به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حمید اراضی

  • زهرا حسین زاده بارکورسرایی، عاطفه عاکف، حمید اراضی*، جواد مهربانی، فرهاد رحمانی نیا
    مقدمه و هدف

    هدف این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی به دو شیوه کامپوند ست و سوپر ست بر محیط عضلانی، قدرت، استقامت عضلانی و درصدچربی در زنان جوان فعال بود.

    روش شناسی پژوهش: 

    تعداد 30 آزمودنی سالم با میانگین سن: 79/3 ± 52/26 سال، میانگین وزن: 76/3 ± 22/63 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 63/2 ± 59/21 کیلوگرم/مترمربع به سه گروه تمرین مقاومتی با شیوه کامپوند ست؛ سوپر ست و بدون تمرین (کنترل) تقسیم شدند. پروتکل شامل تمرین هشت عضله بزرگ در هشت هفته و هر هفته 3 جلسه با روش سوپرست و کامپوند ست تحت تمرین قرار گرفتند. تعداد ست های تمرینی برای هر عضله 4 ست بود. تجزیه و تحلیل آماری با روش ANOVA یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته های تحقیق شامل موارد زیر بود:

    نتایج

    هشت هفته تمرین کامپوندست و سوپرست بر دور بازو و ران، قدرت و استقامت بالاتنه و پایین تنه، درصد چربی بدن و سطوح بزاقی هورمون های کورتیزول وتستوسترون در زنان جوان اثر داشت (05/0>P) و در مقایسه با گروه کنترل نیز معنی دار بود. به نظرمی رسد هر دو مدل تمرینی توانسته بر محیط اندامها، قدرت و استقامت عضلانی و درصد چربی بدن اثرگذار باشد. بنابراین اجرای تمرینات مقاومتی با هر دو الگو می تواند بر هورمون های تستوسترون و کورتیزول و نسبت آن دو موثر باشد. بنابراین زنان جوان فعال برای بهره گیری از فوائد تمرین مقاومتی و افزایش سطح آنابولیکی بدن از شیوه های تمرینی کامپوندست و سوپرست می توانند استفاده کنند.

    کلید واژگان: تمرینات سوپر ست, ترکیب بدن, آمادگی عضلانی, تستوسترون, کورتیزول
    Zahra Hosseinzadeh Barkusaraie, Atefeh Akef, Hamid Arazi *, Javad Mehrabani, Farhad Rahmani Nia
    Introduction & objective

    Resistance training is one of the types of training methods that has the potential to improve strength, endurance and muscle strength and reduce the rate of injury and increase athletic performance in young athletes.

    Method

    the sample size was 30 young active women (age: 26.61±4.55 years, height: 166.3±4.67 cm and weight: 60.08±6.05 kg). They performed an 8-week training course, three sessions per week/1 hour. Agonist and antagonist muscles were trained in the superset and compound set protocols. The movement sets for each muscle were 4 sets. The intensity of exercise was between 80-95% RM. Rest intervals between each set were also 2 minutes.

    Results

    The compound and superset resistance trainings had a significant effect on salivary levels of cortisol, testosterone and cortisol/testosterone ratio in young female athletes (p<0.05). This significant difference was observed in the comparison between the compound-control and superset-control groups (p<0.05).

    Conclusion

    It seems that both training methods, especially the superstar drills, were able to affect the limb environment, muscle strength and endurance, and the percentage of body fat in active young women.

    Keywords: Resistance Training, Superset Exercises, Muscular Fitness, Testostrone, Cortisol
  • احسان اقبالی*، حمید اراضی

    زمینه و هدف:

     کراتین هید روکلراید به عنوان فرم جد ید کراتین و به د لیل خواص هید روکلراید ی، دارای جذب و حلالیت بالاتر و قد رت تاثیرگذاری بیشتری بر عملکرد می باشد . هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر مکمل یاری کراتین هید روکلراید همراه با تمرین مقاومتی، بر میزان تستوسترون، کورتیزول، قد رت، هایپرتروفی عضلانی و ترکیب بدن مرد ان جوان بود .

    روش تحقیق:

     تعد اد 20  مرد جوان د ر این پژوهش شرکت کرد ند . شرکت کنند گان به د و گروه (10 نفری) شامل تمرین مقاومتی همراه با کراتین هید روکلراید (0/03 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز، مصرف 30 د قیقه قبل از تمرین) و گروه تمرین مقاومتی همراه با د ارونما (با د وز و زمان مشابه مصرف) تقسیم شد ند و به مد ت هشت هفته تحت مداخله مکمل یاری کراتین هیدروکلراید و تمرین مقاومتی (هر هفته سه جلسه، با شد ت 85-70 د رصد یک تکرار بیشینه، سه نوبت با 12-6 تکرار) قرار گرفتند . قبل و بعد از مداخله، قد ، وزن، ترکیب بدن (توده عضلانی، درصد چربی و هایپرتروفی عضلانی)، قدرت عضلانی (در حرکت پرس سینه و پرس پا) و سطوح سرمی تستوسترون و کورتیزول با روش های معتبر اند ازه گیری شد . سپس نتایج با آزمون تحلیل کوواریانس د ر سطح معنی د اری 0/05≥p استخراج گردید .

    یافته ها

    کراتین هید روکلراید همراه با تمرین مقاومتی، باعث افزایش معنی دار بیشتری د ر نسبت تستوسترون به کورتیزول، قد رت عضلانی پرس سینه و پرس پا، سطح مقطع عضلانی بازو و ران، تود ه عضلانی بد ن؛ و کاهش معنی د ار بیشتری د ر د رصد چربی و کورتیزول شرکت کنند گان، نسبت به تمرین مقاومتی همراه با د ارونما شد .

    نتیجه گیری

    نتایج نشان د هند ه اثر گذاری کراتین هید روکلراید بر سطوح کورتیزول، نسبت تستوسترون به کورتیزول، قد رت عضلانی پرس سینه و پرس پا و سطح مقطع عضلانی بازو و ران می باشد و به نظر می رسد این نوع از کراتین، با توجه ویژگی هایی که د ارد ، بد ون نیاز به د وره بارگیری، بتواند اثرات مفید بهتری بر عملکرد و نیمرخ هورمونی د اشته باشد .

    کلید واژگان: کراتین هید روکلراید, تمرین مقاومتی, سازگاری هورمونی, تود ه عضلانی
    Ehsan Eghbali *, Hamid Arazi
    Background and Aim

    Creatine hydrochloride is a new form of creatine,  it has higher absorption and solubility and also a greater impact on performance due to the properties of hydrochloride. The purpose of this study was to investigate the effect of creatine hydrochloride supplementation along with resistance training on testosterone, cortisol, strength, muscle hypertrophy and body composition in young men.

    Materials and Methods

    Twenty qualified young men participated in this research. They were divided into two groups (10 people) including resistance training with creatine hydrochloride (0.03 grams per kilogram of body weight per day, taken 30 minutes before training) and resistance training with placebo (with the same dose and time of use). The creatine hydrochloride consumption and resistance training (three sessions per week, with an intensity of 70-85% of one maximum repetition, three times with 6-12 repetitions) interventions were applied for eight weeks. Before and after the intervention, height, weight, body composition (muscle mass, fat percentage and muscle hypertrophy), muscle strength (in chest press and leg press) and serum levels of testosterone and cortisol were measured based on standard valid methods. For statistical analsysis, the results were extracted with the covariance test at a significance level of p≤0.05.

    Results

    Creatine hydrochloride along with resistance training caused a more significant increase in the ratio of testosterone to cortisol, muscle strength of chest press and leg press; cross-sectional area of ​​arm and thigh muscles; and muscle mass; but it also showed a more significant decrease in the percentage of fat and cortisol of the participants, compared to resistance training with placebo.

    Conclusion

    The results show the efficiency of creatine hydrochloride on some variables as: cortisol, the ratio of testosterone to cortisol, the muscle strength of chest press and leg press, and the cross-sectional area of ​​the arm and thigh muscles, and it seems that this type of creatine, considering its characteristics, does not require a loading period, can have beneficial effects on performance and hormonal profile.

    Keywords: Creatine Hydrochloride, Resistance Training, Hormonal Adaptation, Muscle Mass
  • الهام حاجی وند، حمید اراضی*
    زمینه و هدف

    یکی از مهم ترین متغیرهای تاثیرگذار بر اثربخشی تمرینات مقاومتی بر قدرت عضلانی و هایپرتروفی حجم تمرینی است. یکی از روش های تمرینی با حجم بالاتر از روش سنتی، روش حجم آلمانی است که البته اثربخش تر بودن آن مورد تردید است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین مقاومتی به روش حجم آلمانی اصلاح شده نسبت به روش سنتی بر هایپرتروفی، قدرت و ترکیب بدن زنان فعال با سابقه تمرین مقاومتی بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش 24 ورزشکار زن با دامنه سنی 20 تا 30 سال به صورت داوطلبانه شرکت کردند و به صورت تصادفی در دو گروه 12 نفری تمرین مقاومتی حجم آلمانی اصلاح شده (دو حرکت ابتدایی 10 نوبت و بقیه حرکات سه نوبت) و تمرین مقاومتی سنتی (تمام حرکات سه نوبت) جایگزین شدند. آزمودنی ها 12 هفته تمرینات مقاومتی را با شدت 60 -75 درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه در هفته انجام دادند. پیش از آغاز مداخله تمرینی، داده های سن، قد، وزن، ترکیب بدن (توده عضلانی و درصد چربی)، هایپرتروفی و قدرت عضلانی ثبت و اندازه گیری شد. اندازه گیری ها پیش از دوره تمرینی (48 ساعت قبل)، هفته ششم دوره تمرینی و در نهایت 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در هفته دوازدهم انجام گرفت.

    نتایج

    نتایج نشان داد که هر دو برنامه تمرین مقاومتی به روش حجم آلمانی اصلاح شده و سنتی پس از 12 هفته سبب افزایش معنادار سطح مقطع عضلانی ران و بازو، قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه و کاهش معنادار درصد چربی می شود (05/0>P)، اما تغییرات سطح مقطع ران و بازو پس از شش هفته در این دو گروه و تغییر درصد چربی در گروه تمرین مقاومتی سنتی معنادار نبود (05/0<P). همچنین بر اساس نتایج تحلیل واریانس و مقایسه بین گروهی مشخص شد که تفاوت معناداری در شاخص های ذکرشده بین دو گروه تمرین مقاومتی حجم آلمانی اصلاح شده و تمرین مقاومتی سنتی متعاقب شش و 12 هفته وجود ندارد (05/0<P).

    نتیجه گیری

    روی هم رفته با توجه به نتایج مشابه به دست آمده پس از اجرای دو روش تمرینی گمان می رود تمرین مقاومتی به روش حجم آلمانی اصلاح شده با وجود حجم تمرین بیشتر نسبت به تمرین مقاومتی سنتی از برتری و مزیت بیشتری در راستای کاهش معنادار درصد چربی و افزایش معنادار سطح مقطع عضلانی ران و بازو و قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه برخوردار نیست. برای نتیجه گیری دقیق تر در این خصوص به پژوهش های بیشتری نیاز است.

    کلید واژگان: حجم آلمانی اصلاح شده, تمرین مقاومتی, ترکیب بدن, هایپرتروفی, زنان فعال
    Elham Hajivand, Hamid Arazi *
    Background and Purpose

    One of the most important variables affecting the effectiveness of resistance training on muscle strength and hypertrophy is training volume. One of the training methods with a higher volume than the traditional method is the German volume method, which, of course, is more effective. Therefore, the present study aimed to investigate the effect of modified German volume resistance training (RT) compared to the traditional method on hypertrophy, strength and body composition of active women with a history of RT.

    Materials and Methods

    In this study, 24 female athletes with an age range of 20 to 30 years participated voluntarily and were randomly divided into two groups: 12 individuals performed modified German volume RT (the first two movements are 10 sets and the rest of the movements are 3 sets) and 12 individuals conducted traditional RT (all movements 3 sets). Subjects performed 12 weeks of RT with an intensity of 60-75% of one repetition maximum, 3 sessions per week. Before starting the exercise intervention, information about age, height, weight, body composition (muscle mass and fat percentage), hypertrophy and muscle strength were recorded and measured. Measurements were taken before the training period (48 hours before), after the sixth week of the training and finally 48 hours after the last training session.

    Results

    The results of the study showed that both modified German volume RT and traditional method caused a significant increase in the thigh and arm muscles cross-sectional area, upper body and lower body muscle strength and a significant decrease in body fat percentage (P<0.05). However, the changes in the thigh and arm muscles cross-sectional area in both groups and fat percentage in the traditional RT were not significant following 6 weeks (P>0.05). In addition, based on the analysis of variance and between groups comparisons there were no significant differences in the above variables between modified German volume RT and traditional RT after 6 and 12 weeks (P>0.05).

    Conclusions

    In general, considering similar results obtained after both training methods, appears that the German Volume RT has no advantages over traditional RT regarding fat percentage, cross-sectional area of the thigh and arm muscles and the muscle strength of the upper and lower body, although it had a higher training volume. More studies are needed to draw more accurate conclusions in this regard.

    Keywords: Modified German Volume, Resistance Training, Body Composition, Hypertrophy, Active Women
  • حامد محمدی بازنشین، ارسلان دمیرچی*، حمید اراضی
    زمینه و هدف

    تمرین مداوم روی ماسه به دلیل هزینه انرژی بیشتر نسبت به سطوح سخت ممکن است به تمرین زدگی منجر شود. بنابراین ایجاد تنوع در تمرینات ضروری خواهد بود. تمرینات تاباتا نوعی از تمرینات تناوبی با شدت بالاست که تاثیر آن بر بهبود برخی عوامل آمادگی جسمانی بازیکنان رشته های تیمی گزارش شده است. با این همه، پژوهشی درباره تاثیر آن بر آمادگی بازیکنان فوتبال ساحلی انجام نگرفته است. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر شش هفته تمرینات تاباتا روی کفپوش سالنی نسبت به ماسه بر برخی عوامل آمادگی جسمانی و ساختار و عملکرد بطن چپ فوتبالیست های ساحلی زبده بود.

    مواد و روش ها

    16 بازیکن از یکی از تیم های لیگ برتری کشور به طور تصادفی به دو گروه مساوی شامل گروه ماسه و سالن تقسیم شدند. به جز جنس زمین تمرین، سایر متغیرهای تمرینی بین دو گروه مشابه بود. هر نوبت تمرینی به مدت چهار دقیقه (20 ثانیه فعالیت:10 ثانیه استراحت) انجام گرفت. تمرینات سه جلسه در هفته انجام گرفت و مدت هر جلسه 34 تا 39 دقیقه (هفت تا هشت ست) بود. شاخص های قلبی (اکوکاردیوگرافی دوبعدی) و عوامل آمادگی جسمانی، به ترتیب 72 ساعت و 48 ساعت پیش و پس از دوره تمرینی اندازه گیری شدند. همچنین غذای مصرفی بازیکنان در روزهای انجام آزمون ، مشابه بود. از آزمون تحلیل کوواریانس  برای بررسی تفاوت های بین گروهی در سطح 05/0>P استفاده شد.

    نتایج

    افزایش حجم ضربه ای (SV؛ 001/0>P) و حجم پایان دیاستولی بطن چپ (003/0=P) و کاهش ضخامت نسبی دیواره خلفی بطن چپ (042/0=P) در گروه ماسه به طور معنا داری بیشتر از گروه سالن بود. به جز توان بی هوازی اوج در گروه سالن (604/0=P)، بهبود مشاهده شده در سایر عوامل آمادگی جسمانی هر دو گروه معنا دار بود (05/0>P). با این همه، از نظر مقادیر نسبی VO2max (58/0=P)، توان بی هوازی اوج (134/0=P)، کمینه (913/0=P) و متوسط (5/0=P)، توان انفجاری (702/0=P)، دوی سرعت 30 متر (23/0=P) و چابکی (884/0=P) تفاوت معنا داری بین گروه ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد شش هفته تمرینات تاباتا روی ماسه نسبت به کفپوش سالنی موجب افزایش بیشتر SV بازیکنان زبده فوتبال ساحلی از طریق بازگشت بیشتر خون وریدی به قلب می شود. با این همه، از نظر توان هوازی، شاخص های توان بی هوازی، توان انفجاری، سرعت حرکت و عملکرد چابکی، تفاوتی بین انجام تمرینات روی ماسه یا کفپوش سالنی مشاهده نشد. در نتیجه، استفاده از شیوه تمرینات تاباتا روی کفپوش سالنی استاندارد برای ایجاد تنوع در برنامه آماده سازی بازیکنان فوتبال ساحلی یا در شرایطی که به سطح ماسه دسترسی وجود ندارد، توصیه می شود.

    کلید واژگان: آمادگی هوازی, توان بی هوازی, سرعت, چابکی, سطح ماسه
    Hamed Mohamadi Bazneshin, Arsalan Damirchi *, Hamid Arazi
    Background and Purpose

    Repeated exercise on sand may lead to overreaching due to higher energy costs than on hard surfaces. Therefore, it will be necessary to create variety in training. Tabata training is a type of high-intensity interval training (HIIT), which has been reported to improve some physical fitness factors in team sport players. However, no research has been done regarding its effects on the fitness of beach soccer players. Thus, the aim of the present study was to compare the effect of six weeks of Tabata training on indoor hardcourt vs. sand on some physical fitness factors and the structure and function of the left ventricle in elite beach soccer players.

    Materials and Methods

    Sixteen players from one of the Iran Premier Beach Soccer League teams were randomly divided into two equal groups including the sand group and the indoor group. Except for the type of training surface, other training variables were similar between the groups. Each exercise set was performed for 4 min (20 s exercise:10 s rest). The protocol was performed in three sessions a week and the duration of each session was 34 to 39 minutes (7 to 8 sets). Cardiac variables (two-dimensional echocardiography) and physical fitness factors were measured at 72 h and 48 h, respectively, before and after the training period. Moreover, the food consumed by the players on the test days was similar. The analysis of covariance (ANCOVA) test was used to determine the differences between the groups at P < 0.05.

    Results

    The increase in stroke volume (SV; P < 0.001) and the left ventricular end-diastolic volume (P = 0.003), and the decrease in the relative left ventricular posterior wall thickness (P = 0.042) were significantly higher in the sand group than in the indoor group. Except for peak anaerobic power in the indoor group (P = 0.604), the improvement observed in other physical fitness factors was significant in both groups (P < 0.05). However, no significant difference was observed between the groups in in terms of relative VO2max (P = 0.58), peak (P = 0.134), minimum (P = 0.913), and average (P = 0.5) anaerobic power, explosive power (P = 0.702), 30-m sprint (P = 0.23) and agility (P = 0.884).

    Conclusion

    Compared to indoor hardcourt, it seems that six weeks of Tabata training on sand increases the SV of elite beach soccer players through a greater venous return to the heart. However, no difference was observed between training on sand or indoor hardcourt in terms of aerobic power, anaerobic power parameters, explosive power, speed of movement, and agility performance. Therefore, the use of Tabata training protocol on a standard indoor hardcourt is recommended to create a variety of conditioning programs for beach soccer players or in situations where there is no access to a sand surface.

    Keywords: Sand, Aerobic fitness, Anaerobic power, Sprint, Agility
  • مریم تقدیری، جواد مهربانی*، حمید محبی، حمید اراضی
    مقدمه و هدف

    ریکاوری مطلوب بخش مهمی از فرایند تمرین است و میل به مصرف غذا در این دوره اهمیت فراوانی دارد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی پاسخ گلوکز ، انسولین و میزان اشتها به مقدار مصرف کربوهیدرات پس از فعالیت تناوبی شدید (HIIE) بود.

    مواد و روش ها:

     تعداد 32 دختر ورزشکار (با سن 1.04±22.41 سال و وزن 2.41±56.77) به دو گروه نوشیدنی کربوهیدراتی (با مقادیر 1.2 گرم/کیلوگرم و 0.4 گرم/کیلوگرم) تقسیم شدند. فعالیت تناوبی شامل 8 تکرار 3 دقیقه ای (3×8) با شدت 80 درصد حداکثر ضربان قلب، سرعت اولیه 6 کیلومتر/ساعت و شیب 1 درصد بود. هر 3 دقیقه، 1 کیلومتر بر سرعت افزوده ولی شیب ثابت باقی می ماند. استراحت فعال بین تکرارها 90 ثانیه و با شدت 55 درصد اجرا شد. آزمودنی ها در دقایق 15 و 90 ریکاوری، نوشیدنی مصرف کردند و پیش، بلافاصله و 150 دقیقه پس از فعالیت خون گیری به عمل آمد. میزان اشتها پیش، بلافاصله، دقایق 15، 30، 60، 90 و 150 پس از فعالیت با مقیاس اشتها (VAS) اندازه گیری شد. برای ارزیابی آماری از آزمون آنالیز واریانس چند متغیری با اندازه گیری مکرر و ضریب همبستگی پیرسون در سطح 0.05>P استفاده شد.

    یافته ها: 

    مقدار مصرف کربوهیدرات تفاوت معنی داری در میل به غذا 30 دقیقه پس از فعالیت بین دو گروه ایجاد کرد (0.05>P). میل به غذا در گروه 4/0 گرم/کیلوگرم کمتر بود (0.05>P). گلوکز خون بر خلاف انسولین در هر دو گروه پس از فعالیت HIIE افزایش یافت ولی در دقیقه 150 در گروه 2/1 گرم/کیلوگرم کاهش یافت (0.05>P).

    بحث و نتیجه گیری:

     با توجه به نتایج به طور کلی به نظر می رسد بعد از فعالیت تناوبی شدید اشتها کاهش و بعد از مصرف کربوهیدرات در هر دو گروه روند افزایشی داشته است که با توجه به جذب گلوگز و تغییرات مقاومت به انسولین قابل توجیه است.

    کلید واژگان: فعالیت تناوبی شدید, اشتها, انسولین, گلوکز, مکمل کربوهیدرات
    Maryam Taghdiri, Javad Mehrabani *, Hamid Mohebbi, Hamid Arazi
    Introduction and purpose

    Recovery is very important aspect of training. Desire for food intake is important at this time. The aim of the present study was to evaluate the response of glucose, insulin and appetite to the amount of carbohydrate consumption after intense intermittent exercise (HIIE).

    Materials and methods

    Thirty-two female athletes (age 22.41±1.04 yrs and weight 56.77±2.41 kg) participated in this study were divided into two carbohydrate drink rate (1.2 g/kg) and (0.4 g/kg) groups. The HIIE consists of 8×3 min set at 80% HRmax. The initial speed was 6 km/h with a 1% gradient. Running speed was increased by 1 km/h with 3 min intervals. 90-s active recovery at 55% between repetitions was considered. The subjects consumed CD at 15 and 90 min after HIIE. Blood samples were taken before, immediately and 150 min after and appetite was measured by a visual analog scale [VAS] before, immediately, 15, 30, 60, 90 and 150 min after HIIE. Statistical data analysis was conducted by the repetitive multivariate analysis of variance and Pearson correlation coefficient (P<0.05).

    Results

    Amount of carbohydrate intake leads to significant differences in desire for food 30 min after activity (P<0.05). 0.4 g/kg carbohydrate drink led to a lower desire for food (P<0.05). Glucose immediately after exercise into two groups was increased, but after 150 min in the 1.2 g/kg group was decreased (P<0.05).

    Discussion and conclusion

    According to the results, it seems that appetite decreased after HIIE and increased after carbohydrate consumption in both groups, which can be justified due to glucose absorption and improvement in insulin resistance.

    Keywords: Aerobic interval exercise, appetite, insulin, Glucose, Carbohydrate supplement
  • شیوا دادوند*، حمید اراضی، فرهاد دریانوش
    مقدمه و هدف

    مکمل کراتین به طور گسترده در بین ورزشکاران استفاده می شود. بکارگیری تمرینات مقاومتی به همراه مصرف مکمل های غذایی از پرکاربرد ترین روش هایی است که باعث بهبود قدرت، افزایش هیپرتروفی عضلانی و بهبود عملکرد در ورزشکاران می گردد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرین مقاومتی (RT) و مکمل یاری کراتین هیدروکلراید بر قدرت عضلانی و ترکیب بدن در زنان تمرین کرده بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش نیمه تجربی و کاربردی با طرح پیش آزمون- پس آزمون 24 زن جوان تمرین کرده به صورت تصادفی به یکی از دو گروه تقسیم شدند: گروه اول: RT با مکمل CrHCL (12 نفر، تمرین مقاومتی+ کراتین هیدرو کلراید) و گروه دوم: RT با دارونما (12 نفر، تمرین مقاومتی+ دارونما). شرکت کنندگان 8 هفته RT (70 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) انجام دادند. 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرین، قدرت عضلانی، ترکیب بدن، هیپرتروفی عضلانی بالاتنه و پایین تنه اندازه گیری شد. برای تفاوت میان متغیرها از آزمون تحلیل واریانس ترکیبی در سطع معنی داری 0.05 استفاده شد.

    یافته ها

    افزایش قابل توجهی برای توده بدن، توده بدون چربی، توده عضله اسکلتی، هیپرتروفی عضلانی بالا تنه و پایین تنه قبل و بعد از دوره تمرین در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین هیدرو کلراید مشاهده شد (05/0P<). علاوه بر این، درصد چربی بدن و توده چربی در پس آزمون در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین هیدرو کلراید به طور معنی داری کاهش یافت (0.05>P). تغییرات قدرت عضلانی پرس سینه و پرس پا در گروه تمرین مقاومتی+ کراتین هیدرو کلراید در مقایسه با گروه تمرین مقاومتی + دارونما معنی دار بود (0.05>P= 0.017,P=0.001, P به ترتیب). با این حال، در سایر متغیرها، علیرغم افزایش و کاهش معنی دار در پس آزمون گروه تمرین مقاومتی + کراتین هیدرو کلراید، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نگردید (0.05<P).

    بحث و نتیجه‏ گیری:

    به نظر می رسد که 8 هفته مکمل CrHCL به عنوان نوع جدید کراتین همراه با RT می تواند بر قدرت عضلانی در زنان جوان تمرین کرده اثرات قابل توجهی داشته باشد.

    کلید واژگان: کراتین هیدروکلراید, تمرین مقاومتی, قدرت عضلانی, ترکیب بدن, زنان تمرین کرده
    Shiva Dadvand *, Hamid Arazi, Farhad Daryanoosh
    Introduction and purpose

    Creatine supplementation has been widely used among athletes. The use of resistance training along with dietary supplements are the most widely used methods that improve strength and increase muscle hypertrophy and improve performance in athletes. The aim of this study was to evaluate the effects of resistance training (RT) and supplementation of creatine hydrochloride on muscle strength and body composition in trained women.

    Materials and Methods

    In this quasi-experimental and applied study with pretest-posttest design 24 young trained randomly assigned to one of two groups: Group 1: RT with CrHCL supplementation (RT + CrHCL, n=12) and Group 2: RT with placebo (RT+PL, n=12). The participants performed 8 weeks of RT (70–85% one repetition maximum (1RM). 48 hours before and after the training period, muscle strength, body composition and upper body muscle hypertrophy and lower body muscle hypertrophy were measurements. To determine the difference between research variables mixed ANOVA test was used at a significance level of 0.05. 

    Results

    Significant increases were observed for body weight, fat mass, fat free mass, skeletal muscle mass, upper body muscle hypertrophy and lower body muscle hypertrophy between pre and post-test in the RT + CrHCL group (P<0.05). In addition, percentage of body fat and fat mass was significantly decreased in the post-test in the RT + CrHCL group (P<0.05). The bench press and leg press strength changes in the RT + CrHCL group were significant compared to the RT+PL group (P<0.05, P=0.001, P=0.017). In other variables, despite the significantly increase and decreased in the post-test in the RT+CrHCL group, no significant differences were observed between the two groups (P>0.05).   

    Discussion and Conclusion

    It seems that 8 weeks of the CrHCL supplementation as a new type of creatine with RT can have significant effects on muscle strength in young trained women.

    Keywords: Creatine hydrochloride, resistance training, muscle strength, body composition, Trained women
  • آرمین فرحناک، جواد مهربانی*، حمید اراضی
    مقدمه و هدف

    اثر تمرینات مقاومتی و هوازی بر بهبود شرایط متابولیکی افراد چاق در پژوهش های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما این موضوع که آیا مصرف مکمل های انرژی زا در کنار ورزش موجب بهبود وضعیت متابولیکی و نیمرخ چربی های خون این افراد می شود، رویکرد جدیدی است که مورد توجه قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر تعاملی ده هفته تمرین همزمان (مقاومتی- هوازی) و مکمل یاری ترکیبی (ال کارنیتین-کافیین-آرژنین) بر مقادیر آدیپونکتین، لپتین و نیمرخ لیپیدی خون در مردان چاق بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش نیمه تجربی و کاربردی با طرح پیش آزمون - پس آزمون که روی مردان چاق غیرورزشکار انجام شد، 28 داوطلب (سن 3.89±37.02 سال، قد 6.57±174.7 سانتی متر و شاخص توده بدنی 1.24±34.04 کیلوگرم/مترمربع) به طور هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 1: تمرین + مکمل [RAS] (10 نفر)، 2: تمرین + دارونما [RAP] (9 نفر) و 3: مکمل [HUS] (9 نفر) تقسیم شدند. مکمل ترکیبی حاوی 200 میلی  گرم کافیین، 1000 میلی  گرم ال-کارنیتین و 1000 میلی گرم ال-آرژنین بود که روزانه 40 دقیقه قبل از تمرین مصرف می کردند. تمرینات مقاومتی شامل 45-40 دقیقه و تمرینات هوازی 30 دقیقه با شدت متوسط بود که به مدت ده هفته و هر هفته سه جلسه برگزار شد.

    یافته ها:

     نتایج پژوهش نشان داد مصرف مکمل ترکیبی (ال کارنیتین- کافیین- آرژنین) همراه با تمرینات مقاومتی- هوازی با شدت متوسط موجب کاهش معنی دار لپتین (0.0001=P) و افزایش در آدیپونکتین (0.001=P) پلاسمایی شده بود (0.05>P). همچنین تعامل تمرین مقاومتی-هوازی و مصرف مکمل ترکیبی موجب کاهش سطوح TC، TG و LDL-C و افزایش HDL-C در مردان چاق غیر ورزشکار شده بود.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج کلی نشان داد ده هفته مکمل ترکیبی (ال کارنیتین- کافیین- آرژنین) همراه با تمرینات مقاومتی- هوازی با شدت متوسط می تواند بر نشانگرهای متابولیکی لپتین و آدیپونکتین و نیمرخ لیپیدی خون در مردان چاق غیرورزشکار اثر مثبت داشته باشد.

    کلید واژگان: تمرین ترکیبی, کافئین, کارنیتین, آدیپونکتین, لپتین, نیمرخ لیپیدی
    Armin Farahnak, Javad Mehrabani*, Hamid Arazi
    Introduction and purpose

    the effect of resistance and aerobic exercise on improving the metabolic conditions of obese people has been confirmed; But the question of whether consuming energy supplements along with exercise improves the metabolic status and blood lipid profile of individuals is a new approach that has been considered. The aim of this investigation was to study the interactive effect of ten weeks of simultaneous training (resistance-aerobic) and mix supplementation (L-carnitine-caffeine-arginine) on lipid profile and leptin and adiponectin levels in obese men.

    Materials and Methods

    in this quasi-experimental and applied study with pretest-posttest design performed on non-athletic obese men, 28 subjects (age: 37.02±3.89yr, height: 174.7±6.57cm and BMI: 34.4±1.24kg/m2) were selected and randomly divided into three groups: 1): resistance-aerobic training and mix supplementation [RAS] (n: 10), 2): resistance-aerobic training and placebo [RAP] (n: 9) and 3): supplementation/detraining [HUS] (n: 9). The mix supplement contained 200mg of caffeine, 1000mg of L-carnitine, and 1000mg of L-arginine taken 40min daily before exercise. Resistance and aerobic trainings were included 30min and 40-45min respectively with moderate intensity for ten weeks and 3d/w.

    Results

    the findings showed that mix supplementation (L-carnitine-caffeine-arginine) with moderate intensity resistance- aerobic training had a significant effect on decrease of plasma leptin (p=0.0001) and increase of adiponectin (p=0.001) levels. Also, the interaction of resistance- aerobic training and mix supplementation in decreased TC, TG and LDL-C levels and increased HDL-C (p<0.05) in non-athlete obese men.

    Discussion and Conclusion

    it can be concluded those ten weeks of mix supplementation (L-carnitine-caffeine-arginine) and moderate intensity resistance-aerobic exercises had a positive effect on metabolic markers and blood lipid profile in non-athletic obese men.

    Keywords: Combined Exercise, Caffeine, Carnitine, Adiponectin, Lipid Profile
  • فائقه قاسمی، حمید محبی*، حمید اراضی

    هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثر نوشیدن شیر، شیرسویا و آب بر آب گیری مجدد و زمان رسیدن به خستگی در دختران جوان تمرین کرده بود. هشت دختر تمرین کرده (سن 0/74 ± 21/37سال، شاخص توده بدن 1/49 ± 22/062کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی 1/83 ± 43/09میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) به عنوان آزمودنی در پژوهش حاضر شرکت کردند. آزمودنی ها فعالیت تناوبی را روی تردمیل با شدت 75 درصد ضربان قلب بیشینه در دوره های 20 دقیقه ای برای کاهش وزن 0/17 ± 1/8 درصد توده بدن اجرا کردند و به صورت متقاطع تصادفی یکی از نوشیدنی ها شامل شیر کم چرب، شیر سویا و آب را به میزان 150 درصد توده بدنی ازدست رفته مصرف کردند. نمونه های ادرار در شش مرحله جمع آوری شدند و میزان حجم ادرار و وزن مخصوص ادرار اندازه‏گیری شد و پس از پایان ریکاوری سه ساعته، آزمون بروس برای بررسی عملکرد ورزشی اجرا شد. حجم کل ادرار تولیدی در دو آزمون شیر و شیرسویا در مقایسه با آزمون آب کاهشی معنادار داشت (P < 0.05). تعادل خالص مایع بدن در دو آزمون شیر و شیر سویا در مقایسه با آزمون آب به طور معنا داری مثبت بود (P < 0.05). همچنین، زمان رسیدن به خستگی، در هر دو آزمون شیر و شیر سویا نسبت به آزمون آب بیشتر بود (P < 0.05)؛ باوجوداین، بین دو نوبت شیر و شیرسویا تفاوتی معنا دار در حجم کل ادرار تولیدی، تعادل خالص مایع بدن و زمان رسیدن به خستگی وجود نداشت (P > 0.05)؛ بنابراین، باید گفت که هر دو نوشیدنی شیر و شیر سویا به بهبود آب گیری مجدد و تعادل مایعات پس از فعالیت ورزشی منجر می شوند و می توانند سبب بهبود عملکرد ورزشی شوند.

    کلید واژگان: تعادل مایعات, خستگی, شیر, شیرسویا
    Faeghe Ghasemi, Hamid Mohebbi *, Hamid Arazi

    The aim of this study was to compare the effects of drinking skim milk, soy milk, and water on fluid balance, rehydration and time to exhaustion during aerobic exercise. Eight trained females (age 21.37±0.71 years, BMI 22.06±1.42 Kg.m-2, VO2max 43.09±1.83 ml.kg-1.min-1) randomly assigned. The subjects ran on a treadmill at 75% of maximum heart rate for 20 minutes. This process continued for each subject until approximately 1.8±0.17% of reduction in body weight. Following that, subjects consumed one of the drinks randomized crossover design. The amount of consumed liquid was about 150% of the lost weight. Urine volume and urine specific gravity were measured after collecting urine samples. After the end of tree hours recovery, Bruce protocol was performed to evaluate exercise performance. The total volume of urine was significantly reduced in both milk and soy milk trials compared to water trial (P<0.05). Furthermore, the net fluid balance in these two trials was significantly positive compared to water trial (P<0.05) and the time to exhaustion was also longer than water trial (P<0.05). However, there was no significant difference between these two trials, milk and soy milk, in these variables (P>0.05). Therefore, drinking milk and soy milk led to better rehydration and fluid balance after exercise, which is associated with improved exercise performance.

    Keywords: Water balance, Exhaustion, Milk, Soy milk
  • سینا نورسته، بهمن میرزایی، حمید اراضی*، ابوالفضل رحمانی
    هدف

    فعالیت مقاومتی با شیوه های جدید تمرینی همچون استفاده از ماسک تمرینی و محدودیت جریان خون که با شدت های پایین تر نسبت به روش سنتی انجام می شود، پاسخ های فیزیولوژیکی مختلفی را به همراه دارد. از این رو، هدف اصلی این پژوهش بررسی اثر فعالیت مقاومتی با محدودیت جریان خون و تنفس بر پاسخ تستوسترون، کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول در مردان کشتی گیر بود.

     روش ها:

    در این مطالعه 8 مرد کشتی گیر (با میانگین سنی 7/4±87/26 سال و شاخص توده بدنی 49/2±26/25 کیلوگرم بر متر مربع) در سه هفته متوالی و به صورت تصادفی سه روش فعالیت مقاومتی سنتی (کنترل) (1RM 80%)، فعالیت مقاومتی به همراه محدودیت جریان خون و فعالیت مقاومتی با محدودیت تنفس (1RM30%) را انجام دادند. فعالیت مقاومتی شامل اجرای 4 نوبت 15 تکراری حرکت اسکوات بود. نمونه های خونی قبل و بلافاصله بعد از فعالیت جمع آوری شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی آنالیز شدند.

     یافته ها: 

    هر سه روش فعالیت مقاومتی (RE) موجب افزایش معنادار تستوسترون، نسبت تستوسترون به کورتیزول و عدم تغییر کورتیزول پس از فعالیت شد (001/0 <p). اما تفاوت معناداری بین روش ها مشاهده نشد.

    نتیجه گیری:

     نتایج این پژوهش نشان داد که فعالیت مقاومتی با با محدودیت جریان خون و تنفس می تواند مشابه فعالیت مقاومتی سنتی پاسخ های هورمونی مثبتی به همراه داشته باشد. بنابراین، به نظر می رسد این روش های تمرینی اثربخشی مناسبی برای بهبود تغییرات هورمونی دارد.

    کلید واژگان: کاتسو, محدودیت تنفس, محدودیت جریان خون, کورتیزول, تستوسترون
    Sina Norasteh, Bahman Mirzaei, Hamid Arazi *, Abolfazl Rahmani
    Objective

    Resistance exercise with different methods such as the use of training masks and blood flow restrictions which are performed at lower intensities than the traditional ones is accompanied by various physiological responses. Therefore, the main purpose of this study was to investigate the effect of resistance exercise with blood flow and respiratory restriction on response of testosterone, cortisol and testosterone/cortisol ratio in male wrestlers.

    Methods

    In this study, eight male wrestlers (mean age 26.87±4.7 years and body mass index 25.26±2.49 kg/m2) were randomly assigned to three consecutive weeks in three method of traditional resistance exercises (Control) (with 80% 1RM), resistance exercise with blood flow restriction and resistance exercise with respiratory restriction (with 30% 1RM). Four sets of 15 repetitions for squat were considered as resistance exercise in all conditions. Blood samples were collected before and immediately after exercise. The data were analyzed by repeated measure ANOVA and Bonferroni post hoc test.

    Results

    All three methods of resistance exercise resulted in a significant increase in testosterone, testosterone/cortisol ratio, and no change in cortisol after exercise (p<0.001). However, no significant difference was observed between the methods.

    Conclusion

    The results of this study showed that resistance exercise with restriction of blood flow and respiration can have similar positive effect like to traditional resistance exercise on hormonal responses. Therefore, it seems that these training methods have a convenient effectiveness to improve hormonal changes.

    Keywords: Kaatsu, Respiratory restriction, Blood flow restriction, cortisol, testosterone
  • شهرام علامرضایی*، بهمن میرزایی، حمید اراضی، فرهاد رحمانی نیا
    مقدمه
    پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر مکمل دهی سیر بر پاسخ آنزیم های ALT ، AST ، CPK و LDH خون زنان غیر فعال به دنبال یک جلسه فعالیت مقاومتی فزاینده انجام شد.
    مواد و روش ها
     این پژوهش از نوع تجربی است که به صورت کارآزمایی بالینی  تصادفی انجام گرفت و در آن 20 زن غیر فعال داوطلب (میانگین سنی 2/65 ± 23/15سال، شاخص توده ی بدنی 1/25 ± 22/93کیلوگرم بر مترمربع، در دو گروه 10 نفره] گروه مکمل (مصرف روزانه دو قرص سیر 500 میلی گرمی، هر 12 ساعت یک عدد، به مدت 14 روز) و گروه دارونما(مصرف لاکتوز، دو نوبت در روز، هر 12 ساعت یک عدد) [به صورت دوسویه کور شرکت نمودند. پس از دریافت رضایت نامه کتبی، آزمودنی ها در یک جلسه فعالیت مقاومتی فزاینده حاضر شدند. شاخص های آنزیمی منتخب استرس اکسایشی در چهار مرحله (پیش از مکمل دهی، قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از فعالیت مقاومتی) با نمونه گیری از خون وریدی اندازه گیری شد. داده های به دست آمده از پژوهش به کمک نرم افزار spss نسخه 21 و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس طرح تکراری به همراه آزمون تعقیبی بونفرنی و آزمون تی مستقل در سطح معنی داری 05/0، مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد، مصرف مکمل سیر به دنبال یک جلسه فعالیت مقاومتی فزاینده، باعث تغییر معنی داری در شاخص های آنزیمی ALT  (0/001p=) و AST (0/001p=) شده است، در حالی که بر آنزیم های CPK (0/08p=)  و LDH (0/48p=) تاثیرمعنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
     یافته های این پژوهش  بر اساس یافته های این پژوهش، به نظر می رسد، مکمل دهی سیر می تواند در کاهش آثار استرس اکسایشی ناشی از فعالیت مقاومتی فزاینده موثر باشد و به عنوان یک مکمل غذایی در فعالیت های ورزشی، برای ورزشکاران مفید واقع شود.
    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, سیر, استرس اکسایشی, طب ورزشی
    Shahram Gholamrezaeii*, Bahman Mirzaei, Hamid Arazi, Farhad Rahmaninia
    Introduction
    This study aimed to investigate the effect of garlic supplementation on oxidative stress markers (AST, ALT, LDH, and CPK) following progressive resistance exercise.
    Methods
    This research was a double-blind clinical trial with repeated measures. After obtaining informed consent, 20 sedentary females participated in this study (age: 23.15±2.65 years, BMI: 22.93±1.25 kg.m2). They were then randomly assigned to two groups of garlic supplementation (N=10) and placebo (N=10).
    After 14 consecutive days of supplementation (500 mg garlic or lactose every 12 hours a day), all the participants performed a progressive resistance exercise protocol. The changes in oxidative stress markers were measured in four phases (before supplementation and before, immediately after and 24 hours after the resistance exercise protocol). The data were analyzed by repeated measures analysis of variance with Bonferroni post hoc test and independent t- test at significance level of P≤0.05.
    Results
    The results showed that the garlic supplementation after resistance exercise significantly decreased some of oxidative stress markers, that is, ALT (p=0.001) and AST (p=0.001). However, other markers (LDH, CPK) did not change significantly.
    Conclusion
    The results of this study showed that the garlic supplementation leads to a decrease in some of oxidative stress markers. Therefore, garlic supplementation may be able to reduce the oxidative stress following the progressive resistance exercise.
    Keywords: Resistance Exercise, Garlic, Oxidative Stress, Sport Medicine
  • شیما طاهرخانی، حمید محبی، حمید اراضی*، ریحانه سریری

     

    مقدمه

    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مکمل یاری کوتاه مدت عصاره دانه انگور سیاه بر فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی پس از یک جلسه فعالیت هوازی حاد در دختران غیر ورزشکار بود.

    مواد و روش ها

    16 دانشجوی دختر غیر ورزشکار به شکل تصادفی به 2 گروه 8 نفری عصاره دانه انگور سیاه (مصرف 3 کپسول 100 میلی گرمی در روز به مدت 4 هفته) و دارونما (مصرف 3 کپسول 100 میلی گرمی مالتودکسترین در روز به مدت 4 هفته) تقسیم شدند. نمونه خونی در سه مرحله قبل و پس از 4 هفته مکمل یاری و بلافاصله پس از فعالیت هوازی بروس گرفته شد. داده ها از طریق آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنی داری 0/05=α بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد فعالیت آنزیم های سوپر اکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و پراکسیداز (POD) بین 2 گروه در حالت پایه و پس از مکمل یاری، تفاوت معنی داری نداشت. فعالیت آنزیم کاتالاز (CAT) پس از مکمل یاری بین 2 گروه معنی دار بود (0/05>P). فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی در گروه مداخله در حالت پایه نسبت به پس از مکمل یاری و پس از فعالیت به شکل معنی داری کمتر بود (0/05>P). میانگین فعالیت این آنزیم ها پس از فعالیت به طور معنی داری نسبت به پس از مکمل یاری در گروه مداخله بیشتر بود (0/05>P). در گروه دارونما در زمان پس از فعالیت نسبت به حالت پایه و پس از مکمل یاری به طور معنی داری بیشتر بود (0/05>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این تحقیق مکمل عصاره دانه انگور سیاه احتمالا افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی پس از فعالیت حاد در دختران غیر ورزشکار را به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: فشار اکسایشی, فعالیت هوازی درمانده ساز, عصاره دانه انگور
    Shima Taherkhani, Hamid Mohebbi, Hamid Arazi *, Reyhaneh Sariri

     

    Introduction

    The aim of the present study was to investigate the Short-term effect of grape seed extract (GSE) supplementation on the antioxidant capacity of non-athlete girls following an exhaustive aerobic exercise.
    Materials and Methods
    Sixteen non-athletes female students were randomly assigned into 2 groups of grape seed extract (three capsules of 100 mg per day for 4 weeks) and placebo (three capsules of maltodextrin 100 mg per day for 4 weeks). The first blood sampling was done from the brachial vein to measure the blood levels of the antioxidant enzymes mentioned; the second blood sampling was done after the 4-week period, Subjects then performed the Bruce aerobic exhaustive test protocol then, immediately after the finish of this test, the third blood sampling was done.

    Results

    The results showed that in terms of the activity of SOD, GPX and POD enzymes, in baseline and post-supplementation, there was no significant difference between the two supplement and placebo groups. The activity of CAT enzyme after the supplementation period was significant between the two groups (p<0.05). The activity antioxidant enzymes in the GSE group in the baseline was significantly lower than after the supplementation period and after the activity (p<0.05). The mean of these enzymes after exercise was significantly higher than supplementation (p<0.05). Were significantly higher in the placebo group after the activity than the baseline and after supplementation (p<0.05).

    Conclusion

    According to the results, supplementation of GSE improved the antioxidant enzymes mentioned in non-athlete girls after the aerobic exhaustive exercise.

    Keywords: oxidative stress, aerobic exhaustive exercise, grape seed extract
  • عباس کیهانیان، حمید اراضی*، مهدی کارگرفرد
    شیوع فزاینده اضافه وزن و چاقی ابتلا به دیابت را درسراسر جهان افزایش داده است. پژوهش های قبلی آثار فعالیت بدنی و ورزش منظم را در افزایش حساسیت انسولین و بهبود متابولیسم گلوکز تایید کرده اند؛ اما آثار آن بر هپتوکاین ها به عنوان القاکننده مقاومت به انسولین روشن نشده است؛ بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و هوازی بر نیم رخ لیپیدی و سطح سرمی هپتوکاین- پروتئین وابسته به فیبرینوژن مشتق شده از هپاتوسیت (HFREP1 ) در مردان چاق مبتلا به دیابت نوع دو بود. تعداد 34 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو به صورت تصادفی در سه گروه تمرین هوازی (سن83/1 ± 41/52 سال و BMI 33/3± 40/32 کیلوگرم/ مترمربع)، مقاومتی (سن 5/1± 45/52 سال و BMI 20/1± 20/31 کیلوگرم/ مترمربع) و کنترل (سن 13/1± 09/53 سال و BMI        88/2  ± 60/32 کیلوگرم/ مترمربع) قرار گرفتند. گروه های تجربی هشت هفته تمرین مقاومتی و هوازی انجام دادند. در این پژوهش، متغیرهای HFREP1، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، مقاومت انسولینی، تری گلیسیرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین کم چگال و لیپوپروتئین پرچگال، قبل و بعد از دوره تمرینی به ترتیب با روش های آزمایشگاهی الایزا، HPLC و فتومتریک آنزیماتیک اندازه گیری شدند. پس از تعیین نرمال بودن داددها توسط آزمون شاپیرو- ویلک، از آزمونآنالیز کو واریانس و آزمون تعقیبی بانفرونی برای مقایسه داده های سه گروه استفاده شد. همچنین، سطح معناداری برای تمام تحلیل های آماری P < 0.05 درنظر گرفته شد. تمرینات مقاومتی و هوازی، هر دو بر فاکتورهای مقاومت انسولینی و نیم رخ لیپیدی موثر بودند و سبب کاهش HFREP1، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله، مقاومت انسولینی، تری گلیسیرید، کلسترول تام و لیپوپروتئین کم چگال شدند؛ در حالی که لیپوپروتئین پر چگال افزایش یافت. همچنین، در تمام فاکتورها به جز مقاومت انسولینی، لیپوپروتئین پر چگال و لیپوپروتئین کم چگال در گروه مقاومتی تغییرات بیشتری در مقایسه با گروه استقامتی مشاهده شد (P > 0.05). هر دو تمرین مقاومتی و هوازی می توانند بر مقاومت انسولینی و نیم رخ لیپیدی موثر باشند؛ اما به نظر می رسد تاثیرگذاری تمرینات مقاومتی بر هپتوکاین های موثر بر مقاومت انسولین و نیمرخ لیپیدی بیشتر است.
    کلید واژگان: دیابت نوع دو, تمرین هوازی, تمرین مقاومتی, نیم رخ لیپیدی, HFREP1
    Abbas Keihaniyan, Hamid Arazi *, Mehdi Kargarfard
    The prevalence of overweight and obesity has increased diabetes around the world. Previous researches emphasized the effect of regular training in increasing insulin sensitivity and improving glucose metabolism. However, the purpose of this study was to investigate the effect of eight-week resistance and aerobic training on lipid profile and serum levels of hepatokine HFREP1 in obese men with type 2 diabetes. 34 participants with type 2 diabetes were randomly assigned to three groups of aerobic training (BMI 33.40± 3.33 kg/m2, age of 52.41± 1.83), resistance (BMI 31.20± 1.20 kg/m2, age of 52.45± 1.5) groups and a control group (BMI 32.60± 2.88 kg/m2, age of 53.09± 1.13). The experimental groups did eight-week aerobic and resistance training. In this study HFREP1, FBS, HbA1c, HOMA-IR, triglycerides (TG), total cholesterol (TC), high-density lipoprotein (HDL) and low-density lipoprotein (LDL) were measured before and after the training period by applying ELISA test, HPLC, and Enzyme photometric. Then, assigning the normality through Shapiro-Wilk test, ANCOVA test and Bonferroni test were applied to compare data between three groups. Furthermore, the significant level for analyzing data was p˂0.05. Also, in all factors except TC, HOMA-IR, HDL, and LDL there was a significant difference between resistance and endurance groups (p˂0.05). resistance and aerobic training had a significant effect on Insulin resistance and lipid profile; and eight-week resistance and aerobic training lead to decreasing in HFREP1, FBS, HbA1c, HOMA-IR, TG, and LDL while HDL increased. Although resistance and aerobic training have an effect on Insulin resistance and lipid profile, it seems that the effect of resistance training on above-mentioned variables is superior.
    Keywords: type 2 diabetes_Aerobic Training_Resistance Training_Lipid Profile_HFREP1
  • زهره اسکندری*، بهمن میرزایی، حمید اراضی
    مقدمه و هدف
    میگرن یک اختلال عصبی- عروقی است که باعث کاهش کیفیت زندگی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی و مکمل ترکیبی گیاهی شامل سنبل الطیب و بادرنجبویه بر سروتونین، نیتریک اکسید خون و شاخص های سردرد بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کاربردی، 18 بیمار زن مبتلا به میگرن که واجد شرایط شرکت در این مطالعه بودند، به صورت تصادفی در دو گروه تمرین هوازی (9 نفر) و مکمل ترکیبی گیاهی (9 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین بیماران گروه تمرین هوازی در مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه شامل 75 دقیقه فعالیت هوازی (15 دقیقه گرم کردن، 45 تمرین، 15 دقیقه سرد کردن) با شدت متوسط اجرا شد. گروه مکمل ترکیبی گیاهی نیز هشت هفته کپسول گیاهی مصرف کردند، هر کپسول شامل 200 میلی گرم سنبل الطیب و 80 میلی گرم بادرنجبویه بود که در چهار هفته اول دو بار در روز و در چهار هفته دوم سه بار در روز مصرف شد. نمونه های خونی در حالت ناشتا برای تعیین سطوح سروتونین و نیتریک اکسید خون آزمودنی ها، قبل و بعد از مرحله مداخله گرفته شد. همچنین شاخص های سردرد توسط پرسشنامه روزنگار سردرد ارزیابی شد. یافته ها با استفاده از آزمون های t مستقل، t همبسته و تحلیل کوواریانس مورد ارزیابی قرار گرفت (05/0P≤).
    نتایج
    نتایج آزمون نشان داد در گروه مکمل ترکیبی دو گیاه، مصرف هشت هفته کپسول باعث افزایش معنی داری در سطوح سروتونین خون و کاهش معنی دار در تعداد روزهای سردرد/تکرار سردرد و شدت سردرد گردید (05/0P≤). علاوه بر این، سطوح نیتریک اکسید خون و مدت سردرد نسبت به قبل از پژوهش تفاوتی نداشت (05/0P≥). در گروه تمرین هوازی، هشت هفته فعالیت باعث افزایش معنی داری در سطوح سروتونین و نیتریک اکسید خون و کاهش معنی داری در تعداد روزهای سردرد/تکرار سردرد و شدت سردرد گردید (05/0P≤)؛ اما مدت سردرد تغییری نکرد (05/0P≥). همچنین با مقایسه متغیرها بین دو گروه مشخص شد به غیر از نیتریک اکسید سرم و توان هوازی، تغییرات بقیه متغیرها در پایان مطالعه مشابه بود و تفاوت معنی داری بین آن ها مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    تمرین هوازی و مکمل ترکیبی شامل سنبل الطیب و بادرنجبویه می توانند مکمل درمانی مناسبی برای زنان مبتلا به میگرن باشد و تفاوتی بین آن ها وجود ندارد.
    کلید واژگان: میگرن, سروتونین, نیتریک اکسید, تمرین هوازی, سنبل الطیب, بادرنجبویه
    Zohreh Eskandari *, Bahman Mirzaei, Hamid Arazi
    Background And Objective
    Migraine is a neurovascular disorder that decreases the quality of life. The purpose of this study was to evaluate the effect of aerobic training and a combination of herbal supplements including Valeriana wallichii and Melissa officinalis on serotonin, nitric oxide and headache indices.
    Materials And Methods
    The present study was a semi-experimental and applied research. Eighteen female patients with migraine who were eligible to participate in the study were randomly divided into two groups: aerobic training (n=9) and herbal supplements (n=9). Patients in the aerobic exercise group performed the exercise for eight weeks, three sessions per week and each session was 75 minutes of moderate-intensity aerobic activity (15 minute warm-up, 45 workouts, 15 minute cool-down). The combination of herbal supplement group received herbal capsules for eight weeks and each capsule was included 200 mg of valerian and 80 mg of Melissa officinalis. They used it twice daily in the first four weeks and three times a day in the next four weeks. Blood samples were taken in the fasting state to determine the serotonin and nitric oxide levels of the subjects before and after the intervention. Headache indexes were also assessed by a headache questionnaire. Data were analyzed by Kolmogrov-Smirnov, independent and paired T-tests and Covariance analysis at a significance level of p
    Results
    Results showed that in the complementary combination group, taking eight weeks of capsule significantly increased blood serotonin levels and headache frequency and intensity significantly decreased. In addition, nitric oxide levels and duration of headache did not significantly differ as compared to before the study. In the aerobic training group, eight weeks of activity significantly increased serotonin and nitric oxide levels and significantly decreased headache frequency and headache intensity, but did not change the duration of the headache. Also, by comparing the variables between the two groups, other than serum nitric oxide and aerobic power, the changes of the other variables were similar at the end of the study, and no significant difference was observed between them.
    Conclusion
    Aerobic training and a combination of herbal supplements including valerian and Melissa officinalis can be a good complement therapy for women with migraine.
    Keywords: Migraine, Serotonin, Nitric oxide, Aerobic exercise, Valeriana wallichii, Melissa officinalis
  • حمید اراضی*، علی پناهی
    زمینه و هدف
    آمادگی جسمانی به عنوان یکی از عوامل موثر در سلامت نیروهای نظامی و ذهنیت صحیح از آن در راستای عملکرد مطلوب شغلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین وضعیت آمادگی جسمانی با برآورد انتزاعی از آن در نیروهای نظامی بود.
    روش ها
    در این پژوهش توصیفی 60 نفر (30 مرد و 30 زن)، از پایوران نیروهای زمینی سپاه بر اساس جدول اودینسکی و به صورت تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه برآورد انتزاعی از آمادگی جسمانی دلیگنرس و همکاران را کامل کردند. متغیرهای مورد اندازه گیری شامل مشخصات بدنی از قبیل وزن، قد، شاخص توده بدن و درصد چربی و فاکتورهای آمادگی جسمانی شامل: استقامت قلبی-تنفسی (شاتل ران)، قدرت فشردن دست و کل بدن (دینانومتر)، انعطاف پذیری (خمش به جلو) و ترکیب بدن (ضخامت چربی زیر پوستی سه نقطه ای) بودند. در نهایت، برای تعیین ارتباط بین برآورد انتزاعی از فاکتورهای آمادگی جسمانی مرتبط با سلامتی و مقدار واقعی آن و همچنین مقایسه متغیرهای آمادگی جسمانی وابسته به سلامتی بین پایوران مرد و زن از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و t مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد بین برآورد انتزاعی و وضعیت واقعی از عوامل و کل آمادگی جسمانی در بین زنان نظامی رابطه معکوس و معنادار (05/0P˂) (بجز قدرت عضلانی) و در مردان نظامی رابطه مستقیم ولی غیرمعنادار (بجز استقامت قلبی-تنفسی و انعطاف پذیری) وجود دارد. به عبارت دیگر، زنان و مردان نظامی برآورد درستی از وضعیت آمادگی جسمانی شان نداشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به برآورد انتزاعی نادرست از شاخص های آمادگی جسمانی در نیروهای نظامی مورد پژوهش، شرکت در فعالیت های بدنی جهت ارتقاء سطح آمادگی بدنی و تجانس ارزیابی انتزاعی افراد از میزان آمادگی جسمانی واقعی ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: برآورد انتزاعی, آمادگی جسمانی, عملکرد, نیروهای نظامی
    Hamid Arazi *, Ali Panahi
    Background And Aim
    Fitness is one of the most important factor in military health and a positive attitude towards fitness it could have major effects on job performance. Therefore, the aim of the present study was to investigate the relationship between physical fitness and its perceived estimation in military forces.
    Methods
    In this descriptive study, 60 people (30 men and 30 women) were randomly selected from ground forces based on the Odinsky table to complete the questionnaire of perceived estimation of physical fitness designed by Delignieres et al. The measured variables included physical characteristics such as age, weight, height, body mass index, percentage of body fat and physical fitness factors: cardiorespiratory endurance (shuttle run), strength (hand grip) and the whole body strength (dynamometer), flexibility (Sit and reach) and body composition (three sites measurement of skinfold thickness). Pearson correlation coefficient and independent t test were used to determine the relationship between the perceived estimation of health-related fitness with its actual levels, and to compare health-related fitness between male and female military forces, respectively.
    Results
    The findings showed a significant inverse correlations between the perceived estimation and the actual level of fitness factors in army women (P˂0.05) (except in strength). There were no significant direct relationship in factors for men (except in cardiorespiratory endurance and flexibility). In other words, neither men nor women had sound estimation regarding their fitness status.
    Conclusion
    Due to inaccurate estimation of physical fitness factors in the studied military forces, it may be necessary to participate in physical activities to promote physical fitness and homogeneous perceived appraisal of true physical fitness.
    Keywords: Perceived Estimation, Physical Fitness, Performance, Military Forces
  • زهره اسکندری، بهمن میرزایی*، حمید اراضی
    زمینه و هدف
    میگرن یک بیماری ناتوان کننده است که باعث درد و رنج فروان برای مبتلایان می شود. ورزش و داروهای گیاهی برای پیشگیری و درمان میگرن توصیه می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی و مکمل ترکیبی گیاهی بر شاخص های سردرد شامل تکرار، مدت و شدت سردرد و همچنین علائم افسردگی و اضطراب بود.
    روش بررسی
    24 بیمار زن مبتلا به میگرن که واجد شرایط شرکت در این مطالعه بودند، به صورت تصادفی در دو گروه تمرین هوازی (12 نفر) و مکمل ترکیبی گیاهی (12 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین بیماران گروه تمرین هوازی در مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه شامل 75 دقیقه فعالیت هوازی (15 دقیقه گرم کردن، 45 تمرین، 15 دقیقه سرد کردن) با شدت متوسط اجرا شد. گروه مکمل ترکیبی گیاهی نیز هشت هفته کپسول گیاهی مصرف کردند هر کپسول شامل 200 میلی گرم سنبل الطیب و 80 میلی گرم بادرنجبویه بود که در چهار هفته اول دوبار در روز و در چهار هفته دوم سه بار در روز مصرف شد. شاخص های سردرد و تعداد داروهای سنتتیک مصرف شده توسط پرسشنامه روزنگار سردرد ارزیابی شد و از پرسشنامه اضطراب و افسردگی بک برای علائم اضطراب و افسردگی استفاده شد. یافته ها با استفاده از آزمون های t مستقل و t همبسته مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج آزمون نشان داد در گروه مکمل ترکیبی دو گیاه، مصرف هشت هفته کپسول باعث کاهش معنی دار در تعداد روزهای سردرد/تکرار سردرد، شدت سردرد، نمرات افسردگی و تعداد داروهای سنتتیک مصرف شده گردید (05/0P<). نمرات اضطراب نیز کاهش یافت اما معنی دار نبود. علاوه بر این، مدت سردرد نسبت به قبل از پژوهش تفاوتی نداشت. در گروه تمرین هوازی، هشت هفته فعالیت باعث کاهش معنی دار تعداد روزهای سردرد/تکرار سردرد، شدت سردرد، علائم اضطراب و افسردگی و تعداد داروهای سنتتیک مصرف شده گردید اما مدت سردرد تغییری نکرد. همچنین با مقایسه متغیرهای شاخص های سردرد، اضطراب و افسردگی بین دو گروه مشخص شد این متغیرها در مرحله پایه و پایان مطالعه مشابه بودند و تفاوت معنی داری بین آنها مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    تمرین هوازی و مکمل ترکیبی گیاهی می توانند یک جایگزین درمان مناسب برای بیماران مبتلا به میگرن که نمی توانند عوارض جانبی داروهای سنتتیک را تحمل نمایند یا سود نمی برند، باشد.
    کلید واژگان: میگرن, تمرین هوازی, سنبل الطیب, بادرنجبویه
    Bahman Mirzaei *
    Background And Aim
    Migraine is a debilitating condition that causes numerous pain and suffering for patients. Exercise and herbal remedies recommended for the prevention and treatment of migraine. the aim of the present study was to evaluate the effects of aerobic training and a combination of herbal supplements for 8 weeks on migraine headache indices including frequency, intensity and duration of Headache and also Symptoms of depression and anxiety.
    Methods
    Twenty-four female patients with migraine who are eligible to participate in the study were randomly divided in to two groups: aerobic training (n = 12) and Supplements herbal compound (n = 12).
    Patients in the aerobic exercise group performed the exercise for eight weeks, three sessions per weeks and each session was 75 minutes of moderate-intensity aerobic activity (15 minute warm-up, 45 workouts, 15 minute cool-down).
    The combination of herbal supplement group received herbal capsules for eight weeks and each capsule contains 200 mg valerian and 80 mg melissa officinalis that were consumed, twice a day in the first four weeks and three times a day in the second four weeks.
    Headache indices and consumption of synthetic drugs was assessed by questionnaire headache diary And the Beck Anxiety and Depression Inventory was used for anxiety and depression. Data were analyzed by Kolmogrov-Smirnov, the independent and paired T-test at significance level of P≤0.05.
    Results
    Test results showed that in herbal capsule group, taking eight weeks capsules caused significant reductions in headache frequency, headache intensity, consumption of synthetic drugs, Beck depression inventory scores and also Beck anxiety scores reduced but it was not significant. In addition, the duration of headache was no difference compared to before the study.
    In the aerobic exercise group, eight weeks of activity caused significant reductions in headache frequency, headache intensity, Beck depression and anxiety inventory scores and consumption of synthetic drugs. But the duration of headache was unchanged. The indices of headaches, anxiety and depression were compared between the two groups and These variables were similar at baseline and end of study and no significant differences were observed.
    Conclusion
    aerobic training and a combination of herbal supplements may be an alternative treatment for migraine patients who can not tolerate the side effects of synthetic drugs or do not benefit.
    Keywords: migraine, exercise training, valeriana wallicii, melissa officinalis
  • رقیه قلی زاده *، علی حسنی، حمید اراضی
    مقدمه
    گرفتگی عضلات پا با مقادیر بالای گلوکز خون، تری گلیسیرید، فشارخون، چاقی و کاهش HDL در زنان میان سال در ارتباط است که انقباضات دردناکی را به همراه دارد و منجر به اختلال راه رفتن و سلامت فرد می شود. ازاین رو با توجه به این اختلالات، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرینات کششی عضلات ساق و همسترینگ بر شدت درد و گرفتگی عضلات پا در زنان مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل در سال 1394 بر روی 24 نفر از بیماران سندرم متابولیکی شهرستان فومن انجام شد. پس از اندازه گیری های شاخص های سندرم متابولیک و گرفتگی عضلات پا، افراد به روش تصادفی سازی ساده به دو گروه تجربی و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرین کششی به مدت 6 هفته، هفته ای 5 روز و هر روز 50-45 دقیقه انجام شد. شدت و تواتر گرفتگی عضلات توسط مقیاس سنجش بصری بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 20) و آزمون های تی همبسته و تحلیلی کوواریانس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    تمرینات کششی باعث کاهش معنادار شدت و تواتر گرفتگی عضلات پا شد (05/0>p)؛ این درحالی است که بین دو گروه تغییرات شدت درد معنادار نبود (05/0
    نتیجه گیری
    شش هفته تمرینات کششی می تواند سطح گرفتگی عضلات پا را تحت تاثیر قرار دهد و در نتیجه در بهبود شاخص های گرفتگی عضلات پا (شدت و تواتر) مفید واقع شود. بنابراین بر اساس نتایج به دست آمده زنان مبتلا به سندرم متابولیک برای پیشگیری احتمالی از اختلالات گرفتگی عضلات پا و کاهش عوارض ناشی از آن در زندگی روزمره، می توانند از تمرینات کششی استفاده کنند.
    کلید واژگان: تمرینات کششی, زنان میان سال, سندرم متابولیک, کلسیم و منیزیم, گرفتگی عضلات پا
    Roghayyeh Gholizadeh *, Ali Hasani, Hamid Arazi
    Introduction
    Leg cramp is associated with high levels of blood glucose, triglycerides, blood pressure, obesity and decreased HDL in middle-aged women that is associated with painful contractions, which leads to disorder of walking and health in the individual. Therefore, due to these disorders, this study was performed with aim to investigate the effects of calf muscles and hamstrings stretching training on pain severity and leg cramps in women with metabolic syndrome.
    Methods
    This semi experimental study was performed by pretest-posttest with control group in 2015 on 24 patients with metabolic syndrome in Fouman city. After the measurement of leg cramps and metabolic syndrome variables, the subjects were randomly divided into two groups of experimental and control. Stretching training was performed for 6 weeks, 5 days per week for 45 to 50 minutes. The intensity and frequency of leg cramps were assessed by visual analogue scale. Data was analyzed by SPSS software (version 20) and dependent t test and covariance analysis. P
    Results
    Stretching training significantly reduced the intensity and frequency of leg cramps (p0.05). Also, the changes of metabolic syndrome indices and anthropometric measurements before and after training was not significant the experimental group (p>0.05).
    Conclusion
    6 weeks of stretching training can affect the leg muscles cramps and so can be useful in improving of leg cramps indices (intensity of frequency). Therefore, according to the results, women with metabolic syndrome can use stretching training for possible prevention of leg muscles cramps disorders and reducing its complications in daily life.
    Keywords: Calcium, magnesium, Leg muscle cramp, Metabolic syndrome, Middle-age women, Stretching training
  • حمید اراضی*، بهمن میرزایی، هادی نوبری
    سابقه و هدف
    دوی صحرانوردی از ماده های مهیج و محبوب در بین دوهای استقامت محسوب می شود و به دلیل شرایط خاص این رشته که در طبیعت برگزار می شود، نیازمند شرایط ویژه ای از نقطه نظر آنتروپومتریک و زیست حرکتی می باشد. از این رو، هدف پژوهش حاضر تعیین نیمرخ آنتروپومتریک و زیست حرکتی اعضای تیم ملی دوی صحرانوردی کشور بود.
    مواد و روش ها
    شرکت کنندگان این پژوهش نه دونده بزرگسال مرد تیم ملی دوی صحرانوردی با سن 4.1±25.4 سال، قد 7.2±175.2 سانتی متر، وزن 8.7±63.5کیلوگرم و رکوردهای0.47±36.55 دقیقه برای 12 کیلومتر بودند. ویژگی های آنتروپومتریکی شامل: قد، وزن، طول ها و عرض های استخوانی، محیط اندام ها و ضخامت چربی زیر پوستی 7 نقطه ای بود. ویژگی های زیست حرکتی شامل: توان هوازی، توان بی هوازی، توان انفجاری، سرعت، چابکی، انعطاف پذیری، حداکثر ضربان قلب و استراحتی بود که با روش های استاندارد مورد اندازه گیری قرار گرفت.
    یافته ها
    بین متغیر های آنتروپومتریک، طول ران (0.038=P و 0.69- =r)، عرض قدامی- خلفی سینه (0.009=P و 0.80- =r)، عرض سینه (0.006=P و 0.82-=r)، محیط سینه (0.032=P و 0.70-=r) و از طرفی بین متغیرهای زیست حرکتی تنها ضربان قلب استراحت (0.001= P و 0.94 =r) و رکورد 10 کیلومتر (0.05=P و 0.62=r) با بهترین رکورد دوی صحرانوردی آزمودنی ها رابطه معنی دار داشت. همچنین، 12/2 دقیقه اختلاف بین رکورد مردان تیم ملی دوی صحرانوردی کشور با میانگین رکورد دوندگان جهانی مشاهده شد، که به طور معناداری، رکورد دوندگان خارجی بهتر از دوندگان داخلی بود.
    نتیجه گیری
    براساس یافته های پژوهش حاضر، ضعف عملکرد دوندگان تیم ملی دوی صحرانوردی متاثر از ویژگی های آنتروپومتریک، زیست حرکتی و نوع تمرینات آنهاست. لذا، توجه ویژه به برخی از این شاخص ها در راهبردهای استعدادیابی و نیز برنامه ریزی دقیق تر در راستای تجویز تمرینات مطلوب برای تقویت عوامل قابل توسعه به مسوولین فدراسیون دوومیدانی، مربیان و ورزشکاران توصیه می گردد.
    کلید واژگان: نیمرخ, توان هوازی, دوی صحرانوردی, سوماتوتایپ, دوندگان استقامت
  • احسان اقبالی *، حمید اراضی، محمد الهی
    زمینه و هدف
    با پیشرفت جامعه بشری و تغییر سبک زندگی، گسترش بیماری های متابولیک و چاقی در میان جوامع بشری به سرعت گسترش یافته است. پژوهش گران در پی یافتن شاخص های جدید و در دسترس برای کسب اطلاعات جامع تر در خصوص آمادگی جسمانی و وضعیت سلامت جسمانی هستند. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین برخی شاخص های سلامتی و آنتروپومتریک با نسبت انگشت دوم به چهارم، قدرت فشردن دست و شاخص های زیست حرکتی در کودکان 8 تا 15 سال بود.
    روش کار
    شرکت کنندگان در این پژوهش، 362 پسر با میانگین سن 32/2±78/11 سال، قد 79/15±39/151 سانتی متر، جرم بدن 87/10±06/38 کیلوگرم بودند. پس از تکمیل فرم رضایت نامه توسط والدین آن ها، شاخص های آنتروپومتریک (قد، جرم بدن، قد نشسته، پهنای آرنج، پهنای زانو، طول پا، دور بازو و دور ساق پا)، طول انگشت دوم (انگشت اشاره) و چهارم (انگشت حلقه)، شاخص های سلامتی (BMI، WHR و درصد چربی بدن) و زیست حرکتی (قدرت، سرعت، استقامت عضلانی و انعطاف پذیری) آن ها اندازه گیری شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که نسبت انگشت دوم به چهارم و قدرت فشردن دست ارتباط معناداری با شاخص های سلامتی و آنتروپومتریک به جز جرم بدن و قد نشسته داشت (05/0 p≤). همچنین، بر اساس نتایج به دست آمده بین شاخص های فیزیولوژیک با شاخص های سلامتی و آنتروپومتریک به جز دراز و نشست و دوی 20 متر سرعت با BMI، ارتباط معناداری وجود داشت (05/0 p≤).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، احتمالا می توان از برخی شاخص های استفاده شده در این پژوهش برای بررسی سلامت جسمانی و میزان آمادگی جسمانی کودکان استفاده کرد.
    کلید واژگان: شاخص های سلامتی, قدرت فشردن دست, شاخص های فیزیولوژیک, شاخص های آنتروپومتریک, نسبت انگشت دوم به چهارم
    Ehsan Eghbali *, Hamid Arazi, Mohammad Elahi
    Background
    With the advancement of human society and changes in lifestyles, metabolic diseases and obesity are expanding rapidly among human populations. Researchers want to find new indicators to obtain comprehensive information about the fitness and health status. This study aimed to investigate the relationship between health and anthropometric indices with handgrip strength, physiological indices and the 2D:4D ratio in children 8 to 15 years.
    Methods
    Participants in this study were 362 boys with an average age of 11.78±2.32 years, height 151.39±15.79 cm and body mass 38.06 ± 10.87kg. After completing the consent by their parents, anthropometric indices (body mass, height, sitting height, elbow width, knee width, leg length, arm circumference and calf circumference), second finger (index finger) and fourth finger (ring finger) sizes, health indices (BMI, WHR, fat percentage) and physiological (strength, speed, endurance and flexibility) were measured.
    Results
    The results show that the 2D:4D ratio and handgrip strength is a significant relationship with health indices and anthropometric indices except body mass and sitting height (p≤ 0.05). According to the results, significant correlations (p≤ 0.05) were found between other physiological indicators with health and anthropometric indices except sit-ups and running 20 meters with BMI.
    Conclusion
    According to the results, some of studied indicators can be used to examine children's physical health and fitness level.
    Keywords: 2D:4D ratio, Handgrip Strength, Physiological Indices, Anthropometric Indices, Health Indices
  • آثار دو نوع تمرین هوازی (طناب زنی و دویدن) بر عوامل آمادگی جسمانی کودکان پسر کم توان ذهنی
    حمید اراضی، فاطمه معیری راد، شیما ابوطالبی
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه ی آثار دو نوع تمرینات هوازی (طناب زنی و دویدن) بر عوامل آمادگی جسمانی دانش آموزان پسر کم توان ذهنی 12-10 سال بود.30 دانش آموز پسر کم توان ذهنی با میانگین سن 96/0±81/10 سال، قد 94/7±67/141 سانتی متر و وزن 16/5±22/36 کیلوگرم به روش خوشه ایتصادفی از مدرسه استثنایی ابتدایی انتخاب شدند و به طور تصادفی به سه گروه طناب زنی (10نفر)، دویدن (10نفر) و کنترل (10نفر) تقسیم شدند. اندازه گیری های اولیه شامل سنجش قد، وزن، ترکیب بدن، استقامت قلبی-تنفسی، استقامت عضلانی، انطاف پذیری و چابکی انجام شد. سپس، با توجه به گروه بندی، هرکدام از گروه های تمرینی به مدت 8 هفته تمرینات ویژه طناب زنی و دویدن را انجام دادند. فاکتورهای فوق الذکر آمادگی جسمانی مجددا بعد از 8 هفته تمرین مورد سنجش قرار گرفت. نتایج بیانگر اثر مثبت یک دوره تمرینات طناب زنی و دویدن بر توان هوازی، ترکیب بدن، استقامت عضلانی، انعطاف پذیری و چابکی دانش آموزان پسر کم توان ذهنی 12-10 ساله بود، درحالی که بر توان بی هوازی دانش آموزان تاثیر معناداری نداشت (05/0
    کلید واژگان: تمرین استقامتی, تندرستی, آمادگی جسمانی, طناب زنی, کم توان ذهنی
    The effects of two aerobic training programs (rope jumping and running) on physical factors in male boys with intellectual disability
    Hamid Arazi, Fatemeh Moayeri Rad, Shima Aboutalebi
    The aim of the present study was to Compare the effects of two aerobic training programs (rope jumping and running) on physical factors in 10-12 years old male boys with intellectual disability. Thirty mentally retarded male students (age 10.81±0.96 years, height 141.67±7.94 cm, weight 36.22±5.16 kg) were recruited by random cluster from primary exceptional school and randomly were assigned into rope-jump training (n=10), running training (n=10), and control (n=10) groups. Initial measurements included the measurement of height, weight, body composition, cardiorespiratory endurance, muscular endurance, flexibility and agility. After that, considering the groupings, subjects of the two experimental groups completed eight weeks of either rope-jumping or running. The mentioned above factors were measured again after 8 weeks of exercise program. The results indicate that rope-jumping and running have a significant positive impact on aerobic capacity, body composition, muscular endurance, flexibility and agility in mentally retarded students between 10 to 12 years of age whereas they have no significant impact on anaerobic capacity in students (p>0.05). In addition, there were no significant difference between rope-jumping and running on the components of physical fitness (p>0.05). According to the results it seems that due to lack of sports outdoor in homes and schools, rope-jump training can be a good alternative rather than running in order to increase health-related physical fitness in students with intellectual impairment, and with safety consideration, to have health benefits for them.
    Keywords: Endurance training, health, physical fitness, rope-jumping, mental retard
  • حمید اراضی، محمد مهرتاش
    هدف از این تحقیق، مقایسه نیمرخ فیزیولوژیک و آنتروپومتریک ژیمناست های مرد حرفه ای دو استان کرمان و گیلان و مقایسه آنها با هنجار بود. آزمودنی ها شامل20 ژیمناست مرد حرفه ای از دو استان کرمان و گیلان با میانگین سنی 2/2±2/15 سال، وزن 24/13±35/51 کیلو گرم و قد 36/11±80/161 سانتی متر بودند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (t استیودنت) در سطح معناداری 05/0>P بررسی شدند. یافته ها نشان داد ژیمناست های استان گیلان در انعطاف پذیری و ژیمناست های استان کرمان در سرعت و استقامت عضلات کمربند شانه ای نسبت به دیگری برتری داشتند (05/0>P). در بخش فیزیولوژیک، میانگین های دو استان به طور معناداری پایین تر از هنجار بود و در بخش آنتروپومتریک، ژیمناست ها در قسمت چربی زیرپوستی و طول اندام های فوقانی و تحتانی اختلاف معناداری با هنجار داشتند (05/ 0>P). براساس نتایج، ژیمناست های این تحقیق در بخش فیزیولوژیک، در سطح پایین تری از هنجار قرار دارند که این امر لزوم توجه هرچه بیشتر مربیان به برنامه های افزایش آمادگی جسمانی و فیزیولوژیک ژیمناست ها را آشکار می کند.
    کلید واژگان: آنتروپومتری, ژیمناستیک, فیزیولوژیک, نیمرخ, هنجار
    Hamid Arazi, Mohammad Mehrtash
    The purpose of this study was to survey of the physiologic and anthropometric profile of professional male Gymnasts in Kerman and Guilan provinces and comparing them with the norm. Subjects included 20 professional male gymnasts from Kerman and Guilan provinces with mean age 15.2±2.2 yrs, weight 51.35±13.24 kg and height 161.80±11.36 cm. Data were analyzed by using descriptive and inference Statistic (t student) at P
    Keywords: anthropometry, gymnastics, norm, physiological, profile
  • حمید اراضی *، فروغ رفعتی، سیده شیوا دادوند
    مقدمه
    مت آمفتامین یک محرک قدرتمند با قابلیت تاثیر بسیار مخرب بر سیستم عصبی است که سلامت فرد را به مخاطره می اندازد. این پژوهش، با هدف بررسی تغییرات سطوح خونی اندورفین، سروتونین و دوپامین و برخی متغیرهای جسمانی سلامت به دنبال یک دوره تمرین های هوازی در مردان با سابقه اعتیاد به مت آمفتامین صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    تعداد 30 نفر از مردان با سابقه اعتیاد به مت آمفتامین به طور هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (15 نفر) و شاهد (15 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، تمرین های هوازی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته دویدن بر روی ماسه با شدت 75-60 درصد حداکثر ضربان قلب را انجام دادند، در حالی که گروه شاهد در هیچ گونه برنامه ورزشی شرکت نکردند. مقادیر خونی سروتونین، دوپامین و اندورفین، نمایه ی توده ی بدن، دور کمر به لگن، درصد چربی بدن و استقامت قلبی تنفسی قبل و 24 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرینی اندازه گیری شدند. برای سنجش سطوح خونی نوروترانسمیترها، 5 میلی لیتر خون از ورید بازویی آزمودنی ها اخذ شد.
    یافته ها
    هشت هفته تمرین هوازی باعث افزایش معنی داری در سطوح خونی سروتونین، دوپامین، اندورفین و استقامت قلبی- تنفسی در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد شد (05/0P<)، در حالی که درصد چربی بدن، نمایه ی توده ی بدنی و شاخص دور کمر به لگن تغییر معنی داری نکرد (05/0P>).
    نتیجه گیری
    تمرین های هوازی می توانند با تاثیرگذاری بر سطوح خونی سروتونین، دوپامین و اندورفین و استقامت قلبی- تنفسی در بهبود وضعیت جسمانی و سلامت مردان با سابقه اعتیاد به مت آمفتامین مفید باشد و به عنوان یک عامل کمک درمانی غیردارویی در دوره بازتوانی موثر واقع شوند.
    کلید واژگان: تمرین های هوازی, میانجی عصبی, استقامت قلبی - تنفسی, مت آمفتامین
    Dr H. Arazi *, Forough Rafati, Seyedeh Shiva Dadvand
    Introduction
    Methamphetamine is a powerful stimulant that has an extremely harmful effect on the nervous system, compromising the individual's health. This study aimed to investigate the changes of blood levels of endorphin, serotonin and dopamine and some physical health variables following a period of aerobic training in men with history of addiction to methamphetamine.
    Materials And Methods
    Thirty men with history of addiction to methamphetamine were purposefully selected and randomly divided into two groups of experimental (n=15) and control (n=15). The experimental group took part in aerobic training on sand for 8 weeks, 3 days a week, with an intensity of 60-75% of maximum heart rate, while the control group had no physical activity. Circulating levels of serotonin, dopamine and endorphin, body mass index (BMI), waist-to-hip ratio (WHR), body fat percentage and cardio-respiratory were measured before and 24 hours after the last training session. To measure levels of neurotransmitters, 5 ml blood was collected from the brachial vein of subjects.
    Results
    Eight weeks of aerobic training increased circulating levels of serotonin, dopamine, endorphin and, cardio-respiratory significantly in the experimental group, compared to controls (P0.05).
    Conclusion
    Aerobic training can beneficially impact circulatory levels of serotonin, dopamine and endorphin and cardio-respiratory endurance, both for improving the physical status and health of men with history of addiction to methamphetamine and as a non-drug treatment during rehabilitation.
    Keywords: Aerobic training, Neurotransmitter, Cardiorespiratory endurance, Methamphetamine
  • حمید اراضی *، سیده شیوا دادوند
    زمینه و هدف
    فعالیت بدنی بر کاهش میزان بروز بیماری های جسمی و اختلالات روان شناختی از قبیل افسردگی نیز موثر است. این پژوهش باهدف بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات هوازی بر سطوح پلاسمایی سروتونین و میزان افسردگی در مردان معتاد به مت آمفتامین در دوره باز توانی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    تعداد 20 نفر از مردان معتاد به مت آمفتامین مراجعه کننده به موسسه ترک اعتیاد که مبتلابه افسردگی متوسط بودند به صورت نمونه در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه فعال تمرین هوازی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته (هر جلسه به مدت 45 دقیقه شامل 10 دقیقه گرم کردن، 2 وهله فعالیت 15 دقیقه ای دویدن با شدت 75-70 درصد حداکثر ضربان قلب و فواصل استراحتی 4-3 دقیقه بین وهله ها و 5 دقیقه سرد کردن) را انجام دادند، درحالی که گروه کنترل در هیچ گونه برنامه ورزشی شرکت نکردند .برای سنجش سطوح خونی سروتونین، در 2 مرحله، قبل و بعد از دوره تمرینات ورزشی cc5 خون از ورید بازویی آزمودنی ها اخذ گردید.
    یافته ها
    هشت هفته تمرینات هوازی باعث افزایش معنی داری در سطوح خونی سروتونین در گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد (05/0P˂) و میزان افسردگی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0P˂).
    نتیجه گیری
    تمرینات هوازی می تواند بر سطوح خونی سروتونین مردان معتاد به مت آمفتامین تاثیر داشته باشد و موجب افزایش غلظت سروتونین پلاسما و کاهش قابل ملاحظه افسردگی شود.
    کلید واژگان: تمرینات هوازی, سروتونین, افسردگی, اعتیاد, مت آمفتامین
    H. Arazi *, S. Sh. Dadvand
    Background
    Physical activity can reduce the incidence of physical and psychological disorders such as depression. This study aimed to evaluate the effect of eight week aerobic training on plasma levels of serotonin and depression in addicted men to methamphetamine during rehabilitation.
    Methods
    A total of 20 men addicted to methamphetamine were referring to rehabilitation center with moderate depression were selected as a purposeful and available samples and randomly divided into two groups of aerobic training (n=10) and control (n=10). Group of aerobic training performed for 8 weeks, 3 days a week (each session for 45 min, included 10 min of warm up, running as two times of 15 minutes with an intensity of 70-75% of maximum heart rate, resting intervals of 3 to 4 min between them and 5 min cool down), While the control group hadn’t any effective physical activity. To measure levels of serotonin, in two stages, before and after training 5 cc blood were collected from the brachial vein of the subjects.
    Results
    Eight weeks aerobic training increased significantly blood levels of serotonin in the training group compared to the control (P
    Conclusion
    According to the findings it can be concluded that aerobic training can impact on blood levels of serotonin in addicted men to methamphetamine and increase plasma serotonin concentration and cause remarkable reduction in depression.
    Keywords: Aerobic training, Serotonin, Depression, Addiction, Methamphetamine
  • حمید اراضی*، احسان اقبالی، سیده شیوا دادوند، مریم پهلوان زاده
    سابقه و هدف
    در پژوهش های گذشته نسبت انگشت دوم به چهارم دست به عنوان نشان گرسطح تستوسترون مطرح شده است و می تواند با سارکوپنی ناشی از افزایش سن مرتبط باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط بین نسبت انگشت دوم به چهارم با WHR (نسبت دور کمر به لگن)، توده عضلانی و قدرت در زنان یائسه انجام شد.
    مواد و روش ها
    تعداد 148 زن یائسه با میانگین سنی 4/38±53/74 سال به صورت هدف دار انتخاب شدند. ویژگی های آنتروپومتریک آزمودنی ها، شاخص توده عضله اسکلتی، قدرت فشردن دست و قدرت عضله چهار سر ران آنها اندازه گیری شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که نسبت انگشت دوم به چهارم ارتباط منفی و معنی داری با قدرت فشردن دست و قدرت عضله چهارسر ران دارد (0/62-r=، 0/51-r= و 0/001
    نتیجه گیری
    نسبت انگشت دوم به چهارم ارتباط قوی تری با قدرت فشردن دست و قدرت عضله چهارسر ران نسبت به سایر متغیرها در میان زنان یائسه دارد. لذا، می توان از آن برای بررسی احتمال کاهش قدرت عضلانی زنان یائسه استفاده کرد.
    کلید واژگان: نسبت انگشت دوم به چهارم, زنان یائسه, قدرت عضلانی, توده عضلانی, سارکوپنی
    Hamid Arazi *, Ehsan Eghbali, Seyyedeh Shiva Dadvand, Maryam Pahlevanzadeh
    Background
    In previous studies the ratio between 2D:4D hand digits was proposed as an indicator of testosterone level and can be related to aging-induced sarcopenia. Based on the notion, the aim of present study was to investigate the relationship between (2D:4D digit ratio and waist to hip ratio (WHR), muscle mass and strength in postmenopausal women.
    Materials And Methods
    One-hundred forty eight postmenopausal women (average age: 53.74±4.38 years) were selected purposefully. Anthropometric characteristics of subjects, skeletal muscle mass index, handgrip strength and quadriceps strength were measured.
    Results
    The results showed a significant negative correlation for 2D:4D digit ratio with handgrip strength and quadriceps muscle strength (r=-0.62, r=-0.51 and P
    Conclusion
    Among the postmenopausal women the 2D: 4D digit ratio has a stronger correlation with handgrip strength and quadriceps muscle strength than the other variables. This finding can be used to check the possibility of reduced muscle strength in postmenopausal women.
    Keywords: Digit (2D:4D) ratio, Postmenopausal women, Muscle strength, Muscle mass, Sarcopenia
  • حمید اراضی*، جبار چگینی
    پژوهش حاضر به منظور مقایسه تاثیر زمان های تحت تنش مختلف در مرحله برون گرای فعالیت مقاومتی پویا بر شاخص های کوفتگی عضلانی تاخیری انجام شد. بدین منظور،32 آزمودنی مرد غیر ورزشکار (با میانگین سنی 88/2 ± 71/21 سال، قد 42/21 ± 5/175 سانتی متر، وزن 4/8 ± 87/71 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 28/3 ± 60/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی بدن 79/4 ± 18/19) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. شایان ذکر است که آزمودنی ها به صورت تصادفی به چهار گروه با نسبت هایی از بخش درون گرا به برون گرا تقسیم شدند که به ترتیب دارای نسبت های یک به یک، یک به دو، یک به سه و یک به چهار بودند. شاخص های اندازه گیری نیز شامل: کراتین کیناز سرم، لاکتات دهیدروژناژ و درک درد عضلانی بود. شاخص های مورد نظر قبل از فعالیت مقاومتی و 24 و 48 ساعت پس از آن اندازه گیری گردیدند. علاوه براین، تجزیه و تحلیل داده های درون گروهی با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد و به منظور بررسی تفاوت بین گروه ها از آزمون ANOVA استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که میزان کراتین کیناز و درک درد در هر چهار گروه در 24 و 48 ساعت پس از فعالیت مقاومتی افزایش معنا داری داشته است (0.05 ≥ P). همچنین، بین گروه یک به یک و یک به دو نیز نسبت به گروه یک به چهار تفاوت معنا داری مشاهده شد ( 0.05≥ P). علاوه براین، میزان لاکتات دهیدروژناژ در هر چهار گروه تنها در 24 ساعت پس از فعالیت افزایش معنا داری داشت (0.05≥P) و تفاوتی بین گروه ها دیده نشد.نتایج حاکی از این است که افزایش زمان تحت تنش به صورت نسبت یک به چهار (سرعت آهسته اجرا) می تواند باعث افزایش تخریب عضلانی و ایجاد کوفتگی عضلانی تاخیری شود.
    کلید واژگان: زمان تحت تنش, کراتین کیناز, لاکتات دهیدروژناژ, کوفتگی عضلانی تاخیری
    Hamid Arazi *, Jabar Chegini
    The aim of this study was to compare the effects of different times under tension in eccentric phase of resistance exercise on delayed onset of muscle soreness markers. 32 non-athletes men (with mean age of 21.71± 2.88y, height of 175.21± 5.42 cm, weight of 71.87± 8.4 kg, BMI of 23.60± 3.28 kg/m2 and body fat percent of 19.18± 4.79) voluntarily participated in the study. Subjects were randomly divided into four groups, with ratios from concentric to eccentric were divided as a ratio of 1: 1, 1: 2, 1: 3 and 1: 4 respectively. Parameters measured included serum creatine kinase, lactate dehydrogenase and muscular pain perception. Indices were measured in the before, 24 and 48 hours after resistance exercise. Repeated measures analysis of variance and ANOVA test were used to assess differences between the groups. The levels of creatine kinase and pain perception in all groups at 24 and 48 hours after resistance exercise had a significant increase (P≥0.05). A significant difference between groups 1: 1 and 1: 2 with 1: 4 group was observed (P≥0.05). In all groups Lactate dehydrogenase only had a significant increase at 24 hours after resistance exercise (P≥0.05), but no significantly difference between groups was observed. This study showed that increase in the time under tension as ratio 1 to 4 (slow tempo) can increase muscle damage and DOMS.
    Keywords: Time Under Tension, Creatine Kinase, Lactate Dehydrogenase, Delayed Onset of Muscle Soreness?
  • حمید اراضی *، مریم پهلوان زاده، محمدرضا افخمی اردکانی
    زمینه
    بنا بر شواهد جدید ممکن است فعالیت ورزشی با توجه به نوع و شدت آن بر ادراک درد و پاسخ های مطلوب قلبی- عروقی بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) موثر باشد.
    هدف
    مطالعه به منظور تعیین اثر فعالیت مقاومتی (RE) و هوازی (AE) بر آستانه و ادراک درد، فشارخون و ضربان قلب زنان مبتلابه بیماری ام اس انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی، در سال 1393 بر روی 10 زن مبتلا به ام اس واجد شرایط انجام شد که با میانگین فشارخون سیستولی 90/112 و دیاستولی 50/74 میلی متر جیوه به عنوان نمونه هدفمند و در دسترس از انجمن ام اس رشت انتخاب شدند. فعالیت مقاومتی شامل دو نوبت 10 تکراری از پنج حرکت به صورت دایره ای و فعالیت هوازی شامل ارگومتری با شدت 50 تا %60 حداکثر ضربان قلب بود. آستانه، ادراک درد و فشارخون به ترتیب به وسیله دردسنج، مقیاس درد و فشارسنج جیوه ای استاندارد اندازه گیری شدند. داده ها با آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند.
    یافته ها
    فشارخون روند طبیعی ولی غیرمعنی داری پس از هر دو نوع فعالیت داشت. ضربان قلب در مقایسه با پیش از فعالیت، در فعالیت مقاومتی و هوازی به طور معنی داری بلافاصله پس از فعالیت افزایش یافت (p<0/05) و در دقایق 10 تا 60 پس از فعالیت هوازی نسبت به بلافاصله پس از فعالیت کاهش معنی داری داشت. (p<0/05) اما، ادراک درد بعد از هر دو نوع فعالیت تفاوت معنی داری نداشت. آستانه درد نسبت به قبل از فعالیت در هر دو فعالیت کاهش داشت، اما ارتباط معنی دار با ضربان قلب فقط در فعالیت هوازی مشاهده شد (P=0/0414).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها، احتمالا هر دو نوع فعالیت مقاومتی و هوازی با شدت متوسط می توانند آستانه درد، فشارخون و ضربان قلب بیماران مبتلا به ام اس را تا 15 دقیقه بعد از فعالیت کاهش دهند.
    کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس), فعالیت مقاومتی, فعالیت هوازی, هیپوآلژزیا (کاهش درد), رویداد های فیزیولوژیکی قلبی, عروقی
    H. Arazi*, M. Pahlevanzadeh, Mr. Afkhami Ardekani
    Background
    Based on new evidence, exercise with type and intensity consideration may impact on pain relief and good cardiovascular responses in patients with multiple sclerosis (MS).
    Objective
    To investigate the effect of resistance (RE) and aerobic exercise (AE) on the threshold, pain perception and cardiovascular responses in women with MS.
    Methods
    In this semi-experimental study, Ten female patients with MS selected from MS society of Rasht who had necessary criteria and average systolic blood pressure (SBP) of 112.90 and diastolic blood pressure of 74.50 (mmHg) participated as a purposeful and available sample in 2014. Resistance exercise included 2 sets of 10 repetitions for 5 exercises as circuit and aerobic exercise consisted of cycle ergometry with intensity of 50-60% HRmax. Pain threshold, perception and blood pressure were measured with Algometer, pain scale and sphygmomanometer ALPK2 respectively. The ANOVA repeated measures and Pearson correlation coefficient were used for data analysis.
    Findings: SBP had a normal process, but it was non-significant after exercises. Heart rate increased (P
    Conclusion
    Based on the findings, resistance exercise and aerobic exercise with moderate intensity probably can lead to decrease pain threshold, blood pressure and heart rate to 15 minutes after the exercise in female patients with MS.
    Keywords: Multiple Sclerosis (MS), Resistance Exercise, Aerobic Exercise, Hypoalgesia (Pain Reduction), Cardiovascular Physiological Phenomena
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر حمید اراضی
    دکتر حمید اراضی
    استاد فیزیولوژی ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال