به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حجت الله عباس زاده

  • رضا سلطانی، فخر الدین آقاجان پور، آذر افشار، حجت الله عباس زاده، رضا ماستری فراهانی، محسن نوروزیان*
    سابقه

    شریان بیضه ای شاخه ای از آیورت شکمی است که در زیر مبدا شریان کلیوی در سطح دومین مهره کمری منشا می گیرد. این شریان در مبدا و مسیر خود واریاسیون دارد و ممکن از است از شریان کلیوی، ایلیاک داخلی یا مشترک، سطوح بالاتر آیورت شکمی منشا گیرد. شریان اصلی تغذیه کننده بیضه بوده و نقش مهمی در فیزیولوژی بیضه ها، جراحی بیضه و کلیه دارد. واریاسیون شریان بیضه ای با آنومالی ها و واریاسیون های کلیه مرتبط است.

    گزارش مورد

    در طی دایسکشن دیواره خلفی شکم جسد مردی حدودا 45 ساله در دپارتمان بیولوژی و علوم تشریح دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی پس از جدا کردن صفاق جداری از روی عناصر دیواره خلفی مشاهده کردیم که شریان بیضه ای در سمت چپ از شریان کلیوی چپ جدا شده است.

    نتیجه گیری

    آگاهی از این وارایسیون ها در طی جراحی بیضه، کلیه، شکم و لگن برای جلوگیری از عوارضی مانند هیپوپرفیوژن کلیه اهمیت دارد.

    کلید واژگان: شریان تستیکولارچپ, واریاسیون, شریان کلیوی چپ
    Reza Soltani, Fakhroddin Aghajanpour, Azar Afshar, Hojjatallah Abbaszadeh, Reza Mastery Farahani, Mohsen Norozian *
    Background

    The testicular artery is a branch of the abdominal aorta that originates below the origin of the renal artery at the level of the second lumbar spine. This artery has variations in its origin and pathway and may originate from the renal artery, internal or common iliac, higher levels of the abdominal aorta .The main artery is the testis feeder and plays an important role in the physiology of the testes, testicular surgery and the kidney. Testicular artery variation is associated with renal anomalies and variations.

    Case report

    During a posterior abdominal wall dissection, a 45-year-old man was observed in the department of biology and anatomy of shahid beheshti university of medical sciences after separating the parietal peritoneum from the posterior wall elements. the left testicular artery is separated from the left renal artery.

    Results

    Knowing these variations during testicular, kidney, abdominal and pelvic surgery is important to prevent complications such as kidney hypoperfusion.

    Keywords: Testicular artery, Variation, Left renal artery
  • فخرالدین آقاجان پور*، رضا سلطانی، آذر افشار، حجت الله عباس زاده، رضا ماستری فراهانی، محسن نوروزیان
    زمینه و هدف

    عصب مدین یکی از مهمترین شاخه های شبکه بازویی است. با توجه به نقش آن در عصب دهی حرکتی و حسی در ساعد و دست، الگوی خونرسانی آن از اهمیت بالایی برخوردار است. آگاهی از واریاسیون های شریان تغذیه کننده این عصب سبب کاهش بروز نکروز و ایسکمی عصب طی پروسیجرهای جراحی و تشخیصی می شود.

    معرفی بیمار:

    در طی تشریح روتین جسد مردی در حدود 65 سال فیکس شده در فرمالین، مشاهده کردیم که یک شاخه قطور منشا گرفته از شریان رادیال، با عبور از سطح قدامی عضله فلکسور کارپی رادیالیس عصب مدین را در انتهای دیستال ساعد سمت چپ خونرسانی می کند، درحالی که هیچ شاخه اصلی دیگری عصب را در ساعد تغذیه نمی کرد.

    نتیجه گیری:

    با توجه به موقعیت سطحی عصب مدین در انتهای دیستال ساعد آسیب های فیزیکی به عصب و شریان تغذیه کننده آن منجر به نکروز و ایسکمی عصب شده و در نهایت انتقال پیام های حسی و حرکتی مختل می شود.

    کلید واژگان: شبکه بازویی, شریان تغذیه کننده, شریان رادیال
    Fakhroddin Aghajanpour*, Reza Soltani, Azar Afshar, Hojjat Allah Abbaszadeh, Reza Mastery Farahani, Mohsen Nourozian
    Background

    The median nerve is one of the most important branches of the brachial plexus. Due to the role of the median nerve in sensory and motor innervation of the forearm and hand in the upper limbs, its blood supply is very important. Awareness of variations in the blood supply pattern to this nerve reduces the incidence of necrosis and ischemia of the nerve during surgical and diagnostic procedures.

    Case Presentation

    During routine dissection of the cadaver of a 65-year-old man fixed in formalin (10%), in the Department of Anatomy and Reproductive Biology, Shahid Beheshti University of Medical Sciences, a rare variation was observed in the median nerve nutritional artery at the distal end of the left forearm. After dissection of the skin, superficial and deep fascia, anterior compartment forearm muscles, nerves and blood vessels were exposed from surrounding tissues. The median nerve passed through the two heads of the pronator teres muscle and left the cubital fossa in the depth of the flexor digitorum superficialis and the surface of the flexor digitorum profundus in the forearm. It was observed that at the distal end of the left forearm between the flexor carpi radialis and the flexor digitorum superficialis, a relatively thick branch originates from the radial artery and supplies blood to the median nerve. This branch was separated from the radial artery (before the artery enters the anatomical snuffbox) and crossed the surface of the flexor carpi radialis muscle and inserted into the median nerve sheath. In the forearm, this branch was the only artery supplying blood to the median nerve.

    Conclusion

    Due to the superficial position of the median nerve at the distal end of the forearm, physical damage to the nerve and its nutritional artery leads to necrosis and ischemia of the nerve, and ultimately disturbed the transmission of sensory and motor messages.

    Keywords: brachial plexus, median nerve, radial artery
  • فخرالدین آقاجان پور، رضا سلطانی، آذر افشار، رضا ماستری فراهانی، حجت الله عباس زاده، محسن نوروزیان*
    سابقه و هدف

    کلیه ها از ارگان های حیاتی بدن هستند. شریان های کلیوی راست و چپ خون رسانی آن ها را تامین می کنند. واریاسیون در الگوی عروق کلیه شایع است. این تنوع شامل شریان کلیوی فرعی و نابجا است.

    گزارش مورد

     هنگام ترشح روتین جسد مردی حدود 65 ساله، مشاهده کردیم که در زیر منشا شریان اصلی کلیوی چپ، یک شریان کلیوی فرعی از آیورت شکمی منشا گرفته و وارد ناف کلیه در سمت چپ می شود. همچنین، شریان کلیوی اصلی چپ قبل از ورود به ناف به تنه های قدامی و خلفی تقسیم می شود که تنه های قدامی و خلفی به ترتیب به سه و دو شاخه پیش نافی تقسیم می شوند.

    نتیجه گیری

    آگاهی از آناتومی و واریاسیون های مرتبط با کلیه مانند وجود شریان کلیوی فرعی از اهمیت بالینی بالایی برخوردار است و به جراحان و متخصصان در پروسیجرهای جراحی و درمانی کمک می کند.

    کلید واژگان: تشریح, کلیه, واریاسیون شریانی, شریان کلیوی فرعی
    Fakhroddin Aghajanpour, Reza Soltani, Azar Afshar, Reza Mastery Farahani, HojjatAllah Abbaszadeh, Mohsen Norouzian*
    Background

    Kidneys are the vital organs of the body. Left and right renal arteries supply blood to them. Variations are common in the pattern of kidney vessels and this variety includes the accessory and aberrant renal artery.

    Case presentation

    During routine dissection of an approximately 65-year-old male cadaver, we observed that below the origin of the left main renal artery, an accessory renal artery originates from the abdominal aorta and enters the left renal hilum. Also, the left main renal artery is divided into anterior and posterior trunks before entering the hilum, that the anterior and posterior trunks are divided into three and two branches, respectively.

    Conclusion

    Awareness of anatomy and variations associated with the kidney, such as the presence of an accessory renal artery, is of great clinical importance and helps surgeons and specialists during surgical and medical procedures.

    Keywords: Dissection, Kidney, Arterial Variation, Accessory Renal Artery
  • رضا سلطانی، غلامرضا حسن زاده، حجت الله عباس زاده، فاطمه فدایی فتح آبادی *
    زمینه و هدف

    اکستانسور کارپی رادیالیس لانگوس (ECRL) و اکستانسور کارپی رادیالیس برویس (ECRB) دو عضله سطحی کمپارتمان خلفی ساعد می باشند. واریاسیون های این عضلات بسیار شایع بوده و معمولا حین جراحی تشخیص داده می شوند. گاهی اوقات این واریاسیون ها علامت دار بوده و می توانند در اقدامات بالینی مانند جراحی کمک کننده باشند.

    معرفی بیمار:

    طی تشریح روتین جسد مردی حدودا 70 ساله فیکس شده در فرمالین 10% در گروه  بیولوژی و علوم تشریح دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران دو مورد واریاسیون تاندون عضلات ECRL و ECRB در ثلث فوقانی ساعد دست چپ مشاهده کردیم. تاندون این عضلات در ثلث فوقانی ساعد به دو شاخه تقسیم شده بودند. شاخه فرعی این عضلات در انتهای تحتانی ساعد با یکدیگر تقاطع کرده و هر کدام به شاخه اصلی تاندون عضله مقابل متصل شده بود.

    نتیجه گیری

    آگاهی از این واریاسیون ها می تواند به رادیولوژیست ها و جراحان در تشخیص و درمان کمک شایانی کند.

    کلید واژگان: تغییرات آناتومیک, آسیب های بازو, رادیولوژی
    Reza Soltani*, Fakhroddin Aghajanpour, Mohsen Norozian, Gholamreza Hasanzadeh, Hojjatallah Abbaszadeh, Fatemeh Fadaei
    Background

    The Extensor Carpi Radialis Longus (ECRL) and the Extensor Carpi Radialis Brevis (ECRB) are muscles of the posterior forearm compartment. variations in this area of the forearm are common and are usually diagnosed during surgery. Sometimes these variations are symptomatic and can be helpful in clinical procedures such as surgery. Diagnosis and identification of abnormalities can be used in academic studies to evaluate limb function. Reporting such variations is important in clinical practice and will help treat limb dysfunction. In this report, we report two cases of ECRL and ECRB muscle tendon variations in the upper third of the forearm.

    Case presentation

    During routine dissection of the body of a 70-year-old man fixed in 10% formalin in the Department of Biology and Anatomy, Shahid Beheshti University of Medical Sciences, Tehran, two cases of ECRL and ECRB muscle tendon variations were observed in the upper third of the left forearm. The fascia of the ECRL and ECRB muscles were separated, and following the ECRL muscle from the external epicondyle of the humerus to the outer third of the forearm, we observed that the tendon of this muscle was divided into two branches. We also observed that the ECRB muscle tendon split into two branches slightly below its origin. The branch had moved obliquely toward the lower end of the radius. at the lower end of the forearm, this tendon was connected to the ECRL muscle tendon by passing over the sub-branch of the ECRL muscle tendon and the depth of the retinaculum extensor. The submandibular tendon was attached to the base of the second Metacarpal bone along with the ECRL muscle tendon. The main branch of this muscle also had its main path to the lower end of the forearm. The lower end of the forearm was connected to the dorsal base of the second and third metacarpals by passing under the retinaculum extensor.

    Conclusion

    Knowing these variations can help radiologists and surgeons in diagnosis and treatment.

    Keywords: anatomic variation, forearm injuries, radiology
  • یاسمن ابراهیمی کیا، شهرام دارابی*، فرزاد رجایی، حجت الله عباس زاده
    سابقه و هدف

    مالتیپل اسکلروزیس MS بیماری التهابی سیستم عصبی مرکزی است که با تخریب میلین نورون ها، از دست دادن آکسون و ناتوانی های جسمی همراه است. در دسترس بودن داروهای تعدیل کننده بیماری با تایید قانونی برای درمان مالتیپل اسکلروزیس نشان دهنده پیشرفت قابل توجهی در زمینه درمان این بیماری است. با این حال، این دارو ها به طور محدودی توانسته اند در جلوگیری از آسیب های التهابی بافت در سیستم عصبی مرکزی موثر باشند و هیچ یک از آنها به طور مستقیم سبب درمان قطعی نمی شوند. درمان های معمول برای MS به طورعمده شامل داروهایی هستند که سبب تعدیل ایمنی یا سرکوب کننده سیستم ایمنی بدن هستند و هدف آن ها کاهش تکرار و شدت عود بیماری است. مطالعه های اخیر نشان دادند که درمان های سلولی دارای توانایی تعمیر نورو نهای CNS هستند و م یتوانند از آسیب های التهابی ایجاد شده توسط بیماری جلوگیری کنند.

    روش بررسی

    تحقیق به روش مروری انجام شد و مطالعه وسیعی در مورد بیماری MS ، دلیل و روش های درمان آن به وسیله سلول های بنیادی، با جس توجوی کلید واژ ه های Stem cells, Multiple sclerosis, Oligodendrocyte در پایگاه های اطلاعاتی معتبر پزشکی، به طور عمده PubMed انجام شد. از میان مقاله های جمع آوری شده، مقاله هایی که بیشترین ارتباط را با اهداف نگارش این مقاله داشتند انتخاب و بیشتر مطالعه شدند.

    نتیجه گیری

    درمان سلولی یک درمان بالقوه امیدبخش برای مالتیپل اسکلروزیس به ویژه برای آن دسته از بیمارانی است که در حال حاضر هیچ درمان مناسبی برای آن ها وجود ندارد. سلول های بنیادی می توانند در بدن بیمار به سلول های عصبی از جمله الیگودندروسیت ها تمایز یابند و به بازسازی میلین های نورون ها کمک کنند. بنابراین در این مقاله به مرور بر منابع سلولی مختلف و ویژگی های آن ها برای درمان بیماری MS می پردازیم.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی, مالتیپل اسکلروزیس, الیگودندروسیت
    Yasaman Ebrahimikia, Shahram Darabi*, Farzad Rajaei, Hojjat, Allah Abbaszadeh
    Background

    Multiple sclerosis (MS) is an inflammatory disease of the central nervous system which is accompanied by demyelination of the nerves, axonal loss, and disability. The availability of multiple diseasemodifying medications with regulatory approval to treat multiple sclerosis illustrates the substantial progress made in treating the disease. However, these drugs are only partially effective in preventing inflammatory tissue damage in the central nervous system and none of them directly promotes repair. The current treatments for MS largely comprise medications that are either immunomodulatory or immunosuppressive and are aimed at reducing the frequency and intensity of relapses. Recent studies have shown that cellular therapies are capable of repairing CNS neurons and can prevent inflammatory damage caused by the disease. 

    Materials and Methods

    A comprehensive review study was performed on MS, the etiologies, and treatmentmethods using the keywords including Stem Cells, Multiple Sclerosis, and Oligodendrocyte in valid medical databases, mainly PubMed. Among the collected papers, articles that were most relevant to the purposes of the study were selected and studied.

    Conclusion

    Cell therapy is considered a promising potential treatment for multiple sclerosis, perhaps particularly for the progressive form of the disease for which there is currently no useful treatment. Stem cells can be differentiated into nerve cells, including oligodendrocytes, in the patient’s body and help repair neuronal myelin. Thus, in the present article, we reviewed a variety of cellular resources and their characteristics for
    the treatment of MS.

    Keywords: Stem cells, Multiple sclerosis, Oligodendrocyte
  • علیرضا مقدم، علی نوری زاده، شهرام دارابی *، فرزاد رجایی، حجت الله عباس زاده، هاتف قاسمی حمید آبادی
    سابقه و هدف
    بیماری پارکینسون یک بیماری شایع با عوارض حرکتی در سنین بالا است که به دلیل آسیب سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی و تجمع پروتئین های تخریب شده در نورون های دوپامینرژیکی در مغز میانی به وجود می آید. Ginkgolide، یکی از لاکتون های فعال ترپنیک به عنوان پلی فنل است که دارای خواص آنتی اکسیدانی و ضد التهابی است. در این مطالعه، اثرات محافظت نورونی Ginkgolide در موش های صحرایی مدل پارکینسونی ایجاد شده به وسیله
    6-OHDA (6-Hydroxydopamine) ارزیابی شد.
    مواد و روش ها
    موش های صحرایی مدل پارکینسونی ایجاد شده با تزریق داخل استریاتومی 6-OHDA، به وسیله تزریق روزانه 50 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن از Ginkgolide پیش تیمار و درمان به مدت 4 هفته ادامه یافت. برای بررسی اثر محافظت نورونی Ginkgolide، تست رفتاری به وسیله آپومورفین صورت گرفت. هم چنین برای بررسی اثرات آنتی اکسیدانی عصاره Ginkgolide میزان Thiobarbituric Acid Reactive Substances (TBARS)، Glutathione-S-transferase (GST)، Reactive oxygen species (ROS) ، Homovanillic acid (HVA) و Dopamine (DA) ارزیابی گردید.
    یافته ها
    پیش درمان با Ginkgolide باعث کاهش TBARS و ROS و افزایش GST، HVA و DA گردید. در ضمن، در بررسی رفتاری مشاهده شد که در گروه درمان، Ginkgolide باعث کاهش آسیب نورون های دوپامینرژیکی جسم سیاه گشت که با بهبود حرکتی و کاهش چرخش به سمت مخالف ضایعه، نسبت به گروه تخریب مشخص گردید.
    استنتاج
    نتایج نشان دادند که Ginkgoide در بیماری مدل پارکینسونی ایجاد شده به وسیله 6- OHDA، از طریق کاهش استرس اکسیداتیو، توانایی محافظت نورونی دارد.
    کلید واژگان: بیماری پارکینسون, 6-هیدروکسی دوپامین, جینکولاید, استرس اکسیداتیو
    Alireza Moghadam Dr, Ali Noori, Zadeh, Shahram Darabi *, Farzad Rajaei, Hojjat, allah Abbaszadeh, Hatef Ghasemi Hamidabadi
    Background and purpose
    Parkinson's disease (PD) is a prevalent movement disorder in elderly with progressive motor complications due to antioxidant defense system deficiency and accumulation of degraded proteins in dopaminergic neurons of midbrain. Ginkgolide is biologically active terpenic lactones as a polyphenol, with potent antioxidant and anti-inflammatory properties. The present study aimed to evaluate the neuroprotective effects of Ginkgolide in 6-hydroxydopamine (6-OHDA) rat model of PD.
    Materials and methods
    Intrastriatal 6-OHDA-parkinson’s disease rat model was pretreated with Ginkgolide at 50 mg/kg/day for 4 weeks. Apomorphine-induced rotation test was applied to evaluate the neuroprotective effects of Ginkgolide. In addition, the antioxidant effects of Ginkgolide were assessed by analyzing the levels of thiobarbituric acid reactive substances (TBARS), Glutathione-S-transferase (GST), reactive oxygen species (ROS) homovanillic acid (HVA), and dopamine (DA).
    Results
    Ginkgolide pretreatment led to reduced nigral and striatal TBARS, and ROS and increased the levels of GST, HVA, and DA. Meanwhile, Ginkgolide attenuates apomorphine-induced rotational bias and reduced contra-lateral rotation in Ginkgolide treatment group.
    Conclusion
    These findings indicated the neuroprotective potential of Ginkgolide in 6- OHDA rat model of PD via amelioration of oxidative stress.
    Keywords: Parkinson’s disease, 6-hydroxydopamine, ginkgolide, oxidative stress
  • حجت الله عباس زاده، تقی طریحی*، مجید صادقی زاده، علیرضا دلشاد، طاهر طاهری، علی اصغر پیوندی
    مقدمه
    سلول درمانی از روش های جدید درمانی است که می تواند در بهبود ضایعات نخاعی موثر باشد. در این پژوهش از سلول های بنیادی عصبی در درمان ضایعه نخاعی ایجاد شده با روش له شدگی (contusive) در موش صحرایی آزمایشگاهی استفاده شد.
    روش
    سلول های بنیادی مشتق از مغز استخوان (BMSCs) از استخوان موش های صحرایی استخراج شد. پس از سه مرحله پاساژ این سلول ها، ابتدا به نوروسفر و سپس به سلول های بنیادی عصبی تمایز داده شد. در مرحله in vivo تعداد 43 سر موش صحرایی ماده بالغ به 5 گروه تقسیم شدند. در گروه اول (Sham) فقط عمل جراحی لامینکتومی انجام شد، در حالی که در بقیه گروه ها پس از لامینکتومی، له شدگی در نخاع ایجاد شد. در گروه دوم پس از له شدگی هیچ درمانی صورت نگرفت. در بقیه گروه ها، 7 روز پس از ضایعه تزریق صورت گرفت، به این ترتیب که در گروه سوم سرم فیزیولوژی، در گروه چهارم سلول های BMSCs تمایز نیافته و در گروه پنجم سلول های بنیادی عصبی (NSCs) همه به شکل داخل نخاعی تزریق شد. در همه ی گروه ها یک روز قبل از ضایعه تا 12 هفته بعد، بهبودی حرکتی حیوان به وسیله تست ( Basso، Beattie، and Bresnahan (BBB بررسی شد.
    یافته ها
    در این تحقیق درصد قابل توجهی از سلول های کشت داده شده پس از پاساژ چهارم سلول های بنیادی مغز استخوان بودند. این سلول ها سپس به نوروسفر و سلول های بنیادی عصبی تبدیل شدند. در بررسی تست رفتاری، گروه های تجربی سلول درمانی بهبودی حرکتی معنی داری را نسبت به گروه های کنترل داشتند. این بهبودی در هفته های دوم تا چهارم مشخص تر بود اما در فاصله هفته های چهارم تا دوازدهم میزان بهبودی کندتر گردید.
    نتیجه گیری
    پیوند سلول های بنیادی عصبی باعث بهبود نسبی حرکتی در موش صحرایی دارای ضایعه نخاعی با روش له شدگی می شود.
    کلید واژگان: سلول های استرومایی مغز استخوان, تمایز, سلول های بنیادی عصبی, ضایعه طناب نخاعی
    Hojjat, Allah Abbaszadeh, Taki Tiraihi *, Majid Sadeghizade, Alireza Delshad, Taher Taheri, Ali Asghar Peyvandi
    Background and Aims
    Cell therapy is among the novel therapeutic methods effective in the treatment of spinal cord injuries. The aim of the present study was using neural stem cells (NSCs) in treating contusion spinal cord injury in rat model.
    Methods
    Bone marrow stromal cells (BMSCs) were isolated from adult rats. After three passages, these cells were transdifferntiated to neurospheres and subsequently to neural stem cells (NSCs). At in vivo studies, 43 adult female rats were divided into 5 groups. For the first group or Sham, laminectomy was the only procedure performed, whereas for the other four groups, after laminectomy, a contusion Spinal Cord Injury (SCI) was induced, as well. In group 2, no treatment was performed. In the other groups, injection was performed 7 days after SCI, as such: in groups 3, 4, and 5 normal saline, BMSCs, and NSCs were injected, respectively. The injections were administered intraspinally (IS). Motor improvement was assessed via BBB test one day before SCI and continued up to 12 weeks afterwards in all groups.
    Results
    The current study revealed that a considerable percentage of the cells were BMSCs after the fourth passage. These cells were then transformed into neurospheres and NSCs. In all the experimental cell-therapy groups, a significant motor improvement was observed in comparison with that in the control group. This healing was more obvious during the period between the 2nd and the 4th weeks and less prominent during the period between the 4th and the 12th weeks.
    Conclusion
    Transplantation of NSCs leads to partial motor improvement in contusive rat models.
    Keywords: Bone marrow stromal cell, Differentiation, Neural stem cells, Spinal cord injury
  • اثرات کریاتین و اسید رتینوئیک بر القای اتوفاژی و تمایز سلول های بنیادین چربی به نورون های شبه گابارژیک
    شهرام دارابی *، تقی طریحی، علی نوری زاده، فرزاد رجایی، حجت الله عباس زاده، لیلا دارابی
    سابقه و هدف
    آسیب نورون های مهاری گابارژیک در بسیاری از بیماری های تخریبی سیستم عصبی مشاهده گردیده و سلول های بنیادی چربی نیز به عنوان یک منبع در دسترس برای تمایز و پیوند در بیماری های سیستم عصبی نشان داده شده است. در این مطالعه نقش اتوفاژی در تمایز به وسیله ارزیابی بیان ژنهای اتوفاژی LC3،p62 وGABARAP در سلول های بنیادین چربی و بعد از مرحله پیش القا بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی در شرایط استریل سلول های بنیادین چربی از اطراف کلیه های دو عدد موش صحرایی نر جدا گردید. سلول های مورد مطالعه به سه گروه سلول های بنیادین چربی، پیش القا و القا تقسیم شدند. در گروه پیش القا، پس از پاساژ سوم سلول های بنیادین چربی به وسیله بتامرکاپتواتانل 1mMو اسید رتینوییک μM 10 به سلول های شبه عصبی تبدیل شدند. سپس در گروه القا، برای پیدا کردن بهترین دوز کریاتین، سلول ها در دوزهای 1، 5 و 10 و 20میلی مولار، به مدت 5 روز القا پیدا کردند. اثرات کریاتین به وسیله بیان ایمنوسیتوشیمیاییnestin وGABA ارزیابی گردید. همچنین نقش ژن های اتوفاژی GABARAP، LC3 و p62 در تمایز سلولی به وسیلهRT-PCR ارزیابی گردید.
    یافته ها
    در بررسی ایمنوسیتوشیمیایی سلول های بنیادی چربی به وسیله CD49d ماهیت چربی بودن سلول ها اثبات گردید. در مطالعات ایمنوسیتوشیمیایی مرحله القا، در دوز 10 میلی مولار کریاتین به مدت 5 روز، میزان بیان نشانگر نورونهای گابارژیکی(GABA)، 2±58% و نشانگر سلول های شبه عصبی nestin، 5±56% بود که اختلاف معنی دار با سایر دوزها و گروه شاهد داشت(05/0p<). در بررسی RT-PCR در سلول های پیش القا شده ژن های اتوفاژی GABARAP، LC3 وp62 بیان گردید، اما در سلول های بنیادین چربی فقط ژن P62 بیان شد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه نشان داده شد که سلول های بنیادین چربی پس از القا توانایی بیان مارکرهای نورونیnestin وGABA را دارند. ژن های اتوفاژی GABARAP، LC3 و p62 در سلول های پیش القا بیان شد، که نشان دهنده نقش احتمالی اتوفاژی در تمایز سلول های بنیادین چربی به سلول های شبه عصبی است
    کلید واژگان: نورونهای شبه گابارژیک, سلول های بنیادین مشتق از بافت چربی, کریاتین, اتوفاژی
    Creatine and Retinoic acid effects on the induction of autophagy and differentiation of Adipose Tissue-Derived Stem Cells into GABAergic-like neurons
    Sh Darabi *, T. Tiraihi, A. Noori-Zadeh, F. Rajaei, H. Abbaszadeh, L. Darabi
    Background And Objective
    Deficit of inhibitory GABAergic neurons as a part of central nervous system (CNS) pathogenesis was reported in neurodegenerative disorders; and adipose-derived stem cells (ADSCs) were shown to be a feasible option for cell transdifferentiation in neuronal disorders therapy. In this study, ADSCs transdifferentiated into GABAergic-like neurons (GLNs).
    Methods
    Under sterile conditions ADSCs were obtained from pararenal fat of 2 male adult rats. Following third passages of cell culture, ADSCs were preinduced to neural-like cells (NLCs) using 1mM β-mercaptoethanol (βME) and 10µM retinoic acid (RA), and then NLCs were induced by creatine(Cr) in 1, 5, 10, 20 millimolar for 5 days. In induction stage, the effects of creatine on differentiation were studied by anti nestin and GABA antibody immunostainig. The roles of GABARAP, LC3 and p62 autophagy genes in transdifferentiation were assessed by RT-PCR.
    FINDINGS: Immunocytochemical studies on ADSCs using CD49d indicated that cultured cells were ADSCs. Preinduction stage results showed that 10µM RA after 2 days, has the best effect on differentiating the ADSCs to NLCs. Immunostaining after induction stage showed high percentage of neural and GABAergic markers (GABA) using 10 mMol creatine after 5 days. ADSCs expressed p62 gene, however, preinduced cells expressed LC3 and GABARAP autophagy genes as well.
    Conclusion
    In the present study, we demonstrated that ADSCs can be efficiently transdifferentiated into NLCs using βME (1mM) and RA (10µM). Moreover, these NLCs induced by 10mM creatine for 5 days and differentiated into GLNs expressing nestin and GABA neural markers. GABARAP, LC3 and p62 autophagy genes expressed by preinduced cells indicating autophagy might have a role in the transdifferentiation of ADSCs into NLCs
    Keywords: GABAergic-like cell, Adipose derived stem Cells, creatine, autophagy
  • حجت الله عباس زاده، تقی طریحی*، مجید صادقی زاده، محمدرضا دلشاد، طاهر طاهری، هادی کاظمی، مریم سادات خرمگاه
    مقدمه و هدف
    یکی از راه های درمان بیماری های با نقص میلین، سلول درمانی است؛ سلول های بنیادی مورد استفاده در این روش به الیگودندروسیت تبدیل خواهندشد. در مطالعات پیشین برای تولید سلول های شبه الیگودندروسیت از سلول های بنیادی مغز استخوان استفاده می شد که در مرحله پیش القا تحت تاثیرDMSO و در مرحله القا، تحت تاثیر PDGF، bFGF، heregulin and T3 قرارمی گرفتند. در تحقیق اخیر به منظور افزایش تولید این سلول ها ابتدا سلول های بنیادی مغز استخوان به نوروسفر و سلول های بنیادی عصبی تبدیل شده، سپس سلول، شبه الیگودندروسیت شد و در پایان، همکشتی این سلول ها با نورون های حرکتی به منظور تولید میلین ارزیابی شد.
    مواد و روش ها
    سلول های بنیادی مغز استخوان (BMSCs) از موش های صحرایی ماده بالغ استخراج و تحت اثر B27، EG وBFGF به سلول های نوروسفر(NSF) و سلول های بنیادی عصبی (NSC) تبدیل و سپس در مرحله القا، تحت تاثیر (PDGF، bFGF، heregulin and T3). به سلول های شبه الیگودندروسیت (OLCs) تمایزداده شدند. سلول های سلول های OLC، NSF، NSC و BMSC با استفاده از نشانگرهای (مارکرهای) CD44، CD45 CD90، fibronectin و oct-4، ، MBP O1، O4، GFAP مورد ارزیابی ایمونوسایتوشیمیایی و ژن های oligo2و MOG با RT-PCR مورد بررسی قرارگرفتند.
    نتایج
    نتایج مطالعه حاضر، نشان دهنده بیان مارکرهای C D44، CD45، CD90 fibronectin توسط سلول های BMSCs و مارکرهای NESTIN وNF68 توسط سلول های NSC و مارکرهای O1، O4، oligo2 در سلول های OLCs بود؛ درضمن، بیان ژن های Olig2 و PDGFR توسط روش RT-PCR تاییدشد.
    نتیجه گیری
    سلول های شبه الیگودندروسیت با درصدی بالا از سلول های بنیادی عصبی استحصال یافته از BMSCs ایجاد می شوند و پس از همکشتی با نورون های حرکتی، قابلیت تولید میلین در محیط کشت را دارا هستند.
    کلید واژگان: سلول های شبه الیگودندروسیت, نورون های حرکتی, سلول های بنیادی مشتق از مغز استخوان, القا, سلول های بنیادی عصبی
    Hojjat, Allah Abbaszadeh, Taki Tiraihi*, Majid Sadeghizadeh, Ali Reza Delshad, Taher Taheri, Hadi Kazmi, Maryam Sadat Khoramgah
    Background And Objective
    One of the approaches for treatment of demylination diseases is cell therapy. Stem cells have been used as a source for generating oligodendrocyte. In a previous communication، the oligodendrocyte-like cells (OLCs) were generated from bone marrow stromal cells (BMSCs) using preinducers (dimethyl sulfoxide and retinoic acid) and induction protocol (PDGF، bFGF، heregulin and T3). In this investigation، we tried to increase the yield of oligodendrocyte-like cells (OLCs) by inducing the neural stem cells generated from neurospheres-derived BMSCs.
    Materials And Methods
    In this research study، BMSCs of adult female rats were expanded and then induced to form neurospheres (NS) using B27، the epidermal growth factor (EGF) and the basic fibroblast growth factor (bFGF)، and subsequent isolation of neural stem cells (NSCs). This was followed by induction of the NSCs into OLCs with heregulin، PDGF-AA، bFGF and T3. BMSCs، NS، NSCs and OLCs were characterized using immunocytochemistry for fibronectin، CD44، CD90، CD45، Oct-4، O4، Oligo2، O1 and MBP markers. PDGF receptor α (PDGFR-α)، Olig2 and MOG expression were evaluated using RT-PCR.
    Results
    The BMSCs expressed CD44، CD90، CD106 and Oct-4; the NSCs were immunoreactive to nestin and NF68، while the OLCs were immunoreactive to O4، Oligo2 and O1. In differentiating OLCs، Olig2 and PDGFR-α mRNA was detected using RT-PCR technique.
    Conclusion
    Functional OLCs were generated from BMSCs-derived NS with high yield and were able to produce myelin after co-culture by motor neurons.
    Keywords: Oligodendrocyte, like cells, Bone marrow stromal cells, Motoneurons, Induction, Neural stem cells
  • حجت الله عباس زاده، تقی طریحی*، علی نوری زاده، مجید صادقی زاده، علیرضا عزیززاده دلشاد، طاهر طاهری، هادی کاظمی
    مقدمه و هدف
    ژن (CNTF) که یکی از اعضای خانواده ژن های نوروتروفیک است، در محافظت بقا گانگلیون های سیلیاری و نورونی شرکت دارد. CNTF تمایز و بقای گونه های مختلف نورون های حسی، حرکتی، اتونوم و الیگودندروسیت ها را افزایش می دهد. به منظور افزایش خاصیت نوروتروفیکBMSCs پلاسمید pSec-Tag2/hygroA-CNTF ساخته و با استفاده از لیپوفکتامین وارد سلول های BMSCs شد.
    مواد و روش ها
    پلاسمید pSec-Tag2/hygroA-CNTF ساخته شد و با استفاده از سکانسینگ مورد تایید قرارگرفت و با استفاده از لیپوفکتامین به سلول های BMSCs، وارد شد.میزان رونویسی در ژن مورد نظر توسط RT-PCR محاسبه و میزان بیان پروتئین با استفاده از وسترن بلات و الیزا بررسی شد.
    نتایج
    سکانسینگ نشان داد که پلاسمید pSec-Tag2/hygroA-CNTF، دارای توالی صحیحی است. پس از ترانسفکشن، بیان ژن CNTF و بیان پروتئینی آن با استفاده از RT-PCR و وسترن بلات تاییدشد.
    نتیجه گیری
    پلاسمید pSec-Tag2/hygroA-CNTF با داشتن بیان مناسب در سلول های BMSCs می تواند درصورت پیوند، سبب افزایش بازسازی سلول های آسیب دیده پس از ضایعه نخاعی شود.
    کلید واژگان: ترانسفکشن, ساب کلونینگ, BMSCs, CNTF
    Background And Objective
    Ciliary neurotrophic factor (CNTF) was originally described as a trophic factor supporting the survival of ciliary ganglion neurons in vitro. CNTF can also promote the survival and differentiation of a variety of nerve cells including sensory, motor, autonomic neurons and oligodendrocytes. To enhance the neurotrophic effect of BMSCs, the CNTF-pSec-tag 2 /hygro A plasmid was constructed and transferred into BMSCs by lipofectamin.
    Materials And Methods
    Plasmid CNTF-pSec-tag 2 /hygro A was constructed and verified by sequencing. BMSCs were transfected by lipofectamin. The transcription of the gene was evaluated by RT-PCR and real time PCR, and the expression of protein was evaluated by western blotting and ELISA.
    Results
    CNTF-pSec-tag 2 /hygro A plasmid was correctly verified. After transfection, the transcription of CNTF gene and the expression of CNTF protein were proven by RT-PCR, western blotting and ELISA.
    Conclusion
    CNTF-pSec-tag 2 /hygro A plasmid was correctly constructed and BMSCs were successfully transfected by transfection and CNTF-pSec-tag 2 /hygro A protein can be expressed well, which is a good foundation for future studies on the transplantation of gene-modified BMSCs to promote spinal cord regeneration.
    Keywords: Transfection, Subcloning, CNTF, BMSCs
  • حجت الله عباس زاده، تقی طریحی*، علیرضا دلشاد، مجید صادقی زاده، طاهر طاهری
    هدف

    این مطالعه به بررسی بلوغ عملکردی سلول های شبه الیگودندروسیت مشتق از مغز استخوان (BMSC) می پردازیم.

    مواد و روش ها

    BMSC از استخوان ران موش های صحرایی ماده بالغ نژاد Sprague-Dawley استخراج و برای بیان مارکرهای CD45، CD90، CD44، fibronectin و Oct-4 مورد بررسی قرار گرفت. تمایز سلول های شبه الیگودندروسیت مشتق از مغز استخوان (BMSC) ابتدا در مرحله پیش القا با استفاده از DMSO+RA و در مرحله القا با استفاده از القا کننده های bFGF،PDGF،HRG(heregulin) و T3 انجام شد. در مرحله پیش القا بیان مارکر های nestin، NF68، NF160، GFAP مورد ارزیابی قرار گرفت و سلول های شبه الیگودندروسیت توسط مارکر های O1، O4 و Oligo2با روش ایمونوسیتوشیمی بررسی شد و همچنین بیان ژن های MBP وPDGFR-α با استفاده از RT-PCR بررسی گردید.

    یافته ها

    مارکرهای fibronectin، CD44، CD90 و Oct-4 در سلول های استرومایی مغز استخوان بعد از پاساژ چهارم بیان شدند. میزان بیان مارکرهای،O1 O4 Oligo2، در سلول های شبه الیگودندروسیتی برابر 71 درصد می باشد و همچنین بیان ژن PDGFR-α در سلول های پروالیگودندروسیت و MBP شش روز بعد از القا تایید شد.

    نتیجه گیری

    سلول های BMSC قابلیت تمایز به سلول های شبه الیگودندروسایت را دارا می باشند.

    کلید واژگان: سلولهای بنیادی مشتق از مغز استخوان, سلولهای شبه الیگودندروسایت, PDGFR, α
    Hojjat, Allah Abbaszadeh, Taki Tiraihi, Ali Reza Delshad, Majid Saghedi Zadeh, Taher Taheri
    Background

    The present study investigated the functional maturity of oligodendrocyte derived from rat bone marrow stromal cells (BMSC).

    Methods

    The BMSC were isolated from female Sprague-Dawley rats and evaluated for different markers، such as fibronectin، CD106، CD90، Oct-4 and CD45. Transdifferentiation of OLC from BMSC was obtained by exposing the BMSC to DMSO and 1 µM all-trans-retinoic acid during the pre-induction stage and then induced by heregulin (HRG)، platelet-derived growth factor AA (PDGFR-α)، fibroblast growth factor and T3. The neuroprogenitor cells (NPC) were evaluated for nestin، neurofilament 68، neurofilament 160 and glial fibrillary acidic protein gene expression using immunocytochemistry. The OLC were assessed by immunocytochemistry for O4، oligo2، O1 and MBP marker and gene expression of PDGFR-α was examined by RT-PCR.

    Results

    Our results showed that the fibronectin، CD106، CD90، CD45 and Oct-4 were expressed after the fourth passage. Also، the yield of OLC differentiation was about 71% when using the O1، O4 and oligo2 markers. Likewise، the expression of PDGFR-α in pre-oligodendrocytes was noticed، while MBP expression was detected in oligodendrocyte after 6 days of the induction.

    Conclusion

    The conclusion of the study showed that BMSC can be induced to transdifferentiate into mature OLC.

    Keywords: Bone marrow stromal cell, Triiodothyronine, Platelet, derived growth factor α
  • حجت الله عباس زاده، دکترتقی طریحی*، مجید صادقی زاده، علیرضا عزیززاده دلشاد
    سابقه و هدف

    درمان صدمات ناشی از آسیبهای مخرب وارد به سیستم عصبی، به علت ناتوانی در بازسازی سلول های از بین رفته، جایگزین کردن میلین صدمه دیده، و برقراری مجدد ارتباطهای نورونی، به تاخیر افتاده و یا انجام نمی شود. در ضایعه نخاعی و دیگر بیماری های تروماتیک، دمیلینه شدن آکسون سالم یکی از عوامل موثر در از دست دادن عملکرد سلول است. مطالعات قبلی پیشنهاد می کند بهبود اساسی سلول ممکن است از طریق میلین سازی مجدد صورت پذیرد. این مطالعه به بررسی اثر Triiodothyronine (T3) بر تمایز سلول های بنیادی مشتق از مغز استخوان (BMSCs) به سلول های شبه الیگودندروسیت می پردازد.

    مواد و روش ها

    این تحقیق با روش تجربی انجام شد. تحت شرایط استریل، BMSCs از استخوان ران موشهای صحرایی ماده بالغ استخراج شد و برای بیان مارکرهای فیبرونکتین، CD45، CD90، CD44 و Oct-4 بررسی گردید. ابتدا BMSCs در مرحله پیش القا با استفاده ازDMSO+RA به سلول های نوروپروژنیتور (NPc) تمایز داده شد. سپس در مرحله القا با استفاده از القا کننده های bFGF،PDGF،HRG(heregulin) و T3 به سلول های شبه الیگودندروسیت (OLCs) تمایز داده شد. در مراحل پیش القا و القا، بیان پروتئینی با استفاده از مارکرهای فیبرونکتین، nestin، NF68، NF160، GFAP، O1، O4 و Oligo2 با روش ایمونوسیتوشیمی بررسی شد و همچنین بیان ژن های NeuroD و Oct-4 با استفاده از RT-PCR بررسی گردید.

    یافته ها

    مطالعات ایمونوسیتوشیمی نشان داد که بیان مارکرهای فیبرونکتین، CD44، CD90 در سلول های استرومایی مغز استخوان به ترتیب برابر با 45/0%±32/94 و 24/0%±48/95 و 82/0%±16/97 (05/0 p<) می باشد. بررسی مارکرهای، O1 O4 Oligo2، نشان داد که در مرحله القا ترکیب HRG، PDGF، bFGF و T3 ng/ml) 25) می تواند نقش موثری در تمایز سلول های BMSCs به OLCs داشته باشد.

    نتیجه گیری

    DMSO و RA موجب تمایز سلول های BMSCs به سلول های نوروپروژنیتور، و ترکیب HRG، PDGF، bFGF و T3 ng/ml) 25) موجب تمایز سلول های نورواپیتلیال به سلول های شبه الیگودندروسیت می شود.

    کلید واژگان: سلول های بنیادی, تمایز, نوروگلیا
    Hojjat Allah Abbaszadeh, Taki Tirahi, Majid Sadeghizade, Ali Reza Delshad
    Background And Aim

    Recovery in central nervous system (CNS) disorders is hindered by the limited ability of the vertebrate CNS to regenerate and replace damaged myelin، and re-establish functional neural connections. In spinal cord injury and other traumas، demyelination of intact axons is an important factor contributing to loss of function. Previous studies suggest that substantial recovery of function might be achieved through remyelination of damaged axons. This study examined the effects of Triiodothyronine (T3) on in vitro trans-differentiation of adult rat bone marrow stromal stem cells (BMSCs) into oligodendrocyte - like cells (OLCs).

    Materials And Methods

    This research was performd experimentally. Under strile conditions، BMSCs were isolated from female sprague-dawley rats. BMSCs were evaluated for different markers such as fibronectin، CD44، CD90، oct4 and CD45. OLCs transdifferentiated from BMSCs by sequential exposure of BMSCs to DMSO and RA in preinduction stage and then induced by heregulin، PDGF-AA، bFGF، and T3 at the induction stage. In both stages of preinduction and induction، the experssion of CD45، CD90، CD44، fibronectin، nestin، Oligo2، O4، NF68، NF160، GFAP، and O1 were assassed by RT-PCR and immunocytochemistry.

    Results

    Our results from immunocytochemistry showed that the fibronectin، CD44، CD90، and CD45 were expressed 94. 32 ± 0. 45%، 95. 48 ± 0. 24% and 97. 16 ± 0. 82% (p< 0. 05). Assessment of of O1، O4 and oligo2 experssion showed that in the induction stage، combination of HRG، PDGF، bFGF and T3 (25ng/ml) have an effective role in transdifferentiation of BMSCs into OLCs. ‍

    Conclusion

    DMSO and RA can transdifferente BMSCs into NeuroProgenitor Cells (NPC) and these cells can be differentiated into OLCs by combination of HRG، PDGF، bFGF and T3 (25ng/m) l.

    Keywords: Stem Cells, Cell Differentiation, Neuroglia
  • حجت الله عباس زاده، سیدغلام رضا فنایی، یوسف صادقی، فریبا الماسی، احمد حسینی
    سابقه و هدف
    القای رشد و تکامل اووسیت نارس در محیط آزمایشگاهی یکی از روش هایی است که اخیرا در فن آوری های کمک باروری توجه بسیاری از محققین را به خود جلب نموده است. این روش برای زنان مبتلا به سرطان و تخمدان پلی کیستیک حایز اهمیت است. علی رغم استفاده از محیط های کشت مختلف، تاکنون یک محیط مناسب ایده آل جهت کشت اووسیت های نارس گزارش نشده است. با توجه به گزارش مواردی از موفقیت و به منظور تعین تاثیر مایع فولیکولی انسانی (مشابه با محیطی که اووسیت را در داخل بدن در بر گرفته است) بر بلوغ و قدرت باروری اووسیت های نارس موش سوری این تحقیق انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تحقیق با طراحی تجربی انجام گرفت. تخمدان موش های ماده 4 تا 6 هفته ای از نژاد NMARI پس از قطع نخاع گردنی در شرایط استریل خارج و پس از شستشو، اووسیت های نارس جدا شده از آن به سه گروه تقسیم گردیدند. در گروه اول تعداد 209 تخمک نارس در محیط کشت حاوی FCS20%، MEM-α، hCG، rFSH، در گروه دوم، 203 اووسیت نارس در محیط کشت حاوی hHFF100% و در گروه سوم، 205عدد اووسیت نارس در محیط حاوی MEM-α، hCG، rFSH وhHFF 20% قرار داده شدند. اووسیت های نارس به مدت 24 ساعت در داخل انکوباتور قرار داده شده و روز بعد، مراحل بلوغ اووسیت به وسیله میکروسکوپ معکوس مورد بررسی قرار گرفت. اووسیت های بالغ در هر گروه به قطره های حاوی اسپرم انتقال پیداکردند و میزان تشکیل جنین های 2 سلولی پس از 24 ساعت در زیر میکروسکوپ معکوس ثبت شد. سپس داده ها با آزمون آماری مجذور کای آنالیز شدند.
    یافته ها
    میزان بلوغ اووسیت ها در گروه دوم (7/83%) نسبت به گروه اول (8/59%) وگروه سوم (3/67%) از لحاظ آماری به طور معنی داری بالاتر بود (0005/0P<) و اختلاف بین گروه اول و سوم از نظر آماری معنی دار نبود (2/0P<). میزان تشکیل جنین های دو سلولی در گروه دوم (8/81%) نسبت به گروه سوم (3/54%) و گروه اول (2/47%) از لحاظ آماری به طور معنی داری (01/0P< و002/0 P<) بالاتر بود. اختلاف بین گروه اول و سوم از نظر آماری معنی دار بود (07/0P<.).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که مایع فولیکولی انسانی، به صورت حرارت دیده می تواند بر بلوغ اووسیت های نارس موش سوری و باروری آن ها و در نتیجه میزان تشکیل جنین های دو سلولی در محیط آزمایشگاهی تاثیر مثبتی داشته باشد.
    کلید واژگان: اووسیت نارس, مایع فولیکولی, بلوغ, باروری
    Abbaszadeh H., Fanaii Gh, Sadeghi Y., Almasi F., Hosseini A
    Induction of in vitro maturation and development of immature oocyte is one of the methods that has been frequently used recently in artificial reproduction techniques and has drawn attention of many investigators. This method is useful especially in women who are affected by cancer and polycystic ovary syndrome. Despite using many types of in vitro media, an appropriate environment has not been reported yet. Present study has been designed to assess the effect of heated human follicular fluid (hHFF), which is similar to in vivo environment for oocyte, on the maturation and fertilization potential of mouse immature oocytes.
    Materials And Methods
    This study was performed by experimental method. Healthy female mice, aged 4-6 weeks, were sacrificed via cervical dislocation and their ovaries were extracted under sterile conditions. After washing, the separated immature oocytes were divided into three groups: In the first group, 209 immature oocytes were placed in culture medium contained MEM-α, HCG, FSC 20%, and rFSH. In the second group, 203 immature oocytes were put in culture medium contained 100%hHFF. In the third group, 205 immature oocytes were placed in culture medium contained MEM-α, HCG, rFSH, and 20% hHFF. Immature oocytes were placed in an incubator for 24 hours. Then, the stages of oocyte maturation were assessed by invert microscope and mature oocytes in each group were transferred to sperm-contained drops. After 24 hr, rate of two-cell embryos was recorded using invert microscope. Data was analyzed by Chi square test.
    Results
    Maturation rate of oocytes in the second group (83.7%) was significantly higher than first (59.8%) and third (67.3%) groups (P<0.0005). The difference between first and third groups was not statistically significant (P<0.2). The formation rate of two-cell embryo in the second group (83.1%) was higher than first (47.2%) and third (54/3%) groups (P<0.002 and P<0.01, respectively). The difference between first and third groups was not statistically significant (P<0.07).
    Conclusion
    it seems hHFF could improve in vitro maturation and fertility potential of immature oocytes and consequently the formation rate of two-cell embryos in mice, in comparison with MEM-α even supplemented with 20%hHFF.
  • دست و پا زدن های بیهوده
    حجت الله عباس زاده
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال