شیرین برزنجه عطری
-
زمینه
اخیرا مفهوم شهرهای دوستدار سالمند از سوی سازمان جهانی بهداشت به منظور توجه بیشتر به سالمندان مورد توجه قرار گرفته است. در کشور ایران نیز با توجه به تحولات جمعیتی و شرایط سنی کشور این موضوع بیشتر اهمیت پیدا کرده است. لذا این پژوهش به منظور بررسی دیدگاه سالمندان کانون های فعال دوستدارسالمند شهر تبریز در مورد مولفه های مرتبط با سلامتی شهرهای دوستدار سالمند انجام شد.
روش کارمطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی بوده و جامعه پژوهش شامل سالمندان کانون های 6 گانه شهر تبریز بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 351 نفر بوده و نمونه گیری به صورت تصادفی انجام گرفت. ابزار گرداوری داده ها، پرسشنامه استاندارد شهر دوستدار سالمند سازمان جهانی بهداشت بود. برای تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آنالیز واریانس و تی تست) و با استفاده از نرمافزارSPSS ver. 16. در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد.
یافتههادر مطالعه حاضر 351 سالمند مشارکت داشتند که 1/62 درصد زن و 9/37 مرد بودند. اکثریت سالمندان (91/78 درصد) سن بین 65 تا 75 سال داشتند. از بین 4 مولفه مورد بررسی، مولفه بهداشتی درمانی بیشترین میانگین را داشت (81/11±57/44)و بعد از آن مولفه های احترام اجتماعی با میانگین نمره (5/11± 5/38)، مشارکت در روابط اجتماعی (12/9± 8/34) و شاخص فرهنگی تفریحی (54/10±86/32) قرار داشتند (دامنه 1-100). بین جنس و تاهل با مولفه فرهنگی-تفریحی ارتباط معنی داری مشاهده شد (P=0.002).
نتیجهگیریبا توجه به اینکه هیچ یک از 4 مولفه ی بررسی شده از شاخص های شهرهای دوستدار سالمند در شهر تبریز در حد استاندارد نبودند، بنابراین لازم است مدیران سازمان های متولی سالمندی برای رسیدن به شرایط مطلوب تلاش بیشتری انجام دهند.
کلید واژگان: شهر دوست دار سالمند, سالمندی, استانداردهاDepiction of Health, Volume:13 Issue: 3, 2022, PP 296 -310BackgroundThe concept of age-friendly cities has been introduced by the World Health Organization (WHO) in an attempt to pay more attention to the elderly. In Iran, this issue is more important due to demographic changes and age conditions. This study aimed to investigate the views of the elderly people living in Tabriz about the indicators of age-friendly cities.
MethodsIn this cross-sectional descriptive-analytical study, 351 elderly people were selected from six age-friendly centers in Tabriz by simple random sampling method. The data collection tool was the standard questionnaire of the WHO in an age- friendly city. To analyze the data, both descriptive statistics (frequency, frequency percentage, mean, and standard deviation) and analytical statistics (analysis of variance and t-test) were used. Also, the Statistical Package for the Social Sciences (SPSS) software version 16 was used and significance level was considered as 0.05.
ResultsAmong the four studied indicators, the health component had the highest average (44.57 (11.81)), followed by the components of social respect (38.5 (11.5)), participation in social relations (34.8 (9.12)), and the cultural and recreational index (32.86 (10.54; range 1-100)). We also observed a significant relationship between gender and marriage with cultural and recreational component (P = 0.002).
ConclusionSince none of the four indicators of age-friendly cities in Tabriz were standard, the managers of aging-related organizations should plan to standardize these indicators to achieve the desired conditions.
Keywords: : Age-Friendly Cities, Elderly, Standards -
پیش زمینه و هدف
سرطان کولورکتال سومین سرطان شایع در جهان بوده و با میزان مرگ ومیر قابل توجهی همراه است. میزان بقا در سرطان کولورکتال کاملا به زمان تشخیص آن ارتباط دارد و لذا غربالگری روشی ارزشمند برای تشخیص زودهنگام آن هست. این مطالعه باهدف تعیین عوامل پیشگویی کننده مشارکت در غربالگری سرطان کولورکتال بر اساس مدل بزنف انجام گرفت.
مواد و روش کاراین مطالعه از نوع همبستگی پیشگویی کننده هست که بر روی 576 نفر از افراد بالای 50 سال در شهر تبریز در سال 98 انجام گرفت. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای بود. جهت جمع آوری داده ها از چک لیست مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه ای که بر اساس سازه های مدل بزنف توسط محققین گردآوری شده بود، استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نسخه 16 نرم افزار SPSS و روش های آمار توصیفی و تحلیلی انجام شد.
یافته هافقط 4/20 درصد افراد سابقه انجام تست خون مخفی در مدفوع و 5/9 درصد افراد سابقه کولونوسکوپی را ذکر نمودند. بر اساس مدل رگرسیون خطی، آگاهی و هنجارهای انتزاعی از بین سازه های مدل بزنف و تاهل، سیگار کشیدن و دریافت آموزش با مشارکت ارتباط معنی دار داشته (05/0 <P) و 9/23 درصد از تغییرات واریانس مشارکت در غربالگری را پیشگویی نمودند.
بحث و نتیجه گیریسازه های مدل بزنف پیشگویی کننده خوبی برای مشارکت در غربالگری سرطان کولورکتال می باشند. با توجه به اهمیت تشخیص زودهنگام سرطان کولورکتال و میزان پایین مشارکت در آن لازم است سیاست گذاران سلامت به عوامل پیشگویی کننده/موثر در مشارکت افراد توجه بیشتری نمایند و مداخلاتی نظیر افزایش آگاهی و استفاده از منابع مهم هنجارهای انتزاعی را نیز به کار گیرند.
کلید واژگان: مدل بزنف, سرطان کولورکتال, غربالگریBackground & AimsColorectal cancer is the third most common cancer in the world and is associated with a significant mortality rate. The survival rate in colorectal cancer is completely related to the time of its diagnosis and so screening is a valuable method for its early detection. This study was performed to determine the predictive factors for participation in colorectal cancer screening based on the BASNEF model.
Materials & MethodsThis is a predictive correlational study that was performed on 576 subjects over the age of 50 in Tabriz in 2019. The sampling method was multi-stage clustering method. To collect the data, a demographic questionnaire and a researcher-made questionnaire based on the constructs of BASNEF model were used. Data analysis was performed using SPSS software version 16 and descriptive and analytical statistical methods.
ResultsOnly 20.4% of patients reported a history of performing fecal occult blood test and 9.5% of patients reported a history of colonoscopy. Based on linear regression modeling, among BASNEF model’s constructs, knowledge and subjective norm and also marital status, smoking and education were significantly related to colorectal cancer screening participation (p <0.05); and these variables can predict 23.9% of changes of variance of colorectal cancer screening participation.
ConclusionThe constructs of the BASNEF model are good predictors of participation in colorectal cancer screening. Regarding the importance of early diagnosis of colorectal cancer and the low rate of participation in its screening, it is necessary for policymakers to pay more attention to predictive/effective factors in participation of colorectal cancer screening and use interventions such as raising awareness and using important resources of subjective norms.
Keywords: BASNEF model, colorectal cancer, screening -
زمینه و هدف
شیوع اختلالات طیف اوتیسم در ایران در حال افزایش بوده و مادران این کودکان با چالش های بسیاری مواجه می باشند. یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر مشکلات هیجانی-رفتاری در کودکان، سبک فرزندپروری والدین خصوصا مادر می باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط شیوه های فرزند پروری مادران کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم با مشکلات هیجانی رفتاری این کودکان می باشد.
روش هااین مطالعه توصیفی- همبستگی در سال 1397 بر روی 146 نفر از مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (4 تا 13 ساله) مراجعه کننده به مراکز اوتیسم وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تبریز انجام گرفت. روش نمونه گیری به روش در دسترس بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد شیوه های فرزند پروری بامریند و پرسشنامه مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان (Child Behavior Checklist) استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 21 و با روش های فروانی، درصد و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجیافته ها نشان داد که شیوه غالب فرزندپروری مادران مقتدرانه است. همچنین، همه کودکان دارای مشکلات هیجانی رفتاری هستند، اما 63 % کودکان در محدوده غیر بالینی و 37 % کودکان در محدوده بالینی قرار دارند. فقط شیوه فرزند پروری مقتدرانه با خرده مقیاس های اضطراب، مشکلات جسمانی و رفتار پرخاشگری ارتباط آماری معنی دار داشت (p<0/05).
نتیجه گیریبا توجه به میزان بالای مشکلات هیجانی رفتاری و ارتباط بین برخی خرده مقیاس های آن با شیوه های فرزندپروری، لازم است در خصوص ماهیت و ویژگی های اختلالات طیف اوتیسم به مادران آن ها آموزش کافی داده شود تا اطلاعات و ادراک آنان از رفتارهای مشکل ساز فرزندشان افزایش یابد و با شناخت و آگاهی بیشتری با فرزندشان برخورد کنند. در این راستا برگزاری برنامه های آموزشی مدون والدمحور و خانواده محور برای این گروه از مادران پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: فرزند پروری, اختلالات طیف اوتیسم, مشکلات هیجانی رفتاری, مادران, کودک, تبریزBackground & AimThe prevalence of autism spectrum disorders in Iran is increasing and mothers of these children are exposed to parental challenges. One of the most important determinants of emotional behavior problems in children is the parenting style of parents, especially the mother. So, the purpose of this study was to investigate the relationship between parenting styles in mothers of children with autism spectrum disorders and emotional behavioral problems in these children.
MethodsThis descriptive correlational study was performed on 146 mothers of children with autism spectrum disorder (4-13 years old) referred to autism centers in Tabriz University of Medical Sciences. The sampling method was available. Standard questionnaires of Baumriand,s parenting styles and Child Behavior Checklist (CBCL) questionnaire were used for data collection. Data were analyzed using frequency and relative frequency, Pearson correlation and multiple linear regression in SPSS 21.
ResultsThe findings showed that the dominant parenting style of mothers is authoritative. Also, all children have emotional-behavioral problems, but 63% of children are in non-clinical range and 37% of children are in clinical range. Only authoritative parenting style had a statistically significant relationship with the subscales of anxiety, physical problems, and aggressive behavior (p<0.05).
ConclusionGiven the high prevalence of emotional-behavioral problems and the relationship between some of its subscales with parenting styles, it is necessary to educate mothers about the nature and characteristics of autism spectrum disorders. This would improve their understanding of problematic behaviors of their children, thus, they can act with more awareness and cognition. In this regard, it is recommended to run parent-centered and family-centered educational programs for this group of mothers.
Keywords: Parenting, Mothers, Autism Spectrum Disorder, Child, Emotional Behavioral Problems, Tabriz -
مقدمهداشتن کودک کم توان ذهنی مشکلات جسمی، روحی، روانی و اجتماعی زیادی را بر واحد خانواده تحمیل می کند و آنان را دچار آسیب پذیری می نماید. انجام مداخلات مناسب برای بهبود دانش و ایجاد نگرش مطلوب می تواند تا حد زیادی حامی این خانواده ها بوده و کیفیت زندگی بهتری را به آنان هدیه نماید. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش گروهی بر دانش و نگرش مراقبین از کودک کم توان ذهنی انجام شده است.مواد و روش هااین مطالعه از نوع مداخله ای تصادفی کنترل دار می باشد که در سال1392 در مرکز توانبخشی نرگس میانه انجام گرفت. 64 مراقب دارای کودک کم توان ذهنی 18-6 ساله بطور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای گروه مداخله 6 جلسه کلاس آموزشی برگزار گردید ولی برای گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در هر دو گروه در ابتدا و انتهای مطالعه، داده ها براساس پرسشنامه های محقق ساخته دانش و نگرش جمع آوری گردید. داده ها از طریق نرم افزار SPSS21و با استفاده از آزمون های آماری تی زوج، تی مستقل و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هابین میانگین دانش، نگرش و رفتار مراقبین در هر دو گروه، قبل از مداخله اختلاف آماری معنی داری بدست نیامد. نتایج نشان داد 5/1 ماه بعد از اجرای مداخله، افزایش میزان دانش و نگرش مراقبین در گروه مداخله قبل(80/2±54/8، 51/6±29/62) و بعد از مداخله(86/1±50/14، 76/3±57/72) معنی دار بود(05/0P<).نتیجه گیریآموزش گروهی به مراقبین از کودکان کم توان ذهنی، باعث افزایش دانش و نگرش آنان می گردد. توجه به افزایش آگاهی، درک و نگرش مراقبت کننده، می تواند وی را در امر مراقبت تخصصی و کارآمد یاری دهد.
کلید واژگان: دانش, نگرش, کم توان ذهنی, مراقبIntroductionHaving an intellectually disabled child imposes many physical، mental، and social problems on family and involves them in vulnerability. Carrying out appropriate interventions for improving the knowledge and creating favorable attitude can greatly support these families and give them the better life quality. This study has been carried out with the aim of determining the effect of group training on the knowledge and attitudes of caregivers of intellectually disabled children.Materials And MethodsThis study is a randomized controlled intervention study which was conducted in Narges rehabilitation center of Miyaneh in 2013. 64 caregivers with intellectually disabled children aged 6-18 years were randomly divided into two groups of intervention and control. 6 sessions of training classes were held for intervention group، but the control group didn`t receive any intervention. In both groups، at the beginning and end of the study، data were collected based on researcher-made questionnaires of the knowledge and attitude. Data were analyzed through SPSS21 and by using of paired t-test، independent t-test and chi-square.FindingsThere was no significant statistical difference between the average of the caregiver`s knowledge، attitude and behavior in both groups، before intervention. The results showed that، 1. 5 months after conducting the intervention، the increase in the rate of caregiver`s knowledge and attitude in intervention group before intervention (8. 542. 80، 62. 296. 51) and after intervention (72. 573. 76، 14. 501. 86) was significant (p<0. 05).ConclusionGroup training for the caregivers of intellectually disabled children leads to increase their knowledge and attitude. Taking into consideration the increase of caregiver’s knowledge، perception and attitude، will help him/her in the care of specialized and efficient.Keywords: knowledge, attitude, intellectually disabled, caregiver -
مقدمهداشتن کودک کم توان ذهنی مشکلات جسمی، روحی، روانی و اجتماعی زیادی را بر واحد خانواده تحمیل کرده و آنان را دچار آسیب پذیری می نماید. انجام مداخلات مناسب برای بهبود نگرش و رفتار مراقبتی مطلوب می تواند تا حد زیادی حامی این خانواده ها بوده و کیفیت زندگی بهتری را به آنان هدیه نماید. مطالعه حاضر به منظور تعیین اثر مداخله آموزشی بر نگرش و رفتار مراقبتی مراقبین خانوادگی کودکان کم توان ذهنی انجام گردیده است.روشاین مطالعه از نوع مداخله ای تصادفی کنترل دار می باشد که در سال 1392 در مرکز توانبخشی نرگس میانه انجام گرفت. در این تحقیق 64 مراقب دارای کودک کم توان ذهنی 18-6 ساله به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای گروه مداخله 6 جلسه کلاس آموزشی برگزار گردید ولی برای گروه شاهد هیچ مداخله ای انجام نشد. در هر دو گروه در ابتدا و انتهای مطالعه، داده ها براساس پرسشنامه های محقق ساخته نگرش و رفتار جمع آوری گردید. داده ها از طریق نرم افزار SPSS v.21 و با استفاده از آزمون های آماری تی زوج، تی مستقل و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هابین میانگین نمره نگرش و رفتار مراقبین در هر دو گروه، قبل از مداخله اختلاف آماری معناداری به دست نیامد. نتایج نشان داد 1/5 ماه بعد از اجرای مداخله، افزایش میزان نمره نگرش و رفتار مراقبین در گروه مداخله قبل (5/63±48/64، 6/51±62/29) و بعد از مداخله (2/77±58/46، 3/76±72/57) معنادار بود (P<0.05).نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان داد مداخله آموزشی در بهبود نگرش و رفتار مراقبتی مراقبین خانوادگی کودکان کم توان ذهنی موثر بوده است. پیشنهاد می شود پژوهش هایی در زمینه اثربخشی این نوع مداخله آموزشی برای سایر بیماری های مزمن نیز انجام گردد.
کلید واژگان: نگرش, کودک کم توان ذهنی, رفتار مراقبتی مراقبینIntroductionHaving an intellectually disabled child imposes many physical, mental, and social predicaments on the family. Appropriate interventions to improve attitude and create constructive caring behaviors can greatly support those families and provide them a healthier quality of life. This study conducted to determine the effect of the educational intervention on the attitudes and behaviors of family caregivers caring for children with intellectual disability.MethodThis study is a randomized, controlled, intervention study conducted in Narges rehabilitation center, Miyaneh in 2013. A total of 64 caregivers of children with intellectual disabilities aged 6-18 years were randomly divided into two groups. Intervention group received training classes (6 sessions) but control group did not receive any intervention. Data were collected based on the researcher made, behavior and attitude questionnaires at beginning and the end of the study. Data were analyzed using SPSS version 21, paired t-test, t-test, and chi-square.ResultsMean score of attitude and behavior in both groups was not statistically significant before the intervention. However, 90 days after the intervention, attitude and caring behavior of caregivers in the intervention group increased significantly (P<0.05).ConclusionEducational intervention improved attitudes and behaviors of family caregivers significantly. Therefore, authors recommend further studies to evaluate the effectiveness of this model on other chronic conditions.Keywords: Attitude, children with intellectual disability, caregivers, caring behavior -
مقدمهوجود فرد کم توان ذهنی در خانواده چالش هایی را برای هر یک از اعضای خانواده در پی دارد، و خانواده ها قادر نیستند همیشه با این چالش ها به صورت مناسب برخورد کنند. ارائه اطلاعات پایه ای توسط سیستم های حمایتی برای این خانواده ها، به ویژه برای مراقبین از این کودکان می تواند گامی موثر در حمایت از آنها محسوب گردد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر آموزش بر رفتار مراقبتی مراقبین از کودک کم توان ذهنی انجام گردید.روشاین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی می باشد که در سال1392 در مرکز توانبخشی نرگس میانه انجام گرفت. در این تحقیق 64 مراقب دارای کودک کم توان ذهنی 18-6 ساله بطور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برای گروه مداخله 6 جلسه کلاس آموزشی برگزار گردید ولی برای گروه کنترل هیچ مداخله ای انجام نشد. در هر دو گروه در ابتدا و انتهای مطالعه، داده ها براساس پرسش نامه های محقق ساخته رفتار جمع آوری گردید.یافته هابین میانگین رفتار مراقبین در هر دو گروه، قبل از مداخله اختلاف آماری معنی داری بدست نیامد. نتایج نشان داد 1/5ماه بعد از اجرای مداخله، افزایش میزان نمره رفتار مراقبین در گروه مداخله قبل(5/63±48/64) و بعد از مداخله(2/77±58/46) معنی دار بود(p<0/05).نتیجه گیریآموزش گروهی به مراقبین از کودکان کم توان ذهنی باعث ارتقاء رفتار مراقبتی آنان شده و نیز با دادن آگاهی های لازم به چنین خانواده هایی می توان آنان را ترغیب نمود تا در ارتقاء کیفیت زندگی خود و فرزندشان مشارکت داشته باشند.
کلید واژگان: آموزش گروهی, کودک کم توان ذهنی, رفتار مراقبتی مراقبینIntroductionHaving a family member with a disability is often challenging for each member in the family، and families always are not able to manage these challenges. Provide basic information by support system for families، especially for caregivers of these children can be considered an effective step in to support them.ObjectiveDetermine of The effect of group training on caring behaviors of caregivers with intellectually disabled childrenMethodsThe randomized clinical trial with control group was conducted in Narges rehabilitation center، Miyaneh، 2013. In this study 64 caregivers of intellectual disability children 6-18 years old were randomly divided into two groups. 6 session training classes were held for the intervention group but the control group did not receive any intervention. At both the beginning and end of the study، data were collected based on the behavior questionnaires، that developed by the researcher.ResultsIn both groups، before of intervention the average behavior score، was not statistically significant. The results showed that 1. 5 month after the intervention، an increase in behavior of caregivers in the intervention group before (48. 64±5. 63) and after (58. 46±2. 77) was significant (P<0. 05).ConclusionGroup training to caregivers of intellectually disabled children due to improve their caring behaviors. Also، by giving the necessary information to such families can be encouraged them to participate in promoting the quality of their lives and their children.Keywords: Group Training, Children with intellectual disability, Caregivers caring behavior -
زمینهسرطان سینه، شایع ترین سرطان زنان در سراسر دنیا و علت عمده مرگ های ناشی از سرطان در بین زنان است. با توجه به روند افزایشی میزان بروز سرطان سینه در ایران و قابل اصلاح بودن بسیاری از عوامل خطر مرتبط با آن، مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل پیش بینی کننده ی قابل اصلاح سرطان سینه در زنان شهر تبریز انجام گرفت.روش هادر این مطالعه مورد شاهدی که بر پایه اطلاعات بیمارستانی انجام گرفت، 140 زن مبتلا به سرطان سینه از مراجعین درمانگاه انکولوژی و 280 شاهد از مراجعین سایر درمانگاه های بیمارستان امام رضای شهر تبریز شرکت نمودند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه و اطلاعات موجود در پرونده بیماران انجام گرفت. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر مدل رگرسیون لجستیک چند متغیره، متغیرهای سطح تحصیلات، سابقه مصرف غذای پرچرب، سابقه قرار گرفتن در معرض دود سیگار، سابقه استرس، سابقه مهاجرت به عنوان عوامل خطر سرطان سینه معرفی شدند و مصرف میوه و سبزیجات به میزان کافی و وضعیت شیردهی نقش پیشگیری کننده از سرطان سینه داشتند.بحث و نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که برخی از عوامل مرتبط با سبک زندگی از جمله عوامل تغذیه ای و استرس به عنوان عوامل خطر سرطان سینه مطرح می باشند، لذا توجه بیشتر اعضای تیم درمان خصوصا پرستاران به عنوان بزرگترین گروه حرفه ای سیستم مراقبتی به سبک زندگی سالم و ارائه آموزش در مورد تغییر شیوه زندگی ناسالم توصیه می گردد.
کلید واژگان: سرطان سینه, عوامل خطر, سبک زندگیBackgroundBreast cancer is the most common cancer in the world wide women, and the major leading cause of cancer death among them. According to the increasing incidence of breast cancer in women and many related modifiable risk factors, the present study was to assess the modifiable risk factors of breast cancer in Tabriz.MethodsA hospital-based case-control study was undertaken to identify breast cancer risk factors. The study consists of 140 cases confirmed on histopathology and 280 group matched controls without any malignancy, selected from clinics of Tabriz Imam Reza Hospital. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics via SPSS software version 18.ResultsIn multivariate analysis, educational level, food high in fat, passive smoker, stress and migration were associated with significantly increased risk for breast cancer. Breast feeding and eating sufficient amount of fruits and vegetables had protective role against breast cancer.ConclusionThese findings suggest that life style factors such as nutrition and stress are considered as risk factors for breast cancer in Tabriz. Therefore, health worker’s more attention, especially nurses as the as the largest group of professional care system, to healthy lifestyle and providing education to change unhealthy lifestyle are recommended.Keywords: Breast cancer, risk factors, life style -
زمینه و هدفبروز افسردگی در میان دانشجویان پرستاری و مامایی شایع است. آموزش مهارت حل مساله نوعی مداخله روان شناختی کوتاه مدت است که می تواند در حل مشکلات روان شناختی استفاده شود. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر کاهش شدت افسردگی دانشجویان پرستاری و مامایی اجرا شده است.روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد می باشد. جامعه آماری، کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در نیمسال اول 90-89 در دانشکده های پرستاری و مامایی ارومیه و تبریز بودند. ابتدا مقیاس افسردگی بک در هر دو دانشکده اجرا شد. نمونه پژوهش شامل 92 دانشجو بود که در مقیاس افسردگی نمره 10 و بالاتر کسب کرده بودند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله (46 نفر) و شاهد (46 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله در 6 جلسه آموزش مهارت حل مساله دریافت نمود. در پایان در هر دو گروه مقیاس افسردگی بک اجرا شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.یافته هانمرات مقیاس افسردگی بک در گروه مداخله از 60/18 به 41/13 و در گروه شاهد از 04/15 به 91/15 تغییر یافت. بر این اساس میانگین نمرات افسردگی گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد کاهش معناداری (001/0 p<) داشته است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه، آموزش مهارت حل مساله به عنوان یک مداخله روان شناختی کوتاه مدت می تواند به ارتقای سلامت روان دانشجویان کمک کرده و زمینه را برای کسب مهارت های مراقبتی و ارتقای کیفیت مراقبت پرستاری و مامایی فراهم نماید.کلید واژگان: مهارت حل مساله, افسردگی, دانشجوی پرستاری و ماماییHayat, Volume:20 Issue: 2, 2014, PP 38 -46Background and AimDepression is common among nursing and midwifery students. Problem-solving is a short-term intervention that can be used to treat psychological problems. This study was carried out to evaluate the effect of problem-solving skills training on depression scores among nursing and midwifery students. Methods & Materials: This was a clinical trial. Nursing and Midwifery st udents (n=900) studying at Tabriz and Urmia universities were recruited in the study during 2 010-2011. The Beck Depression Scale was administered in both schools. Ninety two students who achieved a score above 10 in the Beck Depression Scale were selected. One school was randomly allocated to the intervention group and the other one was allocated to the control group. Students in the intervention group received six sessions of problem-solving skills training within three weeks. T he questionnaire was completed by the participants in both schools after the intervention. Data were analyzed using the independent t-test.ResultsAfter the intervention، the Beck Depression Inventory score in the intervention group decreased from 18. 60 to 13. 41 (P<0. 01). There were no differences in the control group before and after the intervention (P<0. 01).ConclusionThe problem-solving skills training program reduced depression scores. Providing information and using the problem-solving skills training are recommended.Keywords: problem, solving skills, depression, nursing, midwifery, student -
زمینه و هدفمسایل جنسی جزء انفکاک ناپذیر وجود انسان است و آگاهی نسبت به این مسائل حق مسلم همه انسان هاست. بر این اساس مشاوره قبل از ازدواج باید زوجین را قادر سازد تا از تمامی جنبه های مسایل جنسی آگاه باشند و توان لذت بردن از این مسائل را داشته باشند. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی دیدگاه مددجویان درباره کیفیت مشاوره بهداشت جنسی ارایه شده در مراکز مشاوره قبل از ازدواج شهر تبریز انجام شده است.روش بررسیاین مطالعه توصیفی در سال 1388 بر روی 236 نفر از مددجویان مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج تبریز، که به صورت تصادفی انتخاب شدند انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی پژوهشگر ساخت بود که شامل 2 بخش سوالات دموگرافیک و سوالات مربوط به بهداشت جنسی بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که در رابطه با دیدگاه مددجویان در خصوص کیفیت مشاوره در زمینه بهداشت جنسی، 1/5 درصد مددجویان اظهار داشتند که اطلاعاتی در این زمینه دریافت نکرده اند. 4/53 درصد از نمونه ها اطلاعات ارایه شده را در حد ضعیف و 5/41 درصد نیز در حد متوسط ارزیابی کردند. استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس یکطرفه تفاوت معنی داری را بین سن و بهداشت جنسی نشان داد (003/0=p).نتیجه گیریبرای رسیدن به تغییر رفتار نسبتا پایدار در زوجین و ارتقای سطح سلامت آنان، کیفیت کلاس های آموزشی موثر است. اما با توجه به پایین بودن کیفیت از دیدگاه مددجویان، جهت ارتقاء کیفیت مشاوره بهداشت جنسی اختصاص زمان بیشتری به این کلاس ها و پر بارکردن محتوای آموزشی آنها امری ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: بهداشت جنسی, مشاوره قبل ازدواج, مددجوBackground And ObjectivesPre-marriage counseling enables couples to be aware of all aspects of sexuality and make them enjoy sexual activity. This study aimed to assess quality of sexual health counseling services in pre-marriage counseling centers in Tabriz.Material And MethodsIn this study, 236 individuals referred to the pre-marital counseling centers in Tabriz were randomly selected. Data were gathered using a self-structured instrument including items on demographic characteristics and sexual health. The validity and reliability of the instrument was confirmed.ResultsThe results showed that 5.1% of the clients did not receive any sexual health services. More than half of the participants (53.4%) received low information and 41.5% received moderate information on the sexual health. There was a significant relationship between age and sexual health (p<0.05).ConclusionIt seems that focusing on the quality of sexual health services could help couples to have a healthy marriage.Keywords: sexual health, pre, marriage, counseling, reproductive health -
مقدمهاز مهمترین تجربیات زندگی زناشویی که یک زوج می توانند در آن شریک باشند، بارداری و تولد نوزاد است و لازم است زوجین در پی کسب آگاهی های لازم در این زمینه باشند. انجام برنامه های آموزشی و مشاوره بهداشتی از وقوع بارداری های ناخواسته پیشگیری می کند. بنابراین تقویت مشاوره های قبل از ازدواج می تواند در رفع مشکل فوق مد نظر قرار گیرد. این مهم، لزوم مطالعه ای در خصوص دیدگاه مددجویان درباره کیفیت مشاوره تنظیم خانواده در مراکز مشاوره قبل از ازدواج را تایید می کند.مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه توصیفی است که در آن 236 مددجوی مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج تبریز در سال 1388 که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند و به صورت تصادفی ساده انتخاب شده بودند شرکت نمودند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که شامل 5 بخش سؤالات دموگرافیک، سؤالات مربوط به نحوه برخورد، سؤالات مربوط به شرایط مشاوره، سؤالات مربوط به اهمیت تنظیم خانواده و روش های پیشگیری بود که پس از تعیین روایی و پایایی مورد استفاده قرار گرفت. داده های به دست آمده از مطالعه به وسیله روش های آماری توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار آماریSPSS/ver13 مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که در رابطه با دیدگاه مددجویان در خصوص نحوه ی برخورد 8/75 درصد مددجویان و در زمینه شرایط مشاوره 2/85 درصد افراد خدمات ارایه شده را در حد مطلوب دانستند. در رابطه با دیدگاه مددجویان در خصوص کیفیت مشاوره در زمینه اهمیت تنظیم خانواده 5/72 درصد مددجویان اطلاعات ارایه شده را در حد متوسط ارزیابی کردند. در کیفیت مشاوره در زمینه روش های پیشگیری از بارداری(قرص های ضدبارداری، کاندوم، آیودی، آمپول تزریقی) نیز دیدگاه مددجویان بدین صورت بود که به ترتیب 8/70، 7/76، 1/44،7/40 درصد افراد توضیحات ارایه شده را در حد متوسط دانستند.بحث و نتیجه گیریاز آنجایی که آموزش و مشاوره یکی از پایه های راهبرد کنترل جمعیت و پیشگیری از بارداری های ناخواسته است، لذا می-توان گفت که این مسئله به عنوان نیاز جامعه، می باشد. لذا راهبرد وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی در رابطه با آموزش داوطلبین ازدواج در مراکز بهداشتی درمانی به صورت یک اصل بسیار مهم می-بایستی به صورت جدی پیگیری و اجرا شود.
کلید واژگان: تنظیم خانواده, دیدگاه, مددجو, مشاوره -
مقدمهشیوع بیماری های قلبی در دنیا و در کشورمان رو به افزایش است به طوری که 46 درصد از موارد مرگ و میر را به خود اختصاص داده است. پرستار بهداشت جامعه در سطح سوم پیشگیری با هدف محدود کردن عوارض ناتوانی و بیماری افراد و انجام توانبخشی برای موارد کاهش عملکرد فعالیت می نماید. توانبخشی قلبی فعالیتی چند بعدی با هدف تسهیل و بهبودی جسمی، روانشناختی و هیجانی به منظور توانمندسازی مددجویان در رسیدن به سطح بالاتر سلامتی است که این امر از طریق ورزش، آرام سازی و آموزش بهداشت در عرصه بیمارستان و جامعه عملی می گردد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر برنامه توانبخشی قلبی بر علایم جسمی بیماران مراجعه کننده به مرکز توانبخشی قلب شهید مدنی تبریز انجام گرفت.مواد و روش هااین مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی پیش آزمون- پس آزمون می باشد که بر روی 80 نفر از بیماران واجد شرایط ورود به مطالعه که به مرکز توانبخشی قلب شهید مدنی تبریز ارجاع داده شده بودند، با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ انجام و اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS/ver15 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته هایافته های این مطالعه نشان داد که 75 درصد (60 نفر) از شرکت کنندگان مرد و 25 درصد (20 نفر) زن بودند. محدوده میانگین سنی بیماران در حد 01/1 ± 41/57 (انحراف معیار + میانگین) بوده است. نتایج آزمون t زوج شده تفاوت معنی داری را در علایم جسمانی قبل و بعد از مطالعه نشان داد(001/0< P).بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه که نشان دهنده بهبود قابل توجه در علایم جسمانی با انجام مداخله توانبخشی قلبی است، به نظر می رسد انجام این برنامه ها در افراد مبتلا به بیماری قلبی برای بازیابی توانایی و زندگی مستقل امری لازم وضروری باشد. پرستار بهداشت جامعه به عنوان یکی از اعضای اصلی تیم در تمام مراحل توانبخشی (بیمارستان، سرپایی و منزل) در آموزش بیمار و خانواده نقش اساسی دارد.
کلید واژگان: توانبخشی, بیماری قلبی, علایم و نشانه ها
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.