به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب شهرام شهابی

  • شهرام شهابی، نرگس دل افروز*، علی قلی پور سلیمانی، محمد طالقانی

    برندسازی شهری، راهبردی است که به شهر هویتی فراموش نشدنی می دهد و ابزاری است که قادر است ارزش محوری شهر را به سرعت منتقل کند. پژوهش حاضر به طراحی و آزمون مدل برندآفرینی شهری (موردمطالعه: شهرهای پره سر و بندرانزلی استان گیلان) می پردازد. یافته ها و نتایج تجزیه وتحلیل داده های کیفی و کمی پژوهش در دو بخش ارایه شده است. بخش اول مربوط به یافته های کیفی و بخش دوم نیز به نتایج داده های کمی پرداخته شده است. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش شامل مدیران شهری، مدیران میراث فرهنگی و گردشگری، مدیران محیط زیست، فعالان عرصه گردشگری، نخبگان دانشگاهی در رشته برندآفرینی شهری می باشند و 15 نمونه موردنظر در این زمینه تکمیل شد. جامعه آماری کمی شامل مدیران شهری، گردشگری، میراث فرهنگی و نیز مردم یا افرادی است که از شهرهای پره سر و بندرانزلی دیدار کردن می باشد که با استفاده از جدول مورگان و حجم نمونه برابر با 384 نفر است. یافته های کیفی حاصل از بررسی شامل عوامل علی، پدیده یا مقوله اصلی، عوامل مداخله گر، راهبرد، عوامل زمینه ای و پیامدها می باشد. یافته های کمی حاصل از بررسی مدل نهایی پژوهش، نشان داد کلیه بارهای عاملی ازلحاظ آماری معنی دار بوده است، خدمات رفاهی رتبه اول و عامل جاذبه های گردشگری رتبه آخر را دارد

    کلید واژگان: برندآفرینی شهری, بازاریابی مکان, روش تحقیق آمیخته}
    Shahram Shahabi, Narges Delafrooz *, Ali Gholipour Soleymani, Mohammad Taleghani

    Urban branding is a strategy that gives the city an unforgettable identity and is a tool that can deliver the city's core value quickly. The present study designs and tests the urban brand creation model (Case study: Preser and Bandar Anzali cities of Guilan province). The findings and results of the qualitative and quantitative data analysis are presented in two parts. The first part deals with the qualitative findings and the second part deals with the quantitative results. The statistical population of the qualitative part of the research includes urban managers, cultural and tourism heritage managers, environmental managers, tourism activists, academic elites in the field of urban brand creation and 15 samples were completed. Statistical population includes urban, tourism and cultural heritage managers as well as people or people visiting the prestigious cities of Bandar Anzali using Morgan table and sample size of 384 people. The qualitative findings of the study include causal factors, main phenomena or categories, confounding factors, strategy, contextual factors, and outcomes. The quantitative findings of the final research model showed that all factor loads were statistically significant, welfare services ranked first and tourism attractions ranked last.

    Keywords: Urban Brand Creation, Location marketing, mixed research method. JEL Classification: M31, P25, M14, R10‎}
  • شهرام شهابی، نرگس دل افروز*، علی قلی پور سلیمانی، محمد طالقانی

    امروزه در جهان توسعه یافته، شهرها به صورت شرکت های رقیب عمل می کنند و تلاش دارند تا سهم بیشتری از بازار سرمایه، استعدادهای برجسته و توجه جهانی را به خود اختصاص دهند. برند آفرینی شهری ابزاری برای دستیابی به مزیت رقابتی، افزایش سرمایه گذاری درونی، و گردشگری است. در برندآفرینی شهری همواره سعی می شود با ایجاد و ترکیب منسجم از ویژگی های احساسی و کارکردی آن شهر، تصویری متمایز و منحصر بفرد در ذهن مخاطبان ایجاد گردد. از اینرو هدف از تحقیق حاضر تعیین مولفه های تاثیرگذار در برند آفرینی شهری برای شهر پره سر استان گیلان است. از لحاظ روش شناسی، طرح تحقیق آمیخته اکتشافی و در دو مرحله انحام شده است؛ در مرحله اول از روش پژوهش کیفی داده بنیاد، و در مرحله دوم از روش کمی توصیفی - پیمایشی و معادلات ساختاری استفاده شد. در ابتدا با 15 نفر از نخبگان دانشگاهی و اجرایی که بصورت هدفمند و براساس شاخص اشباع نظری انتخاب شده بودند و با شهر آشنایی کامل داشتند مصاحبه های نیمه ساختاریافته و اکتشافی صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده های کیفی به روش داده بنیاد و تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه به روش تحلیل عاملی تاییدی و اکتشافی بوده است. جامعه آماری مرحله کمی این پژوهش، شامل مردم یا افرادی بودند که از شهر دیدار کردند و تعداد نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر بود. برای تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های تحقیق از روش مدلسازی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SmartPLS و spss21 استفاده شد.

    کلید واژگان: برند آفرینی شهری, مولفه های تاثیر گذار, پره سر}
    Sharam Shahabi, Narges Delafrooz *, Ali Gholipour Soleimani, Mohammad Taleghani

    In today's developed world, cities act as competitors and strive to capture more capital market share, outstanding talent, and global attention. Urban branding is a tool for gaining a competitive advantage, increasing domestic investment, and tourism. In urban branding, it is always tried to create a distinctive and unique image in the minds of the audience by creating and combining the emotional and functional characteristics of that city. Therefore, the purpose of this study is to determine the effective components in urban branding for the city of Parehsar in Guilan province. Methodologically the research design is an exploratory mix in two stages; In the first stage, was used the Foundation's data qualitative research method, and in the second stage, the descriptive-survey quantitative method and structural equations were used. Initially, semi-structured and exploratory interviews were conducted with 15 academic and executive elites who were purposefully selected based on the theoretical saturation index and were fully acquainted with the citiy. Analysis of qualitative data by foundation data method and analysis of data obtained from the questionnaire by confirmatory and exploratory factor analysis. The statistical population of the quantitative stage of this research included people or individuals who visited two cities and the number of statistical samples was 384 people for each city separately, with using Cochran's formula. Structural equation modeling using SmartPLS and SPSS21 software was used to analyze the data and test the research hypotheses.

