به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فاطمه مهدی پور

  • فاطمه مهدی پور، کبری حاجی علیزاده*، سید حمزه صدیق
    مقدمه

    بروز بیماری های مزمن همانند بیماری سرطان و فرایند درمانی آن نظم شناختی، هیجانی، روانی و جسمانی بیماران را مختل و آنان را با شرم بدنی مواجه می سازد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری شرم بدنی بر اساس ذهن آگاهی با نقش میانجی گری خودشفقتی در بیماران مبتلا به سرطان بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر بندرعباس در سال 1401 و حجم نمونه شامل 200 نفر از آنان بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های شرم بدنی، مهارت های ذهن آگاهی و پرسشنامه خودشفقتی بود. تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که ذهن آگاهی بر خودشفقتی و شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان اثر مستقیم معنادار داشت و توانست به ترتیب 21/3 و 25/3 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. درنهایت خودشفقتی بر شرم بدنی (0/05=β=-0/471, P) بیماران مبتلا به سرطان اثر مستقیم معنادار گذاشت و توانست 22/1 درصد از واریانس این متغیر را تبیین نماید و در رابطه بین ذهن آگاهی با شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان نیز نقش میانجی معنادار را ایفا کند (0/05>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نقش میانجی معنادار خودشفقتی، می توان با به کارگیری مداخلات موثر همانند آموزش شفقت به خود از بروز شرم بدنی بیماران مبتلا به سرطان کاست. چراکه خودشفقتی در مقابل اثرات وقایع منفی مانند ضربه گیر عمل می کند. افرادی که روحیه خودشفقتی دارند، وقایع منفی زندگی را راحت تر می پذیرند و خودارزیابی و واکنش هایشان دقیق تر و بیشتر بر پایه عملکرد واقعی آن ها در زندگی است.

    کلید واژگان: شرم, ذهن آگاهی, خودشفقتی, سرطان
    Fatemeh Mehdipour, Kobra Haji Alizadeh *, Seyyed Hamzeh Seddigh
    Introduction

    Patients experience cognitive, emotional, psychological, and physiological disruptions as well as body shame as a result of the emergence of physiological disorders such as cancer and the treatment process. Accordingly, the present study aimed to identify a structural model of body shame based on mindfulness, with the mediating role of self-compassion in people with cancer.

    Methods

    The applied research was conducted based on correlation through structural equation modeling. The statistical population included individuals with cancer disease who were referred to Bandar Abbas Medical Centers in 2022. In this research, 200 patients with cancer were selected using the available sampling method. The research instruments were the Body Shame Questionnaire (Duarte et al, 2015), the Mindfulness Skills Questionnaire (Baer, Smith, Allen, 2004), and the Self-Compassion Questionnaire (Neff, 2003). SPSS software and Amos software were used to analyze the data using structural equation modeling.

    Results

    The results showed that mindfulness had a significant direct effect on self-compassion and body shame of people with cancer, accounting for 21.3% and 25.3% of the variance of these variables, respectively. Besides, self-compassion had a significant direct effect on the body shame of people with cancer, which also accounted for 22.1% of the variance of this variable. Self-compassion had a significant mediating role in the relationship between mindfulness and body shame (P<0.05).

    Conclusion

    Considering the significant mediating role of self-compassion, the occurrence of body shame in people with cancer could be reduced by implementing effective interventions, such as self-compassion training. Since self-compassion could act as a buffer against the effects of negative events. Individuals with self-compassion accepted negative life events more easily, and their self-evaluations and reactions were more accurate and based on their performance.

    Keywords: Shame, Mindfulness, Self-Compassion, Neoplasms
  • فاطمه مهدی پور، نسرین قربان زاده، محمدباقر فرهنگی*، مریم خلیلی راد

    در سال های اخیر روش های دوست دار محیط زیست در مدیریت مواد شیمیایی خطرناک موجود در شیرابه مکان های دفن زباله به منظور جلوگیری از ورود آن ها به منابع آب های سطحی و زیرزمینی موردتوجه قرار گرفته است. این پژوهش در سال 1401 در دانشگاه گیلان انجام شد. ابتدا یک باکتری اوریولیتیک با توانایی ترسیب کلسیم کربنات از شیرابه دفن گاه سراوان جداسازی شد. سپس پتانسیل آن در کنار باکتری شاخص اسپوروسارسینا پاستوری در حذف یون های فسفات، کلسیم و فلوراید از شیرابه در فرایند رسوب زیستی کلسیم کربنات (MICP) بررسی شد. آزمایش به صورت فاکتوریل 2×2×3 در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار (36 نمونه) اجرا شد. فاکتور ها شامل باکتری سیمان کننده در سه سطح (بدون مایه زنی، مایه زنی با سویه جدا شده از شیرابه و مایه زنی با اسپوروسارسینا پاستوری)، اوره در دو سطح (صفر و دو درصد) و کلسیم کلراید در دو سطح (صفر و 50 mM) به عنوان فاکتور سوم بودند. بیشترین درصد حذف فسفات (93 درصد) در تیمار بدون باکتری و اوره و در حضور کلسیم کلراید مشاهده شد. اما برای حذف فلوراید به حضور باکتری های اوریولیتیک نیاز بود به طوری که در تیمار های دارای باکتری شاخص و جدا شده در حضور اوره و کلسیم کلراید به ترتیب 77 و 48 درصد فلوراید حذف شد که به ترتیب 4/14 و 9 برابر حذف فلوراید در تیمار شاهد بود. در تیمارهای دارای باکتری شاخص و جدا شده به ترتیب 93 و 90 درصد کلسیم شیرابه حذف شد. اگرچه درصد حذف فسفات، کلسیم و فلوراید در حضور باکتری شاخص نسبت به باکتری جدا شده بیشتر بود اما تفاوت چشم گیری بین آن ها در حذف یون ها دیده نشد. بنابراین، با توجه به این که استفاده از ریزجانداران بومی، علاوه بر کاهش هزینه ها، نگرانی زیست محیطی بسیار کمتری را نیز نسبت به گونه های شاخص ایجاد می کنند، می توان از آنها برای حذف مواد خطرناک موجود در شیرابه در فرایند MICP استفاده کرد.

    کلید واژگان: اسپوروسارسینا پاستئوری, اوره, ریزجانداران بومی, معدنی شدن زیستی
    Fatemeh Mahdipour, Nasrin Ghorbanzadeh, MohammadBagher Farhangi*, Maryam Khalilirad

    In recent years, environmental friendly methods have been considered for managing hazardous chemicals in landfill leachates to prevent their entrance to surface and groundwater resources. This research was done in 2022 at University of Guilan. An ureolytic bacterium with the ability to precipitate calcium carbonate was isolated from the Saravan landfill leachate (SLL) firstly. Then, its potential was investigated along with the indicator bacteria Sporosarcina pasteurii</em> in removing phosphate, calcium and fluoride ions from LLA through the calcium carbonate bioprecipitation process (MICP). The experiment was carried out as a 3 × 2 × 2 factorial in a completely randomized design with three replicates (36 samples). Factors include biocementing bacteria at three levels (no inoculation, inoculation with strain isolated from LLA and inoculation with S.  pasteurii</em>), urea at two levels (0 and 2% (v/v)), and calcium chloride at two levels (0 and 50 mM). The highest phosphate removal rate (93%) was observed in the presence of calcium chloride without bacteria inoculation, and urea addition. However, ureolytic bacteria were needed for fluoride removal where the treatments of indicator bacteria and isolated strain in the presence of urea and calcium chloride removed 77% and 48% of fluoride, which was 14.4 and 9 times greater than the control treatment, respectively. The calcium removal rate in treatments with indicator and isolated bacteria was 93% and 90%, respectively. Although the removal rate of phosphate, calcium and fluoride was higher in the presence of the indicator bacteria compared to the isolated strain, there was no significant difference between them. Therefore, considering the application of native microorganisms, in addition to reducing costs, also creates less environmental concern than the indicator bacteria, it can be used to remove hazardous chemicals from landfill leachates through the MICP process.

    Keywords: Biomineralization, native microorganisms, Sporosarcina pasteurii, urea
  • فاطمه مهدی پور، کبری حاجی علیزاده*، سید حمزه صدیق
    مقدمه

    بیماری سرطان می تواند با ایجاد تغییرات بدنی زمینه ساز شرم بدنی در بیماران شود که نیاز است این وضعیت مورد پژوهش قرار بگیرد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی مدل روابط ساختاری ذهن آگاهی و خودشفقتی با شرم بدنی از طریق قدردانی از بدن در بیماران سرطانی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران مبتلابه سرطان و مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر بندرعباس در سال 1401 بودند که 200 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده، مقیاس شرم از تصویر بدن (BISS)، پرسشنامه مهارت های ذهن آگاهی کنتاکی (KIMS)، مقیاس شفقت خود (SCS) و مقیاس قدردانی از بدن (BAS) بود. داده ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS-26 و  Amos-23تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین قدردانی از بدن با میزان 0/426- با شرم بدنی رابطه وجود دارد. ذهن آگاهی و خودشفقتی به ترتیب با میزان 0/481 و 453/ 0 با قدردانی از بدن رابطه دارند. همچنین نتایج نشان داد که ذهن آگاهی و خودشفقتی به صورت مستقیم با میزان 0/276- و 0/411- و به صورت غیرمستقیم با میزان 0/205- و 0/193- با شرم بدنی رابطه دارند.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی و خودشفقتی می توانند با افزایش قدردانی از بدن در بیماران مبتلا به سرطان باعث کاهش شرم بدنی در آنان شوند. بنابراین یافته های به دست آمده اهمیت مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی و خودشفقتی را برای بهبود شرم بدنی در بیماران مبتلا به سررطان برجسته می سازد.

    کلید واژگان: شرم بدنی, ذهن آگاهی, خودشفقتی, قدردانی از بدن, سرطان
    Fateme Mehdipour, Kobra Hajializadeh*, Seyed Hamzeh Seddigh
    Introduction

    Cancer disease can cause body shame in patients by causing physical changes, which needs to be researched. Therefore, the present study was done aimed to investigate the structural relationship model of mindfulness and self-compassion with body shame through body appreciation in cancer patients.

    Methods

    The research method was descriptive and correlational. The statistical population included all cancer patients who referred to the treatment clinics of Bandar Abbas city in 2022 that 200 patients were selected by purposive sampling. Body Image Shame Scale (BISS), Kentucky Inventory of Mindfulness Skills (KIMS), Self-Compassion Scale (SCS) and Body Appreciation Scale (BAS) were used for gathering data. Data were analyzed through structural equations modeling and SPSS-26 and Amos-23 software.

    Results

    The results showed that there is a relationship between body appreciation and body shame with a rate of -0.426. There is a relationship between mindfulness and self-compassion with body appreciation with 0.481 and 0.453, respectively. Also, the results showed that there is a direct relationship between mindfulness and self-compassion with the rate of -0.276 and -0.411 and indirectly with the rate of -0.205 and -0.193 with body shame.

    Conclusion

    According to the findings of this research, it can be concluded that mindfulness and self-compassion can reduce body shame in cancer patients by increasing body appreciation. Therefore, the obtained findings highlight the importance of interventions based on mindfulness and self-compassion to improve body shame in cancer patients.

    Keywords: body shame, mindfulness, self-compassion, body appreciation, cancer
  • پریوش پرواسی، زهرا فاضلی نژاد، فاطمه مهدی پور، شهرام باقری، محمد مومن غریبوند*
    زمینه و هدف

    الاستوگرافی موج برشی  (Shear wave elastography) براساس سرعت انتشار shear wave به وسلیه امواج صوتی، میزان سفتی توده را تخمین می زند.

    روش بررسی

    مطالعه حاضر از نوع آینده نگر بوده و بر روی بیمارانی که با توده پستان به مرکز درمانی بیمارستان گلستان اهواز از فروردین 1399 تا فروردین 1400 مراجعه کردند انجام شد. تنها بیماران که دارای 5-4 BI-RAD بوده اند بررسی شدند. cutoff SWE برای میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی جهت تشخیص توده های خوش خیم از بدخیم مورد مقایسه قرار گرفتند.

    یافته ها: 

    در این مطالعه 115 بیمار مورد ارزیابی قرار گرفتند..5/63% (73) از بیماران دارای توده خوش خیم و 5/36% (42) از نوع بدخیم بوده اند. رابطه معناداری بین سایز تومور با میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0<p). نتایج نشان داد که دقت تشخیصی SWE در شناسایی توده های بدخیم نسبت به خوش خیم 100% بوده، به طوری که میانگین (kPa 03/8±61/16) و ماکزیمم (kPa 88/8±14/21) الاستیسیتی در توده های خوش خیم به طرز معناداری از میانگین (kPa 59/7±21/32) و ماکزیمم (84/8±62/91) الاستیسیتی توده های بدخیم کمتر بوده اند (001/0<p). همچنین تفاوت معناداری بین زیرگروه های 4 BI-RAD دیده شد، به طوری که در BI-RAD 4a، کمترین میانگین و ماکزیمم الاستیسیتی دیده شد. (001/0<p)

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد که پارامترهای SWE دارای دقت تشخیصی کافی در تشخیص توده های بدخیم پستان می باشد. بنابراین، استفاده از پارامترهای کمی SWE همراه با سونوگرافی و طبقه بندی BI-RADS می توان از بیوپسی های غیرضروری جلوگیری کرد.

    کلید واژگان: تراکم سینه, بیماری های پستان, تصویربرداری تشخیصی, تکنیک های تصویربرداری الاستیسیته, تصویربرداری سونوگرافی
    Parivash Parvasi, Zahra Fazelinejad, Fatemeh Mahdipour, Shahram Bagheri, Mohammad Momen Gharibvand*
    Background

    Shear wave elastography (SWE) estimates the stiffness of a mass based on the velocity of shear wave propagation by sound waves. Due to higher cell density and angiogenesis, malignant masses have higher stiffness than benign ones.

    Methods

    The present study was a prospective study and was performed on patients who were referred to Ahvaz Golestan Hospital with breast mass during March 2020 to March 2021. Only patients with 4-5 BI-RAD were evaluated. Patients were graded based on ACR BI-RAD. All patients were subjected to ultrasound and selection of BI-RAD 4-5 patients for evaluation with SWE and sampling for pathology testing. In this study, in order to increase the maximum accuracy and take samples from the main location of the lesion, sampling was done by ultrasound-guided biopsy method. Tumor information was recorded by a specialist doctor after ultrasound and SWE. This information included tumor type, tumor size and grade, presence of metastasis, involvement of lymph nodes, average and maximum elasticity. SWE cutoffs were compared for mean and maximum elasticity to distinguish benign from malignant masses.

    Results

    In this study, 115 patients were evaluated. 63.5% (73) of the patients had benign mass and 36.5% (42) had malignant ones. There was a significant relationship between tumor size and mean and maximum elasticity (P<0.001 The results showed that the diagnostic accuracy of SWE in identifying malignant masses compared to benign ones was 100%, so that the mean (16.61±8.03 kPa) and maximum (21.14±8.88 kPa) elasticity in benign masses were significantly lower than the mean (32.21±7.59 kPa) and maximum (91.62±8.84 kPa) elasticity of malignant masses (P<0.001). There was also a significant difference between the 4 BI-RAD subgroups, so that in BI-RAD 4a, the lowest mean and maximum elasticity were seen (P<0.001).

    Conclusion

    The results showed that SWE parameters have sufficient diagnostic accuracy in diagnosing malignant breast masses. Therefore, the use of quantitative SWE parameters in conjunction with ultrasound and BI-RADS classification can avoid unnecessary biopsies.

    Keywords: breast density, breast diseases, diagnostic imaging, elasticity imaging techniques, ultrasonography imaging
  • فاطمه مهدی پور، بیوک تاجری*
    زمینه و هدف

    از معضلات سوء‌مصرف مواد به‌عنوان یکی از چهار بحران جهانی، هم‌وابستگی است که درنهایت موجب سوق شخص دارای هم‌وابستگی به اعتیاد می‌شود. هدف پژوهش، بررسی رابطه سبک‌های تفکر و سبک‌های حل مسیله با هم‌وابستگی همسران بیماران مبتلا به سوء‌مصرف مواد بود.

    روش‌بررسی: 

    روش این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را تمامی همسران افراد دارای سوء‌مصرف مواد مراجعه‌کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند. با نمونه‌گیری به‌شیوه دردسترس 42 نفر انتخاب شدند. به‌منظور جمع‌آوری داده‌ها، مقیاس سبک‌های تفکر (استرنبرگ و واگنر، 1992)، مقیاس سبک‌های حل مسیله (هپنر و پترسن، 1982) و مقیاس هم‌وابستگی (اسپن و فیشر، 1990) به‌کار رفت. تحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل رگرسیون گام‌به‌گام در نرم‌افزار SPSS نسخه 21 در سطح معنا‌داری 0٫05 صورت گرفت.

     یافته‌ها:

     نتایج نشان داد، مولفه‌های سبک‌های تفکر شامل آزادمنشی، محافظه‌کاری، هرج‌و‌مرج‌سالاری، گروه‌سالاری، کلی‌نگر، اجرایی، قضایی، جزیی‌نگر، درونی، قانون‌گذاری، تک‌سالاری و مرتبه‌سالاری با هم‌وابستگی دارای همبستگی چندگانه بودند (0٫001>p) و این دوازده مولفه باهم 49٫6درصد از واریانس هم‌وابستگی را تبیین کردند. همچنین مولفه‌های سبک‌های حل مسیله شامل اعتماد به حل مسایل، سبک گرایش-اجتناب و کنترل شخصی با هم‌وابستگی دارای همبستگی چندگانه بودند (0٫001>p) و این سه مولفه باهم 63درصد از واریانس هم‌وابستگی را تبیین کردند.

    نتیجه‌گیری:

     براساس یافته‌های پژوهش، سبک‌های تفکر و حل مسیله می‌توانند نگرش افراد دارای هم‌وابستگی را درباره مواد‌ مخدر به‌میزان درخورتوجهی تغییر (کاهش) دهند تا با تفکر و تصمیم‌گیری درست در هنگام مواجهه با عوامل استرس‌زا و درخواست‌های غیرمنطقی دیگران به‌عنوان سپری عمل کنند و راه‌حل مناسب را بیابند.

    کلید واژگان: سبک های تفکر, سبک های حل مسئله, هم وابستگی
    Fatemeh Mehdipour, Boyouk Tajeri *
    Background & Objectives

    Addiction is the most widespread and recognized health concern and risk in Iran. As a chronic and recurrent disorder, in addition to profound social, psychological, physical, and economic impacts on the consumer, addiction imposes significant psychological pressure on family members and society. The drug dependency of the family head is very harmful and destructive and has many adverse effects on all the family members and, most notably, the addicted wife. In such cases, some codependency in the woman causes them to exhibit a pattern of exaggerated and excessive behavior strongly influenced by the addicted spouse. This dependence continues until the individual loses his or her identity. Problem–solving styles and thinking styles can be effective in measuring facts and benefiting from capabilities, and dealing with negative emotions. So, this research aimed to investigate the relationship between thinking styles and problem–solving styles with the codependency of spouses of patients with addiction.

    Methods

    The method of this study was descriptive correlational. The statistical population was all spouses of substance abusers referred to addiction treatment centers in Tehran City, Iran, in 2018. Of them, 42 people were selected by convenience sampling. The inclusion criteria were as follows: living in Tehran, aged 18 to 35 years, and consent to participate in research. The exclusion criterion was the incomplete filling of the questionnaires. The study data were gathered via the Thinking Styles Scale (Sternberg & Wagner, 1992), Problem–Solving Styles Scale (Heppner & Petersen, 1982), and Codependency Scale (Spann & Fischer, 1990). After collecting the data, SPSS version 21 software was used to analyze them. At the level of descriptive statistics, mean and standard deviation, and at the level of inferential statistics, stepwise regression analysis was used. The significance level of the tests was considered 0.05.

    Results

    The results showed that the components of thinking styles, including libertarianism, conservatism, anarchism, collectivism, holistic, executive, judicial, detail–oriented, internal, legislation, monocracy, and hierarchy, had multiple correlations with codependency (p<0.001) and these 12 components together explained 49.6% of the codependency variance. Also, the components of problem–solving styles, including confidence in solving problems, tendency–avoidance style, and personal control, had multiple correlations with codependency (p<0.001), and these 3 components together explained 63% of the variance of codependency.

    Conclusion

    Based on the research findings, thinking and problem–solving styles can significantly reduce the attitude of codependent people about drugs and act as a shield and provide the right solution by thinking and making the right decision when faced with stressful factors and irrational requests of others.

    Keywords: Thinking styles, Problem–solving styles, Codependency
  • ابوالفضل شاه آبادی*، فاطمه مهدی پور، علی مرادی

    هدف :

    ریسک نهفته در فعالیت های کارآفرینانه و مشکل تامین مالی حوزه کارآفرینی دو چالش عمده ی پیش روی توسعه فضای کارآفرینی است. اما، توسعه صنعت بیمه به عنوان نهاد محوری تقلیل ریسک مالی از یک سو و نهاد سرمایه گذاری از سوی دیگر می تواند به رفع این دو چالش کمک نماید.

    روش شناسی:

     این تحقیق با رویکرد داده های تابلویی و روش گشتاورهای تعمیم یافته، تاثیر ضریب نفوذ بیمه بر فضای کارآفرینی در دو گروه از کشورهای منتخب درحال توسعه و توسعه یافته را طی دوره 2018-2013 برآورد نموده است.

    یافته ها

    نتایج نشان داد تاثیر ضریب نفوذ بیمه بر فضای کارآفرینی در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است. همچنین، تاثیر متغیرهای کنترل شامل سرمایه انسانی، تحقیق و توسعه، آزادی اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و توسعه مالی بر فضای کارآفرینی در هر دو گروه از کشورهای منتخب مثبت و معنادار است.

    نتیجه گیری

    افزایش سهم بیمه در اقتصاد کشورهای منتخب به بهبود فضای کارآفرینی کمک نموده است. بنابراین، افزایش ضریب نفوذ بیمه به عنوان یک راهکار جهت توسعه فضای کارآفرینی باید مدنظر سیاست گذاران کلان اقتصادی در کشورهای منتخب قرار بگیرد.

    کلید واژگان: فضای کارآفرینی, ضریب نفوذ بیمه, سرمایه انسانی, آزادی اقتصادی, فناوری اطلاعات و ارتباطات
    Abolfazl Shahabadi *, Fatemeh Mehdipur, Ali Moradi
    Objective

    The risk involved in entrepreneurial activities and the problem of financing in the field of entrepreneurship are two major challenges for the development of entrepreneurship. However, the development of the insurance industry as a central institution for reducing financial risk, as well as the institution of investment can help address these two challenges.

    Methodology

    This research, with the approach of panel data and generalized moment method, has estimated the effectof insurance penetration on entrepreneurial space in two groups of developing and developed selected countries during the period 2013-2018.

    Findings

    The results showed that the effectof insurance penetration on entrepreneurship in both groups of selected countries is positive and significant. Also, the effectof control variables including human capital, R&D, economic freedom, information and communication technology and financial development on the entrepreneurial environment in both groups of selected countries is positive and significant.

    Conclusion

    Increasing the share of insurance in the economy of selected countries has helped to improve the entrepreneurial environment. Therefore, increasing the insurance penetration rate as a way to develop the entrepreneurial environment should be considered by macroeconomic policymakers in selected countries. 

    Keywords: Entrepreneurship Space, Insurance Penetration, Human capital, Economic Freedom, Information, communications technology
  • عسگر بابازاده اقدم*، حسین تک تبار فیروزجایی، ابراهیم نامداری، فاطمه مهدی پور

    یکی از شاخه های نقد ترجمه، ارزیابی ترجمه به منظور تشخیص سطح کیفی آن است؛ از جمله الگوهای ارایه شده در این نوع ارزیابی و نقد، الگوی نقد ترجمه گارسس است که به سبب دارا بودن مولفه های تعیین میزان قابلیت وکیفیت متون ترجمه و میزان مطابقت آن ها  با متن مبدا، می تواند الگویی مناسب برای نقد ترجمه های قرآن کریم نیز باشد. پژوهش حاضر در نظر دارد تا انتخاب های واژگانی ترجمه حداد عادل، معزی و انصاریان را از آیات جزء 29 و30 قرآن کریم، طبق مدل پیشنهادی گارسس در سطح معنایی- لغوی، مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و به این سوال پاسخ گوید که میزان تطابق ترجمه های حداد عادل، معزی و انصاریان با روش گارسس در سطح معنایی-لغوی تا چه حد بوده است؟ مهمترین یافته های این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی با هدف ارزیابی میزان برابری متن مبدا با مقصد صورت گرفته، بیانگر این است که واژگان ترجمه های مذکور از نظر مولفه های گارسس، قابل نقد و ارزیابی است به گونه ای که ترجمه های هر یک از مترجمان یا توضیحی (توضیح تفسیری و واژگانی) است و یا موارد بی شماری از همانندی و معادل سازی و قبض و بسط نحوی و انتقال ابهام را در خود دارند. بررسی میزان مطابقت ترجمه ها با سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس نشان می دهد که ترجمه انصاریان در همه این سطح به جز قبض نحوی بیشترین مطابقت را با سطح معنایی لغوی دارد و در درجه دوم ترجمه حداد عادل به میزان متوسط از این سطح کاربست را دارا بوده به گونه ای که همه این سطح در ترجمه وی مشاهده می شود و در نهایت، ترجمه معزی به دلیل تحت اللفظی بودن به جز قبض نحوی که بالاترین مطابقت را داراست، در موارد دیگر کمترین کاربست را از الگوی گارسس داشته است.

    کلید واژگان: قرآن, ترجمه, الگوی گارسس, سطح معنایی- لغوی, انتخاب واژگانی
    Askar Babazadeh Aghdam*, Hossein Taktabar Firoozjai, Ebrahim Namdari, Fatemeh Mahdipour

    One methods to critique translation is its assessment in order to determine the quality of the translation including the patterns presented in this type of evaluation and critique based on the Garceschr('39')s evaluation model. This study intends to critique and evaluate the lexical selections of Hadad Adel, Moezzi, and Ansariyanchr('39')s translation in verses 29 and 30 of the holy Qurchr('39')a according to the proposed Graces model at semantic-lexical level and seeks to determine extent to which Haddad Adel, Moezzi, and Ansarianchr('39')s translations conform with the Garceschr('39')s modelboth lexically and semantically. The study is rather a descripive-analytic one in terms of design. The findings indicate that the translations of the translators can be critiqued and evaluated in terms components of Garce chr('39')s model in a way that the translations of each translator can be regarded as an explanation (explanatory and lexical explanation), or as plenty of parallels, parallelism, syntactic expansions, and the transmission of ambiguity. Verification of the correspondence of translations with the semantic-lexical level of the Graces model shows that the Ansarianchr('39')s translation in all of this level, except for the syntactic note, enjoys the highest level of correspondence with the semantic-lexical level, and secondly, the Hadad Adelchr('39')s translation is used moderately at this level. In such a way that all of these levels are observed in their translations. Finally, the Moezzichr('39')s translation due to its literal translation enjoys the highest match except for the syntactic note among other cases and the lowest level of applicability and utilization of the Garceschr('39')s model.

    Keywords: Qur'an, translation, Graces's model, semantic-lexical level, lexical selection
  • فاطمه مهدی پور*، راشین عارف نیا، اقبال زارعی
    زمینه و هدف

    فوت فرزند می تواند مشکلات زیادی را برای مادران به وجود بیاورد. ازاین رو این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی مداخلات معنوی-مذهبی بر روی نشانگان اختلال سوگ بیمارگون و افزایش سرسختی روان شناختی مادران دارای سوگ بیمارگون انجام شد.

    روش بررسی

    طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای اختلال سوگ بیمارگون شهر کرج در سال 98 بودند. نمونه موردمطالعه شامل 28 نفر از مادران بود که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و اعضای گروه آزمایش تحت مداخلات معنوی-مذهبی قرار گرفتند. از پرسشنامه سوگ بیمارگون (ICG) و پرسشنامه بررسی دیدگاه های شخصی (PVSQ) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) و نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مداخلات معنوی-مذهبی اثر معناداری بر نشانگان اختلال سوگ بیمارگون (F= 31.96, P-value= 0.001) و سرسختی روان شناختی (F= 39.09, P-value= 0.001) دارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های این پژوهش، مداخلات معنوی-مذهبی می تواند موجب کاهش نشانگان اختلال سوگ بیمارگون و افزایش سرسختی روان شناختی مادران دارای سوگ بیمارگون باشد. بنابراین استفاده از مداخلات معنوی-مذهبی در محیط های بالینی برای بهبود افراد با نشانگان اختلال سوگ بیمارگون پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: معنویت, مذهب, سوگ, سرسختی
    Fateme Mehdipour*, Rashin Arefnia, Eghbal Zarei, Eghbal Zarei Zarei
    Background and Objectives

    Death of a child can be the source of many problems for mothers. Therefore, the present study aimed to investigate the effects of the spiritual-religious intervention on complicated grief disorder and the psychological hardiness of mothers suffering from this disorder.

    Methods

    The present quasi-experimental study was conducted using a pretest-posttest design with a control group. The statistical population consisted of all mothers with complicated grief disorder in 2019 in Karaj, Iran. This study was performed on 28 mothers who were selected through purposive sampling method and were divided randomly into intervention and control groups. The intervention group received spiritual-religious interventions while the control group did not receive any intervention. The data were collected through the inventory of complicated grief (ICG) and personal views survey questionnaire (PVSQ). Moreover, the collected data were analyzed in SPSS software (version 26) using the analysis of covariance.

    Results

    The results showed that spiritual-religious intervention has a significant effect on the complicated grief disorder (F=31.96, P=0.001) and psychological hardiness (F=39.09, P=0.001).

    Conclusion

    According to the findings, a spiritual-religious intervention can reduce complicated grief disorder syndrome and increase the psychological hardiness of mothers suffering from this disorder. Therefore, it is suggested to offer spiritual-religious interventions in clinical settings for people with complicated grief disorder.

    Keywords: Grief, Hardiness, Religion, Spirituality
  • فاطمه مهدی پور، نصرالله رستگار پویانی*

    این پژوهش به منظور یافتن زیستگاه های جدید، ارزیابی وضعیت حفاظتی سمندر لرستانی و ارایه راهکارهایی برای حفاظت از آن انجام شده است. نخست با مطالعه پژوهش های گذشته و پرس وجو از مردم محلی و کارشناسان و سپس بازدید میدانی، گردآوری اطلاعات از فون و فلور منطقه و عکس برداری، اطلاعاتی درباره زیستگاه های قبلی و نیز زیستگاه های جدید به دست آمد. با توجه به وابستگی سمندر لرستانی به میزان بارش، رطوبت و دما، تغییرات بارش در طول سال و تغییرات دما و رطوبت بررسی شد که در بیان علت کاهش زیستگاه های سمندر لرستانی طی چندین سال اخیر کمک کننده بود. ازجمله دلایل کاهش این گونه به: 1. تهدیدهای طبیعی مانند سیلاب ها، خشکسالی، طعمه خواران، بیماری ها و انگل ها؛ 2. تهدیدهای انسانی مانند سوءاستفاده مالی، تزیینات، خارج کردن نمونه از کشور، فعالیت های پژوهشی غیرعلمی، ایجاد آلودگی صوتی و تخریب زیستگاهی توسط گردشگران و کوهنوردان و اضافه کردن مواد شوینده به آب ها؛ 3. کمبود پروژه های کاربردی پژوهشی اشاره می شود. در این پژوهش 29 زیستگاه شناسایی و بررسی شد. منطقه ای که سمندر لرستانی در آن یافت می شود، از تنگ هفت (استان لرستان)شروع می شود و تا شاهزاده احمد (استان خوزستان) ادامه می یابد. زیستگاه های استان لرستان شامل: تافو، دره گل، دولشالی، آب انبار، نرگسه (زلازل)، آبشار کولچپ، آبکش، چوبه، اشک آب، آب لیسنه، دول نثار، کرسر، موردستان و آبشار وژن آب و زیستگاه های محدوده استان خوزستان نیز شامل: سرگچ، دره پلنگی، کرم آب، لب سفید، چشمه زید، آبشار بزرگ آب، آب زله،آب سرده، چنار منگره، ده سرخه، شاهزاده احمد، حاجی باریکاب،کول صاد و تله زنگ (آبشار شوی) هستند؛ همچنین زیستگاه جدیدی به نام چالکل در روستای هفت چشمه شهرستان پلدختر واقع در استان لرستان، در پنج کیلومتری تالاب گری بلمک، شناسایی شده است که این زیستگاه برخلاف زیستگاه های آبشاری دارای شرایط آب و هوایی گرم و خشک است.

    کلید واژگان: سمندر لرستانی, زیستگاه, پراکنش- GIS, لرستان
    Fatemeh Mahdipour, Nasrallah Rastegar Pouyani *

    This research evaluates the conservation status of Lorestan newt to find new habitats and offers solutions for its protection. In this study, first by studying past researches and inquiring from local people and specialists, and then field visits and collecting information about the fauna and flora of the region and photographing, information about previous habitats as well as new habitats were obtained. Due to the dependence of Lorestan newt on rainfall, humidity, and temperature, changes in precipitation during a year and changes in temperature and humidity were studied, which could help explain the reason for the decline of Lorestan newt. Among the reasons for the decline of this species can be: a) natural threats such as floods, drought, prey, diseases, parasites, b) human threats such as financial abuse, decoration, illegal trade, unscientific research activities, tourists and mountaineers by creating noise pollution and habitat destruction, and adding detergents to water, and c) lack of applied research projects. In this study, 29 habitats were identified and surveyed. The area where the Lorestan newt is found starts from Tang Haft (Lorestan province) to Shahzade Ahmad (Khuzestan province). Habitats of Lorestan province include Tafo, Darreh Gol, Dolshali, Ab Anbar, Nargeseh or Zalazel, Kolchep Waterfall, Abkash, Choobeh, Ashk Ab, Lisaneh, Dol Nisar, Kresar, Moor Dastan, and Vejan Ab Waterfall. Habitats of Khuzestan province include Sargach, Leopard Valley, Karam Ab, Labsefid, Cheshmeh Zayd, Abshare Bozorg, Ab Zaleh, Ab Sardeh, Chenar Mengereh, Deh Sorkheh, Shahzade Ahmad, Haji Barikab, Kol Saad, and Tale Zang or Abshar Shui.  A new habitat has been identified in Haft Cheshmeh village of Poldakhtar city of Lorestan province, called Chalkel, which is located 5 km from Balmak wetland. Unlike waterfall habitats, this habitat has hot dry weather conditions.

    Keywords: Newt, habitat, Distribution, GIS, Lorestan
  • عسگر بابازاده اقدم*، بیژن کرمی میرعزیزی، ابراهیم نامداری، فاطمه مهدی پور

    رویکردگسترده عالمان فارسی زبان به ترجمه قرآن کریم در چند دهه اخیر حیات و نشاطی دو چندان به خود گرفته است به گونه ای که نکته سنجان و منتقدان بسیاری موفق به ارایه الگوی نقد ترجمه شده اند تا با این الگوی نقد، ترجمه های متون مختلف قرآن کریم را که آثار ارزشمندی هستند به صورت موشکافانه و دقیق بررسی کرده و با این شیوه باب نوینی در پژوهش های قرآنی به عنوان «نقد ترجمه های قرآن کریم» باز کنند. از جمله این الگوها، مدل پیشنهادی کارمن گارسس است که در 4 سطح مطرح شده است. پژوهش حاضر در نظر دارد تا ترجمه حدادعادل، معزی و انصاریان را با گزینش آیاتی از جزءهای 29 و30 قرآن کریم طبق مدل یاد شده با تکیه بر سطح دستوری- واژگانی، مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. مهم ترین یافته های این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی است، یکی آن است که طبق الگوی گارسس تنها ترجمه معزی به صورت یک به یک است. دیگر آنکه ترجمه انصاریان و حدادعادل تنها به صورت توضیح و بسط معنا است و در بقیه موارد هر سه مترجم طبق الگو پیش رفته اند.

    کلید واژگان: قرآن کریم, الگوی گارسس, سطح دستوری- واژگانی, نقد ترجمه
    Asgar Babazadehaghdam *, Bizhan Karamimirazizi, Ebrahim Namdari, Fatemeh Mahdipoor

    The widespread approach of the Persian language scholars to the translation of the Holy Quran has gained a lot of vitality in recent decades, so that many critics succeeded in presenting the translated version of the critique, with this critique, translations of various texts of The Holy Qur'an examines the valuable works carefully and precisely, and in this way opens up a new chapter in Qur'anic research as a "Critique of Holy Quranic translations". Among these patterns is the proposed model of Carmen Grosses, Four levels are proposed. The present study intends to translate Hadad Adel, Moezi, and Ansarian by selecting from the 29th 30 Quran verses mentioned the model of relying on the Syntax-term construction, criticize and evaluate. For this purpose, firstly, the expression of the Garces model is explicitly dealt with and then the cases of the application of this theory. According to the witnesses, the examples extracted from the translators of sections 29 and 30, based on the syntactic term, are examined. The most important the findings of this research are descriptive-analytic and that according to the Garces model, the only one is the Moezi translation one by one, and that the translation of Ansariān and Haddad is ordinary only as an explanation and extension of meaning. In the remaining cases, each interpreter has gone through the pattern and, finally, the compensation item lacked a Quranic specimen.

    Keywords: The Holy Quran, Garces model, Grammar-Lexical Level, Translation Criticism
  • محمدرضا اکبری، فاطمه مهدی پور، بابک گلچین *
    سیستمهای اطلاعات مکانی همراه از جمله سامانه هایی است که با بکارگیری فناوری های بی سیم، فرآیند اخذ و مدیریت داده مکانی بسیار حجیم در گستره های جغرافیایی وسیع را متحول نموده و امکان جمع آوری چنین داده ای را در مدت زمان کوتاه و با دقت قابل قبول بویژه در تهیه نقشه های متوسط مقیاس فراهم نموده است. از طرفی، شبکه راه ها جزء مجموعه داده های مکانی است که با توجه به نقش زیربنایی آن در کلیه طرحها و برنامه های ملی و منطقه ای بطور متناوب در سراسر کشور همواره نیازمند بهنگام سازی است. لیکن بدلیل گستردگی جغرافیایی این شبکه در منطقه ای به مساحت کل کشور، بروز رسانی آن بسیار پرهزینه و زمانبر می باشد. در این مقاله از سیستمهای اطلاعات مکانی همراه بعنوان روشی برای تسریع فرآیند به روزرسانی راه ها درمنطقه شمال غرب ایران استفاده شده است تا از یک سو با افزایش سرعت اخذ داده مکانی و از سویی دیگر تولید همزمان اطلاعات به فرمت shp و کاهش بخش عمده ای از حجم پردازشهای دفتری، در وقت و هزینه صرفه جویی شود. بر این اساس، اطلاعات مکانی و توصیفی شبکه راه های شمال غرب کشور با طراحی و پیاده سازی یک سیستم اطلاعات مکانی همراه اخذ و ذخیره سازی شده و سپس در کار دفتری شبکه جدید ترسیم و ویرایش نهایی شده است. پیاده سازی این سیستم در اخذ داده حجیم مکانی برای راه های شمال غرب کشور نشان داد که خطای انسانی در ورود داده و مراحل پردازش دفتری کاهش یافته، امکان کنترل و ردیابی خطاهای موجود نیز فراهم می گردد.
    کلید واژگان: سیستم های اطلاعات مکانی همراه, برداشت داده زمینی, شبکه راه ها, عوارض حاشیه راه ها, پردازش داده مکانی
    M.R. Akbari, F. Mehdipour, B. Golchin *
    Mobile GIS is one of the systems uses wireless technologies for improving the process of spatial data acquisition and management in a wide range of geographic arena. It provides the possibility of the data acquisition in a short time with an acceptable precision for producing medium scale maps. Road network is a kind of spatial data that according to its principal role in national and regional plans needs a periodical updating. Because of the wideness of roads all over the countries, updating process needs high amount of costs and efforts. In this paper a mobile GIS has been used to accelerate as well as facilitate road network updating in Iran northwest region. This process increases the data acquisition speed and simultaneously produces the shp format maps and reduces the amount of the office process cost and time. So, road network data has been prepared based on the designed and implemented mobile GIS and then updated map has been adjusted and generated. Implementation of a mobile GIS in updating of northwest roads showed that human errors and official data process steps decreased while the ability of control and error tracing has been provided.
    Keywords: Mobile GIS, Spatial Data Acquisition, Road Networks, Features beside Roads, Spatial Data Process
  • درمان های هوشمند
    فاطمه مهدی پور
  • وگان ها چه می خورند؟
    فاطمه مهدی پور
  • سلامت غذایی یعنی سلامت جامعه
    فاطمه مهدی پور
  • طب جایگزین تقابل سنت و مدرنیته در پزشکی
    فاطمه مهدی پور
  • کپک می کشد اما نه فقط با نان خشک / درباره سم آفلاتوکسین و خطرات آن
    فاطمه مهدی پور
  • ریه های کوچکش را دریاب! گفت وگو با دکتر مریم محلوجی راد
    فاطمه مهدی پور
  • واکسن برای سه بیماری ویروسی خبرساز
    فاطمه مهدی پور
  • آنفلوآنزای H5N8 خطری برای انسان ندارد/ در گفت وگو با دکتر مهدی وصفی مرندی، دکترای تخصصی میکروبیولوژی و ایمونولوژی از دانشگاه مونترال کانادا و استاد بیماری های طیور دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران
    فاطمه مهدی پور
  • از افسانه بیمار صفر تا نجات یافته ای به نام بیمار برلین
    فاطمه مهدی پور
  • مدال فیزیولوژی برای خودخوار سلولی
    فاطمه مهدی پور
  • انقلاب نانو داروهای ضد تومور
    فاطمه مهدی پور
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • فاطمه مهدی پور
    فاطمه مهدی پور
    دانش آموخته دکتری ریاضی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال