سجاد محسنی
-
بی ثباتی در منطقه غرب آسیا و افزایش عدم قطعیت ها سبب شده تا میزان زیادی از حوزه دید تصمیم گیران سیاسی در منطقه کاهش پیدا کند. بر همین اساس روندپژوهی به عنوان رویکردی که می تواند بر اساس متغیرهای ثابت قدرت پیش بینی را افزایش دهد، موردتوجه قرار گرفته است. در چنین شرایطی این سوال اصلی مطرح می شود که آینده منطقه غرب آسیا در افق میان مدت چگونه خواهد بود؟ برای پاسخ به این سوال کلان روندهای سیاسی جهانی و منطقه ای در قالب، روند بحران آمیز بودن جانشینی سیاسی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، اقتصادی شدن مشروعیت سیاسی و شکننده بودن حاکمیت های دارای بحران اقتصادی، جایگاه علم و فناوری در آینده قدرت منطقه ای، نفوذ الگوی حکمرانی چینی به عنوان بدیلی برای لیبرال دموکراسی غربی در منطقه، بحران های زیست محیطی و جریان های فکری و اجتماعی جدید و درنتیجه بحران زی شدن سیاست داخلی، سیالیت اتحادها و ایتلاف های منطقه ای و بی اعتمادی به ساختارها و سازمان های منطقه ای رسمی مانند شورای همکاری خلیج فارس و تضعیف آن ها و درنهایت سازمان گریزی و رسمیت زدایی قدرت و نفوذ سیاسی رسمی موردتوجه قرار می گیرند. در مطالعه پیش رو از رویکرد روندپژوهی برایی بررسی روندهای سیاسی استفاده شده که مبتنی بر منابع اسنادی و کتابخانه ای و منابع معتبر در حوزه سیاست منطقه ای به موضوع است.کلید واژگان: غرب آسیا, مشروعیت سیاسی, روندپژوهی, کلان روندهای سیاسی, ساختار قدرتInstability in the West Asian region and increasing uncertainties have caused a large amount of the field of vision of political decision makers in the region to decrease. Accordingly, trend research has been considered as an approach that can increase the predictive power based on fixed variables. In such a situation, the main question is raised, what will the future of the West Asian region be like in the medium term?To answer this big question, global and regional political trends in the form of the critical process of political succession in the Arab countries of the Persian Gulf, the economization of political legitimacy and the fragility of governments with economic crisis, the place of science and technology in the future of regional power. E. the penetration of the Chinese governance model as an alternative to western liberal democracy in the region, environmental crises and new intellectual and social currents, and as a result the crisis of internal politics, fluidity of regional alliances and coalitions and the lack of trust in official regional structures and organizations such as the Persian Gulf Cooperation Council and their weakening are considered. In the upcoming study, a trend research approach was used to investigate political trends, which is based on documentary and library sources, as well as the approach of experts in the field of regional politics to the subject.Keywords: West Asia, Political Legitimacy, Trend research, Macro political trends, Power structure
-
فصلنامه روابط خارجی، پیاپی 55 (پاییز 1401)، صص 194 -227محور مقاومت به عنوان مفهومی پذیرفته شده در فضای سیاسی همواره محل بحث بوده، باوجوداین به نظر می رسد این مفهوم چندان نمی تواند گویای تلفیق رفتاری این نیروها با شرایط بومی و متغیرهای جدید باشد به همین خاطر مفهوم «زنجیره مقاومت» می تواند میزان بیشتری از انعطاف و درعین حال تنوع را در خود جای دهد. گذشته از این؛ آنچه اهمیت پیدا می کند این است که رفتار نیروهای مقاومت تا چه میزان ایدیولوژیک یا ژیوپلیتیک و یا حتی ژیواکونومیک است و اینکه الگوی دوستی و دشمنی حاکم بر این نیروها چیست؟ در سوی دیگر اینکه مسیر حرکتی و آینده این محور به چه سمت و سویی است هم می تواند پیش بینی ناپذیر باشد. حال با توجه به این مقدمه، سوال اصلی می تواند این گونه در نظر گرفته شود که متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر آینده زنجیره مقاومت چیست؟ در پاسخ باید گفت که پنج متغیر کلیدی شامل ساختار اقتصادی، الگوی دوستی و دشمنی که در درون خود نوع تعامل و ارتباط با بازیگر مرکز، نوع تعامل و ارتباط با دشمن نزدیک، نوع تعامل و ارتباط با دشمن دور و نوع تعامل و ارتباط با دولت میزبان را دربرمی گیرد، ساختار سیاسی نیروها، جایگاه اجتماعی نیروهای مقاومت در میان توده مردم و درنهایت اهداف سازمانی که می تواند ایجابی یا سلبی باشد بر آینده زنجیره مقاومت تاثیر خواهد گذاشت. پژوهش حاضر تلاش کرده است تا با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و بر اساس گردآوری اسنادی داده ها به سوالات مذکور پاسخ دهد.کلید واژگان: محور مقاومت, زنجیره مقاومت, دورنما, غرب آسیا, منطقه گراییThe axis of resistance as a concept accepted in the political space has always been controversial, however, it seems that this concept can not express the behavioral integration of these forces with local conditions and new variables, so the concept of "resistance chain" can be more flexible and diverse. In addition; The important thing is to what extent the behavior of the resistance forces is ideological or geopolitical or even geoeconomic, and what is the pattern of friendship and enmity that governs these forces? On the other hand, the direction and future direction of this axis can also be unpredictable. Now, according to this introduction, the main question can be considered as what are the main variables affecting the future of the resistance chain? In response, it should be said that the five key variables include, first, the economic structure, second, the pattern of friendship and enmity, which includes the type of interaction and communication with the central actor, the type of interaction and communication with the near enemy, the type of interaction and communication with the distant enemy and the type of interaction and communication. Includes the host government, Third, the political structure of the forces, fourth, the social status of the resistance forces among the masses, and ultimately organizational goals, which can be positive or negative, will affect the future of the resistance. The present research has tried to answer the mentioned questions by using analytical-descriptive method and based on documental data collection.Keywords: Axis of Resistance, Chain of Resistance, outlook, West Asia, regionalism
-
روند جنگ های اخیر در جهان نشان می دهد که فناوری به جزء جدایی ناپذیری از این جنگ ها تبدیل شده است. در این زمینه، یکی از وجوه قدرت نظامی را می توان توان تولید یا دست یابی به فناوری های برتر پهپادی دانست. جنگ ایتلاف سعودی علیه یمن نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. برتری هوایی نیروهای ایتلاف در ابتدای جنگ تا حدودی با افزایش توان پهپادی انصارالله پوشش داده شد. به صورتی که می توان گفت روند جنگ از انتهای 2018 با افزایش توان تهاجمی انصارالله با محوریت فناوری پهپادی تغییر محسوسی پیدا کرد. با توجه به این موضوع این سوال ها مطرح می شود که حملات دفاعی پهپادی انصارالله یمن در حوزه میدانی و سیاسی چه ابعادی را در بر می گیرد؟ و چه تاثیری بر آینده معادلات منطقه ای و به صورت خاص روابط عربستان سعودی و یمن خواهد داشت؟ پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته های مقاله نشان می دهد که استفاده از این فناوری، شرایط میدانی و سیاسی و جایگاه انصارالله در مذاکرات را تقویت کرده است. از سوی دیگر، به پشتوانه این جایگاه، قدرت انصارالله در حوزه رسانه نیز برای تنویر افکار عمومی افزایش یافته است.کلید واژگان: حملات پهپادی, انصارالله یمن, ائتلاف سعودی, بازنمایی رسانه ای, رسانه برون مرزیRecent trends in world wars show that technology has become an integral part of these wars. In this regard, one of the aspects of military power can be considered as the ability to produce or acquire superior UAV technologies. The Saudi coalition war against Yemen is no exception. The air superiority of the coalition forces at the beginning of the war was partly covered by the increase in Ansarullah's drone capability; It can be said that the trend of the war has changed significantly since the end of 2018 with the increase of Ansarullah offensive power with the focus on UAV technology. Regarding to this issue, the question arises that what are the dimensions of the Yemeni Ansarullah drone defense attacks in the field and politics? And what impact will it have on the future of regional equations, particularly on Saudi-Yemeni relations? The research has been done by descriptive-analytical method. The findings of the article show that the use of this technology has strengthened the Political situation and position of Ansarullah in the negotiations. On the other hand, with the support of this position, Ansarullah's power in the field of media has also increased to enlighten public opinion.Keywords: Drone Strikes, Yemen's Ansarullah, Saudi Coalition, Media representation, IRIB World Service
-
نشریه سیاست دفاعی، پیاپی 114 (بهار 1400)، صص 129 -155نظام سیاسی عربستان همواره به عنوان نظامی مطرح بوده که فعالیت های حزبی در آن منع شده است. این امر موجب شده است که فضای فعالیت سیاسی وارد مرحله غیررسمی شود. دراین میان، اما مسئله مهم این است که باتوجه به این فضا آیا نقش اپوزیسیون و گروه های سیاسی مخالف حاکمیت در عربستان نیز بیشتر می شود؟ چگونه این امکان وجود دارد که این گروه ها نظام سیاسی سعودی را برای امتیازگیری یا تغییر سیاسی تحت فشار قرار دهند؟ در پاسخ می توان گفت که برای چنین اقدامی ازسوی اپوزیسیون دو نااطمینانی کلیدی حمایت یا عدم حمایت کنشگران خارجی و فضای ثبات سیاسی داخلی و ارتباط آن با چهار وجه اپوزیسیون درون مرزی درون حاکمیتی، اپوزیسیون درون مرزی برون حاکمیتی، اپوزیسیون برون مرزی درون حاکمیتی و اپوزیسیون برون مرزی برون حاکمیتی اهمیت می یابد. براین اساس، تلاش شده است تا نقش گروه ها، احزاب و نیروهای اپوزیسیون عربستان درقالب آینده های بدیل و بررسی سناریوها مورد بررسی قرار بگیرد.کلید واژگان: عربستان, ملک سلمان, نظام سیاسی, اپوزیسیون, آینده های بدیلSaudi Arabia's political system has invariably been known as a regime whose partisan activities are prohibited. This has caused the atmosphere of political activities to enter an informal phase. However, the important question is: Considering such an atmosphere, does the role of the opposition and the opposition political groups against the Saudi sovereignty take an increased turn? How is it possible that these groups can exert a pressure on Saudi's political system for gaining concession or political change? To answer this question, one might say that two key uncertainties come to matter for this take place on the part of the opposition: namely, support or lack of support on the part of foreign actors, and the internal political stability and its relationship with four aspects, namely the intraterritorial opposition withing the sovereignty, the intraterritorial opposition outside the sovereignty, the extraterritorial opposition within the sovereignty, and the extraterritorial opposition outside the sovereignty. On this basis, the research tries to study the role of opposition forces, groups and parties in the form of alternative futures as well as to examine scenarios.Keywords: Saudi Arabia, King Salman, Political System, Opposition, Alternative Futures
-
تحول در ساختار ژئوپلیتیک جهانی و بازدارندگی نیابتی و یک جانبه ایالات متحده (با محوریت عربستان سعودی)
پیش از جنگ سرد؛ ساختار امپریالیستی جوامع غربی تلاش گسترده ای برای تسلط سرزمینی داشت که با وقوع جنگ های جهانی اول و دوم و سپس ورود به فضای دوقطبی دستخوش تغییر شد. در خلال جنگ سرد تقسیم بندی های ژئوپلیتیکی میان دو ابرقدرت زمینه را برای شکل گیری نظریه های سد نفوذ، بازدارندگی و دومینوهای جهانی آماده ساخت. در ادامه، فروپاشی شوروی نقطه عطفی بود که تداوم تغییر در ساختار ژئوپلیتیکی را نشان می داد. در فضای جدید، غرب آسیا به عنوان کمربند انتقالی ژئواستراتژیک شرقی به غربی اهمیت دوچندان یافت. گذشته از این؛ تغییر دسته بندی بازیگران نیز، دو کشور قدرتمند منطقه ای ایران و عربستان سعودی را رودرروی یکدیگر قرار داد که درنتیجه، سیاست خارجی این دو به سمت بازدارندگی سوق داده شد. در این میان با ورود ایالات متحده و اعمال بازدارندگی یک جانبه گسترده به حمایت از عربستان، توازن در قدرت و نفوذ منطقه ای در حال تغییر است؛ بنابراین، سوال محوری پژوهش این است که تحول در ساختار ژئوپلیتیک جهانی چگونه مسئله بازدارندگی آمریکا در غرب آسیا و حمایت از عربستان سعودی را به دنبال داشته است؟ یافته های تحقیق موید این است که ایالات متحده با بهره گیری از نظریه بازدارندگی یک جانبه گسترده برای جلوگیری از توسعه نفوذ منطقه ای ایران بازدارندگی نیابتی را علیه جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته است. درنتیجه، ضمن افزایش فشار ساختاری بر ایران به تقویت متحد منطقه ای خود عربستان سعودی و پوشش نارسایی های ژئوپلیتیک این کشور و تسلیح نظامی فراگیر و نیز مهم تر از همه، همکاری راهبردی با این کشور روی آورده است. هدف از این پژوهش نشان دادن مسئله بازدارندگی نیابتی آمریکا در غرب آسیا در قالب حمایت از عربستان سعودی است.
کلید واژگان: ساختار ژئوپلیتیک جهانی, بازدارندگی یک جانبه, ایالات متحده, عربستان سعودی, ج, ا, ایرانGeopolitics, Volume:15 Issue: 2, 2019, PP 146 -172IntroductionThe global geopolitical structure has been affected by various changes, the process of this change, especially after World War II, has undergone various stages that have been persistent. One of the most important dimensions of the transformation of the geopolitical structure of the world has been its influence on regions and poles, especially in West Asia, where, in particular, with the collapse of the Soviet Union and the domination of the United States, regional power distribution also changed, and two regional poles Iran and Saudi Arabia confronted each other with two actors on the agenda due to the fear of widespread war and its consequences. Meanwhile, the United States, as an actor in line with Saudi Arabia, tried to compensate Saudi Arabia for deterrence against Iran, thus pursuing unilateral deterrence.
MethodologyThis research is based on the collection of library and documentary data and is attempting, based on the multivariate correlation research method, to link the variables "change in global geopolitical structure", "change in regional levels" and "deterrence from the United States" in the form Analytical and based on the conceptual framework of geopolitical relationship and deterrence.
FindingsThe research findings can be summarized as follows:1. Geopolitical interaction and deterrence
The transformation of the global geopolitical structure has made the regions once more recognized as the focal points of the crisis. Accordingly, West Asia has also been seen as an area of interest to transnational actors, especially the United States.
2. Evolution in global geopolitical structure and polarization
The expansion of the global scale to regional levels has led to new polarization and opposition between the Islamic Republic and Saudi Arabia. Meanwhile, the United States has worked as the most important transnational player to maintain its regional interests through Saudi Arabia.
3. Security link between Saudi Arabia and the United States
With the coming of the Islamic Republic in the region, a new dimension of strategic partnership between the United States and Saudi Arabia was formed, which included supporting the Saudi government to provide regional security. Accordingly, the new threat against Saudi Arabia and the inappropriate relations of Iran with the United States led to a US desire to deter Iran.
4. Saudi failures to confront Iran and US support
The two major milestones, including the US invasion of Iraq and the 2011 developments, led to a regional equilibrium shift to Iran's advantage, so that Saudi Arabia alone could not be opposed to Iran. Therefore, the United States sought to compensate Saudi Arabia for its shortcomings. Different ways. The United States has increased the pressure on Iran to compensate for Saudi Arabia's geopolitical deficiencies, the creation of structural constraints against Iran, the protection and enhancement of Saudi Arabia's arsenal and military action, and the new strategic partnership and linkage, thereby preventing a regional equilibrium shift to Iran's benefit.AnalysisThe path of transformation in the global geopolitical structure has been a vertical path that initially affected the macro level of power, then regional levels, and ultimately the relations between the Islamic Republic and Saudi Arabia. In this regard, the fear of a rival war and the inability to win the Iran-Saudi war has led to deterrence. With the United States entering this relationship and supporting Saudi Arabia, the atmosphere of regional power has fluctuated. In this regard, although the time periods after 2011 were regional conditions for the benefit of Iran, but with the arrival of the Trump government, the balance was shifting to Saudi gain.
Conclusion
The takeover of the new US administration has led Saudi Arabia to repair its relations with the country. The withdrawal of the Trump government from the nuclear deal with Iran has also changed the context for rebalancing Saudi Arabia's profits to the detriment of Iran, especially since the Trump government has tried to force other global actors to exert pressure on Iran, Unlike Obama, the Trump term is that the regional balance of power is changing for Saudi Arabia.
Keywords: Global geopolitical structure, unilateral deterrence, the United States, Saudi Arabia, Islamic Republic of Iran -
با فروپاشی شوروی و تبدیل ساختار قدرت جهانی از دوقطبی به تک قطبی، بار دیگر مناطق به عنوان خرده سیستم های تاثیرگذار اهمیت بالایی یافت؛ بر این اساس ایالات متحده نیز تلاش کرد تا با اولویت بندی خرده سیستم های منطقه ای بپردازد که در این مسیر خاورمیانه هم به نظر ژئوپلیتیکی و هم از نظر قطبیت انرژی جهان از اهمیت بالایی برخوردار بود. بر این اساس تعیین سلسله مراتب قدرت در خاورمیانه با توجه به دوری و نزدیکی به کانون قدرت جهانی انجام پذیرفت که این توزیع قدرت تلاش کرد تا به نزدیک کردن عربستان سعودی به عنوان بازیگر مورد حمایت ایالات متحده به مرکز و به حاشیه راندن ایران پس از انقلاب 1979 بپردازد. از سوی دیگر قطب های قدرت منطقه ای مانند جمهوری اسلامی نیز حاضر به پیرامونی شدن در ساختار قدرت منطقه ای نبود بنابراین، این امکان که توزیع قدرت مطلوب ایالات متحده در منطقه به هم بخورد افزایش می یافت که درنهایت ایالات متحده را به سوی تقویت عربستان سعودی سوق داد. بر این اساس سوال اصلی این است که ایالات متحده از چه ابزارهایی برای تقویت عربستان سعودی استفاده کرده است؟ که پاسخ این سوال را می توان در سه متغیر «تداوم روابط بر اساس منافع و تهدیدات مشترک»، «گستره و ماهیت روابط نظامی» و «وابستگی متقابل اقتصادی» جستجو کرد.کلید واژگان: ساختار قدرت جهانی, بازتوزیع قدرت, ایالات متحده آمریکا, عربستان سعودی, جمهوری اسلامی ایرانWith the collapse of the Soviet Union and the transformation of the power structure from bipolar to monopolitic, the regions became more important as sub-systems; Accordingly, the United States has sought to redistribute power in the regionsthe main question is what are the variables of the continuity of strategic relations between the United States and Saudi Arabia? It is hypothesized that the continuity of the relationship variables can be summarized in: "continuity of relationships based on shared interests and threats," "the scope and nature of military relations," and "economic interdependence". Accordingly, the study attempts to investigate issue based on the causal research and multivariate correlation,and the basis of documentary data, . Finally, the common interests and threats, the type of communication and the movement from economy to security and asymmetric reciprocity, have provided the context for the strategic link between Saudi Arabia and the United States, which underscores the continuation of the strategic relationship between the two countries. Iran is a common threat between the two countries of the Islamic Republic. Since the ability to confront and at least the Saudi Arabia's supremacy on the Islamic Republic is difficult, unilateral deterrence is a strategy adopted by the United StatesKeywords: World power structure, power redistribution, USA, Saudi Arabia, Islamic Republic of Iran
-
چکیده با طولانی شدن جنگ یمن و حمله ائتلاف به این کشور به رهبری عربستان به نظر می رسد آینده یمن و طرف های درگیر در این بحران نیز پیچیده تر خواهد شد بنابراین سوالات مختلفی در خصوص آینده جنگ در این کشور مطرح می شود. با این توضیح؛ به نظر می رسد سوال اصلی می تواند اینگونه باشد که فرجام جنگ عربستان و یمن چگونه خواهد بود؟ علاوه بر این، حضور و نفوذ عربستان در یمن که عمدتا ناظر بر پایان جنگ خواهد بود به چه طریقی است؟ در پاسخ ابتدا به حضور نظامی عربستان در یمن، نفوذ سیاسی در این کشور و نفوذ فرهنگی و اقتصادی عربستان در یمن اشاره می کند. سپس کنشگران شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی، احزاب داخلی یمن، جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا، سازمان ملل متحد (جهت گیری قطعنامه) و کویت را به همراه کنش های آنها بررسی می کند. در ادامه نااطمینانی های کلیدی و مسیرهای پیش رو که شامل تحمیل مذاکره به ائتلاف (با محوریت تصمیم عربستان)، زورآزمایی سرنوشت ساز (با محوریت کنش آمریکا)، واگرایی در ائتلاف (با محوریت امارات) و تقلا در تنگنا (بر اساس وضعیت انصارالله) است بررسی می شود. بر این اساس رویکرد آینده پژوهی در قالب تعیین کنشگران کلیدی، پیشران-ها، نااطمینانی های کلیدی و استخراج و تبیین سناریوها به دنبال تحلیل و ارزیابی این مسئله است و در انتها نیز شگفتی سازها و نتیجه گیری و توصیه ارائه خواهد شد.
کلید واژگان: عربستان, جنگ یمن, سناریوپردازی, عملیات طوفان قاطعیتYemen’s future and that of the parties to Yemen’s war involved will become more complicated, as this war has been prolonged and the Saudi Arabia-led alliance has invaded Yemen. Therefore, there is a variety of questions concerning the future of war in this country. Considering the explanation above, the main question appears to be, ‘how will the end of the war between Yemen and Arabia be?’ Additionally, what are the means by which Saudi Arabia’s influence and presence in Yemen are realized? To answer this question, we firstly refer to Arabia’s military presence, political influence, and economic and cultural influence in Yemen; then, actors involved including Saudi Arabia, the United Arab Emirates, parties inside Yemen, the Islamic Republic of Iran, the United States of America, the United Nations, and Kuwait are addressed. This is followed by an examination of key uncertainties and the forthcoming measures to be taken that involve imposing negotiation on the alliance (with the centrality of Arabia), provoking a decisive showdown (with the centrality of U.S. action), a divergence in the alliance (with the centrality of the United Arab Emirates), and struggling when in dilemma (based on Ansarullah's conditions). By the same token, this is what futures studies approach seeks to analyze by way of determining key actors, drivers, key uncertainties, extracting and explaining scenarios, and finally Wild Cards, a conclusion, and recommendations are provided.
Keywords: Saudi Arabia, Yemen’s war, Scenario Planning, Operation Decisive Storm -
پیدایش داعش را می توان پس از قیام های اخیر در جهان عرب، مهم ترین بحران امنیتی خاورمیانه تلقی کرد زیرا نحوه برخورد با این بازیگر جدید با توجه به منافع درهم پیچیده بازیگران جهانی و منطقه ای به مشکلی جدی تبدیل شده است؛ اما صرف نظر از نحوه شکل گیری و پیامدهای آن، مسئله مهم چرایی انتخاب منطقه جغرافیای فعلی از سوی داعش برای تحقق اولیه مقاصد خود و راهبردش در گزینش مناطق جغرافیایی موردنظر هست. براین اساس سوال اصلی در اینجا، چرایی انتخاب بازیگران موردتهاجم از سوی این بازیگر غیردولتی است. در همین ارتباط، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از اسناد و آثار موجود با شیوه ای تبیینی و اکتشافی به تحلیل و تبیین این موضوع بپردازد. یافته ها حاکی از آن است که به نظر می رسد علاوه بر معیار ایدئولوژیک، متغیرهای دیگری ازجمله متغیرهای درونی چون توانایی اقتصادی و توانایی ائتلاف سازی این گروهک و متغیرهای بیرونی مانند ثبات سیاسی، پتانسیل شکاف پذیری قومی و مذهبی و توان اقتصادی کشورهای موردتهاجم در انتخاب داعش تاثیرگذار هستند؛ بنابراین پژوهش حاضر با توجه به دلایل انتخاب عراق و سوریه به عنوان کشورهای موردتهاجم، به ارائه تصویری از چرایی گزینش بازیگر مذکور خواهد پرداختکلید واژگان: داعش, دولت, شکاف اجتماعی, ثبات سیاسیThe emergence of ISIS can be considered the most important Middle East security crisis since the recent uprisings in the Arab world, because the way to deal with this new actor has turned into a serious problem with regard to the tumultuous interests of global and regional actors. Regardless of the development and consequences of these developments, the key issue is the choice of the current geopolitical area of ISIS to realize its primary goals and its strategy for selecting the geographic regions in question. Accordingly, the main question here is the selection of actors was attacked by this non-state actor. In this regard, the present study seeks to analyze and explain this issue by using existing documents and works with explanatory and exploratory methods. The achievements of this study indicate that, in view of the efforts to survive and the need for the land by ISIS, along with the different situation of the Islamic societies, it seems that, in addition to the ideological criterion, it seems that there are other variables including internal variables such as economic ability and the ability to unify These groups and external variables, such as political stability, the potential for ethnic and religious gaps, and the economic and political power of the invading countries in the election of ISIS, are influential.Keywords: ISIS (Islamic State of Iraq, al-Sham), military security, government, social cleavage, political stability
-
جمهوری اسلامی ایران و چگونگی مقابله با نفوذ منطقهای آن همواره یکی از مهمترین دغدغههای عربستان سعودی بهویژه در یک دهه گذشته بوده است. از نظر نگارندگان این مقاله، سعودیها در این راستا تلاش کردهاند با تکیه بر گسترش شبکه ارتباطی خویش در حوزههای مختلف، نوعی بازدارندگی شبکهای در مقابل ایران ایجاد کنند تا از این طریق جمهوری اسلامی را وادار به تغییر سیاستهای منطقهای خود کنند. بر این اساس، سوال اصلی مقاله این است که عربستان سعودی چگونه از بازدارندگی شبکهای برای مقابله با ایران و مهار آن استفاده میکند؟کلید واژگان: بازدارندگی شبکه ای, ائتلاف سازی, شبکه ارتباطی, عربستان سعودی, جمهوری اسلامی ایرانIran and how to curb its regional influence has been one of the most important concerns of Saudi Arabia, especially over the past decade. The authors of this article maintain that the Saudis, through the adoption of a particular approach, has sought to expand their communication network in different areas in order to create integrated deterrence against Iran with the aim of compelling it to change its regional strategies. The main question asked in this article is how Saudi Arabia uses integrated deterrence to counter and contain Iran.Keywords: Integrated Deterrence, Coalition-Building, Communication Network, Saudi Arabia, Islamic Republic of Iran
-
تحول در مفاهیم روابط بین الملل را می توان به عنوان متغیر وابسته تحول در محیط بین الملل مورد توجه قرار داد؛ محیطی که خود تحت تاثیر کنش های انسانی بوده است. در روند تحولات محیطی و مفهومی همواره می توان نقطه عطفی را به عنوان شناسه تحولات قبل و بعد مشخص نمود و سیر تغییر مفهومی در روابط بین الملل را از آنجا ادامه داد. در این میان مفهوم امنیت نیز تحت تاثیر تحولات سطح کلان بین الملل دستخوش تغییر شده و با شروع روند جهانی شدن و تحت تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات مفهومی چند بعدی یافته و این سوال را مطرح می سازد که با شروع عصر جهانی شدن و ظهور فناوری های جدید، مفهوم امنیت دستخوش چه تغییراتی شده است. بر این اساس می توان گفت فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان متغیری جدید مطرح است که در قالب نظریات «سایبر پلتیک» و مبتنی بر مفهوم ارتباطات فراتر از آنچه پیش از این مطرح می شد، ابعاد و تعابیر مختلف امنیت نظامی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی را تحت تاثیر قرار داده است؛ بنابراین پژوهش حاضر در تلاش است تا با استفاده از روش تبیینی به بررسی و تحلیل تحول مفهوم امنیت با توجه به متغیرهای جدید بپردازد.کلید واژگان: امنیت, جهانی شدن, فناوری اطلاعات و ارتباطات, رئال پلیتیک, سایبر پلیتیک
-
هر چند بسیاری از کشورها اولویت های خارجی خود را به گونه ای مطرح می کنند که بعد امنیتی را از جایگاهی که در واقع در سیاست خارجی این کشورها دارد کمتر نشان دهند، امنیت همچنان جایگاه خود را به عنوان یک اولویت مهم در سیاست خارجی حفظ کرده است. امنیت به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته کانون توجه است. درک مفهوم امنیت از سوی کشورها متفاوت است به صورتی که منجر به تعارضاتی می شود که «معمای امنیت» را به وجود می آورد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بااهمیت ترین و قدرتمندترین کشورهای منطقه، باتوجه به تجربیات خود در دوران جنگ تحمیلی 8 ساله، به طور طبیعی در حال افزایش قدرت دفاعی بومی خود است. این روندی است که از سوی کشورهای عربی خلیج فارس که افزایش توان نظامی خود را در خریدهای تسلیحاتی کلان از بیرون جستجو می کنند، با نگرانی دنبال شده است؛ نگرانی که با انجام مانورهای نظامی ایران در بخش های مختلف افزایش می یابد. نمود این احساس تهدید را می توان در مناسبات کشورهای فوق با ایران و در موضع گیری های سیاسی آن ها مشاهده نمود. پژوهش حاضر درصدد بررسی تاثیر فعالیت ها و دستاوردهای نظامی ایران بر جهت گیری خاورمیانه عربی به ویژه اعضای شورای همکاری خلیج فارس است.
کلید واژگان: دکترین نظامی ایران, معمای امنیت, تهدید, رئالیسم تهاجمی, رئالیسم تدافعی, توسعه نظامی, خلیج فارسSecurity has kept its status as the most important priority in state foreign policy. However, since there are different understandings of the notion of security among states, it creates conflict of perceptions which leads to 'security dilemma'. The Islamic Republic of Iran as a major power in the Middle East, relying on its experiences of the eight-year-war imposed on it by Saddam Hussein, is enhancing its defense capabilities. This trend has made concerns among Arab states of the Persian Gulf who seek for their security and defense enhancement through huge arms purchases from abroad. The output of this threat perception is seen in their relations and political positions toward Iran. The present article aims to assess the impacts of Iran’s homegrown military achievements on political positions of Middle East countries, in particular the members of the Persian Gulf Cooperation Council. -
تحولات بیداری اسلامی در خاورمیانه به ویژه در سال 2011 تلاش های امنیتی کردن فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما را تحت تاثیر قرار داده و البته بیش از همیشه شدت بخشیده است. در واقع فعالیت های هسته ای ایران یکی از مهم ترین دغدغه های سیاست خارجی آمریکا بوده است. آنچه که بوش در دوران ریاست جمهوری خود و به خصوص در دور دوم، به آن پرداخت، اوباما به صورت جدی پیگیری نمود. هر دو روسای جمهور آمریکا برنامه هسته ای ایران را تهدیدی علیه بقای آمریکا در وهله ی اول و منافع این کشور در وهله ی دوم قلمداد می کردند که ناشی از همین نگاه امنیتی و تبعات تهدیدآمیز این نگاه، نسبت به ایران است. به همین خاطر بخش بزرگی از سیاست خارجی ایران تحت تاثیر فعالیت های هسته ای این کشور بوده است به طوری که آن را می توان بزرگ ترین چالش دهه ی اخیر سیاست خارجی ایران نامید. این مقاله درصدد است تا در چهارچوب الگوی تحلیلی و نظری مکتب کپنهاک روند امنیتی کردن پرونده هسته ای ایران را به ویژه در دوران ریاست جمهوری اوباما از نظر کنش کلامی و عملی مورد بررسی قرار دهد. این مقاله همچنین به دنبال پاسخگویی به این سوال برمی آید که اوباما از چه روش هایی برای امنیتی کردن فعالیت های هسته ای ایران استفاده کرده است؟ که در پاسخ می توان به تلاش در جهت انزوای ایران از طریق کنش کلامی و عملی آمریکا اشاره کرد.
کلید واژگان: امنیتی کردن, مکتب کپنهاک, تهدید, فعالیت های هسته ای ایران, سیاست خارجی اوباما, کنش کلامی, کنش عملی, سیاست نرمDevelopments relating to the Islamic Awakening in the Middle East, especially in 2011, influenced and intensified, more than ever, the efforts made by the Obama Administration to securitize nuclear activities of the Islamic Republic of Iran. In fact, these activities have always been one of the major preoccupations for the foreign policy the USA. Obama followed up seriously on what George Bush did, especially during his second term. The approach of both US presidents, predicated on considering the Iranian nuclear energy programme as a threat against the US and its interests, has its root in the security-oriented approach, and its adverse consequences, towards the Iran. Therefore, a major part of Iran's foreign policy has been influenced by nuclear activities. This paper proposes to consider the process of securitizing Iran's nuclear file, especially under Obama's administration, on the basis of the conceptual pattern provided by the Copenhagen School and from speech act and action perspectives. This paper seeks also to answer the question as to what methods Obama has used to securitize Iran's nuclear file. It presupposes that the attempts to isolate Iran have been made through speech act and actions.Keywords: Securitizing_Copenhagen School_threat_I R Iran's nuclear activities_Obama foreign policy_speech act_action_soft policy -
عوامل موثر بر تحولات اخیر خاورمیانه را می توان از زوایای متعددی مورد توجه قرار داد؛ به صورتی که می توان به عوامل ساختاری جهانی در چارچوب فشارهای بین المللی برای همسان سازی این کشورها و نقش انقلاب اسلامی به متغیرهای داخلی در چارچوب شکاف ها و اختلافات جمعیتی، قومی و مذهبی توجه داشت. در این پژوهش سعی می شود تا متغیرهای فوق در کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن مورد توجه قرار گیرد. در واقع، این مقاله در پی پاسخگویی به این سوال است که مهم ترین متغیرهای تاثیرگذار بر تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا کدامند؟ پژوهش حاضر تلاش می کند تا در چارچوب یکی از رهیافت های نظری چندعاملی انقلاب، به تبیین روشمند علل و عوامل این تحولات بپردازند. پاسخ موقت به این سوال به عنوان فرضیه آن است که مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا متغیرهای ملی شامل توسعه ی وابسته، دولت سرکوبگر و شخصی، زوال اقتصادی، شکاف اقتصادی، شکاف مذهبی و قومی و شکاف سنی و جنسی و متغیرهای بین المللی شامل نفوذپذیری در برابر تبلیغات رسانه ای، نقش سازمان ملل متحد و ایالات متحده آمریکا در فرایند افزایش فشار و تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی هستند.
کلید واژگان: خاورمیانه, انقلاب, دولت سرکوبگر, بحران اقتصادی, توسعه ی وابسته, فشارهای بین المللی, بیداری اسلامی -
اگر خاورمیانه را از دید مکتب کپنهاک به عنوان یک مجموعه امنیتی مرکزگرا بدانیم که یک قدرت خارجی در آن دخالت دارد؛ پس باید آمریکا را مهم ترین بازیگر فرامجموعه ای در مجموعه امنیتی خاورمیانه دانست که به دلیل منافع متعددی که در خاورمیانه دارد طبیعتا حساسیت های خاصی نیز نسبت به این مجموعه دارد. از سوی دیگر، ایران به عنوان مهم ترین چالش آمریکا در خاورمیانه است که از دید آمریکا می تواند منافع این کشور را به مخاطره اندازد. در این مقاله سعی شده در چهارچوب مفهوم امنیتی کردن که از مکتب کپنهاک وام گرفته شده است به این سوال که هدف آمریکا از امنیتی کردن فعالیت های هسته ای ایران و به انزوا کشاندن این فعالیت ها چیست پاسخ داده شود. بنابراین، در چارچوب مکتب کپنهاک و توجه به مفهوم تهدید و امنیت و باتوجه به سابقه روابط این دو کشور پس از انقلاب اسلامی، به این سوال پاسخ داده خواهد شد.
کلید واژگان: امنیتی کردن, مکتب کپنهاک, فعالیت های هسته ای ایران, مجموعه امنیتی خاورمیانه, سیاست هسته ای آمریکا, رژیم صهیونیستیTaking the 'Copenhagen School' as a framework for security analysis, this article argues that if we consider the Middle East as a concentrated regional security complex which is subject to intervention of an external power, we should assume the United States as the major trans-regional player in the Middle East security context which, due to its interests in the region, has certain sensitivities toward this complex. On the other side, Iran as a fast-developing independent regional player is perceived as the most disturbing challenge for the United States and as a threat for US interests. Applying the notion of "securitization" in the Copenhagen School, the article aims to study the objectives of the United States in securitizing Iran's peaceful nuclear activities and in its drive for isolating Iran. The authors will try to elaborate on this point considering the concepts of 'threat' and 'security' and the historical context of Iran-US relations after the victory of the Islamic Revolution.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.