به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب علی رجبی

  • آرش باقرزاده، علی اکبرنژاد*، علی رجبی، مژده خواجه لندی

    تمرین هوازی همراه با مصرف مکمل زعفران باعث تنظیم گلوکز خون در بیماران دیابتی شده و دفاع آنتی اکسیدانی را بهبود می-دهد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران بر برخی عوامل خطر ساز قلبی_عروقی، در زنان چاق دیابتی نوع 2 بود. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و به لحاظ هدف کاربردی است. به این منظور 44 زن چاق دیابتی نوع 2 استان کرمانشاه با میانگین (سن: 79/5±30/55 سال، چربی بدن: 92/2±37/33 درصد) به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین+مکمل، تمرین+دارونما، مکمل و دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین+دارونما به مدت 12 هفته (سه جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 50 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 200 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت 12 هفته استفاده شد. دارونما، محتوی 200 میلی‎گرم آرد گندم بود. بعد از 12ساعت ناشتایی در دو مرحله پیش و پس آزمون خون گیری انجام شد. در ادامه متغیرهای فیبرینوژن، هموسیستئین مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه وتحلیل داده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD و تی همبسته انجام شد. نتایج درون گروهی حاکی از کاهش معنی-دار فیبرینوژن و هموسیستئین در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه‎های تمرین+مکمل، تمرین+دارونما و مکمل بود (001/0=P). نتایج بین گروهی نشان داد بین گروه های تمرین+مکمل، تمرین+دارونما، مکمل با گروه دارونما در این متغیرها اختلاف معنی دار بود (001/0=P). لیکن بین دو گروه تمرین+دارونما و مکمل اختلاف معنی دار نبود (05/0≥p). همچنین بین تمامی گروه‎های تحقیق حاضر، بیشترین میزان سطح معنی داری در مرحله پس آزمون بین گروه تمرین+مکمل با گروه دارونما مشاهده شد (001/0=P). نتایج پژوهش حاضر نشان داد 12 هفته تمرین هوازی و مصرف خوراکی مکمل سر گل زعفران در کپسول هم رنگ گروه دارونما به تنهایی بر شاخص‎های هموسیستئین و فیبرینوژن بیماران دیابتی نوع 2 اثر معنی داری دارد. باوجوداین، مصرف مکمل زعفران همراه با تمرین هوازی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص‎ها دارد. لازم به ذکر است که سازوکارهای دیگری به جز اثرات آنتی اکسیدانی در بهبود و کاهش عوامل اندازه گیری شده تحقیق حاضر موثر در بیماری دیابت نوع 2 در گروه دریافت کننده سر گل زعفران (تمرین+مکمل و مکمل) مشاهده شده با این ترکیب گیاهی جدید موثر هستند که بایستی در آینده مشخص شوند.

    کلید واژگان: زنان دیابتی نوع 2, چاقی, تمرین هوازی, زعفران, عوامل خطرساز قلبی عروقی}
    Arash Bagherzadeh, Ali Akbarnezhad *, ALI Rajabi, Mojdeh Khajehlandi

    Aerobic exercise combined with saffron supplementation regulates blood glucose in diabetic patients and improves antioxidant defense. Therefore, the aim of this study was to investigate the effect of aerobic exercise and saffron supplementation on cardiovascular risk factors in obese women with type 2 diabetes. In this semi-experimental study forty-two type 2 diabetic obese women with a mean age of (55.3±5.79 years, body fat: 33.37±2.92) were randomly divided into four equal groups (training+supplement, training+placebo, supplements and placebo). training+supplement and training+placebo, group performed 12 aerobic training weeks (3 sessions per week, aerobic exercise with 50-80% maximum heart rate). A daily dose of 200 mg of saffron (once a day) for 12 weeks was used. The placebo contained 200 milligrams of wheat flour. After 12 hours of fasting, blood samples were taken in two stages before and after the blood test. Subsequently, fibrinogen variables were evaluated for homocysteine. Data analysis was performed using one way analysis of variance analysis with LSD and t-test. In within-group comparison results showed a significant reduction in these variables in the post-test phase compared to the pre-test in training+supplement, training+placebo and supplements groups (P=0.001). The results of the inter-group comparison showed that there was a significant difference between the groups training+supplement, training+placebo, supplements with placebo group in these variables (P=0.001). However, there was no significant difference between the two groups of training+placebo and supplements (P≥0/05). Also, among all the research groups, the highest level of significant level was observed in the post-test between the in training+supplement and the placebo group (P = 0.001). The results of this study showed that 12 weeks of aerobic training and oral supplementation of saffron head in a placebo capsule alone have a significant effect on homocysteine and fibrinogen indexes in type 2 diabetic patients. However, saffron supplementation with aerobic exercise has the greatest impact on the control of these indices. We believe that other mechanisms other than the antioxidant effects and in improving and reducing the measured factors in the current study affecting type 2 diabetes in the group receiving saffron heads (training+supplement and supplements,) observed with this new plant compound, which should be in the future To be identified.

    Keywords: Type 2 diabetic women, Obesity, Aerobic exercise, Saffron, Cardiovascular risk factor}
  • مصطفی کبیری زاده، علی اکبرنژاد قره لو*، علی رجبی
    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و به لحاظ هدف کاربردی بود. نمونه آماری تحقیق حاضر، شامل 22 نفر مرد سالم غیرفعال داوطلب ساکن در شهرستان بوکان استان آذربایجان غربی و حومه آن با سن 88/± 09/21، قد 68/1±1/174 و وزن 03/1±25/73 انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. بعد از تعیین گروه ها در یک طرح دوسوکور، آزمودنی های شرکت کننده یک ماه؛ شامل 27 روز قبل و 3 روز پس از برنامه تمرین ایجادکننده کوفتگی، یک کپسول امگا-3 ،1000 میلی گرمی در گروه مکمل و یک کپسول دکستروز 2 درصد در گروه دارونما دریافت کردند. برای مقایسه نتایج بین گروهی از آزمون آماری تی مستقل؛ و از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری‎های مکرر و تست تعقیبی بونفرونی جهت بررسی تفاوت های موجود درون گروهی استفاده گردید. نتایج هورمون PGE2 طی مراحل مختلف اندازه گیری بیانگر وجود تفاوت معنی دار درون گروه ها پس از فعالیت برونگرا و درونگرا بود. در گروه مکمل میانگین هورمون کورتیزول از مرحله 48 و 72 ساعت بعد نسبت به 24 ساعت کاهش و برگشت به سمت میانگین قبل ایجاد کوفتگی عضلانی تاخیری را داشته ولی در گروه کنترل میانگین هورمون کورتیزول در مرحله 48 ساعت بعد نسبت به حالت پایه روند افزایشی داشته است. اندازه-گیری میانگین درک درد عضلانی با استفاده از مقیاس VAS طی مراحل مختلف بیانگر وجود تفاوت معنی-دار در متغیر مذکور درون گروه ها پس از فعالیت برونگرا و درونگرا بود. به طور خلاصه می توان نتیجه گرفت که مصرف مکمل امگا-3 می تواند باعث کاهش علایم ظاهری عملکردی و بیوشیمیایی در کوفتگی عضلانی تاخیری گردد.
    کلید واژگان: کوفتگی عضلانی تاخیری, PGE2, کورتیزول, امگا 3}
    Mostafa Kabiri Zadeh, Ali Akbarnejad *, Ali Rajabi
    The statistical sample of the present study includes 22 healthy inactive male volunteers living in Bukan city of West Azerbaijan province and its suburbs with an age range of 21/09 ± 0/88, height of 174/1 ±1/68 and weight of 73/25 ± 1/03 were selected and randomly divided into two groups. After determining the groups in a double-blind design, the subjects participating in the placebo and supplement groups for one month; 27 days before and 3 days after the contusion training program, they received an omega-3 capsule of 1000 mg The results of repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test to examine the differences in the mean of PGE2 hormone during different stages of measurement showed a significant difference in the variable within the groups after extroverted and introverted activity. In the supplement group, it was observed that the mean of cortisol decreased from 48 and 72 hours later compared to 24 hours and returned to the mean before the onset of delayed muscle contusion, but in the control group, the mean of cortisol in the next 48 hours compared to baseline. Has increased. The results of repeated measures analysis of variance test to examine the differences in the mean perception of muscle pain using the VAS scale during different stages of measurement indicate a significant difference in the variable within the groups after extroverted activity and He was introverted. In summary, omega-3 supplementation can reduce the apparent functional and biochemical symptoms of delayed muscle soreness.
    Keywords: Delayed onset muscle tone, PGE2, Cortisol, Omega-3}
  • علی رجبی، مینو احمدی نژاد*
    سابقه و هدف

    بیماری فون ویلبراند شایع ترین اختلال ارثی خون ریزی دهنده در دنیا است اما نوع اکتسابی بیماری که در زمینه برخی بیماری ها دیده می شود، فراوانی کمتری دارد. بیماری های زمینه ای و استفاده از وسایل کمکی قلبی- عروقی، اختلالات لنفوپرولیفراتیو و میلوپرولیفراتیو از شایع ترین بیماری های همراه با نوع اکتسابی هستند. باوجود شیوع کم، نوع اکتسابی یک اختلال خون ریزی دهنده مهم از نظر بالینی می باشد.

    مواد و روش ها

    با توجه به اهمیت بالینی بیماری، در این نوشتار مروری با رجوع به پایگاه های اطلاعاتی PubMed، Medline، Scopus و Google Scholar و استفاده از کلید واژه های مربوطه، 110 مقاله مرتبط با نوع اکتسابی فون ویلبراند از زمان شناسایی بیماری تا زمان حاضر، در زمینه های تشخیص، یافته های بالینی و آزمایشگاهی بیماری بررسی و مرور شد.

    یافته ها

    یافته های بالینی و آزمایشگاهی در بیماری فون ویبلبراند و نوع اکتسابی آن، اغلب شبیه به هم هستند و همین موضوع تشخیص بیماری را مشکل می کند. با این حال، انجام آزمون های غربالگری در بیماران همراه با اختلالات زمینه ای مرتبط با نوع اکتسابی قبل از مداخلات بالینی مانند جراحی که با خطر بالای خونریزی همراه هستند، تا حدود زیادی تشخیص بیماری را راحت تر می سازد. هم چنین یک جنبه کلیدی تمایز نوع اکتسابی و بیماری فون ویلبراند، رخداد این بیماری بدون وجود تاریخچه پیشین خونریزی در بیمار یا دیگر اعضای خانواده وی می باشد.

    نتیجه گیری

    بر اساس گزارش های منتشر شده، نوع اکتسابی به عنوان یک اختلال با شیوع کم در نظر گرفته شده ولی به نظر می رسد که شیوع واقعی آن نسبت به آن چیزی که قبلا تصور می شد، به دلیل آگاهی و شناخت بیشتر متخصصین به ویژه هماتولوژیست ها و متخصصین قلب، دست کم در گروه های مشخصی از بیماران در حال افزایش است.

    کلید واژگان: فاکتور فون ویلبراند, اختلالات خونریزی دهنده, بیماری فون ویلبراند}
    A. Rajabi, M. Ahmadinejad*
    Background and Objectives

    Although von Willebrand's disease (vWD) is the most common hereditary bleeding disorder in the world, the acquired type of the disease (acquired von Willebrand’s syndrome, AvWs) which is seen in some conditions, is less common. Cardiovascular diseases, use of cardiac assistive devices, lymphoproliferative and myeloproliferative disorders are among the most common disorders associated with AvWs. Despite its low prevalence, AvWS is known as a clinically important bleeding disorder.

    Materials and Methods

    Considering the importance of the disease, we aimed to investigate and review the disease condition, diagnostic pattern and its clinical and laboratory findings from the disease discovery to the present time by referring to 110 related articles in PubMed, Medline, Scopus and Google Scholar databases.

    Results

    Clinical and laboratory findings in AvWS and vWD are often similar. So, it can be difficult to distinguish between the two conditions. However, performing screening tests prior to any clinical interventions with a high risk of bleeding, such as surgery, in any individual with an AvWs-associated disorder can greatly facilitate the diagnosis of the disease. Furthermore, a distinction clue between AvWS and vWD is the late onset of AvWS without any previous family and personal history of bleeding.

    Conclusions  :

    According to published reports, AvWS has been considered as an uncommon disorder. But it seems that its actual prevalence is not rare and compared to what was previously thought, its prevalence is increasing at least in certain groups of patients, due to awareness of specialists especially hemaologists and cardiologists.

    Keywords: von Willebrand Factor, Hemorrhagic Disorders, von Willebrand Diseases}
  • لیلا رجبی، علی رجبی، امین محمدی، رحیم خادمی، غلامرضا خمیسی پور*
    سابقه و هدف

    لوسمی لنفوبلاستی حاد، اختلال بدخیم هماتولوژیک رده لنفوییدی می باشد .به علت عوارض جانبی داروهای شیمی درمانی، اخیرا درمان با استفاده از گیاهان دارویی مورد توجه پژوهشگران می باشد. مطالعه های گذشته بر روی گیاه مورینگا اولیفرا، خاصیت ضد سرطانی آن بر روی برخی سلول های سرطانی را نشان داد. هدف از این مطالعه، بررسی اثرات سمیت سلولی برگ های گیاه مورینگا اولیفرا بر روی رده های سلولی جورکت و راجی از لوسمی لنفوبلاستی حاد بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، پس از تهیه عصاره های آبی و اتانولی از برگ گیاه مورینگا اولیفرا، سلول های جورکت و راجی، با غلظت های مختلفی از عصاره ها به مدت 48 ساعت تیمار شدند. زنده مانی گروه های سلولی توسط رنگ آمیزی تریپان بلو و آزمون  MTT ارزیابی شد. از سلول های تک هسته ای خون محیطی به عنوان گروه کنترل استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار Gragh Pad Prism 6 و آزمون یک طرفه ANOVA انجام شد.

    یافته ها

    تیمار سلول های جورکت و راجی با تمامی غلظت های مورد مطالعه از عصاره های آبی و اتانولی برگ گیاه، منجر به مهار رشد سلول ها شد. بالاترین درصد مهار رشد در غلظت µg/mL 150 عصاره های آبی و برای رده های سلولی جورکت و راجی به ترتیب 5/48% و 4/47% حاصل شد. هم چنین بالاترین درصد کشندگی در غلظت µg/mL 50 عصاره های اتانولی و برای رده های سلولی جورکت و راجی به ترتیب 4/73% و 5/78% به دست آمد. دوز IC50 در تمامی گروه های مورد مطالعه در غلظت µg/mL 150 حاصل شد.

    نتیجه گیری

    برگ گیاه مورینگا اولیفرا، منجر به مهار رشد سلول های سرطانی جورکت و راجی از لوسمی لنفوبلاستی حاد شد.

    کلید واژگان: لوسمی لنفوبلاستی حاد, سلول های جورکت, مورینگا}
    L. Rajabi, A. Rajabi, A. Mohammadi, R. Khademi, Gh. Khamisipour*
    Background and Objectives

    Acute lymphoblastic leukemia is a malignant hematologic disorder of lymphoid lineage. As a result of chemotherapy side effects, treatment with medicinal plants has recently been considered by researchers. Previous studies on Moringa olifera have shown its anti-cancer properties on some cancer cell lines. The aim of this study was to investigate the cytotoxic effects of Moringa oleifera leaves on Jurket and Raji cell lines of acute lymphoblastic leukemia.

    Materials and Methods

    In this experimental study, after preparing aqueous and ethanolic leaf extract of Moringa olifera, Jurket and Raji cells were treated with different concentrations of extracts for 48 hours. Cell groups’viability was assessed by trypan blue staining and MTT assay. Peripheral blood mononuclear cells (PBMC) were used as a control group. Statistical analysis of data was performed using Gragh Pad Prism 6 and one-way ANOVA test.

    Results

    Treatment of Jurkat and Raji cells with all concentrations of aqueous and ethanolic extracts led to inhibition of cell growth. The highest percentage of growth inhibition was obtained at a concentration of 150 μg/mL of aqueous extract, 48.5% and 47.4% for Jurkat and Raji cell lines, respectively. Also, the highest lethal percentage was obtained at a concentration of 50 μg/mL of ethanolic extract, 73.4% and 78.5% for Jurkat and Raji cell lines, respectively. The IC50 dose was obtained in all study groups at a concentration of 150 μg/mL.

    Conclusions 

    The leaves of Moringa olifera have the capacity to inhibit the growth and viability of Jurkat and Raji cell lines of acute lymphoblastic leukemia.

    Keywords: Acute Lymphoblastic Leukemia, Jurkat Cells, Moringa}
  • علی رجبی، معرفت سیاه کوهیان، علی اکبرنژاد*

    هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بی تمرینی بر برخی شاخص های مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خون گیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیه وتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0<p)، وزن (036/0<p) وBMI (008/0 <p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری بود. همچنین در مرحله پس از دو هفته بی تمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0<p)، رزیستین (001/0<p)، وزن (039/0<p)،  BMI (009/0<p)، گلوکز (002/0<p)، انسولین (002/0<p)،  HOMA-IR (002/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنا داری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص ها دارد.هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران همراه با دو هفته بی تمرینی بر برخی شاخص های مرتبط با بیماری دیابت در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بود. به این منظور 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین، مکمل، مکمل+تمرین، دارونما) تقسیم شدند. گروه مکمل+تمرین و تمرین به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، حاوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. پس از 12ساعت ناشتایی خون گیری انجام گرفت. در ادامه متغیرهای آدیپونکتین، رزیستین، انسولین، گلوکز و HOMA-IR بررسی شدند. تجزیه وتحلیل داده با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD انجام گرفت. نتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر آدیپونکتین، رزیستین، درصد چربی بدن، گلوکز، انسولین، HOMA-IR، (0001/0<p)، وزن (036/0<p) و   BMI (008/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری بود. همچنین در مرحله پس از دو هفته بی تمرینی در متغیر آدیپونکتین، درصد چربی بدن (0001/0<p)، رزیستین (001/0<p)، وزن (039/0<p)،  BMI (009/0<p)، گلوکز (002/0<p)، انسولین (002/0<p)،  HOMA-IR (002/0<p) بین چهار گروه اختلاف معنا داری داشت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد 8 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنا داری دارد. با وجود این، مصرف مکمل همراه با تمرین هوازی بیشترین تاثیر را بر کنترل این شاخص ها دارد.

    کلید واژگان: آدیپونکتین, تمرین هوازی, دیابت نوع 2, رزیستین, زعفران, مقاومت به انسولین}
    Ali Rajabi, Marefat Siahkouhian, Ali Akbarnejad *

    The purpose of the present study was to investigate the effect of eight weeks of aerobic training and supplementation of saffron with two weeks of detraining on some of the indicators associated with diabetes in obese women with type 2 diabetes. For this purpose, 48 type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (Training, Supplement, Supplements+Training, placebo). The Training, Supplements+Training groups performed aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). Daily dose of 400 mg of Saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. Blood sampling was done after 12 hours of fasting. Adiponectin, resinsin, insulin, glucose and HOMA-IR variables were tested. Data analysis was performed using Shapiro-Wilk test, variance analysis with repeated measures, Bonferron's post hoc test, and one way analysis of variance with LSD post-test. Eight weeks of aerobic training and supplement consumption alone have a significant effect on the indicators related to type 2 diabetes. However, oral consumption of supplement with aerobic exercise has more effects on controlling these indices.

    Keywords: aerobic exercise, Adiponectin, resistin, Saffron, type 2 diabetes}
  • پاسخ مقادیر سرمی TNF-α ،ا 6-IL و نیمرخ لیپیدی به دو توالی تمرین هوازی همحجم در زنان میانسال چاق مبتلا به دیابت نوع دو
    علی رجبی، علی اکبرنژاد*، معرفت سیاه کوهیان، مرتضی یاری
    هدف

    تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثر دو توالی مختلف تمرین هوازی با حجم یکسان و ماندگاری پس از آن برسطوح سایتوکاینهای التهابی IL-6 ،ب TNF-α و نیمرخ لیپیدی در زنان چاق مبتا به دیابت نوع دو انجام گرفت.

    روش ها

    بدین منظور، 36 زن چاق مبتا به دیابت نوع دو به صورت تصادفی به سه گروه مساوی 12 نفره تقسیم شدند. گروه یک و دو به مدت 8 هفته گروه یک= 3 جلسه و گروه دو= 6 جلسه در هفته، با حجم یکسان تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. نمونه گیریها در مرحله پیشآزمون، 48 ساعتو دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی انجام گرفت. در ادامه متغیرهای بیوشیمیایی با روش الایزا اندازه گیری شد.برای مقایسه نتایج درونگروهی از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر همراه با آزمون تعقیبی بونفرونی و برایبررسی نتایج بین گروهی از تحلیل واریانس یکراهه با آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.

    نتایج

    پس از 8 هفته مداخله، نتایج درون گروهی در متغیرهای IL-6 ،ب TNF-α ، ب TG و کلسترول تام تنها در گروه تمرینی یک، در پسآزمون و ماندگاری در مقایسه با پیشآزمون کاهش معنادار نشان داد) 05 / p نتایج بین گروهی نشان دهنده اختلاف معنادار متغیرهای مذکور بین گروه های یک با کنترل و یک با دو بود p <0/05 ؛ درحالیکه بین گروه دو با کنترل در مراحل پسآزمون و ماندگاری اختاف زیادی مشاهده نشد  05 /P>0 همچنین نتایج در بخش متغیرهای وزن، چربی بدن، شاخص توده بدنی، تنها در گروه یک، بعد از گذشت 8 هفته از مداخات، تغییر معناداری داشتند 05 / p بدنی، نسبت به مرحله پیش آزمون تنها در گروه یک، همچنان معنادار بود 05/p <0

    نتیجه گیری

    نقش تمرین ورزشی با مدت زمان بیشتر نسبت به تکرر در جلسات تمرینی کوتاهمدت میتواندموجب تعدیل بهتر IL-6 ،ب TNF-α و نیمرخ لیپیدی در زنان چاق مبتا به دیابت نوع دو شود.

    کلید واژگان: اینترلوکین- 6, چاقی, دیابت قندی نوع دو, عامل نکروز توموری آلفا, ورزش زنان}
    The response of TNF-α, IL-6 serum levels and lipid profiles to two aerobic training frequencies with the same volume in obese middle-aged women with type 2 diabetic
    Ali Rajabi, Ali Akbarnejad *, Marefat Siahkohian, Morteza Yari
    Purpose

    The aim of this study was to comparison of the effect of two different frequencies of aerobic exercise with the same volume and detraining period on the levels of IL-6, TNF-α and lipid profiles in obese middle-aged women with type 2 diabetes.

    Methods

    Thirty-six obese women age?? with type 2 diabetes were randomly divided into three groups of 12 equal members (Group I = three sessions and group two = six sessions per week, with the same volume). Subjects in Groups I and II performed aerobic training for eight weeks with an intensity of 60 to 75% of the maximum heart rate and the same volume. Samples were taken Pre-test, 48 hours and two weeks after the last training session. Biochemical variables were measured by ELISA method. The repeated measure of Analysis of Variance (ANOVA) with Bonferroni’s post hoc test was used to evaluate intra-group changes and One-way ANOVA with post-test Tukey test were used to evaluate the inter-group outcomes at each stage.

    Results

    After eight weeks of interventions, the intergroup results showed that TNF-α, IL-6, TG and total cholesterol were only significantly reduced in Group I (P <0.05). Also, the between-group results showed a significant difference between groups one with control, and I with two in the above variables (P < 0.05). However, there was no significant difference between the group two with control in the post-test and detraining stages (P <0.05). And there was no significant difference between group two and control in post-test and detraining stages (P <0.05). Moreover, results in weight, body fat and BMI variables were only significantly reduced in Group I (P <0.05).

    Conclusion

    The effect of exercise training with a longer duration than the frequency in short-term training sessions was better in controlling the IL-6, TNF-α and lipid profiles in obese women with type 2 diabetes.

    Keywords: Diabetes Mellitus Type 2, Exercise, Obesity, Women, TNF-alpha, Interleukin-6, Tumor Necrosis Factor-alpha}
  • علی رجبی، علی امامی، بهناز برزگرزاده نمرور، رضا صفرعلیزاده*
    سابقه و اهداف

     هدف از مطالعه حاضر ارزیابی بیوانفورماتیکی و تجربی تاثیر ملاتونین بر بیان ژن های UBE2W  و SSX2IP در رده سلولی HepG2 تیمار شده با داروی ملاتونین می باشد. UBE2W پروتئینی را رمزگذاری می کند که باعث افزایش یوبی کویتینه شدن پروتئین های گروه مکمل آنمی فانکونی شده و ممکن است در ترمیم آسیب DNA مهم باشد. SSX2IP متعلق به سیستم اتصال سلولی است که در حرکت سلول دخیل است و به عنوان یک عامل بلوغ سانتروزوم عمل می کند.

    مواد و روش ها

    در ابتدا، نرم افزار MATLAB 2018a برای ارزیابی میزان بیان ژن های  UBE2W  و SSX2IP از داده های میکرو آرایه مورد استفاده قرار گرفت. سپس، بعد از طراحی و تهیه پرایمرها، آزمایشات تجربی شامل تست MTT و Real-time PCR انجام گرفت.

    یافته ها: 

    نتیجه تست MTT نشان داد که زنده مانی سلول مورد مطالعه در گروه تیمار شده با ملاتونین بصورت معنی داری کاهش می یابد و میزان IC50 برای 48 ساعت برابر 450 میکرومولار تخمین زده شد. نتایج Real-time PCR  ثابت کرد که میزان بیان هر دو ژن مورد مطالعه در سلول های تیمار شده با ملاتونین در مقایسه با گروه شاهد افزایش (غیر معنی دار p≥ 0.05 در 24 ساعت و معنی دار p≤0.05 در 48 ساعت) می یابد که هم راستا با نتایج آنالیز بیوانفورماتیکی می باشد.

    استنتاج

    نتایج این مطالعه نشان می دهد که UBE2W  و  SSX2IP می توانند به عنوان ژن هدف در درمان هپاتوسلولار کارسینوما به کار گرفته شود، اگر چه برای تایید این نتایج نیاز به انجام مطالعات گسترده می باشد.

    کلید واژگان: ملاتونین, کارسینومای هپاتوسلولار, بیوانفورماتیک, داده های میکرو آرایه}
    Ali Rajabi, Ali Emami, Behnaz Barzegarzadeh Namarvar, Reza Safaralizadeh*
    Background and purpose

    The aim of this study was to bioinformatically and experimentally evaluate the effect of melatonin on the expression levels of UBE2W and SSX2IP genes in melatonin treated Human Hepatocellular carcinoma G2 (HepG2) cancer cell line. UBE2W encodes a protein that promotes ubiquitination of Fanconi anemia complementation group proteins and may be important in the repair of DNA damage. SSX2IP belongs to an adhesion system, involved in cell movement and acts as a centrosome maturation factor.

    Materials and methods

    At first, as a bioinformatics tool, MATLAB 2018a software was employed to evaluate the UBE2W and SSX2IP genes expression levels using microarray data. Then, after designing and preparing the primers, MTT and Real-time PCR were carried out in three replicates.

    Results

    MTT assay showed that the viability of cancer cell significantly decreased in melatonin treated group (P≤0.01). The IC50 value was estimated to be 2080 µM for 48 hours, but no significant changes were seen in the survival of human normal cells (HUVEC-C) (P≥0.05). Real-time PCR proved that the expression levels of both genes increased (P≥0.05 in 24h and P≤ 0.05 in 48h) in melatonin treated cells compared to un-treated group, which was in accordance with bioinformatics analysis.

    Conclusion

    Our study showed that UBE2W and SSX2IP genes could be used as therapeutic target genes for Hepatocellular carcinoma. However, complementary studies are needed to prove current findings.

    Keywords: melatonin, Hepatocellular carcinoma, bioinformatics, microarray data}
  • علی اکبر نژاد*، سیروس چوبینه، مرتضی یاری، علی رجبی

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه پاسخ های تستوسترون، کورتیزول و کراتین کیناز به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون بود. به این منظور 36 پسر ژیمناستیک کار 10 تا 14 ساله در یک طرح تحقیق نیمه تجربی شرکت کردند. آزمودنی ها با میانگین وزن 11/8±11/37 کیلوگرم، قد 58/11±16/145 سانتی متر، شاخص توده بدن 77/1±40/17 کیلوگرم بر مترمربع به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12=n)، تمرین مقاومتی سنتی (12=n) و تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون (12=n)، تقسیم شدند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، خم شدن آرنج و پرس سینه بود. نمونه های خونی قبل و نیم ساعت بعد از اجرای تمرین گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته برای بررسی نتایج درون گروهی و از آنالیز واریانس یکراهه با آزمون تعقیبی LSD برای بررسی نتایج بین گروهی استفاده شد. نتایج درون گروهی نشان داد که پس از یک وهله فعالیت ورزشی متغیر تستوسترون در هیچ یک از گروه های قدرتی (653/0=n) و انسدادی (107/0=p) معنا دار نشد، لیکن متغیر کورتیزول در هر دو گروه قدرتی (015/0=p) و انسدادی (015/0=p) افزایش معنا دار داشت. همچنین کراتین کیناز تنها در گروه قدرتی (001/0=p) معنا دار شد. نتایج بین گروهی نشان داد در هر دو نوع تمرین در مقادیر تستوسترون و کورتیزول تفاوت معنا داری بین گروه ها وجود نداشت؛ اما در متغیر کراتین کیناز تفاوت معنا دار بود (05/0=p). این مطالعه با پاسخ آنابولیک برابر در دو نوع تمرین و شاخص آسیب کمتر در گروه تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون تا حدودی از سودمندی این نوع از تمرین مقاومتی حمایت می کند.

    کلید واژگان: پسران ژیمناستیک کار, تستوسترون, تمرین مقاومتی سنتی, کراتین کیناز, کورتیزول, محدودیت جریان خون}
    Ali Akbarnejad *, Sirous Choobineh, Morteza Yari, Ali Rajabi

    The purpose of this study was to compare the responses of testosterone, cortisol and creatine kinase in two types of resistance training with and without blood flow restriction. For this purpose, 36 adolescent gymnast boys aged 10 to 14 years participated in a quasi-experimental research design. The subjects (weight 37.11 ± 8.11 kg, height 145.16 ± 11.58 cm, body mass index 17.40 ± 1.77 kg/m2) were randomly divided into three groups; control (n=12), traditional resistance training (n=12), and resistance exercise with blood flow restriction (n=12), respectively. Training protocol includes three motions included leg extension, elbow flexion and bench press. The results of intergroup showed that a variable testosterone after acute exercise in traditional resistance training groups (p=0.653) and resistance exercise with blood flow restriction (p=0.107), was not significant. But changing of cortisol in both groups, traditional resistance training groups (p=0.015) and resistance exercise with blood flow restriction (p=0.015), was significant. creatine kinase increased significantly only in traditional resistance training group (p=0.001). The results showed that in both of them protocol, there was no significant difference between groups in levels of testosterone and cortisol, but in varying creatine kinase was significantly different (p=0.05).

    Keywords: Traditional resistance training, restriction of blood flow, Testosterone, Cortisol, adolescent boy’s gymnast}
  • علی رجبی، مجید آجورلو*، مرتضی دهقانی

    هدف این مطالعه، مکان یابی عرصه مناسب برای اجرای پروژه های بذرپاشی و بذرکاری، کپه کاری، کنتور فارو، پیتینگ و پخش سیلاب در مراتع دشت قاین، استان خراسان جنوبی می باشد. وسعت مراتع محدوده مورد مطالعه 7300 هکتار بود که مکان یابی عرصه مناسب برای اجرای پروژه ها با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) انجام شد. ابتدا، بر اساس مستندات علمی، معیارهای موثر در انتخاب عرصه مناسب برای اجرای هر یک از پروژه های مذکور تعیین شد. سپس، با توجه به معیارهای انتخاب شده، تعداد 80 پرسشنامه به صورت ماتریس زوجی برای هر یک از پروژه ها طراحی گردید. برای تکمیل پرسشنامه، از خبرگان دانشگاهی و کارشناسان خواسته شد که وزن هر معیار را تعیین و در نهایت وزن نهایی (اهمیت نسبی) هر معیار، بر اساس میانگین هندسی تمامی پرسشنامه های تکمیل شده محاسبه شد. درخت سلسله مراتبی با نرخ ناسازگاری مناسب با استفاده از نرم افزار Expert Choice ترسیم گردید. در نهایت، نقشه مکان یابی عملیات مورد نظر با استفاده از نرم افزار ArcGIS و اهمیت نسبی هر معیار تهیه گردید. نتایج نشان داد که مصاحبه شوندگان معتفد بودند که در مکانیابی عرصه مناسب برای عملیات پیتینگ مقدار بارش و شیب منطقه و برای عملیات پخش سیلاب شیب، حجم رواناب و نفوذپذیری خاک اهمیت بیشتر دارند. به علاوه، معیار اقلیم و شیب اهمیت نسبی بیشتری در تعیین عرصه مناسب برای بذر پاشی و بذرکاری؛ بارندگی بیشترین اهمیت نسبی در مکانیابی عرصه برای عملیات کپه کاری و در نهایت در تعیین عرصه مناسب برای عملیات کنتورفارو، شیب و حجم رواناب بیشترین اهمیت نسبی را نشان دادند. براساس نقشه های مکانیابی تولید شده، 628 هکتار از مراتع منطقه برای انجام پخش سیلاب مناسب بودند. به علاوه، وسعت عرصه مناسب برای عملیات کنتور فارور و پیتینگ به ترتیب 103 و 199 هکتار برآورد گردید. وسعت عرصه های مناسب برای اجرای عملیات بذرکاری و کپه کاری هم به ترتیب برابر با 3623 و 2750 هکتار محاسبه شد.

    کلید واژگان: بذرپاشی و بذرکاری, کپه کاری, کنتور فارو, پیتینگ, پخش سیلاب}
    Ali Rajabi, Majid Ajorlo *, Morteza Dehghani

    This study aimed to select favorable site using analytic hierarchy process (AHP) for practices including seeding and seed broadcasting, hoeing and seeding, contour furrowing, pitting and flood spreading to restore degraded rangelands Ghayen Plain, Iran. First, major effective criteria in selecting favorable sites for range restoration measures were adopted from the reputable literatures. Then, 80 questionnaires in the form of pair matrix were designed for each restoration measure with regard to the selected criteria. Questionnaires were distributed among lecturers, experts and authorities in local universities and offices. Final score and relative importance of criteria were calculated on the basis of geometric mean of questionnaires. Hierarchical tree structure with appropriate adaptability was generated in Expert Choice software. Results showed that rainfall and slope played an important roles in selecting favorable site for pitting. Soil infiltration rate and runoff volume had the highest relative importance in selecting suitable site for flood spreading project. Furthermore, for seeding and seed broadcasting practices climate and slope showed high relative importance. Rainfall expressed high relative importance in selecting favorable site for hoeing and seeding projects. Finally, slope and runoff volume were the major criteria in selecting site for contour furrowing project. Based on the generated location maps, 628 ha were suitable for flood spreading. In addition, the suitable area for the contour-furrowing and pitting operations was estimated to be 103 and 199 ha, respectively. The area of suitable sites for direct seeding and hoeing and seeding operations was calculated to be 3623 and 2750 ha, respectively.

    Keywords: seeding & seed broadcasting, hoeing & seeding, Pitting, contour-furrow, flood spreading}
  • علی رجبی، علی امامی، رضا صفرعلیزاده*
    پیش زمینه و هدف

    سرطان کلورکتال بعد از سرطان های ریه و پستان بیشترین میزان مرگ ومیر را در بین سرطان ها دارد. ژن ELTD1 کد کننده ی یک پروتئین متصل شونده به G-protein می باشد که به عنوان گیرنده فاکتور رشد عمل می کند و در رگزایی طبیعی و همچنین سرطانی شدن سلول ها نقش دارد.  ازآنجایی که اثرات مثبت ملاتونین بر افزایش مرگ ومیر سلول های سرطانی و کاهش متاستاز و رگزایی ثابت شده است، بنابراین هدف از مطالعه حاضر ارزیابی میزان بیان ژن ELTD1 در سلول های سرطانی HT29 تیمار شده با ملاتونین به دو روش بیوانفورماتیکی و تجربی می باشد.

    مواد و روش کار

    ابتدا داده های میکروآرایه از پایگاه داده GEO تهیه شد و با استفاده از جعبه ابزار شبکه عصبی (PNN) در نرم افزار MATLAB 2018a  آنالیز شد. سمیت سلولی ملاتونین به روش تست MTT ارزیابی شد. درنهایت Q-RT-PCR  برای ارزیابی میزان بیان ژن ELTD1 در سلول های HT29 تیمار شده با ملاتونین استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج مربوط به آنالیز بیوانفورماتیکی نشان داد که میزان بیان ژن ELDT1 در سلول های تیمار شده با ملاتونین در مقایسه با گروه کنترل به صورت قابل توجهی کاهش یافت. بررسی سمیت سلولی به روش تست MTT نشان داد که ملاتونین زیستایی سلول های HT29 را به صورت وابسته به غلظت دارو و زمان کاهش داد و غلظت IC50 (مهار 50درصد از رشد سلولی) در 48 ساعت برابر  µM 160 محاسبه شد.  به علاوه آنالیز مربوط به نتایج Q-RT-PCR  نشان داد که ملاتونین میزان بیان ژن ELTD1 را به صورت معنی داری (P≤ 0.05) کاهش داد که هم سو با نتایج به دست آمده از آنالیز بیوانفورماتیکی می باشد.

    بحث و نتیجه گیری

      نتایج به دست آمده نشان می دهد که ژن ELTD1 می تواند به عنوان ژن هدف ملاتونین در درمان سرطان کلورکتال مورداستفاده قرار گیرد. اگرچه برای تایید یافته های مطالعه حاضر نیاز به مطالعات بیشتری است.

    کلید واژگان: ملاتونین, آنالیز بیوانفروماتیکی, سرطان کلورکتال, ژن ELTD1}
    Ali Rajabi, Ali Emami, Reza Safaralizadeh*
    Background & Aims

    Colorectal cancer after lung and breast cancer is the most common cause of death. The ELTD1 gene encodes a G-protein-binding protein that acts as a growth factor receptor and plays a role in normal angiogenesis as well as in cancer cells. The aim of this study was to evaluate the ELTD1 gene expression in melatonin treated HT29 cancer cells using bioinformatics and experimental approaches.

    Materials & Methods

    First, microarray data were provided from Gene Expression Omnibus (GEO) and then they were analyzed using Probabilistic neural networks (PNN) in MATLAB 2018a software as a bioinformatics tool. The cytotoxicity of melatonin was assessed by MTT assay. Subsequently, Q-RT-PCR was employed to evaluate the rate of ELTD1 gene expression in HT29 cells treated with melatonin.

    Results

    The bioinformatics analysis indicated that ELTD1 expression level considerably decreased in cells exposed to melatonin in comparison to control group. MTT assay demonstrated that melatonin reduced HT29 cell viability in a concentration and time-dependent manner and the IC50 values of melatonin were calculated to be 160 µM in 48h. In addition, analyzing Q-RT-PCR indicated that melatonin significantly decreased ELTD1 expression level which is supported by bioinformatics analysis results.

    Conclusion

    The results indicated that ELTD1 gene can be used as a target gene for melatonin in colorectal cancer therapy. However, more study is needed to prove our results

    Keywords: Melatonin, bioinformatics analysis, colorectal cancer, ELTD1 cancer}
  • علی رجبی، معرفت سیاه کوهیان، علی اکبرنژاد*، مرتضی یاری
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر دو فرکانس تمرین هوازی هم حجم و بی تمرینی متعاقب با آن بر سطوح هورمون های رزیستین و آدیپونکتین، هموگلوبین گلیکولزیله، مقاومت به انسولین و ترکیب بدن زنان چاق دیابتی نوع دو بود. بدین منظور 36 زن چاق دیابتی نوع دو به صورت تصادفی به سه گروه مساوی 12 نفره (یک=تمرین با تواتر کم، دو=تمرین با تواتر بالا و سه=کنترل) تقسیم شدند. گروه یک و دو به مدت 8 هفته (یک=3 جلسه و دو= 6 جلسه در هفته، با حجم یکسان) تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. نمونه گیری های خونی، متغیرهای آنتروپومتری و عملکردی در سه مرحله پیش آزمون، 48 ساعت بعد و دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی سنجش شدند. از آزمون تی همبسته برای مقایسه درون گروهی و برای بررسی اختلاف های بین گروهی از آزمون آنکوا استفاده شد. نتایج درون گروهی نشان داد پس از گذشت 8 هفته مداخله ورزشی متغیرهای وزن، چربی بدن، شاخص توده بدنی، آدیپونکتین، گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله در گروه یک و رزیستین، انسولین، مقاومت به انسولین و اکسیژن مصرفی بیشینه در هر دو گروه تجربی کاهش معنا داری داشتند (05/0P<). همچنین نتایج آزمون آنکوا نشان دهنده اختلاف معنا دار بین گروه های مورد مطالعه در تمامی متغیرهای تحقیق در مرحله پس آزمون (05/0P<) و در چربی بدنی، شاخص توده بدنی، آدیپونکتین و مقاومت به انسولین در مرحله ماندگاری بود (05/0P<). با توجه به نتایج تحقیق حاضر تمرین با مدت زمان طولانی تر نسبت به تکرار بیشتر تمرینات کوتاه مدت فیزیکی می تواند موجب کنترل بهتر بیماری دیابت نوع دو به ویژه در افراد چاق شود.
    کلید واژگان: آدیپونکتین, تواتر تمرین, چاقی, دیابت نوع دو, ورزش هوازی}
    Ali Rajabi, Marefat Siahkouhian, Ali Akbarnejad *, Morteza Yari
    The aim of this study was to compare the effects of two frequencies of equal volume aerobic exercises and detraining following these exercises on resistin and adiponectin levels, hemoglobin glycosylate, insulin resistance and body composition in obese women with type 2 diabetes. 36 obese women with type 2 diabetes were randomly divided into three groups (each group, n=12): 1= LFT, 2= HFT, 3= control. Group LFT and HFT performed 8 weeks of aerobic exercises (LFT=3 sessions and HFT=6 sessions a week, with the same volume) with intensity of 60-75% of maximum heart rate. Blood samples, anthropometric and functional variables were measured at pretest, 48 hours later and two weeks after the last exercise session. Depended t test was used for within-group comparisons and ANCOVA test was used to investigate the differences among the groups. The within-group results showed that after 8 weeks of intervention, weight, body fat, BMI, adiponectin, glucose and glycosylated hemoglobin in LFT group and resistin, insulin, insulin resistance and maximal oxygen consumption in both experimental groups significantly decreased (P<0.05). Also, ANCOVA test results showed a significant difference among all studied groups in all research variables in the posttest (P<0.05) and in the body fat, BMI, adiponectin and insulin resistance in the sustainability stage (P<0.05). Regarding the results of this study, longer exercises can better control type 2 diabetes than repeated short-term physical training especially in obese people.
    Keywords: Adiponectin_Aerobic exercise_frequency of exercises_Obesity_Type 2 diabetes}
  • علی رجبی، علی اکبرنژاد*، معرفت سیاه کوهیان، مرتضی یاری
    زمینه و هدف
    کاهش حجم ریه، انسداد راه های هوایی، محدودیت جریان هوا، و افزایش فشارخون از عوامل خطرزای مرگ ومیر در بیماران مبتلابه دیابت نوع دو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تجویز مکمل زعفران و تمرین هوازی بر تغییرات فشارخون، عملکرد ریوی و شاخص های اسپیرومتری زنان دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه شبه تجربی 48 زن دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو به صورت غیرتصادفی در 4 گروه 12 نفری دارونما، زعفران، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی قرار گرفتند. گروه های تمرین+زعفران و تمرین+دارونما تمرین هوازی را با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه (سه جلسه در هفته) به مدت هشت هفته اجرا کردند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. اندازه گیری متغیرها در مرحله پیش‎آزمون، 48 ساعت و دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. متغیرهای مورد بررسی شامل عملکرد ریوی (VO2max، FVC، FEV1، FVC/FEV1، PEF، MVV)، فشارخون، تعداد نبض و تنفس در دقیقه و شاخص های آنتروپومتری (وزن، نمایه توده بدنی و درصد چربی) بودند.
    یافته ها
    نتایج درون گروهی نشان دهنده افزایش آماری معنی دار متغیرهای عملکرد ریوی و نیز کاهش آماری معنی دار فشارخون سیستولی و شاخص های آنتروپومتری در هر سه گروه زعفران به تنهایی، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی بودند (P<0.05). بااین حال نتایج بین گروهی نشان دهنده اختلاف آماری معنی دار در متغیرهای فوق بین گروه زعفران + تمرین هوازی با هریک از گروه های زعفران به تنهایی و دارونما + تمرین هوازی بودند (P<0.05). همچنین بیشترین اندازه اثر در گروه زعفران + تمرین هوازی مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    ترکیب تمرین هوازی توام با مصرف زعفران باعث بهبود موثرتری در افزایش حجم ها و ظرفیت های ریوی و نیز کاهش فشارخون در مقایسه با اثر هر یک به تنهایی می گردد.
    کلید واژگان: اسپیرومتری, فشارخون, تمرین هوازی, زعفران, زنان, اضافه وزن, چاقی, دیابت نوع دو}
    Ali Rajabi, Ali Akbarnejad*, Marefat Siahkouhian, Morteza Yari
    Background and Objective
    Lung volume loss, airway obstruction and air flow limitation, and also hypertension are risk factors for mortality in patients with type 2 diabetes. This study was done to determine the effect of supplementation of saffron and exercise training on blood pressure changes, pulmonary function and spirometric indices in obese and overweight women affected by type 2 diabetes.
    Methods
    In this quasi-experimental study, forty-eight type 2 diabetic obese and overweight women were non randomly divided into four equal groups including placebo, saffron + training, training + placebo, saffron plus placebo). The saffron group + training and training + placebo groups did aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). A daily dose of 400 mg of saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The variables were measured in the pre-test, 48 hours and two weeks after the last training session.
    Results
    Intra-group results showed a significant increase in pulmonary function variables (VO2max, FVC, FEV1, FVC/FEV1, PEF, MVV), and significant reduction in systolic blood pressure and anthropometric indices (weight, BMI, and body fat percentage) in all three groups of exercise, saffron and practice + saffron (P<0.05). However, the results intra-group showed a significant difference in the above variables between the exercise + saffron supplement group in compared to other intervention groups (P<0.05), also, the highest effect was observed in the exercise + supplemental group.
    Conclusion
    According to the results of this study, saffron with exercise led to significant improvement in pulmonary volume and capacities, as well as a decrease in blood pressure in obese and overweight women affected by type 2 diabetes.
    Keywords: Spirometry_Blood pressure_Aerobic exercise_Saffron_Women_Overweight_Obesity_Type 2 diabetes}
  • آیدین ولیزاده *، علی اکبرنژاد، مرتضی یاری، علی رجبی، ادریس باوردی مقدم
    هدف از این تحقیق بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر میزان رزیستین، هموگلوبین گلیکوزیله، شاخص مقاومت به انسولین و برخی ریسک فاکتورهای قلبی- عروقی در زنان چاق دیابتی نوع دو بود. به این منظور 22 زن غیرفعال چاق مبتلا به دیابت نوع دو در کرمانشاه، با میانگین سن 33/2±95/44 سال، وزن 82/5±88/78 کیلوگرم، قد 45/5±11/161 سانتی متر به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل (هر گروه 11 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، هر جلسه 60 دقیقه) تمرینات هوازی را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. دو روز قبل و بعد از مداخله نمونه گیری انجام گرفت. از آزمون تی مستقل برای مقایسه تفاوت بین گروهی و از تی همبسته برای مقایسه نتایج درون گروهی استفاده شد. پس از مداخله متغیرهای وزن، درصد چربی بدن، انسولین، HbA1c، hs-CRP، LDL-C (05/0P=) گلوکز خون ناشتا (032/0P=) ، مقاومت به انسولین، رزیستین (04/0P=) ، کلسترول (028/0P=) و TG (014/0P=) در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنا داری کاهش یافت. میزان HDL-C و BMI بین دو گروه اختلاف معنا داری نداشت. متغیرهای وزن (02/0P=) ، درصد چربی (01/0P=) ، گلوکز (004/0P=) ، انسولین (031/0P=) ، رزیستین (024/0P=) ، TG (039/0P=) ، BMI، HbA1c، hs-CRP، LDL-C، (05/0P=) ، مقاومت به انسولین و کلسترول (045/0P=) ، در پس آزمون نسبت به وضعیت پایه در گروه تجربی کاهش معنا داری یافتند. با بهبود مقاومت به انسولین و کاهش شاخص های التهابی و هموگلوبین گلیکوزیله خطر بالقوه ابتلا به بیماری ها و عوارض قلبی و دیابت کاهش یافت و فعالیت ورزشی منظم هوازی می تواند در کنترل عوارض این بیماری موثر باشد.
    کلید واژگان: HbA1c, hs-CRP, تمرین هوازی, دیابت نوع دو, رزیستین, زنان چاق بیمار, مقاومت به انسولین}
    Aidin Valizadeh*, ali akbarnejad, morteza yare, Ali Rajabi, Edris Bavardi, Moghadam
    The aim of this study was to determine the effect of 8 weeks of aerobic exercise on resistin, glycated hemoglobin, indicator of insulin resistance and some cardiovascular risk factors in obese women with type 2 diabetes. 22 obese sedentary women with type 2 diabetes in Kermanshah (mean age 44.95±2.33 yrs, weight 78.88±0.82 kg, height 161.11±5.45 cm) were randomly divided into 2 groups (each group 11 subjects): experimental and control. The experimental group performed aerobic exercises for 8 weeks (3 sessions per week, each session 60 minutes) with 60-80% of maximum heart rate. Blood samples were collected 2 days before and after the intervention. Independent t test was used to compare the intergroup differences and dependent t test was used to compare the intragroup results. After the intervention, weight, body fat percent, insulin, HbA1c, hc-CRP, LDL-C (P=0.05), fasting blood glucose (P=0.032), insulin resistance, resistin (P=0.04), cholesterol (P=0.028) and TG (P=0.014) significantly decreased in the experimental group compared to the control group. HDL-C and BMI levels had no significant differences between the groups. Weight (P=0.02), fat percent (P=0.01), glucose (P=0.004), insulin (P=0.031), resistin (P=0.024), TG (P=0.039), BMI, HbA1c, hc-CRP, LDL-C (P=0.05), insulin resistance and cholesterol (P=0.045) significantly decreased in the experimental group in the posttest compared with the baseline. The improved insulin resistance and decreased inflammatory markers and glycated hemoglobin reduce the potential risk of cardiac diseases and complications and diabetes and regular aerobic exercise can influence controlling the complications of this disease.
    Keywords: Aerobic exercise_HbA1c_hs-CRP_insulin resistance_obese female patients_resistin_type 2 diabetes}
  • علی اکبرنژاد *، مرتضی یاری، محمد محمدی، علی رجبی
    زمینه و هدف

    امروزه تمرینات مقاومتی به عنوان روشی موثر برای بدست آوردن سازگارهای مختلف ناشی از  فعالیت ورزشی بکار می روند. در اکثر مطالعات افزایش قدرت و حجم عضلانی به دنبال این شیوه تمرینی مورد بررسی قرار گرفته است. با این حال، اخیرا سازگاری های قلبی عروقی نظیر آنژیوژنز، افزایش خون رسانی به بافت و بهبود در عملکرد هوازی متعاقب با آن نیز مورد توجه محقیق قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه پاسخ VEGF به دو نوع تمرین مقاومتی با و بدون محدودیت جریان خون پس از یک وهله فعالیت بود.

    مواد و روش ها

     به این منظور 36 پسر ژیمناستیک کار 10 تا 14 ساله در یک طرح تحقیق نیمه تجربی شرکت کردند. آزمودنی ها با میانگین (وزن 8/11±37/11کیلوگرم، قد 16/58±145/11سانتی متر، شاخص توده بدن 1/77±17/40کیلوگرم بر مترمربع) به طور تصادفی به سه گروه کنترل (n=12)، تمرین مقاومتی سنتی (n=12)، و تمرین مقاومتی همراه با محدودیت جریان خون (n=12)، تقسیم شدند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، خم شدن آرنج و پرس سینه بود. نمونه های خونی قبل و نیم ساعت بعد از اجرای تمرین گرفته شد. از آزمون آماری تی وابسته برای بررسی نتایج درون گروهی و از آنالیز واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD برای بررسی نتایج بین گروهی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج درون گروهی نشان داد که پس از یک وهله فعالیت ورزشی متغیر VEGF در هر دو گروه تمرین مقاومتی شدت بالا (0/001=P) و گروه انسدادی افزایش معنی داری داشت (0/001=P). نتایج بین گروهی عدم تفاوت بین دو گروه مقاومتی شدت بالا و مقاومتی کم شدت همراه با محدودیت جریان خون را نشان داد (p=0/33).

    نتیجه گیری

     یک جلسه فعالیت مقاومتی با محدودیت جریان خون در مقایسه با فعالیت مقاومتی شدت بالا، تاثیر مشابهی در افزایش VEGF سرمی کودکان ورزشکار دارد و به همین دلیل، جهت سازگاری های آنژیوژنیک ناشی از عامل رشد اندوتلیال عروقی و بهبود در عملکرد هوازی به دنبال آن، همانند تمرینات مقاومتی شدت بالا مناسب بنظر می رسد.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی سنتی, محدودیت جریان خون, عامل رشد اندوتلیال عروقی, پسران ورزشکار}
    Ali Akbarnejad *, Morteza Yari, Mohammad Mohammadi, Ali Rajabi
    Background & Purpose

    Resistance training as an effective way to get different adaptations of exercise. In the most studies is taken into consideration the increase strength and muscle mass to follow this training method. Recently, it has been considered cardiovascular adaptations such as angiogenesis, increased blood flow to tissue and improve aerobic performance after resistance training. Therefore, the aim of this study was to compare the acute responses to endothelial growth factor-A in two types of resistance training with and without the blood flow restriction.
    Material and

    Methods

    For this purpose, adolescent gymnast boys aged 10 to 14 years participated in a quasi-experimental research design. The subjects (mean weight 37.11 ± 8.11 kg, height 145.16 ± 11.58 cm, body mass index 17.40 ± 1.77 kg m) were randomly divided into three groups; control (n=12), traditional resistance training (n=12), and resistance exercise with blood flow restriction (n=12), respectively. Training protocol includes three motions included leg extension, elbow flexion and bench press. Blood samples were taken before and half an hour after training. Using T-dependent test to check the results of intergroup and One-Way ANOVA with LSD test was used for evaluating the results of between groups.

    Results

    The results of inter-group showed that a variable VEGF after acute exercise in traditional resistance training groups (p=0.001) and resistance exercise with blood flow restriction (p=0.001), was significant. The results showed that in both of them protocol, there was no significant difference between groups in levels of VEGF, was not significantly different (p=0.33).

    Conclusion

    One session Resistance exercise with blood flow restriction compared to high intensity resistance exercise, a similar effect in increasing serum VEGF children athletes and for this reason, such as high intensity resistance exercise seems appropriate to provide Angiogenic adaptation of VEGF and improvement in aerobic performance.

    Keywords: Traditional Resistance Training, Blood Flow Restriction, Vascular Endothelial Growth Factor, Adolescent Athlete}
  • علی رجبی *، سمیرا احمدی نیاسر

    امروزه آسیب های فراوانی تربیت دینی کودکان را تهدید می کند. این آسیب ها می تواند از ناحیه وراثت، محیط (خانواده، نهادهای آموزشی، وسایل ارتباط جمعی، دوستان، نهادهای حاکم بر جامعه)، و یا از ناحیه منابع و محتوای تربیتی باشد. شناخت این آسیب ها و جنبه های منفی آن در فعل و انفعالات تربیتی، کم اهمیت تر از شناخت جنبه های مثبت نیست . شناسایی این آسیب ها که در طول مسیر تربیت دینی ظاهر می شود و رفع آنها بهبود نظام تعلیم و تربیت دینی را در نسل های آینده به دنبال خواهد داشت. هدف از انجام این پژوهش بررسی عوامل موثر در آسیب های تربیت دینی کودک و ارایه راهکار های قرآنی و روایی برای تربیت هرچه بهتر فرزندان است . در این پژوهش تک تک عوامل شناسایی و آثار و پیامدهای منفی هر یک مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهایی را جهت مقابله با این آسیب ها ارایه می نماید. اطلاعات این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و جستجو در کتابخانه ها و پایگاه ها و منابع اینترنتی جمع آوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد هرچند امروزه ممکن است خطراتی تربیت دینی کودکان را مورد هجمه قرار دهد؛ اما ما می توانیم با شناسایی به موقع آنها و به کار بردن شیوه های مناسب تربیتی که در قرآن و روایات به آنها اشاره شده است ازجمله روش های زمینه ساز مانند: رعایت آداب معاشرت باهمسر، تغذیه حلال مادر، رعایت آداب شیر دادن، انتخاب نام نیک، گفتن اذان واقامه در گوش نوزاد وروش های ایجادی مانند: محبت ، تشویق و تنبیه، تکریم شخصیت، تلقین، عادت دادن، بازی، موعظه وروش های اصلاحی مانند: تغافل، پرهیز از عیب جویی وپرهیز از استدلال های فراتر از توانایی کودک، در تربیت صحیح کودکانمان تاثیر گذار باشیم.

    کلید واژگان: قرآن, حدیث, تهدیدات تربیتی, تربیت کودک}
  • لطفعلی بلبلی *، الهه ممشلی، علی رجبی، مرتضی یاری
    هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی بر نیمرخ لیپیدی، هموگلوبین گلیکوزیله، گلوکز خون ناشتا، hs-CRP، مقاومت به انسولین و هورمون پپتیدی آدیپونکتین در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. 22 زن غیرفعال و چاق مبتلا به دیابت (سن 2/3±9/45 سال، شاخص توده بدنی 67/0±7/30 کیلوگرم/متر مربع، سابقه بیماری 9/2±4/5 سال و گلوکز خون 05/15±7/152 میلی گرم/ دسی لیتر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (11 نفر) و کنترل (11 نفر) تقسیم گردیدند. گروه آزمایش به مدت هشت هفته (سه جلسه در هفته، جلسه ای 60 دقیقه) تمرین هوازی را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه به صورت دویدن در بخش اصلی تمرین اجرا کردند. دو روز قبل و بعد از دوره تمرینی نمونه گیری خونی انجام شد. HbA1c به روش الکتروکمی لومینسانس، آدیپونکتین و انسولین سرم، hs-CRP با روش الایزا، گلوکز، HDL-C و TG، LDL-C با روش مستقیم و همچنین، کلسترول تام با روش آنزیمی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از آزمون تی همبسته و آزمون تی مستقل نشان داد که پس از مداخله، سطوح گلوکز خون ناشتا، انسولین، مقاومت به انسولین، HbA1c، hs-CRP، کلسترول، تری گلیسرید،LDL-C ، وزن، BMI و درصد چربی بدن، کاهش یافتند و هورمون آدیپونکتین افزایش معناداری در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل داشت. ارتباط معکوس و معنادار سطوح سرمی آدیپونکتین با گلوکز، کلسترول تام، تری گلیسرید، وزن بدن و درصد چربی بدن مشاهده شد. طبق یافته های پژوهش حاضر کاهش در چربی احشایی و سطوح لیپیدی ناشی از تمرین هوازی، احتمالا بر عملکرد آدیپونکتین و کاهش مقاومت به انسولین در بیماران دیابتی اثرگذار است.
    کلید واژگان: آدیپونکتین, تمرین هوازی, Hba1c, Hs, CRP, مقاومت به انسولین, دیابت نوع دو}
    Lotfali Bolboli *, Elahe Mamashli, Ali Rajabi, Morteza Yari
    The purpose of this study was to determine the effect of eight weeks of aerobic training on lipid profile, glycosylated hemoglobin, fasting blood glucose, hs-CRP, insulin resistance and peptide hormone adiponectin in type 2 diabetic patients. For this purpose, twenty-two obese, sedentary females with type 2 diabetes (age 45.9±3.2 years and BMI=30.7±0.7 kg/m2, History of disease: 5.4±9.2 years and blood glucose 152.7±15.05 mg/dL), were selected and randomly divided into experimental (n=11) and control groups (n=11). The experimental group performed aerobic training for 8 weeks (three sessions per week, each session 60 minutes) with 60 to 80 percent of maximum heart rate. Blood samples were taken two days before and after 8 weeks of aerobic training. (HbA1c) by Electrochemiluminesence method, adiponectin, insulin and hs-CRP by ELISA, glucose, HDL-C, TG and LDL-C by direct methods and total cholesterol were measured by enzymatic methods. Homeostasis model assessment of insulin resistance by HOMA-IR was calculated. The results using the paired and independent t-test showed that, after the intervention, fasting blood glucose, insulin, insulin resistance, HbA1c, hs-CRP, cholesterol, triglycerides, LDL-C and weight, BMI, percent body fat significantly decreased and adiponectin levels significantly increased in the experimental group compared to the control. However, after 8 weeks of aerobic exercise HDL-C increased in the experimental group, but HDL-C levels difference was not significant between the two groups. A significant inverse correlation between serum adiponectin levels with glucose, total cholesterol, triglycerides, body weight and body fat percentage and no significant correlation with HDL was observed. According to the findings of the present study was the reduction in visceral fat and lipid levels by eight weeks of aerobic exercise may the performance of adiponectin and reduce insulin resistance in diabetic patients is effective.
    Keywords: Adipocytokines_Aerobic Exercise_Hba1c_Hs-CRP_Insulin Resistance_Type 2 Diabetes}
  • علی رجبی، معرفت سیاه کوهیان، علی اکبرنژاد
    مقدمه و هدف
    به منظور مطالعه نقش مفید فعالیت هوازی و مصرف خوراکی گیاه زعفران که دارای خواص بیولوژیکی متنوع است. سازگاری مقادیر سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و مقاومت به انسولین، به یک دوره تمرین هوازی و مصرف خوراکی سرگل زعفران و نیز ماندگاری پس از آن در زنان چاق دیابتی نوع 2 مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (تمرین+زعفران، تمرین+دارونما، زعفران، دارونما) تقسیم شدند. گروه تمرین+زعفران و تمرین+دارونما به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، محتوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. در ادامه متغیرهای آیریزین، پروفایل لیپیدی و HOMA-IR موردبررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    نتایج نشان داد، در مرحله پس آزمون در متغیر TC، TG، LDL-C، HOMA-IR و درصد چربی بدن (کاهش، در گروه های دریافت کننده مداخله و تغییر غیر معنی دار در گروه دارونما)، HDL-C و آیریزین (افزایش، در گروه های دریافت کننده مداخله و تغییر غیر معنی دار در گروه دارونما)، بین گروه، تمرین+زعفران، با تمرین+دارونما، تمرین+زعفران، با زعفران، تمرین+زعفران، با دارونما، تمرین+دارونما، با دارونما، زعفران، با گروه دارونما، اختلاف معنی دار بود (05/0P<). همچنین در متغیر وزن و BMI، بین گروه تمرین+زعفران (کاهش)، با دارونما، تمرین+دارونما (کاهش)، با دارونما و زعفران (کاهش)، با گروه دارونما (افزایش غیر معنی دار)، اختلاف معنی دار بود (05/0P<).
    نتیجه گیری
    هشت هفته تمرین هوازی و مصرف زعفران به تنهایی بر شاخص های مرتبط با بیماری دیابت نوع 2 اثر معنی داری دارد. باوجود این مصرف خوراکی زعفران همراه با تمرین هوازی دارای اثرات بیشتری بر کنترل این شاخص ها می باشند.
    کلید واژگان: زنان چاق دیابت نوع 2, ورزش هوازی, زعفران, آیریزین, پروفایل لیپیدی}
    Ali Rajabi, Marefat Siahkouhian, Ali Akbarnejad
    Background And Objective
    In order to study the beneficial role of aerobic activities and consumption of saffron which has various biological properties, the adaptability of serum irisin, lipid profiles and insulin resistance to an aerobic training and consumption of saffron sprouts as well as its sustainability in type 2 diabetic obese women was closely examined.
    Materials And Methods
    Forty-eight type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (saffron training, training placebo, saffron, placebo). The saffron group training and training placebo groups did aerobic training with an intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). A daily dose of 400 mg of saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. Then, the variables of irisin, lipid profiles, and HOMA-IR were investigated.
    Results
    The results of this study showed that there were significant differences between training saffron group and training placebo, training saffron and saffron, training saffron and placebo, training placebo and placebo, and saffron and placebo (P
    Conclusion
    Eight weeks of aerobic training and saffron consumption have a significant effect on the indices related to type 2 diabetes. It needs to be mentioned that the consumption of saffron along with aerobic exercise has more effects on controlling these indices.
    Keywords: Obese women with type 2 diabetes_Aerobic exercise_Saffron_Irisin_lipid profiles}
  • علی اکبرنژاد، علی رجبی*، ادریس باوردی مقدم، معرفت سیاه کوهیان، مرتضی یاری
    هدف مطالعه حاضر، بررسی اثرات مصرف خوراکی داروی ایندومتاسین در بهبود کوفتگی عضلانی تاخیری بود. 20 مرد سالم، به دو گروه مساوی تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی روزانه سه کپسول 25 میلی گرمی ایندومتاسین و کنترل، دارونما دریافت کردند. در مراحل قبل، 1، 24، 48 و 72 ساعت پس از انجام پروتکل تمرینی، متغیرها اندازه گیری شدند. پس از مصرف سه روز کپسول ایندومتاسین و دارونما، پروتکل تمرینی با 85% 1RM در چهار نوبت و هر نوبت تا سر حد واماندگی اجرا شد. برای بررسی نتایج از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج کاهش معنا داری در غلظت آنزیم CK و LDH و میزان درد و التهاب در گروه ایندومتاسین نسبت به گروه کنترل نشان داد. حداکثر نیروی ایزوتونیک گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش کمتر و معنا داری را نشان داد. دامنه حرکتی زانو گروه ایندومتاسین نسبت به گروه کنترل التهاب کمتری داشت. می توان گفت که مصرف ایندومتاسین در دوره بازگشت به حالت اولیه تاثیرات مفیدی در بهبود DOMS دارد.
    کلید واژگان: ایندومتاسین, التهاب, درد, کراتین کیناز, کوفتگی عضلانی تاخیری, لاکتات دهیدروژناز}
    Ali Akbarnejad, Ali Rajabi*, Edris Bavardi Moghadam, Marefat Siahkouhian, Morteza Yari
    The aim of this study was to investigate the effects of oral administration of indomethacin on improving delayed onset muscle soreness) DOMS(. 20 healthy men were divided into two equal groups: experimental and control. The experimental group received 3 capsules of indomethacin (each capsule 25 mg) and control group received placebo daily. Before and 1, 24, 48 and 72 hours after the exercise protocol, the variables were measured. After the consumption of indomethacin or placebo capsules for 3 days, the exercise protocol was performed with 85% 1RM in four sets and every set until exhaustion. The analysis of variance with repeated measures was used to analyze the results. The results showed a significant reduction in CK and LDH enzyme concentration and pain and inflammation in the indomethacin group compared with the control group. Maximal isotonic force showed lower and significant reduction in the experimental group than the control group. Knee range of motion in the indomethacin group had less inflammation than the control group. It can be said that the consumption of indomethacin during recovery has beneficial effects on improving DOMS.
    Keywords: indomethacin, Inflammation, pain, CPK, delayed onset muscle soreness, LDH}
  • علی رجبی*، معرفت سیاه کوهیان، علی اکبرنژاد
    زمینه و هدف
    هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر یک برنامه تمرین درمانی و مصرف خوراکی زعفران بر مقادیر IL-6، TNF-a و کنترل گلایسمیک در زنان چاق دیابتی نوع 2 بود.
    روش کار
    روش تحقیق حاضر از نوع شبه تجربی، با طرح اندازه گیری مکرر بود. 48 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی (زعفران+تمرین، تمرین+دارونما، زعفران، دارونما) تقسیم شدند. گروه زعفران+تمرین و تمرین+دارونما به مدت 8 هفته (سه جلسه در هفته، تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. دوز روزانه 400 میلی گرم پودر سرگل زعفران (یک بار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. دارونما، محتوی 400 میلی گرم آرد گندم بود. در ادامه متغیرهای IL-6 و TNF-a، گلوکز خون و HbA1c موردبررسی قرار گرفتند. از آزمون شاپیرو-ویلک، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس یک راهه با تست تعقیبی LSD استفاده شد.
    یافته ها
    در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه های مداخله متغیر IL-6 و TNF-a، گلوکز خون و HbA1c کاهش معنی دار و نیز در مرحله پس آزمون بین گروه، زعفران+تمرین با تمرین+دارونما، زعفران+تمرین با زعفران، زعفران+تمرین با دارونما، زعفران با گروه دارونما اختلاف معنی دار بود (05/0p<). همچنین در متغیر وزن و BMI، بین گروه زعفران+تمرین با دارونما، تمرین+دارونما با دارونما و زعفران با گروه دارونما اختلاف معنی دار بود (05/0p<).
    نتیجه گیری
    می توان احتمال داد انجام فعالیت هوازی و مصرف زعفران یک اثر محافظتی در مقابل ازدیاد شاخص های (گلوکز خون و HbA1c) اعمال می کند. احتمال دارد کاهش گلوکز خون، IL-6 و TNF-a در گروه های دریافت کننده زعفران به علت وجود متابولیت های زعفران مصرفی خصوصا فلاوونوئیدهای (کروستین و کروسین) و افزایش سیستم دفاعی آنتی اکسیدانی از طریق زعفران دانست.
    کلید واژگان: دیابت نوع 2, ورزش هوازی, زعفران, IL-6, TNF-a}
    Ali Rajabi *, Marefat Siahkouhian, Ali Akbarnejad
    Background
    The purpose of this study was comparison of the effect of a therapeutic exercise program and oral administration of saffron on the levels of IL-6, TNF-a and glycemic control in type 2 diabetic women
    Methods
    48 type 2 diabetic obese women were randomly divided into four equal groups (saffron training, training placebo, saffron, placebo). The saffron group training and training placebo groups performed aerobic training with intensity of 60-75% of maximal heart rate for 8 weeks (three sessions per week). Daily dose of 400 mg of Saffron sprout powder (once a day) was used for two months. The placebo contained 400 mg of wheat flour. The following IL-6, TNF-a, Blood glucose and HbA1c variables; lipid profiles and HOMA-IR were tested. The Shapiro-Wilk test, variance analysis with repeated measures, Bonferron's post hoc test, and one way analysis of variance with LSD post-test.
    Results
    In the post-test phase, the pre-test the variables IL-6 and TNF-α, blood glucose and HbA1c in intervention groups decreased significantly, and also in the post-test between group, saffron training with training placebo, saffron training with saffron, saffron training with placebo and saffron with placebo there was a significant difference (p
    Conclusion
    It can be possible aerobic exercise and saffron consumption have a protective effect against the increased levels of blood glucose and HbA1c. It is possible that the reduction of blood glucose, IL-6 and TNF-a in saffron recipients is due to the presence of saffron metabolites, especially flavonoids (crostein and crocin) and increased antioxidant defense system through saffron.
    Keywords: Type 2 diabetes_Aerobic exercise_Saffron_IL-6_TNF-a}
  • علی رجبی، معرفت سیاه کوهیان *، علی اکبرنژاد، مرتضی یاری
    زمینه و هدف
    دیابت نوع 2 یک معضل مهم برای سلامت عمومی است که افراد زیادی درگیر آن هستند. تمرینات ورزشی و فعالیت بدنی نقش مهمی در پیشگیری و کنترل آن ایفا می کند. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر دو تواتر مختلف تمرین هوازی با حجم یکسان و بی تمرینی متعاقب با آن بر سطوح هورمون آیریزین، پروفایل لیپیدی و شاخص مقاومت به انسولین در زنان چاق دیابتی نوع 2 بود.
    روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 36 زن چاق دیابتی نوع 2 به صورت تصادفی به سه گروه مساوی 12 نفر تقسیم شدند. گروه 1 و 2 به مدت 8 هفته (1=3 جلسه و 2= 6 جلسه در هفته، با حجم یکسان) تمرین هوازی با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه) انجام دادند. نمونه گیری ها در مرحله پیش آزمون، 48 ساعت و دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد.
    یافته ها
    نتایج درون گروهی نشان داد متغیرهای وزن، چربی بدن و شاخص توده بدنی تنها در گروه یک (کاهش) و مقاومت به انسولین (کاهش) و آیریزین (افزایش) در هر دو گروه تجربی، بعد از گذشت 8 هفته از مداخله، تغییر معنی داری داشتند (0/05P<). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه همراه با تست تعقیبی LSD، نشان دهنده اختلاف معنی دار در متغیرهای وزن (0/036p=)، درصد چربی (0/001p=)، شاخص توده بدنی (0/008p=)، مقاومت به انسولین (0/001p=) و آیریزین (0/0001p=) در مرحله پس آزمون بین گروه های مختلف مطالعه بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج مطالعه حاضر، تاثیر تمرین ورزشی با مدت زمان بیشتر نسبت به تکرر در جلسات تمرینی کوتاه مدت در کنترل عوامل دخیل و موثر در دیابت نوع 2 بارزتر بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت که زمان برنامه ورزشی، عامل موثری در پیشگیری و کنترل بیماری دیابت نوع 2 می باشد که باید در طراحی و برنامه ریزی ورزشی مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: آیریزین, ورزش هوازی, شاخص مقاومت به انسولین, دیابتی نوع 2, زنان چاق}
    Ali Rajabi, Marefat Siahkouhian *, Ali Akbarnejad, Morteza Yari
    Bachground: Type 2 diabetes is an important public health problem that involves many people. Exercise and physical activity play an important role in preventing and controlling it. Therefore, this study aimed to compare the effects of two different frequencies of aerobic exercise with the same volume and detraining period on the levels of irisin hormone, lipid profiles, and insulin resistance index in obese women with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    In this quasi-experimental study, 36 obese women with type 2 diabetes were randomly allocated into three groups (n = 12 per group). Group 1 and group 2 performed 8 weeks of intensity aerobic exercise (Group 1=3 times and Group 2=6 times a week, with the same volume) with 60-75 percent of maximum heart rate. Samples were taken before intervention, 48 hours after the first training session, and two weeks after the last training session.
    Results
    After 8 weeks of intervention, the intergroup results showed that weight, body fat, and body mass index were significantly reduced only in group 1, whereas in both groups, the insulin resistance index reduced and irisin levels increased significantly (P
    Conclusion
    Given the results of this study, the longer duration exercise protocol was of a more significant impact on the control of factors involved in type 2 diabetes than the exercise protocol with more frequent, short-term training sessions. Therefore, it can be concluded that the duration of an exercise program is an effective factor in the prevention and control of type 2 diabetes, which should be considered in the design and planning of exercise.
    Keywords: Irisin_Aerobic exercise_Insulin resistance index_Type 2 diabetes_Obese women}
  • سیدعلی سراج *، علی رجبی
    پیروزی انقلاب اسلامی و حماسه دفاع مقدس، تحولاتی ژرف در ساختار و محتوای شعر فارسی ایجاد کرد. شور شهادت طلبی، نگاه فراروایی به امور دنیوی و کمال جویی از طریق قربانی کردن نفس و حس نوستالژیک شاعران در این دوره نسبت به تحولات جنگ، باعث شد مضامین عرفانی که پس از مشروطه و قبل از انقلاب اسلامی کمتر در شعر فارسی مورد توجه بود، در ساختاری نو و در ارتباط با مضامین دینی و حماسی، بازسازی و بازآفرینی شود. بهترین شیوه استفاده از این مضامین در قالب غزل است که ابیات در آن از وحدت ارگانیک و انسجام طولی و عمودی برخوردار است.
    پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی در پی بررسی عناصر ادب عرفانی موجود در غزل روایی دفاع مقدس است. اجمالا یافته های پژوهش نشان می دهد که شعر دفاع مقدس در زمینه های مختلفی ورود و حضور داشته که عمده ترین آنها، مضامین عرفانی و پرداختن به این جنبه برجسته از شعر فارسی است.
    کلید واژگان: دفاع مقدس, شعر دفاع مقدس, عرفان, اشعار حماسی, عرفانی}
    Seyyed Ali Seraj *, Ali Rajabi
    Triumph of Islamic revolution and rivalry in sacred resistance shifted basically the structure and content of Persian poetry. There are some tendencies as the desire for martyrdom, meta-fiction view to the secular affairs, perfectionism by sacrificing the self, and the poets’ nostalgia regarding to wartime. It also caused the mystical motifs- which neglected in recent poetry of Constitutional Revolution and Pre-Islamic Revolution periods- to be renewed in new structure relating to religious and epic themes. The best usage of such motifs is illustrated in Ghazals in which its couplets have an organic unity in vertical and horizontal sides. This research is to analyze the literary mystical elements which cited in the narrative Ghazals on sacred resistance. It also caused the mystical motifs- which neglected in recent poetry of Constitutional Revolution and Pre-Islamic Revolution periods- to be renewed in new structure relating to religious and epic themes.
    Keywords: Sacred Resistance, Analysis, epic- Mystical Elements, Narration, Ghazal}
  • ادریس باوردی مقدم*، علی رجبی، علی اکبرنژاد
    مقدمه
    سالمندی مرحله ای از سیر طبیعی زندگی انسان است که استئوآرتریت در آن بیشتر به چشم می خورد. این مطالعه به منظور تعیین اثر فعالیت در آب و مقایسه آن با تمرین تراباند بر کاربردی ترین آزمون های عملکردی در مردان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    جامعه آماری، مردان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو بود که به روش تصادفی ساده و از نمونه های در دسترس، تعداد 36 نفر به صورت تصادفی به سه گروه 12 نفری (تراباند، فعالیت در آب و کنترل) تقسیم شدند. آزمودنی ها در دو گروه تراباند و فعالیت در آب به مدت 6 هفته، 4 جلسه در هفته برنامه های تمرینی مربوط به گروه خود را اجرا نمودند. برای اندازه گیری آزمون های عملکردی از سه آزمون عملکردی استفاده گردید. برای بررسی نتایج از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تی زوجی استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS، در سطح معنی داری 5 درصد 05/0≤α مورد تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج تحقیق حاضر درخصوص شاخص های عملکردی (بالارفتن از پله، 30 ثانیه نشست و برخاست و 8 فوت راه رفتن)، بین گروه های تراباند و فعالیت در آب با گروه کنترل اختلاف معنی دار بود (05/0=P). همچنین مقایسه درون گروهی در گروه تراباند و فعالیت در آب در متغیرهای اندازه گیری شده، اختلاف معنی داری را نشان داد (05/0=P).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که شش هفته تمرین تراباند و فعالیت در آب می تواند سبب بهبود در آزمون های عملکردی مردان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو شود.
    کلید واژگان: آزمون عملکردی, فعالیت در آب, تمرین تراباند, استئوآرتریت زانو}
    Edris Bavardi Moghadam*, Ali Rajabi, Ali Akbarnejad
    Introduction
    Aging is a normal stage of human life which osteoarthritis is more often seen in it. The aim of the study was to investigate the effect of aquatic training and compare it with Traband training on the most widely used functional tests in old men with knee osteoarthritis.
    Methods
    The population of the study included all the elderly men with knee osteoarthritis, among which, 36 individuals who randomly divided into three groups of 12 (Traband, Aquatic exercises, and control). The subjects in both groups of Traband and Aquatic exercises performed their group-specific training programs for 6 weeks with a sequence of 4 sessions per week. Three functional tests were used for measuring functional tests. One-way variance analysis test and paired t-test were used for results. A significant level of 0.05 was considered.
    Results
    Results showed that there are significant differences (P=0.05) between functional tests (stair-climb test, 30 second chair stand, and 8 foot time up and go) between groups (Traband and Aquatic exercises). In addition, in intragroup comparison of the groups (Traband and Aquatic exercises), a significant difference was observed for the measured variables (P=0.05).
    Conclusion
    The results of this study showed that six weeks Traband and Aquatic exercises can be considered as effective on improving functional tests in old men with knee osteoarthritis.
    Keywords: Functional test, Aquatic training, Traband training, Knee osteoarthritis}
  • علی اکبرنژاد، علی رجبی، مرتضی یاری، الهه ممشلی
    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرمصرف زعفران و تمرینهوازی تناوبی بر شاخص های اسپیرومتری، فیزیولوژیکی و فشار خون پسران غیر ورزشکار بود. بدین منظور در یک مطالعه ی نیمه تجربی دو سویه کور، 40 دانشجوی پسر غیر ورزشکار داوطلب و سالم دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی 43/3±91/19 سال به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طورتصادفی در4 گروه 10 نفری ورزش- دارونما، ورزش-مکمل، مکمل و دارونما تقسیم شدند. گروه مکمل و مکمل-ورزش به مدت سه ماه، روزانه یک عدد کپسول حاوی 30 میلی گرمی پودر سرگل زعفران مصرف و گروه دارونما، دارونما دریافت کردند. یک روز قبل از شروع دوره مصرف مکمل و دارونما و پس از دوره، اسپیرومتری انجام شد. همچنین SBP، DBP، تعداد ضربان قلب، میانگین فشار سرخرگی (AMP)، فشار نبض و (تعداد تنفس طی یک دقیقه) اخذ و داده ها ثبت گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی وابسته برای مقایسه درون گروهی و آزمون تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه دلتای بین گروه ها (ANOVA) در سطح معنی داری (05/0P≤) استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد مصرف سه ماهه زعفران و تمرین هوازی تناوبی باعث افزایش حجم ها و ظرفیت های ریوی (001/0P<) و کاهش فشارخون سیستولیک، دیاستولیک، تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس طی یک دقیقه، (001/0P<) گردید. همچنین نتایج نشان دهنده عدم اختلاف معنی دار بین گروه های ورزش – زعفران و زعفران در مواردFVC ، PEF، FEV1، FIV1 و گروه های ورزش- زعفران و ورزش – دارونما نیز در موارد MVV، PIF، بود. طبق یافته های این پژوهش احتمالا مصرف مکمل سرگل گیاه زعفران و فعالیت ورزشی می توانند اثرات سودمندی به جهت کاربردهای بالینی در درمان و پیشگیری از بیمارهای تنفسی و فشارخون داشته باشند.
    کلید واژگان: تمرین هوازی تناوبی, زعفران, فشار خون, حجم ها و ظرفیت های ریوی}
  • نمودارهای اخلاقی و رفتاری امیرالمومنین حضرت علی (ع)
    مهدی مهدوی دامغانی *، اردشیر اسدبیگی، علی رجبی
    جریان دشمنی با علی بن ابی طالب با تلاش های همه جانبه حاکمان و راویان وابسته به بنی امیه به شهرهای مختلف از جمله اصفهان راه یافت؛ و با انتشار روایات جعلی جریان فکری «نواصب» عمق و شیوع بیشتری داشته است. نگارنده در این مقاله قصد دارد تا جلوه هایی از مکارم اخلاق و خلق وخوی علی (ع) را با توجه به کتاب «حلیه الاولیاء طبقات الاصفیاء» ابونعیم اصفهانی بررسی نماید. ارزشمندی فراوان کتاب مذکور به گونه ای است که سرمشق پدید آمدن کتاب های بسیار مهمی چون «تذکره الاولیاء» عطار نیشابوری و «نفحات الانس» عبدالرحمان جامی گردیده است. این کتاب همچنین در راه تکامل کتاب های صوفیانه (شرح حال اولیاء) که پیش از آن بوده است، گام های موثری برداشته است. بدین جهت نگارنده در بررسی این موضوع کتاب حافظ ابونعیم اصفهانی را انتخاب کرده است.
    کلید واژگان: امام علی (ع), فضایل و مناقب علی (ع), ابونعیم اصفهانی, حلیه الاولیاء}
  • آیدین ولیزاده، علی اکبرنژاد، مرتضی یاری، ادریس باوردی مقدم، علی رجبی
    هدف مطالعه حاضر، بررسی تاثیرات مصرف خوراکی اسانس نعناع در بهبود علائم DOMS بود. بدین منظور 20 داوطلب دانشجوی مرد سالم دانشگاه محقق اردبیلی (سن 7/1±37/21 سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی روزانه 50 میکرولیتر اسانس نعناع در 500 میلی لیتر آب معدنی به مدت 10 روز و گروه کنترل، به همان میزان آب معدنی (دارونما) مصرف کردند. 7 روز پس از مصرف، پروتکل تمرینی با دستگاه پرس پا و وزنه معادل 80 درصد حداکثر نیروی ایزوتونیک در چهار نوبت و هر نوبت تا واماندگی اجرا شد. در فاصله زمانی قبل، 1، 24، 48 و 72 ساعت پس از انجام پروتکل تمرینی، متغیرهای مورد نظر اندازه گیری شدند. از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر برای مقایسه تفاوت درون گروهی و از آزمون تی مستقل برای مقایسه تفاوت بین گروهی در سطح معنا داری 05/0>P و از آزمون Cohen’s d برای برآورد اندازه اثر استفاده شد. یافته ها نشان داد که مصرف 10 روز اسانس نعناع مانع بروز علائم DOMS نشد. اما کاهش معنا داری در غلظت آنزیم CPK، LDH، (001/0P=) هورمون کورتیزول (01/0P=) و میزان درد و التهاب (001/0P=) در گروه نعناع نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. حداکثر نیروی ایزوتونیک در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری را نشان داد (001/0P=). دامنه حرکتی مفصل زانوی گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل التهاب کمتری را نشان داد (05/0P=). به طور کلی نتایج نشان داد که مصرف 10 روزه اسانس نعناع نمی تواند از بروز علائم شیمیایی، عملکردی و ظاهری کوفتگی عضلانی تاخیری جلوگیری کند. اما در دوره بازگشت به حالت اولیه می تواند تاثیرات مفیدی داشته باشد.
    کلید واژگان: اسانس نعناع, کوفتگی عضلانی تاخیری, کراتین فسفوکیناز, لاکتات دهیدروژناز, مردان غیرفعال}
    Aydin Valizadeh, Ali Akbarnejad, Morteza Yari, Edris Bavardi, Moghadam, Ali Rajabi
    The aim of this study was to investigate the effects of consuming peppermint to improve symptoms of DOMS. For this purpose, 20 healthy male volunteer students of Mohaghegh Ardabili University (age: 21.37±1.7 years) were randomly divided into experimental (n=10) and control (n=10) groups. The experimental group daily consumed 50 microliter of peppermint oil in 500 ml of mineral water for 10 days and the control group received similar amount of mineral water (placebo). 7 days after consumption, the exercise protocol was conducted with leg press and a weight equal to 80% of maximal isotonic force in 4 sessions till exhaustion. Before 1, 24, 48 and 72 hours after exercise protocol, the variables were measured. For intra-group comparison, ANOVA test with repeated measures was used and for comparison of inter-group differences, independent t test was applied with significance level (P˂0.05). Cohen's d test was used to estimate the size of effect. Results showed that 10 days of peppermint consumption did not prevent DOMS symptoms. But a significant decrease in the concentration of CPK and LDH, (P=0.001) enzymes, cortisol hormone (P=0.01) and pain and inflammation (P=0.001) of peppermint group compared with the control group. Maximal isotonic force in the excremental group significantly decreased compared with the control group (P=0.001). The knee joint range of motion in the experimental group showed less inflammation than the control group (P=0.05). Overall, the results showed that 10 days of peppermint oil consumption cannot prevent chemical, functional and physical symptoms of DOMS. But it can have beneficial effects in a period of recovery.
    Keywords: CPK, delayed onset muscle soreness, inactive men, LDH, peppermint oil}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر علی رجبی
    رجبی، علی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال