به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید عباس حسینی

  • یکه تازی»فیک نیوزها«در تنور داغ «مهاجر هراسی» / سوال اصلی از فعالان رسانه ای و خبرنگاران ایران این است که حرفه ای گری در کار خبر و رسانه کجا شد؟
    سید عباس حسینی
  • سحر رضایی، سید عباس حسینی*، احمد شرافتی
    زمینه و هدف

     داده های رطوبت خاک به دست آمده از ماهواره ها نقش مهمی در مدیریت موثر منابع آب، به ویژه در مناطق مستعد کم آبی و خشکسالی ایفا می کند. با نظارت بر پویایی رطوبت خاک در طول زمان، سیاست گذاران آب می توانند استراتژی های تخصیص پایدار آب را توسعه دهند، اقدامات حفاظت از آب را اجرا کنند و اثرات نامطلوب خشکسالی بر کشاورزی را کاهش دهند. داده های ماهواره ای شناسایی نقاط بالقوه تنش آبی را تسهیل می کند. داده های ماهواره ای شناسایی نقاط تنش آبی بالقوه را تسهیل می کند هدف از این پژوهش ارزیابی دقت رطوبت خاک مدل GLDAS با داده های مشاهداتی در مناطق با آب و هوای مرطوب، نیمه مرطوب، خشک و پایش خشکسالی کشاورزی با استفاده از مدل GLDAS، شاخص خشکسالی VHI و بارش سالیانه است.

    روش پژوهش:

     در این پژوهش رطوبت خاک مدل GLDAS  از سال 2003 تا سال 2020 در 6 منطقه کشاورزی اکلاهما به صورت روزانه استخراج و با داده های مشاهداتی ثبت شده در6 منطقه کشاورزی واقع در اکلاهما مقایسه شد. برای درک بهتر از میزان اختلاف میان داده های رطوبت خاک مدل GLDAS با داده های مشاهداتی، مناطق کشاورزی به سه منطقه مرطوب، نیمه مرطوب، خشک تقسیم شدند و نهایتا به کمک دو شاخص ضریب همبستگی CC و خطای جذر میانگین مربعاتRMSE، به صورت روزانه، فصلی و سالانه مورد ارزیابی قرار گرفتند.

    یافته ها

     نتایج نشان داد بیشترین متوسط همبستگی رطوبت خاک فصلی مربوط به فصل زمستان و پاییز است و یکی از دلایل آن  بارندگی بیشتر در این فصول است. بیشترین همبستگی متوسط مناطق با 64/0متعلق به مناطق مرطوب و کمترین متوسط همبستگی 47/0 مربوط به مناطق خشک بود. مناطق مرطوب معمولا پوشش گیاهی بیشتری نسبت به مناطق خشک دارند. پوشش گیاهی به دلیل تاثیر بر سیگنال های مایکروویو دریافتی توسط سنسورهای ماهواره ای بر دقت تخمین های رطوبت خاک ماهواره تاثیر می گذارد. همچنین وجود پوشش گیاهی متراکم، بازیابی رطوبت خاک داده های ماهواره ای را بهبود  می بخشد، به ویژه مناطقی که پوشش گیاهی فراوان دارند. نتایج بررسی RMSE (cm3/cm3) مدل GLDAS و داده های مشاهداتی در 6 منطقه کشاورزی اکلاهما نشان دهنده عملکرد خوب مدل GLDAS بود. در ادامه همبستگی داده های مدل GLDAS با شاخص خشکسالی VHI و بارش مورد بررسی قرار گرفت که همبستگی رطوبت خاک مدل  GLDAS با داده های بارش 17 ساله  برابر با 68/0 و همبستگی مدل GLDAS  و VHI برابر با 2/0 بود. یکی از دلایل تغییرات همبستگی بین بارش، VHI و رطوبت خاک مدل GLDAS، تغییرات پارامترهای هیدرولوژیکی مانند تغذیه آب زیرزمینی، نرخ تبخیر و تعرق، و رواناب سطحی، در سال های مختلف است.

    نتایج

     با توجه به نتایج به دست آمده رطوبت خاک به عنوان یک واسطه حیاتی بین بارش و VHI عمل می کند. در حالی که بارش به طور مستقیم بر دینامیک های رطوبت خاک تاثیر می گذارد، رطوبت خاک، به نوبه خود، جذب آب گیاه، تعرق و فرآیندهای فیزیولوژیکی را کنترل می کند که به VHI منجر می شود. داده های رطوبت خاک مدل GLDAS را می توان برای پایش و ارزیابی خشکسالی استفاده کرد. داده های GLDAS در فواصل زمانی منظم (به عنوان مثال، روزانه، ماهانه) در دسترس هستند، که امکان نظارت بر پویایی رطوبت خاک را در طول زمان فراهم می کند. این وضوح زمانی برای ردیابی شروع، مدت و شدت رویدادهای خشکسالی بسیار مهم است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که می توان از داده های رطوبت خاک مدل GLDAS  با اطمینان خاطر در پایش خشکسالی کشاورزی استفاده کرد.

    کلید واژگان: خشکسالی, رطوبت خاک, GLDAS, سنجش از دور, شاخص سلامت گیاه
    Sahar Rezaei, Seyed Abbas Hosseini *, Ahmad Sharafati
    Background and Aim

    Soil moisture data obtained from satellites play an important role in the effective management of water resources, especially in areas susceptive to dehydration and drought. By monitoring soil moisture dynamics over time, water policymakers can develop sustainable water allocation strategies, implement water conservation measures, and reduce the adverse effects of drought on agriculture. Satellite data facilitates the identification of potential water stress points. The purpose of this study is to evaluate the accuracy of soil moisture in the GLDAS model with observational data in areas with dry, humid, and semi-humid climates, Agricultural drought monitoring using the GLDAS model and the VHI drought index and annual precipitation.

    Method

    In this study, soil moisture from the GLDAS model from 2003 to 2020 in 6 agricultural areas of Oklahoma was extracted daily and with observational data recorded in 6 agricultural areas located in Oklahoma compared. To better understand the degree of difference between the GLDAS model soil moisture data with observational data, agricultural areas are divided into three dry, humid, and semi-humid areas,they were split and finally evaluated on a daily, seasonal, and annual basis with the used of two indicators of correlation coefficient CC and average RMSE root mean squares error.

    Results

    The results showed that the highest average correlation of seasonal soil moisture is related to winter and autumn, and one of the reasons is more precipitation in these seasons. The highest correlation of average areas with 0/64 belonged to humid areas and the lowest average correlation of 0.47 was related to dry areas. Humid areas usually have vegetation cover more than dry areas. Vegetation cover due to the impact on microwave signals received by satellite sensors affects the accuracy of satellite soil moisture estimates. Also, the presence of dense vegetation improves the soil moisture recovery of satellite data, especially in areas with abundant vegetation. The results of RMSE (cm3/cm3) of the GLDAS model and observation data in 6 agricultural areas of Oklahoma showed the good performance of the GLDAS model. The correlation of GLDAS model data with VHI drought index and precipitation was further investigated, which correlated GLDAS model soil moisture with 17-year precipitation data equal to 0.68 the correlation of the model GLDAS and VHI was equal to 0.2. One of the reasons for the variation in the correlation between precipitation, VHI, and soil moisture of the GLDAS model is the changes in hydrological parameters such as groundwater feeding, evaporation and transpiration rates, and surface runoff, it is in different years.

    Conclusion

    According to the results, soil moisture serves as a critical intermediary between precipitation and vegetation health. While precipitation directly influences soil moisture dynamics, soil moisture, in turn, regulates plant water uptake, transpiration, and physiological processes that contribute to VHI. GLDAS model soil moisture data can be used to monitor and assess drought. GLDAS data are available at regular intervals (e.g., daily, monthly), allowing monitoring of soil moisture dynamics over time. This time resolution is crucial for tracking the start, duration, and severity of drought events. The results of this study show that GLDAS model soil moisture data can be used with confidence in monitoring agricultural drought.

    Keywords: Drought, Soil Moisture, Precipitation, GLDAS, Remote Sensing, VHI
  • ساسان معتقد*، علی رستگار، سید عباس حسینی
    پوسته برنج یک ماده زائد کشاورزی با مقدار زیادی سیلیس آمورف است که افزودن خاکستر آن به بتن موجب افزایش خاصیت پوزولانی بتن و افزایش مقاومت و دوام سازه های بتنی می شود. کیفیت و نحوه تهیه خاکستر پوسته برنج بر خواص نهایی بتن تهیه شده از آن تاثیرگذار است. در این مقاله خاکستر پوسته برنج در شرایط دمایی کنترل شده، نیمه کنترل شده و کنترل نشده سوزانده شده و خاکستر حاصل به میزان 10 درصد جایگزین سیمان در بتن خود تراکم شده است. خواص کارایی و مقاومت فشاری نمونه های حاوی خاکستر پوسته برنج در سنین مختلف ارزیابی شده است. خواص مربوط به پودر خاکستر پوسته برنج از طریق آزمایش های XRF، FESEM و محدوده اندازه دانه ها تعیین شده است. نتایج نشان داد که در همه حالت ها حاصل جمع SiO2، Al2O3 و Fe2O3 بالاتر از 70 % است؛ که نشان دهنده قرار گرفتن در محدوده ی استاندارد مواد سیمانی پوزولانی است. در حالت نیمه کنترل شده، سیلیس آمورف بیش از 8% و در حالت کنترل نشده بیش از 15% از حالت کنترل شده کمتر است. بر اساس نتایج، تغییر نوع خاکستر تاثیر چندانی بر خواص بتن تازه نشان نمی دهد. اضافه کردن خاکستر پوسته برنج موجب افزایش مقاومت فشاری 90 روزه و کاهش در مقاومت فشاری کوتاه مدت بتن خود تراکم شده است. افزایش مقاومت بلند برای نمونه های با خاکستر تولید شده در شرایط کنترل شده بیشتر و تا میزان 18 درصد بوده است. کاهش مقاومت فشاری کوتاه مدت برای نمونه های با خاکستر کنترل نشده بیشتر و تا 25 درصد بدست آمده است.
    کلید واژگان: خاکستر پوسته برنج, کارایی بتن, بتن خود تراکم, مقاومت فشاری, دانه بندی
    Sasan Motaghed *, Ali Rastegar, Seyed Abbas Hosseini
    Rice husk as an agricultural waste material has a large amount of amorphous silica, adding its ash to concrete increases the pozzolanic property of concrete and consequently increases the strength and durability of reinforced concrete structures. The quality and method of rice husk ash preparation greatly influence the final properties of the concrete prepared from it. In this article, rice husk ash has been burned in controlled, semi-controlled, and uncontrolled conditions in terms of temperature conditions, and the resulting ash has been used as a 10% substitute for cement in self-compacting concrete. Properties related to concrete performance and compressive strength of samples containing rice husk ash at different ages have been evaluated. The properties of rice husk ash powder have been determined through XRF, FESEM, and the determination of grain size range. The results show that in all cases the sum of SiO2, Al2O3 and Fe2O3 is higher than 70%; which indicates being within the standard range of pozzolanic cement materials. In the semi-controlled state, the amorphous silica is more than 8%. Based on the results, adding rice husk ash increases the long-term compressive strength (90 days) and decreases the short-term compressive strength of self-compacting concrete. The increase in long-term strength for samples with ash produced in controlled conditions was more and up to 18%. The reduction of short-term compressive strength for samples with uncontrolled ash has been obtained up to 25%.
    Keywords: Rice Husk Ash, Workability, Self-Compacting Concrete, Compressive Strength, Particle Size Distribution
  • امیر موسی رضایی، طاهره مومنی قلعه قاسمی*، سیما بابایی، سید عباس حسینی، امیرحسین سعیدی
    مقدمه

    از شایع ترین مشکلات دانشجویان پرستاری در محیط بالینی و آزمون بالینی ساختار یافته عینی (OSCE)، اضطراب و کمبود دقت است که می تواند به اثرات منفی در یادگیری و عملکرد آن‏ها منجر گردد. با توجه به ساده و مقرون به صرفه بودن رایحه‏ درمانی، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر رایحه‏ درمانی اسطوخودوس بر دقت، اضطراب امتحان و عملکرد دانشجویان پرستاری در آزمون ساختار یافته عینی در سال 1401 طراحی گردید.

    مواد و روش‏ کار:

     این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی در سال 1401 بود که بر روی 60 دانشجوی پرستاری مقطع کارشناسی تحت آزمون OSCE واجد معیارهای ورود انجام شد. دانشجویان به روش آسان وارد مطالعه شدند و تخصیص نمونه ها به صورت تصادفی با نرم افزار تولید توالی تصادفی شامل گروه مداخله (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) انجام شد. مداخله شامل رایحه‏ درمانی با اسانس اسطوخودوس با خلوص صد در صد به مدت 10 دقیقه بود. پرسشنامه‏ های دقت تولوز پیرون، اضطراب امتحان ساراسون و چک‏ لیست بررسی عملکرد در این مطالعه استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‏ ها از نرم افزار SPSS نسخه 26 و آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.

    یافته‏ ها: 

    نتایج حاکی از کاهش معنی‏ دار میانگین نمره اضطراب امتحان و بهبود معنی ‏دار دقت بعد از رایحه‏ درمانی، در گروه مداخله بود. همچنین نتایج آزمون تی‏ مستقل نشان داد که بعد از رایحه‏ درمانی، میانگین نمره اضطراب امتحان و دقت بین دو گروه مداخله و کنترل، تفاوت معنی دار داشته است. این در حالی است که میانگین نمره عملکرد دانشجویان، بین دو گروه مداخله و کنترل معنی‏دار نبود.

    نتیجه گیری

    با توجه به تاثیرات مثبت استنشاق رایحه اسطوخودوس در بهبود دقت و کاهش اضطراب امتحان دانشجویان پرستاری، استفاده از این راهکار کم هزینه، با دسترسی آسان و بدون عارضه در کنار سایر روش‏ ها پیشنهاد می ‏گردد.

    کلید واژگان: رایحه درمانی, اسطوخودوس, دقت, اضطراب امتحان, عملکرد, آزمون ساختار یافته عینی, دانشجویان پرستاری
    Amir Musarezaie, Tahere Momeni-Ghaleghasemi*, Sima Babaei, Seyed Abbas Hosseini, Amirhossein Saeidi
    Objective (s)

    One of the most common problems of nursing students in the clinical environment and Objective Structured Clinical Examination (OSCE), is anxiety and lack of accuracy, which can lead to negative effects on their learning and performance. Considering the simplicity and cost-effectiveness of aromatherapy, the present study aims to the effect of lavender aromatherapy on the accuracy, exam anxiety, and performance of nursing students in OSCE.

    Methods

    This clinical trial study was conducted on 60 undergraduate nursing students under the OSCE in 2022. Eligible students who met inclusion criteria were recruited by convenience sampling and then were allocated randomly with the random sequence generation software, to intervention (n=30) and control groups (n=30). The intervention included aromatherapy with lavender essential oil with 100% purity for 10 minutes. Toulouse- Pieron Attention questionnaire, Sarason's test anxiety, and performance checklist were used in this study. Data were analyzed using descriptive and inferential statistical methods by SPSS version 26 statistical software.

    Results

    The results indicated a significant decrease in the average exam anxiety score with P = 0.03 and a significant improvement in accuracy with P < 0.001 after aromatherapy in the intervention group. Also, the results of the independent t-test showed that after the intervention, there was a significant difference in the average exam anxiety score with P = 0.02 and accuracy with P < 0.001 between the intervention and control groups. Meanwhile, the average performance score of the students' grades was not significant between the two groups.

    Conclusion

    Considering the positive effects of inhaling the scent of lavender in improving the accuracy and reducing the anxiety of the nursing students' exam, the use of this low-cost program, with easy access and without complications, is recommended along with other methods.

    Keywords: Aromatherapy, Lavender, Accuracy, Test Anxiety, Performance, Objective Structured Test, Nursing Students
  • محمد کاکش پور، محمدرضا جلیلی قاضی زاده*، سید عباس حسینی، احمد شرافتی
    زمینه و هدف

    برای تخمین مقدار نشت در شبکه توزیع آب، انجمن بین المللی آب اندازه گیری مقدار جریان شبانه با استفاده از ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری (DMA1) را توصیه می کند. از طرفی ایجاد این نواحی برای شبکه های موجود و قدیمی باید با در نظر گرفتن عواملی از قبیل به حداقل رساندن لوله های مرزی بین نواحی، کمترین هزینه ایجاد نواحی و همچنین بررسی تاثیر ایجاد نواحی برهیدرولیک شبکه و ازجمله اثرگذاری بر میزان نشت انتخاب گردد. به عبارت دیگر، طرح انتخابی به لحاظ هندسه، تعداد نواحی و همچنین شرایط مرزی بین نواحی باید به صورت بهینه محاسبه و انتخاب گردد. همچنین با توجه به تاثیر انتخاب الگوریتم دو هدفه بر نتایج بهینه سازی، برای اولین بار نتایج الگوریتم های دو هدفه در ایجاد نواحی منطقه سنجی مقایسه شده است. برای انتخاب بهترین الگوریتم بهینه سازی در بخش پارتیشن بندی فیزیکی از الگوریتم های NSGAII، MOGWO، SPEA2 و MOPSO استفاده شد و نتایج نشان داد که الگوریتم SPEA2 بهتر از سایر الگوریتم ها عمل می کند. سپس با بررسی نتایج ایجاد نواحی اندازه گیری مجزا با تغییر تعداد و هندسه نواحی در شبکه، وضعیت بهینه نواحی با توجه به دو هدف بهینه سازی و همچنین شاخص هایی مانند فشردگی و مقادیر فشار گرهی محاسبه شده و طرح پیشنهادی انتخاب شد.

    روش پژوهش:

     در تحقیق حاضر یک روش جدید جهت ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری در شبکه توزیع آب موجود با رویکردهای کاهش هزینه و کاهش نشت ارائه شده است. ایجاد نواحی با این دو رویکرد کمتر در تحقیقات گذشته مورد بررسی قرار گرفته است. این روش شامل مراحل خوشه بندی، ناحیه بندی فیزیکی و همچنین تجزیه وتحلیل نتایج است. روش ارائه شده بر روی شبکه توزیع آب زدجی در کشور چین بکار گرفته شد. همچنین با توجه به اثرگذاری انتخاب الگوریتم دو هدفه بر نتایج بهینه سازی برای اولین بار به مقایسه نتایج الگوریتم های دو هدفه در ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری پرداخته شده است. جهت انتخاب بهترین الگوریتم بهینه سازی در بخش ناحیه بندی فیزیکی از الگوریتم های NSGAII2، MOGWO3، SPEA24، MOPSO5 استفاده شد که نتایج نشان داد الگوریتم SPEA2 نسبت به سایر الگوریتم ها عملکرد بهتری داشته است. سپس با بررسی نتایج ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری با تغییر تعداد و هندسه نواحی در شبکه، حالت بهینه نواحی با توجه به دو هدف بهینه سازی و همچنین شاخص هایی نظیر پیمانگی و مقادیر فشار گره ای مورد محاسبه قرار گرفت و طرح پیشنهادی انتخاب گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که با انتخاب بهینه تعداد وهندسه نواحی با روش ارائه شده، میزان انحراف معیار فشار گرهی شبکه 8/14 درصد و میزان نشت گرهی شبکه 8/5 درصد نسبت به حالت بدون ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری کاهش یافته است. درواقع ایجاد نواحی علاوه بر کنترل نشت در شبکه، موجب مدیریت فشار و کاهش نشت در شبکه گردیده است.

    نتایج

    روش ارائه شده ضمن ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری با کمترین هزینه، میزان نشت و انحراف معیار فشار گرهی در شبکه را نیز کاهش داده است که به ایجاد عدالت توزیع آب در شبکه کمک می کند. همچنین الگوریتم دو هدفه SPEA2 به عنوان الگوریتم برتر از بین چهار الگوریتم بررسی شده جهت ایجاد نواحی مجزای اندازه گیری پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: نواحی مجزای اندازه گیری, شبکه توزیع آب, SPEA2, نشت, مدیریت فشار
    Mohammad Kakeshpour, Mohammadreza Jalili Ghazizadeh, Seyed Abbas Hosseini, Ahmad Sharafati
    Background and Aim

    To estimate the rate of leakage in the water distribution networks, the International Water Association recommends measuring the rate of night flow by creating District-Metered Areas (DMAs). However, in creating DMAs, especially for the existing and old WDNs, minimizing the boundary pipes between the DMAs, leakage, cost, and stable hydraulics should be taken into account. The layout should be optimally designed regarding geometry and the optimum number. In this study, the results of two-objective algorithms have been compared in creating DMAs. NSGAII, MOGWO, SPEA2, and MOPSO algorithms are used to select the best optimization algorithm in the physical partitioning. The results showed that the SPEA2 algorithm performs better than other algorithms. By examining the creation of different DMAs by changing the number and geometry of the areas in the networks, the optimal case of the areas was calculated according to two optimization goals, as well as different indicators such as modularity and nodal pressure values.

    Methods

    This study presents a new method to create DMAs in the existing water distribution network with cost and leakage reduction approaches. The creation of areas with these two approaches has yet to be investigated in past studies. This method includes the phases of clustering, physical partitioning, and analysis of the results. The presented method was used on the ZJ water distribution network in China. Also, the results of the two-objective algorithms have been compared for the first time in creating DMAs.

    Results

    The results showed that the standard deviation of the nodal pressure of the network has decreased by 14.8% and the nodal leakage rate of the network by 5.8% compared to the case without creating DMAs. In addition to controlling leakage in the network, the creation of DMAs has led to pressure management and leakage reduction in the water distribution network.

    Conclusion

    The presented method creates DMAs with the lowest cost and rate of leakage and pressure control in helping justice of the water distribution network. Also, the SPEA2 two-objective algorithm is suggested as the best algorithm for creating DMAs among the four reviewed algorithms.

    Keywords: District Metered Areas, Leakage, Pressure Management, SPEA2, Water Distribution Network
  • محمد سعید فریدونی، رسول قربانی*، نادر تنیده، عبدالمجید حاجی مرادلو، سید عباس حسینی، مهدی بنایی، حدیثه کشیری
    پوست به عنوان اولین سد محافظ در برابر صدمات فیزیکی و عوامل بیماری زا عمل می کند. ریزجلبک های اسپیرولینا به دلیل داشتن ریزمغذی هایی مانند اسیدهای چرب ضروری، اسیدهای آمینه ضروری و غیره می تواند در بهبود آسیب های پوستی ماهیان، مورد استفاده قرار گیرد. در این تحقیق، از 360 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان با وزن 50 گرم (با اخذ کد اخلاق به شماره 9821316001) در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان استفاده شد. قبل از انجام آزمایش نهایی، تاثیر غلظت های 1 تا 15 درصد عصاره اسپیرولینا بر ماهیان مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس سه دوز 3، 7 و 10 درصد عصاره اسپیرولینا جهت آزمایش به صورت خوراکی و ضماد انتخاب گردید. پس از ایجاد جراحت جلدی ماهیان به مدت 28 روز تحت درمان به شیوه خوراکی و استفاده از ضماد قرار گرفتند. در روز 28، از ماهیان خون گیری شد و پارامترهای بیوشیمیایی و ایمنی اندازه گیری گردید. افزایش سطح گلوکز، کلسترول، تری گلیسیرید، پروتئین تام، گلوبولین و ایمونوگلوبولین پلاسما و افزایش فعالیت لیزوزیم پس از آسیب پوستی بیانگر پاسخ های فیزیولوژیکی برای بهبودی و بازگرداندن یکپارچگی بافت است. نتایج این مطالعه نشان داد که تجویز مکمل های اسپیرولینا به خصوص گروه خوراکی با غلظت 7 درصد که از پماد با همین غلظت استفاده کرده بودند اثرات مفیدی بر پارامترهای فیزیولوژیکی مختلف در ماهی های آسیب دیده دارند.
    کلید واژگان: زخم, پماد, جلبک, قزل آلای رنگین کمان, ایمنی
    Mohammad Saeid Fereidouni, Rasuol Ghorbani *, Nader Tanideh, Abdul Majid Haji-Moradlou, Seyed Abbas Hosseini, Mahdi Banaee, Hadithseh Kashiri
    The skin is the first protective barrier against physical injuries and pathogens. Spirulina microalgae can be used to improve skin damage in fish due to its content of micronutrients, such as essential fatty acids, essential amino acids, and more. In this study, 360 rainbow trout weighing 50 grams each (with ethical code number 9821316001) were used at Gorgan University of Agricultural Sciences and Natural Resources. Before the final test, the effects of spirulina extract at concentrations ranging from 1% to 15% were evaluated on the fish. Subsequently, three doses—3%, 7%, and 10%—were selected for oral and poultice testing. After inducing skin injuries, the fish were treated both orally and with poultices for 28 days. On the 28th day, blood samples were collected, and biochemical and immune parameters were measured. The observed increases in glucose, cholesterol, triglycerides, total protein, globulin, and immunoglobulin plasma levels, along with elevated lysozyme activity after skin damage, indicate physiological responses aimed at recovery and the restoration of tissue integrity. The results of this study showed that administering spirulina supplements, particularly in the group that received a 7% concentration orally and used an ointment of the same concentration, had beneficial effects on various physiological parameters in injured fish.
    Keywords: Wound, Spirulina, Rainbow Trout, Biochemical, Immunity
  • سید عباس حسینی*
    آیین نامه های طراحی با ارائه ضوابطی مانند حداقل ضخامت پوشش بتن روی میلگرد، حداقل مقاومت فشاری مجاز و محدود کردن نسبت آب به سیمان، ضوابط مربوط به دوام را تجویز می کنند. این ضوابط در فاز اولیه موجب به تاخیر افتادن اثر عوامل مخرب محیطی می شود ولی با آغاز خوردگی میلگرد این ضوابط تجویزی می تواند اثرات متفاوتی را در نحوه گسترش عوامل مخرب داشته باشند. یکی از عواقب ناشی از خوردگی میلگردها، ایجاد ترک در پوسته بتن می باشد که با افزایش عرض این ترک ها در طی دوره گسترش خوردگی، آثار عامل زیان آور خارجی بیشتر می گردد. در این پژوهش با استفاده از مهمترین مدل های تجربی موجود برای پیش بینی عرض ترک، به بررسی اثر تدابیر تجویزی آیین نامه بر مقادیر عرض ترک پرداخته شده است. بدین منظور، ضوابط تجویزی آیین نامه با توجه به وضعیت محیطی سازه بتن مسلح به عنوان شرایط اولیه سازه در نظر گرفته شده است. مدل های مورد بررسی بر مبنای خوردگی ایجاد شده بر اثر نفوذ یون کلر انتخاب شده اند. مهمترین پارامترهای تاثیر گذار در مد ل ها به صورت متغیر تصادفی در نظر گرفته شده اند و مقدار عرض ترک به صورت یک متغیر تصادفی بر اساس مدل های موجود بدست آمده است. تاثیر انتخاب قطر میلگرد در شرایط محیطی تعریف شده در آیین نامه بر عرض ترک محاسبه شده است. محاسبات عرض ترک با استفاده از روش نمونه برداری مونت کارلو انجام گرفته و میانگین مدل های تجربی به همراه ضریب تغییرات آن با در نظر گرفتن همبستگی بین مدل ها انجام گرفته است. نتایج نشان داده است که استفاده از میلگردهای با قطر کمتر موجب کاهش عرض ترک تا 90 درصد می شود. همچنین در صورت آغاز خوردگی میلگرد، در یک زمان معین، سطح ایمنی یک سازه مشخص در شرایط محیطی مختلف به دلیل تفاوت زیاد عرض ترک در آنها همسان نیست.
    کلید واژگان: خوردگی میلگرد, یون کلراید, عرض ترک, بتن مسلح, دوام بتن
    Seyed Abbas Hosseini *
    The design codes prescribe the durability criteria by providing criteria such as the minimum thickness of the concrete clear cover, and the minimum permissible compressive strength. In the initial phase, these rules delay the effect of destructive factors, but with the initiation of rebar corrosion, these prescribed rules can have different effects on the propagation of destructive factors. One of the consequences of the rebar's corrosion is the creation of cracks in the concrete cover. Whit increasing the width of the cracks during the propagation of corrosion, the effects of external aggressive factors increase. In this research, using the most important existing experimental models for predicting crack width, the effect of prescriptive criteria on crack width has been investigated. For this purpose, the prescriptive rules of the concrete design code were considered as the initial condition of the structure according to the environmental condition of the reinforced concrete structure. The investigated models were selected based on chloride-induced corrosion. The important influencing parameters in the models were considered as random variables and the crack width was obtained as a random variable based on the existing models. The impact of rebar diameter selection in the environmental conditions defined in the design code on the crack width has been calculated. The calculation of the crack width was done using the Monte Carlo sampling method and the average of the experimental models and the coefficient of variation were calculated by considering the correlation between the models. The results have shown that the use of rebars with a smaller diameter reduces the crack width by 90%. Also, if the rebar corrosion begins and a certain period of time has passed since its beginning, the safety level of a certain structure is not the same due to the large difference in the width of the cracks.
    Keywords: Reinforcement corrosion, Chloride ion, Crack width, reinforcement concrete, Concrete Durability
  • سید عباس حسینی*
    پژوهش حاضر درصدد است با روش تحلیلی و استنطاقی و با ابتناء به نظریه جدید آیت الله جوادی آملی درباره انسان، نظریه فرهنگی ایشان را صورت بندی نماید. فرهنگ در اندیشه ایشان تجلی توانائی های انسان در حیات فردی و اجتماعی است. این توانایی ها در فطرت همه انسان ها گنجانده شده است، اما انسان ها از جهت فعلیت بخشی به فطرت دو قسم هستند: «محکم» و «متشابه». مدعای پژوهش حاضر این است که هر یک از این انسان ها صورت متفاوتی از فرهنگ را شکل می دهند؛ انسان های محکم «فرهنگ محکم»، و انسان های متشابه «فرهنگ متشابه» را ایجاد می کنند. فرهنگ محکم دارای دو ویژگی اساسی است: 1. بیان (گویا) بودن که گویای عقل محوری و توحید محوری است، 2. وزین (سنگین) بودن که با فطرت گرایی و حق محوری محقق می شود. در تناظر با اینها فرهنگ متشابه نیز دارای دو ویژگی اساسی است: 1. ابهام (گنگ) بودن که گویای خیال محوری و غیرتوحیدی (بشری) است، 2. خفیف (سبک) بودن که با طبیعت گرایی و حق نمائی محقق می شود. این نتایج برای نهادهای سیاست گذار، مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی می تواند در جهت سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی راهگشا باشد و به تبع آنها می تواند برای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سازمان تبلیغات اسلامی، امور مساجد، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه جهت شناخت و تبیین فرهنگ محکم و ارجاع فرهنگ متشابه به محکم مفید باشد.
    کلید واژگان: آیت الله جوادی آملی, نظریه فرهنگی, فرهنگ محکم, فرهنگ متشابه, فطرت
    Seyyed Abbas Hosseini *
    This study seeks to formulate Ayatollah Javadi Amoli's cultural theory based on his new theory of humanity, utilizing an analytical and interrogative method. In his thought, culture is the manifestation of human capacities in both individual and social life. These capacities are embedded in the nature (fitra) of all humans; however, humans differ in how they actualize this nature and are categorized as either "firm" or "ambiguous." The present study asserts that each of these types of humans shapes a different form of culture: "firm" humans create a "firm culture," while "ambiguous" humans produce an "ambiguous culture." The firm culture has two fundamental characteristics: 1. Articulateness, which reflects a focus on reason and monotheism, and 2. Weightiness is realized through a focus on nature and truth. In contrast, the ambiguous culture also has two key features: 1. Vagueness, indicative of a focus on imagination and non-monotheistic (human-centered) values, and 2. Lightness, which is manifested through naturalism and the semblance of truth. These findings can be instrumental for policy-making institutions, such as the Supreme Council of the Cultural Revolution and the Islamic Consultative Assembly, in guiding cultural policies and planning. Additionally, they can be beneficial for organizations such as the Islamic Republic of Iran Broadcasting (IRIB), the Islamic Propagation Organization, mosque affairs, and the Council for Policy-making of Friday Imams, in understanding and promoting firm culture and in referring ambiguous culture to firm culture.
    Keywords: Ayatollah Javadi Amoli, Cultural Theory, Firm Culture, Ambiguous Culture, Fitra
  • امین مالدار، سید عباس حسینی*، بابک فضلی مالیدره، میثم فاضلی

    هدف اصلی در این پژوهش ارزیابی آزمایشگاهی و عددی پدیده انتقال رسوب بر اثر شکست سد با در نظر گرفتن تاثیر رسوبات مخزن می باشد. در این راستا سه پارامتر نوع مصالح رسوب، ضخامت لایه رسوب در مخزن و پایین دست محور سد، به عنوان متغیرهای اصلی مورد مطالعه قرار گرفته است. مدل آزمایشگاهی در فلومی به طول 10 متر، عرض و ارتفاع 0.5 متر و شبیه سازی عددی در بستر مدل فلوئنت در فضای دوبعدی و سه‎ بعدی انجام و عملکرد مدل عددی بر اساس مدل آزمایشگاهی، اعتبارسنجی شده است. نتایج بیانگر دقت قابل قبول مدل عددی در شبیه سازی پدیده انتقال رسوب بر اثر شکست سد بوده، به گونه ای که میانگین خطای مدل سازی عددی کمتر از 5% بوده است. نتایج نشان می دهد که کاهش قطر ذرات رسوب از 20 به 3 میلیمتر باعث افزایش تغییرات ضخامت لایه رسوب بر اثر شکست سد گردیدهاست. علاوه براین نتایج نشان داد که لایه رسوب مخزن سد به عنوان یک پارامتر موثر در نرخ انتقال رسوب و رخداد تغییرات در ریخت شناسی بستر بر اساس جریانهای شکست سد بوده است، به گونه ای که با افزایش ضخامت لایه رسوبات مخزن سد نسبت به لایه رسوب پاییندست، مقادیر تغییرات ضخامت لایه بستر حدودا 10% افزایش یافته که بیانگر افزایش نرخ انتقال رسوب در این شرایط بوده است. براساس نتایج مدل عددی ایجاد شده در هر دو فضای دو بعدی و سه بعدی دقت قابل قبولی در شبیه سازی پدیده انتقال رسوب بر اثر شکست سد داشته است و می تواند به عنوان یک مدل مرجع برای شبیه سازی و ارزیابی پدیده انتقال رسوب بلاخص در فضای 3D به کارگیری شود.

    کلید واژگان: شکست سد, مورفولوژی بستر, لایه رسوبات مخزن سد, قطر ذرات رسوب, مدل آزمایشگاهی, مدل عددی
    Amin Maldar, Seyed Abbas Hosseini *, Babak Fazli, Meysam Fazeli
    Introduction

    Dams are considered one of the most important infrastructure facilities of a country, which play a very important role in economic prosperity through storage, regulation of water, and also energy production. Due to the volume of water stored in the reservoir of these dams and sometimes their proximity to residential areas, the failure of dams can lead to a lot of human and financial losses, which can be prevented by having sufficient information and proper forecasts of dam failure. The flow resulting from the dam failure is turbulent, mainly a mixture of fluid and sediment particles. Therefore, after the dam's failure, sediment transport leads to significant morphological changes downstream. Based on this, the analysis and evaluation of the instantaneous failure of the dam have been one of the main challenges of the profession of engineers and activists in this field. By examining the research background, it is clear that the studies focused on fluid flow in non-erodible bed conditions, and a small part of numerical and laboratory research has been focused on the evaluation of changes in the morphology of the bed sediment layer. In addition, one of the effective parameters in the mechanism of sediment transfer and the pattern of morphological changes of the bed is the sediments of the dam reservoir, which has received less attention from researchers. Therefore, in this research, we have evaluated and experimental-numerically modeled the phenomenon of sediment transport due to the sudden failure of the dam, taking into account the sediment layer in the dam reservoir.

    Methodology

    In this study, two variables (1- the type of sediment particles (fine sand and coarse sand) and 2- the thickness of the sediment layer in the reservoir and downstream of the dam) have been investigated as the main parameters in the evaluation of the sediment transport mechanism (changes in bed morphology). Based on this, scenarios have been defined for laboratory and numerical modeling. In this research, to evaluate the phenomenon of bed sediment transfer based on the phenomenon of instantaneous dam failure, four tests have been defined and implemented in the hydraulic laboratory flume of Babol University in different conditions. This flume is 10 meters long, 50 cm wide, and 50 cm high and is equipped with an ultrasonic level gauge and a digital pressure gauge. In these experiments, two parameters of the type of bed sediment materials (A, B) and also the thickness of the sediment layer downstream of the dam and the reservoir of the dam have been considered as modeling variables. Type A materials are gravel particles with an average diameter of 20 mm, and type B materials are sand particles with an average diameter of 3 mm.

    Results and Discussion

    According to the research variables, four scenarios for laboratory modeling and six scenarios for numerical modeling of the phenomenon of sediment transfer based on instantaneous dam failure have been defined. The results of the numerical modeling showed that the numerical model of the research had acceptable accuracy in simulating the phenomenon of sediment transfer due to dam failure, so the modeling error for two-dimensional numerical models (the first four models based on Table 2) is respectively equal to 2.75%, 4.31%, 2.59%, 5.52% compared to laboratory tests.The results showed that in the models of type B sediment materials, the amount of reduction in the thickness of the sediment layer is greater than in the models with type A sediment materials; in other words, the amount of reduction in the thickness of the sediment layer in type B materials is more than type B. The material was A. Therefore, the decrease in the diameter of the sediment particles has caused an increase in the thickness of the sediment layer (bed morphology) due to the failure of the instantaneous dam. In addition, by examining the results obtained from laboratory and numerical models, it was determined that the reservoir sediment layer of the dam is an effective parameter in the rate of sediment transfer and the occurrence of changes in the morphology of the bed based on the dam failure currents, in such a way that with the increase in the thickness of the sediment layer of the reservoir Compared to the downstream sediment layer of the dam, the changes in the thickness of the bed layer have increased by about 10%, as well as the rate of sediment transfer in these conditions.By evaluating the results of dam failure modeling in three-dimensional space, it is clear that the thickness of the sediment layer in the 3D_DB1_NB1 model with type B materials has decreased more compared to the 3D_DB1_NA1 model with type A materials. In addition, according to the contour of the changes in the thickness of the bed layer, it is clear that the type of material of the sediment particles (diameter of the sediment particles) was an effective factor in evaluating the phenomenon of sediment transport in the 3D modeling space. In both 3D models, the thickness of the sediment layer in the area of the dam valve (failure area) has decreased and increased in the range of 1.8 to 2 meters and decreased from 2.2 to 3 meters.

    Conclusion

    In this research, the main goal is to evaluate the mechanism of sediment transfer due to the sudden failure of the dam, focusing on the effect of the sediment layer in the dam reservoir, which has been implemented in the form of laboratory and numerical modeling. Also, the effect of three parameters, the type of sediment particles and the thickness of the sediment layer in the reservoir and downstream of the dam axis, has been studied.Based on the results of this research and the evaluation and comparisons made between the numerical models and the laboratory model, it is clear that the numerical model created in both two-dimensional and three-dimensional spaces has an acceptable accuracy in simulating the phenomenon of sediment transfer due to dam failure.

    Keywords: Dam Break, Bed Morphology, Dam Reservoir, Sediment Diameter, Experimental Modeling, Numerical Model
  • Seyyed Abbas Hosseini

    Since the pulpit is a public media in Islam, and the seminaries throughout their history, they only convey religious knowledge to the general public through this media. This research aims to explain the role and media functions of the pulpit in the last hundred years, using the library and documentary method (historical research) and the theories of communication and media. In fact, this article is a research answer to these questions: whether the pulpit is a medium? What functions are envisioned for it in the last century? Based on the findings of the research, the pulpit is a cultural communication medium for promoting, consolidating and perpetuating the religion of Islam. This media, which has a religious and scholastic identity, in the last century played these basic roles: religious awareness, mobilization and creation of social and critical cohesion, and criticism of the existing situation. The performance of these roles by the owners of this media has caused cultural, social and political changes in the last century, the result of which was the occurrence of constitutional revolutions and the Islamic revolution .

    Keywords: Pulpit, Religion, Media, Seminary, Contemporary Century
  • غلامرضا دریانبرد*، حسن فضلی، سید عباس حسینی، اکبر پورغلامی مقدم

    این تحقیق به منظور تعیین ترکیب طولی، سنی، محاسبه پارامترهای رشد و مرگ و میر و محاسبه مقدار زی توده ماهی کفال طلایی در آبهای ایرانی دریای خزر طی سال های بهره برداری 021401 انجام شد. داده های زیست سنجی در طول فصل صید از ترکیب صید شرکت های تعاونی صیادی پره در استان های گیلان، مازندران و گلستان گردآوری گردید. میانگین (± انحراف معیار) طول چنگالی و وزن کل ماهی کفال طلایی به ترتیب 8/4±9/29 سانتی متر و 0/143±7/305 گرم محاسبه شد. دامنه سنی 11-2 ساله بوده و بیش از 4/74 درصد از ترکیب سنی شامل ماهیان 4-3 ساله با میانگین (± انحراف معیار) طول چنگالی به ترتیب 1/5±3/26 و 6/5±3/31 سانتی متر بودند. رابطه طول چنگالی و وزن کل ضریب همبستگی طول چنگالی و وزن کل 97/0 و مقادیر a و b به ترتیب 018/0 و 836/2 محاسبه شد. براساس معادله رشد ون برتالانفی مقدار ضریب رشد سالانه (K)، طول بی نهایت (∞L) و سن در طول صفر (t0) به ترتیب 14/0 در سال، 0/64 سانتی متر و 02/1- سال تعیین شد. پارامترهای مرگ و میر کل (Z)، طبیعی (M) و صیادی (F) به ترتیب 95/0، 30/0 و 65/0 محاسبه شد. مقدار زی توده ماهی کفال طلایی حدود 5/12155 تن محاسبه و برآورد گردید. این تحقیق اطلاعات ارزشمندی را در راستای مدیریت پایدار و حفاظت از ذخایر ماهی کفال طلایی در آبهای ایرانی دریای خزر ارائه می کند.

    کلید واژگان: کفال طلایی, پارامترهای رشد, مرگ و میر, زی توده, دریای خزر
    Gholam Reza Daryanabard*, Hassan Fazli, Sayed Abbas Hossaini, Akbar Poorgholami Moghadam

    This research was carried out in order to determine the length and age composition, calculate growth and mortality parameters and calculate the biomass of golden gray mullet in the Iranian waters of the Caspian Sea during the year of 2022-2023. The biometric data were collected from beach seine fishing cooperatives in the Guilan, Mazandaran, and Golestan provinces. The mean (± SD) fork length and total weight were measured at 29.9±4.8 cm and 305.7±143.0 g, respectively. The age range was 2 to 11 years, and more than 74.4% of the age group were 3 to 4 years with the mean (± SD) fork length of 26.3±5.1 and 31.3±5.6 cm, respectively. In the relationship between fork length and total weight, the values of a and b were calculated as 0.018 and 2.836, respectively, with a correlation coefficient of 0.97. Growth parameters, including the von Bertalanffy growth equation constants (K, L∞, and t0), were determined as 0.14 (/year), 64.0 cm, and -1.02, respectively. Mortality parameters, encompassing total mortality (Z), natural mortality (M), and fishing mortality (F), were calculated as 0.95, 0.30, and 0.65, respectively. The biomass of golden gray mullet was determined 12155.5 tons. This research provides valuable information in the direction of sustainable management and protection of golden gray mullet stocks in the Iranian waters of the Caspian Sea.

    Keywords: Golden gray mullet, Growth, mortality parameters, Biomass, Caspian Sea
  • سعید راشدی، سید عباس حسینی*، سارا نظیف، باقر قرمزچشمه
    بررسی و مدیریت حوضه های آبخیز بدون استفاده از مدل های هیدرولوژیکی بسیار زمان بر و هزینه بر است. هدف از انجام این مطالعه بررسی مولفه های مختلف هیدرولوژیکی مانند رواناب، رسوب، تبخیر و تعرق و غیره در حوضه پسیخان واقع در استان گیلان و اثرات این مولفه ها بر تالاب انزلی است. برای انجام این پژوهش از مدل SWAT استفاده شد. اطلاعات دبی جریان، بارش و رسوب حوضه پسیخان در سه ایستگاه هیدرومتری برای دامنه زمانی از سال 1990 تا 2022 از شرکت آب منطقه ای استان گیلان دریافت شد. نقشه های مورد نیاز برای اجرای مدل از روش های متداول به دست آمدند. مولفه های مختلف از جمله دبی جریان، رسوب، رواناب سطحی، تبخیر و تعرق، تغذیه آبخوان عمیق، نفوذ عمقی و رواناب خروجی از حوضه برای سال های 2040 و 2071 مورد پیش بینی قرار گرفت. برای واسنجی از اطلاعات دبی-رسوب مربوط به سال های 2011-1999 و برای اعتبارسنجی از سال های 2022-2012 استفاده شد. تغییرات مولفه های مختلف ناشی از تغییر اقلیم در سناریو RCP8.5 و تغییر کاربری اراضی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که بین تغییرات مولفه های مختلف هیدرولوژیکی و بارش در حوضه تطابق وجود دارد. معیار نش ساتکلیف برای بخش واسنجی و اعتبارسنجی مدل برای دبی جریان و رسوب بین 0/60 تا 0/80 به دست آمد که نشان دهنده دقت مناسب اجرای مدل SWAT است. نتایج نشان داد که در سال 2025 بیشترین رواناب سطحی حوضه برابر با 485 میلی متر با بارندگی 1431 میلی متر رخ خواهد داد. همچنین، مشاهده شد که بیشترین مقدار تبخیر و تعرق نیز در سناریو RCP8.5 در سال 1999 برابر 1707 میلی متر بوده است. به طور کلی، در صورت عدم کنترل رسوب در حوضه پسیخان، تالاب انزلی با سرعت بسیار زیادی روبه نابودی خواهد رفت.
    کلید واژگان: تبخیر, رسوب, رواناب, شماره منحنی, مدل سازی
    Saeed Rashedi, Seyed Abbas Hosseini *, Sara Nazif, Bagher Ghermez Cheshmeh
    Without hydrological models the investigation and management of watersheds can be time-consuming and costly. This study aims to explore various hydrological factors including runoff, sedimentation, evaporation, and transpiration in Pasikhan watershed located in Guilan province. The study also examines the impact of these factors on the Anzali Wetland. To achieve this, the research utilizes the SWAT model. Data on flow discharge, precipitation, and sedimentation for three hydrometric station in the Pasikhan watershed from 1999 to 2020 were obtained from the regional water company of Guilan province. The necessary maps for model execution were obtained using established methods. Predictions for various factors, such as flow rate, sedimentation, surface runoff, evaporation and transpiration, deep aquifer recharge, curve number, deep infiltration, and watershed runoff, were made for the years 2040 and 2071. Discharge-sediment from 1999 to 2011 is used for calibration and for validation used the data from 2012 to 2022 is used. The study also assessed changes in hydrological components caused by climate change using the RCP8.5 scenario and land use changes. The findings demonstrate variations in multiple hydrological elements and precipitation patterns within the catchment basin. The Nash Sutcliffe criterion yielded values between 0.60 and 0.80 for both the calibration and validation phases of the model in terms of flow rate and sedimentation. This indicated that the implementation of the SWAT model is satisfactorily accurate. Results showed that the maximum surface runoff within the basin will reach 485 mm in 2055, coinciding with a rainfall of 1431 mm. Additionally, the study identified the highest levels of evaporation and transpiration as 1707 mm within the RCP8.5 scenarios in 1996. Overall, the research emphasizes the negative impact of sediment generated within the Pasikhan watershed on the Anzali Wetland, highlighting the need for effective control measures to mitigate wetland degradation
    Keywords: Evaporation, Sedimentation, runoff, curve number, Modeling
  • سعید راشدی، سید عباس حسینی*، سارا نظیف، باقر قرمزچشمه
    زمینه و هدف

    در چند دهه اخیر به دلیل رشد صنایع تغییرات شدیدی در اقلیم کره زمین رخ داده است و دمای متوسط آن افزایش قابل توجهی داشته است. تغییرات کاربری اراضی و اقلیم تاثیر بسیار زیادی بر روی دبی و تولید رسوب در حوضه ها داشته است. افزایش تولید رسوبات اثرات زیان بار زیست محیطی و عمرانی زیادی به همراه دارد، از جمله این اثرات می توان به کاهش عمق مفید سد و به تبع آن کاهش عمر سد اشاره کرد. هدف از انجام این مطالعه بررسی روند رسوب گذاری در طول مسیر رودخانه مبارک آباد (حوضه امام زاده ابراهیم) و اثر زمان بر افزایش عمق رسوب مخزن سد لاسک واقع در استان گیلان با استفاده از مدل HEC-RAS در حالت های مختلف برای دامنه زمانی سال های 1376 الی 1450 است.

    روش پژوهش:

     رودخانه مبارک آباد یکی از شاخه های اصلی رودخانه پسیخان است که مهمترین رودخانه تامین کننده آب تالاب انزلی است. این حوضه دارای کاربری های متنوع از جمله جنگل، مرتع تخریب شده، مرتع متوسط و مرتع با کیفیت خوب، مسکونی، شالیزار و... می باشد. برای انجام این مطالعه از تغییرات کاربری اراضی در سال های، 1376، 1386، 1399، 1419 و 1450 استفاده شد. برای سنجش رواناب، رسوب و دبی در سال های آینده (سال های 1419 و 1450) با کمک مدل آماری LARS-WG در دو سناریو (RCP 4.5 و RCP 8.5) و ابزار SWAT مورد بررسی قرار گرفت. برای اجرای مدل HEC-RAS از سه الگوی کاهش سطح به روش بورلند و میلر، روش کاهش سطح مودی و روش افزایش سطح استفاده شد. متغیرهای ورودی مدل در سه بخش نقشه توپوگرافی، اطلاعات دبی، دبی- رسوب و همچنین دانه بندی رسوبات بارگذاری می شود. واسنجی مدل با استفاده از اطلاعات دبی و رسوب در طول دوره مورد مطالعه انجام شد. در این مطالعه تغییرات رسوب گذاری در طول رودخانه مبارک آباد از سرچشمه تا محل احداث سد لاسک بررسی شد. همچنین عمق رسوب مخزن سد در سال های مختلف با استفاده مدل HEC-RAS مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج شبیه سازی این مطالعه نشان داد که با گذر زمان درصد مناطق مسکونی افزایش چشمگیری خواهد یافت و از مساحت مراتع که در بخش جنوبی حوضه قرار دارند کاسته می شود. در حال حاضر در این حوضه 87/1 کیلومتر مربع مساحت کل به بخش مسکونی که شامل چند روستا است اختصاص یافته است. در حالی که در سال 1450 این مقدار به 45/21 کیلومتر مربع خواهد رسید. همچنین مراتع با پوشش متراکم در این حوضه در سال 1376 معادل 65/99 کیلومتر مربع بوده است که در سال 1450 این مقدار به 82/4 کیلومتر مربع کاهش خواهد یافت. نتایج این مطالعه نشان داد که از سرچشمه تا محل احداث سد رسوب گذاری به دلیل کاهش شیب افزایش یافته است و بیشترین مقدار رسوبات در مخزن سد تجمع یافته اند. همچنین مشاهده شد که با گذر زمان عمق رسوبات پشت مخزن سد افزایش چشمگیری یافته است که باعث کاهش کارایی سد می شود. نتایج این مطالعه نشان داد که روند افزایشی در عمق رسوب مخزن وجود دارد، به نحوی که بیشترین مقدار آن در سال 1450 معادل 1/39 متر از ارتفاع آبگیری سد به دست آمده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در سال های 1450 و 1419 به ترتیب 02/2 و 92/1 میلیون تن رسوب در مخزن سد لاسک ته نشست خواهد کرد.

    نتایج

    با توجه به نتایج به دست آمده از شبیه سازی مدل HEC-RASدر حوضه امام زاده ابراهیم مشاهده می شود در صورتی که برنامه-ریزی دقیق و اجرایی در این منطقه صورت نگیرد، تغییر کاربری اراضی به شدت رخ خواهد داد. این تغییر کاربری ها سبب افزایش فرسایش خاک و تولید رسوب در حوضه می شود. به عبارتی می توان از این تغییر کاربری ها به عنوان زنگ خطری برای نابودی تالاب انزلی یاد کرد. به طور کلی با توجه به شرایط حوضه و فرسایش زیاد آن در بالادست عمر سد لاسک زیاد نخواهد بود و احداث آن سبب کاهش حق آبه تالاب انزلی می شود و این تالاب بین المللی را با سرعت بیشتری به سمت نابودی کامل می کشاند.

    کلید واژگان: مدل HEC-RAS, منحنی سنجه رسوب, رسوب, سد لاسک, افزایش سطح
    Saeed Rashedi, Seyed Abbas Hosseini *, Sara Nazif, Bagher Ghermezcheshmeh
    Introduction

    In the last few decades, due to the growth of industries, drastic changes have occurred in the climate of the planet, and its average temperature has increased significantly. Land use changes and climate have had a great impact on discharge and sediment production in watershed. The increase in the production of sediments has many harmful environmental and constructional effects; among these effects we can mention the reduction of the useful depth of the dam and consequently the reduction of the life of the dam. The purpose of this study is to investigate the process of sedimentation along the Mubarakabad River (Emamzadeh Ebrahim watershed) and the effect of time on the increase in the sedimentation depth of the Lasak dam reservoir located in Guilan province using the HEC-RAS model in different states for the time range of 1997 to 2071.

    Methods

    Mubarakabad River is one of the main branches of Pasikhan River, which is the most important river supplying water to Anzali wetland. This watershed has various uses, including forest, degraded pasture, medium pasture and good quality pasture, residential, paddy field, etc. To carry out this study, land use changes in the years 1997, 2007, 2020, 2040 and 2071 were used. In order to measure the runoff, sediment and flow rate in the coming years (2022 and 2071) with the help of the LARS-WG statistical model in two scenarios (RCP 4.5 and RCP 8.5) and SWAT tool was investigated. To implement the HEC-RAS model, three models of surface reduction were used: Borland and Miller's method, Moody's surface reduction method and surface increase method. The input variables of the model are loaded in three sections: topographic map, discharge information, discharge-sediment, and sediment grading. The model was calibrated using discharge and sediment data during the study period. In this study, changes in sedimentation along the Mubarakabad River from upstream to the construction site of Lasak Dam were investigated. Also, the sedimentation depth of the dam reservoir was investigated in different years using the HEC-RAS model.

    Results

    The simulation results of this study showed that with passing of time, the percentage of residential areas will increase significantly and the area of pastures located in the southern part of the basin will decrease. Currently, in this basin, the total area of 1.87 km2 has been allocated to the residential sector, which includes several villages. While in 2071, this amount will reach 21.45 km2. Also, pastures with dense coverage in this basin in 1997 were equal to 99.65 km2, and in 2071 this amount will decrease to 4.82 km2. The results of this study showed that from the source to the construction site of the dam, sediment deposition has increased due to the reduction of the slope, and the largest amount of sediments have accumulated in the reservoir of the dam. It was also observed that with passing time, the depth of sediments behind the dam reservoir has increased significantly, which reduces the efficiency of the dam. The results of this study showed that there is an increasing trend in the sedimentation depth of the reservoir, so that its maximum value was obtained in 2071, equivalent to 39.1 meters from the height of the dam intake. The results of this study show that in the years 2071 and 2040, 2.02 and 1.92 million tons of sediment will settle in the Lasak dam reservoir, respectively.

    Conclusion

    According to the results obtained from the HEC-RAS model simulation in the Emamzadeh Ebrahim watershed, it can be seen that if detailed and executive planning is not done in this area, land use change will occur severely. This change of uses causes the increase of soil erosion and production of sediment in the watershed, in other words, this change of uses can be considered as an alarm for the destruction of Anzali Wetland. In general, due to the conditions of the watershed and its high erosion upstream, the life of the Lasak dam will not be long, and its construction will reduce the water rights of the Anzali wetland and lead this international wetland to complete destruction at a faster rate.

    Keywords: HEC-RAS model, Sediment, sediment rating curves, Level rise, Lasak dam
  • امیر موسی رضایی، سهیلا پزشک زاد، سید عباس حسینی، محمدجواد طراحی، میثم رضازاده*
    زمینه و هدف

    سوء مصرف مواد افیونی از مهم ترین مشکلات دنیای کنونی است و به طور مستقیم بر کیفیت خواب افراد تاثیر می گذارد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر یک برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بر کیفیت خواب در بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون انجام گرفته است.

    روش بررسی

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده یک سوکور در سه ماهه پایانی سال 1401 با مشارکت 60 بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد افیونی تحت درمان نگه دارنده با متادون مقیم مرکز کاهش آسیب اعتیاد شهر اصفهان انجام گرفت. نمونه گیری به صورت در دسترس و تخصیص نمونه ها به صورت تصادفی با نرم افزار تولید توالی تصادفی شامل گروه مداخله (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) انجام یافت. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت خواب Pittsburgh استفاده شد. مداخله یک برنامه سه ماهه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» بود. گروه کنترل درمان های معمول را دریافت کردند. از نرم افزار SPSS نسخه 26 و آمار توصیفی و استنباطی جهت تجزیه و تحلیل استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در گروه مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب بعد از مداخله کاهش معناداری داشته است (کیفیت خواب بهبود یافته است) (001/0>p). همچنین، قبل از مداخله، میانگین نمره کل کیفیت خواب در گروه مداخله و کنترل تفاوت معناداری نداشته (05/0<p)، در حالی که بعد از مداخله معنادار بوده است (001/0>p).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که برنامه مراقبت پرستاری مبتنی بر الگوی سازگاری «روی» در بهبود کیفیت خواب بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون موثر بوده است. بنابراین، این الگو می تواند چارچوب مناسبی برای ارایه مراقبت از این قبیل بیماران فراهم کند.

    کلید واژگان: برنامه مراقبت پرستاری, الگوی پرستاری, کیفیت خواب, اختلالات وابسته به مواد افیونی, متادون
    Amir Musarezaie, Soheila Pezeshkzad, Sayyed Abbas Hosseini, Mohammad Javad Tarrahi, Meysam Rezazadeh*
    Background & Aim

    The misuse of opioids is one of the most important problems in today's world, directly affecting the quality sleep for individuals. This study sought to explore the effect of a nursing care program, based on Roy's adaptation model, on the sleep quality of patients undergoing methadone maintenance treatment.

    Methods & Materials:

     This randomized, single-blind clinical trial was conducted between December 2022 and March 2023, involving 60 opioid abuse patients undergoing methadone maintenance treatment at the Addiction Reduction Center in Isfahan. Convenience sampling was employed, with participants allocated randomly using random sequence generation software into the intervention group (n=30) and the control group (n=30). Data was collected using the Pittsburgh Sleep Quality Questionnaire. The intervention comprised a three-month nursing care program based on Roy's adaptation model, while the control group received routine treatments. Data analysis was performed using SPSS version 26 software, utilizing descriptive and inferential statistics.

    Results

    The results showed a significant decrease in the total average score of sleep quality in the intervention group after the intervention, indicating an improvement in sleep quality (P<0.001). Before the intervention, there was no statistically significant difference in the total average score of sleep quality between the intervention and control groups (P>0.05); however, a significant difference was observed after the intervention (P<0.001).

    Conclusion

    The findings indicate that the nursing care program based on Roy's adaptation model is effective in improving the sleep quality of patients undergoing methadone maintenance treatment. Therefore, this model can provide a promising framework for delivering care to such patients.

    Keywords: nursing care program, nursing model, sleep quality, opioid related disorder, methadone
  • حامد حامد حریری، سیدعباس حسینی*، امیر خسروجردی
    مقدمه

    پیش بینی تغییرات فرایندهای هیدرولوژیکی حوزه آبخیز، ناشی از پدیده تغییر اقلیم و پیامدهای احتمالی آن، کمک موثری به رفع چالش های فراروی مدیران و برنامه ریزان منابع آب در دوره های آتی می کند. اثرات پدیده تغییر اقلیم و بندهای گابیونی به صورت همزمان، بر مقدار رسوب خارج شده حوضه دهبار تا کنون بررسی نشده است. لذا، بررسی آن با چشم انداز 30 سال آینده و با استفاده از مدل های SWAT و LARS-WG و ارزیابی توانایی این دو مدل در شبیه سازی تغییر اقلیم و حذف بندهای گابیونی، هدف اصلی این پژوهش است.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، عملکرد بندهای گابیونی به صورت مخزن در حوضه دهبار در 10 کیلومتری غرب مشهد و در جنوب شهر طرقبه که دارای اقلیم نیمه خشک سرد است، نسبت به میزان رسوب خروجی از حوضه برای 30 سال آینده با کمک مدل آماری LARS-WG و مدل شبیه ساز هیدرولوژیکی SWAT، مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این حوضه، پنج بند گابیونی وجود دارد. برای پیش بینی متغیرهای هواشناسی دوره آتی در سطح حوزه آبخیز دهبار، پس از واسنجی مدل LARS-WG از مدل HadGEM2 و سه سناریوی RCP8.5، RCP4.5 و RCP2.6 برای ریزمقیاس سازی داده های هواشناسی در دوره 2050-2020 استفاده شد. برای بررسی عملکرد نتایج شبیه سازی در این مدل، از آزمون های آماری کولموگروف اسمیرنوف (K-S)، t و F استفاده شد. برای آماده سازی و اجرای مدل SWAT، از نقشه و اطلاعات مدل رقومی ارتفاع، خاک، کاربری اراضی، داده های هیدرولوژیک و هواشناسی و از مخزن، برای معرفی بندهای گابیونی به مدل استفاده شد. به منظور تحلیل حساسیت، واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، از الگوریتم نیمه خودکار SUFI-2 استفاده شد.

    نتایج و بحث:

    مقادیر میانگین بارش شبیه سازی شده، انطباق خوبی با مقادیر مشاهداتی داشتند و بیشترین اختلاف مربوط به ماه های فوریه و آوریل بود. در خصوص مقادیر انحراف معیار بارش های ماهانه نیز بیشترین اختلاف به ماه های فوریه و مارس تعلق داشت. میانگین دمای کمینه شبیه سازی شده نیز تطابق خیلی خوبی با مقادیر مشاهداتی داشت. همچنین، برای دمای بیشینه نیز روندی مشابه دمای کمینه دیده شد. همچنین، مقادیر p-value حاصل از آزمون t برای متغیرهای فوق الذکر هیچ اختلاف معنی داری بین میانگین داده های دما و بارش تولید شده و داده های مشاهداتی وجود نداشت و مدل LARS-WG به خوبی توانست میانگین های دما و بارش را شبیه سازی کند. بارش ماهانه در تمامی سناریوها (RCP8.5، RCP4.5 و RCP2.6) در افق 2050 در هفت ماه ابتدای سال، کمتر از میزان بارش ماهانه در دوره پایه نشان داد ولی برای پنج ماه دوم سال، افزایش بارش مشاهده شد. همچنین، در افق 2050 دما به طور متوسط نسبت به دوره پایه افزایش یافت. برای ترسیم منحنی سنجه رسوب از روش متوسط دسته ها با ضریب FAO اصلاح شده استفاده شد. مقدار رسوب مشاهده ای 2.14 تن در هکتار در سال، برای هر هکتار محاسبه شد. برای واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، در ابتدا با استفاده از نرم افزار  CUP_ SWAT پارامترهایی که تاثیر بیشتری بر دبی و رسوب خروجی از حوضه داشتند، مشخص شدند. به منظور تحلیل حساسیت، واسنجی و اعتبارسنجی مدل SWAT، از الگوریتم نیمه خودکار SUFI-2 استفاده شد. پس از آن، با استفاده از مدل واسنجی و اعتبارسنجی شده SWAT، اثرات تغییر اقلیم بر میزان رواناب و رسوب حوضه بررسی شد. نتایج نشان دهنده کاهش بارندگی، افزایش دما و کاهش رواناب در افق 2050 است. تغییرات رسوب برای دو سناریوی RCP4.5 و RCP2.6 به ترتیب، 9.3+ و 3.1+ درصد و برای سناریوی RCP8.5 برابر 4.6- درصد است. بندهای گابیونی به طور متوسط، 57.09 درصد خروج رسوب از حوضه را کاهش می دهند.

    نتیجه گیری

    در این پژوهش، اثرات تغییر اقلیم بر رسوب خروجی از حوضه دهبار در دوره 2020 تا 2050 و تاثیر بندهای گابیونی در شرایط موجود (وجود بندها) و در شرایط حذف این بندها مورد بررسی قرار گرفت. در کلیه سناریوها دمای کمینه و دمای بیشینه در دوره 2050-2020 نسبت به دوره پایه افزایش پیدا کرد. از اثرات منفی افزایش دما، ایجاد تغییر در مقادیر و الگوی زمانی-مکانی بارش است. نتایج حاکی از آن است که مدل SWAT قابلیت شبیه سازی فرایندهای هیدرولوژیکی و رسوب در حوزه های آبخیز نسبتا کوچک تا متوسط با شرایط پیچیده مانند حوضه دهبار را حتی با محدودیت داده مشاهداتی، با دقتی قابل قبول دارد. افزایش مقدار رسوب در نقطه خروجی حوضه با وجود کاهش بارندگی و رواناب، نشان دهنده بارش های کوتاه مدت با شدت زیاد بوده است که باعث افزایش شرایط سیلابی می شود. از تغییرات میزان فرسایش و رسوب در افق 2050 و با سناریوهای متفاوت می توان نتیجه گرفت که تغییر اقلیم بر فرسایش حوضه در آینده تاثیرگذار است و مدل شبیه سازی می تواند در پیش بینی فرسایش پذیری کارایی داشته باشد. لذا، نتایج به دست آمده از مدل SWAT امکان توصیه کاربرد آن را در منطقه فراهم می کند.

    کلید واژگان: بارش, رواناب, شبیه ساز هیدرولوژیک, HadGEM2, LARS-WG, SWAT
    Hamed Harriri, Seyed Abbas Hosseini *, Amir Khosrojerdi
    Introduction

    Predicting changes due to climate change and its possible consequences on hydrological processes of the watershed helps to solve the challenges facing managers and water resources planners in the coming period. The effects of this phenomenon and gabion check dams simultaneously on the sedimentation of Dehbar Basin have not been studied so far, so the aim of this study is to investigate this with the perspective of the next 30 years, using SWAT and LARS-WG models and the ability of these two models to simulate climate change and remove gabion check dams.

    Materials and methods

    In this research, the performance of gabion dams as a reservoir in the Dehbar Basin, 10 km west of Mashhad and south of the city of Torghabeh, which has a cold semi-arid climate, is compared to the amount of sediment output from the basin for the next 30 years with the LARS-WG statistical model and SWAT hydrological simulation model has been evaluated. There are five gabion dams in this area. To predict the meteorological variables of the upcoming period at the level of Dehbar Watershed, after recalibrating the LARS-WG model, the HadGEM2 model and three scenarios of RCP8.5, RCP4.5 and RCP2.6 were used for the microscaling of meteorological data in the period of 2050- 2020. Kolmogorov Smirnov (K-S), t and F statistical tests were used to check the performance of the simulation results in this model. To prepare and implement the SWAT model, the map and digital model information of elevation, soil, land use, hydrological and meteorological data were used. The tank was used to introduce gabion dams to the model. In order to analyze the sensitivity, calibration and validation of the SWAT model, SUFI-2 semi-automatic algorithm was used.

    Results and discussion

    The average values of the simulated precipitation are in good conformity with the observed values and the biggest difference is related to the months of February and April. Regarding the standard deviation values of monthly rainfall, the biggest difference belongs to the months of February and March. The average simulated minimum temperature is also in very good agreement with the observed values. Also, for the maximum temperature, a trend similar to the minimum temperature is seen. Also, the p-value obtained from the t-test for the aforementioned variables, there is no significant difference between the average temperature and precipitation data produced and the observed data, and the LARS-WG model has been able to calculate the average temperature and precipitation very well. To simulate monthly precipitation in all scenarios (RCP8.5, RCP4.5 and RCP2.6) in the horizon of 2050 in the first seven months of the year is lower than the monthly precipitation in the base period, but an increase in precipitation is observed for the second five months of the year. Also, in the horizon of 2050, the temperature will increase on average compared to the base period. To draw the curve of the sediment gauge, the method of batch average with modified FAO coefficient was used. The amount of observed sediment was calculated as 2.14 tha-1yr-1. For the calibration and validation of the SWAT model, at first, using CUP_SWAT software, the parameters that had a greater effect on the discharge and sediment output from the basin were identified. In order to analyze the sensitivity, calibration and validation of SWAT model, SUFI-2 semi-automated algorithm was used. After that, the effects of climate change on the amount of runoff and sediment in the basin were investigated using the validated SWAT model. The results show a decrease in rainfall, an increase in temperature and a decrease in runoff in the horizon of 2050. The precipitation changes for RCP4.5 and RCP2.6 scenarios are +9.3% and +3.1%, respectively, and -4.6% for RCP8.5 scenario. On average, gabion dams reduce 57.09% of sediment exit from the basin.

    Conclusion

    In this research, the effects of climate change on the sediment output from Dehbar Basin in the period from 2020 to 2050 and the effect of gabion dams in the existing conditions (presence of dams) and in the conditions of removal of these dams were investigated. In all scenarios, the minimum and maximum temperature increased in the 2020-2050 period compared to the base period. One of the negative effects of temperature increase is change in the amount and time-spatial pattern of precipitation. The results indicate that the SWAT model is capable of simulating hydrological processes and sedimentation in relatively small to medium watersheds with complex conditions such as Dehbar Basin, even with limited observational data, with acceptable accuracy. The increase in the amount of sediment at the outlet point of the watershed, despite the decrease in rainfall and runoff, indicates short-term rainfall with high intensity, which increases the occurrence of flooding conditions. From the changes in the amount of erosion and sedimentation in the horizon of 2050 and with different scenarios, it can be concluded that the climate change will affect the erosion of the basin in the future and the simulation model can be effective in predicting the erodibility. Therefore, the results obtained from the SWAT model provide the possibility of recommending its use in the region.

    Keywords: HadGEM2, Hydrologic simulator, LARS-WG, precipitation, runoff, SWAT
  • محمد لاریجانی*، سید عباس حسینی، پرویز زارع، غلامرضا دریانبرد، مسطوره دوستدار، زینب انصاری

    در این مطالعه برخی جنبه های زیست شناسی تولیدمثل ماهی کلمه خزری صید شده به وسیله تورهای پره در طول سواحل جنوبی دریای خزر در دوره زمانی 1400-1398 مورد بررسی قرار گرفت. از مجموع 317 نمونه ماهی صید شده (144 عدد نر و 173 عدد ماده) نسبت جنسی نر به ماده 2/1:1 به دست آمد که از نظر آماری با نسبت مورد انتظار 1:1 معنی دار نبود (05/0p>). میانگین طول چنگالی (انحراف معیار±) 63/2 ± 6/15 (با دامنه 5/25-6/10) سانتی متر برای جنس نر و 70/3 ± 7/18 (با دامنه 5/32-3/11) سانتی متر برای جنس ماده به دست آمد. دامنه و میانگین وزن برای جنس نر به ترتیب 214-18 و 20/36 ± 7/60 گرم و برای جنس ماده به ترتیب 502-22 و 76/74 ± 5/120 گرم محاسبه شد. حداقل، حداکثر و میانگین هماروی مطلق ماهی R. caspicus به ترتیب 6707، 51438 و 9800 ± 18773 عدد تخمک برآورد شد. میانگین هماوری نسبی نسبت به وزن کل و طول چنگالی ماهی کلمه به ترتیب 33±152 عدد تخم به ازاء گرم و 367±967 عدد تخم به ازاء سانتی متر برآورد شد. میزان هماوری مطلق ماهی کلمه با افزایش طول و وزن به ترتیب با ضرایب تعیین 62/0 و 68/0 افزایش یافت به طوری که دامنه میزان هماوری در دامنه طولی 5/15-5/14 سانتی متر برابر با 11807-6707 عدد و در دامنه 32-27 سانتی متر برابر با 42693-35813 عدد بود. نتایج نشان داد که در تمام ماه های نمونه برداری ماهیان ماده کلمه با مراحل 4 و 5 رسیدگی جنسی حضور دارند. مقدار میانگین طول (چنگالی) بلوغ جنسی (Lm50%) ماهی ماده R. caspicus 8/13 سانتی متر به دست آمد. بیش ترین مقدار شاخص گنادی (GSI) در جنس نر در ماه بهمن با مقدار 08/7 و در جنس ماده در اسفند با مقدار 06/16 مشاهده شد که در جنس اخیر در فروردین مقدار این شاخص به 96/15 کاهش یافت. با توجه به این که اوج مقدار GSI و درصد بالای مرحله 5 رسیدگی جنسی ماهی R. caspicus در اسفند و فروردین است، می توان صید این گونه در این دوره زمانی را ممنوع اعلام کرد.

    کلید واژگان: شاخص گنادی, طول بلوغ جنسی, هماوری, ماهی کلمه, دریای خزر
    Mohammad Larijani*, Seyed Abbas Hosseini, Parviz Zare, GhulamReza Daryanabard, Mastoorh Dosttar, Zeinab Ansari

    In this study, some aspects of the reproductive biology of Caspian Roach caught by beach seining were investigated along the southeast coats of the Caspian Sea in the period of 2019-2021. From a total of 317 samples of caught fish (144 males and 173 females), the sex ratio of male to female was 1:1/2, which was not statistically significant with the expected ratio of 1:1 (p>0.05). The average fork length (± standard deviation) was 15.6 ± 2.63 cm (with a range of 10.6-25.5 cm) for males and 18.7 ± 3.70 cm (with a range of 11.3-32-5 cm) for females. The range and average weight for males were 18-214 g and 60.7 ± 36.20 g, respectively, and 22-502 g and 120.5 ± 74.76 g for females, respectively. The minimum, maximum, and average absolute fecundity of R. caspicus were estimated as 6707, 51438 and 18773 ± 9800 eggs, respectively. The mean relative fecundity was estimated to be 152 ± 33 eggs/g and 967 ± 367 eggs/cm in relation to the total weight and fork length, respectively. The absolute fecundity of the species increased with an increase in the length and weight of fish with coefficients of determination of R2= 0.62 and 0.68, respectively, so that the range of fecundity in the length range of 14.5-15.5 cm is equal to 6707-11807 eggs and in the length range of 27-32 cm was estimated as 35813-42693 eggs. According to the results, sexual maturity at stages IV and V is present in all sampling months for females of R. caspicus. The mean length (fork length) at first maturity (Lm50%) of females R. caspicus was 13.8 cm. The highest value of Gonadosomatic index (GSI) for males was observed in February with a value of 7.08, and for females in March with a value of 16.06 which decreased to 15.96 in April. Considering that the peak value of GSI and the high percentage of V maturity stage of R. caspicus is observed in March and April; it can be prohibited to catch this species in this time.

    Keywords: Gonadosomatic index, length at first maturity, Fecundity, Rutilus caspicus, Caspian Sea
  • مهدی اسدی، سید عباس حسینی*، کاوه آهنگری

    یکی از متداولترین آبگیرها در رودخانه ها و آبراهه های با شیب تند، آبگیر کفی است. به دلیل مشکلات فنی آبگیرهای میله ای مشبک فلزی مرسوم، آبگیر متخلخل با مصالح طبیعی می تواند جایگزین مناسبی برای این نوع آبگیر باشد. در این تحقیق با استفاده از یک مدل آزمایشگاهی به مقایسه عملکرد هیدرولیکی آبگیر کفی با ساختار یک و سه وجهی پرداخته شد. برای این منظور دو نمونه از این سازه ها با دانه بندی های مختلف، شرایط هیدرولیکی و شیب های مختلف کانال اصلی، مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج این دو مدل از آبگیر در شرایط یکسان مقایسه شد. نتایج نشان داد اثر شیب کانال اصلی در محدوده شیب های این تحقیق بر عملکرد آبگیر ناچیز است. درصد دبی گذرنده از آبگیر متخلخل نسبت به دبی کل، با افزایش دبی کل کاهش می یابد. نتایج نشان می دهد علاوه بر قطر متوسط مصالح مورد استفاده به عنوان فیلتر متخلخل، توزیع دانه بندی و تخلخل موثر مصالح نیز بر کسر دبی گذرنده از آبگیر در هر دو نوع ساختار یک و سه وجهی مهم می باشد. همچنین مقایسه ساختار یک و سه وجهی نشان داد به طور متوسط، دبی گذرنده از مدل سه وجهی 6 درصد بیشتر از آبگیر تک وجهی است. 

    کلید واژگان: محیط متخلخل, جریان متغیر مکانی, آبگیر متخلخل, مدل فیزیکی
    Mahdi Asadi, SEYED ABBAS Hosseini *, Kaveh Ahangri
    Introduction

    One of the most critical problems in using bottom intake is the accumulation of sediments on the garbage catch network and immediately after this network. Also, sediments whose size is smaller than the distance between the bars pass through the bars and settle in the intake channel. Accumulation of sediments on the garbage collection network and in the water intake channel, as well as sediments getting stuck in the space of the garbage collection network, will reduce the efficiency and increase the operating costs of this water collection system. To solve these problems, replacing the mesh floor with a porous medium is proposed. Although the latter method has limitations, its numerous and significant advantages confirm its replacement. This type of intake is called a porous bottom intake. In the simplest case, a trench is dug at the river's bottom to build it. This trench is filled with a material with appropriate granularity, and water is directed to this trench through an end structure to the transmission line or diversion channel. Due to the greater use of this intake in the headwaters of rivers with steep slopes and the lack of access to concrete materials in such conditions, this type of intake can be technically and economically efficient. This research mainly compares the hydraulic performance of one- and three-dimensional floor intakes. For this purpose, two one-sided and three-sided water intake samples have been tested in different hydraulic conditions. Also, the effect of the main channel slope and the granularity of the materials of the porous media around the intake has been investigated. In the first part, the performance results of the three-dimensional water intake, and in the second part, the hydraulic performance of the corresponding one-dimensional model has been examined. The performance results of these two intake types have been compared in the third part. Also, in the final part, their discharge coefficient is compared.

    Methods

    This research experiment was carried out in a laboratory flume with a length, width, and height of 11, 0.5, and 0.5, respectively. In this research, two models of one and three-dimensional intakes were tested. Three different granulations of particles with an average diameter of 1.94, 2.5, and 4.13 mm were used for the porous part. Also, to investigate the effect of the slope of the main channel, according to the ability to change the slope of the laboratory flume, tests were performed for two slopes of 1 and 1.67%.

    Results

    The results show that the changes in the water intake discharge compared to the total discharge are increasing at the beginning with a higher slope and then with a gentle slope as a power function. Although it is expected that with the increase in the size of the materials, the amount of water intake will be higher, in the sample used in this research, due to the distribution of granularity, materials with an average diameter of 2.5 mm have more water passage than the total flow. The results show that the percentage of membrane discharge from the 2.5 mm granulation is higher than the other two. The slope effect is minimal in all three gradings, and no significant difference is seen from the slope effect. The changes in the percentage of water passing about the total flow are reduced exponentially. Due to the specific capacity of porous media, a higher percentage passes through the intake at low flow rates and decreases with increasing flow rates. In this model, for the slope of 1% of the main channel, the highest flow rate from the porous intake is related to the material size of 2.5 mm and the lowest for the material with a granularity of 1.94 mm. Like the M1 model, the one-sided intake has no noticeable slope effect. The ratio of discharges is between 2 and 10% for a 1% slope and between 2 and 8% for a 1.67% slope. On average, the flow through the M1 model is 72% higher than the M2 model. On average, the ratio of internal flow rate to total flow rate for the M1 model is 6% higher than the M2 model. The difference in this ratio is more in low flow rates and is about 21%, and with the increase in the flow rate of the main channel, it gradually decreases and reaches about 2%.The results show that the discharge coefficient of the single-sided water intake is higher than the three-sided water intake. The average value of the discharge coefficient of the single-sided intake is about 70% higher than that of the three-sided intake.

    Keywords: porous medium, spatially varied flow, porous intake, Physical modeling
  • امین مالدار بادلی، سید عباس حسینی*، بابک فضلی مالیدره، میثم فاضلی

    با توجه به حجم آب ذخیره شده در مخزن سدها و بعضا نزدیکی آنها به مناطق مسکونی، شکست سدها می تواند منجر به خسارات جانی و مالی زیادی گردد. جریان های حاصل از شکست سد عمدتا موجب انتقال رسوبات بستر و تغییرات مورفولوژی پایین دست سد می گردد. در این پژوهش به هدف ارزیابی تاثیر نوع شکست سد و خصوصیات ذرات رسوب بر مکانیزم انتقال رسوبات بستر، مطالعاتی در قالب مدل سازی آزمایشگاهی و عددی پیاده سازی شده است. مدل آزمایشگاهی در فلومی به ابعاد (10*0.5*0.5 m) و مدل سازی عددی با بهره گیری از مدل فلوینت برای شبیه سازی هر دو نوع شکست سد آنی و تدریجی انجام شده است. دو پارامتر اندازه مش بندی و مدل آشفتگی جریان در مدل عددی حساسیت سنجی شده است. نتایج حاصل از حساسیت سنجی مدل عددی نسبت به دو مدل آشفتگی ((k-ɛ/Standard) و (k-ɛ/RNG)) نشان داد که مدل آشفتگیk-ɛ استاندارد دارای خطای مدل سازی 2/57درصد بوده است. با بررسی نتایج حاصل از مدل سازی عددی مشخص گردید که میانگین خطای مدل سازی کمتر از 5درصد بوده که بیانگر دقت بالای مدل عددی و توانایی این مدل در شبیه سازی انتقال رسوبات بستر بر اثر شکست سد بوده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که میزان انتقال رسوبات بستر (تغییرات ضخامت لایه رسوب) در شکست تدریجی سد دارای مقادیر بیشتری نسبت به شکست آنی تحت شرایط مدل سازی یکسان بوده است. همچنین میزان تغییرات ضخامت لایه رسوب با ذرات شن (ذرات درشتدانه d50=20mm) در شرایط شکست تدریجی 7/47درصد بیشتر از شکست آنی بوده، در حالی که این میزان برای ذرات رسوب از نوع مصالح ماسه ای (ذرات ریزدانه d50=4mm) 19/35درصد بوده است.

    کلید واژگان: انتقال رسوب, بستر رسوب ماسه ای, بستر رسوب شنی, مدل آشفتگی, k-ɛ, Standard
    Amin Maldar Badeli, Seyed Abbas Hosseini *, Babak Fazli Malidareh, Meysam Fazeli
    Introduction

    Dams are one of the fundamental infrastructures in every country, which have been used and exploited for purposes such as water storage, flood prevention, and energy production. In the design and construction of large dams, various safety coefficients are always applied based on guidelines and codes, to reduce the risk of dam failure. However, dams are always subject to failure and the probability of dam failure cannot be reduced to zero only by considering these coefficients. The dam's failure can be based on various factors, including water leakage, cavitation (internal erosion), overpass due to insufficient overflow capacity, and liquefaction caused by earthquakes. Due to the amount of water stored in the reservoir of the dams and sometimes their proximity to the residential areas, the failure of the dams can lead to many human and financial losses. Dam failure mainly causes the transfer of bed sediments and morphological changes downstream. According to the presented statistics, the loss of lives in the failure of concrete dams (immediate dam failure) is twice of gravel dams (gradual failure). The main cause of this issue is the different nature and mechanism of dam failure based on its type, such that concrete dam failure is explosive-sudden and earth dam failure is gradual. Therefore, the type of dam break has been considered one of the effective parameters in evaluating bed sediment transport and bed morphology.

    Methods

    In this research, experimental and numerical studies have been carried out in order to investigate the phenomenon of bed sediment transport under two types of instantaneous and gradual dam failure.The experimental model has been implemented in the flume of Babol University Hydraulic Research Center and the instantaneous failure of the dam has been modeled by considering the sediment layer in the dam reservoir and downstream. Also, in these experiments, three types of sediment materials (sand d50=4mm, coarse sand d50=10mm, gravel d50=20mm) have been used as effective variables in bed morphology. Numerical modeling has been implemented in ANSYS software using the Fluent model. In the process of numerical modeling, the experimental models are simulated and two variables of the meshing size and the turbulence model are studied. After the sensitivity measurement of the numerical model and the model calibration, the performance of the numerical model is examined and the error rate of the numerical model is compared to the experimental results. Finally, scenarios have been defined for modeling the phenomenon of sediment transport under instantaneous and gradual dam breaks.

    Results

    Experimental modeling has been carried out in the laboratory flume of the Hydraulic Research Center of Babol University, which has a flume of 10 meters in length, width and height of 0.5 meters. In order to perform numerical modeling, Fluent is used and it is calibrated based on two parameters of the mesh size (0.5, 1, 2 cm) and the turbulence model ((k-ɛ / Standard) and (k-ɛ / RNG)). In addition, the performance of the numerical model has been evaluated based on the results of the experimental model. Experimental modeling has been done based on two instantaneous dam failure models (models A1, B1) with the same thickness of the sediment layer and with different types of sediment materials (types A, B). The results show that in the area of the dam failure (around the position of the opening gate (level 1.5 meters long)) in both models, there was first a decrease in the sediment layer and then an increase in the sediment layer. It is also clear that in model A1, the amount of reduction and increase in the thickness of the sediment layer around the failure zone has greater values than in model B1.Based on the results of the sensitivity analysis of the numerical model with respect to the meshing size, it has been found that the 1 cm meshing has a modeling error of 2.41% compared to the laboratory model. In addition, the results of the sensitivity analysis of the numerical model with respect to turbulence models ( (k-ɛ / Standard) and (k-ɛ / RNG)) showed that the k-ɛ / Standard turbulence model had a modeling error of 2.75% and has been performed better. By examining the results of the numerical modeling, it has been found that the average modeling error is less than 5% (CA1 model has an error of 2.75%, CB1 model has a modeling error of 4.71%), which indicates a high accuracy of the numerical model.In order to numerically model the gradual dam failure in the Fluent model, a movable gate has been used. For this purpose, the movable gate, which has the boundary condition of an impermeable wall, is placed in front of the water reservoir of the dam, and based on passaging time, it leads to an upward movement. In the Fluent model, the moving mesh technique is used to implement the movement of the gate.The results show that the rate of bed sediment transfer and thus the reduction of the thickness of the sediment layer in the gradual failure of the dam had greater values than the instantaneous failure under the same modeling conditions. In other words, the thickness of the sediment layer under the same modeling conditions in Gradual failure has been reduced more than in instantaneous failure. In the gradual dam failure with the movement of the gate, the simulation has been done gradually with the passage of time, so the duration of water discharge as well as the interactions between water and sediment particles is more than the instantaneous failure.By evaluating the results of numerical models, it has been determined that the size of sediment particles (type of sediment material) has been an effective parameter in the changes of bed morphology in both instantaneous and gradual dam failures. The percentage of sediment layer changes in conditions of instantaneous failure compared to gradual failure for gravel materials (Type A material) has been equivalent to 7.47%, for sand materials (Type B material) equivalent to 19.35%, and for intermediate materials (Type C material) equivalent to 11.52%.

    Keywords: Sediment transport, Sandy Sediment Bed, Gravelly Sediment Bed, Turbulence model, k-ɛ, Standard
  • نیکتا مهدی پور*، سید عباس حسینی، سید علی اکبر هدایتی، مهدی ذوالفقاری، حمیده کردی، سارا حق پرست

    تحقیق حاضر به منظور بررسی فعالیت ضدمیکروبی ریزجلبک جنس سندسموس Scenedesmus sp.و اسپیرولینا پرورش یافتهSpirulina platensis در محیط کشتBG-11 و پساب تاسیسات آب شیرین کن واحد بندرترکمن- استان گلستان در ممانعت از رشد، تکثیر باکتری گرم مثبت استافیلوکوکوس اوریوس Staphylococcus aureus و گرم منفی اشرشیا کلیEscherichia coli صورت گرفت. جلبک ها به روش آبی- الکلی به نسبت (500 سی سی الکل و 50 سی سی آب مقطر) عصاره گیری شده و تعیین حداقل غلظت بازدارندگی (MIC) با روش Broth micro dilution (پلیت های 96 خانه) بررسی شد و با میزان فعالیت ضدباکتریایی رشد یافته در آب محیط زیست معمول خود مقایسه شدند. نتایج دو باکتری مذکور در حضور غلظت های مختلف عصاره آبی- اتانولی طی 24 ساعت نشان داد که در عصاره استخراج شده جنس سندسموس و اسپیرولینا پرورش یافته در محیط کشت BG-11 و رقت های 50 و100 درصد پساب، در برابر باکتری های استافیلوکوکوس اوریوس و اشرشیا کلی طی (24 ساعت) حداقل غلظت مهارکنندگی (MIC) وجود نداشت. عصاره سندسموس پرورش یافته در BG-11 با غلظت 25 و 50 میلی گرم در میلی لیتر نسبت به اسپرولینا در ساعات اولیه میزان حجم باکتری اشرشیا کلی بیشتری دارد. با افزایش غلظت میزان حجم باکتری در ساعات اولیه کمتر می شود. عصاره اسپیرولینا پلاتنسیس پرورش یافته در BG-11 نسبت به سندسموس در ساعات اولیه مقاومت بالایی به باکتری استافیلوکوکوس نشان دادند. لذا در همه غلظت های دو عصاره طی زمان (2-4 ساعت) افزایش حجم باکتری استافیلوکوکوس نشان دادند. بنابراین اسپیرولینا پرورش یافته در پساب 100درصد نسبت به سندسموس در ساعات پایانی روند ثابتی را داشته و مقاومت بیشتری در برابر استافیلوکوکوس را نشان دادند.

    کلید واژگان: آب شیرین کن, تصفیه زیستی, پساب, میکروجلبک
    Nikta Mehdipour *, Seyeyd Abbas Hoseini, Seyyed Aliakbar Hedayati, Mehdi Zolfagahri, Hamideh Kordi, Sara Haghparast

    The aim of this study was investigating the antimicrobial activity of microalgae Sandosmus and Spirulina cultivated in the BG-11 culture medium and the effluent of the desalination facility of Bandar Turkmen unit, Golestan province, in inhibiting the growth of Gram-positive (Staphylococcus aureus) and Gram-negative (Escherichia coli) bacteria. Algae were extracted by water-alcohol method in proportion (500cc of alcohol and 50cc of distilled water) and determination of minimum inhibitory concentration (MIC) was checked by broth micro dilution method (96 house plates), and were compared to their usual environment with the amount of antibacterial activity grown in water. The results of two mentioned bacteria in the presence of different concentrations of aqueous-ethanolic extract within 24 hours showed that in the extract of the genus Sandosmus and Spirulina grown in BG-11 culture medium and 50 and 100% effluent dilutions, there was no antibacterial effect against Escherichia coli and Staphylococcus aureus bacteria during (24 hours). Sandosmus extract grown in BG-11 with 25 and 50 concentrations had higher E. coli bacteria volume than spirulina in the early hours. As the concentration increases, the volume of bacteria decreases in the early hours. Spirulina extract grown in BG-11 showed high resistance to Staphylococcus bacteria in the early hours compared to Sendesmus. Sendesmus extract grown in 50% wastewater compared to Spirulina had the highest amount of E. coli bacteria in the final hours, so it showed a high resistance to E. coli compared to spirulina. Also, in the extract of Sandosmus grown in 50% wastewater at concentrations of 25, 100 and 200 mg/ml in the final hours, the volume of Staphylococcus bacteria was higher than the concentration of 50 mg/ml, and in spirulina there was a constant trend in the final hours. In both extracts grown in 100% wastewater against E. coli bacteria in all concentrations within 4 hours, they showed the highest amount of bacteria. Therefore, in all concentrations of both extracts, they showed an increase in the volume of Staphylococcus bacteria over time (2-4 hours). Therefore, spirulina grown in 100% wastewater had a stable trend in the last hours compared to Sandosmus and showed more resistance to staphylococcus.

    Keywords: Microalgea, Biological treatment, Effluent, Desalination plant
  • امیر حاجی زاده، سید عباس حسینی*، سامان جوادی، وهاب امیری
    هدف اصلی این مطالعه، بررسی موضوع سلامت انسان به دلیل مصرف مداوم آب های زیرزمینی آلوده به نیترات در بین گروه های سنی مختلف مردم در مجاورت محل دفن زباله شهر لاهیجان است. از اینرو در این مطالعه، 34 نمونه آب زیرزمینی در طول فصل تر (آبان ماه) و خشک (شهریورماه) جمع آوری شد و در آزمایشگاه آنالیز شدند. غلظت نیترات در فصل تر 18 تا 30 میلی گرم در لیتر با میانگین 24/2 میلی گرم در لیتر و در فصل خشک هشت تا 24 میلی گرم در لیتر با میانگین 14/5 میلی گرم در لیتر متغیر بود. مقدار شاخص آلودگی نیتروژن NPI نشان داد در فصل تر 23 درصد نمونه ها سالم و 77 درصد مکان نمونه، آلودگی کم و در فصل خشک 82 درصد نمونه ها سالم و 18 درصد از نمونه ها دارای آلودگی کم است. مدل ارزیابی ریسک غیرسرطان زایی نشان داد که مسایل بهداشتی در میان گروه های سنی مختلف از جمله نوزادان، کودکان، جوانان، بزرگسالان و سالمندان قرار دارند. نتایج ریسک سرطان زایی نشان داد که در فصل تر 65 درصد نمونه های آب زیرزمینی و در فصل خشک 18 درصد نمونه ها برای آشامیدن گروه سنی شش تا 12 ماه نامناسب است. منابع شناسایی شده نیترات عبارتند از منابع نیترات یافت شده در منطقه مورد مطالعه، فعالیت های انسان زایی مانند محل دفن زباله لاهیجان و زباله های ساکنین روستا می باشد. بنابراین، بازرسی دوره ای آب، چک آپ بهداشتی و تصفیه خانه مشترک در مناطق روستایی، اقدامات اصلاحی است که باید برای کاهش اثرات شدید آب آشامیدنی آلوده به نیترات در منطقه مورد مطالعه انجام شود.
    کلید واژگان: آبخوان لاهیجان, آب زیرزمینی, آلودگی, دفن زباله, ریسک سلامتی انسان
    Amir Hajizadeh, SEYED ABBAS Hosseini *, Saman Javadi, Vahab Amiri
    The main purpose of this article is to investigate the issue of human health due to the continuous consumption of nitrate-contaminated underground water among people of different age groups in the vicinity of Lahijan depot. Therefore, in this study, 34 groundwater samples were collected during the wet (November) and dry (September) seasons, and the main ions were analyzed in the laboratory. Nitrate concentration in the wet season varied from 18 to 30 mg/L with an average of 24.2 mg/L and in the dry season from 8 to 24 mg/L with an average of 14.5 mg/L. The amount of NPI nitrogen pollution index showed that in the wet season, 23% of the samples are healthy and 77% of the sample locations have low pollution, and in the dry season, 82% of the samples are healthy and 18% of the samples have low pollution. The noncarcinogenic risk assessment model showed that health issues are among different age groups, including infants, children, youth, adults, and the elderly. The results of the carcinogenic risk showed that in the wet season, 65% of the underground water samples and in the dry season, 18% of the samples are unsuitable for drinking by the age group of 6 to 12 months. Identified sources of nitrates include nitrate sources found in the study area, anthropogenic activities such as Lahijan landfill and village residents' waste. Therefore, periodic water inspection, health check-up and common treatment plant in rural areas are corrective measures that should be taken to reduce the severe effects of nitrate-contaminated drinking water in the study area.
    Keywords: Lahijan Aquifer, Groundwater, Pollution, Waste disposal, Human health risk
  • احمدعلی ایمانی، سید علی اکبر هدایتی*، سید عباس حسینی، رامتین جولائی، رسول قربانی، سمیرا داد

    فعالیت شرکت های تعاونی از جمله فعالیت های مهم بخش شیلات بوده و آگاهی از عملکرد و میزان بازدهی اقتصادی آن می-تواند در تصمیم گیری در خصوص سرمایه گذاری در این بخش و نیز برنامه ریزی های اقتصادی موثر واقع شود. تحقیق حاضر با هدف تعیین نقش تعاونی ها در بهره برداری بهینه اقتصادی از آببندان های دو منظوره در پرورش آبزیان استان مازندران از 20 تعاونی منتخب در سال 1396-1395 صورت گرفت. جهت اطمینان از بی نقص بودن پرسشنامه، قبل از شروع مراحل اصلی اجرای پژوهش، به پنج واحد به صورت تصادفی مراجعه و پرسشنامه مزبور با ضریب آلفا کرونباخ مورد بازنگری مجدد و نهایی قرار گرفت. نتایج نشان داد که صنعت صید استان مازندران از جمله فعالیت های مولد بوده و نقش موثر در تحول بخشیدن به شیوه های بهره برداری امکانات استانی دارد. روش تحلیل فراگیر داده ها کارایی نسبی هر نقطه تولیدی را از راه محاسبه نسبت کل فرآورده ی وزنی به کل نهاده ی وزنی ارایه می کند. با توجه به میانگین کارایی فنی بدست آمده، مشخص گردید که اکثر تعاونی های تولیدی آببندان ها از نهاده ها و امکانات تا حد ممکن به طور کارآمد استفاده نموده و با توجه به میانگین کارایی فنی محاسبه شده (به طور متوسط بالای 83 درصد)، در صورت استفاده بهتر از این عوامل می توانند کارایی تکنیکی واحد ها را 8/20 درصد افزایش دهند. در این راستا و با استناد به روش برنامه ریزی خطی ارایه شده برای این واحدها می توان برای تولید و مقادیر هدف هر واحد برنامه ریزی کرد.

    کلید واژگان: شرکت تعاونی, آبزی پروری دو منظوره, آب بندان, مازندران
    Ahamd Ali Imani, Seyeyd Ababs Hoseini, Ramtin Joolaei, Rasould Ghorbani, Samira Dad

    The activity of cooperatives is one of the important activities of the fisheries sector and its knowledge performance and economic funds can be effective in deciding on investment in this sector as well as economic planning. The aim of this study was to determine the role of cooperatives in the optimal economic use of dual-purpose dams in aquaculture in Mazandaran province from 20 selected cooperatives in 2016-2017. To ensure the completeness of the questionnaire, before starting the main stages of the research, five units were randomly referenced and the questionnaire was reviewed and finalized with Cronbach's alpha coefficient. The results showed that the fishing industry of Mazandaran province is one of the productive activities and has an effective role in transforming the methods of exploiting provincial facilities. The comprehensive data analysis method presents the relative efficiency of each production point by calculating the ratio of the total weighted product to the total weighted input. According to the obtained average technical efficiency, it was found that most sealing cooperatives used inputs and facilities as efficiently as possible and according to the calculated average technical efficiency (above 83% on average), if these factors are used better, they can increase the technical efficiency of the units by 20.8%. In this regard, and based on the linear programming method provided for these units, it is possible to plan for the production and target values of each unit.

    Keywords: Cooperative Company, Dual Purpose Aquaculture, dam, Mazandaran
  • علینقی مقصودلو*، سید عباس حسینی، رسول قربانی، عبدالعظیم فاضل، سعید اسماعیل پور پوده

    هدف از این تحقیق، ارزیابی اثرات محیطی پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان Oncorhynchus mykiss (Walbaum, 1792) در قفس است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از اطلاعات مربوط به ذخیره سازی ماهی قزل آلای رنگین کمان در قفس-های شناور مستقر در بخش جنوبی دریای خزر انجام گرفت. نتایج نشان داد که با توجه به برآورد میزان نیتروژن و فسفر خروجی قفس های مورد مطالعه و غلظت آنها در عمق 25 متری از سطح دریا، حداکثر ظرفیت پرورش ماهی در قفس حدود 100 تن بیوماس تولیدی می باشد. در بررسی میانگین اثرات با روش لیوپلد ایرانی نیز پرورش 100 تن ماهی قزل آلای رنگین کمان در قفس های دریایی دارای اثرات تخریبی ناچیز و ضعیف است. نتایج این تحقیق، موید حداکثر ظرفیت تولید حدود 100 تن در هر مجتمع پرورش در بخش جنوبی دریای خزر با حفظ فاصله حداقل 500 متری از مجتمع دیگر است.

    کلید واژگان: دریای خزر, قفس, اثرات محیطی, ماهی قزل آلای رنگین کمان
    Alinaghi Maghsoudlou *, Seyed Abbas Hoseini, Rasoul Ghorbani, Abdolazim Fazel, Saeed Esmaeilpoor Poode

    The aim of this study was to evaluate the environmental effects of growing rainbow trout Oncorhynchus mykiss (Walbaum, 1792) culture in cages. Data analysis was performed using information related to the storage of rainbow trout in floating cages located in the southern part of the Caspian Sea. The results showed that according to estimating the amount of nitrogen and phosphorus output of the studied cages and their concentration at a depth of 25 meters sea level, the maximum fish farming capacity in the cage is about 100 tons of biomass produced. In the study of the average effects by the Iranian Leopold method, breeding 100 tons of rainbow trout in sea cages has negligible and weak destructive effects. The results of this study confirm the maximum production capacity of about 100 tons in each breeding complex in the southern part of the Caspian Sea by maintaining a distance of at least 500 meters from other complexes.

    Keywords: Caspian Sea, cage, environmental effects, rainbow trout
  • امیرمحمد هوشمند، سید عباس حسینی*، باقر قرمزچشمه
    مقدمه

    از جمله راهکارها برای مدیریت سیل، پهنه بندی سیلاب در دوره بازگشت های مختلف است که می تواند ابزاری اساسی در تعیین راهبردهای توسعه و کاهش خسارت سیلاب باشد. محاسبه خسارت سیلاب در کاربری های موجود اطلاعات مفیدی برای سازمان های مختلف همانند بیمه قرار می دهد تا از میزان خسارت در کاربری های مختلف در صورت وقوع سیلاب مطلع شوند.

    روش

    روش مورد استفاده در این مقاله استفاده از نمودارهای جهانی است که تعیین خسارت بر اساس عمق سیل می باشد. منطقه مورد مطالعه واقع در حوضه رودک می باشد. در این راستا ابتدا نقشه ها، داده های هیدرولوژیکی مورد نیاز و DEM منطقه مورد مطالعه تهیه شد. در ادامه با توجه به داده های دبی حداکثر لحظه ای سالانه در ایستگاه هیدرومتری رودک با توزیع لوگ نرمال (به عنوان بهترین توزیع) برازش داده شده و میزان دبی در چهار دوره بازگشت به دست آمد سپس هیدروگراف واحد به روش SCS  برای دوره بازگشت های مختلف حاصل شد. در ادامه با استفاده از مدل HEC-RAS2D پهنه سیل با دوره بازگشت های مذکور به دست آمده و در نهایت بر اساس توابع جهانی خسارت-عمق میزان شدت خسارت وارده در دوره بازگشت های مختلف بر اساس کاربری های مختلف اعم از مسکونی، تجاری، کشاورزی، حمل و نقل محاسبه شد.

    یافته ها

    با مقایسه نتایج نقشه های پهنه بندی سیلاب و خسارت وارده که با افزایش دوره بازگشت سیلاب میزان خسارت وارده و مساحت پهنه پرخطر افزایش می یابد. میزان پهنه سیلاب در دوره بازگشت های 5، 25، 50 و 100 ساله به ترتیب تقریبا برابر با 9/17، 9/18، 4/19، 9/19 هکتار می باشد. بیشترین خسارت وارده مربوط به اراضی کشاورزی و سپس اراضی با کاربری تجاری می باشد. میزان افزایش خسارت وارده به منطقه بین سیلاب 5 و 25 حدود 47 درصد، بین سیلاب 25 و 50 ساله حدود 6 درصد، و بین سیلاب 50 و 100 ساله حدود 15 درصد می باشد.

    نتیجه گیری

    بر اساس توجیهات اقتصادی و فنی می توان سیلاب 50 ساله برای تعیین طرحهای حفاظت سیلاب منطقه پیشنهاد نمود و حتما باید طرحهای حفاظت مورد توجه جدی قرار گیرد.

    کلید واژگان: هیدرولیک, دبی, خسارت سیل, سیلاب, پهنه بندی سیلاب
    Amir Mohammad Hooshmand, Seyed Abbas Hosseini *, Bagher Ghermezcheshmeh
    Introduction

    One of the solutions for flood management is flood zoning in different return periods, which can be an essential tool in determining development strategies and reducing flood damage. Calculating flood damage in existing uses provides useful information for various organizations such as insurance to be aware of the amount of damage in different uses in the event of a flood.

    Methods

    The study area is located in Rudak basin. In this regard, first maps, required hydrological data and DEM of the study area were prepared. Then, according to the flow data, the maximum annual moments in Rudak hydrometric station were fitted with normal log distribution (as the best distribution) and the flow rate was obtained in four return periods. Then, a single hydrograph was obtained by SCS method for different return periods. Then, using the HEC-RAS2D model, the flood zone with the mentioned return period is obtained and finally, based on the global damage-depth functions, the amount of damage in the return period is based on different uses, including residential, commercial, agricultural, roads was calculated.

    Findings

    By comparing the results of flood zoning and damage maps, which with increasing flood return period, the amount of damage and the area of ​​high-risk zone increases. The amount of flood zone in the return periods of 5, 25, 50 and 100 years is equal to 17.9, 18.9, 19.4, 19.9 hectares, respectively. Most of the damage is related to agricultural lands and then lands with commercial use. The rate of increase in damage to the area between floods 5 and 25 return period is about 47%, between floods 25 and 50 return period is about 6%, and between floods 50 and 100 years is about 15%. Therefore, a 50-year flood can be proposed to determine the flood protection plans of the region.

    Keywords: Hydraulics, run off, Damage, flood, Inundation map
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات فرهنگی، دانشگاه باقرالعلوم
  • سید عباس حسینی داورانی
    حسینی داورانی، سید عباس
    دانش آموخته دکتری جامعه شناسی سیاسی، گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی کرمانشاه
  • سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    دانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری داخلی جراحی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
  • سید عباس حسینی اسلام
    حسینی اسلام، سید عباس
    دانش آموخته دکتری حقوق خصوصی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کیش
  • دکتر سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    دانشیار مهندسی عمران، دانشکده صنعت و معدن، دانشگاه یاسوج
  • سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    دانش آموخته دکتری علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس
  • سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    استادیار فناوری صید، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور
  • دکتر سید عباس حسینی
    حسینی، سید عباس
    دانشیار دانشکده عمران هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال