رستم شامحمدی
-
چارلز هارتسهورن (1897-2000 م) سرشناس ترین فیلسوف و الهیدان پویشی، پس از وایتهد (1861-1947 م)، است. وی در پی نقد این وجه از خداباوری سنتی، که به واسطه تعالی گرایی، مانع ارتباط دوسویه میان خدا و جهان است، بدیل متفاوتی را مطرح می کند، که مطابق آن، خدا واجد دو قطب انتزاعی و غیرانتزاعی (بالفعل)، فرض می شود. به زعم او، قطب انتزاعی خداوند مطلق و تغییر ناپذیر است و قطب بالفعل او نسبی و تغییر پذیر؛ و به واسطه همین قطب تغییرپذیر است که خداوند، جهان را در خود جای می دهد. به نظر می رسد، همین نگرش دوقطبی هارتسهورن به ساحت الهی است که به نظریه «همه درخداانگاری» انجامیده است. پژوهش حاضر، با روش تحلیلی-انتقادی، ضمن تحلیل نظریه «همه درخداانگاری» و استخراج مشخصه های آن از آثار هارتسهورن، به بررسی خداباوری دوقطبی به عنوان بن مایه اصلی «همه در خداانگاری» می پردازد. یافته های پژوهش پیش رو حکایت از این دارند که «همه درخداانگاری»، متضمن پیامدهایی، چون زمانمند شدن خدا و علم او، تغییرپذیری کمال الهی، تاثیرپذیری خدا از مخلوقات، حلول خدا در جهان و محدودیت قدرت الهی است. دیدگاه های هارتسهورن، همچنین به خاطر تاکید بر پویش و تغییرپذیری خداوند، نمی تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای خداباوری سنتی پذیرفته شود. با وجود این، در جهان شناسی هارتسهورن، چون خدا و مخلوقات به عنوان هویات متمایز از یکدیگر، به رسمیت شناخته شده اند، نظام فکری او متمایز از اندیشه «همه خداانگاری» است که یکسانی و همسانی خدا و جهان را مسلم فرض می کند.
کلید واژگان: هارتسهورن, همه درخداانگاری, خداباوری دوقطبی, تعالی و حضور مطلق, خداباوری سنتیCharles Hartshorne (1897-2000), who was the most Process philosopher-theologian after Whitehead (1861-1947),believed that the traditional theism emphasizes on the transcendent, which prevents the creation of a two-way relationship between God and the world. For this reason, Hartshorne proposes a model in which God has two poles: abstract and non-abstract or real. The abstract pole is absolute and immutable and the real pole is relative, in motion and changeable. God is connected with the world through his real pole, or in other words, he contains the world. This attitude led to the approach of "Panentheism " in theology. Present paper on the basis of analytical–critical method, in the first step, gives an analysis of Panentheism; In the second step, extracts its characteristics from Hartshorne's works. In the third step this article examines dipolar theism as the main basis of panentheism; and in the final step, discusses two questions: can panentheism be a suitable alternative to traditional theism? Can this approach be considered another form of pantheism on the presence of God in the world? Panentheism has resulted in consequences such as God and His knowledge are affected by temporal processes, the changeability of God's perfection, God's being influenced by creatures, and that God does not have absolute power. For these consequences, Panentheism, with a special emphasis on the changeability of God, not only is not an attractive alternative to classical theism but also cannot be defended or accepted by Classical theists. Also, since in Hartshorne's cosmological system, God and creatures are recognized as distinct identities from each other, panentheism is distinguished from pantheism in which God and the world are the same
Keywords: Hartshorne, panentheism, dipolar theism, Transcendence, immanence, classical theism -
نوشتار حاضر بر مبنای روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می کوشد جایگاه زمان را در نظام فکری داریوش شایگان به خصوص ظهور و بروز آن در قلمرو فرهنگ سنتی و مدرن، شعر، نقاشی و رمان مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که او دال مرکزی یا هسته مرکزی فرهنگ را زمان می داند. این هسته مرکزی در فرهنگ های سنتی مشرق زمین، زمان اسطوره ای و در فرهنگ مدرن غرب، زمان خطی است. او با تعلق خاطری عمیق که به زمان اسطوره ای و تجلیات آن دارد می-کوشد با نقب زدن به اندیشه های گوناگون آن را بیابد. از نظر شایگان، هرچند با ظهور مدرنیته در فرهنگ غرب، زمان اسطوره ای به محاق رفت و زمان خطی به جای آن قرار گرفت، اما در پایان قرن بیستم در پی انقلاب الکترونیک، زمان خطی جای خود را به زمان حالی جهانی داد که قرابت زیادی با زمان اسطوره ای دارد. البته که نباید از اختلاف هستی شناسانه آنها غافل بود. سرانجام، این سعی و تلاش شایگان او را به سوی رمان سوق می دهد و زمان اسطوره ای آغازین را در رمان « در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می یابد.
کلید واژگان: داریوش شایگان, فرهنگ, زمان, زمان اسطوره ای, محاق زمان اسطوره ای, انقلاب الکترونیکThe present paper based on a descriptive-analytical research method, tries to survey the place of time in Dariush Shaygan's intellectual system, especially its appearanceand emergence in the realm of traditional and modern culture, poetry, painting, architecture and novel. The results show that he considers time to be the central signifier or core of culture. This central core in traditional Oriental cultures is mythical time and in modern Western culture is linear time. With a deep attachment which has to the mythical time and its manifestations, he tries to find it by digging into various thoughts. According to Shaygan, although with the advent of modernity in Western culture, the mythical time was abolished and replaced by linear time, but at the end of the twentieth century, following the electronic revolution, linear time gave it’s place to the global present time which has great affinity with mythical time. Of course, their ontological differences should not be disregarded. Eventually, this effort of Shaygan leads him to the novel, and he finds the time of the early myths in Marcel Proust's novel In Search of Lost Time.
Keywords: Dariush Shaygan, Culture, Time, Mythical Time, Mythical Time disappearance, Electronic Revolution -
چکیدهنظریه«تکامل بر اساس انتخاب طبیعی» که در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط چارلز داروین ارایه شد، صرفا در حیطه زیست شناسی باقی نماند و بر درک عالمان علوم انسانی و اجتماعی از موضوعات مورد مطالعه خود، تاثیر ژرفی نهاد. روان شناسی و نقد ادبی، از جمله معارفی بودند که به لحاظ بینش و روش، تحت تاثیر این نظریه قرار گرفتند و داروینیسم ادبی را بنیان نهادند. داروینیسم ادبی مدعی است رفتارهای ادبی در طبیعت فرگشت یافته بشر ریشه دارد. البته گاه اصطلاح «نقد فرگشتی» جایگزین «داروینیسم ادبی» شده و به جای آن به کاررفته است.در این مقاله کوشیده ایم گزارشی از سیر تاثیرپذیری ادبیات و نقد ادبی از نظریه تکامل(فرگشت) ارایه نماییم و نشان دهیم که نقد ادبی تکاملی(فرگشتی)، با شناسایی نیازهای اساسی و مشترک انسان از قبیل جذابیت جنسی، فرزند آوری، موقعیت اجتماعی، بر پایه روانشناسی و زیست شناسی تکاملی ضمن ارایه خوانشی جدید از متون ادبی به کاوش در شخصیت های انسانی که در ادبیات بازنمایی شده، می پردازد. پس از معرفی این رهیافت به متون ادبی، با روشی توصیفی-تحلیلی، یکی از رمان های عامه پسند معاصر ایران (بامداد خمار) نوشته فتانه حاج سید جوادی را مورد نقد فرگشتی قرارداده، به این نتیجه رسیده ایم که نقدفرگشتی ادبی، ظرفیت بازنمایی محتوای زیستی متون داستانی را دارا است و طبیعت انسانی را به خوبی از طریق تحلیل این نوع متون به تصویر می کشد.
کلید واژگان: داروینیسم ادبی, نقد تکاملی, ادبیات داستانی معاصر فارسی, بامداد خمار, طبیعت آدمیAbstractThe idea of "evolution based on natural selection" was introduced by Charles Darwin in the second half of the nineteenth century, it did not remain only in the field of biology and had a profound effect on the understanding of humanities and social scientists of the subjects they studied. Psychology and literary criticism were among the teachings that were influenced by this theory in terms of insight and method, and founded literary Darwinism. Literary Darwinism claims that literary behaviors are rooted in mankind evolved nature. Of course, sometimes the term "evolutionary critique" has replaced "literary Darwinism" and been used instead.In this article, we have tried to present a report on the influence of literature and literary criticism on the theory of evolution and show that evolutionary literary criticism seeks to identify basic and common human needs such as: sexual attractiveness, childbearing, social status and Like them. Therefore, based on evolutionary psychology and biology, while presenting a new reading of literary texts, to explore the human characters represented in literature. After introducing this approach to the literary text, using a descriptive-analytical method, one of the most popular contemporary Iranian novels (Bamdad Khomar) written by Fataneh Haj Seyed Javadi has been Evolutionary Criticism examined. We have come to the conclusion that literary evolutionary critique, Has the capacity to represent the biological content of fiction texts, it depicts human nature well through the analysis of these types of texts.
Keywords: Literary Darwinism, Evolutionary Criticism, Contemporary Persian Fiction, Bamdad Khomar, Human Nature -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 43 (Summer 2023)، صص 532 -552آلفرد نورث وایتهد (1861-1947) بر این باور است که در هر نظام فلسفی یک امر غایی وجود دارد که اساس آن به شمار می آید. در فلسفه ارگانیسم او، که اصالت را به صیرورت و پویش می دهد، این امر غایی عبارت است از خلاقیت. اما وقتی در این زمینه به سراغ آثارش می رویم درمی یابیم که به رغم اهمیت این موضوع، او مقصود خویش را به روشنی بیان نکرده است. نوشتار حاضر با نظر به اهمیت این موضوع، تلاشی است در جهت: یکم، توصیف و تحلیل خلاقیت به مثابه اصل غایی و روشن ساختن عمده مشخصه های آن. دوم، نقد تفسیرهای کثرت گرایانه و وحدت گرایانه از خلاقیت و ارایه تفسیری دیگر از خلاقیت که مبتنی بر وحدت در عین کثرت باشد. سوم، بررسی رابطه خلاقیت با خدا در آثار وایتهد و نشان دادن اینکه قرایت وایتهد از وجود خدا در چهارچوب نظام پویشی اش (به خصوص در پویش و واقعیت)، ایجاب می کند خدا و خلاقیت متمایز از هم باشند اما در عین حال به هم وابسته. چهارم، استخراج پاره ای از پیامدهای مهم الهیاتی خلاقیت به مثابه امر غایی و نقد دیدگاه وایتهد بر اساس تمایز بین خلاقیت جهان شناسانه و خلاقیت هستی شناسانه که حاکی از این است که خلاقیت مورد نظر وایتهد عمدتا از سنخ خلاقیت جهان شناسانه است و قابلیت تبیین آن در محدوده طبیعت می گنجد.کلید واژگان: خلاقیت, امر غایی, فلسفه وایتهد, خدا, جهانAlfred North Whitehead believes that in all philosophical systems there is an ultimate which is their foundation. In his philosophy of organism which becoming and process have primacy, “this ultimate is termed creativity”. But when we search for this subject in his works, we see in spite of its important, he did not explain his intention clearly and in detail. By considering importance of this subject, present paper tries to first, describe and analyze creativity as an ultimate and clarify its characteristics. Second, criticize pluralistic and monistic interpretations of creativity and it was provided another interpretation which based on unity in plurality. Third, to consider relation between God and creativity in Whitehead’s works, especially in Process and reality, to show that Whitehead’s reading of God in framework of his Philosophy demands that although Creativity is distinct from God, they are interconnected. Fourth, it was revealed some implications and consequents of distinction between God and creativity and then on the basis of distinction between cosmological Creativity and ontological creativity was shown that Whiteheadian creativity is mainly cosmological which can only work as explanation of becoming and process of nature not of ontological origin of actual entities.Keywords: Creativity, ultimate, Whitehead’s Philosophy, God, the world
-
فصلنامه قبسات، پیاپی 106 (زمستان 1401)، صص 67 -98امروزه طبیعت گرایی دینی یکی از رویکردهای بارز در الهیات فلسفی معاصر به شمار می آید که از آن قرایت های مختلفی ارایه شده است. در این میان طبیعت گرایی دینی مبتنی بر الهیات پویشی که ریشه در فلسفه پویشی وایتهد دارد و نماینده بارز آن گریفین است، از جایگاه بس مهمی برخوردار است؛ چراکه تلاش می کند با عبور از طبیعت گرایی حداکثری از یک سو و عبور از فراطبیعت گرایی دینی از دیگر سو، طرحی نو را دراندازد که با شرایط جهان پسامدرن سازگاری داشته باشد. مقاله حاضر بر آن است اولا نشان دهد چگونه گریفین به این طرح یا الگوی الهیاتی رسیده است. ثانیا مهم ترین مشخصه های این رویکرد الهیاتی را در مقایسه با فراطبیعت گرایی دینی و طبیعت گرایی حداکثری معلوم سازد. ثالثا با نگاهی نقادانه نشان دهد این رویکرد هرچند از حیث سازگاری با علم پسامدرن توفیقاتی داشته است، با چالش هایی روبه روست از قبیل بی توجهی به داده های ذاتا دینی به ویژه وحی و متون مقدس، ناسازگاری در درک وجود خدا از حیث حضور عناصری فراطبیعت گرایانه و تعارض با عقلانیت معتدل یا انتقادی. افزون بر اینها در مقایسه با الگوی برگرفته از حکمت صدرایی، نمی تواند تبیین قانع کننده ای از رابطه خدا و جهان و فاعلیت خداوند به دست دهد که مقبولیت عام پیدا کند.کلید واژگان: طبیعت گرایی, فراطبیعت گرایی دینی, طبیعت گرایی دینی مبتنی بر الهیات پویشی, فلسفه و الهیات پویشی, الهیات پسامدرنQabasat, Volume:27 Issue: 106, 2023, PP 67 -98Today, religious naturalism is one of the prominent approaches in contemporary philosophical theology, from which various readings have been presented. The religious naturalism based on dynamic theology, which is rooted in Whitehead's dynamic philosophy and is a prominent representative of Anne Griffin, has a very important position, because she tries to overcome maximal naturalism on the other hand, and overcoming religious supernaturalism, on the other hand, will introduce a new plan that is compatible with the conditions of the postmodern world. This article aims to firstly show how Griffin arrived at this theological plan or model. Secondly, to clarify the most important characteristics of this theological approach in comparison with religious supernaturalism and maximal naturalism. Thirdly, with a critical view, show that although this approach has been successful in terms of compatibility with postmodern science, it faces challenges such as neglecting essentially religious teachings, especially revelation and scriptures, inconsistency in understanding the existence of God in terms of Presence of supernatural elements, and conflict with moderate or critical rationality. In addition to these, compared to the model derived from Sadra's philosophy, it cannot provide a convincing explanation of the relationship between God and the world and God's agency that will gain general acceptance.Keywords: naturalism, Religious Supernaturalism, Religious Naturalism based on Dynamic Theology, Philosophy, Dynamic Theology, Postmodern Theology
-
توجه به انواع و مراتب عقل، به عنوان ابزار شناخت در فلسفه و عرفان از قرن ها پیش مطرح بوده است. در این میان مولانا نیز بر جایگاه و اهمیت عقل و تمایز انواع آن تاکید داشته است. با دقت در مثنوی می توان دریافت که عقل جزوی و کلی، شباهت های قابل تاملی با تفکر اولیه و ثانویه ،که گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی مطرح کرده است، دارند. مارسل دو سنخ تفکر را از هم متمایز می کند؛ یکی تفکر اولیه که ناظر به مسایل است و دیگری تفکر ثانویه که ناظر به رازهاست. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی-مقایسه ای انجام شده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مولانا و مارسل از دو دریچه متفاوت یعنی اولی عرفانی و دومی فلسفی، دریافته اند که حقایق ماورایی را از طریق تجربه و شهود واز طریق مواجهه می توان دریافت که در نهایت با معرفتی حیرت زا کشف می شوند. همچنین تقسیمات دو سنخی برای معرفت، آثار و نتایج اخلاقی دارد که البته هدف مارسل،کارکردهای اخلاقی و معنوی آنها مورد نظر بوده، ولی هدف مولانا رسیدن و پیوستن به حقیقت و اصل وجود است و عمل اخلاقی در مسیر معرفت به امور ماورایی، وسیله ای برای نیل به این حقیقت است. مولانا و مارسل در این تقسیم بندی ها، فلاسفه را به جهت استفاده از ابزار مادی درفهم امور ماورایی، مورد نقد قرار داده اند؛ با این حال در مورد امور ماورایی مولانا معتقد است، مسیر طریقت باید به مدد یک پیر واصل طی شود اما چنین مسیله ای در تفکر مارسل که فیلسوف است، مشاهده نمی شود.
کلید واژگان: عقل جزوی, عقل کلی, تفکر اولیه, تفکر ثانویه, مولانا, گابریل مارسلAttention to the types and levels of intellect as different tools of cognition in philosophy and mysticism has been proposed for centuries. In the meantime, Rumi has emphasized the position and importance of intellect and the distinction of its types. Carefully in Masnavi it can be seen that the partial and general intellect bears a striking resemblance to the primary and secondary reflection proposed by the French philosopher Gabriel Marcel. The present study has been done in a descriptive-comparative manner and the And the results show that Rumi and Marcel, through two different perspectives, the first mystical and the second philosophical, have realized that transcendental truths can be obtained through experience and intuition, and these issues are not solvable issues; They have to be confronted and they are ultimately astonishing. There are also two types of divisions for knowledge, moral effects and results, which of course Marcel's goal is the same moral and spiritual functions, but for Rumi the goal is to reach and join the truth, and moral action in the path of knowledge to the transcendent is a means to achieve this truth. Is. In these divisions, Rumi and Marcel criticize philosophers for their use of material means to understand the transcendental; However, regarding the transcendental affairs, Rumi believes that in the path of the path, one should resort to an old man to reach knowledge; But such a problem is not found in the thought of Marcel, the philosopher.
Keywords: Partial intellect, General intellect, Primary reflection, Secondary reflection, Rumi, Gabriel Marcel -
عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.کلید واژگان: معرفا شناسی, عشق, راز, دیگری, سوژه, ابژه, گابریل مارسلThe twentieth-century French philosopher Gabriel Marcel (1889-1973), in her philosophical work, distinguished between "decision" and "mystery", the interrelationship of love from the mysteries of mystery. In his view, "mystery" is something that cannot be solved by common methods in science and the realm of early thought; rather, it must be acknowledged that it must be considered in the realm of a secondary thought. In Marcel's view, too, the secret of love belongs to the realm of "being," not to the realm of "having." In this article, in a descriptive-analytical way, we have tried to express the general lines of his thought in this regard and its epistemological implications from the perspective of human relations and acceptance of the existence of others in the romantic network between human beings and acceptance of the existence of a transcendent being in supernatural love. Let us also discuss the negation of skepticism and the proof of the existence of the world and the abandonment of Descartes' belief in subjectivity and subjectivism.Keywords: epistemology, love, Mystery Other, Marcel
-
تحلیل و بررسی راه حل الهیات پویشی در برون رفت از تعارض بین علم و دین (با تاکید بر اندیشه های گریفین)مقاله حاضر بر آن است تا راهکار الهیات پویشی را برای رفع تعارض موجود میان علم و دین که عبارت است از طبیعت گرایی حداقلی و بر سه مولفه همه در خدا انگاری، نظریه دریافت و اصالت تجربه فراگیر تکیه دارد، ارائه نماید؛ راهکاری که به رغم مزایایش، با پاره ای از اشکالات روبه روست که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود: پیچیده تر کردن رابطه خدا و جهان، علم و دین را در عرض هم قرار دادن، نفی هر گونه ماوراء الطبیعه گرایی و حداقلی شدن نقش خدا در جهان و... . چنین اشکالاتی حاکی از این است که مقبولیت چنین راهکاری به ویژه از سوی پیروان ادیان توحیدی با تردید روبه رو می شود. حال پرسش این است که آیا می توان مدلی یافت که به جمع بین طبیعت گرایی حداقلی (با تاکید بر جهان طبیعت به مثابه پویش و تحول) و ماوراء الطبیعه گرایی معتدل (با تاکید بر نقش و حضور فراگیر خدا در جهان) بینجامد که هم دغدغه اهل علم را تامین کند و هم دغدغه اهل دین؟ مقاله حاضر تلاش می کند تا نشان دهد که چنین مدلی را می توان در چارچوب نظام جهان شناسانه (به ویژه آموزه حرکت جوهری)، خداشناسانه (به ویژه آموزه بسیطه الحقیقه) و معرفت شناسانه (به ویژه نفی اصالت حس) مبتنی بر حکمت متعالیه صدرایی یافت.کلید واژگان: الهیات پویشی, تعارض علم و دین, حکمت متعالیه صدرایی, طبیعت گرایی حداکثری, طبیعت گرایی حداقلی, علم و دین, و ماوراء الطبیعه گراییThis paper attempts to show that Process theology's solution for departure from conflict between science and religion, which is minimal naturalism and based on panentheism, theory of apprehension and panexperientialism, suffers from some problems. They are complexity of the relation between God and the world, having the same level of science and religion, denial of supernaturalism, minimization of God's function in the nature, etc. Such problems indicate that the acceptance of such a solution is particularly suspected by followers of monotheistic religions. Now, can we find a model in which minimal naturalism (with emphasis on nature as process and evolution) is reconciled with moderate supernaturalism (with emphasis on God's comprehensive presence in the world)? Such model can fulfill both the concern of scientific community and religious community. This paper shows that we can attain such a model in Mulla Sara's transcendent theosophy which is based on his cosmological, theological and epistemological framework.Keywords: Process theology, conflict between science, religion, maximal naturalism, minimal naturalism, Sadra's transcendent theosophy, supernaturalism
-
در میان نظریات عدل الهی، به مثابه تلاشی برای ارائه دلایل موجه بر معقول بودن باور به خدا در عین اذعان به وجود شر، نظریه عدل الهی پویشی گریفین از جایگاه برجسته ای برخوردار است. در این نوشته در ابتدا به جهان بینی پویشی، اقسام شر و مبانی نظریه عدل الهی پویشی گریفین، به ویژه خلاقیت، قدرت ترغیبی خداوند، نفی خلق از عدم و قاعده همبستگی میان قدرت و ارزش اشاره می شود، سپس به تبیین و تحلیل نسبت خداوند و شرور در نظریه مذکور پرداخته می شود که به مهم ترین مشخصه های عدل الهی پویشی منجر می گردد از قبیل اذعان به شر حقیقی یا گزاف، ترغیبی دانستن قدرت خدا و اینکه خداوند نمی تواند به طور یک جانبه بر شرور غلبه کند. در پایان به نقد نظریه مذکور پرداخته شده و نتیجه گرفته می شود چنین رویکردی شاید بتواند پاسخی باشد به ملحدانی که شر را دستاویز انکار خدا قرار داده اند؛ اما این رویکرد دچار اشکال هایی جدی است مانند چاره ناپذیردانستن وقوع شرور، مفروض گرفتن تلازم منطقی میان برخورداری خداوند از قدرت قاهرانه و اعمال آن در جهان، گرفتار تحویل گرایی شدن و سرانجام برداشتی از خداوند ارائه کردن که پیروان ادیان توحیدی یا خداباوران آن را شایسته پرستش نمی دانند.کلید واژگان: شر, خدا, الهیات پویشی, گریفین, عدل الهیGriffin's divine justice theory is very important among of divine justice theories as attempt to offering of adequate proofs on intelligibility of believe to God and admission of evil at the same time. This article first indicate to Dynamic worldview, kinds of evil, the principles of Griffin's divine justice theory like creativity, encouraging power of God, navigation of creation ex nihilo and law of correlation between power and value. Then analyze relation God and evil on this theory that lead to important elements of dynamic divine justice like admission of real or arbitrary evil, encouraging power of God and as God cant overcome evils unilaterally. Author criticize Griffin's theory: perhaps Griffin's conception can response to atheist that reject God by evil, but that have serious defects like irreparable of occurrence of evil, concomitance correlation between God's availing of Omnipotent and exertion that on world, captured of reductionism, display conception of God that believers of revealed religion or theists arent suitable to worship.Keywords: Evil, God, Dynamic theology, Griffin, Divine justice
-
مناسک و آیین ها را می توان از ارکان بنیادین هر دین به شمار آورد که شخص به واسطه مشارکت در آنها قصد ارتباط با امر مقدس را دارد. فهم مناسک و نقش و کارکرد آنها، به ویژه در عرصه جمعی و فردی از جمله موضوعاتی است که توجه جامعه شناسان و انسان شناسان دین را به خود معطوف ساخته است. در این میان کلیفورد گیرتز در مقام یکی از انسان شناسان دین معاصر، بر اساس رویکرد تفسیری خویش و با تکیه بر مشاهدات عینی، تحلیلی از مناسک عرضه کرده است که نقطه عطفی در انسان شناسی دینی به شمار می آید. در نظر گیرتز مناسک از یک سو شرایطی را فراهم می کنند که موجب حفظ عقاید و باورهای دینی و نیز انسجام جامعه می شوند، و از دیگر سو زمینه تحول فرد و ایجاد لحظه مقدس برای او را فراهم می آورند. نوشتار حاضر با توجه به نکات فوق بر آن است تا به تحلیل دیدگاه گیرتز در باب مناسک بپردازد. در ابتدا به دین (به منزله نظامی از نمادها) و باورهای دینی از دیدگاه گیرتز اشاره می شود تا زمینه برای جایگاه مناسک در نگرش او معلوم گردد. سپس به بررسی مناسک و کارکردهای آن از دیدگاه گیرتز، نقش آن در ایجاد لحظه مقدس و علت شرکت افراد در مناسک پرداخته می شود. در پایان، مناسک و آیین های جنگ خروسها و نبرد بارونگ- رنگدا به همراه تحلیل و بررسی آنها که گیرتز در آثار خود آورده است، ذکر می گردد.کلید واژگان: کلیفورد گیرتز, آیین ها ی دینی, مناسک, انسان شناسی دین
-
لین رادر بیکر درصدد است که آموزهرستاخیز در مسیحیت را با ماده گرایی سازگار کند. او مدعی است که با تکیه بر نظریه تقوم به عنوان یک نظریه مادی انگارانه، می توان تبیین کلامی و فلسفی شایسته ای از کیفیت زندگی پس از مرگ ارائه کرد. بیکر، به جای ارائه تبیین فلسفی از نسبت حیات ذهنی با بدن اخروی، به شیوه ای متکلمانه، رستاخیز را فعل اعجازی خدا می داند. یکی از لوازم نظریه تقوم، عدم اهمیت این همانی عددی بدن دنیوی و اخروی است. در حالی که به نظر می رسد بدون در نظر گرفتن این همانی بدن دنیوی و اخروی، نمی توان تبیین معقولی از امکان حیات پس از مرگ ارائه کرد؛ زیرا علاوه بر این که انسان یک حقیقت نفسانی جسمانی است، بین نفس و بدن هر شخص، رابطه ضروری، و نه امکانی، برقرار است. در مقام مقایسه، ملاصدرا استمرار وجودی شخص دنیوی و اخروی را با توسل به وحدانیت نفس (در عین پذیرفتن بدن های مختلف) توضیح می دهد؛ به طوری که نفس ناطقه، در هر مرتبه به نوعی ماده تعین می بخشد و با توجه به حرکت جوهری، بدن دنیوی و اخروی، دو جنبه از یک واقعیت واحد اما ذومراتب هستند.
کلید واژگان: رستاخیز, بدن مثالی, نظریه تقوم, مسیحیت, لین رادر بیکر, ملاصدراLynne Rudder Baker wants to reconcile the doctrine of resurrection in Christianity with materialism. He claims that we can present proper philosophical and theological explanation of the manner of the life after death on the basis of theory of constitution as a physical approach. Lynne Rudder Baker، Instead of philosophically explaining how mental life is related to the other-worldly body، asserts theologically that the resurrection is the miraculous act of God. One of the consequences of the theory of constitution is that numerical identity of physical and other-worldly body is not important. But it seems that it will not be possible to explain possibility of life after death، unless we take the identity of physical and other-worldly body to be granted. Because human being is composed of soul and body and they are related to each other necessarily rather than contingently. In terms of comparison، we can say that Mūllā Sadrā explains the identity of mundane person and the other-worldly one by the theory of the unity of soul (while accepting the variety of bodies)، that is، the human soul determines the matter in every phase and، in terms of the principle of substantial motion، the corporeal and other-worldly body are two aspects of a hierarchical reality.Keywords: Resurrection, The Imaginal Body, The Theory of Constitution, Christianity, Lynne Rudder Baker, Mūllā Sadrā -
دین همواره به مثابه یکی از ارکان زندگی انسان، از چشم اندازهای گوناگون مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است. مطالعه دین از منظر جامعه شناختی و انسانشناختی از جمله چشم اندازهایی به شمار میآید که در عصر حاضر با اقبال فراوانی روبه رو شده است. در این میان، از یک سو آراء و اندیشه های بزرگان جامعه شناسی کلاسیک مانند آگوست کنت 3، کارل مارکس 4، امیل دورکیم 5 و اسپنسر 6، و از دیگر سو افکار کسانی مانند کلیفورد گیرتز 7 (از انسان شناسان بزرگ روزگار ما) در شکل گیری و بسط جامعه شناسی و انسان شناسی دینی نقش آفرین بوده اند. مقاله حاضر با توجه به اهمیت جایگاه امیل دورکیم و کلیفورد گیرتز بر آن است تا اندیشه های دین شناسانه آنها را با محوریت قرار دادن رویکردشان نسبت به دین مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بدین منظور پیش از پرداختن به نکته فوق، به مسائلی نظیر تعریف دین، خاستگاه دین، نقش یا کارکرد دین از منظر آنها اشاره می گردد.کلید واژگان: امیل دورکیم, کلیفورد گیرتز, جامعه شناسی دینی, انسان شناسی دین, خاستگاه دینReligion, as an important pillar of human life, has been studied from different perspectives, e.g. sociological, anthropological and etc. In this respect, the thoughts and viewpoints of great classic sociologists such as August Comet, Karl Marx, Émile Durkheim and Herbert Spencer and also other scholars such as Clifford Geertz (the great contemporary anthropologist) were curial elements in forming and developing the religious sociology and anthropology. The present paper tries to analyze the viewpoints of Émile Durkheim and Clifford Geertz on religion. So we firstly deal with the definition of religion and its origin and function and finally we compare their views on these subjects.Keywords: Emile Durkheim, Clifford Geertz, religious sociology, religious anthropology, the origin of religion
-
تحول مفهوم جوهر ارسطویی در فلسفه آلفرد نورث وایتهدنوشتار حاضر برآن است تا با توجه به اصول جهانشناسی پویشی وایتهد، تحلیلی از نگرش او در باب جوهر بمعنای سنتی یا ارسطویی ارائه نماید. بنا به این تحلیل، وایتهد ریشه ماده گرایی علمی دوره جدید را به جوهر ارسطویی برمیگرداند و بدنبال آن در چارچوب فلسفه خویش، مفهوم هستی بالفعل را جایگزین مفهوم جوهر میکند. نکته شایان توجه این است که این اقدام او را نباید مساوی با طرد یکسره جوهر گرفت. بواقع میتوان گفت وایتهد از یکسو نگاهی سلبی به جوهر دارد؛ به این معنا که بلحاظ هستی شناسانه آن را با اصول جهانشناسی خویش ناسازگار میبیند و طرد میکند. از سوی دیگر، نگاهی ایجابی دارد و جوهر را از حیث عملی و زبانی برای اهداف جاری زندگی مفید و موثر میداند. بنابرین، اگرچه وایتهد به نقد جدی جوهر ارسطویی پرداخته و حتی مفهوم دیگری را جایگزین آن ساخته است اما آن را بطور کامل کنار نگذاشته است.
کلید واژگان: جوهر, مابعدالطبیعه, هستی بالفعل, جهانشناسی پویشی, زبانWhitehead on SubstanceThis paper intends to provide an analysis of Whitehead’s view of substance in its traditional or Aristotelian sense based on his process cosmological principles. According to this analysis, he sees the roots of modern scientific materialism in Aristotelian substance and, following this, replaces the concept of substance with the concept of actual being within the framework of his own philosophy. The important point is that this does not mean his total rejection of substance. In fact, we can say that, on the one hand, Whitehead has a negative view of substance in the sense that he sees it inconsistent with his own cosmological principles from an ontological point of view and rejects it. On the other hand, he has a positive view of substance and considers it useful for common purposes of life in linguistic and practical respects. Therefore, it is concluded that, although Whitehead has seriously criticized Aristotelian substance and even substituted it with another concept, he has not totally rejected it.Keywords: substance, actual being, metaphysics process, cosmology, language -
نوشتار حاضر در جهت تحلیل جمع حلول و تعالی در فلسفه پویشی وایتهد، می کوشد در گام نخست نشان دهد که درهم تنیدگی و پیوند اندام وار هستی ها در این نظام پویشی، آن هم در چارچوب مقولاتی عام و فراگیر، ایجاب می کند تا جهان به شبکه ای تبدیل شود که همه هستی های بالفعل در کنش و واکنش دائمی باشند. این کنش و واکنش پیوسته و دائمی ایجاب می نماید که رابطه خدا و جهان از حالت یک سویه (تاثیر خدا بر جهان) خارج شده، به تعامل دوجانبه (تاثیر متقابل خدا و جهان بر یکدیگر) تبدیل شود.
در گام دوم با توجه به تعامل دو جانبه خدا و جهان، مبانی مابعدالطبیعی سازگاری میان حلول و تعالی در فلسفه پویشی استخراج می گردد.
در گام سوم به چگونگی جمع میان حلول و تعالی در خدا و جهان می پردازم؛ به این معنا که چگونه خدا و جهان از یک سو موجب تعالی یکدیگر شده و از دیگر سو در یکدیگر...
کلید واژگان: خدا, جهان, تعالی, حلول, فلسفه پویشیFor analyzing the issue of coincidence of immanence with transcendence in Whitehead’s process philosophy, the present paper attempts at the beginning to show that in this process system, especially in the framework of inclusive and comprehensive categories, entities should be interweave and have organic interrelation; because all the actual entities have reaction against each other. So the prerequisite of permanent reactional relation of the world and its transformation into a web is a mutual interaction between God and world. According to mutual interaction of God and world, in second step we try to extract the metaphysical basics of compatibility between immanence and transcendence in process philosophy. In the third step we deal with quality and circumstances of coincidence of immanence and transcendence in God and world; i.e. how God and world, from one hand, are caused transcendence and, from the other hand, immanent in each other.. .. -
نوشتار حاضر تلاشی است که طی آن، در گام اول، با توجه به ارکان اساسی جهان شناسی پویشی وایتهد – اصولی چون: نگرش ارگانیستی، پویشی دیدن عالم، در هم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات- به ضرورت حضور خداوند در این جهان شناسی اشاره می شود. در گام دوم، به تحلیل تفسیری پرداخته می شود که طی آن، وایتهد خداوند را هستی بالفعلی معرفی می کند که تابع مقولات حاکم بر این جهان پویشی است. در گام سوم، به اقتضای نگرش ارگانیستی یا اندام وار وایتهد، تعامل دو جانبه خدا و جهان، تاثیرگذاری متقابل این دو و نتایج آن تحلیل می شود. در گام آخر، با نظر به نقد درون سیستمی، این ادعای بنیادی وایتهد که «خداوند به عنوان یک هستی بالفعل، استثنایی بر سایر هستی ها نبوده و تابع مقولات و اصول حاکم بر جهان شناسی پویشی است» مورد ارزیابی قرار می گیرد، و به پاره ای از انتقادات و چالش های فراروی آن اشاره می شود.
کلید واژگان: جهان شناسی پویشی, خدا, ارگانیسم, پویش, دریافت, هستی های بالفعلThe present paper, first and foremost, is an attempt towards presenting reasons for the inseparable existing of God in Whitehead’s cosmology, considering the basis of Whitehead’s Process Cosmology, view of organist, world as process, interrelated of all entities, bipolarity of entities, theory of prehension, interaction of all the creatures. The second step taken here considers analyzing Whitehead’s interpretation, in which he introduces God as an actual entity being subject to the categories of this process cosmology. The third step taken in the paper, considering Whitehead’s organist view, is an attempt to analyze the mutual interaction of God and universe and their bilateral impact on one another. The last step taken focuses on Whitehead’s fundamental claim that” God as an actual entity is not an exception to the other entities, but subject to the categories of process cosmology”. Therefore, this part of the article analyzes this claim and presents criticisms and challenges dealing with it.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.