CI: 0.76-0.20 ، OR=0.39، P<0.05). همچنین در مردان ارتباط مثبت معنی داری بین الگوی سوم و چاقی عمومی مشاهده شد (95% CI: 1.04-3.04 ، OR=1.77، P<0.05) و در زنان این ارتباط دیده نشد (95% CI: 0.74-1.88 ، OR=1.18، P<0.05).
    نتیجه گیری
    الگوی های غذایی با چاقی عمومی و نه چاقی شکمی در مردان شرکت کننده در مطالعه سپاهان ارتباط داشتند.
    کلید واژگان: تن سنجی, چاقی, رژیم غذایی, دریافت موادمغذی, تجمع چربی}
    R. Fallah Mashkani, A. Salehi, Abargouei, A. Esmaillzadeh *, L. Azadbakht, A. Hassanzadeh Keshteli, A. Feizi, P. Adibi
    Background And Objective
    The growing evidence suggest on the association between dietary patterns and obesity. This study was done to determine the relation between pattern of nutrient intake and obesity in Isfahanian adults.
    Methods
    In this descriptive - analytical study, dietary data were collected using a semi-quantitative food frequency questionnaire in 8,691 subjects aged 18-55 years. Complete data of 6,724 and 5,203 adults were available for general and abdominal obesity, respectively. Daily intakes of 38 nutrients and bioactive compounds were calculated for each participant. Factor analysis was applied to derive major nutrient patterns.
    Results
    Three major nutrient patterns were identified: 1) pattern high in fatty acids, cholesterol, vitamin B12, vitamin E, zinc, choline, protein, pyridoxine, phosphorus, and pantothenic acid; 2) high in thiamine, betaine, starch, folate, iron, selenium, niacin, calcium, and manganese; and 3) high in glucose, fructose, sucrose, vitamin C, potassium, dietary fiber, copper and vitamin K. Men in the highest quintile of the second pattern were less likely to be generally obese in the fully adjusted model (95% CI: 0.20-0.76, OR: 0.39, P0.05).
    Conclusion
    Nutrient patterns were significantly associated with general, but not abdominal obesity in the male Iranians participating in SEPAHAN study.
    Keywords: Anthropometry, Obesity, Diet, Nutrient intake, Fat accumulation}
  • مجید حاجی مقصودی، محمدحسین دهقانی، محمد زارع زاده، علیرضا اسماعیلی، محمدرضا وفایی نسب، نورا رفیعی*، امین صالحی ابرقویی، صمد زارع
    تریاژ جزیی از روند اجرایی بخش اورژانس بوده که بر روی پیامدهای عملکردی آن تاثیرگذار می باشد. هر بخش اورژانس موقعیت استراتژیک خاص خود را دارد که ممکن است لازم باشد سیستم تریاژ خود را با توجه به وضعیت خود بومی سازی نمایند. بنابراین لازم است مستندات کافی در این زمینه وجود داشته باشد و این دلیل محکمی برای تحقیق در زمینه تریاژ است. هدف این مطالعه مروری، ترسیم شمایی از مطالعات انجام شده در زمینه تریاژ در بخش اورژانس طی سال های 2013 تا 2014 می باشد. بدین منظور مقالات منتشر شده در این زمینه با کلید واژه های Triage ، Fast track، Hospitals،Health care ،Emergency، Medical Services وEmergency Service در درگاه اینترنتی Pubmed مورد جستجو قرار گرفتند. بر اساس استراتژی جستجو 119 مقاله در 7 حیطه مرتبط با تریاژ طبقه بندی شدند. در نهایت با استفاده از آنالیز توصیفی به ارزیابی نحوه توزیع این مطالعات از نظر محل انجام، موضوع مطالعه، نوع مطالعه و متدولوژی قرار گرفتند.
    کلید واژگان: بخش اورژانس, بیمارستان, تریاژ, مقاله}
    Majid Hajimaghsoudi, Mohammad Hosein Dehghani, Mohammad Zare Zadeh, Alireza Esmaeili, Mohammad Reza Vafaei Nasab, Noora Rafiee*, Amin Salehi Abarghoui, Samad Zare
    Introduction
    Triage is a part of the organizational process in emergency departments that affects their functional outcome. Each emergency department has its own special strategic state that may require adjustments to its triage system for localizing the process. Therefore, sufficient documentation is required in this field and studying triage is necessary. The purpose of this study was drawing a scheme of the studies carried out regarding triage in emergency departments during 2013 and 2014. For this purpose, articles published in this field were searched in Pubmed internet gateway using triage, fast track, hospitals, health care, emergency, medical services and emergency service as keywords. Based on this search strategy, 119 articles were found and classified into 7 triage- related fields. Finally, distribution of the articles regarding place, subject, type and methodology of the study was evaluated using descriptive analysis.
    Keywords: Emergency service, hospital, triage, journal article}
  • امیر نظامی اصل، امیر خوشوقتی، علیرضا عسگری، روح الله فلاح، مژگان امیری، امین صالحی ابرقویی
    مقدمه
    ورزشکاران از جمله کوه نوردان، صحرا نوردان و دریا نوردان و گردشگرانی که در طبیعت دچار سانحه و یا گم می شوند و نیز افرادی که بلایای طبیعی موجب بی خانمان شدن آنها شده است نیاز به تامین حداقل انرژی از طریق مکمل ها یا قرص های پر انرژی مورد نیاز تا زمان رسیدن کمک های بیشتر را دارند.
    در این مطالعه هدف،طراحی و ساخت نمونه آزمایشگاهی این گونه قرص های پر انرژی میباشد.
    روش بررسی
    به صورت آزمایشگاهی، 15 فرمولاسیون مختلف طراحی و ساخته شد و با هماهنگی با دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان این فرمولاسیون ها به منظور قابلیت تبدیل به قرص های پر کالری با هدف تامین حداقل 20 کیلوکالری به ازای هر قرص وحداقل مقادیر پروتئین روزانه (حدود 25 گرم) و نیز ویتامین ها و مواد معدنی مختلف مورد بررسی و تهیه قرار گرفتند.

    یافته ها
    نمونه آزمایشگاهی قرص های 5 گرمی که هر کدام حاوی 21 کیوکالری انرژی بودند، تهیه شد. بهترین فرمولاسیونی که مشخص شد برای تهیه قرص، مقرون به صرفه و قابل اجرا است شامل 16 درصد روغن زیتون، 36 درصد مالتودکسترین، 25 درصد پودر پروتئین، 17 درصد دانه کنجد خام و 6 درصد جوانه خالص گندم بود. با در نظر گرفتن اینکه هر فرد روزانه 25 عدد از قرص ها را استفاده کند، روزانه 525 کیلوکالری انرژی برای فرد تامین میشود. اگر هر جعبه از قرص ها به طور متوسط 2/1 کیلوگرم طراحی شود، قرص ها می توانند حداقل انرژی مورد نیاز،پروتئین،ویتامین ها و مواد معدنی را تا 10 روز تامین نمایند.
    نتیجه گیری
    تامین حداقل انرژی و مواد مغذی مورد نیاز برای زنده ماندن ورزشکاران، گردشگران و آسیب دیدگان از بلایای طبیعی تا مدت هفت روز یا حتی بیشتر به دلیل حجم اندک قرص های طراحی شده امکان پذیر می باشد و قابلیت تولید صنعتی در ایران را دارد.
    کلید واژگان: قرص های پر انرژی, گردشگران, بلایای طبیعی}
    A. Nezami Asl, A. Khoshvaghti, A. Asgari, R. Fallah, M. Amiri, A. Alehi, Abargouei
    Introduction
    People affected by natural disasters like flood or earthquakes and also athletes like mountain climbers and also sailors who continuously go to jungles or deserts, might get into trouble in the nature and need help to get back to their home and therefore, they might need high energy supplements to keep them alive up to the time they find a food source. The goal of this study was to design and make these laboratory prototypes of high energy tablets.
    Methods
    For making tablets 15 different formulations were designed and made in the laboratory and then were tested to be suit. We objected to design formulations that could provide at least 20 kcal per each tab and amount of daily protein (about 25 grams), Tablets were design to provide not only the minimum energy needed but also the minimum protein needs and daily requirements of some vitamins and minerals of a healthy male adult.
    Results
    Laboratory samples of 5 gram high energy (21 Kcal) were produced. The best formulation that had the capacity to be converted into tablets consisted of olive oil (16%), maltodextrin (36%), high biological value protein powder (25%), sesame seed (17%) and wheat germ (6%). 25 tablets should be taken each day which provides 525 kcal energy, 25g protein and different vitamins and minerals, daily; therefore, they will provide the minimum energy needs for at least 10 days if provided in 1.2 kg packs.
    Conclusion
    The production of high energy tab rations can provide minimum energy needs for at least 7 days for athletes, tourists and people who face natural disasters when there is no access to any other food resources because they occupy the minimum volume and their production is accessible in Iran.
    Keywords: Survival Tabs, Athletes, natural disasters}
  • ناصح پهلوانی، امین صالحی ابرقویی، جهانگیر کریمیان، محمدحسین روحانی، محمدحسن انتظاری*
    زمینه و هدف
    L-آرژینین اسید آمینه ای نیمه ضروری است که می تواند بر بعضی از شاخص های خونی اثر بگذارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر مصرف مکمل L-آرژینین بر لیپیدهای پلاسما، قندخون ناشتا و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در مردان سالم می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور می باشد. افراد مورد بررسی 56 مرد ورزشکار با میانگین سنی 29/ 4± 85 /20 سال بودند که در زمستان سال 1392 در باشگاه های ورزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انتخاب شدند. ورزشکاران مکمل L-آرژینین را با دوز 2 گرم در روز به مدت 45 روز در گروه مداخله و به همان میزان دارونما (مالتو دکسترین) را در گروه کنترل دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه سطح سرمی چربی های خون، قند خون ناشتا و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از آزمون های آماری t زوجی و tمستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در انتهای مطالعه پروفایل لیپیدی و قندخون ناشتا در گروه دریافت کننده مکمل L-آرژینین به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل بهبود یافت (p value<0.05) اما تغییر معنی داری در میزان فشارخون سیستولیک و دیاستولیک مشاهده نشد (p value<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد مصرف روزانه 2 گرم مکمل L-آرژینین به مدت 45 روز در افراد سالم می تواند سطوح چربی های خون و قند خون ناشتا را بهبود بخشد و می تواند به عنوان یک مکمل ارتقا دهنده سلامت در افراد سالم مصرف شود.
    کلید واژگان: ال, آرژینین, افراد سالم, پروفایل لیپیدی, قندخون ناشتا, فشارخون}
    N. Pahlavani, A. Salehi Abarghouei, J. Karimian, M.H. Rouhani, M.H. Entezari*
    Background And Objective
    L - Arginine is a semi-essential amino acid that affects some blood indices. The purpose of this study was to evaluate the effect of supplementation of L - Arginine on plasma lipids, blood sugar and blood pressure in healthy subjects.
    Materials And Methods
    This study was a randomized double-blind controlled clinical trial. A lot of, 56 male athletes with an average age of 20.85±4.29 were selected from Isfahan University of Medical Sciences clubs in the winter, in 2014. Athletes received L- Arginine supplementation with a dose of 2 g daily for 45 days in the intervention group and the same amount of placebo (maltodextrin) in the control group. At the beginning and the end of the study serum levels of blood lipids, blood glucose and blood pressure were measured. Data were analyzed by using SPSS software version 19.
    Results
    At the end of this study, levels of fasting blood sugar, lipid profile in subjects received the L – arginine supplementation significantly improved in comparison to the control group (p value<0.05). However, no significant changes were observed in systolic and diastolic blood pressures (p value> 0.05).
    Conclusion
    This study showed that a daily intake of 2 g dietary supplements of L- Arginine for 45 days in healthy subjects can improve levels of lipid profiles and fasting blood sugar and it can be used as a health-promoting supplements in healthy people.
    Keywords: L – Arginine_Healthy subjects_Lipid profile_Fasting blood sugar_Blood pressure}
  • بهزاد ساکی، مجتبی پایدار اردکانی، زهرا امرایی، امین صالحی ابرقویی
    سابقه و هدف
    تمرین استقامتی طولانی مدت شاخص های رئولوژی را هنگام استراحت و فعالیت ورزشی بهبود می بخشد. افزایش سیالیت خون با مصرف سیر می تواند این آثار مفید را تقویت کند و بنابراین می تواند عملکرد استقامتی را افزایش دهد. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مصرف مکمل سیر بر عملکرد هوازی مردان غیر ورزشکار انجام شد.
    مواد و روش ها
    20 مرد غیر ورزشکار سالم به طور تصادفی به دو گروه مکمل (با میانگین سنی 1/2±2/24 سال) و دارونما (با میانگین سنی 1/2±6/23 سال) تقسیم شدند. آزمودنی های هر دو گروه ابتدا آزمون دوازده دقیقه دویدن کوپر را انجام دادند. سپس به یک گروه مکمل سیر (به شکل کپسول های500 میلی گرمی) و به گروه دیگر دارونما (کپسول های 500 میلی گرمی گلوکز) داده شد و از آنها خواسته شد پس از صرف صبحانه و شام یکی از کپسول های دریافتی را به مدت 7 روز مصرف کنند. در روز هشتم، آزمودنی ها مجددا آزمون کوپر را اجرا کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل و وابسته استفاده شد. سطح معنی داری در تمامی آزمون ها 05/0>p در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین میانگین مسافت دویدن آزمودنی ها در مرحله قبل از مصرف مکمل و دارونما تفاوت معنی دار وجود ندارد (91/0p=) اما پس از مصرف مکمل سیر و دارونما به مدت 7 روز تفاوت معنی داری دیده شد (007/0p=). همچنین 7 روز مکمل یاری با مکمل سیر باعث تفاوت معنی دار در حداکثر اکسیژن مصرفی نسبت به گروه دارونما گردید (007/0p=).
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که به نظر می رسد مصرف کوتاه مدت سیر تاثیر معنی داری بر عملکرد هوازی افراد غیر ورزشکار دارد.
    کلید واژگان: مردان غیر ورزشکار, مصرف بیشینه اکسیژن, سیر, عملکرد ورزشی}
    B. Saki, M. Paydar, Z. Amraei, A. Salehi Abarghuei
    Background And Objectives
    Long-term endurance training improves the rheological parameters during the rest and exercise time. Increased blood fluidity as a result of consuming garlic can boost these beneficial effects, and therefore, can increase endurance performance. The purpose of this study was to investigate the effect of consuming garlic supplement on aerobic performance in non-athlete men.
    Materials And Methods
    20 healthy, non-athlete men were randomly selected and divided into two groups: supplement (mean age, 24.2 ± 1.2 years) or placebo (mean age, 23.6 ± 2.1 years). Subjects in both groups completed the Cooper Test. Then one group received garlic supplement (in the form of capsules, 500 mg, Nature Made, America) (n=10), and the other group received placebo ((in the form of capsules, 500 mg of glucose) (n=10). Next they were asked to take capsules after each breakfast and dinner for 7 days. On the eighth day, the subjects performed the Cooper Test again. In order to analysis the data, the researcher used t-test. In all tests, the significance level was considered as p < 0.05.
    Results
    The results showed that means of subject's running distance of the two groups before supplementation were not significantly different (p=0.91) But after taking garlic supplements or placebo for 7 days, a significant difference was observed (p=0.007) as well as, Supplementation with garlic supplements for 7 days resulted in a significant difference in peak oxygen consumption compared with that of the placebo group (p=0.007).
    Conclusion
    In conclusion, according to the findings of this study, it seems short-term consumption of garlic has a significant effect on aerobic performance in non-athlete men.
    Keywords: Non, athlete men, Maximum consumed oxygen, Garlic, Exercise performance}
  • افشین شیرانیان، امین صالحی ابرقویی، ذات الله عاصمی، زهره زارع، حسین شاکری، سیما سادات صبیحی، محمدرضا خوش فطرت، احمد اسماعیل زاده
    سابقه و هدف
    تاکنون هیچ گزارش قابل دسترسی که نشانگر اثرات مصرف روزانه مکمل سوش های مختلف پروبیوتیک بر روی پروفایل های متابولیکی، پروتئین واکنشگر C باحساسیت بالا(hs-CRP) و استرس اکسیداتیو بیماران دیابتی باشد، وجود ندارد. این کارازمایی بالینی، برای تعیین اثرات سوش های مختلف مکمل های پروبیوتیک بر روی پروفایل های متابولیکی،hs-CRP و استرس اکسیداتیو در بیماران دیابتی طراحی شد.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی تصادفی و دو سو کور کنترل شده در میان 54 بیمار دیابتی با محدوده ی سنی 35 تا 70 سال اجرا شد. افراد به طور تصادفی برای مصرف مکمل سوش های پروبیوتیک گروه پروبیوتیک (27=n) و گروه دارونما (27=n) به مدت 8 هفته دسته بندی شدند. مکمل سوش های پروبیوتیک که شامل 7 سویه قابل دوام و خشک شده از طریق فریز هستند، شامل موارد زیر می شدند. لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس (CFU109×2)، لاکتوباسیلوس بولگاریکوس (CFU108×2)، لاکتوباسیلوس رامنسوس (CFU109×5/1)، لاکتوباسیلوس کازئی (CFU109×7)، استرپتوکوکوس ترموفیلوس (CFU109×5/1)، بیفیدو باکتریوم لانگوم (CFU109×7)، بیفیدوباکتریوم برووی (CFU109×2) و 100 میلی گرم فروکتوالیگوساکارید با لاکتوز که به عنوان مواد حامل استفاده شد. در ابتدای آزمایش و بعد از 8 هفته مداخله از افراد برای اندازه گیری پروفایل متابولیکی، hs-CRP و نشانگر های استرس اکسیداتیو نمونه خون ناشتا گرفته شد.
    یافته ها
    مصرف مکمل های پروبیوتیک در مقایسه با دارونما از افزایش گلوکز پلاسما ناشتا (FPG) (05/0=P، به ترتیب 44/43±73/28+ در برابر73/30±54/1+) و مدل هموستاتیک برای مقاومت به انسولین (HOMA-IR) (03/0=P به ترتیب 34/3±38/2+ در برابر 61/1 ±78/0+) جلوگیری می کند. اثر قابل توجه مکمل های پروبیوتیک روی مشخصات لیپید سرم و سطح هموگلوبین A1C (HbA1C)یافت نکردیم. کاهش قابل ملاحظه ای در سطح سرمی پروتئین واکنشگر C باحساسیت بالا (hs-CRP) (02/0=P، gr/ml 72/878 در برابر57/777-) بعد از مصرف مکمل های پروبیوتیک در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. مکمل ها منجر به کاهش قابل توجه در سطح گلوتاتیون (GSH) پلاسما در مقایسه با گروه دارونما شدند (03/0= μmol/L،p 46/33- در برابر 63/240). اثر معنی داری از پروبیوتیک روی TAC (ظرفیت کل آنتی اکسیدان پلاسما) و سطح اوریک اسید، در مقایسه ی بین دو گروه، مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    در افراد مبتلا به دیابت، مکمل گونه های پروبیوتیک در طی 8 هفته، باعث کنترل بهتر گلیسمیک، کاهش سطح سرمی hs-CRP و افزایش سطح GSH کل پلاسما شدند ولی تاثیر معنی داری بر شاخص های لیپیدی سرم و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام نداشت.
    کلید واژگان: پروبیوتیک, مشخصات متابولیکی, استرس اکسیداتیو, hs, CRP, دیابت نوع 2}
    A. Shiranian, A. Salehi-Abargoue, Z. Asemi, Z. Zare, H. Shakeri, S. Sabihi, Mr Khoshfetrat, A. Esmaillzadeh
    Background And Objective
    No studies thus far have addressed the effects of daily consumption of multispecies probiotic supplements on the metabolic profiles، hs-CRP and oxidative stress of diabetic patients. The present study was designed to determine the effects of multispecies probiotic supplements on metabolic profiles، hs-CRP and oxidative stress in diabetic patients.
    Materials And Methods
    Fifty-four diabetic patients 35-37 years of age participated in this randomized double-blind controlled clinical trial. The subjects were randomly assigned to consume either a multispecies probiotic supplement (n = 27) or a placebo group (n = 27) for 8 wk. The supplement contained 7 viable and freeze-dried strains of lactobacillus acidophilus (2 × 109 CFU)، lactobacillus casei (7×109 CFU)، lactobacillus rhamnosus (1. 5 × 109 CFU)، lactobacillus bulgaricus (2 × 108 CFU)، Bifidobacterium breve (2 × 1010 CFU)، Bifidobacterium longum (7 × 109 CFU)، Streptococcus thermophilus (1. 5 × 109 CFU) and 100 mg fructo-oligosaccharide in lactose as a carrier substance. Fasting blood samples were taken at baseline and after 8 wk of intervention to measure metabolic profiles، hs-CRP and biomarkers of oxidative stress.
    Results
    The consumption of probiotic supplements prevented a rise in the FPG (changes from baseline: +1. 54 ± 30. 73 vs. +28. 73 ± 43. 44 mg/dL، p = 0. 01) and HOMA-IR (+0. 78 ± 1. 61 vs. +2. 38 ± 3. 34، p = 0. 03) values. No significant effect was found from the probiotic supplements for serum lipid profiles and HbA1C levels. A significant decrease in serum hs-CRP levels (-777. 57 vs. 878. 72 ng/ml، p = 0. 02) was found after probiotic supplementation compared to the placebo group. Supplementation also significantly increased plasma GSH levels (240. 63 vs. -33. 46 µmol/L، p = 0. 03) compared to the placebo. No significant effect for probiotics was observed for plasma TAC and serum uric acid levels between the two groups.
    Conclusion
    Multispecies probiotic supplementation for 8 wk by diabetic patients increased glycemic control، decreased serum hs-CRP and increased plasma total GSH. It did not affect serum lipid profiles or total antioxidant capacity.
    Keywords: Probiotics_metabolic profiles_hs_CRP_oxidative stress_type 2 diabetics}
  • لیلا آزادبخت، فاطمه شیرانی، امین صالحی ابرقویی
    مقدمه
    دیابت نوع 2 به عنوان یک مشکل عمده بهداشت عمومی مطرح است. اجزاء رژیم غذایی DASH (Dietary Approaches to Stop Hypertension) ممکن است باعث کنترل عوامل خطرابتلا به دیابت نوع 2 از جمله مقاومت به انسولین و هیپرگلایسمی گردد، شواهد موجود در این زمینه همسو نمی باشد، هدف از مطالعه حاضر یک مرور سیستماتیک و متاآنالیز بر روی کارآزمایی های بالینی تصادفی می باشد که به بررسی تاثیر رژیم غذایی DASH بر روی شاخص های کنترل قند خون (قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment insulin resistance)) پرداخته اند.
    روش ها
    با استفاده از موتورهای جستجوی ISI Web of Science PubMed، EMBASE، Science direct، وgoogle scholar کلیه مطالعات چاپ شده از ژانویه 1960 تا جولای 2012، مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت 9، 7 و 4 مقاله که به ترتیب به بررسی اثر رژیم غذایی DASH بر قند خون ناشتا، انسولین ناشتا و HOMA-IR پرداخته بودند، برای متاآنالیز انتخاب شدند.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که رژیم غذایی DASH می تواند باعث کاهش معنی دار غلظت انسولین ناشتا شود. (Mean difference=-0.15، 95%، CI=-0.22،-0.08، P value<0.001). پیروی از رژیم غذایی DASH اثر معنی داری برکاهش قند خون ناشتا [Mean difference:-0.26; 95%CI:-0.56، 0.05، P value =0.1] و HOMA-IR ندارد. (Mean difference:-0.26; 95%CI:-0.56، 0.05، P value =0.1).
    نتیجه گیری
    الگوی غذایی DASH می تواند منجر به بهبود حساسیت به انسولین شود. مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط بین رژیم غذایی DASH و خطرات ناشی از دیابت نوع 2 لازم است.
    کلید واژگان: رژیم غذایی DASH, قند خون ناشتا, انسولین, HOMA, IR, کارآزمایی های بالینی تصادفی, متاآنالیز, مرور سیستماتیک}
  • مرجان تابش، امین صالحی ابرقویی، محسن جانقربانی، محمد صالحی مرزیجرانی، احمد اسماعیل زاده
    سابقه و هدف
    اگر چه بسیاری از مطالعات مشاهده ای و کارآزمایی تاثیر مصرف لبنیات بر وزن و ترکیب بدن را بررسی کرده اند، اما نتایج به دست آمده از این مطالعات بسیار متناقض است. پژوهش حاضر با هدف مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور خلاصه کردن اطلاعات حاصل از مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی سازی و کنترل شده (RCT) درباره ی بررسی تاثیر مصرف لبنیات بر وزن، بافت چربی بدن، بافت بدون چربی بدن و دور کمر در افراد بزرگسال (بالای 18 سال) انجام شد.
    مواد و روش ها
    پایگاه های PubMed، ISI web of Science، SCOPUS، Science Direct و EMBASE از ژانویه 1960 تا اکتبر 2011 برای یافتن مطالعات مرتبط منتشر شده به زبان انگلیسی و غیرانگلیسی مورد جستجو قرار گرفت. در نهایت 16 مطالعه برای مرور سیستماتیک و 14 مطالعه برای متاآنالیز انتخاب شد.
    یافته ها
    جستجوی شامل 14، 12، 6 و 8 مطالعه ی کارآزمایی بالینی بود که به ترتیب، اطلاعات مربوط به وزن، بافت چربی، بافت بدون چربی و دور کمر را ارائه کرده بودند. تفاوت میانگین کل برای اثر لبنیات بر وزن 61/0- کیلوگرم بود (75/0، 29/1-: I‍ C95% و 08/0= P). افزایش دریافت لبنیات می تواند سبب کاهش بافت چربی بدن به میزان 72/0 کیلوگرم (14/0-، 29/1-: I‍ C95% و 01/0= P) و افزایش بافت غیرچربی بدن به میزان 58/0 کیلوگرم (99/0، 18/0: I‍ C95% و 01/0< P) و کاهش بیشتر اندازه ی دور کمر به میزان cm 19/2 در مقایسه با گروه کنترل شود (96/0-، 42/3-: I‍ C95 % و 001/0< P). آنالیز زیرگروه ها نشان داد که افزایش دریافت لبنیات بدون محدود کردن انرژی دریافتی سبب تغییر معنی داری در وزن، بافت چربی، بافت بدون چربی و اندازه ی دور کمر نمی شود. در حالی که استفاده از رژیم کاهش وزن غنی از لبنیات به کاهش وزن بیشتر به میزان 29/1 کیلوگرم (6/0-، 89/1-I: ‍C 95% و 001/0< P) و کاهش بیشتر در بافت چربی به میزان 11/1 کیلوگرم (47/0-، 75/1-: I‍C 95% و 001/0= P) و افزایش بافت بدون چربی به میزان 72/0 کیلوگرم (32/1، 12/0: I‍ C95% و 02/0= P) و کاهش بیشتر اندازه ی دور کمر cm 43/2) 44/1- و 42/3-: CI‍95% و 001/0= P) در مقایسه با گروه کنترل منجر می شود.
    نتیجه گیری
    افزایش مصرف لبنیات بدون محدودیت انرژی دریافتی به تغییر معنی دار وزن یا ترکیب بدن منجر نمی شود، در حالی که همراه کردن رژیم کاهش وزن با محصولات لبنی تاثیر معنی داری بر وزن، بافت چربی، بافت بدون چربی و اندازه ی دور شکم در مقایسه با دریافت رژیم کاهش وزن دارد.
    کلید واژگان: لبنیات, وزن, بافت چربی, بافت بدون چربی, دور کمر, کارآزمایی بالینی}
    M. Tabesh, A. Salehi Abargouei, M. Janghorbani, M. Salehi Marzijarani, A. Esmaillzadeh
    Background And Objective
    Although many observational and experimental studies have investigated the effect of dairy consumption on body weight and composition، the results are inconsistent. This systematic review and meta-analysis was conducted to summarize the available evidence obtained from randomized controlled trials (RCTs) regarding the effect of dairy consumption on body weight، fat mass، lean body mass and waist circumference (WC) in adults.
    Materials And Methods
    PubMed، ISI Web of Science، SCOPUS، Science Direct and EMBASE were searched from January 1960 to October 2011 for the relevant English and non-English publications. Sixteen studies were finally selected for the systematic review and fourteen were included in the meta-analysis.
    Results
    The number of studies on weight، body fat mass، leans body mass and WC included finally in the review was 14، 12، 6 and 8، respectively. Overall، the mean difference for the effect of dairy consumption on body weight was -0. 61 kg (95% CI: -1. 29، 0. 07، P=0. 08). As compared to the respective control values، increased dairy intake could result in an additional reduction of 0. 72 kg (95% CI: -1. 29، -0. 14، P=0. 01) in fat mass، an additional increase of 0. 58 kg (95% CI: 0. 18، 0. 99، P>0. 01) in lean body mass، and an additional reduction of 2. 19 cm (95% CI: -3. 42، -0. 96، P-value < 0. 001) in WC. Subgroup analysis revealed that increasing dairy intake without energy restriction in both the intervention and control groups could not significantly affect weight، body fat mass، lean body mass or WC. Consumption of a high-dairy weight loss diet would lead to anadditional 1. 29 kg (95% CI: -1. 98، -0. 6، P<0. 001) weight loss، an additional 1. 11 kg (95% CI: -1. 75، -0. 47، P=0. 001) reduction in body fat mass، an additional increase of 0. 72 kg (95% CI: 0. 12، 1. 32، P=0. 02) in lean body mass، and an additional reduction of 2. 43 cm (95% CI: -3. 42، -1. 44، P<0. 001) in WC، compared to the respective control values.
    Conclusion
    Increased dairy consumption without energy restriction might not lead to a significant change in body weight or body composition. As compared to common weight reduction diets، inclusion of dairy products in energy-restricted weight loss diets significantly affects body weight، body fat mass، lean body mass and waist circumference.
    Keywords: Dairy, Body weight, Body fat mass, Lean body mass, Waist circumference, Clinical trials}
  • پروانه صانعی، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل زاده
    مقدمه
    اگر چه بسیاری از مطالعات مقطعی ارتباط میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را مورد بررسی قرار داده اند، یافته های آنها ضد و نقیض است. این مرور سیستماتیک و متاآنالیز به منظور جمع بندی رابطه میان سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی در بزرگسالان در مطالعات مقطعی به چاپ رسیده انجام شد.
    روش ها
    تمامی مطالعات منتشر شده تا مارس 2012 میلادی با استفاده از پایگاه های اطلاعاتی Pub Med، ISI Web of Science، SCOPUS و Google scholar مورد جست و جو قرار گرفت. از میان 41 مطالعه ای که همبستگی بین سطوح ویتامین D سرمی و نمایه توده بدنی را گزارش کرده بودند، 8 مطالعه که روش نمونه گیری تصادفی در بزرگسالان سالم را به کار برده بودند در این مرور سیستماتیک و متاآنالیز گنجانده شدند.
    یافته ها
    در مجموع 10 ضریب همبستگی از 8 مطالعه استخراج شد. به طور کلی این مطالعات 8046 نفر را شامل می شدند. ارتباط معکوس معنی داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی وجود داشت (10/0fisher''s Z=- و 15/0- و 06/0-CI= 95% و 04/0= P)؛ البته عدم تجانس بین مطالعات معنی دار بود. آنالیز زیر گروه ها بر اساس جنس آشکار ساخت که ضریب همبستگی کلی در گروه زنان 08/0- (0001/0- و 17/0-CI= 95% و 001/0> P) و در مردان 11/0- بود (08/0- و 14/0-CI= 95% و 001/0> P)؛ اگر چه عدم تجانس در گروه زنان همچنان به چشم می خورد. در گروه زنان، آنالیز زیر گروه ها بر اساس محل مطالعه نشان داد که همبستگی معکوس معنی داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در کشورهای پیشرفته وجود دارد (16/0 fisher''s Z=-و 11/0- و 21/0-CI= 95% و 0001/0> P) اما این ارتباط در زنان کشورهای در حال پیشرفت معنی دار نبود (03/0 fisher''s Z=و 10/0 و 04/0-CI= 95% و 45/0= P).
    نتیجه گیری
    ارتباط معکوس معنی داری بین 25- هیدروکسی ویتامین D و نمایه توده بدنی در این جمعیت نمایانگر بزرگسال - به جز در زنان کشورهای در حال پیشرفت- وجود داشت. مطالعات بیشتر به خصوص در کشورهای در حال پیشرفت و مردمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می کنند، مورد نیاز است.
    کلید واژگان: 25, هیدروکسی ویتامین D, نمایه توده بدنی, چاقی, مطالعات مقطعی, متاآنالیز}
  • ریحانه بصیرت، امین صالحی ابرقویی، احمد اسماعیل زاده
    سابقه و هدف
    با این که انتظار می رود افراد دچار ناامنی غذایی، دریافت غذایی پایین و در نتیجه، ذخایر چربی بدنی اندک و اضافه وزن کم تری داشته باشند، این هم بستگی در مطالعات به خوبی مشخص نشده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط بین امنیت غذایی و وضعیت نمایه توده بدنی (BMI)کودکان دبستانی در شهر فرخ شهر طراحی و اجرا شد.
    مواد و روش ها
    تعداد 314 دانش آموز 12- 6 ساله دبستانی فرخ شهری جهت بررسی ارتباط ناامنی غذایی با وضعیت BMI انتخاب شدند. نا امنی غذایی با استفاده از پرسش نامه معتبر رادیمر-کرنل ارزیابی شد و افراد به شکل گروه های امن غذایی، ناامن در سطح خانواده، ناامن در سطح فرد بزرگ سال (فرد پاسخ دهنده به پرسش نامه) و ناامنی غذایی در کودک، به تفکیک جنسیت دسته بندی شدند و سپس ارتباط آن با وضعیت BMI بر اساس معیارهای WHO، CDC، IOTF و معیار ملی به تنهایی و پس از تعدیل برای سایر متغیرهای مرتبط با چاقی، به ترتیب از طریق آزمون کای دو و مدل رگرسیون رتبه ای بررسی شد.
    یافته ها
    داده های تن سنجی و اطلاعات ناامنی غذایی در 310 نفر از شرکت کنندگان مورد ارزیابی قرار گرفت. افراد شرکت کننده طبق محدوده های ملی به چهار دسته کم وزن، BMII طبیعی، دارای اضافه وزن و چاق دسته بندی شدند. میان وضعیت BMI در هیچ کدام از معیارهای CDC، IOTF، WHO و معیار ملی و نا امنی غذایی چه به تنهایی و چه پس از تعدیل با سایر متغیرهای مرتبط با چاقی ارتباط معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر ارتباطی میان وضعیت وزن و امنیت غذایی مشاهده نشد. اجرای مطالعاتی با حجم نمونه های بیش تر برای یافتن این ارتباط پیشنهاد می شود
    کلید واژگان: نا امنی غذایی, چاقی, شاخص توده بدن, دور کمر, چاقی شکمی, دانش آموزان}
  • امین صالحی ابرقویی، ناصر کلانتری، نسرین امیدوار، بهرام رشیدخانی، آناهیتا هوشیارراد، عزیزه افخم ابراهیمی
    مقدمه
    اخیرا، شیوع نزدیک بینی در دوران کودکی و نوجوانی افزایش یافته است. شیوه ابتدایی زندگی، از جمله الگوی تغذیه با شیر مادر در دوران شیرخوارگی از عوامل مؤثر بر این امر پیشنهاد شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط میان الگوی تغذیه با شیر مادر و نزدیک بینی در کودکان 7 -6 ساله شهر تهران اجرا شد.
    روش کار
    245 کودک که نزدیک بینی به تازگی در آنها تشخیص داده شده بود (گروه مورد) و 245 کودک بدون نزدیک بینی (شاهد) در مطالعه وارد شدند. اندازه گیری های تن سنجی و آزمون هوشی ریون اجرا شد. والدین کودکان پرسشنامه بسامد خوراک (FFQ)، پرسشنامه تغذیه با شیر مادر و پرسشنامه عوامل خطر نزدیک بینی را تکمیل کردند. نسبت شانس برای الگوی تغذیه با شیر مادر و دیگر عوامل خطر احتمالی نزدیک بینی محاسبه شد.
    یافته ها
    تغذیه انحصاری با شیر مادر به مدت 6 ماه و تغذیه با شیر مادر به مدت 12 ماه یا بیشتر، پس از تعدیل با سایر عوامل خطر با کاهش خطر نزدیک بینی مرتبط بودند و نسبت شانس (حدود اطمینان95%) آنها به ترتیب 17/0 (96/0 -03/0) و 14/0 (74/0 -03/0) بود. میزان دریافت کربوهیدرات تصفیه شده 07/2 (21/4 -02/1)، داشتن اضافه وزن 20/2 (64/4 -05/1)، تعداد خواهر و برادر 28/0 (59/0 -13/0)، فاصله با تلویزیون 14/0 (29/0 -06/0) و فاصله با رایانه قبل از آگاهی از نزدیک بینی کودک 32/0 (76/0 -14/0)، وجود نزدیک بینی در حداقل یکی از والدین 91/6 (34/14 -33/3)، سن مادر در هنگام تولد کودک 24/0 (64/0 -09/0) و سطح تحصیلات مادر 65/2 (56/5 -26/1)، به صورت مستقل با نزدیک بینی مرتبط بودند.
    نتیجه گیری
    تغذیه انحصاری با شیر مادر به مدت 6 ماه و تغذیه با شیر مادر به مدت 12 ماه یا بیشتر، پس از کنترل دیگر عوامل خطر، با کاهش خطر نزدیک بینی در کودکان 7 -6 ساله مرتبط می باشند. مطالعات بیشتر به منظور تعیین اثر تغذیه بلندمدت با شیر مادر بر نزدیک بینی دوران کودکی توصیه می شود.
    کلید واژگان: الگوی تغذیه با شیر مادر, نزدیک بینی, کربوهیدرات تصفیه شده, مطالعه مورد, شاهدی}
    Salehi Abargouei A., Kalantari N., Omidvar N., Rashidkhani B., Houshiar Rad A., Afkhami Ebrahimi A
    Introduction
    Prevalence of early and juvenile myopia has been increased recently scientists suggest that early life style including breastfeeding may play a role. Hence we tried to investigate the association between breastfeeding pattern and likelihood of myopia in 6-7 year old children.
    Methods
    245 new myopic cases and 245 controls were recruited. Anthropometric measurements and Raven IQ test were administered. Parents filled Food Frequency Questionnaire (FFQ) and two other questionnaires assessing breastfeeding pattern and myopia risk factors. Odds ratios for breastfeeding pattern and other potential risk factors were estimated.
    Results
    Exclusive breastfeeding for 6 months (OR: 0.17, 95% CI: 0.03- 0.96) and breastfeeding for 12 months or more (OR: 0.14, 95% CI: 0.03-0.74) were independently related to myopia after adjusting for other potential risk factors. Refined carbohydrate consumption (OR: 2.07, 95% CI: 1.02-4.21), Being overweight (OR:2.20 95% CI: 1.05-4.64), number of siblings (OR:0.28, 95% CI: 0.13-0.59), distance between child and TV (OR: 0.14, 95% CI: 0.06- 0.29) or computer (OR: 0.32, 95% CI: 0.14- 0.76) before awareness of myopia, myopia at least in one of parents (OR: 6.91, 95% CI: 3.33- 14.34), mother’s education (OR: 2.65, 95% CI: 1.26-5.56) and maternal age at birth (OR: 0.24, 95% CI:0.09-0.64) were independently related to myopia in childhood.
    Conclusion
    Our findings suggest that Exclusive breastfeeding for 6 months and breastfeeding for 12 months or more are independently associated with decreased risk of myopia in 6-7y children and further studies to investigate the effect of long-term breastfeeding on early myopia is recommended.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال