به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سمیه قدیم زاده

  • الناز ابی زاده، سمیه قدیم زاده*
    ارزش مکان های تاریخی فرهنگی منحصر در ویژگی ها و ارزش های کالبدی نیست، بلکه روابط و ارزش های اجتماعی را نیز شامل می شود که نقش مهمی در شکل گیری معانی و ماندگاری آن ها دارد و نیازمند حفاظت و توجه به رویکردهای میان رشته ای در این مسیر است. در این میان یکی از موانع اصلی حفاظت معنامحور، ارتباط اندک و حتی تعارض منافع میان ذی نفعان مختلف است که حکایت از سرمایه اجتماعی پایین در امر حفاظت دارد. هدف از این مقاله تبیین چگونگی هدایت سرمایه های اجتماعی به عنوان مفهوم و پدیده ای میان رشته ای در راستای حفاظت معنامحور مکان های تاریخی فرهنگی است که به روش توصیفی و تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است. یافته ها حاکی از آن است که توانمندسازی ساختارهای اجتماعی و تقویت سرمایه اجتماعی در راستای حفاظت، با استفاده از ظرفیت های ارتباطی نهفته در مکان های تاریخی فرهنگی به ویژه در مقیاس محله های شهری و با رویکردهای میان رشته ای قابل تحقق است. بر اساس چارچوب ارائه شده، تقویت بعد شناختی سرمایه اجتماعی و شبکه معانی مشترک محیطی شامل چهار دسته معانی عاطفی، فرهنگی، اجتماعی و عملکردی، موجب ظهور و ارتقای ارزش های اجتماعی شامل حس تعلق و حس تعهد، حس تعاون و حس اثرگذاری می شود که در نهایت می تواند موجب فعال شدن سرمایه اجتماعی در امر حفاظت و تقویت بستر ارتباطی مکان مند در یک روند چرخه ای شود. در این راستا اقداماتی شامل آگاهی بخشی فرهنگی، حفظ مطلوبیت حسی و خاطره انگیزی محیط، تداوم سنت ها، توسعه و ارتقای کیفیت مکان های تعاملات اجتماعی و حمایت از کسب وکارهای محلی مورد نیاز است.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, حفاظت, معانی مشترک محیطی, توانمندسازی, بستر ارتباطی مکان مند
    E. Abizadeh, S. Ghadimzadeh *
    Historical-cultural places carry a significance that extends beyond their physical attributes; they embody social relationships and values that are important in defining their meaning. Considering this, they require conservation alongside attention to interdisciplinary approaches. Meanwhile, a major obstacle to meaning-based conservation is the communication gap and the conflict of interest among various beneficiaries, indicating a lack of social capital regarding conservation. This article aims to shed light on the process of utilizing social capital as an interdisciplinary phenomenon that can effectively preserve historical and cultural places. The study was done using a descriptive-analytical approach based on library and documentary sources. The findings reveal that the untapped communicative potential of historical and cultural places can be utilized to enhance social structures and reinforce social capital for the purpose of conservation. This method is achievable in urban neighborhoods and when interdisciplinary techniques are applied. In line with the proposed framework, improving the cognitive component of social capital and the network of shared environmental meanings, which includes emotional, cultural, social, and functional categories, result in the development and progression of social values. These include a sense of belonging, commitment, cooperation, and influence, all of which have the potential to stimulate social capital for conservation and cyclically enhance the place-based communication context. In this respect, actions such as promoting cultural awareness, preserving the sensory appeal and memorable aspects of the environment, upholding traditions, enhancing the quality of spaces for social interaction, and supporting local businesses are compulsory.
    Keywords: Social Capital, Conservation, Shared Environmental Meanings, Empowerment, Place-Based Communication Context
  • سمیه قدیم زاده*، مرتضی شجاری، زهرا فلاح مهترلو
    در اندیشه عرفانی- اسلامی، حسن و زیبایی حق تعالی اساس آفرینش عالم هستی است و زیبایی و آفرینش پیوندی ناگسستنی دارند. این مقاله قصد دارد، با نظر به آفرینش خداوندی و بر پایه این معنی عرفانی که انسان، مثال خداوند است، فعل هنری انسان را مورد واکاوی قرار دهد تا رهیافتی به چگونگی جلوه گر شدن زیبایی در اثر هنری و نقش هنرمند در آن اثر، فراهم آورد. در این راستا با بهره گیری از روش توصیفی، تحلیلی و تفسیری و بر اساس آموزه های قرآنی و منابع عرفان و حکمت اسلامی به بررسی مراتب آفرینش خداوندی و نسبت آن با فعل تکلم در آفریده های جهان، انسان و قرآن که جلوه های کامل جمال حق تعالی هستند، پرداخته شده است؛ سپس چگونگی ظهور زیبایی در اثر هنری با توجه به قوای وجودی انسان تحلیل و تبیین گردیده و به عنوان نمونه باغ هشت بهشت اصفهان از این منظر مورد مطالعه قرارگرفته است. نتایج حاکی از آن است که فعل هنری انسان در مرتبه قلب (عقل)، متناظر با زیبایی جوهر کلامی و باطنی اثر؛ و در مرتبه حس، متناظر با زیبایی صورت کتابی و ظاهری اثر است که هرچه ارتباط بیشتری بین این دو وجه به واسطه قوه ی خیال هنرمند برقرارگردد، اثر هنری زیباتر خواهد بود؛ درعین حال زیبایی ماندگار، ناشی از وجه کلامی اثر است که وابسته به حق و زیبایی اوست
    کلید واژگان: آفرینش, زیبایی, قرآن کریم, هشت بهشت, هنر
    Somayyeh Ghadimzadeh *, Morteza Shajari, Zahra Fallah Mehtarlou
    According to Islamic mystical reflections, the beauty of God is considered the foundation of the universe's creation, resulting in an inseparable link between beauty and creation. The present study aims to analyze human artistic endeavors in light of the divine creation concept, drawing from the mystical belief that 'humans are an image of Him.' This study seeks to introduce an appropriate approach to manifesting beauty in artwork and exploring the role of the artist in this context. Employing a descriptive, analytical, and interpretative methodology, we draw from Qur'anic teachings, Islamic mysticism, and theosophy sources to investigate the various levels of God's creation and the relationship between creation and the act of speech in the universe, humans, and the Qur'an (as His perfect manifestations). Furthermore, we consider the human existential faculties to analyze and explain the quality of beauty manifestation in artwork. To illustrate this, we study Isfahan's Hasht Behesht garden from this perspective. Through this study, we establish that the artistic act of humans, at the level of the heart (intellect), is connected to the beauty of the word-like and esoteric essence of the work. At the level of sensation, it corresponds to the beauty of the book-like and the exoteric form. Therefore, the stronger the relationship between these two facets, brought forth by the power of the artist's imagination, the more beauty emerges in the aforementioned work. However, lasting beauty consistently originates from the word-like aspect of the artwork, which is in relation to God, representing the beauty of God.
    Keywords: Art, Beauty, creation, Hasht Behesht, Holy Qur'an
  • سمیه قدیم زاده*
    رابطه سنت و تجدد، مبحث پردامنه ای است که در بسیاری از رشته ها ازجمله هنر معماری به عنوان عرصه مهم تجلی هویت فرهنگی، موردتوجه واقع شده است. سنت گرایی به عنوان یکی از مکاتب فکری سده بیستم که داعیه احیای سنت و نجات بشر را دارد توانسته است در درک مفاهیم معماری گذشته گام های موثری بردارد؛ اما نتوانسته است استفاده موثر از دیدگاه های سنتی بی زمان را در جریان معماری امروز نهادینه کند. مقاله ی حاضر درصدد پی جویی علل این امر است و سعی دارد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به مکتوبات سنت گرایان و سایر متون مرتبط، نسبت به نتایج عملی و نقش اندیشه و گفتمان سنت گرایی در معماری امروز شناخت حاصل کند. یافته ها حاکی از آن است که انقطاع تفکر سنتی از زبان کاربردی امروزی، همچنین نوع رویکرد سنت گرایان به تاریخ و انسان و عدم توجه به نقد درونی نه تنها سبب شده است تا کاربرد مبانی سنت گرایی در عمل دشوار گردد، بلکه در بروز چالش سنت در معماری معاصر تاثیرگذار بوده است. درنتیجه برای هویت جویی از مسیر سنت گرایی، بازاندیشی در تمایزسازی و مرزبندی های افراطی که مفاهیم سنت را از متن زندگی خارج ساخته، ضروری می نماید. در عرصه معماری توجه بیشتر به نگاه ساختاری به جای نگاه های شکلی یا معنایی صرف، آگاهی از دیدگاه های غیر سنتی و پرهیز از عمل گرایی مفرط می تواند به تحقق معماری اصیل و هویت مند یاری رساند
    کلید واژگان: سنت, تجدد, سنت گرایی, معماری, معماری سنتی
    Somayyeh Ghadimzadeh *
    The relationship between tradition and modernity is a wide-ranging issue that has been addressed in many fields, including architecture as a significant realm of cultural identity manifestation. As a 20th century intellectual school, which claims to revive the tradition and save humanity, traditionalism has been able to take effective steps in understanding the concepts of past architecture. However, it has failed to institutionalize the effective application of non-temporal traditional perspectives in contemporary architecture. In seeking reasons for it, this article tries, through a descriptive-analytical method and referring to the writings of traditionalists and other related texts, to achieve knowledge about the practical results and the role of traditionalist thought and discourse in contemporary architecture. Findings indicate that the detachment of the traditional thought from the everyday language, in addition to the traditionalists' approach to history and human beings as well as the lack of attention to internal critique, not only made it difficult to apply the principles of traditionalism in practice but also affected the emergence of the challenge of tradition in the contemporary architecture. Consequently, as for identity-seeking through traditionalism, it is necessary to rethink the extreme differentiation and demarcations that have taken the concepts of tradition out of the context of life. In architecture, more attention to the structural perspective instead of mere semantic or formal perspectives, awareness of the non-traditional perspective, and avoidance of excessive pragmatism can help the realization of original and identity-oriented architecture.
    Keywords: Tradition, modernity, Traditionalism, Architecture, Traditional Architecture
  • مسعود وحدت طلب*، تورج هاشمی، سمیه قدیم زاده
    بیان مساله

