به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب علی اصغر پورشانظری

  • روح الله پور طاهری، علی اصغر پور شانظری، حجت الله عطایی، رضا امین نژاد
    مقدمه
    دوزهای متفاوت از مورفین از طریق رسپتورهای اپیوئیدی کاپا و دلتا بر روی میوسیت های قلبی اثر میگذارند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات اعتیاد به مورفین بر وسعت ضایعه انفارکتوس میوکارد ومیزان کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز در موشهای صحرایی نر بوده است.
    مواد و روش ها
    این آزمایش بر روی 30 موش صحرایی نر با میانگین وزنی 200 -250 گرم انجام گرفت. موش ها به سه گروه کنترل، گروه تجربی 1 (مصرف مزمن مورفین+ انفارکتوس+40 میلی گرم برکیلوگرم مورفین) و گروه تجربی 2 (مصرف مزمن مورفین+ انفارکتوس+20 میلی گرم برکیلوگرم مورفین) تقسیم شدند. جراحی به روش لیگاسیون به منظور القاء انفارکتوس در هر سه گروه صورت گرفت. سرانجام بعد از دو روز از همه موش ها نمونه خون برای تعیین میزان آنزیم های کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز گرفته شد. در پایان دو روز، موش ها کشته شدند و بافت عضله قلبی جهت اندازه گیری وسعت ضایعه مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    یافته های این مطالعه نشان داد که تجویز مورفین حجم انفارکتوس و سطوح کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز را درگروه های مورد مطالعه کاهش داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این مطالعه چه بسا تجویز مورفین به افراد معتاد، به مقدار مصرف قبلیشان پیش از رخداد انفارکتوس میوکارد، باعث کاهش علائم سندرم ترک شده، کاهش وسعت ضایعه انفارکتوس میوکارد در این افراد را در پی داشته باشد.
    کلید واژگان: :اعتیاد, مورفین, انفارکتوس میوکارد, کراتین فسفوکیناز, لاکتات دهیدروژناز}
    . Sayed Rohallah Pourtaheri, MS. Reza Aminnejad, MD. Ali Asghar Pourshanazari, Hojjatallah Alaie, PharmD.
    Introduction
    Different doses of morphine affect on cardiac myocytes by k and δ opioid receptors. This study is aimed to determine the effects of morphine addiction on lesion size of myocardial infarction and levels of creatine phosphokinase andlactate dehydrogenase in rats.
    Materials and methods
    This study was performed on 30 male wistar rats weighing 200-250gr. The rats were divided into 3 groups includingcontrol, test 1 (administration of chronic morphine + myocardial infarction + 40mg/kg morphine) and test 2 (administration of chronic morphine + myocardial infarction + 20mg/kg morphine). Myocardial infarction was induced by ligation method. After two days rats were killed and blood and heart sampleswere isolated for measurement of creatine phosphokinase and lactate dehydrogenase and infarction size respectively.
    Results
    This study showed that administration of morphine decreases the infarction size,creatine phosphokinase and lactate dehydrogenase, in study groups.
    Conclusion
    According to the results of this study, prescribing morphine to addict patients, before myocardial infarction, in doses that they used before, may reduce withdrawal symptoms and myocardial infarction size
    Keywords: Addiction, Morphine, Myocardial infarction, Creatine phosphokinase, Lactate dehydrogenase}
  • احمد تقوی رفسنجانی، سیدعلی حائری روحانی، علی اصغر پورشانظری، علی شمسی زاده *، محمد الله توکلی
    زمینه و هدف
    اعتیاد به مورفین و سندرم ترک ناشی از آن، از معضلات اصلی جوامع بشری است. در این مطالعه اثر نیکوتین بر شدت وابستگی فیزیکی و روانی ایجاد شده با تک دوز و دوزهای مکرر مورفین مطالعه شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه رتهای نر نژاد ویستار به دو روش تک دوز و دوزهای مکرر به مورفین وابسته شدند. در روش تک دوز، رتها تنها یک دوز مورفین دریافت کرده و 24 ساعت بعد از آن نالوکسان دریافت کردند و در روش دوزهای مکرر، رتها دوزهای افزایشی مورفین را به مدت 7 روز دریافت کردند و 24 ساعت بعد از آخرین دوز (روز هشتم)، نالوکسان دریافت کردند. در روش تک دوز رتها 30 دقیقه قبل از دریافت نالوکسان یک دوز نیکوتین دریافت کردند اما در دوزهای مکرر از روز چهارم تا هفتم به مدت چهار روز، 15 دقیقه قبل از دریافت مورفین نیکوتین دریافت کردند. 5 دقیقه بعد از دریافت نالوکسان، رفتارهای مربوط به سندرم ترک، از رتها به مدت سی دقیقه فیلم برداری شد. سپس علائم فیزیکی و روانی سندرم ترک مورفین ثبت گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد تزریق دوزهای مکرر مورفین و حتی تنها یک دوز مورفین می تواند وابستگی ایجاد نماید. مصرف نیکوتین شدت علائم سندرم ترک خصوصا وزن مدفوع و امتیاز کل ترک را در روش تک دوز و افزایش وزن مدفوع، کاهش وزن، تنفر مکانی و امتیاز کل ترک را در دوزهای مکرر کم کرد.
    نتیجه گیری
    بر پایه داده های ما، حتی یک دوز مورفین می تواند در رتها وابستگی ایجاد نماید. از طرفی، مصرف نیکوتین می تواند شدت علائم سندرم ترک را تضعیف نماید.
    کلید واژگان: مورفین, نیکوتین, سندرم ترک}
    Ahmad Taghavi Rafsanjani, Seyyedali Haeri Rohani, Aliasghar Porshanazari, Ali Shamsizadeh *, Mohammad Allah Tavakkoli
    Background and
    Purpose
    Morphine addiction and morphine withdrawal syndrome are of main problems in human societies. In the present study، effect of nicotine on the strength of physical and psychological dependency، produced by single and repeated doses of morphine، was investigated.
    Material And Method
    Male wistar rats were dependent to morphine with single and repeated dose protocols. In the single dose protocol، rats received only one dose of morphine and 24h later were given Naloxone. In the repeated dose protocol، rats received incremental doses of morphine for 7 days and 24h after the last dose (8th day) were given Naloxone. In the single dose protocol، rats were given one dose of nicotine 30 min before Naloxone. However in the repeated doses they received nicotine 15 min before morphine for 4 days from 4th day to 7th day. 5 min after Naloxone each rat′s behavior was captured for 30 min. then physical and psychological signs of withdrawal syndrome were recorded.
    Results
    Results showed that injection of repeated and even single dose of morphine can produce dependency. Nicotine consumption attenuated strength of withdrawal syndrome signs، specially increasing weight excrement and total withdrawal score in single dose protocol and weight excrement increasing، weight decreasing، place aversion، and total withdrawal score in repeated dose treatment.
    Conclusion
    Based on our data، even a single dose of morphine can produce dependency in rats. Conversely، Nicotine consumption attenuates strength of withdrawal syndrome signs.
    Keywords: Morphine, Nicotine, withdrawal syndrome}
  • مریم فتحی پور، غلامرضا ابراهیمی نژاد، صدرالله خسروی، محسن رضاییان، علی اصغر پورشانظری
    زمینه و هدف

    رمز سعادت انسان تا حد زیادی به چگونگی ارتباط با دیگران بستگی دارد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش تحلیل ارتباط محاوره ای] (Transactional Analysis) [TA اریک برن (Eric Bern) بر بهبود عملکرد والدین دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر رفسنجان در سال 1388بوده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی با استفاده از روش خوشه ایچند مرحله ای از بین دبیرستان های شهر رفسنجان تعداد 40 نفر از والدینی که از پرسش نامه [FAD1 (Family Assessment Device)] نمرات پایین کسب کرده بودند، انتخاب شدند و با روش تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش جای گرفتند. گروه آزمایش طی 10 جلسه (5/1 ساعت در هفته) به مدت 3 ماه تحت آموزش تحلیل ارتباط محاوره ای قرار گرفتند و مجددا پرسش نامه (FAD1) بر روی هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با استفاده از تی زوجی و تحلیل مانوا ((manova و تحلیل واریانس بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد، میانگین نمرات عملکرد پس‎آزمون گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معنی‎داری داشته است (به ترتیب 87/9 ± 7/134 و 72/10 ± 4/96) (0001/0 p<). و هم چنین پس از آزمون، تفاوت معنی داری بین مولفه های عملکرد والدین (نقش، حل مساله، ابراز عواطف) در دو گروه نشان داد (0001/0 p<). به‎گونه‎ای که نمرات گروه آزمایش به ترتیب از 1/42، 39 و 9/15 به 9/57، 9/57 و 9/22 افزایش یافته است. این نکته بیانگر این است که آموزش تحلیل ارتباط محاوره‎ای باعث بهبود عملکرد والدین شده است.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که آموزش تحلیل ارتباط محاوره ای Bern می تواند یک روش کاربردی برای برقراری ارتباط بالغانه و بهبود بخشیدن به ارتباطات ضعیف باشد.

    کلید واژگان: تحلیل ارتباط محاوره ای, عملکرد والدین, دانش آموزان پسر, رفسنجان}
    M. Fathipouri, G.R. Ebrahimi Nejad, S. Khosravi, M. Rezaeian, A.A. Pourshanazari
    Background And Objectives

    The happiness and felicity of every person to a large extent is related to his/her communication with others. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of transactional analysis training on the parent's function of high school boy students in Rafsanjan in 2009.

    Materials And Methods

    This experimental study was performed on 40 parents of high school boys who had acquired low scores from FAD1 questioner. The parents were randomly divided into two groups (control and an experimental group). The experimental group were trained under transactional training for 10 sessions, and hatf and 1/5 hours each session for one week. Then the FAD test was performed for both groups. Manova and Variance analysis were used to analyze the data.

    Results

    The results of the study indicated that the mean of the functional scores of post test in the experimental group compared to the control group was statistically significant (134.7 ± 9/87, 96/4 ± 10/72) (p<0001). Also after the post test there was a statically significant difference between the parents function (role, express of affection, and problem solving) in the two groups (p<0001). The functional scores of the experimental group increased from 42.1, 39 and 15.9 to 57.9, 57.9 and 22.9 respectively. This indicates that transactional analysis training has improved the parents functions.

    Conclusion

    Based on the results of this study, it can be concluded that transactional analysis training can be an effective method for an adult relationship and improve the weak relationships.

  • محمد الله توکلی، هدی رضایی، نجمه کامرانی، علی شمسی زاده، روح الله مولودی، فاطمه امین، فریبا خاتمی، محمد ابراهیم رضوانی، علی اصغر پورشانظری، علی روح بخش
    زمینه و هدف
    شواهد موجود نشان می دهند که اسید اسکوربیک اثرات آنتی اکسیدانی داشته و مبتلایان به سکته مغزی که سطح سرمی اسید اسکوربیک در آن ها بالا بوده است، عملکرد و پیامد رفتاری بهتری داشته اند. در این مطالعه اثر محافظت نورونی اسید اسکوربیک 3 ساعت پس از ایسکمی مغزی مدل آمبولیک بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، حیوانات به سه گروه حلال، اسید اسکوربیک و کنترل جراحی تقسیم شدند. سکته مغزی با تزریق لخته از قبل تشکیل شده به داخل شریان مغزی میانی راست ایجاد شد. 48 ساعت پس از سکته، مغز حیوانات برش داده شده و پس از رنگ آمیزی با تترازولیوم کلرید، حجم انفارکتوس با کمک یک نرم افزار پردازشگر تصویر اندازه گیری شد. هم چنین آزمون های رفتاری شامل اختلالات نورولوژیک و نارسایی حسی در ساعات 24 و 48 پس از القاء ایسکمی بررسی گردیدند.
    نتایج
    حجم انفارکتوس در گروه کنترل 6/2±41/29% و گروه اسید اسکوربیک 57/1±52/9% بود. در مقایسه با گروه کنترل، اسید اسکوربیک حجم انفارکتوس مغزی را به طور معنی داری کاهش داد (001/0 P). هم چنین، درمان تاخیری با اسید اسکوربیک اختلالات نورولوژیک (05/0> p) و نارسایی حسی (001/0> p) را در 48 ساعت پس از سکته مغزی بهبود بخشید.
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه حاضر نشان داد که اسید اسکوربیک ممکن است اثرات مفیدی در درمان و مراقبت سکته مغزی داشته باشد. مطالعات بیشتری برای بررسی اثرات محافظت نورونی اسید اسکوربیک پس از سکته مغزی لازم است.
    کلید واژگان: ایسکمی مغزی, اسید اسکوربیک, محافظت نورونی, مدل آمبولیک}
    M. Allahtavakoli *, H. Rezaee, N. Kamrany, A. Shamsizadeh, R. Moloudi, F. Amin, F. Khatami, M.E. Rezvani, A.A. Pourshanazari, A. Rohbakhsh
    Background And Objectives
    Evidences suggest that acid ascorbic (AA) has antioxidative effects and stroke patients with high levels of acide ascorbic (AA), show better behavioral outcomes. In this study, the neuroprotective effect of AA, was investigated 3 hours after embolic model of cerebral ischemia.
    Materials And Methods
    In this experimental study, rats were assigned to vehicle, AA and sham-operation. Stroke was induced by embolizing a preformed clot into the right MCA. For measuring infarct volume, 48 h later, the brain was removed, sectioned and stained with triphenyltetrazolum chloride and analyzed by a commercial image processing software program. Behavioral tests including neurological deficits and sensory impairment were also applied at 24 and 48 hours after the embolization.
    Results
    The infarct volume in control and AA groups was 29.41± 2.6% and 9.52±1.57%, respectively. Compared to the control group, AA significantly decreased infarct volume (p<0.001). AA late therapy also improved neurological deficits (p<0.05) and sensory impairments (p<0.001) at 48 h after the stroke.
    Conclusion
    Our data showed that AA may have beneficial effects on treatment and management of stroke. Further studies should be undertaken to clarify the neuroprotective effects of AA after stroke.
  • علی اصغر پورشا نظری، غلامحسین حسن شاهی، عذرا محققی، نرگس سلطانپور
    مقدمه و هدف
    مطالعات نشان می دهند که استروژن نقش حفاظتی قلبی عروقی مهمی را ایفا می کند. هسته(NTS) محل اصلی ختم پایانه های آوران گیرنده های فشار در ساقه مغز بوده و از نواحی است که در تنظیم عملکرد قلب وگردش خون سهم به سزایی دارد. برای شناسایی مکانیسم اثر استروژن در تحقیق جاری نقش استروژن از طریق سیستم اتونومیک در هسته دسته منزوی بررسی گردید.
    روش کار
    مطالعه ی حاضر از نوع مداخله ای– تجربی می باشد که برروی 32سر موش صحرایی صورت گرفت. موش های نر ابتدا تحت القای بیهوشی، کپسول گذاری شدند، و پس از طی شدن دو هفته ریکاوری، مجددا پس از القای بیهوشی و انتوباسیون تراشه، ورید و شریان فمورال به ترتیب جهت تزریق فنیل افرین و جهت ثبت فشار متوسط شریانی و ضربان قلب کانول گذاری گردیدند، سپس درهسته NTS داروهای آتروپین و پروپرانولول و سالین تزریق شدند(Micro injection). در این مطالعه تغییرات ضربان قلب (DHR) و تغییرات فشار متوسط شریانی (DMAP) قبل و بلافاصله پس از تزریق فنیل افرین ثبت گردید. جهت ارزیابی عملکرد بارورسپتورها از ایندکس BRS (DHR/DMAP) استفاده شد. برای مقایسه حساسیت بارورفلکس ها(BRS) از آزمونهای t-test و آنالیز واریانس استفاده گردید.
    نتایج
    استروژن در شرایط حاد افزایش فشار، سبب افزایش پاسخ برادیکاری و مهار افزایش فشار متوسط شریانی می شود. به طوری که پس از تزریق فنیل افرین، تغییرات ضربان قلب (DHR) در گروه دریافت کننده استروژن نسبت به گروه شاهد با تفاوت معنی دار آماری کاهش نشان داد (05/0P<). تغییرات فشار متوسط شریانی (DMAP) در این حالت، درگروه دریافت کننده استروژن نسبت به گروه شاهد با تفاوت معنی دار آماری کاهش نشان داد (01/0P<). BRS در گروه دریافت کننده استروژن با تفاوت معنی دار آماری (01/0P<) نسبت به گروه شاهد افزایش یافت. BRS هم در گروه شاهد و هم دریافت کننده استروژن پس از تزریق آتروپین نسبت به حالت تزریق پروپرونولول و سالین با تفاوت معنی دار آماری (01/0P<)کاهش نشان داد.
    نتیجه نهایی: باتوجه به نتایج این مطالعه استروژن سبب افزایش حساسیت رفلکس برادیکاردی و مهار افزایش فشار متوسط شریانی می شود و از آنجا که میکرواینجکشن آتروپین در مقایسه با پروپرانولول در NTS بطور قابل توجهی حساسیت بارورفلکس را کاهش می دهد، بنابراین احتمال می رود که سیستم پاراسمپاتیک در تنظیم کنترل قلبی عروقی NTS بیشتر از سیستم سمپاتیک درگیر بوده باشد.
    کلید واژگان: آتروپین, استروژن, بارورفلکس, پروپرانولول, هسته دسته منزوی}
    A.A. Pourshanazari, Gh. Hasanshahi, O. Mohagheghi, N. Soltanpour, G.P.
    Introduction &
    Objective
    Studies have shown that estrogen has important cardiovascular protective role. Nucleus tractus solitarii (NTS) is the termination point for all afferent of baroreceptor fibers that is important in regulation of heart function and circulation. For recognizing the estrogen mechanisms the role of estrogen through autonomic system in NTS have been evaluated. Hypertension state, estrogen increases baroreflex sensivity in NTS through autonomic system in rats.
    Materials and Methods
    Present study was an experimental-interventional study performed on 32 male rats. After introduction of anesthesia, ovariectomy and capsulation was happened. After two weeks their femoral artery and vein cannulated to recorded mean arterial blood pressure (MAP) and heart rate(HR), also for infusion of phenylephrin (as a vasoconstrictor).Then NTS by drugs (Propranolol, Atropin, Saline) have injected and? HR and? MAP recorded before & after injection of phenylephrin. For evaluating of baroreceptors sensivity, BRS index (Δ HR/ Δ MAP) was employed.
    Results
    HR and MAP in estrogen received groups, without phenylephrine "rest state", had no significant statistical differences in comparison with control group. Estrogen in acute hypertension state "after injection of phenylephrine" enhanced reflex bradycardia and inhibited rising of MAP.? HR in estrogen received group was less than control group (p<0.05).? MAP in estrogen received group was significantly less than control group, (p<0.01). BRS in estrogen received group was significantly more than control group, (p<0.01). BRS in estrogen received group and control group decrease significantly after the micro-injection of Atropin compared with the microinjection of Saline or Propranolol in female rats.
    Conclusion
    The results demonstrate that estrogen enhanced bradicardial baroreflex sensitivity and decreased mean of arterial pressure. Micro-injection of Atropin decreased significantly BRS compared with Propranolol. Probably parasampatetic system is more invole in control of cardiovascular regulation in NTS and the Muscarin receptor in cardiovascular regulation is more important than beta-adrenergic receptor. It is concluded that estrogen in acute hypertension state in NTS is more effective through parasympatetic system on BRS and this can be useful in HRT/ERT even in male animals.
    Keywords: Atropin, Baroreflex, Estrogen, Propranolol, Solitary Nucleus}
  • غلامحسین حسن شاهی راویز *، محمدرضا حاجی زاده، محمدرضا میرزایی، علی اصغر پورشانظری، محمد ابراهیم رضوانی، رضا وزیری، آلن دیکسون
    مقدمه

    کموکین ها مولکولهای پروتئینی کوچکی هستند که باعث بسیج سلولهای ایمنی به محلهای آسیب دیده جهت از بین بردن عوامل عفونی، سلولهای آلوده و ترمیم بافتها می شوند. از جمله کموکین های مهم IP-10/Mob-1 می باشد. سلولها در پاسخ به عوامل تحریکی مختلف اقدام به بیان این کموکین می کنند. برای انتقال پیام تحریکی به داخل سلول، سلولها از مسیرهای مختلفی استفاده می کنند. هدف از این مطالعه بررسی مسیرهای احتمالی انتقال پیام برای کنترل تولید کموکین IP-10/Mob-1 توسط سلولهای هپاتوسیت است.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع تجربی آزمایشگاهی است که بر روی سلولهای کبد موش صحرایی نر از نژاد Sprague – Dawley جداسازی (برای هر ازمایش از 8 نمونه استفاده شد) و در محیط کشت 1271Waymouth MD در زمانهای معین در حضور مهار کننده های استرسپورین، KN62، MG132 و SB203580در غلظتهای مختلف انکوبه، شدند سپس مایع رویی محیط کشت به وسیله سانتریفوژ از سلولها جدا شد. پروتئینهای موجود در این مایع توسط تکنیک SDS-PAGE از هم تفکیک شدند و سپس به غشای نیتروسلولزی منتقل شدند. بعد از انکوبه کردن غشای حاوی کمپلکس IP-10/Mob-1 با آنتی بادی ضد آن، این غشای با آنتی بادی ثانویه نشاندار با پراکسیداز تربچه انکوبه شد و پس از آن مقدار و محل پروتئین IP-10/Mob-1 با تکنیک کمولایسنس (ECL) اندازه گیری شد.

    نتایج

    بیان کموکین IP-10/M0b-1 در حضور مهارگرهای اختصاصی مختلف شامل استرسپورین M)5 و M 10)، KN62 M)10 و M 20)، MG132 و SB203580 در غلظتهای mM20 وmM 50 مهار شد(P

    کلید واژگان: کموکین, سلولهای هپاتوسیت, IP, 10, Mob, 1, استرسپورین, SB203580, MG 132TKN62}
    GH Hassanshahi-Raviz*, MR Hajizadeh, MR Mirzaee, AA Pourshanazari, MA Rezvani, R Vaziri, A Dickson
    Introduction

    Chemokines are low molecular weight proteins (8-17kDa) with the main role of immune cells recruitment to injured tissues. IP-10/Mob-1 is a CXC chemokine and different cell systems in response to external stimulation produce this chemokine. Various signaling pathways are used by cell and tissue systems to regulate production of proteins e.g. chemokines. Therefore we have investigated some of these pathways leading to production of IP-10/Mob-1 by primary cultured hepatocytes.

    Methods

    In the present study, hepatocyts were isolated from male Sprague Dawley rats and cultured on Waymouth medium in presence and absence of different inhibitors such as SB203580, MG132, KN62 and Staurosporine for indicated time points. Supernatant medium of culture was centrifuged and proteins were isolated by SDS-PAGE and transferred to nitrocellulose membranes, then membranes were incubated with IP-10/Mob-1 antibody overnight and followed by incubation with secondary antibody and then IP-10/Mob-1 was detected by ECL.

    Results

    We showed that the expression of IP-10/Mob-1 has been decreased in presence of Staurosporine (10 and 50μM), SB203580(50μM) MG132 (20μM) and KN62 (10 and 20μM) but did not change in absence or lower concentrations of these inhibitors.

    Conclusion

    Hence, these in vitro data may aid to a better understanding of the pathways in chronic liver injuries and identify clinical studies that may aid in treatment or prevention of these conditions. Furthermore, there may be further potential to prevent changes to hepatocyte phenotype and allow isolation of hepatocytes with a greater physiological phenotype. Therefore it could be concluded that all of these pathways are used by hepatocytes regarding expression of IP-10/Mob-1.

    Keywords: CXC chemokine, IP-10, Mob-1, Hepatocyte, SB203580, MG132, KN62, Staurosporine}
  • سید محمد جواد مرتضوی، محمدرضا رحمانی، امیر رهنما، جعفر احمدی کهنعلی، حمیدرضا رشیدی نژاد، محمد مهدی آقایی، علی اصغر پورشانظری، بدرالسادات به نژاد
    زمینه و هدف
    برخی از افراد تحصیل نکرده در بعضی از مناطق ایران از پودر توری های فانوس سوخته شده برای جلوگیری از خونریزی و عفونت زخم استفاده می کنند. به طور معمول این توری ها حاوی سطوح پایینی از ماده رادیواکتیو توریم هستند. اگرچه این توری ها در حالت عادی خطرات اندکی را ایجاد می کنند اما ورود توریم به داخل بدن می تواند خطرساز باشد. این مطالعه برای ارزیابی اثر پودر توری های فانوس بر روی ترمیم زخم انجام شد.
    مواد و روش ها
    20 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی به دو گروه 10 تایی تقسیم شدند. بعد از القای بی هوشی عمومی، در قسمت پشت گردن تمام حیوانات سطح مشخصی از تمام لایه های پوست معادل 314±4.13 mm2 برداشته شد. در گروه اصلی آزمون در روزهای اول تا سوم بعد از ایجاد زخم، پودر حاوی ماده رادیواکتیو روی زخم ریخته شد. اندازه گیری سطح زخم در طی روزهای 3، 5، 7، 10 و 15 صورت گرفت. گروه Vehicle در زمان های مشابه پودر توری فاقد ماده رادیواکتیو دریافت کردند.
    یافته ها
    اندازه گیری سطح زخم کاهش پیشرونده ای در هر دو گروه نشان داد. سطح زخم در گروهی که ماده رادیواکتیو توریم دریافت کرده بودند به طور معنی داری نسبت به گروه Vehicle، کاهش قابل ملاحظه ای نشان داد، به طوری که هفت، ده و پانزده روز بعد از ایجاد زخم، میانگین سطح زخم در گروه آزمون به ترتیب معادل 92.90±15.97 mm2، 150.20±15.87 mm2 و 1.40±1.29 mm2 بود در حالی که متوسط سطح زخم در گروه Vehicle به ترتیب 186.37±12.68 mm2، 134.12±14.19 mm2 و 8.56±5.76 mm2 بود. تفاوت مشاهده شده در سطح زخم بین گروه های آزمون و شاهد در روزهای 7، 10 و 15 از نظر آماری معنی داری بود (p<0.01)
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که استفاده از پودر توری های فانوس سوخته شده دارای سطوح پایین ماده رادیواکتیو توریم به تسریع ترمیم زخم کمک می کند. با این وجود از آن جا که توریم به عنوان یک عامل سرطان زا شناخته شده است، انجام تحقیقات بیشتر برای استفاده از آن به عنوان یک عامل موثر بر التیام زخم ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: توری های رادیواکتیو فانوس, ترمیم زخم, توریوم, فعالیت پرتوزایی}
    Smj. Mortazavi, Mr. Rahmani, A. Rahnama, J. Ahmadi Kahnali, Hr. Rashidinejad, Mm. Aghaiee, Aa. Pourshanazari, B. Behnejad
    Background And Objective
    Poor educated people in some parts of Iran use burned mantles as a wound healing powder to prevent the bleeding and infections caused by injuries. Some lantern mantles contain low levels of radioactive thorium for maximizing the light output, while non-radioactive mantles contain yttrium. Although radioactive lantern mantles may cause a minimal radiation health hazard, it is generally believed that it would be dangerous when inhaled or ingested. This study was conducted to evaluate the effect of burned radioactive lantern mantles on wound healing.
    Materials And Methods
    Twenty rats were divided randomly into two groups of 10 animals each. After inducing general anesthesia, full thickness excision wound (314±31.4 mm2) was made on the dorsal neck in all animals. The 1st group received topical burned radioactive lantern mantle powder at 1st-3rd day after wound excision. The presence of radioactivity in the mantle was detected using a Monitor-4 survey meter. The 2nd group received non-radioactive lantern mantle powder at the same days. Accurate blind surface measurement of the wounds was performed by transparency tracing to assess the wound healing at 1st, 3rd, 7th, 10th and 15th days after excision.
    Results
    A progressive reduction in the wound area of both groups was observed. However, for thorium treated group, the rate of recovery was significantly enhanced compared to that of the control group. Although this value in the thorium group was not significantly different from that of the control group at the 3rd and 5th days after wounding, a statistically significant difference was observed between these two groups at the day7, day10 and day 15. The mean wound surface in thorium and control groups were 150.20±15.87 and 186.37±12.68 mm2 at day7 (p<0.001), 92.90±15.97 and 134.12±14.19 mm2 at day 10 (p<0.001), 1.40±0.41 and 8.56±2.04 mm2 at day15 after wounding, respectively (p<0.01).
    Conclusions
    These findings suggest that low-level radioactive burned mantle accelerates wound healing in rats. However, as thorium oxide is a known human carcinogen, more research is needed to clarify if low levels of radioactive burned mantle can be utilized for enhancing wound healing.
    Keywords: Lantern Mantle, Wound Healing, Thorium, Radioactivity}
  • مهدی شریعتی، حمیدرضا جعفری نوه، علی اصغر پورشانظری، مهران بهادران، مهدی موسوی
    زمینه و هدف
    هورمون های استروییدی و تخمدانی اثرات کوتاه مدت و یا طولانی مدت بر روی مغز دارند. پروژسترون می تواند تغییرات ساختمانی و عملی بر روی نورون های هیپوکمپ داشته باشد و چون در صرع حدس زده می شود میزان نورون ها بعلت مرگ سلولی کم می شود لذا در این مطالعه اثر پروژسترون بر روی تعداد نورون های هرمی ناحیه CA3 هیپوکمپ بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی نر به 5 گروه تقسیم شدند یک گروه به عنوان گروه سالم و بقیه به طور تصادفی به چهار گروه زیر تقسیم شدند: در گروه اول، گروه شاهد که با 50 میلی گرم بر کیلوگرم پنتیلن تترازول (PTZ) به صورت داخل صفاقی صرع مدل کیند لینگ در آنها ایجاد گردید. گروه دوم گروه حلال که نیم ساعت قبل از تزریق PTZ، 50 میلی گرم بر کیلوگرم حلال پروژسترون (روغن کنجد) به صورت ip دریافت کرد. گروه سوم و چهارم گروه پروژسترون که به ترتیب 25 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم پروژسترون به صورت داخل صفاقی نیم ساعت قبل از تزریق PTZ دریافت نمودند. تزریق PTZ هر 48 ساعت یک بار تکرار و بعد از هر بار تزریق حیوان ها به مدت 20 دقیقه و طی دوازده جلسه، میزان مرگ و میر، مراحل پیشرفت صرع و مدت زمان ماندن در فاز 5 مورد بررسی قرار گرفت. هر زمان حیوان سه بار متوالی در فاز 5 قرار می گرفت حیوان صرع و مدت تلقی شده و جهت مطالعه بافت شناسی حیوان با اتر بی هوش و سپس مغز حیوان با روش پرفیوژن و با فرمالین 10% ثابت و پس از پاساژ و بلوک گیری، برش های سریال 10 میکرونی تهیه و با روش های H&E و کریزال ویولت رنگ آمیزی و سپس با لنزهای مورفومتریک نورون های هرمی سالم ناحیه CA3 هیپوکمپ در واحد میلی متر مربع شمارش گردید.
    یافته ها
    نتایج این پژوهش نشان داد که تزریق پروژسترون با دوزهای 25 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم میانگین مدت زمان فاز 5 را از 175.2 ثانیه در گروه شاهد به ترتیب به 123.1 و 113.1 ثانیه در گروه های پروژسترون کاهش داد که بین گروه هایی پروژسترون و شاهد اختلاف معنی داری به ترتیب با P<0.05 و P<0.01 مشاهده شد. علاوه بر این کاربرد PTZ جهت ایجاد صرع مدل کیندلینگ موجب کاهش نورون ها از 178.3±8 در گروه سالم به 123.2±14/2 در گروه شاهد شد (P<0.05). میانگین تعداد نورون ها در گروه پروژسترون با دوز 25 و 50 میلی گرم به ترتیب 137.3±10.5 و 145±8.5 بود که در مقایسه با گروه شاهد گروه پروژسترون با دوز 50 میلی گرم اختلاف معنی داری را نشان داد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که در گروه هایی که پروژسترون دریافت کرده اند مرگ نورونی ناشی از PTZ به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد کاهش می یابد و به نظر می رسد که بین مرگ و میر نورونی و طول مدت فاز 5 در گروه دریافت کننده پروژسترون ارتباط وجود دارد.
    کلید واژگان: پروژسترون, نورون های CA3 هیپوکمپ, کیندلینگ شیمیایی, مورفومتری}
    M. Shariati, Hr. Jafarinaveh, Aa. Pourshanazari, M. Bahadoran, M. Moosavi
    Background And Objective
    Ovarian and steroid hormones have long and short-term effects on brain. Progesterone has functional and structural effect on Hippocampus neurons. In epilepsy probably the number of brain neurons can reduce due to cell mortality. Therefore, in this study effect of progesterone were evaluated on the number of CA3 Hippocampus neurons.
    Material And Methods
    In this experimental study, 45 Male wistar rats were divided into 5 groups. 5 rats selected as an intact group. Group1 (control) were received, 50-mg/kg- pentylenetetrazd (PTZ) i.p. for kindling. Group 2 received PTZ sesom oil (i.p) (vehicle), 30 min before, groups 3 and 4 received 25 and 50 mg/kg progesterone (i.p) 30 min before receiving PTZ. PTZ injected every 48 h and the rate of mortality, seizure stage and duration of V phase were calculated during in min after PTZ injection. If animal reach to phase 5, for three times they were considered as kindled rats and anesthetized by ether for histological study. Their brain were perfuse for fixation by formaldehyde (10%). and after passage and blocking, 10 micron slices prepared and stained with H & E and Cresyl violet methods. Then CA3 neurons were counted with morphometric lens per mm2.
    Results
    The results were shown that injection of 25 and 50mg/kg progesterone reduced duration of phase V from 175.2 S in sham to 123.1 S and 113.1 S respectively, (p<0.05 and p<0.01). PTZ reduced the number of CA3 neurons form 178.3±8 in intact animals to 123.2±14.2 in control (p<0.05). The mean number of neurons in 25 and 50 mg/kg progesterone were 137.3±10.5 and 145±8.5 respectively. The number of CA3 neuron in 50mg/kg progesterone group had significant difference compared to control group (p<0.05).
    Conclusion
    The results of this study showed that, neuron mortality due to PTZ, reduced in progesterone receiving group compared to control. It seem that there is correlation between neuron mortality and phase 5 duration in progesterone receiving group.
    Keywords: Progesterone, CA3 Hippocampus Neurons, Chemical Kindling, Morphometric}
  • اثر نیفدیپین و وراپامیل بر تغییرات بافت کلیه در موش صحرایی دیابتی
    مهدی شریعتی، محمد خاکساری، امیر رهنما، حمیدرضا جعفری نوه، علی اصغر پور شانظری
    هدف
    بررسی آثار وراپامیل و نیفدیپین روی کلیه دیابتی
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی روی 6 گروه هشت تایی موش صحرایی نر بالغ انجام شد. یک گروه سالم و یک گروه دیابتی یا کنترل. دو گروه دیابت تحت درمان با وراپامیل و یا نیفدیپین و دو گروه سالم تحت درمان با وراپامیل و یا نیفدیپین دیابت با تزریق 50 mg/kg استرپتوزوتوسین (STZ) ایجاد شد. وراپامیل 40 mg/kg/dI و نیفدیپین 10mg/kg/dI به صورت خوراکی و روزانه داده شد. مصرف وراپامیل و نیفدیپین یک ماه بعد از القای دیابت در حیوانها شروع و تا دو ماه دیگر ادامه داشت. بعد از زمان مذکور حیوانها بیهوش و بعد از بازکردن شکم، کلیه سمت چپ بیرون آورده شد. ابتدا کلیه ها وزن شده و قسمتی از آن برای بررسی هیدروکسی پرولین جدا شد و بقیه آن برای مطالعات بافت شناسی با فرمالین 10 درصد ثابت شدند. بعد از بلوک گیری و تهیه مقاطع طولی 5 میکرونی با تکنیکهای H&E، PAS و تری کروم ماسون رنگ آمیزی و سپس مورد مطالعه بافت شناسی قرار گرفتند. قطر گلومرول، لوله خمیده نزدیک، لوله خمیده دور و لوله جمع کننده در گروه های مختلف اندازه گیری شد.
    یافته ها
    بررسی میانگین وزن کلیه در گروه های مختلف، سالم، دیابت و گروه های تحت درمان با وراپامیل و نیفدیپین اختلاف معنی داری را نشان نداد. مصرف وراپامیل با دوز 40 mg/kg/dI و نیفدیپین با دوز 10 mg/kg/dI می تواند در حیوانهای دیابتی میزان هیدروکسی پرولین را به طور معنی داری در مقایسه با گروه های کنترل کاهش دهند (p<0.001). میانگین قطر گلومرول، لوله های خمیده نزدیک، لوله های خمیده دور، لوله های جمع کننده در بین دو گروه سالم و دیابتی معنی دار نبود اما مصرف وراپامیل ونیفدیپین موجب افزایش قطر لوله های خمیده دور و لوله های جمع کننده در گروه های سالم شد (p<0.05). اما در گروه های دیابتی فقط موجب افزایش قطر لوله های خمیده دور شد (p<0.05). یافته های پاتولوژی نسبی غشای پایه، پرخونی عروق و افزایش رشته های کلاژن را در گروهای دیابتی نشان داد.
    نتیجه گیری
    چنین استنباط می شود که وراپامیل و نیفدیپین در مدت مورد مطالعه توانسته اند بافت فیبروز بینابینی را در کلیه حیوانهای دیابتی کاهش دهد. اما ایجاد آتروفی و تغییرات کلی دیگر در کلیه نیاز به زمان بیشتر دیابت دارد.
    کلید واژگان: دیابت قندی, کلیه, وراپامیل, نیفدیپین}
  • علی اصغر پورشانظری، مهدی شریعتی، عبدالرحمن صریحی
    مطالعات قبلی نشان داده اند که سیستم اوپیوییدهای درونی، حساسیت بارورفلکسها را در افراد وابسته به مورفین کاهش میدهند.هسته دسته منزوی (NTS) محل اصلی ختم نورونهای آوران بارورسپتورها می باشد. این مطالعه به منظور بررسی نقش هسته دسته منزوی بروی کنترل بارور فلکس در سیستم نوروکاردیوواسکولار رتهای معتاد به مورفین انجام گرفته است.
    برای ایجاد وابستگی، مورفین سولفات در یک جدول ده روزه به صورت درون صفاقی (i.p) به حیوانات تزریق شد. سپس حیوانات با استفاده از یورتان 150 mg i.v) به ازای هر صد گرم از وزن بدن(بیهوش شدند وبا استفاده از کانولpE50 حاوی سالین وهپارین (200U/Ml) شریان وورید فمور سمت چپ کانول گذاری شد وبا استفاده از دستگاه استریوتاکسی به مشخصات NTS الکترودهای تحریکی بر اساس اطلس پاکسینوس به داخل هسته وارد گردید.وسپس تحریکات الکتریکی به داخل هسته اعمال شد. برای بررسی حساسیت بارورفلکسها از فنیل افرین (phe) به عنوان داروی vasoconstrictor استفاده شد تا افزایش ناگهانی فشار خون ایجاد شود سپس تغییرات ضربان قلب حاصله (ΔHR) در برابر تغییرات فشار متوسط شریانی اعمال شده (ΔMAP) به عنوان شاخصی از حساسیت بارورفلکس ها (BRS:Baroreflex sensitivity) سنجیده شد.
    بررسی نتایج حاصله نشان می دهد که حساسیت بارورفلکسها در گروه دریافت کننده مورفین نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است. (p<0.05) اعمال تحریکات الکتریکی به داخل هسته اثری بر روی فشار متوسط شریانی (MAP) و ضربان قلب (HR) در موشهای سالم و معتاد به مورفین نداشته است در حالی که بعد از دریافت تحریک الکتریکی در هسته، NTS، BRS نسبت به قبل افزایش یافته است. (P<0.05). می توان چنین نتیجه گیری کرد که احتمالا تحریکات الکتریکی در ناحیه NTS توانسته است منجر به تعدیل یا تقویت سیستم نوروترانسمیتری این ناحیه مثل سیستم گاباارژیک شوند که این امر به نوبه خود توانسته حساسیت بارورفلکس ها را افزایش دهد و در نتیجه این موشها قادر شده اند به نحو کارآمدی شوک حاصله از افزایش فشارخون در اثر تزریق PE را به خوبی کنترل کرده و تحمل بیشتری در برابر تغییرات فشار خون داشته باشند.
    کلید واژگان: حساسیت بارورفلکس, مورفین, موش, هسته دسته منزوی}
  • علی اصغر پورشانظری، حمیدرضا رشیدی نژاد، علی رفعتی، مهشب میرزا
    سابقه و هدف
    شیوع بیماری های قلب و عروق در دوران یائسگی در زنان بیشتر از دوران قبل از آن می باشد. یکی از دلایل این پدیده ناشی از اثرات محافظتی هورمون های جنسی زنانه را بر سیستم قلب و عروق می باشد. در این مطالعه بر آن شدیم تا نقش هورمون های جنسی زنانه را بر حساسیت بارورفلکس ها در شرایط حاد افزایش فشار خون در موش صحرایی بررسی کنیم.
    مواد وروش ها
    این مطالعه از نوع مداخله ای - تجربی می باشد که بر روی 48 سر موش صحرایی ماده و نر صورت گرفت. حیوانهای نر وماده به طور جداگانه به سه گروه دریافت کننده استروژن، پروژسترون و حلال تقسیم شدند، به طوری که در هر گروه 8 سر حیوان مورد آزمون قرار گرفتند. موشهای ماده ابتدا پس از بی هوشی، اوراکتومی شدند و سپس تمامی حیوان ها کپسول گذاری (حاوی هورمون های جنسی یا حلال) شدند و سپس دو هفته بعد تحت بی هوشی مجدد، کانون گذاری تراشه و ورید و شریان فمورال بر آنها صورت گرفت. برای ایجاد شرایط حاد فشار خون از فنیل افرین به عنوان یک داروی منقبض کننده عروقی استفاده شد. تغییرات ضربان قلب (∆HR) و فشار متوسط شریانی (∆MAP) قبل، حین و بعد از تزریق فنیل افرین ثبت گردید. جهت ارزیابی عملکرد گیرنده های فشار از ایندکس (∆HR.∆MAP) BRS استفاده شد. تغییرات با استفاده از ترانسدیوسر فشار و دستگاه ثبات، جمع آوری و به وسیله رایانه پردازش گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میانگین HR و MAP در گروه دریافت کننده استروژن و پروژسترون قبل از تزریق فنیل افرین (حالت استراحت) هیچ تفاوت معنی دار آماری با گروه حلال ندارد. از طرفی استروژن در حیوانهای نر سبب تقویت حساسیت بارورفلکس هاBRS در گروه دریافت کننده استروژن (0.6±0.03) نسبت به گروه حلال (0.48±0.05) گردید(P<0.05). استروژن همچنین درحیوانهای ماده سبب تقویت حساسیت بارورفلکس ها (BRS) در گروه دریافت کننده استروژن (0.76±0.03) نسبت به گروه حلال (0.45±0.05) گردید (P<0.05).
    نتیجه گیری
    از آنجایی که میانگین فشار متوسط شریانی و ضربان قلب در گروه دریافت کننده استروژن کمتر از گروه حلال بود، می توان نتیجه گرفت که استروژن احتمالا از طریق تقویت حساسیت بارورفلکس ها از شدت تغییرات حاد فشار خون کاسته است.
    کلید واژگان: استروژن, پروژسترون, حساسیت بارورفلکس ها, افزایش حاد فشار خون}
    Aa. Pourshanazari, Hr. Rashidinejhad, A. Rafati, M. Mirza
    Background
    Epidemiological studies suggested that incidence of cardiovascular diseases in menopause women is more than their nonmenopausal period. The cardioprotective role of estrogen may be responsible for some of these effects. In the present study we evaluated the role of female sex hormones on baroreflex sensitivity in acute hypertension state of rat.
    Materials And Methods
    This was an experimental-interventional study that performed on 48 male and female rats. The male and female animals were separately divided into three groups included vehicle, estrogen and progesterone receiving groups (8 animals in each groups). Anesthetized female animals were ovariectomised, and then all animals were encapsulated with capsules containing sex hormones or solvent. 2 weeks after that, each femoral artery and vein cannulated under anesthetization to record mean arterial blood pressure (MAP), heart rate (HR) and also infusion of phenylephrin. ∆HR and ∆MAP were recorded before and after injection of phenylephrin, to evaluate the baroreceptors function, baroreflex sensitivity [BRS (∆HR/∆MAP)] index was used. The data obtained from power lab instrument and processed by computer.
    Results
    HR and MAP in estrogen and progestrone received groups, before phenylephrin injection (rest state), have no statistical differences with control group. BRS in the male estrogen-receiving group (0.6±0.03) was higher (p<0.05) compared to sham (0.48±0.05), also estrogen increased BRS (p<0.05) in female estrogen receiving group (0.76±0.03) compared to sham (0.45±0.05).
    Conclusion
    Mean artrial pressure and heart rate in both estrogen receiving groups were reduced compared to vehicle group. Therefore it can be concluded that estrogen increased baroreflex sensitivity to prevent variation in acute blood pressure.
    Keywords: Estrogen, Progesterone, Baroreflex sensitivity, Acute hypertension}
  • محمدرضا رحمانی، محمد خاکساری، مهدی محمودی، علی اصغر پورشانظری
    سابقه وهدف
    آرتریت روماتویید یک بیماری التهابی مزمن مربوط به بافت همبند است که یک درصد جمعیت انسانی را مبتلا کرده است. از آن جایی که در مطالعات قبلی نقش آنتاگونیست های کانال کلسیم در کاهش التهاب حاد نشان داده شده است، هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات وراپامیل و نیفدیپین بر روی آرتریت تجربی ناشی از اجوانت کامل فروند (CFA) در زانوی موش صحرایی است.
    مواد وروش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 8 گروه موش صحرایی نر بالغ انجام شد. گروه های 1 و 2 گروه های CFA و کنترل بودند که به ترتیب در زانوی راست آنها 0.2 ml محلول CFA و سالین تزریق شد. گروه های 3 و 4 به ترتیب دوزهای 100 و 800 میکروگرم بر کیلوگرم نیفدیپین و حیوانهای گروه های 5و 6 نیز به ترتیب همین دوزهای وراپامیل را از روز هفتم بعد از تزریق CFA تا پایان مطالعه به صورت خوراکی دریافت کردند. گروه 7 (گروه حلال) مشابه با گروه های 5 و 6 دی متیل سولفوکساید (DMSO) را به روش فوق مصرف کردند و حیوانهای گروه 8، ایبوپروفن را به میزان 15 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت خوراکی دریافت کردند. تغیرات ناشی از التهاب مزمن از طریق اندازه گیری قطر زانو، محتوای رنگ آبی ایوانز (E.B) و تغییرات هیستوپاتولوژیک بافت سینوویال زانو برای مدت 28 روز بعد از تزریق CFA تعیین شد.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که در روز هفتم بعد از تزریق CFA، قطر زانو (13.1±0.2mm) درمقایسه با روز صفر (9.99±0.08 mm) به طور معنی داری افزایش پیدا کرده که این افزایش قطر تا پایان روز 28 نیز دارای اختلاف معنی دار با روز صفر بود (P<0.001). همچنین DMSO نتوانست این افزایش قطر ناشی از تزریق CFA را مهار کند، درحالی که دوز زیاد نیفدیپین در روزهای 14، 21 و 28 و دوز اندک آن فقط در روز 28 به طور معنی داری افزایش قطر را کاهش داده است (p<0.01). دوز اندک وراپامیل در روزهای 14 و 28 و دوز زیاد آن فقط در روز 28 اثر مهاری مشابهی اعمال نموده است. ایبوپروفن در همه روزهای مطالعه افزایش قطر را مهار نموده است (P<0.01). محتوای E.B قبل از تزریق CFA به میزان 2.97±0.14 μg.100mg tissue بود، که بعد از تزریق به طور معنی داری افزایش یافت به طوری که در روزهفتم به میزان 12.37±0.7 میکروگرم به ازای 100 میلی گرم بافت رسید (P<0.001). در همه روزهای مطالعه (21،14 و 28) هم دوزهای اندک وهم دوزهای زیاد مسددهای کانال کلسیم به طور معنی داری محتوای E.B را کاهش دادند (p<0.001) و اثرات مهاری آنها بر روی E.B خصوصا در روز 28 قابل مقایسه با اثر ایبوپروفن بود. همچنین دوزهای اندک و زیاد نیفدیپین ارتشاح سلولهای التهابی را در روزهای 21 و 28 کاسته در حالی که فقط دوز اندک ورا پامیل این ویژگی را از خود نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر معرف این هستند که نیفدیپین ووراپامیل در مهار آرتریتیس تجربی زانو ناشی از تزریق CFA، از طریق کاهش قطر و کاهش محتوای E.B(نشت آلبومین) موثر می باشند.
    کلید واژگان: التهاب مزمن, وراپامیل, نیفدیپین, اجوانت کامل فروند, آرتریت تجربی}
    Mr. Rahmani, M. Khaksahri, M. Mahmoodi, Aa. Pourshanazari
    Background
    Rheumatoid arthritis is a chronic inflammatory disorder of connective tissue that has affected 1% of human population. The role of calcium antagonists in acute inflammation has shown by previous studies. Therefore the aim of the present study was to investigate the effect of verapamil and nifedipine (two calcium antagonists) on experimental arthritis induced by complete Ferund’s adjuvant (CFA) in rat knee.
    Materials And Methods
    This experimental study was carried out in 8 groups of adult male rats. In group 1 and 2 (CFA and control group), 0.2 ml of CFA or saline solution were injected respectively. Groups 3and 4 received 100 and 800µg/kg nifedipine and groups 5 and 6 received the same doses of verapamil orally 7 days after injection of CFA till the end of study. Group 7 (solvent group) received dimethyl sulfoxide (DMSO) as same as groups 5 and 6 and group 8 received 15mg/kg ibuprofen daily from day 7th orally with gastro-intestinal tube. The changes caused by chronic inflammation were evaluated by measurement the knee diameter and Evans blue (E.B) content through 28 through days of CFA injection.
    Results
    The finding of this study showed that on day 7th after CFA injection the knee diameter (13.1±0.2mm) increased significantly compared to the day zero (9.99±0.08 mm). The increasing of diameter was significant till the end of study (day 28) (p<0.001). DMSO failed to reduce the increased diameter induced by CFA but the high dose of nifedipine on day 14, 21 and 28 and its low dose only on day 28 reduced the increased diameter significantly (p<0.01). The low dose of verapamil on days 14 and 28 and its high dose only on day 28 have had an inhibitory effect. Ibuprofen inhibited the increased diameter during all 28 days of study significantly (p<0.01). The E.B content before the injection of CFA was 2.97±0.14 µg/100mg tissue that increased significantly after injection of CFA. Whereas 7 days after CFA injection, E.B content was 12.37±0.7µg/100mg tissue (p<0.001). Either low or high dose of calcium channel blockers had significant inhibitory effect on E.B content on days 14, 21 and 28 p<0.001. The inhibitory effect of calcium channel blockers on E.B content was comparable to ibuprofen effect on the day 28.
    Conclusion
    The findings of this study showed that nifedipine and verapamil can inhibit the experimental arthritis induced by CFA injection into the rat knee, by reducing the knee diameter and decrease the E.B content (albumin leakage).
    Keywords: Varicose veins, Surgery, Saphenofemoral junction, External pudendal artery}
  • علی رفعتی، محمدحسین دشتی، علی اصغر پورشانظری
    از آنجاکه نیتریک اکساید یکی از نروترانسمیترهایی است که در برداشت (Reuptake) دوپامین در استریاتوم نقش دارد و از طرف دیگر دوپامین یکی از مهمترین نروترانسمیترهایی است که دخیل در سیستم پاداش مغز میباشد و نقش اساسی در وابستگی، تمایل و تحمل نسبت به مورفین دارد بنابر این در این مطالعه نقش ماده L- NAME (N omega- nitro- L- arginin methyl ester) بعنوان یک مهار کننده آنزیم نیتریک اکسید سنتاز بر جلوگیری از اعتیاد به مورفین و همچنین کاهش هیپرآلجزی در اثر مصرف مورفین (morphine induced hyperalgesia) در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر مورد مطالعه قرار گرفت.
    در این مطالعه تغییرات رفتاری همچون خود تجویزی مورفین بعنوان معیاری برای تمایل، وابستگی با مشاهده علایم سندرم قطع (به عنوان مثال پرش و (Wet dog shaking و پاسخ به محرک دردزا را با تابش نور متمرکز به وسیله دستگاه Tail Flick در گروه های شاهد 7 موش (دریافت آب معمولی)، کنترل 7 موش (دریافت محلول مورفین سولفات با دوزهای افزایشی از 1/0 میلی گرم در میلی لیتر تا 4/0) و مورد 7 موش (تزریق داخل صفاقی L- NAME به میزان 45mg/kg روزانه نیم ساعت قبل از دریافت محلول مورفین سولفات) مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج این مطالعه بیانگر این می باشد که تزریق قبلی L-NAME در گروه مورد باعث کاهش معنی دار میزان تمایل، وابستگی و همچنین برگشت معنی دار هیپرآلرژی مشاهده شده در گروه کنترل در اثر مصرف مزمن مورفین شده است. نتیجه کلی اینکه تجویز L-NAME میتواند بصورت بالقوه بعنوان عاملی برای جلوگیری از اعتیاد به مورفین در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: نیتریک اکساید سنتاز, مورفین, موش, وابستگی به مواد}
  • فعالیت نرونی هسته اکومبنس متعاقب تحریک الکتریکی هسته خلفی سجافی در خلال خود مصرفی هروئین در رات
    علی اصغر پور شانظری، علی رفعتی، حجت الله علایی
    مقدمه
    هسته اکومبنس بطنی Nucleus Accumbens Sepit) NAS)و هسته خلفی سجافی Mucleus Raphe Dorsalis NRD از جمله مهمترین هسته های درگیر در اعتیاد می باشند. ثبت خارج سلولی از سلولهای هسته اکومبنس بطنی متعاقب تحریک الکتریکی هسته خلفی در خلال خود مصرفی هروئین در موشهای بیهوش شده با هالوتان به عمل آمد.
    روش بررسی
    در این تحقیق تجربی، تحریکات الکتریکی در بخشهای قدامی - خلفی هسته سجافی اعمال شد. خود مصرفی هروئین در هر روز برای 2 ساعت انجام گرفت و در هر مرحله تعداد خود تزریقی و تعداد فشار دادن اهرم اندازه گیری شد...
    کلید واژگان: تحریکات الکتریکی, هسته سجافی خلفی, هسته اکومبنس, هروئین}
  • اثر تحریک الکتریکی هسته خلفی سجافی بر القای خود مصرفی مورفین در رات
    علی اصغر پورشانظری، حجت الله علایی، هدایت صحرایی، علی رفعتی
    مطالعات قبلی نشان داده اند که اعتیاد بوسیله اختلال در سیستم نرو ترانسمیتری سیستم عصبی مرکزی حاصل می شود. سرو تونین یکی از مهمترین نروترانسمیتر های درگیر در اعتیاد و هسته خلفی سجافی (NRD) نیز مهمترین جایگاه سنتز و رهایش این ماده میانجی می باشد. تحریک الکتریکی این هسته (NRD) می تواند منجر به رهایش سروتونین و نیز برخی از او پیوییدهای درون زا شود. در این تحقیق تحریکات الکتریکی(20Hz, 15μA,وPULSE WIDTH 0.5ms,و30min) در بخشهای قدامی هسته سجافی اعمال شد. در هر روز برای دو ساعت خود مصرفی مورفین انجام گرفت و در هر مرحله تعداد خود تزریقی و تعداد فشار دادن اهرم اندازه گیری شد. در پایان روز دهم علایم سندروم قطع مصرف مورفین از قبیل پرش، تکاندن بدن، راست شدن روی پاها و اسهال بوسیله ی تست نالوکسان بررسی شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که اعمال تحریکاتی الکتریکی در NRD منجر به کاهش خود مصرفی مورفین و تاخیر در در وابستگی به مورفین در خلال یک دوره ده روزه شد. هم چنین اعمال تحریکات الکتریکی در NRD منجر به کاهش معنی داری در علائم سندروم قطع مصرف مورفین گردید. از آنجا که مصرف مزمن مورفین با تنظیم کاهشی باعث تضعیف سیستم نروترانسمیتری از قبیل سروتونین و دو پامین می شود، چنین تصور می شود که تحریکات الکتریکی در NRD باعث تقویت سیستم نروترانسمیتری سروتونین و او پیوییدهای درون زا می شود که این تحریکات در نهایت منجر به کاهش تمایل نسبت به مورفین می شود
    کلید واژگان: تحریکات الکتریکی, هسته سجافی خلفی, خود مصرفی مورفین}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال