فهرست مطالب نویسنده:
شهاب بهلولی
-
زمینه و هدفهدف از این مطالعه نشان دادن ارتباط بین دوزهای مختلف و اثر ضد التهابی متیل سولفونیل متان (MSM) بر ادم ناشی از کاراجینان در پای رت بعنوان یک مدل التهابی حاد بود.روش کاردر این مطالعه از 54 عدد رت نر با وزن 180 تا 190 گرم استفاده شد. متیل سولفونیل متان در دوزهای 100،200،400، 800 و mg/kg1200 بصورت تزریق داخل صفاقی و 30 دقیقه قبل از تزریق کاراجینان (0. 1%) استفاده شد. در این مطالعه از دیکلوفناک بعنوان داروی کنترل استفاده گردید. موشها به سه گروه MSM، دیکلوفناک و نرمال سالین تقسیم شده و بافت پنجه آنها برای بررسی فاکتورهای التهابی و اکسیداتیو جمع آوری شدMDA, GSH, TNF-α, IL-1β)). همچنین ارتباط مابین غلظت های مختلف MSM و میزان کاهش ادم پای موشها با استفاده از مدل ساده Emax محاسبه گردید.یافته هامیزان ED50 برای اثر MSM بر روی ادم پای ناشی از کاراجینان mg/kg 9/7±193 بود. پس از استفاده از MSM در دوزهای mg/kg 200، 400، 800 و 1200 کاهش معناداری در ادم پا مشاهده گردید، اما این کاهش در دوز mg/kg 100 MSM از نظر آماری معنادار نبود. MSM توانست سطح مالون دی آلدهید بافتی را بطور بارزی کاهش دهد اما تفاوت معناداری در میزان گلوتاتیون احیاشده نسبت به گروه کنترل نتوانست ایجاد نماید. همچنین MSM بطور معناداری سطوح بافتی سایتوکاینهای IL-1b و TNF-a را کاهش دادنتیجه گیریمحدوده دوز ضد التهابی توصیه شده MSM برای مطالعات فارماکولوژیک در رت حدود mg/kg 200 تا 800 میباشد و دوز متوسط آن نیز mg/kg400 است. همچنین به نظر میرسد اثر ضد التهابی MSM بارزتر از اثر آنتیاکسیدانی آن میباشد.کلید واژگان: متیل سولفونیل متان, التهاب, استرس اکسیداتیو, کاراجینان, دیکلوفناکBackground & objectivesThe purpose of this study was to show the dose response relationship of anti-inflammatory effect of methylsulfonylmethane (MSM) on carrageenan induced rat paw edema as an acute model of inflammation.MethodsA total of 54 male, Sprague-Dawley rats, weighing 180-190 g, were used. One hundred, 200, 400, 800 and 1200 mg/kg of MSM were administered intraperitoneally to the rats 30 minutes before induction of paw edema with injection of 0.1% carrageenan. Diclofenac was used as a control drug. Rats were divided into three groups: MSM, diclofenac and normal saline, and their paw tissue were collected for the study of inflammatory and oxidative markers (MDA, GSH, TNF-α and IL-1 β). The relationship between the different concentrations of MSM and decrease in rat paw edema was calculated using a simple Emax model.Resultsthe ED50 value for effect of MSM on carrageenan induced rat paw edema was 193±9.7 mg/kg. A significant reduction in paw edema following administration of MSM at 200, 400, 800 and 1200 mg/kg was observed, but statistical analysis did not reveal any significant reduction in paw edema after administration of 100 mg/kg. MSM did not show statistically significant difference from control group in tissue level of GSH, but it was able to decrease MDA level significantly. MSM was able to significantly alleviate IL-1 β and TNF-alpha tissue levels.ConclusionThe recommended anti-inflammatory dosing range of MSM is 200-800 mg/kg for pharmacological studies in rats and the average appropriate dose is 400 mg/kg. Also, it seems that anti-inflammatory effect of MSM is more profound than its anti-oxidant effects.Keywords: Methylsulfonylmethane, Inflammation, Oxidative Stress, Carrageenan, Diclofenac
-
سابقه و هدفدرمان لیشمانیوز به دلیل عوارض جانبی متعدد و ایجاد مقاومت دارویی نسبت به داروهای
خط اول درمان با پیچیدگی هایی همراه شده است. با توجه به اثر سیتوتوکسیک و ضد سرطانی عصاره
سیاه تخمه، این مطالعه با هدف ارزیابی اثرات ضد لیشمانیایی با استفاده از روش رنگ سنجی
MTT (3-(4, 5-dimethylthiazol-2-yl) -2, 5-diphenyltetrazolium bromide) و شمارش سلولی انجام گرفت.مواد و روش هاتعداد 106×5/2 پروماستیگوت لیشمانیا ماژور در فاز ایستا به هر چاهک از پلیت های 96 خانه اضافه شد. عصاره سیاه تخمه در رقت های افزایشی (4/2 – 05/0 میلی گرم بر میلی لیتر) به چاهک ها افزوده و به مدت 48 ساعت در دمای 25 درجه سانتی گراد انکوبه شد. از داروی گلوکانتیم به عنوان کنترل استفاده شد. پس از سانتریفیوژ، محلول رویی خارج و50 میکرولیتر MTT اضافه گردید. بعد از سه ساعت انکوباسیون، محلول رویی جدا و حلال DMSO افزوده شد. جذب نوری با دستگاه الیزا ریدر قرائت گردید. از روش رنگ آمیزی تریپان بلو برای ارزیابی اثر عصاره سیاه تخمه روی پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور استفاده گردید.یافته هاعصاره سیاه تخمه به صورت وابسته به دوز باعث کاهش درصد زنده مانی پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور شد که در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنی دار داشت (05/0p<). در روش MTT، IC50 عصاره بر روی پروماستیگوت های انگل لیشمانیا ماژور 365/0 و گلوکانتیم 01/71 میلی گرم در میلی لیتر به دست آمد.
استنتاج: عصاره آبی سیاه تخمه نسبت به گلوکانتیم تاثیر بسیار قوی تری روی اشکال پروماستیگوت لیشمانیا ماژور دارد.کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, سیاه تخمه, MTTBackground andpurposeTreatment of leishmaniasis is getting complicated due to multiple side effects and drug resistance to first-line drugs. Agrostemma githago is a plant with anti-cancer and cytocidal effects, so, this study was conducted to evaluate the anti leishmanial effect of its extract on Leishmania major promastigotes by MTT assay and cell count.Materials and methodsA total of 2.5×106 Leishmania major promastigotes in their stationary phase were plated to each well of the 96 well culture plates. Cells were then incubated with increasing concentrations of Agrostemma githago extract (0.05 – 2.4 mg/ml) for 48 hours at 25°C. Glucantim was used as standard control. Then, the supernatants were discarded and 50 µl of MTT were added for 3 hours. After centrifuge, the supernatants were replaced by 100 µl of DMSO. The plate was read by ELISA reader at 570 nm. Trypan blue staining was also performed to evaluate the effect of Agrostemma githago extract on Leishmania major promastigotes.ResultsMTT assay showed that increasing concentrations of Agrostemma extract could significantly reduce cell viability of Leishmania major promastigots in a dose dependent manner (p<0.05). IC50 of the Agrostemma and Glucantime were 0.365 and 71.01 mg/ml, respectively.ConclusionAqueous extract of Agrostemma githago was found to have stronger inhibitory effect than Glucantim on Leishmania major promastigotsKeywords: leishmania major, Agrostemma githago, MTT assay -
هدف این تحقیق مطالعه و بررسی کیفیت فیزیکی، فعالیت و میزان آنتی اکسیدان و همچنین فعالیت ضد تکثیری میوه توت فرنگی است که در مراحل بلوغ سرسفید و قرمز رسیده برداشت شده و در رطوبت نسبی 95 یا 65 درصد به مدت 12 روز در دمای 3 و 10 درجه ی سانتیگراد ذخیره شده است. کیفیت کلی و سفتی میوه های برداشت شده در مرحله قرمز رسیده سریعتر از مرحله سرسفید دچار کاهش شد و همچنین این حالتها در میوه های مربوط به هر دو مرحله در 10 درجه سانتی گراد بیشتر از 3 درجه سانتیگراد کاهش یافت. در هر دو تیمار، رطوبت نسبی روی کیفیت میوه تاثیری نداشت. در میوه های سرسفید، کاهش شفافیت (L) و زاویه ی فام یا ته رنگ و همچنین افزایش غلظت آنتوسیانین در 10 درجه ی سانتیگراد سریعتر از 3 درجهی سانتیگراد به وقوع پیوست. شفافیت میوه ی رسیده ی قرمز در روز سوم کاهش یافت و در طی دوره های بعدی ذخیره سازی نیز به همان منوال باقی ماند. غلظت اولیه ی آنتوسیانین میوه قرمز رسیده حدود پنج بار بیشتر از میوه سرسفید بود و این مقدار در طول دوره ی ذخیره سازی کاهش یافت. غلظت کلی فلاونوئید و فنولیک و فعالیت کلی آنتی اکسیدان میوه هایی که در مرحله سرسفید برداشت شده بودند بیشتر از میوه هایی بود که در مرحله ی رسیده ی قرمز برداشت شده بودند. این تفاوتها در طی دوره ی ذخیره سازی میوه ها نیز حفظ شدند، اما برای میوه های قرمز رسیده وضع به همین منوال نبود، غلظت و فعالیت در این میوه ها که در 10 درجهی سانتیگراد و به ویژه رطوبت نسبی 10 درصد ذخیره شده بودند به سرعت کاهش یافت. غلظت کلی اسید آسکوربیک میوه ی سرسفید در مرحله برداشت کمتر از میوه های نوع قرمز رسیده بود، اما با گذشت زمان به طور جزیی افزایش یافت، در حالی که این غلظت در میوه های قرمز رسیده نسبتا ثابت بود تا اینکه در 10 درجه سانتی گراد در روز دوازدهم کاهش یافت. تغییرات کلی فعالیت آنتیاکسیدان مشابه تغییرات غلظت فلاونوئید و فنولیک بودند ولی شباهتی به تغییرات غلظت اسید اسکوربیک یا آنتوسیاتین نداشتند. یک نوع همبستگی یا ارتباط بین کیفیت میوه با سفتی و ویژگی های مربوط به رنگ و همچنین بین کیفیت میوه و غلظت کلی فنولیک و فلاونوئید و یا فعالیت آنتی اکسیدان وجود داشت. 50 گرم در لیتر عصاره توت فرنگی باعث بازداری ازHepG2 (تکثیر سلولی در سرطان کبد انسانی) تا حدود 80 درصد میشود. 50 ECفعالیت ضد تکثیری توت فرنگی با مرحله بلوغ در زمان برداشت یا دمای ذخیره سازی تحت تاثیر قرار نگرفت.کلید واژگان: Fragaria x ananassa, اسید اسکوربیک, فلاونوئید, آنتوسیانین, آنتی اکسیدانی, فعالیت ضد تکثیریThe aim of this study was to study the physical quality, and the antioxidant activity and antiproliferative activity of strawberry fruit is harvested at maturity whiteheads and ripe red and 95 or 65% relative humidity for 12 days at 3 and 10 degrees Celsius is stored. In both treatments, the relative humidity had no effect on fruit quality. The fruits whiteheads, reduce transparency (L) and angle shades or tints as well as increased concentrations of anthocyanins than 3 ° C at 10 ° C took place. Transparency ripe red fruits fell on the third day and during subsequent storage period would remain the same. The initial concentration of ripe red fruit anthocyanins. This is about five times greater than whiteheads fruits declined during the period of storage. The overall concentration of flavonoids and phenolic and antioxidant activity of fruits that were harvested at the stage of whiteheads more of the fruits were harvested at the red ripe stage.decreasing rapidly.the twelfth fell. Similar changes in the concentration of flavonoids and phenolic antioxidant activity changes but had no resemblance to the concentration of ascorbic acid or Ntvsyatyn. A correlation or relationship between quality fruit firmness and color features as well as phenolic and flavonoid or between fruit quality and overall concentration of antioxidant activity there. 50 grams per liter strawberry extract the inhibition of-HepG2 (human liver cancer cell proliferation) by about 80 percent. The antiproliferative activity of strawberry with maturity at harvest or storage temperature was not affected.Keywords: Fragaria x ananassa_Ascorbic acid_Flavonoids_Anthocyanins_Antioxidant_Anti-proliferative activity.
-
زمینه و هدفروغن زیتون ویرجین به علت دارا بودن اولئوکانتال یک ماده ی ضدالتهابی محسوب می شود. هدف از این مطالعه مقایسه ی تاثیر اولتراسوندتراپی و فونوفورزیس با روغن زیتون ویرجین بر کمردرد ورزشکاران زن بود.روش بررسیتعداد 30 نفر ورزشکار زن که به کمردرد مزمن مبتلا بودند، داوطلبانه در این مطالعه پایلوت شرکت کردند. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه روغن زیتون (15 نفر) و اولتراسوند (15 نفر) تقسیم شدند و ده جلسه تحت درمان فیزیوتراپی به صورت فونوفورزیس با روغن زیتون ویرجین و یا اولتراسوندتراپی با ژل قرار گرفتند. اولتراسوند با فرکانس یک مگاهرتز و به مدت 10 دقیقه در هر جلسه درمان در ناحیه ی دردناک مورد استفاده قرار گرفت. قبل از شروع و پس از اتمام درمان آزمودنی ها سه پرسش نامه ی استاندارد مک گیل، اسوستری تعدیل شده و رونالد- موریس را پر کردند.یافته هابراساس هر سه پرسش نامه ی مک گیل، اسوستری تعدیل شده و رونالد- موریس کاهش معنی داری پس از 10 جلسه درمان نسبت به قبل از درمان در هر دو گروه مشاهده شد (0/05>P). اگرچه میانگین علایم بر اساس هر سه پرسش نامه پس از درمان در گروه فونوفورزیس نسبت به گروه اولتراسوند پایین تر بود، اما تفاوت بین گروهی معنی داری مشاهده نشد (P>0.05)نتیجه گیریبه نظر می رسد هر دو روش اولتراسوندتراپی و فونوفورزیس با روغن زیتون ویرجین به مدت 10 جلسه روش های مناسبی برای کاهش علایم کمردرد مزمن در زنان ورزشکار می باشند.
کلید واژگان: واژگان کلید ی: اولتراسوندتراپی, فونوفورزیس, روغن زیتون ویرجین, کمردرد مزمنBackground And ObjectiveVirgin Olive oil contains Oleocanthal as an anti-inflammatory agent. The main purpose of this study was to compare the effects of ultrasound therapy and phonophoresis with virgin olive oil on female athlete's chronic Low Back Pain (LBP).Materials And MethodsThirty female athletes with chronic LBP voluntarily participated in this pilot study. Patients were randomly assigned to Phonophoresis (n=15) and Ultrasound (n=15) groups and were treated with virgin olive oil or ultrasound gel for 10 sessions. Frequency and duration of treatment by ultrasound were 1 MHz and 10-min, respectively. Subjects completed Mc Gill, Modified Oswestry and Ronald-Morris standard questionnaires before and after 10 sessions of physiotherapy.ResultsThere was a significant reduction in symptoms of LBP based on Mc Gill, Ronald Morris, and Modified Oswestry questionnaires at the end of the therapy in both groups compared to pre-treatment status (P<0.05). Although the mean post-treatment scores were lower than the mean pre treatment scores in all questionnaires in phonophoresis compared with ultrasound group, there was no significant difference in symptoms of LBP between two groups (P>0.05).ConclusionIt seems both ultrasound and phonophoresis with virgin olive oil are effective methods for treatment of chronic LBP in female athletes.Keywords: Ultrasound, therapy, Phonophoresis, Virgin olive oil, Chronic low back pain -
Formation of non bonded organic layer around inorganic particles like iron sulfide and zeolites، was hypothesized as starting point for one of the possible mechanisms of the origin of life on earth. In this study، the general circumstances needed for creation of such organic layer was investigated. An aliphatic hydrocarbon (hexane)، an aromatic hydrocarbon (toluene)، an alcohol (n-octanol) and an amino acid (phenylalanine) were used for simulation of the primordial soup. FeS، montmorillonite and clinoptilolite were used as insoluble inorganic particles. Non-bonded organic layer can be formed in both fresh and saline waters. Formation of organic layer is a pH sensitive process and the best pH for formation of this layer is around 6 (similar to the pH of primordial oceans of the earth). Low concentration of water in organic layer causes the less degradation rate of the polymers and various organic molecules and thus increases their stability.Keywords: Organic Layer, Hydrogel Hypothesis, Origin of Life, Salinity Effect, pH Effect
-
زمینه و هدفشواهد حاکی از بالا بودن استرس اکسیداتیو در بیماران همودیالیزی است. هدف از این تحقیق، بررسی استرس اکسیداتیو، مقادیر سرمی روی و مس در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی می باشد.روش کاردر یک مطالعه مورد- شاهدی 60 بیمار همودیالیزی غیر دیابتی مراجعه کننده به بخش همودیالیز بیمارستان بوعلی اردبیل و 60 فرد سالم هماهنگ از نظر جنس و سن بین سال های 1388- 1387 مطالعه شدند. پارامتر های پروفایل لیپیدی، قند خون، کراتینین، اوره، پروتئین تام، آلبومین، روی، مس، مالون دی آلدیید، ظرفیت تام آنتی اکسیدان و فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز در دو گروه اندازه گیری شدند. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزار آماری 16 SPSS و آزمون تی مورد بررسی قرار گرفت و ضریب همبستگی پیرسون برای سنجش وابستگی بین متغیرها به کار برده شد.یافته هامیزان روی، قند خون، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین تام، آلبومین، HDL-C و LDL-C در گروه بیمار به طور معنی داری کمتر از گروه شاهد بود. فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز گلبول های قرمز خون و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران همودیالیزی به طور معنی داری بیشتر از افراد سالم بود. غلظت های سرمی مس و مالون دی آلدئید در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریاین مطالعه نشان می دهد که در بیماران همودیالیزی غیر دیابتی، افزایش فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی مانع تشدید استرس اکسیداتیو شده است. همچنین کمبود روی در این بیماران مشاهده گردید.
Background and ObjectivesSeveral evidences show that oxidative stress is high among patients with hemodialysis. This study was aimed to investigate the oxidative stress and serum level of zinc and copper in patients with non-diabetic hemodialysis.MethodsIn a case-control study, 60 patients with non-diabetic hemdialysis referred to hemodialysis section, Ardabil Bou-Ali hospital, and 60 healthy individuals, matched by age and sex, were selected. In each group, lipid profile, blood glucose, creatinine, urea, total protein, albumin, zinc, copper, malondialdehyde, total antioxidant capacity, activity of glutathione peroxidase and superoxide dismutase were measured. The results were analyzed statistically by using Pearson correlation coefficient and Student-t test.ResultsThe amount of zinc, blood sugar, cholesterol, triglyceride, total protein, albumin, high density lipoprotein-C and low density lipoprotein-C were significantly lower in patients with hemodialysis in comparison with those in normal individuals. The activity of superoxide dismutase, glutathione peroxidase in red blood cells and serum total antioxidant capacity were significantly high in patients in comparison with those in control group. However, serum concentrations of copper and malondialdehyde in two groups were not statistically different.ConclusionThe results of this study show that increase of antioxidant enzymes activity reduces the oxidative stress status in patients with non-diabetic hemodialysis. Zinc deficiency was also observed in these patients. -
زمینه و هدفلپتین یک هورمون مترشحه از بافت چربی است که در تمایز و تکثیر سلول های خونساز نقش مهمی دارد. این هورمون نقش مهمی در متابولیسم چربی ها بازی می کند. فاکتور ممانعت کننده از لوسمی (LIF) یک سایتوکاین پلئوتروفیک با اعمال گسترده خونسازی، عصبی و اندوکرینی می باشد، LIF و IL-6 با فعال کردن پیام رسانی از طریق گیرنده های خود باعث کاهش لپتین می شوند. شاخص توده بدنی (BMI) دارای ارتباط مستقیمی با هورمون لپتین می باشدو میزان هموگلوبین و هماتوکریت نیز در پیش آگهی بیماری دخیل هستند. هدف این مطالعه بررسی سطح سرمی و ارتباط میان فاکتورهای لپتین، LIF و IL-6 و همچنین میزان BMI، هموگلوبین و هماتوکریت در بیماران مبتلا به لوسمی های لنفوئیدی می باشد.روش کاردر این مطالعه تعداد 30 بیمار (15 مورد ALL و 15 مورد CLL) مورد آزمایش قرار گرفت. 15 فرد سالم نیز به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. سطوح سرمی لپتین، LIF و IL-6 توسط روش الیزا اندازه گیری شد. BMI توسط فرمول آماری و میزان هموگلوبین و هماتوکریت توسط دستگاه شمارنده سلولی اندازه گیری شدند. نتایج توسط نرم افزار SPSS آنالیز و تفاوت آماری بین گروه ها توسط آزمون تی بررسی شد. 05/0 > p به عنوان معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامیزان لپتین در مقایسه با گروه کنترل در بیماران ALL کاهش (002/0 > p) ولی در بیماران CLL افزایش داشت (003/0 > p). اختلاف میانگین LIF، IL-6، BMI و لپتین در بیماران ALL در مقایسه با گروه کنترل کاهش و دارای نتایج معنی داری بود (05/0 > p). میانگین فاکتورهای LIF و BMI در گروه بیماران CLL در مقایسه با گروه کنترل دارای کاهش، لپتین دارای افزایش و اختلاف نتایج معنی دار بود (05/0 > p). میزان IL-6 دارای کاهش ولی در حد معنی دار نبود. ارتباط بین BMI و لپتین در بیماران ALL و CLL از لحاظ آماری معنی دار نبود. اما این ارتباط در افراد طبیعی معنی دار بود (05/0 > p). میزان هموگلوبین و هماتوکریت در هر دو گروه بیماران ALL و CLL کاهش معنی داری داشتند (05/0 > p).نتیجه گیریسطوح سرمی LIF، IL-6، لپتین و همچنین میزان هموگلوبین، هماتوکریت و BMI نسبت به گروه کنترل تغییرات معنی دار را داشتند. این نتایج پیشنهاد می کند که این فاکتورها ممکن است نقش مهمی در فیزیوپاتولوژی لوسمی های لنفوئیدی داشته باشند.
Background and ObjectivesLeptin is a hormone secreted from adipocyte tissue with established role in the differentiation and proliferation of hematopoietic cells. This hormone has major impact on fat metabolism. LIF is a pleiotropic cytokine with extensive hematopoietic, neuronal, and endocrine actions. LIF and IL-6 are leading to decreased level of leptin by activating signaling via their own receptors. Body mass index (BMI) has a direct connection with the leptin. It seems that Hb and HCT levels are also implicated in disease prognosis. This study was conducted to evaluate leptin, LIF and IL-6 serum levels and also to measure the amounts of BMI, Hb and HCT in lymphoid leukemia patients.MethodsThe study was carried out on 30 leukemia patients (15 cases ALL and 15 cases CLL). Fifteen healthy subjects were considered as control. Serum levels of leptin, LIF and IL-6 were measured by ELISA. BMI was calculated by statistical formula. The amount of Hb and HCT were measured by cell counter. Data was analyzed by SPSS software. Statistical differences between groups were assessed by t test, and p <0.05 was considered significant.ResultsLeptin serum level showed a decrease in ALL patients (p <0.002), but there was an increase in CLL patients when comparing with control group (p <0.003). BMI and serum levels of leptin, LIF and IL-6 were showed a significant decrease in ALL patients in comparison with control group (p <0.05). Although, LIF serum levels and BMI in CLL patients showed a decrease, a significant increase in leptin serum level was observed (p <0.05). A decrease in IL-6 level was also observed which was not significant. The relation between BMI and leptin serum level in ALL and CLL patients were not significant, nevertheless it was significant in control group (p <0.05). Hb and HCT levels in both ALL and CLL patients showed a significant decrease (p <0.05).ConclusionFindings on serum levels of LIF, IL-6, Leptin, Hb and HCT and also its relations with BMI in ALL and CLL patients suggest that, these factors may have important role in physiopathology of lymphoid leukemia. -
هدفمقایسه تاثیر بالینی رژیم درمانی دو دارویی گلوکزآمین و کلروکین با رژیم تک دارویی گلوکزآمین در درمان بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو.روش کاردر این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی سازی شده، 30 بیمار (گروه مداخله) با داروهای گلوکزآمین و کلروکین و 25 بیمار (گروه کنترل) تنها با داروی گلوکزآمین به مدت 12 هفته تحت درمان قرار گرفتند. از شاخص WOMAC (Western Ontario and McMaster Universities) جهت ارزیابی تاثیر درد بر عملکرد بیماران استفاده شد.یافته هامیانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله در بدو ورود (3/51)، هفته ششم (1/96) و هفته دوازدهم (1/84) بود. میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه کنترل در بدو ورود (3/15)، هفته ششم (2/36) و در هفته دوازدهم (2/35) بود. در هفته دوازدهم میانگین امتیاز شاخص WOMAC در گروه مداخله بطور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (p=0/02). در بیماران مونث زیر 65 سال با BMI مساوی یا کمتر از 30 تفاوت معناداری در مداخله میانگین شاخص WOMAC در هفته دوازدهم بین دو گروه وجود داشت (p<0/05).نتیجه گیریرژیم دو دارویی گلوکزآمین همراه با کلروکین پس از 12 هفته تاثیر بهتری نسبت به رژیم تک دارویی گلوکزآمین در کاهش درد و بهبود عملکرد مفصلی بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو بویژه در زنان با BMI کمتر از 30 و سن کمتر از 65 سال داشت.
ObjectiveThis study aimed to compare the clinical efficacy of two-drug regimen of glucosamine and chloroquine with one-drug regimen of glucosamine in treatment of knee osteoarthritis.MethodsIn this randomized clinical trial, 30 patients received glucosamine and chloroquine (trial group) and 25 cases underwent treatment by only glucosamine (control group) for 12 weeks. To evaluate pain and disability, WOMAC (Western Ontario and McMaster Universities) was used.ResultsMean value of WOMAC index in the trial group was 3.51 at the beginning, 1.96 in week 6, and 1.84 in week 12. In the control group, this value was 3.15 at the beginning, 2.36 in week 6, and 2.35 in week 12. In week 12, mean value of WOMAC index was significantly lower in the trial group compared to the control group (P = 0.02). In females aged less than 65 years and with body mass index of equal or less than 30, a significant difference regarding mean value of WOMAC index was seen in week 12 between two groups (P < 0.05).ConclusionTwo-drug regimen of glucosamine and chloroquine in a 12-week period had a better clinical efficacy than one-drug regimen of glucosamine in lowering the pain and improving joint function of patients with knee osteoarthritis, especially in females with body mass index less than 30 and younger than 65 years of age. -
رادیکال های آزاد اکسیژن گونه های فعالی اند که متعاقب فعالیت های شدید باعث آسیب های بیولوژیکی در بافت های هدف مانند غشای فسفولیپیدی می شوند. هدف از این مطالعه عبارت است از بررسی تاثیر مصرف حاد ویتامین C بر پراکسیداسیون چربی ناشی از فعالیت. 16 مرد سالم و ناآشنا با پروتکل تمرینی به طور تصادفی به دو گروه پلاسبو (1000 میلی گرم لاکتوز) (P) و آنتی اکسیدانت (1000 میلی گرم ویتامینC) (AO) تقسیم شدند. دو ساعت پس از مصرف ویتامین C یا پلاسبو، آزمودنی ها به مدت 30 دقیقه با 75% حداکثر اکسیژن مصرفی روی نوارگردان (با شیب صفر درصد) دویدند. غلظت ویتامین C پلاسما و مالون دی آلدئید (MDA) با استفاده از کروماتوگرافی با عملکرد بالا (HPLC) و کراتین کیناز (CK) با اتوآنالایزر اندازه گیری شد. برای مقایسه غلظت ویتامین C پلاسما، CK و MDA در هر گروه از روش اندازه گیری مکرر با تصحیح بونفرونی و برای مقایسه این شاخص ها در بین دو گروه از روش t مستقل استفاده شد. سطوح ویتامین C در گروه AO دو ساعت پس از مصرف، همچنین پس از فعالیت، به طور معناداری افزایش یافت (05/0>(P. سطوح CK در هر دو گروه بلافاصله و 2 ساعت پس از فعالیت و 24 ساعت بعد از فعالیت فقط در گروه P افزایش یافت (05/0>P). سطوح MDA پس از انجام فعالیت در گروه P به طور معناداری افزایش یافت (05/0>P)، درحالی که در گروه AO افزایش معناداری مشاهده نشد (05/0کلید واژگان: آنتی اکسیدانت, رادیکال های آزاد, کراتین کیناز, مالون دی آلدئید
-
The aim of this study was to examine the effect of acute supplementation of 500 mg vitamin C on oxidative stress and inflammation after 30-min exercise at 75% Vo2max.MethodsSixteen healthy male, unfamiliar with the exercise protocol, randomly received either antioxidant (AO) (500 mg vitamin C) or placebo (P) 2h before a 30-min treadmill run at 75% Vo2max. Plasma vitamin C concentration (VC) and Malondealdehyde (MDA) as oxidative stress marker using HPLC, Creatine Kinase (CK) as muscle damage marker using Autoanalzser, and Interleukin-6 (IL-6) as inflammation marker using ELISA, Were measured.ResultsANOVA repeated measures with Bonferroni correction was used to compare results over the times and independent t-test was used to determine between groups differences. Vitamin C increased significantly 2h after supplementation, immediately and 2h after exercise in AO group (P<0/05).Serum CK, increased significantly after exercise in both groups (P<0/05) and decrease 24th after exercise only in OA group. Serum IL-6, increased significantly after exercise (P<0/05) and decrease 24th after exercise in both groups. MDA increased significantly after exercise in P group (P
0/05). ConclusionThe results indicate that 500 mg VC supplementation prevented muscle damage and exercise-induced oxidative stress but not inflammation in these subjects. -
زمینه و هدفداروی مبودیپین یک داروی کلسیم آنتاگونیست بوده با ساختمان 4/1 دی هیدروپیریدین می باشد که در درمان فشار خون می تواند موثر باشد. در این مطالعه یک روش HPLC برای اندازه گیری این ماده در سرم ابداع شده که برای مطالعه فارماکوکنیتک این دارو پس از تجویز خوراکی در موش صحرایی بزرگ به کار گرفته شده است.روش بررسیدر این روش 1 cc از پلاسما و یا مایعات بیولوژیکی دیگر استاندارد داخلی (دیبودیپین) به 0.5 cc سرم افزوده شد. مبودیپین و استاندارد داخلی در 5 cc اتیل استات استخراج گردیده و در جریان ازت خشک شد و باقی مانده آن در 200 μl فاز متحرک حل شد و 20 μl به دستگاه HPLC با ستون C18 و دتکتور UV تزریق گردید. فاز متحرک شامل متانول (70%)، آب (25%) و استونیتریل (5%) با سرعت 1 ml در دقیقه بود.نتایجنشان داده شد که در این روش این 2 ماده به خوبی از یکدیگر جدا شده و پیک های مداخله گر با مواد داخلی سرم ندارد. منحنی استاندارد آن در دامنه 10-500 ng/ml خطی بوده و قابلیت استخراج، بالای 90% می باشد. این نتایج در مطالعه فارماکوکینتیک این دارو پس از تجویز خوراکی یا وریدی به موش صحرایی، مورد آزمایش قرار گرفت و دیده شد که اگر چه، جذب این دارو از طریق خوراکی کم تر از 2% بود ولی دارو در بافت های مغز، قلب، کبد و کلیه به خوبی منتشر شده بود.
کلید واژگان: مبودیپین, فارماکوکینتیک, اچ, پی, ال, سی, موش صحراییBackground and AimMebudipine is a calcium antagonist drug which is used to treat blood pressure. A new high performance liquid chromatography(HPLC) system for the determination of a new 1, 4-dihydropyridine, mebudipine, in rat plasma and other biological fluids was developed in this study for the first time.Materials and MethodsTo 1 ml of rat plasma and/or other biological fluids, 0.5 ml of internal standard(dibudipine) and 0.5 ml of 1 M NaOH was added. Mebudipine and internal standard were extracted to 5 ml ethyl acetate, evaporated under slow stream of nitrogen. The residue was reconstituted in 200µl mobile phase and 20µl of aliquots was injected into a HPLC system equipped with 4.6×250mm i.d.C18 analytical column. Mobile phase consisted of methanol(70%), water(25%) and acetonitril(5%) and its flow rate was 1 ml/min.ResultsThere were no interfering peaks from endogenous components in blank plasma chromatograms. Standard curves were linear(r(2)>0.99) over 10 to 500ng/ml. The extraction efficiency was above 90% and the minimum quantifiable concentration was 10ng/ml(CV<10%) which reveals that it is a suitable, convenient and simple HPLC assay for pharmacokinetic study of mebudipine in rat.ConclusionBy using this method, it was found out that while the oral bioavailability of mebudipine was low(<2%), it had a marked first-pass effect. The distribution of mebudipine into some tissues such as brain, heart, liver and kidney following intravenous administration(0.5 mg/kg) was studied and a rapid distribution of mebudipine into these tissues was found. It was concluded that brain, heart, liver and kidney are in the same compartment as plasma(central).Keywords: Mebudipine, Pharmacokinetics, HPLC, Rat -
مقدمهحملات پرفشاری خون یکی از شایعترین علل مراجعه بیماران به اورژانس می باشد. داروهای وریدی و خوراکی متعددی جهت کنترل این حملات وجود دارد. نیترات های وریدی یکی از این داروهاست ولی مطالعات کمی در مورد تاثیر نیترات خوراکی بر حملات پرفشاری خون وجود دارد. این مطالعه اثر کاپتوپریل خوراکی و ایزوسورباید زیر زبانی را در کنترل حملات اورژانسی پرفشاری خون مقایسه می کند.روش کاردر این مطالعه تجربی یک سوکور 100 بیمار با حمله اورژانسی پرفشاری خون (فشار خون ≥180.110 بدون درگیری اندام های نهایی) مورد بررسی قرار گرفتند. 50 بیمار ایزوسورباید زیر زبانی به میزان 10 میلی گرم و 50 بیمار کاپتوپریل خوراکی با دوز 50 میلی گرم دریافت کردند. فشار بیماران بمدت 90 دقیقه در گروه کاپتوپریل و 60 دقیقه در گروه ایزسورباید و هر10 دقیقه یکبار اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از T test و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایجمحدوده سنی بیماران بین 75-29 سال بود. در گروه کاپتوپریل فشارخون سیستولیک 9±194 و فشارخون دیاستولیک 2±115 میلی متر جیوه به فشار خون سیستولیک 7±154 و دیاستولیک 2±86 میلی متر جیوه و در گروه سنی ایزوسورباید از فشارخون سیستولیک 10±198 و دیاستولیک 4±112 میلی متر جیوه به فشارخون سیستولیک 8±155 و دیاستولیک 3±81 میلی متر جیوه کاهش یافت. فشار سیستولیک در گروه کاپتوپریل 20.9% و در گروه ایزوسورباید 21.6% کاهش نشان داد. فشار دیاستولیک در گروه کاپتوپریل بطور متوسط 25.84% و در گروه ایزوسورباید 25.85% کاهش یافت. آزمون های آماری T و ANOVA اختلاف آماری معنی داری را در دو گروه نشان نداد.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد 10 میلی گرم ایزوسورباید زیر زبانی حداقل به اندازه 50 میلی گرم کاپتوپریل خوراکی در کنترل حملات پرفشاری خون موثر است.
کلید واژگان: کاپتوپریل, پرفشارخون, پرفشارخون بدخیم, نیتروگلیسیرین
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.