     ظرافت ازجمله مفاهیم پردامنه و جهان شمول است که در هنر و معماری اهمیت فراوانی دارد؛ بااین حال به لحاظ نظری، ماهیت و جنبه های وجودی آن چندان مورد واکاوی قرارنگرفته است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بازشناسی جایگاه ظرافت و مطالعه نحوه کاربست آن در طراحی آثار معماری، به عنوان یک دستمایه هنری صورت پذیرفته است. در این راستا با بهره گیری از روش توصیفی - تحلیلی تلاش می کند ضمن بازشناسی مفهوم، به ردیابی و احصای انواع ظرافت به کاررفته در معماری ایرانی - اسلامی اقدام کند.

    روش تحقیق

    در گام نخست نظرات اندیشمندان درباره چیستی ظرافت از دو منظر فلسفه هنر و طراحی مهندسی بررسی شده است. آنگاه به تدوین مدلی از ظرافت ادراکی با استفاده از مفهوم ماده (توده/ جرم) و مطالعه ویژگی های کالبدی و ادراکی پرداخته و در گام بعد با کاوش در امکان های مختلف اطلاق صفت ظرافت به معماری در متون مختلف و تطبیق با مدل تهیه شده، انواع آن شناسایی و در دو نمونه گنبد سلطانیه و مسجد شیخ لطف الله مورد تحلیل قرار گرفته است.

    نتیجه گیری

    زمینه های مختلف نمودیابی ظرافت دست کم در سه سطح، قابل طبقه بندی است: در سطح کلان شامل ظرافت در شاکله هندسی بنا به معنی فرایند و نظام شکل گیری، آرایش فضایی، چیدمان و نحوه استقرار عناصر است؛ در سطح نیمه کلان شامل ظرافت سازه؛ و ظرافت شکل عناصر و ارگان ها؛ و در سطح خرد، شامل ظرافت مصالح پوسته ازنظر رنگ، جنس و بافت؛ و ظرافت جزئیات ازنظر اتصالات و مرزها می شود. لذا با توجه به گستردگی و تنوع کاربرد، می توان گفت جایگاه کیفیت ظرافت در معماری فراتر از بیان وابسته به یک سبک خاص است. شیوه کار معماران ایرانی برای دستیابی به ظرافت کالبدی در انواع معرفی شده، می تواند الگوی مناسبی برای فرایندهای طراحی و ساخت در معماری امروز ایران باشد.

    کلید واژگان: معماری ایرانی- اسلامی, زیبایی شناسی, ظرافت, کیفیت ادراکی
    Massud Wahdattalab *, Touraj Hashemi, Somayyeh Ghadimzadeh
    Problem statement

    Elegance is a broad and universal concept with great importance in art and architecture. However, there is a lack of theoretical understanding about the nature and manifestations of elegance in architecture.Research

    Objective

    The aim of this study is to recognize the place and use of elegance in the design of architectural works as an artistic theme. Using a descriptive-analytical method, the authors tried to identify the concept and types of elegance and trace its uses in Iranian-Islamic architecture.Research

    method

    In the first step, scholars’ views on the elegance concept from two perspectives of philosophy of art and engineering design were investigated. Then a model of perceptual elegance was developed using the concept of matter (mass) and the physical and perceptual characteristics were studied. In the next step, by exploring different texts for the various possibilities of applying elegance to architecture and matching with the prepared model, its types were identified, and they were examined in the two cases of Soltaniyeh Dome and Sheikh Lotfollah Mosque.

    Conclusion

    The aspects of manifestation of elegance can be classified into at least three levels: at the macro level, the work may have elegance of geometry in the sense of formation process and system, spatial arrangement, placement, and orientation of elements; at the semi-macro level, we have elegance of structure and elegance of form of elements and organs; and at micro level, we may observe elegance of shell materials in terms of color, type and texture, and elegance of details in terms of connections and borders. Given the breadth and variety of its applications, the place of elegance in architecture goes beyond the expression of a particular style. The methods used by Iranian architects of the past to achieve physical elegance in its different varieties can offer inspirations for today’s Iranian architecture.

    Keywords: Iranian-Islamic architecture, Aesthetics, elegance, Perceived Quality
  • مسعود وحدت طلب*، تورج هاشمی، سمیه قدیم زاده
    بناهای گنبددار از جمله عناصر بصری مهم در چشم انداز عمومی شهرها محسوب می شوند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل مطلوبیت زیبایی شناختی مکعب یا هشت وجهی گنبدپوش از نگاه دانشجویان در دو گروه رشته های هنری و غیرهنری است و سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که چه عواملی در ترجیحات افراد برای فرم این بناها نقش دارد؟ داده های این پژوهش، با استفاده از روش طبقه بندی کیفیت بصری و همچنین مصاحبه نیمه ساختاریافته و با مشارکت 46 نفر از دانشجویان دانشگاه های تبریز و هنر اسلامی تبریز جمع آوری شد. برای تهیه محرک های بصری ابتدا 16 گنبدخانه شاخص از میان آرامگاه های تاریخی ایران انتخاب و فرم کلی آن ها بر اساس ساختار سه بخشی گنبد، ساقه و پایه، با استفاده از نرم افزار اتوکد شبیه سازی گردید. نمایه ها در دسته های چهارتایی به مشارکت کنندگان ارایه و خواسته شد تا پس از مرتب سازی در دو مرحله، دلایل ترجیح خود را برای بناهای برتر به ترتیب اولویت بیان نمایند. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از روش کیفی تحلیل مضمون انجام شد. هشت مضمون اصلی و 27 مضمون فرعی استخراج و در قالب چهار مفهوم کلی شامل غنای بصری، اندازه و تناسبات، سادگی و سبک بنا (آشنایی و تازگی) طبقه بندی گردید. چندوجهی بودن پایه بنا یکی از مهم ترین عوامل شناسایی شده در مطلوبیت فرم بنای گنبددار بود که بر اساس نظرات ابرازشده موجب تنوع، گستردگی دید و القای حرکت پیرامونی می شود. همچنین متناسب بودن اجزا از نظر اندازه نقش مهمی در ترجیحات دانشجویان داشت. با این که سه انتخاب از چهار انتخاب برتر بین دو گروه از دانشجویان مشترک بود، دانشجویان رشته های هنری به عوامل سادگی و خلوص حجمی گرایش بیشتری نشان دادند و از سوی دیگر، غنای بصری در ارتباط با ویژگی های ظرافت و پیچیدگی، بیشتر مورد ترجیح دانشجویان رشته های غیرهنری قرار گرفت. نتایج این تحقیق می تواند به متخصصان این حوزه در طراحی بناهای شاخص شهری از نظر پیش بینی عوامل ترجیحی کمک کند.
    کلید واژگان: زیبایی شناسی, ترجیحات بصری, معماری ایرانی, فرم معماری, بنای گنبددار
    Massud Wahdattalab *, Touraj Hashemi, Somayyeh Ghadimzadeh
    Domed buildings and, in particular, domed squares are among the most important visual elements in the public view of the cities. Despite the importance of the domed square in Iranian architecture, there has not been much studying related to the aesthetic evaluation, through the mental approach for these buildings. Due to the fact that domed structures are associated with the historical memory and identity of the people, it is important to identify the factors that have the greatest impact on their aesthetic preferences. The purpose of this study is to identify the factors of aesthetic desirability of a domed square from the viewpoint of students in two groups of artistic and non-artistic disciplines and is trying to answer the question of “which factors contribute to the preferences of the people for the form of domed buildings?” Another question is about the impact of arts education on these preferences. The research is conducted based on a qualitative approach. The data is obtained via using Q-sort technique and semi-structured interviewing tool. The participants are consisted of 46 students (23 art disciplines and 23 non-art disciplines students). They were selected from students of Tabriz University and Tabriz Islamic Art University via the convenience sampling method, and the sample size was determined by data saturation. In order to provide visual stimuli, at first, 16 domed buildings (with curved domes) were selected in various shapes from the famous and historical mausoleums as mentioned in the resources related to Iranian -Islamic architecture. Then, their general form that consists of three parts of the dome, the drum, and the base were simulated using AutoCAD software. The buildings’ height was considered to be the same for all of them. Visual stimuli were presented to participants in four categories. After ranking the stimuli in two stages, they were asked to give reasons for their preference for each of the four top selected buildings. Data analysis was performed using the qualitative method of thematic analysis. Eight main themes and 27 subthemes were extracted. Based on the results, the desirability of the form of domed building is clustered around four general concepts including visual richness, size and proportion, simplicity, and style of the building (related to familiarity and novelty). The motion or variety factor that appeared in the form of a polygonal base or drum versus rectangular shape have an important role in the desirability of the form. Also, good proportions were very important for most participants. They compared the three main parts of the buildings in terms of size and chose more natural and balanced proportions. Although the preferences of two groups of art and non-art students were based on almost common themes and, three of the four top choices were shared between them; art students showed a tendency toward simplicity and volumetric purity and at the other hand, the visual richness related to the features of elegance, and complexity was more preferred by non-art students. The results of this research can be helpful for designers of monuments and urban important buildings in terms of predicting preferential factors.
    Keywords: Aesthetics, Visual Preferences, Iranian Architecture, Architectural Form, Domed building
  • مسعود وحدت طلب*، سمیه قدیم زاده
    اهمیت گنبدخانه در معماری ایران سبب گردیده تا از نظر تاثیرگذاری زیبایی شناختی، همواره موردتوجه طراحان باشد. هدف از پژوهش حاضر، بازشناسی ویژگی های شکلی، هندسی و تناسباتی بناهای گنبدخانه ای با پوشش نار در دوره ی اسلامی با توجه به کیفیت بصری ظرافت است. به این منظور، ابتدا به شناخت ساختار و گونه های مختلف و روند تحولات شکلی گنبدخانه ها اقدام گردید. سپس 18 بنای گنبدخانه ای از میان آرامگاه ها در بازه ی زمانی سده های نهم تا دوازدهم هجری انتخاب و با استفاده از روش مدل سازی و طراحی ابزار تحلیل هندسی بر پایه ی پنج ضلعی منتظم، خصوصیات هندسی بررسی و در گام بعد بر اساس تعریف چهار شاخص (سنجه)، تحلیل گردید. یافته ها نشان داد طرح گنبدخانه ها در بازه ی زمانی موردبررسی، از چارچوب مشترکی برخوردار است به طوری که در اغلب نمونه ها، کشیدگی ارتفاعی گنبد بیش از دو قسمت ساقه و پایه بوده و بخش فوقانی، بیش از نصف ارتفاع بنا را به خود اختصاص می دهد. درعین حال تفاوت هایی در نمونه های این دو دوره به خصوص از نظر شکل و تناسبات بخش فوقانی دیده می شود؛ به طوری که ظرافت کشیدگی در دوره تیموری و نیز اوایل صفوی؛ و ظرافت هماهنگی در دوره صفوی نمود بیشتری دارد. الگوی مشترک هندسی و شاخص های ارائه شده در این مقاله به عنوان دو روش مکمل یکدیگر می توانند در ارزیابی زیبایی شناختی گنبدخانه های مشابه به کار گرفته شوند.
    کلید واژگان: معماری ایرانی- اسلامی, گنبدخانه, ظرافت, شکل, آرامگاه
    Massud Wahdattalab *, Somayyeh Ghadimzadeh
    From the aesthetic impression viewpoint, the significance of domed square in Iranian architecture has been noticeable for architects and designers of different eras. The aim of the present study is to recognize the formal, geometrical and proportional features of the Persian domed squares with regard to the visual quality of elegance. For this purpose, the structure, various types and evolution process of domed squares were initially studied. Then, 18 domed buildings were selected among the mausoleums pertaining to the ninth to early twelfth hijra centuries. The geometric characteristics of the elevations of the building were studied using the modeling method and designing geometric analysis tool based on the regular pentagon. The study was limited to general form and the three main parts of the dome, the drum, and the base. The height from the top (dome vertex) to the ground level was assumed to be equal for all buildings. In the second stage, based on the literature review, as well as the analysis of the geometric features, four main indicators were determined to evaluate the physical characteristics in terms of formal elegance, which included the ratio of height to width, the ratio of the dome height to the total height, the ratio of the dome width to the total width and the vertex angle of the dome arch. After determining the indicators, the elevation of each building was studied using them. The results showed that the designs of domed squares pertaining to the era in question consisted of a common framework such that in the most cases the elongation of the dome in height was greater than two parts of the drum and the base, and the upper part (consisted of the dome and the drum) had more than half the total height of the building. Nevertheless, variations were evident, especially in terms of the form and proportions of the upper part in structures of the two periods, such that the elegance of elongation in height amidst the Timurid and early Safavid periods, and the elegance of harmony during the Safavid period has been more emphasized. However, in terms of height and width divisions and the dome vertex angle, there were no major differences between the Timurid and Safavid periods. It can be stated that during the Timurid period, the use of discontinuous double- shell domes became prevalent and architects of the Safavid period continued the same method and created geometric harmonies to adjust the height and move towards square proportions, which is indicative of the desire to create more harmony and balance during this period. Moreover, based on the information obtained from the height to width ratio, the difference between the minimum and maximum values of each sub-indicator is greater in the Timurid era compared to the Safavid era, which suggests a greater diversity in the design of such buildings during the Timurid period. The common geometric pattern and the indicators presented in this paper can be used for the aesthetic assessment of similar domed squares as two complementary methods.
    Keywords: Iranian- Islamic architecture, domed square, elegance, Form, mausoleum
سامانه نویسندگان
  • سمیه قدیم زاده
    سمیه قدیم زاده
    استادیار دانشکده معماری، شهرسازی و هنر، دانشگاه ارومیه، ، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال