به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب راضیه دهقانی فیروزآبادی

  • مسعود میرزایی، نسیم نمیرانیان، راضیه دهقانی فیروزآبادی، سمیه غلامی*
    مقدمه

    نازایی یک مشکل جدی در حوزه سلامت است که بر فرد، خانواده و اجتماع تاثیر می گذارد. نازایی به عدم بارداری بعد از یک سال مقاربت محافظت نشده گفته می شود.

    هدف

    هدف از انجام این مطالعه بررسی شیوع نازایی کلی، اولیه، ثانویه و عوامل مرتبط با آن در شهرستان یزد در سال 94-1393 بود.

    موارد و روش ها

    این مطالعه به روش مقطعی با استفاده از داده های طرح بزرگ سلامت مردم یزد (یاس) که بروی 10000 نفر از افراد بزرگسال 70-20 سال شهرستان یزد انجام شد. ما 2611 زن 49-20 سال ساکن شهر یزد را بررسی کردیم. داده ها با استفاده از پرسشنامه های valid شده جمع آوری و اندازه های تن سنجی نیز براساس معیار های استاندارد اندازه گیری شدند.

    نتایج

    در میان زنان شرکت کننده در مطالعه، 135 مورد نابارور بودند. شیوع کلی نازایی 4/73% (با محدوده اطمینان 5/59%-3/94% :CI 95%) و نازایی اولیه 2/6% (با محدوده اطمینان 3/8%-2/4 :CI 95%) و نازایی ثانویه 2/1% (با محدوده اطمینان 3/4%-1/8 :CI 95%) بدست آمد. در این مطالعه نازایی با سن (0/032=p، 0/051=r)، سطح تحصیلات (0/001= p، 0/441-=r)، نمایه توده بدنی (0/018= p، 0/012=r)، دور کمر (0/022=p ، 0/0277=r)، سابقه خانوادگی نازایی (0/026= p، 0/099=r) و سابقه سقط و مرده زایی (0/001= p، 0/121=r) ارتباط معنی دار داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع نازایی در میان زنان ساکن در شهر یزد در مقایسه با دیگر مناطق ایران کمتر است. عوامل مربوط به زنان علت های اصلی نازایی در منطقه مرکزی ایران (یزد) می باشد.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, نازایی, اولیه, ثانویه, یزد, ایران}
    Masoud Mirzaei M.D., Ph.D., Nasim Namiranian M.D., Razieh Dehghani Firouzabadi M.D., Somaye Gholami M.Sc.
    Background

    Infertility is a serious health problem that affects the individual, her/his family, and the community. Infertility is defined as failure to achieve clinical pregnancy after at least 12 months of unprotected coitus.

    Objective

    The purpose of this study was to investigate the prevalence of primary and secondary infertility and the associated factors in Yazd Greater Area during 2014-2015.

    Materials and Methods

    This is a cross-sectional analytic study using Yazd Health Study data which was conducted on 10,000 people. We studied 2611 women between 20-49 yr old who lived in Yazd Greater Area. Data were collected using a validated questionnaire. Anthropometrics were collected using standardized instruments.

    Results

    Among women participating in the study, 135 cases of infertility were documented and the overall prevalence of infertility was 4.73% (95% CI: 3.94%-5.59%), among them 2.6% (95% CI: 2.4-3.8%) had primary and 2.1% (95% CI: 1.8-3.4%) had secondary infertility. In this study, infertility was significantly correlated with age (r=0.051, p=0.032), educational level (r=-0.41, p=0.001), body mass index (r=-0.012, p=0.018), waist circumference (r=0.027, p=0.022), history of abortion (r=0.099, p=0.026), and family history of infertility (r=0.121, p=0.001).

    Conclusion

    The results of our study showed that the prevalence of infertility among women living in Yazd was lower compared to the other regions in Iran. Female factors were the main cause of infertility in central part of Iran.

    Keywords: Infertility, Reproductive sterility, Yazd, Iran}
  • اعظم بابکی، احسان زارع مهرجردی، راضیه دهقانی فیروزآبادی، عباس افلاطونیان، سید مرتضی سیفتی*
    مقدمه

    اندومتریوز بیماری ای است که زنان در سن باروری را تحت تاثیر قرار می دهد. این بیماری با وجود بافت اندومتری مانند (آندومتر یا غدد درون رحمی) در خارج از رحم مشخص می شود و شیوع قابل توجهی در مناطق صنعتی نشان می دهد. علاوه بر این، تاثیر عوامل ژنتیکی در بروز بیماری مفروض است. آنزیم های متعلق به خانواده سیتوکروم (P450 (CYP در فرایند سم زدایی از طیف گسترده ای از سموم و مواد سرطان زای محیطی شرکت دارند. بر این اساس، این ژن ها برهمکنش محیط و ژنتیک را بخوبی نشان می دهند. CYP1A1 که به ابر خانواده سیتوکرومP450 (CYP) تعلق دارد، یک ژن بسیار مهم برای متابولیسم مواد سرطان زا است.

    هدف

    هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی پلی مورفیسم MspI ژن CYP1A1 و ارتباط آن با اندومتریوز بود.

    موارد و روش ها

    DNA ژنومی از 93 زن مبتلا به آندومتریوز و 139 زن سالم بدست آمد و بررسی ژنوتیپ با استفاده از واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) و سپس RFLP انجام شد.

    نتایج

    فراوانی ژنوتیپ TT، TC و CC پلی مورفیسم ژن CYP1A1 در بیماران به ترتیب 73/1%، 22/6% و 3/4% بود، در حالی که فراوانی در گروه شاهد به ترتیب 1/74%، 3/22% و 4/3% بود. بنابراین بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری از نظر ژنوتیپ ها وجود نداشت (0/961p=).

    نتیجه گیری

    با توجه به مطالعات ما، به نظر می رسد پلی مورفیسم MspI ژن CYP1A1 با خطر ابتلا به اندومتریوز در جمعیت مورد مطالعه مرتبط نیست. با این وجود، مطالعات دیگر، به ویژه تعداد نمونه بیش تر، برای تایید این یافته ها ضروری است.

    کلید واژگان: اندومتریوز, ژن CYP1A1, پلی مورفیسم MspI}
    Azam Babaki, Ehsan Zare Mehrjardi, Razieh Dehghani Firouzabadi, Abbas Aflatoonian, Seyed Morteza Seifati *
    Background

    Endometriosis is a disease that affects women of reproductive age. This disease is characterized by the presence of endometrial-like tissues (endometrial or stromal glands) outside the uterus and shows significantly elevated prevalence in industrial regions. Additionally, an interaction between genetics and environmental factors is assumed for the disease. Enzymes belonging to the cytochrome P450 (CYP) family are participated in detoxification process of a wide range of environmental toxins and carcinogens. Thereby, they are good link for the interaction. CYP1A1 which belong to cytochrome P450 (CYPs) superfamily, is a very important gene for the metabolism of carcinogens.

    Objective

    The aim of this study was to analyze the frequency of the MspI polymorphism of CYP1A1 gene and its relation to endometriosis.

    Materials and Methods

    Genomic DNA was isolated from 93 endometriosis women and 139 healthy controls. Genotyping was performed using polymerase chain reaction followed by restriction fragment length polymorphism analysis.

    Results

    Frequencies of the TT, TC, and CC genotype of CYP1A1 gene polymorphism in patients were 73.1%, 22.6%, and 4.3%, while frequencies in controls were 74.1%, 22.3%, and 3.6%, respectively. So there was no significant differences between the genotypes in two groups (p=0.961).

    Conclusion

    According to our study, MspI polymorphism of CYP1A1 gene appears to be not associated with the risk of endometriosis in the studied population. However, additional studies, especially with larger sample size are needed to validate these findings.

    Keywords: Endometriosis, Cytochrome P-450 CYP1A1, MspI endonuclease}
  • فرزانه فصاحت، فاطمه منتظری، محمدحسن شیخها، حجت الله سعیدی، راضیه دهقانی فیروزآبادی، سید مهدی کلانتر*
    مقدمه

    انتخاب بهترین جنین برای انتقال به بیمار در تکنیک های کمک باروری (ART) از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. استفاده از بررسی های مورفولوژیک برای این انتخاب اطلاعات اندکی فراهم می آورد تا آنجایی که ارتباط معنی داری بین مورفولوژی جنین و پتانسیل باروری نشان داده نشده است. از طرف دیگر، آنوپلوییدی یکی از فاکتورهای کلیدی است که می تواند بر روی موفقیت باروری انسان در ART موثر باشد.

    هدف

    هدف از این مطالعه بررسی شیوع آنوپلوییدی در جنین های با کیفیت بالا از نظر مورفولوژی از بیماران نابارور در سنین جوانی که به منظور تعیین جنسیت جنین تحت درمان ART قرار گرفته اند.

    موارد و روش ها

    تعداد 97 جنین با کیفیت بالا از 23 بیمار زن زیر 37 سال که قبلا تحت غربالگری جنینی پیش از تولد (PGS) قرار گرفته بودند وارد این مطالعه شدند .بعد ازشستشو، لام های حاوی بلاستومرهای جنینی بیماران مورد آنالیز مجدد کروموزوم های معمول اتوزومی 13، 18 و21 با استفاده از تکنیک (FISH) قرار گرفتند .

    نتایج

    میزان قابل توجهی از انوپلوییدی در جنین ها در مجموع کروموزوم های مورد ارزیابی در مقایسه با نتایج غربالگری قبلی کروموزوم های جنسی وجود داشت (62/9% در برابر 24/7%، 0/00=p). بیشترین انوپلوییدی اتوزومی مشاهده شده متعلق به تریزومی /مونوزومی کروموزوم 13 بود.

    نتیجه گیری

    میزان قابل توجهی از ناهنجاریهای تعدادی کروموزوم در جنین های حاصل از لقاح آزمایشگاهی بوجود می آید که یکی از دلایل اصلی شکست درمان می باشد و به نظر می رسد که شاخصه های اصلی مورفولوژیک جنین روش مناسبی برای تشخیص جنین های ژنتیکی ناهنجار نمی باشد.

    کلید واژگان: غربالگری ژنتیکی پیش از تولد, آنوپلوئیدی, کروموزوم جنسی, کروموزوم اتوزوم}
    Farzaneh Fesahat, Fatemeh Montazeri, Mohammad Hasan Sheikhha, Hojjatollah Saeedi, Razieh Dehghani Firouzabadi, Seyed Mehdi Kalantar*
    Background

    Selection of the best embryo for transfer is very important in assisted reproductive technology (ART). Using morphological assessment for this selection demonstrated that the correlation between embryo morphology and implantation potential is relatively weak. On the other hand, aneuploidy is a key genetic factor that can influence human reproductive success in ART.

    Objective

    The aim of this lab trial study was to evaluate the incidence of aneuploidies in five chromosomes in the morphologically high-quality embryos from young patients undergoing ART for sex selection.

    Materials And Methods

    A total of 97 high quality embryos from 23 women at the age of 37or younger years that had previously undergone preimplantation genetic screening for sex selection were included in this study. After washing, the slides of blastomeres from embryos of patients were reanalyzed by fluorescence in-situ hybridization for chromosomes 13, 18 and 21.

    Results

    There was a significant rate of aneuploidy determination in the embryos using preimplantation genetic screening for both sex and three evaluated autosomal chromosomes compared to preimplantation genetic screening for only sex chromosomes (62.9% vs. 24.7%, p=0.000). The most frequent detected chromosomal aneuploidy was trisomy or monosomy of chromosome 13.

    Conclusion

    There is considerable numbers of chromosomal abnormalities in embryos generated in vitro which cause in vitro fertilization failure and it seems that morphological characterization of embryos is not a suitable method for choosing the embryos without these abnormalities.

    Keywords: Preimplantation genetic screening, Aneuploidy, Sex chromosome, Autosomal chromosome}
  • نسرین قاسمی*، راضیه دهقانی فیروزآبادی، شهناز احمدی
    مقدمه

    سندرم تخمدان بیش از حد تحریک شده یکی از مهمترین عوارض درمان های کمک باروری است. مواد بسیاری باعث افزایش نفوذپذیری عروق می شود که در نهایت منجر به این سندرم می گردد. فاکتور رشد اندوتلیال عروق به عنوان یکی از عوامل مهم رگ زایی شناخته شده است که می تواند مسیول افزایش نفوذپذیری عروق باشد.

    هدف

    این مطالعه جهت بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم +405و -460 ژنVEFG و این سندرم انجام شده است.

    موارد و روش ها

    در این مطالعه مورد-شاهدی که در پژوهشکده طب تولید مثل یزد در طی یک سال انجام شده است تعداد 160 بیمار تحت درمان تحریک تخمک گذاری مورد بررسی قرار گرفته اند. هشتاد و پنج بیمار با پاسخ طبیعی تخمدان به عنوان کنترل و 75 بیمار با تحریک بیش از اندازه تخمدان به عنوان مورد بررسی شدند. بعد از استخراج DNA از خون به روش نمکی فراوانی الل های مربوط به پلی مورفیسم های 405+ و 460- با روش RFLP_PCR بررسی شد.

    نتایج

    تفاوت معنی داری در فراوانی ژنوتیپ های 460- بین گروه مورد و شاهد یافت نشد (85/0=p) اما فراوانی ژنوتیپ GC پلی مورفیسم 405+ در کروه مورد به طور معنی داری بیشتر از کروه کنترل است (82/4-23/1=CI 95%، 44/2=OR، 03/0=p).

    نتیجه گیری

    در زنان مبتلا به سندرم تخمدان بیش از حد تحریک شده پلی مورفیسم 405+ ژن VEGF می تواند نقش داشته باشد. در پلی مورفیسم 405+ و 460- در گزارشات گذشته باعث افزایش فاکتور رشد اندوتلیال عروقی می شود. البته تنها ژنوتیپ GC پلی مورفیسم 405+ با فراوانی معنی دار بیشتر در موردها تاثیر اساسی آن را نشان می دهد.

    کلید واژگان: سندروم تحریک بیش از حد تخمدان, فاکتور رشد اندوتلیال عروقی, پلی مورفیسم چندشکلی ژن}
    Nasrin Ghasemi*, Razieh Dehghani Firouzabadi, Shahnaz Ahmadi
    Background

    Ovarian hyperstimulation syndrome (OHSS) is one of the most important complications of assisted reproduction treatment. Many substances are involved in the regulation of the vascular permeability, which have been concerned to cause OHSS. Vascular endothelial growth factor (VEGF) has emerged as one of the main angiogenic factors, which could be responsible for increased vascular permeability.

    Objective

    In this study the association of vascular endothelial growth factor -460C/T and  G/C polymorphisms and susceptibility to ovarian hyperstimulation syndrome was evaluated.

    Materials And Methods

    In this cross sectional study, VEGF gene polymorphisms were amplified by Polymerase chain reaction- Restriction Fragment Length Polymorphism in 75 women with established OHSS (case group) and 85 normoresponder (control group) which received conventional ovarian stimulation regimen.

    Results

    There was no significant difference in the frequency of -460 C/T polymorphism between cases and controls (p=0.85). The frequency of  G/C polymorphism was significantly higher in the OHSS women (p=0.03, OR=2.44; 95% CI=1.23-4.82).

    Conclusion

    In women who developed OHSS, VEGF gene polymorphism  could be effective. Two of the polymorphisms -460 C/T and  G/C were reported to be associated with increased VEGF basal promoter activity. However, only  G/C gene polymorphisms were more frequent in cases than controls.

    Keywords: Ovarian hyperstimulation syndrome, Vascular endothelial growth factor, Gene polymorphism}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، سیما جنتی*، محمدحسین رازی
    مقدمه

    لانه گزینی یکی از مراحل ضروری در موفقیت روش های کمک باروری است. موفقیت آن به سه عامل اصلی بستگی دارد: کیفیت جنین، پذیرش اندومتر و هماهنگی بین جنین و اندومتر. مراحل پیچیده لانه گزینی توسط عوامل مختلف که از مهم ترین آنها گنادوتروپین جفتی انسان (hCG) است، تنظیم می شود.

    هدف

    هدف ازاین مطالعه بالینی آینده نگر تصادفی کور نشده بررسی اثر تزریق داخل رحمی گنادوتروپین جفتی انسان قبل از انتقال جنین بر پیامد بارداری در زوج های نابارور می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 159 بیمارکه تحت لقاح آزمایشگاهی/ تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (IVF/ICSI) با پروتکل آنتاگونیست قرار گرفتند، ارزیابی شدند. بیماران توسط یک برنامه کامپیوتری به سه گروه تقسیم شدند. 53 بیمار در گروه اول 500 واحد hCG و همین تعداد از بیماران در گروه دوم 1000 واحد تزریق داخل رحمی hCG قبل از انتقال جنین دریافت کردند. در گروه شاهد بدون تزریق داخل رحمی hCG انتقال جنین انجام شد.

    نتایج

    تفاوت قابل توجهی در سه گروه وجود نداشت. میزان لانه گزینی در گروه اول و دوم و گروه کنترل بترتیب 86/18%، 52/13% و 37/14% بود. میزان حاملگی شیمیایی 34%، 15/32% و 3/35% و میزان حاملگی بالینی به ترتیب 34%، 1/32% و 4/31% بود.

    نتیجه گیری

    تزریق داخل رحمی هورمون گنادوتروپین انسانی قبل از انتقال جنین در سیکل های انتقال جنین با لقاح آزمایشگاهی/ تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم نتایج حاملگی را بهبود نمی بخشد.

    کلید واژگان: هورمون گنادوتروپین جفتی انسانی, میکرواینجکشن, انتقال جنین, نتایج حاملگی}
    Razieh Dehghani Firouzabadi, Sima Janati*, Mohammad Hossein Razi
    Background

    Implantation is one of the essential steps for the success of assisted reproductive techniques (ART). Their success depends on three main factors: embryo quality, endometrial receptivity (ER), and synchrony between embryo and endometrium. There are various factors that regulate the complex process of implantation. In this regard, one may refer to human chorionic gonadotropin (hCG) as the most important factor.

    Objective

    This study aims to investigate the effect of intrauterine hCG injection before embryo transfer (ET) on pregnancy outcome in infertile couples.

    Materials And Methods

    A total of 159 patients undergone In vitro Fertilization/ Intracytoplasmic Sperm Injection (IVF/ICSI) with an antagonist protocol were evaluated. Patients were divided into three groups (n=53). Group 1 received 500 IU of hCG, group 2 received 1000 IU of hCG intrauterine injection before ET, and the control group underwent ET without hCG preceding intrauterine injection.

    Results

    There was no significant difference among the groups. The implantation rates were 18.86%, 13.52%, and 14.37%, chemical pregnancy rates were 34%, 32.1%, and 35.3%, and clinical pregnancy rates were 34%, 32.1%, and 31.4% respectively.

    Conclusion

    The pregnancy outcome in IVF/ICSI /ET cycles cannot be improved through hCG intrauterine injections before ET.

    Keywords: Human chorionic gonadotropin, ICSI, Embryo transfer, Pregnancy outcome}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، شیوا شفا*، پوریا یزدیان، مرضیه واقفی
    مقدمه
    عمل سزارین امروزه به دلایل مختلف در میان جوامع افزایش روزافزونی داشته است. این عمل جراحی تهاجمی می تواند مشکلات متعددی برای مادر ایجاد کند و به دنبال عمل جراحی سزارین تکراری عوارضی از جمله از دست دادن میزان زیادی خون، افزایش طول مدت بستری مادر و چسبندگی رحم بعد از عمل تشدید می شود. در واقع هدف کلی از این مطالعه مقایسه توان اعمال جراحی صورت گرفته توسط رزیدنت و پزشک متخصص می باشد.
    روش بررسی
    94 نفر از بیماران کاندیدای جراحی سزارین بار اول که در بین سال های 91 تا 93 به بیمارستان صدوقی یزد مراجعه کرده بودند بر اساس خصوصیت های مورد انتظار نمونه ها انتخاب شدند. نمونه گیری این مطالعه غیرتصادفی آسان و در دسترس بود که تا رسیدن به حجم نمونه دلخواه ادامه یافت. اطلاعات مورد نیاز از طریق شرح حال در پرسشنامه بیمار ثبت و طی جراحی دوم میزان چسبندگی توسط معیار NAIR’s Modified اندازه گیری شد.
    نتایج
    میانگین سن افراد مورد مطالعه 27/59 بود. 35/1% چسبندگی نداشتند، 44/7% چسبندگی خفیف و 20/2% چسبندگی شدید داشتند. میزان از دست رفتن خون از مادر در موارد چسبندگی اختلاف معنی داری وجود داشت(p<0.001)، میانگین کل مدت بستری در درجات مختلف چسبندگی معنی دار بود (p<0.001).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه میان میزان چسبندگی با میزان از دست رفتن هموگلوبین، مدت زمان بستری، مدت زمان خروج جنین از رحم و کل زمان عمل ارتباط وجود داشت.
    کلید واژگان: سزارین, چسبندگی, نوزاد}
    R. Dehghani Firouzabadi, Sh Shafa *, P. Yazdian Anari, M. Vaghefi
    Introduction
    C-section is a method of delivery which has increasingly grown in different societies for different reasons. This invasive surgery can cause many problems in mothers. Following repeated C-sections, such complications as substantial intraoperative blood loss, increased maternal duration of hospitalization, and postoperative uterine adhesion are exacerbated.
    Methods
    Ninety four patients candidate for first-time C-section referring to Shahid Sadoughi Hospital in Yazd during 2012-2014 were included in this study based on inclusion criteria. Non-random convenience sampling method was used which continued until the desired sample size was achieved. The required information was recorded in a questionnaire based on patients’ history, and the degree of adhesion was measured according to NAIR’s modified criteria during the second C-section.
    Results
    The participants’ mean age was 27.59 years with a minimum and maximum of 20 and 36 years, respectively. Moreover, 35.1%, 44.7% and 20.2% of the sample had no adhesion, mild adhesion, and severe adhesion, respectively. A significant difference was observed within mothers with adhesion in terms of blood loss amount (p<0.001). The mean duration of hospitalization in different degrees of adhesion was also significant (p<0.001).
    Conclusion
    In this study, a significant relationship was detected between the degree of adhesion and hemoglobin loss, duration of hospitalization, duration of fetus delivery from uterus, as well as the overall duration of operation.
    Keywords: Adhesion, C, section, Neonate}
  • رباب داور، راضیه دهقانی فیروزآبادی، کفایت چمن آرا*
    زمینه
    ضخامت اندومتر یک عامل تعیین کننده در لانه گزینی و حاملگی موفق است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی ضخامت اندومتر و برخی ارتباط آن با سن و سطح سرمی استرادیول و پروژسترون در بیماران مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان شهید صدوقی یزد بود.
    مواد و روش ها
    428 بیمار ویزیت شده در درمانگاه زنان در طی دی ماه 1390 تا شهریور 1391 مورد مطالعه قرار گرفتند. تنها بیمارانی که دارای سیکل قاعدگی منظم بودند وارد مطالعه شدند. همچنین، بیماران دارای میوم، آندومیوسیس، پولیپ اندومتریال و یا هر گونه عارضه دیگر رحمی، بیماران سیگاری، افراد دارای شاخص توده بدنی بیش از 30 و کسانی که هر گونه داروی موثر بر ضخامت اندومتر دریافت می کردند از مطالعه خارج شدند. ضخامت اندومتر در روز قبل از تخمک گذاری و نیز 7-5 روز پس از آن، با استفاده از اولتراسونوگرافی ترانس واژینال اندازه گیری شد. سطح سرمی استرادیول و پروژسترون بیماران نیز 7-5 روز پس از تخمک گذاری سنجیده شد. تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS ویرایش 16 و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و آزمون ANOVA انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سن بیماران 4/44±27/37 بود. میانگین ضخامت اندومتر در روز قبل از تخمک گذاری و 7-5 روز پس از آن، به ترتیب 0/80±9/80 و 1/18±10/13 بود. در 2 اندازه گیری، 5 درصد از بیماران، دارای اندومتر نازک (7>میلی متر) بودند. سطح سرمی استرادیول و پروژسترون به ترتیب 17/64±169/88 پیکوگرم در میلی لیتر و 6/93±7/32 میلی گرم در میلی لیتر بود. بین ضخامت اندومتر و سن، همچنین بین ضخامت اندومتر و سطح پروژسترون رابطه آماری معنادار مشاهده نشد. چنین رابطه ای در بین ضخامت اندومتر و سطح سرمی استرادیول، تنها در گروه سنی زیر 20 سال تایید شد (0/000=P).
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که سطح سرمی استرادیول و پروژسترون نمی توانند تعیین کننده ضخامت اندومتر در زنان باشند.
    کلید واژگان: اندومتر, اولتراسونوگرافی, استروژن, پروژسترون}
    Robab Davar, Razeah Dehghani Firouzabadi, Kefayat Chaman, Ara*
    Background
    The endometrial thickness is an important determinant for the successful implantation and pregnancy. This research was aimed to evaluate relationship between the endometrial thickness with serum estradiol and progesterone levels in patients visited in Ob&Gyn clinic of Shahid Sadoughi hospital.
    Material And Methods
    Enrolled in the study were 440 patients visited in Ob&Gyn clinic of Shahid Sadoughi hospital between Jan. 2011 to Sep. 2012. Only patients with regular menstrual cycle were included in study. Patients with myoma, adenomyosis, endometrial polyps or other uterine anomaly, those who smoked, women with BMI greater than 30 and who were taking medications that could affect endometrial thickness were excluded. Endometrial thickness one day before and 5-7 days after ovulation was measured by using trans-vaginal ultrasonography. Also, serum estradiol and progesterone levels were measured in 5-7 days after ovulation. Data analysis was done through SPSS version 16 with using descriptive statistics and ANOVA.
    Results
    The mean age of patients was 27.37±4.44. Endometrial thicknesses were 9.80±0.80 and 10.13±1. one day before and 5-7 days after ovulution, respectively. 5% of patients had thin endometrium (<7 mm) in two measurements. Serum estradiol and progesterone levels were respectively 169.88±17.64 pg/ml and 7.32±6.93 mg/ml. There were no significant association between endometrial thickness and age, and also endometrial thickness and progesterone level. The same relation between endometrial thickness and estradiol serum level was observed only in age group of <20 years. (P=0.000).
    Conclusion
    The results showed that serum stradiol and progesterone levels can not be the determinants of endometrial thickness in women.
    Keywords: Endometrium, Ultrasonography, Estrogen, Progesterone}
  • محمدحسین رازی، فرشته محسنی*، راضیه دهقانی فیروزآبادی، سیما جنتی، ناهید یاری، سحابه اعتباری
    مقدمه
    براساس تئوری دو سلول دو گونادوتروپین، در فولیکول FSH (هورمون محرک فولیکولی) و LH (هورمون لوتئینیزه کننده) اثرات اصلی خود بر سلول های گرانولوزا و تکا اعمال می کنند. LH برای تولید آندروژن ضروری است. آندروژن ها برای تولید استرادیول به وسیله سلول های گرانولوزا استفاده می شود. سرکوب عمیق LH در برخی بیماران نرموگنادوتروپیک می تواند باعث اثرات مضر متعدد شود.
    هدف
    هدف اصلی این مطالعه این می باشد که زنان با پاسخ تخمدانی نرمال که تحت تحریک تخمدانی کنترل شده جهت IVF یا ICSI قرار گرفته اند ممکن است از تجویز rLH سود ببرند.
    مواد و روش ها
    40 بیمار که کاندید درمان ART (روش های کمک باروری) بودند به صورت تصادفی انتخاب شدند. در همه بیماران پروتکل لوتئال طولانی اثر برای القا تخمک گذاری استفاده شد. بیماران به صورت تصادفی به 2 گروه تقسیم شدند. گروه 1 (تعداد 20) با پروتکل طولانی الاثر استاندارد (اگونیست GnRH) و rFSH به تنهایی، گروه 2(تعداد 20) با با پروتکل طولانی الاثر استاندارد (اگونیست GnRH) و rFSH و rLH درمان شدند. نتایج از نظر آماری در دو گروه آنالیز و مقایسه شد.
    نتایج
    تعداد اووسیت های بدست آمده، اووسیت های بالغ، جنین های تقسیم شده، جنین های انتقال یافته، سطوح استرادیول در روز تجویز hCG (هورمون گونادوتروپین جفتی)، میزان لانه گزینی و بارداری کلینیکی در گروه 2 بالاتر بود اما از نظر آماری معنادار نبود.
    نتیجه گیری
    تجویز rLH در اواخر فاز فولیکولی اثر مفیدی بر پیامد بارداری در زنان جوان با میانگین سنی 31 سال نداشت. احتمالا استفاده از حجم نمونه بزرگتر جهت بررسی دقیق تر اثرات تجویز rLH ضروری است. همچنین ممکن است که rLH در بیماران مسن تر مفید باشد.
    کلید واژگان: روش های کمک باروری, تحریک تخمدانی, تحریک گونادوتروپین ها}
    Mohammad Hossein Razi, Fereshteh Mohseni, Razieh Dehghani Firouzabadi, Sima Janati, Nahid Yari, Sahabeh Etebary
    Background
    Based on classical two-cell, two-gonadotropin theory, in the follicle, follicle-stimulating hormone (FSH) and luteinizing hormone (LH) put on their main effects on the granulosa and theca cells. LH is essential for androgens production. Androgens are used for estradiol production by granulosa cells. Profound suppression of LH concentrations in some normogonadotropic patients can cause several adverse effects.
    Objective
    The main clinical purpose of this study was that normoresponder women treated with controlled ovarian super ovulation for IVF or ICSI may benefit from co-administration of rLH.
    Materials And Methods
    40 patients who were candidates for assisted reproductive technology (ART) were randomly selected. In all patients long luteal protocol was used for ovulation induction. Patients were randomly divided into two groups: Group 1 (n=20) with standard long protocol (GnRH agonist) and r-FSH alone, Group 2 (n=20) with standard long protocol (GnRH agonist) and r-FSH with r-LH. Results were statistically analyzed and compared in two groups.
    Results
    The number of retrieved oocytes, mature oocytes, cleaved embryos, transferred embryos, estradiol levels in Human chorionic gonadotropin (hCG) administration day, implantation rate and clinical pregnancy rate in group 2 were higher but not significantly different.
    Conclusion
    Administration of rLH in late follicular phase had no beneficial effect on outcomes in young women with mean age of 31 years. Maybe a greater sample size should be used to see the effects more accurately; also it is possible that rLH will be useful in older patients.
    Keywords: Assisted reproductive technology, Ovarian stimulation, Gonadotropin stimulation}
  • آزاده نجارزاده، راضیه دهقانی فیروزآبادی، نیلوفر وزیری*، حوریه دانش بدی، محمدحسن لطفی، حسن مظفری خسروی
    مقدمه
    شواهد موجود حاکی از ارتباط اسیدهای چرب امگا3 با سطوح آندروژنی است.
    هدف
    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر مکمل امگا 3 بر پروتئین متصل شونده به هورمون جنسی (SHBG)، تستوسترون، شاخص آندروژن آزاد (FAI) و وضعیت قاعدگی به عنوان یک مکمل الحاقی در درمان زنان مبتلا به سندروم تخمدان پلی کیستیک بود.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور، 78 بیمار شرکت داشتند که به طور تصادفی به 2 گروه دریافت کننده امگا 3 (3گرم/روز) یا گروه دریافت کننده دارونما (3 گرم/روز) تقسیم شدند. مدت مداخله 8 هفته بود. داده های مربوط به وزن، قد، دریافت مواد مغذی توسط یادآمد خوراک، مانند نمونه-های خون قبل و بعد از مداخله جمع آوری شد. غلظت های سرمی تستوسترون، SHBG اندازه گیری شد.FAI از نسبت تستوسترون به SHBG محاسبه گردید.
    نتایج
    78 بیمار(92/8 %) (سال 5/46±26/92، نمایه توده بدن کیلوگرم/2(متر)4/84±31/69) مداخله 8 هفته ای را به پایان رساندند. قبل و بعد از مداخله از نظر میانگین سن، وزن، قد، نمایه توده بدن و دریافت انرژی و درشت مغذی ها بین دو گروه اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. همه بیماران در ورود به مطالعه پریود نامنظم داشتند. اما پس از مداخله، درصد تنظیم وضعیت قاعدگی در گروه دریافت کننده امگا 3 نسبت به گروه دارونما به طور معنی داری بیشتر بود (2/47% در مقابل 9/22 %). همچنین غلظت تستوسترون پس از مداخله در گروه آزمون در مقایسه با گروه دارونما کمتر بود (0/04=p). اما در مورد SHBG و FAI پس از انجام مداخله، بین دوگروه مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    2 ماه مکمل یاری با 3 گرم امگا 3 در روز توانست غلظت سرمی تستوسترون را کاهش دهد. علاوه براین وضعیت قاعدگی در بیماران منظم تر شد. اما پس از 8 هفته مداخله، اختلاف آماری معنی داری در میزان شاخص FAI و غلظت SHBG بین دو گروه مشاهده نگردید.
    کلید واژگان: سندروم تخمدان پلی کیستیک, پروتئین متصل شونده به هورمون جنسی, شاخص آندروژن آزاد, اسیدچرب امگا3}
    Azadeh Nadjarzadeh, Razieh Dehghani Firouzabadi, Niloofar Vaziri*, Hoorieh Daneshbodi, Mohammad Hassan Lotfi, Hassan Mozaffari, Khosravi
    Objective
    This study was conducted to determine the effect of omega-3 supplementation on sex hormone-binding protein (SHBG), testosterone, free androgen index (FAI) and menstrual status in women with PCOS.
    Materials And Methods
    This double-blind randomized clinical trial was conducted on 78 overweight/obese women with PCOS. Participants were randomized to receive omega-3 (3gr/day) or placebo for 8 weeks. Data about weight, height and nutrient intake as well as blood samples were collected before and after intervention. Serum concentrations of testosterone (nmol/L) and SHBG (nmol/L) were measured. FAI was also calculated as the ratio of testosterone to SHBG.
    Results
    Seventy eight patients (age: 26.92±5.46 yrs, Body Mass Index: 31.69±4.84 Kg/m2) completed the study. There was no significant difference in mean age, weight, height, Body Mass Index and intake of energy, and macronutrients between 2 study groups before and after treatment. All the participants had irregular periods. After the trial the percentage of regular menstruation in the omega-3 group was more than the placebo group (47.2% vs. 22.9%, p=0.049). Furthermore, testosterone concentration was significantly lower in the omega-3 group compared with placebo, after supplementation (p=0.04). SHBG and FAI did not change in either group.
    Conclusion
    Omega-3 supplementation could reduce serum concentrations of testosterone and regulate menstrual cycle without significant effect on SHBG and FAI. Future studies with longer period of supplementation are warranted. There is some evidence regarding the effect of poly unsaturated fatty acid intake on androgen levels and gonadal function in polycystic ovary syndrome (PCOS).
    Keywords: Polycystic ovary syndrome, Sex hormone, Binding globulin, Omega, 3}
  • راضیه فلاح، صدیقه اخوان کرباسی*، محمدتقی جلالیان، راضیه دهقانی فیروز آبادی
    مقدمه

    امروزه بیش از یک درصد از نوزادان زنده به دنیا آمده در دنیا، حاصل حاملگی از طریق روش های کمک باروری (ART) می باشند.

    هدف

    این مطالعه به منظور ارزیابی و مقایسه وضعیت تکاملی کودکان حاصل ART و حاملگی عادی در سن پنج سالگی با استفاده از تست ASQ (Ages and Stages Questionnaires) صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه کوهورت گذشته نگر ، وضعیت تکاملی کودکان تک قلو و ترم حاصل ART انجام شده در مرکز تحقیقاتی- درمانی ناباوری دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد در سال 1384 با کودکان حاصل حاملگی خودبه خودی، تک قلو، ترم و فرزند اول خانواده به دنیا آمده در سال 1384 که به مرکز بهداشتی درمانی اکبری یزد مراجعه کرده بودند، توسط تست ASQ سن 60 ماهگی مخصوص کودکان ایرانی ارزیابی و مقایسه شد.

    نتایج

    58 دختر (47/5%) و 64 پسر (52/5%) بررسی شدند. فراوانی تاخیر تکاملی در حیطه حرکات ظریف (47/5 % در مقابل 24/6% و 0/008=p) و حل مسئله (60/6 در مقابل 34/40% و 0/004=p) در سن پنج سالگی در کودکان حاصل ART، بیشتر بود. با رگرسیون لوجستیک، وضعیت تکاملی در حیطه حرکات ظریف به طور مستقل تحت تاثیر سطح تحصیلات مادر (5/3=OR و فاصله اطمینان 95% برابر 16/3-1/67 و 0/004=p) قرار می گرفت و وضعیت تکاملی کودک در حیطه حل مسئله به طور مستقل تحت تاثیر سطح تحصیلات مادر (4/88=OR و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 19/073-1/25 و0/02=p) و وزن موقع تولد کودک (1/7=OR و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 29/01-0/78 و0/006=p) قرار می گرفت.

    نتیجه گیری

    سطح تحصیلات مادر و وزن موقع تولد از فاکتورهای مهمی هستند که می تواند بر روی وضعیت تکاملی کودکان حاصل کودکان حاصل ART تاثیر بگذارد.

    کلید واژگان: حاملگی خود به خود, روش های کمک باروری, تکامل کودک, پرسشنامه سنین و مراحل}
    Razieh Fallah, Sedighah Akhavan Karbasi, Mohammad Taghi Galalian, Razieh Dehghani, Firouzabadi
    Background

    Approximately one percent of current live births of the world are conceived via assisted reproductive technologies (ART).

    Objective

    The purpose of this study was to compare the developmental status of children born through assisted and natural conceptions at the age of five years.

    Materials And Methods

    In a retrospective cohort study, developmental status of 5 years old children was evaluated via Persian version of 60-month Ages and Stages Questionnaires. Case group consisted of 61 singletons, term babies whom were born through ART in the Research and Clinical Center for Infertility, Yazd, Iran in 2005. Control group consisted of 61 term, first child, singleton and spontaneously conceived born five years old children whom were referred to Shahid Akbari primary health care center in 2010.

    Results

    58 girls (47.5%) and 64 boys (52.5%) were evaluated. Frequency of developmental delay in domains of fine motor (47.5% vs. 24.6%, p=0.008) and problem solving (60.6% vs. 34.4%, p=0.004) were more in ART born children. On logistic regression, fine motor development state was independently affected by maternal educational level (OR: 5.3, 95% CI: 1.67-16.30, p=0.004) and developmental status in problem solving domains was independently affected by maternal educational level (OR: 4.88, 95% CI: 1.25-19.07, p=0.02) and birth weight (OR: 7.1, 95% CI: 1.78-29.01, p=0.006)

    Conclusion

    Maternal educational level and birth weight are important factors that influenced developmental outcome of ART born children.

    Keywords: In, Vitro fertilization, Assisted reproductive technologies, Outcome, Child development, ASQ (Ages, Stages questionnaire)}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، رباب داور، فرزانه حجت، محمد مهدوی
    مقدمه

    سیلدنافیل سیترات ممکن است در افزایش ضخامت آندومتر و نتیجه سیکل های انتقال جنین فریز نقش داشته باشد.

    هدف

    هدف از این مطالعه برآورد نتیجه سیلدنافیل سیترات در بررسی سونوگرافیک ضخامت، الگوی آندومتر، بررسی سطح استروژن در روز تجویز پروژسترون، میزان لانه گزینی و میزان حاملگی شیمیایی در سیکل های انتقال جنین فریز شده می باشد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی کنترل شده، 80 بیمار با سابقه پاسخ ضعیف آندومتر و دارا بودن جنین منجمد دراین مطالعه وارد شدند. 40 نفر برای آماده سازی آندومتر با روش اضافه کردن از شروع عادت ماهانه استرادیول دریافت کردند وبه 40 نفر علاوه بر پروتکل درمانی بالا از روز اول سیکل تا روز شروع پروژسترون قرص سیلدنافیل سیترات (50 میلی گرم در روز) داده شد و بین 72-48 ساعت قبل از انتقال جنین قطع شد.

    نتایج

    ضخامت آندومتر به میزان قابل توجهی در گروه سیلدنافیل سیترات بالاتر بدست آمد (0/0001>p). الگوی سه لایه آندومتر به میزان قابل توجهی در گروه سیلدنافیل سیترات بالاتر بود (0/0001>p) و الگوی حد واسط آندومتر تفاوت قابل توجهی بین دو گروه نداشت. همچنین الگوی اکوژن آندومتر به طور معنی داری در گروه کنترل بالاتر بود (0/0001>p). میزان لانه گزینی و حاملگی شیمیایی با اینکه در گروه سیلدنافیل سیترات بیشتر بدست آمد ولی از نظر آماری معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    مطالعه ما نشان داد که استفاده خوراکی از سیلدنافیل سیترات انتخاب خوبی برای بهبود پذیرش آندومتر می باشد و لذا ما استفاده روتین از سیلدنافیل سیترات خوراکی را در بیماران با شکست های قبلی سیکل های ART به دلیل کم بودن ضخامت آندومتر توصیه می کنیم.

    کلید واژگان: سیلدنافیل سیترات, ضخامت آندومتر, انتقال جنین}
    Razieh Dehghani Firouzabadi, Robab Davar, Farzaneh Hojjat, Mohammad Mahdavi
    Background

    Sildenafil citrate may increase endometrial thickness and affect the outcome of frozen-thawed embryo transfer cycles.

    Objective

    The aim of this study was to estimate the effect of sildenafil citrate on ultrasonographic endometrial thickness and pattern and to investigate the estrogen level on the day of progesterone administration, the implantation rate and chemical pregnancy rate in frozen embryo transfer cycles.

    Materials And Methods

    This randomized controlled trial was conducted on 80 patients who had an antecedent of poor endometrial response and frozen embryos. 40 patients were given estradiol by a step up method with menstruation to prepare the endometrium, and the other 40 were given sildenafil citrate tablets (50 mg) daily in addition to the above treatment protocol from the first day of the cycle until the day progesterone was started. This was discontinued 48-72 hours prior to the embryo transfer.

    Results

    The endometrial thickness was significantly higher in the sildenafil citrate group (p<0.0001), the triple line patterns of the endometrium were significantly higher in the sildenafil citrate group (p<0.0001), while the intermediate patterns of the endometrium were not significantly different in the two groups. The echogen patterns of the endometrium were significantly higher in control group (p<0.0001). Finally, implantation rate and the chemical pregnancy rates were higher in the sildenafil citrate group but not significantly.

    Conclusion

    As our study shows, the oral use of sildenafil citrate is a good way to improve the endometrial receptivity. We recommend the routine use of oral sildenafil citrate in patients with a previous failure of assisted reproduction technology cycles due to poor endometrial thickness.

    Keywords: Sildenafil citrate, Endometrial thickness, Embryo transfer}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، عباس افلاطونیان، رباب داور، لیلی سخاوت، فاطمه منصوری مقدم
    مقدمه
    یکی از مراحل مهم در موفقیت تکنیک های کمک باروری، تحریک موثر فولیکول های تخمدان و القاء مناسب تخمک گذاری می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر استفاده از روش hCG با دوز کم به اضافه آگونیست هورمون آزاد کننده گنادوتروپین (GnRH) بر روی القاء تخمک گذاری و مقایسه آن با روش hCG تنها با دوز استاندارد در تکنیک IUI با پروتکل آنتاگونیست انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در سال 91-1390 بر روی 100 زوج نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات ناباروری دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد انجام شد. زنان نابارور 18 تا 35 ساله که تحت درمان با پروتکل آنتاگونیست قرار گرفته بودند، پس از رسیدن حداقل 3 فولیکول به 18 میلی متر، به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. به یک گروه، hCG با دوز کم (2500 واحد) به اضافه آگونیست GnRH (2/0 میلی گرم تریپتورلین) و به گروه بعدی hCG تنها (10000 واحد) به صورت عضلانی تزریق شد. در هر دو گروه، 36-34 ساعت پس از تزریق، IUI انجام شد. داده ها پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 5/11) و آزمون های کای اسکوئر و تی دانشجویی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بیماران از نظر ضخامت آندومتر، میزان استرادیول در روز تزریق hCG و تعداد آمپول های گنادوتروپین مصرف شده تفاوتی نداشتند (1/0=p). سندرم تخمدان تحریک شده در گروه hCG تنها، بیشتر بروز کرد ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود (1/0=p). بارداری شیمیایی در گروه آگونیست GnRH بالاتر بود (03/0=p)، و دو گروه از نظر بارداری کلینیکی اختلاف معناداری نداشتند (07/0=p).
    نتیجه گیری
    روش hCG با دوز کم به اضافه اگونیست GnRH، می تواند یک روش خوب و حتی جایگزین روش های استاندارد HCG در تحریک تخمک گذاری در پروتکل های آنتاگونیست محسوب شود.
    کلید واژگان: تحریک تخمک گذاری, تکنیک های کمک باروری, گنادوتروپین جفتی, هورمون آزاد کننده گنادوتروپین}
    Razieh Dehghani Firouzabadi, Abbas Aflatoonian, Robab Davar, Leily Sekhavat, Fatemeh Mansouri Moghadam
    Introduction
    One of the most important steps in success of assisted reproductive techniques is appropriate ovulation induction and effective ovarian follicles stimulation. The aim of this study was to investigate the comparison of low-dose hCG plus gonadotropin releasing hormone (GnRH) agonist on ovulation induction and with standard dose hCG alone in intrauterine insemination technique with antagonist protocol.
    Methods
    This clinical trial was conducted on 100 infertile couples who referred to infertility research center in Shahid Sadoughi university of medical sciences، Yazd، 2010 - 2011. Infertile women aged 18 to 35 who were treated with antagonist protocol were divided randomly into two groups after development of at least 3 follicles beyond 18mm diameter. Low dose of hCG (2500 IU) plus GnRH agonist (0. 2mg Triptorelin، intra muscular) were given to one group (n=70) and the next group (n=70) received hCG alone (10،000 IU، intra muscular). After 34 to 36 hours of injection intrauterine insemination was done in both groups. Data were analyzed with SPSS software version 11. 5 and T student and Chi-square tests. P value less than 0. 05 was considered significant.
    Result
    The patients were not different in terms of endometrial thickness، estradiol levels on day of hCG injection and the number of used gonadotropin ampoules (p=0. 1). Higher incidence of ovarian hyperstimulation syndrome (OHSS) was seen in the only hCG group، but this difference was not statistically significant (p=0. 1). Chemical pregnancy was significantly higher in low dose of hCG plus GnRH agonist (p=0. 03). However، no differences were observed between two groups in terms of clinical pregnancy (p=0. 07).
    Conclusions
    Using low dose hCG plus GnRH agonist can be considered as an appropriate and alternative method instead of standard methods of hCG in ovulation induction with antagonist protocols.
    Keywords: Chorionic Gonadotropin, Gonadotropin releasing hormone, Ovulation induction, Reproductive techniques, assisted}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، فرناز محمدیان*، مهری مشایخی، رباب داور، مریم افتخار
    مقدمه
    تعیین لقاح اووسیت و کیفیت جنین یکی از مهم ترین اهداف در سیکلهای ART می باشد. مایع فولیکولی یک محیط مهم برای رشد اووسیت ایجاد می کند و بعضی از بیوکمیکال ها مایع فولیکولی مثل (pregnancy-associated plasma protein-A (PAPP-A ممکن است نقش مهمی در پیشگویی میزان موفقیت ART داشته باشند.
    هدف
    این مطالعه برای ارزیابی اینکه آیا تفاوتی در میزان PAPP-A در مایع فولیکولی، لقاح و کیفیت جنین ها در دو پروتکل آگونیست Long GnRH و پروتکل آنتاگونیست Flexible مولتی دوز در سیکل های ART وجود دارد یا خیر انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این بررسی مقطعی، تعداد 100 بیمار که کاندید سیکل ART بودند، وارد مطالعه و به دو گروه: تحت درمان با پروتکل آگونیست (Long GnRH (51 نفر و تحت درمان با پروتکل آنتاگونیست Flexible مولتی دوز (49 نفر)، تقسیم شدند. نمونه مایع فولیکولی از فولیکول رسیده بیمار در زمان پونکسیون گرفته و سطح PPAP-A، لقاح و کیفیت جنین از همان اووسیت بدست آمده، در هر دو گروه ارزیابی شد.
    نتایج
    تفاوت معنی داری در میانگین سطح PPAP-A مایع فولیکولی در گروه تحت درمان با پروتکل آگونیست GnRH نسبت به پروتکل آنتاگونیست GnRH دیده نشد (به ترتیب 1/4±3/5 در مقابل 1/9±3/8). میانگین سطح PPAP-A مایع فولیکولی در اووسیت لقاح یافته و جنین با کیفیت خوب در دو گروه اختلاف معناداری نداشت.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه، تفاوت قابل توجهی در سطح PPAP-A مایع فولیکولی در سیکل های با پروتکل Long GnRH agonist و Multiple-dose flexible GnRH antagonist مشاهده نشد.
    کلید واژگان: PPAP, A, مایع فولیکولی, آگونیست و آنتاگونیست GnRH, تکنولوژی کمک باروری}
    Razieh Dehghani Firouzabadi, Farnaz Mohammadian, Mehri Mashayekhy, Robab Davar, Maryam Eftekhar
    Background
    Determination of oocyte fertilization and embryo quality are one of the most important purposes in ART cycles. Follicular fluid provides an important microenvironment for development of oocytes and some biochemical characteristics of the follicular fluid, such as pregnancy-associated plasma protein-A (PAPP-A), may play an important role in prediction of success rate of ART.
    Objective
    This study was performed to evaluate whether there was any difference in follicular fluid PAPP-A, fertilization, and embryo quality between GnRH agonist long protocol and flexible GnRH antagonist multiple-dose protocol in ART cycles.
    Materials And Methods
    A total of 100 women who were candidates for ART were enrolled the study and were divided into two groups, GnRH agonist (GnRHa) long protocol (n=51) and flexible GnRH antagonist (GnRHant) multiple-dose protocol (n=49). Follicular fluid sample was obtained from a single mature follicle and follicular fluid PAPP-A level, fertilization and embryo quality of the same oocyte were evaluated in both groups.
    Results
    There was no significant difference in the mean levels of follicular fluid PAPP-A between the GnRHa protocol and GnRHant protocol (3.5±1.4 vs. 3.8±1.9, respectively). The mean levels of follicular fluid PAPP-A in fertilized oocyte and good quality embryo were comparable in GnRHa and GnRHant protocols.
    Conclusion
    Our data indicated that no differences of follicular fluid PAPP-A levels were observed between cycles using GnRHa long protocol and those of using flexible GnRHant multiple-dose protocol.
    Keywords: Pregnancy, associated plasma protein A, Follicular fluid, GnRH agonist, GnRH antagonist, Assisted reproductive technology}
  • شهناز مجاهد، عباس افلاطونیان، نیره خادم، راضیه دهقانی فیروزآبادی، مژگان کریمی
    مقدمه
    خون ریزی بعد از زایمان یکی از سه علت مهم عوارض و مرگ و میر مادری به خصوص در کشورهای در حال توسعه می باشد. تاکنون بررسی های متنوعی در رابطه با تاثیر داروهای شیمیایی و گیاهی بر کاهش خونریزی بعد از زایمان انجام شده است. این مطالعه نیز با هدف بررسی تاثیررطب بر خونریزی بعد از زایمان انجام گرفت.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بود که بر روی 94 نفر از مادران واجد شرایط انجام شد. نمونه ها پس از انتخاب به طور تصادفی به دوگروه تقسیم می شدند. در گروه یک بلافاصله بعد از خروج جفت انفوزیون 20 واحد اکسی توسین در هزار سی سی سرم قندی نمکی شروع و در گروه دوم پس از خروج جفت علاوه بر شروع انفوزیون 20 واحد اکسی توسین در هزار سی سی سرم قندی نمکی؛ 100 گرم رطب مضافتی بم همراه با یک لیوان آب گرم در اختیار مادر قرار می گرفت و از وی خواسته می شد که در عرض 10 دقیقه میل نماید. میزان خونریزی مادر با وزن کردن شان و پدهای استفاده شده محاسبه و یک گرم افزایش وزن معادل یک سی سی خون در نظر گرفته می شد. پس از جمع آوری اطلاعات با استفاده از ویرایش 12 نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل اطلاعات انجام شد.
    نتایج
    دو گروه از نظر همه متغیرهای مورد بررسی همگن بودند. در رابطه با هدف اصلی پژوهش نتایج نشان داد میانگین خونریزی در پایان 2 ساعت اول بعد از زایمان در گروه اکسی توسین 11/127 سی سی و در گروه اکسی توسین و رطب 5/68 سی سی بود که با 001/0=PV اختلاف آماری معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به موثر بودن مصرف رطب در کاهش خونریزی بعد از زایمان و عدم وجود عوارض جانبی پیشنهاد می شود اهمیت مصرف آن به طرق مختلف همچون کارگاه های آموزشی به کارشناسان مربوطه اموزش داده شده، همچنین بررسی های بیشتری در این زمینه انجام گیرد.
    کلید واژگان: خونریزی بعد از زایمان, رطب, اکسی توسین}
    Sh Mojahed, A. Aflatunian, N. Khadem, R. Dehghani Firouzabadi, M. Karimi Zarchi
    Introduction
    Postpartom hemorrhage is one of the most major problems that threaten the mother's health and is regarded as one of the most important reasons for mortality specially in the developing countries. So far, many studies have been conducted in regard to effectiveness of chemical and herbal medicine on decrease of Postpartom hemorrhage. This study aimed to investigate effectiveness of date (Rutab) on postpartum hemorrhage.
    Methods
    This is a clinical trial study in which 94 subjects, having the adequate criteria for the research, were selected in Shahid Sadoughi Hospital. The participants were divided into two groups. In the first group, immediately after placenta delivery infusion, 20 unit oxytocin in 1000 ml 5% dextrose in water with normal salin solution(group 1) were given, whereas in the second group, infusion of 10 unit oxytocin in 1000 ml 5% dextrose in water with normal salin solution associated with 100 gram date (Rutab) were given and the patients were required to have them in 10 minutes. At the same time a plastic and a cotton sheet were widen under the patients. Blood loss was determined by regular weighting of the buttocks that were previously weighted. The difference was calculated before and after weight (1 gram increase in weight was considered to be equivalent to 1ml blood). Data were submitted to SPSS software and then analyzed by T-test, Chi-squre, Mann-whitney.
    Results
    The two groups were homogenous in regard to all the variables. The study results indicated that the bleeding mean was 127/11 ml at the two hour after delivery in the first group and 68/5 ml in the second group. There was a significant difference between postpartum hemorrhages of the two groups
    Conclusion
    Since date(Rutab) was more effective than infusion oxytocin on post partum hemorrhage and no side effect was reported for that, it is recommended that its significance will be prposed to related specialist. Moreover, extra investigations are necessitated for future studies.
    Keywords: Postpartum hemorrhage, Oxytocin, Date}
  • مریم افتخار، راضیه دهقانی فیروزآبادی*، حسام الدین کریمی، الهام رحمانی
    مقدمه
    آگونیست و آنتاگونیست GnRH (هورمون آزادکننده گنادوتروپین) در جلوگیری از ترشح نارس و ناگهانی LH نقش دارند. تفاوت های متعددی بین 2 پروتکل وجود دارد.
    هدف
    در این مطالعه نتایج انتقال جنین فریز شده حاصل از پروتکل های تحریک تخمک گذاری قبلی با آگونیست و آنتاگونیست در زنان نابارور با هم مقایسه و هر گونه اثرات مضر آنتاگونیست GnRH را بر روی اووسیت و جنین مورد بررسی قرار دادیم.
    مواد و روش ها
    گروه مورد مطالعه شامل تمام زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقاتی و درمانی ناباروری یزد بود. در کل خانمهای 20 تا 35 ساله که بر اساس شرایط ورود و خروج مطالعه، برای انتقال جنین فریز کاندید شده بودند، در این مطالعه شرکت کردند. بیماران بر اساس پروتکل تحریک تخمک-گذاری قبلی به دو گروه آگونیست (GnRH (165 بیمار و آنتاگونیست (165 بیمار) تقسیم شدند. انتقال جنین فریز شده در هر دو گروه بعد از آمادگی آندومتر انجام و پیامدهای اصلی شامل لانه گزینی، میزان حاملگی شیمیایی و بالینی بررسی شد.
    نتایج
    میزان لانه گزینی و حاملگی بالینی بعد از انتقال جنین فریز شده در گروه آگونیست و آنتاگونیست به ترتیب %16/3 در مقابل %15/7 (0/806=p) و %38/1 در مقابل %36/9 با (0/915=p) و میزان حاملگی شیمیایی %44/8 در مقابل 43/6% با (0/915=p) بوده است.
    نتیجه گیری
    تفاوت آماری معنی داری از نظر میزان لانه گزینی و حاملگی بین دو گروه وجود نداشت. هر چند که میزان حاملگی در گروه انتقال جنین تازه با پروتکل آنتاگونیست کمتر از گروه آگونیست بود. بنابراین ممکن است کاهش این پارامترها به دلیل اثرات مضر آنتاگونیست بر روی آندومتر و نه بر جنین و اووسیت باشد.
    کلید واژگان: آگونیست GnRH, آنتاگونیست GnRH, Cryopreserved, انتقال جنین, پیامد حاملگی}
    Maryam Eftekhar, Razieh Dehghani Firouzabadi, Hesamoddin Karimi, Elham Rahmani
    Background
    GnRH agonist and antagonist were developed to control the premature release of LH surge. There is some difference between two protocols.
    Objective
    We compared the outcome of frozen-thawed embryo transfer in infertile women who used GnRH agonist or antagonist protocol for previous COH cycle and evaluation of any adverse effect of GnRH antagonist on oocyte and embryo.
    Materials And Methods
    The study group included all infertile women who referred to Yazd Research and Clinical Center for Infertility. Overall 20-35 years old women who were candidate for frozen-thawed embryo transfer with regard to inclusion and exclusion criteria were participated in the study. The patients based on previous control ovarian stimulation (COH) protocol divided in to two groups: GnRH agonist long protocol (n=165) and GnRH antagonist multiple dose protocol (n=165). Frozen-thawed embryos were transferred after endometrial preparation in both groups. Main outcome measures were: implantation, chemical and clinical pregnancy rate.
    Results
    The implantation and clinical pregnancy rate following cryopreserved embryo transfer in GnRH agonist group and antagonist group were 16.3% vs. 15.7% (p=0.806) and 38.1% (63/165) vs. 36.9% (61/165) (p=0.915) and chemical pregnancy rate was 44.8% (74/165) vs. 43.6% (72/165) (p=0.915) respectively.
    Conclusion
    There was no statistically difference between two groups in terms of implantation and pregnancy rate. Although pregnancy rate in fresh embryo transfer in antagonist cycles was lower than agonist groups, Therefore decrease in these parameters might be due to detrimental effect of GnRH antagonist on the endometrium, not embryo or oocyte.
    Keywords: GnRH agonist, GnRH antagonist, Cryopreserved, Embryo transfer, Pregnancy outcome}
  • لیلی سخاوت، راضیه دهقانی فیروزآبادی
    مقدمه
    گرگرفتگی یکی از مشکلات یائسگی است و استروژن به عنوان درمان اصلی گرگرفتگی شناخته می شود. بسیاری از بیماران به علت احتمال افزایش خطر سرطان ها مانند سرطان پستان از استفاده استروژن خودداری می کنند. در درمان جایگزینی هورمونی از داروهای متعددی استفاده شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر پروتئین سویا بر علایم گرگرفتگی در زنان یائسه انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور طی سال های 88-1386 بر روی زنان مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان شهید صدوقی یزد با علائم گرگرفتگی یائسگی انجام شد. 90 زن در گروه سنی 55-49 سال در دو گروه سویا (45 نفر) و دارونما (45 نفر) قرار گرفتند. برای افراد گروه سویا به مدت 12 هفته، روزانه 20 گرم پودر سویا تجویز شد و افراد گروه دارونما به طور همزمان به مدت 12 هفته دارونما (20 گرم پودر نان خشک) دریافت کردند. در پایان دوره درمان، دو گروه از نظر بهبودی (شامل تعداد دفعات گرگرفتگی در روز و شدت آن) با یکدیگر مقایسه شدند. اطلاعات پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 15) و آزمون های کای اسکوئر و تی دانشجویی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در پایان دوره درمان، از 45 بیمار گروه درمان با سویا، 34 نفر (6/77%) به درمان پاسخ دادند در حالی که تنها 6 نفر از بیماران گروه دارونما (3/13%) با درمان با دارونما بهبود یافتند (001/0=p).
    نتیجه گیری
    سویا و فرآورده های آن یکی از رژیم های درمانی موثر، کم خطر و کم هزینه جهت کاهش علایم گرگرفتگی یائسگی می باشد.
    کلید واژگان: پروتئین سویا, دارونما, گرگرفتگی, یائسگی}
    Leily Sekhavat, Raziah Dehghani Firouzabadi
    Introduction
    Hot flash is a medical complication of menopause and estrogens have been known as its main treatment. Likely due to increased risk of cancers such as breast cancer, use of estrogen is avoided by many patients. Hence, various medicines are taken in replacement of hormone therapy. The aim of this study is to compare the efficacy of Soy protein on menopausal hot flash.
    Methods
    A randomized double-blind clinical trial was done on menopausal women that referred for hot flash symptoms to Shahid Sadoughi Hospital in Yazd from 2007 to 2009. Ninety women, aged 49 to 55 years were selected and divided into two groups. Soy group (n=45) received 20 gram soy powder for 12 weeks, and placebo group (n= 45) received 20 gram Bread powder at the same time. After 12 weeks, the changes in frequency and intensity of hot flashes of two groups were compared. Data were analyzed by SPSS software version 15, T-student and X2 tests. p<0.05 was considerate significant.
    Results
    After 12 weeks, of 45 women in Soy group 34 (77.6%) have improved; while only 6 women (13.3%) in placebo had improvement (p=0.001).
    Conclusion
    Soy protein is a useful, costless and with lower side-effect diet in treatment of menopausal hot flash.
    Keywords: Hot flash, Menopause, Placebo, Soy protein}
  • سید مرتضی سیفتی*، کاظم پریور.، عباس افلاطونیان، راضیه دهقانی فیروزآبادی، محمدحسن شیخها
    مقدمه
    اندومتریوز یکی از شایع ترین بیماری های زنان است که عوامل ژنتیکی و محیطی در پاتوژنز آن دخیل می باشند. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهند قرار گرفتن در معرض آلاینده های محیطی، یک عامل خطرساز برای ابتلا به اندومتریوز می باشد. بنابراین ژن GSTM1 به عنوان یکی از ژن های درگیر در سم زدایی ترکیبات سمی بیرونی و درونی سلول ها، مورد توجه است.
    هدف
    چندین مطالعه نشان داده اند که بین جهش نول ژن GSTM1 و اندومتریوز ارتباط وجود دارد. در این مطالعه ارتباط بین ژنوتیپ نول ژن GSTM1 با استعداد ابتلا به اندومتریوز و همچنین با شدت بیماری در زنان مرکز و جنوب ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    101 زن مبتلا به اندومتریوز و 142 زن سالم غیر خویشاوند و در سن باروری، در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند. DNA ژنومی از خون محیطی تمامی افراد استخراج و ژنوتیپ نول ژن GSTM1 به کمک روش واکنش زنجیره ای پلی مراز (PCR) تعیین گردید.
    نتایج
    ارتباط معنی داری بین فراوانی ژنوتیپ نول در بیماران و گروه کنترل وجود نداشت (50/5% در برابر 52/1%، p=0.804). به علاوه در نمونه مورد مطالعه، فنوتیپ مذکور با شدت اندومتریوز نیز ارتباطی نداشت (p=0.77).
    نتیجه گیری
    مطالعه بیشتر برای بررسی برهم کنش های بین ژن و محیط و همچنین ژن های مختلف با یکدیگر، بخصوص ترکیب پلی مورفیسم های ژن GSTM1 و ژن های دیگر خانواده GST مورد نیاز است.
    کلید واژگان: اندومتریوز, گلوتاتیون, S, ترانسفراز M1, ژنوتیپ نول}
    Seyed Morteza Seifati *, Kazem Parivar, Abbas Aflatoonian, Razieh Dehghani Firouzabadi, Mohammad Hasan Sheikhha
    Background
    Endometriosis is one of the most common gynecologic disorders. It is a complex trait and both genetic and environmental factors have been implicated in its pathogenesis. There is growing evidence indicating that exposure to environmental contaminants is a risk factor for endometriosis. Glutathione-S-Transferase M1 (GSTM1) is one of the genes involved in detoxification of endogenous and exogenous compounds.
    Objective
    Several studies have indicated an association between GSTM1 null mutation and endometriosis. In this study, the possible association between the GSTM1 gene null genotype and susceptibility to endometriosis in woman from central and southern Iran was investigated.
    Materials And Methods
    One hundred and one unrelated premenopausal women with endometriosis and 142 unrelated healthy premenopausal women without endometriosis were enrolled in the study. Genomic DNA was extracted from Peripheral blood in all subjects. GSTM1 null genotyping was performed by polymerase chain reaction (PCR).
    Results
    There was no significant difference between frequencies of GSTM1 null genotype in case and control groups (50.5% Vs. 52.1%, p=0.804). Furthermore, this genotype was not associated with severity of endometriosis in our sample (p=0.77).
    Conclusion
    further studies involving gene-environment and gene-gene interactions, particularly combination of GSTM1 and other GST gene family polymorphisms are needed.
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، لیلی سخاوت، محمد غفور زاده، رضیه سادات طباطبایی، دکترتهمینه فرج خدا
    مقدمه
    آماده سازی دهانه رحم برای انجام زایمان یکی از مشکلات مامایی محسوب می شود. هدف این مطالعه تعیین اثر ایزوسورباید مونونیترات و مقایسه آن با سنتوسینون با دوز کم، در آماده سازی دهانه رحم در هنگام زایمان است.
    روش کار
    در این مطالعه، جامعه پژوهش را زنان باردار نولی پار مراجعه کننده به بیمارستان شهید صدوقی یزد طی سالهای 87-1386 تشکیل می دادند. 100 زن حامله، شکم اول ترم به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده قرص ایزوسورباید مونونیتریت40 میلی گرم به صورت واژینال (50 نفر) و سنتوسینون با دوز کم (50 نفر) تقسیم شدند. تاثیر و ایمنی دو روش از نظر آماده سازی سرویکس و مدت زمان بین شروع درمان تا زایمان در دو گروه با هم مقایسه شد. داده ها با نرم افزار SPSS (نسخه 15)، توسط آزمونهای آماری دقیق فیشر و تی دانشجویی بررسی شد.
    یافته ها
    در دو گروه مورد مطالعه از نظر متغیرهای میانگین سن، سن حاملگی (سونوگرافی، اولین روزآخرین قاعدگی) اختلاف وجود نداشت. میانگین زمان آماده سازی دهانه رحم تا القای زایمان در گروه قرص ایزوسورباید مونونیترات، 05/4 ± 13/36 ساعت و در گروه سنتوسینون با دوز کم، 88/3±28/36 ساعت بود (876/0= p) اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر نوع زایمان (سزارین و زایمان واژینال) وجود نداشت. شایعترین عارضه دارویی در گروه قرص ایزوسورباید مونونیترات، سردرد خفیف (70%) و در گروه سنتوسینون با دوز کم، تاکیسیستول / هیپرتون (4%) بود. آپگار دقیقه اول و پنجم در دو گروه یکسان بود.
    نتیجه گیری
    استفاده از قرص ایزوسورباید مونونیترات واژینال برای آماده سازی دهانه رحم، تاثیری مشابه با سنتوسینون با دوز کم دارد و می تواند به عنوان یک روش مؤثر، ساده، کم هزینه و ایمن در آماده سازی دهانه رحم مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: ایزوسورباید مونونیترات, سنتوسینونبا دوز کم, آماده سازی دهانه رحم, زایمان}
    Raziah Dehghani Firouzabadi, Leila Sekhavat, Mohammad Ghafoorzadah, Raziaosadat Tabatabaii, Tahminah Farajkhoda
    Introduction
    Cervical ripening for labor induction is one of the obstetrical problems. The aim of this study was to compare the efficacy profile of isosorbide mononitrate with low dose syntocinon for cervical ripening at labor.
    Methods
    The study population was nulliparous women referred to Shahid Sadoughi Hospital of Yazd in 2008-2009. 100 primigravid women were randomly assigned to two groups that received either vaginal isosorbide mononitrate tablets 40 mg (n= 50) or low-dose syntocinon (n= 50) with simplification method. Effectiveness of each agent was the cervical ripening effect and the time from initiation of the treatment to delivery that were compared between two groups. Efficacy and safety outcomes were compared in two groups. Data were analyzed by t-test and Fisher’s exact test with SPSS software version 15.
    Results
    The results showed that there were no significant differences between the two groups regarding mean of age and gestational age (with sonography and Last Menstrual Period). Mean of cervical ripening time was 36.13±4.057 hours in isosorbide mononitrate group and 36.28±3.886 hours in low–dose syntocinon group (P=0.876). There was no significant difference in mode of delivery (cesarean or vaginal) between two groups. The most common side effect in isosorbide mononitrate group was light headache (70%) and in low-dose syntosinon group it was tachysystole/hypertone (4%). One and five minute’s neonatal apgar were similar in two groups.
    Conclusion
    Use of vaginal isosorbide mononitrate was as effective as low dose syntocinon in cervical ripening can be used as an effective, simple, low cost and safety method in cervical ripening.
  • محمدعلی کریم زاده، راضیه دهقانی فیروزآبادی*، فرزانه گوهرزاد
    مقدمه
    خونریزی غیر طبیعی رحمی علت شایع اختلالات رحمی در بین زنان قبل و بعد از یائسگی می باشد.
    هدف
    ارزیابی و مقایسه ارزش تشخیصی سالین سونوهیستروگرافی و هیستروسکوپی در شناسایی خونریزی های غیر طبیعی رحمی.
    مواد و روش ها
    65 بیمار با خونریزی غیرطبیعی رحمی وارد این مطالعه شدند.در همه نمونه ها ابتدا سالین سونوهیستروگرافی و پس از آن هیستروسکوپی انجام شد. حساسیت، اختصاصی بودن، ارزش تشخیصی مثبت و منفی و صحت هر دو روش محاسبه گردید.
    نتایج
    به عنوان شایعترین اختلال در سالین سونو هیستروگرافی هیپرپلازی آندومتر در 19 بیمار، و در هیستروسکوپی آندومتر در 15 بیمار تشخیص داده شد. حساسیت 73/3% و 71/4% برای پولیپ هیپرپلازی آندومتر و میوم زیر مخاطی به ترتیب گزارش گردید. در حالیکه اختصاصی بودن برای پولیپ 96%، هیپرپلازی 82/3% میوم زیر مخاطی 90/7% گزارش گردید.
    نتیجه گیری
    در مقایسه با هیستروسکوپی، سالین سونو هیستروگرافی حساسیت و اختصاصی بودن بالایی را در شناسایی میوم زیر مخاطی نسبت به پولیپ آندومتر و هیپرپلازی نشان داد.
    کلید واژگان: خونریزی غیر طبیعی رحمی, اختلالات رحمی, سونوهیستروگرافی, هیسترسکوپی}
    Mohammad Ali Karimzadeh, Razieh Dehghani Firouzabadi, Farzaneh Goharzad
    Background
    Abnormal uterine bleeding is a common presentation of uterine abnormalities among premenopausal and postmenopausal women.
    Objective
    To evaluate and compare the diagnostic accuracy of saline contrast sonohysterography and hysteroscopy for detecting the cause of abnormal uterine bleeding.
    Materials And Methods
    A total of 65 women with abnormal uterine bleeding were enrolled in this study. A prior saline contrast sonohysetrography followed by a hysteroscopy was performed in all cases. Sensitivity, specificity, positive and negative predictive value and test accuracy were calculated.
    Results
    As the most common abnormality, SCSH showed hyperplasia in 19 patients while hysteroscopy diagnosed polyp in 15 cases. A sensitivity of 73.3%, 71.4% and 90.9% were reported for polyp, hyperplasia and submucous myoma respectively whereas the specificity was calculated 96% for polyps, 82.3% for hyperplasia and 90.7% for submucous myoma.
    Conclusion
    Comparing with hysteroscopy, sonohysterography showed a high sensitivity and specificity for detecting submucous myoma but not for endometrial polyp and endometrial hyperplasia.
  • سعیده دشتی، محمد غفورزاده، تهمینه فرج خدا، راضیه دهقانی فیروزآبادی
    مقدمه

    برای القای سقط از روش های گوناگون طبی و جراحی استفاده می شود. پروستاگلندین ها به اشکال مختلف، مانند قرص واژینال، ژل، تزریق داخل آمنیونی و خارج آمنیونی، کاربرد دارد. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر پروستاگلندین E2 خارج آمنیونی با اکسی توسین با دوز بالا در القای سقط طراحی گردید.

    روش بررسی

    در این مطالعه60 زن مراجعه کننده جهت القای سقط به بیمارستان شهید صدوقی یزد طی سال 1387-1386 به روش در دسترس، انتخاب و براساس جدول اعداد تصادفی به دو گروه 30 نفره پروستاگلندین E2 خارج آمنیونی و اکسی توسین با دوز بالا تقسیم شدند. روش گردآوری داده ها پرسشنامه بود و جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازآزمونهای آماری دقیق فیشر و کای دو استفاده گردید.

    نتایج

    در مقایسه تاثیر روش القای سقط میزان موفقیت در گروه درمانی پروستاگلندین بیشتر بود (014/0=p)، همچنین میانگین زمان القای سقط در روش پروستاگلندین کوتاه تر بود (0001/0=p). میانگین زمان القای تا سقط در هر دو گروه، در جنینهای مرده کوتاه تر از جنینهای زنده بود، [در گروه پروستاگلندین(001/0=p) و در گروه اکسی توسین (011/0=p)]. میزان بروز عوارض ناشی از درمان تفاوت معنادار آماری نداشت. در هر دو گروه، میانگین زمان القای سقط در سن حاملگی 14-12 هفته طولانی تر از هفته های 11-8 و 19-15 بوده که در گروه پروستاگلندین این تفاوت معنادار بود (001/0=p).

    نتیجه گیری

    استفاده از روش پروستاگلندین E2 خارج آمنیونی در القای سقط موثرتر از اکسی توسین با دوز بالا بوده و با کوتاه کردن زمان القایی سقط و کاهش نیاز به کورتاژ می تواند سبب کوتاه تر شدن زمان بستری، کاهش هزینه ها و افزایش رضایتمندی بیماران گردد.

    کلید واژگان: سقط, پروستاگلندین E2 خارج آمنیونی, اکسی توسین}
    S. Dashti, M. Ghafourzadeh, T. Farajkhoda, R. Firoozabadi Dehghani

    Medical and surgical methods are used for induction of abortion. Prostaglandins are used in various forms such as vaginal tabs, gels, intra-amniotic and extra-amniotic injections. The object of this study was to compare the effectivenes of extra-amniotic PGE2 and high-dose oxytocin in induction of abortion.

    Methods

    The study included 60 women admitted for induction of abortion in Shahid Sadoughi hospital of Yazd from 2007 till 2009. They were randomly allocated in two groups. Data was collected by a questionnaire and statistical tests such as Fisher’s exact and chi square were used for analysis of data. The success rate in PGE2 group (P=0.014) was higher than oxytocin group. The mean time of induction of abortion in PGE2 method was shorter than oxytocin method (p=0.0001). In both the two groups, the mean time of induction of abortion in dead fetuses was shorter than that in live fetuses (p=0.0001 for PGE2 group and =0.011 for oxytocin group). There was no significant difference in the rate of complications of treatment in the two groups. In both the two groups, the mean time of induction of abortion in the 12-14 weeks period was longer than 8-11 and 15-19 weeks, which was significant in the PGE2 group (p=0.001). The use of extra-amniotic PGE2 method in induction of abortion is more effective than high-dose oxytocin and by decreasing the induction period and need for currettage, hospitaliztion period and expenditure ca be decreased leading to increased satisfaction of patients.

  • لیلی سخاوت، راضیه دهقانی فیروز آبادی، محمدعلی کریم زاده میبدی
    زمینه و هدف
    مطالعات نشان داده است که وضعیت قرار گرفتن مادر در مرحله اول زایمان بر طول مدت مرحله دوم موثر است. هدف این مطالعه تاثیر قرار گرفتن مادر در وضعیت های نشسته و لیتوتومی (خوابیده به پشت) بر طول مدت مرحله دوم و نیز عوارض مادر و نوزاد در زنان نخست زا در شهرستان یزد بود.
    روش بررسی
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی 110 زن نخست زای مراجعه کننده به بیمارستان آموزشی شهید صدوقی یزد که دارای حاملگی ترم و سیر زایمان طبیعی بودند؛ طی سال 85-1384 بررسی شدند. آزمودنی ها به روش تصادفی طی مرحله دوم زایمان در دو وضعیت نشسته و لیتوتومی قرار گرفتند و زایمان نمودند. طول مدت مرحله دوم زایمان محاسبه و بعد از زایمان میزان اپی زیوتومی، پارگی و صدمات دیگر پرینه و آپگار 5 دقیقه اول نوزاد هر دو گروه بررسی و با هم مقایسه گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون های آماری T student و کای اسکوئر تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنی داری کمتر از 05/0 معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    در گروه نشسته و لیتوتومی میانگین طول مرحله دوم به ترتیب 34 و 42 دقیقه بود (P<0.05). 15 نفر (3/27درصد) از گروه نشسته و 24 نفر (6/43درصد) از گروه لیتوتومی دچار درجاتی از پارگی پرینه شدند (P<0.05). آپگار 5 دقیقه اول نوزاد دو گروه تفاوت معنی دار آماری نداشت.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که قرار دادن مادر در وضعیت نشسته در مرحله دوم زایمان باعث سریع تر شدن این مرحله و کاهش صدمه به پرینه مادر می شود.
    کلید واژگان: وضعیت لیتوتومی, وضعیت نشسته, مرحله دوم زایمان, صدمات پرینه, آپگار}
    Leila Sekhavat, Razieh Dehghani Firuzabadi, Mohammad Ali Karimzadah Mibodi
    Background And Objective
    Maternal position during the second stage of labor can be considered to be an intervention in the natural course of labor. This study aimed to establish the effect of sitting versus lithotomic position on duration of second stage of labor, preneal truma and neonatal outcome.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was done on 110 term nuliparuse women with normal conducte of labor in second stage, which divided randomly in sitting position, (n=55) and lithotomic position (n=55) in teaching hospital in Yazd, Iran during 2005-06. Duration of second stage, Perinea trauma and first 5 minutes APGAR evaluated and compared in two groups. Data analyzed by SPSS-11.5 with T student and Chi square tests. P<0.05 was significant.
    Results
    Duration of second stage of labor was 34 and 42 minutes in sitting and lithotomic position respectively (P<0.05). Perinea damage was seen in 15 (27.3%) and 24 (43.6%) women of sitting and lithotomic position respectively (P<0.05). No significant difference existed between the groups in neonatal first 5 minutes APGAR.
    Conclusion
    This study showed that sitting position reduce second stage duration and perinea trauma versus lithotomic position.
    Keywords: Lithotomic position, Sitting position, Second stage of labor, Perineal trauma}
  • محمود فلاح تفتی، راضیه دهقانی فیروزآبادی، حمید فلاح تفتی
    مقدمه
    نازایی یکی از مسائل شایع جامعه است (15%-10%) که می تواند عوارض جبران ناپذیری در خانواده ایجاد کند. روش های متعددی جهت تشخیص نازائی وجود دارد از جمله هیستروسالپنگوگرافی (HSG) که از سال 1922 شروع و با تغییراتی در نوع ماده حاجب و روش انجام آن، کماکان به عنوان یکی از تستهای اولیه جهت بررسی وضعیت لوله ها است که همزمان رحم وسرویکس را مورد ارزیابی قرار می دهد.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی وOutcome Study می باشد که به روش Case Series انجام شده است. 117 موردی که جهت انجام تست HSG مراجعه کرده بودند طی دو سال از نظر میزان حاملگی پیگیری شدند. در تحلیل یافته ها از SPSS.14 و آزمون دقیق فیشر و تست های T-test و کای اسکوار استفاده شد.
    نتایج
    افراد مراجعه کننده میانگین سنی 7/4±26 سال داشتند و مدت نازائی آنها 6 سال بود. در 98 نفر (8/83%) از نمونه ها یک یا دو لوله باز بود و به این ترتیب با بررسی سایر یافته ها علت دیگری جهت نازائی پیدا نشد. از این افراد 51 مورد (6/43%) طی دو سال حامله شدند. (حدود اعتماد: 95% از 6/34% تا 6/52%) نکته مهم آنکه 3/86% از کل حاملگی ها در 6 ماهه اول بعد از انجام HSG صورت گرفت.
    نتیجه گیری
    HSG نقش مهمی در تشخیص ودرمان نازائی دارد. تکنولوژی های جدید با اینکه اثرات مفید در تشخیص ودرمان نازائی دارند توصیه می گردد که بعد از انجام تست فوق به مدت 6 ماه که احتمال حاملگی حدود 60% است صبر کرد و در صورت عدم بروز حاملگی از روش های تکمیلی نظیر لاپاروسکوپی استفاده شود.
    کلید واژگان: هیستروسالپنگوگرافی, نازایی, حاملگی}
    M. Fallah- Tafti*, R. Dehghani- Firoozabadi, H. Fallah- Tafti
    Introduction
    Infertility is a common complication present in 10-15% of the population. It causes serious problems for the family. There are different methods for evaluation and treatment of infertility. One of the routine tests is hysterosalpingography that was first used in1922 and with changes in types of contrast media and its techniques, it is the primary test for simultaneous evaluation of tube, uterus body and cervix.
    Methods
    This descriptive clinical outcome study was carried out on the base of a case series study. The study was performed on 117 patients who referred for HSG procedure and were followed for 2 years for detection of pregnancy. Data was analyzed by SPSS.14, and statistical tests included student’s t-test, chi-square and Fisher exact test.
    Results
    The mean age of patients was 26±4.7 years. Duration of infertility was 6 years. Of the total, 98(83.8%) cases had one or both patent tubes on HSG. They didn’t have any established causes of infertility after scrutiny of other findings and 51(43.6%) cases became pregnant during 2 years (CI=95%,34.6-52.6%). Notable point was that 86.3% of pregnancies occurred in the first 6-months after HSG procedure.
    Conclusion
    HSG plays a significant role in infertility diagnosis and treatment in spite of the new techniques and methods for infertility diagnosis and treatment so follow up and control of patient for 6 months after HSG is recommended. If HSG fails, other procedures such as laparoscopy can be done.
  • لیلی سخاوت، راضیه دهقانی فیروزآبادی، محمد علی کریم زاده میبدی
    زمینه و هدف
    باز شدگی زخم یکی از عوارض مهم بعد از سزارین است و چاقی یکی از ریسک فاکتورهای عفونت زخم به همراه سایر عوارض می باشد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر دوختن یا ندوختن بافت زیر جلد در ایجاد عفونت و باز شدگی زخم بعد از عمل سزارین در افراد چاق انجام شده است.
    روش بررسی
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی در شهرستان یزد 100 نفر از زنان چاقی (که بافت زیر جلد آنها حداقل cm2 بود) و با روش سزارین زایمان می کردند به دو گروه 50 نفری تقسیم شدند، در گروه مورد بعد از دوختن فاشیای شکم بافت زیر جلد با نخ ویکریل 2/0 سوچور شد و گروه شاهد بعد از دوختن فاشیا، زیر جلد را باز گذاشته و جلد ترمیم شد. بیماران هر دو گروه از نظر ترشحات عفونت و باز شدگی زخم بررسی شدند. نتایج مطالعه با تست های آماری t-student و کای دو بررسی شد.
    یافته ها
    هر دو گروه از نظر سن، تعداد زایمان، نوع بیهوشی و نوع انسزیون یکسان بودند. عفونت چرکی (کشت مثبت) در 2 نفر ازگروه مورد و 5 نفر از گروه شاهد مشاهده شد (05/0P<) و باز شدگی در 7 نفر از گروه مورد و 17 نفر از گروه شاهد دیده شد (01/0P<).
    نتیجه گیری
    دوختن بافت زیر جلد می تواند در جلوگیری از عفونت و باز شدگی زخم بعد از سزارین در افراد چاق موثر باشد.
    کلید واژگان: افراد چاق, باز شدگی زخم, بافت زیر جلد}
    Lyla Sekhavat, Raziyh Dehghani -Firuzabadi, Mohamadali Karimzadeh Meybodi
    Background And Aim
    Wound disruption after cesarean section is a common complication; and obesity has been identified as strong independent risk factor for wound complications. The aim of this study was to test the hypothesis that closure of the subcutaneous fat decreases the incidence of wound infection and disruption after cesarean delivery.
    Methods
    In a clinical trial study conducted in Yazd, a hundred women with at least 2 cm of subcutaneous fat and cesarean delivery were included in the study. In 50 patients, subcutaneous tissue was closed using synthetic suture (group A), while in 50 control patients subcutaneous tissue was not closed (group B). Two groups were compare in relation to wound infection and disruption. Data were analyzed using student and X2 tests.
    Results
    Complications leading to wound infections (positive culture) were 2 women in group A and 5 women in group B (P<0.05) and disruption or opening of the incision were in 7 women in group A and in 17 women in group B (P<0.01).
    Conclusion
    Closure of the subcutaneous tissue can significantly reduce the rate of postoperative wound disruption in women with at least 2 cm of subcutaneous adipose tissue.
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، نعیمه طیبی، ویدا فالحتیان
    سابقه و هدف
    پره اکلامپسی اختلال مولتی سیستمیک در حاملگی است که هنوز علت آن ناشناخته است. شیوع این بیماری 5-7% می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی ارزش تشخیصی فشارخون و نسبت کلسیم به کراتینین ادراری در سه ماهه دوم حاملگی در پیش بینی پره اکلامپسی می باشد.
    مواد و روش ها
    مطالعه به روش مقطعی بر روی 120 زن حامله نخست زا مراجعه کننده به بخش زنان بیمارستان شهید صدوقی یزد در طول یکسال انجام شد. اطلاعات در پرسش نامه ای که شامل ریسک فاکتورهایی چون، فشارخون سه ماهه دوم و سوم، نسبت کلسیم به کراتینین ادراری سه ماهه دوم حاملگی و آلبومین ادراری سه ماهه سوم حاملگی بود ثبت شد.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد مورد مطالعه 4/2±21سال بود، در بررسی84 فرد با فشارخون طبیعی در سه ماهه دوم حاملگی، 2 نفر (4/2%) آنها پره اکلامپتیک و82 نفر (6/97%) پره اکلامپتیک نشدند. از 36 نفر که دارای پرفشاری در سه ماهه دوم حاملگی بودند، 6 نفر (37/16) آنها پره اکلامپسی و30 نفر (3/83%) آنها پره اکلامپتیک نشدند. این مطالعه نشان داد که ارتباط معنی داری بین فشارخون سه ماهه دوم حاملگی با بروز پره اکلامپسی وجود داشت (009/0p=). در حالیکه ارتباط نسبت کلسیم به کراتینین ادراری سه ماهه دوم حاملگی با بروز پره اکلامپسی معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    فشارخون سه ماهه دوم تست مفیدی برای پیش بینی پره اکلامپسی می باشد. در حالیکه اندازه گیری نسبت کلسیم به کراتینین معیار پیشگویی مناسبی برای زنان در معرض خطر پره اکلامپسی نمی باشد.
    کلید واژگان: پره اکلامپسی, نسبت کلسیم به کراتینین ادراری, فشارخون}
  • راضیه دهقانی فیروزآبادی، نعیمه طیبی
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت کاهش مرحله فعال زایمان و پیشبرد افاسمان سرویکس در این مطالعه تاثیر آتروپین وریدی را در دو نکته ذکر شده در خانم های شکم اول در مرحله فعال زایمان مراجعه کننده به بیمارستان شهید صدوقی یزد در سال 85-1384 مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه Randomized Controlled Trial، 200 زن حامله شکم اول به صورت تصادفی یک در میان در دو گروه 100 نفری که شامل افراد با دریافت آتروپین (گروه مورد) و افراد با دریافت دارونما (گروه شاهد) قرار گرفتند. در مرحله فعال زایمان به گروه مورد، cc1 آتروپین وریدی و به گروه شاهد دارونما همان حجم تزریق گردید. در نهایت تاثیر آتروپین را بر روی منحنی فریدمن و پیشرفت زایمان و مدت زمان زایمان و وضعیت دیلاتاسیون و افاسمان سرویکس بررسی شد. آنالیز آماری با استفاده از آزمون های آماریt-test، c2 وFisher exact test صورت گرفت.
    نتایج
    میانگین مدت زمان مرحله فعال زایمان برحسب ساعت در گروه مورد، 05/2 ساعت و در گروه شاهد، 39/2 ساعت بود. (001p<) همچنین میانگین مدت زمان زایمان بر حسب ساعت در گروه مورد، 96/4 ساعت و در گروه شاهد، 12/6 ساعت می باشد. سزارین در گروه مورد 3% و در گروه شاهد 9% بود. عوارض از جمله عبارت بود از خشکی دهان 49%، تاکیکاردی 29% و احتباس ادراری 1% افراد و 21% افراد گروه دریافت کننده ی آتروپین عارضه ای نشان نداده اند.
    نتیجه گیری
    استفاده از آتروپین وریدی در مرحله فعال زایمان، این مرحله را کو تاه تر و میزان سزارین را کاهش می دهد. با توجه به عوارض بسیار ناچیز آتروپین وریدی و تاثیر آن در مرحله فعال زایمان در منظم کردن انقباضات و پیشرفت بهتر زایمان، تزریق وریدی آن در خانم های حامله در مرحله فعال زایمان توصیه می شود.
    کلید واژگان: آتروپین وریدی, القای زایمان, مرحله فعال زایمان, منحنی فریدمن, حاملگی اول}
    Raziyeh Dehghani Firouzabadi *, Naeimeh Tayebi
    Background
    This study has been designed to evaluate the effects of Atropine on improving dilatation of cervix and promoting the progression of labor course in active phase of primiparus women referring to Shahid Sodughi Hospital of Yazd in 2006.
    Materials And Methods
    In this randomized clinical trial, 200 pregnant primiparus women were enrolled into two groups. One hundred normal primiparus ladies recieved one ml of intravenous atropine as case group and 100 women received nothing as control group, randomly. Placebo was given to both groups in active phase. Finally, the effect of atropine on Friedman curve, dilatation of cervix and progression of labor course was evaluated. The statistical analysis was done using t-test, Chi square and Fisher exact tests.
    Results
    The mean time from drug administration to full dilation of the cervix was 2.05 h in the case group and 2.39 h in the control group (P<001). In addition, the mean time of labor was 4.96 h in the case group and 6.12 h in the control group. Cesarean delivery in the case and control groups was 3% and 9%, respectively. In the case group, 49% of women complained of thirst, 29% had increased heart rate, 1% complained of urinary retention, and 21% showed no obvious complication.
    Conclusion
    Atropine not only decreases the active phase of labor but also decrease the rate of cesarean.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال