سیما هاشمی پور
-
سابقه و هدف
خودمراقبتی یکی از بهترین و هزینه اثربخش ترین اقدامات مقابله با دیابت است که امروزه توجه بسیاری از برنامه ریزان بهداشتی را، به خود جلب کرده است. هدف از مطالعه حاضر روانسنجی ابزار خودمراقبتی ویژه بیماران دیابتی در مراکز درمانی شهر قزوین درکشور ایران بود.
مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع روش شناسی بود. جامعه آماری کلیه مراجعین به مراکز درمانی شهر قزوین بودند. حجم نمونه 256 نفر تعیین شد. داده ها پس از جمع آوری مورد تحلیل عاملی اکتشافی با روش تجزیه و تحلیل اجزای اصلی (PCA) قرار گرفت. از نرم افزار SPSS برای تحلیل داده ها استفاده شد. هم چنین از آزمون کایزر مایر و بارتلت جهت اندازه گیری کفایت نمونه و معنی داری نتایج استفاده شد.
یافته هامیانگین سن افراد مشارکت کننده در مطالعه 11/14±59/12بود و میانگین سال های ابتلای افراد به دیابت برابر با 7.55±10.76 بود. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که خود مراقبتی افراد دیابتی در چهار عامل مشاهده شد. عامل اول رژیم غذایی سالم، عامل دوم فعالیت فیزیکی، عامل سوم پایش قند خون و عامل چهارم بررسی سلامت پاها بود. نتایج نشان داد که چهار عامل تبیین کننده خودمراقبتی می تواند 95/22درصد واریانس خودمراقبتی در بیماران دیابتی را تبیین نماید.
نتیجه گیریروانسنجی ابزار خود مراقبتی دیابت در جمعیت ایرانی نشان داد که ابزار خودمراقبتی (DSCS-I) دارای روایی و پایایی بسیار مناسبی بود. از این رو استفاده از این ابزار جهت بررسی وضعیت خودمراقبتی در بیماران دیابتی ضروری است.
کلید واژگان: دیابت, خود مراقبتی, جمعیت ایرانیBackground and objectiveself-care is one of the best and most cost-effective measures to deal with diabetes, which has attracted a lot of attention today. The aim of the current study was psychometric self-care tools for diabetic patients in Qazvin medical centers in Iran.
Materials and MethodsThe present study was of methodological type. The statistical population was all the patients in the medical centers of Qazvin city. The sample size was determined to be 256 people. After collecting the data, it was subjected to exploratory factor analysis with the principal component analysis (PCA) method. SPSS software was used for data analysis. Also, Kaiser-Meier and Bartlett's test was used to measure the adequacy of the sample and the significance of the results.
ResultsThe average age of the participants in the study was 59.12±11.14 and the average years of diabetes was 10.76±7.55. The results of exploratory factor analysis showed that self-care of diabetic people was observed in four factors. The first factor was healthy eating, the second factor was physical activity, the third factor was blood sugar monitoring, and the fourth factor was checking the health of the feet. The results showed that four explanatory factors of self-care can explain 95.22% of the variance of self-care in diabetic patients.
ConclusionThe psychometric analysis of the diabetes self-care Scale in the Iranian population showed that the self-care Scale (DSCS-I) had very good validity and reliability. Therefore, it is necessary to use this Scale to check the self-care status of diabetic patients.
Keywords: diabetes, self-care, Iranian population -
تغییرات پاتوفیزیولوژیک در دهان بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس زمینه را برای رشد بیش از حد کاندیدا آلبیکنس فراهم می نماید. هدف از این مطالعه ارزیابی قدرت تولید آنزیم های هیدرولیتیک کاندیدا آلبیکنس جدا شده از دهان بیماران دیابتیک می باشد. در این مطالعه، فعالیت پروتییناز و فسفولیپاز 51 سویه کانددیا آلبیکنس ارزیابی شد. به طور کلی، میزان فعالیت پروتیولیتیک و فسفولیپاز سویه های کاندیدا آلبیکنس دهانی در بیماران دیابتیک کنترل شده و غیر کنترل شده، به ترتیب 2/90 % و 5/72 % ارزیابی گردید. تفاوت معنی داری بین فعالیت پروتییاز و فسفولیپاز در هر دو گروه بیماران مشاهده نگردید، در حالیکه بین فعالیت آنزیم های هیدرولیتیک با میزان HbA1C و دندان مصنوعی در گروه دیابتیک غیرکنترل شده اختلاف معنی داری مشاهده شد. با توجه به اهمیت فعالیت پروتیولیتیک کاندیدا آلبیکنس در بیماران دیابتیک، بهداشت دهان و دندان مبتلایان به دیابت جهت کنترل و جلوگیری از پیشرفت بیماری در این بیماران ضروری می باشد.
کلید واژگان: کاندیدیازیس دهانی, پروتئیناز, فسفولیپاز, دیابتPathophysiological changes in the mouth of patients with diabetes mellitus (DM) predispose to overgrowth of Candida albicans. Various virulence factors such as proteinase and phospholipase production are involved in the process of degradation of the host cell membrane. These enzymes are involved in binding Candida species, especially in the hyphae stage, to the target tissue. In this study, the proteinase and phospholipase activity of 51 C. albicans strains was evaluated. Overall, the rates of proteolytic and phospholipase activities in controlled and uncontrolled diabetic patients were 90.2% and 72.5%, respectively. No significant difference was observed between proteinase and phospholipase activities in both groups of patients (P>0.05), while there was a significant difference between the activity of hydrolytic enzymes with HbA1C and dentures in the uncontrolled diabetic group (P<0.05). According to the importance of hydrolytic enzymes activity of C. albicans species in diabetic patients, oral health of diabetic patients to control and prevent disease progression in these patients is essential.
Keywords: Diabetes, Oral candidiasis, Phospholipase, Proteinase -
هدف:
اثرات مفید پلی فنول ها در کمک به بهبود وضعیت گلایسمی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مطالعات علمی گزارش شده است. این مطالعه باهدف بررسی تاثیر مکمل خوراکی الاژیک اسید (EA) بر شاخص گلایسمی و مقاومت انسولینی در افراد دیابتی نوع دو انجام شد.
مواد و روش هادر این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکورکنترل شده با دارونما، 44 فرد دیابتی انتخاب شدند. بیماران به طور تصادفی در گروه مداخله (22 نفر) و دارونما (22 نفر) قرارگرفته و به ترتیب کپسول حاوی 180 میلی گرم EA در روز یا دارونما را به مدت 8 هفته دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه اطلاعات دموگرافیک، شاخص های تن سنجی، دریافت مواد غذایی و میزان فعالیت بدنی، فاکتورهای بیوشیمیایی قند خون ناشتا و دوساعته، سطح انسولین پلاسما، درصد هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و مقاومت انسولینی (IR) اندازه گیری شد.
یافته هادر ابتدا و انتهای مطالعه به لحاظ فاکتورهای تن سنجی، دریافت مواد غذایی و میزان فعالیت بدنی در دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت . در انتهای مطالعه، دریافت EA در گروه مداخله باعث کاهش معنی داری در میانگین قند خون ناشتا و دوساعته، سطح انسولین پلاسما، درصد HbA1c و میزان IR در مقایسه با گروه دارونما گردید (05/0>P).
نتیجه گیریمکمل EA می تواند به عنوان یک مکمل آنتی اکسیدانی با منشا غذایی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 از طریق بهبود عوارض جانبی مزمن مفید باشد. علت این امر شاید مربوط به قدرت آنتی اکسیدانی این پلی فنول باشد.
کلید واژگان: الاژیک اسید, شاخص گلایسمی, مقاومت به انسولین, دیابت شیرین نوع دوKoomesh, Volume:23 Issue: 5, 2021, PP 582 -590IntroductionThe beneficial effects of polyphenols to improve glycemic status in patients with type 2 diabetes have been reported in scientific studies. The aim of this study was to investigate the effect of oral ellagic acid (EA) supplement on glycemic index and insulin resistance in type 2 diabetic patients.
Materials and MethodsIn this double blind randomized clinical trial, 44 diabetic patients were selected, and were randomly assigned to the intervention group (22 subjects) and placebo (22 subjects) and received a capsule containing 180 mg of EA per day or placebo for 8 weeks, respectively. At the beginning and end of the study, demographic information, anthropometric indices, food intake and physical activity, biochemical factors of fasting and two-hour blood sugar, plasma insulin level, glycosylated hemoglobin percentage (HbA1c) and insulin resistance (IR) were measured.
ResultsAt the beginning and end of the study, there was no significant difference between the two groups in terms of anthropometric indices, food intake and physical activity (P>0.05). At the end of the study, receiving EA in the intervention group significantly reduced fasting and two-hour blood sugar means, plasma insulin levels, HbA1c percentage, and IR levels compared with placebo group (P<0.05).
ConclusionEA supplementation can be helpful as a dietary antioxidant supplement in patients with type 2 diabetes by improving chronic side effects. This may be due to the antioxidant power of this polyphenol.
Keywords: Ellagic Acid, Glycemic Index, Insulin Resistance, Type 2 Diabetes Mellitus -
Background
Despite the widespread obesity epidemic in the world, not all obese people are equally susceptible to the complications of obesity. Inflammatory factors play an important role in the complications of obesity.
ObjectiveThis study aims to evaluate the association of White Blood Cell (WBC) count with metabolic syndrome in overweight/obese men and women.
MethodsThis cross-sectional study is a part of the Qazvin Metabolic Disease Study (QMDS) conducted in 2010 in Qazvin, Iran. Participants were 622 obese people with a body mass index (BMI) ≥25 kg/m2, recruited from the QMDS. Metabolic syndrome was defined according to the Adult Treatment Panel III criteria. Data were analyzed using chi-square test, t-test, and logistic regression analysis (to evaluate the relationship between WBC count quartiles and metabolic syndrome).
FindingsPrevalence of metabolic syndrome was not significantly different between men and women. In men, prevalence of metabolic syndrome and its components were not different between WBC quartiles. In women, 2.23% and 5.06% had metabolic syndrome in the first and fourth quartiles of WBC count, respectively (P<0.001). Moreover, the prevalence of insulin resistance was higher in fourth quartile compared to the first quartile (7.74% vs. 6.52%, P<0.001). After controlling the effects of age and BMI factors, the risk of metabolic syndrome in the fourth quartile of WBC count remained significant in women (OR=2.56, P<0.01).
ConclusionAssociation of WBC count with metabolic syndrome is significant in obese women compared to obese men.
Keywords: Obesity, Metabolic syndrome, White blood cell count -
مقدمههیپوکلسمی، پدیده ای شایع در بارداری است. در طی بارداری جهت مینرالیزاسیون اسکلتی جنین، حدود 30-20 گرم کلسیم به صورت فعال از طریق جفت از مادر به جنین منتقل می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط هیپوکلسمی بارداری با شاخص های رشد جنینی انجام شد.روش کاراین مطالعه کوهورت در سال 1395 بر روی 112 زن باردار در هفته 26-22 بارداری انجام شد. میزان کلسیم، آلبومین، 25(OH)D و نسبت کلسیم به کراتینین ادرار در افراد مورد مطالعه اندازه گیری شد. کلسیم تصحیح شده کمتر از 5/8 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان هیپوکلسمی تعریف شد. میزان 25(OH)D و نسبت کلسیم به کراتینین ادرار مادر و شاخص های رشد نوزادی (قد، وزن و دور سر نوزاد) در دو گروه هیپوکلسمیک و نرموکلسمیک اندازه گیری و با آزمون تی مقایسه شدند. میانگین شاخص های رشد نوزادی در چارک های کلسیم مادر پس از تعدیل اثر سن، شاخص توده بدنی و 25(OH)D، با آزمون ANCOVA مقایسه شدند.میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هادر مطالعه حاضر 35 نفر (2/31%) مبتلا به هیپوکلسمی بودند. میانگین 25(OH)D، نسبت کلسیم به کراتینین ادرار مادر و شاخص های رشد نوزادی در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0نتیجه گیریدر مطالعه حاضر هیپوکلسمی، یک بیماری شایع در بارداری بود، ولی هیپوکلسمی بارداری تاثیر سوئی بر شاخص های رشد نوزادی ندارد.کلید واژگان: بارداری, رشد, قد, نوزاد, وزن, هیپوکلسمیIntroductionHypocalcemia is a common condition in pregnancy. Approximately 20-30 g maternal calcium is actively transferred to the fetus during pregnancy for fetal skeletal mineralization. The aim of this study was to determine the association of pregnancy hypocalcemia with neonatal growth indices.MethodsThis cohort study was conducted on 112 pregnant women with the gestational age of 22-26 weeks in 2016. Calcium, albumin, 25(OH)D, and urinary calcium/creatinine ratio were measured for all participants. Hypocalcemia was defined as corrected serum calcium level ofResultsOut of the 112 subjects, 35 (31.2%) cases had hypocalcemia. The mean 25(OH)D, calcium/creatinine ratio, and neonatal growth indices were not significantly different between the normocalcemic and hypocalcemic groups (P>0.05). Furthermore, neonatal growth indices were not significantly different in the maternal calcium quartiles. The two groups showed no significant difference in terms of the adjusted mean of neonatal growth indices (P>0.05).ConclusionAccording to the findings of the present study, hypocalcemia was a prevalent condition in pregnancy; however, this condition exerted no adverse effects on neonatal growth indices.Keywords: Hypocalcemia, Pregnancy, Newborn, Growth, body height, body weight
-
زمینهچاقی مرکزی یکی از اجزای سندرم متابولیک است که با بیماری های قلبی- عروقی ارتباط مستقیم دارد. این چاقی براساس اندازه دورکمر تعریف می شود و بهتر است در هر نژاد، نقطه برش اختصاصی برای اندازه دورکمر به عنوان عامل خطر قلبی- عروقی تعیین شود.هدفمطالعه به منظور تعیین بهترین نقطه برش دورکمر برای پیشگویی عوامل خطر قلبی- عروقی در قزوین انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 1107 نفر از ساکنین منطقه مینودر قزوین در سال 1389 انجام شد که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. نمایه های تن سنجی و متغیرهای آزمایشگاهی اندازه گیری شدند. منحنی مشخصه عملکرد گیرنده (ROC) دورکمر به تفکیک برای تشخیص عوامل خطر قلبی- عروقی ترسیم شد و سطح زیر منحنی به دست آمد. نقطه برش دارای حداکثر میزان شاخص یودن (Youden) به عنوان بهترین نقطه برش در نظر گرفته شد. حساسیت و ویژگی نقطه برش دورکمر براساس معیارهای ATP III، فدراسیون بین المللی دیابت و غیره محاسبه شد.یافته هااز 1107 فرد مورد مطالعه، 529 نفر (8/47 درصد) مرد بودند. میانگین سنی افراد مورد بررسی 33/10 ± 08/40 سال بود. بهترین نقطه برش دورکمر برای پیشگویی عوامل خطر قلبی- عروقی در ساکنین مینودر قزوین برای مردان 5/90 تا 5/93 سانتی متر و برای زنان 5/85 تا 5/92 سانتی متر بود.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، به نظر می رسد نقطه برش معیار ATP III برای زنان تقریبا مناسب، ولی برای مردان بالاست. نقطه برش معیار فدراسیون بین المللی دیابت برای مردان تقریبا مناسب، ولی برای زنان پایین است.
کلید واژگان: دور کمر, سندرم متابولیک, پرفشاری خون, قند خون بالا, اختلال های چربی خونBackgroundCentral obesity - one of the metabolic syndrome components- is associated with cardiovascular diseases. Central obesity is defined based on waist circumference. Using ethnicity-specific waist circumference cut-off values is recommended as a cardiovascular risk factor.ObjectiveThe aim of this study was to determine the optimal waist circumference cut-off points for predicting cardiovascular risk factors in Qazvin.MethodsThis cross-sectional study was conducted on 1107 residents of Minoodar district of Qazvin that were selected by multistage cluster random sampling method in 2011-2012. Anthropometric indices and laboratory tests were measured. The receiver operating characteristic (ROC) curves of waist circumference for predicting each cardiovascular risk factor were depicted and areas under curve were calculated. The optimal cut-point was identified by the maximum Youden Index. Sensitivity and specificity of waist circumference cut points according to ATP III and International Diabetes Federation (IDF) criteria were calculated for diagnosis of cardiovascular risk factors.FindingsOf 1107، 529 (47. 8%) were male. Mean age was 40. 08±10. 33. The optimal waist circumference cut points for predicting cardiovascular risk factors were 90. 5-93. 5 cm in men and 85. 5-92. 5 cm in women.ConclusionWith regards to the results، it seems that waist circumference cut point of ATP III is almost appropriate for women but is high for men. Waist circumference cut point of IDF is almost appropriate for men but is low for women.Keywords: Waist Circumference, Metabolic Syndrome X, Hypertension, Hyperglycemia, Dyslipidemias -
زمینهافراد مبتلا به چاقی متابولیک وزن طبیعی دارند و به طور معمول دیر تشخیص داده می شوند؛ بنابراین شناسایی عوامل موثر در بروز چاقی متابولیک اهمیت دارد.هدفمطالعه به منظور تعیین رابطه میزان تحصیلات و وضعیت تاهل با چاقی متابولیک در مردان با وزن طبیعی انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی از مهر 1389 تا فروردین 1390 بر روی 232 مرد دارای نمایه توده بدنی کم تر از 25 در منطقه مینودر قزوین انجام شد. وجود مقاومت به انسولین در افراد با نمایه توده بدنی کم تر از 25 به عنوان چاقی متابولیک تعریف شد. مقاومت به انسولین با استفاده از صدک 80 مقادیر مدل هموستاتیک برای مقاومت به انسولین (HOMA-IR) افراد سالم تعیین شد. سطح تحصیلات در چهار گروه (1: تحصیلات ابتدایی یا بی سواد، 2: راهنمایی یا متوسطه، 3: دیپلم و فوق دیپلم و 4: لیسانس و بالاتر) طبقه بندی شد. داده ها با آزمون های آماری تی، من ویتنی یو، رگرسیون لجستیک و آنالیز کوواریانس تحلیل شدند.یافته هااز بین 232 مرد مورد مطالعه، 78 نفر (%6/33) به چاقی متابولیک مبتلا بودند. احتمال ابتلا به چاقی متابولیک در گروه های دوم تا چهارم تحصیلات به ترتیب 2/6، 3/8 و 7/6 برابر گروه اول بود. فراوانی تاهل در گروه های اول، سوم و چهارم تحصیلات به ترتیب %5/97، %6/68 و %41 بود. پس از تعدیل اثر وضعیت تاهل، تفاوت میانگین HOMA-IR در گروه های تحصیلی از بین رفت.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، احتمال چاقی متابولیک در مردان با تحصیلات بالاتر و مجرد بیش تر بود.
کلید واژگان: مقاومت به انسولین, تحصیلات, وضعیت تاهل, نمایه توده بدنیBackgroundIndividuals with metabolic obesity but normal weight (MONW) are frequently undetected because of their normal body mass index (BMI). Therefore، it is important to identify factors associated with MONW.ObjectiveThe aim of this study was to determine the association of education and marital status with normal weight metabolic obesity in men.MethodsThis cross sectional study was conducted in 232 men with a BMI less than 25 kg/m2 in Qazvin، Iran from September 2010 to April 2011. MONW was defined as insulin resistance (IR) in subjects with BMI less than 25 kg/m2. IR was determined using the 80th percentile of the homeostatic model assessment (HOMA) in normal subjects. Education was classified into four categories (1: elementary school or illiterate، 2: secondary or high school، 3: diploma and associate degree، and 4: Bachelor of Science and higher). Data were analyzed using T-test، Mann Whitney U test، logistic regression analysis and analysis of covariance.ResultsOf 232، 78 subjects (32. 6%) had MONW. The second to fourth categories of education were associated with 6. 2، 8. 3، and 6. 7-fold increased risk of MONW compared to the first category. Marriage frequency was 97. 5%، 68. 6%، and 41% in the first، third and fourth category، respectively. After adding marital status as covariate، there were no significant differences between the categories in mean HOMA-IR.ConclusionWith regards to the results، MONW was more probable in men with higher level of education and unmarried men.Keywords: Insulin Resistance, Education, Marital Status, Body Mass Index -
زمینهموارد پیشرفته بیماری انسدادی مزمن ریه (COPD) با کاهش وزن و کاهش قدرت عضلانی همراه است. کاهش تستوسترون سرم (هیپوگنادیسم) می تواند در تحلیل عضلانی بیماران نقش داشته باشد.هدفمطالعه به منظور تعیین رابطه هیپوگنادیسم با شدت بیماری انسدادی مزمن ریه انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 57 بیمار سرپایی مبتلا به شدت های مختلف انسداد مزمن ریه انجام شد که بین سال های 92-1391 در درمانگاه فوق تخصصی ریه استان قزوین پرونده داشتند. این افراد در دو گروه خفیف و شدید بررسی و سطح تستوسترون تام و آزاد سرم، ای زد در اول (1 FEV)، وضعیت مصرف سیگار و کورتیکواستروئید آن ها تعیین شد. داده ها با آزمون های آماری کای دو و تحلیل کو واریانس مقایسه شدند.یافته هابراساس میزان تستوسترون آزاد %7/ 26 افراد گروه خفیف و %2/ 22 افراد گروه شدید بیماری انسدادی مزمن ریه به هیپوگنادیسم مبتلا بودند. میانگین تستوسترون تام و آزاد سرم در دو گروه تفاوت معنی دار آماری نداشت (به ترتیب 5/ 1 ± 2/ 3 نانوگرم بر میلی لیتر و 6/ 1 ± 9/ 3 پیکوگرم بر میلی لیتر در گروه خفیف و 1/1 ± 3/3 نانوگرم بر میلی لیتر و 7/ 1 ± 2/ 4 نانوگرم بر میلی لیتر در گروه شدید). میانگین تستوسترون تام وآزاد در دو گروه پس از تعدیل با متغیرهای سن، نمایه توده بدنی، مصرف کورتیکواستروئید و سیگار همچنان تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، نسبت قابل توجهی از بیماران مبتلا به انسداد مزمن ریه به هیپوگنادیسم مبتلا هستند. به نظر می رسد در بیماران پایدار از نظر بالینی، سطح تستوسترون سرم با شدت بیماری انسداد ی مزمن ریه رابطه ای ندارد.کلید واژگان: تستوسترون, هیپوگنادیسم, بیماری انسدادی مزمن ریهBackgroundAdvanced chronic obstructive pulmonary disease (COPD) is associated with weight loss and muscular weakness. Low serum testosterone level (hypogonadism) may contribute to muscle wasting.ObjectiveThe aim of this study was to determine the association of hypogonadism with the severity of COPD.MethodsThis cross sectional study was conducted in 57 patients with COPD who had medical records in the lungs clinic of Qazvin during 2012 and 2013. The patients were divided into two groups of mild and sever disease. Total and free testosterone levels and FEV1 were measured. Smoking status and history of taking corticosteroids were assessed. Data were analyzed using Chi-square test and Analysis of covariance (ANCOVA).FindingsBased on free testosterone level, 26.7% of patients with mild disease and 22.2% of patients with severe disease had hypogonadism. Mean total and free serum testosterone levels were not significantly different between the two groups (3.2 ± 1.5 ng/ml and 3.9 ± 1.6 pg/ml in mild group and 3.3 ± 1.1ng/ml and 4.2 ± 1.7pg/ml in sever group). After adjusting for age, body mass index, history of taking corticosteroids and smoking status, the mean total and free testosterone levels were not significantly different between the two groups.ConclusionWith regards to the results, hypogonadism occurs frequently in patients with COPD. It seems that serum testosterone level is not clinically associated with severity of COPD.Keywords: Testosterone, Hypogonadism, Chronic Obstructive Pulmonary Disease
-
زمینهعلی رغم اهمیت سندرم متابولیک و اجزای آن در بروز بیماری های غیر واگیر به خصوص بیماری های قلبی و عروقی، شیوع، بروز و روند آن به وضوح مشخص نیست.هدفمطالعه به منظور تعیین شیوع سندرم متابولیک و نحوه توزیع عوامل تشکیل دهنده آن در قزوین انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی 996 نفرزن و مرد بالای 24 سال از جمعیت تحت پوشش یک مرکز بهداشتی درمانی در قزوین در سال 1389 بررسی شدند. داده ها براساس مصاحبه، سوابق بیماری و دارویی، معاینه های تن سنجی و آزمایش های بیوشیمیایی جمع آوری و تحلیل شدند.یافته هاشیوع سندرم متابولیک به طور کلی %33 (%9/30 در مردان و %9/34 در زنان) بود و با افزایش سن، بیش تر می شد. شایع ترین عامل در هر دو جنس (%6/66) مربوط به اچ دی ال کلسترول پایین و کم ترین عامل (%8/24)، فشارخون بالا بود. ترتیب شیوع عوامل در دو جنس متفاوت بود؛ به طوری که در مردان به ترتیب اچ دی ال کلسترول پایین، سطح بالای تری گلیسرید سرم و افزایش قند خون ناشتا و در زنان اچ دی ال کلسترول پایین، چاقی مرکزی و سطح بالای تری گلیسرید سرم بیش ترین شیوع را داشت.نتیجه گیریشیوع زیاد سندرم متابولیک و عوامل خطر مرتبط و ازدیاد آن با افزایش سن جمعیت و بیماری ها و عوارض مترتب بر آن، تدوین و اجرای برنامه های کارآمد جهت کاهش این عوامل را ضروری می سازد.
کلید واژگان: سندرم متابولیک, عوامل خطر, شیوعPrevalence of metabolic syndrome and its components in over 24 years old population of Qazvin (2012)BackgroundDespite the importance of metabolic syndrome and its components in the incidence of noncommunicable diseases especially cardiovascular diseases, its prevalence, incidence and trend are not clear.ObjectiveThe aim of this study was to determine the prevalence of metabolic syndrome and its components in Qazvin, Iran.MethodsThis descriptive study was conducted in 996 men and women over 24 years old in mindoodar district of Qazvin, 2012. Data were collected using interview, past medical and drug history and anthropometric and biochemical measurements.FindingsThe prevalence of metabolic syndrome was 33% (30.9% in men and 34.9% in women) and increased with age. The most common component of metabolic syndrome was low high density lipoprotein (HDL) cholesterol (66.6%) and the least prevalent component was high blood pressure (24.8%). The order of prevalent components was different according to gender. In men the most common component was low HDL cholesterol which was followed by high level of serum triglycerides and impaired fasting glucose. In women the most common component was low HDL cholesterol which was followed by central obesity and high level of serum triglycerides.ConclusionHigh prevalence of metabolic syndrome and its related risk factors that increase with age, other diseases and their complications necessitates the implementation of efficient preventive programs to decrease the related risk factors.Keywords: Metabolic Syndrome X, Risk Factors, Prevalence -
مقدمهاز آن جا که برخی تحقیقات نشان داده اند استفاده از آنتی بیوتیک ها به همراه درمان مکانیکال پریودنتال در بهبود شرایط کلینیکی بیماران موثر می باشد، این تحقیق با هدف بررسی اثر درمان فاز اول پریودنتال به همراه آنتی بیوتیک داکسی سایکلین بر بهبود کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت غیر وابسته به انسولین، انجام گردید.روش هادر این کارآزمایی بالینی شاهددار و تصادفی دو سوکور، 80 نفر بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 که به پریودنتیت متوسط نیز مبتلا بودند، تحت درمان جرم گیری به همراه تسطیح سطح ریشه و دارونما (گروه شاهد 40 نفر) و یا جرم گیری و تسطیح سطح ریشه و داکسی سایکلین (گروه مورد 40 نفر) به میزان 100 میلی گرم در روز به مدت 21 روز مورد مطالعه قرار گرفتند. شاخص های پریودنتال، شامل خونریزی حین پروبینگ (BOP یا Bleeding on probing)، میزان از دست رفتن اتصالات (CAL یا Clinical attachment loss)، شاخص پلاک میکروبی (PI یا Plaque index)، میزان عمق پروب (PD یا Pocket depths) و شاخص متابولیک (c1HbA یا Glycated hemoglobin) در ابتدای مطالعه و 3 ماه بعد، اندازه گیری شدند.یافته هاپس از 3 ماه، تمام شاخص های پریودنتال و میزان c1HbA در هر گروه، بهبود معنی داری یافت (001/0 > P)، اما میزان کاهش شاخص های پریودنتال و c1HbA بین دو گروه شاهد و مورد، از نظر آماری معنی دار نبود (799/0 = BOP، 301/0 = c1HbA، 989/0 = PD، 253/0 = PI، 667/0 = CAL).نتیجه گیریجهت بهبود کنترل متابولیک افراد مبتلا به دیابت باید به درمان و حذف بیماری پریودنتال ایشان اقدام کرد تا در صورت وجود بیماری، اقدام درمانی مناسبی صورت گیرد.
کلید واژگان: دیابت ملیتوس, بیماری پریودنتال, داکسی سایکلین, کنترل متابولیک, c1HbABackgroundThere are contradictory results of different studies about the effect of periodontal treatment on metabolic control of diabetes. Due to the importance of management of the patients, the purpose of this study was to examine the effect of periodontal therapy [scaling and root planning (SRP)] with doxycycline on glycemic control in patients with type 2 diabetes mellitus.MethodsIn this double-blind randomized controlled clinical trial, 40 patients with type 2 diabetes mellitus who had moderate periodontitis were treated with scaling and root planning + placebo (SRP; n = 20) or with scaling and root planning + doxycycline 100 mg/day, for 21 days (SRP + Doxy; n=20). Periodontal parameters including bleeding on probing (BOP), clinical attachment loss (CAL), plaque index (PI), and probing depth (PD), also metabolic parameter (HbA1c) were recorded at baseline and 3 months after the treatment.FindingsAfter 3 month, all periodontal parameters and HbA1c showed significant improvement in both groups (P < 0.001). The reduction of all periodontal parameters and HbA1c was not significantly different between the groups in this study (P for BOP = 0.799; P for CAL = 0.667; P for PI = 0.253; P for PD = 0.989; and P for HbA1c = 0.301).ConclusionPeriodontal treatment with the adjunctive systemic doxycycline may influence the systemic conditions of patients with type 2 diabetes mellitus, but no statistical differences was observed between the control and treatment groups. Therefore, confirmatory studies with controlled diabetes are necessary.Keywords: Diabetes mellitus, Periodontal disease, Doxycycline, Metabolic control, HbA1c -
مقدمه
در بیماران مصرف کننده داروهای ضد تشنج، تغییرات ویتامین D و مینرال های سرم گزارش شده است. این مطالعه جهت مقایسه تغییرات ویتامین D و مینرال های سرم دربیماران مصرف کننده دو گروه دارویی داروهای ضد تشنج (القاء کننده و غیر القاء کننده آنزیمی) طراحی شده است.
بحث و نتیجه گیریدر بیماران تحت درمان با داروهای القاء کننده آنزیمی کمبود ویتامین D شایع تربوده اما فراوانی هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه کم تر است.
یافته هامیانگین ویتامین D سرم در گروه القا کننده کم تر از گروه غیر القا کننده بود (به ترتیب3/8± 9/15 در مقابل 8/14±2/24 02/0= (P.فراوانی کمبود ویتامین D در گروه داروهای القاء کننده 84% و در گروه داروهای غیر القاء کننده 48% بود (016/0=. (P میانگین کلسیم سرم در گروه داروهای القاء کننده به طور معنی دار کم تر از گروه غیر القاء کننده بود (به ترتیب 2/0±7/8 در مقابل 7/0±0/9، 05/0=. (P هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه در4% گروه داروهای القاء کننده و 24% گروه غیر القاء کننده وجود داشت (016/0=. (P
مواد و روش هادر این مطالعه 22 بیمار تحت درمان با داروهای القاء کننده آنزیمی با 25 بیمار داروهای غیر القاء کننده مقایسه شدند.بیماران دو گروه از نظر سن، جنسیت و اندکس توده بدنی همانند سازی شدند. میزان کلسیم، فسفات، پاراتورمون و 25 هیدروکسی ویتامین D در دو گروه اندازه گیری شد. اندازه گیری کلسیم با روش کالریمتری و اندازه گیری پاراتورمون و ویتامین D با روش الیزا انجام شد.
کلید واژگان: القاء کننده های آنزیمی, غیر القاء کننده های آنزیمی, کمبود ویتامین D, هیپرپاراتیروئیدیسمYafteh, Volume:15 Issue: 4, 2014, PP 72 -80BackgroundChanges of serum minerals and vitamin D have been reported in anticonvulsant drugs user patients. The present study aimed at comparing the changes of serum minerals and vitamin D among two groups of enzyme-inducing and non enzyme-inducing anticonvulsant drug users.
MethodsIn this study 22 patients treated with enzyme-inducing drugs (carbamazepin، phenytoin، phenobarbital) were compared to 25 patients of matched sex، age، and BMI treated with non enzyme-inducing drugs (sodium evaporate، lamotrigine). Serum calcium، phosphate، parathormone، and 25-hydroxy vitamin D were calculated in both groups. Calcium was measured by Calorimetery method. Parathormone and vitamin D were measured using ELISA method.
ResultsThe mean serum vitamin D level was lower in enzyme-inducing than non enzyme-inducing drugs users (15. 9±8. 3 and 24. 2±14. 8، P=0. 02). Frequency of vitamin D deficiency was higher in enzyme-inducing compared to non enzyme-inducing drugs users، 84% and 48%، respectively (P=0. 016). The mean serum calcium level was significantly lower in enzyme-inducing drugs users. (8. 7±0. 2 vs. 9. 0± 0. 7، p= 0. 05). Four percent in enzyme-inducing group compared to twenty four percent of non enzyme-inducing group had secondary hyperparathyroidism (P=0. 016).
ConclusionWhile vitamin D deficiency is more frequent in enzyme-inducing drug users، secondary hyperparathyroidism is less frequent.
Keywords: Enzyme, inducing drugs, Non enzyme, Vitamin D deficiency, Hyperparathyroidism -
مقدمهبیماری قلبی به ویژه بیماری کرونری قلب از علل اصلی مرگ در بیماران دیابتی است. میزان بالای CRP-hs به عنوان عامل خطر بیماری قلبی مطرح می باشد. درمان با پیوگلیتازون و یا متفورمین غلظت سرمی CRP-hs را در بیماران با یا بدون دیابت کاهش می دهد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر متفورمین و پیوگلیتازون بر سطح CRP-hs در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.مواد و روش هاکارآزمایی بالینی تصادفی بر روی 40 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو واجد معیارهای ورود به مطالعه انجام شد. بیماران به دو گروه دریافت کننده متفورمین و دریافت کننده پیوگلیتازون تقسیم شدند. سطح خونی کلسترول، تری گلیسرید، قند خون ناشتا، آلانین ترانس آمیناز، آسپارتات آمینوترانسفراز، هموگلوبین گلیکوزیله، hs-CRP در بدو مطالعه و پس از سه ماه درمان دارویی اندازه گیری شد. برای مقایسه متوسط تغییرات در هر گروه داروئی قبل و پس از مصرف دارو از آزمون تی جفت شده و برای مقایسه متوسط تغییرات بین دو گروه از آزمون تی مستقل استفاده شد.یافته هادر پایان مطالعه متفورمین و پیوگلیتازون سبب کاهش معنی دار در سطح CRP-hs شدند. متوسط تغییرات hs-CRP، Chol و HbA1C در گروه متفورمین نسبت به گروه پیوگلیتازون بالاتر و از نظر آماری معنی دار بود.بحث و نتیجه گیریاز آنجا که متوسط کاهش سطح CRP-hs، کلسترول و HbA1C در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تحت درمان با متفورمین نسبت به پیوگلیتازون به صورت معنی داری بیشتر می باشد؛ درمان با متفورمین جهت کاهش خطر بیماری قلبی توصیه می گردد.
کلید واژگان: دیابت شیرین, متفورمین, پیوگلیتازون, CRP, hs, هموگلوبین گلیکوزیلهBackgroundHeart disease، particularly coronary heart disease is a major cause of mortality among patients with diabetes mellitus. High level of hs-CRP is considered as a risk factor for heart diseases. Treatment with pioglitazone in patients with or without type II diabetes decreases serum concentrations of hs-CRP. The purpose of this study was to compare the effects of pioglitazone and metformin on hs-CRP level.Material And MethodsA randomized clinical trial was performed on 40 patients with type 2 diabetes and defined inclusion criteria. Patients were divided into two groups receiving metformin and pioglitazone. Blood levels of cholesterol، triglycerides، fasting blood glucose، Alanine transaminase، Aspartat aminotransferase، HbA1C and hs-CRP were measured in all subjects before and after 3 month drug therapy. The average change in each group before and after drug therapy were analyzed by paired T-test، the mean change between groups were compared by T-test.ResultsIn both groups، hs-CRP level was significantly decreased after drug therapy. The mean change of hs-CRP، HbA1C، cholesterol was significantly higher in metformin treated group.ConclusionSince the average reduction in the level of hs-CRP، cholesterol and HbA1C in diabetic patients treated with metformin is significantly higher than patients treated with pioglitazone; treatment with metformin is recommended to reduce risk of heart diseaseKeywords: Diabetes mellitus, Metformin, Pioglitazone, hs, CRP, HbA1C -
زمینه
جهت کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دوکه به داروهای خوراکی قند خون پاسخ مناسبی نمی دهند، انسولین تجویز می شود. دست یابی به کنترل مناسب قند خون با انسولین مستلزم زمان طولانی و میزان بالای انسولین است.
هدفمطالعه به منظور مقایسه تاثیر درمان با انسولین همراه با سولفونیل اوره با انسولین تنها در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
مواد و روش هااین کارآزمایی بالینی در سال 1388 بر روی 45 بیمار دیابتی سرپایی مراجعه کننده به بیمارستان بوعلی با عدم پاسخ مناسب به داروهای خوراکی انجام شد که به طور تصادفی به دو گروه درمان انسولین تنها و انسولین همراه با سولفونیل اوره تقسیم شدند. میانگین قند خون قبل و پس از غذا، انسولین دریافتی و افزایش وزن در فواصل زمانی ماهانه تا 3 ماه بررسی و داده ها با آزمون های آماری تی و مجذور کای تحلیل شدند.
یافته هامیانگین قند خون ناشتا در گروه درمان ترکیبی در پایان ماه اول و سوم به ترتیب 1/21 ± 3/146 و 2/10 ± 9/126 میلی گرم در دسی لیتر و در گروه درمان انسولین تنها 7/28 ± 1/166 و 9/20 ± 5/144 میلی گرم در دسی لیتر بود (به ترتی ب 01/0= P و 001/0= P). میانگین قند خون پس از صبحانه در پایان ماه سوم در گروه درمان ترکیبی در مقایسه با درمان انسولین تنها کم تر بود (009/0= P). اختلاف میانگین میزان انسولین در پایان ماه سوم در دو گروه معنی دار بود (001/0> P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، درمان ترکیبی انسولین با سولفونیل اوره در مقایسه با درمان انسولین تنها باعث بهبود سریع تر کنترل قند خون می شود و میزان انسولین مورد نیاز روزانه نیز بسیار کم تر است.
کلید واژگان: دیابت نوع دو, انسولین, سولفونیل اورهBackgroundInsulin is administered for glycemic control in type 2 diabetic patients with secondary failure to oral antidiabetic drugs. Achieving good glycemic control requires a long time with relatively high insulin dose.
ObjectiveThe aim of this study was to compare the effect of treatment with insulin alone versus insulin plus sulfonylurea in type 2 diabetic patients.
MethodsIn this randomized clinical trial, 45 patients with secondary failure to oral antidiabetic drugs who referred to Bou-Ali hospital during 2009-2010, were randomly allocated into two groups of insulin alone and insulin plus sulfonylurea. Fasting and postprandial blood sugar, insulin dose, and weight gain were measured monthly up to 3 months. Data were analyzed by T-test and Chi-square test.
FindingsA t the end of the first and the third month of the treatment, mean fasting blood sugar was 146.3 ±21.1 mg/dl and 126.9±10.2 mg/dl in combination therapy group and was 166.1 ± 28.7 mg/dl and 144.5 ± 20.9 mg/dl in insulin alone group, respectively (P =0.01 and P=0.001, respectively). Mean postprandial blood sugar in combination group was lower than insulin alone group at the end of the third month (P=0.009). The difference in mean insulin dose between 2 groups was statistically significant at the end of the third month (P<0.001).
ConclusionWith regard to the results, combination therapy with insulin plus sulfonylurea versus insulin alone would result in faster improvement of glycemic control and lower daily insulin dose.
Keywords: Diabetes Mellitus Type 2, Insulin, Sulfonylurea -
زمینه وهدفامروزه مشخص شده است که کمبود ویتامین D عملکرد متابولیک بسیاری از سلول ها از قبیل بخش درون ریز پانکراس را تغییر می دهد. شواهد بالینی و تجربی، پیشنهاد کننده این موضوع هستند که غلظت سرمی ویتامین D فعال به طور معکوس با دیابت نوع دو، اجزای سندرم متابولیک و بیماری های قلبی- عروقی همراهی دارد. این مطالعه به منظور مقایسه سطح سرمی D3 در بیماران مبتلا به دیابت با افراد غیر دیابتی و رابطه آن با شاخص های سندرم متابولیک انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 69 نفر از مراجعه کنندگان به درمانگاه غدد انجام شد. این افراد در سه گروه شامل افراد دیابتی با کنترل خوب قند خون، افراد دیابتی با کنترل ضعیف و گروه غیر دیابتی بررسی شدند. برای تمام افراد، وزن، قد، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، قند خون ناشتا، قند دو ساعت پس از صرف غذا، درصد هموگلوبین گلیکوزیله، سطح سرمی ویتامین D فعال و لیپیدهای سرم اندازه گیری و ثبت شدند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، تی، آنالیز واریانس، همبستگی پیرسون و آزمون تکمیلی توکی تحلیل شدند.یافته هامیانگین سطح سرمی ویتامین D فعال در افراد دیابتی 6/16±5/36 و در افراد غیر دیابتی 1/19±6/56 نانو مول بر لیتر بود (001/0>p). ولی، سطح این ویتامین بین دو گروه با کنترل خوب و ضعیف قند خون و همچنین بین افراد مبتلا به سندرم متابولیک با افراد غیر مبتلا به سندرم متابولیک تفاوت معنی داری نداشت. بین متوسط سطح سرمی ویتامین D3 به تفکیک گروه های مورد مطالعه و وضعیت هر یک از شاخص های سندرم متابولیک اختلاف معنی داری وجود نداشت.نتیجه گیریبر اساس یافته ها، سطح سرمی ویتامین D در افراد دیابتی کمتر از افراد سالم بود. در بین بیماران دیابتی بین سطح سرمی ویتامین D3 با طول مدت ابتلا به دیابت، HBA1C ارتباط معنی داری وجود نداشت. همچنین اختلاف معنی داری بین متوسط سطح سرمی مبتلایان و غیر مبتلایان به سندرم متابولیک وجود نداشت. با توجه به نقش این ویتامین در ترشح و اثر انسولین، به نظر می رسد پایش سطح سرمی ویتامین D در بیماران دیابتی و در صورت لزوم تجویز مکمل های آن مفید باشد.
Background and ObjectivesThere are growing evidences about relationship between vitamin D metabolism and occurrence of diabetes mellitus. Vitamin D has a role in secretion and possibly the action of insulin and modulates lipolysis and might therefore contribute to the development of cardiovascular diseases. This study was aimed to evaluate whether serum vitamin D3 level in patients with diabetes is lower than that in non-diabetics and if its level has any relation to indices of metabolic syndrome.MethodsSixty nine subjects were enrolled in this case-control study (23 diabetic patients with good control of blood sugar, 23 poor control diabetic patients and 23 healthy subjects as control group). Serum 25(OH) D3, Fasting Blood Sugar (FBS), (2 hour postprandial blood sugar) BS 2hpp, triglyceride (TG), total cholesterol, HDL and HbA1C were measured. We also measured blood pressure, body weight, height and abdomen circumference for individuals. The data were analyzed by Anova, Chi-square and Pearson correlation.ResultsSerum levels of Vitamin D3 were significantly lower in diabetics compared to non diabetics. (36/5±16/6 v.s. 56/6±19/1 nmol/lit, p <0/001). There was no statistical difference between the group with good control diabetes and poor control diabetes. There was no significant correlation between low serum vitamin D and metabolic syndrome parameters. These findings suggest the need for ongoing evaluation of possible protective role of vitamin D3 supplement in the development of diabetes.ConclusionsBased on our results vitamin D deficiency is prominent in patients with diabetes. It appears the vitamin D level should be monitored in diabetic patients. -
مقدمه وهدفداروی آکاربوز مهارکننده آنزیم آلفاگلوکوزیداز می باشد که سبب تاخیر جذب گلوکز از دستگاه گوارش می شود. در بعضی مطالعه ها، آکاربوز در کنترل بهتر قند خون در بیماران مبتلا به دیابت نوع یک موثر بوده است. بهمین منظور این مطالعه با هدف تعیین اثرآکاربوز در کنترل متابولیک بیماران با دیابت شیرین نوع یک انجام گردید.روش کاراین کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور بر روی بیماران با سن کمتراز 30 سال و ابتلا به دیابت نوع 1 به مدت حداقل یکسال و HbA1C بیش تر از 5/7% انجام شد. معیارهای خروج، کراتینین سرم بالاتر از mg/dl 2، انسداد نسبی دستگاه گوارش و بیماری التهابی روده بود. 45 بیمار به مدت 12 هفته و به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل تحت مطالعه قرارگرفتند، دوز شروع آکاربوز 25 میلی گرم سه بار در روز به مدت دو هفته و سپس 50 میلی گرم سه بار در روز به مدت 10 هفته بود.BMI، FBS، ،2hpp HbA1C، Total cholesterol، HDL، LDL، TG و دوزاژ انسولین هر ماه مورد ارزیابی قرارگرفت و آنالیز داده ها توسط آزمون مجذور کای، دقیق فیشر و آزمون تی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS 13 انجام شد.نتایجپس از مداخله BMI، FBS، 2hpp،HbA1C، TG، Total cholesterol وهمچنین نیاز به انسولین NPH و انسولینRegular در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش بیش تری داشت که اختلاف از نظر آماری معنی دار بود. تغییرات LDL و HDL پس از مداخله نسبت به قبل از آن در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معنی داری نداشت. در طی مطالعه در گروه مداخله 48% بدون عارضه بودند 44% دچار نفخ، 4% دچاراسهال، 4% دچار درد شکم شدند و در هیچ موردی هایپوگلیسمی دیده نشد.
نتیجه نهایی: با توجه به یافته ها، مشخص شد که افزودن آکاربوز به انسولین می تواند در بهبود کنترل متابولیک و نیز کاهش شاخص توده بدن بیماران دیابتی نوع یک مفید باشد.
کلید واژگان: آکاربوز, دیابت شیرین نوع 1, کنترل متابولیکIntroduction &ObjectiveAcarbose is an intestinal alpha-glucosidase inhibitor that delays absorption of carbohydrates. Findings of some studies show that it has been effective in better control of blood glucose in patients with diabetes type 1. The goal of this study is to investigate the effect of administration of acarbose on glycemic & lipid parameters and daily insulin requirements and tolerability in type 1 diabetic patient.Materials and MethodsThis was a clinical trial randomized double blind placebo controlled study. Performed on patients with history of at least 1 year diabetes type 1 and had HbA1c≥7.5%. Patients with Cr≥2, partial GI obstruction or IBD were excluded from the study. 45 patients were randomized to be administered acarbose or placebo for 12 weeks. Initial dose of acarbose was 25 mg T.D.S for 2 weeks, and then it was increased to 50 mg T.D.S for 10 weeks. BMI, FBS, 2hpp, HbA1c, Total cholesterol, HDL, LDL, TG and Insulin dosage were investigated monthly.ResultsThe values of BMI, FBS, 2hpp, HbA1c, Total cholesterol, and TG & Insulin requirements decreased significantly in the case group compared to the controls (P=0.003, P=0.005, P<0.001, P=0.001, P=0.003, P<0.001, P<0.001, respectively); but no significant changes were observed in HDL &LDL levels.ConclusionAdministration of acarbose together with insulin to type 1 diabetic patient can be valuable in improving metabolic control (BMI, FBS, 2hpp, HbA1c, Total cholesterol and TG).Keywords: Acarbose, Metabolic Control, Diabetes Mellitus, Type 1 -
زمینهدر مطالعه های مختلف، شیوع نارسایی آدرنال و رابطه کورتیزول سرم با پیش آگهی بیماران دچار ناخوشی های بحرانی، متفاوت گزارش شده است.هدفمطالعه به منظور تعیین رابطه میزان کورتیزول سرم با بدحالی و پیش آگهی بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه مقطعی در سال 1387 بر روی 60 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه مرکز آموزشی- درمانی بوعلی سینای قزوین انجام شد. کورتیزول پایه و پس از تحریک با آمپول کوزینتروپین اندازه گیری شد. رابطه کورتیزول با درجه های مختلف بدحالی، وجود یا عدم وجود پرفشاری خون، درمان با داروی افزاینده فشارخون، لوله گذاری تراشه و مرگ بررسی شد. داده ها با آزمون های آماری تی، آنالیز واریانس و رگرسیون لجستیک تحلیل شدند.یافته هااز 60 بیمار مورد مطالعه، % 35 کورتیزول پایه مرزی (بیش تر از 441 و کم تر از 938 نانومول در لیتر) داشتند. کورتیزول پایه سرم در هیچ یک از بیماران کم تر از 441 نانومول در لیتر نبود. کورتیزول سرم همه بیماران پس از تحریک به بالاتر از 938 نانومول در لیتر رسید. کورتیزول سرم رابطه مستقل و مستقیمی با میزان مرگ، افت فشارخون، درمان با داروی افزاینده فشارخون و لوله گذاری تراشه داشت (05/0 > P).نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، نارسایی آدرنال در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه شایع نیست و می توان از میزان کورتیزول سرم در تعیین پیش آگهی بیماران بهره جست.
کلید واژگان: نارسایی آدرنال, کورتیزول, بخش مراقبت های ویژه, پیش آگهیBackgroundThe prevalence of adrenal insufficiency and association of serum cortisol with prognosis in intensive care unit patients is controversial. Some studies have shown a direct association between serum cortisol and bad prognosis while in other studies no such association has been made.ObjectiveThis study was designed to evaluate the association between serum cortisol and prognosis of patients in intensive care unit.MethodsThis was a cross-sectional study performed on intensive care unit patients of Bou-Ali teaching hospital in Qazvin (Iran) in 2009. Serum cortisol levels were measured before and after injection of cosyntropin. Basal cortisol level below 441 nmol/l was interpreted as adrenal insufficiency. In patients with serum cortisol between 441 and 938 nmol/l following injection of cosyntropin the level of serum cortisol was re-measured after 60 min. Patients with serum cortisol response less than 255 nmol/l were interpreted as having partial adrenal insufficiency. Later, patients were divided into 4 groups based on APACHE scoring system. Association of serum cortisol with APACHE score, hypotension, intubation, and mortality was evaluated.FindingsOf 60 patients under study, none found to have adrenal insufficiency. Serum cortisol was independently associated with mortality, hypotension, and intubation.ConclusionBased on results found through this study, Adrenal insufficiency was not common in ICU patients and serum cortisol could be used as a predictor of prognosis. -
مقدمهاستفاده از فراورده های تزریقی ویتامین D در کشور ما امری بسیار رایج است. در اغلب موارد، تجویز این دارو صرفا براساس علایم بالینی یا اختلال متغیرهای بیوشیمیایی بدون اندازه گیری 25(OH)D انجام می گیرد، تاکنون مطالعه های معدودی در مورد میزان تاثیر و عوارض این فراورده ها انجام شده است. مطالعه ی فعلی به بررسی میزان و مدت تاثیر دوزاژ مختلف ویتامین D بر 25(OH)D سرم می پردازد.مواد و روش هادر این مطالعه 54 داوطلب سالم انتخاب شدند. داوطلبان با توجه به 25(OH)D پایه به صورت تصادفی در 4 گروه قرار گرفتند. گروه های I تا III به ترتیب 000/300، 000/600 و 000/900 واحد ویتامین D تزریقی و گروه IV پلاسبو دریافت کردند. افراد مورد مطالعه نسبت به میزان داروی تجویز شده ناآگاه بودند.یافته هامیانگین نمایه ی توده ی بدن، سن و فراوانی جنس در 4 گروه مذکور تفاوت معنی دار نداشت. میانگین 25(OH)D پایه در گروه های II تا IV به ترتیب 30/21±24/27، 09/17±21/25، 09/17±21/25، 8/16±70/24 و 48/14±10/25 نانوگرم در میلی لیتر بود. میزان 25(OH)D سرم قبل از تزریق، 2 هفته، 2 ماه و 4 ماه پس از تزریق اندازه گیری شد.یافته هادر کل 61% افراد مورد مطالعه دچار کمبود ویتامین D بودند. 25(OH)D سرم 2 ماه و 4 ماه پس از تزریق در گروه های I تا III تفاوت معنی دار با قبل از تزریق داشت. در پایان مطالعه میزان 25(OH)D در گروه های I تا IV به ترتیب 32/28±20/48، 52/33±46/65، 68/37±90/72 و 14/11±38/14 نانوگرم بر میلی لیتر بود. فراوانی نسبی هیپرویتامینوز D در گروه های I تا III به ترتیب 9%، 38% و 40% بود. در گروه پلاسبو، هیچ یک از افراد دچار هیپرویتامینوز D نشد.نتیجه گیریاستفاده از آمپول های ویتامین D به خصوص در دوزاژ بالای 000/300 واحد با خطر بالای هیپرویتامینوز D همراه است.
کلید واژگان: ویتامین D3 تزریقی, 25(OH)D سرمIntroductionPareneteral vitamin D3 administration, a common practice in Iran, is usually used based mainly on clinical symptoms or serum mineral disturbances. Since studies about the effects and side effects of parenteral vit D3 preparations are limited, this study was designed to evaluate the effect of different intramuscular vitamin D3 dosage on serum 25(OH)D levels.Material And MethodsIn this study, 54 health voluneers were selected, and randomly assigned to 4 groups, based on their serum vitamin D3. Mean body mass index, age and sex frequency were not significantly different between groups. Mean serum 25(OH)D levels before injections were 27.24±21.30, 25.21±17.09, 24.70±16.8 and 25.10±14.48 ng/mL in groups I to IV respectively. Vitamin D3 was injected in dosages of 300/000, 600/000, 900/000 units and placebo in groups I-IV respectively. 25(OH)D levels were determined before, and at 2 weeks, 2 months and 4 months after injection.ResultsSerum 25(OH)D levels before injection were significatly higher compared to levels assessed 2 and 4 months after injection. At the end of study, in groups I to III, mean serum 25(OH)D levels in group I to IV were 48.20±28.32 ng/mL, 65.46±33.52 ng/mL, 72.90±37.68 ng/mL, and 14.38±11.14 ng/mL respectively. Frequency of vitamin D hypervitaminosis in groups I, II and III was 9%, 38% and 40% respectively.ConclusionUsage of parenteral vit D3, especially dosages higher than 300/000 IU, is associated with a high risk of vitamin D hypervitaminosis.Keywords: Intramascular, Vitamin D3, 25(OH)D -
مقدمهتمامی روش های رایج تجویز انسولین غیر فیزیولوژیک بوده و انسولین بعلت داشتن ساختمان پپتیدی به راحتی قابل جذب از دستگاه گوارش نمی باشد. در مطالعه حاضر یکی از شیوه های نوین دارورسانی خوراکی برای انتقال انسولین در انسان مورد مطالعه قرار گرفته است. در این روش با استفاده از دو نوع پلیمر جدید پرسوراخ به نام های SPHC و SPHتوانایی این سامانه در انتقال انسولین از طریق دستگاه گوارش بررسی شده است. در این سامانه نوین از ویژگی های مکانیکی و شیمیایی برای انتقال داروهای پپتیدی نظیر انسولین استفاده شده است.روش هاکپسول های تهیه شده از انسولین سوار بر پلیمر های SPHC و SPHبه صورت خوراکی به 15 داوطلب سالم غیر دیابتی به منظور بررسی اثربخشی دارو داده شد و سطوح پلاسمایی انسولین، پپتید C و گلوکز در فواصل معین تا 4 ساعت اندازه گیری گردید.یافته هادر مطالعه حاضر میزان سطح زیر منحنی (AUC) انسولین اگزوژن در طی 4 ساعت در گروه دریافت کننده پلیمر – انسولین ازگروهی که انسولین رگولار دریافت کرده بودند بالاتر بود که نشانگر تاثیر پلیمرSPHC در افزایش جذب انسولین می باشد. Tmax انسولین در گروه پلیمری طولانی تر از گروه زیر جلدی بود.
سطح زیر منحنی میزان افت قند خون در گروه زیر جلدی بیش از گروه پلیمری بود.
سطوح پپتید C در گروه پلیمر - انسولین نسبت به گروه دیگر کاهش بیشتری را نشان داد.نتیجه گیریپلیمر های SPHC و SPH با سازوکار جدیدی سبب افزایش جذب انسولین خوراکی و سرکوب سطوح پپتید C گردیدند.
کلید واژگان: سلیاک, دیابت نوع 1, IgA, tTG, AGA, IgABackgroundSeveral studies and research have shown a higher prevalence of celiac disease (CD) and elevation of serum antibody (AGA-IgA & IgA-tTG & EMA-IgA) in patient with diabetes mellitus type I (T1DM) in versus general and non-diabetic population. Thus screening of CD is recommended in T1DM). This study was conducted to compare frequency of celiac disease in patients with T1DM and healthy persons.MethodsAs a case-control study,60 patient with T1DM that reffered to endocrine clinic of Qazvin’s Boo-Ali hospital, in nearly one year period were enrolled as case group. 60 non-diabetic healthy subjects with age and sex matched, were selected as control group. Blood levels of Total IgA, AGA-IgA and IgA-tTG were measured in all of them, subjects who had elevated of both AGA-IgA and IgA-tTG underwent an upper GI endoscopy and biopsy was done from distal part of duodenum.ResultsAny one in case group hadnt IgA deficiency. 14 subjects in control and 12 subjects in case group had positive AGA-IgA that there was no significant difference between them. 2 subject of case group had positive IgA-tTG. Duodenal biopsy in 1 of 14 cases who had elevated AGA-IgA)1 of 2 cases who had elevated IgA-tTG), revealed total villous atrophy indicating CD (Type IIIC with revised Marsh criteria 2001) and in other cases pathologic findings were normal or with nonspecific changes.ConclusionFrequency of CD in T1DM in our study is 1.67%. There is not any significant difference between case and control groups in prevalence of Celiac disease. But we conclused that screening with AGA-IgA is not a reliable screening test for CD, because there is not significant difference between T1DM and general population.Keywords: Celiac disease, Diabetes mellitus type I, IgA anti, Glidine, IgA anti, tissue transglutaminase -
بررسی شیوع کمبود ویتامین D و عوامل موثر بر آن در جمعیت 20 تا 69 ساله شهر تهراندر سال های اخیر مطالعات متعددی در کشورهای در حال توسعه در مودر بررسی شیوع کمبود ویتامین D انجام شده است. اکثر این مطالعات محدود به سنین خاص بوده و در سطح جمعیتی انجام نشده است. نتایج این مطالعات موید شیوع بالای کمبود ویتامین D در این کشورهاست. مطالعه حاضر به بررسی شیوع کمبود ویتامین D و عوامل موثر بر آن می پردازد.
در این مطالعه 1210 فرد 20 تا 69 ساله ساکن شهر تهران که به صروت تصادفی انتخاب شده بودند شرکت داشتند. میزان 25 هیدروکسی ویتامین D سرم این افراد اندازه گیری شد و میزان قرارگیری در معرض آفتاب، نوع پوشش، میزان دریافت کلسیم و BMI آنها از طریق پرسش نامه تعیین شد. 79.6% افراد مورد مطالعه مبتلا به کمبود ویتامین D بودند. شیوع کمبود شدید، متوسط و خفیف ویتامین D در جمعیت مورد مطالعه به ترتیب 9.3، 56.4و 13.9 درصد بود. میزان ویتامین D سرم با مدت و میزان قرارگیری در معرض آفتاب و با میزان دریافت کلسیم و BMI رابطه معنی داری نداشت. میزان ویتامین D سرم در زنان جوان و میانسال به طور معنی داری کمتر از زنان سالخورده بود.
کمبود ویتامین D در شهر تهران از شیوع بالایی برخوردار است. به منظور جلوگیری از عوارض کمبود ویتامین D، کاربرد روش هایی همچون غنی سازی مواد غذایی برای تامین ویتامین D مورد نیاز و کاهش شیوع کمبود این ویتامین ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: کمبود ویتامین D, عوامل مساعد کننده دریافت کلسیم -
هدف از این پژوهش بررسی تغییرات هورمون های تیروئید در زنان مبتلا به پره اکلامپسی بود. در این مطالعه 39 بیمار مبتلا به پره اکلامپسی خفیف (17 نفر) و شدید (22 نفر) و 42 زن باردار سالم با حاملگی بیش از 20 هفته از نظر تغییرات FT4 i، ii FT3، T3RU iii، T4 iv، T3 v، TSH vi، FT3I vii، FT4I viii و TBG ix مورد مقایسه قرار گرفتند. بیماران مبتلا به پره اکلامپسی خفیف در مقایسه با زنان باردار سالم دارای غلظت سرمی TSH بالاتر و میزان سرمی T4، FT3I و FT4I پایین تر بودند (002/0P<)، اما بیماران مبتلا به پره اکلامپسی شدید دارای غلظت سرمی FT4 و TSH بالاتر از زنان باردار سالم بودند. تغییرات مذکور از لحاظ آماری معنی دار می باشد (04/0P<). به نظر می رسد اختلال در عملکرد تیروئید در موارد خفیف پره اکلامپسی به صورت کاهش هورمون های تیروئید و افزایش TSH می باشد و با افزایش شدت توکسمی، میزان هورمون های آزاد تیروئید افزایش معنی داری را نشان می دهند. جهت توجیه این یافته نقش عواملی نظیر تاثیر بیماری های سیستمیک، افزایش hCG x، اختلالات کبدی حاد، وجود اختلال قبلی تیروئید و سایر عوامل شناخته نشده را باید در نظر داشت. جهت پی بردن به نقش علت و معلولی این تغییرات در جریان پره اکلامپسی باید به بررسی و تحقیقات بیشتری پرداخت.
کلید واژگان: بارداری, پره اکلامپسی, توکسمی باردار, اختلالات هورمون های تیروئیدThis study aimed at assessing changes in thyroid hormones in women with preeclampsia. Thirty-nine patients, 17 with mild preeclampsia and 22 with servere preeclampsia were compared with 42 healthy pregnant women with a gestational age over 20 weeks, regarding free T4, free T3, T3 resin uptake, T4, T3, TSH, free T3 index (FT3I), free T4 index (FT4I), and thyroid binding globulin. Mild preeclampsia was associated with higher serum TSH and lower T4, FT3I and FT4I (P<0.002). In patients with severe preeclampsia FT4 and TSH were higher than healthy pregnant women (P<0.04). It seems that thyroid dysfunction, in mild preeclampsia, is in the form of decreased thyroid hormones and increased TSH, and as toxemia progresses, free thyroid hormones increase significantly. To interpret these findings, the role of systemic illnesses, increased hCG, acute hepatic failure, previous thyroid dysfunction, and other factors must be considered. To establish a causal relationship between these changes in preeclampsia, more extensive research is necessary.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.