به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی

  • علی رستگار*، هادی خانیکی، حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
    توییتر از مهر 1397 به حذف محتوای هزاران کاربر منتسب به ایران، روسیه، چین، ونزوئلا، بنگلادش، کاتالونیا، عربستان سعودی، اکوادور، امارات متحده عربی، مصر و اسپانیا پرداخته است. در آخرین مرتبه توییتر در فوریه 2021 داده های حذف شده 238 کاربر منتسب به ایران را در تاریخ دسامبر 2020 منتشر کرده است. هدف از حذف این داده ها جلوگیری از تلاش ایران برای اثرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا بیان شده بود.در این مقاله پس از بررسی ادبیات موجود درباره چگونگی تولید و نشر اخبار جعلی توسط انسانها و ماشینها، به شیوه های تشخیص ماشینی این محتوا می پردازیم. سپس با استفاده از داده های منتشر شده از 238 کاربر حذف شده منتسب به ایران توییتر در بازه دسامبر 2020، بررسی می کنیم که توییتر چه معیارهایی را برای تشخیص و حذف این داده ها به کار برده است؟ آیا میان نام و محتوای این کاربران اشتراک سبکی وجود دارد؟ شبکه روابط کاربران حذف شده چگونه بوده است؟ چه میزان از توییتهای منتسب به ایران فارسی است؟ چه میزان از آنها غیر فارسی و با هدف اثرگذاری بر مخاطب غیر ایرانی است؟ نتیجه نشان داد که شبکه روابط مشخصی میان کاربران حذف شده وجود دارد. همچنین تعدادی از این کاربران ادعای
    کلید واژگان: تحلیل شبکه اجتماعی, رسانه اجتماعی, توییتر, انتخابات, خبر جعلی
    Ali Rastegar *, Hadi Khaniki, Hamidreza Rahmanizadeh Dehkordi
    Starting October 2018, Twitter removed thousands of users attributed to Iran, Russia, China, Venezuela, Bangladesh, Catalonia, Saudi Arabia, Ecuador, United Arab Emirates, Egypt and Spain. In its last effort, on February 2021 Twitter released data from 238 deleted users attributed to Iran, while the data was collected on December 2020. The reason behind this deletion was claimed as Iran's attempts at affecting the 2020 US Presidential Elections.This article will review the mechanical and human methods used for creation and distribution of fake news and also the mechanical methods for recognizing such content. Then the data from 238 removed users attributed to Iran up to December 2020 was first processed using scripts written with Python and finally analyzed for Social Network Analysis using the Kumu visualization tool. Nodes and edges show that there is in fact strong relations within removed users. Analysis of user langauges and profile bios showed that kost of the removed users claimed to not be from Iran and some had political tweets regarding the US Presidential Elections.
    Keywords: Social Network Analysis, Social Media, Twitter, Elections, Fake News
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی*

    تصمیمات سیاسی، معمولا بر حیات سیاسی اجتماعی ما تاثیرات شگفتی برجای می گذارند اما نکته این است که آنها به چه میزان راستی آزمایی شده و موجه اند. پیامدهای منفی برخی از این تصمیمات، گاه چنان بوده که پژوهشگران بسیاری را به جستجو مشکل برانگیخته است. بنابراین، تلاش های صورت گرفته و آسیب های چندی نیز شناسایی شده اما مسیله این است که اغلب این پژوهش ها، بخشی از این آسیب ها را به شیوه ای انتزاعی دیده اند. نویسنده این مقاله ضمن اذعان به بهره گیری از این پیشینه غنی، مدعی است که همه این آسیب ها «نشانگان» چیز عمیق تر دیگری هستند. بنابراین هدف نخست، ارایه سنجه هایی برای ارزیابی این تصمیمات بوده و در مرحله بعد، شناسایی مهمترین آسیب های تصمیم گیری سیاسی دولت، در قدم سوم ارایه مصادیقی از این آسیب ها و سپس نشان دادن ارتباط آنها با مسیله «پاسخگویی» و مشخص کردن نسبت آنها با شکاف دولت و ملت و ضعف جامعه مدنی در فرجام نهایی است. روش پژوهش ما، توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری داده کتابخانه ای است. نمونه های آماری، بررسی فرایند چند تصمیم مهم سیاسی بوده است. یافته این مقاله این است که تصمیم گیری های سیاسی، پدیده هایی پیچیده هستند که شفافیتو راستی آزمایی آنها ربط وثیقی به مسیله پاسخگویی و در نهایت سازوکارهای دموکراتیک دارد. روشن است که این یافته، از یک سو تکمیل کننده یافته دیگر پژوهشگران است که برخی از این آسیب ها را به شیوه منتزع و علی حده دیده اند و از سوی دیگر، با گشودن دریچه ای نظری، ایده ای را مطرح کرده که بر اساس آن، سزاست که پدید ه هایی از این دست را، از چشم اندازهای وسیع تری بنگریم.

    کلید واژگان: تصمیم گیری سیاسی, دولت, شفافیت, راستی آزمایی, پاسخگویی, شکاف ملت دولت
    HamidReza Rahmanizade Dehkordi *

    Political decisions usually affect a large number of people but the point is to what extent these decisions are justified and verified, and to what extent, they have gone through the correct decision-making mechanisms. The negative consequences of some of these decisions have been motivating many researchers to figure out where the problem comes from. However, the problem is that most of these researchers have seen them in a suspended, abstract, and isolated way. The purpose of this article is, first of all, to provide criteria for evaluating these decisions, and in the next step, to identify the most important challenges of the government's political decision-making. In the third step, it tries to provide examples of these challenges with regard to the provided indicators, and then to show the relationship which they are related to the issue of "accountability" and their ultimate relationship with the gap between the government - the nation, and the weakness of the civil society. The research method in this article is descriptive-analytical and gathering data is based on documents, finally, statistical samples have been used to examine the process of several important political decisions. The specific finding of this article is that political decision-making is a multifaceted and complex phenomenon whose transparency, verification, and justification are closely related to the question of accountability and finally democratic mechanisms, and the existence of strong civil forces and political parties.

    Keywords: Political Decision-Making, Transparency, Verification, Accountability, Nation-State Cleavage
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی *، محمدهادی جوکار
    ربط و نسبت دینبا انگاره عقلانیت، دلمشغولی مستمر دینداران ژرف نگر بوده است. عرصه دین پژوهی مواجه با پرسش های جدید در این زمینه است. اندیشمندان اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند و آشنایی مسلمانان با الزامات عصر جدید زمینه شروع پرسش های جدید در نسبت بین دینداری و عقلانیت است. چون در تجربه انسان غربی نیز، مواجهه با چنین مسئله ای را می توان یافت، بهره گیری از الگوهای پاسخگویی به این پرسش می تواند پرتویی بر برخی زوایای پنهان ارتباط دین و عقلانیت بیافکند. یک الگو، پاسخی است که توماس آکویناس به مسئله رابطه عقل و دین داده است. در این تحقیق بر اساس روش جستاری اسپریگنز که یکی از روش های فهم نظریه سیاسی است به واکاوی این مسئله در اندیشه آکویناس خواهیم پرداخت. پرسش این است که «آکویناس مسئله ارتباط عقل و دین را چگونه آسیب شناسی می کند و تصویر ایده آل بازسازی شده او برای برون رفت از آن چه ویژگی هایی دارد ؟» برای پاسخ، زوایای مختلف اندیشه سیاسی آکویناس تجزیه و تحلیل شده است. فرضیه تحقیق چنین است که راه حل تعارض عقل و شرع در حوزه عمومی از منظر آکویناس در جمع بین این دو حوزه معرفتی و همکاری گسترده بین متولیان آن است.
    کلید واژگان: اندیشه سیاسی, دین, توماس آکویناس, روش جستاری اسپریگنز, تعارض, آشتی عقل و دین
    Hamidreza Rahmanizadeh dehkordi*
    The relation of religion with the notion of rationality has been a concern for the faithful religionists. The field of religious studies faces new questions in this regard. Islamic thinkers have not been the exception and the acquaintance of Muslims with the requirements of the new age is the beginning of questions regarding the relationship between them, because in the experience of western human, the confrontation with such a problem can be found. Using the patterns of answering this question can blur the hidden aspects of the relationship between them. One model is the response that Thomas Aquinas gave to the relationship between reason and religion. In this research, based on Springer´s method, which is a method of understanding political theory, we will look at this issue in Aquinas´s thought. The question is: " how Aquinas addresses the relationship between wisdom and religion, as well as the ideal reconstructed image to offer". To answer, various dimensions of Aquinas´ political thought have been analyzed. The research hypothesis is as follows: The solution to the conflict between wisdom and religion in the public domain, in Aquinas´ perspective is in the aggregate between these two epistemic areas and the widespread collaboration among its custodians.
    Keywords: Political Thought, Religion, St Thomas Aquinas, Faith, Reason conflict, Spragens' framework
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
    کتاب سال های مهاجرت حزب توده ایران در آلمان شرقی؛ پژوهشی براساس اسناد نویافته، نوشته قاسم شفیع نورمحمدی است که در سال 1395 به همت انتشارات موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب در شمارگان 770 نسخه و 376 صفحه منتشر شده است. نکته بسیار مهم در این کتاب آن است که نویسنده تحلیل هایش را مستند به اسنادی کرده که خود آن ها را برای نخستین بار از آلمانی به فارسی برگردانده است. کتاب شامل دو بخش تحلیل (با دوازده فصل به اضافه مقدمه و منابع) و اسناد (مشتمل بر 54 سند، سه سند فارسی و پنجاه ویک سند ترجمه شده از متن آلمانی) و بالاخره چند تصویر از اسناد فارسی و محل های اقامتی حزب توده در آلمان شرقی است. انگیزه اصلی نویسنده، آشناکردن خوانندگان با حزب توده ایران در دوران مهاجرت در آلمان شرقی و به تبع آن، آشنایی مستند با وقایع درونی حزب و واکنش سازمان امنیت (اشتازی) و دولت آلمانی شرقی درباره این وقایع است. کتاب فوق، کتابی خواندنی است و مانند همه کتاب های خوب، دارای نکات قوت و ضعفی است که نگارنده در متن به آن ها پرداخته است.
    کلید واژگان: احزاب سیاسی, مهاجرت سیاسی, حزب توده, آلمان شرقی, اسناد سازمان امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان, اسناد وزارت امور خارجه جمهوری دموکراتیک آلمان
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی*، محمد مهدی زنجانی
    یکی از ویژگی های حکومت ها و دولت های ایران خودکامگی و یکه تازی است. نظریه هایی بسیاری درباره ی تبیین این مطلب مطرح شده است. از نگرش های ساختاری ( نظیر نگرش های مارکسیستی) گرفته تا نگرش هائی که به وجه تاریخی و کنشگر/کنشگران (نظیر نظریه پاتریمونیالیستی یا نظریه سلطانیسم) تلاش کرده اند که علل برآمدن این شیوهی حکومتی را بیان کنند با این همه اغلب از یک نکته غفلت می شود و آن این است که ساختارهائی که موجد خودکامگی و استبداد هستند، قادرند که بر این شیوه حد زنند. این ساختارها به همان سان که مانع پیش برد اهداف دموکراتیک می شوند، محدودکننده ی خودکامگی و استبداد هم هستند. فرمان های پادشاهان معمولا از همان آغاز، در گیرودار بوروکراسی یا محیط اجتماعی گیر می کنند و کم رنگ می شوند. هدف این مقاله نشان دادن شواهد در این زمینه برای دولت مدرن دولت رضاشاه است. اهمیت نظری اثبات این نکته از این جاست که فرض متعارف استبداد مطلق این دولت را به چالش می کشد. ما با ارائه ی شواهد متعددی نشان داده ایم که چگونه طوفان خودرائی و استبداد در مقابل موانع ساختاری و تاریخی انرژی خود را از دست می دهد. ظرفیت و توان قدرت سلطه، سازوکارهای بوروکراتیک، محدوده ی وسیع جغرافیائی، نیروهای اجتماعی (نهاد دین، نهاد بازار، اقوام و ایلات، روشنفکران و نخبگان) و نیروهای خارجی از پارامترهایی است که بر این قدرت یکه تاز و استبدادی حد زده اند.
    کلید واژگان: خودکامگی, دولت مدرن, رضا شاه, تحدید قدرت, موانع ساختاری و تاریخی
    Hamidreza Rahmanizadeh Dehkordi *, Mohammad Medi Zanjani
    Purpose
    There are various approaches to study the modern state in Iran including the Marxist approach, Patrimonial approach and the Oriental despotism approach. These approaches, however, often consider the modern state as a full-blown despotism and Reza Shah as an "oriental despot" or an autocrat who imposed his will upon the society. The critics of Reza Shah claim that he was a dictator: He secularized laws, forced women to do away with the veil, and introduced Western-style dress for men. They state that during his time, there was hardly any political life in the form of opposition. The press was muzzled; the parliament rubber-stamped the king’s decisions, and some of his political rivals and confidantes were imprisoned, some eliminated. Religious protests were put down robustly, and Reza Shah was ruthless with tribal rebellions. Indeed, his style was very brusque. This study aims to show how a seemingly absolute and autocrat modern state, Reza Shah’s State, could be limited by a number of factors including the existence of strong social forces such as tribes, the state’s incapability to exert absolute force, and the intervention of foreign powers. In other words, there have been some social and economic contexts influencing the modern state. In this situation, the Shah could be forced to make a decision and take an action different from his own will. To prove this claim, this study gives some evidence from various sources, including foreign state documents, books, memories, diaries of foreign financial advisers such as Dr. Millspaugh, eyewitnesses who registered their observations etc.
    Design/Methodology/Approach: The structural approach is adapted to justify the modern state. In other words, it is shown that to understand the concrete reality of The Modern State, one should refer to the context (social forces, geographic situation, and intervention of foreign forces) and, moreover, one should refer to the state and its ability/inability to exerting absolute force in its territory.
    Findings: Our thesis can be summed up by one typical statement: Social, economic, and demographic situations (including social forces and geographically large countries with dispersed population), that is what is called as a context and some characteristics of the Modern State (including state inability to exert absolute force on the country), prevent the state from falling into full-blown despotism. The study has summarized the other approaches and compared them to the approach of the present paper for highlighting the different dimensions of this approach.
    Originality/Value: It is the researcher’s belief that this study throws a new light to the debates on Reza Shah’s state as the first modern state in Iran. The critics of this state assert that it was a full blown despotic state, and the defenders consider it as a reformer-dictator state that laid the foundation of modern Iran and transformed the chaotic and desperate conditions of the time. This study shows that, in spite of the fact that there were some suppressions, some structural impediments prevented the Shah to act on his own absolute will.
    Keywords: Autocracy, Iran, modern state, Reza Shah, State
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی، سهیلا نجفی حاجی ور
    دیرباز ابزار و وسایل مختلفی برای تعامل و کنش ارتباطی و فرهنگی وجود داشته است. یکی از این ابزارها، سیاحت نامه و داستان ها ی تخیلی جهانگردان است که البته پیشینه ی آن در غرب به سده ها ی قبل می رسد. کارویژه ی بسیاری از این سیاحت نامه ها در وهله ی نخست، نقد مناسبات موجود بوده است. «سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ» یکی از این کتابهاست که در زمان قاجار منتشر شد و تاثیر زیادی بر انقلاب مشروطه داشت. هدف ما در وهله ی نخست در این مقاله، کشف مضامین آشکار و مستتر این متن مهم برای فهم تاثیر آن بر افکار مشروطه خواهان و نیز کارکرد رسانه ای آن است. هدف دیگر، درک مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن عصر از زوایه ی جامعهشناسی سیاسی است. روش پژوهش ما برای پی گیری این دو هدف، «روش تحلیل تماتیک» است که در شمار روش ها ی کیفی است. ما با جمع آوری و تحلیل داده کیفی بدست آمده از متن دریافتیم که تلاش نویسنده در جهت آگاه سازی مردم به منظور دگرگون ساختن شرایط روزگار خود بوده است. در این زمینه او نخست به «ترسیم وضع موجود» سپس «آسیبشناسی آن وضعیت » و بعد « راه ها ی برون رفت از آن شرایط» و بالاخره «ترسیم وضعیت ایده آل » به نحو ظریف و دقیق پرداخته است. آشکارسازی و مقوله بندی این مضامین مهم و ارزشمند به نظر ما به غنی سازی ادبیات موجود درباره ی مشروطیت کمک می کند و افزون بر این، این مضامین دارای بار مفهومی و نظری مهمی هستند و می توانند ما را در فهم مناسبت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دو سده ی گذشته یاری رسانند.
    کلید واژگان: سیاحت نامه ای ابراهیم بیگ
    Hr Rahmanizadedehkordi, S. Najafi
    This article aims to analyze Siyahatnameh-ye EbrahimBeyk; an influential book on Iranian constitutional revolution as a medium for awakening people in Ghajarera. Furthermore, we want to know how the political and social & cultural situations of Ghajar were represented in the book. We use thematic analysis, a qualitative analytical method for identifying, analyzing and reporting patterns (themes) within data, to examine the themes and concepts of the text. In the first step, we identify and Generate Initial Codes. After creating and developing the codes, we search and produce meaningful themes. According to the themes, finally, we try to answer the research questions. Our main question is how the book represents the political and social &cultural conditions, we show it has had four functions: to describe the status quo, to illustrate the flaws of status quo, to present some solutions to overcome them and to depict an ideal situation. The second question is, how the content of the book can intrigue people for revolutionary activity. Introducing new concepts such as “law”, “progress”,“civildisobedience” and so on and also comparing the situation in Iran with the other developed countries, are two important themes in Siyahatnameh that both can answer the last question.
    Keywords: Ebrahim Beig
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی*
    یکی از شیوه های آموزش مقاله نویسی، تجزیه و تحلیل مقالات شاخص جهانی است. ترجمه، تلخیص و آنالیز یکی از تاثیرگذارترین و در عین حال سوءتفاهم برانگیزترین مقاله های سیاسی _ مقاله «پایان تاریخ» اثر فرانسیس فوکویاما _ در این جهت صورت گرفته است نویسنده با بررسی مقاله از زوایای «درون منطقی» و «برون منطقی»، و استتناج «تز»، «مفروضه ها»، «شواهد موید تز» و «استدلال های نظری» نشان می دهد که چگونه این مقاله، سه معیار مهم مقاله خوب پژوهشی یعنی «اصالت و نوآوری، اثرگذاری و سودمندی» را به شیو های ایده آل داراست. افزون بر این، بهره گیری هر دو مقاله از رشته های مختلف علوم انسانی ( از جمله فلسفه، اقتصاد، هنر و جامعه شناسی) و نگاه میان رشته ای به موضوع مورد بررسی از دیگر ویژگی های این مقالات است. نویسنده تلاش کرده است که با تلفیق این تجربه، با تجربه ای دیگر (ترجمه و آنالیز مقاله شاخص «مدرنیته؛ پروژه ناتمام» اثر یورگن هابرماس)، معیارهایی مشترک برای نگارش مقالات علمی ارائه کند.
    کلید واژگان: نگارش مقالات علمی, پایان تاریخ, مدرنیته, پروژه ناتمام, فرانسیس فوکویاما, یورگن هابرماس
    H. R. Rahmanizade Dehkordi *
    One way to learn how to write an academic article is by analyzing some good and effective articles and taking lessons from them. In this way, I have chosen two articles from two different political positions, i.e. “The End of History” by Francis Fukuyama from the Right and “Modernity, Unfinished/Incomplete Project” by Jürgen Habermas from the Left. The prime purpose of this paper is to provide a translation and summary of Fukuyama’s article and the second objective is to analyze the text for extracting some theses, assumptions, research questions , etc. and finally is to compare these lessons with those that I have learned from analyzing the Habermas’s article (that I have published in a philosophical academic journal “Hekmat Va Falsafeh”). The author shows how these experiences can provide some criteria for writing academic articles and evaluating them. As we see in this paper, identifying a radical thesis, supporting it with convincing evidence and reasons and making a contribution to the body of knowledge, is the most characteristic feature of a good and academic article. Furthermore, we show that how two articles can be used as interdisciplinary methods for developing themes and ideas in a discourse.
    Keywords: academic writing, the end of history, modernity, incomplete project
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی، شهین دخت پاکزاد
    چرا بسیاری از مقالات پژوهشی داخلی در حوزه های علوم انسانی سهم اندکی در بسط و گسترش حوزه ی نظری خود دارند. چه چیزی را فرو م یگذارند و به لحاظ روشی، چه کارهائی را بایستی در پیش گیرند تا از آزمون استاندارد ها و معیارهای متعارف تولید اندیشه، سر بلند بیرون آیند.
    هدف ما در این مقاله آن است که با بررسی چند مقاله به صورت عینی برخی از مشکلات اساسی این مقاله ها را نشان دهیم. روش ما در این جا، نخست انتخاب تصادفی ده مقاله و سپس تقلیل آن به پنج مقاله بوده است. مقاله ها را از حوزه ای انتخاب کردیم که با آن آشنا هستیم)علوم سیاسی(و همه ی آن ها تازه ترین مقاله های منتشر شده در نشریات علمی پژوهشی هستند.
    یافته های ما در این مقاله نشان می دهد که مهم ترین ایراد و آسیب این مقالات نداشتن سهم افزایشی/ افتراقی در آن با پشتوانه ی عینی و» ادعایی علمی «یا به عبارت دیگر» تز «حوزه است. این مشکل برآمده از این است که مقالات فاقد استدلال های نظری هستند و از این رو، در بهترین حالت وجه ترویجی و مروری دارند. ضمن آنکه در جریان بررسی، به ایرادهای دیگری از آنها اشاره کرده ایم و به صورت مختصر پیشنهادهای اصلاحی کوتاهی نیز افزوده ایم. نتیجه برآمده ازاین بررسی ساده است: مقاله ای نوآورانه، تاثیرگذار و سودمند است که ادعایی نو و رادیکال با پشتوانه ای از فکتها (تز) داشته باشد و مقالات مورد بررسی ما فاقد این ویژگی مهم هستند.
    کلید واژگان: نگارش مقاله های پژوهشی, نقد مقاله های پژوهشی, علوم سیاسی
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی*
    هدف نخست نگارنده در این مقاله، آن است که اهمیت نظری استدلال هایی را نشان دهد که له و علیه رابطه ی فضای مجازی و دموکراسی مطرح شده اند. هدف بعدی و مهم تر آن است که نشان دهد چرا هر دو این نگرش ها مسیر نادرستی را پیموده اند؛ بدین معنا که به جای آن که به ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه نگاه کنند و محدودیت و بسط قدرت دموکراسی یا دولت را با توجه به آن ها توضیح دهند، وجه مستقل و علی حده ای برای فضای مجازی در نظر گرفته اند و بدین سان، قادر به فهم همه جانبه و عمیق عوامل عینی محدود کننده ی قدرت دولت و بسط دهنده ی قدرت اجتماعی نشده اند. در قسمت دوم مقاله به سویه های غیردموکراتیک فضای مجازی پرداخته ایم. این قسمت از این جهت اهمیت دارد که ایده هایی را بیان می کند که خلاف نگرش کلی و متعارف؛ یعنی سودمندی فضای مجازی برای دموکراسی است و از این لحاظ وجه افتراقی وافزایشی مهمی در این حوزه دارد. ما به نقد این نوع نگاه نیز پرداخته ایم و خاطر نشان کرده ایم که عدم تحقق «امر سیاسی» در جوامع اقتدارگرا، نه ناشی از خصلت های به اصطلاح ذاتی و مستقل فضای مجازی، بلکه برآمده از عدم شکل گیری نهادها، انجمن ها و عرصه های عمومی عینی در جامعه است و از سوی دیگر استفاده [یا سوءاستفاده ی] دولت از این ابزار، ناشی از ماهیت و کارویژه های این دستگاه سیاسی و نیز بستر اجتماعی و اقتصادی خاصی است که دولت از آن برخاسته است.
    کلید واژگان: فضای مجازی, سویه های غیر دموکراتیک فضای مجازی, نگرش ساختاری, دولت
    Hamidreza Rahmanizadeh Dehkordi*
    Purpose
    The relationship between cyberspace and democracy has been one of the most controversial issues during the last two decades. The main question particularly lies in the fact whether cyberspace can restrict the authoritarian state. The study aims, in the first step, to examine the arguments for and against some basic concepts which are related to the question of the study and those debates including “virtual civil society”, “virtual public sphere”, “state accountability” and “creating some spaces for resistance”. Then, Non-Democratic Sides of Cyberspace were examined and it was revealed that they are not related to cyberspace per se. These features arise from political, social and economic structures; but cyberspace can represent them, at the best. In other words, internet should be looked at as a tool or a medium, not as a goal per se.
    Design/Methodology/Approach: In this article, the main arguments for and against the democratic sides of cyberspace were examined and some evidence was given for each. Then, it was indicated that all of them are a part of truth. To understand the concrete reality on cyberspace we should refer to context (social, economic structures) which is known as structural approach.
    Findings: Our thesis can be summed up by one typical statement: "structures and actions determine the political and social system and internet and cyberspace can only act as a catalyst". No evidence could be found to show us that activity in cyberspace can make a great change in political, social relations and structures, on the contrary, there is clear-cut evidence that the state and social, economic institutions, have used this tool in promoting and achieving their goals.
    Originality/Value: The two different approaches toward cyberspace and its impact on promoting democracy process are not new. Our contribution to this process, in the first step, is to categorize and analyze them based on their reasons and evidence and more importantly, to show that these two approaches are Two sides of the same coin. To understand the democracy process and nature of the state, we should refer to the concrete context including social and economic structures and not to virtual tools.
    Keywords: Cyberspace, Non, Democratic Sides of Cyberspace, Context, Based Approach, state
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی*
    «مدرنیته، پروژه ی ناتمام» یکی از مقاله های بسیار تاثیرگذار جهانی در سه دهه ی گذشته بوده؛چنان که منشاء مجادلات فراوانی در حوزه های مختلف فکری شده است. اما پرسش اساسی این است که چرا این مقاله، تا این حد مهم است؟ و این که چه درس هایی برای نگارش مقالات علمی می توان از آن آموخت؟
    مقاله اگر چه حاوی نکات تامل برانگیز و آموزنده ی بسیاری است، اما نثر آن، در برخی از قسمت ها موجز، پر تکلف و دشوار است. شاید به همین خاطر است که برگردان فارسی آن که حدود یک دهه ی پیش (و ظاهرا به تعجیل و با دقت اندک) انجام گرفته، با آشکار شدن بسیاری از پس زمینه های جامعه شناختی و فلسفی هابرماس، نیازمند بازنگری جدی است.
    هدف نگارنده از ارائه این مقاله، نخست آن است که با استفاده از دو ترجمه ی انگلیسی و (در مواقع ضروری) رجوع به اصل آلمانی مقاله، خلاصه ای مفهوم و در حد توان، دقیق و امین از مقاله ارائه دهد و سپس با تجزیه و تحلیل و انتزاع «سوالات»، «ایده ها»، «تزها» و «مفروضه ها» نشان دهد که چرا این مقاله، به لحاظ روشی مهم است و چگونه می تواند معیار هایی برای نگارش مقالات تاثیرگذار علمی و فلسفی در اختیار ما قرار دهد.
    کلید واژگان: نگارش علمی, مدرنیته, پروژه, طرح ناتمام, هابرماس
    Hamidreza Rahmani Zadeh Dehkordi*
    “Modernity; unfinished project” has been one of the most effective articles of the world during the recent three decades and it has been the source of controversis in many different fields of though. But the main question is: Why this paper is so important? And what lessons can be learned from it for writing of scientific articles? Although، the article contains many thought-provoking and informative notes but its prose is in some places، concise، ornate and difficult. It is translated about a decade ago into Persian، and apparently has been done quickly and with little accuracy. Perhaps that is why it needs serious revision with the emergence of many Habermas'' sociological and philosophical backgrounds. Therefore، the first purpose of this paper is to provide a conceptual abstract and as much as possible، an accurate and faithful summary of article using two English translations and (when necessary) referring to the original German article. Then، it showes that why this article is important technically by analyzing and abstraction of “Questions”، “ideas”، “theorems” and “assumptions” and how it can provide Criteria for effective، scientific and philosophical writing.
    Keywords: Scientific writing, “Modernity, unfinished project”, Jürgen Habermas
  • حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
    پراکندگی ها و آشفتگی هایی که در زمینه رفرنس نویسی در بسیاری از آثار دانشگاهی رشته های علوم انسانی وجود دارد نویسنده این مقاله را بر آن داشته است که بکوشد راهکاری در این باره ارائه دهد. نویسنده نخست به صورت اجمالی به شیوه های جمع آوری داده ها و نیز رفرنس نویسی از گذشته های دور تا دوران معاصر در ایران پرداخته است و آنگاه شیوه نامه رفرنس نویسی شیکاگو را با ارائه مثال های متعدد معرفی کرده است. پیشنهاد نویسنده دراین مقاله این است که نویسندگان و پژوهشگران؛ چه آنهائی که روش نویسنده تاریخ نشر را پذیرفته اند و چه آنهائی که روش پانوشت/ پی نوشت کتابنامه را دنبال می کنند؛ به این شیوه نامه که یکی از معتبرترین شیوه نامه های رفرنس نویسی است پایبند باشند تا قدری از این آشفتگی کاسته شود و امکان استاندارد کردن تالیفات علمی دانشگاهی با عنایت به معیارهای پذیرفته شده محافل معتبر علمی پدید آید.
    کلید واژگان: رفرنس نویسی, رفرنس نویسی در ایران, شیوه نامه شیکاگو
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال