سحر عسگری
-
با گسترش معنای مشارکت و راه یافتن آن به تمام عرصه های زندگی، امروزه سخن از آن است که همه مردم در تعیین سرنوشت خویش دخالت آگاهانه و واقعی پیدا کنند. در کشور ما مفهوم مشارکت پدیدهای تازه تلقی نمی شود و در قالب های سنتی خود نظیر همیاری و یاریگری سابقه ای طولانی در حیات اجتماعی مردم دارد. گسترش شهرها و افزایش جمعیت آن موجب افزایش تولید پسماندهای خانگی شده است و عدم مدیریت صحیح آن مشکلات زیادی را ایجاد نموده است. چگونگی دفع پسماندهای تولید شده شهری، همواره از سال های دور، یکی از معضلات جامعه بشری بوده است. ساده ترین و عملی ترین روشی که برای رفع این مشکل در ابتدا صورت گرفته است، پراکنده کردن و تلنبار نمودن پسماند ها در زمین های بایر خارج از محدوده شهرها و یا سوزاندن آن به منظور جلوگیری از آلودگی بوده است. هدف اصلی این پژوهش سنجش تاثیر مشارکت پذیری شهروندان در مدیریت پسماند شهری است. روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق، پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری این تحقیق شهروندان شهر آمل می باشد که تعداد آنها نامحدود بوده و حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 385 نفر برآورد شده است و در ادامه با نرم افزار spss به تحلیل و توصیف متغیرها و فرضیه های پژوهش پرداخته شده است. نتایج حاصل از پژوهش بیانگر آن است که احساس تعلق اجتماعی، رضایت از خدمات شهری، اعتماد اجتماعی، رسانه های گروهی، فایده مندی و باور به سودمندی در مشارکت پذیری شهروندان بر مدیریت پسماندهای شهری تاثیر مثبت داشته اند.کلید واژگان: مشارکت پذیری شهروندان, مدیریت پسماند شهری, رضایت از خدمات شهریBy spreading the meaning of participation and reaching it in all walks of life, it is now commonplace for all people to intervene consciously and truly in determining their destiny. In our country, the concept of participation is not considered a new phenomenon and in its traditional forms such as assistance and assistance has a long history in people's social life. The expansion of cities and the increase of its population have increased the production of household waste and its inadequate management has caused many problems. How waste disposal is produced has always been one of the problems of human society for many years. The simplest and most practical way to address this problem initially was to disperse and flush waste out of urban areas or burn it to prevent contamination. The main purpose of this study is to measure the impact of citizen participation on municipal waste management. The method of data collection in this research was a researcher-made questionnaire survey. Statistical population of this study is citizens of Amol city whose number is unlimited and the sample size is estimated using 385 Morgan table. The results indicate that the sense of social belonging, satisfaction with municipal services, social trust, mass media, utility and belief in the usefulness of citizens' participation have a positive impact on municipal waste management.Keywords: Citizen participation, Municipal Waste Management, Satisfaction with Municipal Services
-
مسئولیت اجتماعی سازمان، عامل اساسی بقای هر سازمان است. افزایش سریع مشکلات زیست محیطی همه جوامع بشری را تهدید می کند. منشا این مشکلات زیست محیطی را می توان به الگوهای رشد جوامع مدرن نسبت داد. بسیاری از مدیران سازمان ها با یکدیگر رقابت می کنند و از طرفی، به دنبال راه حل های جدید برای افزایش عملکرد سازمانشان هستند که از نگرانی های اصلی سازمان های امروزی است. هدف عملکرد، تمرکز کارکنان بر عملکرد وظیفه ای است. هدف اصلی این پژوهش شناسایی تاثیر مسئولیت اجتماعی بر توسعه منابع محیط زیست و عملکرد سازمان شهرداری ها می باشد. روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق، پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری این تحقیق شرکت های مرتبط با محیط زیست و فضای سبز شهرداری ها می باشد و تعداد کارکنان شاغل در این شرکت ها 200 نفر می باشد که با استفاده از نمونه گیری تصادفی در دسترس مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه با نرم افزار spss به تحلیل و توصیف متغیرهای پژوهش پرداخته شده است. نتایج حاصل شده از این تحقیق نشان می دهد که میان مولفه های مسئولیت اجتماعی با توسعه منابع محیط زیست و عملکرد فرآیندهای داخلی سازمان های شهرداری ها با ضریب 0.916، توسعه زیست محیطی و عملکرد سازمان شهرداری ها 0.525 و توسعه اقتصادی عملکرد سازمان شهرداری ها برابر با 0.688 و توسعه زیست محیطی عرضه کننده برابر با 0.811 می باشد. رابطه میان توسعه زیست محیطی عرضه کننده و مزایای رقابتی با ضریب 2.166 و عملکرد مالی 2.545 معنادار می باشد. همچنین رابطه میان توسعه زیست محیطی عرضه کننده و مزایای رقابتی با ضریب 0.275 و عملکرد مالی 0.228 معنادار می باشد.
کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی, منابع محیط زیست, عملکرد سازمان, شهرداری هاCorporate social responsibility is a key factor in any organization's survival. The rapid rise of environmental problems threatens all human societies. The origin of these environmental problems can be attributed to the growth patterns of modern societies. Many corporate executives are competing with each other and looking for new solutions to enhance their organization's performance that are of major concern to today's organizations. The purpose of performance is to focus employees on task performance. The main purpose of this study is to identify the impact of social responsibility on the development of environmental resources and the performance of municipalities. The method of data collection was a researcher-made questionnaire survey. The statistical population of this research is the companies related to the environment and green space of municipalities and the number of employees in these companies is 200 persons. . The results of this study show that among the components of social responsibility with environmental resource development and internal processes performance of municipalities organizations with coefficient 0.916, environmental development and performance of municipalities organization 0.525, economic development of municipalities performance 0.688 and supplier environmental development equal 0.811. is. The relationship between supplier environmental development and competitive advantage with a coefficient of 2.166 and financial performance of 2.545 is significant. Also, there is a significant relationship between supplier environmental development and competitive advantage with a coefficient of 0.275 and financial performance of 0.228.
Keywords: Social Responsibility, Environmental resources, organizational performance, Municipalities -
-
-
-
-
آرلیوس اوگوستینوس در سال 354 م. در تاگاست متولد شد. محور افکارش تصوری است که از خدا دارد و آن ایمان به خدای قادر، عالم و خیر مطلق است. او خدای پسر را ظهور خدای پدر می داند. امام محمد غزالی در سال450 ه.ق در طابران متولد شد. او می گفت: خدا غیر قابل توصیف، علت العلل، منشاء هستی و نورالانوار است. او فراتر از معقولات عقلی، عالم و قادر است؛ بنابراین می توان گفت غزالی و اوگوستین منشا عالم را خدا می دانند؛ خدایی که نور الهی و تنها وجود حقیقی است و به همه چیز داناست. خدایی غیر قابل توصیف که با اراده مطلق و غیر قابل تغییر، جهان را آفریده است.
هدف این مقاله، این است که نشان دهد اگر چه تفاوت هایی از نظر مذهب و جامعه بین این دو وجود دارد، شباهت هایی نیز با یکدیگر دارند، که از نوعی رابطه روحی مشترک و اشتیاق درونی آنها ناشی شده و باعث شده است تا هر دو از فلسفه و عالم ظاهر به الهیات و عرفان کشیده شوند؛ بنابراین هدف، طرح مبانی اندیشه های این دو تن در زمینه خداشناسی است.
کلید واژگان: اوگوستین, روح القدس, فیض, غزالی, علت العلل, ذاتAurelius Augustinus was born in 354 in Tagast. The direction of his thought is based on his imagination of God, that is faith to the Almighty, wise and benevolent God. The Son considers ideas and the creation as the epiphany of the Word. Imam Mohammad Ghazali was born in 450 AH in Tabran. He says that, God is indescribable, the first cause, the origin of the universe, and the light of the lights. He is beyond rational comprehension, and he is almighty. Therefore both of them know God as the origin of the universe. The God is the divine light and the only real existence. The indescribable God creates the universe by his absolute and unchangeable determination. There are differences beside these similarities. The god of Augustinus adopts human traits for saving the mankind and enters to the body. But the god of Ghazali cannot be in the body and is not similar to anything. On the other hand, Augustinus says that we need God’s mercy to be prospered. But Ghazali says that mercy is in conflict with being autonomous and almighty as well as the creation from nullity. On the other hand, Augustinus believes that he heard the voice of God from a child, but Ghazali says that the Word of God is higher than any other Words. According to the proposed thoughts of these persons is in the field of theology, the writer is going to compare their theories about theology by descriptive-comparative method through library studies.Keywords: Augustinus, holy sprite, mercy, Ghazali, the first cause, nature -
مقدمهارتباط بین هیپوتیروئیدی تحت حاد و سندرم متابولیک یا اجزای این سندرم هنوز به درستی تعیین نشده و پژوهش ها یافته های متفاوتی را به دنبال داشته اند. در این مطالعه ی مبتنی بر جمعیت، به بررسی ارتباط بین هیپوتیروئیدی تحت حاد با سندرم متابولیک در زنان سنین باروری پرداخته شد.مواد و روش ها1200 زن 18- 45 ساله ی ساکن 4 استان به طور تصادفی از مناطق مختلف کشور به روش نمونه گیری خوشه ایطبقه بندی شده ی سهمیه ای، بر مبنای سهم متناسب با جمعیت، انتخاب شدند. پرسش نامه ی استاندارد، معاینه بالینی، ارزیابی بیوشیمیایی و هورمونی برای آن ها انجام شد. سندرم متابولیک بر مبنای تعریف ATP III مورد استفاده قرار گرفت و هیپوتیروئیدی تحت حاد بر مبنای میزان غلظتTSH سرم بالاتر از 5/4 میلی واحد در لیتر در نظر گرفته شد.یافته هاشیوع سندرم متابولیک در زنان مبتلا به هیپوتیروئیدی تحت بالینی با زنان دارای عملکرد طبیعی تیروئید تفاوتی نداشت (19% در مقابل 8/16%). در افراد مبتلا به این اختلال بیش از زنان غیر مبتلا، کاهش سطح کلسترول HDL در سرم یا افزایش میزان تری گلیسیرید مشاهده شد. بین سطح TSH در سرم با کلسترول-HDL ارتباط منفی معنی دار وجود داشته که پس از تعدیل برای سه عامل نمایه ی توده ی بدن، سن و HOMA-IR نیز این ارتباط هم چنان باقی ماند.نتیجه گیریاگرچه یافته های پژوهش کنونی ارتباط بین سندرم متابولیک با هیپوتیروئیدی تحت بالینی را نشان نداد، اما به نظر می رسد با توجه به وجود این ارتباط با برخی از اجزای سندرم متابولیک، این اختلال می تواند به عنوان عامل خطری برای ابتلا به سندرم متابولیک محسوب گردد. پژوهش های بیشتر برای بررسی این ارتباط پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: هیپوتیروئیدی, سندرم متابولیک, هیپوتیروئیدی تحت بالینی, هورمون های تیروئیدی, TSHThe Association Between Sub-Clinical Hypothyroidism and Metabolic Syndrome: A Population Based StudyIntroductionThe association of subclinical hypothyroidism and metabolic syndrome is debatable. We aimed to find out whether there was a correlation between subclinical hypothyroidism and or its components.Materials And MethodsUsing the stratified, multistage probability cluster sampling method, with a probability in proportion to size procedure we randomly selected 1200 women, aged 18-45 years, from among reproductive aged women, living in urban areas of four randomly selected provinces of different geographic regions of Iran,. Each woman underwent an evaluation that included standardized history, physical exam, biochemical and hormonal assessment. Metabolic syndrome was defined according to the ATPΙΙΙ definition and subclinical hypothyroidism was diagnosed, based on serum concentration of more than the upper normal limit of TSH (mIU/l 4.5).ResultsThe prevalence of metabolic syndrome in women with subclinical hypothyroidism was not significantly different in comparison to normal ones (19% vs. 16.8%), however the prevalence of two metabolic syndrome components (low HDL and high TG) was significantly more in those women. There was a negative significant association between serum concentration of TSH and HDL-C, after adjusting for age, BMI and HOMA-IR.ConclusionAlthough this study did not find the relationship between subclinical hypothyroidism and metabolic syndrome, because of its correlation with some components of this syndrome, thyroid dysfunction can be considered as a risk factor for metabolic syndrome, and further investigations to confirm this are recommended. -
دریافت غذایی کلسیم و ویتامین D و شیوع سندرم متابولیک در بزرگسالان تهرانی: مطالعه ی قند و لیپید تهرانمقدمهمطالعه ها اخیر نشان داده اند که دریافت لبنیات با سندرم متابولیک رابطه ی معکوسی دارد است. کلسیم و ویتامین D که دو عامل اصلی تشکیل دهنده لبنیات می باشند، به نظر عوامل اصلی فواید لبنیات هستند. هدف این مطالعه تامین ارتباط دریافت کلسیم و ویتامین D با سندرم متابولیک می باشد.مواد و روش هااین مطالعه یک مطالعه ی مقطعی جامعه نگر می باشد که در آن یک نمونه ی 808 نفری (مرد و زن) 74-18 ساله به طور تصادفی انتخاب شدند. حدود مرزی برای چارک های دریافت غذایی کلسیم و ویتامین D تعیین شد. رگرسیون لوجستیک برای مقایسه ی چارک های کلسیم و ویتامین D با تطبیق برای عوامل مخدوش کننده در 4 مدل انجام شد. در هر مدل نسبت به مدل قبلی برای متغیر های بیشتری تطابق صورت گرفتیافته هابعد تطابق برای سن، دریافت انرژی، وضعیت سیگار، فعالیت فیزیکی، نمایه ی توده ی بدن و سابقه ی خانوادگی سکته ی قلبی قبل از 60 سالگی، مشاهده شد که دریافت کلسیم با سندرم متابولیک ارتباط معکوس دارد. (OR)Odds Ratio سندرم متابولیک از کمترین به بیشترین چارک دریافت کلسیم به ترتیب: 1، 90/0(04/1-61/0)، 85/0(99/0-78/0) و 74/0(95/0-62/0) و 01/0P< بود. در این روند بعد از تطبیق برای دریافت ویتامین D تغییری حاصل نشد. میزان دریافت غذایی ویتامین D با شیوع سندرم متابولیک رابطه ی عکس داشت ولی این رابطه مستقل از دریافت کلسیم نبود. به همین ترتیب ارتباط قوی و معنی داری بین دریافت لبنیات و سندرم متابولیک دیده شد. OR بالاترین در مقابل پایین ترین چارک 81/0(98/0-64/0) و 05/0P< بود.نتیجه گیریاین بررسی نشان میدهد که دریافت کلسیم و لبنیات با کاهش شیوع سندرم متابولیک مرتبط می باشد.
کلید واژگان: رژیم غذایی, کلسیم, ویتامین D, سندرم متابولیک, رگرسیون لوجستیکIntroductionRecent studies have shown that dairy consumption is inversely associated with the metabolic syndrome. Calcium and vitamin D, two major components of dairy products, have been postulated as being primarily responsible for the beneficial effect of dairy consumption. The objective was to examine whether and to what extent intakes of calcium and vitamin D are related to the metabolic syndrome in adults.Materials And MethodsIn this population-based cross sectional study, a representative sample of 808 subjects (male and female) aged 18-74 y were randomly selected. Subjects were categorized based on quartile cut-points of dietary intakes of calcium and vitamin D. Multivariate logistic regression was used in 4 models to compare different dietary intake levels of calcium and vitamin D adjusted for lifestyle and nutritional confounders. Each model was additionally adjusted for more variables than the previous one.ResultsAfter adjusting for age, calories, smoking status, exercise, BMI and parental history of myocardial infarction before age 60 years, dietary calcium levels were significantly and inversely associated with the prevalence of metabolic syndrome, and the ORs of having the metabolic syndrome for increasing quartiles of dietary calcium intake were 1.00 (reference), 0.90 (95% CI 0.61–1.04), 0.85 (0.78–0.99) and 0.74 (0.62–0.95) P for trend <0.02, and was not appreciably altered by additional adjustment for dietary vitamin D intake. Dietary vitamin D was inversely associated with the prevalence of metabolic syndrome but was not independent of total calcium intake. Similar strong relations between intakes of dairy products and metabolic syndrome were also observed and the multivariable OR comparing highest with lowest intake quartiles was 0.81(0.64-0.98), P for trend <0.03.ConclusionIt is concluded that intakes of calcium and dairy products may be associated with a lower prevalence of the metabolic syndrome in adults.Keywords: Diet, Tehran Lipid, Glucose Study, Calcium, Vitamin D, Metabolic syndrome, Food Frequency questionnaire, Logistic regression
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.