سمیه تکاسی
-
گیاه آروجیا (Araujia sericifera Brot.)، از تیره خرزهره (Apocynaceae)، بومی آمریکای جنوبی است. آروجیا گیاه تاکی چندساله است که پس از استقرار، پوشش بسیار متراکم و سنگینی را تولید می کند، تاج پوشش درختان میزبان را به طور کامل می پوشاند، رشد درختان را کاهش می دهد، به تدریج شاخه های درختان را می خشکاند و در نهایت باعث مرگ درختان میزبان می شود. این گیاه، در فهرست هشدار سازمان حفظ نباتات اروپا (EPPO) به عنوان علف هرز مهاجم در حال گسترش، معرفی شده است. اولین گزارش حضور آروجیا در ایران، از باغ های مرکبات استان مازندران در سال 1393 بود. این گیاه در استان گیلان در بوته زارهای حومه شهر، حاشیه جنگل ها، حاشیه جاده ها، باغ های چای، صنوبر، مرکبات و کیوی مشاهده شده است. با افزایش چشمگیر جمعیت این گیاه مهاجم در استان گیلان، این نگرانی وجود دارد که در صورت هجوم به جنگل های هیرکانی، آسیب های وارده غیرقابل کنترل و خسارت بار خواهد شد. در این رابطه، اطلاعات و داده هایی جهت آشنایی با این گیاه خطرساز در زمینه زیست شناسی، وضعیت پراکنش فعلی آن در استان گیلان و ارائه روش های مدیریت آن، جمع آوری شد تا برای مدیریت بحران آن برنامه ریزی شود.
کلید واژگان: تهاجم بیولوژیک, شمال ایران, گیاهان بیگانه, گیاه بی رحمIran Nature, Volume:9 Issue: 4, 2024, PP 63 -72Araujia sericifera Brot., a species from Apocynaceae, is native to South America. A. sericifera is a perennial vining plant that grows highly dense and heavy foliage; it covers the canopy of the host tree and reduces its growth, dries the tree branches, and then destroys it. This plant is on the EPPO warning list and is developing as a weed. The first report of A. sericifera presence in Iran was from the citrus orchards of Mazandaran province (N Iran) in 2014; in Gilan province, it has been found in suburban areas, forest margins, roadsides, waste areas, the edges of tea gardens, poplar plantations, citrus, and kiwi orchards. With the dramatic increase in the population of invasive plants in Gilan province, there was a concern that if the Hyrcanian forests were invaded, the damage would be uncontrollable and costly. Given the significant threat posed by this invasive plant species to Gilan province, it was considered essential to provide a comprehensive overview of its biological characteristics, current distribution patterns, and appropriate management techniques to inform effective crisis management planning.
Keywords: Alien Plants, Biological Invasion, Cruel Vine, Northern Iran -
به منظور تعیین دماهای کاردینال جوانه زنی بذر علف هرز مهاجم آمبروزیاAmbrosia psilostachya آزمایشی در آزمایشگاه علوم علف های هرز دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1401 انجام شد. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار و هشت تیمار دمایی شامل دماهای پنج، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سانتی گراد به اجرا درآمد. سرعت و درصد جوانه زنی بذرها محاسبه شد و جهت توصیف و پیش بینی دماهای کاردینال جوانه زنی، از مدل های دندان مانند، دو تکه ای و بتای چهار و پنج پارامتری استفاده شد. به منظور ارزیابی برازش و دقت پیش بینی مدل های مختلف، از برآوردگرهای آماری شامل ریشه دوم میانگین مربعات خطا (RMSE) و شاخص آکاییک تصحیح شده (AICc) استفاده شد. بالاترین درصد جوانه زنی در دماهای 15، 20 و 25 درجه سانتی گراد به ترتیب با 3/60، 7/63 و 63 درصد به دست آمد که میان آن ها تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت. بیشترین سرعت جوانه زنی (d-113/0) و کمترین مقدار متوسط زمان جوانه زنی (48/7 روز) به دمای 25 درجه سانتی گراد تعلق داشت. به دلیل پایین بودن AICc و RMSE، مدل پنج پارامتری بتا بهترین مدل برای پیش بینی پاسخ درصد جوانه زنی به دما در آمبروزیا بود و در مقایسه با دیگر مدل ها، توصیف بهتری از واکنش درصد جوانه زنی آمبروزیا نسبت به دما ارایه داد. به طورکلی دماهای پایه، بهینه و حداکثر این علف هرز با مدل پنج پارامتری بتا، به ترتیب پنج، 5/25 و 13/42 درجه سانتی گراد تخمین زده شد.کلید واژگان: درصد جوانه زنی, سرعت جوانه زنی, متوسط زمان جوانه زنی, مدل پنج پارامتری بتاThis research was carried out to estimate the cardinal temperatures of Ambrosia psilostachya seed germination and evaluation of some nonlinear regression models. The experiment was performed at Tehran University Weed laboratory in 2022. In this experiment, the seeds were exposed to 8 temperature treatments (5, 10, 15, 20, 25, 30, 35, and 40ºC) with 3 replications in a completely randomized design. The germination rate, seed germination percentage and mean germination time of seeds were measured. Cardinal temperatures of seed germination were estimated using four regression models including segmented, dent-like and beta (four and five parameters) models. The performance of models and statistical indices was compared by RMSE (root mean squared of error), R2 (coefficient of determination) and AICc (corrected Akaike Information Criterion). Highest germination percentage was obtained at 15, 20 and 25°C (60.3%, 63.7% and 63%, respectively). The Highest germination rate (0.13d-1) and the lowest mean germination time (7.48d) were obtained at 25°C. Due to lower AICc and RMSE, the beta model (five parameters) was the best model for predicting the response of germination percentage to temperature in A psilostachya. Generally, base, optimal and ceiling temperatures were estimated 5, 25.5 and 42.13°C respectively by beta five-parameter model.Keywords: Beta 5 parameters model, germination percentage, germination rate, mean germination time.
-
این پژوهش به منظور ارزیابی کارایی چند علف کش در مقادیر مختلف به صورت منفرد یا ترکیب با هم در کنترل علف های هرز سوروف و بندواش در کشت نشایی برنج (Oryza sativa L.)، در سال 1400 در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی گیلان انجام شد. تیمارها شامل تیوبنکارب (EC 50%) در مقادیر 2750 و 3000 گرم ماده موثره در هکتار، بیس پیریباک سدیم (SC 40%) به میزان 26 گرم ماده موثره در هکتار، تریافامون+ اتوکسی سولفورون (WG 30%) در مقادیر 5/37 و 45 گرم ماده موثره در هکتار، سای هالوفوپ بوتیل (OD 20%) به میزان 100 گرم ماده موثره در هکتار، بیس پیریباک سدیم (26 گرم ماده موثره در هکتار)+ سای هالوفوپ-بوتیل (100 گرم ماده موثره در هکتار)، مت سولفورون-متیل (DF 60%) در مقادیر 6 و 8 گرم ماده موثره در هکتار، پرتیلاکلر (EC 50%) به میزان 875 گرم ماده موثره در هکتار، دو بار وجین دستی و شاهد بدون کنترل علف هرز بودند. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. نتایج سه نمونه برداری انجام شده از علف های هرز نشان داد که علف کش های تریافامون+ اتوکسی سولفورون و تیوبنکارب در هر دو مقدار مورد بررسی، بالاترین کارایی را در کنترل سوروف داشتند (100 درصد)، پس از آن، علف کش های پرتیلاکلر و سای هالوفوپ-بوتیل به ترتیب، زیست توده سوروف را %90 ≤ و %78≤ کاهش دادند. در ارزیابی کنترل بندواش، علف کش تریافامون+ اتوکسی سولفورون در دو مقدار مورد بررسی منجر به بیشترین میزان کاهش زیست توده بندواش (%95≤) شد. تیوبنکارب نیز در دو مقدار مورد بررسی حدود %84 ≤ و پس از آن، سای هالوفوپ-بوتیل موجب %79 ≤ کاهش زیست توده بندواش شد. در ارزیابی عملکرد برنج، پس از تیمار دو بار وجین دستی، تیمار تیوبنکارب 3000 گرم ماده موثره در هکتار بالاترین عملکرد شلتوک را تولید کرد (5051 کیلوگرم در هکتار). به طور کلی، تیمارهای تیوبنکارب 3000 و 2750 گرم ماده موثره در هکتار، بیس پیریباک سدیم، پرتیلاکلر، تریافامون+ اتوکسی سولفورون 45 و 5/37 گرم ماده موثره در هکتار و سای هالوفوپ بوتیل تیمارهای کارآمدی در افزایش معنی دار عملکرد برنج نسبت به شاهد بدون کنترل علف هرز بودند و با تیمار دو بار وجین دستی اختلاف آماری معنی دار نداشتند.
کلید واژگان: عملکرد, کارایی کنترل علف هرز, کاهش زیست توده علف هرز, کاهش تراکم علف های هرزIntroductionContinuous rice cultivation in the paddy fields of northern regions in Iran has led to the spread of weeds such as Echinochloa crus-galli and Paspalum distichum gradually. The presence of these grass weeds in paddy fields leads to waste of water and nutrients and adversely affects on rice productivity. Herbicide application helps for keeping the fields free of weeds during the critical period and minimize the costs of weeding and allows for selective weed control. No repeated application of herbicides or mixed application of herbicides are necessary, because these strategies need to prevent herbicide resistance in weeds. This experiment aimed to assess and compare the effectiveness of some herbicides, including metsulfuron-methyl, tiobencarb, bispyribac sodium, triafamon + ethoxysulfuron, cyhalofop-butyl, and the tank mixed application of cyhalofop-butyl and bispyribac sodium, in controlling grassy weeds in the rice fields.
Material and MethodsA field experiment was conducted in Gilan Agricultural and Natural Resources Research and Education Center (Rasht) in 2021, utilizing a Randomized Complete Block Design (RCBD) with three replications and 15 treatments, including tiobencarb 50%EC at 2750 and 3000 g a.i. ha-1, bispyribac sodium 40%SC at 26 g a.i. ha-1, triafamon+ethoxysulfuron 30%WG at 37.5 and 45 g a.i. ha-1, cyhalofop-butyl 20%OD at 100 g a.i. ha-1, bispyribac sodium 40%SC at 26 g a.i. ha-1 + cyhalofop-butyl 20%OD at 100 g a.i. ha-1, metsulfuron-methyl 60%DF at 6 and 8 g a.i. ha-1, pertilachlor 50%EC at 875 g a.i. ha-1, twice hand weeding, and weedy check. Thiobencarb, pertilachlor, and triafamon + ethoxysulfuron were applied in water, five days after transplanting, and cyhalofop-butyl, metsulfuron-methyl, and bispyribac sodium were applied to the weeds at the two- to four-leaves stage, using a knapsack sprayer equipped with a flat fan nozzle. Weed control via application of herbicides was evaluated visually based on the European Weed Research Society rating scale and weed density and biomass were assessed. The yield of rice from each plot was measured. The data collected for different parameters were subjected to analysis of variance (ANOVA) using R-studio and the treatment means were compared using Duncan's Multiple Range Test at a significance level of 1%.
Results and DiscussionAll weed control treatments significantly increased the weed control efficiency (WCE) over the weedy check. Triafamon + ethoxysulfuron and tiobencarb in both examined doses had the highest WCE in reducing E. crus-galli pressure with 100% control. After that the effectiveness of pertilachlor at 875 g a.i. ha-1and cyhalofop-butyl at 100 g a.i. ha-1 in reducing E. crus-galli density was ≥90% and biomass reduction was ≥78%. There were no significant differences between these treatments in controlling E. crus-galli. The highest WCE in P. distichum control was observed in applying triafamon + ethoxysulfuron at doses of 37.5 and 45 g a.i. ha-1 with ≥91.1% and ≥94.4% density reduction and ≥95.6% and ≥99.8% biomass reduction, respectively; followed by application of cyhalofop-butyl with ≥83.6% and ≥79.7%, density and biomass reduction, respectively. After that, tiobencarb in both doses resulted in ≥72% density reduction and ≥84.5% biomass reduction. There was no significant difference between these treatments in P. distichum control. Pertilachlor was not very effective in controlling of P. distichum; its efficacy was 48.8, 56.5, and 78.4% biomass reduction, in three samplings, respectively. The highest efficacy of metsulfuron-methyl in controlling E. crus-galli and P. distichum was 75.9 and 73.1%, respectively for biomass reduction in the first sampling in the application of 8 g a.i. ha-1. Herbicide application resulted in improved rice grain yield compared to the weedy check. The highest grain yield of rice was achieved with tiobencarb at doses of 3000 and 2750 g a.i. ha-1, yielding 5051 and 4965 Kg ha-1, respectively. There was no significant difference between observed manually weeded treatment and thiobencarb treatments, and also with bispyribac sodium, pertilachlor, triafamon + ethoxysulfuron in both doses (45 and 37.5 g a.i. ha-1), and cyhalofop-butyl; these treatments increased grain yield by 68.4, 65.5, 54.56, 52.8, 39.2, 35.4, 34.6%, respectively, compared to the weedy check.
ConclusionsThe results of this research showed that application of triafamon + ethoxysulfuron at 37.5 g a.i. ha-1 or thiobencarb at 2750 g a.i. ha-1 applied at 3-5 days after rice seedlings transplanting into the water, or application of cyhalofop-butyl at 100 g a.i. ha-1 in the form of a foliar spray in the stage of two- to four-leaf of grass weeds were the efficient control practice for both grass weeds (E. crus-galli and P. distichum) in paddy field.
Keywords: Weed Biomass Reduction, Weed Control Efficiency, Weed Density Reduction, Yield -
سابقه و هدف
گیاه بادام زمینی (Arachis hypogaea L.) به دلیل رشد آرام در رقابت با علف های هرز بسیار ضعیف است. علف های-هرز منجر به اتلاف آب و مواد غذایی در مزرعه می شوند، زیستگاه مناسبی برای رشد عوامل بیماری زا و آفات فراهم می کنند و اثرات نامطلوب بر تولید بادام زمینی دارند. کاربرد علف کش برای عاری نگه داشتن مزرعه از علف هرز در طول دوره بحرانی کنترل علف های هرز، کمک قابل توجهی به کاهش هزینه های تولید می کند. این آزمایش برای ارزیابی کارایی و تعیین دوز مناسب علف کش کوییزالوفوپ-پی-اتیل برای کنترل موثر علف های هرز باریک برگ خانواده گندمیان در مزارع بادام زمینی انجام شد.
مواد و روش هاآزمایشی مزرعه ای در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با نه تیمار و چهار تکرار در استان های گیلان، اردبیل و گلستان انجام شد و کارایی علف کش کوییزالوفوپ-پی-اتیل 8.8%EC (شرکت کیمیای سبز مغان) در مقادیر 500، 550، 600 و 650 میلی-لیتر در هکتار برای کنترل علف های هرز باریک برگ ارزیابی و با کارایی هالوکسی-فوپ-آر متیل استر 10.8%EC (75/0 لیتر در هکتار)، کلتودیم 12%EC (1 لیتر در هکتار)، ستوکسیدیم 12.5%OEC (3 لیتر در هکتار) و فلوآزیفوپ-پی- بوتیل 15%EC (3 لیتر در هکتار) مقایسه شد.
یافته هاکارایی کوییزالوفوپ-پی-اتیل 8.8%EC در مقادیر 500، 550، 600 و 650 میلی لیتر در هکتار در گیلان به ترتیب 72، 79، 90، 85 درصد کاهش تعداد و 70، 87، 96، 92 درصد کاهش زیست توده علف های هرز (E.crus-galli و S.glauca) نسبت به شاهد بود. در اردبیل، کارایی کوییزالوفوپ-پی-اتیل در مقادیر مورد بررسی به ترتیب 57، 74، 90، 92 درصد کاهش تعداد و 60، 71، 90، 92 درصد کاهش زیست توده سوروف (E.crus-galli) و به ترتیب 46، 60، 71، 69 درصد کاهش تعداد و 57، 84، 93، 92 درصد کاهش زیست توده ارزنی (S.glauca) بود. در گلستان نیز کارایی کوییزالوفوپ-پی-اتیل در مقادیر مورد بررسی به ترتیب 19، 24، 57، 58 درصد کاهش تعداد و 23، 53، 78، 78 درصد کاهش زیست توده سوروف برنجی (E.colonum)، به ترتیب 33، 35، 39، 53 درصد کاهش تعداد و 51، 59، 90، 92 درصد کاهش زیست توده ارزنی گونه S.glauca و در نهایت به ترتیب 53، 61، 66، 58 درصد کاهش تعداد و 87، 90، 92، 87 درصد کاهش زیست توده ارزنی گونه S. verticillata بود. در مقایسه کلی بین تیمارها، بیشترین کارایی کنترل سوروف (E. crus-galli) با بیش از 90 درصد کاهش تعداد و زیست توده علف هرز را تیمارهای فلوآزیفوپ-پی-بوتیل و کوییزالوفوپ-پی-اتیل در مقادیر 600 و 650 میلی لیتر در هکتار و پس از آن کوییزالوفوپ-پی-اتیل 550 میلی لیتر در هکتار (با 79-71 درصد کاهش) داشتند. در کنترل سوروف برنجی، بیشترین کارایی (با بیش از 70 درصد کاهش) را تیمارهای فلوآزیفوپ-پی-بوتیل، کوییزالوفوپ-پی-اتیل در مقادیر 600 و 650 میلی لیتر در هکتار، ستوکسیدیم و کلتودیم داشتند. در کنترل ارزنی S. glauca، به جز تیمار کوییزالوفوپ-پی-اتیل 500 میلی لیتر در هکتار، کلیه تیمارها به طور میانگین بیش از 80 درصد کاهش زیست توده علف هرز را در سه استان موجب شدند. کاهش زیست توده ارزنی S. verticillata نیز در کلیه تیمارها بیش از 85 درصد بود. بیشترین افزایش عملکرد بادام زمینی نسبت به شاهد، در گیلان با کاربرد کوییزالوفوپ- پی-اتیل 600 میلی لیتر در هکتار، کلتودیم، کوییزالوفوپ- پی-اتیل 550 میلی لیتر در هکتار و ستوکسیدیم (به ترتیب 74، 73، 5/70 و 61 درصد نسبت به شاهد بدون کنترل)، در اردبیل با کاربرد کوییزالوفوپ- پی-اتیل 600 میلی لیتر در هکتار، ستوکسیدیم، کوییزالوفوپ- پی-اتیل 650 و 550 میلی لیتر در هکتار و فلوآزیفوپ- پی-بوتیل به ترتیب 162، 160، 156، 149 و 148 درصد و در گلستان با کاربرد کلتودیم و کوییزالوفوپ- پی-اتیل 550 و 600 میلی لیتر در هکتار و ستوکسیدیم به ترتیب 297، 297، 261 و 243 درصد به دست آمد.
نتیجه گیریکاربرد علف کش کوییزالوفوپ-پی-اتیل 8.8%EC به میزان 600 میلی لیتر در هکتار به صورت برگ پاش در مرحله 2 تا 4 برگی علف های هرز باریک برگ خانواده گندمیان، برای کنترل علف های هرز باریک برگ در مناطق مختلف و بهبود عملکرد بادام زمینی، موثر ارزیابی شد.
کلید واژگان: بازدارنده استیل کوآنزیم آ کربوکسیلاز, درصد کاهش زیست توده علف هرز, درصد کاهش تعداد علف هرز, کنترل شیمیاییBackground and objectivesSlow growth of groundnut (Arachis hypogaea L.) makes it a poor competitor against weeds. The presence of weeds in fields leads to waste of water and nutrients and provides a habitat for growth of pathogens and insect pests, which adversely affects plant productivity. Herbicide application for keeping the fields free of weeds during the critical period of weed control helps minimize the costs of weeding. This experiment was carried out to determine the appropriate dose of quizalofop-P-ethyl for effective control of grass weeds in groundnut fields.
Materials and MethodsField experiments were conducted in a randomized complete block design with nine treatments and four replications in Guilan, Ardabil and Golestan provinces. Quizalofop-P-ethyl 8.8%EC at four doses included 500, 550, 600 and 650 ml ha-1 (Kimia Sabz Moghan Company) was investigated for grass weed control and compared with haloxyfop R methyl ester 10.8%EC (0.75 L ha-1), clethodim 12%EC (1 L ha-1), sethoxydim 12.5%EC (3 L ha-1), fluazifop-P-butyl 15%EC (3 L ha-1).
ResultsApplication of quizalofop-P-ethyl 8.8% EC at 500, 550, 600 and 650 ml ha-1 in Guilan province, led to 72, 79, 90, 85% number reduction and 70, 87, 96, 92% dry weight reduction of grass weeds (E.crus-galli and S.glauca) compared to weedy check, respectively. In Ardabil province, the control efficacy of quizalofop-P-ethyl at these doses for the number reduction of E. crus-galli was 57, 74, 90, 92%, respectively and for dry weight reduction was 60, 71, 90, 92%, respectively and for S.glauca, the number reduction was 46, 60, 71, 69%, respectively of and the dry weight reduction was 57, 84, 93, 92%, respectively. In Golestan province, application of quizalofop-P-ethyl at these doses led to 19, 24, 57, 58% number reduction, respectively and 23, 53, 78, 78% dry weight reduction of E. colonum, respectively and 33, 35, 39, 53% number reduction, respectively and 51, 59, 90, 92% dry weight reduction of S. glauca, respectively and 53, 61, 66, 58% number reduction, respectively and 87, 90, 92, 87% dry weight reduction of S. vercillata, respectively. In comparison between all treatments, the highest weed control efficiency of E. crus-galli with ≥ 90% was occurred in application of fluazifop-P-butyl and quizalofop-P-ethyl 600 and 650 ml ha-1 and then in quizalofop-P-ethyl 550 ml ha-1 with 71-79% density and dry matter reduction. The highest weed control efficiency of E. colonum was achieved in fluazifop-P-butyl, quizalofop-P-ethyl 600 and 650 ml ha-1, sethoxydim and clethodim which were ≥70% dry matter reduction of weed. In control of S. glauca, except of quizalofop-P-ethyl 500 ml ha-1, other treatments had effective weed control efficiency (≥ 80%). Dry weight reduction of S. verticillata, was achieved ≥85% compared to control with treatments. The highest yield increase in comparison to control in Guilan was achieved with the application of quizalofop-P-ethyl 600 ml ha-1, clethodim, quizalofop-P-ethyl 550 ml ha-1 and sethoxydim (74, 73, 70.5 and 61% respectively); in Ardabil, with application of quizalofop-P-ethyl 600 ml ha-1, sethoxydim, quizalofop-P-ethyl 650 and 550 ml ha-1 and fluazifop-P-butyl (162, 160, 156, 149 and 148%) and in Golestan with application of clethodim, quizalofop-P-ethyl 550 and 600 ml ha-1 and sethoxydim (297, 297, 261 and 243% respectively).
ConclusionDue to the effective efficiency on quizalofop-P-ethyl 8.8% EC herbicide in control of grass weeds and producing a high groundnut yield compared to weedy control, it can be stated that this herbicide at a dosage of 600 ml ha-1in the form of a foliar spray in the stage of two- to four-leaf of narrow-leaf weeds is recommendable as an efficient herbicide to control of narrow-leaf (grass) weeds.
Keywords: ACCase inhibitor, Chemical control, weed dry weight reduction (%), weed number reduction (%) -
رشد ضعیف گیاه بادام زمینی در اوایل فصل رشد منجر به رقابت شدید علف های هرز و کاهش عملکرد قابل توجه آن می شود. به منظور مقایسه کارآیی کنترلی علف کش های پیش و پس رویشی در کنترل علف های هرز بادام زمینی، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان گیلان در سال 1396 انجام شد. تیمارها شامل پندی متالین (EC 33%)، اکسی فلورفن (EC 24%)، بنتازون (SL 48%) + هالوکسی فوپ آر متیل استر (EC 10.8%)، ایمازتاپیر (SL 10%)، تری فلورالین (EC 48%)، دو بار وجین دستی و مالچ کلش برنج + وجین دستی بودند. برای مقایسه تیمارها از ارزیابی کنترل چشمی علف های هرز بر اساس روش EWRC، درصد کاهش تعداد و زیست توده علف های ه رز هر تیمار نسبت به شاهد و همچنین درصد افزایش عملکرد اقتصادی بادام زمینی هر تیمار نسبت به شاهد استفاده گردید. نتایج آزمایش نشان داد که بالاترین افزایش عملکرد دانه بادام زمینی نسبت به شاهد در تیمار بنتازون به مقدار 2 لیتر در هکتار+ هالوکسی فوپ آر متیل استر به مقدار 0.75 لیتر در هکتار به صورت پس رویشی در مرحله 5-3 برگی علف های هرز و همچنین تیمار دو بار وجین دستی در زمان های 3 و 6 هفته پس از کاشت به دست آمد که به ترتیب 188.6 و 177.7 درصد افزایش نسبت به شاهد بود، در این دو تیمار، میزان کاهش زیست توده علف های هرز باریک برگ (شامل گونه های سوروف (Echinochloa crus-galli L) و ارزنی (Setaria glauca L)) به ترتیب 81.5 و 100 درصد، علف های هرز پهن برگ (گونه های عروسک پشت پرده (Physalis divaricate D. Don) و تاج خروس (Amaranthus retroflexus L.) به رتیب 84.7 و 93.1 درصد و جگن گونه اویارسلام (Cyperus esculentus L.) به ترتیب 70.2 و 90.4 درصد نسبت به شاهد بدون کنترل بود.کلید واژگان: علف هرز, کارآیی کنترل علف هرز, کنترل شیمیایی, وجین دستیIn groundnut (Arachis hypogaea L.), less crop canopy during the first weeks of growth favors strong competition with weeds causing significant reduction in yield. To investigate the efficacy of the pre- and post- emergence herbicides in groundnut yield and weed control, this experiment was carried out in Gilan Agricultural and Natural Resources Research and Education Center in 2017. The experiment was laid out in randomized complete block design with three replications. Treatments consisted Pendimethalin (33% EC), Oxyfluorfen (24% EC), Bentazon (48% SL) plus Haloxy fop R methyl ester (10.8% EC), Imazethapyr (10% SL), Trifluralin (48% EC), twice hand hoeing and rice straw mulch + hand weeding. To compare the treatments, EWRC rating scale for visual control and weed number and biomass reduction percentage in each treatment compared to control were applied. Also, the percentage increase of economic (seed) yield of groundnut in each treatment in comparison with control were assessed to evaluate the treatments. The result showed that the highest yield increases of peanut occurred in treatments of Bentazon at dosage of 2 L.ha-1 plus Haloxy fop R methyl ester at dosage of 0.75 L.ha-1 as post-emergence application at 2-5 leaf stage of weeds and twice hand hoeing at times of 3 and 6 weeks after planting with 188.6 and 177.7 % increase of yield compared to weedy control, respectively. In these two treatments the weed control of grass weeds (Echinochloa crus-galli L. and Setaria glauca L.) was 81.5 and 100% respectively, broad leaved weed control (Physalis divaricate D. Don and Amaranthus retroflexus L.) was 84.7 and 93.1 % respectively and sedge (Cyperus esculentus L.) control was 70.2 and 90.4 % respectively compared to control.Keywords: chemical control, Hand weeding, Weed control efficiency, weed
-
This experiment was performed to determine the appropriate dose of Cyhalofop-butyl (CB) for controlling grass weeds in transplanted rice. CB at four doses, including 50, 100, 150, and 200 g ai/ha was investigated and compared with current herbicides in rice at recommended doses. The results showed that CB 100, 150, and 200 g ai/ha significantly reduced the density and dry matter of Echinochloa crusgalli (L.) P. Beauv. and Paspalum distichum L. over the weedy check; the minimum control efficacy of CB at these doses was 73.3 and 88.3% for E. crusgalli density and dry matter reduction, respectively, and for P. distichum, it was 80% for density and dry matter reduction. Applying CB at all doses (50- 200 g/ha) showed no crop injury symptoms on rice plants. The highest grain yield was obtained by hand weeding, CB 150 g ai/ha, and Tiobencarb treatments, with 5180, 5106, and 5051 Kg/ha, respectively. CB 200 g ai/ha was on par with CB 150 g ai/ha, and there was no significant variation between CB 100 and 200 g ai/ha in rice grain production. Finally, it was found that the application of CB 100 g ai/ha is an efficient grass weed control practice for improving the rice yield.
Keywords: ACCase, barnyardgrass, knotgrass, herbicide, weed control -
به منظور کاهش هزینه های کارگری، سرعت بخشیدن و ساده تر شدن عملیات کشت و نیاز به آب کمتر، کشاورزان به کشت مستقیم برنج روی آورده اند. در این سیستم کشت، علف های هرز از فلور متنوع تر و فراوانی بیشتر در مقایسه با سیستم کشت نشایی برخوردار هستند. شباهت ظاهری و فیزیولوژیکی "برنج هرز" با برنج زراعی موجب شده که برنج هرز در سیستم کشت مستقیم، مشکلات زیادی را ایجاد کند. در سال های اخیر، این علف هرز در منطقه مغان (استان اردبیل) در کشت مستقیم برنج در بستر مرطوب، بسیار مشکل ساز شده است. آلودگی برنج هرز، خیلی سریع از مناطق آلوده به غیر آلوده گسترش می یابد و با توجه به احتمال توسعه کشت مستقیم برنج در ایران در سال های آتی، خطر افزایش حضور این علف هرز در مزارع بیشتری قابل پیش بینی است. لذا آگاهی دادن به کشاورزان برنج کار به منظور شناسایی این علف هرز مهم و مشکل ساز برای برنامه ریزی مدیریت مناسب و کارآمد آن ضرورت دارد. پیشگیری، مهم ترین و اولین مرحله مدیریت علف های هرز به ویژه برنج هرز است. کاربرد بذر گواهی شده و پاک، بازدید منظم مزرعه و حذف بوته های برنج هرز، تمیز کردن ادوات و ماشین آلات قبل از ورود به زمین های غیرآلوده، مهم ترین روش های پیشگیری از گسترش برنج هرز هستند.کلید واژگان: برنج قرمز, شالیزار, علف هرز, کشت مستقیم
-
به منظور کنترل علف هرز مهاجم سنبل آبی (Eichhornia crassipes Mart.)، دو آزمایش در استان گیلان در سال های 1396 و 1397 انجام شد. آزمایش اول در تالاب انزلی (رودخانه مرغک) با هدف ارزیابی کارایی علف کش های گلایفوسیت (SL, 41%) در مقادیر 2 و 3 لیتر در هکتار (دو بار کاربرد) با و بدون ماده افزودنی دشر (0.5%)، گلایفوسیت در مقادیر 2 و 3 لیتر در هکتار (دو بار کاربرد) با ماده افزودنی سولفات آمونیوم (2%) و گلیفوزینات آمونیوم (SL 15%) در مقادیر 5/2 و 5 لیتر در هکتار انجام شد. آزمایش دوم در استخر (مزوکوزوم) با هدف مقایسه کارایی علف کش های گلایفوسیت 3 لیتر در هکتار (دو بار کاربرد) با و بدون سولفات آمونیوم، گلیفوزینات آمونیوم 5 لیتر در هکتار و بیس پیریباک سدیم (SC 12.5% و OF 10%) در مقادیر 200 و 300 میلی لیتر در هکتار (دو بار کاربرد) انجام شد. کاربرد علف کش ها در زمان رشد فعال گیاه (قبل تا اوایل گلدهی) بود. ارزیابی چشمی تیمارها (EWRC)، نمونه برداری از سنبل آبی در زمان 30 روز پس از سمپاشی انجام شد و درصد کاهش وزن تر و خشک سنبل آبی تیمارها نسبت به شاهد محاسبه گردید. نتایج ارزیابی چشمی دو آزمایش نشان داد که برترین تیمار، گلایفوسیت 3 لیتر در هکتار با 98 درصد کنترل بود، این تیمار در آزمایش دوم به ترتیب موجب 56 و 64 درصد کاهش وزن تر و خشک سنبل آبی، 30 روز پس از سمپاشی و نابودی کامل گیاه سه ماه پس از سمپاشی شد. علف کش بیس پیریباک سدیم (OF 10%) 200میلی لیتر در هکتار نیز به ترتیب موجب 63، 33 و 56 درصد کنترل چشمی و کاهش وزن تر و خشک گیاه در زمان نمونه برداری و نابودی کامل گیاه سه ماه پس از سمپاشی شد.
کلید واژگان: اکوسیستم آبی, بیس پیریباک سدیم, علف هرز آبزی, علف هرز خطرساز, گلایفوسیتIn order to control the invasive weed, Eichhornia crassipes (Mart.), two experiments were carried out during 2017 and 2018 in Gilan province. The first experiment was carried out in Anzali Lagoon to investigate the efficacy of Glyphosate (41%SL) at 2 and 3 Lha-1 (two applications), Glyphosate at 2 and 3 Lha-1 plus Dasher Adjuvant (0.5%) (two applications), Glyphosate at 2 and 3 Lha-1 plus Ammonium Sulfate Adjuvant (2%) (two applications) and Glufosinate-ammonium (15% SL) at 2.5 and 5 Lha-1. The second experiment was carried out in mesocosm to compare the efficacy of Glyphosate at 3 Lha-1 (two applications), Glyphosate at 3 Lha-1 plus Ammonium Sulfate (two applications), Glufosinate-ammonium at 5 Lha-1 and Bispyribac sodium (12.5% SC and 10% OF) at 200 and 300 mlha-1 (two applications). EWRC rating scale for visual control and the wet and dry weight reduction of water hyacinth were checked in comparison with the weedy check within 30 days after herbicide application. The Results of visual control in both the experiments indicated that the best treatment was Glyphosate at 3 Lha1 with 98% weed control and in the second experiment in this treatment wet and dry weight reduction was 56% and 64% compared to weedy check, within 30 days after herbicide application and complete control within three months after application respectively. Bispyribac sodium (10%OF) at 200 mlha-1 had 63% visual control, 33% and 56% wet and dry weight reduction compared with the weedy check within 30 days after herbicide application and complete control within three months after application, respectively.
Keywords: Aquatic ecosystem, aquatic weed, Bispyribac sodium, Glyphosate, Noxious weed -
طی بررسی رویشگاه ها و بوم سازگان های استان گیلان، گونه مهاجم و بیگانه Tradescantia fluminensis مشاهده و شناسایی شد که برای فلور ایران گزارش می شود. این گیاه در سال های اخیر، به عنوان علف هرز در باغ های چای و به عنوان گیاه مهاجم در مناطق همجوار جلگه ای شمال کشور توسعه پیدا کرده است. علاوه بر آرایه شناسی، گزارش محل های رویش، ارزیابی خطرزایی این گیاه مهاجم با استفاده از پروتکل های ارایه شده توسط ویرچو و ملاند و استون ارایه می گردد. با توجه به نمره خطرزایی به دست آمده برای این گیاه مهاجم (86/205)، در گروه گیاهان با "ریسک خیلی بالا" قرار می گیرد. همچنین، با مطالعه خاک رویشگاه ها، مشخص شد که بین مقدار فسفر قابل دسترس خاک و بیوماس تر گیاه همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. با توجه رفتار بوم شناختی این گیاه، کنترل بیولوژیک و حذف مکانیکی از روش های مناسب مدیریت این گیاه در رویشگاه های شمال کشور می باشند.
کلید واژگان: باغ های چای, برگ بیدیان, کنترل علف هرز, گیاه مهاجم, گیلانDuring the study of the habitats and ecosystems of Gilan province (north of Ian), an invasive and alien species, namely, Tradescantia fluminensis (Commelinaceae) was observed and identified which is reported for the first time for the flora of Iran. In recent years, T. fluminensis has been developed as a weed in tea gardens and an invasive plant in the neighboring plains of the northern parts of Iran. In addition, the report of the growth localities as well as the risk assessment of the invasive plant were examined using the protocols provided by Virtue & Meland (2003), and Stone (2008). According to the risk score obtained for this invasive plant (205.86), it stands within the group of plants with "very high risk". By studying the soil of habitats, it was found that, there is a positive and significant correlation between the amount of available soil phosphorus and the wet biomass of the plant. Due to the ecological behavior of this plant, biological control and mechanical removal are the most appropriate methods of managing this plant in the northern habitats of the country.
Keywords: Commelinaceae, Gilan, invasive plant, risk assessments, tea gardens, weed control -
این بررسی، جهت مقایسه ریخت شناسی گیاه مهاجم Ambrosia psilostachya در مراحل مختلف رشد از چهار زیستگاه حاشیه جاده (1)، زمین های اطراف شالیزار (2)، مناطق مسکونی (3) و زمین های ساحلی (4) شهرستان بندر انزلی، در سال 1398 اجرا شد. نمونه برداری در پنج مرحله رشد آمبروزیا و 10 بوته از هر زیستگاه به صورت تصادفی انجام شد. نتایج نشان داد که بیشترین تولید زی توده، ارتفاع بوته و طول گل آذین نر گیاه در زیستگاه (2) و (4) و بیشترین تعداد گل آذین نر در زیستگاه (3) و (2) بود. همچنین، حداکثر زی توده گیاه در زیستگاه های (2)، (1) و (4) در زمان 110 روز و در زیستگاه (3) در زمان 82 روز پس از سبز شدن گیاه بود و پس از آن، گیاه وارد فاز زایشی شد. روند افزایش ارتفاع بوته ها در زیستگاه (1) تا زمان 69 روز و در زیستگاه های (2) و (4) تا 110 روز پس از سبز شدن ادامه داشت و پس از آن کاهش یافت. در زیستگاه (3) نیز روند تغییرات افزایش ارتفاع خطی بود و تا رسیدگی کامل بوته ها (آبان) ادامه داشت. ظهور گل آذین نر در چهار زیستگاه تقریبا در اواسط تیر بود. روند افزایش تعداد ساقه گل دهنده در زیستگاه های (3) و (4) تا 82 روز پس از سبز شدن بود، ولی در زیستگاه های (2) و (1) روند خطی بود و تا پایان دوره رشد (آبان) گیاه ادامه داشت.
کلید واژگان: تهاجم, زی توده, فنولوژی, کاسنیان, گیاه غیربومیThis study was done to compare the plant morphology of Ambrosia psilostachya DC. (ragweed) in four habitats of roadsides (1), paddy field margins (2), around residential areas (3) and coastal areas (4) in Bandar-e Anzali (Guilan province, north of Iran) in 2019. Sampling was random in five growth stages with 10 plants in each habitat. The results indicated that, the highest biomass, plant height and inflorescence length was in the habitats of (2) & (4), and the highest inflorescence numbers was in (3) & (2). The maximum plant biomass in the habitats of (2), (1) & (4) was 110 days, and in (3) was 82 days after the emergence and then the plant entered the reproductive phase. The trend of plant height increased in the habitat of (1) continued up to 69 days, and in (2) & (4) continued up to 110 days after emergence and then decreased while in habitat of (3), the trend was linear and continued until November. The beginning of flowering was in mid-July in all habitats. The increasing trend of number of flowering stems in habitats of (3) & (4) was up to 82 days after emergence, but in (2) & (1) had a linear trend and continued until November.
Keywords: Asteraceae, biomass, Invasion, Non-native plant, phenology, Ragweed -
برای برآورد درصد و زمان آبی گرمایی سبزشدن جودره (H. spontaneum) و کاهوی وحشی (L. serriola)، در دما و رطوبت-های مختلف با کاربرد مدل زمان آبی گرمایی، دماهای 15، 25 و 35 درجه سانتی گراد (°C) و پتانسیل های آبی 045/0- و 172/0- مگاپاسکال (MPa) در آزمایشگاه و تاریخ کشت های مهر و آبان (برای جودره) و اسفند، فروردین و اردیبهشت (برای کاهوی وحشی) و سه دور آبیاری (3، 5 و 7 روز یک بار) در مزرعه مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمایشگاهی نشان داد بیشترین و کمترین سبزشدن جودره به ترتیب 6/92 و 3/66 درصد در °C15، MPa 045/0- و °C25، MPa 172/0- و کاهوی وحشی به ترتیب 5/95 و 20 درصد در °C15، MPa 045/0- و °C35، MPa 172/0- بود. بیشترین و کمترین زمان گرمایی %50 سبزشدن جودره به ترتیب 6/209 و 8/99 سانتی گراد-روز در °C25، MPa 045/0- و °C15، MPa 172/0- و کاهوی وحشی به ترتیب 70 و 7/49 سانتی گراد-روز در °C15، MPa 172/0- و °C35، MPa 172/0- برآورد شد. نتایج مزرعه ای نشان داد بیشترین سبزشدن جودره و کاهوی وحشی به ترتیب6/97 و 2/56 درصد در آبان، سه روز یک بار آبیاری و فروردین، پنج روز یک بار آبیاری و کمترین به ترتیب 8/72 و 3/21 درصد در مهر، سه روز یک بار آبیاری و اردیبهشت، هفت روز یک بار آبیاری برآورد شد. بیشترین زمان آبی گرمایی %50 سبزشدن جودره و کاهوی وحشی به ترتیب2/384 و 2/179 مگاپاسکال-سانتی گراد روز در مهر، هفت روز یک بار آبیاری و اردیبهشت، پنج روز یک بار آبیاری و کمترین به ترتیب6/84 و 3/43 مگاپاسکال-سانتی گراد روز در آبان، سه روز یک بار آبیاری و اسفند، سه روز یک بار آبیاری برآورد شد.
کلید واژگان: پتانسیل آب, دمای خاک, علف هرز, سبز شدن بذر, مدل زمان آبی-گرماییIntroductionSeed germination and emergence is a key event that determines the success of a weed in an agro ecosystem that is influenced by many environmental factors such as temperature, pH, light, salinity and moisture (Chauhan & Johnson, 2008). Temperature plays a major role in determining the periodicity of seed germination, emergence and the distributions of weed species (Guan et al., 2009). Also, osmotic stress can reduce, delay or prevent germination (Zhou & Deckard, 2005). An understanding of weed development is needed to design effective weed management programs. A better understanding of the biology of seed germination and emergence could contribute to the development of weed management technologies to help counter those undesirable shifts in weed populations. The hydrothermal time models have been widely applied to describe the germination responses of seeds to temperature and water potential. This study was carried out with the aim to predict the time and maximum seedling emergence of two weed species, wild barley (Hordeum spontaneum Koch.) and prickly lettuce (Lactuca serriola L.).
Material and MethodsDifferent temperatures (15, 25 and 35°C) and water potentials (-0.045 and -0.172 MPa) as full factorial experiments applying a randomized experimental design with four replications were investigated in laboratory and planting dates (October and November) for H. spontaneum seeds and March, April and May for L. serriola and three irrigation intervals: every 3 days once (level1), every 5 days once (level2) and every 7 days once (level3) for two species as full factorial experiments applying a completely randomized experimental design with three replications were investigated in field. To express the changes in the emergence process, hydrothermal time model was applied and the base temperature and water potential were calculated. Then, MPa-°C-days required for emergence was calculated with the base temperature and water potential and soil moisture and temperature.
Results and discussionThe results of the laboratory experiments showed that the maximum germination percentage of wild barley at 15 and 25°C was 95.9 and 83.7 %, respectively and for prickly lettuce at 15, 25 and 35°C was 96.3, 79.9 and 60.9 %, respectively. The highest and lowest maximum emergence percentage of wild barley was at 15°C, -0.045 MPa and 25°C, -0.172 MPa, respectively that was 92.6 and 66.3 %, respectively and for prickly lettuce was at 15°C, -0.045 MPa and 35°C, -0.172 MPa, respectively that was 95.5 and 20.0 %, respectively. Thermal time required for germination of wild barley at 15 and 25 °C was 43.8 and 65.1 °C-days, respectively and for prickly lettuce at 15, 25 and 35 °C was 44.6, 31.7 and 32.9 °C-days, respectively. The highest and lowest thermal time required for 50% emergence of wild barley was at 25 °C, -0.045 MPa and at 15°C, -0.172 MPa, respectively that was 209.6 and 99.8 °C-days, respectively and for prickly lettuce was at 15°C, -0.172 MPa and at 35°C, -0.172 MPa, respectively that was 70.0 and 49.7 °C-days, respectively. The results of the field experiment showed that the highest emergence percentage of wild barley and prickly lettuce was 97.6 and 56.2% that occurred in November with irrigation interval of every 3 days once and April with irrigation interval of every 5 days once, respectively. The lowest emergence percentage of wild barley and prickly lettuce was 78.2 and 21.3% that occurred in October with irrigation interval of every 3 days once and May with irrigation interval of every 7 days once, respectively. The highest hydrothermal time for 50% emergence of wild barley and prickly lettuce was 384.2 and 179.2 °C-days-MPa in October with irrigation interval of every 7 days once and May with irrigation interval of every 5 days once and the lowest was 84.6 and 43.3 °C-days-MPa in November with irrigation interval of every 3 days once and march with irrigation interval of every 3 days once, respectively.
Keywords: Water potential, Soil temperature, weed, Seed emergence, hydrothermal time model -
شناسایی علفهای هرز مهم و مشکل ساز برای برنامه ریزی مدیریت مناسب و کارآمد آنها ضروری است. علف های هرز مهم در زراعت برنج و محیط های آبی در شمال ایران به سه گروه کشید ه برگها، پهن برگها و جگن ها تقسیم می شوند. علف های هرز کشیده برگ مهم از خانواده گندمیان Poaceae ((شامل گونه های Echinochloa crus-galli Echinochloa oryzicola و Paspalum distichum هستند. علف های هرز پهن برگ مهم از سه خانواده تیرکمان آبیAlismataceae ((شامل گونه های Alisma plantago aquatic Alisma lanceolatum،Sagitaria trifoli a ، و ،Sagitaria sagittifoliaخانواده غلافیان) Pontederiaceae (شامل گونه های Monochoria vaginali s و Eichhornia crassipes و خانواده گوشابیان) Potamogetonaceae (گونه Potamogeton nodusus هستند. مهم ترین گونه های علف هرز خانواده جگن ها))Cyperaceaeنیز Bolboscheneous maritimus ،Cyperus difformis و Fimbristylis milliacea هستند.
کلید واژگان: بیولوژی, علف هرز کشیده برگ, جگن, علف هرز پهن برگ -
تولید پایدار محصولات کشاورزی و تامین امنیت غذایی با حداقل اثرات مضر زیست محیطی در جامعه جهانی امروز بسیار مورد توجه می باشد. برنج محصولی استراتژیک در ایران است و برای افزایش تولید و کاهش هزینه ها، به حداقل رساندن کاهش رقابت علف های هرز ضروری می باشد. امروزه روش عمده کنترل علف های هرز در مزارع برنج، کاربرد علف کش های شیمیایی است که اثرات مخرب ناشی از آن بر کسی پوشیده نیست و لازم است به روش های مدیریتی غیرشیمیایی توجه بیشتری شود. برخی از روش های غیر شیمیایی کنترل علف های هرز در شالیزار روش های زراعی (شامل پیشگیری از ورود علف هرز به مزرعه، اعمال برنامه کنترل علف های هرز در زمان مناسب، انتخاب رقم با قدرت رقابتی بالا در برابر علف-های هرز، انتخاب تراکم مطلوب کشت با توجه به رقم و روش کشت، انتخاب روش مناسب کشت، مدیریت صحیح کوددهی و غیره) و روش های فیزیکی (شامل وجین دستی و کنترل مکانیکی) می باشند و لازم است که از مجموع این روش ها برای مدیریت پایدار علف های هرز بهره گرفته شود.کلید واژگان: برنج, علف هرز, کنترل زراعی, کنترل مکانیکی, وجین دستی
-
برای ارزیابی کارایی علف کش بیس پیریباک سدیم SC42% (ریزین) در کنترل علف های هرز برنج در روش کشت نشایی و مقایسه آن با چند علف کش ثبت شده برنج، آزمایشی در دو منطقه گیلان (رشت) و مازندران (ساری) در سال 1398 اجرا شد. تیمارها شامل بیس پیریباک سدیم SC42% در چهار دز 50، 54، 58 و 62 میلی لیتر در هکتار، بیس پیریباک سدیم OF10% به میزان 250 میلی لیتر در هکتار، بیس پیریباک سدیم SC40% به میزان 65 میلی لیتر در هکتار، اکسادی آرژیل EC30% به میزان 5/3 لیتر در هکتار، مخلوط تریافامون + اتوکسی سولفورون WG30% به میزان 150 میلی لیتر در هکتار، پرتیلاکلر EC50% به میزان دو لیتر در هکتار و دو شاهد کنترل و بدون کنترل علف هرز بودند. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. نتایج نشان داد که علف کش جدید ریزین کارایی مطلوبی در کنترل علف های هرز برنج داشت و حتی در بالاترین دز استفاده شده نیز موجب گیاه سوزی برنج نشد. کارایی این علف کش در سه دز 54، 58 و 62 میلی لیتر در هکتار در ساری بین 91-85 درصد در کنترل سوروف (Echinochloa crus galliL.)، 66-90 درصد در کنترل اویارسلام (Cyperus difformisL.) و 95-97 درصد در کنترل بندواش (Paspalum distichumL.) و در رشت، 93-60 درصد در کنترل سوروف، 100-60 درصد در کنترل اویارسلام و 77-30 درصد در کنترل بندواش متغیر بود. زیست توده علف های هرز در مزرعه آزمایشی ساری کم تر از رشت بود که علت نتایج متفاوت کنترلی را توصیف می کند. علف کش ریزین در سه دز بالاتر مورد بررسی، کارایی مشابهی با علف کش های ثبت شده در کنترل علف های هرز داشت و در دز 62 میلی لیتر در هکتار دارای اجزای عملکرد (مانند تعداد پنجه و خوشه، زیست توده و عملکرد شلتوک) بسیار مطلوب و مشابه با شاهد کنترل علف هرز بود.
کلید واژگان: اویارسلام, بندواش, سوروف, علف کش پس رویشی, علف کش پیش رویشیTo evaluate the efficacy of bispyribac sodium SC42% herbicide (Rissin) on rice weeds control in transplanting method and comparing it with some registered herbicides, an experiment was carried out in two regions, Guilan (Rasht) and Mazandaran (Sari), Iran, in 2019. Treatments consisted as bispyribac sodium SC42% at four doses (50, 54, 58 and 62 ml.ha-1), bispyribac sodium OF10% at 250 ml.ha-1, bispyribac sodium SC40% at 65 ml.ha-1, oxadiargyl EC30% at 3.5 L.ha-1, triafamon + ethoxysulfuron WG30% at 150 g.ha-1, pertilachlor EC50% at 2 L.ha-1, together with two check treatments (weed free and unweeded treatment). The experiment was performed in randomized complete block design with three replications. The results showed that Rissin had good efficacy on weed control and did not cause rice damage even at the highest used dose. The efficacy of Rissin for weed control at three doses of 54, 58 and 62 ml.ha-1 was 85-91% for barnyardgrass (Echinochloa crus galli L.), 66-90% for nutsedges (Cyperus difformis L.) and 95-97% for crowngrass (Paspalum distichum L.) in Sari and 60-93% for barnyardgrass, 60-100% for nutsedges and 30-77% for crowngrass in Rasht. Weed biomass in the experimental field in Sari was lower than in Rasht, which explains the reason of the different control results. Rissin at the three higher doses had similar efficacy to commercial doses of the registered herbicides for weed control and in term of rice yield components (such as tiller and panicle number, biological yield and grain yield), the best result was obtained at 62 ml.ha-1 of Ressin and was similar to weed free treatment.
Keywords: Barnyardgrass, Crowngrass, Pre-emergence herbicide, Post-emergence herbicide, Nutsedges -
اخیرا دو گونه گیاهی جدید در استان گیلان به عنوان گیاه مهاجم گزارش شده اند، سنبل آبیEichhornia crassipes (Mart.) Solms و آمبروزیا .Ambrosia psilostachya DC که در سرتاسر جهان به دلیل اثرات زیست محیطی که دارند، بسیار شناخته شده اند. سیستم ارزیابی خطر علف هرز، گیاهان هرز را بر اساس ویژگی های گیاه شناسی، اثرات زیست محیطی و میزان پراکنش آن ها برای برنامه ریزی های مدیریتی آن ها رتبه بندی می کند. در این سیستم ارزیابی، یکسری سوالات استانداری در مورد ویژگی های گیاه شناسی، اثرات زیست محیطی و میزان گسترش آن ها وجود دارد که با پاسخ گویی به آن ها و بر اساس امتیاز نهایی برای هر علف هرز، سه پیشنهاد ارائه می شود: 1- رد یا عدم اجازه حضور علف هرز مهاجم و پیشگیری از ورود و یا ریشه کنی آن علف هرز، 2- ارزیابی بیشتر در مورد آن گیاه و اثبات کم خطر بودن آن علف هرز و 3- قبول حضور آن گیاه مهاجم در آن منطقه، که بر اساس این موارد تصمیم گیری های لازم اتخاذ می شود. در این بررسی ارزیابی خطرزایی دو گونه علف هرز مهاجم سنبل آبی و آمبروزیا در استان گیلان مورد مطالعه قرار گرفت. بر اساس سیستم نمره دهی و ارزیابی انجام شده، علف هرز آمبرزیا با نمره 175/2 خطرزایی بالایی داشته که باید برای جلوگیری از گسترش آن اقدامات سریعی صورت گیرد و در رتبه ی بعدی سنبل آبی نیز با نمره 116/66 جزء علف های هرز با ریسک بالا قرار گرفت.کلید واژگان: علف هرز مهاجم, ارزیابی خطرزایی علف هرز, پراکنش علف هرز, گیاه غیربومی, گونه مهاجمRecently, two new plant species have been introduced in Guilan province as invasive weeds, water hyacinth (Eichhornia crassipes (Mart.) Solms) and perennial ragweed (Ambrosia psilostachya DC.) that are very important in word due to their environmental effects. Weed Risk Assessment (WRA), rankes weeds according to botanical characteristics, environmental impacts and their extent for their management plans. According to final score, three solutions are provided for each weed: 1- rejection or denial of the presence of invasive weed and preventing the entry or eradication of it, 2- further evaluation of that plant and accepting that the plant is a low risk weed, 3- accepting the presence of that invasive plant in that area. In this study, Weed Risk Assessment of two invasive weeds in Guilan province, aquatic hyacinth and western ragweed was calculated. According to WRA system western ragweed with 175.2 score has high risk weed and urgent management practice are necessary to prevent more spread. Aquatic hyacinth was also high risk with weighing 116.66.Keywords: Invasive weed, weed risk assessment, Weed distribution, Alien plant, Invasive species
-
جنس آمبروزیا، دارای 40 گونه در دنیا می باشد (Essl et al. 2015). حضور گونهDC. A. artemisiifolia در سال 1991 در بندر انزلی (استان گیلان) گزارش شد (Mozaffarian 1991). طی سه سال اخیر، در مناطق زیادی از حاشیه جاده ها و زمین های رها شده، پراکندگی وسیعی از گیاه آمبروزیا مشاهده شده است. گمانه زنی اولیه این بود که گونه A. artemisifolia در گیلان و به خصوص بندر انزلی گسترش یافته است، اما جمع آوری نمونه های گیاهی و بررسی دقیق براساس کلیدهای معتبر شناسایی نشانگر حضور گونه ای جدید با نام Ambrosia psilostachya DC. بود که سطح گسترش آن ها حدود ده ها هکتار در اراضی بایر منطقه تخمین زده می شد. نمونه های گیاهی و بذور آن ها در سال های 96–1395 جمع آوری شد و مطالعاتی روی آن ها در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان گیلان انجام گرفت. با مقایسه فلور منطقه با سال های پیشین، مشخص گردید که این گیاه، زیستگاه گیاهان علوفه ای اراضی مرتعی را به میزان زیادی تسخیر نموده و به دلیل دایمی بودن، ارتفاع بلند تر و طول دوره رشد طولانی تر، دارای غالبیت در بیشتر فلور بومی منطقه بوده و سبب تسخیر زیستگاه گیاهان بومی و همچنین ایجاد محدودیت در تامین علوفه برای دام می شود. در سال 1396 با مطالعه مشخصات ریخت شناسی گونه به کمک منابع علمی معتبر، دقیقا مشخص شد که گیاه مورد اشاره با نام علمی Ambrosia psilostachya، نام عمومی perennial ragweed و نام انگلیسی western ragweed، متعلق به تیره کاسنی می باشد. این گونه، علف هرزی چندساله است که با بذر و ریزوم تکثیر می یابد. ساقه ها منشعب، خشن و چوبی شده، دارای کرک های کوتاه و متراکم می باشند. ارتفاع گیاه بین 100–30 سانتی متر متغیر است. برگ ها 10-5 سانتی متر طول با بوی تند، در پایین متقابل و در بالا متناوب، ضخیم، کرک دار، سبز روشن تا سبز خاکستری، بدون دمبرگ یا گاهی دارای دمبرگ کوتاه، لوب دار، حاشیه صاف یا مضرس هستند. هر بوته این گیاه دارای هر دو نوع گل آذین می باشد. گل های نر در انتهای شاخه ها و زنگوله ای شکل به صورت گل آذین سنبله با جام گل سبز رنگ قرار گرفته اند و دانه های گرده زرد رنگ تولید می کنند که با باد انتشار می یابند. گل های ماده به صورت گل آذین خوشه ایکوچک بدون جام گل در زاویه ساقه و برگ های بالایی قرار گرفته اند. میوه فندقه (آکن)، به رنگ قهوه ای متمایل به سبز، خاکستری یا خاکستری تیره، (6-)3-5/2 میلی متر طول و 5/3-2 میلی متر عرض، صاف و درخشان است.
-
مدل های پیش بینی زمان سبزشدن گیاهچه برای بهینه سازی برنامه های کنترل علف های هرز به کار می روند. این آزمایش با هدف پیش بینی زمان ظهور سه گونه علف هرز تابستانه تاتوره (Datura stramonium) ، تاج ریزی سیاه (Solanum nigrum) و تاج خروس ریشه قرمز (Amaranthus retroflexus) در شرایط مزرعه با استفاده از دما و رطوبت خاک اجراء شد. سه تاریخ کاشت اول خرداد، اول تیر و اول مرداد و 3 رژیم آبیاری دو، سه و چهار روز یک بار به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار برای سه گونه علف هرز مورد مطالعه قرار گرفت. برای بیان روند تغییرات سبزشدن از مدل زمان آبی-گرمایی استفاده شد. مگاپاسکال-درجه سانتی گراد-روز مورد نیاز برای سبز شدن گونه ها با دما و پتانسیل پایه به دست آمده توسط مدل زمان آبی-گرمایی و رطوبت و دمای روزانه خاک محاسبه شد. درصد سبز شدن تجمعی در مقابل زمان آبی-گرمایی رسم و مدل سیگموئیدی سه پارامتری برآن برازش داده شد. سپس حداکثر درصد سبز شدن و مقدار مگاپاسکال- درجه سانتی گراد روز مورد نیاز برای 50 درصد سبز شدن بذور برآورد گردید. نتایج نشان داد بیشترین و کمترین درصد سبز شدن سه گونه علف هرز به ترتیب در رژیم آبیاری دو روز یک بار در ماه مرداد و رژیم آبیاری چهار روز یک بار در ماه خرداد رخ داد. سبز شدن گیاهچه سه گونه علف هرز در ماه مرداد نسبت به ماه های خرداد و تیر سریع ترو بیشتر بود. زمان آبی-گرمایی مورد نیاز برای سبز شدن سه گونه متفاوت بود. تاتوره کمترین و تاج ریزی سیاه بیشترین زمان آبی-گرمایی را برای 50 درصد سبز شدن گیاهچه نیاز داشتند. دمای بهینه سبزشدن تاج خروس ریشه قرمز، تاج ریزی سیاه و تاتوره به ترتیب 35-30، 30-27، 34-29 درجه سانتی گراد به دست آمد. سبز شدن گیاهچه سه گونه علف هرز در ماه مرداد و بیشترین و کمترین درصد سبز شدن سه گونه علف هرز به ترتیب در رژیم آبیاری دو روز یک بار در ماه مرداد و رژیم آبیاری چهار روز یک بار در ماه خرداد بود.کلید واژگان: پتانسیل آب, دمای خاک, رطوبت خاک, علف هرز, مدل سیگموئیدی سه پارامتریModels that predict the timing of weed seedling emergence are used to optimize weed control schedules. This study was carried out with the aim to predict the time of seedling emergence of three weed species, namely, Datura stramonium, Solanum nigrum, and Amaranthus retroflexus in field conditions using soil temperature and moisture. Three planting dates including first of June, first of July, and first of August were studied with three irrigation regimes including every other two, three, and four days and with three weed species. To express the changes in the emergence process, hydrothermal time model () was used. MPa - °C - days required for the emergence was calculated with the base temperature and water potential that was calculated by hydrothermal time model and soil moisture and temperature. Cumulative emergence percentage was plotted with hydrothermal time model and the sigmoid three-parameter model was fitted on it. Then the maximum germination percentage and MPa - °C - days required for 50% seedling emergence was calculated. Results showed that seedling emergence of three weed species was the highest and lowest in the first regime of irrigation in August and third regime of irrigation in June, respectively. Three species seedlings were emerged higher and faster in August than in June and July. Hydrothermal time required for the seedling emergence of these species was varied. D. stramonium had the lowest and S. nigrum had the highest hydrothermal time for 50% seedling emergence. The optimum temperatures for A. retroflexus, S. nigrum, and D. stramonium were 30-35, 37-30, and 29-34 °C respectively in all water potentials.Keywords: Sigmoid three-parameter model, Soil moisture, Soil temperature, Water potentials, Weed
-
گیاه سنبل آبی (Eichhornia crassipes) بومی آمازون از کشور برزیل می باشد. مسیله تهاجم آن امروزه به عنوان یک چالش جهانی بزرگ مطرح است که به عنوان مشکل سازترین علف هرز آبزی در دنیا شناخته شده است. قابلیت رشد و تهاجم در دریاچه ها، آب بندان ها، کانال های آب و رودخانه ها را دارد. سنبل آبی به دلیل سرعت رشد بسیار بالا یک علف هرز مخرب در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری است. سرعت رشد این گیاه بسیار بالا می باشد و قادر است در مدت 5 تا 15 روز 2 برابر شود. نبودن دشمنان طبیعی این گیاه در مناطق جدید عامل اصلی تهاجم آن می باشد. این گیاه در آب های با جریان آرام می تواند مستقر شود و یک لایه ضخیم و گسترده از پوشش گیاهی تولید کند. علت انتشار این گیاه به سایر نقاط دنیا را به گلهای بنفش بسیار زیبای آن نسبت داده اند. سنبل آبی در اکوسیستم های آبی بر کشاورزی، شیلات، صنایع برق، حمل و نقل و زندگی اجتماعی ساکنین منطقه مورد تهاجم اثرات منفی گذاشته است. تهاجم این علف هرز آبزی در سال 1391 در تالاب عینک شهرستان رشت گزارش شد و پس از آن نیز شاهد گسترش آن در آبگیرهای دیگر استان و از جمله تالاب انزلی استان گزارش بوده ایم. در این مقاله سعی شده است تا مروری بر اثرات پراکنش، پیامدهای اجتماعی اقتصادی و راهکارهای مدیریتی آن داشته باشیم.کلید واژگان: آب بندان عینک, انزلی, علف هرز آبی, گیاه مهاجم, گیلانWater hyacinth (Eichhornia crassipes) is native of Amazonian region in Brazil. Its invasion has become a global challenge. This aquatic macrophyte has been ranked as one of the world’s worst aquatic weeds, invading lakes, ponds, canals and rivers. Due to its extremely fast growth, this weed has become the major floating water weed of tropical and subtropical parts of the word. It grows rapidly doubling in population within a 5-15 day period. In the absence of natural enemies, this weed quickly becomes invasive; colonizing slow moving waters resulting in the thick and extensive mats. This water plant has spread to most parts of the world because of its large beautiful attractive flowers. This plant has disruptive impacts on aquatic ecosystem, agriculture, fisheries, electricity industry, transportation, living conditions and social structures. The recent invasion of Eichhornia crassipes (C. Mart.) Solms (October 2012) in Guilan “Aynak lagoon” is described and its expansion has been reported in several other provinces, especially in Anzali lagoon. The current review discussed its some of problematic environmental concerns and control methods.Keywords: Aynak lagoon, Anzali lagoon, aquatic weed, invasive plant, Guilan
-
به منظور بررسی کارآیی علف کش های ریم سولفورون، ایمازاپیک و ایمازاماکس در کنترل گل جالیز مصری (Orobanche aegyptiaca) آزمایش های گلخانه ای و آزمایشگاهی در دانشگاه آرهوس دانمارک انجام شد. ابتدا غلظت های 0.05، 0.25، 1.25، 6.25 و 31.25 میکرومول سه علف کش بر روی بذور گل جالیز مصری بدون حضور گیاه میزبان، با کاربرد ماده محرک جوانه زنی GR24 در ظروف پتری مورد بررسی قرار گرفتند. سپس کاربرد شاخساره ای سه علف کش در کنترل گل جالیز و رشد گوجه فرنگی در دو رقم هیبرید پتوپراید2 و ویوا در گلخانه بررسی شدند. تیمارها شامل 4 غلظت ریم سولفورون (25، 50، 75 و 100 گرم ماده موثره در هکتار)، 4 غلظت ایمازاپیک (5 ،10، 15 و 20 گرم ماده موثره در هکتار) و 4 غلظت ایمازاماکس (0.4، 0.8، 1.2 و 1.6 گرم ماده موثره در هکتار) بودند. هر غلظت 1 ، 2 و 3 بار در زمان های 15، 29 و 43 روز بعد از انتقال نشای گوجه فرنگی اعمال شدند. نتایج آزمایش پتری دیش نشان داد که دو علف کش ریم سولفورون و ایمازاپیک موجب کاهش معنی داری در طول ریشه چه بذور گل جالیز نسبت به شاهد گردیدند. نتایج آزمایش گلدانی هم نشان داد که پاسخ دو رقم گوجه فرنگی به تیمارهای علف کشی متفاوت بودند. رقم ویوا از رقم هیبرید پتوپراید2 برتر بود و زیست توده بالاتری تولید کرد. علف کش ریم سولفورون علف کش مناسبی جهت کنترل گل جالیز در گوجه فرنگی ارزیابی شد. تیمارهای سه بار کاربرد غلظت های 25 و 50 و 75 گرم ماده موثره در هکتار علف کش ریم سولفورون، خصوصا در رقم ویوا بهترین تیمارهای علف کش از نظر تولید ماده خشک گوجه فرنگی بودند. تیمارهای دو بار کاربرد غلظت 5 گرم ماده موثره در هکتار و یک بار کاربرد غلظت 10 گرم ماده موثره در هکتار علف کش ایمازاپیک نیز در رقم ویوا تیمارهای نسبتا خوبی بودند ولی تیمارهای علف کش ایمازاماکس در این آزمایش در کنترل گل جالیز تیمارهای مناسب نبودند.
کلید واژگان: ایمیدازولینون, رقم, سولفونیل اوره, علف هرز انگلی, کنترل شیمیاییExperiments, in Petri dish and greenhouse, were carried out to investigate the efficiency of three herbicides (rimsulfuron, imazapic and imazamox) in controling broomrape. In Petri dish study, herbicides were applied at 0.05, 0.25, 1.25, 6.25 and 31.25 micro-mole doses to broomrape seeds at germination stage without a host plant and adding GR24 as stimulator. In the greenhouse experiments, the efficiency of these herbicides to control broomrape in two varieties of tomato (Viva and Hyb.Petopride II) was investigated. Treatments were four doses of rimsulfuron (25, 50, 75 and 100 g ai/ha), imazapic (5, 10, 15 and 20 g ai/ha) and imazamox (0.4, 0.8, 1.2 and 1.6 g ai/ha) at one, two and three applications. Results of Petri-dish experiments showed that rimsulfuron and imazapic significantly reduced radicle elongation of seedlings as compared to the control, while, imazamox did not have any effect on broomrape seed. Each dose was applied for one, two and three times with in 15, 29 and 43 days after within transplanting tomato seedlings. Results of pot experiments indicated that the responses of two tomato varieties herbicides were different. Viva was responsive to herbicidal effect and produced higher biomass than Hyb.Petopride II. Rimsulfuron was a suitable herbicide in tomato to control broomrape. Rimsulfuron at doses of 25, 50 and 75 g ai/ha (three times of application) were the best doses, specially in viva were the best treatments for broomrape control and producing tomato biomass. Imazapic also, at 5 g ai/ha (two times of application) and 10 g ai/ha (single application) was an effective treatments in variety of viva. Imazamox treatments did not appear to be suitable herbicides in this study.
Keywords: Sulfonylureas, Imidazolinones, parasitic weed, variety, chemical control -
در این آزمایش، میزان تحمل 29 رقم گوجه فرنگی به آلودگی و خسارت گل جالیز مصری در شرایط گلخآن های مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که حساسیت ارقام گوجه فرنگی به آلودگی گل جالیز متفاوت بود. ارقام گوجه فرنگی از نظر تعداد ساقه روییده و وزن خشک گل جالیز (شاخساره و توبرکول)، زمان ظهور شاخساره گل جالیز و رشد و عملکرد میوه گوجه فرنگی با هم اختلاف داشتند. ارقام ویوا، کالیگن 86، هیبرید پی اس 6515، هیبرید فیرنز (پی اس 8094) و کال جی ان3 به ترتیب نسبت به سایرین دارای تحمل بیش تری در برابر آلودگی گل جالیز بودند. در مقابل ارقام کیمیا فلات، هیبرید پتوپراید 2 و هیبرید ای پی 865 به ترتیب میزبآن های حساس تری در برابر آلودگی گل جالیز بودند.
کلید واژگان: گوجه فرنگی, علف هرز انگل, حساسیت, تحملIn this study، the susceptibility of twenty-nine tomato varieties to broomrape infection under glasshouse conditions was investigated. Results showed that Differences in susceptibility to infection were significant among tomato varieties. Significant differences were in number and time of broomrape shoots emerging، broomrape dry weigh (shoots and tubercles) and growth and fruit yield of tomato. Moderate levels of resistance were obtained in Viva، Caligen 86، Hyb. PS 6515، Hyb. Firenze (PS 8094) and Cal-jN3 among other tomato varieties. In contrast، varieties of Kimia-Falat، Hyb. Petopride II and Hyb. AP865 were the most susceptible hosts to Orobanche aegyptiaca.
Keywords: Broomrape, Lycopersicon esculentum, Parasitic weed, Susceptibility, Tolerance -
جهت بررسی کنترل گل جالیز مصری (Orobanche aegyptiaca) در گوجه فرنگی با دو علفکش گلایفوسیت و سولفوسولفورون و یافتن دوز مناسب و تعداد دفعات کاربرد دو علفکش، چند آزمایش در سال 1390 در دانشگاه آرهوس کشور دانمارک انجام گرفت. ابتدا تاثیر دوزهای 029/0، 147/0، 735/0، 676/3 و 378/18 میلی گرم در لیتر علفکش سولفوسولفورون و 023/0، 117/0، 587/0، 935/2 و 676/14 میکرولیتر در لیتر علفکش گلایفوسیت بر روی بذور گل جالیز بدون حضور گیاه میزبان، با کاربرد ماده محرک جوانه زنی GR24 در شرایط پتری دیش بررسی شد. سپس تاثیر کاربرد شاخساره ای دو علفکش بر رشد گوجه فرنگی و کنترل گل جالیز در ارقام هیبرید پتوپراید 2 و ویوا گوجه فرنگی در شرایط گلخانه ای مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایش گلخانه ای عبارت بودند از 4 دوز علفکش سولفوسولفورون (25، 50، 75 و 100 گرم ماده موثره در هکتار) و 4 دوز علفکش گلایفوسیت (20، 40، 60 و 80 گرم ماده موثره در هکتار) با کاربردهای منفرد، 2 بار کاربرد و 3 بار کاربرد. اولین کاربرد 15 روز بعد از انتقال نشاء و فاصله بین دو کاربرد نیز 14روز بود. نتایج آزمایش پتری دیش نشان داد که علفکش های سولفوسولفورون و گلایفوسیت به طور معنی داری طول ریشه چه بذور گل جالیز را نسبت به شاهد کاهش دادند. نتایج کار گلدانی نشان داد که پاسخ دو رقم گوجه فرنگی به تیمارهای مختلف دو علفکش متفاوت بود. رقم ویوا نسبت به هیبرید پتوپراید 2 در کاربرد هر دو علفکش برتری داشت. تیمارهایgr ai/ha 50 یک، دو و سه بار کاربرد و gr ai/ha 25 دو و سه بار کاربرد علفکش سولفوسولفورون در رقم ویوا در مجموع صفات مورد مطالعه، به ترتیب مناسب ترین تیمارها بودند. تیمارهای یک، دو و سه بار کاربرد دوزهای 20 و 40 gr ai/ha علفکش گلایفوسیت در این رقم نیز تیمارهای مناسبی بودند. علفکش سولفوسولفورون نسبت به گلایفوست، علفکشی ایمن و مناسب برای کنترل گل جالیز در گوجه فرنگی بود
کلید واژگان: کنترل شیمیایی, علف هرز انگل, ماده محرک جوانه زنی GR24For investigating of O. aegyptiaca control in tomato with sulfosulfuron and glyphosate and evaluating the efficacy، dose and time of application، some studies were conducted in 2011 at Aarhus university of Denmark. At first، the efficacy of sulfosulfuron (0. 029، 0. 147، 0. 735، 3. 676 and 18. 378 mg per lit) and glyphosate (0. 023، 0. 117، 0. 587، 2. 935 and 14. 676 µl per lit) on Egyptian broomrape seeds were tested in vitro without a host plant by using of GR24. Then، the efficacy of these herbicides for broomrape control in two varieties of tomato (Viva and Hyb. Petopride II) in greenhouse conditions was investigated. Treatments in greenhouse experiments were four doses of sulfosulfuron (25، 50، 75 and 100 gr ai/ha) and glyphosate (20، 40، 60 and 80 gr ai/ha) at one، two and three application. First application was conducted 15 days after tomato seedlings transplanting and the time between two applications was 14 days. Results of Petri-dish experiment showed that both herbicides significantly reduced radical length of broomrape seeds compared to the untreated control. In pot experiments، two tomato varieties responses to herbicides were different. Viva cultivar was better than Hyb. Petopride II Cultivar in both herbicide applications. Sulfosulfuron at doses of 50 gr ai/ha (one، two and three times of application) and 25 gr ai/ha (two and three times of application) viva cultivar were the best treatments for broomrape control and producing tomato biomass. Also، glyphosate at doses of 20 and 40 gr ai/ha (one، two and three times of application) in this variety was safe for tomato and controlled broomrape. Sulfosulfuron was a safer herbicide than glyphosate for broomrape control in tomato
Keywords: Chemical control, Parasitic weed, Germination stimulant of GR24 -
اثرات آللوپاتیکی غلظت های (0 (شاهد)، 5 %، 10 %، 20 % و 40%) عصاره آبی اندام هوایی شبدر برسیم بر جوانه زنی و رشد ریشه چه علف های هرز (تاج خروس سفید Amaranthus albus، تاج خروس هیبریدAmaranthus hybridus، تاجریزی سیاه Solanum nigrum و سلمه تره Chenopodium album) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر غلظت عصاره آبی شبدر برسیم بر متوسط زمان جوانه زنی افزایش، طول ریشه چه و یکنواختی جوانه زنی معنی دار بود. تاجریزی سیاه بیشترین درصد جوانه-زنی، طولانی ترین متوسط زمان جوانه زنی، بیشترین طول ریشه چه و کمترین یکنواختی جوانه زنی را داشت. تاج خروس هیبرید کمترین درصد جوانه زنی، کوتاه ترین متوسط زمان جوانه زنی را داشت و تاج خروس سفید بیشترین یکنواختی جوانه زنی را داشت. در کل گونه تاجریزی سیاه مقاوم ترین و تاج خروس هیبرید حساس ترین گونه در حضور عصاره آبی شبدر برسیم بودند.
کلید واژگان: آللوپاتی, علف های هرز پهن برگ, گیاهان پوششی, کنترل علف هرزThe allelopathic effects of various concentrations (0 (as control)، 5 %، 10 %، 20 % and 40%) of berseem clover shoot extracts were assayed on germination and radicle growth of four weed species (Amaranthus hybridus، Amaranthus albus، solanum nigrum and chenopodium album) as completely randomized factorial with 3 replications. The effect of aqueous extract concentration of berseem clover on the mean germination time، radicle length and the equally germination was significant. S. nigrum had the highest germination percentage، the longest mean germination time، the highest radicle length and the lowest equally germination. A. hybridus had the lowest germination percentage، the mean germination time and A. albus had the highest equally germination. In total S. nigrum was the most resistant species and A. hybridus was the most susceptible species to aqueous extract of berseem clover.Keywords: Allelopathy, Broad, leaved weeds, Cover crops, Weed control -
درنه (Echinochloa colona (L.) Link.) گیاهی چهار کربنه و گرما زیست از خانواده گندمیان (Poaceae) است که امروزه در سراسر مناطق حاره ای و نیمه حاره ای یکی از مشکل سازترین علف های هرز کشیده برگ می باشد. به منظور شکستن خواب بذر درنه، تعیین دماهای کمینه، بهینه و بیشینه جوانه زنی بذر و هم چنین بررسی واکنش جوانه زنی بذر به تنش های شوری و خشکی، چهار آزمایش جداگانه انجام شد. نتایج نشان داد خواب درنه، فیزیکی و تیمار 10 دقیقه اسید شویی با 95 درصد جوانه زنی مناسب ترین روش برای شکستن خواب بذر آن می باشد. جوانه زنی درنه در دامنه دمایی (10 تا 45 درجه سانتی گراد) اتفاق افتاد. بر اساس نتایج حاصل از برازش مدل پنج پارامتری بتا، دماهای کاردینال (کمینه، بهینه و بیشینه) جوانه زنی به ترتیب 3/7، 3/28 و 46 درجه سانتی گراد تعیین شد. آزمایش شوری نشان داد که درنه تحمل بالایی به شوری دارد، زیرا در غلظت های 223 و 400 میلی مولار کلرید سدیم، به ترتیب50 و 9 درصد جوانه زنی داشت. این گیاه نسبت به خشکی حساسیت بالایی داشت، به-طوریکه در غلظت های 43/0- و 6/0- مگاپاسکال به ترتیب 50 و 0 درصد جوانه زنی داشت. بنابراین با توجه به توانایی جوانه زنی در دامنه دمایی گسترده، احتمال تهاجم این علف هرز به سایر مناطق علی الخصوص مناطق گرمسیر وجود دارد. از طرفی به نظر می رسد این گونه بتواند در شرایط شوری و فراهمی آب به خوبی با گونه های زراعی رقابت کند. از سوی دیگر، به علت جوانه زنی کم در آزمون بازیابی از تنش شوری، تهاجم آن در مناطق شور با مشکل مواجه خواهد شد.
کلید واژگان: دماهای کاردینال, شوری, خشکی, خواب فیزیکیJunglerice، C4 plant and thermo-live of Poaceae family، is one of the most serious grass weed in the tropics and subtropics. To determine methods for breaking dormancy، characterizing cardinal temperatures and investigating the effect of salinity and drought on junglerice seeds germination four separate experiments were conducted in the laboratory. Results showed that the junglerice seed dormancy is physical and 10 minutes treated with sulfuric acid (95-97%) is the good way to break dormancy. Germination was occurred in temperature range 10 to 45 °C. Based on the results of the five parameters beta model، cardinal temperatures (minimum، optimum and maximum)، were determined 3. 7، 3. 28، and 46 °C، respectively. Junglerice tolerance to salinity was high، hence the concentrations of 223 and 400 mM NaCl، were 50 and 9% germination، respectively. It was very sensitive to drought، so with exposing to the concentrations of -0. 43 and -0. 6 MPa showed 50 and 0 germination percent، respectively. Due to germination in wide range of constant temperatures، it could be concluded that it is likely that it could be invasive to other regions، especially tropics and subtropics. Apparently، It able to compete with crop in the saline and wet conditions. Although، due to the low germination percent in recovery test after salinity treatments، its invasion will be difficult in saline areas.Keywords: Cardinal temperatures, Drought, Salinity, Physical dormancy -
پتانسیل آللوپاتیک غلظت های مختلف (0، 5، 10، 20 و 40 درصد) عصاره آبی اندامهای هوایی یونجه بر جوانه زنی و رشد ریشه چه چهار گونه علف هرز (تاج خروس سفید Amaranthus albus، تاج خروس هیبرید hybridus.Amaranthus، تاجریزی سیاه Solanum nigrum و سلمه تره Chenopodium album) در شرایط آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که درصد جوانه زنی نهایی، متوسط زمان جوانه زنی، یکنواختی جوانه زنی، مدت زمان رسیدن تا 10، 50 و 90 درصد جوانه زنی و طول ریشه چه چهار گونه علف هرز تحت تاثیر غلظت های عصاره، گونه های علف هرز و اثر متقابل آنها قرار گرفتند. با افزایش غلظت عصاره آبی یونجه درصد جوانه زنی نهایی به صورت خطی کاهش یافته و متوسط زمان جوانه زنی و مدت زمان رسیدن تا 10 و 50 درصد جوانه زنی نیز افزایش یافت. طول ریشه چه، یکنواختی جوانه زنی و مدت زمان رسیدن تا 90 درصد جوانه زنی از یک رگرسیون درجه دو پیروی می کردند و با افزایش غلظت عصاره، طول ریشه چه کاهش و مدت زمان رسیدن تا 90 درصد جوانه زنی افزایش و یکنواختی جوانه زنی تا عصاره با غلظت 20 درصد افزایش و بعد از آن کاهش یافت. تاجریزی سیاه بیشترین درصد جوانه زنی، طول ریشه چه و یکنواختی جوانه زنی و سلمه تره طولانی ترین متوسط زمان جوانه زنی و مدت زمان رسیدن تا 10، 50 و 90 درصد جوانه زنی را داشتند. تاج خروس هیبرید کمترین درصد جوانه زنی، متوسط زمان جوانه زنی، طول ریشه چه، مدت زمان رسیدن تا 10، 50 و90 درصد جوانه زنی و تاج خروس سفید کمترین یکنواختی جوانه زنی را داشتند. به طور کلی گونه تاجریزی سیاه مقاوم ترین و تاج خروس هیبرید حساس ترین گونه به عصاره آبی یونجه بودند.
کلید واژگان: آللوپاتی, جوانه زنی, رشد گیاهچه, عصاره آبی, علفهای هرز, یونجهThe allelopathic potential of different concentrations (0, 5 %, 10 %, 20 % and 40%) of Medicago sativa shoot extracts were assayed on germination and radicle growth of four weed species(Amaranthus hybridus, Amaranthus albus, Solanum nigrum and Chenopodium album) in a laboratory experiment as completely randomized factorial with 3 replications. The results showed that, final germination percentage, mean germination time, germination uniformity (GU), time to 10%, 50%, 90% germination and radicle length of all species were influenced by the extract concentration of M. sativa. weed species and their interaction. By increasing the aqueous extract concentrations, the final germination percentage decreased linearly and the mean germination time and time to 10 % and 50 % germination increased linearly. radicle length, GU and time to 90 % germination followed a second order regression and by increasing the water extract concentration the radicle length decreased and time to 90 % germination increased and the GU to the 20% concentration increased then decreased. S. nigrum had the greatest germination percentage radicle length and GU and Ch. album had the longest mean germination time and time to 10%, 50% and 90% germination. A. hybridus had the fewest germination percentage, mean germination time, radicle length, time to 10%, 50% and 90% germination and A. albus had the fewest germination uniformity. In total S. nigrum was the most resistant species and A. hybridus was the most susceptible species to water extract of M. sativa. -
این آزمایش به منظور بررسی اثرات پتانسیل های اسمزی مختلف (صفر، 4/0 -، 8/0 – و 2/1- مگاپاسکال) ناشی از نمک کلرید سدیم و پلی اتیلن گلیکول6000 به ترتیب به عنوان تنش های شوری و خشکی بر جوانه زنی و رشد گیاهچه دو اینبرد لاین ذرت (Mo17 و B73) انجام گردید. هدف از اجرای آزمایش مقایسه قدرت جوانه زنی اینبرد لاین های ذرت در تنش های شوری و خشکی و همچنین تعیین عامل بازدارنده جوانه زنی (سمیت ناشی از نمک یا پتانسیل اسمزی پایین ناشی از پلی اتیلن گلیکول) بود. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی در پتری دیش های به قطر 11 سانتی متر و با سه تکرار در محیط ژرمیناتور (125 درجه سانتی گراد و 45 درصد رطوبت نسبی) اجرا گردید. تجزیه واریانس نشان داد که اثر سطوح پتانسیل اسمزی بر شاخص جوانه زنی، درصد جوانه زنی، شاخص قدرت بذر، طول ریشه چه و ساقه چه و وزن خشک گیاهچه معنی دار بود، به طوری که با کاهش پتانسیل اسمزی جوانه زنی و رشد اولیه گیاهچه بازداری شد و تنش شوری رشد گیاهچه (طول ریشه چه و ساقه چه) را بیشتر از مؤلفه های جوانه زنی کاهش داد. در پتانسیل های اسمزی مشابه اثر بازدارنده تنش خشکی در مقایسه با تنش شوری برروی جوانه زنی و رشد گیاهچه شدیدتر بود. بین لاین های اینبرد از نظر نحوه پاسخ دهی در برابر تنش ها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. زمانی که بذور جوانه نزده در تنش شوری پس از 10 روز به محیط بدون تنش انتقال داده شدند، جوانه زنی آنها تا حدودی بهبود یافت. این امر حاکی از آن بود که مهمترین اثر بازدارنده تنش شوری بر جوانه زنی بذور بیشتر ناشی از کاهش پتانسیل اسمزی بود.
کلید واژگان: ذرت, جوانه زنی, تنش شوری و خشکیPresent study was conducted to investigate the effects of different osmotic potentials (0.0 MPa, -0.4 MPa, -0.8 MPa and -1.2MPa) induced by NaCl and Polyethylene glycol-6000(PEG) as salinity and drought stress respectively on germination and early growth of two inbred lines of maize (Mo17 and B73). The objective was to compare the germination ability between tow maize inbred lines in salt and drought stresses and to determine factors (salt toxicity or osmotic stress due to PEG) inhibiting seed germination. The experimental design was completely randomized design with three replications in which factors were arranged as factorial. The experiment was carried out in a germinator (251 C, 40% relative humidity). Results of variance analysis showed that the effect of osmotic potential levels on germination index, germination percentage, length of root and shoot and seedling dry weight was significant. Germination and seedling growth appeared to decrease with increasing osmotic pressure. While this decrees was more considerable in seedling growth than in germination. It concluded that at each level of osmotic potentials the inhibitory effect of drought stress on germination was more drastic than that of salinity stress. The germination responses of inbred lines to the both stresses were nearly same. When seeds were transferred to unstressed condition, after 10 days of salinity treatment, there was some recovery. This showed that the main inhibitory influence of salinity on maize inbred lines seed germination was mostly due to osmotic effect.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.