سید فاضل زینت مطلق
-
زمینه و هدف
سواد سلامت بیان گر ظرفیت فرد در دستیابی، تفسیر و درک اطلاعات ضروری برای خدمات مورد نیاز و تصمیم گیری های مناسب در زمینه سلامت است. در ایران اطلاعات ضد و نقیضی در مورد وضعیت سواد سلامت گروه های مختلف به خصوص دانشجویان رشته های پزشکی و دندان پزشکی وجود دارد، لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی سطح سواد سلامت دانشجویان رشته پزشکی و دندان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج بود.
روش بررسیاین یک مطالعه توصیفی مقطعی می باشد که در سال 1402 بر روی 171 نفر از دانشجویان رشته دندانپزشکی و پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج انجام شد. حجم نمونه به روش تصادفی سیستماتیک و نیز با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سواد سلامت، که به وسیله منتظری و همکاران طراحی و روان سنجی شده است، به صورت خودگزارش دهی جمع آوری شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری شاپیروویلک، تی مستقل، آنوا و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هااز 171 دانشجوی شرکت کننده در پژوهش، 83 نفر مرد و 88 نفر زن بودند. 33 نفر از دانشجویان مورد مطالعه در رشته دندانپزشکی و 138 نفر در رشته پزشکی در حال تحصیل بودند. 4/75 درصد دانشجویان مورد بررسی، از سواد سلامت کافی و 4/6 درصد سواد سلامت عالی برخودار می باشند. بر اساس نتایج سواد سلامت دانشجویان و جنسیت، متاهل و مجرد بودن و وضعیت اقتصادی اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. از سوی دیگر بین سواد سلامت دانشجویان و سال ورودی و هم چنین سن اختلاف معنی دار آماری وجود داشت (05/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به نقش فعال دانشجویان به ویژه دانشجویان رشته پزشکی و دندانپزشکی در قبال سلامتی خود و جامعه، دارا بودن سطح بالایی از سواد سلامت در بین این قشر از جامعه ضروری می باشد، که با توجه به نتایج مطالعه این مساله می تواند مسئولین و سیاستگذاران در خصوص فراهم کردن شرایط برای مداخلات لازم برای افزایش سطح سواد سلامت دانشجویان باشد، موثر باشد.
کلید واژگان: سواد سلامت, دانشجویان دندانپزشکی, دانشجویان پزشکیArmaghane-danesh, Volume:29 Issue: 3, 2024, PP 432 -443Background & aimHealth literacy expresses the capacity of a person to obtain, interpret and understand the necessary information for needed services and appropriate decisions in the field of health. In Iran, there is conflicting information about the health literacy status of people, especially medical and dental students, as well as the opinion that these students will enter the medical community later and it is necessary to check their literacy level; Therefore, in the present research, the level of health literacy of dental and medical students of Yasuj University of Medical Sciences was evaluated.
MethodsThe present descriptive-cross-sectional study was conducted on 171 students of dentistry and medicine at Yasuj University of Medical Sciences in 2022. The sample size was selected by systematic random method and using Cochran's formula. The Health Literacy Questionnaire of Montazeri and colleagues (HELIA) was used to collect information. The data was analyzed using SPSS ver. 25 software and a significance level of 0.05.
ResultsOut of 171 students participating in the present study, 83 were male and 88 were female. Thirty-three of the participants were studying dentistry and 138 were studying medicine. 75.4% of students had sufficient health literacy and 6.4% had excellent health literacy. Based on the results, there was no statistically significant difference between the health literacy of dental and medical students of Yasuj University of Medical Sciences in terms of gender, being married or single, economic status and place of residence. According to the, entry year and age, there was a statistically significant difference (P<0.05).
ConclusionConsidering the active role of students, especially those in the fields of medicine and dentistry, in their own health and that of society, there is a need for a high level of health literacy among this segment of the population. The results of this study suggest that addressing this issue can be effective for officials and policymakers in creating conditions for necessary interventions to increase the health literacy level of students.
Keywords: Health Literacy, Dental Students, Medical Students -
زمینه و هدف
فشارخون بالا یکی از مهم ترین علل مرگ و میر زودرس در سراسر جهان است. از جمله راه های کنترل فشارخون بالا اصلاح سبک زندگی به خصوص توجه به رفتارهای تغذیه ای ازجمله کاهش مصرف مواد غذایی حاوی نمک است، لذا هدف از این مطالعه بررسی کاربرد نظریه شناختی اجتماعی در پایبندی به رژیم غذایی کم نمک در بیماران مبتلا به فشارخون بالا بود.
روش بررسیاین یک مطالعه توصیفی مقطعی می باشد که در سال 1400 بر روی 100 بیمار مبتلا به فشارخون بالای تحت پوشش مراکز جامع سلامت شهر چرام در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای پایبندی به رژیم غذایی کم نمک مبتنی بر پرسشنامه تعدیل یافته تاثیر سطح فعالیت های خودمراقبتی در فشارخون بالا و پرسشنامه محقق ساخته سازه های تیوری شناختی اجتماعی بندورا شامل؛ سازه های خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و خودتنظیمی بود. بیمارانی که معیارهای ورود به پژوهش را داشته اند به صورت تصادفی انتخاب و با کمک کارشناس بیماری ها پرسشنامه ها تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل قرار شدند.
یافته هادامنه سنی شرکت کنندگان40 تا 69 سال با میانگین 29/7±26/57 بود، که 61 درصد زن و 39 درصد مرد بودند. 34 نفر (34 درصد) از شرکت کنندگان بی سواد، 20 نفر (20 درصد) تحصیلات دانشگاهی و 27 درصد سابقه خانوادگی فشارخون داشتند. میانگین فشارخون سیستولیک 22/10±95/136 و میانگین فشارخون دیاستولیک 44/5±56/85 بود. میزان پایبندی به رژیم غذایی کم نمک در بیماران مورد بررسی 32 درصد : 4/34 درصد زنان و 3/33 درصد از مردان بودند. لذا با بهره گیری از آنالیز رگرسیون خطی مشخص شد که سازه های تیوری شناختی اجتماعی در مجموع 20 درصد از واریانس پایبندی به رژیم غذایی کم نمک را پیش بینی می کنند.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاکی از پایین بودن میزان پایبندی به رژیم غذایی کم نمک در بیماران مورد بررسی بود که می تواند زنگ خطری برای بیماران و سیستم بهداشتی درمانی باشد که با اجرای برنامه های درمانی مداخله ای و به کارگیری راهبردهای آموزشی در زمینه حمایت اجتماعی خانواده و خودتنظیمی می توان نقش بسزایی در افزایش پایبندی به رژیم غذای کم نمک و کنترل بیماری فشارخون داشت.
کلید واژگان: پایبندی به رژیم غذای کم نمک, تئوری شناختی اجتماعی, فشارخون بالا, خود تنظیمی, حمایت اجتماعی خانوادهBackground & aimHigh blood pressure is one of the most important causes of premature death worldwide. One of the ways to control high blood pressure is lifestyle modification, especially paying attention to nutritional behaviors, such as reducing the consumption of salt-containing foods, therefore the purpose of the present study was to investigate the application of social cognitive theory in adherence to a low-salt diet in patients with high blood pressure.
MethodsThe present descriptive-cross-sectional study was conducted in 2021 on 100 patients with high blood pressure covered by comprehensive health centers in the city of Charam, located in the Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province. Data collection tools included a questionnaire on adherence to a low-sodium diet, based on a modified version of the self-care activities level adjustment questionnaire in hypertension, and a researcher-made questionnaire consisting of components from the Bandura Social Cognitive Theory, including self-efficacy, social support, and self-regulation. Patients meeting the inclusion criteria were randomly selected, and with the assistance of a disease specialist, questionnaires were completed. The collected data were analyzed using Pearson correlation and linear regression statistical tests.
ResultsThe participants' age ranged from 40 to 69 years, with a mean of 57.26 ± 29.7. 61% were female and 39% were male. 34 participants (34%) were illiterate, while 20 participants (20%) had university education. 27% had a family history of hypertension. The mean systolic blood pressure was 136.95 ± 10.22, and the mean diastolic blood pressure was 85.56 ± 5.44. The adherence rate to a low-salt diet among the studied patients was 32% (34% for females and 33% for males). Linear regression analysis revealed that the social cognitive theory predicts for 20% of the variance in adherence to a low-salt diet
ConclusionThe findings indicated a low level of adherence to a low- salt diet among the studied patients. This can serve as a warning sign for both these patients and the healthcare system. Implementing interventional treatment programs and utilizing educational strategies, particularly in the areas of family social support and self-regulation, can play a significant role in increasing adherence to a low-sodium diet and controlling hypertension for these individuals.
Keywords: Adherence to a low-salt diet, Social cognitive theory, Hypertension, Self-regulation, Family social support -
زمینه و هدف
پسماندهای بیمارستانی حاوی طیف وسیعی از میکروارگانیسم ها بوده و به دلیل خواص خطرناک به مدیریت خاص نیاز دارند و دفع نامناسب آنها برای محیط زیست و سلامت عمومی تهدید جدی محسوب می شود. لذا هدف از این مطالعه تعیین و تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر تیوری رفتار برنامه ریزی شده بر رفتارهای کارکنان در مدیریت پسماند بیمارستان حافظ شیراز بود.
روش بررسیاین یک مطالعه نیمه تجربی می باشد که در سال 1398 بر روی پرسنل بیمارستان حافظ شیراز شامل دو گروه درمانی و خدمات، طراحی و انجام شد. جامعه آماری این پژوهش به صورت تمام شماری شامل کلیه پرسنل درمان (170نفر) و خدمات (32 نفر) بود. ابزارهای اندازه گیری این پژوهش شامل پرسشنامه تیوری رفتار برنامه ریزی شده و سنجش آگاهی بود که روایی و پایایی آن به وسیله متخصصین برآورد و مورد استفاده قرار گرفت. سایر ابزارها چک لیست ارزیابی مدیریت پسماند شامل؛ زیرساخت مدیریت، تفکیک، جمع آوری، حمل، نگهداری موقت، دفع و فرم توزین پسماند بود. این مطالعه در دو مرحله قبل و بعد از مداخله آموزشی اجرا شد، در مرحله اول اطلاعات قبل از مداخله با استفاده از پرسشنامه ها، چک لیست ارزیابی مدیریت پسماند و توزین پسماندها(به مدت یک هفته مستمر) جمع آوری گردید، سپس محتوای آموزشی طراحی شد. در مرحله دوم 2 ماه پس از مداخله آموزشی گروه های درمان و خدمات مجددا پرسشنامه ها را پاسخ دادند، تکمیل چک لیست و توزین پسماندها نیز انجام شد. داده های جمع آوری شده با استفاده آزمون های تی زوجی و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاپس از انجام مداخله آموزشی در نمرات آگاهی (001/0>p)، نگرش (001/0>p)، نرم های انتزاعی (001/0>p)، کنترل رفتاری درک شده (001/0>p) و قصد رفتاری (001/0>p) هر دو گروه درمان و خدمات تفاوت معنی داری دیده شد. پس از مداخلات آموزشی نیز تفاوت معنی دار در سرانه پسماند عادی (05/0>p) مشاهد شد. در سرانه پسماندهای عفونی، نوک تیز و برنده و شیمیایی دارویی تغییر معنی داری مشاهده نشد (05/0≥p). مدیریت پسماند در زمینه تفکیک (001/0>p) جمع آوری (001/0>p)، حمل (001/0>p) و دفع (001/0>p) اختلاف معنی دار داشت. زیرساخت مدیریت و نگهداری موقت قبل و بعد از مداخله آموزشی یکسان بود.
نتیجه گیرییافته های پژوهش حاضر نشان داد که مداخلات آموزشی مبتنی بر نظریه رفتار برنامه ریزی شده در ارتقا آگاهی کارکنان درمان و خدمات و بهبود مدیریت پسماندهای بیمارستانی تاثیرگذار بود، هم چنین استفاده از راهبردهای آموزشی و محتوای آموزشی مناسب می تواند در ارتقای کیفی مداخلات آموزشی بیفزاید.
کلید واژگان: مدیریت پسماند, تغییر رفتار, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, بیمارستان حافظArmaghane-danesh, Volume:28 Issue: 6, 2024, PP 795 -814Background & aimHospital wastes contain a wide range of microorganisms and require special management due to their dangerous properties, and their improper disposal is considered a serious threat to the environment and public health. Therefore, the purpose of the present study was to determine and influence the educational intervention based on the theory of planned behavior on the behaviors of employees in the waste management of Hafez Hospital of Shiraz, Iran.
MethodsThe present interval study was conducted in 2018 on all healthcare personnel (170 people) and service workers (32 people) of Hafez hospital of Shiraz, Iran. The statistical population of the present study was completed by enumeration. The measurement tool in the present study was a questionnaire based on the theory of planned behavior and knowledge assessment which its validity and reliability were estimated and used by experts. Other tools included a waste management evaluation checklist which included management infrastructure, separation, collection, transportation, temporary storage, disposal, and weighing form of hospital wastes. The present study was conducted in two stages before and after the educational intervention. In the first stage, before the educational intervention, information was collected through questionnaires, a waste management evaluation checklist, and waste weighing continuously for a week. Then the educational content was designed. Two months after the educational intervention, in the second stage, the health care and service workers completed the questionnaires once more. Moreover, the checklist was completed and the waste was weighed over again. Obtained data were analyzed using SPSS software version 22 and parametric (paired t-test) and non-parametric (Wilcoxon) tests.
ResultsThe findings indicated a significant difference in the mean score of knowledge, attitude, subjective norms, perceived behavioral control, and behavioral intention among both group health care workers and service workers after the intervention (P<0.001). After educational interventions, a significant difference in normal waste per capita was found (P<0.05). No significant difference was observed in infectious waste, sharp waste, and pharmaceutical chemical waste per capita(P≥0.005). There was a significant difference in waste management in terms of separation, collection, transportation, and disposal (P<0.001). The infrastructure management and temporary maintenance were the same before and after the educational intervention.
ConclusionThe findings of the present study indicated that educational interventions based on the theory of planned behavior are effective in raising the awareness of health care and service workers and improving hospital waste management. Furthermore, the use of educational strategies and appropriate educational content can increase the quality of educational interventions.
Keywords: Waste management, Behavior change, Theory of planned behavior, Hafez Hospital -
Poor medication adherence in people with hypertension can lead to the development of cardiovascular complications, quality of life and reduce health care costs will increase. This study was conducted to investigate the factors related to medication adherence using social cognitive theory in hypertensive patients in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad provinces (Iran). This cross-sectional study was conducted among 1836 patients (male and female) with hypertension under the urban and rural health centers in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad provinces who met the inclusion criteria. Data collection tools were an adherence to medication questionnaire based on a modified questionnaire on the measured using the H-hypertension self-care activity level effects and the Bandura social cognitive theoretical constructs questionnaire (including self-efficacy structures, social support, outcome expectation, Outcome Expectancy and self-regulation). Data was analyzed using SPSS-21 at 95% significant level. The rate of medication treatment among participants was 74.8% (75.5% women and 73.7% men). 31.2% of participants had control over their blood pressure. Adherence to medication was weak in patients. So that 35.7% of men and 36.1% of women have medication adherence. Linear regression analysis revealed that outcome expectation, family social support, self-regulation, and outcome Expectancy accounted for a total of 59% of the variance in medication adherence. Findings indicated that the status of medication adherence in the studied patients was poor, which indicates the lack of necessary training on the importance of adherence to drug use to patients. Considering the correlation between the constructs of social cognitive theory and medication adherence, the constructs of this theory can be used in adherence to medication training in hypertensive patients.
Keywords: Adherence to medication, Social Cognitive Theory, Hypertension, Self-Regulation, Self-Efficacy -
مقدمهیکی از مهمترین مسائل در بخش سلامت و بویژه در مراکز درمانی کیفیت مراقبت می باشد، و ایمنی بیماریکی از مهمترین عناصری تشکیل دهنده کیفیت مراقبت می باشد.هدف این مطالعه تعیین وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار وارتباط آن با رخدادهای گزارش شده در بیمارستان های شهر یاسوج می باشد.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی مقطعی بر روی 361نفر از کارکنان درمانی بیمارستانهای شهر یاسوج در سال 1393انجام گرفت. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه بررسی فرهنگ ایمنی بیمار) جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری spss ورژن 21 تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که بعد کارتیمی بین واحدهای بیمارستان(89/71درصد) به همراه انتظارات و اقدامات مدیریت (38/66 درصد)در راستای ایمنی بیشترین امتیاز و پاسخ غیر تنبیهی به خطاها (79/48 درصد) و حمایت مدیر (88/55 درصد) کمترین امتیاز را کسب نمودند. 7/73 درصد کارکنان سه بیمارستان در 12 ماه گذشته سابقه هیچ گونه گزارش رخدادی را نداشته اند.نتیجه گیریاین بیمارستانها می توانند با تکیه بر نقاط قوت خود از نظر فرهنگ ایمنی بیمار و تلاش درجهت برطرف کردن نقاط ضعف خود، برای ایجاد محیطی ایمن و جوی مساعد تلاش نمایند. همچنین با افزایش تعداد کارکنان در بخش های دارای حجم زیاد کاری و کاهش ساعت کاری و ایجاد سیستم گزارش دهی به ارتقاء هرچه بیشتر ایمنی و فرهنگ ایمنی بیمار کمک می کند.
کلید واژگان: ایمنی بیمار, فرهنگ ایمنی, بیمارستان, خطاهای پزشکیArmaghane-danesh, Volume:20 Issue: 10, 2016, PP 935 -946Background and AimOne of the most important problems in the health sector, particularly in clinical centers, is the quality of healthcare. Patient safety is one of the most important elements in creating health care quality due to the fact that it is a critical component to the quality of health care and many errors are present in patient care and treatment practices.. Thus, the aim of the present study was to determine the status of the patient safety culture and its relationship with events reported in Yasuj hospitals.MethodsThe present descriptive cross-sectional study was conducted on 361 medical staff of Yasuj hospitals. The data were collected through a hospital survey on patient safety culture. The collected data were analyzed by using SPSS statistics soft ware version 21, using Descriptive methods, Pearson Coefficient, ANOVA, and T-Test.ResultsThe results of the present study revealed that the teamwork among hospital units (71/89percent), with expectations and management measures (66/38%) in the case of safety obtained the most score and non-punitive response to errors (48/79%) and manager support (55/88 percent) obtained the least score. 73/7% of employees of three hospitals in the past 12 months did not report any event. In addition, there was a meaningful statistical relationship between the total score of safety culture and reporting the events. In this study, 15.5 % of respondents assess their safety culture in work as good, 44.3 % as acceptable and 30.5 percent reported poor. The overall safety culture among the three studied hospitals was 61.81 %. Results confirmed that the culture safety of patient in studied hospitals was average.ConclusionsThe hospitals may rely on their strong points in terms of patient safety culture and try to remove their weak points to form a safe environment and appropriate atmosphere. By the same token, increasing the number of workers in administrative sections, a large amount of work, decreasing work time and creating a reporting system may help improve the safety and patient safety culture.Keywords: Patient safety, Safety culture, Hospital
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.