    Keywords: Urban Brand Creation, Effective Components, ParehSar}
  • بهروز ایلخانی زاده، ابراهیم مظلومی*، فاطمه خردمند، سهیلا رضاپور فیروزی، نوروز دلیرژ، شهرام شهابی
    پیش زمینه و هدف
     بیماری های آلرژیک در دهه های اخیر در تمام دنیا افزایش یافته است و محققان در تلاش بوده اند تا استراتژی ها و داروهای جدیدی را برای درمان اینگونه بیماری ها معرفی کنند. نیکوتین خواص ضد التهابی از خود نشان می دهد و مطالعات نشان داده اند که نیکوتین می تواند باعث کاهش التهاب و پاسخ های آلرژیک گردد. mTOR یک پروتئین کیناز با عملکردهای چندگانه است که در مسیر پیام رسانی دو نوع کمپلکس تشکیل می دهد. تحقیقات نشان دهد که کمپلکس نوع 2 این پروتئین (mTORC2) تمایل دارد تا پاسخ سیستم ایمنی را به سمت Th2 سوق دهد. همچنین مطالعات نشان دهد که STAT3 یک فاکتور رونویسی مهم در پاسخ های ضد التهابی می باشد و نیکوتین با استفاده از مسیر پیام رسانی STAT3 اثرات ضد التهابی خود را اعمال می کند. در مطالعه حاضر ما اثرات نیکوتین بر روی بیان ژن های mTORC2 و STAT3 را در مدل موشی آسم آلرژیک بررسی کردیم.
     مواد و روش کار
    موش ها با استفاده از اووآلبومین و آلوم حساس شدند و بعد از 2 هفته، 3 مرتبه نیکوتین با غلظت 10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن را دریافت کردند. موش ها در روزهای 35، 38 و 41 با استفاده از آئروسل های اووآلبومین به چالش کشیده شدند و در روز بعد قربانی گردیدند. میزان بیان ژن های RICTOR-mTORC2 و STAT3 در سلول های طحالی با استفاده از کیت های تجاری بررسی گردید
     یافته ها
    نتایج تحقیق ما نشان داد که تجویز نیکوتین منجر به کاهش بیان ژن  RICTOR-mTORC2  می گردد. همچنین، نتایج ما نشان داد که نیکوتین باعث افزایش بیان ژن STAT3 نیز می گردد.
     بحث و نتیجه گیری
    این نتایج پیشنهاد کننده این مطلب است که نیکوتین ممکن است با کاهش بیان RICTOR-mTORC2 و افزایش بیان  STAT3 باعث کاهش پاسخ های آلرژیک و التهاب در مجاری هوایی موش های آلرژیک گردد.
    کلید واژگان: آلرژی, نیکوتین, mTORC2, STAT3}
    Behrooz Ilkhanizadeh, Ebrahim Mazloomi*, Fatemeh Kheradmand, Soheila Rezapour, Firouzi, Nowruz Delirezh, Shahram Shahabi
    Background & Aims
    Allergic diseases have increased in the last decade worldwide and researchers have been trying to introduce new strategies and drugs to treat these types of diseases. Nicotine shows anti-inflammatory properties and the studies have revealed that it can reduce the inflammation and the allergic responses. The mammalian target of rapamycin (mTOR) is a multifunctional protein kinase that forms two complexes in the signaling pathway. It has been shown that mTOR Complex 2 (mTORC2) tends to promote the immune response toward Th2. Also, the studies have indicated that the signal transducer and activator of transcription 3 (STAT3) is an essential transcription factor in anti-inflammatory responses and nicotine exert its anti-inflammatory effects using the STAT3 signaling pathway
    Materials & Methods
    In this experimental Study, we investigated the effects of nicotine on the expression RICTOR-mTORC2 and STAT3 genes in a mouse model of allergic asthma. The mice were sensitized using ovalbumin and alum and 2 weeks later treated tree times with nicotine in the concentration of 10 mg/kg every other day. The mice were challenged with ovalbumin aerosols on days 35, 38 and 41 and sacrificed the next day
    Results
    Our results showed that nicotine treatment resulted in down-regulation of RICTOR-mTORC2 expression. Also, the results indicated that nicotine could up-regulate the expression of STAT3
    Conclusion
    Such data proposed that nicotine administration may decrease allergic responses and the inflammation in the airways of the allergic mice by down-regulating the expression of RICTOR-mTORC2 and up-regulating the expression of STAT3 genes.
    Keywords: Allergy, Nicotine, mTORC2, STAT3}
  • شعله ارشدی*، رحیم یوسفی، عزت الله احمدی، شهرام شهابی
    مقدمه
    بیماری آلرژی از جمله شایع ترین بیماری هایی است که به سرعت در حال افزایش می باشد. از آن جا که بیماری آلرژی جزء بیماری های روان تنی محسوب می شود، در بررسی عوامل موثر در پیدایش آن باید به ترکیبی از عوامل زیستی و روانی توجه داشت. هدف پژوهش حاضر مقایسه صفات شخصیتی و سبک های تنظیم هیجان در بیماران مبتلا و غیر مبتلا به آلرژی با افراد سالم بود.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود که به صورت مقطعی در سال 1396در کلینیک آلرژی شهر ارومیه انجام شد. 100 نفر از بیماران مبتلا به آلرژی (50 نفر بیمار مبتلا به آلرژی و 50 نفر بیمار غیر مبتلا به آلرژی) با 50 نفر از افراد سالم از طریق همتاسازی با گروه بیمار، به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه صفات شخصیت و سبک های تنظیم شناختی هیجان بود. از آزمون های آماری تحلیل واریانس چند متغیری، لوین و شفه برای تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    روان رنجوری در بیماران مبتلا و بیماران غیر مبتلا به آلرژی بیشتر از افراد سالمی بود که هیچ علائمی از آلرژی را نداشتند ( 0/001=P). همچنین مبتلایان در صفت برون گرایی و تنظیم هیجان سازگار، نمرات کمتری نسبت به دو گروه دیگر به دست آوردند (0/001=P). بین سه گروه از لحاظ ویژگی شخصیتی مردم آمیزی و انعطاف پذیری تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    استفاده از مداخلات روان شناسی در زمینه آموزش مهارت های تنظیم هیجان و توجه به عوامل شخصیتی در این بیماران ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: آلرژی, سبک های تنظیم هیجان, صفات شخصیت, بیماران, کلینیک آلرژی}
    Sholeh Arshadi*, Rahim Yousefi, Ezatollah Ahmadi, Shahram Shahabi
    Background & Objectives
    Allergy is one of the most common diseases that is rapidly increasing. Since this disease is a psychosomatic disease, to evaluate the factors affecting it, a combination of biological and psychological factors should be considered. The aim of this study was to compare the personality traits and emotion regulation styles in patients with and without allergy with healthy people.
    Methods
    This descriptive-analytical cross-sectional study was conducted in the Allergy Clinic in Urmia city in 2017. In this study, 100 patients (50 patients with allergy, and 50 patients without allergy) and 50 healthy people were selected through matching with the patient group using convenience sampling method. Data were collected using Personality Trait Questionnaire (PTQ) and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ). Data were analyzed using multivariate analysis of variance, Levin and Scheffe test.
    Results
    Neuroticism was more common in patients with and without allergy than those healthy people (P=0.001). Patients with allergy obtained lower scores of the extraversion trait and adaptive emotion regulation compared to the other two groups (P=0.001). There was no significant difference between the three groups in terms of agreeableness and openness to experience. 
    Conclusion
    It seems necessary to use psychological interventions in the training of emotion regulation skills and pay attention to the personality traits in these patients.
    Keywords: Allergy, Cognitive emotion regulation styles, Personality traits, patients, Allergy clinic}
  • صفر حامدنیا، محمدرضا انوشه، شهرام شهابی، سوما سید صالحی
    پیش زمینه و هدف
    اسکیزوفرنیا و اختلال افسردگی اساسی، دو اختلال روان پزشکی هستند که در بیماری زایی آن ها، اختلال عملکرد سیستم ایمنی مشاهده می شود. در اسکیزوفرنیا هر دو بخش ذاتی و اختصاصی سیستم ایمنی مختل است. به طوری که IgE توتال سرم در بیمارانی که به خوبی به درمان پاسخ نداده اند به طور قابل ملاحظه ای بالاست. ولی در افسردگی اساسی افزایش IgE اختصاصی آلرژن در بیمارانی که با پولن های فصلی مواجه می شوند، با تشدید علائم افسردگی همراه است. لذا، در مطالعه حاضر بر آن شدیم تا سطح IgE سرمی در بیماران اسکیزوفرنیا و افسردگی اساسی را مقایسه کنیم.
    مواد و روش کار
    یک مطالعه مورد – شاهدی و از نوع مقطعی است، حجم نمونه 60 نفر که در هر گروه (اسکیزوفرنیا، افسردگی اساسی و شاهد) 20 نفر بودند. بعد از کسب رضایت آگاهانه، نمونه خون گرفته شد و IgE توتال سرم با استفاده از IgE Elisa kit اندازه گیری شد و از آزمون مربع K برای مقایسه گروه ها و آزمون T برای مقایسه دو گروه استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین IgE سرمی در بیماران اسکیزوفرنیا، افسردگی اساسی و گروه شاهد به ترتیب 31.44، 17.78 و 8.37 IU/ml بود.
    بحث و نتیجه گیری
    میانگین IgE توتال سرمی در هر دو گروه افسردگی اساسی و اسکیزوفرنیا در مقایسه با گروه شاهد بالاتر بود، به طوری که میانگین آن در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و اسکیزوفرنیا به ترتیب بیش از دو برابر و حدود چهار برابر بیشتر از گروه کنترل بود. این افزایش فقط در گروه اسکیزوفرنیا نسبت به گروه کنترل معنی دار بود P=0.008)). افزایش IgE می تواند بیانگر نقش اختلال سیستم ایمنی B-Cell در سبب شناسی (حداقل گروهی از) بیماران اسکیزوفرنیا باشد.
    کلید واژگان: اسکیزوفرنیا, اختلال افسردگی اساسی, سیستم ایمنی و IgE توتال سرم}
    Safar Hamednia, Mohammad Reza Anoosheh, Shahram Shahabi, Sooma Syed Salehi
    Background and Aims
    Schizophrenia and Major Depressive Disorder (MDD) are severe mental disorders and disturbances of immunity system are seen in their pathogenic process. Thus, in schizophrenia both general and specific components of immune system are disturbed. In MDD immunity system also changes. Numerous studies show that when depressed patients are exposed to allergen pollens, elevation of IgE with exacerbation of allergic and depression signs and symptoms are revealed. Our study compared serum level of total IgE in schizophrenia and MMD patient to find changes of IgE levels and relations between them.
    Materials and Methods
    In our case control study serum levels of IgE were measured in 20 schizophrenic and 20 MMD patients that were admitted to Razi Psychiatric Hospital in Urmia. The serum level of 20 other people was measured as control group. The results were analyzed by K Square and T-Test.
    Results
    The mean IgE serum level of schizophrenic patients was 31.4428 IU/ml.These levels were 17.7833IU/ml and 8.3756 IU/ml for MDD and control group, respectively. The mean total serum level of IgE in schizophrenic and MDD patients were more than control group, but only the differences between schizophrenic and control group was significant (p=0.008).
    Conclusion
    Our study revealed that specific allergic immunoglobulin increase at least in some schizophrenic patients. Increased IgE can indicate the role of B-Cell disorder of in the etiology of (at least some) schizophrenic patients.
    Keywords: Schizophrenia, Major depressive disorder, Immune system, Total serum IgE}
  • Sahar Nouri Gharajalar, Malahat Ahmadi, Shahram Shahabi, Bahman Hosseini
    Background
    DNA immunization is an appropriate method to produce an immunological response. Pseudomonas aeruginosa produces exotoxin A which is highly cytotoxic for eukaryotic cells. Since domains II (translocation domain) and 1b of the toxin have antigenic qualities, so they could be useful candidates to protect against pseudomonas infections.
    Objectives
    To evaluate if recombinant plasmid containing immunogenic domain of exotoxin A might be protective against Pseudomonas aeruginosa infections.
    Methods
    To study the biologic and immunological effects of antigenic domains of exotoxin A, plasmid expression vector (pET28a) containing domain II and 1b of exotoxin was constructed. To evaluate the effects of intracellular recombinant gene expression, BALB/C mice were immunized with the recombinant plasmid and then subjected to third degree thermal injury and the humoral immunity responses were assayed.
    Results
    Immunization with the recombinant plasmid containing translocation and 1b domains of exotoxin A resulted in increasing antibodies production (IgA and IgG) against Pseudomonas aeruginosa. DNA immunization significantly decreased the bacterial count liver, spleen, blood and inoculated burns after challenging with P. aeruginosa and dramatically improved the survival rate of burn-injured mice.
    Conclusions
    Finally, immunization by gene encoding antigenic products may be a good technique for protection against P. aeruginosa infections.
    Keywords: DNA immunization, exotoxin A, mice, Pseudomonas aeruginosa}
  • سمیه حسنی، نیما حسینی جزنی*، شهرام شهابی، سیداحمد کرامتی
    پیش زمینه و هدف
    سالمونلا تیفی موریوم باسیل گرم منفی است که در موش، علائم حصبه در انسان را تقلید می کند. مطالعه بر روی طراحی یک واکسن برای پیشگیری از عفونت های این باکتری، می تواند راه گشای طراحی یک واکسن موفق جهت پیشگیری و کنترل تیفوئید در انسان باشد.در این مطالعه کارایی مخلوط آلوم و ICI118،551 به عنوان ادجوانت در القاء پاسخ های ایمنی همورال و سلولار نسبت به جسم سلولی کشته شده سالمونلا تیفی موریوم (HKST)، به عنوان واکسن مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش کار
    موش های بالب سی نر به پنج گروه تقسیم شدند. موش ها در گروه های تحت آزمایش واکسن سالمونلا تیفی موریوم کشته شده با حرارت را به تنهایی یا در همراهی با ادجوانت آلوم، ICI و یا در همراهی با هردو آدجوانت دریافت نمودند. موش های گروه کنترل منفی تنها بافر فسفات سالین دریافت کردند. کلیه موش ها دوبار در روزهای صفر و 14 ایمن شدند، دو هفته پس از آخرین مصون سازی پاسخ های ایمنی نسبت به سالمونلا تیفی موریوم مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    تجویز مخلوط آلوم-ICI به عنوان آدجوانت توانایی واکسن HKST را پس از تجویز دوزهای تحت کشنده از باکتری ها در کاهش تعداد کلنی ها پس از کشت کبد و طحال افزایش می دهد، باعث افزایش میزان تولید آنتی بادی های IgG وIgG2a و میزان بقاء پس از مواجه با دوز کشنده باکتری ها در مدل موشی می شود.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده نشان داد که ICI به عنوان مهار کننده انتخابی بتا دو آدرنوسپتر باعث تشدید پاسخ های ایمنی سلولی و آلوم به عنوان آدجوانت ایمنی همورال باعث تشدید پاسخ های ایمنی همورال در همراهی با واکسن کشته شده سالمونلا تیفی موریوم در مل موش می شود.
    کلید واژگان: سالمونلا تیفی موریوم, واکسیناسیون, ادجوانت, ICI118, 551, آلوم, موش}
    Somayeh Hasani, Nima Hosseini Jazani *, Shahram Shahabi, Seyed Ahmad Karamati
    Background and Aims
    In this study the efficacy of the mixture of ICI118،551 and alum، as an adjuvant، in the induction of humoral and cellular immunity response to heat-killed Salmonella typhimurium (S. typhimurium) (HKST) as a model vaccine was investigated.
    Materials And Methods
    BALB/c mice were divided into five groups. Mice in the experimental groups received either the HKST vaccine alone or in combination with the adjuvant alum، ICI or the alum-ICI mixture. Mice in the negative control group received phosphate-buffered saline. All mice were immunized twice on days 0 and 14. Two weeks after the last immunization، immune responses to S. typhimurium were assessed.
    Results
    Administration of the alum-ICI mixture as an adjuvant increased the ability of the HKST vaccine after administration of sub-lethal doses of bacteria in reduction of the colony count after liver and spleen cultures، increased S. typhimurium specific IgG and IgG2a and the survival rate after challenge with lethal doses of bacteria in the mouse model.
    Conclusion
    Administration of the alum-ICI mixture in combination with the HKST vaccine enhanced humoral and cellular immunity in a mouse model.
    Keywords: S. typhimurium, Vaccination, Adjuvant, ICI 118, 551, Alum, Mouse}
  • نیما حسینی جزنی، مینا مهدی شیشوان، شهرام شهابی، بهروز ایلخانی زاده، بابک منصورافشار
    مقدمه
    پروتئین های شوک حرارتی تولید سایتوکاین های پیش برنده التهاب را مهار می کنند. کاربنوکسولون القا کننده پروتئین های شوک حرارتی به شمار می آید. هدف از این پژوهش، بررسی اثر تجویز این دارو در کاهش شدت التهاب ناشی از تجویز لیپو پلی ساکارید در موش است.
    مواد و روش ها
    ابتدا دوز کشنده 80 درصد لیپو پلی ساکارید در موش تعیین و سپس دوز مناسب دارو به منظور کاهش میزان مرگ و میر مشخص شد. در نهایت دارو به همراه لیپو پلی ساکارید در گروه های متفاوت با زمان بندی متفاوت تزریق شد. پس از 24 ساعت میزان مرگ و میر محاسبه و کلیه، کبد، طحال، ریه و روده موش های زنده از نظر شدت نکروز بررسی شد. در هر گروه سه ساعت پس از تزریق، مقادیر عامل نکروز توموری سرمی تعیین شد.
    نتایج
    تجویز دارو همزمان با لیپو پلی ساکارید میزان مرگ در موش ها را از 80 به 20 درصد کاهش داد. شدت نکروز در کبد وکلیه گروه های دریافت کننده دارو نسبت به کنترل مثبت، کمتر بود. همچنین در گروه دریافت کننده لیپوپلی ساکارید، سطح سرمی عامل نکروز توموری آلفا نسبت به گروه کنترل افزایش معنی دار یافت (032/ 0 P =) ولی در گروه های دریافت کننده دارونسبت به گروه کنترل معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    تزریق داروی کاربنوکسولون دی سدیم سالت باعث کاهش التهاب و آسیب ناشی از شوک آندوتوکسیک می شود.
    کلید واژگان: لیپو پلی ساکارید, کاربنوکسولون دی سدیم سالت, عامل نکروز توموری آلفا, التهاب}
    Nima Hosseini Jazani, Mina Mehdi Shishavan, Shahram Shahabi, Behrouz Ilkhanizadeh, Babak Mansourafshar
    Introduction
    Heat shock proteins (HSPs) inhibit production of pro- inflammatory cytokines. Carbenoxolone is regarded to induce the production of HSPs. The aim of this study was the evaluation of the effect of Carbenoxolone in reduction of the severity of systemic inflammation induced by LPS in a murine model.
    Materials And Methods
    %80 lethal dose of LPS was determined in balb/C mice، also appropriate dose of drug for efficient reduction in mortality was determined. LPS+D-GalN with drug were injected to different groups، in different times، after 24 hours the mortality rate was calculated and the severity of necrosis measured in the kidney and livers of the survived mice. After 3 hours serum samples were collected and the concentrations of TNF-α were measured in each group.
    Results
    Administration of Carbenoxolone with LPS reduced the lethality rate from 80 to %20. The severity of necrosis in the liver and kidney of drug administrated groups decreased significantly in comparison with the positive control group. The concentration of TNF-α in mice received LPS increased significantly in comparison with the control group (P=0. 032)، but in drug received groups no significant differences were seen with respect to the control. Discussion and
    Conclusion
    Carbenoxolone significantly reduced the severity and damage due to endotoxic shock.
    Keywords: LPS, Carbenoxolone disodium salt, TNF, α, Inflammation}
  • یاسر جعفری خطایلو، نوروز دلیرژ، امیرعباس فرشید، صابر ظفرشمس پور، شهرام شهابی*
    پیش زمینه و هدف

    مطالعات گذشته نشان داده است که تعدیل ایمنی شاید یک روش مناسب برای درمان دیابت نوع یک باشد. ال-گلوتامین، القاء کننده غیر سمی پروتئین های شوک حرارتی (HSP)، اثرات تعدیل کننده ایمنی دارد. هدف این مطالعه هم ارزیابی اثرات این دارو روی سطح قند خون ناشتا و ضایعات هیستوپاتولوژیکی پانکراس در موش های نر دیابتی شده C57BL/6 می باشد.

    مواد و روش ها

    دیابت در موش های نر C57BL/6 القاء شد و موش ها به طور تصادفی در چهار گروه قرار گرفتند (N=5). (کنترل مثبت، دریافت دارو قبل القاء بیماری، دریافت دارو بعد القا بیماری، گروه نرمال). هفت روز بعد از آخرین دز القایی استرپتوزوتوسین (STZ)، نمونه های خون از موش ها جمع آوری شدند و برای تعیین سطح قند خون ناشتا توسط دستگاه گلوکومتر خودکار ارزیابی شدند، همچنین 14 روز پس از آخرین دز القایی STZ، موش ها نخاعی شده و پانکراس های آن ها جمع آوری شد و توسط روش H&E رنگ آمیزی شدند؛ و سپس لام ها جهت بررسی ارتشاح لکوسیتی، ادم، پرخونی، دژنراسیون و ضخیم شدن دیواره عروق خونی پانکراس ارزیابی شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده هایی پاتولوژیکی از روش آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) Scheffe test، نرم افزار SPSS19 و بقیه داده ها از روش Turkey’s test استفاده گردید.

    یافته ها

    موش هایی که ال-گلوتامین را دریافت کرده بودند به طور برجسته ای سطح قند خونشان و ضایعات پاتولوژیکی آن ها پایین آمده (به طور میانگین 199 در گروه دارو قبل درمان و 218 در گروه دارو بعد درمان) بود (P<0.05).

    بحث و نتیجه گیری

    ال-گلوتامین اثرات مثبتی در درمان دیابت نوع 1 دارد و شاید در آینده ای نزدیک برای درمان دیابت نوع یک در انسان هم استفاده شود.

    کلید واژگان: دیابت نوع یک, ال, گلوتامین, موش نر C57BL, 6}
    Dr Yaser Jafari Khatailou, Dr Norooz Delirezh, Dr Amir Abbas Farshid, Dr Saber Zafarshamspoor, Dr Shahram Shahabi
    Background and Aims

    Previous studies demonstrated that immunomodulation maybe a helpful approach for treatment of diabetes type 1. L-glutamine, a non toxic inducer of heat shock proteins (HSP), has immunomodulatory effects. The aim of this study was to evaluate the effects of this drug on the level of fasting blood sugar and pancreases lesions in male C57BL/6 diabetic mice.

    Materials and Methods

    Diabetes was induced in male C57BL/6 mice. Mice randomly allocated in 4 groups (N=5) (positive control, pre induction treatment, post induction treatment, normal group). Seven days after final streptozotocin (STZ) induced dosage, blood sample collected from mice and evaluated for fasting blood sugar by automatic Glucometer. In addition, 14 days after final STZ induced dosage, mice were euthanized and pancreases were collected and stained with H&E. The slides were evaluated for leukocytic infiltration, edema, congestion, degeneration and ticknessing of blood vessels in pancreatic langerhans islets. For statistical analysis, we used one-way analysis of variance (ANOVA), Scheffe test, SPSS 19 (for pathological data), and Tukey’ test for other data.

    Results

    Mice that received L-glutamine showed significantly decreased levels of fasting blood sugar (199 for preinduction group and 218 for post induction) and histopathological lesions of pancreases (p<0.05).

    Conclusion

    L-glutamine has an effective role in treatment of diabetes type1 and maybe used in new future for treatment of human diabetes type1.

    Keywords: Diabetes type1, L, glutamine, Male C57BL, 6 mice}
  • به کدام سو می رویم
    شهرام شهابی
  • مزاج های گرم و سرد در طب سنتی ایرانی و بعضی پارامترهای سیستم ایمنی و نوروآندوکرین
    شهرام شهابی
  • بهروز ایلخانی زاده، شهرام شهابی، غلامرضا بهجتی، فرحناز نوروزی نیا، حمیدرضا فرخ اسلاملو، زهیر محمدحسن
    پیش زمینه و هدف
    سرطان مشکل جدی جوامع بشری است و در این مورد نیز تشخیص زودرس اهمیت خاص خود را دارد. اندازه گیری بعد فراکتالی حاشیه هسته سلول های سرطانی می تواند در روش های خودکار تشخیص سرطان بکار رود.
    مواد و روش کار
    41 مورد سیتولوژی مثبت و 33 مورد منفی بصور تصادفی انتخاب شدند. تصاویر دیجیتالی با استفاده از عدسی شیئی 100X میکروسکوپ نوری و هد ویدیوئی دیجیتال تهیه شد. پس از آماده سازی تصاویر هسته سلول ها(Preprocessing)، اندازه گیری ابعاد فراکتالی حاشیه آن ها توسط نرم افزار انجام شد.
    یافته ها
    میانگین بعد فراکتالی حاشیه هسته سلول های اپی تلیالی در سیتولوژی ادرار، در موارد مثبت (سرطانی) و منفی (سالم)، دارای اختلاف آماری معنی دار بود. انتخاب Cut off point مناسب (006/0±732/1 در این مطالعه)، قادر است سلول های اپی تلیال بدخیم و سالم را از هم تفکیک کند.
    بحث و نتیجه گیری
    براساس معیارهای صحت تشخیصی (حساسیت و اختصاصیت) و پیش بینی احتمال بیماری (ارزش پیش بینی کنندگی مثبت و منفی برای پاسخ های آزمون) و ارزش های درست نمائی مثبت و منفی برای نتایج تست، استفاده از اندازه گیری بعد فراکتالی حاشیه هسته سلول های سرطانی در گسترش رسوب ادراری، می تواند به عنوان یک Feature Extraction، در حوزه خودکارسازی تشخیص سرطان و طراحی دستگاه غربالگر، بکار رود.
    کلید واژگان: خودکارسازی تشخیص سرطان, ماشین های غربالگر تشخیص سرطان, بعدفراکتالی}
    Background and Aims
    Cancer is a serious problem for human being. A necessary prerequisite for any therapeutic modality is early diagnosis. Fractal dimension measurement of nuclear boundary of cancer cells can be used as a feature extraction in the field of automated cancer diagnosis.
    Materials and Methods
    41 positive urine cytology and 33 negative ones were selected randomly. Digitalized images prepared using objective 100X and a digital video head preprocessed subsequently and the fractal dimension of nuclear boundaries was measured by a software.
    Results
    Findings revealed a statistically significant difference between fractal dimensions of nuclear boundaries of cancerous versus non-cancerous in urinary smears. Selecting a proper cut off point (1.732 ± 0.006 in this study) can discriminate malignant and non-malignant epithelial cells in urinary smears.
    Conclusion
    Based on diagnostic accuracy measures (sensitivity and specificity), probability of disease measures (predictive value of a positive and negative test results), and likelihood ratio of positive and negative tests, it seems fractal dimension of nuclear cell boundaries in urinary smears can be used as a feature extraction in the field of automated cancer diagnosis.
  • عقیل تبار ملاحسن، نفیسه پاکروان، زهیر محمد حسن، علی مصطفایی، سیدمحمدموذنی، معصومه ابتکار، شهرام شهابی، عباس آزادمهر، سیدحمیدآقاجان زاد
    سابقه و هدف
    شیمی درمانی و غیره، علم پزشکی همچنان در درمان تومور ناتوان مانده است. در این رابطه علم ایمونولوژی افق تازه ای را جهت ریشه کنی تومور ارائه نموده بصورتی که ایمونوتراپی تومور امروزه بعنوان یکی از استراتژی های پذیرفته شده در درمان بعضی از انواع تومورها حداقل در مدل های حیوانی نتایج قابل قبولی را ارائه نموده است. هدف از این پژوهش بررسی اثرایمونوتراپی تراپئوتیک با استفاده از کمپلکس gp96-tumor peptide و نالوکسان به عنوان آنتاگونیست گیرنده های اپیوئیدی برای تقویت سیستم ایمنی خصوصا سیستم ایمنی سلولی علیه تومور می باشد.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق کمپلکس GP96 - Tumor peptide با استفاده از روش srivastava از رده سلولی WEHI 164 تخلیص شد. در مرحله بعد موش هایی را که از قبل با تزریق سلول های توموری سرطانی شده بودند به چهار گروه تقسیم شدند. به گروه کنترل فقط محلول بافر فسفات ((PBS، به گروه تست یک نالوکسان، به گروه تست دوکمپلکس gp96-tumor peptideو به گروه تست سه کمپلکس gp96-tumor peptide همراه با نالوکسان تزریق شد. جهت ارزیابی اثربخشی واکسیناسیون بعد از روزهای معین اندازه تومور حاصله ثبت شد سپس موشها کشته و در شرایط استریل سلول های تک هسته ای از طحال آنها استخراج شدندکه در مرحله بر روی آنها آزمایش MTT جهت بررسی تکثیر سلول انجام شد و ازمحلول رویی حاصل از کشت سلول تولید سایتوکاین های اینترلوکین چهار و اینترفرون گاما با استفاده از کیت الایزا مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج حاصل از تخلیص پروتئین نشان داد که ایزوفرم حاصل از تخلیص، فرم 66 کیلو دالتون پروتئین مورد نظر می باشد. نتایج حاصل از میزان حجم تومورنشان داد که در گروه تستها اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود ندارد. نتایج آزمایش MTT نشان داد که در گروه تستها اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود ندارد. نتایج حاصل از سنجش اینترلوکین چهار نشان داد در گروه تست یک و گروه تست دو اختلاف معنی داری نسبت به گروه کنترل دیده نمی شود ولی در گروه تست سه کاهش معنی داری نسبت به گروه کنترل وجود دارد. نتایج حاصل از سنجش اینترفرون گاما در گروه تست یک اختلاف معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد ولی گروه تست دو و گروه تست سه افزایش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان دادند.
    استنتاج
    از یافته های تحقیق نتیجه گرفته می شود که کاربرد کمپلکس gp96-tumor peptide به تنهایی فقط سبب افزایش میزان اینترفرون گاما می شود ولی کاربرد این کمپلکس همراه با نالوکسان علاوه بر افزایش میزان اینترفرون گاما سبب کاهش میزان اینترلوکین چهار می شود که برای القاء پاسخ ایمنی سلولی علیه تومور ضروری می باشد.
    کلید واژگان: نالوکسان, کمپلکس gp96, tumor peptide, ایمونوتراپی, فیبروسارکوما}
    A. Tabar Molla Hassan, N. Pakravan, M.H. Zahir, A. Mostafaie, S.M. Moazeni, M. Ebtekar, Sh Shahabi, A. Azadmehr, S.H. Aghajanzadeh, A. Jafari, M. Mirabi
    Background and
    Purpose
    In spite of the increasing progress in tumor treatment by current methods like surgery, chemotherapy and etc, medical sciences are unable to treat tumors. In this respect, immunology has opened a new window for tumor treatment nowadays tumor immunotherapy is an accepted strategy for treatment of some tumors at least in some animal models. The goal of this study is the evaluation of immunotherapy using gp96- tumor peptide complex and its combination with naloxon as an opioid receptor antagonist to achieve of cellular immunity against tumors
    Materials And Methods
    In this study firstly, gp96 – tumor peptide complexes were purified from WEHI164 cells line using srivastava method. In the next stage, the mice, made tumoric befor by the injection of tumor cells, then were divided in to four groups. Control group were injected by PBS, test group1 were injected by naloxon, test group2 were injected by gp96 – tumor peptide complex and test group3 were injected by combination of naloxon and gp96 – tumor peptide complex. To evaluation the efficacy of vaccination, after several days, tumor volume was recorded then the mice were killed and the spleanic cells were extracted in sterile condition. MTT test was done for cells proliferation study. Supernatant of cultured cells were collected and assayed by ELISA kits for measuring IL-4 and IFN-γ.
    Results
    Result of protein purification had showen, purified gp96 Isoform has Molecular Weight of 66 kilo dalton.Results of tumor volume had shown that, there is no significant difference between test and control groups. Results of MTT test had shown that, there is no significant difference between test and control groups. IL-4 assay study had showed that, there is no significant difference between test group1, group2 and control group but test group3 has significantly decreased in IL-4 amount when compared with control group. Results of IFN-γ assay showed that, there is no significant difference between test group1 and control group, but test group2 and group3 has significantly increased in IFN-γ amount when compared with control group.
    Conclusion
    It can be concluded from this study is that, prophylactic immunotherapy of tumor by combination of gp96-tumor peptide complex and naloxon, can increase IFN-γ, and, probably in a higher dosage, it may stimulate immune system more to become more potent to even decrease tumor volume.
    Keywords: Naloxon, gp96, tumor peptide complex, immunotherapy, fibrosarcoma}
  • شهرام شهابی، زهیر محمدحسن، مهدی مهدوی، محیا دزفولی، منیره ترابی رهور، محسن ناصری، نیما حسینی جزنی
  • سیدمحمود هاشمی، زهیر محمد حسن، طوبی غضنفری، شهرام شهابی، مریم خیراندیش، سارا صعودی
    هدف
    بررسی اثر افزایش (Heat Shock Protein-70) HSP-70 در عصاره سلول های شوک حرارتی دیده بر تکثیر سلول های طحال، تولید نیتریک اکساید توسط ماکروفاژ های صفاق و طحال و کاهش حجم تومور فیبروسارکوما در موش BALB/c
    مواد و روش ها
    در این مطالعه برای ایجاد مدل موشی تومور فیبروسارکوما، سلول های WEHI164 به صورت زیر پوستی به موش های هم ژن BALB/c تزریق شد. عصاره سلول های شوک حرارتی دیده (42 درجه سانتی گراد به مدت یک ساعت) و گروه کنترل عصاره (عصاره سلول های بدون شوک حرارتی) با 5 بار انجماد و ذوب مجدد، تهیه شد. سپس موش های گروه تست با تزریق عصاره سلول های توموری شوک حرارتی دیده ایمن شدند (در روزهای صفر، هفت و چهارده). به گروه های کنترل نیز به ترتیب عصاره سلول های بدون شوک حرارتی و PBS تزریق شد. افزایش میزان پروتئین (HSP-70) با روش ایمونوبلات بررسی شد. حجم تومورها هر 5 روز یک بار اندازه گیری شد. همچنین با استفاده از تست MTT تکثیر سلول های طحال موش های گروه تست نشان داده شد. در این مطالعه اثر عصاره سلول های توموری شوک حرارتی دیده بر تحریک تولید نیتریک اکساید توسط ماکروفاژهای صفاقی و همچنین سلول های طحالی موش های توموری واکسینه شده، بررسی شد.
    یافته ها
    افزایش HSP-70 در عصاره سلول های توموری شوک حرارتی دیده در مقایسه با سلول هایی که حرارت ندیده بودند با روش ایمونوبلات نشان داده شد. کاهش معنی دار حجم تومور در گروه تست نسبت به گروه های کنترل مشاهده شد. همچنین افزایش تکثیر سلول های طحال موش های گروه تست و افزایش معنی دار تولید نیتریک اکساید توسط ماکروفاژهای صفاقی پس از مجاورت با عصاره سلول های توموری شوک حرارتی دیده مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    عصاره سلول های توموری حرارت دیده در مقایسه با سلول های حرارت ندیده دارای آثار ضدتوموری بیشتری است.HSP علاوه بر کمک در عرضه آنتی ژن، توان فعال کردن سلول های سیستم ایمنی ذاتی را دارد که با ارسال پیام، امکان برانگیختن بیشتر ایمنی سلولی را فراهم می آورد. این نتایج می تواند به عنوان رویکرد جدید در درمان تومور مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: HSP, 70, شوک حرارتی, فیبروسارکوما, عصاره سلول توموری, MTT, نیتریک اکساید}
  • سمیه شاهرخی، زهیرمحمد حسن، طوبی غضنفری، محمدعلی محققی، شهرام شهابی
    هدف
    غضروف کوسه دارای ویژگی ضد رگزایی و تحریک سسیستم ایمنی است که باعث مهار رشد تومور می شود و البته در مورد اثر آن بر سیستم ایمنی، اطلاعات بسیار کمی در دست است. لذا در مطالعه حاضر، تاثیر عصاره غضروف کوسه بر تحریک لنفوسیت های خون محیطی و میزان ترشح IFNγ این سلول ها در بیماران سرطان پستان بررسی شد.
    مواد و روش کار
    بدین منظور، پس از تهیه پودرغضروف کوسه و توزیع آن ها در کپسول های دارو، بسته های دارو کد گذاری شدند. بیماران مبتلا به سرطان پستان، علاوه بر هورمون درمانی، کپسول های غضروف کوسه (گروه تست) و کپسول های نشاسته (گروه کنترل) را طبق پروتکل درمانی مصرف کردند و قبل و بعد از دوره درمانی از آنان خونگیری می شد. پس از جداسازی و کشت لنفوسیت ها و انجام تست MTT مایع رویی کشت سلول ها جمع آوری و تست الایزا انجام شد.
    نتایج
    نتایج حاصل نشان داد که با افزایش دوره درمان در گروه تست، تکثیر لنفوسیت ها و میزان ترشح IFNγ بعد از مصرف دارو در گروه تست افزایش داشت، در حالی که در گروه کنترل تفاوت معناداری دیده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    بنابراین عصاره غضروف کوسه با تحریک تکثیر لنفوسیت های خون محیطی و تولید IFNγ سبب تقویت دفاع بدن در مقابله با تومور می شود.
    کلید واژگان: غضروف کوسه ماهی, MTT, سرطان پستان, IFNγ}
  • شهرام شهابی*، زهیر محمدحسن، سیدمحمود هاشمی، سمیه شاهرخی، مجتبی کریمی پور، انوشیروان کاظم نژاد، سیده زهرا بطحایی، تقی طریحی

    هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هیپرترمی موضعی بر تسریع روند ترمیم زخم سوختگی درجه دو است. روی پهلوهای راست و چپ 8 موش نژاد Balb/c سوختگی درجه دو سطحی ایجاد شد. هیپرترمی موضعی (45 درجه سانتی گراد به مدت 30 ثانیه) در مورد زخم های سوختگی پهلوهای سمت راست (زخم های تحت درمان) اعمال شد اما در مورد زخم های سوختگی پهلوهای سمت چپ (زخم های کنترل) اعمال نشد. برای نیمی از موش ها نمونه گیری در روز ششم پس از سوختگی و برای نیمی دیگر در روز نهم پس از سوختگی انجام پذیرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که در روزهای ششم و نهم اندازه زخم های تحت درمان به طور معنی داری از اندازه زخم های کنترل کمتر بود (به ترتیب 0.019 P= و0.007 P=). تعداد فولیکول های مو در زخم های تحت درمان در روزهای ششم و نهم (به ترتیب با 0.025 P= و 0.012 P=) و تعداد غدد سباسه زخم های تحت درمان در روزهای ششم و نهم (به ترتیب با P=0.043 P=0.033) به طور معنی داری از تعداد فولیکول های مو و تعداد غدد سباسه زخم های کنترل مربوطه شان بیشتر بود. بیشتر بودن میزان رگ زایی زخم های تحت درمان نسبت به زخم های کنترل در روز ششم معنی دار نبود اما در روز نهم معنی دار بود (P=0.025). همچنین در روز ششم، التهاب حاد زخم های تحت درمان نیز به طور معنی داری از التهاب حاد زخم های کنترل کمتر بود (P=0.015). رسوب کلاژن و کیفیت تشکیل لایه اپی تلیال نیز در زخم های تحت درمان نسبت به زخم های کنترل بالاتر بود. بر اساس نتایج به دست آمده هیپرترمی موضعی باعث افزایش سرعت ترمیم زخم سوختگی درجه دو می شود.

    کلید واژگان: سوختگی, بهبود زخم, هیپرترمی موضعی}
    Shahabi Sh, Mohammad Hassan Z., Hashemi Sm, Shahrokhi S., Karimi Pour M., Kazem Nejad A., Bathaei Sz, Tarihi T

    The present study aimed at evaluating the effect of local hyperthermia on the healing of burn wounds. Right and left flunks of 8 balb-c mice (As treated and control wounds respectively) were burned. Local hyperthermia was applied only for the burn wounds of the right flunks (The treated wound). Sampling was accomplished on the 6th day for half of the mice and on the 9th day for the other half. The treated wounds had significantly smaller sizes than control wounds on the 6th day (P=0.019) and the 9th day (P=0.007). The number of hair follicles and sebaceous glands of the treated wounds were significantly more than those of control wounds both on the 6th day (P=0.025 and P=0.043, respectively) and on the 9th day (P=0.012 and P=0.033, respectively). Regarding the neovascularization there was no significant difference between the treated and control wounds on the 6th day but on the 9th day the neovascularization of the treated wounds was significantly more comparing to the control wounds (P=0.025). Acute inflammation of the treated wounds was significantly less than the control wounds (P=0.015). Collagen formation and reepithelialization in the treated wounds were more than the control wounds both on the 6th and 9th day. It is concluded that local hyperthermia can accelerate the healing process of the second degree burn wounds.

بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال