جهانگیر کریمیان
-
مقدمه
بحران شیوع بیماری کووید 19 باعث تاثیر منفی بر ابعاد سلامتی افراد به خصوص پرستارانی که در خط مقدم در حال مبارزه با این بیماری بودند، گذاشته است. بدون شک آن ها در این شرایط فشار کاری زیادی را تحمل می کنند که میتواند ابعاد مختلف سلامت آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران مراقبت کننده از مبتلایان به کووید 19 شهر اصفهان و ارتباط آن با سلامت معنوی و متغیرهای جمعیت شناختی انجام شد.
روش هااین مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی و جمع آوری اطلاعات به صورت مقطعی بود. نمونه ها را 297 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای کووید 19 وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که معیارهای ورود به تحقیق را داشتند، تشکیل داد. اطلاعات به وسیله پرسش نامه استاندارد سلامت معنوی Paloutzian و همکاران (Spiritual Well-Being Scale یا SWBS) و مقیاس Depression Anxiety and Stress Scale-42 (DASS-42) جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابیش از یک سوم پرستاران (3/35 درصد) و حدود یک سوم آن ها (2/27 درصد) دارای درجات قابل توجهی از اضطراب و افسردگی بودند. نتایج آزمون Pearson نشان داد که ارتباط معکوس و معنیداری بین استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران شاغل در بخشهای کووید 19 با سلامت معنوی وجود داشت (001/0 > P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، به نظر میرسد توجه و تقویت بعد معنوی پرستاران در بحرانها در کنار حمایتهای مالی و صنفی، به بهبود سلامت روان پرستاران و به دنبال آن، بهبود فرایند خدمات دهی به بیماران کمک کند.
کلید واژگان: استرس, اضطراب, افسردگی, معنویت, پرستاران, کووید 19, ایرانBackgroundThe outbreak of coronavirus disease 2019 (COVID-19) has harmed the health dimensions of people, especially nurses who were at the forefront of fighting this disease. Undoubtedly, they endure a lot of work pressure in these conditions, which can affect different aspects of their health. The present study was designed and implemented to investigate the stress, anxiety, and depression of nurses caring for patients with COVID-19 in Isfahan, Iran, and its relationship with spiritual well-being and demographic variables.
MethodsThis cross-sectional study was a descriptive-analytical one, conducted on 297 nurses who met the inclusion criteria working in the clinical wards of COVID-19 hospitals affiliated to Isfahan University of Medical Sciences. The data collection instrument included Depression, Anxiety, and Stress Scale-42 (DASS-42), and Paloutzian and Ellison Spiritual Well-Being Scale (SWBS). The data were analyzed by SPSS software using descriptive and analytic statistics.
FindingsMore than one-third of nurses (35.3%) and about one-third of them (27.2%) had significant levels of anxiety and depression. The results of the Pearson test showed that there was an inverse and significant statistical relationship between the stress, anxiety, and depression of nurses working in the COVID-19 wards with spiritual well-being.
ConclusionAccording to the results of the present study, it seems that attention and strengthening of the spiritual dimension of nurses in crises, along with financial and union support, will improve the mental health of nurses and consequently, will improve the service process for patients.
Keywords: Stress, Anxiety, Depression, Spirituality, Nurses, COVID-19, Iran -
مدلسازی کمی عوامل موثر بر برندسازی ویژگی های شخصیتی داوطلبان ورزشی در رویدادهای ورزشی دانشگاهی ایرانمقدمه
هدف از پژوهش حاضر مدلسازی عوامل موثر بر برندسازی ویژگی های شخصیتی داوطلبان ورزشی در رویدادهای ورزشی دانشگاهی ایران بود. تحقیق از نظر هدف کاربردی، از نظر شیوه هدف توصیفی - تحلیلی و از نظر شیوه اجرا از نوع تحقیقات آمیخته اکتشافی (کمی و کیفی) است.
روش پژوهش:
فرایند مصاحبه ها تا رسیدن داده ها به اشباع نظری ادامه یافت و 15 مصاحبه از خبرگان از جمله برگزارکنندگان رویدادهای ورزشی، افرادی که سابقه داوطلبی در رویدادهای ورزشی دانشگاهی و استادانی که در زمینه برندسازی شخصی تجربه داشتند، انجام گرفت. جامعه آماری را در بخش کیفی خبرگان از جمله برگزارکنندگان رویدادهای ورزشی، متخصصانی که سابقه داوطلبی در رویدادهای ورزشی دانشگاهی داشتند و ارتقا پیدا کرده بودند و استادانی که در زمینه برندسازی شخصی فعالیت داشتند، تشکیل دادند. جامعه آماری در بخش کمی شامل همه افرادی که سابقه داوطلبی ورزشی داشتند و برگزارکنندگان و مسیولان کمیته های رویدادهای ورزشی بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس انتخاب شد و 216 پرسشنامه به صورت الکترونیکی توزیع شد. به منظور بررسی برازش مدل مسیری- ساختاری از نرم افزار PLS استفاده شد.
یافته هانتایج مدل تحقیق نشان داد شرایط علی، شرایط زمینه ای و شرایط مداخله گر تاثیر مثبت و معناداری بر برندسازی شخصیتی داوطلبان ورزشی داشتند که سهم شرایط زمینه ای با ضریب اثر استاندارد 487/0 بیشتر از سایر عوامل بود.
نتیجه گیریبا اجرای راهبردهای شناسایی شده از پژوهش حاضر می توان شاهد افزایش اعتمادبه نفس و ارتقای جایگاه داوطلبان ورزشی شد و همچنین بهبود و کارایی هرچه بیشتر را در برگزاری و مدیریت رویدادهای ورزشی شاهد بود.
کلید واژگان: برندسازی, داوطلبان ورزشی, شخصیت های ورزشی, مدیریت رویداد, ورزش دانشگاهیSport Management, Volume:15 Issue: 3, 2023, PP 88 -106IntroductionBrand is one of the most important intangible assets that has been recently noticed. A brand is like a floating iceberg; you can only see a small part of it floating above the surface of the water, which represents the things that have been associated with the brand over time; but the important parts that indicate the strength of the brand are out of sight and underwater. The purpose of this study was to model the factors affecting the branding of personality traits of sports volunteers in Iranian university sports events.
MethodsThe research is applied in terms of purpose, descriptive-analytical in terms of goal method, and mixed exploratory research (quantitative and qualitative) in terms of implementation method.The interview process continued until the data reached theoretical saturation, with 15 interviews with experts, including sports event organizers, people who have volunteered at university sports events, and professors with personal branding experience.The statistical community consisted of qualitative experts, including organizers of sporting events, professionals who have volunteered and been promoted to academic sporting events, and professors who have worked in the field of personal branding. The statistical population in a small part included all people who had a history of volunteering in sports and the organizers and officials of sports event committees. The available sampling method was selected and 216 questionnaires were distributed electronically. PLS software was used to evaluate the fit of the path-structural model.
ResultsThe results of the research model showed that causal conditions, background conditions, and intervening conditions had a positive and significant effect on personality branding of sports volunteers that the share of background conditions with a standard effect coefficient of 0.487 was higher than other factors.
ConclusionBy implementing the swimming strategies from the present study, we can see an increase in self-confidence and promotion of the position of sports volunteers, as well as improvement and efficiency in holding and managing sports events.
Keywords: Academic sports, Branding, event management, Sports Personalities, Sports volunteers -
هدف از تحقیق حاضر بررسی فرآیند بروز رفتارهای پرخطر دانش آموزان ورزشکار همدانی بود. تحقیق حاضر به لحاظ روش شناسی از نوع کیفی است و از میان روش های موجود در تحقیقات کیفی از تحلیل روایت به منظور کشف فرایندهایی که منجر به بروز رفتارهای پرخطر در بین دانش آموزان ورزشکار همدانی می شود، استفاده شده است. این تحلیل کمک می کند تا پیشینه ی زندگی این دانش آموزان شناسایی شود و در نهایت مدل فرایندی بروز رفتارهای پرخطر استخراج شود. مشارکت کنندگان این تحقیق را دانش آموزان پسر ورزشکار، دوره اول متوسطه شهر همدان که در کمیته انضباطی سازمان آموزش و پرورش شهر همدان دارای پرونده انضباطی بودند تشکیل می دادند این افراد به صورت هدفمند انتخاب شدند و داده ها بعد از اجرای 21 مصاحبه به اشباع نظری رسید. برای گردآوری اطلاعات در این تحقیق از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته و جهت ارزیابی روایی یافته ها از معیارهای اسکینر و همکاران (2014) استفاده شد. همچنین جهت تجزیه و تحلیل داده ها از فرایند کدگذاری مبتنی بر دستورالعمل تحقیقات روایت پژوهی براون و کلارک (2006) که روایت پژوهی را به مثابه آنالیز موضوعی می دادند و برای تحلیل اطلاعات آن رویکرد تحلیل تماتیک را پیشنهاد کرده اند، استفاده شد. یافته ها نشان داد بروز رفتارهای پرخطر دانش آموزان ورزشکار تابع 50 مفهوم اولیه، 9 مضمون فرعی و 2 مضمون اصلی است. مطابق با نتایج تحقیق برخی از این عوامل متعلق به نظام درون خانواده و برخی دیگر نیز تابع شرایط و موقعیت های بیرونی است که به باور مشارکت کنندگان در تحقیق در شکل گیری رفتارهای پرخطر نزد آن ها نقش داشته است.کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, روایت پژوهی, دانش آموزان, ورزشکارThe aim of present study examined the process of high-risk behaviors of student-athletes of Hamedan. The present research is methodologically qualitative, and among the methods available in qualitative research, narrative analysis has been used in order to discover the processes that lead to high-risk behaviors among Hamedan student-athletes. This analysis helps to identify and record the lives of these students end up in dangerous behaviors derive a process model. Participants in this study were male student-athletes of the first year of high school in Hamadan who had a disciplinary case in the disciplinary committee of the Hamedan Education Organization. These individuals were purposefully selected and the data reached theoretical saturation after 21 interviews. To collect data in this study used Semi-structured interview tool and to evaluate the validity of the findings was used criteria Skinner et al (2014). Also, to analyze the data, use the coding process based on the narrative research guidelines of Brown and Clark (2006) who gave the narrative research as a thematic analysis and proposed a thematic analysis approach to analyze that information. Findings showed that the occurrence of high-risk behaviors of student-athletes is a function of 50 primary concepts, 9 sub-themes and 2 main themes. According to the research results, some of these factors belong to the system within the family and others are subject to external conditions and situations that the participants in the research believe have played a role in the formation of high-risk behaviors.Keywords: high risk behaviors, narrative research, Students, Athlete
-
مقدمه
هدف از انجام پژوهش حاضر، ارایه مدل تاثیر مدیریت منابع انسانی سبز بر پایداری سازمانی با توجه به نقش میانجی فرهنگ خدمت و انگیزش در کارکنان سازمان های ورزشی استان فارس بود.
روش هااین مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از حیث شیوه جمع آوری داده ها، توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق را کارکنان سازمان های ورزشی استان فارس (4047 نفر) تشکیل داد. 395 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای با استفاده از روش Cochran انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های استاندارد مدیریت منابع سازمانی Sakhavalkar و Tadani، پایداری سازمانی Karkolian و همکاران، انگیزش Hockman و Oldham و فرهنگ خدمت دانایی فر جمع آوری گردید. روایی صوری و محتوایی پرسش نامه طراحی شده توسط استادان متخصص این حوزه و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب Cronbach´s alpha برای پرسش نامه های مدیریت منابع سبز، پایداری سازمانی، انگیزش و فرهنگ خدمت به ترتیب با مقادیر 86/0، 78/0، 85/0 و 96/0 تایید شد. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری (Structural equation modeling یا SEM) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هااستانداردهای منابع انسانی سبز با ضریب مسیر 364/0، بر پایداری تاثیر داشت. همچنین، متغیر فرهنگ خدمت با ضریب مسیر 408/0، نقش میانجی را در رابطه منابع انسانی سبز و پایداری نشان داد و متغیر انگیزش نقش معنی داری نداشت.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که به کارگیری مدیریت منابع انسانی سبز در بخش ورزش قابل پیاده سازی است و باید به جنبه های مختلف آن مانند فرهنگ خدمت و انگیزش کارکنان توجه جدی کرد تا از طریق توسعه پایدار، سازمان های ورزشی تقویت شوند.
کلید واژگان: منابع انسانی, سازمان ها, خدمات عمومی, انگیزشBackgroundThe purpose of this study was to investigate the effect of green human resource management on organizational sustainability with respect to the mediating role of motivation and service culture of employees of sports organizations in Fars Province, Iran.
MethodsThis was an applied research in terms of purpose and a descriptive-survey of correlation type in terms of data collection method. The statistical population of the study included the employees of sports organizations in Fars Province (n = 4047). A statistical sample of 395 people was selected using Cochran's method by stratified sampling method. To conduct the research, the standard questionnaires of organizational resources management of Sakhavalkar and Tadani, organizational sustainability of Karkolian et al., Hackman and Oldham motivation, and Danaifar service culture were used. The face and content validity of the questionnaire designed for this study was confirmed by the professors of this field and the reliability was confirmed using Cronbach's alpha for the questionnaires of green resource management, organizational sustainability, motivation, and service culture with values of 0.86, 0.78, 0.85, and 0.96, respectively. Statistical analysis of data was performed using structural equation modeling (SEM).
FindingsGreen human resource standards with a path coefficient of 0.364 had an effect on sustainability. Moreover, the variable of service culture with a path coefficient of 0.408 had a mediating role in the relationship between green human resources and sustainability, and the variable of motivation did not play a significant role.
ConclusionAccording to the results, it can be said that the application of green human resource management in the sports sector can be implemented and serious attention should be paid to its various aspects such as service culture and employee motivation to strengthen sports organizations through sustainable development.
Keywords: Human resource, Organizations, Public service announcement, Motivation -
هدف
هدف این پژوهش شناسایی و مدلسازی عوامل موثر بر برندسازی ویژگی های شخصیتی داوطلبان ورزشی در رویدادهای ورزشی دانشگاهی ایران بود.
روش شناسیتحقیق حاضر از نوع کیفی و از منظر هدف از نوع تحقیقات توسعه ای است که با روش نظریه داده بنیاد انجام شد. روش جمع آوری اطلاعات توسط مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. فرآیند مصاحبه ها با 15 نفر از خبرگان از جمله برگزارکنندگان رویدادهای ورزشی و اساتیدی که در زمینه برندسازی تخصص داشته اند انجام شد. شیوه تحلیل داده های کیفی توسط دو پژوهشگر مجزا انجام شد و سپس حاصل توافق درونی محققان وارد پژوهش شد.
یافته هایافته های تحقیق نشان داد که سه عامل به عنوان شرایط علی، پنج عامل به عنوان شرایط زمینه ای و شش عامل به عنوان شرایط مداخله گر برندسازی ویژگی های شخصیتی داوطلبان ورزشی در رویدادهای ورزشی ایران نقش دارد. محرز است که داوطلبان بخش جدایی ناپذیر ورزش و رویداد های ورزشی هستند، به همین دلیل ویژگی های شخصیتی آن ها باید مد نظر قرار گیرد. از آنجایی که شرایط مداخله گر بیشترین نقش را در تعیین راهبردها دارد پیشنهاد می شود که برای ارتقای سطح داوطلبان ورزشی، به ارتقای روابط عمومی و حرفهای، ویژگی های فردی آن ها مانند توانایی شخصی، دانش و مهارت آنها مد نظر قرار گیرد.
نتیجه گیریهمچنین پیشنهاد می شود که بهترین داوطلبان رویدادهای ورزشی را برای ارتقا روحیه آن ها و انگیزه سایر داوطلبان به سمت های بالاتر در رویدادهای بعدی ارتقا داد یا برای رویدادهای بین المللی مانند المپیک، بازی های آسیایی که از همه دنیا نیروی داوطلب جذب میکند، معرفی شوند. در این صورت است که روحیه داوطلبی در جامعه و ورزش کشور نهادینه می شود.
کلید واژگان: رویدادهای ورزشی, ورزش دانشگاهی, برندسازیThe purpose of this work was to identify and model the factors affecting the branding of the personality traits of the volunteers in the sports events. The approach of the present research work was qualitative, and in terms of purpose, it was a developmental research that was conducted using the grounded theory. The findings showed three factors as the causal conditions, five factors as the contextual conditions, and six factors as the intervening conditions for the branding personality traits of the sports volunteers in the Iranian sporting events. It is suggested that in order to brand the personality of the sports volunteers, great importance should be given to the behaviors of the volunteers, and efforts should be made to promote their individual and social behavior.
Keywords: Sports events, College sports, Branding -
مقدمهامروزه یکی از ابزارهای سهل الوصول، ارزان و تعیین کننده سلامتی انسان ها، فعالیت های حرکتی و ورزش است و از سوی دیگر، کیفیت زندگی یکی از پیامدهای مهم سلامتی به شمار می آید. بنابراین، هدف از انجام تحقیق حاضر، تعیین رابطه بین مشارکت ورزشی با کیفیت زندگی زنان شهر اصفهان بود.روش هااین پژوهش از نوع پیمایشی بود و به روش توصیفی- همبستگی در سال 1394 انجام شد. جامعه آماری مطالعه را کلیه زنان شهر اصفهان (919399 نفر) تشکیل دادند. از این تعداد، 386 نفر به روش تصادفی طبقهای و با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه Morgan انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از پرسش نامه استاندارد کیفیت زندگی (World Health Organization Quality of Life یا WHOQOL-BREF) که پایایی آن 92/0 به دست آمده و پرسش نامه مشارکت ورزشی کریمیان و همکاران که پایایی آن 88/0 محاسبه شده است، استفاده گردید.یافته هابین مشارکت ورزشی با کیفیت زندگی زنان، همبستگی مثبت و معنی داری مشاهده شد (371/0 = r، 001/0 = P). همچنین، میزان مشارکت ورزشی زنان با میانگین 03/3 و کیفیت زندگی با میانگین 22/3، در سطح متوسطی قرار داشت. با توجه به تحلیلهای رگرسیونی، 29 درصد از کیفیت زندگی میتواند به وسیله مشارکت ورزشی پیش بینی شود.نتیجه گیریورزش و فعالیت های بدنی منظم، ارتباط معنی داری با سطح کیفیت زندگی در زنان دارد و می توان چنین استنباط نمود که با افزایش مشارکت ورزشی، کیفیت زندگی زنان نیز افزایش و بهبود می یابد.کلید واژگان: مشارکت ورزشی, ورزش, کیفیت زندگی, زنان, شهر اصفهان, ایرانBackgroundToday one of the tools readily available, inexpensive, and determining human health, physical activity and sport and the quality of life today is considered one of the important health consequences. The aim of this study was to determine the relationship between sports participation and quality of life of women in Isfahan.MethodsThis study is a descriptive-correlational survey. The population included all 919,399 women living in Isfahan in 2014. Using the stratified sampling and Morgans sample size Table 386 subject were randomly selected. To collect data, Quality of life questionnaire (WHOQOL-BREF) with the reliability of 0.92 and sports participation questionnaire of Karimian et al (2011) with the reliability of 0.88 were used.
Findings: The results showed a positive and significant correlation between sports participation and quality of life of women (P = 0.001= and R = 0.371) at (-0.05). Also the level of sports participation of women with an average of 3.03 and quality of life with an average of 3.22 was within the average range. Also based on the regression analysis, 29% of the quality of life can be predicted by sports participation.ConclusionBased on the results we can say that regular exercise and physical activity has a significant relationship with quality of life in women And it can be concluded that the increase in sports participation, increase and improve women's quality of life.Keywords: Sports participation, Sports, Quality of life, Women, Iran -
نشریه مدیریت ورزشی، پیاپی 36 (بهار 1396)، صص 99 -112بدیهی است امروزه سازمان های ورزشی باید مانند بیشتر سازمان ها و نهادها به سازمان های راهبردمحور تبدیل شوند. هدف از این تحقیق تحلیل موانع اجرایی برنامه راهبردی ورزش استان اصفهان براساس مدل فورچون از دیدگاه مدیران و کارشناسان و متخصصان دانشگاهی بود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است که به روش پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق شامل مدیران، کارشناسان ورزش و متخصصان دانشگاهی استان اصفهان در سال 1392 به 165 نفر بود. از بین نمونه آماری براساس جدول کرجسی و مورگان 116 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته موانع اجرایی برنامه راهبردی مدل فورچون استفاده شد. پس از تایید روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان، پایایی سوالات از طریق روش آماری آلفای کرونباخ 88/0 برآورد شد. یافته های این تحقیق با آزمون هایt تک متغیره و واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل شد. مهم ترین موانع اجرای راهبرد ها باور ضعیف مدیران عالی، ضعف همراهی مدیران عملیاتی و ضعف در تخصیص منابع مالی بود. به طور کلی می توان گفت ضعف در منابع انسانی و منابع مالی مهم ترین موانع اجرای برنامه راهبردی اداره کل ورزش و جوانان استان اصفهان بود. ازاین رو توصیه می شود پیش از تدوین برنامه راهبردی در حوزه ورزش محدودیت های اجرایی برنامه ها پیش بینی شود.کلید واژگان: برنامه راهبردی, کارشناسان ورزشی, مدل فورچون, مدیران, موانع اجراییAn Analysis of the Barriers to Implementing Isfahan Sports Strategic Plan Based on the Fortune ModelSport Management, Volume:9 Issue: 36, 2017, PP 99 -112Today, sports organizations, like most organizations and institutions, must turn to strategy-oriented organizations. The aim of this study was to analyze the barriers to implementing the strategic sport plan of Isfahan province based on Fortune Model from the viewpoints of university managers, experts and professionals. This study used a descriptive-analytical method and was conducted as a survey. The study population consisted of managers, sport experts and academic professionals in Isfahan province in 2013 (N=165). Based on Morgan and Krejcie Table, 116 subjects were selected by stratified random sampling method. A researcher-made questionnaire of barriers to implementing a strategic plan based on Fortune Model was used to collect data. The face and content validity of this questionnaire was confirmed by experts and its reliability was assessed by Cronbach's alpha (α=0.88). The data were analyzed by one-sample t test and one-way analysis of variance. The main barriers to implementing strategies were identified: poor beliefs of senior managers, weak contribution of operational managers and poor allocation of financial resources. Generally, it can be acknowledged that weak human resources and weak financial resources were major barriers to implementing the strategic plan of the Sport and Youth general office of Isfahan province. It is recommended to predict administrative limitations of the programs before strategic plans in sport are developed.Keywords: Fortune model, implementation barriers, managers, sport experts, strategic plan
-
مقدمهامروزه یکی از مهم ترین عوامل خطر بروز بیماری های قلبی- عروقی، استرس اکسیداتیو می باشد. مطالعات مختلف ارتباطی قوی میان افزایش مصرف فلاونوئیدهای گیاهی و کاهش خطر بروز انواع بیماری های مزمن را گزارش کرده اند. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی اثر مصرف عصاره چای سبز و چای ترش بر استرس اکسیداتیو، فشار خون و نمایه توده بدنی (Body mass index یا BMI) مردان ورزشکار بود.روش هادر این پژوهش، 54 مرد ورزشکار که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان با استفاده از روش بلوک های تصادفی سه تایی، در
3 گروه قرار گرفتند. گروه های مداخله و دارونما به ترتیب کپسول های 450 میلی گرمی عصاره چای سبز، عصاره چای ترش و مالتودکسترین را دریافت کردند. سطح سرمی مالون دی آلدهید (Malondialdehyde یا MDA)، فشار خون و BMI شرکت کنندگان در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه گیری گردید.یافته هامصرف عصاره چای سبز و چای ترش پس از شش هفته، توانست سطح MDA سرم گروه مداخله را نسبت به گروه دارونما به طور معنی داری کاهش دهد (008/0 = P). با این وجود، تنها مصرف عصاره چای ترش فشار خون سیستولیک را به طور معنی داری کاهش داد (001/0 > P). مصرف هر دو عصاره چای، تاثیر معنی داری بر فشار خون دیاستولیک، وزن و میزان BMI نداشت.نتیجه گیریمصرف عصاره چای سبز و چای ترش با کاهش استرس اکسیداتیو، می تواند خطر بیماری های قلبی- عروقی را در مردان ورزشکار کاهش دهد.کلید واژگان: عصاره چای سبز, عصاره چای ترش, استرس اکسیداتیو, بیماری های قلبی, عروقی, ورزشکارانBackgroundToday, oxidative stress is one of the most important risk factors for cardiovascular disease (CVD). Various studies have reported a strong association between increased consumption of plant flavonoids and reduced risk of chronic diseases. The purpose of this study was to evaluate the effect of green tea and sour tea on serum malondialdehyde (MDA), blood pressure, and body mass index (BMI) in male athletes.MethodsIn this study, 54 male athletes who met the inclusion criteria were selected and randomly divided into 3 groups using ternary block randomization. The first, second, and control groups, respectively, received 450 mg/d of green tea extract, 450 mg/d sour tea extract, and 450 mg/d maltodextrin. The serum MDA, blood pressure, and BMI of the subjects were measured at the beginning of and 6 weeks after the study.
Findings: Sour tea extract and green tea extract significantly reduced serum MDA level compared to placebo (P = 0.008). ýHowever, only sour tea extract significantly reduced systolic blood pressure (P 0.001). Neither of the extracts had a significant effect on diastolic blood pressure, weight, and BMI.ConclusionThis study showed that green tea and sour tea extract consumption can decrease oxidative stress, and thus, reduce the risk of CVD in male athletes.Keywords: Green tea extract, Sour tea extract, Oxidative stress, Cardiovascular disease, Male athletes -
مقدمهبا توجه به وضعیت نامطلوب سخت افزاری ورزش کشور که در زمینه هایی مانند اماکن، تجهیزات، اسباب و لوازم با کمبود و نارسایی مواجه است، ورزشکاران و مربیان همواره در معرض خطرات و آسیب های زیادی قرار دارند. بنابراین، یکی از ابزارهای مناسب برای حمایت ورزشکاران در مقابل حوادث، بیمه است. هدف از انجام این مطالعه، تعیین وضعیت بیمه ورزشی از دیدگاه مدیران ورزشی و ورزشکاران آسیب دیده در استان چهارمحال و بختیاری بود.روش بررسیپژوهش حاضر کاربردی و از نوع توصیفی- پیمایشی بود و جامعه آماری آن را مدیران ورزشی و ورزشکاران آسیب دیده استان چهارمحال و بختیاری شامل دو گروه (64 نفر از مدیران، 278 نفر ورزشکاران) در سال 1393 تشکیل دادند. 103 نفر از ورزشکاران آسیب دیده و 42 نفر از مسوولان به صورت در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، پرسش نامه محقق ساخته شامل دو قسمت بود. بخش اول سوالات مربوط به میزان موفقیت بیمه و بخش دوم سوالات مربوط به مشکلات و موانع در انجام تعهدات بیمه بود. روایی پرسش نامه مورد تایید متخصصان مدیریت ورزشی، پزشکی ورزشی و مدیریت بیمه قرار گرفت. پایایی پرسش نامه با استفاده از روش Cronbach¢s alpha محاسبه و با میزان 84/0 تایید شد. داده ها در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل گردید.یافته هااز دیدگاه مدیران، فدراسیون پزشکی ورزشی نتوانسته است به طور معنی داری عملکرد مطلوبی در زمینه بیمه ورزشی اجباری داشته باشد. همچنین، فدراسیون پزشکی ورزشی از دیدگاه ورزشکاران به طور معنی داری فقط در مولفه پیشگیری موفق عمل نموده است (05/0 > P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، فدراسیون پزشکی ورزشی به عنوان متولی امر توسعه خدمات فنی و پزشکی، باید با برنامه ریزی های دقیق شرایط لازم را برای موفقیت در درمان، ارایه خدمات اداری و ارتباطی و پیشگیری مهیا سازد.کلید واژگان: بیمه, ورزشکاران, آسیب های ورزشیIntroductionDue to the unfavorable condition of sport infrastructure in Iran, including locations, equipment, ýfacilities, and accessories, athletes and coaches are at an increased risk of accidents and ýinjuries. One of the main tools for protecting athletes in case of accidents is insurance. The ýobjective of this study was to determine the status of sports insurance from the perspective of ýinjured athletes and sports administrators in Chaharmahal Va Bakhtiyari Province, Iran.MethodsThis applied and descriptive study was conducted through field surveys in 2014. The study ýpopulation consisted of injured sport administrators and athletes in Chaharmahal va Bakhtiari ýProvince (64 managers and 278 athletes). From among them, 103 athletes and 42 officials were ýselected through convenience sampling. The data gathering tool was a researcher-made ýquestionnaire consisting of two parts; one part related to the success rate of insurance plans ýand the other on problems and obstacles to a successful insurance coverage. The validity of the ýquestionnaire was confirmed by sports management professionals, sports medicine experts, ýand insurance management experts. Its reliability was calculated using Cronbachs alpha which ýwas equal to 0.84. Data analysis was carried out using descriptive and inferential statistics.ResultsFrom the managers perspective, the Federation of Sports Medicine has not shown a ýsignificantly favorable performance in regards to mandatory sports insurance. Moreover, from ýthe athletes perspective, the Federation of Sports Medicine has only been significantly ýsuccessful in the prevention dimension (PConclusionBased on the findings of this study, the Federation of Sports Medicine, as the organization ýresponsible for the development of technical and medical services in sports, must create ýfavorable conditions for success in the treatment and prevention of sports related incidents and ýprovision of administrative services.Keywords: Sport Insurance, Athletes, Sport Injuries
-
مقدمهافسردگی نوعی اختلال خلق است که در آن فرد احساس غم، عدم لذت و دلسردی می کند. با توجه به افزایش بروز این اختلال در جامعه کنونی و به ویژه در افراد دارای تحصیلات دانشگاهی، هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی تاثیر ورزش های مقاومتی بر حوزه های عملکرد کاری و نمره افسردگی در افراد دارای تحصیلات دانشگاهی شهر اصفهان بود.روش هاروش نمونه گیری در این پژوهش به صورت غیر احتمالی و در دسترس انجام شد. پرسش نامه های افسردگی و عملکرد کاری برای گروه های آزمودنی (40 نفر) و شاهد (40 نفر) قبل از انجام مداخله تکمیل گردید و تمرینات مقاومتی به مدت 8 هفته، هفته ای 3 روز و روزی 5/1 ساعت بر طبق پروتکل طراحی شده انجام گرفت. در نهایت، پرسش نامه ها در هفته اول پس از سپری شدن طول مدت مداخله اخذ گردید.یافته هابر اساس آزمون Paired t، تفاوت معنی داری در میزان عملکرد، رضایت از عملکرد و شدت افسردگی قبل و بعد از انجام مداخله در گروه آزمودنی مشاهده شد. همچنین، نتایج آزمون Independent t حاکی از وجود تفاوت معنی دار بین دو گروه در عملکرد، میزان رضایت از عملکرد و شدت افسردگی، بعد از انجام مداخله بود. جهت تعیین معنی داری داده ها، 001/ ≤ P در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS انجام گردید.نتیجه گیریانجام 8 هفته تمرینات مقاومتی می تواند به طور موثری منجر به کاهش شدت افسردگی و بهبود در عملکرد و میزان رضایت از عملکرد در بزرگسالان دارای تحصیلات دانشگاهی شهر اصفهان گرددکلید واژگان: ورزش های مقاومتی, حوزه های عملکرد کاری, افسردگی, تحصیلات دانشگاهیBackgroundDepression is a mood disorder in which the individual experiences feelings of sadness, lack of pleasure, and discouragement. In light of the increasing rate of depression, especially among tertiary-educated individuals, this paper aims to investigate the effect of resistance exercises on occupational performance areas and depression score in individuals with academic education in Isfahan, Iran.MethodsConvenience nonprobability sampling was performed in this study. The Beck Depression Inventory-Second Edition (BDI-II) and Canadian Occupational Performance Measure (COPM) were completed before and after the intervention by the experimental group (n = 40) and control group (n = 40). Based on the designed protocols, resistance exercises were performed for 8 weeks, 3 days per week for 1:30 hours. During the first week after the intervention, the BDI-II and COPM were completed once more. Data were analyzed using SPSS software. All P-values of equal to or less than 0.001 were considered significant.
Findings: The paired t-test results showed significant differences in performance (PConclusionThe results showed that 8 weeks of resistance exercises can effectively reduce depression severity and improve performance and satisfaction among adults with academic education in Isfahan.Keywords: Resistance Training, Occupational Performance Areas, Depression, Academic Education -
بررسی اثر مصرف مکمل ال آرژینین بر عملکرد ورزشی، ترکیب بدنی و سدیم و پتاسیم خون در مردان ورزشکار سالممجله طب جنوب، سال هجدهم شماره 6 (بهمن و اسفند 1394)، صص 1186 -1197زمینهال-آرژنین اسید آمینه ای نیمه ضروری است که می تواند بر عملکرد ورزشی تاثیرگذار باشد، بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثر مصرف مکمل ال-آرژنین بر عملکرد ورزشی، ترکیب بدنی و سطح سدیم و پتاسیم خون در مردان ورزشکار می باشد.مواد و روش هامطالعه ی حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده ی دوسوکور به صورت موازی بود. افراد مورد بررسی 56 مرد ورزشکار با میانگین سنی 4/ 29±20/ 85 سال بودند که در زمستان سال 1392 در باشگاه های ورزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انتخاب شدند. ورزشکاران مکمل ال-آرژنین را با دوز 2 گرم در روز به مدت 45 روز در گروه مداخله و به همان میزان دارونما (مالتودکسترین) را در گروه کنترل دریافت کردند. در ابتدای و انتهای مطالعه میزان عملکرد ورزشی، ترکیب بدنی و سطح سدیم و پتاسیم خون اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر انتهای مطالعه عملکرد ورزشی در گروه دریافت کننده مکمل ال-آرژنین به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل بهبود یافت (35/ 0=P) اما تغییر معنی داری در ترکیب بدنی و سطح سدیم و پتاسیم خون مشاهده نشد (05/ 0>P).نتیجه گیریمصرف مکمل ال-آرژنین می تواند عملکرد ورزشی را در ورزشکاران نیمه حرفه ای بهبود بخشد.
کلید واژگان: ال, آرژنین, ورزشکاران, عملکرد ورزشی, سدیم و پتاسیم خون, ترکیب بدنیIranian South Medical Journal, Volume:18 Issue: 6, 2016, PP 1186 -1197BackgroundL- Arginine is a semi-essential amino acid that can affect athletic performance. Thus the purpose of this study was to evaluate the effect of L- arginine supplementation on athletic performance, body composition and serum sodium and potassium levels in male athletes.Materials And MethodsThis study was a randomized double-blind controlled clinical trial. Participants, 56 male athletes with an average age of 20.85±4.29 years were selected in Isfahan University of Medical Science clubs in the winter of 2014. Athletes received l- arginine supplementation with a dose of 2 g daily for 45 days in the intervention group and the same amount of placebo (maltodextrin) in the control group received. At the beginning and end of the study, the level of athletic performance, body composition and serum sodium and potassium levels were measured and data were analysis with using SPSS software version 19.ResultsAt the end of the study athletic performance in the group receiving supplements of L - arginine significantly improved compared to the control group (P=0.035). However, no significant changes in body composition and serum sodium and potassium levels were observed (P>0.05).ConclusionSupplementation of L - arginine can improve athletic performance in semi-professional athletes.Keywords: L, arginine, athletes, sports performance, serum sodium, potassium, body composition -
زمینه و هدفL-آرژینین اسید آمینه ای نیمه ضروری است که می تواند بر بعضی از شاخص های خونی اثر بگذارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر مصرف مکمل L-آرژینین بر لیپیدهای پلاسما، قندخون ناشتا و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در مردان سالم می باشد.مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور می باشد. افراد مورد بررسی 56 مرد ورزشکار با میانگین سنی 29/ 4± 85 /20 سال بودند که در زمستان سال 1392 در باشگاه های ورزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انتخاب شدند. ورزشکاران مکمل L-آرژینین را با دوز 2 گرم در روز به مدت 45 روز در گروه مداخله و به همان میزان دارونما (مالتو دکسترین) را در گروه کنترل دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه سطح سرمی چربی های خون، قند خون ناشتا و فشارخون سیستولیک و دیاستولیک اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از آزمون های آماری t زوجی و tمستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر انتهای مطالعه پروفایل لیپیدی و قندخون ناشتا در گروه دریافت کننده مکمل L-آرژینین به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل بهبود یافت (p value<0.05) اما تغییر معنی داری در میزان فشارخون سیستولیک و دیاستولیک مشاهده نشد (p value<0.05).نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد مصرف روزانه 2 گرم مکمل L-آرژینین به مدت 45 روز در افراد سالم می تواند سطوح چربی های خون و قند خون ناشتا را بهبود بخشد و می تواند به عنوان یک مکمل ارتقا دهنده سلامت در افراد سالم مصرف شود.
کلید واژگان: ال, آرژینین, افراد سالم, پروفایل لیپیدی, قندخون ناشتا, فشارخونBackground And ObjectiveL - Arginine is a semi-essential amino acid that affects some blood indices. The purpose of this study was to evaluate the effect of supplementation of L - Arginine on plasma lipids, blood sugar and blood pressure in healthy subjects.Materials And MethodsThis study was a randomized double-blind controlled clinical trial. A lot of, 56 male athletes with an average age of 20.85±4.29 were selected from Isfahan University of Medical Sciences clubs in the winter, in 2014. Athletes received L- Arginine supplementation with a dose of 2 g daily for 45 days in the intervention group and the same amount of placebo (maltodextrin) in the control group. At the beginning and the end of the study serum levels of blood lipids, blood glucose and blood pressure were measured. Data were analyzed by using SPSS software version 19.ResultsAt the end of this study, levels of fasting blood sugar, lipid profile in subjects received the L – arginine supplementation significantly improved in comparison to the control group (p value<0.05). However, no significant changes were observed in systolic and diastolic blood pressures (p value> 0.05).ConclusionThis study showed that a daily intake of 2 g dietary supplements of L- Arginine for 45 days in healthy subjects can improve levels of lipid profiles and fasting blood sugar and it can be used as a health-promoting supplements in healthy people.Keywords: L – Arginine_Healthy subjects_Lipid profile_Fasting blood sugar_Blood pressure -
مقدمهسندرم پاهای بی قرار یک اختلال حسی و حرکتی نورولوژیک است که به صورت تمایل شدید به حرکت دادن پاها بروز می کند. شیوع آن در بیماران تحت درمان با همودیالیز بالا بوده و خطر مرگ و میر را در این بیماران افزایش می دهد. به علت عوارض درمان های دارویی در این بیماران امروزه به روش های غیر دارویی روی آورده شده است از این رو این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ای تاثیر دو روش بازتاب درمانی و تمرینات کششی بر شدت سندرم پاهای بی قرار در بیماران تحت درمان با همودیالیز انجام شد.روشاین مطالعه یک کارآزمایی بالینی بود. بدین منظور از بین بیماران تحت درمان با همودیالیز بیمارستان های منتخب شهر اصفهان که از طریق پرسشنامه استاندارد تشخیص سندرم پاهای بی قرار مبتلا به این سندرم شناخته شده بودند با استفاده از جدول اعداد تصادفی 90 نفر که دارای شرایط ورود به پژوهش بودند انتخاب و با استفاده از روش تخصیص تصادفی در سه گروه بازتاب درمانی، تمرینات کششی و کنترل قرار گرفتند. مداخله بازتاب درمانی و تمرینات کششی حین دیالیز سه بار در هفته به مدت 4 هفته و هر بار به مدت 30 تا 40 دقیقه انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 18 و آزمون های آماری آنالیزواریانس یک طرفه، t زوج و آزمون تعقیبی LSD صورت گرفت.یافته هادرگروه بازتاب درمانی و تمرینات کششی میانگین نمره شدت سندرم پاهای بی قرار نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معناداری داشت (P<0/05). ولی بین میانگین نمره شدت سندرم پاهای بی قرار بین دو گروه بازتاب درمانی و تمرینات کششی اختلاف آماری معناداری وجود نداشت (P >0/05)، همچنین میانگین تغییرات نمره شدت سندرم پاهای بی قرار در دو گروه بازتاب درمانی و تمرینات کششی به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (P<0/05) اما میانگین تغییرات نمره شدت سندرم پاهای بی قرار بین گروه بازتاب درمانی و تمرینات کششی با هم تفاوت آماری معناداری نداشت (P >0/05).نتیجه گیرینتایج نشان داد تمرینات کششی و بازتاب درمانی هر دو شدت سندرم پاهای بی قرار را کاهش می دهد. بنابراین استفاده از این دو درمان در این بیماران توصیه می شود.
کلید واژگان: سندرم پاهای بی قرار, تمرینات کششی, بازتاب درمانی, بیماران تحت درمان با همودیالیزIntroductionRestless leg syndrome is a sensory and motor neurologic disorder, which manifests as high tendency to move the legs. Its prevalence is high among the patients undergoing hemodialysis, and it increases the risk of mortality in these patients. Due to several side effects of medicational treatments, the patients prefer non-medicational methods. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of two methods of reflexology massage and stretching exercises on the severity of restless leg syndrome among patients undergoing hemodialysis.MethodThis is a clinical trial. Among the patients undergoing hemodialysis in selected hospitals in Isfahan, 90 qualified patients, diagnosed with restless leg syndrome through standard restless leg syndrome questionnaire, were randomly selected by random number table. They were assigned to reflexology massage, stretching exercises and control groups through random allocation. Reflexology massage and stretching exercises were conducted three times a week for 30-40 minutes for four straight weeks. Data were analyzed by one way ANOVA paired t-test and LSD post hoc test through SPSS 20.ResultsThere was a significant difference in mean scores of restless leg syndrome severity between reflexology massage and stretching exercises groups, compared to control (p<0.05), but there was no significant difference between two study groups (p<0.05). Changes mean score of restless leg syndrome severity was significantly higher in reflexology massage and stretching exercises groups, compared to control group (p<0.05), but it showed no significant difference between reflexology massage and stretching exercises groups (p>0.05).ConclusionOur obtained results showed that reflexology massage and stretching exercises can reduce restless leg syndrome severity. These two methods of treatment are recommended to the patients.Keywords: Restless leg syndrome, stretching exercises, reflexology massage, patients undergoing hemodialysis, Iran -
مقدمه
بدون تردید میزان سرمایه ی اجتماعی جامعه برآیندی از سرمایه های اجتماعی گروه های کوچک می باشد، که در بین اقشار مختلف جامعه متفاوت است و انتظار می رود گروه های حرفه ای و شغلی مختلف با توجه به میزان دانش، نگرش و سرمایه گذاری به عمل آمده توسط جامعه بر روی آنان از سطوح مختلفی از این متغیر اجتماعی بهره برده باشند. هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی سطح و چگونگی سرمایه اجتماعی و مولفه های آن در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بوده است.
روش بررسیتحقیق حاضر کاربردی و از نوع توصیفی که جامعه آماری را کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که 670 نفر در سال (92 – 1391) بوده است، تشکیل داده بودند. حجم نمونه با یک مطالعه مقدماتی و با استفاده از فرمول Cocran150 نفر در نظر گرفته شد که به روش طبقه ای تصادفی با توجه به متغیر جنسیت و دانشکده انتخاب گردید. برای سنجش سرمایه اجتماعی در این پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته با استفاده از مدل (Social Capital Assessment Tool) که توسطKrishna و Shrader در سال 1999 میلادی ساخته شده است که روایی صوری و محتوای آن مورد تائید 8 نفر متخصصان و صاحب نظران علوم مدیرت و جامعه شناسی و پایایی آن نیز 94/0 به دست آمد، استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش در دو سطح آمار توصیفی شامل (فراوانی، درصدها، جداول و نمودارها) و در سطح استنباطی شامل (آزمون t تک نمونه ای، t مستقل و آزمون F) صورت گرفت.
یافته هانتایج نشان داد سرمایه اجتماعی اعضای هیات علمی برابر با (44/3) بوده است که نشان می دهد بالاتر از حد متوسط است و نیز نگرش با میانگین (82/3) بالاترین و اعتماد با میانگین (14/3) پائین ترین سطح از هفت مولفه سرمایه اجتماعی را دارا بودند. همچنین بین سرمایه اجتماعی اعضای هیات علمی بر اساس متغیرهای جنسیت، تخصص، مرتبه علمی و دانشکده تفاوت معناداری وجود دارد.
نتیجه گیریکلیه فعالیت های آموزشی اعضای هیات علمی بدون در نظر گرفتن پایگاه اجتماعی آنان از نظر جامعه، سیاست گذاری ها و شرایط اقتصادی امکان پذیر نیست. از این رو از چند نظر می توان به تقویت اثربخشی سرمایه اجتماعی در کلیه ابعاد و فعالیت های استادان دانشگاه پرداخت، از یک سو روابط شبکه ای و درونی مانند اعتماد، نگرش، ارتباطات اجتماعی و از سوی دیگر لحاظ نمودن جایگاه و پایگاه اجتماعی و برنامه ریزی های کلان و موقعیت های مختلف عاملان کنش (اعضای هیات علمی) و با توجه به شرایط اقتصادی جامعه، پرداخت.
کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, اعضای هیات علمی, دانشگاه هاIntroductionthe rate of a society`s social capital is doubtless the resultant of the small group`s social capitals which is different among groups of the society. By taking into consideration the people`s knowledge and attitude and also the society`s investment on them, it is expected that groups with different jobs and professions gain benefit different levels of this social variable. The objective of the present study is to analyze the quality and the level of social capital and its factors in Isfahan University of Medical Sciences.
MethodsThis is an applied and descriptive research which its statistical population includes all faculty members of Isfahan University of Medical Sciences (on 2013-2014) which were 670 members. After an introductory study, the sample size was calculated by the use of the Cochran formula as150 members. They have been selected by taking the gender and college variables into consideration based on systematic random sampling and. In order to measure the social capital, the researcher developed questionnaire and Social Capital Assessment Tool Model have been used. Its content and facial validityhas been confirmed by eight expertise majoring sociology and management science. The earned reliability is 94/0. The Analysisof the research`s data has done in two levels of descriptive statistics, include frequency, percentages, tables, and figures) and inferential level include independent and single sample t-test and F-test.
Resultsresults have shown that the social capital of the faculty members is equal with 3.44 which are more than the mean. Also, “attitude” with the mean of 3.82is having the highest level of social capital from among the seven factors of social capital. Also, there is a significant relationship between faculty member`s social capital based on gender, specialty, academic level, and college variables.
Conclusionit is impossible to consider the faculty member activities without taking their social status based on society, policies, and economical condition into consideration. Therefor boosting the social capital effectiveness in all university professors` activities is possible. This action can be done either through having an internal relationship like trust, attitude, and social relationship or by including social status positions for faculty members, and having macro planning for such positions.
Keywords: Social Capital, Faculty Members, Universities -
مقدمه
امروزه اهمیت سرمایه اجتماعی در جامعه بیش از پیش احساس می شود و از سوی دیگر اوقات فراغت و فعالیت های بدنی به عنوان یکی از مهمترین مولدهای سرمایه اجتماعی مورد توجه قرار دارد. از این رو این پژوهش به تعیین رابطه بین سرمایه اجتماعی و اوقات فراغت فیزیکی اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخته است.
روش بررسیاین مطالعه از نوع توصیفی همبستگی بود که در سال 1391 انجام گرفت. گرد آوری داده ها از طریق دو پرسشنامه انجام گرفت. پرسشنامه سرمایه اجتماعی بر اساس مدلSCAT(Socia Capital Assocaition Tool)، و همچنین پرسشنامه اوقات فراغت محقق ساخته که روایی صوری و محتوای آنها مور تائید صاحبنظران قرار گرفته است و نیز پایایی آنها با استفاده از روش ضریب Cronbach''s alpha به ترتیب 92/0 و 82/0 بدست آمده است. حجم نمونه با یک مطالعه مقدماتی و با استفاده از فرمول Cochran''s 150 نفر در نظر گرفته شد که به روش طبقه ای تصادفی با توجه به متغیر جنسیت و دانشکده انتخاب گردید.
یافته هانتایج نشان داد که بین ترکیبی از مولفه های سرمایه اجتماعی شامل (تعهد، نگرش، اعتماد، مشارکت، ارتباط متقابل، هنجارهای اجتماعی و یکپارچگی) با میزان و نحوه گذراندن اوقات فراغت فیزیکی رابطه وجود دارد. (R =. /659 P=. /001).
همچنین نتایج نشان داد که از مولفه ها، فقط مولفه تعهد با ضریب بتای (B =. /293، P =. /044) و هنجارهای اجتماعی با ضریب بتای (B =. /196، P =. /047) معنی دار بوده و سایر مولفه ها معنی دار نبوده اند.نتیجه گیریورزش و فعالیت های بدنی در اوقات فراغت و شرکت فرد در فعالیت های گروهی و عضویت در آنها شرایطی را فراهم می سازد تا فرد با تعامل و برقراری ارتباط با سایر افراد و احساس تعلق به گروه، منافع و مصالح جمع را محترم بشمارد. این چنین فعالیت ها می تواند باعث افزایش سطح سرمایه اجتماعی و مولفه های آن در بین افراد گردد.
کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, فعالیت بدنی, فعالیت های اوقات فراغتIntroductiontoday, social capital is a need in society. Also, leisure time and physical activities are among the most important productive sources of social capital which has noticed nowadays. This survey studies the relationship between social capital and physical leisure time of faculty members of Esfahan University of Medical Sciences.
Methodologydescriptive correlation method is used in this study. Two questionnaires are used for data collection. Social capital questionnaire is based on SCOT Model. Also, leisure time questionnaire made by researcher which Face and content validity of it was verified by experts. Reliability coefficients by using Cornbrash’s alpha coefficients were calculated at 0.92 and 0.82 respectively. Sample populations measured by Khan’s Formula, they are 150 people that were selected as sample using multiple cluster sampling by taking the sex and college into consideration as variables.
Findingsaccording to the findings there is a direct relationship between a combination of social capital parameters (include commitment, attitude, trust, participation, mutual relationship, social norm and unity) with the way of spending physical leisure time. (R = 0.0659, P = 0.001). From among the parameters commitment is the only parameter which is significant with Beta coefficient (B = 0.293, P = 0.044) and social norms with Beta coefficient (B = 0.196, P =0.047), but the rest are not significant.
ConclusionPlaying sport and doing physical activities in the leisure time and also taking part in group activities and their membership provide a situation for people to respect the group interests through communication. Such activities can cause the level of social capital and it`s factors to be increased.
Keywords: Social Capital, Exertion, Leisure Activities -
مجله تحقیقات نظام سلامت، سال نهم شماره 11 (بهمن 1392)، صص 1167 -1177مقدمه
تحقیقات متعددی نشان داده اند که ورزش و فعالیت بدنی با کاهش در استرس، اضطراب، افسردگی و بد خلقی و افزایش در خوش خلقی یا سلامت روانی و احساسات تجدید حیات در ارتباط است. کارکرد اجتماعی تربیت بدنی و ورزش در توسعه و تحکیم روابط اجتماعی، کارکرد زیر بنایی و بنیادی است که در کل ساختار جامعه و روابط موجود در بین اقشار و آحاد اجتماعی اثرات قابل توجهی بر جای می گذارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه بین ورزش در اوقات فراغت و سرمایه اجتماعی اعضا هیات علمی دانشگاه علوم پژشکی اصفهان بوده است.
روش هامطالعه از نوع توصیفی همبستکی بر روی اعضاء هیت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت است. که گرد آوری داده ها از طریق دو پرسشنامه انجام گرفت. پرسشنامه سرمایه اجتماعی بر اساس مدل اسکات SCAT))، و همچنین پرسشنامه اوقات فراغت محقق ساخته که روایی صوری و محتوای آنها مور تائید صاحبنظران قرار گرفته و نیز پایایی آن ها با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 92/. و 82/. بدست آمد. حجم نمونه با یک مطالعه مقدماتی و با استفاده از فرمول کوکران 150 نفر در نظر گرفته شد که به روش طبقه ای تصادفی با توجه به متغیر جنسیت و دانشکده انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون های T تک متغیره و آزمون صریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که میانگین نمره اوقات فراغت افراد برابر با 42/3 و سرمایه اجتماعی افراد برابر 47/3 بوده است. همچنین تحلیل های رگرسیونی نشان داد، بین ترکیبی از مولفه های سرمایه اجتماعی (اعتماد و مشارکت) با میزان و نحوه گذراندن اوقات فراغت فیزیکی رابطه معنی داری وجود دارد. (602 R =. / و P-value ≤ 0.05) و مقدار ضریب همبستگی چندگانه، یعنی ترکیبی از مولفه های سرمایه اجتماعی و اوقات فراغت فیزیکی 602/. و ضریب تعیین 362/. می باشد. این ضریب نشان می دهد که 2/36٪ از واریانس نمرات اوقات فراغت فیزیکی به وسیله ترکیبی از مولفه های سرمایه اجتماعی قابل توصیف، توضیح و تبیین می باشد.
نتیجه گیریورزش و فعالیت های بدنی در اوقات فراغت و شرکت فرد در فعالیت های گروهی و عضویت در آنها شرایطی را فراهم می سازد تا فرد با تعامل و برقراری ارتباط با سایر افراد و احساس تعلق به گروه، منافع و مصالح جمع را محترم بشمارد. این چنین فعالیت ها می تواند باعث افزایش سطح سرمایه اجتماعی و مولفه های آن نظیر، هنجارهای اجتماعی و مشارکت افراد گردد.
کلید واژگان: اوقات فراغت, ورزش, سرمایه اجتماعی, اعتماد و مشارکتBackgroundSeveral studies have shown that physical activity and exercise in reducing stress, anxiety, depression and bad mood and increase feelings of revitalization of humor or mental health is associated with. Social work Sport and Physical Education in the development and strengthening social infrastructure and basic functioning of the whole structure of society and the relationships between social strata Vahad significant effects on the leaves. The aim of this study was to investigate the relationship between sport and social capital in leisure time faculty members of Isfahan University of Medical Sciences
Methodsdescriptive correlation method is used in this study. Two questionnaires are used for data collection. Social capital questionnaire is based on SCOT Model. Also, leisure time questionnaire made by researcher which Face and content validity of it was verified by experts. Reliability coefficients by using Cornbrash’s alpha coefficients were calculated at 0.92 and 0.82 respectively. Sample populations measured by Khan’s Formula, they are 150 people that were selected as sample using multiple cluster sampling by taking the sex and college into consideration as variables.
FindingsThe results showed that the average leisure time physical equivalent of 42/3 and social capital for individuals 3/47, respectively. Regression analysis also showed that the combination of the components of social capital (trust and sharing) the amount and physical recreation are significant. (R =. 602 / P =. /000) and multiple correlation coefficient, which combines elements of social capital and physical recreation. 602 And the ratio of. 362 Is. The index shows that % 36/2 of the variance in scores on physical leisure, social capital can be described by a combination of factors, is the explanation.
ConclusionExercise and physical activity in leisure time and Individual participation in group activities and they provide conditions for membership till People interact and communicate with other people and a sense of belonging to the group Collective interests and respect. Such activities can increase the level of social capital and its components, such as, social norms and the participation.
Keywords: Leisure, sport, social capital, trust, partnerships -
مقدمهافسردگی نوعی اختلال خلق است که در آن فرد احساس غم، عدم لذت و دلسردی می کند. با توجه به افزایش افسردگی در جامعه کنونی و به ویژه دانشجویان، هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر ورزش های استقامتی بر حوزه های عملکرد کاری و شدت افسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود.مواد و روش هاروش نمونه گیری در این پژوهش شبه تجربی به صورت ساده بود. پرسش نامه های افسردگی و عملکرد کاری از گروه آزمودنی (40 نفر) و گروه شاهد (40 نفر) قبل از انجام مداخله اخذ گردید و ورزش استقامتی به مدت 8 هفته، هفته ای 3 روز و روزی 5/1 ساعت بر طبق پروتکل طراحی شده انجام شد. در نهایت پرسش نامه های افسردگی و عملکرد کاری بار دیگر گرفته شدند.یافته هانتایج آزمون Paired t وجود تفاوت معنی دار در عملکرد (001/0 > P)، میزان رضایت از عملکرد (001/0 > P) و شدت افسردگی (001/0 > P) را در مقایسه قبل و بعد گروه مداخله نشان داد و نتایج آزمون Independent t حاکی از وجود تفاوت معنی دار بین دو گروه در عملکرد (001/0 > P) و میزان رضایت از عملکرد (001/0 > P) بعد از انجام مداخله بود، ولی در مورد شدت افسردگی، تفاوت میان دو گروه بعد از انجام مداخله معنی دار نبود (070/ = P).نتیجه گیری8 هفته تمرین های استقامتی می تواند به طور موثری منجر به کاهش شدت افسردگی، بهبود در عملکرد و میزان رضایت از عملکرد در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گردد. هر چند این تعداد جلسه، نتوانست تاثیر معنی داری را در مقایسه با گروه شاهد ایجاد کند.
کلید واژگان: ورزش های استقامتی, حوزه های عملکرد کاری, افسردگی, دانشجویانIntroductionDepression is one of the mood disorders in which an individual experiences unpleasant feelings of sadness and discouragement. This feeling minimizes the ability of experiencing fun and the joy of life. In previous researches the effectiveness of endurance exercises on depression and occupational performance areas have not been well documented، so this paper was aimed to investigate the effect of endurance exercises on occupational performance areas and depression severity in students of Isfahan University of Medical Sciences.Materials And MethodsEighty subjects were participated in this quasi-experimental study. They all read and signed the consent form. Participants were randomly and equally divided in two groups of experimental and control. Endurance exercises carried out for 8-week (3 times a week، 90-minute a day). The Beck depression inventory-II (BDI-II) and Canadian occupational performance measurement were tested before and just after implementing the designed protocols. All data were compared and analyzed by SPSS، version16.ResultsThe paired t test showed the significant differences in occupational performance (P < 0. 001)، satisfaction (P < 0. 001) and depression (P < 0. 001) before and after intervention. The independent t test suggested a prominent differences in performance (P < 0. 001) and satisfaction (P < 0. 001) among both groups after implementing exercise program but the difference was not significant concerning depression (P = 0. 070).ConclusionEight weeks endurance exercises can effectively reduce depression severity and could improve the performance and satisfaction among students.Keywords: Endurance exercises, Occupational performance areas, Depression, Students -
مجله تحقیقات نظام سلامت، سال هشتم شماره 7 (بهمن 1391)، صص 1356 -1364مقدمه
از جمله مفاهیم نوینی که معنی واقعی خود را با پیدایش انواع تکنولوژی و صنعتی شدن جوامع در زندگی مردم پیدا نموده است، اوقات فراغت و نحوه گذران آن است. ورزش های تفریحی با فعالیت های مرتبط با اوقات فراغت از مناسب ترین و ضروری ترین گونه های گذران اوقات فراغت در عصر حاضر است. از این رو این پژوهش به بررسی نحوه گذران اوقات فراغت اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با تاکید بر فعالیت های بدنی پرداخت.
روش هاروش تحقیق از نوع توصیفی بود. جامعه آماری را کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که 670 نفر بودند، تشکیل دادند. حجم نمونه با یک مطالعه مقدماتی و با استفاده از فرمول Cohen 150 نفر در نظر گرفته شد که به روش طبقه ای تصادفی با توجه به متغیر جنسیت و دانشکده انتخاب گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه اوقات فراغت محقق ساخته بود که پایایی آن با استفاده از روش ضریب Cronbach''s alpha 82/0 به دست آمد.
یافته هافعالیت های پژوهشی با میانگین 37/3 اولویت اول، امور ورزشی با میانگین 49/2 اولویت دوم، امور فرهنگی و اجتماعی با میانگین 25/2 اولویت سوم و امور شخصی و خانوادگی با میانگین 89/1 اولویت چهارم افراد برای گذراندن اوقات فراغت در سطح 05/0 ≥ α به دست آمد. حفظ تندرستی با میانگین 94/3 مهم ترین ترین انگیزه پرداختن به فعالیت های بدنی در اوقات فراغت بود. همچنین تفاوت معنی داری بین فعالیت های فراغتی بر اساس جنسیت و سابقه خدمت وجود داشت.
نتیجه گیریمیزان اوقات فراغت اعضای هیات علمی در سطح پایینی قرار داشت (44/3 x =). به نظر می رسد که باید جامعه را از خصوصیات و شیوه های انجام ورزش های فراغتی و ضرورت ایجاد شرایط و امکانات مناسب با توجه به برنامه ریزی جدی و کار فرهنگی آگاه کرد. همچنین اقشار مختلف جامعه به خصوص قشر دانشگاهی را از تاثیرات مثبت اوقات فراغت و تفریحات سالم آگاه نمود و آن ها را هر چه بیشتر به سوی این گونه فعالیت ها سوق داد.
کلید واژگان: اوقات فراغت, ورزش, تفریحات سالم, دانشگاه علوم پزشکی, اعضای هیات علمیBackgroundOne of the new concepts that have found their true meaning with technological advancement and the industrialization of societies is leisure time and how it is spent. Recreational sports and frequent leisure activities are the most relevant and essential types of spending leisure time. Therefore، this study attempted to examine how faculty members of Isfahan University of Medical Sciences، Iran، spend their leisure time، with emphasis on physical activities.
MethodsThis was a descriptive study. The study population included all faculty members of Isfahan University of Medical Sciences، which were 670 members. A sample size of 150 was calculated with a preliminary study and using Cochran''s formula. The subjects were chosen by the random stratified sampling method according to variables of gender and School. The data gathering tool was the researcher-made Leisure Questionnaire. The reliability of the questionnaire was 0. 82، which was obtained using Cronbach''s alpha coefficient.
FindingsResults showed that research activities with the average of 3. 37 was the first priority، physical activities with 2. 49 the second priority، social and cultural affairs with 2. 25 the third priority، and personal and family affairs with a mean of 1. 89 was the fourth priority of subjects for their pastime (α ≤ 0. 05). Health maintenance، with the average of 3. 94، was the most important motivation to engage in leisure time physical activities. Moreover، there was a significant difference between leisure activities based on gender and work experience.
ConclusionThe amount of leisure time of faculty members was low (x = 3. 44). It seems that society must be informed on the characteristics and methods of community sports and leisure facilities and the necessity to create the appropriate conditions through planning and cultural actions. Moreover، social groups especially the academics should be made aware of the positive effects of healthy leisure and recreational activities.
Keywords: Leisure, Sports, Recreation, Medical University -
مقدمهدر دهه های اخیر، کیفیت زندگی به ویژه در بیماران مبتلا به سرطان، به دلیل شرایط نامساعد جسمی و روانی این بیماران، همواره مورد توجه متخصصان بالینی و پژوهشگران علوم بهداشتی بوده است. از طرفی، مفهوم کیفیت زندگی و ارتباط آن با ویژگی های بیماری سرطان و اطلاعات دموگرافیک از جمله پارامترهای قدرتمند در راستای راهنمایی، حفظ و پیشبرد سلامت و تندرستی بیماران در جوامع و فرهنگ ها می باشد. از این رو انجام مطالعات عمیق در این حوزه، اطلاعات با ارزشی را در اختیار پرستاران قرار می دهد و غنای مداخلات بهداشتی- درمانی و بهبود کیفیت خدمات پرستاری را به دنبال خواهد داشت. به همین دلیل، مطالعه حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی و ارتباط آن با ویژگی های بیماری و اطلاعات دموگرافیک در مبتلایان به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد.روش هامطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به شکل مقطعی اجرا گردید. نمونه مورد پژوهش در این مطالعه شامل 315 نفر از مبتلایان به سرطان بود که با روش نمونه گیری آسان وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه سه قسمتی متشکل از سوالات مربوط به ویژگی های بیماری، اطلاعات دموگرافیک و پرسش نامه استاندارد کیفیت زندگی 36-SF بود. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری 18SPSS و روش های آمار توصیفی (توزیع درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (Chi-square test، Cho Proof، Kruskal-Wallis، Mann-Whitney U، Pearson و Spearman correlation coefficient) و با ضریب اطمینان 99 درصد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هاکیفیت زندگی اغلب (17/63 درصد) واحدهای مورد پژوهش متوسط بود. بین نوع سرطان و شدت درد ناشی از بیماری با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان، ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (050/0 P <). بین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان با تعداد جلسات شیمی درمانی ارتباط آماری معنی داری مشاهده شد؛ به طور ی که بیماران با تعداد جلسات بیشتر شیمی درمانی، از کیفیت زندگی بهتری برخوردار بودند.
ارتباط آماری معنی داری بین متغیرهای دموگرافیک و ویژگی های بیماری نظیر سن، جنس، وضعیت اشتغال، پذیرش یا انکار بیماری، تعداد اعضای خانواده، مرحله سرطان و طول مدت زمان سپری شده از تشخیص بیماری با کیفیت زندگی وجود نداشت. همچنین نتایج مطالعه حاضر حاکی از معنی دار شدن ارتباط بین وضعیت تاهل با کیفیت زندگی (018/0 = P)، میزان درامد ماهیانه با کیفیت زندگی (001/0 = P) و وضعیت تحصیلات با کیفیت زندگی (004/0 = P) بود.نتیجه گیریبرخی ویژگی های سرطان و شاخص های دموگرافیک، کیفیت زندگی بیماران را متاثر می سازد و ارتباط محسوسی بین آن ها وجود دارد. از این رو، توجه به این مقوله از سوی کادر درمانی در اعتلای کیفیت زندگی بیماران بسیار حایز اهمیت می باشد. در این میان بر نقش پرستاران انکولوژی تاکید می شود، چرا که پرستاران به عنوان یکی از اعضای تیم درمان، نقش مهمی در تشخیص، درمان و مراقبت از بیماران مبتلا به سرطان بر عهده دارند. پیشنهاد می شود پرستاران در زمینه عوامل موثر بر کیفیت زندگی، آموزش های لازم را دریافت کنند تا با بهره مندی از این آموزش ها، با نگرش منطقی و دانشی غنی در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان، بیش از پیش مشارکت و ایفای نقش نمایند.
کلید واژگان: کیفیت زندگی, ویژگی های سرطان, اطلاعات دموگرافیک, سرطان, پرستاریBackgroundIn recent decades، cancer patient’s quality of life has been paid attention by clinicians and researchers، due to their physical and psychological conditions. The concept of quality of life and its association with cancer characteristics and demographic data is considered as a strong parameters in order to guide، protect and promote health and wellbeing of patients in different culture and communities. Threfore، studies in this field will obtain valuable information for nurses and lead to richness of health interventions. The present study was conducted to examine the quality of life and its relationship with cancer characteristics and demographic data in cancer patients referred to the oncology hospital، Isfahan University of Medical Sciences، Iran.MethodsA total of 315 hospitalized patients with different types of cancer participated in the study. A questionnaire that contained 3 parts (demographic information، disease characteristic and standard SF-36 questionnaire) was used for data collection. The data were analyzed with 99% confidence using SPSS software version 18.FindingsThe majority of subjects'' quality of life was moderate (63. 17%). Results showed that there was a significant statistical association between patients'' quality of life and cancer type as well as pain related cancer (P < 0. 05). There was also a significant correlation between cancer patients'' quality of life and chemotherapy sessions; patients whom received more chemotherapy sessions، had better quality of life. There was no significant association between patients'' quality of life and demographic variables and disease characteristics such as age، gender، employment status، acceptance or denial of illness، family size، cancer stage and duration of time spent from diagnosis. There was a significant association between cancer patients'' quality of life and marital status (P = 0. 018)، monthly income (P < 0. 001) as well as educational level (P = 0. 004).ConclusionSince there was a significant relationship between cancer patients'' quality of life and some characteristics of cancer and demographic parameters، paying attention to these issues by health team in order to improve their quality of life is very important. The role of oncology nurses should be noted as they have an important role in diagnosis، treatment and care of cancer patients. It is suggested that nurses should be educated about the factors affecting quality of life.Keywords: Quality of Life, Cancer Characteristics, Demography, Neoplasms, Nursing -
مقدمهشیوع بالای سرطان سینه در میان زنان، آمار قابل توجه بروز مشکلات هیجانی و عاطفی همچون استرس، اضطراب و افسردگی در مبتلایان به این نوع از سرطان و وجود یافته های متناقض در زمینه ی ارتباط سلامت معنوی با مولفه های یاد شده در این بیماران، محققین را بر آن داشت تا مطالعه ای را با هدف تعیین ارتباط بین سلامت معنوی و ابعاد آن با استرس، اضطراب و افسردگی در مبتلایان به سرطان سینه طراحی و اجرا نمایند.روش هااین مطالعه، از نوع توصیفی- تحلیلی و مقطعی بود. نمونه های مورد پژوهش 297 نفر از مبتلایان به سرطان سینه مراجعه کننده به مرکز درمانی تخصصی سرطان بودند که به روش نمونه گیری آسان وارد مطالعه گردیدند. جهت جمع آوری اطلاعات از دو پرسش نامه ی استاندارد سلامت معنوی Ellison-Palutzian و پرسش نامه ی DASS-42 (Depression، anxiety، stress scale-42) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های Student-t و ضریب همبستگی Pearson و Spearman تجزیه و تحلیل شد.یافته هامیانگین نمره ی بعد مذهبی سلامت معنوی بیماران 17/8 ± 38/51 از 60، بعد وجودی آن ها 21/10 ± 47/42 از 60 و کل نمره ی سلامت معنوی آن ها 04/10 ± 69/93 از 120 بود. همچنین نتایج نشان دهنده ی این بود که سطح سلامت معنوی اکثریت افراد مورد مطالعه در محدوده ی متوسط (52/52 درصد) قرار داشت. یافته ها حاکی از وجود ارتباط آماری معنی دار معکوس بین سلامت معنوی با میزان استرس (44/0- = r؛ 001/0 > P)، اضطراب (27/0- = r؛ 001/0 > P) و افسردگی (48/0- = r؛ 001/0 > P) در مبتلایان به سرطان سینه بود. این ارتباط در هر دو بعد سلامت معنوی نیز معنی دار بود.نتیجه گیریدر مطالعه ی حاضر سطوح بالای سلامت معنوی با کاهش میزان استرس، اضطراب و افسردگی مبتلایان به سرطان سینه همراه بود. بنابراین توجه به بعد معنوی این بیماران در کنار بعد جسمی در فرایند درمان از سوی کادر درمانی در راستای ارتقای سطح سلامت روان بیماران کمک کننده خواهد بود.
کلید واژگان: استرس, اضطراب, افسردگی, سرطان, معنویتBackgroundAs a highly prevalent disease among women, breast cancer causes deep psychological and emotional complications such as stress, anxiety, and depression. Due to previous paradoxical findings, we performed this study to survey the relationship between spiritual wellbeing and stress, anxiety, and depression in patients with breast cancer who referred to a specialized cancer treatment center affiliated with Isfahan University of Medical Sciences (Iran) in 2012.MethodsThis descriptive, analytic study was conducted on cancer patients who were selected using simple sampling. A total number of 297 hospitalized patients with breast cancer were enrolled. The depression, anxiety, and stress scale (DASS-42) and the spiritual wellbeing questionnaire (by Ellison and Paloutzian) were used to measure stress, anxiety, depression, and spiritual well-being. Data was analyzed using statistical methods such as independent t-test and Pearson's correlation coefficient in SPSS18.FindingsThe mean scores of religious and existential aspects of spiritual wellbeing were 51.38 ± 8.17 and 42.47 ± 10.21 (both out of 60), respectively. The mean total score of spiritual wellbeing was 93.69 ± 10.04 out of 120. The spiritual wellbeing scores of the majority of participants (60.6%) were in the range of medium. Pearson's correlation coefficient showed statistically significant relationships between spiritual wellbeing and stress (p < 0.001, r = -0.44), anxiety (p < 0.001, r = -0.27), and depression (p < 0.001, r = -0.48) in patients with breast cancer. The 2 aspects of spiritual wellbeing were also significantly correlated with stress, anxiety, and depression.ConclusionAccording to our findings, breast cancer patients with higher scores of spiritual wellbeing had lower levels of stress, anxiety, and depression. Therefore, the treatment of patients with breast cancer needs to pay simultaneous attention to spiritual well being and physical health.Keywords: Anxiety, Depression, Neoplasm, Spirituality, Stress -
زمینه و هدفورزش یکی از فعالیتهایی است که در جهت حفظ سلامت بدن انجام می شود، لذا باید کوشید تا اثرات جانبی مضر آن را در صورت وجود به حداقل رساند. تحقیقهای موجود نشان می دهند که عوامل مهمی که می توانند در سلامتی دهان و دندان به خصوص پوسیدگی ایفای نقش کنند طی فعالیتهای فیزیولوژیک در سرم و به تبع آن در بزاق تغییر می کنند. به همین جهت هدف از این مطالعه بررسی تغییرات کورتیزول، آلفا آمیلاز و اسیدیته بزاق طی یک فعالیت ورزشی استقامتی می باشد.روش بررسیدر این مطالعه مداخله ای از نوع قبل و بعد، نمونه ها شامل 19 نفر از مردان 18-25 ساله بودند که به ورزش استقامتی به طور غیر حرفه ای می پرداختند. دو نمونه بزاق یکی قبل از دویدن به عنوان کنترل و یکی پس از طی هزار متر به عنوان تست گرفته شد. اسیدیته بلافاصله به طور دیجیتال سنجیده و میزان کورتیزول و آلفا آمیلاز بزاق در هر دو مورد کنترل و تست پس از جمع آوری نمونه ها با روش Elisa مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها توسط نرم افزار SPSS و روش های آماری توصیفی و تست آماری t زوج مورد بررسی قرار گرفت.یافته هاتمرین مقاومتی در افراد غیر حرفه ای سبب افزایش میانگین میزان کورتیزول بزاق به میزان 87 /. نانوگرم بر میلی لیتر و آلفا آمیلاز به میزان 95 / 47 واحد بین الملل بر میلی لیتر شد، همچنین اسیدیته هم متعاقب ورزش استقامتی کاهش 56/. واحد نشان داد. (001/0 < P)نتیجه گیریسطح کورتیزول و آلفا آمیلاز بزاق افزایش و اسیدیته بزاق طی فعالیت ورزشی کاهش نشان داد.کلید واژگان: آلفا آمیلاز, کورتیزول, اسیدیته بزاقBackground And AimExercise is one of the activities to achieve fitness; therefore it should be performed in an appropriate way and its side effects should be minimized. It has been mentioned in the literature that in physiologic activities, there are important factors in the serum and saliva which have a significant role in dental and oral health, especially on dental caries. In this study, we decided to figure out how these oral health related factors are altered in endurance exercise.Materials And MethodsIn this study, the samples included nineteen 18 to 25-year-old beginner male athletes. Two samples of saliva were taken, one before running for control and one after 1000 meters for test. Salivary pH was digitally measured immediately after collecting the samples. Cortisol and alpha amylase of the saliva in both control and test samples were evaluated by ELISA method. Data were analyzed with SPSS software and evaluated with descriptive statistical methods.ResultsEndurance exercise in beginner athletes increased the mean alpha amylase level in their saliva from 59.57 to 107.52 IU/mL and the salivary cortisol from 2.73 to 3.60 Ng/mL. The mean salivary pH showed a 0.56 decrease (p<.001).ConclusionThere was an increase in the salivary cortisol and alpha amylase level and a decrease in salivary pH after endurance exercise.Keywords: Cortisol, Alpha amylase, Salivary pH
-
مقدمه
سرطان سینه شایع ترین، کشنده ترین و از نظر روانی تاثیرگذارترین سرطان در زنان است و موجب بروز مشکلات هیجانی و عاطفی عمیقی همچون افسردگی می شود. یافته های چندین مطالعه بیانگر وجود ارتباط آماری معنی دار بین سلامت معنوی و افسردگی در این بیماران می باشد. وجود موارد ضد و نقیض در این زمینه، در تحقیقات خارج از کشور و عدم وجود چنین مطالعه ای در ایران، محققین را بر آن داشت تا مطالعه ای را با هدف ارتباط بین سلامت معنوی و افسردگی در مراجعه کنندگان مبتلا به سرطان سینه در بیمارستان سیدالشهدا(ع) اصفهان طراحی و اجرا نمایند.
روش بررسیاین مطالعه، از نوع تحلیلی- مقطعی بود. نمونه های مورد پژوهش 223 نفر از بمراجعه کنندگان مبتلا به سرطان سینه در بیمارستان سیدالشهدا(ع) در سال 1390 بودند که به روش نمونه گیری آسان وارد مطالعه گردیدند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسش نامه ی سلامت معنوی پولوتزین و الیسون و خرده مقیاس افسردگی پرسش نامه ی DASS-42 استفاده شد. سپس داده ها با استفاده از 17SPSS و روش های آمار توصیفی (توزیع درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و تحلیلی (آزمون t مستقل و ضریب همبستگی Pearson و Spearman)، مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته هادر این مطالعه، 223 بیمار (1/99 درصد زن و 9/0 درصد مرد) شرکت نمودند. میانگین سنی این بیماران 6/48 سال با انحراف معیار 07/1 بود. 3/80 درصد افراد متاهل بودند. میانگین مدت ابتلا به بیماری 26/39 ماه با انحراف معیار 7/41 بود. میانگین نمره ی بعد مذهبی سلامت معنوی بیماران 25/52 با انحراف معیار 08/7 از 60 بود و میانگین نمره ی بعد وجودی سلامت معنوی بیماران 87/42 با انحراف معیار 31/9 از 60 و میانگین کلی نمره ی سلامت معنوی بیماران نیز 89/94 با انحراف معیار 99/14 از 120 بود و میانگین نمره ی افسردگی واحدهای مورد پژوهش 24/12 با انحراف معیار 58/9 از 42 بود. یافته ها حاکی از وجود ارتباط آماری معنی دار معکوس بین ابعاد مذهبی و وجودی سلامت معنوی با میزان افسردگی بود (به ترتیب با 22/0- = r و 001/0 = P و نیز 48/0- = r و 001/0 > P). همچنین بین نمره ی کلی سلامت معنوی و افسردگی ارتباط معنی دار وجود داشت (41/0- = r و 001/0 > P).
نتیجه گیریدر بیماران مبتلا به سرطان سینه با نمرات بالاتر سلامت معنوی، میزان افسردگی کمتری وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد در بیماری هایی همچون سرطان که بر جسم، روان و روح افراد تاثیرگذار هستند، پرستاران می توانند با استفاده از رویکرد مراقبت کل نگر با تاکید بر بعد معنوی مراقبت به بیماران در دستیابی به ارتقای سطح سلامت روان کمک نمایند.
کلید واژگان: افسردگی, سرطان ها, معنویتBackgroundBreast cancer is considered as the most common as well as most effective malignancy in adult female population. It leads to deep psychological and emotional problems such as depression. Although findings of numerous studies revealed a significant relation between spiritual well-being and depression in cancer patients, some reasons such as paradoxical findings in foreign researches and absence of such a study in Iran encouraged us to design and perform a study to survey the relationship between spiritual well-being and depression in patients with breast cancer who referred to a cancer treatment center in Isfahan, Iran during 2011.
MethodsIn this analytic study, 223 hospitalized breast cancer patients were selected by simple random sampling. The DASS-42 Inventory and the Spiritual Well-Being Scale were applied to measure depression and spiritual well-being, respectively. Data was analyzed in SPSS18 using statistical methods including independent t-test, Spearman and Pearson's correlation coefficients.
ResultsA total number of 223 patients with mean age of 48.6 ± 1.07 years participated in this study. Mean scores of religious aspect and existential aspect of spiritual well-being were 52.25 ± 7.08 and 42.87 ± 9.31, respectively. Mean total score of spiritual well-being was 94.87 ± 14.99. Mean depression score was 12.24 ± 9.58. There was a statistically significant relationship between depression in patients with both existential (P = 0.001; r = -22) and religious (P = 0.001; r = -48) aspects of spiritual well-being. Depression and total score of spiritual well-being were also significantly associated (P < 0.001; r = -41).
ConclusionOur findings showed that patients with higher mean scores of spiritual well-being were less depressed. Therefore, in cases of refractory diseases such as cancer that affect the body, mind and spirit of patients, nurses could apply a holistic care approach with emphasis on spiritual approach to improve mental health and quality of life.
Keywords: Depression, Neoplasms, Spirituality -
مقدمهاسترس و اضطراب از جمله اختلالات شایع و تاثیرگذار بر فرایند درمان در مبتلایان به سرطان سینه می باشد. وجود ارتباطات پارادوکس گونه بین سلامت معنوی با استرس و اضطراب در مبتلایان به سرطان از جمله سرطان سینه در مطالعات خارجی و کمبود مطالعات مشابه در داخل کشور، محققین را بر آن داشت تا مطالعه ای را با هدف، ارتباط بین سلامت معنوی با استرس، اضطراب و برخی متغیرهای جمعیت شناختی زنان مبتلا به سرطان سینه مراجعه کننده به مرکز درمانی تخصصی سرطان اصفهان در سال 1390 طراحی و اجرا نمایند.روش هامطالعه حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود که به شکل مقطعی اجرا گردید. نمونه های مورد پژوهش در این مطالعه متشکل از 266 نفر از زنان مبتلا به سرطان سینه بودند که با روش نمونه گیری آسان و از نوع در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه استاندارد سنجش استرس، اضطراب و افسردگی 42-DASS (The depression، anxiety and stress scale) و پرسش نامه سلامت معنوی Ellison-Paloutzian بود. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار آماری 18SPSS و روش های آمار توصیفی (توزیع درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار) و تحلیلی (آزمون t-student و ضریب همبستگی Pearson و Spearman)، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاسطح سلامت معنوی اکثریت واحدهای پژوهش (64/58 درصد) در محدوده متوسط و پس از آن در محدوده بالا (35/41 درصد) قرار داشت. میانگین نمره بعد مذهبی سلامت معنوی بیماران (22/7 ± 52) بالاتر از میانگین نمره بعد وجودی سلامت معنوی (67/9 ± 19/43) بود. ضریب همبستگی Pearson نشان داد بین استرس بیماران با تمامی ابعاد سلامت معنوی ارتباط آماری معنی دار وجود دارد. همچنین یافته ها نشان داد بین اضطراب با نمره کلی سلامت معنوی و بعد وجودی آن ارتباطی معنی دار وجود دارد، لیکن بین بعد مذهبی سلامت معنوی و اضطراب ارتباطی وجود نداشت. یافته ها حاکی از عدم وجود هر گونه ارتباط معنی دار بین سلامت معنوی با متغیرهای جمعیت شناختی بود.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که در مبتلایان به سرطان سینه با نمرات بالاتر سلامت معنوی، میزان اضطراب و استرس کمتری وجود دارد، لذا پرداختن به تمامی ابعاد این بیماران از جمله بعد معنوی در روند درمان توصیه می شود. همچنین با توجه به عدم وجود ارتباط بین سلامت معنوی با متغیرهای جمعیت شناختی در مطالعه حاضر و وجود یافته های متناقض در این زمینه در سایر مطالعات، تحقیقات بیشتر الزامی است.
کلید واژگان: استرس, اضطراب, جمعیت شناختی, سرطان, معنویتBackgroundStress and anxiety are consideredto be one of the the most common and effective disorders in patients with breast cancer. There was aParadoxical relationship between stress and anxiety، with spiritual wellbeing in cancer patients، such as breast cancer، in the findings of studies from other countries. Moreover، there was a lack of similar studies in Iran. Therefore، this led researchersto design and perform a study to investigate the relationship between spiritual wellbeing with stress، anxiety and demographic factors of female breast cancer patients، who referred to specialized cancer treatment center in Isfahan، Iran، in 2011.MethodsThis was a descriptive-analyticaland cross-sectional study conducted on cancer patients with simple sampling methodology. A total number of 266 hospitalized women with breast cancer were enrolled into the study. The data collection tools used in this study were the demographic information questionnaire، Depression Anxiety Stress Scales (DASS-42)، and the Ellison-PaloutzianSpiritual Wellbeing Scale. Data were analyzed using SPSS software version 18، descriptive statistical methods (frequency distribution، mean،and standard deviation)، and analytic statistical methods (student’s t-test، Spearman’scorrelation، and Pearson’scorrelation coefficient).FindingsThe results of this study showed that the spiritual wellbeing score of the majority of subjects (58. 9%) was in the range of medium and then high (41. 1%). Average score of the religious aspect of spiritual wellbeing (52±7. 22) was higher than the average score of the existential aspect of spiritual wellbeing (43. 19±9. 67). Pearson’scorrelation coefficient showed that there was a statistically significant relationship between stress in patients and all aspects of spiritual wellbeing. Moreover،the results showed a significant correlation between anxiety with the totalscoreof spiritual wellbeing andthe existential aspect of spiritual wellbeing. However، there is no significant relationship between anxiety and the religious aspect of spiritual wellbeing. The results suggested the absence of any significant relationship between spiritual wellbeing and demographic variables.ConclusionFindings showed that patients with higher scores of spiritual wellbeing had lower anxiety and stress levels. Therefore، it is recommended that more attention be paid to all aspects of these patients، especially their spiritual dimension،during their treatment. Furthermore، due to thelack of a statistically significant relationship between spiritual wellbeing and demographic variables in the present study،andthe paradoxical findings of other studies in this field، further investigation is required.Keywords: Stress, Anxiety, Demography, Cancer, Spirituality -
مقدمهبی تحرکی و عدم فعالیت بدنی خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی، دیابت، پر فشاری خون و انواع دیگری از بیماری ها را افزایش می دهد و فعالیت و ورزش منظم می تواند بسیاری از این عوامل خطرزا را تعدیل کند. هدف ما در این مطالعه، بررسی اثر تمرین مقاومتی بر سطح پلاسمایی برخی عوامل موثر بر آنژیوژنز شامل نیتریک اکساید (Nitric oxide یا NO)، فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (Vascular endothelial growth factor یا VEGF) و گیرنده ی نوع 1 VEGF (Vascular endothelial growth factor receptor 1 یا VEGFR1) در رت های نر سالم می باشد.روش هامطالعه ی حاضر به صورت تجربی بر روی 20 موش صحرایی نر نژاد ویستار انجام شد. حیوانات به طور تصادفی به دو گروه تحت تمرین و شاهد تقسیم شدند. به موش های گروه تمرین به مدت 4 هفته تمرین مقاومتی داده شد که شامل بالا رفتن از یک ستون یک متری بود که با اضافه کردن وزنه به دم موش ها انجام شد. تمرینات 3 روز در هفته و یک روز در میان انجام و پس از 48 ساعت از آخرین جلسه ی تمرین، نمونه گیری خون انجام شد و سطح پلاسمایی NO، VEGF و VEGFR1 اندازه گیری گردید.یافته هاسطح پلاسمایی NO در گروه تمرین با گروه شاهد تفاوت معنی داری نداشت (05/0 < P). سطح VEGF پلاسما در گروه شاهد و تمرین کرده به ترتیب 74/3 ± 73/142 و 1/5 ± 5/144 پیکوگرم در میلی لیتر بود و معنی داری نبود (05/0 < P). سطح پلاسمایی VEGFR1 نیز بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. همچنین تمرین مقاومتی نتوانست نسبت VEGF به VEGFR1 را تغییر دهد (05/0 < P).نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات مقاومتی اثری بر سطح پلاسمایی عوامل موثر بر آنژیوژنز شامل NO، VEGF و VEGFR1 حداقل در حیوانات سالم ندارند که دلایلی مانند زمان تمرین، شدت آن و همچنین زمان نمونه گیری می توانند بر نتایج موثر باشند. قضاوت در خصوص اثر تمرین مقاومتی بر آنژیوژنز در عضله ی اسکلتی نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, نیتریک اکساید, فاکتور رشد اندوتلیال عروقی, آنژیوژنزBackgroundCardiorespiratory fitness improves and the risk of cardiovascular diseases decreases through regular exercise. However, the exact mechanism is unclear. The aim of this study was to investigate the effects of resistance training on some plasma angiogenic factors in normal rats.MethodsTwenty male Wistar rats were divided into two groups of control and trained (n = 10 each). The rats in the trained group undertook one training session per day, 3 days a week, for 4 weeks. Blood samples were taken and plasma glucose, lipid profile, nitric oxide (NO), vascular endothelial growth factor (VEGF) and soluble form of VEGF receptor-1 (sFlt-1) concentrations were determined.FindingsDifferences in plasma insulin, glucose, and NO were not significant between the trained and control groups (P 0.05). Plasma VEGF concentrations were 142.73 ± 3.74 pg/ml and 144.5 ± 5.1 pg/ml in the control and trained rats (P > 0.05), i.e. resistance training did not significantly change plasma VEGF in trained rats. There were no significant differences in plasma sFlt-1 concentrations between the two groups (P 0.05). Moreover, resistance training could not change VEGF/sFlt-1 ratio in the two groups of animals.ConclusionPresent data showed that resistance training could not be an effective approach to improve plasma angiogenic factors (NO, VEGF, VEGF receptor-1) at least in healthy rats. More research is needed to show the effects of resistance training on angiogenesis.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.