به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ماه منیر دانش

  • فرشته شعبانی اسرمی، زینب حمزه گردشی*، ماه منیر دانش، محمود موسی زاده
    مقدمه

    باوجود اینکه هیسترکتومی دومین عمل جراحی زنان است و ارایه اطلاعات درمورد این جراحی به درک مثبت زنان از تجارب مراقبت های بهداشتی کمک می کند، ابزار جامعی برای بررسی نیازهای آموزشی زنان هیسترکتومی شده وجود ندارد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف طراحی و روان سنجی پرسش نامه نیازهای آموزشی زنان بعد از هیسترکتومی انجام شد.

    روش کار

    نسخه اولیه پرسش نامه این پژوهش روش شناختی به صورت قیاسی و با مروری جامع بر منابع مرتبط با موضوع و با نظرخواهی گروهی از متخصصین و زنان هیسترکتومی شده تدوین شد. در ادامه، روایی صوری و محتوایی به صورت کیفی و کمی و پایایی پرسش نامه در بعد انسجام درونی و بعد تکرارپذیری بررسی شد.

    یافته ها

    تدوین پرسش نامه نیازهای آموزشی زنان بعد از هیسترکتومی و روان سنجی آن باعث شکل گیری پرسش نامه نیازهای آموزشی زنان بعد از هیسترکتومی با 44 سوال و در 5 بعد فیزیکی، روحی- روانی، جنسی، مراقبتی و سایر نیازها شد. شاخص CVR برای همه آیتم های پرسش نامه به جز یک آیتم بالاتر از معیار جدول لاوشه بود که اهمیت و ضرورت هر آیتم را ازنظر متخصصین نشان می داد. CVI برای هر آیتم، بالاتر از 0/79 بود و بنابراین مناسب در نظر گرفته شد. همچنین پایایی ابزار در بعد انسجام درونی با بررسی ضریب آلفای کرونباخ برای کل ابزار 0/90 بود. اندازه گیری شاخص تکرارپذیریی در فاصله دو هفته نشان داد که ابزار فوق از ثبات برخوردار است (0/001< P؛ 0/97ICC=).

    نتیجه گیری

    پرسش نامه نیازهای آموزشی زنان هیسترکتومی شده تدوین شده، روا و پایا است. از این رو محققان حوزه سلامت باروری زنان و مامایی و سیاست گذاران نظام سلامت می توانند از آن برای برنامه ریزی و ارایه خدمات سلامت براساس نیازها و اولویت های بیماران استفاده کنند.

    کلید واژگان: روانسنجی, ارزیابی نیازهای آموزشی, هیسترکتومی, زنان
    Fereshteh Shabani-Asrami, Zeinab Hamzehgardeshi*, Mahmonir Danesh, Mahmood Moosazadeh
    Background & Aim

    Despite that hysterectomy is the second gynecological surgery and providing the necessary information about this surgery will help womenchr('39')s positive perceptions of health care experiences, there is no comprehensive tool for examining the educational needs of women with hysterectomy. Therefore, the present study was conducted with the aim of designing and psychometric evaluation of the womenchr('39')s educational needs questionnaire after hysterectomy.

    Methods

    The initial version of the questionnaire of this methodological study was compiled by deductive and comprehensive overview of related resources considering the point of view of a group of specialists and women with hysterectomy history. The face and content validity of both qualitative and quantitative data and reliability of the questionnaire in the dimension of internal consistency and then the repeatability were examined.

    Results

      Developing the questionnaire for womenchr('39')s educational needs after hysterectomy and psychometrics led to the formation of a questionnaire for womenchr('39')s educational needs after hysterectomy with 44 questions and in 5 dimensions: physical, mental, sexual, care and other needs. The CVR index for all items in the questionnaire except for one item was above the Lawshe table criterion, which indicated the importance and necessity of each item. The CVI for each item was above 0.79 and was therefore considered appropriate. Also, the reliability of the instrument in terms of internal coherence by examining the Cronbachchr('39')s alpha coefficient for the whole instrument was 0.90. Measurement of the repeatability index at two-week intervals showed that the instrument was stable (ICC= 0.97, P<0.001).

    Conclusion

    The Hysterectomy Womenchr('39')s Educational Needs Questionnaire is valid and reliable. It can be used by public health researchers and health system policy makers to provide patient-centered health services based on the needs and priorities of patients.

    Keywords: Psychometric, Educational Needs Assessment, Hysterectomy, Women
  • سید محمد حسینی ارزفونی، ماه منیر دانش، مهدی فخار، مهرداد نادری، فاطمه یوسفی، صالح منصورکیایی
    سابقه و هدف
    علل مختلفی در بروز نا باروری نقش دارد، طبق باورهای دینی ما به نظر می رسد استفاده از طلا که برای مردان حرام اعلام شده یکی از علل بروز این مشکل باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین میزان ناباروری در بین طلا فروشان استان مازندران بود.
    مواد و روش ها
    این پژوهش مقدماتی در سال 1390 در میان 323 نفر از طلافروشان مرد و متاهل شاغل به کار در استان مازندران انجام شد. از این تعداد 32 نفر به علت مجرد بودن و 4 نفر نیز به علت گذشتن کمتر از یک سال از زندگی زناشوییشان از مطالعه خارج شدند و 287 نمونه باقی مانده پس از تقسیم بندی به سه بخش غرب،مرکز و شرق استان جهت تحلیل های آماری مورد استفاده قرار گرفت.برای جمع آوری و کسب داده ها از پرسشنامه ای شامل 14 سوال استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین سنی در طلافروشان در این پژوهش 42.7سال بوده است.میزان(84%) دارای فرزند و(16%) فاقد فرزند بودند.82 نفر (28.4درصد) خواهان فرزند و186نفر (64.4درصد) تمایلی به فرزنددار شدن نداشتند. 8 نفر(2.8 درصد) سابقه مراجعه به مراکز ناباروری جهت درمان داشته اند. وتعداد 34 نفر(11.8درصد)نیز سابقه ی ناباروری در میان اعضای فامیل درجه یک خود و همسرانشان را اعلام نمودند.65 نفر(31.9درصد) از طلافروشان از طلا در قالب انگشتر، گردن بند، دست بند، ساعت استفاده میکنند و 132 نفر(68.1درصد) نیز از طلا به صورت زیورآلات استفاده نمی کردند.
    استنتاج
    میزان فراوانی ناباروری در طلافروشان در مقایسه با بعضی آمارها در کشور بالاتر بوده و با توجه به این که مطالعه حاضر تنها بر اساس سوالات پرسشنامه انجام شد لذا انجام مطالعات تکمیلی و تخصصی تر در این مورد ضروری به نظر می رسد.
    کلید واژگان: ناباروری, طلافروشان, مرد, مازندران
  • کبری عابدیان کاسگری، زهره شاه حسینی، ماه منیر دانش
    سابقه و هدف
    جسمی، خلقی و رفتاری PMS با شدت وطبیعت متفاوت رنج می برند. این سندرم هم چنین دارای پیامدهای اقتصادی به دلیل غیبت کاری و کاهش کارایی نیز می باشد. در مورد درمان آن نیز راهکارهای مختلفی پیشنهاد شده است از جمله قرص های جلوگیری از بارداری، آگونیستهای GnRH، دانازول، استفاده از مکملهای ویتامینی، کلسیم و تعدیل رژیم غذایی که نظرات در زمینه نوع تغذیه متناقض می باشد که دراین تحقیق، به تاثیر رعایت رژیم غذایی نشاسته ای سه ساعته بر سندرم پیش از قاعدگی، در دانش آموزان سال دوم و سوم دبیرستانهای دولتی و غیر دولتی شهر ساری پرداخته شده است.
    مواد و روش ها
    جامعه پژوهش این تحقیق نیمه تجربی متشکل از 478 دانش آموز دبیرستانی دخترمدارس دولتی و غیردولتی شهرستان ساری بودند،که با استفاده از جداول اعداد تصادفی از بین مدارس دولتی و غیر دولتی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای دو قسمتی شامل مشخصات فردی، اطلاعات مربوط به سوابق سیکل قاعدگی، بیماری ها و مصرف داروها و سوالاتی در زمینه علایم جسمی، رفتاری و خلقی مرتبط با سندرم پیش از قاعدگی بود. علایم سندرم پیش از قاعدگی در بدو ورود به مطالعه و در پایان ماه های اول تا سوم بعد از شروع درمان که مشتمل بر رژیم سرشار از نشاسته بوده است مورد سنجش قرار گرفت. اطلاعات به صورت خود گزارش دهی بود که با استفاده از آمارهای توصیفی و استنباطی آنالیز گردید.
    یافته ها
    میانگین سنی شرکت کنندگان 12/1±89/16 با محدوده سنی 14 تا 19 سال بود. میانگین طول سیکل قاعدگی 1/2 ± 87/28 روز و طول مدت خونریزی بطور متوسط 8/1 ± 32/6 روز بیان شد. جمع نمره علایم جسمی PMS، قبل از رعایت رژیم غذایی و در بدو مطالعه01/8±85/12و در پایان ماه های اول، دوم وسوم بعد از رعایت رژیم نشاسته ای سه ساعته به تر تیب 59/7±03/11،79/7± 47/12، 71/6±13/11 بود که اختلاف معنی دار بود (P=0/000). جمع نمره علایم خلقی و رفتاری سندرم پیش از قاعدگی، قبل از رعایت رژیم غذایی در بدو مطالعه02/10 ±8/15و در پایان ماه های اول، دوم و سوم بعد از رعایت رژیم نشاسته ای سه ساعته به تر تیب34/9±61/13،2/8± 06/13، 09/7± 46/11 بود که اختلاف معنی دار بود.
    استنتاج
    نتایج حاصل از این تحقیق، نشان می دهد که مصرف مواد نشاسته ای پیچیده می تواند عاملی در بهبود علایم سندرم پیش از قاعدگی باشد. لذا یک برنامه آموزشی مدون از جانب سیاستگزاران بهداشتی در مدارس در خصوص تاثیر این گونه رژیم ها بر روی علایم سندرم پیش از قاعدگی از مصرف بی مورد داروها در این دوره زمانی جلوگیری به عمل آورد و با این عمل در بهداشت و سلامت دختران جوان به عنوان مادران آینده گامی مفید و موثر برداشت.
    کلید واژگان: سندرم پیش از قاعدگی, رژیم غذایی نشاسته ای سه ساعته, دانش آموزان دبیرستانی
    K. Abedian Kasgari, Z. Shahhosseini, M. Danesh
    Background and
    Purpose
    Pre-menstrual syndrome (PMS) is one of the abnormalities associated with pre-menstrual cycles. Approximately 85% to 97% of women are suffering from psycho-somatic of physiological and behavioral symptoms from PMS, prior to menstruation. The most common PMS symptoms include: flatulence, stress anxiety, breast tenderness, depression, fatigue, unknown irritability, anger, poor concentration, and some degree in extremities edema. There are several therapeutic methods for PMS such as: oral contraceptive pills, GnRH antagonisms, diazole, use of Calcium and vitamin supplements, and dietary modification in which there is a controversy regarding type of diet. We assessed the effect of third- hour starch dietary regimen on pre-menstrual syndrome among high school students.
    Materials And Methods
    This randomized quasi- experimental study was performed on students in grade 2 and 3 in Private and Governmental high schools in Sari. The sample size was calculated using randomize numbers table (478 participants). A questionnaire composed of two parts was prepared. The first part included demographic characteristics, while the second part consisted of data related to history of menstrual cycle, pervious diseases and use of drugs. The symptoms of PMS were assessed at the beginning of the study and also at the end of the first, second and third month after beginning of the third-hours starch regimen. Data was gathered by self-reporting technique, analyzed by descriptive and comprehensive statistical techniques.
    Results
    The age range of participants was 14 to 19 years of age (16.89±1.12). The mean of menstrual cycle was 28.87±2.1 days, and the mean of menstrual duration was 6.32±1.8. PMS symptoms score was 12.85±8.01 prior to dietary regimen, and at the end of one, two and three months, following dietary regimen in-take were 11.03±7.59, 12.47±7.79 and 11.13±6.71 respectively. This study indicated that there was significant differences among the groups.
    Conclusion
    The results of this study revealed that carbohydrate-rich diet in-take can improve PMS symptoms. Therefore, it appears that codified teaching programs via medical health service and instruction to the students, is beneficial about the effects of diet on relieving PMS symptoms, and can reduce the usage of drugs during menstrual cycle.
    Keywords: Premenstrual Syndrome (PMS), third, hour carbohydrate, rich diet, High School students
  • ماه منیر دانش، زهره شاه حسینی، کبرا عابدیان کاسگری
    سابقه و هدف
    با توجه به این که خونریزی های ناشی از طولانی شدن مرحله سوم زایمان، شایع ترین علت مرگ و میر زنان در کشورهای در حال توسعه می باشد، این مطالعه به منظور بررسی و مقایسه تاثیر تزریق حجم های مختلف نرمال سالین داخل ورید بندناف در مقایسه با گروه شاهد بر کوتاه شدن مرحله سوم زایمان در زنان مراجعه کننده به زایشگاه بیمارستان امام خمینی ساری انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    تحقیق به روش تجربی بر روی 120 مورد زایمان طبیعی یک قلو انجام پذیرفت. نمونه ها براساس جدول اعداد تصادفی در سه گروه تزریق 20cc نرمال سالین (40 نفر)، تزریق 30cc نرمال سالین (40 نفر) و شاهد (40 نفر) قرار گرفتند. در دو گروه مورد، تزریق نرمال سالین 5 دقیقه پس از زایمان جنین، داخل ورید بندناف انجام شد و در گروه شاهد هیچ مداخله ای انجام نپذیرفت. جهت تفسیر یافته ها از آزمون آماری آنالیز واریانس، کای دو فیشر و آزمون t استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج پژوهش حاکی از آن است که روش تزریق 20و30 میلی لیتر نرمال سالین داخل ورید بندناف در مقایسه با گروه شاهد، طول مرحله سوم زایمان را کاهش می دهد. همچنین آزمون آنالیز واریانس یکطرفه نشان می دهد که بین میانگین طول مرحله سوم زایمان درگروه تزریق30 میلی لیتر نرمال سالین باگروه 20 میلی لیتر نرمال سالین تفاوتی وجودندارد. گرچه این زمان در گروه تزریق 30 میلی لیتر نرمال سالین اندکی کوتاه تر از گروه تزریق 20 میلی لیتر نرمال سالین می باشد.
    استنتاج
    تزریق حجم های مختلف نرمال سالین داخل ورید بند ناف برای کوتاه کردن مرحله سوم زایمان تفاوتی با یکدیگر نداشته ولیکن در مقایسه با گروه شاهد به کوتاه کردن مرحله سوم زایمان کمک می کند.
    کلید واژگان: اداره فعال مرحله سوم زایمان, نرمال سالین, ورید بند ناف
    M.M. Danesh, Z. Sahhosseini, K. Abedian Kasgary
    Background and
    Purpose
    Since bleeding due to prolongation of the third stage of labor is one of the most common causes of mortality in the developing countries, we decided to conduct a comparative study on the effects of normal saline injection into umbilical vein on the shortening of the third stage of labor.
    Materials And Methods
    This study was an experimental scientific research in order to compare the effects of different dosages of intraumblical venous injection of normal saline on the third stage of labor in women who admitted to lmam hospital in Sari. A total of 120 matched pregnant women who had normal delivery without any complications were divided into three equal groups of 40 subjects in each. Twenty and 30 ml normal saline was administered to groups 1 and 2, and the third group was considered as control. In control group the third stage of labor was accomplished without any intervention.
    Results
    This research showed that the injection of 20 or 30 ml normal saline intravenously into the umbilical cord shortened the duration of labor. Also the length of the third stage of labor with the injection of 30 ml normal saline was shorter than that in 20 ml normal saline group but this difference was not statistically significant.
    Conclusion
    The results of our study suggest a clinically important beneficial effect of intraumblical normal saline injection in the treatment of retained placenta.
    Keywords: Umbilical vein, normal saline, third stage of labor
  • انسیه فولادی، ماه منیر دانش، فهیمه کشفی، صغری خانی، رضا علی محمدپور تهمتن
    سابقه و هدف
    از جمله فاکتورهای خطر بالقوه در ایجاد مشکلات زناشویی، اختلاف دیدگاه زوجین نسبت به نازایی است. مطالعات کاهش کلی در سازگاری زناشویی زوجین را در زمینه مشکل ناباروری نشان داده است. این مطالعه با هدف شناسایی دیدگاه زنان و مردان نازا نسبت به نازایی و سازگاری زناشویی در مراجعین به مرکز نازایی رویان تهران انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی از طریق نمونه گیری مستمر،160 زوج نازا که جهت پیگیری، تشخیص و درمان نازایی به مرکز درمانی رویان تهران(1384) مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند داده ها با پرسشنامه های دیدگاه اعتماد به نفس کوبر اسمیت و سازگاری زناشویی اسپانیر جمع آوری گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که مردان نیز همانند زنان، به داشتن فرزند علاقه زیادی داشته و آن را مهم ترین موضوع زندگی خود می دانند و نیز در پیگیری، تشخیص و درمان نازایی تلاش کرده و جهت صحبت با همسر خود در مورد بچه دار شدن تمایل زیادی دارند. هم چنین اختلاف معنی داری بین اعتماد به نفس و سازگاری زناشویی مردان و زنان وجود نداشت اما ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد بین دیدگاه زنان و مردان و سازگاری زناشویی آنان ارتباط معنی دار وجود دارد.
    استنتاج
    در نظر گرفتن علاقه زنان و مردان و میزان سعی و تلاش و تمایل آنها جهت صحبت با همسر در مورد فرزند دار شدن و اعتماد به نفس و سازگاری زناشویی آنها می تواند به عنوان بخشی از ارزیابی های روان شناختی توسط روان شناسان مورد استفاده قرار گیرد. افزایش علاقه و درگیری زوجین در درمان ناباروری می تواند باعث تغییرات مثبت در روابط آنان شده و سبب شود نازایی اثر منفی روی زوجین نداشته باشد.
    کلید واژگان: نازایی, دیدگاه, اعتماد به نفس, سازگاری زناشویی
    E. Fooladi, M.M. Danesh, F. Kashfi, S. Khani, R.A. Mohammadpor
    Background and
    Purpose
    The rate of infertility is estimated 12-21% in Iranian couples. Cooperation of couples is needed for treatment. One potential risk factor for the development of marital problems is difference between partners in their approach to infertility. The aim of this study was to know the infertile couple's approach to infertility and marital adjustment.
    Materials And Methods
    In this cross sectional study, 160 infertile couples reffering to Royan infertility center of Tehran were enrroled. The data concerning the infertility approach and marital adjustment were recorded in, Copper Smith self esteem and Dyadic adjustment scale (DAS) questionaire. SPSS soft ware was used for the ststistical analysis of the data.
    Results
    Findings showed that having children was very important to both husbands and wives and both involved in and wanted to talk about trying to have a baby. There was no difference between self esteem and marital adjustment in men and women. There was ststistically significant difference between approach to infertility and marital adjustment in both husbands and wives.
    Conclusion
    Husbands’ and wives’ approach to infertility and marital adjustment can be used by psychologists in evaluation of infertile couples. Increase of couple interest and involvement in infertility treatment may lead to positive change in couples communication about infertility and to a more positive effect of infertility on the marriage.
    Keywords: Infertility, marital adjustment, approach
  • زهره شاه حسینی، غلامرضا امین، محمدحسین صالحی سورمقی، ماه منیر دانش، کبرا عابدیان
    سابقه و هدف
    قاعدگی دردناک یا دیسمنوره یکی از بیماری های شایع زنان و علت اصلی مراجعه به کلینیک های زنان است که سبب اتلاف وقت و مشکلات متعدد برای دختران و زنان می شود. این مطالعه تاثیر قطره ویتاگنوس و مقایسه آن با دارونما را در درمان دیسمنوره اولیه بررسی می کند.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی دوسوکور، 60 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی مازندران، مبتلا به قاعده گی دردناک اولیه، به طور تصادفی در دو گروه 30 نفره دارو و دارونما قرار گرفتند. به هر گروه روزانه 40 قطره ویتاگنوس و یا دارونما به مدت 3 ماه داده شد. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده استفاده شد و در پایان ماه اول، دوم و سوم پس از درمان شدت درد و علائم همراه ثبت گردید.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد که شدت درد در گروه تجربی به میزان 70 درصد کاهش یافت.
    استنتاج
    قطره ویتاگنوس می تواند به عنوان یک داروی موثر با کم ترین عوارض جانبی برای درمان دیسمنوره اولیه مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: دیسمنوره, ویتاگنوس, داروی گیاهی
    Z. Shahhosseini, Gh.R. Amin, M.H. Salehi Sormaghi, M.M. Danesh, K. Abedian
    Background and
    Purpose
    Ïn this Dysmenorrhea is one of the main causes of girls and women visiting the gynecology clinics. Ëxperimental and double blind study the effect of vitagnus in treatment of primary dysmenorrhea was determined in students of Mazandaran Üniversity of Medical Sciences.
    Materials And Methods
    During this investigation 60 students suffering from primary dysmenorrhea, were randomly divided in two grups as case and control.
    Results
    Ëach group was given 40 drops of vitagnus or placebo for three months. Three questionairs were used for collection of data. Çonclusion: The results showed that the severity of pain reduced to 70% in the case group, so we are recommended to case vitagnus as an effective drug for the treatment of primary dysmenorrhea.
    Keywords: Primary, dysmenorrhea, vitagnus
  • حمیده عظیمی لولتی، ماه منیر دانش، سیدحمزه حسینی، علیرضا خلیلیان، مهران ضرغامی
    مقدمه
    این پژوهش با هدف تعیین میزان شیوع افسردگی پس از زایمان و برخی عوامل مرتبط با آن در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهر ساری انجام شده است.
    روش
    این بررسی به روش توصیفی – تحلیلی با 422 نفر از زنان باردار در سه ماهه ی سوم، مراجعه کننده به واحدهای مراقبت های مادر و کودک 10 مرکز بهداشتی- درمانی شهر ساری از اسفند 1380 تا شهریور 1381 انجام شد. آزمودنی ها در مدت 8- 6 هفته پس از زایمان نیز پی گیری شدند. برای گردآوری داده ها پرسش نامه ای دارای چند بخش شامل مقیاس افسردگی پس از زایمان ادینبورگ، فرم کوتاه شده ی اضطراب موقعیتی اشپیل برگر، پرسش نامه ی سلامت عمومی و پرسش نامه ی ویژگی های جمعیت شناختی و اطلاعات مربوط به دوران بارداری به کار برده شد.
    یافته ها
    مقیاس ادینبورگ 22% (92 نفر) از زنان مورد بررسی را، 8- 6 هفته پس از زایمان افسرده نشان داد. 30% زنان مورد بررسی در سه ماهه ی سوم بارداری افسرده بودند. پرسش نامه ی سلامت عمومی 2/37% (157 نفر) از زنان مورد پژوهش را در سه ماهه ی سوم بارداری و 31% (132 نفر) را 8- 6 هفته پس از زایمان مشکوک به داشتن اختلال نشان داد. ارتباط معنی داری بین افسردگی پس از زایمان و رویدادهای فشارزای زندگی در طی یک سال اخیر، حمایت خانوادگی، وضعیت سلامت کودک، احساس توانایی مراقبت از کودک و وجود بیماری در زایمان کنونی دیده شد.
    نتیجه گیری
    شیوع افسردگی و اختلال های روانی در دوران بارداری، بالا است و پس از زایمان کاهش می یابد.
    کلید واژگان: افسردگی پس از زایمان, اضطراب موقعیتی, سلامت روانی
    H. Azimi Lolati, M. M. Danesh, S. H. Hosseini, A. Khalilian, M. Zarghami
    Introduction
    This study was aimed to determine the prevalence and pertaining contributors of postpartum depression (PD) in clients referring to the Health Care Centers in Sari city, Iran.
    Method
    422 pregnant women at their third trimester referred to ten antenatal care units from Feb. 2001 to Aug. 2002. Mothers were further followed up 6-8 weeks after childbirth. The data was collec- ted using Edinburgh Postpartum Depression Scale (EPDS), short form of Spielberger’s State Anxiety Inventory, General Health Questionnaire (GHQ-28) and a demographic questionnaire.
    Results
    According to the EPDS the prevalence of PD was 22% (n=92) during 6-8 weeks after de- livery. Also, 30% of the mothers were depressed during the third trimester of pregnancy. Based on the GHQ data analysis, 37% (n=157) and 31% (n=132) of the samples were suspected to have a psychiatric morbidity in the third trimester and 6-8 weeks postpartum, respectively. There was a significant relationship between postpartum depression and stressful life events, family support, baby’s health problems, perceived ability to nurse the baby, and the problems at delivery.
    Conclusion
    The prevalence of depression and psychiatric disorders are higher during pregnancy and decrease postpartum.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال