رحیمه خادمی پور
-
حق حضانت فرزند از جمله مباحث مهم حقوق خصوصی است که از جنبه های متنوعی مورد بررسی قرار گرفته است. قانونگذار ایران، ذیل ماده 1173 قانون مدنی، یکی از مصادیق عدم مواظبت از طفل را ابتلای والدین به «بیماری های روانی» بیان کرده و سخنی از «بیماری های عصبی» به میان نیاورده است، در حالی که مطابق مبانی علم روان شناسی، بیماری های روانی و عصبی ماهیت، منشا و آثار متفاوتی دارند. اهمیت انجام این پژوهش توصیفی تحلیلی از این جهت است که در حیطه حقوق عصب شناختی، جایگاه «بیماری های عصبی» را به عنوان یکی از موانع حضانت موضوع ماده 1173 قانون مدنی بررسی نموده است. در نتیجه کلی پژوهش مشخص شد که تشابه بیماری های روانی و عصبی به هیچ عنوان، وجاهت علمی نداشته و در صورت ارجاع تشخیص بیماری به کارشناس خبره پزشکی قانونی، وی بر اساس مبانی علمی، بیماری های عصبی را از بیماری های روانی تفکیک کرده و نظریه خود را صادر می نماید، اما چنانچه دادگاه خانواده «بیماری های عصبی» را از شمول ماده 1173 خارج بداند، امکان دارد که حضانت طفل را به شخصی واگذار نماید که به دلیل ابتلا به بیماری عصبی حاد، صلاحیت حضانت را نداشته و در نتیجه سلامت کودک به خطر بیفتد. همچنین مشخص شد، اختلالات عصبی در بعضی موارد قوه اراده و تمییز شخص را از بین می برد و در دایره جنون قرار می گیرد و به همین دلیل، می توان گفت فرد مبتلا به اختلالات عصبی «فاقد اهلیت تمتع» از حق حضانت می باشد. بنابراین ضرورت دارد قانونگذار محترم در بند سوم از ماده 1173 قانون مدنی بازبینی نموده و بعد از عبارت «ابتلا به بیماری های روانی»، عبارت «بیماری های عصبی» را نیز به این بند اضافه نماید.
کلید واژگان: حق حضانت, موانع حضانت, بیماری های عصبی, بیماری های روانی, حقوق عصب شناختیThe right of custody is one of the important issues of private law which has been studied in a variety of aspects. The Iranian legislator has stated that one of the examples of lack of child care is the involvement of parents in "mental disorder" under Article 1173 of the Civil Low and has not expressed anything about neurological disorders. While mental and neurological disorder they have different nature, origins and works according to the principles of psychology. This descriptive-analytic research is important in this regard that has studied the status of neurological diseases in the field of neurolaw as one of the barriers to custody under Article 1173 of the Civil Low. The result of this research is not scientifically that resemble of mental and neurological diseases and if the diagnosis is referred to an expert forensic medicine, That expert distinguishes neurological disorder from mental disorder based on scientific foundations and he presents his theory on the basis of this. But if the family court considers "neurological disorder" to be excluded from Article 1173 of the Civil Low, It is possible to give the custody of the child to someone who is not qualified because of having a neurological disease, so compromised child's health. The second result of the study is that destroys neurological disorder person's power of will and recognition in some cases and these include insanity. Therefore someone with neurological disorders can't use the right of custody. So the Iranian legislator must be reviewed in the third clause of Article 1173 of the Civil Low and add sentence of "neurological disorder" after sentence of "mental disorder".
Keywords: The Right of Custody, Obstacles of Custod, Neurological Disorder, Mental Disorder, Neurolaw -
هدفنویسندگان در این پژوهش، نقش «باورهای دینی» را در تقویت و اعتلای فرهنگ ایثار، با وجود بی عدالتی های اجتماعی بررسی کرده و در صدد یافتن پاسخی علمی به این پرسش بوده اند که آیا باورهای دینی می توانند رابطه میان بی عدالتی های اجتماعی و تضعیف فرهنگ ایثار راتعدیل کنند.روشروش پژوهش، توصیفی- پیمایشی و جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه طبقه بندی و برای تحلیل آنها از نرم افزار آماری اسمارت پی. ال. اس. استفاده شد.یافته ها«بی عدالتی های اجتماعی» و «باورهای دینی» ، متغیرهای برون زایی اند که توانسته اند بخشی از «فرهنگ ایثار» را پوشش دهند؛ بنابر این، رابطه «بی عدالتی های اجتماعی» با «فرهنگ ایثار» رابطه ای منفی و رابطه «باورهای دینی» و «فرهنگ ایثار» رابطه ای مثبت است.نتیجه گیرینتایج حاصل از پژوهش، در بر گیرنده اثبات سه فرضیه بود: نخست، میان بی عدالتی های اجتماعی و تضعیف فرهنگ ایثار، رابطه مستقیم وجود دارد؛ دوم، بین باورهای دینی و اعتلای فرهنگ ایثار، رابطه معناداری مشاهده می شود؛ سوم، در صورت بروز بی عدالتی های اجتماعی، باورهای دینی و پیش انگاره های دینی با ایفای نقش تعدیل گر، موجب تقویت و اعتلای فرهنگ ایثار در جامعه می شوند.کلید واژگان: باورهای دینی, فرهنگ ایثار, بی عدالتی اجتماعی, دانشگاه شهید باهنر کرمانObjectivesThe culture of sacrifice is one of the fundamental and supreme concepts of human life and has a high position in Islamic teachings, but some cultural and social changes, such as social injustice, undermine the culture of sacrifice. In this research, the role of "religious beliefs" in the promotion and promotion of self-sacrifice culture is investigated, despite social injustice, and seeks to find a scientific answer to the question of whether religious beliefs can modify the relationship between social injustice and the weakening of the culture of sacrifice.MethodThe research method is descriptive-survey and the statistical population is Shahid Bahonar Kerman University students. A questionnaire is used for collecting data and for analyzing them, Smart PLS software is also used.ResultsThe variables of "social injustice" and "religious beliefs" are exogenous variables that have been able to cover part of the "self-sacrifice culture"; therefore, the relation of "social injustice" with the "sacrifice culture" is negatively related and the relation between "religious beliefs" and "culture" Sacrifice "is a positive relationship.ConclusionThe results of the research included three hypotheses: First, there is a direct relation between social injustice and the weakening of the culture of sacrifice. Secondly, there is a significant relationship between religious beliefs and the promotion of the culture of sacrifice, and also, in the event of social injustice, religious beliefs, and religious pretexts, by "moderating roles", promote and promote the culture of sacrifice in society.Keywords: religious beliefs, self-sacrifice culture, social injustice, shahid bahonar kerman university
-
زمینه و هدففرهنگ سازی و ترویج زایمان طبیعی و کاهش زایمان سزارین، همواره یکی از اهداف مهم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده است و یکی از هشت هدف تعریف شده در طرح تحول نظام سلامت کشور محسوب می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و تبیین مبانی زایمان سزارین از منظر علم فقه بود؛ چرا که دو علم طب و فقه می توانند در برخی زمینه ها با یکدیگر ارتباط داشته باشند. در سایه این ارتباط و با استفاده از منابع ارزشمند اسلامی، می توان موجبات بهبود برنامه ریزی های آموزشی و تقویت بازدهی تدریس و آموزش را فراهم نمود تا بعضی مسایل پزشکی را بهتر به دانشجویان این حوزه و نیز به مردم آموزش داد.روش کاراین مطالعه به روش تحقیقات کتابخانه ای انجام شد و با مطالعه متون و منابع معتبر و دسته اول فقهی، روایی و تفاسیر شیعه، مبانی دینی زایمان طبیعی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. همچنین، در این رهگذر از کتب، مقالات و پایان نامه های حوزه پزشکی و نیز آرای صاحب نظران این حوزه استفاده شد و اشتراکات منابع مذکور نیز ذکر گردید تا نتیجه مطلوبی حاصل شود. ملاک انتخاب منابع مورد استفاده، اعتبارسنجی هر یک از آن ها در زمینه های فقهی، روایی و نیز علم پزشکی بود.یافته هابا مطالعه تعداد زیادی از کتب فقهی، روایی و برخی کتاب های پزشکی همسو با موضوع بحث، این یافته به دست آمد که زایمان طبیعی به جز در موارد ضرورت، بر زایمان سزارین ارجحیت علمی و عقلی دارد و بر خلاف فوایدی که زایمان طبیعی دارد، زایمان سزارین در مقابل آن قد برافراشته و امروزه رواج زیادی پیدا کرده است. یکی از مهم ترین یافته های تحقیق حاضر این بود که زایمان سزارین علاوه بر مضرات زیاد، می تواند به صورت غیر مستقیم در تحدید نسل (کاهش جمعیت) تاثیر داشته باشد؛ چرا که مساله محدود نمودن نسل انسان در قواعد فقه اسلامی، مصداق قاعده «لاضرر و لاضرار فی الإسلام» قرار می گیرد؛ بدین مفهوم که در اسلام هر گونه ضرر رساندن به خود یا دیگری نفی شده است و مشروعیت ندارد. همین امر دلیل مناسبی است تا پای فقه اسلامی به میان آید و این موضوع از منظر فقه و روایات مورد تحلیل و اعتبارسنجی قرار گیرد و در مسیر توسعه آموزش پزشکی، راهنمای دانشجویان و محققان باشد.نتیجه گیریزایمان سزارین از جمله مسایلی است که بر خلاف تصور عوام، فقه اسلامی درباره آن بحث کرده و نظرات خود را بیان داشته است. نتایج حاصل شده نشان داد که عمل سزارین با وجود درد کمتر نسبت به نوع طبیعی، به جز در موارد خاص و دارای ضرورت، هیچ ترجیحی بر زایمان طبیعی ندارد و روایات و فتاوای متعددی در فقه اسلام تایید کننده این موضوع می باشند. از سوی دیگر، مبحث سزارین موضوع قواعد فقه اسلامی نیز قرار گرفته است و مطابق قاعده مشهور «لاضرر و لاضرار فی الإسلام»، هرآنچه که موجبات ضرر را برای انسان ایجاد نماید، نهی و نفی می شود. یکی از عمده ترین آسیب هایی که زایمان سزارین به صورت غیر مستقیم به حیات بشری وارد می کند، تشدید بحران تحدید نسل می باشد که مطابق قاعده لاضرر، انجام آن به شدت نهی شده است.کلید واژگان: زایمان طبیعی, سزارین, فقه و پزشکی, طرح تحول نظام سلامتBackground and ObjectiveThe creation of culture, propagation of natural childbirth, and reduction of caesarian section has always been one of the objectives of the Ministry of Health and Medical Education. In addition, this subject is one of the 8 objectives of the country's health system reform plan. The aim of this study was the evaluation and explanation of the fundamentals caesarian section in terms of jurisprudence because medicine and jurisprudence can be related in some respects. With the consideration of this connection and using Islamic resources, training programs can be improved and teaching and learning output strengthened in order to better train medical students and the public on medical issues.MethodsThe present study was conducted through library research and by studying literature and valid first class sources of Fiqh and Hadith like Wasā'il al-Shīʿa, Man Lā Yahzar āl Faqih, Mostadrak-āl vasāil, Qavāid āl Fiqhi, and āl-mizan and the religious grounds for natural childbirth. Moreover, books, articles, and dissertations in the field of medicine and the views of experts in the field were used. The common points between these resources were noted in order to achieve the desired result. Selection of resources was based on their accreditation in jurisprudence and medicine.ResultsBy studying a large number of religious, Hadith, and medical books related to the discussion topic it was found that natural childbirth has a scientific and rational priority over cesarean delivery, except in cases of necessity. However, caesarian delivery is thriving today. One of the most important findings of this research is that, in addition to its disadvantages, cesarean delivery can be indirectly effective in the reduction of population. The limiting of the human race is under the Lā-Zarar rules of the Islamic jurisprudence. This means that harming oneself or others is not legitimate in Islam. This is a good reason to study this subject in terms of Islamic jurisprudence and to guide students and researchers toward the development of medical education.ConclusionCesarean delivery operation is one of the issues that, contrary to popular imagination, Islamic jurisprudence has discussed. The results showed that caesarean section, despite less pain than natural childbirth, has no advantages over natural childbirth except in special cases and Islamic jurisprudence confirms this in numerous fatwas. On the other hand, cesarean section is subject to the rules of Islamic jurisprudence, and according to the rule of "no injury and loss in Islam" (Lā-Zarar rule), whatever causes harm to human beings is prohibited. One of the major damages that cesarean delivery indirectly causes for human life is the crisis of population reduction, and thus, it has been forbidden according to the rule of Lā-Zarar.Keywords: Natural childbirth, Caesarian section, Jurisprudence, medicine, Health sector evolution
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.