علی اصفهانی
-
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هفتاد و نهم شماره 10 (پیاپی 250، دی 1400)، صص 743 -753زمینه و هدف
در بین انواع سرطان ها، سرطان پانکراس یکی از وخیم ترین پیش آگهی ها را دارد. مصرف اتانول به دلیل نقش آن در بسیاری از مسیرهای سیگنالی و متابولیکی سرطان زا و نیز یکی از دلایل اصلی ایجاد پانکراتیت مزمن که به نوبه خود زمینه ساز ایجاد سرطان پانکراس محسوب می شود می تواند از عوامل خطر ابتلا به این بدخیمی باشد، با این حال شواهد در این زمینه متناقض است. این مطالعه با هدف بررسی جامع مطالعات موجود در زمینه ارتباط بین مصرف مشروبات الکلی و خطر سرطان پانکراس مبتنی بر مرور نظام مند مطالعات هم گروهی انجام شد.
روش بررسیپایگاه های الکترونیکی شامل PubMed،Scopus ، Web of science و Google scholar با استفاده از کلمات کلیدی “Pancreatic cancer” و“Alcohol” و کلمات مشابه جستجو شد تا مقالات هم گروهی که از سال 1990 تا آوریل 2021 در زمینهی الکل و سرطان پانکراس منتشر شده بودند، گردآوری شود.
یافته هادر مجموع 858 مقاله شناسایی شد که از بین آنها 22 مقاله معیارهای ورود به این مرور نظام مند را داشتند. نتایج مطالعات به صورت کیفی گزارش شد. بررسی جامع مطالعات نشان داد که مصرف مقادیر کم تا متوسط الکل ارتباط مستقیم غیرمعنا دار با سرطان پانکراس داشت، در حالی که مصرف مقادیر زیاد مشروبات الکلی، به ویژه از نوع لیکور ارتباط مستقیم و چشمگیری با خطر سرطان پانکراس یا مرگ ناشی از آن نشان داد.
نتیجه گیریمصرف مقادیر بالای الکل در مدت طولانی می تواند خطر سرطان پانکراس را افزایش دهد. مطالعات تحلیلی با مدت پیگیری طولانی تر و کنترل متغیرهای مخدوشگر جهت دستیابی به نتایج با ثبات و عاری از خطا مورد نیاز است.
کلید واژگان: الکل, مشروبات الکلی, سرطان پانکراس, مرور نظام مندAssociation between alcohol consumption and pancreatic cancer: a systematic review of cohort studiesBackgroundAmong all types of cancers, pancreatic cancer has poor prognosis with 5-year survival below 10%. In theory, alcohol intake may be a modifiable risk factor for pancreatic cancer due to its role in multiple carcinogenic and metabolic signaling pathways. In addition, alcohol consumption may lead to chronic pancreatitis which is underlying cause of pancreatic cancer. However, little is known about whether this factor is associated with pancreatic cancer. This study aimed to systematically review the cohort studies investigating the possible link between alcohol consumption and the morbidity or mortality of pancreatic cancer.
MethodsThis study was carried out based on the Preferred Reporting Items for Systematic Reviews and Meta-Analyses (PRISMA). All of cohort studies that assessed the association between alcohol intake and the risk of pancreatic cancer or death were included in this systematic review without a language restriction. Electronic databases including PubMed, Web of science, Scopus, and Google scholar were searched using the keywords "pancreatic cancer" and "alcohol" and similar words from 1990 to April 2021 to find the cohort studies.
Results858 articles were identified, of which 806 were excluded and the full-text of 52 papers were evaluated for the eligibility. Eventually, 22 articles were eligible and were included in this study. Many of the articles assessed the impacts of low to moderate alcohol intake. A comprehensive review of these studies showed that low to moderate alcohol consumption had a non-significant correlation with pancreatic cancer, while high alcohol consumption was significantly associated with the risk of pancreatic cancer or death. The results also revealed that high liquor consumption was associated with higher risk of pancreatic cancer. Nevertheless, the follow-up durations in most of these studies were shorter than that to lead to pancreatic cancer.
ConclusionLong-term heavy alcohol drinking can increase the morbidity or mortality of pancreatic cancer. Regarding that several genetic and environmental variations involve in the pathogenesis of this cancer, simultaneous control of these differences should be addressed to determine the net effect of alcohol drinking on pancreatic cancer.
Keywords: alcohol, alcoholic drink, pancreatic cancer, systematic review -
هدف
داروهای آنتی نیوپلاستیک برای درمان سرطان استفاده می شوند و پرستاران در حین کار با این داروها مواجهه می یابند. این داروها می توانند مشکلات سلامتی متعددی در پرستاران ایجاد نمایند. این مطالعه با هدف ارزیابی دانش، نگرش و عملکرد پرستاران بخش انکولوژی بیمارستان های آذربایجان شرقی در کار با داروهای آنتی نیوپلاستیک به انجام رسید.
روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقطعی بود که با مشارکت 129 پرستار بخش های انکولوژی استان آذربایجان شرقی به روش سرشماری در سال 1398 انجام گردید. پرسشنامه استاندارد سنجش دانش، نگرش و عملکرد پرستاران شاغل در بخش های انکولوژی نسبت به داروهای شیمی درمانی با 33 سوال و با پاسخ دهی لیکرت برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون کروس کالوالیس توسط نرم افزارSPSS آنالیز شدند.
نتایجمیانگین سن و سابقه کار شیمی درمانی پرستاران به ترتیب 7/6±8/33 و 5/5±91/5 سال بود. تمامی پرستاران در روز کاری خود حداقل با 3 دارو سروکار داشتند. میانگین نمره دانش 46/4±58 (از 65)، نگرش 98/3±76/30 (از 40) و عملکرد 79/5±41/47 (از 60) بود. پرستاران دارای سن بیشتر از 40 سال و سابقه کار بیشتر از 5 سال به طور معنی داری دانش، نگرش و عملکرد بهتری داشتند (05/0P-Value<).
نتیجه گیریبار کاری گزارش شده توسط پرستاران می تواند دلیل احتمالی علایم سلامتی گزارش شده باشد. افزایش آگاهی پرستاران در حیطه های حمل و انبارداری، مدیریت حوادث و دفع پسماند داروها می تواند به افزایش دانش و بهبود نگرش و عملکرد آن ها منجر گردد. پیشنهاد می شود آموزش پرستاران با سابقه کاری کمتر در اولویت برنامه های مدیریت ایمنی بیمارستان ها قرار گیرد.کلیدواژه ها: دانش، نگرش و عملکرد، پرستار، شیمی درمانی، داروی ضد سرطان
کلید واژگان: دانش, نگرش و عملکرد, پرستار, شیمی درمانی, داروی ضد سرطانIntroductionAntinoplastic drugs are used to treat cancers and nurses are exposed to these drugs during their working hours. These drugs can cause many health problems in nurses. The aim of this study was to evaluate the knowledge, attitude, and practice of oncology nurses in hospitals of East Azerbaijan province about handling antineoplastic drugs.
MethodsThe present study was a descriptive cross-sectional study that carried out with the participation of 129 nurses of oncology wards in East Azerbaijan province in 2019. A standard knowledge, attitude, and practice (KAP) questionnaire with 33 questions and Likert scale was used for data collection by census sampling. Data were analyzed using descriptive statistics and Kruskal Wallis test using SPSS software.
ResultsThe mean age and chemotherapy work experience of nurses were 33.8±6.7 and 5.91±5.5 years, respectively. All nurses handled at least 3 medications in their work shift. The mean score for knowledge, attitude, and practice were 58±4.46 (out of 65), 30.76±3.98 (out of 40), and 47.41±5.79 (out of 60), respectively. Nurses over 40 years of age and with work experience higher than 5 years significantly gained higher knowledge, attitude, and practice scores (P-Value<0.05).
ConclusionThe workload reported by nurses may be a possible cause of the reported health symptoms. Increasing nurseschr('39') awareness in the areas of handling, accident management, and waste disposal of drugs could increase their knowledge and improve their attitude and practice. Training the nurses with less work experience should be prioritized by safety management of hospitals.
Keywords: Knowledge, Attitude, Performance, Nurse, Chemotherapy, Antineoplastic Drug -
زمینه و هدف
سرطان سینه بیماری شایعی در بین زنان است که تاثیر عمیقی بر سلامت روان، تجربه درد می گذارد و باعث می شود بیماران از افکار مرتبط اجتناب کنند؛ بنابراین هدف از این طرح، ارزیابی اثربخشی روش گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تهعد بر اضطراب مرتبط با درد و تنظیم شناختی هیجانی در بیماران سرطان سینه است.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع بررسی های نیمه تجربی از نوع آزمایشی بود. 68 زن مبتلا به سرطان سینه به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پس از اعلام آمادگی، پرسش نامه اضطراب درد و تنظیم شناختی هیجان را تکمیل کردند. سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (34 نفر گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و گروه کنترل (34 نفر) تقسیم شدند. افراد گروه آزمایش در فرایند 8 جلسه گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. پیش از درمان و یک هفته پس از آن، پرسشنامه های اضطراب درد و تنظیم شناختی هیجان در اختیاران گروه آزمایش و کنترل قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با کمک آزمون های t، x2 و تحلیل کوورایانس تک متغیره و چندمتغیره با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقیدر این پژوهش، تمامی اصول اخلاق در پژوهش رعایت شده است.
یافته هانتایج تحلیل نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب بهبود اضطراب درد (5/1±44/8:Mean±SD)، تنظیم شناختی هیجان منفی (1/5±40/8:Mean±SD) مثبت (5/7±39/8:Mean±SD) شده است (0/001=P).
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که درمان های روان شناختی بر مولفه های روانی مرتبط با بیماری های سرطان تاثیرگذار است و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند به بیمار کمک کند تا افکار منفی و شرایط بیماری خود را بپذیرد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, تنظیم شناختی هیجان, اضطراب مرتبط با درد, سرطان سینهBackground and AimBreast cancer is the most common cancer among women which leaves a profound impact on their psychosocial health and pain experience. The aim of this study was to determine the effect of group psychotherapy based on Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on pain-related anxiety and cognitive emotion regulation of women with breast cancer.
Methods & MaterialsIn this quasi-experimental study, subjects were 68 women with breast cancer refereed to Shahid Ghazi Hospitalin Tabriz, Iran who were selected using a convenience sampling method. Then, they were randomly assigned into two groups of intervention (n = 34) and control (n = 34). The intervention group underwent eight 90-min sessions of ACT-based group therapy, while the control group received no any intervention. They completed Pain Anxiety Symptom Scale Short Form and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire before and one week after treatment. Collected ata were analyzed by using t test, chi-square test, ANCOA and MANCOVA.
Ethical ConsiderationsThis study has obtained its ethical approval from the Research Ethics Committee of Tabriz University of Medical Sciences (code: IR.TBZMED.REC.1397.287) and has been registered by Iranian Registry of Clinical Trials (code: IRCT2017100615590N5).
ResultsThe ACT-based intervention improved the dimensions of pain-related anxiety (8.44±1.5) and cognitive regulation of negative (8.40±3.5) and positive (8.39±7.5) affects (P<0.001).
ConclusionACT-based intervention can help breast cancer patients to accept their negative thoughts and current conditions.
Keywords: Therapy based on acceptance, commitment, Pain related anxiety, Cognitive emotion regulation, Breast cancer -
زمینهسرطان پستان یکی از شایع ترین سرطانها، به خصوص در زنان می باشد. فاکتور محرک کلونی گرانولوسیتها (فیلگراستیم) ، در پیشگیری و درمان نوتروپنی و عفونت در این بیماران استفاده می شود. نوع پگیله شده این دارو، پگ فیلگراستیم، در دهه اخیر وارد بازار شده است. این مطالعه در نظر داشت تا اثرات فیلگراستیم و پگ فیلگراستیم را در این بیماران بررسی نماید.مواد و روش هادر این مطالعه کار آزمایی نیمه تجربی، 100 بیمار با سرطان پستان در نوبت سوم رژیم شیمی درمانی سیکلوفسفامید و اپی روبیسین انتخاب گردیدند. بیماران با جدول اعداد تصادفی، به دو گروه مساوی 50 نفره تقسیم شدند. قبل از شیمی درمانی، آزمایش شمارش کامل سلولهای خونی، اخذ گردید و 24 ساعت پس از شیمی درمانی، داروها زیرجلدی تزریق گردید. آزمایش شمارش کامل سلولهای خونی از تمام بیماران، در هفته یک، دو و سه پس از شیمی درمانی، اخذ گردید و تغییرات سلولهای سفید و نوتروفیل ها ثبت گردید. شدت درد استخوانی پس از دریافت دارو نیز با استفاده از ابزار مقیاس شدت درد سنجیده شد.یافته هادر مقایسه بیماران در دو گروه فیلگراستیم و پگ فیلگراستیم، تفاوت معنی دار آماری در شمارش سلولهای سفید خون و نوتروفیلها در بازه های زمانی هفته اول، دوم و سوم پس از شیمی درمانی تفاوت معنی دار آماری وجود نداشت. بیماران دو گروه در شدت درد استخوانی تفاوت معنی دار آماری نداشتند.نتیجه گیریفیلگراستیم و پگ فیلگراستیم اثر یکسانی روی افزایش تعداد سلولهای سفید خون و نوتروفیل ها، درمان نوتروپنی و درد استخوانی پس از شیمی درمانی در سرطان پستان، داشته و نسبت به هم ارجحیتی ندارند.کلید واژگان: سرطان پستان, فاکتور محرک کلونی گرانولوسیت ها, نوتروپنی, شیمی درمانیBackgroundBreast cancer, especially in women, is one of the most common cancers. Granolucyte colony stimulating factor (filgrastim), is used in the prophylaxi and treatment of neutropenia and infection in these patients. Pegylated form of this drug, pegfilgrastim, has entered the market in last decade. This study sought to examine the effects of filgrastim and pegfilgrastim in these patients.MethodsIn this semi experimental trial study, 100 patients with breast cancer in the third course of cyclophosphamide and epirubicine chemotherapy regimen were selected. Patients were divided into two groups with 50 patients equally with random allocation list. Before chemotherapy, complete blood count test was taken and drugs were injected subcutaneously 24 hours after chemotherapy. Complete blood count test was taken from all patients in the first, second and third weeks after chemotherapy and variation of white cells and neutrophils were noted. Bone pain severity after drug perception was scaled with pain assessment tool.ResultsBy comparison of patients in two groups of filgrastim and pegfilgrastim there was no statistically significant difference in the white blood cells and neutrophil count in the time interval of first, second and third weeks after chemotherapy (p-value >0.05). Patients of two groups did not have significant difference in bone pain severity statistically.ConclusionFilgrastim and pegfilgrastim have the same effect upon increase of white blood cell and neutrophil count, treatment of neutropenia and bone pain after chemotherapy in breast cancer and have no priority to each other.Keywords: Breast Cancer, Granulocyte Colony Stimulating Factor, Neutropenia, Chemotherapy
-
مقدمهسرطان خون یکی از انواع سرطان می باشد که بر راهبردهای مقابله و سازگاری بیماران تاثیر بسزایی می گذارد. هدف پژوهش حاضر اثر بخشی معنادرمانی گروهی بر راهبرد مقابله با استرس و سازگاری با بیماری در بیماران مبتلا به سرطان خون و مقایسه آن با گروه کنترل است.روش کاراین پژوهش از نوع بررسی های شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل است. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران سرطان خون مراجعه کننده به مرکز درمانی شهید قاضی تبریز در سال 1394 می باشد. از بین این افراد 33 نفر بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (17 نفر گروه معنادرمانی) و گروه کنترل (16 نفر) تقسیم شدند. افراد گروه آزمایش در فرایند 10 جلسه معنادرمانی قرار گرفتند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. قبل از شروع درمان، و پس از درمان پرسشنامه های راهبردهای مقابله و سازگاری در اختیاران گروه آزمایش و کنترل قرار گرفت. داده ها با استفاده از آماره های توصیفی و آزمون های t در نرم افزار SPSS17 تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد که دو گروه ازنظر مشخصات فردی همگون بودند. میانگین و انحراف معیار مقابله مساله مدار گروه مداخله و کنترل 6/7 ± 1/62 و 3/6 ± 5/29 به ترتیب بود و تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0 > P). همچنین میانگین و انحراف معیار سازگاری گروه مداخله و کنترل 5/9 ± 6/119 و 9/8 ± 8/62 به ترتیب بود و تفاوت از نظر آماری معنی دار بود (001/0 > P).نتیجه گیریمعنادرمانی موجب افزایش معنا در زندگی بیماران سرطان خون شده و باعث می گردد بیماران از سبک های مقابله ای مناسب و سازگاری مطلوب برخوردار گردند.کلید واژگان: سرطان خون, راهبرد مقابله مساله مدار, سازگاری, معنادرمانیIntroductionLeukemia is one of the cancers affecting coping style and adjustment of patients. This study aims at investigating the efficacy of group logo therapy on Coping Strategies with Stress and adjustment toward illness in leukemic patients and comparing the results to those of control groupMethodsThis study is a semi-experimental research based on pre-test and post-test with a control group. Research population consists of all leukemia patients, having referred to Shahid Ghazi Hospital in 2015. From the above-mentioned population, 33 subjects have been selected through available non-random sampling and then Subjects have been randomly divided into two experimental (17 individuals) and control groups (16 individuals). Then, subjects in the experimental group were trained for logo therapy in 10 sessions. Subjects in control group did not receive any training. Subjects in both experimental and control groups answered strategic questionnaires of coping style and adjustment before and after treatment. The data were analyzed by the descriptive statistics and t-tests using SPSS (v. 17) software.ResultsOur findings showed that the two groups have similar demographic characteristics. The mean problem solving coping style of the intervention and control groups are 62.1 ± 7.6 and 29.5 ± 7.6, respectively. Also, their difference is statistically significant (PConclusionsThis finding confirms that logo therapy could result in meaning of life in leukemia patients and it results in better coping style and adjustment.Keywords: Leukemia, Problem Solving Coping Style, Adjustment, Logo Therapy
-
زمینه و اهدافکاپسیتابین (زلودا) یک پیش داروی خوراکی 5-فلورویوراسیل است که بعنوان داروی شیمی درمانی بکار می رود. برخی مطالعات نگرانی هایی در مورد تغییر در پروفیل چربی در پی دریافت این دارو ابراز داشته اند. این مطالعه در نظر داشت چنین تغییرات احتمالی در بیماران سرطانی را قبل و پس از دریافت زلودا بررسی نماید.مواد و روش هاتغییرات پروفیل چربی 3 ماه پس از تجویز زلودا در 100 بیمار مبتلا به بدخیمی های دستگاه گوارش بررسی شد. سطوح سرمی تری گلیسیرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی کم و لیپوپروتئین با چگالی بالا قبل و 3 ماه پس از شروع زلودا اندازه گیری شد. هیپرتری گلیسیریدمی بصورت سطح تری گلیسیرید سرم بیش از 200 میلی گرم در دسی لیتر و هیپرکلسترولمی بصورت سطح کلسترول تام سرم بیش از 200 میلی گرم در دسی لیتر در نظر گرفته شد.یافته هادر مجموع 64 بیمار مذکر و 36 بیمار مونث با سن متوسط 51/ 12±11/ 61 سال (محدوده: 68-31 سال) وارد مطالعه شدند. سطح سرمی تری گلیسیرید بطور معنی داری از 28/ 39±51/ 148 میلی گرم در دسی لیتر در ابتدا به 88/ 78±17/ 194 میلی گرم در دسی لیتر 3 ماه پس از آغاز دریافت زلودا افزایش یافت (001/ 0>p). تغییرات مشابه برای سطوح سرمی کلسترول تام (از 56/ 51±29/ 190 به 44/ 56±86/ 197 میلی گرم در دسی لیتر؛ 001 /0>p) و لیپوپروتئین با چگالی بالا (از 94/ 9±35/ 44 به 13/ 9±94/ 45 میلی گرم در دسی لیتر؛ 001/ 0=p) مشاهده شد. تغییر سطح سرمی لیپوپروتئین با چگالی پایین معنی دار نبود (10 /0=p). چهل و دو و 15 درصد بیماران 3 ماه پس از درمان بترتیب دچار هیپرتری گلیسیریدمی و هیپرکلسترولمی شدند.نتیجه گیریزلودا ممکن است سطوح سرمی تری گلیسیرید، کلسترول تام و لیپوپروتئین با چگالی بالا را افزایش دهد.
کلید واژگان: سرطان, پروفیل چربی, کاپسیتابین, هیپرتری گلیسیریدمی, هیپرکلسترولمیBackground And ObjectivesCapecitabine (Xeloda) is an orally administered pro-drug of 5-fluorouracil، which is used as chemotherapeutic agent. Some studies have raised concerns about the lipid profile changes following Xeloda. In this study we examined such probable changes in patients before and after receiving Xeloda.Materials And MethodsLipid profile changes were measured before and after administration of Xeloda in 100 patients with gastrointestinal cancers. Serum levels of triglyceride، total cholesterol، low-density lipoprotein (LDL)، and high-density lipoprotein (HDL) were measure at baseline and 3 months after starting Xeloda. Hypertriglyceridemia was defined as serum triglyceride>200 mg/dl and hypercholesterolemia was defined as serum total cholesterol>200 mg/dl.ResultsA total of 64 male and 36 female patients with a mean age of 61. 11±12. 51 years (range: 31-68) were recruited. The mean serum level of triglyceride increased significantly from 148. 51±39. 28 mg/dl at baseline to 194. 17±78. 88 mg/dl 3 months after taking Xeloda (p<0. 001). Similar trends were observed for serum levels of total cholesterol (from 190. 29±51. 56 mg/dl to 197. 86±56. 44 mg/dl; p<0. 001) and HDL (from 44. 35±9. 94 mg/dl to 45. 94±9. 13 mg/dl; p=0. 001). Change of serum LDL was not significant (p=0. 10). We found that forty-two percent and 15% of patients developed hypertriglyceridemia and hypercholesterolemia 3 months after treatment، respectively.ConclusionXeloda increases serum levels of triglyceride، total cholesterol and HDL.Keywords: Cancer, Lipid Profile, Capecitabine, Hypertriglyceridemia, Hypercholesterolemia -
زمینه و هدفسرطان سینه، شایع ترین نوع سرطان در زنان می باشد که بر عملکرد خانواده و بخصوص زوجین تاثیر بسزایی می گذارد. هدف پژوهش حاضر، اثر بخشی آموزش زوجین در انطباق با سرطان سینه بر سلامت روان بیماران و همسر ان آنها و مقایسه آن با گروه شاهد است.روش بررسیاین پژوهش از نوع بررسی های شبه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل است.جامعه پژوهش، شامل کلیه بیماران سرطان سینه مراجعه کننده به مرکز درمانی شهید قاضی تبریز در سال 1392-93 می باشد. از بین این افراد 40زوج به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پس از تشخیص بیماری توسط متخصص مربوطه و برقراری ارتباط با این افراد، 17 زوج به صورت تصادفی در گروه آموزش انطباق با سرطان سینه (3 زوج به علت مشکلات شخصی از آموزش کناره گیری نمودند) و 20 زوج نیز در گروه شاهد قرار گرفتند. قبل از شروع آموزش و پس از آموزش پرسشنامه سلامت روانشناختی در اختیاران بیماران و همسران آنها قرار گرفت.یافته هانتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که آموزش زنان و همسران آنها موجب بهبود سلامت روان (001/0=p)، نشانه های بدنی (001/0=p)، اضطراب (001/0=p)، بدکارکردی اجتماعی (001/0=p) و افسردگی (001/0=p) در بیماران و همسران گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد شده است.بحث و نتیجه گیریآموزش زوجین در انطباق با سرطان سینه که، موجب بهبود سلامت روان در بیماران و همسران آنها می شود. این روش آموزشی در کاهش مشکلات روانی و سازگاری زوج موثر است.
کلید واژگان: شیوع, زوج درمانی, سرطان سینه, سلامت روان و زوجینBackground And ObjectiveBreast cancer is epidemic cancer in women that a effects family and couple functions. This study aims at investigating the effects of couple therapy adaptation on patients with breast cancer and their spouses and studying the efficacy of this adaptive treatment on the mental health of those spouses and comparing the results to those of control group.MethodsThis study is a semi-experimental research based on experimental and control groups. Research population consists of all patients with breast cancer، having come to Shahid Ghazi Hospital in 1392-93. From the above-mentioned population، 40 subjects have been selected through available non-random sampling. 17 couple were chosen as experimental (3 person leave treatment because of their personal problem) and 20 couple were chosen as control groups in a random manner. Then، subjects in the experimental group were being trained for “breast cancer adaptation” in 6 sessions. Subjects in control group did not receive any training. Subjects in both experimental and control groups answered initially tested using measuring tool for mental health before treatment and after treatment.ResultsThe covariance result revealed that couple therapy make better mental health (p=0/001)، body symptoms (p=0/001)، anxiety (p=0/001)، social mal-function (p=0/001) and depression (p=0/001) in woman and spouses.ConclusionThis finding confirmed that couple therapy adaptation reduce cancer patient''s، mental heath and their spouses. This treatment is effective in reducing mental health problem and increasing couple adaptation.Keywords: Couple therapy, Adaptation, Breast cancer, Mental health, couple -
لوسمی حاد میلوییدی Acute Myeloid Leukemia نئوپلاسم رده میلوییدی گلبول های سفید خون است و ویژگی آن تجمع غیرطبیعی سلول های بلاست در مغز استخوان است که مانع از تولید سلول های خونی طبیعی می شود. AML عموما در بزرگ سالان دیده می شود و بروز آن با افزایش سن بیشتر می گردد. میزان بروز آن در بزرگ سالان زیر 65 سال 8/1 در هر صد هزار است در حالی که این رقم برای افراد بالای 65 سال به 9/17 در هر صد هزار می رسد. حدود 30% از افرادی که به AML مبتلا می شوند و در محدوده سنی بین 18 تا 60 سال قرار دارند می توانند درمان شوند با این وجود شیمی درمانی به ویژه در بیماران مسن تر عوارض شدیدتری در بر دارد و پیش آگهی عاری از بیماری Disease free survival خوبی ندارد. عوامل خطر متعددی با بروز AML ارتباط دارند از جمله: بنزن، تشعشع، دخانیات، شیمی درمانی های قبلی و حشره کش ها. اخیرا ارتباط بین استرس اکسیداتیو و بروز AML نیز مطرح شده است.
BackgroundMany chemotherapeutic regimens used in the treatment of cancer generate free radicals that may be a part of their beneficial effects. The aim of this study was to assess the oxidative status in patients undergoing chemotherapy for acute myeloid leukemia (AML).MethodsThirty-eight patients with AML (17 female and 21 male patients) with a mean age 34.05±12.49 years were included in the study. All the patients received cytarabine and daunorubicin as their standard induction therapy. Serum levels of malondialdehyde (MDA), total antioxidant capacity (TAC), and also the erythrocyte superoxide dismutase and glutathione peroxidase activities were measured before and 14 days after chemotherapy.ResultsPlasma malondialdehyde concentrations increased significantly (from a former 2.68±0.89 nmol/ml to 3.14±1.29 nmol/ml) 14 days post chemotherapy (p=0.04). Moreover, the total plasma antioxidant capacity changed from 1.09±0.15 mmol/L to 1.02±0.14 mmol/L (p=0.005). Erythrocyte superoxide dismutase and glutathione peroxidase activity decreased over time from 1157.24±543.61 U/gHb to 984.01±419.09 U/gHb (p=0.04) and 46.96±13.70 U/gHb to 41.40±6.44 U/gHb (p=0.02), respectively.ConclusionIn this study, an increase in malondialdehyde levels and a decrease in the levels of antioxidant enzymes and total antioxidant capacity were observed. It seems that chemotherapy by cytarabine and daunorubicin generates enormous amounts of free radicals in patients undergoing the treatment for AML. Use of antioxidant supplementation during chemotherapy i is discouraged as it may interfere with the generation of free radicals that may be a part of the therapeutic efficacy of these drugs. -
میلوم متعدد دیسکرازی پلاسماسل هاست که با تجمع در مغز استخوان و تولید ایمونوگلوبولین مونوکلونال، مشخص می شود. داروی آرسنیک تری اکسید در درمان لوسمی پرومیلوسیتی حاد مورد تایید قرار گرفته و برای درمان میلوم مورد توجه واقع شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی اثرات آرسنیک تری اکسید در بیماران مبتلا به بیماری میلوم متعدد مقاوم به درمان و عوارض احتمالی آن طراحی و اجرا گردید.روش بررسیمطالعه روی بیماران میلومی که حداقل به دو درمان استاندارد مقاوم بودند و به درمانگاه یا بخش خون مرکز آموزشی- درمانی شهید قاضی طباطبایی تبریز مراجعه کرده بودند، انجام شد. پروتکل مورد استفاده شامل انفوزیون آرسنیک تری اکسید با دوز 25/0 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم در روز طی پنج روز در هفته به مدت دو هفته متوالی و سپس دو هفته بدون درمان بود. در پایان هفته چهار بیماران از نظر پاسخ به درمان ارزیابی شدند.
Multiple myeloma is a plasma cell dyscrasia characterized by proliferation of plasma cells in bone marrow associated with the production of monoclonal immunoglobulins. In recent years, the use of arsenic trioxide, formerly approved for treatment of acute promyelocytic leukemia has been considered for refractory myeloma treatment. This study was designed and carried out to evaluate the efficacy and possible side effects of ATO on patients with refractory multiple myeloma -
استئوپوروز یکی از عوارض مهم بیماری SLE می باشد که شکستگی های ثانویه به آن همواره برای این بیماران مشکل ساز بوده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان تراکم استخوان در بیماران مبتلا به SLE و مقایسه آن با افراد طبیعی دراستان خوزستان مراجعه کننده به کلینیک رماتولوژی و یا بستری شده در بیمارستان گلستان انجام گرفته است.
تحقیق و بررسی در طول یک سال و بر روی 101 بیمار مبتلا به لوپوس (با میانگین سنی 30.74 سال و انحراف معیار گردن فمور 0.22 و لومبر 0.19) و 106 نفر به عنوان گروه شاهد (با میانگین سنی 36.88 سال و انحراف معیار گردن فمور 0.46 و لومبر 9.15) صورت گرفت. در این بررسی سنجش تراکم استخوان با استفاده از روش (DEXA) در دو ناحیه مهره های کمری (L2-L4) و گردن فمور در بیمارستان آپادانا، اهواز انجام شد.
این مطالعه نشان می دهد میزان تراکم استخوان در ناحیه فمور در بیماران مبتلا به لوپوس نسبت به گروه شاهد کاهش یافته است (0.9 در مقابل 1.14) که اختلاف معنی داری را به نفع گروه شاهد نشان می دهد (0.001>P). ولی این میزان در ناحیه مهرهای کمری نه تنها کاهش نیافته بلکه نسبت به گروه شاهد بیشتر نیز می باشد (1.09 در مقابل 0.91) که اختلاف معنی داری را به نفع گروه لوپوس نشان می دهد (1.001>P). در ضمن میزان استئوپنی BMD بین 1- تا 2.5 – SD در بیماران مبتلا به SLE در دو ناحیه گردن فمور و مهره های کمری به ترتیب 7% و 50.8% و میزان استئوپوروز SD 2.5 £ BMD در همین دو ناحیه 5.3% و 8.8% مشاهده گردید.
به طور کلی 7% بیماران مبتلا به لوپوس در ناحیه مهره های کمری و 50.8% در ناحیه گردن فمور دچار استئوپنی بودند و میزان استئوپوروز آنان در ناحیه مهره های کمری و سر فمور به ترتیب 3.5% و 8.8% مشاهده گردید.
در این مطالعه کاهش تراکم استخوان در گردن فمور قابل پیش بینی است اما برخلاف مطالعات قبلی کاهش تراکم استخوان در مهره های کمری کمتر از حد مورد انتظار می باشد.
کلید واژگان: استئوپوروز, لوپوس اریتماتوز سیستمیک, استئوپوروز ناشی از استروئیدOsteoporosis is one of the important complications of systemic lupus erythematosus and secondary fractures, which often makes it problem for the patients. The aim of this study was to determine the amount of bone density among the SLE patients referred to Rheumatology clinic of Ahwaz city. 101 lupus patients with mean age of 30.7 years and 106 healthy individuals with mean age of 36.8 years were selected as the control group.The BMD was measured for lumbar spines (L2-L4) and femoral neck by DEXA.The results of this study showed that the amount of BMD in femoral neck of SLE patients were decreased compared to control group (P< 0.001), while the amount of BMD in lumbar spines of SLE patients were increased compared to control group (P< 0.001)
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.