به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

راضیه موسوی خورشیدی

  • راضیه موسوی خورشیدی، محمدحسین شریف زادگان*
    در دوران کنونی، «دیدگاه های رابطه ای» متعددی با تکیه بر «اصل پیچیدگی» به منزله بدیلی برای رویکردهای ذات گرا مطرح شده اند، چنان که از این گرایش به عنوان «چرخش رابطه ای» یاد می شود. بااین حال، عموما پایه های فلسفی این دیدگاه ها مبهم است و گاهی با «دیدگاه های نسبیت گرا» یا «دیدگاه های تعاملی» مبتنی بر نظریه کنش ارتباطی هابرماس آمیخته می شوند. بسیاری از دغدغه های دانش پژوهانه کنونی در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی برای فهم فرایندهای انسانی جامعه ای -همچون تاکیدهای نوین بر مادیت، کردارهای بدنمند، شناخت ناخوداگاه، فضازمان مندی، پساانسان گرایی، و حتی امر همکاری رشته ای- محصول «تفکری رابطه ای» هستند؛ اما بنیان های هستی شناسانه و شناخت شناسانه آنها مغفول می ماند. این مقاله با استفاده از روش سنتزپژوهی می کوشد دیدگاه های رابطه ای را بر اساس بن مایه های هستی شناختی تحلیل و گونه بندی کند. همچنین، با به کارگیری «مولفه های عام شناختی» و «مولفه های دیدگاه (عمیقا) رابطه ای بر پایه هستی شناسی مسطح»، «چارچوبی شناخت شناسانه و روش شناختی (عمیقا) رابطه ای و همکاری رشته ای» بسط دهد. از این دیدگاه، دانش/شناخت ماهیتی چندگانه، ناهمگن، واسطه مند، و بسترمند دارد و از منابع درهم تنیده «ذهنیت خوداگاه» (قوه بازاندیشی یا تامل آگاهانه) و «عینیت» (محیط بیرونی) حاصل می شود. واسطه های ناخوداگاه همچون «واسطه های ایده ای جمعی» (فرهنگ و گفتمان) و «واسطه های بدنمند فردی» (ویژگی های روان تنی) در شکل گیری آن دخیل هستند. حدودی غیرقطعی و پیشایندی دارد و همواره در فرایند و «شوند» است. روش شناسی حصول آن نیز، با اقتباس از لاتور، مبتنی بر بسط «پروگرام های همبندی/چینشی» است. این چارچوب شناختی، در تمامی حوزه های علوم انسانی و اجتماعی تا هنر و برنامه ریزی فضایی و سیاست گذاری عمومی قابل استفاده است و می تواند انتظام های تک رشته ای را به سوی همکاری رشتگی، و انتظام های همکاری رشته ای را به سوی فرارشتگی رهنمون گردد.
    کلید واژگان: بدنمندی, چارچوب شناختی (عمیقا) رابطه ای, چرخش رابطه ای, دیدگاه رابطه ای, مادیت, ماهیت واسطه مند دانش, شناخت
    R. Moussavi Khorshidi, M.H. Sharifzadegan, *
    In recent times, various "relational views" based on the "principle of complexity" have emerged as alternatives to essentialist approaches, collectively referred to as the "relational turn". However, the philosophical foundations of these views are often ambiguous, leading to potential confusion with "relativist perspectives" or "interactive views" informed by Habermas' Communicative Action. Contemporary scholarly concerns in the humanities and social sciences -such as new emphasis on materiality, embodied practices, affects and intuition, spatiotemporality, post-humanism, and even the co-disciplinary- to understand human-societal processes, stem from "relational thought" but lack proper elucidation of their ontological and epistemological underpinnings. The article employs the Synthesis Research Method to comprehensively analyze and categorize "relational perspectives" based on their ontological roots to address these issues. Moreover, it seeks to elaborate a "co-disciplinary and (deep) relational epistemological and methodological framework" by utilizing "general epistemic components" and "key components of the (deep) relational view based on flat ontology". From this viewpoint, knowledge possesses multiple, heterogeneous, mediated, and contextual nature, drawing from the intertwined resources of "conscious subjectivity" (conscious deliberation or reflexivity) and "objectivity" (external environment). Furthermore, unconscious mediators, such as "collective ideal" (culture and discourse) and "individual embodied" (psychophysical characteristics) mediators, play an essential role in shaping knowledge. Knowledge exhibits uncertain and contingent boundaries, and is in a perpetual state of "becoming". Drawing inspiration from Latour, the methodology is premised on developing "assemblage/deployment programs". Importantly, the epistemic framework can apply to a wide spectrum of fields, from humanities and social sciences to art, spatial planning, and public policy, with the potential to promote single disciplines into co-disciplinarity and co-disciplines into trans-disciplinarity.
    Keywords: Embodiment, (Deep) Relational Epistemic Framework, Relational Turn, Relational View, Materiality, Mediated Nature Of Knowledge
  • راضیه موسوی خورشیدی، محمدحسین شریف زادگان*
    «دیدگاه های رابطه ای» از دهه 1990 به منزله رویکردی بدیل به بنیان های فلسفی علوم اجتماعی، با رد دوگانه انگاری و تفکر سلسله مراتبی سنت های مرسوم و همچنین اجتناب از کاستی های نظریه پردازی های میانه گرا مطرح شده اند. این دیدگاه ها با تاکید بر «پیچیدگی»، «به هم پیوستگی» و «عدم قطعیت» هستی، در پی تشریح فرایندهای «شوند» و پویایی های جامعه ای و انسانی اند. «هستی شناسی مسطح» یا «ژرف رابطه گرایی» متاخرترین این دیدگاه هاست. این مقاله قصد دارد با روش سنتزپژوهی، به طور جامع به معرفی و بسط مفهوم، ایده های کلیدی و پیش فرض های بنیادین هستی شناسی مسطح و ره آوردهای به کارگیری آن برای همکاری های رشته ای -که مبتلا به شکاف های متعدد التقاطی و نبود چارچوب روش شناختی منسجم است- بپردازد. «هستی شناسی مسطح» معتقد به «رابطه مندی»، «چندگانگی»، «ناهمگنی»، «پیشایندی بودن» و «فضا-زمان مندی» واقعیت است؛ و موجودیت ها را به شیوه ای ژرف رابطه ای، به مثابه همبستگی ها و پیکربندی های درهم تنیده پویا درنظر می گیرد که وجودشان وابسته به روابط درونی و بینابینی شان است. این دیدگاه خوانشی سیال از «قدرت» -خواه بین انسان ها، خواه بین گونه های انسانی و غیرانسانی- طرح می کند که پاسخگوی دغدغه های انتقادی درباره لزوم دربرگیرندگی اجتماعی و محیط زیستی است. بحران اخیر شیوع جهانی ویروس کرونا و چالش های تغییرات آب وهوایی گواه ادعاهای این دیدگاه اند. بنا بر انگاره های این دیدگاه، حوزه های دانشی عمیقا به هم پیوسته اند و این نشان دهنده ضرورت همکاری رشته ای -اعم از چندرشته ای و میان رشته ای- است. از سوی دیگر، هستی شناسی مسطح بنیان های فلسفی همکاری رشته ای را اساسا به شیوه ای یکپارچه بازتعریف می کند و می تواند گامی به سوی شکل گیری فرارشته ها باشد. چنین دیدگاهی، هم در حوزه علوم اجتماعی و انسانی که با درک پدیده ها سروکار دارند، و هم در حوزه تصمیم سازی و سیاست گذاری عمومی که با رویکردی همکاری رشته ای به تجویز می پردازند، بایسته و شایسته به کارگیری است.
    کلید واژگان: شوند, پیشایند, ژرف رابطه گرایی, ناهمگنی, چندگانگی, رابطه مندی, فضا-زمان مندی
    R. Moussavi Khorshidi, M.H. Sharifzadegan *
    "Relational perspectives" have been proposed since the 1990s as an alternative approach to the philosophical foundations of social sciences, rejecting hierarchical or binary modes of thought of conventional traditions and avoiding deficiencies of moderate theories. Emphasizing "complexity", "interconnectivity" and "uncertainty" of the world, these views provide accounts of human and social dynamics and processes of "becoming". The latest of these perspectives is "flat ontology" or "deep relationalism". This article provides a comprehensive account of the "flat ontology" concept, its key ideas, and fundamental assumptions through the Research Synthesis, and explores its contributions to co-disciplinary, often suffering from eclectic gaps and the absence of a coherent methodological framework. "Flat ontology" implies "relationality," "multiplicity," "heterogeneity," "contingency," and "spatiotemporality" of reality; and regards entities in a deeply relational way, as dynamic intertwined associations and configurations. This perspective proposes a fluid interpretation of "power", whether among humans or between human and non-human entities, and responds to critical concerns about the necessity of social and environmental inclusiveness. Recent global crises such as the Coronavirus pandemic and climate change confirm the validity of this perspective. According to this view, knowledge fields are deeply interconnected, underscoring the necessity of the co-disciplinary, including multidisciplinary and interdisciplinary. Furthermore, flat ontology redefines the philosophical foundations of the co-disciplinary, towards the transdisciplinarity. Applying such a perspective is important and necessary both in social sciences, which deal with social phenomena, and in public decision -making which prescribes generally in a co-disciplinary way.
    Keywords: becoming, contingency, deep relationalism, homogeneity, multiplicity, relationality, spatiotemporality
  • بهزاد ملک پور*، راضیه موسوی خورشیدی
    در این مقاله این ادعا مطرح است که به کارگیری دانش واژه «تغییر پارادایم» در خصوص سیر تحولات نظریه برنامه ریزی در سطح عام، از یک سو، و تببین تحولات نظری برنامه ریزی در ایران، از سوی دیگر، از دقت نظری برخوردار نیست و از این منظر باید اعتبار نظریه های بومی همچون «راهبردی ساختاری» را از نو واکاوی کرد. مروری بر ماهیت و محتوای تعابیر «پارادایم» و «تغییر پارادایم» و امکان به کارگیری شان برای تبیین دگرگونی های بنیادین رخ داده در نظریه برنامه ریزی گام نخست در مسیر استدلال ورزی ادعای طرح شده در این پژوهش خواهد بود. تمایز مابین «تکوین نظریه» و «تغییر پاردایم» و پرداختن به تفاوت های ماهوی آن ها پژوهش حاضر را به سمت روش شناسی تکوینی سوق داده است تا، افزون بر تبیین عناصری از نظریه های برنامه ریزی، که در سیر تکوینی خود به نسل نوینی از نظریه ها منتقل می شوند، شرایط زمینه ای و ساختاری این گذار نیز بررسی شود. درنهایت پیوستار دگرگونی نظریه های برنامه ریزی به شکل عام در بسترهای زمانی و مکانی معرفی خواهد شد تا بر مبنای آن امکان آسیب شناسی نظریه پردازی برنامه ریزی در ایران از منظر منطق درونی سیر تکوینی نظریه های برنامه ریزی تحقق یابد. بر مبنای این آسیب شناسی، این گزاره را می توان طرح کرد که در ایران بیش از آنکه به رهیافت های نوین و مد روز برنامه ریزی مانند برنامه ریزی راهبردی یا برنامه ریزی ارتباطی نیاز داشته باشیم، بازنگری در سیستم برنامه ریزی کشور در چارچوب الزامات بستر نهادی و تلاش برای تغییرات نهادی و نهادینه کردن برنامه ریزی ضرورت دارد.
    کلید واژگان: پارادایم, تغییر پارادایم, نظریه برنامه ریزی, ایران
    Behzad Malekpourasl *, Razieh Mousavi Khorshidi
    The present paper poses the claim that the use of the term ‘paradigm shift’ in relation to the evolution of planning theory in general on one hand, and explaining the theoretical development of planning in Iran on the other, lacks scientific accuracy, and that from this perspective the validity of indigenous theories such as the ‘strategic-structural’ theory must be re-examined. A review of the nature and content of the terms ‘paradigm’ and ‘paradigm shift’, and exploring their possibilities to explain the fundamental changes in planning theory will be first steps in making the case for the above claim. The distinction between ‘theory development’ and ‘paradigm shift’ and addressing the essential differences between the two, has led this research towards developmental methodology, so that in addition to explaining elements of planning theories whose evolutionary course results in a new generation of theories, the underlying and structural conditions of this transition are also examined. Finally, the continuum of transformation of planning theories will be introduced in its general sense in temporal and spatial contexts, based on which the development of a pathology of theorising planning in Iran from the perspective of the internal logics planning theories is made possible. Based on this pathology, the point can be made that rather than paying attention to new, modern planning approaches – such as strategic planning or communication planning – it is necessary to rethink Iran’s planning system within the requirements of its Institutional context, and try to make changes in institutions and institutionalise planning.
    Keywords: Paradigm, Paradigm shift, Planning theory, Iran
  • راضیه موسوی خورشیدی، مرجان سادات نعمتی مهر
    «مراکز شهرها»، این هسته های اولیه شکل گیری شهرها، از اواخر قرن بیستم به دلایل گوناگونی مبتلابه افت کالبدی، اجتماعی، و اقتصادی شده اند. همچنین تغییروتحولات حاصل از نیروهای جهانی شدن و گذار از اقتصاد صنعتی به پساصنعتی و خدمات محور و «چرخش فرهنگی» تغییر تلقی از «فرهنگ» و از «هنر و میراث»، به «ثروت» و شکل گیری اقتصاد مبتنی بر فرهنگ، از دهه 1980 منجر به تغییراتی در اقتصاد شهرها، فضاهای متروکه مراکز شهری، و به طور کلی ساختار فضایی شهرها شده است. در چنین شرایطی، عوامل مرتبط با فرهنگ و اوقات فراغت دارایی ای ارزشمند در اقتصاد نوین و روشی اصلی در تجدید حیات عرصه های رو به افت مراکز شهری شده و نقشی محوری یافته اند.
    «تجدید حیات مبتنی بر فرهنگ و اوقات فراغت» الگویی جامع و یکپارچه از مشارکت فعال فضاها و فعالیت های فرهنگی و اوقات فراغت به منزله محرک اصلی و پیش برنده در فرایند تجدید حیات شهری است که، با تلفیقی از راهبردها و کاربست عناصر و عوامل گوناگون، به احیای عرصه های رو به افت شهری می انجامد. در این میان، رویکرد آفرینش «مناطق فرهنگی»، که جامع ترین ابزار کاربردی تجدید حیات مبتنی بر فرهنگ و اوقات فراغت است، به طور ضمنی سایر عناصر این گونه از تجدید حیات را در بطن خود دارد و همچنین، به دلیل تناظر عناصر مورد نیاز با قابلیت های موجود در عرصه های رو به افت مراکز شهری، رویکردی مناسب و درخور برای تجدید حیات این عرصه های ارزشمند میراثی محسوب می گردد.
    در این مقاله سعی بر آن است که با روش توصیفی تحلیلی و با بررسی و تحلیل متون (روش اسنادی)، به تبیین اصول تجدید حیات عرصه های مرکزی شهرها پرداخته شود و با معرفی راهبردها و عناصر کاربردی تجدید حیات مبتنی بر فرهنگ و اوقات فراغت، رویکرد جامع مناطق فرهنگی برای تجدید حیات عرصه های رو به افت مراکز شهری معرفی شود و در انتها نیز چارچوب مفهومی معیارها و نشانگرهای آفرینش مناطق فرهنگی در این عرصه ها عرضه گردد.
    کلید واژگان: مرکز شهر, افت شهری, تجدید حیات شهری, تجدید حیات مبتنی بر فرهنگ و اوقات فراغت, مناطق فرهنگی
  • رضا اکبری نوری، راضیه موسوی خورشیدی
    پست مدرنیزم را می توان به عنوان چالشی اساسی در مقابل آموزه های مدرنیزم قلمداد کرد که از دهه 1960 به بعد با اتکا به بنیاد های معرفتی خود تاثیری اساسی را بر برنامه ریزی شهری به جا گذاشت، به گونه ای که برنامه ها و اهداف را در برنامه ریزی شهری نسبت به دوران مدرن مورد بازخوانی های اساسی قرار داد. پست مدرنیزم که برخلاف مدرنیزم بر عدم قطعیت ها تکیه داشت تلاش کرد تا با اتکا بر همین مولفه روایت های جدیدی را در برنامه یزی شهری در سه زمینه انگیزه، اهداف و چگونگی انجام برنامه ها وارد این حوزه گرداند. بر این مبنا چندگانه باوری که ریشه در عدم قطعیت به عنوان باور بنیادین پست مدرن ها داشت به عنوان محور اساسی در برنامه ریزی های جدید مد نظر قرار گرفت. مقاله حاضر تلاش دارد تا با اتکا به روش توصیفی تحلیلی، خوانش پست مدرن ها را به برنامه ریزی شهری نسبت به پیش از خود که متعلق به دوران مدرن است مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. به این منظور ابتدا به واکاوی مولفه های بنیادی در میان پست مدرن ها در این زمینه پرداخته تا بر مبنای آن، رویکرد آن ها را به برنامه ریزی شهری مورد تحلیل قرار دهیم.
    کلید واژگان: مدرنیسم, پست, مدرنیسم, چندگانهباوری, برنامه ریزیشهری
    From the late 1960s، a fundamental shift took place from Modernism to Post-Modernism in art and aesthetic fields: «post-modernism as a movement against the simple functional art and design styles of modernism». Some described this movement as a «conservative reaction of modernism to itself». Basically، post-modernism as a «part of modernism» is considered as an outcome and result of modernism which stood against modernistic beliefs and thoughts. From the fundamental tenets of post-modernism which shape its other branches، one can mention to: belief in difference، diversity and pluralism، criticism of common scientific methods and rationalism، negation of any meta-narrative and any all-encompassing universal theory. Post-modernism، as to other fields of social science، has also affected urban planning from the late 1980s and caused change in the commonly applied views، processes، results، principles and methods and، in short، in the thinking and practice of planning. Post-modernist planning is depicted as a severance from modernist intellectual tradition. Such a view insists on two significant distinctions between modernist paradigm of urban planning and post-modernist paradigm: first، epistemological basis of planning، and، second، application of normative values and theory in planning. Today، post-modernist approach is prevailing in all levels of plans، even unconsciously، and often as a part of them، and forms their strategic visions، goals، priorities and their outlines. The present research aims to examine post-modernist approach in planning from different aspects.
    Keywords: urban planning, modernism, post, modernism, pluralism
سامانه نویسندگان
  • راضیه موسوی خورشیدی
    راضیه موسوی خورشیدی
    دانشجوی دکتری گروه برنامه ریزی و طراحی شهری و منطقه ای- دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال