به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب سید محمود صدربافقی

  • نسترن احمدی، محمدرضا محمدی، سید محمود صدربافقی، سید مجتبی یاسینی اردکانی*، مسعود میرزایی، زهرا هوشیاری، سید سلمان علوی، فاطمه ریسمانیان یزدی، مهلا زاهدی فرد، سید محسن عراقی، امیر هوشنگ مهرپرور
    مقدمه

    با توجه به تغییرات قابل توجه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سبک زندگی در ایران، طی دهه های گذشته و ارتباط بین وضعیت ناپایدار اجتماعی و اقتصادی و عوارض روانی، مطالعه در زمینه اختلالات روانپزشکی اهمیت و ضرورت پیدا کرده است. هدف از این مطالعه بررسی شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان استان یزد بود.

    روش بررسی

    تعداد 1035 کودک و نوجوان 6 تا 18 ساله در استان یزد در یک مطالعه مقطعی در سال 1396 با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای وارد مطالعه شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنیا برای کودکان در سنین مدرسه (18-6) سال (6-18) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون لجستیک استفاده و نرم افزار SPSS version 16 استفاده شد.

    نتایج

    44/1 درصد از شرکت کنندگان پسر و 55/9 درصد دختر بودند. میانگین سنی شرکت کنندگان 3/9±11/3 سال بود. شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان 35/5 درصد بود. در این میان، اختلالات اضطرابی بیشترین میزان شیوع (22/2%) و در بین اختلالات اضطرابی، اختلال اضطراب جدایی (8/7%) و اضطراب فراگیر (8/6%) بیشترین شیوع را داشتند. در کل اختلالات روانپزشکی بر اساس جنسیت تفاوت معنی داری وجود داشت که اختلال وسواس فکری-اجباری، شب ادراری، تیک، اختلال کمبود توجه، بیش فعالی، اختلال نافرمانی مقابله ای، اختلال سلوک، اختلال مصرف دخانیات و صرع در پسران بیشتر مشهود بود. (p<0/05).

    نتیجه گیری: 

    میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در جمعیت جوان یزد نسبتا بالا است و به دلیل تاثیر آن بر عملکرد اجتماعی و فردی افراد، می تواند پیامدهای قابل توجهی برای خدمات بهداشت روان داشته باشد.

    کلید واژگان: اختلال روانپزشکی, شیوع, کودک, نوجوان}
    Nastaran Ahmadi, MohammadReza Mohammadi, Seyed Mahmood Sadr Bafghi, Seyed Mojtaba Yassini Ardekani*, Masoud Mirzaei, Zahra Hooshyari, Seyed Salman Alavi, Fatemeh Rismanian Yazdi, Mahla Zahedifard, Seyed Mohsen Araghi, AmirHoushang Mehrparvar
    Introduction

    Due to significant social, economic, cultural, and lifestyle changes in Iran during past decades and the relationship among the unstable social and economic status and mental complications the study of psychiatric disorders has become important and necessary, the aim of this study was epidemiology of psychiatric disorders in children and adolescents.

    Methods

    A total of 1035 children aged 6-18 years from Yazd Province, Iran were enrolled in this cross-sectional study in 2017 using a multistage cluster sampling method. Data were collected using the following inventories for school-age children (6-18 years): Kiddie-SADS-Present and Lifetime Version (K-SAD-SPL). Logistic regression and SPSS version 16 software were used for data analysis.

    Results

    44.1% of participants were boys and 55.9% were girls. The mean age of the participants was 11.3±3.9 years. The prevalence of psychiatric disorders in children and adolescents was 35.5%. Meanwhile, anxiety disorders had the highest prevalence rate (22.2%) and among anxiety disorders, separation anxiety disorder (8.7%) and generalized anxiety (8.6%) were the most prevalent. There was a significant difference in all psychiatric disorders based on gender, more evident in the high rate of obsessive-compulsive disorder, enuresis, tic, attention deficit hyperactivity disorder, hyperactivity, oppositional defiant disorder, conduct disorder, smoking disorder, and epilepsy were more evident in boys (P-value < 0.05).

    Conclusion

    The prevalence rate of psychiatric disorders in young population of Yazd Province is relatively high and because of its impact on individuals' social and personal function, it could have substantial implications for mental health services.

    Keywords: Psychiatric disorder, Prevalence, Child, Adolescent}
  • احمد کریمی، سیده مهدیه نماینده*، حسین فلاح زاده، مسعود رحمانیان، سیدمحمود صدر بافقی، محمدحسین سلطانی، لیلا هادیانی، سمانه جلیلیان، محمدتقی ساربان، مجتبی محمدحسینی، فاطمه مجیدپور، مریم عسکری
     
    مقدمه
    با توجه به تاثیر بالای دیابت بر سلامت انسانها، شناسایی عوامل خطر ابتلا برای جلوگیری از اشاعه آن ضروری است. برای اطمینان از نقش مثبت اوریک اسید در بروز دیابت نیاز به انجام مطالعات بیشتری می باشد. در این مطالعه به بررسی خطر منتسب جمعیت در مورد ارتباط دیابت با میزان اسید اوریک سرم پرداخته شده است.
    روش ها
    در این مطالعه تعداد 1641 فرد غیر دیابتی که بصورت نمونه گیری خوشه ایتصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند به مدت ده سال (1383-1393) پیگیری شدند. در طی مدت مطالعه داده های مربوط به متغیرهای مطالعه جمع آوری و در پایان مطالعه جهت آنالیز،اطلاعات وارد نرم افزارSPSS نسخه 16 گردید. برای محاسبه خطر منتسب هیپریوریسمی در بروز دیابت از فرمولهای Levin و خطر منتسب در ارتباط با شیوع مواجهه استفاده شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان می دهد که 54. 8% افرادی که مبتلا به هیپریوریسمی بودند به دیابت نوع 2 مبتلا شده اند در حالیکه بروز دیابت در افراد با اوریک اسید نرمال 28. 2% بود. خطر منسب هیپریوریسمی در بروز دیابت با PARوزن دهی شده با شیوع و پرسنتایل 75 به ترتیب 3. 6% و 24. 2% محاسبه گردید. با درمان اسید اوریک بالا احتمال بروز دیابت در افراد هایپریوریسمی 24. 2% طی دوره ده ساله کاهش می یابد.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه ارتباط معنی داری بین اسید اوریک بالای خون و خطر ابتلا به دیابت مشاهده گردید بنابراین بایستی اقدامات لازم در زمینه درمان بیماران هیپریوریسمی انجام شود تا از بروز دیابت ناشی از بالا بودن اسید اوریک خون در جامعه پیشگیری کرد.
    کلید واژگان: بروز, ریسک فاکتور, دیابت ملیتوس, هیپریوریسمی}
    Ahmad Karimi, Seyedeh Mahdieh Namayandeh*, Hosein Fallahzadeh, Masoud Rahmanian, Seyed Mahmoud Sadr, Bafghi, Mohammadhosein Soltani, Leila Hadiani, Samaneh Jalilian, Mohammad, Taghi Sareban, Hassanabadi, Mojtaba Mohammadhoseini, Fatemeh Majidpour, Maryam Askari
     
    Introduction
    Taking into consideration the high impact of Diabetes Mellitus type II (DM II) on human's health, identification of risk factors to prevent its development seems essential. Further studies are needed to ensure the positive role of uric acid in the onset of diabetes. This study targeted at investigating the attributed risk of hyperuricemia for the onset of DM II.
    Methods
    In the present study, 1641 non-diabetic people, selected through multi-stage random cluster sampling, were followed up for 10 years (2006 - 2016). During the study, data on the variables of the study were collected and entered in SPSS 16 which was used to analyze the data. To calculate the attributions of hyperuricemia in the risk of developing diabetes, Levin's formulas and attributable risk related to the prevalence of exposure during these ten years were used.
    Results
    Findings showed that 54.8% of people with hyperuricemia suffered from DM II., whereas 28.2% of people with normal uric acid level developed diabetes. The Attributable Risk (AR) of hyperuricemia and 75th percentile of serum uric acid for DM II were calculated by the weighted attributable risk formula which was 3.6 % and 24.2 %, respectively. With the treatment of high uric acid, the probability of the incidence of diabetes in hyperuricemia patients was reduced to 24.2% over a 10-year period.
    Conclusion
    In this study, there was a significant correlation between high uric acid level and the risk of diabetes. Therefore, necessary measurements should be taken to treat the hyperuricemia patients in order to prevent the incidence of diabetes caused by high blood acid uric.
    Keywords: Risk [MeSH], Diabetes Mellitus [MeSH], Hyperuricemia [MeSH], Incidence [MeSH]}
  • منیره مدرس مصدق *، سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، سیده مهدیه نماینده، سیدعلی صدر بافقی
    مقدمه
    از آنجا که داروهای ترمبولیتیک مانند استرپتوکیناز می توانند سبب انسداد عروق مجدد گردند، لذا پس از مصرف این داروها، از داروهای ضد انعقادی نظیر هپارین استفاده می شود. به دلیل غیر قابل پیش بینی بودن فارماکوکنتیک هپارین، نوموگرام های متعددی برای دوزینگ هپارین پیشنهاد شده است. هدف از این مطالعه مقایسه دو نوموگرام هپارین در بیماران با انفارکتوس میوکارد حاد(AMI) بعد از دریافت استرپتوکیناز بود.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی، تصادفی و یک سو کور بود. 113 بیمار با AMI، 4 ساعت بعد از درمان با استرپتوکیناز به طور تصادفی در یکی از دو گروه قرار گرفتند. گروه 1، (n= 50) انفوزیون اولیه ای با ریت U/Kg/hr 17 و بولوس U/kg80 دریافت کردند. در گروه 2، (n= 53) انفوزیون هپارین با ریت U/Kg/hr 12 و ماکزیممU/hr 900 شروع گردید و بولوس اولیه U/kg60 با ماکزیمم U4000 بود. (aPTT(Activated Partial Tromboplastin Time هر 6 ساعت یک بار تا حداقل 48 ساعت اندازه گیری می گردید و براساس هر نوموگرام ریت انفوزیون به گونه ای تنظیم می شد تا aPTT در دامنه درمانی(s 70-46) قرار گیرد.
    نتایج
    افراد دو گروه از لحاظ دموگرافیک شبیه هم بودند. زمان گذشتن aPTT از آستانه درمانی برای گروه های 1 و 2 به ترتیب hr 81/3 ± 00/8 و hr 55/5 ± 12/11 بود(P=0.00). در 12 ساعت اولیه، درصد افرادی که در دامنه مطلوب قرار داشتند در دوگروه به ترتیب 0/ 56% و 19/ 30% بود(P=0.00). همچنین مدت زمانی که افراد درگروه 1 طی 24 و 48 ساعت اولیه در دامنه درمانی قرار داشتند به ترتیب 42/ 6±40/ 14 و 90/ 9±48 /27 ساعت بود، در حالی که این اعداد برای گروه 2به ترتیب، 08/ 3±74/ 9 و 42 /9± 06/ 21 بودند(P=0.00،P=0.00). میزان تغییرات در ریت هپارین در گروه 1 به طور معنی داری کمتر از گروه 2 بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه با نوموگرام 1، اشخاص سریعتر به دامنه درمانی می رسند، مدت زمان بیشتری در دامنه درمانی قرار دارند و همچنین نیاز به تغییر در ریت هپارین کمتر است، نوموگرام 1 بر 2 ارجحیت دارد.
    کلید واژگان: هپارین, استرپتوکیناز, دوز, نوموگرام}
    M. Modares Mosadegh *, Sm Sadr Bafghi, M. Rafiei, Sm Namayande, Sa Sadr Bafghi
    Introduction
    Since thrombolytic drugs such as streptokinase could cause reocculsion, anticoagulants like heparin are utilized afterwards. Several nomograms have been recommended due to unpredictable pharmacokinetics of heparin. Therefore, this study aimed to compare two prevalent nomograms of heparin used in patients suffering from acute myocardial infarction (AMI) after recieving streptokinase.
    Methods
    In this single-blind randomized clinical trial, 113 patients with AMI were randomly assigned to one of the two nomogram groups four hours after receiving streptokinase. Patients in the group1(n=50), received an initial infusion with rate of 17 U/Kg/hr and a bolus of 80 U/Kg. In Group 2(n=35), the initial rate of heparin (n= 53) was 12 U/Kg/hr with a maximum 900U/hr after a bolus of 60 U/Kg with a maximum of 4000 U. Activated Partial Thromboplastin Time (aPTT) was measured every 6 hours for at least 48 hours and infusion rate was adjusted based on each nomogram in order to maintain aPTT in the therapeutic level of 46-70 s.
    Results
    Patients in the two groups were homogenized in regard with their demographic characteristics. The time needed for aPTT to pass the infusion threshold for groups 1 and 2 were 8.00±3.81 hr and 11.12±5.55 hr, respectively (p=0.00). In the first 12 hours, percentages of patients, whose aPTT was reported in an apporpriate therapeutic range were 56.0% and 30.19% for the two groups, respectively (p=0.00). Moreover, period of time that subjects in group 1 were in the therapeutic range in the first 24 and 48 hours was 14.40 ± 6.42 hrs and 27.48 ± 9.90 hrs, respectively. While these numbers for group 2 were 9.74±3.08 hrs and 21.06 ± 9.42 hrs, respectively (P=0.00, P=0.00). The changes in the heparin rate was reported significantly lower in group 1 compared to group 2.
    Conclusion
    The study findings revealed that nomogram 1 is preferred to nomogram 2, since patients in nomogram 1 reached the therapeutic range faster, stayed in this range for a longer period of time, and needed less change in the heparin rate
    Keywords: Dose, Heparin, Nomogram, Streptokinase}
  • فاطمه عزالدینی اردکانی، زاهد محمدی، زهرا هاشمیان، سیدمحمود صدر بافقی، عاطفه سادات هدایتی، محمد جعفر رحمانی باغملک
    زمینه و هدف
    کلسیفیکاسیون پالپ دندان ممکن است پاتوژنز مشابه توده های عروقی کلسیفیه داشته باشد. سنگ های پالپی توده های کلسیفیه ای هستند که در رادیوگرافی های رایج دندان یافت می شوند. هدف از انجام این تحقیق بررسی ارتباط بین سنگ های پالپی و بیماری های ایسکمیک قلبی- عروقی بوده است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع تحلیلی- توصیفی است و به روش مقطعی انجام شده است. بیمارانی که بین 55-20سال سن و حداقل دارای 8 دندان طبیعی بودند و جهت بررسی بیماری آترواسکلروزیس عروق کرونر به بخش قلب بیمارستان افشار مراجعه نمودند جامعه آماری مورد بررسی را تشکیل می دادند. در این افراد ارتباط بین گرفتگی عروق وسنگ های پالپی بررسی گردید.
    یافته ها
    جمعا 61 بیمار که تحت عمل آنژیوگرافی قرار گرفته بودند شرکت داشتند. بیماران شامل 32 مرد (5/52%) و 29 زن (5/47%) بودند. در نتایج آنژیوگرافی، 38 نفر دارای حداقل یک رگ گرفته (از یک تا 3 رگ) بودند و بقیه افراد (7/37%) نتیجه آنژیوگرافی نرمال داشتند. افرادی که سنگ پالپ در دندان هایشان داشتند. در 8/73% (31 مورد) دچار گرفتگی عروق کرونر بودند در حالی که این نسبت در افرادی که سنگ پالپی نداشته اند 8/36% (7 مورد) بودند. بیشترین دندان هایی که سنگ پالپی داشتند مولرهای اول ودوم بودند.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته ها شاید بتوان بیان نمود که وجود سنگ های پالپی در رادیو گرافی دندانی، درغربال گری بیماری های CVDکمک کننده است.
    کلید واژگان: بیماری های قلبی عروقی, پانورامیک, سنگ پالپ}
    Ezoddini Ardekani F., Mohammadi Z., Hashemian Z., Sadrbafghi M., Hedayati A., Rahmani Baghemalek Mj.
    Background And Aim
    Dental pulp calcification may have the same pathogenesis as vascular calcifications. Pulp stones are calcified mass, which are commonly observed in usual dental radiographs. The purpose of this study was to evaluate the relationship between pulp stones and ischemic CVD.
    Materials And Methods
    This was a cross-sectional descriptive-analytic study on 20-25-year-old patients who had at least 8 intact teeth and were referred to Afshar hospital for cardiovascular examinations. Relationship between vascular stenosis and dental pulp stone was explored.
    Results
    Sixty one patients who had undergone angiography were studied. They included 32 male (52.5%) and 29 female (47.5%). 38 patients had at least one stenotic vessel (from one to three vessels) and the others (37.7%) showed normal angiographic findings. 73.8% (31 cases) of the patients with dental pulp stones suffered from coronary narrowing where as only 36.8% (7 cases) of the patients without dental pulp stones showed coronary vessels narrowing. Pulp stones were mostly seen in first and second Molar teeth.
    Conclusion
    According to the results, we can state that oral and maxillofacial radiology is helpful in screening of cardiovascular diseases.
  • منصور رفیعی، سید محمدحسین صدر بافقی، منصوره نصیریان، سیده مهدیه نماینده، علی محمد عبدلی، سید محمود صدر بافقی
    زمینه و هدف
    آترواسکلروز و عوارض آن علت اصلی مرگ و بیشتر ناتوانی ها در بیماران دیابتی می باشد. دیس لیپیدمی دیابتی که با افزایش تری گلیسیرید و LDL-c) low density Lipoprotein-cholesterol) متراکم و کوچک و کاهش HDL-c high density Lipoprotein-cholesterol تعریف می شود. عامل اصلی آترواسکلروز در این بیماران می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه با استفاده از اطلاعات مربوط به مرحله اول برنامه قلب سالم یزد که یک پروژه مداخله ای جامعه نگر در پیشگیری از بیماری های قلبی- عروقی است، بر روی 2000 نمونه 74-20 ساله جمعیت شهری یزد انجام گرفت. نمونه گیری به صورت خوشه ایانجام شد و 100 خوشه 20 نفره وارد مطالعه شدند. اطلاعات دموگرافی و بالینی و پاراکلینیک بیماران طی دو جلسه مجزا که جلسه اول درب منزل و جلسه بعد در مرکز بهداشتی درمانی بود در پرسشنامه ثبت شد.
    یافته ها
    در این مطالعه 382 نفر (2/19%) مبتلا به دیابت، 43 نفر (3%) IFG و 220 نفر (2/14%) IGTT و 1190 نفر(2/63%) غیر دیابتی شرکت داشتند. شایع ترین اختلال لیپید در افراد دیابت تیپ II، تری گلیسیرید بیشتر از 150 بود. (1/67%) و 6/54% این افراد از وضعیت تری گلیسرید خود آگاهی نداشتند. افراد دیابتی میانگین سطوح لیپید بالاتری را نسبت به سه گروه دیگر (Normal، Impaired Glucose Tolerance Test (IGTT)، Impaired Fasting Glucose (IFG داشتند که در مورد تری گلیسیرید این اختلاف معنی دار بود. در مطالعه ما، زنان نسبت به مردان میانگین کلسترول، LDL-c، HDL-c بالاتری داشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه شیوع هیپرتری گلیسیریدمی در جمعیت مورد مطالعه قابل توجه بود و بیش از نیمی از این افراد از آن آگاه نبودند و با توجه به اهمیت موضوع و شیوع قابل توجه دیابت در یزد، تشخیص به موقع و کنترل دیس لیپیدمی قبل از بروز عوارض در این گروه پر خطر مد نظر باید قرار گیرد.
    کلید واژگان: دیس لپییدمی, دیابت ملیتوس تیپ II, شهر یزد}
    Rafiei M., Sadr Smh, Nasirian M., Namayandeh Sm, Abdoli A. M, Sadr Sm
    Atherosclerosis and the side effects thereof are a major cause of mortality and morbidity in diabetic patients. Diabetic dyslipidemia is defined by a decrease in blood levels of HDL cholesterol and increases in triglycerides and LDL cholesterol. Diabetic dyslipidemia is atherogenic, inducing cardiovascular disease in diabetic patients at a frequency that is two to three times greater than that of nondiabetics. This study analyzes the data from the first phase of the Yazd Healthy Heart Program, a community intervention project focused on the prevention of cardiovascular disease. Using the cluster sampling method, we analyzed data from 2000 subjects from Yazd, Iran, ranging in age from 20 to 74 years.
  • سیدمحمود صدربافقی، منصوره نصیریان، سیده مهدیه نماینده، منصور رفیعی، محمدرضا پاک سرشت
    مقدمه
    مطالعات قبلی نشان داده اند که چاقی سبب افزایش بروز دیس لیپیدمی، فشار خون و دیابت ملیتوس می شود و به عنوان یک عامل خطر بیماری های قلبی – عروقی است. چاقی را می توان به سادگی با استفاده از شاخص توده بدنی (BMI)، و دور شکم (WC) و نسبت دور شکم به لگن (WHR) تعیین کرد. این مطالعه شیوع چاقی و چاقی شکمی و ارتباط آن با سایر عوامل خطر را در جمعیت شهری یزد بررسی می کند.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1384 در مرکز تحقیقات قلب و عروق یزد با استفاده از اطلاعات به دست آمده از برنامه قلب سالم شهر یزد انجام گرفت. 2000 فرد 20- 74 ساله جمعیت شهری به روش نمونه گیری خوشه ایوارد مطالعه شدند. اطلاعات بیماران در پرسشنامه ثبت شده و از متغیرهای سن و جنس و تاریخچه عوامل خطر و همچنین BMI و WC و WHR استفاده گردید. دور کمر به صورت کمترین قطر تنه فاصله بین ناف و انتهای قفسه سینه تعریف شد و نسبت دور شکم به دور لگن از تقسیم اندازه کمترین قطر شکم به بیشترین قطر لگن بدست آمد. اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی پردازش شد.
    نتایج
    این مطالعه شیوع اضافه وزن (2Kg/m 9/29 - 25: BMI): 7/35% و شیوع چاقی (2Kg/m 30 => BMI): 38/16% بود و یک ارتباط معنی دار بین BMI و چاقی شکمی با میانگین سطوح کلسترول، TG، LDL-C وجود داشت. (00/0 =p) در این مطالعه شیوع هایپرلیپیدمی، فشار خون و دیابت ملیتوس در جمعیت با چاقی (بر حسب BMI) و چاقی شکمی نسبت به جمعیت طبیعی به طور معنی داری بیشتر بود (00/0= p) و همچنین ارتباط معکوسی بین چاقی و چاقی شکمی با سیگار کشیدن و سطح سواد وجود داشت. شاخص توده بدنی با افزایش یافت. اما در بالاتر از 65 سال شیوع چاقی کاهش پیدا کرد.
    نتیجه گیری
    شیوع چاقی و همراهی آن با دیگر عوامل خطرزای بیماری های قلبی - عروقی در یزد قابل توجه بود و با توجه به اهمیت موضوع یک برنامه مداخله ای برای کنترل وزن و تعدیل شیوه زندگی پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: چاقی, چاقی شکمی, فاکتورهای خطر قلبی, عروقی, یزد}
    Sadr Bafghi Sm Nasirian M. Namayandeh Sm Rafiei M. Pakseresht Mr
    Introduction
    Pervious studies suggested that obesity is correlated with dyslipidemia, hypertension and diabetes mellitus and it has been known as a main cardiovascular diseases risk factor. Obesity can be defined with Body Mass Index (BMI), Waist-to-Hip Ratio (WHR) and Waist Circumference (WC). The present study shows the prevalence of obesity and abdominal obesity and also their contemporaneity with other risk factors in Yazd 20 – 74 years old citizens.
    Materials And Methods
    This descriptive study was performed in the year 2005 at Cardiology Reserch Center, Yazd on 2000, 20-74 years old Yazd urban population (phase I Yazd healthy heart project) by cluster sampling. Weight, height, WC and hip circumference (HC) measured by trained health providers and also BMI (weight / height2) and WHR (waist / hip) computed. WC was defined as the distance around the smallest area below the rib cage and above the umbilicus. WHR was achieved by dividing WC to greatest hip circumflex.
    Results
    In this study the prevalence of overweight (BMI: 25- 29/9 kg / m2) and obesity (BMI >= 30 kg / m2) was 35.7%, 16.3%, respectively. The results showed a significant relationship between BMI and mean total cholesterol, TG, LDL-C (p= 0.00). Also hyperlipidemia, HTN and diabetes mellitus were significantly more prevalent in obese cases and subjects with abdominal obesity (p= 0.00). On the other hand inverse relationship was seen between obesity and abdominal obesity with smoking level of education. Also BMI increased with aging except in ages over 65 that obesity prevalence decreased.
    Conclusion
    The prevalence of obesity and its association with other CVD risk factors in Yazd urban population were significant. So interventional programs for lifestyle changes and control of obesity should be the major hygienic priorities in Yazd.
    Keywords: Obesity, CVD risk factors, Yazd, Waist Circumference}
  • مصطفی متفکر، سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، لیلا بهادرزاده، سیده مهدیه نماینده، مهران کریمی، علی محمد عبدلی
    ر چند دهه اخیر، همگام با پیشرفت های اقتصادی، اپیدمیولوژی بیماری ها نیز دچار تغییراتی گشته است که کاهش بیماری های عفونی و افزایش بیماری های مربوط به شیوه زندگی از جمله آنها می باشد. زندگی بدون تحرک به عنوان عامل خطر بیماری های مختلفی شناخته شده است. از دهه 1990 عدم تحرک بدنی به عنوان یکی از ریسک فاکتورهای اصلی بیماری های قلبی مطرح شده است. فعالیت های سبک و متوسط با کاهش بیماری قلبی در خانم ها و فعالیت های با شدت متوسط با کاهش مرگ و میر در مردان همراه بوده است هدف از انجام این مطالعه بررسی شیوع عدم تحرک بدنی در جمعیت شهری یزد و عوامل مرتبط با این عامل بوده است. در این مطالعه مقطعی توصیفی 1500 نفر از جمعیت شهری بالای 20 سال بصورت خوشه ایوارد شدند. پرسشنامه ای شامل مشخصات دموگرافیک و آگاهی نگرش و عملکرد بیماران از بیماری های قلبی عروقی و عوامل خطر تکمیل شد. جهت بررسی فعالیت فیزیکی از پرسشنامه IPAQ استفاده شد. در این پرسشنامه فعالیت های بدنی انجام شده توسط فرد طی یک هفته گذشته سؤال می شد و فعالیت های با مدت بیش از 10 دقیقه ثبت می گشت. >>>
  • منصور رفیعی، محمدحسن اسلامی، مهین افلاطونیان، سیده مهدیه نماینده، سیدمحمود صدر بافقی
    مقدمه
    مطالعات قبلی نشان می دهد که شاخص پایی - بازوئی کمتر از 9/0 احتمال ابتلا به بیماری های ایسکمیک قلب را 2 برابر، خطر ابتلا به حمله ایسکمی گذرای مغزی را 4 برابر و احتمال تنگی کاروتید و پوبلیتئال بدون علائم را 5/1 برابر افزایش می دهد. مقادیر شاخص پایی - بازوئی کمتر از 9/0 با آترواسکلروز منتشر در ارتباط است. هدف از این مطالعه بررسی یافته های شاخص پایی - بازوئی در بیماران مبتلا به بیماری عروق مغزی است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی – مقطعی در سال 1380 – 1381 بر روی 98 بیمار که به علت حوادث ترمبوتیک عروق مغزی در بیمارستان شهید صدوقی یزد بستری شده بودند اجرا شده است. درکلیه بیماران شاخص پائی – بازویی اندازه گیری شد. اطلاعات فردی، یافته های بیماری، نتایج آزمایشگاهی و سی تی اسکن و نتایج حاصله با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمون های کای دو و تی پردازش شد.
    نتایج
    افراد مورد بررسی شامل 44 مرد و 54 زن با میانگین سنی 5/1 + 1/73 سال بودند. میزان کلی شاخص پایی - بازوئی کمتر از 9/0، 15% بود. 5/12% افراد بیشتر از 65 سال و 1/3% افراد پائین تر از 65 سال شاخص پایی - بازویی کمتر از9/0 داشتند. اختلاف بین شاخص پایی – بازویی کمتر از 9/0 در افرادی که سابقه ابتلا به دیابت، فشار خون و سابقه مصرف دخانیات و بیماری ایسکمیک قلب داشتند بیشتر دیده شد (7/0 =p). این اختلاف معنی دار نبود. در بیمارانی که هیپرلیپیدمی را ذکر می کردند به صورت معنی داری با شاخص پایی - بازویی کمتر از 9/0 همراه بوده است.
    نتیجه گیری
    بین شاخص پایی - بازویی و عوامل خطر و سن و جنس رابطه معنی داری مشاهده نشد ولی با توجه به کم بودن تعداد نمونه در مطالعه حاضر پیشنهاد می شود مطالعه ای با تعداد نمونه های بیشتر انجام شود.
    کلید واژگان: بیماری عروق محیطی, شاخص پایی بازویی, حوادث ترومبوتیک عروق مغزی}
  • سیدمحمود صدر بافقی، مهناز سالاری، منصور رفیعی، سیده مهدیه نماینده، علی محمدعبدلی، مهران کریمی، سیدخلیل فروزان نیا
    زمینه و هدف
    سندرم متابولیک به مجموعه ای از اختلالات متابولیک اطلاق می شود که وقوع همزمان آنها در هر شخص بیشتر از خطر وقوع احتمالی هر یک به تنهایی است. این سندرم به علت ارتباط با دیابت و بیماری های قلبی- عروقی و نیز به خاطر شیوع بالا در جمعیت ها، توجه بسیاری از محققان را به خود جلب نموده است.
    روش بررسی
    یک مطالعه cross-sectional بر روی 1110 نفر از افراد 74-20 ساله شهر یزد بصورت نمونه گیری خوشه ایانجام شد.
    یافته ها
    شیوع سندرم متابولیک %32.1 بود که زنان بطور معنی داری بیشتر از مردان بود. شیوع سندرم متابولیک با افزایش سن و نیز افزایش BMI در هر دو جنس افزایش یافت. شایع ترین اختلال متابولیک تری گلیسیرید 150£ بود. 19.2% از افراد مورد مطالعه فاقد معیار سندرم متابولیک بودند و 21.1% یک معیار، 27.6% دو معیار، 20.8% سه معیار، 9% چهار معیار و 2.3% هر پنج معیار را داشتند.
    نتیجه گیری
    نزدیک به یک سوم مردم یزد دچار سندرم متابولیک هستند و با توجه به آمار دیگر ایران، شیوع سندرم متابولیک در ایران نسبت به آمریکا و اروپا بالاست لذا باید برنامه های غربالگری و درمانی کنترل ریسک فاکتورها با دقت در کشور اجرا کردند.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, شیوع, تری گلیسیرید}
  • سیدمحمود صدربافقی، منصور رفیعی، پریسا رشتیان، ندا شریعت، محمدحسین سلطانی، عباس اندیشمند، مصطفی متفکر، محمود امامی، سیده مهدیه نماینده
    مقدمه
    در جامعه کنونی چاقی به صورت یک اپیدمی روبه افزایش است و با توجه به این که چاقی به عنوان یک عامل خطر اصلی بیماری عروق کرونر مطرح است، مطالعه حاضر در خصوص تعیین اثر چاقی بر سن بروز انفارکتوس میوکارد و مرگ و میر بعد از انفارکتوس میوکارد شکل گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی 212 بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد که از اردیبهشت 80 تا آبان 81 به CCU های شهر یزد مراجعه کرده بودند به مدت یکسال پیگیری شدند. اطلاعات موردنیاز به صورت پرسشنامه ای تکمیل شد و بیماران به صورت حضوری پیگیری شدند. اطلاعات جمع آوری شده با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    از 212 بیمار مبتلا به MI مورد بررسی، %34.9 دارای اضافه وزن و %16.5 چاق بودند. میانگین BMI در این مطالعه 4.38 ± 25.87 بود. افراد چاق به طور معنی داری جوانتر از افراد دارای اضافه وزن و افراد با وزن طبیعی بودند (p=0.039) یک ارتباط خطی بین BMI و سن بروز انفارکتوس میوکارد وجود داشت (p=0.005). چاقی و اضافه وزن بر مرگ و میر بیمارستانی و یکساله بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد اثری نداشتند.
    نتیجه گیری
    با توجه به این نتایج افراد چاق مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد جوانتر بودند که می تواند به علت اثر چاقی در تسریع پیشرفت آترواسکلروز عروق کرونر باشد ولی سرانجام بیماران چاق با افراد با وزن طبیعی تفاوتی نداشت که مبین نیاز به پیگیری طولانی مدت تر بیماران در مطالعات بعدی است.
    کلید واژگان: انفارکتوس حاد میوکارد, چاقی, مرگ و میر}
  • مصطفی متفکر، سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، لیلا بهادرزاده، ندا شریعت، محمود امامی میبدی، محمدحسین سلطانی، عباس اندیشمند، سیده مهدیه نماینده
    مقدمه

    مطالعات مختلفی جهت بررسی ارتباط بین قند خون بدو ورود و مرگ و میر کوتاه مدت (28 روزه) و یک ساله پس از انفارکتوس حاد میوکارد Myocardial Infarction (MI) انجام شده که نتایج متفاوتی دربرداشته است. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی ارتباط موجود بین قند خون بدو ورود و مرگ و میر بیمارستانی و یکساله در بیماران غیردیابتی با MI می باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع کوهورت و به روش آینده نگر از اردیبهشت 1380 تا آبان 1381 انجام گرفت. در این مطالعه اطلاعات دموگرافیک، کلینیکی و پاراکلینیکی 120 بیمار غیردیابتی مبتلا به MI در هنگام بستری جمع آوری گردید و نمونه خون وریدی بیماران بلافاصله بعد از بستری برای بررسی قند خون آنالیز شد. سپس بیماران به مدت یکسال پیگیری شدند. هیپرگلیسمی بدو ورود به صورت قند خون بدو ورود بیشتر یا مساوی mg/dl140 تعریف شد.

    نتایج

    78% بیماران مرد بودند. میانگین سنی و میانگین قند خون بدو ورود بیماران به ترتیب 13±63 سال و mg/dl76±146 بود. 20% بیماران در بیمارستان و 8/9% در طی دوره پیگیری یک ساله در اثر علل قلبی عروقی فوت شدند. میانگین قند خون بدو ورود در بیماران فوت شده در بیمارستان به طور معنی داری بالاتر از بیماران زنده بود و به طور معنی داری بر سرانجام داخل بیمارستانی بیماران تاثیر داشت. همچنین مشخص شد که افزایش هر mg/dl100 در قند خون با %11 افزایش ریسک مرگ داخل بیمارستانی در بیماران غیردیابتی همراه است.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که سطح گلوکز پلاسمای بدو ورود نشانگر مفیدی جهت تشخیص بیماران با پیش آگهی بدتر بعد از MI است. مطالعات بعدی باید بر کنترل مطلوب هیپرگلیسمی در بیماران با MI متمرکز گردد.

    M Motafaker, M Sadr-Bafghi, M Rafiei, L Bahadorzadeh, N Shariat, M Emami, MH Soltani, A Andishmand, M Namayandeh
    Introduction

    Several studies have evaluated the association of admission blood glucose levels and short and long term mortality after myocardial infarction and have had different results. The aim of this study was evaluation of association between admission blood glucose levels and in-hospital and one year mortality in non-diabetic patients with AMI.

    Methods

    In this study, demographic, clinical and Para clinical data of 120 non-diabetic patients with AMI on admission was collected and analyzed. The patients were followed for one year. Blood glucose level ≥ 140 mg/dl was defined as hyperglycemia.

    Results

    78% of patients were men. The mean age and admission blood glucose level was 63+13 years and 146+76mg/dl, respectively. Death due to cardio vascular causes was seen in 20% of patients in hospital and 9.8% during the one year follow up. The mean admission blood glucose level in patients who died in hospital was significantly more than live patients and also had an influence on the in-hospital outcome. Every 100mg/dl increase in blood glucose level was associated with 11% increase in in-hospital mortality risk in non-diabetic patients.

    Conclusion

    Our results demonstrate that admission blood glucose level is a good marker for diagnosing patients with worse prognosis after AMI. We suggest that later studies should focus on optimal control of hyperglycemia with insulin in patients with AMI.

    Keywords: Acute Myocardial Infarction, Admission blood glucose level, Diabetes, Mortality}
  • ارزیابی مشخصه های دیس لیپیدمی در افراد با انفارکتوس حاد میوکارد، یزد، 81-1380
    سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، مهناز سالاری، شکوه امامی نایینی، سیده مهدیه نماینده، محمدحسین سلطانی، عباس اندیشمند، مصطفی متفکر، محمود امامی
    مقدمه
    بیماری کرونری قلب علت مهم مرگ و ناتوانی در هر دو جنس است و دیس لیپیدمی یکی از ریسک فاکتورهای شایع آن می باشد. هیپرکلسترولمی و تری گلیسیرید و LDL-C بالا و HDL-C پایین تعیین کننده های مهم ریسک بیماری کرونری قلب می باشند. سطوح کلسترول تام در کشورهای آسیایی زیادی در حال افزایش است. حال آنکه اکثر آمارهای دیس لیپیدمی براساس مطالعات غربی می باشند. این مطالعه شیوع دیس لیپیدمی را در افراد با انفارکتوس حادمیوکارد بررسی کرده و مشخصه های افراد با و بدون دیس لیپیدمی را مقایسه نموده است.
    مواد و روش ها
    مطالعه ما توصیفی - تحلیلی از نوع cross-sectional بود که برروی 817 بیمار مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد بستری در CCU های شهر یزد انجام شد. برای تمام بیماران پرسشنامه ای شامل مشخصات دموگرافیک، وجود ریسک فاکتورها، یافته های کلینیکی و پاراکلینیکی تکمیل گردید.
    یافته ها
    شیوع دیس لیپیدمی %76.2 بود که بطور معنی داری در مردان بیشتر بود. بیشترین اختلال لیپید LDL-C>100 بود. میانگین کلسترول با افزایش سن بطور معنی داری افزایش می یافت اما با وجود افزایش تری گلیسیرید با افزایش سن این رابطه معنی دار نبود. بطور کلی با افزایش سن بیماری در این مطالعه از میزان دیس لیپیدمی کاسته می شد. افراد دارای دیس لیپیدمی بطور معنی داری بیشتر دچار دیابت، هیپرتانسیون، سابقه فامیلی مثبت و BMI>=25 بودند. مورتالیتی افراد با دیس لیپیدمی تا 75 سالگی بطور معنی داری افزایش می یافت. هیچ مورد مرگ و میری در HDL-C>50 و LDL-C<70 گزارش نشد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: دیس لیپیدمی خصوصا LDL-C>100 در جامعه بیماران قلبی ما شیوع بالایی دارد و افراد دیس لیپیدمیک دارای ریسک فاکتورهای قلبی بیشتری نسبت به افراد غیر دیس لیپیدمیک هستند
    کلید واژگان: دیس لیپیدمی, هیپرکلسترولمی, تری گلیسیرید, HDL - C, LDL - C}
  • سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، سیده مهدیه نماینده، عباس اندیشمند، محمدحسن سلطانی، مصطفی متفکر، محمود امامی میبدی، مهندس محمدرضا امینی پور
    بیماری های ایسکمیک قلب و عروق علت اصلی مرگ و میر و ناتوانی در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از جمله ایران می باشد. بیماری زودرس عروق کرونر حدود25% حوادث حاد عروق کرونر را به خود اختصاص می دهد. تفاوتهایی از نظر فاکتورهای خطر، سابقه فامیلی و پیش آگهی بیماران مبتلا با سایر بیماران مشاهده گردیده است. هدف از این مطالعه بررسی خصوصیات دموگرافی، بالینی، آزمایشگاهی و پیش آگهی بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد زودرس در مقایسه آن با افراد مبتلا به شکل دیر رس بیماری بود.
    مواد و روش ها
    823 مورد بیمار مبتلا به MI حاد که طی 18 ماه در سی سی یو های شهر یزد بستری شدند وارد مطالعه گردیدند. از بین کل افراد مورد مطالعه 200نفر در گروه (Premature Coronary Artery Disease) PCAD (گروهI) و 623 نفر در گروه (Late Onset Coronary Artery Disease) LOAD (گروهII) گرفتند. بیماران به طور سرشماری وارد مطالعه شدند و از نظر فاکتورهای خطر، مشخصات دموگرافی، اطلاعات بالینی و آزمایشگاهی، عوارض بیمارستانی پیش آگهی با سایر بیماران مقایسه شدند.
    یافته ها
    بطور کلی گروه I 24.5% از کل بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد را به خود اختصاص دادند. شیوع PCAD در زنان 17.9% و در مردان27.7% بود. (P<0.01) گروه I بطور معنی داری بیشتر دارای سابقه چاقی، کلسترول بیشتر از 200، مصرف سیگار و سابقه فامیلی بیماری تنگی کرونر بودند. 67% بیماران گروه I استرپتوکیناز دریافت نمودند که این آمار در گروهII %51.8 بود. (P=0.001) شدت تنگی اصلی کرونربا معیار gensini score به طور معنی داری در گروه I کمتر بود. (P=0.04) شدت تنگی در مردان بیشتر از زنان بود. (10.7 در مقابل 9) (P=0.3). شدت تنگی در بیماران مبتلا به هیپرلپیدمی به طور معنی داری بیشتر از سایرین بود. (p=0.02) مورتالیتی بیمارستانی در گروه I %3.6 در مقابل 14.3% در گروه II مشاهده شد.
    (r=0.1) (P=0.001) [odd=0.2(0.1-0.4)]نتیجه گیری و توصیه ها: انفارکتوس میوکارد زودرس بیشتر در بین مردان سیگاری، دارای سابقه فامیلی مثبت، هیپرکلسترولمی، هیپرتری گلیسریدمی و چاقی و در بین زنان مبتلا به سندرم متابولیک ایجاد می شود. این افراد شدت تنگی کرونر کمتری داشته و مورتالیتی بیمارستانی پایین تری دارند.
    کلید واژگان: انفارکتوس میو کارد زودرس, سندرم متابولیک, مور تالیتی بیمارستانی, شدت تنگی کرونر, فاکتور خطر}
  • سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، پریسا رشتیان، مهدیه نماینده، محمدحسین سلطانی، عباس اندیشمند، مصطفی متفکر، محمود امامی میبدی
    مقدمه

    مطالعات قبلی نشان داده‌اند که عوامل گوناگون نظیر استرس‌های روانی می‌تواند زمینه ساز شروع انفارکتوس میوکارد(MI) در افراد مستعد باشد و مطالعات بیشتری مورد نیاز است تا شرایط بیماران قبل از بروزMI مانند استرس روانی، کار سنگین، فعالیت‌های معمول روزانه، عفونت فعال، استراحت و خواب و عوامل موثر بر آنها را ارزیابی کند.

    روش بررسی

    این مطالعه بر روی 608 بیمار که از اردیبهشت 1380 تا آبان 1381 به علت انفارکتوس قلبی در بخش CCU بیمارستان افشار یزد بستری شده بودند به روش مقطعی اجرا شده است. برای بیماران پرسشنامه‌ای شامل مشخصات دموگرافیک، کلینیکی و پاراکلینیکی تکمیل شد و نتایج حاصله آنالیز گردید.

    M .Sadr Bafghi, M. Rafiei, P. Rashtian, M. Namayandeh, MH. Soltani, A. Andishmand, M. Motaffaker, M .Imami Maibodi
    Introduction

    Previous studies have shown that various factors such as emotional stress can trigger of MI in susceptible persons. More studies are needed to evaluate the characteristics of patients regarding to emotional stress, heavy work, routine activity, infection or rest before occurrence of MI.

    Methods

    We studied 608 consecutive hospitalized in CCUs from May 2000 to October 2001. For patients, questionnaires including demographic, clinical and paraclinical characteristics were completed and data analyzed.

    Results

    In this study rest (33.4%) and ordinary activity (32.4%) were more prevalent among the MI situations and infection had the lowest prevalence (0.7%). In patients higher than 45 years we had similar results, but in age group younger than 45 year ordinary activity (30.6%) and after heavy work (20.8%) had the highest prevalence before occurring of MI. In Diabetic patients, MI developed in sleep situation more frequently.(17.8%),(P=0.03) 52.5% of MI mortality occurred in rest situation.(P=0.009)

    Conclusion

    Rest had the highest prevalence of MI compared to other situations but in age group younger than 45 years MI after heavy work had the highest prevalence. Autonomic neuropathy may be one of the reason of higher prevalence of MI in sleep situation.

    Keywords: Myocardial Infarction, Emotional stress, Heavy work, Heavy meal, ordinary activity, sleep, rest, infection}
  • منیره مدرس مصدق، سید محمود صدربافقی، احمد نواب پور

    چکیده هپارین داروی ضد انعقادی است که از طریق فعالیت آنتی ترومبین III سبب غیرفعال‌شدن ترومبین و فاکتور Xa می‌شود. فارماکوکنتیک این دارو تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله دوز و وسعت ترومبوآمبولیسم دارد. مانیتورینگ توسط اندازه‌گیری aPTT هر 6 ساعت انجام می‌شود که می بایست 5/2-5/1 برابر میزان کنترل نگه داشته شود. هپارین عمدتا جهت پیشگیری و درمان ترومبوآمبولی وریدی و آمبولی ریوی، پیشگیری از ترومبوز مورال بعد از MI و برای درمان بیماران با آنژین ناپایدار و MI مفید است. مهمترین عارضه آن خونریزی است و می‌تواند سبب آلوپسی، استیوپروز، ترومبوسیتوپنی و ترومبوز شود. سولفات پروتامین جهت خنثی کردن اثر هپارین بکار می رود. هپارین‌های با وزن مولکولی پایین دارای خواص فارماکوکنتیکی بهتری هستند و داروی انتخابی برای پیشگیری از ترومبوز وریدی ناشی از جراحی های ماژور می باشد. این داروها اثر مهاری بیشتری روی Xa نسبت به ترومبین دارند و احتیاج به تست aPPT برای مانیتور آنها نمی‌باشد.

  • سید محمود صدر بافقی، محمود امامی میبدی، منیره مدرس مصدق، منصور رفیعی، محمدحسین احمدیه
    مقدمه

    روزانه میلیونها نفر در سرتاسر جهان مورد فلبوتومی قرار می‌گیرند که دو هدف اصلی اهداء خون به نیازمندان و دیگر مقاصد درمانی مورد توجه هستند. مهمترین دلواپسی در مورد فلبوتومی تغییرات همودینامیکی می‌باشد. در این مطالعه تغییرات همودینامیکی در اثر اهدای خون افراد سالم بررسی گردید تا مبنایی برای تحقیقات بعدی باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع توصیفی و به روش آینده‌نگر بر روی 300 نفر از کارگران کارخانجات یزد که داوطلبانه خون اهداء می‌کردند در سال 1379 انجام گرفت و در مجموع 242 نفر قبل از اهداء خون ، فشار خون طبیعی داشتند و 58 نفر فشار خون بالاتر از حد طبیعی نشان دادند. فشار خون و نبض 10 دقیقه بعد از فلبوتومی و یک هفته بعد از آن اندازه‌گیری شد. همچنین Hb وHct یک هفته بعد از اهداء خون با قبل مقایسه گردید.

    نتایج

    متوسط فشار سیستولیک قبل از اهداء‌خون ده دقیقه و یک هفته بعد به ترتیب : 120، 117، 122 میلی متر جیوه و متوسط فشار دیاستولیک در همان موقعیت‌ها به ترتیب : 77، 78 و 78 میلی متر جیوه محاسبه گردید. تعداد ضربان قلب در همان موقعیت‌ها به طور متوسط به ترتیب : 80، 82 و 76 ضربه در دقیقه بود میزان Hb بطور متوسط 3/0 گرم درصد و میزان هماتوکریت به طور متوسط 7/1 کاهش نشان داد. در 46 نفر از اهداء‌کنندگان که فشار دیاستولیک بالاتر از طبیعی داشتند بعد از یک هفته کاهشی در حدود mmHg 7 در فشار دیاستولیک آنها دیده شد.

    نتیجه‌گیری

    تغییرات همودینامیکی در افراد سالم اهداء‌کننده خون ، از نظر کلینیکی ناچیز بوده و مشکلی ایجاد نمی‌کند. به نظر می‌رسد در افراد هیپرتنسیو کاهش فشار خون دیاستولیک بطور مطلوب اتفاق می‌افتد کیفیت این موضوع نیاز به مطالعه دیگری دارد.

    کلید واژگان: اهداء خون, تغییرات همودینامیک, هموگلوبین هماتوکریت}
    M Sadr-Bafghi, M Emami- Maibodi, M Moddares-Mosadegh, M Rafiei, MH Ahmadieh
    Introduction

    Everyday, millions of people around the world go through phlebotomy, either to donate blood or for therapeutic intention. The most important worrisome adverse effects are hemodynamic alterations. In this study, hemodynamic changes following blood donation were assessed. Methods & Materials: Three hundred laborers who donated blood voluntarily were enrolled in this study. Blood pressure (BP) and pulse rate were measured before the procedure, ten minutes afterwards, and one week following phlebotomy. Hemoglobin (Hgb) and hematocrit (Hct) were also determined prior to and one week after phlebotomy. Finally, results before and after donation were compared with each other.

    Results

    242 volunteers had normal BP and 58 were hypertensive. The mean systolic blood pressures (SBP) before phlebotomy, ten minutes after the procedure, and one week later were 120, 117, and 122 mmHg, respectively. During the same periods of time, the mean of diastolic blood pressures (DBP) were 77 , 78 and 78 mmHg , in order , while pulse rates on average were 80 , 82 and 76 beats/minute . None of the aforementioned changes were clinically significant. After one week, Hgb decreased by about 0.3 g/dl (P<0.001) and Hct declined on average of 1.7 (P<0.001). Forty six individuals had high DBP and one week after donation, their DBP was reduced by 7 mmHg. Age, body mass index and smoking did not have any significant effect on hemodynamic status.

    Conclusion

    Hemodynamic changes in healthy blood donors were not clinically significant. It seems that DBP drops desirably in hypertensive individuals. This needs to be evaluated more carefully in future studies.

    Keywords: Phlebotomy, Hemodynamic Changes, Hematocrit, Hemoglobin}
  • سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، لیلا بهادرزاده، سیده مهدیه نماینده، محمدحسین سلطانی، مصطفی متفکر، عباس اندیشمند، محمود امامی
    مقدمه
    مطالعات قبلی نشان داده اند که زنان پس از انفارکتوس میوکارد پیش آگهی بدتری دارند، این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر در پیش آگهی انفارکتوس میوکارد انجام در مقایسه با زنان و مردان انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی 817 بیمار (556 مرد و 261 زن) که از اردیبهشت 80 تا آبان 81 به علت انفارکتوس قلبی در CCU های شهر یزد بستری شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    میانگین سنی زنان بالاتر از مردان بود (11±67.5 در مقابل 13±60)، شیوع دیابت، هیپرتانسیون، دبس لیپیدمی و مرگ و میر بیمارستانی در زنان بالاتر از مردان بود. نسبت شانس، مرگ و میر در زنان نسبت به مردان 2.7 می باشد (95CI, 1.79-4.28)پس از تطابق سنی، نسبت شانس به 2.03 رسید (95 CI, 1.3-3.1) پس از تطابق دیگر تفاوت ها در فاکتورهای پایه ای، نسبت شانس به 1.91 رسید (1.03-3.5؛ 95 CI) این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار بود. اما پس از تطابق درمانی، نسبت شانس به 1.51 رسید (95CI, 0.6-3.7) که از نظر آماری معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    زنان پس از انفارکتوس میوکارد پیش آگهی بیمارستانی بدتری نسبت به مردان دارند که این امر ممکن است به علت شدت درمان کمتر در زنان باشد. اما جهت قضاوت صحیح در این باره نیاز به برخورد درمانی یکسان بین دو جنس می باشد.
    کلید واژگان: انفارکتوس حاد میو کارد, جنس, مرگ و میر}
  • منصور رفیعی، سیدمحمود صدربافقی، محمد افخمی اردکانی، سیده مهدیه نماینده، امیرمحمد عرفا، محمدحسین احمدیه، حمیدرضا دهقان، رضا رفیعی، مسعود رحمانیان
    مقدمه
    بیماری قلبی و عروقی علت اصلی مرگ ناشی از دیابت است و در بیماران مبتلا به دیابت 4-2 برابر شایعتر از جمعیت عمومی می باشد. بیماری های عروق محیطی نیز در بیماران دیابتی 4 برابر شایعتر است. مطالعات متعددی همراهی عروق محیطی را با درگیری عروق کرونر و حتی کاروتید به اثبات رسانیده اند. اندکس (ABI: Ankle/Brachial Index) یک تست حساس و اختصاصی (حساسیت 95% و ویژگی 99%) جهت سنجش بیماری های عروق محیطی می باشد. هدف این مطالعه ارزیابی قدرت پیش گویی کننده اندکس ABI در تشخیص بیماری های ایسکمیک عروق کرونر در بیماران دیابتی می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تعداد 948 بیماران دیابتی که دو سال یا بیشتر از تشخیص دیابت آنها می گذشت و جهت مراقبت دیابت به مرکز تحقیقات دیابت مراجعه کردند در طول یکسال وارد مطالعه شدند. اندکس ABI برای تمامی بیماران محاسبه گردید و مشخصات دموگرافی و ریسک فاکتورهای بیماران ثبت گردید. کلیه افرادی که ABI آنها کمتر از 1.1 یا بیشتر از 1.4 بود (172 نفر) تست ورزش شدند 105 نفر هم از نفرات باقیمانده بعنوان کنترل جمعا تعداد 279 نفر با پروتکل Bruce تست ورزش شدند. نتایج تست ورزش با نتایج اندکس ABI مقایسه شدند.
    یافته ها
    از تعداد 948 بیمار 497 نفر (52.4%) زن و 451 نفر (47.6%) مرد بودند. میانگین سنی 10.02±55.25 بود. میانگین مدت ابتلا به دیابت 1.2±8.84 سال بود. 56% فشار خون بالا داشتند. 10.2% بیماران ABI<1 داشتند. ABI در گروه سنی >60 سال کاهش معنی داری نشان می داد (P=0.02) بیماران در سه گروه تقسیم شدند. گروه I با ABI<=1.1 با 238 نفر (25.1%)، گروه II با 1.1=1.4 هشتاد و پنج نفر (9%) بودند. 52.8% بیماران در گروه I و 19.6% بیماران در گروه II و 44.7% بیماران در گروه III تست ورزش مثبت داشتند (P II،III=0.05) و (P I،II=0). در مجموع 108 بیمار (38%) از 279 بیمار تست ورزش مثبت داشتند که اکثرا در گروه I و III بودند. 72.2% در گروه I و 52.5% در گروه II فشار خون بالا داشتند (P=0.00). شصت و شش درصد از افراد هیپرتنسیو گروه I و 80% از افراد هیپرتنسیو گروه III تست ورزش مثبت داشتند در مقابل 37% از افراد هیپرتنسیو گروه II که تست ورزش مثبت داشتند. 55% از زنان و 24% از مردان فشار خون بالا داشتند (P=0.00). ریسک ابتلا به فشار خون در زنان 2.3 برابر بیشتر از مردان دیابتی بود (OR=2.28-CI=1.68
  • سید خلیل فروزان نیا، جبیب ا& جسینی، منصور رفیعی، سید محمود صدربافقی، مصطفی متفکر، نادر نوری ماجلان
  • مشخصات اپیدمیولوژیک و کلینیکی بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد در شهر یزد (78-1377)
    سیدمحمود صدربافقی، وحید شهریاری، سید رضامیرباقری فیروزآبادی، سیامک حقیقت، مهدی حلاجیان، سیده مهدیه نماینده
  • سیدمحمود صدربافقی، منصور رفیعی، منیره مدرس مصدق، محمدحسین احمدیه، فریدون زندی کریمی، کاظم عقیلی
    مقدمه
    آنژین ناپایدار در مرکز طیفی قرار دارد که یک سوی آن انفارکتوس حاد میوکارد و سوی دیگر آن آنژین پایدار است به منظور بررسی مشخصات کلینیکی و پاراکلینیکی آنژین ناپایدار در یزد این مطالعه انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    200 بیمار با تعریف مشخص آنژین ناپایدار که در بخش های سی سی یو یزد بستری شدند، طی یک مطالعه Cross-sectional مورد بررسی قرار گرفتند ویژگی های کلینیکی و پاراکلینیکی شامل کلاس شدت آنژین، شرایط کلینیکی همراه، برنامه دارویی، ریسک فاکتورها، تغییرات ECG و وضعیت بیمار موقع ترخیص مورد مطالعه قرار گرفت.
    یافته ها
    سن متوسط بیماران 61.85 سال بود. 57% زن و 43% مرد بودند. شایعترین ریسک فاکتور در مردان سیگار (48.8%) و در زنان هیپرتانسیون 62.2% بود. توزیع فراوانی بیماران در کلاس های شدت آنژین براساس پیشنهاد «براون والد» شامل کلاس I برابر با (24.5%)، کلاس II برابر با (4%) و کلاس III برابر با (71.5%) بود. 24.5% از بیماران در موقع بستری شدن ECG نرمال داشتند و 67% در موقع ترخیص ECG نرمال را نشان دادند. توزیع فراوانی بیماران بستری شده براساس طبقه بندی خطر (Risk stratification) بترتیب در سه گروه کم خطر 22.5%، گروه خطر متوسط 58.5% و گروه پرخطر 19% بودند. 3.5% از بیماران در مدت بستری شدن دچار انفارکتوس حاد میوکارد شدند که عمدتا از کلاس III آنژین بودند.
    تنتیجه گیری و توصیه ها: مطالعه حاضر کنترل ریسک فاکتورهای اساسی مثل سیگار در مردان و فشارخون بالا در زنان را بعنوان مهمترین عوامل خطر پیشنهاد می کند. همچنین موفقیت اولیه درمانی در طی فاز حاد آنژین ناپایدار نشانگر یک اندکس پیشگویی کننده مطلوب نزد این بیماران نمی باشد و بسیاری از آنها بعد از ترخیص نیاز به ارزیابی های بیشتر مثل تست ورزش و آنژیوگرافی کرونر خواهند داشت تا با درمان مناسب از عود حوادث حاد کرونری بعدی جلوگیری شود.
    Sadr Bafghi S. M, Rafie M., Modares Mosadegh M., Ahmadiah Mh, Zandikarimi F., Aghili K.
    Unstable angina (UA) is situated in a spectrum with myocardial infarction (MI) at one end of it and stable angina at the other end. To determine the clinical and paraclinical characteristics of unstable angina this study was designed.
    Materials And Methods
    Two hundred patients with definite UA who were hospitalized at cardiac care units (CCU) in Yazd were enrolled in this cross- sectional study. Clinical and para-clinical characteristics including class of severity of angina, clinical circumstances, drugs, risk factors, changes in ECG, and patient's condition at the time of leaving hospital were evaluated.Results&
    Conclusions
    The average of age of patients was 61.85 years and 57% of them were female and 43% were male. The most prevalent risk factor among men was smoking (48.8%) and among women was hypertension (62.8%). According to Braunwald suggestion, patients were divided into 3 classes based on the severity of their diseases. Frequency distribution of patients in classes I,H and III were 24.5%, 4% and 71.5%, respectively. Normal ECG, was observed in 24.5% of subjects at the time of hospitalization and in 67% of patients when leaving hospitals. Frequency distribution based on the risk stratification was 22.5%, 58.5% and 19% in the low, medium and high risk groups, respectively. During hospitalization, acute myocardial infarction (AMI) was seen in 3.5% of individuals that majority of them belonged to class III of angina.
    Keywords: Unstable Angina, clinical characteristics, paraclinical characteristics, Risk Stratification}
  • منیره مدرس مصدق، سیدمحمود صدر بافقی
    دیگوکسین از داروهای مهم دردرمان نارسائی احتقانی قلبی و آریتمی های فوق بطنی به شمار می رود. فاصلة بین حداقل سطح سرمی مورد نیاز این دارو و حداکثر آن بسیار کم است. هدف از این مطالعه این است که آیا فاکتورهائی نظیر فعالیت کلیوی، کلیرانس دارو، سن بیمار و تداخل داروئی هنگام تجویز دیگوکسین لحاظ می شوند یا خیر؟ این مطالعه به صورت آینده نگردر سال 1379 در یزد انجام گرفت. خصوصیات دموگرافیک، نوع بیماری، سابقه بیماری های دیگر، میزان فشار خون، علائم کلینیکی و پارا کلینیکی، آریتمی ها، نتایج الکتروکاردیوگرام، دوز دیگوکسین و طول مصرف آن و همچنین دیگر داروهای مورد مصرف 152 بیمار در پرسشنامه ها منعکس و سطح سرمی دیگوکسین، الکترولیتها، اوره و کراتنین بیمار اندازه گیری میشد. سپس دوز هر شرکت کننده با توجه به فاکتورهای ذکر شده در بالا مورد بررسی قرار می گرفت.
    بیماران بر حسب دوز مصرفی به 5 گروه تقسیم شدند: یک قرص در روز (A)، نصف قرص در روز (B)، یک قرص 6 روز در هفته (C)، یک قرص 5 روز در هفته (D)، و نصف قرص پنج روز در هفته (E). میانگین دوز دیگوکسین mcg/day 36/62 ± 56/202 و میانگین سطح سرمی آن ng/ml 47/0 ± 95/0 بود. میانگین سطح سرمی برای دوزهای E, D, C, B, A به ترتیب: ng/ml 40/0 ± 05/1، 41/0 ± 87/0، 37/0 ± 95/0، 51/0 ± 91/0 و 16/0 ± 94/0 بود. میانگین کلیرانس کراتنین ml/min/ 1.73 m 17/23 35/55 تفاوت چشمگیری مابین فعالیت کلیوی 5 گروه دوزینگ دیده نشد (p > 0.05). تداخل داروئی در مورد کینیدین و آمیودارون در نظر گرفته شده بود ولی درباره تریامترین، اسپیرنولاکتون و وراپامیل چنین نبود. سن و اختلالات الکترولیتی از عوامل دیگری بودند که هنگام دوزینگ مورد توجه قرار گرفته بودند. در مقابل به کلیرانس بعنوان نشانگر فعالیت کلیوی توجه ای نشده بود. بطور کلی 32/26 % از بیماران سطح زیر ng/ml 5/0 و 47/14% سطحی بالاتر از ng/ml 5/1 داشتند. 97/1% از بیماران به علت مسمومیت با دیگوگسین در بیمارستان بستری شدند. انتخاب دوز در بیماران بر اساس سن، برآورد کلینیکی و نیاز بالینی و تجربه پزشک بوده است و عواملی نظیر فعالیت کلیوی و تداخلهای دارویی در نظر گرفته نشده اند که این امر سبب شده است بعضی از بیماران دوز ناکافی یا بیش از حد دریافت نمایند.
    کلید واژگان: دیگوکسین, دوز, سطح ثابت, تداخل داروئی, مسمومیت}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال