به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علی نیاپور

  • سهند شاهعلینژاد*، عاطفه بهادری، علی نیاپور
    زمینه و هدف

    شناسایی و مرزبندی توده ها و تشخیص تومورهای موجود در بافت پستان از چالش های جدی در تشخیص این سرطان است. در حال حاضر ماموگرافی، متداولترین راه تشخیص سرطان پستان می باشد که عدم شناسایی صحیح توده ها در آن میتواند منجر به تشخیص یا نمونه برداری نادرست از بافت پستان شود. آلگوریتم Harris به عنوان فرآیند شناسایی ویژگی های مرتبط و حذف ویژگی های غیر مرتبط و تکراری  اقدام به استخراج ویژگی می کند. دراین تحقیق با استفاده از استخراج ویژگی در پردازش تصاویر پزشکی بر آن شدیم تا بتوانیم با دقت بهتری، نسبت به کارهای گذشته تشخیص را انجام دهیم.

    روش کار

    با استفاده از آلگوریتم استخراج ویژگی Harris   استخراج ویژگی های تصاویر ماموگرافی صورت گرفت. تصاویر ماموگرافی با استفاده از نرم افزار متلب Matlab2019a تحلیل شدندو خروجی های ایده آل مد نظر حاصل شدند.

    یافته ها

    تصاویر ماموگرافی پس از پیش پردازش و اعمال آلگوریتم هریس مورد بررسی قرارگرفتند که در خروجی حاصل از آلگوریتم پیشنهادی، دقت شناسایی و سرعت شناسایی آلگوریتم را در مقایسه با سایر روش های معمول بالاتر بود.

    نتیجه گیری

    هدف از استخراج ویژگی Harris این است که داده های خام به شکل قابل استفاده تری برای پردازش های آماری بعدی درآیند. انتظار می رود در آینده استخراج ویژگی با دقت بیشتری انجام شود و جزییات بیشتری جهت بازشناسی اشیاء در تصویر، در اختیار سیستم های بینایی ماشین قرار بگیرد.

    کلید واژگان: تشخیص, سرطان پستان, استخراج ویژگی Harris, پردازش تصاویر پزشکی
    Sahand Shahalinejad*, Atefeh Bahadori, Ali Niapour
    Background and Aim

    Identifying and demarcating the masses and diagnosing the disease in breast tissue is a serious challenge in diagnosing this cancer. Mammography is currently the most common method to diagnose breast cancer, in which incorrectly identifying the masses can lead to misdiagnosis or sampling of breast tissue. In this study, using feature extraction in medical image processing, we tried to make a diagnosis with better accuracy than in the past.

    Materials and Methods

    Mammographic image features were extracted using the Harris feature extraction algorithm. Mammographic images were analyzed using Matlab2019a software and ideal outputs were obtained.

    Findings

    Mammographic images were pre-processed and Harris algorithm was applied. In the output of the proposed algorithm, the accuracy and speed of detection of the algorithm were higher in comparison to other routine methods.

    Conclusion

    The purpose of extracting the Harris property is to make the raw data more usable for future statistical processing. it is expected that in the future, feature extraction will be more accurate, and more details will be provided to the machine vision systems to identify objects in the image.

    Keywords: Diagnosis, Breast cancer, Harris Feature extraction, Medical image processing
  • سهند شاه علینژاد*، عاطفه بهادری، علی نیاپور
    زمینه و هدف

     کاهش نویز در تصاویر پزشکی حایز اهمیت می باشد. وجود اعوجاج های زیاد در تصاویر پزشکی سبب کاهش دقت در تشخیص بیماری یا ساختارهای مختلف می شود. تبدیل ویولت و فیلترینگ جزو پرکاربردترین روش ها برای کاهش نویز در تصاویر پزشکی هستند. هدف از این تحقیق، بررسی مقایسه ای کاهش نویز با استقاده از فیلترینگ (فیلترهای پایین گذر, میان گذر و بالا گذر)و همچنین تبدیل ویولت از روی تصاویرMRI  می باشد.

    روش کار

    در این تحقیق، با استفاده از نرم افزار متلب داده های نویز دار MRI وارد محیط برنامه شدند و هریک از الگوریتم های پیشنهادی شامل فیلترینگ (فیلترهای پایین گذر، میان گذر و بالا گذر) و همچنین تبدیل ویولت بصورت مجزا برروی تصاویر پیاده سازی شدند و خروجی ایده آل با توجه به ماهیت نویز بدست آمد.

    یافته ها:

     نتایج بدست آمده از روش پیشنهادی ویولت و فیلترینگ، با یکدیگر مقایسه و تحلیل شد. نسبت توان سیگنال به نویز در تصاویر (SNR) تمامی فیلترهای به کار رفته و تبدیل ویولت مقدار بالای 30 دسی بل را نمایش داد. تبدیل ویولت به ازای تصاویر انتخابی مقدار SNR بیشتری دارد و این اختلاف در برخی تصاویر بیش از 40 دسی بل هم می رسد. با توجه به تصاویر و مقادیر PSNR نسبی، از بین تمامی روش های مورد بررسی بهترین حالت نویز زدایی هنگامی است که از روش CWT استفاده شد. در این حالت  PSNR بالا بوده و بیشترین شباهت تصویر نویززدایی شده به تصویر اصلی وجود دارد.

    کلید واژگان: کاهش نویز, تصاویرMRI, فیلترینگ, تبدیل ویولت, پردازش تصاویر پزشکی
    Sahand Shahalinejad*, Atefeh Bahador, Ali Niapour
    Background and Aim

    Noise reduction in medical images is important. Excessive distortion in medical images reduces the accuracy of diagnosis of various diseases or structures. Violet conversion and filtering are among the most widely used methods for reducing noise in medical images. The aim of this study was to compare noise reduction using filtration (low-pass, mid-pass, and high-pass filters) as well as violet conversion from MRI images.

    Methods

    In this study, using MATLAB software, noisy MRI data were entered into the program environment and each of the proposed algorithms including filtering (low-pass, mid-pass, and high-pass filters) as well as violet conversion were implemented separately on images. And the ideal output was obtained due to the nature of the noise.

    Results

    The results obtained from the proposed violet and filtering methods were compared and analyzed. The signal-to-noise ratio (SNR) of all filters used and the violet conversion displayed a value above 30 dB. Violet conversion for selected images has a higher SNR value, and in some images, this difference is more than 40 dB. According to the images and relative PSNR values, among all the studied methods, the best dehumidification is when the CWT method was used. In this case, the PSNR is high and there is the most similarity between the degenerate image and the original image.

    Keywords: Noise reduction, MRI images, Filtering, Wavelet transform, Medical image processing
  • هدیه اسمعیلی، سمیه نوروززاده، بهنام محمدی قلعه بین، سید محمد موسوی، علی نیاپور*
    سابقه و هدف

    ارتشاح بالای سلول‌های گلیوما به بافت‌های مغزی اطراف عامل شکست درمان در گلیوبلاستوما است. تعاملات گلیوبلاستوما با سلول‌های اندوتلیال، مهاجرت سلول‌های سرطانی را افزایش می‌دهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر ترانکسامیک اسید (TXA) در کاهش مهاجرت سلول‌های گلیوبلاستوما و اندوتلیال و سطح متالوپرویینازهای 2 و 9 (MMP-2/9) در شرایط همکشتی انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی، سلول‌ها پس از تهیه از انستیتو پاستور، در شرایط کشت منفرد و همکشتی با غلظت‌های مختلف TXA تیمار شدند. بقای سلولی به روش MTT مشخص شد. میزان مهاجرت از طریق ایجاد شیار در ظروف کشت و مقایسه مساحت شیار در بازه‌های زمانی مختلف در گروه کنترل و تیمار شده با غلطت‌های 6 و 24 میلی مولار TXA ارزیابی شد. سطح آنزیم‌های MMP-2/9 در گروه کنترل و سلول‌های تیمار شده با غلظت 6 میلی مولار TXA از طریق زیموگرافی بررسی شد.

    یافته ها

    کاهش بقای سلول‌های T98G و HUVECs در کشت منفرد و همکشتی از غلظت 60 میلی مولار TXA به بالا مشاهده شد (0/0001=p). مساحت شیار در گروه HUVECs تیمار شده با غلظت‌های 6 و 24 میلی مولار TXA به ترتیب 0/05±0/27 و 0/04±0/36 مساحت اولیه شیار بودند که در مقایسه با گروه کنترل معنی دار بودند (0/034=p و 0/005=p). تفاوتی در اندازه شیار در سلول‌های T98G دیده نشد. در گروه همکشتی، اندازه شیار 36 ساعت پس از شروع مطالعه برای گروه کنترل برابر با 0/01±0/12 به دست آمد که به طور معنی داری از گروه‌های T98G+HUVECs تیمار شده با دوز‌های 6 (0/06±0/28) و 24 (0/07±0/39) میلی مولار TXA کمتر بود 0/01=p و 0/002=p). TXA به صورت معنی داری سطح MMP-2 (0/0001=p) و MMP-9 (0/0001=p) را در شرایط همکشتی کاهش داد.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که TXA می‌تواند مهاجرت سلول‌های گلیوبلاستوما و اندوتلیال و همچنین میزان MMP-2/9 را در شرایط همکشتی کاهش دهد.

    کلید واژگان: گلیوبلاستوما, همکشتی, ترانکسامیک اسید, مهاجرت سلولی, ماتریکس متالوپروتیناز-2
    H. Esmaeili, S .Noroozzadeh, B. Mohammadi Ghalehbin, SM. Mousavi, A. Niapour *
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    High infiltration of glioma cells into the surrounding brain tissue is the cause of treatment failure in glioblastoma. Glioblastoma interactions with endothelial cells increase the migration of cancer cells. The aim of this study was to investigate the effect of tranexamic acid (TXA) on reducing the migration of glioblastoma and endothelial cells and the levels of metalloproteinases-2 and -9 (MMP-2/9) in co-culture conditions.

    METHODS

    In this experimental study, cells prepared from Pasteur Institute were treated with different concentrations of TXA in mono-culture and co-culture. Cell survival was determined by MTT assay. The rate of migration was assessed by making grooves in the culture dishes and comparing the groove area at different time intervals in the control and treated groups with 6 and 24 mM TXA. The levels of MMP-2/9 enzymes in the control group and cells treated with 6 mM TXA were assessed by zymography.

    FINDINGS

    Decreased survival of T98G and HUVECs cells was observed in mono- and co-culture from 60 mM TXA and above (p=0.0001). Groove area in HUVECs group treated with 6 and 24 mM TXA were 0.27±0.05 and 0.36±0.04 of initial groove area, respectively, which was significant compared to the control group (p=0.034, p=0.005). No difference in groove size was observed in T98G cells. In co-culture group, the groove size 36 hours after the start of the study in the control group was 0.12±0.01, which was significantly lower than T98G + HUVECs groups treated with 6 (0.28±0.06) and 24 (0.39±0.07) mM TXA (p=0.01 and p=0.002). TXA significantly reduced the levels of MMP-2 (p=0.0001) and MMP-9 (p=0.0001) in co-culture conditions.

    CONCLUSION

    The results showed that TXA could reduce the migration of glioblastoma and endothelial cells as well as the levels of MMP-2/9 in co-culture conditions.

    Keywords: Glioblastoma, Co-Culture, Tranexamic Acid, Cell Migration, Matrix Metalloproteinase-2
  • علی نیاپور، کیوان امیرشاهرخی، محمد آذری راد، بهنام محمدی قلعه بین*
    زمینه و هدف
    داروهای خط اول درمان لیشمانیوز ترکیبات پنج ظرفیتی آنتیموان هستند که دارای عوارض جانبی متعدد از جمله سمیت دارویی هستند. از طرفی مقاومت به این داروها در سراسر جهان رو به افزایش می‫باشد. داروهایی مانند آمفوتریسین ب و پنتامیدین که در خط دوم درمان قرار می‫گیرند، نیز دارای عوارض جانبی بوده یا هزینه بالایی را به بیمار تحمیل می‫کنند. با توجه به اثرات سمی پاراکوات، این مطالعه با هدف تاثیر آن روی زنده مانی پروماستیگوت‫های لیشمانیا ماژور و سلول‫های HUVEC انجام گرفت.
    روش کار
    پروماستیگوت‫های انگل لیشمانیا به تعداد 106×2/5 در هر چاهک از پلیت‫های 96 خانه ای تحت مواجهه با غلظت‫های مختلف پاراکوات قرار گرفتند. تیمار به مدت 48 ساعت و در دمای C° 24 انجام شد. سپس آزمایش MTT برای ارزیابی میزان تاثیر پاراکوات انجام گردید. جذب نوری با استفاده از دستگاه خوانشگر پلیت در طول موج 570 نانومتر قرائت گردید. از رنگ آمیزی تریپان بلو جهت بررسی تعداد پروماستیگوت‫های زنده پس از تیمار با پاراکوات استفاده شد. همچنین، تاثیر غلظت های مختلف پاراکوات بر بقا سلول های HUVEC در شرایط کشت بررسی گردید.
    یافته ها
    نتایج تست MTT نشان داده که غلظتهای افزایشی پاراکوات به صورت معنی‫داری می‫تواند بقا انگل‫های پروماستیگوت را در مقایسه با گروه کنترل تحت تاثیر قرار دهد. در این مطالعه، غلظت IC50 پاراکوات بر پروماستگوت‫های انگل لیشمانیا به میزان 272/46 میکروگرم بر میلی لیتر براورد گردید. یافته های رنگ آمیزی تریپان بلو با نتایج روش MTT مطابقت داشت. علاوه بر این، ما متوجه شدیم که HUVEC ها حساس به پاراکوات هستند (IC50 = 188.99 μg/ml).
    نتیجه گیری
    پاراکوات اثرات مهاری قوی روی پروماستیگوت‫های لیشمانیا ماژور و سلول های اندوتلیال انسانی دارد. آزمایشات بیشتر در زمینه تاثیر پاراکوات روی زخم‫های حاصل از لیشمانیا ماژور در مدل‫های حیوانی و اثرات جانبی آن در استفاده موضعی این دارو لازم می‫باشد.
    کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, پاراکوات, روش MTT
    Ali Niapour, Keyvan Amirshahrokhi, Mohammad Azari Rad, Behnam Mohammadi Ghalehbin B*
    Background & objectives
    Pentavalent antimonials are the first-line drugs for treatment of leishmaniasis, which have multiple side effects such as drug toxicity. Moreover, parasite resistance to these drugs is rising around the world. Second-line drugs, including Amphotericin B and pantamidine have also side effects and expensive for patients. According to the cytotoxic effects of paraquat, this study was conducted to evaluate the effect of paraquat on Leishmania major promastigotes and HUVECs viability.
    Methods
    A number of 2.5×106 of Leishmania major promastigotes were treated in each well of 96 well plates with different concentrations of paraquat. Cells were incubated for 48 hours in 24 °C. MTT test was performed for evaluating paraquat impact on promastigotes. The absorbance was measured using a microplate reader at 570 nm.  The trypan blue staining assay was performed to evaluate the number of viable Leishmania major promastigotes following paraquat treatment. Furthermore, the effect of paraquat concentrations on HUVECs viability was evaluated under the cell culture condition.
    Results
    The results of the MTT test showed that increasing concentrations of paraquat could significantly reduce the viability and the number of Leishmania major promastigotes in comparison to control group (p<0.05). In this study, the IC50 for Leishmania major promastigotes was calculated as 272.46 µg/ml. Trypan blue results were in line with the finding of MTT assay. Moreover, we found that HUVECs were susceptible to paraquat (IC50=188.99 µg/ml).
    Conclusion
    Paraquat has a strong inhibitory effect on Leishmania major promastigotes and human endothelial cells. Although more comprehensive studies on the effects of the topical use of paraquat on Leishmania major lesions in animal model and its side effects are necessary.
    Keywords: Leishmania major, Paraquat, MTT Assay
  • سودابه علیزاده متبوع، شهرام نظری*، لیلا محمدی، سوسن باقری، فخرالدین اکبری دورباش، احمد رضا یاری، سید احمد مختاری، علی نیاپور، سید محسن محسنی
    هدف
    پیش رفت در علوم و فناوری نانو در دهه گذشته، فرصت های زیادی برای بررسی اثرات بیولوژیکی ازجمله اثرات ضدباکتریایی نانوذرات ایجاد کرده است. هدف از پژوهش کنونی سنتز و بررسی اثرات ضد باکتریایی نانودندریمر پلی آمیدوآمین-G5 در حذف باکتری های کلبسیلا پنومونیا، سودوموناس آئروژینوزا، شیگلا دیسانتری و باسیلوس سوبتیلیس در محیط آزمایشگاهی بود.
    مواد و روش ها
    نانودندریمر از طریق روش رشد واگرایTomalia سنتز گردید. از روش های رقت لوله ای و انتشار دیسک برای تعیین اثر ضد باکتریایی نانودندریمر پلی آمید و آمین-G5 استفاده گردید. حداقل غلظت بازدارندگی و کشندگی بر روی باکتری های گرم منفی و گرم مثبت بر اساس دستور العمل های موسسه ی استانداردهای آزمایشگاهی و بالینی به دست آورده شد. ریخت شناسی و اندازه نانودندریمر پلی آمید و آمین-G5 از طریق میکروسکوپ الکترونی عبوری به دست آورده شد.
    یافته ها
    قطر هاله عدم رشد در غلظت 25 میکروگرم بر میلی لیتر از دندریمر پلی آمید و آمین-G5 برای کلبسیلا پنومونیا، سودوموناس آئروژینوزا، شیگلا دیسانتری و باسیلوس سوبتیلیس به ترتیب برابر 27، 13، 30 و 18 میلی متر به دست آمد. در مورد قطر هاله عدم رشد بین باکتری های گرم منفی با باکتری گرم مثبت اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). حداقل غلظت بازدارندگی برای کلبسیلا پنومونیا، سودوموناس آئروژینوزا، شیگلا دیسانتری برابر 5/2 میکروگرم بر میلی لیتر و برای باسیلوس سوبتیلیس برابر 25 میکروگرم بر میلی لیتر به دست آمد. حداقل غلظت کشندگی برای شیگلا دیسانتری برابر 50 میکروگرم بر میلی لیتر، برای سودوموناس آئروژینوزا برابر 200 میکروگرم بر میلی لیتر و برای کلبسیلا پنومونیا و باسیلوس سوبتیلیس برابر 100 میکروگرم بر میلی لیتر بود. نانوذرات PAMAM-G5 کروی شکل بوده و میانگین اندازه قطر ذرات 10 نانومتر می باشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه، دندریمر پلی آمیدوآمین-G5 در حذف گونه های استاندارد باکتریایی گرم منفی و گرم مثبت بسیار موثر است.
    کلید واژگان: باکتری های گرم منفی, باکتری های گرم مثبت, نانودندریمر, پلی آمین ها, آزمون های حساسیت میکروبی
    Soudabeh Alizadeh Matboo, Shahram Nazari*, Leila Mohammadi, Susan Bagheri, Fakhraddin Akbari Dourbash, Ahmadreza Yari, Seyyed Ahmad Mokhtari, Ali Niapour, Seyyed Mohsen Mohseni
    Introduction
    Progress in nanotechnology in the past decayed has created various opportunities for evaluation of biological effects such as anti-bacterial effects of nanoparticles. This study was aimed to examine synthesis and the antibacterial effect of Nano-Polyamidoamine-G5 (NPAMAM-G5) dendrimer on Klebsiella Pneumoniae, Pseudomonas Aeruginosa, Shigella Dysenteriae and Bacillus Subtilis.
    Materials and Methods
    NPAMAM-G5 dendrimers was synthesized by Tomalia’s divergent growth approach. The antibacterial effects of NPAMAM-G5 dendrimer were studied by disc diffusion and micro-dilution method. Minimum inhibitory concentration (MIC) and minimum bactericidal concentration (MBC) against gram-positive and gram-negative bacteria were determined according to Clinical and Laboratory Standards Institute (CLSI) guideline. Transmission electron microscopy (TEM) was used to analyze morphology and size of NPAMAM-G5.
    Results
    Zone of inhibition in concentration 25μg/ml of NPAMAM-G5 dendrimers for Klebsiella Pneumoniae, Pseudomonas Aeruginosa, Shigella Dysenteriae and Bacillus Subtilis were 27, 13, 30 and 18 mm, respectively. There was a significant difference regarding the zone of inhibition between gram-negative and gram-positive bacteria (p<0.05). Remarkably, the MIC for Klebsiella Pneumoniae, Pseudomonas Aeruginosa and Shigella Dysenteriae was 2.5μg/ml and for Bacillus Subtilis was 25μg/ml. The MBC for Shigella Dysenteriae and Pseudomonas aeruginosa were 50 and 200 μg/ml, respectively and for Klebsiella Oxytoca and Bacillus Subtilis was100 μg/ml. It was found that NPAMAM-G5 particles had a spherical shape with a mean diameter size of 10 nm.
    Conclusion
    According to the results, the NPAMAM-G5 dendrimer with end amine groups displayed a positive effect on the removal of standard strains of gram-positive and gram-negative bacteria.
    Keywords: Gram Positive Bacteria, Gram Negative Bacteria, Dendrimers, Polyamines, Microbial Sensitivity Tests
  • علی نیاپور، شهاب بهلولی، مرضیه شریفی پاسندی، بهنام محمدی قلعه بین
    سابقه و هدف
    درمان لیشمانیوز به دلیل عوارض جانبی متعدد و ایجاد مقاومت دارویی نسبت به داروهای
    خط اول درمان با پیچیدگی هایی همراه شده است. با توجه به اثر سیتوتوکسیک و ضد سرطانی عصاره
    سیاه تخمه، این مطالعه با هدف ارزیابی اثرات ضد لیشمانیایی با استفاده از روش رنگ سنجی
    MTT (3-(4, 5-dimethylthiazol-2-yl) -2, 5-diphenyltetrazolium bromide) و شمارش سلولی انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    تعداد 106×5/2 پروماستیگوت لیشمانیا ماژور در فاز ایستا به هر چاهک از پلیت های 96 خانه اضافه شد. عصاره سیاه تخمه در رقت های افزایشی (4/2 – 05/0 میلی گرم بر میلی لیتر) به چاهک ها افزوده و به مدت 48 ساعت در دمای 25 درجه سانتی گراد انکوبه شد. از داروی گلوکانتیم به عنوان کنترل استفاده شد. پس از سانتریفیوژ، محلول رویی خارج و50 میکرولیتر MTT اضافه گردید. بعد از سه ساعت انکوباسیون، محلول رویی جدا و حلال DMSO افزوده شد. جذب نوری با دستگاه الیزا ریدر قرائت گردید. از روش رنگ آمیزی تریپان بلو برای ارزیابی اثر عصاره سیاه تخمه روی پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور استفاده گردید.
    یافته ها
    عصاره سیاه تخمه به صورت وابسته به دوز باعث کاهش درصد زنده مانی پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور شد که در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنی دار داشت (05/0p<). در روش MTT، IC50 عصاره بر روی پروماستیگوت های انگل لیشمانیا ماژور 365/0 و گلوکانتیم 01/71 میلی گرم در میلی لیتر به دست آمد.
    استنتاج: عصاره آبی سیاه تخمه نسبت به گلوکانتیم تاثیر بسیار قوی تری روی اشکال پروماستیگوت لیشمانیا ماژور دارد.
    کلید واژگان: لیشمانیا ماژور, سیاه تخمه, MTT
    Ali Niapour, Shahab Bohlooli, Marzieh Sharifi Pasandi, Behnam Mohammadi, ghalehbin
    Background and
    purpose
    Treatment of leishmaniasis is getting complicated due to multiple side effects and drug resistance to first-line drugs. Agrostemma githago is a plant with anti-cancer and cytocidal effects, so, this study was conducted to evaluate the anti leishmanial effect of its extract on Leishmania major promastigotes by MTT assay and cell count.
    Materials and methods
    A total of 2.5×106 Leishmania major promastigotes in their stationary phase were plated to each well of the 96 well culture plates. Cells were then incubated with increasing concentrations of Agrostemma githago extract (0.05 – 2.4 mg/ml) for 48 hours at 25°C. Glucantim was used as standard control. Then, the supernatants were discarded and 50 µl of MTT were added for 3 hours. After centrifuge, the supernatants were replaced by 100 µl of DMSO. The plate was read by ELISA reader at 570 nm. Trypan blue staining was also performed to evaluate the effect of Agrostemma githago extract on Leishmania major promastigotes.
    Results
    MTT assay showed that increasing concentrations of Agrostemma extract could significantly reduce cell viability of Leishmania major promastigots in a dose dependent manner (p<0.05). IC50 of the Agrostemma and Glucantime were 0.365 and 71.01 mg/ml, respectively.
    Conclusion
    Aqueous extract of Agrostemma githago was found to have stronger inhibitory effect than Glucantim on Leishmania major promastigots
    Keywords: leishmania major, Agrostemma githago, MTT assay
  • سارا هراتی زاده، مریم نظم بجنوردی، علی نیاپور، مهرداد بختیاری، هاتف قاسمی حمیدآبادی
    سابقه و هدف
    مایع مغزی- نخاعی (CSF) دارای طیف وسیعی از مولکول های ضروری در فرآیند نوروژنزیس است. سلول های بنیادی پالپ دندان انسانی (hDPSCs) که از سلول های ستیغ عصبی مشتق شده اند، می توانند در حضور فاکتورهای نوروتروفیک مناسب به سلول های گلیال و نورون تمایز یابند. هدف از این مطالعه القای تمایز hDPSCs به سلول های نوروگلیال با استفاده از اسید رتینوئیک و CSF است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، hDPSCs از دندان مولار سوم انسانی به روش مکانیکی- آنزیمی جدا و کشت داده شدند. 105 × 2 سلول به هر یک از چاهک های پلیت 6 خانه ای منتقل و با اسیدرتینوئیک (گروه 1، گروه RA) و CSF (گروه 2، گروه CSF) به مدت 8 روز القاء شدند. هم چنین به مدت 4 روز توسط اسید رتینوئیک و 4 روز توسط CSF (گروه 3، گروه RC) تیمار شدند. ایمنوسیتوشیمی Nestin، βIII-tubulin و GFAP جهت ارزیابی استفاده شدند. طول آکسون سلول ها به روش نیترات نقره بررسی و اجسام نیسل با کریزل ویوله رنگ آمیزی شد. محاسبات آماری توسط نرم افزار SPSS 16 و با آزمون های آماری One-way ANOVA و Chi Square انجام گرفت.
    یافته ها
    مورفولوژی سلول های تمایز یافته به طور مشخص در گروه های تمایزی بعد از روز 5-3 تغییر یافت. نتایج ایمنوسیتوشیمی نشان داد که Nestin در همه گروه ها بیان شد. هم چنین بیش ترین درصد سلول های بیان کننده Nestin و βIII-tubulin به ترتیب در مراحل پیش القایی و القایی مشاهده شدند. اجسام نیسل به صورت ذرات توپر بنفش رنگ در سیتوپلاسم سلول های تمایز یافته شناسایی شدند.
    استنتاج: یافته ها نشان می دهد که می توان از اسید رتینوئیک به عنوان پیش القاگر و CSF به عنوان القاگر جهت تمایز در شرایط آزمایشگاهی hDPSCs به سلول های نوروگلیال استفاده کرد.
    کلید واژگان: سلول بنیادی پالپ دندان انسانی, مایع مغزی, نخاعی, اسید رتینوئیک, نوروگلیال, تمایز
    Sara Haratizadeh, Maryam Nazm Bojnordi, Ali Niapour, Mehrdad Bakhtiari, Hatef Ghasemi Hamidabadi
    Background and
    Purpose
    Cerebrospinal fluid (CSF) has a broad set of molecules which is essential for neurogenesis. Human dental pulp stem cells (hDPSCs) are putatively neural crest cell-derived that can differentiate into neurons and glial cells under appropriate neurotrophic factors. The aim of this study was to induce differentiation of hDPSCs into neuroglial phenotypes using Retinoic acid (RA) and CSF.
    Materials And Methods
    The hDPSCs were isolated by mechanical enzymatic digestion from an impacted third molar and cultured. 2 × 105 cells were treated by 10-7 µM Retinoic acid (RA group) for 8 days, CSF (CSF group) for 8 days and pre-induced with RA for 4 days followed by inducing with CSF for 4 days (RC group). Nestin, βIII-tubulin and GFAP immunostaining were used for evaluating the differentiated cells. Axonal outgrowth was detected using Bielschowsky's silver impregnation method and Nissl bodies were stained in differentiated cells by Cresyl violet. Data analysis was performed in SPSS V.16 applying One-way ANOVA and Chi-square test.
    Results
    The morphology of differentiated cells in treated groups significantly changed after 3-5 days. The immunocytochemistry results showed that nestin, the neuroprogenitor marker, was observed in all groups. Whereas, a high percentage of nestin positive cells and ΒIII-tubulin, as mature neural markers, were seen at the pre-induction and induction stage, respectively. Nissl bodies were detected as dark-blue particles in the cytoplasm of treated cells.
    Conclusion
    The findings suggest that the RA as pre-inducer and CSF as inducer could be used for in vitro differentiation of neuroglial cells from hDPSCs.
    Keywords: hDPSCs, cerebrospinal fluid, retinoic acid, neuroglial, differentiation
  • نازیلا نیاپور، سمیرا شکری قره قشلاقی، مجتبی امانی، مرضیه شریفی پاسندی، حسین صالحی، علی نیاپور
    سابقه و هدف
    سرطان معده یکی از شایع ترین و کشنده ترین بدخیمی ها در جهان است. اسید رتینوئیک تمام ترانس (ATRA) به عنوان القاکننده ی تمایز در درمان بسیاری از سرطان ها و به طور ویژه در درمان لوسمی پرومیولوتیک حاد (APL) استفاده می شود. مسیر پیام رسانی سلولی Notch نقش مهمی در حفظ تعادل میان تکثیر سلولی و آپوپتوز ایفا می کند. فعالیت نابه جای این مسیر در توسعه و پیشرفت بسیاری از بدخیمی ها از جمله سرطان معده نقش دارد. هدف از این مطالعه بررسی اثر ATRA بر روند بقا سلولی، روند تغییرات چرخه سلولی و القا آپوپتوز در سلول های سرطانی معده رده سلولی MKN-45 بود. هم چنین تغییرات بیان ژن های notch1 و hes1 به دنبال تیمار با ATRA مد نظر قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه سلول های سرطانی معده رده ی سلولی MKN-45 با غلظت های افزایشی 5/2، 5، 10، 15، 20، 25 میکرومولار از اسید رتینوئیک تمام ترانس تیمار شدند. بقای سلولی با استفاده دی متیل تترازولیوم بروماید (MTT) بررسی شد. کیت اندازه گیری فعالیت کاسپاز 3 و 7 برای سنجش میزان آپوپتوز سلولی مورد استفاده قرار گرفت. روش فلوسیتومتری برای مطالعه ی روند تغییرات چرخه ی سلولی به کار گرفته شد. بررسی پروفایل بیان ژن های hes1 و notch1 از طریق تکنیک RT-PCR انجام شد.
    یافته ها
    نتایج MTT نشان داد که تیمار با ATRA سبب کاهش میزان بقا سلول های سرطانی MKN-45 شد که بیش ترین کاهش در غلظت 10 میکرومولار بود. دوزهای بالاتر ATRA تفاوت معنی داری در کاهش بقا سلول های سرطانی نسبت به غلظت μM 10 را نشان ندادند. تیمار سلول های سرطانی معده با ATRA سبب افزایش فعالیت کاسپاز 3 و 7 در این سلول ها شد. هم چنین نتیجه ی فلوسیتومتری حاکی از تجمع سلول های سرطانی تحت تیمار با ATRA در مرحله G1 از چرخه سلولی بود که در مقایسه با گروه کنترل معنی دار بود. نتایج RT-PCR نشان داد که میزان بیان notch1 و hes1 در گروه تحت تیمار با ATRA در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری یافته است.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های ما ATRA می تواند از طریق کاهش بقای سلولی و القای آپوپتوز اثرات سمی خود را بر روی سلول های سرطانی معده رده سلولی MKN-45 اعمال می نماید. توقف سیکل سلولی در فاز G1 و کاهش بیان ژن notch1 و hes1 موید اثرات ضد تکثیری ATRA می باشد
    کلید واژگان: سرطان معده, اسید رتینوئیک تمام ترانس, اپوپتوز, هدایت سیگنال
    Nazila Niapour, Samira Shokri Gara Geshlagi, Mojtaba Amani, Marzieh Sharifi Pasandi, Hossein Salehi, Ali Niapour
    Introduction
    Gastric cancer is one of the most common and lethal malignancies in the world. All-trans retinoic acid (ATRA) has been widely used to treat cancers, most notably for the acute promyelocytic leukemia (APL) - as a differentiation inducer. Notch signaling plays important roles in cell proliferation and apoptosis. Aberrant activation of notch signaling pathway has been stated in different malignancies including gastric cancer. The aim of this study was to assess the possible effects of ATRA on cellular viability, cell cycle shift and apoptosis induction of gastric MKN-45 cell line. Moreover, alterations of notch1 and hes1 gene expression profiles after ATRA treatment have been considered.
    Materials And Methods
    Human gastric carcinoma cells (MKN-45) were treated with increasing concentrations of ATRA (2.5, 5, 10, 15, 20, 25 µM). The viability of cells was determined with 3-(4, 5-dimethlthiazol-2-yl)-2,5-diphenyltetrazolium bromide (MTT) assay. Caspase-Glo 3/7 assay kit was applied to measure the apoptosis. Flow-cytometry was employed to distinguish cells in different phases of cell cycle. Expression profiles for the notch1 and hes1 genes were evaluated by reverse transcriptase PCR (RT-PCR).
    Results
    MTT assay showed that ATRA could diminish MKN-45 cell line viability rate; the most effective dose was 10 µM. Concentrations higher than 10 µM of ATRA had no significant effect on reducing cancerous cell viability. Furthermore, ATRA treatment significantly amplified caspase3/7activation. Flow-cytometry analyses showed significant accumulation of cells in G1 phase of cell cycle in ATRA treated group in compare to control. Following treatment with ATRA, showed a significant reduction in notch1and hes1 genes profile expression.
    Conclusion
    According to our findings, ATRA could exert its cytotoxic effects on gastric cancer MKN-45 cell line through reducing cellular viability and inducing apoptosis. Remaining at G1 phase of cell cycle and reducing notch1 and hes1 gene expressions suggest the antiproliferative activity of ATRA
    Keywords: Stomach Neoplasm, ATRA, Apoptosis, Signal transduction, Receptors, Notch
  • نازیلا نیاپور، زهرا تقی پور، حسین صالحی، ابوالفضل باقری، اناهیتا روحانی، مهدیه طالبی، نوروز نجف زاده، علی نیاپور
    سابقه و هدف
    امروزه سلول های بنیادی مزانشیمی به عنوان منبع بی نظیر سلول های بنیادی بزرگسالان در نظر گرفته می شوند که با کم ترین مسائل اخلاقی در دسترس می باشد. این سلول ها جهت بررسی بیولوژی سلول های بنیادی، روند تمایز آن ها به دیگر سلول ها، مهندسی بافت، پزشکی ترمیمی و درمان های نوین سرطان مورد استفاده می باشد. هدف از تحقیق حاضر جدا سازی سلول های بنیادی پالپ دندان و تایید ویژگی های مزانشیمی آن به روش های معمول می باشد. هم چنین بیان پروفایل ژنی مربوط به سلول های ستیغ عصبی در آن ها بررسی می گردد.
    مواد و روش ها
    پس از تهیه دندان ها، اتاقک پالپ نمایان و بافت پالپ به وسیله آنزیم کلاژناز تیپ چهار، هضم گردید. سپس، سلول های جدا شده از پالپ دندان در محیط αMEM، حاوی 15% سرم جنین گاوی مخلوط شد و در دمای C 37، رطوبت 95% و CO2 5% کشت داده شدند. قدرت تمایز سلول های بنیادی پالپ در محیط های تمایزی استخوانی و چربی مورد ارزیابی قرار گرفت. درصد بیان نشانگرهای CD90 و CD45 به روش فلوسایتومتری بررسی شد. هم چنین، بیان ژن های p75ngfr، slug و sox10 به روش RT-PCR مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    سلول های بنیادی مشتق از پالپ دندان قابلیت اتصال خوبی داشتند و پتانسیل تکثیری بالای از خود نشان دادند. رنگ آمیزی Alizarin Red و Oil red نشان داد که این سلول ها در شرایط مساعد، می توانند به ترتیب تمایز استئوژنیک و آدیپوژنیک داشته باشند. سلول های جداسازی شده از پالپ دندان با درصد بالا نشانگر CD90 را بیان می کردند؛ در حالی که درصد بیان CD45، که نشانگر سلول های هماتوپویتیک می باشد، در این سلول ها ناچیز بود. هم چنین، نتایج RT-PCR حاکی از بیان ژن هایی هم چون p75ngfr، slug و sox10 در سلول های بنیادی مزانشیمی پالپ دندان بود.
    نتیجه گیری
    سلول های جداسازی شده از پالپ دندان، ویژگی های سلول های بنیادی مزانشیمی را دارا هستند و حداقل جمعیتی از سلول های حاصل؛ منشا و ماهیت ستیغ عصبی دارند.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, پالپ دندان, تمایز سلولی, ستیغ عصبی
    Nazila Niapour, Zahra Tagipour, Hossein Salehi, Abolfazl Bagheri, Anahita Rahani, Mahdie Talebi, Nowrouz Najafzadeh, Ali Niapour
    Introduction
    Mesenchymal stem cells (MSC) are considered as a unique source of adult stem cells which are usually accessible with minimum ethical concerns. MSCs can be used in stem cell biology, different to other cells, tissue engineering, regenerative medicine and future of cancer treatment researches. The aim of the present study was to isolate dental pulp derived stem cells (DPSCs), characterizing them with common techniques and determining neural crest gene s expression profile.
    Materials And Methods
    After collecting the teeth, the pulp chamber exposed and the pulp tissue digested with collagenase IV. Dental pulp derived cells were resuspended and incubated in alpha modified minimum essential medium eagle (αMEM) supplemented with 15 % fetal bovine serum at 37°C temperature, 95% humidity and 5% CO2. The osteogenic and adipogenic differentiation potentials for dental pulp derived cells were assessed in appropriate conditions. Flow-cytometry analyses were utilized to evaluate the percentage of CD90 and CD45 positive markers within isolated cells. The expression of p75ngfr, slug and sox10 genes was measured via RT-PCR.
    Results
    Dental pulp derived cells were appropriately attached to the culture vessels and showed high proliferation rate on culture medium. Cells could also differentiate to osteogenic and adipose cells; displayed by Alizarin red and Oil red staining. Higher percentage of pulp derived cells were CD90 positive, while the percentage of CD45 expression, as a marker of hematopoietic cells, was negligible. Furthermore, the RT-PCR also revealed the expression of p75ngfr, slug and sox10 in the MSCs isolated from the dental pulps.
    Conclusion
    Dental pulp derived cell have the mesenchymal stem cells characteristics and at least a portion of them have neural crest origin and identity
    Keywords: Mesenchymal Stromal cells, Dental pulp, Cell differentiation, Neural Crest
  • مینا مهدوی راد، نوروز نجف زاده*، علی نیاپور، علیرضا جعفری
    زمینه و هدف
    ملانوما تومور بدخیمی است که از ملانوسیت های پوست منشاء می گیرد و این بیماری در مراحل اولیه جراحی قابل درمان است ولی با پیشرفت بیماری غیرقابل درمان می شود. مطالعه حاضر اولین مطالعه در مورد اثر ضد سرطانی نانوکامپوزیت Ag/Zno و Zno روی میزان بقاء رده سلولی سرطان ملانوما (A-375) می باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی(مداخله ای) رده سلولی سرطان ملانوما در محیط کشت RPMI-1640 حاوی 10 درصد سرم گاوی و پنی سیلین/استرپتومایسین کشت داده شد و سپس تاثیر رقت های مختلف نانوکامپوزیت اکسید روی و نقره بر روی این سلول ها به روش های M TT، ارزیابی کلونی و رنگ آمیزی آکریدین و اتدیوم بروماید بررسی شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد تاثیر نانوکامپوزیت ترکیبی اکسید روی/نقره، روی مرگ سلول های سرطانی ملانوما مشابه اکسید روی است. با افزایش غلظت های اکسید روی و ترکیب اکسید روی با نقره اثرات ضد سرطانی قابل ملاحظه ای مشاهده شد. IC50 ( از رد ر 50 در از ت را هد) دارو بر روی سلول های رده A-375 به ترتیب برای نانوکامپوزیت اکسید روی و ترکیب آن با نقره، 55/1±24/7 و 73/1±93/15 میکروگرم در میلی لیتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که نانوکامپوزیت اکسید روی و ترکیب آن با نقره، توانایی القا مرگ سلولی روی سلول های سرطان ملانوما در غلظت های در حد میکرومولار دارد و این یافته ها دیدگاه جدیدی را در زمینه استفاده از نانوکامپوزیت در شیمی درمانی سرطان فراهم می آورد.
    کلید واژگان: اکسید روی, نقره, آپوپتوز, ترکیب نانویی
    Mina Mahdavi Rad, Nowruz Najafzadeh *, Ali Niapour, Alireza Jafar
    Background
    Melanoma is a malignant tumor of melanocytes, early-stage melanomas can be treated effectively with surgery alone, but more advanced cancers often incurable. The incidence of melanoma malignancy in most countries has risen faster than any other cancer types. It was the first time which we evaluated the cytotoxic effects of zno and Ag/zno nano-composites (NP) on melanoma cell line, A375, viability.
    Materials And Methods
    In this experimental study, A375 cell line was grown in RPMI-1640 supplemented with 10% FBS, penicillin/streptomycin (100 U/ml, 100 µg/ml) at 37◦C in 5% CO2, then the effects of different concentrations of zno and Ag/zno nano-composites on melanoma cell were evaluated by MTT, clonogenic survival assays, and acridine orange/ ethidium bromide staining.
    Results
    Herein, we demonstrated that Zno and Ag/zno nano-composites showed similar effects on cytotoxicity of melanoma cancer cells. In a dose dependent manner, a significant cytotoxicity was observed with increasing of zno and Ag/zno. The inhibitory concentration 50% (IC50) values of the nano-composites for A375 cell line after 24 hrs were 7.24±1.55 and 15.93±1.73 µg/ml for zno and Ag/zno, respectively.
    Conclusion
    The results showed that zno and Ag/zno has ability to induce cytotoxicity in the human melanoma cancer cell line in lower micromolar concentrations. In conclusion, these findings may introduce a new view on the mode of action and possible application of new nano-composites in the cancer chemotherapy.
    Keywords: Ag, Zno, Apoptosis, Nano, composites
  • علی نیاپور، زهرا تقی پور، سحر کیانی، فرشته کرمعلی، نازیلا نیاپور، محمد مهدی میرحسینی، محمدرضا پیری، حسین صالحی، نوروز نجف زاده، محمدحسین نصر اصفهانی*، حسین بهاروند
    زمینه و هدف
    آسیب های نخاعی به عنوان یکی از حوضه های مهم تحقیقات در علوم اعصاب مطرح می باشد. دسترسی به نخاع بدون ایجاد آسیب به آن، را می توان به عنوان فصل مشترک ایجاد مدل های مختلف ضایعه نخاعی در نظر گرفت. در این میان، قسمت تحتانی نخاع سینه ای بدلیل استقرار مراکز مرتبط با ایجاد الگو های حرکتی اندام تحتانی و همچنین وجود تست های استاندارد بررسی های حرکتی، مورد توجه محققین به این ناحیه خاص شده است. با این وجود یک روش مشخص جهت دسترسی به طناب نخاعی این قسمت ارائه نشده است.
    روش کار
    در مجموع بیست عدد موش صحرایی وارد این مطالعه شد. بدنبال القای بیهوشی، حیوان به شکم روی میز جراحی قرار داده شد. موقعیت مهره دهم شناسایی، و عضلات اطراف آن کنار زده شدند. لامینای مهره مورد نظر به کمک دریل هایی با دور تند، نازک گردید. در قدم آخر، لامینای نازک شده به آرامی و با دقت زیاد از روی طناب نخاعی کنار زده شد. پتانسیل حرکتی حیوانات قبل و بعد از جراحی بوسیله ی تست حرکتی تعیین شد.
    یافته ها
    مطالعه حاضر روشی مرحله به مرحله را برای دسترسی به نخاع سینه ای موش صحرایی ارائه داده است. پروسه جراحی کمتر از یک ساعت طول کشید. بررسی حرکتی اندام تحتانی، با تست BBB، کسب نمره کامل را قبل و بعد از جراحی نشان داد.
    نتیجه گیری
    این مقاله یک روش ساده و کاربردی را برای دسترسی نخاع سینه ای تحتانی ارائه می دهد. موقعیت آناتومیک محل جراحی، مراقبتهای حین و بعد از جراحی و سایر مسائل احتمالی بحث شده است.
    کلید واژگان: موش صحرایی, ستون مهره سینه ای, برداشتن لامینا, آسیب نخاعی
    Niapour A., Taghipour Z., Kiani S., Karamali F., Niapour N., Mir Hosseini Mm, Piri Mr, Salehi H., Najafzadeh N., Nasr-Esfahani Mh*, Baharvand H
    5Student Research Committee، Isfahan University of Medical Sciences، Isfahan، Iran
    Objective
    Spinal cord injury (SCI) has become an especially challenging target in experimental neuroscience. Approach into the spinal cord is the interface among all different types of spinal cord injury modeling. The lower thoracic spinal cord has generated special interest due to the lower limbs’ spinal pattern generator position and presence of relative scales for behavioral assessment. However، a clear method with which to approach the thoracic spinal cord has yet to be determined.
    Methods
    A total of 20 animals were subjected to this study. Following induction of anesthesia، the 10th thoracic vertebra were positioned، and muscles were retracted. Using the high speed rotary، the vertebral lamina were carefully thinned. As a final point، the reduced lamina was meticulously removed away to expose underlying spinal cord. Loco motor behavioral test (BBB) was implemented before and after surgery procedure.
    Results
    This manuscript has presented the stepwise method to expose rat thoracic spinal cord. Whole procedure took less than an hour. Animals acquired complete BBB loco motor rating score before and after surgery; indicating the safety of procedure.
    Conclusion
    This article introduces simple and practical approach for the rat lower thoracic spine. The anatomical orientation، anesthesia، postoperative management، and common problems are discussed.
    Keywords: Rat, Thoracic Spine, Laminectomy, Spinal Cord Injury
  • نوروز نجف زاده، ملیحه نوبخت، کوروش منصوری، علی نیاپور، محمد قاسم گل محمدی
    زمینه و هدف
    ضایعه نخاعی در دنیا از شیوع بالایی برخوردار است، هم اکنون جهت ترمیم علایم حسی و حرکتی بعد از ضایعات نخاعی روش درمانی خوبی وجود ندارد. به دنبال تحقیق و پژوهش پیرامون نحوه ی درمان ضایعات نخاعی، استفاده از سلول های بنیادی، دریچه ی نوینی را به روی محققین گشوده است. در این ارتباط سلول های بنیادی می تواند مشتق از منابع متفاوتی باشد. در این تحقیق با توجه به ویژگی خاص ناحیه ی بالج فولیکول مو که حاوی سلول های بنیادی چند ظرفیتی با قدرت تکثیری بالا و قابلیت دسترسی آسان می باشد، از این سلول ها جهت ترمیم ضایعات حاصله در نخاع استفاده می کنیم. در این مطالعه، سلول های بنیادی فولکیول مو بعد از جداسازی و کشت در آزمایشگاه، به مدل ضایعه ی نخاعی پیوند زده شد.
    روش بررسی
    سلول های بنیادی بیان کننده ی نستین از ناحیه ی بالج فولیکول موی موش صحرایی نژاد ویستار جدا شد، در مرحله ی بعد 14 سر موش صحرایی ضایعه نخاعی شدند و سلول های بنیادی جدا شده به محل ضایعه پیوند زده شد. هشت هفته بعد از پیوند، بهبودی رفتاری حیوان با روش نمره دهی BBB، و تغییرات فعالیت عضلانی با روش EMG، مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج بررسی رفتاری با مقیاس BBB، نشان داد که نمره ی BBB در گروه پیوندی نسبت به گروه کنترل، زیاد بود و در پایان هفته ی هفتم و هشتم میزان بهبودی عملکرد حرکتی در گروه پیوندی بهتر بود (023/0P=) که این میزان برای گروه پیوندی 32/0 ± 64/15 و برای گروه شم 45/0± 8/12 بود و در حیوانات گروه پیوندی تخلیه ی شارژها و سیگنال های EMG، طولانی بود (05/0P<).
    نتیجه گیری
    ما در این مطالعه نشان دادیم که سلول های بنیادی فولیکول موی موش صحرایی، بعد از تزریق به داخل ضایعه ی نخاعی، می تواند در ترمیم و جایگزینی سلول های عصبی و گلیال تخریب شده موثر واقع شود و باعث بهبودی حرکتی و فعالیت عضلانی شود.
    کلید واژگان: سلول های بنیادی فولیکول مو, ضایعه نخاعی مدل فشاری, تست BBB, الکترومیوگرافی
    Najafzadeh N., Nobakht M., Mansoori K., Niapour A., Golmohammadi Mg
    Background And Objective
    Spinal cord injury (SCI) has a high incidence rate in the world. However، until recently، there has been no reliable treatment available for its sensory and motor complications. Utilization of stem cells has opened new insights for treatment of SCI. Hair follicle stem cells (HFSCs) are multipotent، have high proliferative potential، and easily accessible. Here، we isolated HFSCs and transplanted them to Rats with spinal cord injury by compression model.
    Materials And Methods
    HFSCs were isolated from the bulge area of Wistar rat whisker follicles. The SCI model was induced in 14 rats، and cultivated HFSCs were transplanted to the spinal cord lesion sites. Functional recovery was assessed by Basso–Beattie–Bresnahan (BBB) scale and muscular activity changes were evaluated with electromyography (EMG) 8 weeks following the transplantation.
    Results
    Behavioral assessments with BBB test showed that scores in transplanted animals were higher than the control group. Functional recovery in the transplanted group were better eight weeks after transplantation (p=0. 023) and BBB scores were 15. 64 ±0. 32 compared to 12. 8 ±0. 45 in the sham group. Moreover، the signal amplitude of the needle EMG records of the lower extremity muscles increased in transplanted rats.
    Conclusion
    Our results show that transplantation of HFSCs to the site of SCI could be useful for repair and replacement of degenerated neuronal and glial cells.
    Keywords: Hair follicle stem cells, Compression model of spinal cord injury, BBB test, Electromyography, Bulge
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال