شراره ضیغمی محمدی
-
مقدمه
پیش بینی نقش طرح واره های ناسازگار اولیه در اضطراب اجتماعی دانش جویان به شناسایی دانش جویان در معرض خطر، امکان مداخلات زودهنگام برای پیش گیری از ایجاد و تشدید اضطراب اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی، سلامت روان، عملکرد تحصیلی و اجتماعی دانش جویان کمک می کند؛ لذا پژوهش حاضر باهدف پیش بینی اضطراب اجتماعی بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه در دانش جویان انجام شد.
روش کاراین یک مطالعه توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری کلیه دانش جویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در نیمسال اول سال تحصیلی 1402-1403 بودند. به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود 200 دانشجو وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از فرم مشخصات جمعیت شناختی، پرسش نامه اضطراب اجتماعی (کانر و همکاران، 2000) و پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه (یانگ و همکاران، 2006) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و آزمون های رگرسیون خطی و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری p<0.05 تجزیه و تحلیل گردید.
یافته هانتایج نشان داد که 25 درصد از واریانس اضطراب اجتماعی با طرحواره های ناسازگار اولیه تبیین شد. به طور خاص، حیطه بریدگی و طرد دارای ضریب رگرسیون استاندارد شده 29/0 بود، و حیطه خودگردان دارای ضریب رگرسیون استاندارد شده 22/0 بود که هر دو به طور قابل توجهی در توضیح واریانس اضطراب اجتماعی نقش داشتند.
نتیجه گیرییافته ها نشان داد که اضطراب اجتماعی بر اساس طرح واره های ناسازگار اولیه قابل پیش بینی است؛ بنابراین، پیشنهاد می شود که در مراکز مشاوره دانش جویی، برنامه های آموزشی و کارگاه هایی برای شناسایی و تعدیل طرح واره های ناسازگار و همچنین آموزش مهارت های مقابله ای موثر در برابر اضطراب اجتماعی دانش جویان توسعه یابد.
کلید واژگان: دانش جویان, اضطراب اجتماعی, طرح واره های ناسازگار اولیه, بریدگی و طرد, خودگردانیIntroductionPredicting the role of early maladaptive schemas in students' social anxiety helps to identify students at risk, the possibility of early interventions to prevent the development and exacerbation of social anxiety, and improve the quality of life, mental health, and academic and social performance of students. Therefore, the research was conducted to predict social anxiety based on early maladaptive schemas in university students.
Methods :
This was a descriptive-correlational study. The statistical population included all students at the Islamic Azad University, Karaj Branch, during the first semester of the 2023-2024 academic year. A total of 200 students was selected for the study using a convenience sampling method based on predefined inclusion criteria. Data were collected using a demographic profile form, the Social Anxiety Questionnaire (Connor et al., 2000), and the Young Schema Questionnaire (Young et al., 2006). The data was analyzed using the SPSS version 23 software, linear regression tests, and Pearson's correlation coefficient at a significance level of P < 0.5.
ResultsThe results indicated that early maladaptive schemas explained 25% of the variance in social anxiety. Specifically, the domain of Disconnection and Rejection had a standardized regression coefficient of 0.29, and the domain of Impaired Autonomy had a standardized regression coefficient of 0.22, both contributing significantly to the explanation of the variance in social anxiety.
ConclusionThe findings showed that social anxiety can be predicted based on early maladaptive schemas. Therefore, it is suggested to develop educational programs and workshops in student counseling centers to identify and adjust maladaptive schemas, as well as to teach effective coping skills against students' social anxiety.
Keywords: Students, Social Anxiety, Early Maladaptive Schem, Disconnection, Rejection, Autonomy -
مقدمه
یکی از مشکلات افراد تحت همودیالیز، کاهش آستانه تحمل و کاهش تاب آوری در برابر مشکلات روانشناختی می باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه اثربخشی "درمان پذیرش و تعهد" و "فراشناخت درمانی" بر تاب آوری زنان تحت همودیالیز انجام شد.
روش کارپژوهش حاضراز نوع نیمه تجربی با استفاده از طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با 3 ماه بعد بود. در این مطالعه تعداد 54 بیمارتحت همودیالیز مراجعه کننده به بیمارستان امام علی (ع) و شهید رجایی کرج درسال 1399، به روش نمونه گیری به صورت غیر تصادفی و دردسترس انتخاب و به روش تصادفی وبا قرعه کشی وارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه جمعیت شناختی و "مقیاس تاب آوری کانر - دیویدسون"(Connor - Davidson Resilience Scale) استفاده شد. روایی محتوای ابزار به مطالعات پیشین بسنده شد و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ وبه روش آزمون- بازآزمون محاسبه شد. برای گروه "درمان پذیرش و تعهد" (18 تن) ، 8 جلسه 90 دقیقه ای و برای گروه" فراشناخت درمانی" (18 تن)، 8 جلسه 60 دقیقه ای، در بخش دیالیز بیمارستان برگزار شد. داده ها با نرم افزار اس پی اس اس 23 با سطح معناداری کمتر از 05/0 تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری تفاوت های معناداری بین گروه های مداخله و کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری نشان داد (001/0>P) اندازه اثر منابع تغییر درون گروهی و تعاملی برای متغیرتاب آوری به ترتیب 800/0و 775/0 درصد بود.
نتیجه گیریهر 2 روش درمانی بر ارتقاء تاب آوری زنان تحت همو دیالیز تاثیر داشته است. پیشنهاد می شود ازمداخلات درمانی به منظور افزایش تاب آوری در زنان تحت همودیالیز استفاده شود.
کلید واژگان: همودیالیز, درمان پذیرش و تعهد, فراشناخت درمانی, تاب آوری, زنانIntroductionOne of the problems of people undergoing hemodialysis is the reduction of the tolerance threshold and the reduction of resilience against psychological problems. The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of "Acceptance and Commitment Therapy" and "Metacognitive Therapy" on the resilience of women undergoing hemodialysis.
MethodsThe current research was semi-experimental using a pre-test, post-test and follow-up design with 3 months later. In this study, 54 hemodialysis patients referred to Imam Ali (AS) and Shahid Rajaei Hospital in Karaj in 2019 were selected by convenience sampling method and included in the study by random and lottery method. Demographic questionnaire and "Connor-Davidson Resilience Scale" were used to collect data. The content validity of the instrument was satisfied by previous studies, and the reliability was calculated by the internal consistency method by calculating the Cronbach's alpha coefficient and by the test-retest method. For the "Acceptance and Commitment Therapy" group (18 people), 8 sessions of 90 minutes "Metacognitive Therapy" group (18 people), 8 sessions of 60 minutes, were held in the dialysis department of the hospital. Data were analyzed with SPSS. 23 with a significance level of less than 0.05.
ResultsThe results of the multivariate covariance analysis showed significant differences between the intervention and control groups in the post-test and follow-up stages (P≤0.001). The effect size of the intra-group and interaction sources of change for the resilience variable was 0.800 and 0.775 percent, respectively.
ConclusionsBoth therapy methods have had an effect on improving the endurance of patients undergoing hemodialysis treatment. It is suggested to use therapeutic interventions to increase resilience in hemodialysis patients.
Keywords: Hemodialysis, Metacognitive Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Resilience, Females -
مقدمه
با توجه به اهمیت نقش تعاملات بین فردی محیط بالینی در شکلگیری خود پنداره حرفهای، مطالعه حاضر با هدف بررسی همبستگی بازخورد در آموزش بالینی با خود پنداره حرفهای در دانشجویان پرستاری انجام شد.
روشها:
این یک مطالعه توصیفی همبستگی بود که بر روی 167 دانشجوی پرستاری ترم 7 و 8 دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال 1399 -1400 انجام شد. نمونهگیری به شیوه سرشماری انجام شد. دادهها توسط فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه 36 سوالی خود پنداره حرفهای پرستاری کوین (Cowin) و پرسشنامه بازخورد در آموزش بالینی بود که به روش خود گزارشی تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمونهای توصیفی و ضریب همبستگی اسپیرمن وکای اسکویر تحلیل شد.
نتایجمیانگین و انحراف معیار نمره کل خود پنداره حرفهای پرستاری 53/23±65/176(از مجموع216 نمره) بود و 82%خود پنداره حرفهای بالا داشتند. میانگین نمره کل بازخورد در آموزش بالینی 15/10±76/82 (از مجموع 125 نمره) بود و 8/77 % بازخورد در حد متوسط دریافت نموده بودند. آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن همبستگی مثبت ضعیف و معناداری بین نمره کل بازخورد در آموزش بالینی و نمره کل خود پنداره حرفهای پرستاری نشان داد(004/0=p 222/0=r).
نتیجهگیری:
نتایج این مطالعه همبستگی ضعیفی بین بازخورد در آموزش بالینی با خود پنداره حرفهای دانشجویان پرستاری نشان داد. شناسایی سایرعوامل مرتبط با خود پنداره حرفهای دانشجویان پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: دانشجویان پرستاری, آموزش بالینی, خود پنداره حرفه ای, بازخوردCorrelation between Feedback in Clinical Education and Professional Self-Concept in Nursing StudentsIntroductionConsidering the role of interpersonal interactions in the clinical environment in the formation of professional self-concept, this study was conducted to investigate the correlation between feedback in clinical education and professional self-concept among nursing students.
MethodsThis descriptive correlational study was performed on 167 nursing students in the 7th and 8th semesters in the School of Nursing and Midwifery of Karaj Islamic Azad University in Iran in the academic years 2020-2021. Sampling was done through the census sample method. Data collection tools were demographic information form, the Cowin's 36-item Nursing Professional Self-Concept questionnaire, and feedback in clinical education questionnaire, completed by the self-report method. Data were analyzed through descriptive tests of mean, standard deviation, frequency, and percentage, inferential tests such as Spearman correlation coefficient and Chi-square.
ResultsThe mean and standard deviation of the total score of the nursing professional self-concept was 176.65±23.53 and 82% had a high professional self-concept. The mean score of feedback in clinical education was 82.76±10.15 and 77.8% had received moderate feedback in clinical education. The Spearman correlation coefficient test showed a weak and significant positive correlation between the total score of feedback in clinical education and the total score of the nursing professional self-concept (r = 0.222 p = 0.004).
ConclusionThere was a weak correlation between feedback in clinical education and the professional self-concept of nursing students.
Keywords: Nursing students, Clinical education, Professional Self-Concept, Feedback -
زمینه و هدف
دریافت بازخورد از فراگیران پیرامون کیفیت محیط یادگیری از راه دور، پیشنیازی مهم جهت ارتقا آموزش مجازی میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی دیدگاه دانشجویان نسبتبه کیفیت محیط یادگیری راه دور در دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در دوران همهگیری کووید-19 درسال 1400 انجام شد.
روش بررسیاین یک مطالعه توصیفیمقطعی بود که بر روی 194 دانشجوی مقطع کارشناسی رشته پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در خردادماه نیمسال دوم سال 1399-1400 انجام شد. نمونه گیری بهروش آسان انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه الکترونیکی حاوی فرم اطلاعات جمعیتشناختی و مقیاس محیط یادگیری از راه دور بود که در گوگل، فرم طراحی شد. اطلاعات توسط نرمافزار آماری SPSS نسخه 22 و بااستفادهاز آمار توصیفی، تیتست، تحلیل واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد.
یافته ها:
میانگین نمره کل کیفیت محیط یادگیری از راه دور 8/23±1/100 بود و 3/59 درصد کیفیت محیط یادگیری از راه دور را خوب توصیف کردند.
نتیجه گیری:
بیش از نیمی از دانشجویان کیفیت محیط یادگیری آموزش از راه دور را خوب ارزیابی کردند. جهت دستیابی به رضایت حداکثری ذینفعان توجه به حیطههای مختلف کیفیت محیط یادگیری از راه دور بایستی مدنظر اساتید، مدیران، کمیتههای برنامهریزی درسی، آموزش مجازی، توانمندسازی اساتید و مسیولین اجرای بسته تحول در آموزش مجازی در دفاتر توسعه آموزش پزشکی در دانشکدههای پرستاری و مامایی قرار گیرد.
کلید واژگان: دانشجویان, یادگیری از راه دور, کووید-19Background and ObjectivesReceiving feedback from students about the distance learning environment is necessity to improve distance education. The present study aims to investigate the perceptions of the distance learning environment in nursing students of Islamic Azad University, Karaj Branch, Iran during the coronavirus disease 2019 (COVID-19) pandemic.
MethodsThis is a descriptive cross-sectional study that was conducted on 194 undergraduate nursing and midwifery students in Islamic Azad University, Karaj Branch in 2020-2021. The data collection tools were a demographic from and the distance education learning environment survey (DELES) that were prepared in Google forms. Data were analyzed in SPSS software, version 22 using descriptive statistics, t-test, one-way ANOVA, and Pearson correlation test.
ResultsThe mean total score of DELES was 100.1±23.8, and 59.3% of students perceived their distance learning environment as good.
ConclusionMore than half of the nursing students of Islamic Azad University, Karaj Branch perceive their distance learning environment as good. To achieve maximum student satisfaction, attention to different areas of the distance learning environment survey should be paid by teachers, managers, and curriculum and distance education planners as well as to the empowerment of teachers for distance education in the School of Nursing & Midwifery.
Keywords: Students, Distance education, COVID-19 -
مقدمه
با تغییر ناگهانی آموزش حضوری به الکترونیکی در دوران پاندمی کوید-19، اطلاع ازمیزان آمادگی فراگیران برای یادگیری آنلاین و تاثیر آن در تنشهای روانشناختی دانشجویان در حین یادگیری الکترونیکی، برای مدرسین، مشاورین و برنامه ریزان آموزشی اهمیت دارد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین آمادگی فراگیر برای یادگیری آنلاین با تنش های روانشناختی مربوط به یادگیری الکترونیکی در دانشجویان پرستاری و مامایی در دوران پاندمی کوید-19 درسال 1400انجام شد.
روش کارمطالعه حاضر از نوع توصیفی - همبستگی بود که بر روی 194 دانشجوی مقطع کارشناسی رشته پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج درنیمسال دوم سال 1399-1400 انجام شد. نمونه گیری به روش آسان انجام شد. داده ها توسط فرم اطلاعات جمعیت شناختی ، مقیاس آمادگی فراگیر برای یادگیری آنلاین و پرسشنامه دیسترس روانشناختی در یادگیری الکترونیکی جمع آوری شد. اطلاعات توسط نرم افزار آماری SPSSنسخه 22 و با استفاده از آمار توصیفی ،تی تست ،آنالیز واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید.
یافته هایافته ها نشان داد که میانگین نمره پریشانی روانشناختی در یادگیری الکترونیک 42/14 ± 34/65 بود و 7/61 دانشجویان پریشانی روانشناختی متوسطی در یادگیری الکترونیک داشتند. همچنین میانگین نمره آمادگی برای یادگیری آنلاین29/10 ± 05/64 بود و 1/56 درصد از دانشجویان آمادگی متوسط برای یادگیری آنلاین داشتند. همبستگی معکوس، متوسط و معناداری بین نمره کل آمادگی فراگیر برای یادگیری آنلاین با نمره کل پریشانی روانشناختی برای یادگیری الکترونیکی در دانشجویان بدست آمد(001/0>p 369/0-=r).
بحثمطالعه حاضر نشان داد، دانشجویانی که آمادگی کمتری برای یادگیری آنلاین داشتند، تنشهای روانشناختی بیشتری در حین یادگیری الکترونیکی داشتند. این یافته بر ضرورت توانمند سازی دانشجویان برای یادگیری آنلاین، غربالگری اختلالات روانشناختی و تامین منابع حمایتهای و مشاوره ای جهت ارتقاء سلامت روانی دانشجویان تاکید می نماید.
کلید واژگان: دانشجویان, تنشهای روانشناختی, آمادگی فراگیر, یادگیری الکترونیکیIntroductionWith the sudden shift of face-to-face education to e-learning during the COVID-19 pandemic, awareness of learnerschr('39') readiness for online learning and its impact on studentschr('39') psychological distress related to e-learning is important for teachers, counselors, and educational planners. Therefore, the present study was conducted to investigate the correlation between online learner readiness and psychological distress related to e-learning in nursing and midwifery students during the COVID-19 pandemic in 2021.
MethodsThe present study was a descriptive -correlational study that was conducted on 194 undergraduate nursing and midwifery students of the Islamic Azad University, Karaj Branch in the second semester of 2020-2021. The sampling method in this study was convenience sampling. Data were collected by demographic data form, Online Learner Readiness scale, and psychological distress related to e-learning questionnaire. Data was analyzed by SPSS software version 22 and using descriptive statistics, t-test, ANOVA, and coefficient Pearson correlation.
ResultsFindings showed that the mean score of psychological distress related to e-learning was 65.34± 14.42 and 61.7 students had moderate psychological distress related to e-learning. Also, the mean score of readiness for online learning was 64.05 ±10.29 and 56.1% of students had moderate readiness for online learning. There was an inverse, moderate and significant correlation between the total score of readiness for online learning and the total score of psychological distress related to e-learning in students (r=-0.369, p<0.001).
ConclusionThe present study showed that students who were less ready for online learning had more psychological distress related to e-learning. This finding highlights the need to empower students to online learning, screening for psychological disorders, and providing support and counseling resources to promote studentschr('39') mental health are emphasized.
Keywords: Students, Psychological Distress, Learner Readiness, e-Learning -
مقدمهعوامل روانشناختی، نقش تعیین کننده ای در پیامد و سازگاری بیمار با نارسایی مزمن قلب دارد که غالبا در فرایند درمان نادیده گرفته می شوند. هدف از مطالعه حاضر تعیین همبستگی بین ناامیدی، تاب آوری و تیپ شخصیتی D در بیماران نارسایی مزمن قلبی بود.روش هامطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود. یکصد بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مزمن، مراجعه کننده به درمانگاه فرهنگیان واقع در منطقه دو شهر تهران به روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب و وارد مطالعه شدند. فرم مشخصات دموگرافیک، شاخص تعیین شدت بیماری، پرسشنامه نا امیدی بک، نسخه کوتاه پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون و پرسشنامه تیپ شخصیتی D به روش مصاحبه تکمیل شد. داده ها توسط نرم افزار آماری spss ویراست 19 تحلیل شد.یافته هایافته ها نشان داد که بیشتر بیماران نارسایی قلبی ناامیدی(86%) وتاب آوری(85%) متوسط و 67% تیپ شخصیتی D داشتند. آزمون ضریب همبستگی پیرسون همبستگی متوسط، معکوس و معناداری بین تیپ شخصیتی D و تاب آوری(001/0>p ، 479/0- =r) و همبستگی ضعیف مثبت و معناداری بین تیپ شخصیتیD با ناامیدی (048/0=p ، 198/0=r) نشان داد. ارتباط معناداری بین ناامیدی و تاب آوری بدست نیامد(05/0<P).نتیجه گیریتیپ شخصیتی D در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، با کاهش تاب آوری و افزایش ناامیدی همراه است. این یافته می تواند مورد استفاده سیاست گزاران بهداشت و درمان در طراحی مراقبتهای تیمی چند رشته ای و برنامه ریزی مراقبتهای کل نگر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، قرار گیرد. با توجه به فراوانی بالای ناامیدی، کاهش تاب آوری و تیپ شخصیتی D در بیماران نارسایی قلبی، غربالگری، شناسایی و ارجاع بیماران نیازمند به حمایتهای روانشناختی، جهت تسهیل سازگاری و بهبود کیفیت زندگی ضروری می باشد. با شناسایی و حمایتهای روانشناختی از بیماران دارای تیپ شخصیتی D میتوان به افزایش امید و تاب آوری بیماران نارسایی قلبی کمک نمود.کلید واژگان: نارسایی مزمن قلبی, تیپ شخصیتی D, ناامیدی, تاب آوریIntroductionPsychological factors play an important role in the outcome and adaptability of the patient with chronic heart failure, but they are often ignored in the treatment process. This study aimed to determine the correlation between hopelessness, resiliency, and type D personality in patients with chronic heart failure.MethodsThe study was descriptive-correlational. The researchers, using purposive sampling method, selected One hundred patients with chronic heart failure who referred to the Farhangian clinic located in the second district of Tehran. The researchers completed patients’ demographic form, the index of severity of illness, beck hopelessness scale (BHS), short version of Connor–Davidson Resilience Scale (CD-RISC), and type D personality questionnaire by interviewing the participants. SPSS software version 19 analyzed data.ResultThe findings showed that most heart failure patients had moderate hopelessness (86%) and resiliency (85%) and 67% had type D personality. Pearson correlation coefficient showed a moderate, inverse, and significant correlation between type D personality and resiliency (r = -0.479, p <0.001) and a weak but positive and significant correlation between type D personality and hopelessness(r = 0.198, p = 0.048). There was no significant correlation between hopelessness and resiliency (P >0.05).ConclusionType D personality in patients with heart failure is accompanied by a reduction in resilience and an increase in hopelessness. These findings can be used for health policymakers in designing and planning of multidisciplinary team care and holistic care of patients with heart failure. Considering the high frequency of hopelessness, reduction of resiliency, and type D personality in patients with heart failure, screening, identification, and referral of patients requiring psychological support is essential for facilitating adjustment and improvement of the quality of life. The identification and psychological support of patients with type D personality can help increase the hope and resilience of heart failure patients.Keywords: Chronic heart failure, Type D personality, Hopelessness, Resilience
-
زمینه و هدفدرد زایمان از نظر شدت در ردیف شدیدترین دردها قرار دارد. با توجه به اهمیت کاهش درد زایمان و الویت دهی بر انجام زایمان طبیعی، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر گرمادرمانی موضعی بر درد، پیامدهای زایمان و میزان رضایتمندی زنان نخست زا صورت گرفت.روش بررسیاین مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی در بیمارستان های شهر کرج بر روی 80 زن باردار نخست زا انجام شد. نمونه ها با روش نمونه گیری آسان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند، سپس شدت درد، پیامدهای زایمان و میزان رضایتمندی زنان در هر دو گروه ثبت گردید. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری، 05/0p< تحلیل شدند.یافته هادر این مطالعه از لحاظ متغیرهای میانگین شدت درد، طول مدت مراحل اول و دوم زایمان، توزیع فراوانی های رضایت واحدهای مورد پژوهش نسبت به نوع مداخله، رضایت از روند زایمان، تجربه اولین شیردهی و رضایت مادر از در آغوش گرفتن نوزاد در دو گروه، اختلاف آماری معنی داری وجود داشت (05/0p<)، ولی از نظر میانگین طول مدت مرحله سوم، میانگین نمره آپگار، زمان در آغوش گرفتن نوزاد و اولین شیردهی، بین دو گروه اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0p>).نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه، به نظر می رسد کنترل درد و ایجاد رضایتمندی با استفاده از روش های غیر تهاجمی گرما درمانی موضعی بدون تاثیر بر پیامدهای نامطلوب مادری و جنینی سبب ارتقای پیشرفت و تشویق مادران نسبت به زایمان طبیعی می شود.کلید واژگان: گرمادرمانی موضعی, درد زایمان, زایمان طبیعی, زنان نخست زا, کارآزمایی بالینی تصادفی شدهBackground And ObjectivesLabor pain is one of the most severe pains. Given the importance of reducing labor pain and prioritizing natural delivery, this study was performed with the objective of investigating the effect of local heat therapy on pain, delivery outcomes, and rate of satisfaction in primiparous women.MethodsThis clinical trial study was conducted on 80 primiparous women in Karaj city. The samples were selected using easy sampling and assigned to two groups, then, pain severity, delivery outcomes, and rate of satisfaction, were recorded in the two groups,. Data were analyzed using independent and dependent t-tests at the significance level of pResultsIn this study, there was a significant difference between the two groups in variables of severity of pain, mean duration of first and second stages of the labor, frequency distribution of satisfaction of the studied subjects in terms of the type of intervention, satisfaction from the delivery process, first experience of breastfeeding, and mothers satisfaction from embracing their newborn babies (pConclusionBased on the results of this study, it seems that control of pain and making satisfaction using noninvasive methods of local heat therapy without affecting adverse maternal and fetal outcomes, promote progression and encourage mothers for normal delivery.Keywords: Hyperthermia, Induced, Labor pain, Natural childbirth, Primiparous women, Randomize Clinical Trial
-
زمینه و هدفزخم فشاری از مشکلات جدی، شایع اما قابل پیشگیری بهداشتی و یک شاخص تعریف شده کیفیت مراقبت برای سازمان های ارائه دهنده خدمات بهداشتی است. زخم فشاری تبعات منفی را متوجه بیماران و سیستم های درمانی می کند. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان مرگ ومیر و طول مدت بستری سالمندان مبتلا به زخم فشاری کسب شده از بیمارستان تامین اجتماعی البرز کرج1391 انجام شد.مواد و روش ها132پرونده متعلق به سالمندان دارای زخم فشاری کسب شده از بیمارستان تخصصی البرز کرج در سال 1391 طی یک مطالعه توصیفی گذشته نگر به روش نمونه گیری آسان موردبررسی قرار گرفت. شرط ورود به مطالعه سن بالای 65 سال، حداقل دو روز اقامت در بیمارستان و زخم فشاری اکتسابی از بیمارستان بود. اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی، تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه و کای دو تحلیل گردید.یافته هایافته ها نشان داد که 2/15% سالمندان دچار زخم فشاری کسب شده از بیمارستان فوت کرده بودند. مرگ ومیر با بستری در بخش ویژه (001/0>p) درجه زخم فشاری (001/0>p) و ابتلا به مشکلات نورولوژیک (045/0=p) ارتباط آماری معناداری داشت. میانگین طول مدت بستری 7±8/6 روز با دامنه 60-2 روز بود. میانگین طول مدت بستری به طور معناداری در سالمندان بستری در بخش ویژه (001/0>p) ،بیماران فوت کرده (001/0>p) و زخم فشاری درجه سه (010/0=p) بیشتر بود.نتیجه گیریتمرکز بر استراتژی های پیشگیری از ایجاد زخم در سالمندان بستری در بخش های ویژه، دارای مشکلات نورولوژیک و ممانعت از پیشرفت زخم می تواند به کاهش طول اقامت و مرگ ومیر این بیماران کمک نماید.کلید واژگان: سالمندی, زخم فشاری, مرگ ومیر, طول مدت بستریIntroductionPressure ulcers are serious health problems, common but preventable and defined as care quality indicator for health care provider services. Pressure ulcers had negative consequences for patients and healthcare systems. The aim of this study was to determine mortality and length of hospital stay in elderly people with hospital acquired pressure ulcers in Alborz Hospital of Karaj 2012.Method132 records belong to elderly people with hospital acquired pressure ulcers of Alborz Hospital in Karaj 1391, through convenience sampling were studied retrospectively. Include criteria was age >65 years, minimum 2-day stay in hospital and hospital acquired pressure ulcers. Data were analysis by descriptive statistics, t-test, ANOVA and chi-square tests.ResultsThe findings indicated that 15.2% of elderly patients with hospital acquired pressure ulcers was died. Mortality significantly was associated with hospitalized in intensive wards (pDiscussionFocus on strategies for the prevention of ulcers, particularly in older adults hospitalized in intensive wards, neurological problems and prevent progression of ulcers can help to reduce length of hospital stay and mortality in these patients.Keywords: Elderly, Pressure ulcers, Mortality, Length of hospital stay
-
زمینه و هدفمتابعت از رژیم غذایی کم نمک، جنبه مهمی از رفتارهای خود مراقبتی است که در ارتقای کیفیت زندگی، کاهش میزان بستری مجدد، مرگ و میر و هزینه های بهداشتی نقش دارد. این مطالعه با هدف تعیین همبستگی بین تیپ شخصیتی D با متابعت از رژیم غذایی کم نمک در بیماران مبتلا به نارسایی سیستولیک قلبی انجام شد.روش بررسیاین مطالعه به روش توصیفی - همبستگی بر روی 100 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی با حداقل یک سال سابقه ابتلا به نارسایی قلبی و کسر جهشی زیر 40%، بستری در بخش داخلی بیمارستان تامین اجتماعی البرز کرج و شهریار، در سال 1392 به روش نمونه گیری آسان انجام شد. برگه مشخصات جمعیت شناختی، پرسشنامه تیپ شخصیتی D و متابعت از رفتارهای غذایی کم نمک در بیماران نارسایی قلبی، به روش مصاحبه تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند.یافته هادر این مطالعه، همبستگی ضعیف مثبت و معنی داری بین متابعت از رژیم کم نمک با ابعاد افسردگی/اضطراب (032/0=p)، محدودیت اجتماعی (008/0=p) و نمره کل تیپ شخصیتی D وجود داشت (023/0=p).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد بیماران مبتلا به نارسایی قلبی دارای تیپ شخصیتی D، متابعت کمتری از رژیم غذایی کم نمک دارند. لذا غربالگری و ارزیابی بیماران نارسایی قلبی از نظر تیپ شخصیتی D و ارجاع بیماران برای مشاوره و استفاده از درمان های مناسب می تواند به ارتقای متابعت از رژیم غذایی کم نمک و ارتقای کیفیت زندگی بیماران نارسای قلبی کمک کند.کلید واژگان: نارسایی قلبی سیستولیک, رژیم غذایی, رژیم محدودیت نمک, شخصیت, تیپ شخصیتی DBackground And ObjectivesAdherence to low-sodium diet is an important aspect of self-care behaviors, which plays a role in improving the quality of life, and in reducing readmission rate, mortality, and healthcare costs. This study aimed to investigate the correlation between type D personality and adherence to low-sodium diet in patients with systolic heart failure.MethodsThis descriptive-correlational study was conducted on 100 patients with heart failure with at least one year history and ejection fraction below 40% hospitalized in the internal ward of Alborz Social Security Hospitals of Karaj and Shahriar in 2013, who were selected by convenience sampling. Demographic characteristics form, type-D personality questionnaire, and adherence to low-sodium diet, were completed by interview. The data were analyzed using descriptive statistics, t-test, ANOVA, and Pearson correlation coefficient.ResultsIn this study, there was a poor significant positive correlation between adherence to low-sodium diet and dimensions of depression/anxiety (p=0.032), social inhibition (p=0.008), and total score of type D personality (p=0.023).ConclusionThe results of this study showed that heart failure patients with type D personality had lower adherence to low-sodium diet. Hence, screening and evaluation of heart failure patients in terms of type D personality, referring patients for consultation, and use of appropriate therapies, can help to improve adherence to low-sodium diet and quality of life in heart failure patients.Keywords: Heart failure_Systolic_Diet_Diet_Sodium-restricted_Personality_Type D personality
-
زمینه و هدفرضایت زناشویی، یکی از مهم ترین تعیین کننده های عملکرد سالم نهاد خانواده است.بنابراین پرداختن به مولفه هایی که می تواند در بهبود آن موثر باشد از اهمیت بسزایی برخوردار است که یکی از آن ها سلامت معنوی است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط سلامت معنوی و رضایت زناشویی زنان متاهل زنان شهرستان کرج انجام شده است.روش کارروش تحقیق پژوهش حاضر مقطعی از نوع همبستگی بوده و 122 از زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز بهداشت کرج با استفاده از نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت نمودند. رضایت زناشویی با استفاده از پرسشنامه انریچ و سلامت معنوی با استفاده از پرسشنامه الیسون و پالوتزین موردسنجش قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 16 استفاده شد. آمار توصیفی، آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون ، تی تست و آنالیز واریانس، جهت رسیدن به اهداف و پاسخ به سوالات پژوهش بکار گرفته شد.یافته هانتایج نشان داد سلامت معنوی همبستگی معنی داری با رضایت زناشویی زنان متاهل دارد (001/0>.(p میانگین نمره سلامت معنوی در حد متوسط بوده (14±99) و میانگین نمره رضایت زناشویی نیز در حد متوسط(29±164) بوده است. بین میانگین نمره رضایت زناشویی و سن زن، سن همسر، تحصیلات زن و همسر ارتباط معنی داری وجود داشت(05/0>.(pنتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه حاضر برای بهبود کیفیت زندگی مشترک زن و مرد و رضایت زناشویی، سلامت معنوی باید مد نظر قرار گیرد.کلید واژگان: سلامت معنوی, رضایت زناشویی, زنان متاهلBackground And AimsMarital satisfaction, one of the most important determinants of healthy family functioning. Therefore dealing with components that can be useful is very important. Spiritual health is one of them. This study aimed to investigate the relationship between spiritual health and marital satisfaction.MethodThe research was cross-sectional and correlational study, 122 married women referred to health centers in Karaj using a convenience sampling participated in the study. Enrich marital satisfaction questionnaire and Palutzian Ellison spiritual health questionnaire were used. To analyze the data was used SPSS version 16. Descriptive statistics, Pearson correlation coefficient, regression, t-test and ANOVA was used to achieve the goals and answer research questions.ResultsThe results showed there were significant correlation between marital satisfaction and spiritual well being in married women ( (PConclusionAccording to the results of this study to improve the quality of life of women and men and marital satisfaction, spiritual health should be considered.Keywords: Spiritual wellbeing, Marital satisfaction, Married women
-
زمینه و هدفآپنه انسدادی خواب، ریسک فاکتور مهمی برای بیماری های قلبی- عروقی است. هدف مطالعه حاضر، تعیین فراوانی آپنه انسدادی خواب در بیماران انفارکتوس میوکارد با پرسشنامه STOP-BANG در بخش CCU بیمارستان های شهرستان کرج در سال 88 بود.روش بررسیاین یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود که بر روی 140 بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد در دو واحد مراقبت قلبی بیمارستان های شریعتی و شهید رجائی کرج در سال 1388انجام شد. روش نمونه گیری به شیوه آسان بود. اطلاعات جمعیت شناختی، سابقه ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی و پرسشنامه استوپ بنگ از طریق مصاحبه، اطلاعات مربوط به نوع انفارکتوس میوکارد، پارامترهای آزمایشگاهی از پرونده بیمار و شاخص های تن سنجی با کمک ترازوی باسکولی و متر نواری بررسی شد.یافته هامیانگین امتیاز پرسشنامه STOP-BANG 4.9 ± 1.2 با دامنه 2 تا 8 امتیاز بود و 64درصد امتیاز بیشتر از 4 کسب نموده بودند. اختلاف آماری معنی داری در امتیاز پرسشنامه STOP-BANG بر حسب سن، مصرف سیگار، فشارخون بالا، هایپرلپیدمی، قدامی وسیع، شاخص توده بدنی، نسبت دور کمر به قد، نسبت دورکمر به دور باسن، اندازه دورکمر، اندازه دور گردن، کلسترول و کسر جهشی بطن چپ(001/ 0>P)، جنس(P<0.044)، ابتلا به دیابت(019/0P<)،، انفارکتوس تحتانی(P<0.006)، قدامی دیواره ای(P<0.048) و سطح تریگلیسرید(P<0.031) بدست آمد.نتیجه گیریآپنه انسدادی خواب در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد شایع است و با شاخص های تن سنجی، فاکتورهای خطر قلبی- عروقی، محل انفارکتوس و کسر جهشی بطن چپ مرتبط است. غربالگری و ارزیابی علائم آپنه انسدادی خواب و ارجاع بیماران برای مشاوره و درمان ضروریست.
کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, آپنه انسدادی خواب, شاخص های تن سنجی, دیابت, دیس لپیدمی, فشار خون بالاBackground And ObjectiveObstructive sleep apnea (OSA) is an important risk factor for cardiovascular disorders. The aim of this study was to determine the frequency of OSA in myocardial infarction patients in the CCU of Karaj Hospitals, 2009.Material And MethodsThis cross-sectional study was conducted, via convenience sampling, on 140 acute myocardial infarction patients in two cardiac care units of Shariati and Rajaei hospital in Karaj, 2009. We assessed demographic data, history of cardiovascular risk factors, STOP-Bang questionnaire through interview, information related to the type of myocardial infarction and laboratory parameters from medical records, and also we measured anthropometric indices with balance scale and meter tap.ResultsMean score of STOP-BANG questionnaire was 4.9 ± 1.2 in the range of 2 to 8 points and in 64% of the participants was higher than 4 points. The Score of STOP-BANG questionnaire was statistically significant considering age, smoking, hypertension, dyslipidemia, extensive infarction, BMI, waist-to-height ratio, Waist to Hip Ratio, Waist Circumference, neck circumference, cholesterol and left ventricular ejection fraction (P=0.001), sex (P=0.044), Diabetes(P=0.019), inferior infarction (P=0.006), anterior wall (P=0.048) and triglyceride levels (P=0.031).ConclusionOSA is common among patients with myocardial infarction and is associated with anthropometric indices, cardiovascular risk factors, the location of infarction and left ventricular ejection fraction. Thus, Screening, evaluating the symptoms of OSA and referring for counseling and treatment is neces.Keywords: Myocardial Infarction, Obstructive Sleep Apnea (OSA), Anthropometry Indices, Diabetes, Dyslipidemia, Hypertension -
مقدمهتغییرات فیزیولوژیک و هورمونی دوران بارداری، احتمال ایجاد و تشدید اختلالات تنفسی خواب در زنان باردار را افزایش می دهد. مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی اختلالات تنفسی خواب و برخی عوامل مرتبط با آن در زنان باردار مراجعه کننده به بخش زایمان بیمارستان تامین اجتماعی البرز کرج انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1388 بر روی 200 زن باردار مراجعه کننده به بخش زایمان بیمارستان تامین اجتماعی البرز کرج انجام شد. اطلاعات زمینه ای و پرسشنامه استوپ بنگ (جهت غربالگری اختلال تنفسی خواب) از طریق مصاحبه، اطلاعات مربوط به وزن نوزاد، آپگار جنین از پرونده و شاخص های تن سنجی زن باردار با کمک ترازوی باسکولی و متر نواری بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 18) و آزمون های کای دو و آزمون دقیق فیشر انجام شد. 05/0>p معنی دار در نظر گرفته شد.یافته ها91 نفر (5/54%) از واحدهای پژوهشدارای خرخر عادتی، 114 نفر (57%) خستگی و خواب آلودگی روزانه، 43 نفر(5/21%) وقفه تنفسی خواب، 14 نفر (7%) فشار خون بالا، 6نفر (3%) شاخص توده بدنی بالای 35 کیلوگرم بر متر مربع و 20 نفر (10%) اندازه دور گردن بالای 40 سانتیمتر داشتند. 29 نفر (5/14%) در معرض خطر زیاد برای اختلالات تنفسی خواب قرار داشتند. اختلالات تنفسی خواب در زنان باردار با افزایش اندازه دور گردن، افزایش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، افزایش شاخص توده بدنی، نمره آپگار و وزن بالاتر هنگام تولد نوزاد ارتباط آماری معناداری داشت (001/0>p).نتیجه گیریزنان باردار در معرض خطر اختلالات تنفسی خواب قرار دارند و اختلالات تنفسی خواب در زنان باردار دارای چاقی مرکزی و عمومی و فشار خون بالاتر، شایع تر است.
کلید واژگان: خواب, اختلال تنفسی خواب, بارداریIntroductionPhysiologic and hormonal changes during pregnancy increase risk of occurrence and severity of sleep breathing disorders in pregnant women. This study was performed with the aim to determine the frequency of sleep breathing disorders and some related factors in pregnant women referred to delivery ward of Alborz social security hospital of Karaj.MethodsThis cross-sectional، descriptive study was performed on 200 pregnant women referred to the delivery ward of Alborz social security hospital of Karaj in 2009. Background information and Stop Bang questionnaire (for sleep breathing disorders screening) were evaluated through interviews، and information related to neonatal weight and Apgar score were evaluatedfrom medical records، and anthropometric indices of pregnant women were measured with balance scale and tap meter. The data was analyzed by SPSS software (version 18) and Chi-square and Fisher''s Exact tests. P< 0. 05 was considered significant.Results91 cases (54. 5%) of pregnant women had habitual snoring، 114 (57%) daily sleepiness and fatigue، 43 (21. 5%) sleep apnea، 14 (7%) hypertension، 6 (3%) body mass index > 35 kg/m²، and 20 (10%) neck circumference > 40 cm. 29 cases (14. 5%) were at high risk for sleep breathing disorders. Statistical significant relationship was found between sleep breathing disorders in pregnant women and increased neck circumference، systolic and diastolic blood pressure، increased BMI and higher Apgar score and increased birth weight (P<0. 001).ConclusionsPregnant women are at risk for sleep breathing disorders and sleep breathing disorders are more common in pregnant women with central and general obesity، and higher blood pressure.Keywords: Pregnancy, Sleep, Sleep Breathing Disorder -
اهدافکمبود امکانات، مدرسین مجرب و انتخاب روش آموزش مناسب همیشه یکی از چالش های برگزاری دوره های احیا قلبی ریوی میباشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر استفاده از نرم افزار آموزشی چند رسانه ای بر یادگیری اصول پایه عملیات احیای قلبی-ریوی در دانشجویان پرستاری بود.روش هااین یک مطالعه مداخله ای است که در سال 1392 انجام شد.جامعه مورد مطالعه شامل 70 دانشجوی پرستاری ترم های پنج و شش از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج بودند. نمونه ها با استفاده از روش تصادفی بلوکه به دو گروه سخنرانی و آموزش عملی(35 نفر) و آموزش چند رسانه ای و آموزش عملی(35 نفر) تقسیم شدند. آموزش تئوری اصول پایه عملیات احیای قلبی ریوی در گروه اول به صورت سخنرانی و در گروه دوم توسط نرم افزار چند رسانه ای انجام شد. آموزش عملی هر دو گروه بطور یکسان با 2 جلسه کار برروی مانکن انجام شد. از هر دو گروه پس از یک هفته آزمون تئوری توسط پرسشنامه مهارت های اولیه حفظ حیات و پس از دو هفته آزمون عملی بر اساس چک لیست استاندارد و ارزشیابی بالینی ساختارمند عینی به عمل آمد. اطلاعات توسط نرم افزار آماری SPSS ویرایش18 با استفاده از آزمونهای تی مستقل، کای اسکوئر من ویتنی یو تحلیل شد.یافته هامیانگین نمره دانش در گروه مداخله(02/2±20/16) به میزان قابل توجهی بالاتر از گروه کنترل (60/2±57/12)بود (001/0>P). در بررسی حیطه عملکرد، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه در حیطه های عملکردی ارزیابی بیمار(056/0=P)، بازکردن راه هوایی و دادن تنفس (13/0=P)و ماساژ قلبی(36/0=P) بدست نیامد.نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که ارائه محتوی به صورت نرم افزار چند رسانه ای می تواند سبب افزایش دانش دانشجویان پرستاری بیش از روش سخنرانی و شبیه سازی شود، اما در بهبود عملکرد روانی حرکتی دانشجویان موثر نمی باشد. لذا استفاده از روش های عینی و آموزش بالینی برای تقویت مهارتهای روانی حرکتی عملیات احیا قلبی ریوی توصیه می گردد.
کلید واژگان: آموزش, نرم افزار چند رسانه ای, احیا قلبی ریوی, سخنرانی, دانشجویان پرستاریAimsLack of facilities, experienced teachers and choosing appropriate teaching method have always been among the challenges of holding CPR courses. The aim of this study was determining “the effect of multi- media educational software on learning basic principles of Cardio-Pulmonary Resuscitation (CPR) in nursing students”.MethodsThis is a quasi- experimental study which was conducted in 2013. The study population included 70 nursing students in fifth and sixth semester of Islamic Azad University of Karaj. The samples were divided into two lecture and practical training (35) and multi-media education and practical training (35) groups through blocked random method. Theoretical education of CPR basic principles was done by lecturing in the first group and by multi-media educational software in the second group. Practical training was done similarly in both groups through 2 sessions working on mannequins. After a week, written exam was taken from the both groups by using basic life support skills questionnaire and after two weeks, practical test was taken based on the standard checklist and also Objective Station Clinical Evaluation (OSCE). Data was analyzed in SPSS 18 software by using independent t-test, chi- square and Mann-Whitney U.ResultsThe knowledge mean score in the intervention group (16.20±2.02) was significantly higher than the control group (12.57±2.60) (p<0.001). In the scope of practice, there was no significant statistical difference between the two groups in the practical areas of patient’s assessment (p=0.056), opening the airway and respiration (p=0.13) and cardiac massage (p=0.36).ConclusionsThe results of the present study indicated that providing content in the form of multimedia software can improve nursing student's knowledge more than lecturing and simulation, but it is not effective in improving student's psychomotor performance. Therefore, using objective methods and clinical education are recommended for improving CPR psychomotor skills.Keywords: Education, Multi, media software, Cardio, Pulmonary Resuscitation(CPR), Lecture, Nursing Students -
سابقه و هدفبیماری های مزمن و درمان های آن بر جنبه های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی کیفیت زندگی فرد اثر منفی می گذارند. مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه بین سلامت معنوی با کیفیت زندگی و سلامت روان جوانان مبتلا به بتا تالاسمی ماژور انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- همبستگی، 96 جوان مبتلا به تالاسمی، به روش نمونه گیری آسان از مراکز بیماری های خاص و مرکز تالاسمی بزرگسالان ظفر شهر تهران در سال 1389 انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها به روش خود گزارشی جمع آوری شدند. ابزار مورد استفاده شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، فرم کوتاه شده پرسشنامه سازمان بهداشت جهانی برای کیفیت زندگی، پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی و پرسشنامه سلامت معنوی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 18 و با استفاده از آزمون تی، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0 p< تحلیل شدند.یافته هایافته ها نشان داد 74% جوانان مبتلا به تالاسمی سلامت معنوی متوسط، 9/72% کیفیت زندگی متوسط و 5/62% اختلال در سلامت روان داشتند. نمره سلامت معنوی، همبستگی مثبت و معناداری با نمره کل کیفیت زندگی (001/0 p=، 347/0 r=) و همبستگی معکوس معناداری با نمره سلامت روان(001/0 p<، 525/0- r=) داشت.نتیجه گیریدر جوانان مبتلا به تالاسمی، افزایش سلامت معنوی با افزایش کیفیت زندگی و ارتقاء سلامت روان همراه است. توجه به ابعاد معنوی بیماران درکنار ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی بیماران به منظور اجرای مراقبت پرستاری کل نگر توصیه می گردد.
کلید واژگان: تالاسمی, کیفیت زندگی, سلامت روانBakground andObjectivesChronic illness and its treatment have negative impact on physical, psychological, and social aspects of quality of life. The purpose of this study was to determine the relationship between spiritual well-being with quality of life and mental health in young adults with beta- thalassemia major.Materials And MethodsThis is a descriptive-correlational study in which ninety six young thalassemics were selected by convenience sampling method from centers for special diseases and Adult Thalassemia Center of Zafar in Tehran. The data werer collected by self-report. The instruments used included the demographic data form, the short form of WHO quality of life (WHOQOL-BREF), the 28- item general health questionnaire (GHQ-28), and the spiritual health questionnaire. The data were analyzed by SPSS version 18 using descriptive statistics, t- test, ANOVA, and pearson coefficient correlation.ResultsThe findings indicated that 74% had moderate spiritual well-being, 72.9% moderate quality of life, and 62.5% mental health disorder. There was a positive correlation between the score of spiritual well-being and the total score of quality of life (r= 0.347 p= 0.001) and a negative correlation with the score of mental health (r = -0.525 p < 0.001).ConclusionsThe increase in the spiritual well being of thalassemia patients is associated with a better quality of life and mental health. It is recommended that the spiritual dimension along with physical, mental, and social dimensions of patients be considered for the holistic nursing care to be properly exerted.Keywords: Thalassemia, Quality of life, Mental Health -
زمینه و هدفامروزه استفاده از اینترنت بخش جدایی ناپذیری از زندگی روزمره دانشجویان را برای فعالیت های دانشگاهی و غیردانشگاهی به خود اختصاص می دهد. بررسی ها نشان می دهد استفاده بیش از حد از رسانه های الکترونیکی برسلامت جسمی و روانی اثر منفی می گذارد. هدف از مطالعه حاضرتعیین رابطه بین اعتیاد به اینترنت با مشکلات خواب در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج بود.روش کاردر این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 500 دانشجو، به روش نمونه گیری آسان از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سال 1389 انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها به روش خودگزارشی جمع آوری شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ، پرسشنامه خواب آلودگی اپورث، مقیاس اختلالات خواب، شاخص کیفیت خواب پیتسبرگ بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 18 و با استفاده از آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه و رگرسیون خطی تحلیل شدند.یافته هامیانگین نمره کیفیت خواب 93/2±04/5 بود و 132 نفر (4/26%) کیفیت خواب نامطلوب داشتند. میانگین نمره اختلالات خواب 96/3±50/5 بود و بیشترین اختلال خواب مربوط به بی خوابی 6/1±2 بود. میانگین نمره خواب آلودگی روزانه 35/3±19/6 بود و219 نفر (8/43%) خواب آلودگی خفیف داشتند. میانگین نمره اعتیاد به اینترنت 10/9±95/31 بود و 26 نفر (2/5%) در معرض اعتیاد به اینترنت قرار داشتند. نمره اعتیاد به اینترنت با کیفیت خواب (005/0=p) وخواب آلودگی روزانه (005/0=p) ارتباط معناداری داشت.نتیجه گیریاستفاده بیش از حد از اینترنت، خواب آلودگی روزانه را افزایش و کیفیت خواب را کاهش می دهد. الگوی صحیح استفاده از اینترنت به کاهش مشکلات خواب در دانشجویان کمک می کند.
کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, مشکلات خواب, دانشجوBackground and ObjectivesNowadays, using of internet for academic and non-academic activities is an integral part of student's life. Studies show that overuse of electronic media has negative impacts on physical and mental health. This study was conducted to determine the relationship between internet addictions and sleep problems in students of Islamic Azad University of Karaj.MethodsThis descriptive-analytical study was done over 500 students, which were selected by convenience sampling from Karaj Islamic Azad University in 2010. Data were collected by self-report method. Data collection instruments used for this study were: Internet Addiction Questionnaire, Epworth Sleepiness Scale, Sleep Disorder Index and the Pittsburgh Sleep Quality Index (PSQI). Data were analyzed by SPSS v.18 and using descriptive statistics, t- test, ANOVA, and linear regression.ResultThe mean PSQI score was 5.04 ±2.93. 132 people (26.4%) had worse sleep quality. Mean sleep disturbances score was 5.50 ±3.96 and insomnia was the most common sleep disturbance. Mean daytime sleepiness score was 6.19 ±3.35 and 219 people (43.8 %) had mild daytime sleepiness. Mean score of internet addiction was 31.95 ±9.10 and 26 people (5.2 %) were at risk for internet addiction. There were significant relation between internet addiction with sleep quality (p=0.005) and daytime sleepiness (p=0.005).ConclusionExcessive use of the internet was related to high daytime sleepiness and low quality of sleep. Choosing correct pattern in use of the internet helps to reduce sleep problems in students.Keywords: Internet Addiction, Sleep Problems, Student. -
اهدافمطالعات کمی به بررسی علائم جسمی و عاطفی آزار دهنده در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی تحت همودیالیز پرداخته اند. هدف از مطالعه حاضر «بررسی علائم آزاردهنده و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت همودیالیز» بود.
روش هادر یک مطالعه مقطعی، با200 مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت همودیالیز از 4 واحد دیالیز در کرج در سال 1390 مصاحبه شد و همچنین پرونده پزشکی آنان مورد بررسی قرار گرفت. نمونه گیری به روش سرشماری بود. ابزار مورد استفاده شامل: فرم مشخصات جمعیت شناختی، شاخص علائم دیالیز و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. اطلاعات توسط نرم افزار آماری SPSS18 و با استفاده از آمار توصیفی، تی تست، آنالیز واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد.
یافته هاشایعترین علائم آزار دهنده مربوط به کاهش تمایلات جنسی87 درصد، کاهش برانگیختگی جنسی 81 درصد، خستگی5/68 درصد و درد مفاصل و استخوان 57 درصد بود. 77درصد شدت علائم آزار دهنده خفیف و 5/20 درصد متوسط بود. نمره فراوانی علائم آزاردهنده همبستگی مثبت و معناداری با سن (0001> p) و همبستگی معکوس و معنی داری باسلامت جسمی(0001> p)، روابط اجتماعی(011/0= p)، سلامت روانی(0001> p)، سلامت محیطی(0001> p) و نمره کل کیفیت زندگی(0001> p) نشان داد. شدت علائم آزار دهنده همبستگی مثبت و معناداری با سن (006/0= p) و همبستگی معکوس و معناداری با سلامت جسمی(001/0= p)، روابط اجتماعی (0001> p)، سلامت روانی(0001> p)، سلامت محیطی(0001> p) و نمره کل کیفیت زندگی (0001> p) داشت.
نتیجه گیریبیماران تحت همودیالیز علائم آزاردهنده بسیاری را تجربه میکنندکه برکیفیت زندگی آنان اثر منفی می گذارد. آموزش رفتارهای خود مراقبتی به منظور کاهش و کنترل علائم آزار دهنده می تواند به ارتقاء کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز کمک نماید.
کلید واژگان: همودیالیز, نارسایی مزمن کلیه, علائم آزاردهنده, کیفیت زندگیAimsFew studies have assessed physical and emotional distressing symptoms in patients with chronic renal failure undergoing hemodialysis. The aim of this study was to investigate distressing symptoms and its relationship with the quality of life of the patients، suffering from chronic renal failure undergoing hemodialysis.MethodsIn this cross sectional study، two hundred patients with chronic renal failure undergoing hemodialysis at four dialysis units in Karaj، in 2011 were interviewed and also their medical records were investigated. Sampling method was census sampling. The used instruments included; demographic data form، dialysis symptom index and World Health Organization quality of life (WHOQOL-BREF) questionnaire. Data were analyzed by SPSS software and using descriptive statistics، t-test، ANOVA and Pearson coefficient correlation.ResultsFindings showed that، the most common distressing symptoms was related to decreased interest in sex (87%)، difficulty of becoming sexually aroused (81%)، fatigue (68. 5%) and bone or joint pain (57%). 77% had mild and 20. 5% had moderate distressing symptoms severity. There were significant positive correlation between frequency score of distressing symptoms with age (p<0. 0001) and negative and significant correlation with physical health (p<0. 0001) social relationships (p<-0. 011)، mental health (p<0. 0001)، environmental health (p<0. 0001) and total score of quality of life (p<0. 0001). Distressing symptoms severity had significant positive correlation with age (p=-0. 006) and negative correlation with physical health (p<0. 0001) social relationships (p<0. 0001)، mental health (p<0. 0001)، environmental health (p<0. 0001) and total score of quality of life (p<0. 0001).ConclusionsHemodialysis patients experience many distressing symptoms that negatively affect their quality of life. Teaching self-care behaviors in order to reduce and control distressing symptoms can help to improve the quality of life in hemodialysis patients.Keywords: Hemodialysis, Chronic Renal Failure, Distressing symptoms, Quality of Life -
هدفهدف مطالعه، تعیین شاخص های تن سنجی بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد و ارتباط آنها با برخی عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی بود.زمینهبررسی ها نشان می دهد که نه تنها مقدار انتشار بافت چربی در بدن اهمیت دارد، بلکه کیفیت انتشار بافت چربی هم مهم است، زیرا افزایش انتشار بافت چربی عامل خطر بروز بیماری های قلبی-متابولیکی است.روش کاردر این پژوهش مقطعی با طرح توصیفی همبستگی، 140 بیمارمبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد از واحد مراقبت قلبی بیمارستان های شریعتی و شهید رجائی کرج در سال 1388 به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. اطلاعات جمعیت شناختی و سابقه عوامل خطر قلبی عروقی از طریق مصاحبه؛ اطلاعات مربوط به نوع انفارکتوس میوکارد، پارامترهای آزمایشگاهی مانند تری گلیسرید، کلسترول کل، لیپوپروتوئین با دانسیته کم و لیپوپروتوئین با دانسیته بالا و قند خون از پرونده بیمار؛ و شاخص های تن سنجی با کمک ترازوی باسکولی و متر نواری بررسی شدند. اطلاعات توسط نرم افزار آماریSPSSویراست 18 با استفاده از آمار توصیفی، آزمون تی، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید.یافته هاسطح تری گلیسرید خون همبستگی مثبت و معناداری با اندازه دور گردن (006/0=p)، اندازه دور کمر (001/0>p)، نسبت دورکمر به قد (001/0>p) و شاخص توده بدنی (001/0>p) داشت. کلسترول خون نیز همبستگی مثبت معنی دار با اندازه دور گردن (009/0=p)، اندازه دور کمر (001/0>p)، نسبت دور کمر به قد (003/0=p) و شاخص توده بدنی (001/0>p) داشت. لیپوپروتئین با دانسیته کم همبستگی مثبت معنی داری با اندازه دور کمر (005/0=p) و نسبت دور کمر به قد (014/0=p) داشت. به علاوه، بین گلوکز با نسبت دور کمر به قد (038/0=p) همبستگی مثبت معنی دار وجود داشت. لیپوپروتئین با دانسیته بالا همبستگی معکوس و معناداری با اندازه دور کمر (001/0>p) و نسبت دور کمر به قد (001/0>p) داشت.نتیجه گیریبیش از نیمی از بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد چاقی مرکزی داشتند. چاقی مرکزی با عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی ارتباط داشت. به نظر می رسد تغییر سبک زندگی و کاهش وزن باید در طی برنامه های نوتوانی قلبی در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد دارای اضافه وزن و چاقی جهت کاهش عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, آنتروپومتری, هایپرلپیدمی, فشارخون, دیابتAimThe aim of this study was to investigate anthropometric indices in acute myocardial infarction patients and their relationship with some coronary heart disease risk factors.BackgroundSeveral studies showed that not only the quantity, but also the distribution of the fat mass is important, because increased visceral fat tissue deposition is a risk factor for cardio-metabolic diseases.MethodIn this cross-sectional study with a descriptive correlational design, 140 patients with acute myocardial infarction were selected from cardiac care unit of Shariati and Rajaei hospital in Karaj, 2009. The sampling method was convenience. Demographic data and history of cardiovascular risk factors were collected through interview, and some medical information were reviewed from medical records, anthropometric indices were measured by balance scale and meter tape. Data were analyzed using SPSS software and using descriptive statistics, t-test, ANOVA and Pearson coefficient correlation.FindingsNeck circumference of 46.6% of men was over 40cm and 33.3% of women more than 37cm. Also, 53.9% of men and 74.1% of women had a waist circumference above 95 cm. Waist-to-hip ratio of 66.4% of men over 0.95 and 66.7% of women over 0.90. Waist-to-height ratio of 61.9%% of men over 0.55 and 66.7% of women over 0.62. Also, 13.3% of males and 29.6% of women had a BMI above 30 kg/m².There were significant positive correlation between triglyceride levels with neck circumference (p=0.006), waist circumference (p<0.001), waist-to-height ratio (p<0.001) and BMI (p<0.001), between cholesterol with neck circumference (p=0.009), waist circumference (p=0.001), waist-to-height ratio (p=0.003) and BMI (p<0.001), between LDL with waist circumference (P=0.005), waist-to-height ratio (p=0.014) and between glucose with waist-to-height (p=0.038). HDL had negative correlation with Waist-to-hip ratio (p<0.001) and waist-to-height ratio (p=0.001).ConclusionMore than half of myocardial infarction patients had central obesity. Central obesity is associated with cardiovascular risk factors. It Seems that lifestyle change and weight loss are to be considered during cardiac rehabilitation programs for myocardial infarction patients with overweight and obesity for reduces cardiovascular risk factors.Keywords: Myocardial infarction, Anthropometry indices, Dyslipidemia, Hypertension, Diabetes -
مقدمهاختلال عملکرد جنسی مشکل شایعی در زنان است که بر کیفیت زندگی اثر منفی می گذارد. فاکتورهای متعددی بر عملکرد جنسی اثر دارند. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین افسردگی با شاخص عملکرد جنسی در زنان متاهل بود.روش کاراین یک مطالعه توصیفی –تحلیلی بود که بر روی 200 زن دردرمانگاه زنان بیمارستان حضرت علی شهر کرج، در سال 1388 انجام شد. نمونه گیری به روش نمونه گیری تصادفی ساده بود.اطلاعات به روش مصاحبه جمع آوری شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش فرم مشخصات دموگرافیک، مقیاس افسردگی مربوط به مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک و شاخص عملکرد جنسی زنان بود. اطلاعات توسط نرم افزار آماری SPSSو با استفاده از آمار توصیفی، تی تست، آنالیز واریانس یکطرفه و رگرسیون لوجستیک تحلیل گردید.یافته هایافته ها نشان دادکه میانگین نمره شاخص عملکرد جنسی زنان10/5±59/20 (دامنه 2/1تا36) و میانگین نمره افسردگی63/11±61/17 (0تا60) بود. 5/31% افسردگی خفیف تا متوسط و5/98% زنان اختلال جنسی داشتند. بیشترین مشکلات جنسی اختلال در برانگیختگی جنسی (36%)، نارضایتی جنسی (20%) و اختلال در ارگاسم (5/16%) بود. افسردگی با میل جنسی (07/16-06/1، CI95% 4/1OR:) و ارگاسم (72/0-02/0، CI95%، 96/1OR:) ارتباط آماری معناداری داشت.
نتیجه نهایی: عملکرد جنسی با وضعیت روانی فرد رابطه دارد، بنابراین توجه به مشکلات جنسی بیماران افسرده وهمچنین شناسایی و درمان افسردگی در بیماران مبتلا اختلالات جنسی توصیه می گردد.
کلید واژگان: اختلالات جنسی, افسردگی, زنان, عمل جنسیBackgroundSexual dysfunction is a common problem in women and has negative effects on their quality of life. Several factors affect sexual function. The aim of this study was to determine the relationship between depression and sexual function index among married women.MethodsThis is a descriptive- analytical study that was conducted on 200 womenreferred to the health clinic of Hazrat Ali hospital in Karaj on 2009. Samples were selected based on simple randomized method. Data was collected by interview. The used instruments included demographic data form، depression scale of the Center for Epidemiologic Studies (CES-D) and Female Sexual Function Index (FSFI). Data was analyzed by SPSS software، using descriptive statistics، t-test، ANOVA and logistic regression.ResultsThe findings indicated that the mean score of female Sexual Function Index was 20. 59±5. 10 (1. 2-36 range) and their mean score of depression was17. 61 ±11. 63 (0-60 range). Among the studied women 31. 5% had mild to moderate depression and 98. 5% had sexual dysfunction. The most common sexual problems were sexual arousal disorder 36%، sexual dissatisfaction 20% and orgasm disorder 16. 5%. There were found significant associations between depression and sexual desire (OR 1. 4، 95% CI 1. 6-16. 07) and depression and orgasm (OR 1. 96، 95% CI 0. 02-0. 72).ConclusionSexual function is associated with one''s mental status، so paying attention to sexual problems in depressed patients and also assessing and treating depression in patients with sexual disorders are recommended.Keywords: Depression, Sexual Function, Sex Disorders, Women -
زمینه و هدفتفویض اختیار از مطرح ترین مهارت های مورد نیاز مدیران است که به واگذاری اختیارات لازم به زیردستان برای انجام وظایف و ایجاد احساس مسوولیت در ایشان در قبال انجام وظایف اطلاق می شود. تحقیق حاضر با هدف تعیین نگرش مدیران پرستاری به تفویض اختیار در بیمارستان ها و درمانگاه های تامین اجتماعی کرج انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- مقطعی که در سال 1389 انجام شد، 54 مدیر پرستاری، به روش نمونه گیری آسان از سه بیمارستان و چهار کلینیک سازمان تامین اجتماعی کرج انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها به روش خودگزارشی جمع آوری شد. ابزار های مورد استفاده شامل فرم مشخصات فردی و پرسشنامه نگرش به تفویض اختیار بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (ویرایش 14) و آزمون تی، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0 P< تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانگرش 1/74% از مدیران پرستاری نسبت به تفویض اختیار بی تفاوت بود. تفاوت آماری معنی داری بین نمره نگرش به تفویض اختیار با توجه به آشنایی با تفویض اختیار در دروس مدیریت دوران تحصیل (031/0= P) و شرکت در برنامه های آموزش مداوم در رابطه مدیریت (005/0= P) وجود داشت.نتیجه گیرینگرش بیشتر مدیران پرستاری نسبت به تفویض اختیار بی تفاوت بود و سطح آگاهی مدیران پرستاری از مهارت های رهبری و اصول مدیریت از جمله تفویض اختیار با نوع نگرش مدیران پرستاری به تفویض اختیار ارتباط داشت.
کلید واژگان: نگرش کارکنان بهداشتی, مدیران پرستار, تفویض اختیارBackground And AimDelegation is one of the most required skills for managers in order to give authority to their efficient subordinates to carry out different tasks and take responsibility in their absence. The aim of the present study was to find out the attitude of nursing managers about delegation in Karaj social security clinics and hospitals in 2010.Materials And MethodsIn this descriptive and cross-sectional study done in 2010 fifty-four nursing managers were selected through convenience sampling, from three hospitals and four clinics of social security of Karaj, in 2010. Necessary data was collected from self-report. Instruments used included: a demographic questionnaire and an attitude one about delegation. The obtained data was analyzed by means of SPSS statistical software (version 14) using descriptive statistics, t- test, and Pearson's coefficient correlation at the significant level of P<0.05.ResultIt was found that 74.1% of nursing managers had a neutral attitude about delegation. There was a significant statistical difference between the degree of attitude about delegation, regarding acquaintance with delegation presented in management subjects during the educational curriculum (P=0.031) and the case's participation in in-service educational programs on management (P=0.005).ConclusionMost of nursing managers had a neutral attitude about delegation and their a wareness of leadership skills and management principles, including delegation, was related to the nursing managers ' attitude about delegation.Keywords: Attitude of Health Personnel, Nurse Administrators, Delegation, Professional -
اهدافبیماران دیالیزی از مشکلات و عوارض بسیاری در طی دوره بیماری ودرمان خود رنج می برند.یکی از مهمترین و شایع ترین این مشکلات افت فشار خون و کفایت دیالیز می باشد.این مطالعه به منظور تعیین تاثیر تزریق گلوکز هیپرتونیک بر کفایت دیالیز و فشارخون بیماران غیر دیابتیک تحت همودیالیز طراحی و اجرا شده است.روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی تک گروهی و خود شاهد می باشد که 45 بیمار همودیالیزی غیر دیابتیک از بیمارستان های منتخب مورد مطالعه قرارگرفتند و گلوکز هیپرتونیک در واحدهای پژوهش به مدت دو هفته و هفته ای سه جلسه تزریق شد و پس از دو هفته ماندگاری، بیماران دو هفته بدون مداخله مورد بررسی قرار گرفتند، فشار خون بیماران و کفایت دیالیز در مرحله مداخله قبل و بعد از تزریق اندازه گیری شد. ابزار گردآوری شامل اطلاعات جمعیت شناختی بود و کفایت دیالیز توسط فرمول داگرداس در پایان هر مرحله در هر دو محیط پژوهش محاسبه شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار spss17 و آزمون های آماری توصیفی (فراوانی – میانگین) و آزمونهای استنباطی (من ویتنی، تی زوجی، فریدمن، کروسکال والیس و ویلکاکسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که کفایت دیالیز و همچنین فشار خون بیماران در مرحله مداخله به طور معنی داری افزایش یافت (p =0.001). همچنین تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که تنها میان جنسیت(p=0.001) و دسترسی عروقی(p=0.001) ارتباط معنی داری وجود دارد و در بقیه موارد تفاوت آماری معنی داری دیده نشد.
نتیجه گیرینتایج این تحقیق نشان داد که تزریق گلوکز هایپرتونیک در بیماران تحت همودیالیز موجب افزایش معنی دار میزان کفایت دیالیز و جلوگیری از افت فشار خون گردید.
کلید واژگان: همودیالیز, کفایت دیالیز, گلوکز هیپرتونیکAimsOne of the important aspects of life quality is sexual function. Chronic renal failure and its treatments have effect on sexual function. The aim of this study was to investigate sexual function of women with chronic renal failure undergoing hemodialysis and factors related to it.MethodsIn this cross sectional study, one hundred women with chronic renal failure undergoing hemodialysis at four dialysis units in Karaj were interviewed in 2011 and also their medical records were investigated. Sampling method was census sampling. The instruments used included: demographic data form, the (CES-D) center of epidemiologic studies of depression scale and Female Sexual Function Index (FSFI) and World Health Organization life quality (WHOQOL- BREF) questionnaire. Data was analyzed by SPSS software and using descriptive statistics, t-test, ANOVA and coefficient Pearson correlation.ResultsThe findings indicated that mean score of female sexual function index was 13.22 ± 8.58 (1.2-36 range) and 100% of women had score of female sexual function index lower than 28. Sexual desire decrease, 62% sexual arousal decrease, 52% vaginal lubrication decrease, 60% failure to orgasm, 33% sexual dissatisfaction and 54% dyspareunia were experienced. There were significant inverse correlation between score of female sexual function index undergoing hemodialysis with creatinine level (p=0.016), depression (p=0.016) and positive correlation with hemoglobin level (p=0.001) and total score of life quality (p=0.006). The presence of diabetes showed significant relationship with score of female sexual function (p=0.049).Conclusionwith regard to sexual dysfunction prevalence among women with chronic renal failure undergoing hemodialysis and negative impact on life quality, it seems that in order to provide holistic nursing care, assessment and planning for treating it, is necessary.Keywords: Hemodialysis, Chronic Renal Failure, Female Sexual Function, Depression, Life Quality -
زمینه و هدفمشکلات خواب بر کیفیت زندگی اثر منفی دارد. در این مطالعه کیفیت خواب، اختلالات خواب، خواب آلودگی روزانه و فاکتورهای مرتبط با آن در مبتلایان به نارسایی سیستولیک قلبی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسیاین مطالعه مقطعی بر روی 100 مرد مبتلا به نارسایی سیستولیک قلبی انجام شد. به منظور جمع آوری اطلاعات از نمونه گیری آسان استفاده شد. داده ها توسط پرسشنامه خواب آلودگی Epworth، مقیاس اختلالات خواب، شاخص کیفیت خواب Pittsburgh جمع آوری شد. اطلاعات با استقاده از آمار توصیفی، تی تست، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هادر این بررسی میانگین نمره شاخص کیفیت خواب Pittsburgh، 14/3±24/13 بود و 100% بیماران، نمره بالای 6 داشتند. 53% خواب آلودگی روزانه خفیف داشتند. شایع ترین اختلالات خواب، بی خوابی و آپنه خواب بود. همچنین کیفیت خواب با سن (030/0=p)، تحصیلات (004/0=p)، مصرف سیگار (048/0=p) و اختلالات خواب با درآمد (012/0=p)، شاخص توده بدنی (028/0=p)، تحصیلات (019/0=p)، مصرف سیگار (050/0=p)، بیماری مزمن انسدادی ریه (035/0=p)، مصرف داروهای مهارکننده آنژیم مبدل آنژیوتانسین (009/0=p) و مسدودکننده های آنژیوتانسین (016/0=p)، رابطه آماری معنی دار داشت.نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد مشکلات خواب در بیماران مبتلا به نارسایی قلب شایع است. همچنین کاهش وزن، ترک سیگار، کنترل و درمان بیماری های مزمن و کنترل عوارض جانبی داروها می تواند به کاهش مشکلات خواب مبتلایان به نارسایی قلبی کمک نماید.
کلید واژگان: خواب, نارسایی قلبی, اختلال خوابEvaluation of Sleep Problems and Its Associated Factors in Male Patients with Systolic Heart FailureBackground And ObjectivesSleep problems negatively impact on quality of life. In this study, sleep quality, sleep disorders, daytime sleepiness and their associated factors were evaluated in systolic heart failure patients.MethodsThis cross-sectional study was conducted on 100 male patients with systolic heart failure. Simple sampling method was used for data collection. Data were collected using Epworth sleepiness scale questionnaire, sleep disorder index, and the Pittsburgh sleep quality index (PSQI). Data were analyzed by descriptive statistics, t-test, one-way ANOVA, and Pearson correlation coefficient using SPSS software, significance level was considered as p<0.05.ResultsIn this study, the mean PSQI score was 13.24 ±3.14 and 100% of patients had PSQI score>6. 53% had mild daytime sleepiness. The most common sleep problems were insomnia and sleep apnea. There were statistically significant relationships between sleep quality and age (p=0.030), education (p=0.004), smoking (p=0.048) and between sleep disorders and income (p=0.012), body mass index (p=0.028), education (p=0.019), smoking (p=0.050), chronic obstructive pulmonary disease (p=0.035), consumption of angiotensin converting enzyme inhibitors (p=0.009), and angiotensin receptor blockers (p=0.016).ConclusionThe results of this study showed that sleep problems are common in heart failure patients. Weight loss, smoking cessation, control and treatment of chronic diseases, and control of drugs side effects could help to decrease sleep problems in heart failure patients.Keywords: Sleep, Heart Failure, Sleep Disorders -
مقدمه و هدفزنان در تمامی مراحل زندگی خود، خصوصادر دوران بارداری در معرض خشونت خانگی قرار دارند.خشونت خانگی خطرمشکلات بارداری در زنان باردار را افزایش می دهد.هدف از مطالعه حاضر تعیین فراوانی خشونت خانگی در زنان با پیامدهای نامطلوب بارداری بود.روش کاراین یک مطالعه توصیفی مقطعی بود که بر روی 168 زن باردار با پیامدهای نامطلوب بارداری مراجعه کننده به مراکز درمانی کرج در طی 6 ماه در سال1387-1386 انجام شد.نمونه گیری به روش آسان بود.اطلاعات از طریق مصاحبه جمع آوری شدند.ابزار مورد استفاده شامل: فرم اطلاعات جمعیت شناختی،پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان باردار و پرسشنامه پیامدهای نامطلوب بارداری بود.داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمونهای آماری تی تست، آنالیز واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل آماری شدند.نتایجپیامدهای بارداری نامطلوب شامل وزن کم هنگام تولد(8/25%)، زایمان زودرس (9/24%)، پاره شدن زودرس پرده ها (5/15%)،محدودیت رشد جنین (5/11%)،دکولمان جفت(3/9%)، سقط (7/6%)، مرگ و میر پری ناتال(3/6%) بود.(8/95%)، (6/3%)، (6/0)زنان خشونت در دوران بارداری را خفیف، متوسط و شدید تجربه کرده بودند. فراوانی خشونت روانی- کلامی (50%)، خشونت جنسی(2/45%)وخشونت فیزیکی(7/16%)بود.تفاوت آماری معناداری درمیانگین نمره کل خشونت خانگی (034/0=P)،جنسی(048/0=P) و فیزیکی(010/0=P) با تحصیلات زنان، خشونت خانگی کل (002/0=P)،روانی-کلامی (003/0=P)،جنسی(018/0=P) و فیزیکی(022/0=P) با شغل زنان، خشونت خانگی کل (001/0>P)،کلامی روانی (001/0>P)،جنسی(001/0>P) و فیزیکی (040/0=P)با اعتیاد همسر و خشونت فیزیکی با مراقبت های قبل از زایمان(024/0=P) و خشونت روانی کلامی با وزن کم زمان تولد نوزاد (046/0=P) وجود داشت. نتیجه نهایی: ممکن است برنامه های غربالگری و پیشگیری خشونت خانگی در زنان باردار به ارتقاء سلامت زنان باردار و پیامدهای بارداری کمک نماید.کلید واژگان: بارداری, خشونت خانگیIntroduction &ObjectiveWomen are at risk of domestic violence at all stages of their lives، especially during pregnancy. Domestic violence increases risk of complications of pregnancy. The aim of this study was to determine frequency of domestic violence in women with adverse pregnancy outcomes.Materials and MethodsThis descriptive cross sectional study was conducted on 168 pregnant women with adverse pregnancy outcomes referred to medical centers of Karaj in six months (2007-2008). Participants were selected by convenience sampling and data was collected through interview. The instruments of data gathering were demographic data form،Domestic Violence against pregnant women questionnaireand adverse pregnancy outcomes questionnaire. Data was analyzed by SPSS software using t-test، ANOVA and Pearson’s correlation coefficient.ResultsAdverse pregnancy outcomes included low birth weight25. 8%، premature labour 24. 9%، premature rupture of membranes15. 5%، small for gestational age births11. 5%، placenta decolman9. 3 %، abortion6. 7%، prenatal death6. 3%. Mild، moderate and sever domestic violence had been experienced respectively by 95. 8%، 3. 6% and 0. 6% of the participants during their pregnancy. The frequency of psychological -Verbal violence was 50%، sexual violence 45. 2% and physical violence 16. 7%. There were statistically significant differences between mean total score of domestic (p=0. 034)، sexual (p=0. 048) and physical violence (p=0. 010) and the women’s education level، total domestic (p=0. 002)، verbal-psychological (p=0. 003)، sexual (p=0. 018) and physical violence (p=0. 022) and the women’s job، total domestic (p<0. 001)، verbal-psychological (p<0. 001)، sexual (p<0. 001) and physical violence (p=0. 040) and the husbands’ addiction، physical violence and prenatal care (p=0. 024) and verbal-psychological violence and neonates'' low birth weight (p=0. 046).ConclusionScreening and prevention programs of domestic violence in pregnant women may help to improve pregnant women’s health and pregnancy outcomesKeywords: Domestic Violence, Pregnancy
-
زمینه و هدفافسردگی با افزایش وخامت بیماری، طول مدت بستری و مرگ و میر بیماران مبتلا به نارسایی قلبی ارتباط دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی فراوانی و فاکتورهای مرتبط با افسردگی در مردان مبتلا به نارسایی سیستولیک قلبی بود.مواد و روش کاردر این مطالعه مقطعی که بر روی یکصد مرد بیمار مبتلا به نارسایی سیستولیک در بیمارستان های تامین اجتماعی البرز کرج و شهریار در سال 1389انجام شد؛ روش نمونه گیری به شیوه آسان بود. داده ها توسط فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه کیفیت زندگی مینه سوتا و پرسشنامه افسردگی مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک افسردگی جمع آوری شد. اطلاعات توسط نرم افزار آماری SPSS18 و با استفاده از آمار توصیفی، آزمون تی، آنالیز واریانس یکطرفه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید.یافته هایافته ها نشان داد که میانگین نمره افسردگی 12±3/20بود. 47% افسردگی شدید و 16% افسردگی خفیفی تا متوسط داشتند. افسردگی با سن (002/0=p)، تحصیلات (001/0>p)، وضعیت اقتصادی (002/0=P)، مصرف سیگار (034/0=P)، سطح هموگلوبین (004/0=P)،کسر جهشی بطن چپ (012/0=p)، دیگوگسین (019/0=P)، مسدود کننده های گیرنده های آنژیوتانسین (005/0=P)، آلداکتون (005/0=P) و کیفیت زندگی (001/0>p) ارتباط آماری معناداری داشت.نتیجه گیریافسردگی در مردان مبتلا به نارسایی سیستولیک قلبی افسردگی شایع بود و بر کیفیت زندگی اثر منفی داشت. پرستاران با غربالگری و ارزیابی علائم افسردگی و ارجاع بیماران برای مشاوره و درمان می توانند به ارتقاء کیفیت زندگی در بیماران نارسای قلبی کمک کنند.
کلید واژگان: نارسایی قلبی, افسردگی, کیفیت زندگیBackground and ObjectiveDepression associate with increase severity of illness، length of hospitalization and mortality in heart failure patient''s. The aim of this study was to investigate the frequency and related factors of depression in male systolic heart failure patients.Materials and MethodsThis is a cross sectional study that was conducted on 100 male patients with systolic heart failure in Alborz of Karaj and Shahriar Social Security Hospitals in 2010. Sampling method in this study was Convenience sampling. Data collected by demographic data form، MLHFQ (Minnesota Living with Heart Failure Questionnaire)، (CES-D) Center for Epidemiologic Studies Depression Scale. Data was analyzed by SPSS software version 18 and using descriptive statistics، t-test، ANOVA and coefficient Pearson correlation.ResultsThe findings indicated that mean score of depression was 20. 3±12. 47% had severe and 16% had mild to moderate depression. Depression significant associated with age (p=0. 002)، education (p<0. 001)، economic status (p=0. 002)، smoking (p=0. 034)، hemoglobin level (p=0. 004)، left ventricular ejection fraction (p=0. 012)، use of digoxin (p=0. 019)، angiotensin receptor blocker (ARB) (p=0. 005)، aldacton (p=0. 005) and quality of life (p<0. 001).ConclusionDepression was common among men with systolic heart failure and had negative impact on quality of life. Nurses by screening and assessment symptoms of depression and refer patients for counseling and treatment can help to improve quality of life in heart failure patient.Keywords: Heart failure, Depression, Quality of life -
مقدمهخشونت خانگی علیه زنان باردار یک مشکل مهم بهداشتی است. زنان بارداری که خشونت خانگی را تجربه می کنند، در معرض مشکلات بارداری قرار می گیرند. هدف از مطالعه حاضر تعیین تاثیر خشونت های خانگی در مادران باردار بر پیامد حاملگی در مراجعین به مراکز درمانی شهر کرج بود.روش کاراین یک مطالعه توصیفی تحلیلی بود که بر روی 335 زن باردار مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر کرج طی شش ماه (1387 -1386) انجام شد. نمونه گیری به روش آسان انجام گرفت. زنان باردار با پیامد نامطلوب بارداری (168)، به عنوان گروه مورد و زنان باردار با پیامد بارداری مطلوب به عنوان گروه شاهد (167) در نظر گرفته شدند. اطلاعات به روش مصاحبه جمع آوری شد. ابزار مورد استفاده شامل: فرم مشخصات دموگرافیک، پرسشنامه خشونت خانگی علیه زنان باردار و پرسشنامه پیامدهای بارداری نامطلوب بود. داده ها توسط نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون های آماری تی تست، کای دو و رگرسیون لجستیک تحلیل آماری شدند.یافته هاشیوع خشونت خانگی در گروه مورد 1/30% بود که شامل (1/25%) خشونت کلامی و روانی، (7/22%) خشونت جنسی و (4/8%) خشونت فیزیکی می شد. در گروه شاهد، شیوع خشونت خانگی 8/21% بود که شامل (9/14%) خشونت کلامی و روانی، (6/14%) خشونت جنسی و (3/3%) خشونت فیزیکی بود. اختلاف آماری معناداری بین مجموع خشونت خانگی (002/0= p)، خشونت کلامی و روانی (001/0 > p)، خشونت جنسی (002/0= p) و خشونت فیزیکی (003/0= p) در دو گروه وجود داشت. خشونت کلامی و روانی با کاهش وزن زمان تولد (59/8-32/1 CI: 95%; 3/3= OR)، خشونت جنسی با پارگی زودرس پرده ها (09/7-1 CI: 95%; 67/2= OR) و خشونت فیزیکی با سقط بعد از 12 هفته (03/11-15/1 CI: 95%; 56/3 OR=) ارتباط معناداری داشت.نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که خشونت خانگی علیه زنان باردار، پیامدهای نامطلوب بارداری را افزایش می دهد. بنابراین غربالگری و برنامه های پیشگیری به منظور کاهش خشونت خانگی در زنان باردار ممکن است به ارتقای پیامدهای مطلوب بارداری کمک کند.
کلید واژگان: بارداری, خشونت خانگی, پیامد بارداریIntroductionDomestic violence against pregnant women is an important health problem. Pregnant women who experience domestic violence are at risk of pregnancy complications. The aim of this study was to determine the effect of domestic violence on pregnancy outcomes in pregnant women referring to Karaj medical centers.MethodsThis descriptive analytical study was conducted on 335 pregnant women during six months (2007-2008). Participants were recruited using convenience sampling method. Pregnant women with adverse pregnancy outcomes (n=168) were considered as cases and pregnant women with desirable pregnancy outcomes (n=167) were considered as controls. Data were collected through interviews with the participants using demographic data form، the domestic violence against pregnant women questionnaire، and adverse outcomes in pregnancy questionnaire. Data were analyzed in the SPSS using t-test، Chi-square and logistic regression.ResultsThe prevalence of domestic violence in the case group was 30. 1%، including verbal-psychological (25. 1%)، sexual (22. 7%)، and physical (8. 4%) violences. The prevalence was 21. 8% in the control group، including verbal-psychological (14. 9%)، sexual (14. 6%)، and physical (3. 3%) violences. There were statistically significant differences between the total domestic violence rate (p=0. 002)، verbal-psychological (p > 0. 001)، sexual (p=0. 002)، and physical (p=0. 003) violences in the two groups. There was a significant relationship between verbal-psychological violence with low birth weight (OR= 3. 3; 95% CI: 1. 328-8. 593)، sexual violence with premature rupture of membranes (OR= 2. 67; 95% CI: 1-7. 09)، and physical violence with abortion after 12 week gestation (OR= 3. 56; 95% CI: 1. 15-11. 03).ConclusionRegarding the results of this study، it seems that domestic violence against pregnant women increases adverse pregnancy outcomes. Therefore، screening and prevention programs focusing domestic violence in pregnancy may help to improve desirable pregnancy outcomes.Keywords: p regnancy, domestic violence, pregnancy outcomes -
زمینه و هدفچاقی یک نگرانی بزرگ سلامتی است که در زنان شایع است. چاقی و اضافه وزن، بر سلامت جسمی و روانی اثر منفی می گذارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین همبستگی بین شاخص توده بدنی، تصویر ذهنی از جسم خود و افسردگی در زنان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان حضرت علی (ع) شهر کرج انجام شد.
روش تحقیق: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، 200 زن مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان حضرت علی (ع) شهر کرج در سال 1388 به روش نمونه گیری آسان انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات لازم با استفاده از فرم مشخصات فردی، پرسشنامه چندبعدی نگرش فرد در مورد بدن خود، پرسشنامه شکل بدن، مقیاس افسردگی مربوط به مرکز مطالعات جمعیت شناختی جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آمار توصیفی، آزمون تی، آنالیز واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0 P< تجزیه و تحلیل شدند.یافته هامیانگین شاخص توده بدنی 8/3 ± 6/25، میانگین نمره تصویر ذهنی از خود 5/12 ± 2/118، نارضایتی از بدن 1/33 ± 9/72 و افسردگی 6/11 ± 6/17 محاسبه گردید. 5/45% از زنان اضافه وزن داشتند؛ تصویر ذهنی از خود در 5/32% در حد متوسط، نارضایتی از بدن در 29% خفیف و افسردگی در 5/31% خفیف تا متوسط بود. شاخص توده بدنی همبستگی منفی معنی داری با نمره تصویر ذهنی از خود (002/0= P) و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن (001/0 P<) و نمره افسردگی (002/= P) داشت. نمره افسردگی همبستگی منفی معنی داری با تصویر ذهنی از خود (038/0= P) و همبستگی مثبت معنی داری با نارضایتی از بدن (002/0= P) نشان داد.نتیجه گیریبر اساس یافته های حاصل از این تحقیق، اضافه وزن و چاقی در زنان، منجر به تصویر ذهنی منفی از خود و افزایش نارضایتی از بدن و افسردگی می شود.
کلید واژگان: شاخص اندام های بدن, اندازه ها و وزن های بدن, تصویر ذهنی از بدن, افسردگی, زنانBackground And AimObesity is a major health concern that is prevalent in women. Obesity and overweight affect physical and psychological well-being. The aim of the present study was to determine correlation between body mass index, body image, and depression among women referring to health clinic of Hazrat-e-Ali hospital in Karaj in 2009.Materials And MethodsThis was a descriptive- correlational study conducted on 200 women referring to the health clinic of Hazrat-e-Ali hospital in Karaj in 2009, who were selected through convenience sampling, and then, assessed. Necessary information was collected by means of demographic data form, a multi - dimensional body self -image questionnaire evaluation (MBSRQ-AE), body shape questionnaire and (CES-D) center for epidemiologic studies depression scale. The obtained data was analyzed by SPSS software using descriptive statistics, t-test, ANOVA, and coefficient Pearson's correlation at the significant level P<0.05.ResultsThe findings indicated that mean body mass index was 25.6 ± 3.8, mean score of body image was 118.2 ± 12.5, body dissatisfaction 72.9 ± 33.1 and mean depression was 17.6 ± 11.6. Overweight was diagnosed in 45.5% of women, moderate body image was observed in 32.5%, 29% of the women expressed mild body dissatisfaction and 31.5% suffered mild to moderate depression. There was a significant negative correlation between body mass index with score of body image (P=0.002) and a positive correlation with body dissatisfaction (P<0.001) and score of depression (P=0.002). There was a negative correlation between score of depression and body image (P=0.038) and a positive correlation with body dissatisfaction (P=0.002).ConclusionThe present study showed that overweight and obesity in women leads to a negative body image and increases body dissatisfaction and depression.Keywords: Body Mass Index, Body Image, Body Weight, Depression, Female
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.