به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

علیرضا فیروزجاهی

  • علیرضا فیروزجاهی، محمد رعنائی، هدی نقشینه، زهرا احمدنیا، سمانه روحی، مانا بازی برون، محمدجواد نصر، علی علیزاده خطیر*
    سابقه و هدف

    افرادی که مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی (Human Immunodeficiency Viruses= HIV) می باشند، بیشتر از سایر بیماران در معرض ابتلا به عفونت های فرصت طلب قارچی قرار دارند. سیستم ایمنی این بیماران، زمانی که به بیماری کرونا ویروس- 2019 (Coronavirus Disease- 2019= COVID-19) نیز مبتلا شوند، ضعیف تر می شود. درگیری سیستم عصبی مرکزی ناشی از عفونت های قارچی در این بیماران مورد توجه و در صورت تشخیص دیرهنگام مرگبار می باشد. هدف از این تحقیق، بررسی یک خانم مبتلا به COVID-19 و HIV می باشد که به مننژیت کریپتوکوکی مبتلا شده بود.

    گزارش مورد: 

    بیمار خانمی 53 ساله می باشد که با شکایت سردرد شدید و حالت تهوع به دنبال ابتلا به COVID-19 مراجعه کرد. گلبول های سفید خون، سرعت رسوب گلبول قرمز، میزان لنفوسیت، کراتینین، آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و نیتروژن اوره خون در مقایسه با سطح استاندارد افزایش یافته بود. آزمایش مایع مغزی- نخاعی نشان داد که گلوکز، پایین تر و پروتیین بالاتر از حد استاندارد بودند. بررسی میکروسکوپی، رنگ آمیزی وکشت رسوب مایع مغزی نخاعی، حضور مخمرهای دو جداره مشابه به کریپتوکوکوس را نشان داد. COVID-19 و HIV در بیمار، مثبت بود. میزان خوشه تمایز 4 (Cluster of Differentiation 4= CD4) پایین تر از حد استاندارد بود. بیمار تحت درمان با آمفوتریسین B با دوز 100 میلی گرم به مدت دو هفته قرار گرفت و پس از تثبیت شرایط از بیمارستان ترخیص شد.

    نتیجه گیری

    مننژیت کریپتوکوکی اغلب در شرایط سرکوبگر سیستم ایمنی مانند HIV می تواند رخ دهد. بنابراین پیگیری، تشخیص و درمان سریع می بایست در این بیماران خاص انجام شود.

    کلید واژگان: مننژیت کریپتوکوکی, کریپتوکوکوس, بیماری کرونا ویروس- 2019, ویروس نقص ایمنی انسانی
    A .Firouzjahi, M. Ranaee, H.Naghshineh, Z. Ahmadnia, S .Rouhi, M. Baziboron, MJ .Nasr, A. Alizadeh Khatir*
    Background and Objective

    People who are infected with Human Immunodeficiency Viruses (HIV) are more prone to opportunistic fungal infections than other patients. The immune system of these patients becomes weaker when they are also infected with Coronavirus disease (COVID-19). Involvement of the central nervous system caused by fungal infections in these patients is of concern and fatal if diagnosed late. The aim of this research is to investigate a woman with COVID-19 and HIV who was diagnosed with cryptococcal meningitis.

    Case Report:

     The patient is a 53-year-old woman who complained of severe headache and nausea after infection with COVID-19. White blood cells, erythrocyte sedimentation rate, lymphocyte, creatinine, aspartate aminotransferase, alanine aminotransferase and blood urea nitrogen were increased compared to the standard level. Cerebrospinal fluid testing showed that glucose was lower and protein was higher than normal. Microscopic examination, staining and culture of cerebrospinal fluid deposits showed the presence of double wall yeasts similar to Cryptococcus. The patient was positive for COVID-19 and HIV. The level of CD4 (cluster of differentiation 4) was lower than the standard. The patient was treated with amphotericin B at a dose of 100 mg for two weeks and was discharged from the hospital after the conditions were stabilized.

    Conclusion

    Cryptococcal meningitis can often occur in immunosuppressive conditions such as HIV. Therefore, quick follow-up, diagnosis and treatment should be considered in these patients.

    Keywords: Cryptococcal Meningitis, Cryptococcus, COVID-19, Human Immunodeficiency Virus
  • حسین قربانی، محمد رعنایی، علیرضا فیروزجاهی، زهرا احمدنیا، سمانه روحی، فرزانه جعفریان *، روزبه محمدی آبندانسری، سمیه احمدی گورجی
    زمینه و هدف

    جهت کنترل استرونژیلوییدس استرکورالیس، اطلاع از وضعیت پراکندگی آن در مناطق مختلف مورد نیاز می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع استرونژیلوییدس استرکورالیس انجام شد.

    روش بررسی

    مطالعه توصیفی حاضر به صورت گذشته نگر (1399-1390) انجام شد. اطلاعات آزمایش مدفوع بیمارانی که از به بیمارستان روحانی شهر بابل مراجعه کرده بودند، جمع آوری شد. تشخیص استرونژیلوییدس استرکورالیس به روش گسترش مرطوب و فرآیند تغلیظ فرمال-اتر انجام شد. شاخص های میانگین، انحراف معیار، تعداد و درصد برای توصیف داده ها استفاده شد.

    یافته ها

    در مدفوع 420 بیمار (05/1%)، وجود استرونژیلوییدس استرکورالیس تایید شد. جمعیت بیماران مرد (249 بیمار) از زنان (171 بیمار) بیشتر بود. علایم در 206 بیمار مثبت بود. شایع ترین بیماری زمینه ای در بیماران درد شکم (220 نفر) بود.

    نتیجه گیری

    شیوع این انگل در مردان، افراد با سنین بالا و با بیماری های زمینه ای بیشتر بود. بررسی و کنترل شیوع بیماری های انگلی، بخصوص در افراد با بیماری های زمینه ای با اهمیت است.

    کلید واژگان: نماتود, عفونت انگلی, عوامل خطر
    Hossein Ghorbani, Mohammad Ranaee, Alireza Firouzjahi, Zahra Ahmadnia, Samaneh Rouhi, Farzane Jafarian *, Rouzbeh Mohammadi Abandansari, Somayeh Ahmadi Gorji
    Background

    Infection with Strongyloides stercoralis is common in tropical and subtropical regions. To prevent and treat these diseases, information on the distribution and frequency of these parasites in different geographical areas is needed. Due to the importance of diseases in the northern provinces of Iran, the present study was performed to determine the prevalence of Strongyloides stercoralis.

    Methods

    From April 2011 to March 2020, stool samples from patients who were referred to Rouhani hospital in Mazandaran province, Babol, were gathered. For stool samples, microscopic detection was performed immediately using the wet expansion method, followed by a formal-ether concentration process. Based on the sample size calculation, the minimum number of patients with Strongyloides stercoralis infection was considered to be 380 patients from the years 2011-2020. Mean and standard deviation indices were used to describe quantitative data and numbers and percentages were used to describe qualitative data.

    Results

    Out of the total number of 39,800 archived patient files that were reviewed, a total of 420 (1.05%) patients were confirmed for the presence of Strongyloides stercoralis in their feces. The age range of patients was 3 to 89 years. The population of male patients (249 patients) was higher than females (171 patients). In patients with positive Strongyloides stercoralis, disease symptoms were positive in 206 patients and negative in 214 patients. The most common underlying disease in patients was abdominal pain (220 patients). 271 patients received steroids.

    Conclusion

    Strongyloides stercoralis infection was detected in the northern region of Iran. The prevalence of this parasite was higher in men, the elderly, and people with underlying comorbidities. These results can be used to identify and compare areas where the prevalence of infection is higher. Therefore, revealing the effect of Strongyloides stercoralis infection on public health makes the need for in-depth clinical and diagnostic studies important. People with chronic diseases, whether symptomatic or asymptomatic, should be screened for parasitic diseases.

    Keywords: nematode, parasitic infection, risk factors
  • پرویز امری مله، علیرضا فیروزجاهی، بهزاد حیدری، سعیده ملکی *، علی بیژنی، فاطمه حیدرنیا
    سابقه و هدف
    ویتامینD در مینرالیزاسیون استخوان، نیروی عضلانی، عملکرد سیستم ایمنی، عملکرد قلب و عروق و در سلامت و عملکرد مغزنقش دارد از آنجاییکه بیماران بدحالی که در بخش مراقبت ویژه بستری می شوند به دلایل بسیاری دچار کمبود ویتامینD هستند لذا این مطالعه به منظور بررسی سطح سرمی ویتامین D و همراهی آن با سرانجام بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه داخلی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی تمام بیماران بستری در بخش مراقبت ویژه داخلی بیمارستان آیت الله روحانی در طی 16 ماه انجام شد. سطح ویتامین D، سن، جنس، علت بستری، درجه کمای گلاسکو (GCS) و مورتالیتی ثبت شد. شدت بدحالی بیماران بر اساس معیار آپاچی اندازه گیری شد. سطح و شدت کمبود ویتامین D بین بیمارانی که زنده ماندند و بیمارانی که فوت کردند، اندازه گیری و مقایسه شد.
    یافته ها
    از 117 بیماری که وارد مطالعه شدند، 6/49 % مرد بودند. میانگین سن بیماران (17/27±67/22 سال)، میانگین GSC (2/5±8/41) بود. 72/6% از این بیماران کمبود ویتامینD (<20 ng/ml) داشتند. 56 نفر (47/9%)از بیماران دچار مرگ و میر شدند. سطح ویتامین D در بیمارانی که دچار مرگ و میر شدند(12/21±14/16) و کسانی که زنده ماندند، (18/20±21/90) بود. همراهی معنی داری بین سطح ویتامین D و مرگ و میر یافت نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که مرگ و میر در بیماران با کمبود ویتامین D بیشتر از بیماران با سطح ویتامین D می باشد
    کلید واژگان: ویتامین دی, مرگ و میر, بخش مراقبت ویژه داخلی, مدت بستری
    P. Amri Maleh, Ar Firouzjahi, B. Heidari, S. Malaki *, A. Bijani, F. Heidarnia
    Background And Objective
    Vitamin D plays a key role in bone mineralization, muscular strength, immune system function, cardiovascular function and the health and function of brain. Since the critically ill patients hospitalized in the medical intensive care unit suffer from vitamin D deficiency due to several reasons, the present study aims to evaluate the serum vitamin D level and its association with the outcome of patients hospitalized in the medical intensive care unit.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among all patients hospitalized in the medical intensive care unit of Ayatollah Rouhani Hospital during 16 months. Vitamin D level, age, sex, cause of admission, the glasgow coma scale (GCS) and mortality were recorded. The intensity of patient's illness was measured based on the APACHE score. The level and intensity of vitamin D deficiency were measured and compared between survivors and patients who died.
    Results
    Of the 117 patients who entered the study, 49.6% were male. The mean age of the patients was 67.22±17.27 years. The mean glasgow coma scale was 8.41±2.5. 72.6% of the patients suffered from vitamin D deficiency (
    Conclusion
    Results of the present study demonstrated that mortality rate in patients with vitamin D deficiency is higher than other patients.
    Keywords: Vitamin D, Mortality, Medical Intensive Care Unit, Length of stay
  • علیرضا فیروزجاهی، رقیه اکبری، بهزاد حیدری، جواد سطوتی، علی محمد قاضی میرسعید، کریم الله حاجیان، آریا روحی
    سابقه و هدف
    غلظت امنتین سرم در بیماران همو دیالیزی در مقایسه با شاهدان سالم متناقض است. توجه به اینکه امنتین با تعداد زیادی از فاکتور های خطر قلبی عروقی مانند چاقی، سندرم متابلیک، آترو اسکلروز و التهاب ارتباط دارد. این مطالعه به منظور مقایسه غلظت امنتین سرم در بیماران همودیالیزی با شاهدان سالم و تعیین همبستگی امنتین با ریسک فاکتورهای های قلبی عروقی انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد مشاهده بر روی 55 بیمار همودیالیزی با30 شاهد سالم انجام شد. غلظت امنتین سرم با روش ELISA و اندازه گیری غلظت CRP با روش آیمونوتوربیدومتری انجام شد. اطلاعات در مورد ریسک فاکتورهای قلبی عروقی، سن، مدت دیالیز، BMI و وجود یاسابقه بیماری های قلبی عروقی با مصاحبه و انجام تستهای خونی جمع آوری و دو گروه مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران و شاهدان بترتیب 13/39± 50/81 (80-19) سال و 9/32±49/70 سال بود. غلظت امنتین سرم در بیماران (μg/ml 2/15±1/46) به طور معنی داری بیش از شاهدان (0/07±0/78) بود (0/0001 =p). در بیماران همودیالیزی فشارخون سیستولیک، قند خون، کراتینین و CRP بطور معنی داری بیشتر و سطح کلسترول، LDL، HDL و هموگلوبین بطور معنی داری کمتر از شاهدان بود. در کل افراد مطالعه، یک همبستگی مثبت و معنی داری بین امنتین و کرآتینین سرم (0/397= p= 0/001، r) مشاهده شد. اما در بیماران این همبستگی به سطح معنی دار نرسید. همچنین در کل افراد مطالعه و نیز در بیماران همو دیالیزی همبستگی مثبت و معنی داری بین قند خون و امنتین دیده شد(0/590 = p= 0/001، r) اما قدرت همبستگی در بیماران کمتر بود(0/304 = p= 0/012، r). یک همبستگی منفی و معنی داری نیز بین تری گلیسرید سرم و امنتین در بیماران دیده شد(244-=rو 0/045=p). امنتین سرم با CRP، آلبومین، چاقی و وجود بیماری های قلبی عروقی یا سابقه آن در بیماران ارتباطی نشان نداد مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که در بیماران همودیالیزی غلظت امنتین نسبت به شاهدان سالم افزایش دارد و غلظت امنتین سرم در بیماران همو دیالیزی با تعدادی از ریسک فاکتورهای قلبی عروق همبستگی مثبت دارد.
    کلید واژگان: امنتین, همو دیالیز, همبستگی, فاکتور های قلبی عروقی
  • یدالله زاهد پاشا، موسی احمد پور کچو، علیرضا فیروز جاهی، مهرانگیز بالغی، طاهره جهانگیر، عبدالله دهواری*
    سابقه و هدف

    زردی یکی ازمشکلات مهم نوزادان در هفته های اول زندگی است.چندین نشانگر ازجمله سطح آلفا فتو پروتئین وبیلیروبین بندناف به عنوان پیش بینی کننده زود هنگام زردی شدید مورد مطالعه بررسی گرفتندکه نتایج متفاوتی داشته اند. هدف از این مطالعه ارزیابیسطح بیلیروبین بند ناف برای پیش بینی زردی شدید نوزادی می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی آینده نگر بر روی 102 نوزاد سالم و رسیده که از مادر سالم متولد شدنددربیمارستان بابل کلینیک انجام شد. پس از تولد 2 سی سی نمونه خون بند ناف را گرفته ودر آزمایشگاه این بیمارستان سطح بیلیروبین اندازه گیری گردید. سپس نوزادان پس از ترخیص از نظر بروز زردی پیگیری شدند و در صورت بروز زردی در دو گروه درمان شده و درمان نشده مورد مقایسه قرار گرفتند.

    یافته ها

    در 54 نوزاد (52/94%) زردی بالینی ایجاد نشد. 48 نوزاد (47/05%) زردی بالینی پیدا کردند و 10 نفر (9/8%) زردی شدید (نیازمند درمان براساس راهنمای آکادمی اطفال امریکا) پیدا کردند. میانگین بیلیروبین بندناف در گروهی که نیازمند درمان نبودند 0/42±1/82 میلی گرم در دسی لیتر و در نوزادانی که نیازمند درمان بودند 0/56±2/36 میلی گرم در دسی لیتر بود (0/000 p=). در منحنی ROC بیلیروبین بندناف در گروه درمان شده براساس پروتکل AAP سطح زیر منحنی 0/722 دارد. در نقطه برش بیلیروبین 2میلیگرم/دسی لیتر حساسیت 80% و ویژگی 73% در پیش بینی زردی شدید (نیاز به درمان) براساس پروتکل AAP دارد.

    نتیجه گیری

    اندازه گیری سطح بیلیروبین بندناف و استفاده از نقطه برش مناسب می تواند در پیش بینی زردی شدید در نوزادان سالم و رسیده مفید باشد.

    کلید واژگان: زردی نوزادی, خون بندناف, بیلیروبین
    Y. Zahedpasha, M. Ahmadpour Kacho, A. Firoozjahi, A. Dehvari, M. Baleghi, T. Jahangir
    Background And Objective

    Neonatal jaundice is a major problem among infants in the first weeks of life. Research on several indicators of severe neonatal jaundice including alpha-fetoprotein and umbilical cord bilirubin level has indicated contradictory results. Therefore, the aim of the present study was to evaluate the significance of umbilical cord bilirubin level as a predictive indicator of severe neonatal jaundice.

    Methods

    This prospective, cross-sectional study was performed on 102 healthy infants, born to healthy mothers at Babol Clinic Hospital, Babol, Iran. After birth, 2 cc blood samples were obtained from the umbilical cord and the bilirubin level was measured in the hospital laboratory. The infants were followed-up after hospital discharge in terms of jaundice presentations. In case jaundice was diagnosed in infants, they were compared in treated and untreated groups.

    Findings

    Clinical jaundice was not detected in 54 cases (52.94%). Overall, 48 neonates (47.05%) suffered from clinical jaundice and 10 cases (8.9%) presented with severe jaundice, requiring treatment based on the criteria proposed by the American Academy of Pediatrics (AAP). The mean umbilical cord bilirubin level was 1.82±0.42 mg/dl in the untreated group and 2.36±0.56 mg/dl in the treated group (P=0.000). The area under the ROC curve for umbilical cord bilirubin level was 0.722 in the treated group, based on the AAP criteria. The cut-off point of 2 mg/dl showed 80% sensitivity and 73% specificity in predicting severe jaundice (requiring treatment), based on the AAP criteria.

    Conclusion

    As the results indicated, measurement of umbilical cord bilirubin level and determination of a suitable cut-off point could be valuable in predicting severe jaundice in newborns.

    Keywords: Neonatal Jaundice, Umbilical Cord Blood, Bilirubin
  • زینت سادات بوذری، مائده محمدنتاج، مریم جوادیان کوتنایی*، علیرضا فیروزجاهی، کریم الله حاجیان
    زمینه و هدف
    هموسیستئین بالای خون به عنوان عامل خطر جدا شدن زودرس جفت مطرح می باشد. هدف این بررسی نقش هموسیستئین سرم درجدا شدن زودرس جفت می باشد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه مورد -شاهدی در120 زن باردار (60 نفر در گروه مورد و 60 نفر در گروه شاهد) مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله روحانی بابل جهت زایمان انجام گرفته است. گروه مورد زنان با تشخیص بالینی جداشدن زودرس جفت و گروه شاهد زنان بدون مشکل طبی بوده اند. نمونه سرمی هموسیستئین خون ناشتا در آزمایشگاه واحد اندازه گیری شد. اطلاعات بدست آمده پس از جمع آوری مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    سن مادران و تعداد زایمان در دو گروه تفاوت آماری نداشته است. میانگین هموسیستئین سرم در مادران گروه مورد 1/55± 10/76 میکرومول و در مادران گروه شاهد 1/65± 8/48 میکرومول بود. از لحاظ آماری اختلاف معناداری میان هموسیستئین سرم در مادران دو گروه مشاهده شد (0/001>p). میانگین هموسیستئین سرم افراد با سابقه سقط جنین و دیابت حاملگی نیز از نظر آماری ارتباط معناداری داشته اند.
    نتیجه گیری
    میانگین هموسیستئین سرم در گروه کندگی زودرس جفت بالاتر بوده و نقش هیپر هموسیستئینمی را به عنوان عامل خطر نشان می دهد.
    کلید واژگان: هموسیستئین, فولات, دکلمان جفت
    Bouzari Z., Mohammad Netadj M., Javadian Kutenaie M.*, Firozjahi A., Hajian K.
    Background and Objectives
    High homocysteine level is considered as a risk factor for placental abruption. The purpose of this study is to determine the role of high homocysteine level in placental abruption.
    Material And Methods
    This case- control study was conducted on 120 pregnant women (60 ones in case group and 60 in control group) who referred to Ayatollah Rouhani Hospital of Babol for delivery. Case group was women with clinical diagnosis of placenta abruption and control group was women without medical problems. Serum samples of fasting blood homocysteine were measured in a single lab. The obtained data were statistically analyzed after being collected.
    Results
    Maternal age and number of deliveries in two groups showed no statistical difference. The mean serum homocysteine in mothers of case group was 10.76±1.55 micromoles and in mothers of control group was 8.48±1.65 micromoles. A significant statistical difference was observed between the serum homocysteine of mothers of two groups (p<0.001). There was a significant statistical relationship between the mean serum homocysteine in patients with history of abortion and gestational diabetes.
    Conclusion
    Median level of serum homocysteine was higher in placenta abruption group and showed the role of hyper hemocysteinemia as a risk factor.
    Keywords: Placental abruption, Folat, Homocysteine
  • حمیدرضا نصرتی، سیداحسان الله موسوی، پروین سجادی، علیرضا فیروزجاهی، زلیخا معززی *
    سابقه و هدف

    تنظیم قند خون در پیشگیری از عوارض دیابت اهمیت دارد. معمولا بیماران تمایل به خوردن غذاهایی دارند که قند خون را کاهش دهد. لذا در این مطالعه اثر سرکه سیب بر قند خون پس از صرف غذا در بیماران مبتلا به دیابت نوع2 بررسی شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 30 بیمار مبتلا به دیابت تیپ 2 که به طور تصافی به دو گروه (هر گروه 15 نفر) تقسیم شدند، انجام گردید. در حالت ناشتا به گروه مورد ترکیب 20 گرم سرکه سیب و 40 گرم آب و به گروه شاهد 40 گرم آب خالص داده شد. بلافاصله به هردو گروه صبحانه حاوی 58 گرم کربوهیدرات داده شد. بعد از یک هفته استراحت (wash out) جای دو گروه تعویض شد. نمونه خون در شرایط ناشتا و 90 دقیقه بعد از صبحانه برای اندازه گیری قند و انسولین جمع آوری و مورد مقایسه قرار گرفت. (1N201201078630: IRCT).

    یافته ها

    میانگین تغییرات قند خون در هنگام استفاده از سرکه سیب برابر 31/10±7/118 میلی گرم در دسی لیتر و در هنگام مصرف پلاسبو برابر 37/10±9/106 میلی گرم در دسی لیتر بود. میانگین تغییرات انسولین سرم در هنگام استفاده از سرکه سیب برابر 69/3±1/23 میکرویونیت در میلی لیتر و در هنگام استفاده از پلاسبو برابر 39/3±3/17 بود که اختلاف معنی داری مشاهده نگردید.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که مصرف یک نوبت سرکه سیب در بیماران دیابتی تیپ 2 تاثیری بر سطح گلوکز و انسولین خون بعد از غذا ندارد.

    کلید واژگان: دیابت, سرکه سیب, قند بعد از غذا
    H.R. Nosrati, S.E. Mousavi, P. Sajjadi, A.R. Firoozjahi, Z. Moazezi
    Background And Objective

    Given the importance of blood glucose regulation in prevention of diabetic complications and considering the fact that the patients tend to eat foods that reduce blood sugar، the main objective of this study was to determine the effect of apple cider vinegar on postprandial blood glucose in patients with type 2 diabetes.

    Methods

    In this clinical trial study، thirty type 2 diabetic patients randomly divided in two groups (each group 15 patients). In fasting condition case group received combine apple cider vinegar، 20 gr and 40 gr of water and control group received 40 gr water and immediately، both groups were given breakfast containing 58 grams of carbohydrate. The cross-over trial was conducted after 1 week wash out. Blood samples were collected at fasting and 90 min post breakfast for glucose and insulin analysis. (IRCT: 201201078630N1)

    Findings

    Mean (±SE) changes in blood glucose while using apple cider vinegar versus placebo respectively was 118. 7±10. 31mg/dl، 106. 9±10. 37mg/dl. Mean (±SE) changes of insulin level when using vinegar was 23. 1±3. 69? u/ml versus17. 3±3. 39? u/ml when using placebo. There were no significant differences between two groups.

    Conclusion

    Although results of this study showed that apple cider vinegar has no effects on postprandial plasma glucose and insulin.

    Keywords: Diabetes, Apple vinegar, Postprandial glucose
  • هاله اخوان نیاکی، مهناز پورتقی، علیرضا فیروزجاهی، علی بنی هاشمی، صادق صداقت
    زمینه و هدف
    آلفاتالاسمی یکی از اختلالات شایع هموگلوبین می باشد. با توجه به ناهمگونی جهش ها و پیچیدگی فنوتیپ در آلفاتالاسمی، تعیین دقیق نوع جهش زوجین، تنها روش برای تعیین وضعیت جنین در رابطه با تالاسمی است. حذف های شایع در این ژن برای زوجین مشکوک به طور روتین مورد بررسی قرار می گیرد؛ اما جهش های نقطه ای به دلیل نداشتن اطلاعات کافی در مورد فراوانی آنها کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی جهش های نقطه ای ژن آلفاگلوبین در مراجعین به آزمایشگاه ژنتیک بیمارستان کودکان امیرکلا بابل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی DNA 153 فرد بالغ مشکوک به آلفاتالاسمی مراجعه کننده به آزمایشگاه ژنتیک بیمارستان امیرکلا بابل که فاقد حذف ژن آلفاگلوبین بودند؛ طی سال های 88-1384 انجام شد. بررسی ژنتیکی برای 11 جهش نقطه ای ژن آلفاگلوبین C19، IVSI (-5nt)، C59، Hb Constant Spring و Hb Icaria، Hb Seal Rock، Poly A1، Poly A2 و Poly A(-2bp)، C14 وIVSI-148 با استفاده از روش Reverse Dot Blot صورت گرفت.
    یافته ها
    فراوانی جهش های نقطه ای در Poly A2 75/28درصد، -5nt 38/14 درصد، CS 84/7 درصد و Poly A1 61/2 درصد مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    از 153 فرد مشکوک به آلفاتالاسمی که فاقد جهش های حذفی شایع بودند؛ برای 60/53درصد آنها جهش نقطه ای ژن آلفاگلوبین مشخص شد. با توجه به فراوانی جهش های نقطه ای ژن آلفاگلوبین در شمال ایران و امکان ایجاد بیماری HbH، غربالگری این جهش ها در زوج های مشکوک ضروری است.
    کلید واژگان: آلفاتالاسمی, جهش نقطه ای, Reverse Dot Blot, ژن آلفاگلوبین
    Akhavan-Niaki H. *, Pourtaghi M., Firouzjahi Ar, Banihashemi A., Sedaghat S.
    Background And Objective
    Alpha thalassemia is one of the most common hemoglobin disorders. Some combination of alpha globin gene mutations may cause HbH disease with severe anemia or intermediate thalassemia. genotype common deletions are routinely tested for suspicious alpha thalassemia couples but because of lack of information about the nature and frequency of point mutations and higher expenosor of sequencing, less attention was paid to them. This study was done to determine the prevalence of common point mutations of alpha globin gene in Babol, Iran.
    Materials And Methods
    This descriptive study was carried out on DNA of 153 adult suspected to α-thalasemia with deleted α- golobolin gene referred to genetic laboratory in Babol, Iran during 2005-09. a1 and a2 genes were amplified by using specific biotinilated primers by PCR method. PCR products were assayed using 11 specific probs corresponding to common point mutations in alpha gene (C19, IVSI (-5nt), C59, Hb constant spring, Hb Icaria, Hb seal Rock, IVSI (148), C14, poly A (-2bp), poly A2, Poly A1) and fixed on byodine C membrabe. Hybridization between the probes and PCR products was visualized after a colorimetric reaction using of conjugated streptavidin peroxidase and TMB (tetra methyle Benzidine) and H2O2.
    Results
    The prevalence of point mutations in poly A2, 5nt, Hb constant spring and poly A1 were 28.75%, 14.38%, 7.84% and 2.61%, respectively.
    Conclusion
    Point mutation in alpha globin genes was detected in %53.60 out of 153 adults suspected with alpha thalassemia without common deletion mutations.
  • حمید شافی، مهرداد رفعتی رحیم زاده، بیژن پورداداش، علیرضا فیروزجاهی
    سابقه و هدف
    بیضه ها یک محل نادر متاستاز سرطان پروستات می باشند که معمولا«بصورت اتوپسی ها یا بصورت تصادفی بعد از درمان ارکیدکتومی یافت می شوند. پیش آگهی برای بیماران خیلی بد است. بطور کلی، برای بیماران ارکیدکتومی دو طرفه انجام می شود. هدف از این گزارش معرفی یک مورد متاستاز بیضه از کارسینومای پروستات می باشد.
    گزارش مورد: بیمار آقای 75 ساله ای است که با علایم پروستاتیسم مراجعه نمود. در آزمایشات اولیه آنتی ژن سطحی پروستات بالا بود. برای بیمار تقاضای بیوپسی و اسکن هسته ای شد. پاتولوژی انفیلتراسیون مولتی فوکال آدنوکارسینومای پروستات همچنین ضریب گلیسون 9=5+4 مطرح شده است، در ضمن ستون فقرات بیمار نیز درگیر بود. بیمار کاندید ارکیدکتومی دو طرفه شد و ده جلسه رادیاسیون برای ستون فقرات تقاضا گردید. وضعیت پاتولوژی و مطالعه ایمنو هیستو کیمیکال بیضه ها کارسینوما را مطرح کرده است. در حال حاضر سپتوم های مربوط به دردهای استخوانی بیمار کاهش یافته و PSA=68ng/ml به PSA=6ng/ml رسیده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به مورد گزارش شده، در بیماران با کارسینومای پروستات ارزیابی دقیق با انجام معاینات بالینی و بررسی پاتولوژی بافت بیضه و بیومارکرهای ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: کارسینومای پروستات, بیضه ها, متاستاز, ارکیدکتومی دو طرفه
    Shafi H., Rafati Rahimzadeh M., Pourdadash B., Firouzjahi Ar
    Background And Objective
    The testis is a rare site for prostate cancer metastases and is usually found in autopsies or incidentally after therapeutic orchiectomies. The prognosis for such patients is very poor. Bilateral orchiectomies were done for patients. The aim of this report was to introduce one case of testicular metastases from prostate carcinoma.CASE: The patient was a 75 year old male that has prostatism signs. Primary examination showed the increase of prostate-specific antigen (PSA). Biopsy and nuclear scan were requested for patient. Pathology reported multifocal infiltrating prostate adenocarcinoma, also estimated Gleason score of 4+5=9 and vertebral column involvement. The patient was candidate for bilateral orchiectomies and ten sessions of radiation for vertebral column was requested. After pathology feature and immunohistochemical (IHC) study for testis, deposits of carcinoma were posed. Now, symptoms related to bone pain are decreased, and PSA=68 ng/ml change to PSA=6 ng/ml.
    Conclusion
    Considering the reported case, evaluation in patients with prostate carcinoma by clinical examination, pathology assessment of testis tissue and biomarkers seems to be necessary.
  • سالومه محمدی، علیرضا فیروزجاهی، جواد شکری شیروانی، علی بیژنی
    سابقه و هدف
    کولونیزاسیون هلیکوباکترپیلوری در سطح اپیتلیوم معده با التهاب و زخم پپتیک ارتباط دارد. اینکه چرا هلیکوباکترپیلوری، بیماری های گاسترودئودنال مختلف ایجاد می کند و اینکه چرا فقط بعضی ها به زخم پپتیک مبتلا می شوند، مشخص نیست. این مطالعه به منظور مقایسه سطح سرمی آنتی بادی ضد هلیکو باکترپیلوری و گاسترین در مبتلایان به زخم پپتیک با بیماران فاقد زخم انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد شاهدی بر روی 106 بیمار با علائم دیس پپسی (54 بیمار دارای زخم در آندوسکوپی و 52 بیمار فاقد زخم) مراجعه کننده به بخش آندوسکوپی بیمارستان شهید بهشتی بابل که مورد آندوسکوپی و نمونه برداری بافتی قرار گرفتند و همگی از نظر هلیکوباکترپیلوری مثبت بودند، انجام شد. از بیماران جهت بررسی آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری و گاسترین خون گرفته شد. دو گروه از نظر سطح فاکتورها، سن، جنس، وزن، قد و مصرف سیگار مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین سن افراد شرکت کننده در گروه بیمار 4/13±7/46 سال و در گروه شاهد 7/12±7/42 سال بود. متوسط گاسترین سرمی در گروه بیمار pmol/lit 8.9±11.8 و در گروه شاهد pmol/lit 11.9±14.9 و میزان متوسط آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری IgG در گروه بیمار Iu/ml 18.8±25.2 و در گروه شاهد Iu/ml 30.8±36.3 بود (05/0>p). سطح آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری IgG در گروه بیمار کمتر از گروه شاهد ارزیابی گردید. ارتباط مستقیم و معنی داری بین سطح آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری و گاسترین سرمی با ایجاد زخم و هر کدام از فاکتورهای سن و جنس و وزن و قد وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، براساس سطح سرمی گاسترین و آنتی بادی ضد هلیکوباکترپیلوری نمی توان در مورد ابتلا به زخم پپتیک اظهار نظر کرد. بنابراین انجام مطالعات بیشتر در گروه های سنی مختلف و ارتباط با هیستو پاتولوژی ضروری می باشد.
    کلید واژگان: گاستریت, زخم معده, گاسترین, آنتی بادی هلیکو باکتر پیلوری
    Mohammadi S., Firouzjahi Ar, Shokri Shirvani J., Bijani A
    Background And Objective
    Colonization of helicobacter pylori bacteria on the surface of the gastric epithelium causes acute and chronic inflammatory process. The reason why Helicobacter pylori cause different gastroduodenal diseases and why some people with helicobacter infection develop peptic ulcer is not clear. This study was performed to compare the gastrin and serum IgG antibody level between two groups with and without peptic ulcer.
    Methods
    This case control study was performed on 106 dyspeptic patients referred to endoscopy unit in Shahid Beheshti hospital of Babol, Iran. For each participant blood samples were obtained for the measurement of IgG antibody and gastrin. Fifty four patients were positive (case group) and 52 patients were negative (control group) for peptic ulcer in endoscopy. All who were positive for H. pylori by means of histological detection were enrolled into the study. Then the results were separately compared between the groups. The other factors including age, sex, weight and height of patients were enrolled in the study.
    Findings
    Mean age of patients in ulcer group was 46.7±13.4 years and in control group was 42.7±12.7 years. Mean gastrin level in case group was 8.9±11.8 pmol/lit and in control group was 11.9±14.9 pmol/lit (p=0.4). Mean IgG antibody to H. pylori in case group was 18.8±25.2 Iu/ml and in control group was 30.8±36.3 Iu/ml (p=0.05). The mean IgG antibody and gastrin levels in control group were higher than case group. There was no correlation between the level of antibody or serum gastrin and ulcer formation and other factors like weight, height, sex and age.
    Conclusion
    Our study showed that the level of IgG antibody or serum gastrin in serum could not predict the possibility of developing ulcer. More studies in different age groups and correlation with histopathology is recommended.
  • بهزاد حیدری، زهرا لطفی، علیرضا فیروز جاهی، پرناز حیدری
    سابقه و هدف

    آرتریت روماتوئیدRA)) نوعی بیماری خودایمنی مزمن با سیر پیشرونده است که نیاز به تشخیص زودرس ودرمان به موقع و جدی دارد. ارزش تشخیصی آنتی بادی های ضد سیترولینی (Anti-CCP) در تشخیص زودرس RA در مطالعات متعددی نشان داده شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه ارزش تشخیصی Anti-CCP و فاکتور روماتوئیدی (RF) برای RA انجام شد.

    روش بررسی

    تحقیقی با طراحی کارآزمایی بالینی از نوع تشخیصی روی 255 بیمار RA که تشخیص بیماری بر اساس معیارهای تشخیصی کالج روماتو لوژی آمریکا (ACR) درآنان تائید شده بود و 290 بیمار غیر RA انجام شد. نمونه سرم از کلیه بیماران و غیربیماران جهت سنجش Anti-CCP و RF گرفته شد. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت (PPV)، ارزش اخباری منفی (NPV) و نسبت درست نمایی مثبت (LR+) و نسبت درست نمایی منفی (LR-) و حدود اطمینان 95 درصد آنها با درنظر گرفتن علایم بالینی معیارهای ACR به عنوان استاندارد تشخیصی برآورد گردید.

    یافته ها

    Anti-CCP در 2/79 درصد و فاکتور روماتوئید در 1/72 درصد و هر دو آنتی بادی در 3/13 درصد بیماران RA مثبت بودند. در 47/8 درصد بیماران RA سرونگاتیو، آزمون AntiCCP مثبت بود. حساسیت، ویژگی، PPV، NPV، LR+ و LR- برای Anti-CCP درتشخیص RA بترتیب 2/79 درصد، 8/94 درصد، 93 درصد، 8/83 درصد و 5/13 درصد و برای RF بترتیب 1/72 درصد، 6/90 درصد، 2/.87 درصد، 7/78 درصد، 81/6 و 26/0 و برای هر دو آنتی بادی 7/64 درصد، 5/ 97 درصد، 9/95 درصد، 8/75 درصد، 8/.26 درصد و 36/0 درصد بود..آزمون مثبت. Anti-CCP برای تشخیص RA سرونگاتیو، ویژگی 6/89 درصد و PPV معادل 85 درصد را نشان داد.

    نتیجه گیری

    Anti-CCP از نظر شاخص های تشخیصی نسبت بهRF خصوصا درتشخیص RA سرونگاتیو برتری دارد. بهرحال وجود دو آنتی بادی با هم از هر کدام به تنهایی ارزش تشخیصی بیشتری را نشان میدهد.

    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, تشخیص, Anti, CCP, فا کتور روماتوئید, ارزش تشخیصی
    Behzad Heidari, Zahra Lotfi, Reza Ali Firouzjahi, Parnaz Heidari
    Background

    Rheumatoid Arthritis, (RA) is a chronic inflammatory autoimmune disease with a progressive course requiring early diagnosis and treatment. The value of anti-cyclic citrullinated peptide antibodies (Anti-CCP) in the diagnosis of RA has been shown in several studies. The present study was designed to determine and compare the diagnostic value of Anti-CCP and rheumatoid factor (RF) for RA.

    Methods

    207 females and 48 males with RA, diagnosed by clinical criteria, with the mean age of 50±13.8 years and 290 non-RA controls with the mean age of 47±14 years were enrolled in the study. Serum samples were taken for assessment of Anti-CCP and RF from all participants. Sensitivity, specificity, positive predictive value (PPV), negative predictive value (NPV), positive likelihood ratio(LR+), and negative likelihood ratio (LR-)and their 95% confidence interval (95%CI) were estimated by comparison of patients with controls.

    Results

    In patients with RA, Anti-CCP was positive in 79.2% and RF was positive in 72.1% and both antibodies were positive in 64.7%, and both negative in 13.3%. 47.8% of seronegative RA were Anti-CCP positive and 7.8% of anti-CCP negative were RF positive.. Sensitivity, specificity, PPV, NPV, LR+ and LR- for Anti-CCP in diagnosis of RA were: 79.2%, 94.8%. 93.08%, 83.8%, 13.46 and 0.19 respectively for RF the respective values were 72.1%, 90.6%, 87.2 %, 78.7%, 6.81, and 0.26. For both Anti-CCP and RF the values were 64.7%, 97.5%, 95.9 %, 75.8%, 26.8and 0.36. Anti-CCP was more diagnostic than RF and both antibodies had more diagnostic values than either of them alone. Anti-CCP yielded a specificity of 89.6% and PPV of 85% for diagnosis of seronegative RA.

    Conclusion

    The findings of this study indicate that anti-CCP has a higher diagnostic performance than RF. It is highly useful in the diagnosis of seronegative RA. In addition, presence of both antibodies is more diagnostic than either of them alone.

    Keywords: Rheumatoid arthritis, Anti, cyclic citrullinated peptide antibody, diagnostic value, Rheumatoid factor
  • صفورا سیفی، علیرضا فیروزجاهی
    مقدمه
    کیست ادنتوژنیک کلسیفیه یک ضایعه ادنتوژنیک غیر شایعی است که دارای رفتار کلینیکی متغیر و ویژگی های هیستوپاتولوژیک متفاوتی می باشد و حدود 1% کل کیستهای فکی را شامل می شود. این کیست از بقایای اپی تلیالی مالاسز در لثه و یا مندیبل یا ماگزیلا منشا می گیرد و ممکن است مرتبط با تومورهای ادنتوژنیک شناخته شده دیگر به طور شایع ادنتوما و در موارد نادرتر آملوبلاستوما، آدنوماتوئید ادنتوژنیک تومور، ادنتوآملوبلاستوما باشد. هدف از گزارش مورد به دلیل غیر شایع بودن آن و تفاوت میان کیست ادنتوژنیک کلسیفیه (نوع آملوبلاستوماتوز) و کیست ادنتوژنیک کلسیفیه همراه با آملوبلاستوما می باشد. از آنجا که پیش آگهی و روش درمانی در کیست ادنتوژنیک کلسیفیه آملوبلاستوماتوز متفاوت از کیست ادنتوژنیک کلسیفیه همراه با آملوبلاستوما می باشد. بنابراین تشخیص و افتراق آنها از یکدیگر ضروری است.
    یافته ها
    بیمار آقایی 22 ساله بود که در تاریخ 2/9/84 به دلیل ترمیم پوسیدگی دندانهای 7و6 سمت راست فک پائین به دندانپزشک مراجعه نموده و به طور اتفاقی تورم اندک و بدون دردی در ناحیه مشاهده گردید. در رادیوگرافی پانورامیک، رادیولوسنسی چند حجره ای با حدود مشخص رویت شد. در بررسی میکروسکوپی ضایعه، کیست ادنتوژنیک کلسیفیه با پرولیفراسیون شبه آملوبلاستوما (آملوبلاستوماتوز) گزارش شد. درمان با روش Simple enucleationانجام شد و در Follow upبیمار در طی یازده ماه هیچ گونه عودی دیده نشد.
    نتیجه گیری
    کیست ادنتوژنیک کلسیفیه آملوبلاستوماتوز از نظر ویژگی های میکروسکوپی مشابه با آملوبلاستومای تک کیستی بوده ولی درون پوشش اپی تلیالی آن سلولهای گوست و کلسی فیکاسیون دیستروفیک مشاهده می شود و همواره در مورد طبیعت واقعی آن به عنوان کیست، نئوپلاسم، هامارتوم اختلاف عقیده وجود داشته است. این کیست از نظر نمای میکروسکوپی پرولیفراسیون شبه آملوبلاستیک را در دیواره بافت همبندی نشانمی دهد اما ویژگی هایی مانند هایپرکروماتیسم واضح سلولهای لایه بازال، واکوئولیزاسیون و پولاریزاسیون هسته ای که اغلب در آملوبلاستومای واقعی قابل رویت است، در آن مشاهده نمی گردد. کیست ادنتوژنتیک کلسیفیه نوع آملوبلاستوماتوز و کیست ادنتوژنیک کلسیفیه همراه با آملوبلاستوما از نظر ویژگی های مورفولوژیک و بالینی با یکدیگر متفاوت بوده و به آسانی از یکدیگر قابل تمایز هستند.
    کلید واژگان: کیست ادنتوژنیک, سلول گوست, آملوبلاستوما, بیماریهای دهان
  • سیدغلامعلی جورسرایی، علی اکبر مقدم نیا، علیرضا فیروز جاهی، سید محمد میری، علی عمرانی راد، روشنک ثاقبی، سیده فاطمه هاشمی
    زمینه
    گیاه مورد (Myrtus Communis) در طب سنتی مردم شمال ایران جهت درمان سوختگی به کار می رود.
    هدف
    مطالعه به منظور مقایسه اثر هیستوپاتولوژیک عصاره متانولی گیاه مورد و کرم سولفادیازین نقره %1 بر بهبود زخم سوختگی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 100 موش نر سفید صحرایی (در 4 گروه 25 تایی) انجام شد. پس از بی هوشی، به صورت یکنواخت در ناحیه پشت تمام موش ها به مساحت 4 سانتی متر مربع سوختگی درجه دوم ایجاد شد. درمان روزانه زخم های سوختگی در چهار گروه با استفاده از پماد عصاره گیاه مورد، پماد پایه مورد، کرم سیلورسولفادیازین %1 و نرمال سالین (گروه شاهد) انجام پذیرفت، سپس با تهیه برش های بافتی، تعداد فیبروبلاست‎ها، نوتروفیل ها و هجوم عروق خونی در روزهای 6، 12، 18، 24 و 30 پس از سوختگی بررسی شدند. داده ها با توجه به نوع توزیع با آزمون های آماری مجذور کای، کروسکال والیس، توکی و ANOVA تحلیل شدند.
    یافته ها
    با استفاده از عصاره گیاه مورد تعداد عروق خونی (48/1±87/9) و فیبروبلاست (2/2±62/23) بیش تری در محل بهبود سوختگی دیده شد و این اختلاف با بقیه گروه ها معنی دار بود (p<0.001). کرم سولفادیازین نقره %1 توانست تعداد نوتروفیل‎ها را در بافت افزایش دهد (p<0.001).
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها و عوارض کمتر و سهولت دستیابی به عصاره گیاه مورد، استفاده از فراورده های این گیاه در مطالعه های کارآزمایی بالینی پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: سوختگی درجه دو, ترمیم زخم, گیاه مورد, سیلورسولفادیازین
  • M .Adabi, AR. Firoozjahi, M .Ghasemi

    Lyme disease is caused by the spirochete Borrelia burgdorferi. Depending on the stage of illness, infection may be limited to the skin or involve the cardiac, nervous and musculoskeletal systems. Herein, we report a case of Lyme disease in a 23-year-old woman from North of Iran (Mazandaran) in early-localized stage of erythema chronicum migrans. The diagnosis was confirmed by the presence of serum antibody using ELISA method.

    Keywords: Lyme disease, Iran, north of Iran, Mazandaran
  • ارتباط غلظت CRP سرم با فعالیت آرتریت روماتوئید
    بهزاد حیدری، کریم الله حاجیان، علیرضا فیروزجاهی
    هدف
    آرتریت روماتوئید یک بیماری با سیر پیشرونده است که کنترل فعالیت آن به درمان مداوم احتیاج دارد. هدف درمان این بیماری مهار واکنش های التهابی و کاهش فعالیت بیماری تا رسیدن به حالت رمیسیون است. در حال حاضر برای کنترل فعالیت بیماری و تشخیص کفایت درمان از معیارهای بالینی و آزمایشگاهی استفاده می شود. با وجودی که از CRP در پیگیری درمان این بیماران استفاده می شود ولی تاکنون در زمینه استفاده از آن بعنوان پارامتری از فعالیت بیماری تحقیق نشده است.
    مواد و روش ها
    به منظور بررسی ارتباط غلظت CRP سرم با فعالیت آرتریت روماتوئید بیمارانی که بر اساس معیار های کالج روماتولوژی آمریکا تشخیص آرتریت روماتوئید آنها تائید شده است مورد مطالعه قرار گرفتند. میزان فعالیت بیماری به صورت DAS 28 و غلظت CRP سرم با روش کمی اندازه گیری شد. غلظت CRP سرم بیماران بر حسب درجه شدت فعالیت بیماری (فعالیت شدید، 5.1 DAS>) فعالیت متوسط (3.2 < 5.1? DAS)، فعالیت خفیف (2.4 < 3.2?DAS)و بیماری غیر فعال (2.4 DAS? ) به روش آنالیز واریانس مقایسه شد و رابطه بین CRP و DAS با تعیین ضریب همبستگی و آنالیز رگرسیونی محاسبه شد.
    یافته ها
    100 بیمار متوالی (89 زن و 11 مرد) با میانگین سنی 14.5 ± 51.5 سال و مدت بیماری 70.7 ± 64.5 ماه وارد مطالعه شدند. 50% بیماران حداقل در دو ماه قبل از ورود به مطالعه تحت درمان با یک یا دو داروی تعدیل کننده روماتیسمی قرار داشتند و در 88% بیماران بیماری فعال بوده است. در آنالیز آماری اختلاف معنی داری بین غلظت CRP بیماری فعال شدید با بیماری غیر فعال (0.045 >P) و بیماری فعال شدید با بیماری فعال متوسط (0.004 P<) وجود داشت. همچنین بین غلظت CRP و فعالیت بیماری (28 DAS) ارتباط خطی با ضریب همبستگی 0.29 (0.29 = r) دیده شد) 0.039 = P) و ضریب خطی رگرسیونی بعد از کنترل اثرات سن، جنس، مدت بیماری و فاکتور روماتوئید نشان داد که اثر مستقل CRP معنی دار بوده (0.009 = P) و به ازاء هر واحد افزایش غلظت CRP معادل 0.01واحد به مقدار کمی DAS اضافه شده است (0.04 = P).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که در آرتریت روماتوئید بین غلظت CRP سرم و فعالیت بیماری ارتباط مستقیم وجود دارد و در تعدادی از بیماران بر اساس غلظت CRP سرم می توان میزان فعالیت بیماری را تخمین زد.
    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, CRP, بیماری التهابی
  • علیرضا فیروزجاهی، محمدرضا اسماعیلی، مریم فیروزجاهی
    سابقه و هدف
    روی از عناصر کمیاب و ضروری بدن می باشد که نقش اساسی در سیستم ایمنی دارد. کمبود روی در بروز، شیوع، شدت و طول مدت اسهال دخالت داشته و سبب تاخیر رشد می شود، این مطالعه به منظور تعیین سطح سرمی فلز روی در کودکان مبتلا به اسهال انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی تحلیلی و مقطعی، بر روی 100 کودک بستری شده به علت اسهال در بیمارستان کودکان امیرکلا در ماه های تیر و مرداد ماه 1379 انجام گرفته است. در این مطالعه با گرفتن 5 cc خون از بیماران سطح سرمی روی اندازه گیری شد. همچنین سن، جنس، طول مدت اسهال، تاخیر رشد نیز مورد بررسی قرار گرفت. سپس داده ها با استفاده از آزمون X2، Fishers exact t-test و ضریب همبستگی اسپیرمن تجزیه و تحلیل و P<0.05 معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    از 100 بیمار، 42 نفر دختر و بقیه پسر بودند که در محدوده سنی 2 ماه تا 12 سالگی با میانگین سنی 45.9 ماه و میانگین سطح سرمی روی 105.8? g/dl بوده اند. بین سطح سرمی روی و صدک رشد کودکان ارتباط معنی داری دیده شد P=0.012)، 0.25=ضریب همبستگی اسپیرمن). افراد با سطح سرمی روی پایین (کمتر از (63.8? g/dl اسهالی با طول مدت بیشتر و قابل داشته اند. به علاوه، شیوع اسهال و کمبود روی در کودکان کمتر از 6 سال بیشتر از سایر گروه های سنی بود.
    نتیجه گیری
    بیماران با کمبود سطح سرمی روی دوره اسهال طولانی تری نسبت به بیماران بدون کمبود روی داشتند و نیز کودکانی که تاخیر رشد داشتند سطح سرمی روی در آنها پایین بوده است.
    کلید واژگان: سطح سرمی روی, اسهال, تاخیر رشد, کودک
  • کریم الله حاجیان، علیرضا فیروزجاهی، محمد تقی کیا
    سابقه و هدف

    سرطان دومین علت مرگ و میر در اکثر کشور های پیشرفته دنیا می باشد. الگوی بروز انواع مختلف سرطان در بین جمعیت های مختلف متفاوت بوده و با عواملی نظیر مسائل شغلی، اجتماعی، فرهنگی و نژادی (احتمالا وراثت)، جغرافیایی و تغذیه ای در ارتباط می باشد. هدف از این مطالعه بررسی الگوی سنی بروز و توزیع انواع سرطان های ثبت شده در مراکز پاتولوژی شهرستان بابل در سال 1380 می باشد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی اطلاعات کل موارد سرطان های تشخیص داده شده در سال 1380 از پرونده های پاتولوژی در مراکز تشخیص پاتولوژیک دانشگاهی و خصوصی شهرستان بابل استخراج شد و بر اساس راهنمای طبقه بندی بین المللی بیماری ها (ICD) دسته بندی شد و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

    یافته ها

    از تعداد 632 مورد از سرطان ثبت شده، 366 نفر در افراد مذکر (9/57%) و 266 نفر در افراد مونث (1/42%) حادث شده بود. بروز 3/53% سرطان ها بعد از سن 60 سالگی و 7/46% قبل از سن 60 سالگی بود و میانگین سن بروز سرطان در مردان (59 سال) بطور معنی داری بیشتر از میانگین سن بروز در زنان (51سال) بود (001/0 p<). ده سرطان شایع در بین مردان عبارتند از: سرطان معده (9/24%)، پوست(7/10%)، مری (1/10%)، مثانه (2/8%)، پروستات (6/6%) کولون و رکتوم (6/6%)، سیستم خونساز (9/4%)، سیستم لنفاوی(6/4%)، (بیضه 8/3%) و بافت نرم و همبند (7/2%)، در حالی که ده سرطان شایع در بین زنان عبارتند از: سرطان پستان (4/21%)، معده (4/12%)، مری (12%)، کولون و رکتوم (9%)، سیستم خونساز (9/7%)، پوست (5/7%)، سیستم لنفاوی (8/3%)، سرویکس(3%)،تخمدان (6/2%) و تیروئید(5/1%).

    نتیجه گیری و توصیه ها: 

    با افزایش سن، بر فراوانی بروز انواع مختلف سرطان ها افزوده می شود به نحوی که در این مطالعه بیش از نصف سرطان های ثبت شده مربوط به جمعیت بالای 60 سال می باشد. سرطان معده شایع ترین سرطان منطقه می باشد و عمدتا در دهه های 7و8 زندگی مشاهده می گردد. سرطان پستان شایع ترین سرطان زنان می باشد که عمدتا در دهه های 4، 5 و 6 زندگی مشاهده می گردد.

    کلید واژگان: سرطان, اپیدمیولوژی, بروز, الگوی سنی
    Background

    Cancer is the second most common cause of death in developed countries. The incidence of the different histological types of cancer varies greatly between different populations and it is attributed to occupational, social, cultural, racial, (possibly hereditary), and geographic influences. The objective of this study was to determine the pattern of age distribution and the frequency of different cancers, registered in different diagnostic centers in Babol during the year 2001.

    Materials and methods

    In a cross–sectional study, characteristics of all registered malignancies were obtained from special records in different diagnostic centers in Babol using the International Classification of Disease (ICD). The data were analyzed using SPSS software.

    Results

    Among 632 cases, 57.9% were males and 42.1% were females. 53.3% of malignancies occurred after 60 years old and 46.7% before 60 years. The mean age at diagnosis was significantly higher among males (59 years) than females (51 years), (p<0.001). The 10 most common malignancies among males were: stomach (24.9%), skin (10.7%), esophagus (10.1%), urinary bladder (8.2%), prostate (6.6%), colon and rectum (6.6%), hematopoietic system (4.9%), lymphatic system (4.6%), testes (3.8%) and connective tissue (2.7%). Meanwhile, the 10 most common malignancies among females were: breast (21.4%), stomach (12.4%), esophagus (12%), colon and rectum (9%), hematopoietic system (7.9%), skin (7.5%), lymphatic system (3.8%), cervix (3%), ovary (2.6%) and thyroid gland (1.5%).

    Conclusions

    With increasing age, the frequency of different cancers increases and our results indicate that more than half of the cases are 60 years or above. Stomach cancer is the most common malignancy of this region and occurs most frequently during 7th and 8th decades of life. The most common malignancy among females is breast cancer and occurs most frequently during the 4th-6th decades of life.

    Keywords: cancer, Epidemiology, Incidence, Age distribution
  • فرشته نظیری، ابراهیم علیجانپور، علیرضا فیروز جاهی، مجید جلالیان
    سابقه و هدف
    میدازولام تنها دارو از دسته بنزودیازپین ها می باشد که به دلیل اثر سریع و حداقل عوارض قلبی و عروقی برای شروع و نگهداری بیهوشی استفاده می شود. هالوتان نیز رایج ترین دارو جهت نگهداری بیهوشی می باشد که به دلیل برخی از عوارض و محدودیت های آن امروزه تمایل زیادی به استفاده از داروهای بیهوش کننده وریدی وجود دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثر میدازولام و هالوتان بر تغییرات همودینامیک در نگهداری بیهوشی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه تجربی بر روی 100 بیمار کلاس یک انجمن بیهوشی آمریکا در محدوده سنی 60-16 سال انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه 50 نفری تقسیم و به طور یکسان برحسب وزن، پری مدیکاسیون و القای بیهوشی داده، سپس لوله گذاری تراشه انجام شد. به منظور نگهداری بیهوشی به گروه کنترل 1-0.5% هالوتان و به گروه مطالعه 1gμ/kg/min میدازولام و به هر دو گروه N2O و اکسیژن (به نسبت مساوی 50%) داده شد. ضربان قلب و فشارخون سیستولی و دیاستولی بعد از پری مدیکاسیون، یک دقیقه بعد از لوله گذاری و سپس هر 10 دقیقه به مدت 90 دقیقه اندازه گیری و ثبت و سپس داده با هم مقایسه شدند.
    یافته ها
    بر اساس نتایج این مطالعه تغییرات ضربان قلب و فشارخون سیستولی و دیاستولی در گروه میدازولام کمتر از هالوتان بوده که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. دامنه تغییرات فشارخون سیستولی و دیاستولی در گروه میدازولام نسبت به هالوتان کمتر و از نظر آماری معنی دار بود(p<0.05). در ضمن مدت زمان خروج از بیهوشی در گروه میدازولام کمتر از هالوتان بود (p<0.01).
    نتیجه گیری
    تغییرات همودینامیک در نگهداری بیهوشی با انفوزیون میدازولام در مقایسه با هالوتان مشابه و یا کمتر بوده و از ثبات بیشتری برخوردار می باشد. بنابراین با توجه به معایب هالوتان می توان در صورت نیاز از انفوزیون مداوم میدازولام به جای هالوتان استفاده کرد.
    کلید واژگان: نگهداری بیهوشی, میدازولام, هالوتان, فشار خون, ضربان قلب
  • شهریار سوادکوهی، بهزاد حیدری، علیرضا فیروزجاهی
    سابقه و هدف
    در حال حاضر ریشه کن کردن H.pylori در اولسر معده، دوازدهه و لنفوم نوع MALT توصیه می شود. برای پیگیری بیمارانی که تحت درمان آنتی بیوتیکی قرار می گیرند می توان از روش های تهاجمی و غیر تهاجمی استفاده نمود. این مطالعه به منظور مقایسه روش تهاجمی (آندوسکوپی+بیوپسی) و روش اندازه گیری آنتی بادی های ضد H.pylori صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقایسه ای بر روی 150 بیمار که به علل مختلف جهت آندوسکوپی قسمت فوقانی گوارش مراجعه کردند، انجام شد. افرادی که پس از بررسی پاتولوژیکی و بیوپسی معده، H.pylori در آنها مثبت بود انتخاب و به صورت اتفاقی در سه گروه 50 نفری تحت درمان چهار دارویی (امپرازول+بیسموت+مترونیدازول+آموکسی سیلین) قرار گرفتند. یک ماه بعد جهت گروه اول آندوسکوپی+بیوپسی، گروه دوم تست سرولوژی H.pylori ELISA-IgA و گروه سوم تست سرولوژی H.pylori ELISA-IgG درخواست شد تا میزان ریشه کن شدن H.pylori بررسی و مقایسه گردد. 23 بیمار به علل مختلف از مطالعه خارج شدند و در گروه اول 41 بیمار و در گروه دوم 42 بیمار و در گروه سوم 44 بیمار بررسی گردیدند.
    یافته ها
    در گروه اول که آندوسکوپی مجدد+بیوپسی انجام شد H.pylori در 70.7% منفی، در گروه دوم در 35.7 درصد (P<0.001) و در گروه سوم در 20.5% منفی بود (P<0.001) که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    در پیگیری کوتاه مدت (یک ماه) چون کاهش آنتی بادی ها از حساسیت کافی برخوردار نمی باشند علیرغم آنکه آندوسکوپی مجدد+بیوپسی یک عمل تهاجمی نسبت به سرولوژی می باشد، توصیه می گردد.
    کلید واژگان: سرولوژی, H, pylori, آندوسکوپی
  • بررسی مسمومیت با آلومینیوم فسفاید و راه های درمان آن در موش سوری
    علی اکبر مقدم نیا، علیرضا فیروزجاهی، شبنم جوادیان، نرجس دیباوند
    سابقه و هدف
    آلومینیم فسفاید (از دسته فسفین ها) در ایران بنام قرص برنج معروف است. مسمومیت با آن خطرات غیرقابل جبرانی در پی دارد، و بوسیله افراد به قصد خودکشی نیز مصرف شده است. تاکنون پاد زهر مناسبی برای آن معرفی نشده است. این مطالعه به منظور بررسی شدت مسمومیت و نیز تلاش برای دست یابی پادزهرهای احتمالی روی موش سوری انجام گردید.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از موش های سوری نر به وزن تقریبی 30-20 گرم استفاده شد. اعضای حیوانات مثل قلب، ریه، کلیه و کبد پس از تماس با سم از بدن خارج شده و جهت مطالعات پاتولوژیک بوسیله فرمالین ثابت شدند. تمامی داروها بصورت تزریق IP (داخل صفاقی) مورد استفاده قرار گرفتند. میزان مرگ و میر، مدت زمان تاخیر مرگ و نیز یافته های پاتولوژیک، جز داده ها بودند که نتایج آن با استفاده از تست آماری مناسب مورد آنالیز قرار گرفتند.
    یافته ها
    دوز 40 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن در این مطالعه بعنوان LD50 در نظر گرفته شد. موشهایی که تحت تاثیر این دوز قرار گرفتند، در عرض 35±15 دقیقه از بین می رفتند. نتایج پیش مداوای سدیم سلنیت نشان داد که پس از دریافت سم تغییری در زمان مرگ ایجاد نشده ولی در یافته های پاتولوژیک کاهش قابل توجهی در عوارض کبدی (ادم، تغییرات چربی) نشان داده شد (P=0.028). NAC نیز در دوزهای بکار رفته سبب بهبود قابل توجه عوارض کبدی و نیز حذف اثر نکروز گردید (P=0.0002). گروه دریافت کننده ویتامین ث نیز تاخیر قابل توجهی در زمان مرگ در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند (46±12 در مقابل 250±70 دقیقه) (P<0.0005). تاثیر سدیم سلنیت در کاهش عوارض ریوی نیز قابل توجه بوده است.
    نتیجه گیری
    سدیم سلنیت تاثیری در کاهش مرگ و میر و زمان آن نداشته ولی سبب بهبود یافته های پاتولوژیک می شود. ولی NAC سبب تاخیر مرگ و میر و بهبود قطعی عوارض کبدی می شود. از طرفی ویتامین ث نیز سبب تاخیر در مرگ می شود.
    کلید واژگان: آلومینیوم فسفاید, فسفین, ضایعات کبدی, آنتی دوت
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال