به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب فاطمه غیاثی

  • مجتبی فرخی*، محمدصادق شریفی راد، فاطمه غیاثی

    انسان‎ها موجوداتی اجتماعی هستند و با هم نوعان خود ارتباط برقرار می‎کنند. زمانی که افراد در محیط کار مورد حمایت دوستان خود قرار می‎گیرند می‎توانند استرس شغلی خود را کاهش دهند. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر حمایت از دوستان کاری بر استرس شغلی درک‎شده با در نظر گرفتن نقش میانجی نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی همبستگی است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل کارکنان شرکت مخابرات استان اصفهان بود. برای تعیین حجم نمونه از جدول کرجسی و مورگان استفاده شد که بر اساس این جدول حجم نمونه 210 نفر تعیین شد و نمونه‎گیری به صورت دردسترس انجام گرفت. جهت جمع‎آوری داده‎های مورد نیاز از پرسشنامه‎های استاندارد استرس شغلی ادراک‎شده، حمایت از دوستان کاری، و نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه استفاده شد که روایی آن‎ها از طریق شیوه های روایی محتوا و روایی سازه (روایی همگرا و واگرا) و پایایی با روش محاسبه آلفای کرونباخ بررسی و تایید شد. تجزیه وتحلیل داده‎ها و آزمون فرضیه‎ها و روابط مورد نظر با استفاده از رویکرد مدل‎سازی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد حمایت از دوستان کاری به طور مستقیم بر استرس شغلی ادراک‎شده تاثیر ندارد، حمایت از دوستان کاری بر نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه تاثیر دارد، نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه بر استرس شغلی ادراک‎شده تاثیر دارد، و نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه در رابطه بین حمایت از دوستان کاری و استرس شغلی ادراک‎شده نقش میانجی را ایفا می‎کند.

    کلید واژگان: استرس شغلی ادراک‎شده, حمایت از دوستان کاری, نشخوار فکری متمرکز بر عاطفه}
    Mojtaba Farokhi *, Mohammadsadegh Sharifi Rad, Fatemeh Ghiyasi

    Humans are social beings and communicate with their fellows. When people are supported by their friends in the workplace, they can reduce their work stress. This research was conducted with the aim of investigating the effect of Support from work friends on perceived occupational stress with the mediating role of emotion-focused rumination. The current research is applied in terms of purpose and descriptive-correlational in nature. The target population of the study was the employees of Isfahan province Telecommunications Company. To determine the sample size, Krejcie and Morgan's table was used; based on this table, the sample size of 210 people was determined, and sampling was done using a convenience method. The research data were gathered using standard questionnaires, including perceived occupational stress, support from friends of work, and emotion-focused rumination, the validity of which was confirmed through content validity, structural validity (convergent and divergent validity) and reliability using Cronbach's alpha. The analysis and testing of the hypotheses and the considered relationships have been done using structural equation modeling analysis. The results indicate that support from friends at work does not directly affect perceived Occupational stress; however, support from friends at work affects =emotion-focused rumination, which in turn has an effect on perceived occupational stress. Additionally,emotion-focused rumination plays a mediating role in the relationship between support from friends at work and perceived occupational stress.

    Keywords: Emotion-Focused Rumination, Perceived Occupational, Support From Work Friends}
  • نفیسه فقیه، حمیرا علیاری*، صدیقه حسینی، مینو یغمایی، فاطمه غیاثی
    مقدمه

    با توجه به شیوع بالای سزارین و روش های انجام آن، مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط نزدیک سازی رکتوس در سزارین با درد بعد عمل، ضخامت و فاصله عضلات جدار شکم انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده در سال 1401 بر روی 80 زن باردار کاندید سزارین مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله طالقانی تهران انجام شد. افراد به روش تصادفی در دو گروه 40 نفره مداخله (ترمیم عضله رکتوس) و کنترل قرار گرفتند. درد، ضخامت عضلات جدار شکم و فاصله عضلات رکتوس ارزیابی شد. درد بیماران در 72 ساعت اول پس از ورود به ریکاوری (12، 24 و 72 ساعت پس از عمل) و نیز در هنگام خروج از بستر و در فاصله زمانی یک هفته بعد از عمل، با استفاده از شاخص دیداری درد (VAS) اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 23) و آزمون های شاپیروویلک، تی، من ویتنی و کای دو انجام شد. میزان p کم تر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    شدت درد در گروه کنترل نسبت به مداخله، هنگام خروج از بستر (001/0˂p) و زمان های 12 ساعت (001/0˂p)، 24 ساعت (001/0˂p)، 72 ساعت (001/0˂p) و یک هفته بعد (001/0˂p) پایین تر بود. در گروه مداخله، نیاز به مسکن، بیش تر (001/0=p) و دیاستاز رکتوس در نواحی اپی گاستر (001/0˂p) و هایپوگاستر (001/0˂p) کم تر بود.

    نتیجه گیری

    نزدیک سازی عضله رکتوس ابدومینیس در حین سزارین، باعث کاهش ضخامت عضلات جدار شکم و کاهش دیاستاز رکتوس می شود؛ اما از طرفی، میزان درد و نیاز به مسکن را افزایش می دهد.

    کلید واژگان: درد, دیاستاز رکتوس, رکتوس, سزارین}
    Nafiseh Faghih, Homeira Aliari *, Sedigheh Hoseini, Minoo Yaghmaei, Fatemeh Ghiasi
    Introduction

    Considering the high prevalence of cesarean section and the methods of conducting it, this study was performed with aim to determine the relationship between rectus ablation in cesarean section and postoperative pain, thickness and distance of abdominal wall muscles.

    Methods

    This randomized controlled clinical trial study was conducted in 2022 80 pregnant women candidates for caesarean section referred to the Ayatollah Taleghani hospital in Tehran. The subjects were randomly divided into two groups of intervention (n=40, rectus muscle repair) and control (n=40). Pain, thickness and distance of abdominal wall muscles were evaluated. Patients' pain in the first 72 hours after entering recovery (12, 24 and 72 hours after surgery) as well as pain when leaving the bed and pain in the interval of one week after surgery was measured using the visual pain index (VAS). Data were analyzed using SPSS software (version 23) and Shipro-Wilk, t-test, Mann-Whitney and Chi-square tests. P<0.05 was considered statistically significant.

    Results

    The intensity of pain in the control group compared to the intervention, when getting out of bed (P<0.001) and at 12 hours (P<0.001), 24 hours (P<0.001), 72 hours (P<0.001) and one week later (P<0.001) was lower. In the intervention group compared to the control, the need for painkillers was more (P=0.001) and diastasis recti in the epigastric area (P<0.001) and hypogaster (P<0.001) were lower.

    Conclusion

    The re-approximation of rectus abdominis muscle during cesarean section reduces the thickness of the abdominal wall muscles and diastasis recti, but on the other hand, it increases the amount of pain and the need for painkillers.

    Keywords: Cesarean Section, Diastasis Recti, Pain, Rectus}
  • مهین روحانی، الهام رجبی، محمدرضا دین محمدی، فاطمه غیاثی*
    مقدمه

    مراقبت های پرستاری از طریق دستیابی به دیدگاه های بیماران تلاش می کند اقدامات مناسب و همگام را به گونه ای ارایه نماید که ضمن بهبود کیفیت مراقبت، ایمنی بیمار حفظ شود. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین مراقبت های پرستاری فراموش شده با رضایتمندی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در سال 1399-1400 انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه توصیفی همبستگی برروی 282 بیمار نارسایی قلبی بستری در بخش CCU بیمارستان آیت الله موسوی زنجان انجام شد. شرکت کنندگان با نمونه گیری در دسترس در مطالعه وارد شدند. ابزار مطالعه شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و بالینی، مراقبت های پرستاری فراموش شده بر اساس گزارش بیمار (MISSCARE Survey-Patient) و رضایت بیماران از مراقبت های پرستاری (PSI: Patient Satisfaction Instrument) بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، آنووا و ضریب همبستگی پیرسون و در نرم افزار SPSS 16 تحلیل شد.   

    یافته ها

    میانگین ± انحراف معیار نمره کل مراقبت های فراموش شده از دیدگاه بیماران برابر با 40/7 ± 43/60 بود. میانگین ± انحراف معیار نمره کل رضایتمندی بیماران برابر با 84/11 ± 21/56 بود. ضریب همبستگی پیرسون بین نمره رضایتمندی بیماران و نمره مراقبت های فراموش شده همبستگی معنادار و معکوس (001/0>p-value، 555/0-=r) نشان داد.

    نتیجه گیری

    طبق گزارش بیماران سطح مراقبت های پرستاری فراموش شده بالاتر از حد متوسط بود. سطح رضایتمندی بیماران در همه ابعاد پایین بود. با کاهش میزان مراقبت های فراموش شده، سطح رضایتمندی بیماران افزایش می یابد. لذا، توجه به توسعه و ارتقاء کیفیت مراقبت های پرستاری در زمینه کاهش مراقبت های فراموش شده و افزایش رضایتمندی بیماران توصیه می شود.

    کلید واژگان: مراقبت پرستاری فراموش شده, رضایتمندی, نارسایی قلبی, بخش مراقبت های ویژه قلبی}
    Mahin Roohani, Elham Rajabi, Mohammadreza Dinmohammadi, Fatemeh Gheiasi*
    Introduction

    Nursing care tries to provide appropriate and synchronized measures through obtaining the views of the patients in such a way that while improving the quality of care, patient safety is maintained. This study aimed to determine the correlation between missed care nursing and satisfaction in patients with heart failure in 2020-2021.

    Methods

    This descriptive correlational study was conducted on 282 patients with heart failure admitted to the CCU ward of Ayatollah Mousavi Hospital in Zanjan. Participants were included in the study by convenience sampling. The study tools included demographic and clinical information questionnaires, patient-reported missed nursing care (MISSCARE Survey-Patient) and patient satisfaction with nursing care (PSI: Patient Satisfaction Instrument). Data were analyzed using independent t-test, ANOVA and Pearson's correlation coefficient in SPSS 16 software.

    Results

    The mean ± SD of the total score of missed nursing care from the patients' point of view was 60.43 ± 7.40. The mean ± SD of the total patient satisfaction score was 56.21 ± 11.84. Pearson's correlation coefficient showed a significant and inverse correlation between patients' satisfaction scores and missed nursing care scores (P <0.001, r=0.555).

    Conclusions

    According to patients' reports, the level of missed nursing care was higher than average. The level of patients satisfaction was low in all dimensions. By reducing the level of missed nursing care, the satisfaction level of patients increased. Therefore, it is recommended to pay attention to the development and improvement of nursing care quality in the context of reducing missed nursing care and increasing patient satisfaction

    Keywords: Missed nursing care, Satisfaction, Heart failure, Cardiac Care Unit}
  • مهین روحانی، امید آقازاده گودللو، محمدرضا دین محمدی، اسما قربانی، فاطمه غیاثی*
    هدف

    این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش خودمراقبتی به روش فردی و گروهی بر رفتارهای خودمراقبتی و بستری مجدد در افراد با نارسایی قلبی انجام شد.

    زمینه

    آموزش به افراد با نارسایی قلبی در دستیابی به نتایج مطلوب درمانی، مدیریت عوارض بیماری و کاهش بستری مجدد نقش مهمی دارد.

    روش کار

    این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بر روی 75 فرد دچار نارسایی قلبی انجام شد. در یک گروه، مداخله آموزشی به صورت فردی و در گروه دیگر، در قالب گروه های 3 تا 5 نفره طی دو جلسه انجام شد. در گروه کنترل، آموزش های معمول بخش ارایه شد. رفتارهای خودمراقبتی با استفاده از مقیاس اروپایی رفتار خودمراقبتی در نارسایی قلبی (EHFScBs) در ابتدا، و 30 و 90 روز بعد از ترخیص ارزیابی شد. دفعات بستری مجدد نیز 30، 60 و 90 روز بعد از ترخیص ارزیابی گردید. تحلیل داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 21 با استفاده از آزمون های آماری کای دو و کروسکال والیس انجام شد.

    یافته ها

      رفتارهای خودمراقبتی در 30 و 90 روز بعد از مداخله در گروه های مورد مطالعه اختلاف آماری معناداری را نشان داد (مقدار P به ترتیب، 0/002 و 0/027) و تعداد افراد با سطح خودمراقبتی خوب در گروه های آموزش فردی و گروهی بیشتر از گروه کنترل بود. از نظر دفعات بستری مجدد، در پایان 30، 60 و 90 روز بعد از ترخیص بین سه گروه اختلاف آماری معناداری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    استفاده از مداخله آموزشی (فردی و گروهی) جهت بهبود رفتارهای خودمراقبتی در افراد با نارسایی قلبی توصیه می شود. تاثیر این مداخلات آموزشی بر دفعات بستری مجدد در گروه های مورد مطالعه شناخته نشد؛ لذا، پیشنهاد می شود جهت بررسی بیشتر، مطالعات آتی با نمونه های بیشتر و در بازه زمانی طولانی تر انجام شود.

    کلید واژگان: خودمراقبتی, آموزش, بستری مجدد بیمارستانی, نارسایی قلبی}
    Mahin Roohani, Omid Omid Aghazadeh Godello, Mohammadreza Dinmohammadi, Asma Ghorbani, Fatemeh Gheiasi*
    Aim

    This study aimed to investigate the effect of individual and group self-care training on self-care behaviors and readmission in patients with heart failure.

    Background

    Teaching patients with heart failure plays an important role in achieving favorable treatment outcome, management of disease complications and reduction in readmission.

    Method

    This semi-experimental study was conducted with a pre-test post-test design with a control group and follow-up on 75 patients with heart failure. In individual education group, educational intervention was done individually and in another experimental group, it was done in groups of 3-5 people in two sessions. In control group, routine training was delivered. Self-care behaviors were evaluated using the European Heart Failure Self-care Behavior Scale (EHFScBs) at the beginning, and 30 and 90 days after discharge. The frequency of readmission was evaluated 30, 60 and 90 days after discharge. Data analysis was done in SPSS version 21 using Chi-square and Kruskal-Wallis statistical tests.

    Findings

    Self-care behaviors in 30 and 90 days after the intervention showed a statistically significant difference between experimental and control groups (p=0.002 and p=0.027, respectively). Regarding the frequency of readmission, at the end of 30, 60 and 90 days after discharge, there was no statistically significant difference between groups.

    Conclusion

      Providing educational intervention (in individual and group forms) is recommended to improve self-care behaviors in patients with heart failure. The effect of these educational interventions on the frequency of readmission was not significant; therefore, it is suggested to conduct future studies with more samples and in a longer period of time.

    Keywords: Self-care, Teaching, Hospital readmission, Heart failure}
  • سعید جلیلی، علیرضا فرزانه، مهدی قائمی، نیما معتمد، فاطمه غیاثی*
    مقدمه

    مدیریت مناسب درد بعد از عمل باعث برطرف شدن ناراحتی بیمار، کاهش مدت بستری بیمارستانی، کاهش هزینه های بیمارستانی و افزایش رضایتمندی بیماران می شود. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی افزودن سولفات منیزیم بر روپی واکایین 25/0 % در بلوک صفحه شکم عرضی (TAP) تحت هدایت سونوگرافی در بی دردی پس از عمل جراحی آپاندکتومی باز انجام شد.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بر روی 50 بیمار تحت عمل جراحی آپاندکتومی باز در سال 1399-1398 انجام شد. بلوک صفحه عرضی شکم در تمام بیماران و بلافاصله بعد از اتمام جراحی و قبل از اکستیوباسیون تحت هدایت سونوگرافی انجام شد. در گروه مداخله، سولفات منیزیوم (250 میلی گرم) و در گروه کنترل، نرمال سالین (5/0 میلی لیتر) به داروی بی حسی روپی واکایین 25/0% اضافه شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و مقیاس آنالوگ دیداری بود. بیماران در ریکاوری و در ساعات 6، 12 و 24 بعد از عمل از نظر شدت درد و نیاز به مخدر بررسی شدند. آنالیز داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS   نسخه 16 انجام شد.

    یافته ها

    میانگین نمره درد در هیچ یک از مقاطع زمانی بعد از عمل جراحی و همچنین، میزان نیاز به مخدر در دو گروه اختلاف آماری معناداری نداشت (P> 0.05).

    بحث و نتیجه گیری

    افزودن سولفات منیزیوم موجب کسب نمرات درد پایین تر و نیاز به مخدر کمتر شد؛ اما، نتوانست تاثیر معناداری در افزایش مدت بی دردی داشته باشد؛ لذا، مطالعات گسترده تر با دوزهای بیشتر و یا ترکیب با سایر داروها پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: سولفات منیزیوم, روپی واکائین, بلوک صفحه ی عرضی شکم, بی دردی, آپاندکتو می}
    Saeed Jalili, Alireza Farzaneh, Mehdi Ghaemi, Nima Motamed, Fatemeh Gheiasi*
    Introduction

    Proper management of postoperative pain relieves the patient’s discomfort, reduces the length of hospitalization, reduces hospital costs, and increases patient satisfaction. This study was aimed to determine the efficacy of adding magnesium sulfate to ropivacaine 0.25% in transverse abdominis plane (TAP) block under ultrasound guidance on analgesia after open appendectomy.

    Methods and Materials

    This double-blind randomized clinical trial was performed on 50 patients undergoing an open appendectomy. Transverse abdominis plane block under ultrasound guidance was performed immediately after surgery and before extubation in all patients. Magnesium sulfate (250 mg) and normal saline (0.5 ml) were added to the anesthetic drug ropivacaine 0.25% in the intervention group (RM) and control group (RN) respectively. Data collection tools included a demographic information questionnaire and a Visual Analog Scale (VAS). Patients were assessed in terms of pain intensity and their need for opioids at PACU (post-anesthesia care unit) in the hours of 6, 12 and 24 after surgery. Data analysis was performed using SPSS software version 16.

    Results

    There were no significant differences in the mean pain score in none of the time periods after surgery as well as the need for opioids in the two groups (P-value> 0.05).

    Discussion and Conclusion

    The addition of magnesium sulfate resulted in lower pain scores and less need for opioids. However, it could not have a significant effect on increasing the duration of analgesia. Therefore, more extensive studies are recommended with higher doses or in combination with other drugs.

    Keywords: Magnesium Sulfate, Ropivacaine, Transverse Abdominis Plane Block, Analgesia, Appendectomy}
  • فاطمه غیاثی *

    عشق به مولانا جلال الدین محمد بلخی و آثار او در تار و پود مردم افغانستان تنیده شده است. عشقی روحانی که ریشه‌ در باورها، اعتقادات مذهبی و زندگی روزمره‌ی مردمان این سرزمین دارد. هدف تحقیق حاضر کشف و بررسی ریشه‌های عقیدتی مردم افغانستان در مورد مولانا و ثبت آثار به چاپ رسیده‌ از جانب نویسندگان و پژوهشگران این سرزمین در قالب کتاب‌، مقاله، ترجمه و پایان نامه‌های دوره‌ی کارشناسی،کارشناسی ارشد و رساله‌های مقطع دکترا به شیوه‌ای نظام‌مند، با در نظرگیری نوعیت آثار و سیر زمانی آن‌هاست. نتایج حاکی از آن است که مولاناپژوهی در افغانستان پیش از سال 1300 خورشیدی منحصر به زندگینامه نویسی، شرح و تفسیر مثنوی معنوی بوده است. اما با آغاز تحقیقات از جانب استاد خلیل الله خلیلی و چاپ کتاب (نی نامه) در سال 1325 ه‍ . ش راه برای تحقیق و تالیف کتاب و مقاله به شکل مدرن برای سایر مولاناپژوهان افغان باز شد. این پژوهش‌ها با رویکردهای توصیفی، توصیفی- تحلیلی، تاریخی، تطبیقی و مورد‌کارانه بوده‌اند. از آثار به نشر رسیده پیرامون موضوعات مرتبط با مولانا 25.71% به زندگینامه نویسی، 27.85% به موضوعات مرتبط با مثنوی و 46.42% به موضوعات عمومی و جدید پرداخته‌اند. 10% منابع مورد استفاده در این پژوهش‌ها، منابع داخلی، 69% منابع ایرانی، 1.96 فیصد منابع ترکی، 10% منابع هندی، 2.25% منابع اروپایی، 2.82% آثار خود مولانا و فیصدی اندکی به منابع تاجیکستانی و آمریکایی اختصاص یافته است. این موضوع بیانگر تاثیرپذیری مولاناپژوهان افغانی از مولاناپژوهان ایرانی و ترجمه‌های آنان به دلیل نزدیکی جغرافیایی، مشترکات فرهنگی، اعتقادی، تاریخی و مهم‌تر از همه زبانی است که محققین افغان را بی نیاز به ترجمه و دشواری‌های آن ساخته است. (رساله‌ی سپهسالار) اثر فریدون بن احمد سپهسالار ترجمه‌ی سید محمود علی چاپ هند و سعید نفیسی چاپ تهران، (مناقب العارفین) اثر شمس الدین احمد افلاکی تصحیح تحسین یازیجی و ترجمه‌ی توفیق سبحانی، (مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها) اثر عبدالباقی گولپینارلی و ترجمه‌ی توفیق سبحانی و (شکوه شمس) اثر آنه ماری شیمل و ترجمه‌ی حسن لاهوتی از پر استفاده‌ترین منابع خارجی در تحقیقات محققین افغانستانی هستند.

    کلید واژگان: مولانا جلال الدین محمد بلخی, مولانا پژوهی, تحقیقات, آثار, افغانستان, مثنوی معنوی}
  • محمد جوادی نژاد، فاطمه بهرام نژاد، حسین نوید، فاطمه غیاثی، الهام نواب*
    هدف

    مطالعه مروری حاضر با هدف بررسی تداخلات غذایی و رژیم حاوی ویتامین k در بیماران مصرف کننده وارفارین از دیدگاه مراقبتی انجام شد. زمینه. وارفارین یکی از پرکاربردترین داروهای ضد انعقاد خوراکی است. یکی از نگرانی های معمول در مصرف وارفارین، تداخلات غذایی آن است که به طور عمده به علت ویتامین k رخ می دهد. پرستار به عنوان اولین فرد حرفه ای در مسیر درمانی مراقبتی و مسیول اصلی آموزش به بیمار می تواند نقش مهمی در کاهش این تداخلات غذایی که چالشی برای بیماران است داشته باشد.

    روش کار

    مطالعه مروری حاضر در سال 1400-1399 با جست وجوی کتابخانه ای و جست وجو در پایگاه های اطلاعاتی PubMed ،Chochrane Library ،Web of Science ،Scopus ،Up-to-date ،OVID ،CINAHL ، Magiran و SID با کلیدواژهای فارسی وارفارین، تداخلات غذایی، رژیم ویتامین K، آموزش به بیمار، و پرستار، و معادل انگلیسی آنها برای یافتن مقالاتی که در بازه زمانی 1999 تا 2021 منتشر شده بودند انجام شد. از مجموع 30 مقاله یافت شده، پس از بررسی براساس معیارهای ورود و کیفیت مطالعات، 8 مقاله وارد مرور متون شد.

    یافته ها

    مقدار دریافت ویتامین K در رژیم غذایی باید ثابت نگه داشته شود. این میزان، 90 تا120 میکروگرم در روز است. بیماران باید در مورد ویتامین K و مواد غذایی مختلف و مکمل ها به طور مناسب و پیوسته آموزش ببینند. در این زمینه، نقش پرستار به عنوان یکی از ارکان آموزش به بیمار بسیار مهم و اساسی است.

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش پرستار در آموزش به این بیماران توصیه می شود این آموزش در مورد تداخلات غذایی با استفاده از منابع معتبر و روزآمد جهانی باشد که با روش هایی مثل تهیه راهنمای بالینی، ساخت فیلم و طراحی اپلیکیشن و گنجاندن جداول میزان ویتامین K موجود در مواد غذایی امکان پذیر است.

    کلید واژگان: پرستار, تداخلات غذایی, ویتامین K, وارفارین}
    Mohammad Javadinejad, Fatemeh Bahramnezhad, Hossein Navid, Seyede Fatemeh Gheiasi, Elham Navab *
    Aim

    The present review study was conducted with the aim of exploring what nurses should know about interactions of diet containing vitamin K with warfarin. Background. Warfarin is one of the most widely used oral anticoagulants. Dietary interactions, mainly due to vitamin K, are a common concern when consuming warfarin. In the meantime, the nurse, as the first person in the care chain and the main person in charge of patient education, can play an important role in reducing these interactions, which is a challenge for patients.

    Method

    The present review study was conducted through searching out library as well as databases such as PubMed, Cochrane Library, Web of Science, Scopus, Up-to-date, OVID, CINAHL, Magiran and SID using Persian keywords of warfarin, dietary interactions, vitamin k diet, patient and nurse education and their English equivalents in the period 1999 to 2021. Out of a total of 30 articles found, 8 articles were reviewed after screening the articles.

    Finding

    The findings of this study showed that the amount of vitamin K intake in the diet should be kept constant. This is 90 to 120 micrograms per day. Patients should be properly and continuously educated about vitamin K in various foods and supplements. In the meantime, the role of the nurse as one of the pillars of patient education is very important and fundamental.

    Conclusion

    Due to the role of the nurse in educating these patients, it is recommended that education about dietary interactions be used using authoritative sources. It is possible with methods such as preparing a clinical guide, making a video and designing an application, and including tables of vitamin K levels in foods.

    Keywords: Nurse, Dietary Interactions, Vitamin K, Warfarin}
  • فاطمه غیاثی، مهسا مجذوبی*، عسگر فرحناکی
    هدف از تحقیق حاضر، استفاده از جوانه ی گندم در تولید دسر شیری بود. بدین منظور، ابتدا جوانه ی گندم در دمای C0 150 به مدت 15 دقیقه حرارت دهی شد. سپس آسیاب شد تا اندازه ذرات 354، 210 و 125 میکرون حاصل گردد. نمونه ها با استفاده از 10% شکر، 2% ژلاتین و 88% شیر کم چرب (5/1% چربی) و افزودن جوانه ی گندم به مقادیر مختلف وزنی 5/2، 5، 5/7 و 10% تهیه گردید. ویژگی های مختلف محصول تازه و پس از نگهداری به مدت 15 روز در دمای C0 4 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که با افزایش مقدار جوانه ی گندم، ماده خشک نمونه ها افزایش ولی pH نمونه ها کاهش یافت. تغییرات اندازه ذرات جوانه تاثیری بر ماده خشک نشان نداد. ارزیابی ویژگی های بافتی نمونه ها نشان داد که با افزایش درصد، اندازه ذرات جوانه و زمان نگهداری، سفتی، پیوستگی، مقاومت به جویدن و میزان صمغیت بافت افزایش یافت، در حالی که میزان ارتجاع پذیری بافت کاهش پیدا کرد. مطالعه ساختار داخلی دسر با میکروسکوپ الکترونی پویشی نشان دهنده افزایش یکنواختی بافت دسر در اثر افزایش درصد جوانه در فرمولاسیون دسر بود. با افزایش درصد و اندازه ذرات جوانه میزان تیر گی، قرمزی و زردی دسرها افزایش یافت. نتایج نشان داد که با افزایش سطوح جوانه میزان آب اندازی دسر ها کاهش یافت، اما اختلافی در این ویژگی با تغییر اندازه ذرات جوانه ی گندم مشاهده نشد. بر اساس نتایج ارزیابی حسی مشخص گردید که نمونه های تهیه شده با حداکثر 5/7% جوانه با اندازه ذرات 125 میکرون بیشترین پذیرش کلی را دریافت نمودند.
    کلید واژگان: جوانه ی گندم فرآیند شده, دسر شیری, ویژگیهای فیزیکوشیمیایی, ویژگی های حسی}
    Fatemeh Ghiyasi, Mahsa Majzoobi *, Asgar Farahnaki
    The main purpose of this study was to use wheat germ in production of milk dessert. Therefore, wheat germ was first heated at 150 °C for 15 min, then milled to obtain particle sizes of 125, 210 and 354 micrometers. Samples were made with 10% sugar, 2% gelatin and 88% low-fat milk (1.5% fat) and different levels of wheat germ (2.5, 5, 7.5 and 10%, w/w). Different characteristics of the fresh product and after storage for 15 days at 4 °C were determined. The results showed that with increasing the amount of wheat germ, dry materials of the samples increased while the pH decreased. Changes in the particle size of the samples had no effect on the dry materials. Textural evaluations showed that with increasing the germ level, particle size and storage time, hardness, cohesiveness, chewiness and gumminess, increased while elasticity decreased. Studying the internal structure of the desserts using scanning electron microscopy showed that the uniformity of the samples increased with increasing the germ content in dessert formulation. Moreover, with increasing the percentage and particle size of the germ, the darkness, redness and yellowness of the desserts increased. The results showed that the syneresis of desserts reduced with increasing the level of the germ, however, changes in particle size of the germ had no effect on this parameter. Sensory evaluation results concluded that the samples were prepared with maximum amount of 7.5% germ with particle size of 125 micrometer were the most acceptable samples.
    Keywords: Processed wheat germ, Milk dessert, Physicochemical properties, Sensory properties}
  • هادی هاشمی گهرویی، فاطمه غیاثی، محمدهادی اسکندری*، مهسا مجذوبی
    امروزه، تمایل به تولید و مصرف غذاهای فراسودمند به دلیل نتایج نامطلوب ناشی از عدم توازن و به هم خوردن رژیم های غذایی در جوامع بشری، به طور چشمگیری افزایش یافته است. جوانه گندم منبع منحصر به فردی از ترکیبات مغذی می باشد که آن را به عنوان یک افزودنی فراسودمند برای غنی سازی محصولات غذایی، جهت بهبود سلامت انسان و جلوگیری یا کاهش ابتلا به بیماری ها، ارزشمند ساخته است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر فرآیند حرارتی خشک بر خصوصیات تغذیه ای و فیزیکوشیمیایی جوانه گندم است. به این منظور، جوانه گندم خام و فرآیند شده (°C160 به مدت 20 دقیقه) از نظر ترکیب شیمیایی، پروفایل اسیدهای چرب، پروفایل مواد معدنی، محتوی کل فنول، فلاوونوئید و فعالیت آنتی اکسیدانی بررسی شدند. نتایج نشان داد که جوانه گندم خام و فرآیند شده به ترتیب محتوی پروتئین (5/29، 58/30%)، چربی (03/9، 16/9%)، فیبر (21/7، 44/7%)، اسیدهای چرب غیر اشباع شامل اولئیک (86/15، 88/15%)، لینولئیک (75/55، 13/56%)، لینولنیک (13/8، 03/8%) و پالمیتیک اسید (26/20، 22/20%) می باشند. آنالیز مواد معدنی نیز مشخص کرد که جوانه خام و فرآیند شده به ترتیب دارای آهن (ppm 82/166، 08/164)، پتاسیم (ppm 33/11083، 10750)، کلسیم (ppm 2450، 67/2441)، فسفر (ppm 67/8316، 33/8333)، منیزیم (ppm 1977، 2011) و روی (ppm 203، 5/204) می باشند. همچنین نشان داده شد که طی فرآیند حرارتی میزان ترکیبات فنولیکی و فلاوونوییدی کاهش در حالیکه فعالیت آنتی اکسیدانی به طور معنی داری افزایش می یابد. براساس نتایج حاصل شده می توان نتیجه گرفت که استفاده از این محصول جانبی مغذی در صنایع غذایی می تواند در افزایش سلامت عمومی موثر باشد.
    کلید واژگان: اسیدهای چرب, آنتی اکسیدان, جوانه گندم, فراسودمند, مواد معدنی}
    H. Hashemi Gahruie, F. Ghiasi, Mh Eskandari*, M. Majzoobi
    Nowadays, trend of producing and consuming functional foods has increased dramatically due to the adverse consequences of dietary imbalances and impaired in human societies. Wheat germ is unique source of highly concentrated nutrients that makes it ideally functional additive for fortification of food products to improve human health and prevent or reduce the risk of disease. The aim of this study was to investigate effect of oven drying on physicochemical and nutritional properties of wheat germ. For this purpose, raw and processed (160 ̊C for 20 min) wheat germ were evaluated for their proximate composition, mineral profile, fatty acids profile, total phenols, flavonoids and antioxidant activity. Results indicated that the raw and roasted wheat germ contain protein (29.5, 30.58%), fat (9.03, 9.16%), fiber (7.21, 7.44%), unsaturated fatty acids consist of 15.86% oleic (15.86, 15.88%), linoleic (55.75, 56.13%), linolenic (8.13, 8.03%) and palmitic acid (20.26, 20.22%), respectively. Minerals analysis was demonstrated that raw and roasted germ had values of iron (166.82, 164.08 ppm), potassium (11083.33, 10750 ppm), calcium (2450, 2441.67 ppm), phosphorus (8316.67, 8333.33 ppm), magnesium (1977, 2011ppm) zinc (203, 204.5 ppm). Besides, it has been shown that during heat processing phenolic and flavonoid contents decreased while, antioxidant activity increased significantly. Based on the obtained results, it can be concluded that application of this nutritious by-product in food industry can be effective in increasing public health.
    Keywords: Antioxidants, Fatty acids profile, Functional, Minerals, Wheat germ}
  • اصغر اکبری، فاطمه غیاثی *، رضا پاپلی، محمدعلی جلالی
    زمینه و هدف
    تغییر در شاخص های آنتروپومتری بدن می تواند سبب کاهش تعادل بدن شود و حتی می تواند به عنوان فاکتوری به افتادن فرد نیز مربوط شود. بنابراین هدف از مطالعه حاضر ارزیابی ارتباط بین شاخص توده بدن و شاخص های تعادل استاتیک و دینامیک در اشخاص سالم بود.
    مواد و روش ها
    پنجاه دانشجوی خانم و آقا از طریق نمونه گیری غیر احتمالی ساده انتخاب شدند. شاخص های تعادلی استاتیک و دینامیک توسط دستگاه بیودکس اندازه گیری شد. اطلاعات آنتروپومتری توسط متر نواری و ترازوی غیردیجیتال اندازه گیری شدند. آزمون تی مستقل و پیرسون برای آنالیز اطلاعات استفاده گردید (05/0>p).
    یافته ها
    نتایج، ارتباط معناداری بین شاخص های استاتیک تعادلی و شاخص توده بدن در هر دو گروه مردان و زنان نشان نداد (05/0>p) (به عنوان مثال در شاخص ثبات استاتیک کلی گروه مردان30/0=p، 21/0=r بود). ارتباط معناداری بین شاخص های دینامیک تعادلی و شاخص توده بدن و هم چنین متغیرهای وزن و قد در هر دو گروه مردان و زنان دیده شد (05/0>p) (به عنوان مثال در شاخص ثبات دینامیک کلی گروه مردان 005/0=p، 54/0=r بود). ارتباط غیرمستقیم معناداری بین شاخص های محدوده ثبات دینامیک و شاخص توده بدن دیده شد (به عنوان مثال در شاخص محدوده ثبات دینامیک کلی گروه مردان 02/0=p، 45/0-=r بود).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه ارتباط مستقیم بین شاخص های ثبات دینامیک و اطلاعات آنتروپومتری را تایید می کند. هم چنین ارتباط غیرمستقیم یا معکوس بین شاخص های محدوده ثبات و اطلاعات آنتروپومتری افراد وجود دارد.
    کلید واژگان: شاخص ثبات استاتیک, شاخص ثبات دینامیک, شاخص توده بدن, سیستم تعادلی بایودکس}
    Asghar Akbari, Fatemeh Ghiasi *, Reza Papoli, Mohammadali Jalali
    Background
    Changing in anthropometrics index can cause a reduction in the balance of body and may be considered as a contributing factor in falling down. Therefore, this study aimed to evaluate the correlation between body mass index (BMI) and static and dynamic postural balance among healthy subjects.
    Materials And Methods
    Fifty healthy male and female University students were selected through simple non-probability sampling. Static and dynamic stability index were measured by means of Biodex Balance System and also a tape measure and non-digital scale were used to examine Anthropometrics index. Obtained data were analyzed through Independent t-test and Pearson Correlation test(p<0.05).
    Results
    Results did not show a significant correlation between static stability index and BMI among male and female groups (p>0.05) (for example: the overall static stability index r= 0.21, p=0.30 in male group) while, there was observed a significant correlation between dynamic stability index and BMI, Weight and Height variables among male and female groups (p<0.05) (for example: the overall dynamic stability index r= 0.54, p= 0.005 in male group). Besides, there was an adverse significant correlation between the range of stability index and BMI (for example: the overall limit of dynamic stability r=-0.45, p=0.02 in male group).
    Conclusion
    present results indicated that there are a direct relationship between dynamic stability and anthropometrics indexes and also, an indirect relationship between the range of stability and anthropometrics indexes.
    Keywords: Static Stability Index, Dynamic Stability Index, BMI, Biodex Balance System}
  • فاطمه غیاثی، اصغر اکبری، هانیه شورویی
    سندرم استرسی تی بیا در دسته ضایعات استفاده زیاد (over use) تقسیم بندی می شود. ورزش های قدرتی و کششی عضلات برای درمان و پیشگیری این سندرم توصیه می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر ورزش های قدرتی و حس عمقی-کششی بر شدت درد و ناتوانی در بیماران با سندرم استرسی تی بیا می باشد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی در زاهدان انجام شد. 20 بیمار با درد ساق به طور تصادفی در دو گروه، تمرین حس عمقی-کششی (10 مورد) و تمرین قدرتی (10 مورد) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت دو هفته ورزش ها را انجام دادند. نتایج بر اساس پرسشنامه ناتوانی اندام تحتانی، دامنه حرکتی مفصل، قدرت عضله و رتبه بندی شدت درد (visual analogue scale - VAS) قبل و بعد از درمان جمع بندی شد. داده ها نیز بر اساس آزمون های غیر پارامتریک من ویتنیU و ویل کاکسون تحلیل شدند.
    یافته ها
    در گروه ورزش های حس عمقی-کششی میزان درد از 8/1 ± 4/6 به 4/1 ± 2/3 (05/0< P) و در گروه ورزش های قدرتی از 2/1 ± 4/6 به 2/1 ± 0/3 تغییر یافت (05/0< P). نمره پرسشنامه ناتوانی قبل و بعد از ورزش های حس عمقی-کششی و قدرتی از لحاظ آماری معنادار بود (05/0< P). تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت مشخصی بین دو گروه ورزشی در درد و ناتوانی عملکرد اندام تحتانی وجود ندارد) 05/0. (P>
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه اثرات ورزش های قدرتی و حس عمقی-کششی را در کاهش ناتوانی و درد بیماران مبتلا به سندرم استرسی تی بیا در کوتاه مدت تایید می کند.
    کلید واژگان: سندرم استرسی تی بیا, ورزش های قدرتی, ورزش های حس عمقی, کششی, نمره عملکرد اندام تحتانی}
    F. Ghiasi, A. Akbari, H. Shoroei
    Introduction
    Tibial stress syndrome is classified as one of the overuse injuries. Muscle strengthening and stretching exercises have been suggested in prevention and treatment of tibial stress syndrome. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of strengthening and PNF-stretching exercise on the pain intensity and disability in patients with shin splint.
    Material And Methods
    This clinical trail study was performed in Zahedan. Twenty patients with shin pain were assigned randomly as either a stretching exercise group (n=10) or a strengthening exercise group (n=10). Both groups underwent a fourteen day exercise intervention. The outcome was based on self–reported disability, using Lower Extremity Functional Scale Questionnaire, joint range of motion, muscle strength and pain intensity (VAS) measured immediately before and after intervention. The data were analyzed using Mann-Whitney U and Wilcoxon test.
    Results
    In the stretching exercise group, pain changed from 6.4±1.8 to 3.2±1.4 (P
  • اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، مریم براهویی، محمدرضا عرب کنگان
    زمینه و هدف

    تمرین ثبات دهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسم های درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیب ناپذیری آن می گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی تمرین های اختصاصی ثبات دهنده عضلات گردن نسبت به تمرین های دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن انجام شد.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده دو سوکور روی 26 بیمار مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با تشخیص درد مزمن گردن طی سا ل های 86-1385 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 13تایی تمرین های ثبات دهنده و دینامیک قرار گرفتند. درد (رتبه ای) با مقیاس اندازه گیری دیداری درد و Northwick Park Neck Pain Questionnaire (NPNPQ)، شدت ناتوانی (رتبه ای) با Neck Disability Index (NDI)، قدرت عضلات گردن (بار) توسط Dynatest و دامنه های حرکتی (درجه) با گونیامتر مخصوص گردن قبل و پس از درمان ارزیابی شد. برنامه درمان برای هر دو گروه شامل 24 جلسه تمرین طی 12 هفته، هر هفته 2 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود. از آزمون های t مستقل، من ویتنی، t زوج و ویلکاکسون به ترتیب برای مقایسه نتایج قبل و بعد درمان بین گروهی و درون گروهی استفاده گردید.

    یافته ها

    میانگین درد گردن (NPNPQ) در گروه ثبات دهنده از 77/0+-23/18 به 39/4+-54/7 و در گروه دینامیک از 99/3+-31/18 به 89/3+-85/11 کاهش یافت (P<0.05). میانگین ناتوانی (NDI) در گروه ثبات دهنده از 99/4+-69/22 به 09/4+-23/8 و در گروه دینامیک از 88/4+-23/22 به 54/5+-92/14 کاهش یافت (P<0.05). افزایش قدرت عضلات، دامنه حرکتی اکستانسیون و کاهش میانگین درد و ناتوانی بعد از درمان در گروه ثبات دهنده نسبت به گروه دینامیک بیشتر بود (P<0.05). اختلافی بین دو گروه از نظر قدرت عضلات فلکسور و فلکسور طرفی چپ و نیز دامنه فلکسیون و فلکسیون طرفی راست و چپ بعد از درمان وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که هر دو روش تمرین ثبات دهنده و تمرین دینامیک گردن در بیماران با درد مزمن گردن سبب افزایش قدرت عضلات سطحی و عمقی گردن، افزایش دامنه های حرکتی آن و کاهش درد و ناتوانی می شوند. همچنین استفاده از تمرین های ثبات دهنده در کاهش درد و ناتوانی و افزایش قدرت، موثرتر از تمرین های دینامیک بود.

    کلید واژگان: درد مزمن گردن, تمرین ثبات دهنده, تمرین دینامیک}
    Asghar Akbari, Fatemeh Ghiasi, Maryam Barahoie, Mohammad Reza Arab, Kangan
    Background And Objective

    Cervical stabilization training is a method of exercise which is designed to improve the mechanisms by which the cervical spine maintains a stable, injury-free state. The aim of this study was to compare effectiveness of muscle stabilization training with dynamic exercises on the chronic neck pain and disability.

    Materials And Methods

    In this double-blind clinical trail study twenty-six patients with chronic neck pain were recruited. Subjects were randomly assigned to either a stabilization (n=13) or a dynamic exercises group (n=13). Before and after intervention, pain was assessed with visual analog scale (ordinal) and Northwick Park Neck Pain Questionnaire (NPNPQ), disability (ordinal) with Neck Disability Index (NDI), neck muscles strength (bar) using Dynatest and cervical ranges of motion (degrees) with specific neck goniometer. A 24 session exercise program which lasted 12 weeks, two sessions per week, and 45 minutes per session was performed for both groups. Independent t-test or Mann-Whitney U and paired t-test or Wilcoxon were used for comparison between the pretreatment and post treatment test results between groups and within groups, respectively.

    Results

    The mean neck pain (NPNPQ) decreased from 18.23±0.77 to 7.54±4.39 in the stabilization group and from 18.31±3.99 to 11.85±3.89 in the dynamic group (P<0.05). The mean disability (NDI) decreased from 22.69±4.99 to 8.23±4.09 in the stabilization group and from 22.23±4.88 to 14.92±5.54 in the dynamic group (P<0.05). After treatment, neck muscles strength and range of extension increased and both neck pain and disability decreased in the stabilization group compared with the dynamic ones (P<0.05). However, there was no significant difference between two groups regarding flexors and left lateral flexors strength and ranges of flexion, right and left lateral flexion.

    Conclusion

    This study showed that neck specific stabilization and dynamic exercises increase, range of motion, decrease pain and disability. Also specific stabilization exercies was more useful than dynamic procedure.

  • حسام مودی، فاطمه غیاثی، محمد افشار، اصغر اکبری، هانی هراتی، میترا مودی، عبدالصمد شیخ زاده
    زمینه و هدف
    در بزرگسالان ورزش های پلایومتریک به منظور افزایش قدرت عضلات، هماهنگی عصبی-عضلانی و افزایش پرش عمودی استفاده می شود. متاسفانه اطلاعات محدودی درباره اثرات این نوع ورزش ها بر سیستم تنفس وجود دارد، این مطالعه با هدف بررسی اثرات ورزش های پلایومتریک و هوازی بر میزان اتساع قفسه سینه و حجم های ریوی در دانش آموزان دبیرستان انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی 60 دختر و پسر سنین 18-14 سال از طریق نمونه گیری غیر احتمالی و ساده از بین دانش آموزان دبیرستان های زاهدان انتخاب و به صورت تصادفی در یکی از دو گروه دوچرخه سواری (30 مورد) و طناب زدن (30 مورد) قرار گرفتند. هر دو گروه به مدت 12 جلسه، 3 بار در هفته ورزش ها را دریافت کردند. داده ها بر اساس میزان اتساع قفسه سینه (در دو سطح آگزیلاری و گزیفویید)، ظرفیت حیاتی، حجم ذخیره بازدمی، ظرفیت حیاتی حداکثر، حجم بازدمی فشار در ثانیه اول قبل و بعد از ورزش جمع آوری شد. اطلاعات با آزمون های t مستقل و زوج تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میزان اتساع قفسه سینه در ناحیه آگزیلار در گروه دوچرخه سواری از 10±76 سانتی متر به10±4/77 سانتی متر و در گروه طناب زدن از 1/8±7/77 سانتی متر به 7/8±5/78 سانتی متر (001/0P<) و میزان اتساع قفسه سینه در ناحیه گزیفویید در گروه دوچرخه سواری از 9/8±7/68 سانتی متر به 8±70 سانتی متر و در گروه طناب زدن از 6/6±3/71 سانتی متر به 4/6±3/72 سانتی متر ارتقاء یافت (001/0P<). همچنین افزایش معنی داری در حجم های ریوی در دو گروه دیده شد (05/0>P).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که میزان انبساط قفسه سینه و حجم های ریوی متعاقب انجام ورزش های پلایومتریک نظیر طناب زدن افزایش می یابد.
    کلید واژگان: انبساط قفسه سینه, حجم های ریوی, ورزش دوچرخه سواری, ورزش پلایومتریک}
  • فاطمه غیاثی، اصغر اکبری، محدثه عابد
    سابقه و هدف
    الکتروتراپی و درمان های دستی متفاوتی برای درمان نقاط ماشه ای پیشنهاد می شود، اما مطالعه کارآزمایی بالینی برای مقایسه این دو روش درمانی وجود ندارد. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات درمانی تکنیک انرژی عضلانی و امواج ماورای صوت بر نقاط ماشه ای عضله تراپز فوقانی بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی بر روی 45 بیمار با نقاط ماشه ای در عضله تراپز فوقانی که به طور تصادفی در یکی از سه گروه امواج مافوق صوت (15 مورد)، تکنیک انرژی عضلانی (15 مورد) و گروه کنترل (15 مورد) قرار گرفتند، انجام شد. در گروه امواج ماورای صوت، فرکانس 1مگا هرتز، نوع مداوم، شدت 5/1وات بر سانتی متر مربع و مدت زمان 5/4 دقیقه انتخاب شد و در گروه درمان با تکنیک انرژی عضلانی از روش جاندا (شل شدن عضله بعد از انقباض ایزومتریک همراه با کشش) استفاده گردید ولی گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد.10 جلسه درمان طی 2 هفته برای گروه های مداخله ای انجام شد و پیگیری 3 ماه بعد از درمان انجام شد. نتایج به صورت پرسشنامه درد و ناتوانی گردن (نمره 50-0) و شانه (نمره 130-0) (رتبه ای)، دامنه حرکتی (درجه)، قدرت عضله (کیلوگرم) قبل و بعد از درمان و 3 ماه بعد از درمان جمع آوری شد.
    یافته ها
    نمره پرسشنامه درد و ناتوانی گردن در گروه امواج ماورای صوت از3/7±1/19 به 6/4±8/7 کاهش داشت (05/0>p). در گروه تکنیک انرژی عضلانی از 4/8±2/17 به2/3±8/6 کاهش یافت (05/0>p). نمره پرسشنامه درد گردن در گروه کنترل از 1/5±2/21 به 5/5±4/20 کاهش نشان داد. نتایج پیگیری نشانگر آن بود که تفاوت معنی داری در درد و ناتوانی گردن در گروه امواج ماورای صوت دیده نشد، اما نمره ناتوانی شانه در گروه امواج ماورای صوت بعد از 3 ماه از درمان افزایش یافته بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه اثرات مفید امواج مافوق صوت و تکنیک انرژی عضلانی را در کاهش ناتوانی و درد بیماران با نقاط ماشه ای تائید می کند. اما تکنیک انرژی عضلانی اثرات مفید طولانی تری نسبت به امواج ماورای صوت دارد، لذا توصیه می گردد که از این تکنیک برای درمان بیماران با نقاط ماشه ای استفاده گردد
    کلید واژگان: نقاط ماشه ای, امواج مافوق صوت, تکنیک انرژی عضلانی, عضله تراپز فوقانی}
  • فاطمه غیاثی، اصغر اکبری
    زمینه و هدف
    وضعیت تحمل وزن وضعیت کاربردی محسوب می شود، اما اطلاعات کمی درباره آن و حس وضعیت زانو در دسترس است. این مطالعه به منظور مقایسه حس وضعیت مفصل زانو در وضعیت تحمل وزن با وضعیت عدم تحمل وزن در زنان و مردان و تعیین اثرات زاویه هدف بر حس وضعیت مفصل زانو انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه مداخله ای روی 44 شخص سالم (22زن و 22مرد) از طریق نمونه گیری ساده غیراحتمالی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان طی سال 1385 انجام شد. از فرد خواسته می شد که با چشم بسته زانویش را در وضعیت به شکم خوابیده یا در وضعیت ایستاده خم کند. سه زاویه هدف (فلکشن 45، 60 و 90 درجه زانو) توسط هر شخص بازسازی و خطای زوایای بازسازی شده از طریق گونیامتر الکترونیکی اندازه گیری شد. نتایج به صورت خطای مطلق، خطای نسبی وvariable error جمع آوری گردید. داده ها با آزمون تحلیلی واریانس چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    تفاوت قابل توجه ای درخطای زاویه بازسازی شده بین گروه های تحمل وزن و عدم تحمل وزن وجود داشت (P<0.05). درحالی که تفاوت معناداری در خطای بازسازی زاویه در زنان و مردان دیده نشد. همچنین تفاوتی در زاویه هدف نیز وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که اشخاص در وضعیت تحمل وزن بیشتر قادر به شناخت و تعریف زوایا هستند. امکان دارد در وضعیت ایستاده، حجم وسیع تری از اطلاعات آوران های حس عمقی از منابعی جز زانو و مفاصل اندام تحتانی تست شده ارسال گردد.
    کلید واژگان: حس وضعیت مفصل زانو, تحمل وزن, عدم تحمل وزن, خطای بازسازی زاویه, زاویه هدف}
    Fatemeh Ghiasi, Asghar Akbari
    Background And Objective
    Weight bearing position is considered as a functional condition. However, available data about it and also knee position sense is little. This study aimed to compare knee joint position sense in weight bearing and non weight bearing positions in men and women, and to determine the effect of target angle on knee joint position sense.
    Materials And Methods
    This interventional study was performed in Zahedan University of medical sciences, Zahedan, Iran in 2006. Forty-four healthy subjects (22 women, 22 men) participated in this study through simple non-probability sampling. Subjects were asked to flex their knees in prone or in standing position, while their eyes closed. Three target angles (45, 60, 90 degrees of knee flexion) were reproduced by each subject. Angle matching errors were measured using an electrogoniometer. Outcomes were collected in form of relative, absolute and variable errors. Data were analyzed using MANOVA test.
    Results
    There was significant difference between weight bearing and non weight bearing positions in terms of angle matching error (P<0.05), while no significant difference was seen between women and men, and also in three target positions.
    Conclusion
    This study showed that subjects are more capable of recognition and identification of the angles during weight bearing position. A larger amount of proprioceptive afferent data may result from sources other than examined knee and lower extremity.
    Keywords: Knee Joint Position Sense, Weight Bearing, Non, Weight Bearing, Angle Matching Error, Target Angle}
  • محمد حسینی فر، اصغر اکبری، طیبه سنچولی، آسیه کلیم شستان، فاطمه غیاثی
    زمینه و هدف
    سکته مغزی یکی از شایع ترین بیماری های نورولوژیک تهدیدکننده زندگی و مهم ترین علت ناتوانی افراد مسن است. ناتوانی در استفاده از اندام فوقانی در بیماران مبتلا به همی پارزی ناشی از سکته مغزی شایع است. هدف از این مطالعه تعیین و مقایسه تاثیر تمرین های عملکردی و تقویتی بر دامنه ی حرکتی مفاصل، قدرت عضلانی و عملکرد اندام فوقانی مبتلا در همی پارزی ثانویه به سکته مغزی بود.
    مواد و روش کار
    این مطالعه در سال 1386 در کلینیک فیزیوتراپی رزمجومقدم زاهدان انجام شد. برای این کارآزمایی کنترل شده تصادفی دوسوکور 28 بیمار دچار همی پارزی با میانگین سنی 2/10±5/52 سال که حداقل 3 تا 6 ماه از بیماریشان گذشته بود، انتخاب شدند. بیماران بصورت تصادفی در دو گروه تمرین های تقویتی (14 مورد) و عملکردی (14 مورد) قرار گرفتند. دامنه حرکتی (درجه) با گونیامتر، قدرت عضلانی (کیلوگرم) با نیروسنج و عملکرد اندام (رتبه ای) با مقیاس River Mead Motor Assessment (RMA) قبل و بعد از 12 جلسه درمان اندازه گیری شدند. برای داده های با توزیع نرمال از آزمون های t مستقل و t زوجی و داده های ناپارامتری از آزمون های من ویتنی و ویلکاکسون به ترتیب جهت مقایسه نتایج قبل و بعد درمان بین و درون گروهی استفاده شد. سطح معنی داری 05/0 > P در نظرگرفته شد.
    یافته ها
    میانگین عملکرد اندام فوقانی در گروه تمرین های عملکردی از2/2±8/6 به7/1±3/10و در گروه تمرین های تقویتی از1/2±07/7 به 4/1±9 افزایش پیدا کرد. (05/0> P) همچنین میانگین دامنه ی حرکتی مفاصل شانه، آرنج و مچ دست و قدرت عضلات اندام فوقانی بعد از درمان نسبت به قبل از آن در هر دو گروه افزایش یافت (05/0> P). افزایش میانگین عملکرد اندام فوقانی در گروه تمرین های عملکردی نسبت به گروه تمرین های تقویتی بیشتر بود. (05/0 > P) ولی تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر دامنه حرکتی مفاصل و قدرت عضلات اندام فوقانی دیده نشد (05/0 P>)
    نتیجه گیری
    هر دو نوع تمرین های تقویتی و عملکردی سبب بهبود عملکرد، قدرت عضلات و دامنه های حرکتی مفاصل اندام فوقانی مبتلا می شوند. همچنین به نظر می رسد تمرین های عملکردی در بهبود عملکرد اندام فوقانی موثرتر از تمرین های تقویتی هستند.
    کلید واژگان: عملکرد اندام فوقانی, دامنه حرکتی, قدرت عضلانی, مقیاس RMA, همی پارزی, سکته مغزی}
    M. Hossienifar, A. Akbari, T. Sanchouli, A. Kalim-Shastan, F. Ghiasi
    Background
    Stroke is one of the most common life-threatening neurologic disorders and is among the most important causes of disability in adult life. Disability of upper extremity is common in hemiparetic patients following stroke. The purpose of this study was to determine the effects of functional and strengthening exercises on joint range of motion, muscle strength and function of involved upper extremity in hemiparetic patients after stroke.
    Methods
    In this double- blind randomized controlled trail, 28 hemiparetic patients aging 52.5±10.2 [E1] years with history of stroke at least 3 to 6 months ago, were recruited from Zahedan rehabilitation clinics. Patients were randomly assigned to either a strengthening (n=14) or functional (n=14) exercise group. Before and after 12 treatment sessions, upper extremity range of motion (degree), muscle strength (Kg) and function (ordinal) were measured using goniometer, dynamometer and River Mead Motor Assessment scale (RMA), respectively. For parametric data independent and paired t-tests and for nonparametric data Mann-Whitney and Wilcoxon tests were used to compare pretreatment and post treatment test results between groups and within them.
    Results
    The mean±SD of upper extremity function increased from 6.8±2.2 to 10.3±1.7 in the functional exercise group and from 7.07±2.1 to 9±1.4 in the strengthening exercise group (p > 0.05). Also, the mean range of motion of shoulder, elbow and wrist joints and strength of upper extremity muscles increased in both groups (p > 0.05). After treatment, the mean upper extremity function was greater in the functional exercise group than the strengthening one (p > 0.05). However, no significant difference was seen between two groups in measures of joint range of motion and muscle strength of upper extremity (p < 0.05).
    Conclusion
    Both the functional and strengthening exercises improve involved upper extremity function, joint range of motion and muscle strength of upper extremity. However, in order to improve upper extremity function, the functional exercises are more effective than other one.
  • فاطمه غیاثی، اصغر اکبری
    زمینه و هدف
    مفاصل ساکروایلیاک حلقه واسط بین ستون فقرات، اندام تحتانی و لگن هستند. وجود هر نوع اختلال در ساختار عضلانی اسکلتی پاها یا اندام های تحتانی سبب می شود که مفاصل ساکروایلیاک در معرض تنش قرار گرفته و در نهایت دچار کرنش شوند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه بین کف پای صاف و انعطاف پذیری گروه عضلانی همسترینگ با تحرک مفصل ساکروایلیاک می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت توصیفی- تحلیلی مقطعی بر روی دانشجویان ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی زاهدان طی سال های 84-82 انجام شد و تعداد 700 دانشجو از طریق نمونه گیری در دسترس مورد معاینه قرار گرفتند. قوس طولی داخلی، طول همسترینگ و تحرک مفصل ساکروایلیاک به ترتیب با استفاده از آزمون های خط feis''s، SLR،laseque، prone knee flexion و long sitting flexion ارزیابی شد. از آزمون های مجذور کای و دقیق فیشر برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، 150 مورد کف پای صاف، 153 موردکف پای طبیعی،100 مورد همسترینگ کوتاه و 100 نمونه همسترینگ طبیعی دیده شد. در 3/49 درصد (74 نفر) از افرادی که کف پای صاف داشتند، اختلال حرکتی در مفصل ساکروایلیاک وجود داشت. در حالی که کف پای طبیعی و اختلال حرکتی مفصل ساکروایلیاک در 9/37 درصد (58 نفر) مشاهده گردید (05/0>P). اختلال حرکتی در مفصل ساکروایلیاک در 30 درصد (30 نفر) موارد با کوتاهی همسترینگ همراه بود. در حالی که در 24 درصد (24 نفر) موارد دارای همسترینگ طبیعی، اختلال حرکتی در این مفصل مشاهده گردید (05/0
    نتیجه گیری
    اختلال حرکتی مفصل لگن در افراد با کف پای صاف نسبت به افراد سالم بیشتر دیده می شود. در حالی که این نوع اختلال به دنبال فقدان انعطاف پذیری گروه عضلانی همسترینگ ایجاد نمی شود.
    کلید واژگان: ساکروایلیاک, کف پای صاف, همسترینگ, اختلال عملکرد}
    F. Ghiasi, A. Akbari
    Background and
    Purpose
    Sacroiliac joints are the link between the spinal column lower limb and pelvis. Any disfunctioning in the musculoskeletal structure or in the lower limb can cause sacroiliac tension leading finally to its curving. The purpose of this study was to investigate the relationship between the flat foot and the hamstring flexibility with the sacroiliac joint mobility. Methods and Materials: This deh1ive analytical study was conducted on the students of Zahedan University of Medical Sciences Iran throughout 2003-2005 and 700 students were selected through census sampling and examined. Medial longitudinal arch hamstring lemgthening and sacroiliac joint mobility were evaluated using Feis’s line SLR Laseque prone knee flexion and long sitting flexion. The study data were analyzed using chi-square and Fisher’s exact test.
    Results
    In this study 150 flat foot 153 nrmal foot 100 hamstring shortening and 100 normal hamstring were observed. 49.3% of the cases with flat foot (74 cases) had sacroiliac joint dysfunctiong. However normal foot together with scroiliac joint dysfunction was seen only in 58 cases (37.9%) (P>0.05).
    Conclusion
    Sacroiliac joint dysfunction is found in subjects with flat foot more than the normal ones. However this type of dysfunctioning is not caused by the hamstring tightening.
    Keywords: SACROILIAC, FLAT FOOT, HAMSTRING, DYSFUNCTION}
  • اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، ابوالقاسم عالی، امید حبیبی نیا، حمید خسروی زرندی، سمانه افشارپور
    مقدمه
    میزان انحنای کمر یکی از عوامل موثر در ایجاد کمر درد می باشد. روش های مختلفی برای اندازه گیری میزان زاویه انحنای کمر وجود دارد. هدف از این مطالعه، مقایسه اختلاف بین میزان زاویه انحنای کمر در روش اندازه گیری بالینی با خط کش انعطاف پذیر با میزان این زاویه در کلیشه های پرتونگاری و بررسی دقت این دو روش بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی مقطعی در سال 1385 در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان انجام شد. 112 فرد مبتلا به کمردرد، مراجعه کننده به کلینیک های فیزیوتراپی شهر زاهدان، که دارای کلیشه پرتونگاری نیم رخ کمر بودند، جهت مطالعه انتخاب شدند. میزان درجه زاویه انحنای کمر آنها هم بر روی کلیشه نیم رخ پرتونگاری کمر با استفاده از روش Cobb و هم به روش بالینی با استفاده از خط کش انعطاف پذیراندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد مورد مطالعه 9±6/31 سال بود. میانگین زاویه انحنای کمر در روش بالینی 7/9±36 درجه و در کلیشه پرتونگاری 4/9±5/38 درجه بود. میانگین زاویه انحنای کمر روی کلیشه نیم رخ پرتونگاری و با اندازه گیری با روش Cobb همبستگی معناداری (95/0=r) با میانگین این زاویه در اندازه گیری بالینی با خط کش انعطاف پذیرداشت (0001/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد که کلیشه های نیم رخ کمر ابزار معتبری برای اندازه گیری زاویه انحنای کمر می باشند.
    کلید واژگان: انحنای کمر, خط کش انعطاف پذیر_ پرتونگاری, روش Cobb}
    Akbari A., Ghiasi F., Alli Ag, Habibinia O., Khosravi-Zarandi H., Afsharpour S
    Introduction
    There are different methods for measuring the angle of lumbar lordosis. This study investigated a comparison between the angles of lumbar lordosis in clinical method using flexible ruler with that of radiograms. The accuracy level of these two applied methods was a goal of this research.
    Materials and Methods
    This analytic cross-sectional study was conducted in Zahedan University of Medical Sciences. One hundred-twelve patients with low back pain, who had lumbar lateral radiograms, were conveniently recruited from the physical therapy clinics. The angle of lumbar lordosis (degree) was measured twice using Cobb’s principle on lumbar lateral radiograms and clinically using a flexible ruler. The obtained data was analyzed using descriptive statistics and Pearson Correlation test.
    Findings
    The mean age of participants was 31.6±9 years. The mean angle of lumbar lordosis on clinical and radiographic methods was 36.0±9.7 degrees and 38.5±9.4 degrees, respectively. The mean angle of lumbar lordosis measured in Cobb’s method were significantly correlated (r=0.95) with the mean angle of lumbar lordosis measured in flexible ruler (P<0.0001).
    Conclusion
    The results showed that lumbar lateral radiograms were reliable tools for measuring the angle of lumbar lordosis.
  • محمد حسینی فر، فاطمه غیاثی، اصغر اکبری، سکینه محمودی
    زمینه و هدف
    درمان سندرم خروجی قفسه سینه مشکل چالش آوری برای فیزیوتراپیست ها است و درمان محافظه کارانه به عنوان راهکار ترجیحی برای این بیماران مورد تاکید قرار می گیرد. هدف از این مطالعه مقایسه تاثیر تمرینهای کششی و موبیلیزاسیون عصب بر شدت درد و عملکرد اندام فوقانی در مبتلایان به سندرم خروجی قفسه سینه بود.
    روش تحقیق: برای این کارآزمایی کنترل شده تصادفی دو سوکور20 بیمار مبتلا به سندرم خروجی قفسه سینه با میانگین سنی 9/12±95/34 سال از کلینیکهای فیزیوتراپی زاهدان انتخاب شدند. بیماران بصورت تصادفی در دو گروه تمرینهای کششی (10مورد) و موبیلیزاسیون عصب (10مورد) قرار گرفتند. دامنهی حرکتی با گونیامتر، شدت درد با مقیاس چشمی درد (VAS)، حس تمایز دو نقطه بوسیله پرگار و عملکرد شانه با مقیاس شاخص رتبهای درد و ناتوانی شانه قبل و بعد از سه هفته درمان اندازهگیری شدند. از آزمونهای t مستقل و زوج جهت مقایسه نتایج بین و درونگروه ها استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین نمره شاخص درد و ناتوانی شانه در گروه تمرینهای کششی از 6/9±3/92 به 9/13±5/40 و در گروه تمرینهای موبیلیزاسیون عصب از 3/16±0/81 به 06/12±0/25 کاهش پیدا کرد (05/0>p). کاهش میانگین نمره شاخص درد و ناتوانی شانه در گروه تمرین های موبیلیزاسیون عصب نسبت به گروه تمرین های کششی بیشتر بوده است (05/0>p). میانگین دامنهی حرکتی مفصل شانه بعد از درمان در هر دو گروه افزایش نشان داد (05/0>p). تفاوتی بین دو گروه از نظر دامنهی حرکتی مفصل شانه، نمره شدت درد و مقادیر تمایز دو نقطه دیده نشد (05/0
    کلید واژگان: سندرم خروجی قفسه سینه, موبیلیزاسیون عصب, تمرین های کششی, عملکرد اندام فوقانی}
    Author(S): M. Hossienifar *, F. Gheeasi, Dr. A. Akbari, S. Mahmoudi
    Background And Aim
    Treatment of thoracic outlet syndrome is a challenging problem for the physiotherapists and the conservative approach preferred for treatment. The purpose of this study was to determine and to compare the effects of stretching and nerve mobilization exercises on pain intensity and upper extremity functions in patients with thoracic outlet syndrome.
    Materials And Methods
    For this double-blind, randomized controlled trail, 20 patients with thoracic outlet syndrome aging 34.95±12.9 years were recruited from zahedan physiotherapy clinics. The patients were randomly assigned to either a stretching (n=10) or a nerve mobilization groups (n=10). Before and after three weeks treatment, shoulder range of motion (degree), pain intensity (ordinal), two point discrimination(mm) and shoulder function (ordinal) were measured using goniometer, visual pain scale, caliper and shoulder pain and disability index, respectively. Independent and paired T-tests were used for comparisons between and within groups, respectively.
    Results
    The mean of shoulder pain and disability index decreased from 92.3±9.6 to 40.5±13.9 in the stretching exercises group and from 81.0±16.3 to 25.0±12.6 in the nerve mobilization group (P>0.05). After treatment, the mean of shoulder pain and disability index decrement was greater in the nerve mobilization group than the stretching one (P>0.05). The mean range of motion of shoulder increased in both groups (P>0.05). However, no significant difference was seen between two groups in measures of shoulder joint range of motion, pain intensity and two point discrimination (P<0.05).
    Conclusion
    Both the stretching and nerve mobilization exercises decrease pain intensity and improve hand two point discrimination, shoulder function and joint ranges of motion. However, in order to improve shoulder function, the nerve mobilization exercises are more effective than other one.
  • حامد مومنی مقدم، حسین انصاری، عباسعلی یکتا، فاطمه غیاثی، نجمه عزیزی، آرمینا شاهبیگی
    زمینه و هدف
    جراحی آب مروارید به سه روش فیکو، داخل کپسولی و خارج کپسولی انجام می شود و هدف از این مطالعه تعیین میزان حدت بینایی و آستیگمات قبل و بعد از عمل فیکو و خارج کپسولی و مقایسه این دو روش از لحاظ میزان آستیگمات و حدت بینایی بعد از عمل می باشد.
    روش تحقیق: در این مطالعه مقطعی تمام پرونده های مربوط به عمل آب مروارید در طی سالهای 85-84 که عمل جراحی تنها توسط یک جراح انجام شده بود، مورد بررسی قرار گرفت که تعداد 100 مورد عمل جراحی به روش فیکو و 34 مورد به روش خارج کپسولی انجام شده بود. داده ها در نرم افزار SPSS با استفاده از آزمون t مستقل و t زوجی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    میانگین حدت بینایی قبل و بعد از عمل فیکو و نیز قبل و بعد از عمل خارج کپسولی اختلاف معنی داری نشان داد (001/0>P). میانگین آستیگمات قبل و بعد از عمل فیکو اختلاف آماری معنی داری نشان نداد (7/0=P). ولی آستیگمات قبل و بعد از عمل خارج کپسولی تفاوت معنی داری داشت (001/0>P). میانگین آستیگمات بعد از عمل فیکو و خارج کپسولی و همچنین میانگین حدت بینایی بعد از عمل فیکو و خارج کپسولی اختلاف معنی داری نشان دادند (001/0>P).
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج بدست آمده مشاهده می شود که بهبود حدت بینایی بعد از عمل فیکو نسبت به عمل خارج کپسولی سریع تر می باشد و میزان آستیگمات پس از عمل فیکو نسبت به عمل خارج کپسولی کمتر بوده است.
    کلید واژگان: فیکوامولسیفیکاسیون, جراحی خارج کپسولی, آستیگمات, حدت بینایی}
    H. Momeni, Dr. H. Ansari, Aa. Yekta, F. Ghiasi, N. Azizi, A. Shahbeigi
    Background And Aim
    There are three methods for cataract extraction, extracapsular, intracapsular and phacoemulsification. The purpose of this study is determination of visual acuity and astigmatism before and after phaco and ECCE method and comparison of these two methods.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, the all of cataract surgery records investigated that were belong to one surgeon in 2006-2007. They were 100 phacoemulsification and 34 extra capsular cataract extraction. The data were analyzed in SPSS 14 using independent and paired t-test.
    Results
    The mean of visual acuity before and after phaco and ECCE showed a considerable difference (P< 0.001). The mean of astigmatism before and after phaco did not show any difference (P=0.7), But for ECCE did (P<0.001). The comparison of astigmatism and visual acuity after phaco and ECCE showed a considerable statistical difference (P< 0.001).
    Conclusions
    The result of this study showed that recovery rate of visual acuity was faster in phaco than ECCE and induced astigmatism after surgery had been lower for phaco than ECCE technique.
  • فاطمه غیاثی، محمدرضا نوربخش، نادر معروفی
    سابقه و هدف
    اعمال بار و وجود پاتولوژی مانند کمر درد کاینماتیک (Kinematic) حرکت و الگوی حرکت را تغییر می دهد. بنابراین، هدف این مطالعه مقایسه ارتباط و همکاری مفصل ران و ستون فقرات کمری در افراد با و بدون داشتن سابقه کمردرد می باشد.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی در تهران انجام شد. 50 شخص در یکی از دو گروه مبتلا به کمر درد و کنترل قرار گرفتند. برای اندازه گیری مقدار حرکت ستون فقرات کمری و مفصل ران در طی بلند کردن بار به شیوه خمیده از سیستم تحلیل حرکت سه بعدی استفاده شد. هر شخص بار را با و بدون وزنه با شیوه خمیده بلند می کرد. تحلیل اطلاعات توسط آزمون های آماری t مستقل و آزمون داده های مکرر انجام شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد تفاوت معنی داری در الگوی حرکتی بین بیماران مبتلا به کمردرد و افراد سالم وجود دارد (05/0>P). افراد با سابقه کمر درد تمایل بیش تری به استفاده از ستون فقرات کمری در مقایسه با افراد سالم دارند.
    استنتاج
    با توجه به یافته ها داشتن سابقه کمردرد می تواند در تغییر الگوی حرکتی ستون فقرات کمری و مفصل ران موثر باشد. ممکن است تغییر در الگوی حرکتی دلیلی برای کمردرد و یا عود مجدد آن باشد.
    کلید واژگان: بلند کردن بار با شیوه خمیده, کمردرد, آنالیز کاینماتیکی, الگوی حرکتی}
    F. Ghiasi, M.R. Nourbakhsh, N. Maroofi
    Background and
    Purpose
    Reports of pattern motion between lumbar spine and hip vary for stoop, loading conditions or the pathology present, such as chronic back pain. Therefore, the purpose of this study was to compare the relative contribution of the hip joint and lumbar spine during stoop lifting in subjects with and without a history of low back pain.
    Materials And Methods
    This clinical trial was performed in Tehran. Fifty subjects were assigned as either a low back pain group or a control group. A Three-Dimensional Optoelectric Motion Analysis System was used to measure the amount of lumbar spine and hip motion during stoop lifting. Each subject performed stoop lifting with and without weight. The data were analyzed using independent t-test and repeated measurement test.
    Results
    These results showed that there were significant differences between patients with low back pain and healthy subjects in the pattern of motion (P<0.05). Individuals with a history of low back pain tended to move from the lumbar spine than those with no history of low back pain.
    Conclusion
    According to the findings, history of backache can affect the change of pattern motion for hip joint and lumbar spine. This change may be a reason for the recurrent incidence of backache.
    Keywords: Stoop Lifting, Back Pain, Kinematics Analysis, Motion Pattern}
  • اصغر اکبری، رمضان نازک، فاطمه غیاثی
    زمینه و هدف
    انعطاف پذیری یا کشش پذیری بافت های نرمی مثل عضله، تاندون، فاشیا، کپسول مفصلی و پوست که از اطراف مفصل عبور می کنند برای تکمیل دامنه حرکتی مفصل در طی فعالیت های عملکردی ضروری است. به منظور افزایش انعطاف پذیری، عضلات باید تحت کشش قرار گیرند. این مطالعه به منظور تعیین موثرترین روش کشش جهت بازگرداندن انعطاف پذیری همسترینگ در حداقل زمان ممکن در دانشجویان پسر دانشگاه علوم پزشکی زاهدان انجام شد.
    روش تحقیق: شصت دانشجوی پسر با دامنه سنی 28-18 سال از طریق نمونه گیری در دسترس برای این کارآزمایی بالینی انتخاب شدند. نمونه ها به طور تصادفی در 4 گروه 15 نفره تحت کشش استاتیک، کشش با استفاده از تکنیک Hold Relax (HR)، کشش متعاقب انقباض ایزومتریک Post Isometric Relaxation (PIR) و کشش بر اساس قانون مهار متقابل Reciprocal Inhibition (RI) قرار گرفتند. کشش به مدت 6 هفته، 5 روز در هفته و هر روز 2 دقیقه برای هر مورد انجام گردید. دامنه حرکتی اکستانسیون اکتیو و پاسیو زانو و فلکسیون پاسیو ران (درجه) با گونیامتر، فاصله بین نوک انگشتان دست با پا (سانتی متر) در وضعیت نشسته با متر نواری، میزان تحرک ستون کمری (سانتی متر) در ریتم لگنی- کمری با آزمون تغییر یافته شوبر و زاویه لوردوز کمر (درجه) با خط کش انعطاف پذیرقبل از شروع کشش و در فواصل یک هفته ای تا پایان مطالعه اندازه گیری شدند. سپس از آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و آنالیز واریانس برای داده های تکراری استفاده شد.
    یافته ها
    دامنه حرکتی اکستانسیون اکتیو زانو در گروه کشش استاتیک از ̊6/6± ̊5/155 به ̊5/5± ̊5/168، در گروه HR از ̊9/4± ̊5/158 به ̊4/5± ̊5/172، در گروه PIR از ̊8/6± ̊7/156 به ̊7/5± ̊7/169 و در گروهRI از ̊4/6± ̊1/157 به ̊7/6± ̊1/168 ارتقاء یافت (0001/0P<). میانگین دامنه حرکتی اکستانسیون پسیو زانو نیز در گروه استاتیک از ̊8/6± ̊1/158 به ̊3/4± ̊8/171، در گروه HR از ̊5/5± ̊6/160 به ̊2/5± ̊1/174، در گروه PIR از ̊4/6 ± ̊3/158 به ̊6/5 ± ̊172 و در گروه RI از ̊5/6± ̊4/159 به ̊8/5± ̊5/172 افزایش یافت (0001/0P<).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که هیچ کدام از این تکنیک ها برتری نسبت به تکنیک دیگر در بهبود انعطاف پذیری همسترینگ ندارند.
  • فاطمه غیاثی. اصغر اکبری، فامطه سنگتراش
    زمینه و هدف
    تمرین، یکی از مهم ترین درمان های توصیه شده به بیماران با کمردرد مزمن می باشد که تاثیرات اثبات شده ای در بهبود عملکرد و کار بیمار می گذارد. هدف از این مطالعه، مقایسه تاثیر دو روش ورزش های ثبات دهنده و ویلیام بر بهبود عملکرد بیماران با کمردرد مزمن مکانیکال می باشد.
    روش بررسی
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی 34 بیمار زن با کمردرد مزمن به طور تصادفی در یکی از دو روش ورزش های ثبات دهنده (17 بیمار) و ورزش های ویلیام (17 بیمار) قرار گرفتند. هر دو گروه به مدت 14 جلسه تحت درمان مورد نظر قرار گرفتند. داده ها بر اساس پرسشنامه درد McGill، ناتوانی در کارهای روزمره قبل و بعد از درمان جمع آوری و داده ها با استفاده از آزمون های t مستقل و t زوجی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نمره درد در گروه ورزش های ثبات دهنده از 7.3±33.5 به 11.7±14.4 (0.001>p) و در گروه ورزش های ویلیام از 7.2±31.8 به 107±11.5 (0.001>p) تغییر یافت. تغییر میانگین ناتوانی در کارهای روزمره در هر دو گروه معنی دار بود (0.05>p). آنالیز اطلاعات هیچ تفاوت مشخصی را در درد گزارش شده و ناتوانی گزارش شده در کارهای روزانه بین دو گروه نشان نداد (0.05
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته های این بررسی، ورزش های ثبات دهنده و ویلیام هر دو، در کوتاه مدت بر کاهش درد و بهبود عملکرد بیماران با کمردرد مزمن مکانیکال موثر می باشند و هیچ گونه برتری بین دو روش مذکور از این نظر وجود ندارد.
    کلید واژگان: کمردرد مزمن, ورزش های ثبات دهنده, ورزش های ویلیام, ناتوانی}
    Fateme Ghiasi, Asghar Akbari, Fateme Sangtarash
    Background And Aim
    Exercise is one of the important methods recommended for treatment of patients with chronic low back pain (CLBP). Exercise is effective in improvement of function in these patients. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of stabilization method and Williams exercise on functional improvement of patients with mechanical chronic low back pain.
    Methods
    In this clinical trail, 34 patients with CLBP were randomly divided into two equal groups of stabilization exercise and Williams exercise group. Each group performed 14 days of exercise. Using McGill questionnaire, inability of doing daily functions was measured before and after the intervention. The data was analyzed using independent and paired t-tests.
    Results
    The pain score in stabilization exercise group before and after the exercise was 33.5 and 14.4, respectively (p<0.05). In Williams exercise group, this score was 31.8 and 11.5 before and after the exercise respectively (p<0.05). The mean score of inability of doing daily functions changed significantly (p<0.05) in both groups. There were no significant differences between the two groups in the cases of self-reported pain and disability.
    Conclusion
    Based on our results both stabilization exercise and Williams exercise are effective in decreasing short-term disability and pain in patients with CLBP.
    Keywords: Chronic low back pain, Disability, Stabilization exercise, Williams exercise}
  • حسام مودی، اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، فاطمه مودی
    زمینه و هدف
    مطالعات اندکی در مورد تاثیر اولتراسوند و مدت زمان کشش بر افزایش انعطاف پذیری عضلات همسترینگ انجام شده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین دامنه اکستشن پاسیو زانو در دانش آموزان مبتلا به کوتاهی گروه عضلانی همسترینگ و تاثیر اولتراسوند و مدت زمان کشش در درمان این اختلال انجام شد.
    روش تحقیق: این تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی و در سال 1384 در زابل انجام شد. 50 دانش آموز پسر با دامنه سنی 12-14 سال از بین دانش آموزان پسر مدارس راهنمایی از طریق نمونه گیری در دسترس مورد مطالعه قرارگرفتند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در پنج گروه قرار گرفتند. گروه اول با اولتراسوند، گروه دوم با اولتراسوند و کشش 15 ثانیه ای، گروه سوم با اولتراسوند و کشش 30 ثانیه ای، گروه چهارم فقط باکشش 15 ثانیه ای و گروه پنجم با کشش 30 ثانیه ای درمان شدند. میزان اکستنشن پاسیو مفصل زانو (درجه) به عنوان شاخص انعطاف پذیری عضلات همسترینگ قبل و بعد از ده جلسه درمان اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمونهای ANOVA و t زوج شده در سطح معنی داری P?0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میزان اکستنشن پاسیو مفصل زانو در گروه اول از 160.2 ± 7.9 درجه به 163.3 ± 7.5 درجه (P=0.001)، در گروه دوم از 161.1 ± 6.9 درجه به 166.5 ± 5.9 درجه (P<0.0001)، در گروه سوم از 163.5 ± 6.7 درجه به 171.2 ± 5.9 درجه (P<0.0001)، در گروه چهارم از 161 ± 11.8 درجه به 164.4 ± 11.3 درجه (P=0.005) و در گروه پنجم از 166.1 ± 5.6 درجه به 171.1 ± 4.8 درجه (P=0.001) ارتقا یافت. اختلاف عمده ای بین پنج گروه قبل (P=0.48) و بعد از مداخله (P=0.059) وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، انعطاف پذیری گروه عضلانی همسترینگ با هر پنج برنامه درمانی افزایش یافت؛ ولی هیچ یک از روش ها نسبت به دیگری برتری قابل توجهی در افزایش انعطاف پذیری این گروه عضلانی نشان ندادند.
    کلید واژگان: دامنه حرکتی, اولتراسوند, مفصل زانو, همسترینگ, کشش}
  • حسام مودی، اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، حمیدرضا محمودزاده ثاقب، زهرا حیدری، حمیرا رشیدی
    زمینه و هدف
    یکی از مشکلات شایع دربیماران مبتلا به دیابت شیرین، نارسایی درترمیم زخم پای آنان می باشد که منجر به قطع پا یا ساق می گردد. تلاش های فراوانی برای درمان زخم پای بیماران دیابتی صورت گرفته است و هدف این مطالعه بررسی تاثیر درمان مکشی- فشاری (VCT)در ترمیم زخم پای بیمار دیابتی می باشد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی یک سو کور در سال 1385 در شهر زاهدان انجام شد. 22 اندام مبتلا به زخم پای دیابتی در22 بیمار از طریق نمونه گیری در دسترس مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران به صورت تصادفی در یکی از دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. اندازه گیری مساحت سطح زخم با روش استریولوژی و از طریق روش شمارش نقاط منظم با بهره گیری از اصول کاوالیه قبل از درمان و 3 هفته بعد از انجام گردید. گروه آزمایش علاوه بر درمان متداول، با سیستم مکشی فشاری دستگاه وازوترین نیز درمان شد. برای گروه کنترل فقط درمان متداول یعنی دبریدمان، درمان سیستمیک (آنتی بیوتیک)، شست وشو با نرمال سالین و بانداژ روزانه انجام گرفت. از آزمون t زوج برای مقایسه داده های قبل و بعد درمان درون گروهی و t مستقل برای مقایسه داده های بین گروهی استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین مساحت سطح زخم پا درگروه آزمایش از 10.3±48.5 میلی مترمربع به 4.4±34.6 میلی مترمربع (0.01>P) ودرگروه کنترل از 14.4±59.9 میلی مترمربع به 13.8±56.8 میلی مترمربع کاهش یافت (0.01>P). میزان بهبودی زخم پا در گروه کنترل 6 درصد و در گروه آزمایش 28.4 درصد بود (0.05>P). کاهش میانگین مساحت سطح زخم پا بعد از درمان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بیشتر بود (0.01>P).
    نتیجه گیری
    زمانی که درمان مکشی فشاری با مراقبت مناسب از زخم پا، توام شود سبب افزایش ترمیم زخم پای دیابتی می شود. پیشنهاد می شود که بیماران مبتلا به زخم پای دیابتی و زخم های مزمن بدون بهبود، برای ترمیم زخم و حفظ اندام از درمان مکشی- فشاری دستگاه وازوترین استفاده نمایند.
    کلید واژگان: درمان فشاری, مکشی, زخم پای دیابتی, استریولوژی, وازوترین}
    H. Moodi *, A. Akbari, F. Ghiasi, Hr Mahmoudzadeh, Z. Heidari, H. Rashidi
    Background & objeative: Among the most common problems in patients with diabetes mellitus is the faulty healing of foot ulcer wounds which leads to foot or leg amputations. Many attempts were done to treat diabetic foot ulcers. This study evaluated the effect of vacuum-compression therapy (VCT) on healing diabetic foot ulcers.
    Materials and Methods
    A single-blinded, randomized clinical trial was conducted in Zahedan in 2006. Twenty-two patients with diabetic foot ulcer limbs were used for this study through simple non-probability sampling. Patients were randomly assigned to either an experimental group or a control group. The surface area of the foot ulcer was measured stereologically based on Cavalieri’s Principle after 3 weeks and before any intervention. The point counting method was chosen to measure the surface area. In addition to the conventional therapy, the experimental group was also treated with vacuum-compression therapy produced by Vasotrain (VCT). The control group received conventional therapy only, which included debridement, systemic antibiotics, wound cleaning with normal-saline, and daily dressings. Independent-samples t-test and paired t-test allowed for comparisons between the pretreatment and post treatment test results between groups and within groups, respectively.
    Results
    The mean of foot ulcer surface area decreased from 48.05±10.3 mm2 to 34.6±4.4 mm2 in experimental group (P<0.01) and also from 59.9±14.4 mm2 to 56.8±13.8 mm2 in the control group (P<0.01). The surface area of the foot ulcer in the experimental group and control group decreased by 28.4 percents and 6 percents respectively (P<0.05). After the treatment a significant decline in the surface area of the foot ulcer was observed within the experimental group in comparison to the control group (P<0.01).
    Conclusion
    Vacuum-compression therapy enhances diabetic foot ulcer healing when used in conjunction with appropriate wound care. It is recommended that patients with diabetic foot ulcer and non-healing wounds achieve wound healing and limb preservation by using a vacuum-compression therapy.
    Keywords: Cavalier's Principle, VCT, Diabetic Foot Ulcer, Stereology, Ulcer Area, Vasotrain}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سیده فاطمه غیاثی
    غیاثی، سیده فاطمه
    استادیار پرستاری، گروه اتاق عمل و هوشبری، دانشکده پرستاری و مامایی زنجان، دانشگاه علوم پزشکی زنجان
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال