به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مجتبی ملک

  • مجتبی ملک، سعید تابش*

    تحقیقات بسیار کمی درخصوص تحلیل محتوایی پژوهش های مرتبط با سالمندان انجام شده است. برای ارائه تصویری کلان از روند تحقیقات و فراهم کردن بینشی ساختارمند از جایگاه این موضوع، پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوایی نشریات علمی تربیت بدنی ایران در حوزه سالمندان انجام شد. این پژوهش از نوع کمی، با هدف کاربردی و مبتنی بر تحلیل محتوا و رویکردی توصیفی بود. جامعه آماری شامل پژوهش های سالمندی در نشریات علمی تربیت بدنی ایران از سال های 1372 تا 1399 بود. ابزار پژوهش، چک لیست محقق ساخته بود که روایی آن به تایید ده نفر از اساتید رسید و ضریب پایایی با فرمول هولستی برابر با 97/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها نشان داد که تعداد پژوهش های مرتبط با سالمندان 213 مورد است و بیشتر مقالات در نشریه رفتار حرکتی چاپ شده است. بیشترین موضوع با 30 درصد به فیزیولوژی ورزشی مربوط است. اکثر مقالات داده های کمی دارند و روش نیمه تجربی با 05/76 درصد و ابزار پروتکل تمرین با 22/81 درصد پرکاربردترین هستند. از نظر توزیع جغرافیایی، استان های تهران، چهارمحال و بختیاری و اصفهان بیشترین سهم را دارند. پژوهش های انجام شده در حوزه سالمندان در نشریات علمی تربیت بدنی ایران، به طور کامل ادبیات این موضوع را پوشش نمی دهند؛ بنابراین انجام تحقیقات متنوع با مشارکت همه نشریات ضرورت دارد.

    کلید واژگان: تحلیل محتوا, تربیت بدنی, سالمندان, نشریات علمی}
    Mojtaba Malek, Saeid Tabesh *

    Very little research has been conducted on the content analysis of studies related to the elderly. This study aims to provide a comprehensive overview of the research landscape and offer structured insights into this area. The research focuses on the content analysis of Iranian journals of physical education in the context of elderly individuals. This quantitative, applied research is based on content analysis and adopts a descriptive approach. The statistical population includes geriatric research published in Iranian physical education journals from 1993 to 2021. The research tool is a researcher-developed checklist, validated by ten professors, with a reliability coefficient of 0.97 using the Holsti formula. Data analysis was carried out using SPSS software. The findings revealed 213 relevant studies, with the majority published in the Motor Behavior journal. The most prevalent topic, constituting 30% of the articles, pertains to sports physiology, while biomechanics and management topics are less frequently addressed. Nearly all articles (99%) have a practical purpose and predominantly feature quantitative data. The quasi-experimental method is the most commonly used (76.05%), with training protocols being utilized in 81.22% of cases. Non-random sampling is the most frequently employed method, accounting for 53.52% of cases. Geographically, Tehran, Chaharmahal and Bakhtiari, and Isfahan provinces have the highest publication shares. SPSS software (73.23%), one-factor analysis of variance, and Kolmogorov-Smirnov statistical methods are the most prevalent analytical tools used by researchers. The research conducted in Iranian physical education journals regarding the elderly does not comprehensively cover the literature in this domain. Consequently, to advance knowledge in this area, it is crucial to conduct diverse research across all regions, as well as to employ descriptive and qualitative methods more extensively. It is anticipated that over time, publications will increasingly address the challenges and opportunities faced by the elderly, adopting a more forward-looking approach in this field.

    Keywords: Content Analysis, Elderly, Physical Education, Scientific Journals}
  • سمیرا سلطانیه، ماریه صلواتی زاده، حسین پوستچی، زهرا یاری، آسیه منصور، محمدابراهیم خمسه، مجتبی ملک، فریبا علائی شهمیری، آزیتا حکمت دوست*
    سابقه و هدف

    با توجه به شیوع بالای کبد چرب غیر الکلی در بیماران دیابتی نوع 2 و عوارض مخرب در کنار هم قرار گرفتن این دو بیماری، هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین عوامل تغذیه ای مانند شاخص فیتوکمیکال رژیمی، عوامل تن سنجی مرتبط با چاقی شکمی و پیشرفت کبد چرب در بیماران دیابتی نوع 2 می باشد.

    مواد و روش ها:

     در این مطالعه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو با  (Controlled Attenuation Parameter (CAP) score 270≤، اندازه گیری شده با روش الاستوگرافی گذرا (TE)) در گروه NAFLD و بیماران دیابت نوع دو با CAP score 270> در گروه کنترل قرار گرفتند. شاخص فیتوکمیکال رژیمی (DPI) بر اساس داده های بدست آمده از پرسشنامه بسامد خوراکی 147 آیتمی محاسبه گردیدند. هم چنین، اندازه گیری های تن سنجی و ترکیب بدن با استفاده از DEXA  (Dual-energy X-ray absorptiometry) انجام گردید. نسبت شانس و فاصله اطمینان (OR, 95% CI) پیشرفت کبد چرب در بیماران دیابتی برای شاخص های ذکر شده در گروه های مختلف آن ها با استفاده از رگرسیون لجستیک و مدل های تعدیل شده بدست آمد.

    یافته ها : 

    گروه NAFLD متشکل از 133 و گروه کنترل متشکل از 67 شرکت کننده می باشند. افرادی که مصرف بالاتر از میانه شاخص فیتوکمیکال رژیمی (DPI) داشتند، پس از تعدیل همه مخدوشگر ها به میزان 65% خطر کمتری برای پیشرفت کبد چرب نشان دادند (OR = 0.35, 95% CI: 0.12-0.98, P = 0.048). پس از تعدیل مخدوشگر ها و به طور مستقل از BMI، رابطه مستقیم معنی داری بین بالاترین سهک Trunk to Leg Ratio (TLR) (OR = 7.99, 95% CI: 2.43-126.26, P = 0.001) و Metabolic Score for Visceral Fat (METS-VF) (OR = 4.55, 95% CI: 1.46-14.2, P = 0.007) و پیشرفت کبد چرب یافت شد.

    نتیجه گیری

    عوامل فیتوکمیکالی رژیم غذایی دارای اثرات محافظتی بر پیشرفت NAFLD در بیماران دیابتی می باشد. هم چنین عوامل تن سنجی METS-VF و TLR به عنوان دو شاخص جدید اندازه گیری چاقی شکمی که عامل خطری برای پیشرفت NAFLD می باشد، معرفی شدند.

    کلید واژگان: شاخص فیتوکمیکال رژیمی, دیابت نوع 2, کبد جرب غیرالکلی, عوامل تن سنجی}
    S .Soltanieh, M .Salavatizadeh, H .Poustchi, Z .Yari, A .Mansour, M.E .Khamseh, M .Malek, F. Alaei-Shahmiri, A. Hekmatdoost*
    Background and Objectives

    High prevalence of non-alcoholic fatty liver disease in patients with type 2 diabetes mellitus results in deleterious complications and morbidities. Therefore, the aim of this study was to assess nutritional and anthropometrical risk factors in progression of non-alcoholic fatty liver disease in diabetic patients.

     Materials & Methods

    Totally, 133 non-alcoholic fatty liver disease patients (CAP score > 270) and 67 controls (CAP score < 270) were selected from the patients with type 2 diabetes mellitus in a clinic. Dietary phytochemical index was calculated via data from a validated 147-item FFQ. Body composition were measured using dual-energy X-ray absorptiometry. Other anthropometric indices and laboratory assays were used as well. Logistic regression models were used to estimate multivariable ORs.

    Results

    After adjustment for potential confounders, risk of progression for non-alcoholic fatty liver disease in participants with higher dietary phytochemical indices significantly decreased (OR = 0.35, 95% CI: 0.12–0.98, p = 0.048). After fully adjustment of covariates and independently from body mass index, positive associations were seen between the highest tertile of TLR (OR = 7.99, 95% CI: 2.43–26.26, p = 0.001), METS-VF (OR = 4.55, 95% CI: 1.46–14.2,
     p = 0.009) and risk of non-alcoholic fatty liver disease.

    Conclusion

    Findings of this study have demonstrated that phytochemical components of diet play protective roles against non-alcoholic fatty liver disease.  Moreover, TLR and METS-VF are addressed as novel estimators of central obesity as a risk factor for non-alcoholic fatty liver disease in diabetes.

    Keywords: NAFLD, Diabetes, Dietary inflammatory index, Central obesity}
  • مجتبی ملک*، سید محمدحسین رضوی، سعید تابش
    هدف

    هدف تحقیق، تدوین الگوی پیاده ‌سازی راهبردهای اداره کل ورزش و جوانان استان گلستان در حوزه ‌ی ورزش سالمندان با روش کارت امتیازی متوازن می ‌باشد.

    طراحی/ روش‌شناسی/ رویکرد: 

    پژوهش کاربردی و به شیوه ‌ی توصیفی است و نوع داده‌ ها آمیخته می ‌باشد. الگوی مفهومی تحقیق بر اساس مدل کارت امتیازی کاپلان و نورتن می ‌باشد. جامعه ‌ی آماری در بخش کمی مدیران اداره کل، مسیولین هیات ورزش ‌های همگانی و اساتید دانشگاه بالغ بر 44 نفر بودند و نمونه ‌گیری به روش تمام ‌شمار انجام گرفت. در بخش کمی از پرسشنامه‌ ی محقق‌ ساخته استفاده شد که روایی آن مورد تایید ده نفر از اساتید قرار گرفت. داده‌ ها به نرم افزار SPSS وارد و از آزمون ‌های کولموگروف-اسمیرنف و کای‌ اسکویر استفاده شد. در بخش کیفی نیز از جلسات شورای راهبردی استفاده گردید.

    یافته‌ های پژوهش:  

    یافته‌ ها نشان داد که اداره کل ورزش و جوانان استان گلستان در حوزه ‌ی ورزش سالمندان دارای 4 منظر مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی و رشد و یادگیری می ‌باشد. بر این اساس 28 هدف راهبردی، 82 سنجه، 82 هدف کمی و 106 اقدام و ابتکار تهیه و نقشه راهبردی و الگوی اجرایی آن طراحی شد.

    محدودیت ‌ها و پیامدها:

     محققین برای تعیین اهداف کمی، نیازمند اطلاعات دقیق از وضع موجود اداره کل و هیات ورزش‌ های همگانی بودند اما در برخی موارد به دلیل جدید بودن سنجه، اطلاعات درستی وجود نداشت.

    پیامدهای عملی:

     الگوی طراحی شده مسیر دستیابی به چشم ‌انداز را تسهیل خواهد نموده و توانایی اجرای راهبردها در ورزش سالمندان را دارد.

    ابتکار یا ارزش مقاله: 

    ارزش پژوهش در ارایه ‌ی راهکار مدیریتی برای پیاده ‌سازی راهبردهای توسعه ورزش سالمندان می ‌باشد که منجر به تامین سلامت آنان می‌ گردد.

    کلید واژگان: راهبرد, استان گلستان, ورزش, سالمندان, کارت امتیازی متوازن}
    Mojtaba Malek *, Seyed MohammadHossein Razavi, Saeid Tabesh
    Purpose

     The aim of the research is to develop a model for implementing the strategies of the General Administration of Sports and Youth of Golestan Province in the field of sports for the elderlies with a balanced scorecard method.

    Design/ methodology/ approach:  

     Research is applied and descriptive and the data type is mixed. The conceptual model of the research is based on the Kaplan and Norton scorecard model. Statistical population in the quantitative section: The managers of the head department, the officials of the public sports board and university professors, which is over 44 people, and sampling was done by whole number method. In the quantitative part, a researcher-made questionnaire was used, the validity of which was approved by ten professors. Data were entered into SPSS software and Kolmogorov-Smirnov and Chi-square tests were used. In the qualitative part, the meetings of the Strategic Council were used.

    Research Findings

      Findings showed that the General Department of Sports and Youth of Golestan Province in the field of sports for the elderlies has four perspectives: financial, customer, internal processes and growth and learning. Based on this, 28 strategic goals, 82 measures, 82 quantitative goals and 106 actions and initiatives were prepared and the strategic plan and its implementation model were designed.

    Limitations & Consequences: 

     To set quantitative targets, researchers needed accurate information about the current state of the General Administration and the Board of Public Sports, but in some cases, due to the novelty of the measures, the correct information was not available.

    Practical Consequences:

      The designed model will facilitate achieving the vision and the ability to implement strategies in senior sports.

    Innovation or value of the Article:

      The value of the research is in providing a management solution for the implementation of sports development strategies for the elderlies that leads to their health.

    Keywords: Strategy, Golestan Province, Sport, elderly, Balanced Scorecard}
  • سمیه عبدالمحمدزاده، مژگان آگاه هریس*، علیرضا آقایوسفی، مجتبی ملک
    زمینه و اهداف

    بیماران مبتلا به دیابت معمولا از پریشانی روان شناختی (نشانه های افسردگی، استرس و اضطراب) رنج می برند که باعث بدکارکردی و نقص در عملکرد شده و کیفیت زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش نظم دهی عاطفه بر تاب آوری زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه مداخله و کنترل است. 27 نفر از زنان مبتلا به دیابت مراجعه کننده به یک آزمایشگاه در تهران بعد از مصاحبه اختصاصی با روانشناس بالینی به صورت در دسترس انتخاب شدند، به طور تصادفی به دو گروه کنترل (13 نفر) و مداخله (14 نفر) تقسیم شدند. گروه مداخله تحت 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش قرار گرفتند. هر دو گروه در سه وهله اندازه گیری (پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری) پرسشنامه تاب آوری کانر-دیویدسون (2003) را پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره و چندمتغیره تحلیل شدند.

    یافته ها

     نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان دادند که تفاوت معناداری در کل نمره تاب آوری بین گروه آزمایش و کنترل در سه وهله اندازه گیری مشاهده نشد. در خرده مقیاس تاثیرات معنوی تفاوت معنادار بین دو گروه مشاهده شد (05/0<p).

    نتیجه گیری

     با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می شود از این آموزش فقط در جهت بهبود تاثیرات معنوی تاب آوری در کنار دیگر درمان های شناختی برای بیماران مبتلا به دیابت استفاده شود.

    کلید واژگان: دیابت ملیتوس, تاب آوری, نظم دهی عاطفه}
    Somayeh Abdolmohammadzadeh, Mojgan Agahheris*, Alireza Aghayousefi, Mojtaba Malek
    Background and aims

    Patients with diabetes often suffer from psychological distress (symptoms of depression, stress, and anxiety) that causes malfunctions and impairments in their performance and quality of life. The purpose of this study was to evaluate the effectiveness of emotion regulation training on resilience of women with type 2 diabetes.

    Methods

    This study was a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up with two intervention and control groups. From women with diabetes who referred to a laboratory in Tehran, after an exclusive interview with a clinical psychologist, 27 subjects were selected by convenience sampling and then randomly divided into two groups of control (n=13) and intervention (n=14). The intervention group underwent 12 sessions of 90 minutes of training. Both groups answered the Connor-Davidson Resilience Questionnaire (2003) in three stages: pre-test, post-test, and follow-up. Data were analyzed using univariate and multivariate analysis of covariance.

    Results

    The results of multivariate analysis of covariance showed that there was no significant difference in the total resilience score between the experimental and control groups in the three stages of study. In the subscale of spirituality, a significant difference observed between the two groups (p<0.05).

    Conclusion

    According to the results, it is suggested that this training be used only to improve the spirituality of resilience along with other cognitive therapies for patients with diabetes.

    Keywords: Diabetes Mellitus, Psychological Resilience, Emotional Regulation}
  • سمیه عبدالمحمدزاده، مژگان آگاه هریس*، علیرضا آقایوسفی، مجتبی ملک
    مقدمه

    دیابت یک بیماری مزمن است که با ایجاد محدودیت های بسیار دارای پیامدهای منفی متعدد برای فردمی باشد. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی "آموزش نظم دهی عاطفه" بر تنظیم شناختی هیجان و میزان هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.

    روش کار

    طرح پژوهش حاضر از نوع طرح های نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری و با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود که در پاییز 1399 به آزمایشگاه رسالت واقع در شهر تهران مراجعه کرده بودند. از میان بیماران داوطلب برای شرکت در پژوهش، 30 تن به صورت هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی ساده با روش قرعه کشی در 2 گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 تن). برای گردآوری داده ها، از پرسشنامه مشخصات جمعیت شناختی، "پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان" (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire) و آزمایش هموگلوبین گلیکوزیله استفاده شد. در مطالعه حاضر، روایی همگرای "پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان" و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب الفا کرونباخ و پایایی دستگاه اندازه گیری هموگلوبین گلیکوزیله محاسبه شد. مداخله "آموزش نظم دهی عاطفه" در دوازده جلسه هرجلسه 90 دقیقه اجرا گردید.  داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد. 

    یافته ها

    "آموزش نظم دهی عاطفه"به طور معناداری در بهبود تنظیم شناختی هیجان و کاهش میزان هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 موثر بود (05/0>P).

    نتیجه گیری

    "آموزش نظم دهی عاطفه"  مداخله ای موثر در بهبود تنظیم شناختی هیجان و کاهش میزان هموگلوبین گلیکوزیله در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 است. لذا پیشنهاد می شود در طراحی و اجرای برنامه های مربوط به درمان دیابت، از "آموزش نظم دهی عاطفه"به عنوان مداخله ای موثر در تنظیم شناختی هیجان و همچنین کنترل هموگلوبین گلیکوزیله بیماران مبتلا به دیابت استفاده شود.

    کلید واژگان: دیابت, تنظیم شناختی هیجان, هموگلوبین گلیکوزیله, آموزش نظم دهی عاطفه.}
    Somayeh Abdolmohammadzadeh, Mohegan Agah Haris*, Alireza Aghayousefi, Mojtaba Malek
    Introduction

    Diabetes is a chronic disease that with many limitations has many negative consequences for the individual. The aim of this study was to determine the effectiveness of “Affect Regulation Training” on cognitive emotion regulation and glycosylated hemoglobin levels in women with type 2 diabetes.

    Methods

    The design of the present study was a quasi-experimental design with pre-test, post-test and follow-up and with a control group. The statistical population of the present study included all women with type 2 diabetes who referred to the Resalat Laboratory located in Tehran in the summer of 2019. Among the volunteer patients to participate in the study, 30 were purposefully selected and randomly divided into two groups of intervention and control (15 people in each group). Demographic characteristics questionnaire, "Cognitive Emotion Regulation Questionnaire" and glycosylated hemoglobin test were used to collect data. In the present study, the convergent validity of the "Cognitive Emotion Regulation Questionnaire", the reliability of the internal consistency method by calculating the Cronbach's alpha coefficient and the reliability of the glycosylated hemoglobin measuring device were calculated. The intervention of “Affect Regulation Training” was performed in 12 sessions of 90 minutes. Data were analyzed in SPSS. 22.

    Results

    “Affect Regulation Training” was significantly effective in improving cognitive emotion regulation in women with type 2 diabetes (P <0.05).

    Conclusions

    “Affect Regulation Training” is an effective intervention in improving cognitive emotion regulation in women with type 2 diabetes. Therefore, it is suggested that in designing and implementing programs related to diabetes treatment “Affect Regulation Training” be used as an effective intervention in cognitive emotion regulation and also controlling glycosylated hemoglobin in patients with diabetes.

    Keywords: Diabetes, Cognitive Emotion Regulation, Hemoglobin A1c, Affect Regulation Training}
  • مجتبی ملک*

    انجمن پزشکی آمریکا (AMA) سه مشخصه را برای تعریف بیماری در نظر گرفته که شامل نقص در عملکرد طبیعی بخشی از بدن است که همراه با علایم مشخصی بروز کرده و باعث ناخوشی (موربیدیتی) در فرد می شود. از نظر نقص در عملکرد طبیعی بخشی از بدن، در چاقی اختلال در تنظیم اشتها و عملکرد سیستم غددی وجود دارد که باعث به هم خوردن تعادل انرژی در بدن می گردد. نمود بالینی این اختلال افزایش چربی بدن است که به صورت افزایش نمایه توده بدنی و چاقی شکمی نمایان می شود. این وضعیت می تواند با درد مفاصل و مشکلات حرکتی همراه بوده و باعث افزایش خطر بروز دیابت، بیماری های قلبی عروقی، سرطان، آپنه در هنگام خواب و بسیاری عوارض دیگر گردد. اساس چاقی تجمع پاتوژنیک بافت چربی می باشد که در افراد مستعد از نظر ژنتیکی و محیطی بروز یافته و منجر به پاسخ نامناسب آندوکرین، التهابی و عوارض جدی در فرد می گردد. غیر از عوارض متابولیک، چاقی فی النفسه نیز یک بیماری ناتوان کننده در بسیاری از افراد می باشد که  موجب رفلاکس گوارشی، استیوآرتریت، اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی و کاهش توانایی در انجام امور فیزیکی و کاهش کیفیت زندگی فرد می شود. از سوی دیگر، کاهش 5 تا ده درصدی وزن بدن می تواند بسیاری از عوارض مرتبط با چاقی را کاهش دهد. لذا به نظر می رسد چاقی یک بیماری مزمن واقعی، پیچیده و چندعاملی بوده که در زمینه استعداد ژنتیک فرد، وجود فاکتورهای التهابی، نقص عملکرد سیستم هورمونی و اختلال رفتاری بروز می کند. لذا، مبارزه و مهار چاقی مانند دیگر بیماری های مزمن؛ هم چون دیابت، نیازمند برنامه ریزی جدی برای پیشگیری و درمان طولانی مدت می باشد؛ تا از میزان بروز رو به افزایش آن جلوگیری شده و در صورت بروز مانند هر بیماری مزمن دیگر تحت درمان های موثر قرار گیرد.

    کلید واژگان: چاقی, نمایه توده بدنی, عوارض چاقی}
    Mojtaba Malek*

    The American Medical Association (AMA) defines "disease" based on three features, including a defect in the normal function of any part of the body associated with specific signs and symptoms and leading to morbidity. Obesity can be considered a disease because there are some abnormalities in the regulation of appetite and function of the endocrine system, leading to abnormal energy balance and the accumulation of adipose tissue manifested as higher levels of body mass index (BMI) and central obesity indices. This condition is associated with an increased risk of diabetes, cardiovascular diseases, cancer, sleep apnea, arthralgia, walking disability, and many other complications. Obesity results from the interaction of genetic and environmental factors leading to energy imbalance and fat deposition. This condition eventually promotes abnormal endocrine and inflammatory responses and arouses severe complications. Obesity is a debilitating disease that, other than metabolic complications, would emerge as gastrointestinal reflex, osteoarthritis, psychiatric disorders such as anxiety, depression, decreased physical activity, and decreased quality of life. On the other hand, about 5-10% weight loss decreases many obesity-related complications; hence, obesity seems to be a real, complex disease that occurs in the context of a person's genetic predisposition and a combination of inflammatory, hormonal and behavioral factors. Similar to other chronic diseases such as diabetes, a fundamental plan is necessary to prevent its increasing incidence and treat it with effective medications.This article is the counterpart of another article (Whether obesity is a disease? It is too early to say yes) in this issue.

    Keywords: Obesity, Body mass index, Obesity complications}
  • نجلا حریری، زهرا امامی*، مجتبی ملک
    مقدمه

    هدف این پژوهش، مقایسه دقت موتورهای جستجوی عمومی در بازیابی تصاویر بیماری های مهم غدد درون ریز بود.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش کاربردی که از نوع پیمایشی تحلیلی بود، برای تعیین و مقایسه میزان دقت و جامعیت موتورهای جستجوی عمومی پنجاه کلید واژه در زمینه پنج بیماری مهم غدد درون ریز در موتورهای گوگل، یاهو و بینگ جستجو شدند. 30 نتیجه اول در هر موتور به طور جداگانه ذخیره شدند؛ سپس نتایج با استفاده از فرمول های دقت و جامعیت در نرم افزار اکسل مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین جامعیت مربوط به گوگل با 35 درصد و به دنبال آن بینگ و یاهو در رتبه های بعدی بودند. جامعیت بیشتر مربوط به بیماری آدرنال با 42 درصد در گوگل و جامعیت کمتر مربوط به بیماری آدرنال با 16 درصد مربوط به یاهو بود. بیشترین دقت مربوط به بینگ با 77 درصد بود و گوگل و یاهو در رتبه های بعدی قرار گرفتند. بیماری دیابت با دقت 97 درصد در گوگل و بینگ بیشترین دقت را به خود اختصاص داد و کمترین دقت مربوط به بیماری آدرنال با 30 درصد در یاهو بود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که موتور گوگل و بینگ در رقابت با یکدیگر قرار دارند و متخصصانی که در زمینه بیماری های غدد فعالیت می کنند، در صورت نیاز به بازیابی تصاویر می توانند با جستجو در گوگل و بینگ به دقت بالایی دست یابند. در ضمن، کتاب داران در زمینه بازیابی تصاویر غدد می توانند این دو موتور جستجو را استفاده کنند و به کاربران پیشنهاد دهند.

    کلید واژگان: ذخیره و بازیابی اطلاعات پزشکی, تصاویر پزشکی, دقت, جامعیت, موتور جستجو}
    Dr Nadjla Hariri, Zahra Emami, Dr Mojtaba Malek
    Introduction

    This research aimed at determining and comparing the precision and recall of general search engines to retrieve images of important diseases in the field of endocrinology.

    Materials And Methods

    An analaytical survey was conducted in this applied research, for which 50 keywords in the field of 5 endocrine diseases were selected, and the 30 top images retrieved by each search engine were stored and analyzed, using precision and recall measurement formulas and excel software.

    Results

    This research show that Google search engine has the most percision (35%) followed by the Bing and Yahoo search engines. Images retrieved for adrenal diseases had the most percision (42%) in google while it was (16%) in yahoo. The Bing search engine had the most recall (77%), followed by the google and yahoo search engines. Diabetes mellitus had the most recall (97%) in the google and bing search engines. Adrenal diseases had the least recall (30%) using yahoo search engine.

    Conclusion

    Results show that Google and bing search engines were in competition with each other and professionals of endocrinology and other researchers can use these search engines, Google and bing in particular, to retrieve the best medical images. Librarians also can use and recommend these two search engines to related professionals for retrieving medical images of adrenal, pituitary, thyroid, diabetes and para-thyroid diseases.

    Keywords: Medical Information Storage, Retrieval, Medical Illustration, Precision, Recall, Search Engine}
  • ستاره سلطانی، جعفر علاوی طوسی*، مجتبی ملک، حمیدرضا همتی، زهره مقسومی
    سابقه و هدف
    زخم پای دیابتی از عوارض دیابت است که در بسیاری از موارد منجر به آمپوتاسیون اندام تحتانی می شود. یکی از داروهایی که به صورت سیستمیک در بهبود زخم های مختلف مورد مطالعه است، پنتوکسی فیلین می باشد. در این مطالعه اثر آن در بهبود زخم های دیابتی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه بالینی تصادفی شده دو سو کور، بیماران با زخم دیابتی پا که به کلینیک دیابت بیمارستان فاطمیه شهرستان سمنان مراجعه کردند، بررسی شدند. در یک گروه، پنتوکسی فیلین خوراکی، 400 میلی گرم سه بار در روز، به مدت 3 ماه و در گروه شاهد دارونما تجویز گردید. میزان کاهش اندازه زخم و میزان بهبودی کامل آن به عنوان معیارهای برآورد بهبودی در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    از 110 بیمار مورد مطالعه، 30 بیمار به دلیل سرگیجه غیر قابل تحمل، خون ریزی رتین، نیاز به دبریدمان و عدم مراجعه، حذف شدند. در نهایت 80 بیمار در دو گروه 40 نفری مورد بررسی قرار گرفتند. درصد بهبودی زخم در پایان ماه اول و دوم در گروه پنتوکسی فیلین به طور قابل توجهی بیش تر بود. میزان بهبودی کامل زخم در گروه پنتوکسی فیلین بیش تر بود ولی از نظر آماری اختلاف معنی داری نداشت. به علاوه تهوع و سرگیجه در گروه پنتوکسی فیلین شیوع قابل توجهی داشت.
    نتیجه گیری
    پنتوکسی فیلین با کاهش اندازه زخم در بهبودی زخم پای دیابتی در بیماران بدون بیماری عروق محیطی موثر است. ولی به دلیل عوارض جانبی احتمالی، باید مصرف آن در بیماران دیابتی با تإمل صورت گیرد
    کلید واژگان: دیابت شیرین, پای دیابتی, پنتوکسی فیلین, التیام زخم}
    Setareh Soltany, Jafar Alavy Toussy *, Mojtaba Malek, Hamid, Reza Hemmaty, Zohreh Maghsoomi
    Introduction
    Diabetic foot ulcer is the complication of diabetes that commonly led to lower limb amputation. Pentoxyphylline is one of the systemic drugs suggested in the healing of different wounds. In the present study, its effect on healing of the diabetic foot ulcer was evaluated.
    Materials And Methods
    In a double blind randomized clinical trial, patients with diabetic foot ulcer referred to diabetes clinic of Fatemieh hospital, Semnan, Iran, evaluated. In one group oral Pentoxyphylline 400 mg, three times a day and in the control group placebo prescribed. Reduction of the wound size and the incidence of complete wound healing considered as the indicators of wound healing.
    Results
    From 110 patients enrolled in the study, 30 patients excluded because of unbearable dizziness, retinal hemorrhage, need to debridement and loss to follow up. At the end, 80 patients in two groups (each with 40 patients) evaluated. In Pentoxyphylline group, the percentage of wound healing at the end of the first and second months was significantly higher. The rate of complete wound healing was higher but not statistically significant. In addition, the prevalence of nausea and dizziness in Pentoxyphylline group, was significant.
    Conclusion
    Pentoxyphylline is effective in the healing of diabetic foot ulcer by decreasing the wound size in patients without peripheral vascular diseases. However, because of the probable adverse effects, it should used with caution.
    Keywords: Diabetes Mellitus, Diabetic foot, Pentoxyphylline, Wound Healing}
  • رخساره عقیلی، محمد ابراهیم خمسه، حمیدرضا برادران، سید مجتبی عقیلی، مجتبی ملک *
    سابقه و هدف

    این مطالعه با هدف تعیین فراوانی پلی نوروپاتی قرینه انتهایی و نقش معاینه بالینی در تشخیص نوروپاتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی که در سال های 1389-1388 انجام شد تعداد 107 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 با پرسش نامه میشیگان، مورد بررسی قرار گرفتند. این پرسش نامه شامل دو بخش مصاحبه و معاینه بالینی می باشد. مصاحبه شامل علائم حسی مثبت و منفی، ضعف، کرامپ عضلانی و تشخیص قبلی نوروپاتی دیابتی و معاینه بالینی شامل مشاهده ظاهر پا، زخم، رفلکس آشیل، درک ارتعاش و وضعیت حسی پا با استفاده از مونوفیلامنت بود.

    یافته ها

    72 زن و 35 مرد مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سن بیماران و طول مدت ابتلا به دیابت به ترتیب (2/10±) 6/57 و (3/7±) 2/10 سال بود. فراوانی نوروپاتی بر اساس معاینه بالینی 5/78% بوده است. رفلکس آشیل در 67% از بیماران در هر دو پا وجود نداشت، درک ارتعاش در 25% از بیماران مختل بود در حالی که تست مونوفیلامنت در 86% از بیماران در هر دو پا نرمال بود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان دهنده نقش کلیدی معاینه بالینی در تشخیص نوروپاتی قرینه انتهایی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد. بالا بودن فراوانی نوروپاتی در بیماران مبتلا به دیابت اهمیت غربال گری سالانه، ارزیابی بیش تر، برنامه ریزی و مدیریت را در این بیماران در کلینیک پای دیابتی بیش از پیش آشکار می سازد ولی به دلیل نرمال بودن مونوفیلامنت در اکثریت بیماران حساسیت این روش در غربال گری نوروپاتی دیابتی مورد سئوال می باشد

    کلید واژگان: دیابت شیرین, پلی نوروپاتی دیابتی, معاینه بدنی, غربال گری}
    Rokhsareh Aghili, Mohammad E. Khamseh, Hamid Reza Baradaran, Seyed Mojtaba Aghili, Mojtaba Malek
    Introduction

    The aim of this study was to determine the frequency of distal symmetric polyneuropathy (DSP) and the role of physical examination for neuropathy diagnosis in subjects with type 2 diabetes mellitus.

    Materials And Methods

    A cross-sectional study was carried out from 2009 to 2010. A total of 107 patients with type 2 diabetes were evaluated using the Michigan Neuropathy Screening Instrument (MNSI). MNSI consists of two parts: History and physical assessment. History was focused on positive (burning, tingling) and negative (numbness) sensory symptoms, cramps and muscle weakness, foots ulcers or cracks, and prior diagnoses of diabetic neuropathy by a physician. Physical assessment was determined from foot appearance, ulceration, ankle reflexes, vibratory perception and monofilament testing.

    Results

    A total of 72 women and 35 men were participated in this study. The frequency of neuropathy diagnosed based on physical assessment was 78.5%. The mean age was 57.6 (± 10.2) and the mean duration of diabetes was 10.2 (± 7.3) years. Ankle reflexes were not observed in both both foot in 67% of patients. Vibration perception was absent in 25% of patients. Monofilament testing was normal in 86% of patients in both feet.

    Conclusion

    The results showed a key role of physical examination in diagnosis of DSP in diabetic patients. The high frequency of DSP among diabetic patients demonstrated the importance of annual screening, further evaluations, planning and management of patients in diabetic foot clinics. However, considering the results of this study, the sensitivity of monofilament test in screening of DSP is questionable.

    Keywords: Diabetes mellitus, Diabetic polyneuropathy, Physical examination, Screening}
  • میترا نیافر، منوچهر نخجوان، علیرضا استقامتی، امیر ضیایی، سید عادل جاهد، جلال آزمندیان، محمد ابراهیم خمسه، غلامرضا یوسف زاده، محمدحسن گذشتی، مجتبی ملک
    مقدمه
    در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 با عارضه نارسایی کلیوی، دستیابی به کنترل مناسب قند خون و کاهش خطر هیپوگلیسمی باید در تعادل باشد. هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی و ایمنی انسولین گلارژین در بیماران دیابتی نوع 2 مبتلا به نفروپاتی دیابتی است.
    روش ها
    89 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سن 7/10±9/62 و طول مدت دیابت 6/7±9/13 سال) دچار نفروپاتی دیابتی (میانگین میزان فیلتراسیون گلومرولی 5/11±1/34 میلی لیتر در دقیقه) وارد مطالعه شدند. به بیمارانی که کنترل نامناسب قند خون یا هیپوگلیسمی مکرر طی استفاده از داروهای خوراکی ضد دیابت (OAD) داشتند، انسولین گلارژین قبل از خواب تجویز شد. دوز شروع 1/0 واحد به ازای کیلوگرم بود و برای رسیدن به قند خون ناشتای هدف (130-90 میلی گرم در دسی لیتر) تنظیم شد. شواهد قبل از مطالعه و 4 ماه پس از شروع انسولین گلارژین ثبت شد.
    یافته ها
    در پایان درمان، کاهش قابل توجهی در هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) (از 6/1±4/8% به 2/1±7/7%) مشاهده شد (001/0P<). درمان با کاهش معنی دار در سطوح قند خون ناشتا (از 67 ± 7/159 به 4/28 ± 4/119mg/dl) همراه بود (001/0P<). نمایه توده بدنی بیماران در پایان مطالعه افزایش نیافت (9/3 ± 2/26 و 8/3 ± 2/26 کیلوگرم بر متر مربع) (96/0=P). هیپوگلیسمی خفیف علامت دار در 5/12% افراد مشاهده شد اما عارضه جانبی دیگری دیده نشد.
    نتیجه گیری
    انسولین گلارژین در کوتاه مدت سبب بهبود HbA1c شده، در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دچار نفروپاتی دیابتی ایمن است و به خوبی تحمل می شود.
    کلید واژگان: انسولین گلارژین, نفروپاتی دیابتی, هیپوگلیسمی}
  • باسمه خوش پی، فرزاد شیدفر *، شیما جزایری، مجتبی ملک، آغا فاطمه حسینی
    زمینه و هدف
    بیماری دیابت نوع دو به میزان زیادی در سراسر دنیا گسترده شده است. بعضی مطالعات تاثیر شاهنگبین را در کاهش قند خون و همچنین اثرات آنتی اکسیدانی آن را نشان داده اند. هدف این مطالعه بررسی اثر مصرف خوراکی شاهنگبین بر غلظت گلوکز سرم و هموگلوبین گلیکوزیله و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران دیابتی نوع دو می باشد.
    روش کار
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور (IRCT: 138905102709N8)50 بیمار دیابتی نوع دو به مدت هشت هفته شرکت نمودند.این 50 بیمار دیابتی نوع دو به طور تصادفی به دو گروه (هر گروه 25 نفر) مداخله و دارونما تقسیم شدند. گروه مداخله روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی شاهنگبین و گروه دارونما روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی دارونما را به مدت 8 هفته دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه 10 میلی لیتر خون وریدی از شرکت کنندگان گرفته شد و جهت بررسی فاکتورهای مورد نظر به آزمایشگاه فرستاده شد.
    یافته ها
    مصرف خوراکی شاهنگبین به میزان روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی باعث کاهش معنی دار غلظت گلوکز سرم گردید (006/0 p=)، ولی در مورد هموگلوبین گلیکوزیله اگرچه باعث کاهش آن گردید ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود. در مورد ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در انتهای مطالعه اختلاف معنی داری بین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی بین گروه شاهنگبین و دارونما مشاهده گردید و مصرف شاهنگبین باعث افزایش ظرفیت تام آنتی اکسیدانی گردید (016/0 p=).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که شاهنگبین با دوز مصرفی در این مطالعه (روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی) دارای اثرات مثبتی بر روی میزان گلوکز سرم و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی می باشد.
    کلید واژگان: شاهنگبین, دیابت نوع دو, هموگلوبین گلیکوزیله, ظرفیت تام آنتی اکسیدانی}
    Basmeh Khoshpey, Farzad Shidfar, Shima Jazayeri, Mojtaba Malek, Agha Fatemeh Hosseini
    Background
    Type 2 diabetes melitus (DM) is highly prevalent worldwide. Evidence supports a role for royal jelly in reduction of serum glucose and lipids. The purpose of this study was to determine the effects of royal jelly intake on serum glucose، HbA1c، and Total Antioxidant Capacity (TAC) in type 2 diabetic patients.
    Methods
    Fifty patients with type 2 DM participated in a double-blind، placebo-controlled، 8-weeks study. The patients with type 2 DM were divided randomly into placebo and royal jelly groups of 25 each. Both groups received the treatment for 8 weeks. In royal jelly group participants received three 1000 mg royal jelly capsules daily and placebo group received three 1000 mg placebo capsules daily. Blood samples were taken after 12 hours of fasting at the beginning and the end of the study. Serum glucose، HbA1c، and TAC were evaluated.
    Results
    Forty six participants completed the study. Royal jelly intake reduced FBS levels (p=0. 006) and increased TAC (p=0. 016) significantly after 8 weeks compared with placebo. Royal jelly did not affect serum HbA1c levels.
    Conclusion
    This study shows that royal jelly has some benefits in type 2 diabetic patients.
    Keywords: Royal jelly_Type 2 diabetes mellitus_HbA1c_TAC (total antioxidant capacity)}
  • مجمد ابراهیم خمسه، رخساره عقیلی، مجتبی ملک، گیتا شفیعی، سید یحیی ضرغامی، حمیدرضا برادران
    سابقه و هدف
    نظرات متفاوتی پیرامون اثر روزه داری در ماه مبارک رمضان در بیماران دیابتی نوع 2 وجود دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثر روزه داری اسلامی و هم چنین بررسی اثر روش پایش ساختار یافته قند خون بر کنترل متابولیک افراد مبتلا به دیابت انجام شده است.
    مواد و روش ها
    چهل بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 که تحت درمان داروی خوراکی بودند وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی به دو گروه بیست نفره تقسیم و از نظر سن و جنس هم سان سازی شدند. گروه الف قند خون خود را به روش ساختاریافته و گروه ب به روش معمول قند خون را پایش می کردند. از بیماران قبل و بعد از ماه مبارک رمضان آزمایش های تری گلیسرید، HDL، LDL، کلسترول تام و فروکتوزآمین به عمل آمد.
    یافته ها
    فروکتوزآمین در گروه الف از 55/53±363 به 25/73±29/400 (003/0 P<) و در گروه ب از 89/61±52/388 به 7/68±10/411 (04/0 P<) افزایش یافت. در هر دو گروه میزان تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL افزایش و HDL کاهش نشان داد ولی تغییرات از نظر آماری معنادار نبودند. پایش ساختارمند قند خون تاثیری بر بهبود فاکتورهای متابولیک نداشت.
    نتیجه گیری
    طی ماه مبارک رمضان کاهش فعالیت بدنی افراد به دلیل نگرانی از افت قند خون و افزایش مصرف غذاهای پرکالری در هنگام افطار می تواند باعث افزایش قند خون شود و حتی پایش ساختارمند قند خون نیز منجر به کنترل بهتر نمی شود.
    کلید واژگان: رمضان, روزه داری, دیابت نوع 2, پایش قند خون}
    Mohammad Ebrahim Khamseh, Rokhsareh Aghili, Mojtaba Malek, Gita Shafiee, Seyed Yahya Zarghami, Hamid Reza Baradaran
    Introduction
    Several investigations have been conducted on the effects of Islamic Ramadan fasting on blood glucose levels and lipid profile of type two diabetic subjects. However، this matter remained to be controversial. This study was designed to investigate the effect of Ramadan fasting and structured SMBG on blood glucose control in this group of subjects.
    Materials And Methods
    Forty type two diabetic subjects on oral agent were selected. These subjects were randomly divided into two equal groups and matched based on their age and sex. Group A monitored their blood glucose level using structured SMBG method and group B monitored their blood glucose level in a traditional way. Fructosamine level، total cholesterol، LDL، HDL and TG were measured in all subjects before and after Ramadan.
    Results
    Fructosamine level raised from 363 (±53. 55) to 400. 29 (±73. 25) (P < 0. 003) in group A and from 388. 52 (±61. 89) to 411. 10 (±68. 37) (P < 0. 04) in group B. Total chol، LDL and TG levels were increased and HDL level was decreased in both groups; however، these changes were not statistically significant.
    Conclusion
    Poor metabolic control despite structured SMBG method is observed in this study. This might be due to have high caloric diet and less physical activity during Ramadan in order to prevent hypoglycemic attacks.
    Keywords: Fasting_Type 2 diabetes mellitus_Blood glucose self_monitoring}
  • محمدرضا تمدن، علیرضا سلیمانی، ملیحه یارمحمدی، وحید سمنانی، راهب قربانی، فرهاد ملک، مجتبی ملک
    سابقه و هدف
    عفونت های مرتبط با کاتتر در بیماران همودیالیزی اهمیت خاصی دارد. با توجه به گزارش مواردی مبنی بر مقاومت میکروارگانیسم ها در مقابل ونکومایسین، استفاده از تیکوپلانین (که عوارض ناخواسته کمتری دارد) مد نظر قرار گرفته است. در این مطالعه پاسخ درمانی تیکوپلانین و ونکومایسین در درمان عفونت محل کاتتر در بیماران همودیالیزی ارزیابی شد.
    مواد و روش ها
    43 بیمار همودیالیزی تب دار بعد از رد سایر علل با احتمال عفونت محل کاتتر وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شده، گروه اول (22 نفر) تحت درمان آنتی بیوتیکی با تیکوپلانین 800 میلی گرم (تزریق عضلانی) به عنوان دوز اولیه و سپس 400 میلی گرم در روزهای 2 و 3 و 5 و 12 و 19 و گروه دوم (21 نفر) تحت درمان آنتی بیوتیکی با ونکومایسین 1 گرم (تزریق وریدی) به عنوان دوز اولیه و 500 میلی گرم هر 5 روز برای 3 هفته قرار گرفتند. معیار پاسخ دهی به درمان بر اساس علایم بالینی بیمار و قطع تب 72 ساعت بعد از شروع درمان آنتی بیوتیکی بود.
    یافته ها
    دو گروه از نظر سابقه عفونت و سن تفاوت معنی داری نداشتند. میانگین تعداد روز استفاده از کاتتر در بیماران دریافت کننده داروی ونکومایسین (5/137±8/110) و در بیماران دریافت کننده داروی تیکوپلانین (123±1/149) روز بود. 1/57 درصد بیماران دریافت کننده ونکومایسین و 2/68 درصد بیماران دریافت کننده تیکوپلانین پاسخ به درمان داشتند که تفاوت معنی دار نبود (454/0= p). عوارض جانبی در تیکوپلانین 1/9 درصد و در ونکومایسین 5/9 درصد بود که معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به پاسخ به درمان و عوارض دارویی نسبتا مشابه دو دارو و هزینه بیش تر تیکوپلانین در کشور ما، کماکان استفاده از ونکومایسین در درمان عفونت محل کاتتر در بیماران همودیالیزی توصیه می شود.
    کلید واژگان: تیکوپلانین, ونکومایسین, عفونت های ناشی از سوند گذاری, دیالیز کلیوی}
    Mohammad Reza Tamadon, Alireza Soliemani, Malihe YarMohammadi, Vahid Semnani, Raheb Ghorbani, Farhad Malek, Mojtaba Malek
    Introduction
    Catheter related infection is one of the most important complications of vascular access devices. Treatment of these complications is important and life saving. The most common causative organisms are gram-positive bacteria especially staphylococcus. Vancomycin and teicoplanin are two antibiotics which widely used for invasive beta-lactam-resistant Gram-positive infections. In this study, we aimed to compare efficacy of vancomycin and teicoplanin in treatment of catheter related infection.
    Material And Methods
    In this clinical trial, 43 patients with catheter infection were enrolled. Diagnosis was based on clinical criteria. 22 patients were received teicoplanin 800mg intra-venous loading dose and 400mg at days 2th, 3th,5th,12th,19th and 21 patients received vancomycin 1gr intra venous loading dose and 500mg every 5 days and for 3 weeks. A criterion for treatment response was absence of fever after 72 hours.
    Results
    %57.1 patients who received vancomycin and %68.2 patients who received teicoplanin had clinical response (p=0.454). In patients who received vancomycin, one case developed red man syndrome and one case developed diarrhea (9.5%) and in tiecoplanin group one patient developed rash (9.1%).
    Conclusion
    Our findings show that there is no significant difference between two groups in treatment of catheter related infection in hemodialysis patients
    Keywords: Teicoplanin, Vancomycin, Catheter, related infections, Renal dialysis}
  • راهب قربانی، بهاره ابطحی نایینی، رحیمه اسکندریان، علی رشیدی پور، محمد ابراهیم خمسه، مجتبی ملک *
    سابقه و هدف

    سندرم متابولیک مجموعه ای از اختلالات متابولیک است که باعث افزایش ریسک بیماری های قلبی-عروقی و دیابت می شود. مشخصه اصلی سندرم متابولیک چاقی مرکزی، تری گلیسیرید بالا، HDL پایین، هایپرگلیسمی و فشارخون بالا است. با توجه به رشد بیماری های قلبی در سال های اخیر مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع سندرم متابولیک در جمعیت بزرگ سال استان سمنان انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی در استان سمنان بر روی 3799 فرد 70-30 ساله انجام شد. در این مطالعه افراد به صورت تصادفی چند مرحله ای از جامعه شهری و روستایی استان انتخاب و شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III و IDF بررسی شد.

    یافته ها

    شیوع سندرم متابولیک بر اساس ATP III و IDF به ترتیب 5/28% و 8/35% بود که با افزایش سن در هر دو جنس افزایش داشت. بالاترین شیوع در گروه سنی بیش از شصت سال دیده شد. شیوع سندرم متابولیک به طور معنی داری در زنان بر اساس هر دو تعریف، بالاتر و در غیرسیگاری ها بر اساس IDF بیش تر بود (05/0 P<). کاهش شیوع سندرم متابولیک با افزایش سطح سواد ارتباط معنی داری دارد (05/0 P<). شیوع سندرم متابولیک در جمعیت شهری و روستایی استان سمنان تفاوتی نداشت. از میان عوامل خطرزای سندرم متابولیک بر اساس ATP III و IDF به ترتیب تری گلیسرید بالا 8/40% و چاقی شکمی 8/70% بالاترین شیوع را داشت.

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه بر شیوع بالای سندرم متابولیک در استان سمنان در جمعیت 30 تا70 ساله دلالت دارد. لذا باید کوشید با شناسایی عوامل خطر در جهت پیش گیری از ابتلا و شناسایی عوامل خطر در جامعه گام برداشت.

    کلید واژگان: شیوع, سندرم متابولیک, جمعیت ایرانی}
    Raheb Ghorbani, Bahareh Abtahi Naeini, Rahimeh Eskandarian, Ali Rashidy, Pour, Mohammad Ebrahim Khamseh, Mojtaba Malek
    Introduction

    Metabolic syndrome is a collection of metabolic disorders that increase the risk of cardiovascular diseases (CVD) and diabetes. Metabolic syndrome is characterized by abdominal obesity, hypertriglyceridemia, low HDL level, hyperglycemia and HTN. With regard to the development of CVD disease in recent years, the present study was completed to determine the degree of metabolic syndrome prevalence in the adult population of Semnan province.

    Materials And Methods

    This epidemiological cross-sectional study was carried out in the province of Semnan (Iran) on 3799 individuals between 30 and 70 years of age. In the study, multi-stage individuals were randomly selected from urban and rural environments and the prevalence of metabolic syndrome was determined according to ATPIII and IDF criteria.

    Results

    The prevalence of metabolic syndrome according to ATPIII and IDF was 28.5% and 35.8% respectively, and increased with age in both sexes. The highest degree of prevalence was seen in the above-60-years age group. The Prevalence of metabolic syndrome was significantly higher in women on basis of both definitions; it was higher among non-smokers on basis of the IDF definition (P<0.05). Decrease in the prevalence of the syndrome had significant relation to literacy. There was no significant difference of metabolic syndrome prevalence between urban and rural settings. Among the risk factors of metabolic syndrome according to ATPIII and IDF, high triglycerides (40.8%) and abdominal obesity (70.8%) had the highest prevalence respectively.

    Conclusion

    The findings show the high prevalence of metabolic syndrome in the 30 to 70 year-old population. Therefore, the identification of the risk factors should be attempted to prevent syndrome acquisition.

    Keywords: Prevalence, Metabolic syndrome, Iranian population}
  • مجتبی ملک، محمد ابراهیم خمسه، علی هادیان، حمیدرضا برادران، زهرا امامی، رخساره عقیلی
    مقدمه
    یکی از تظاهرات کم کاری تیرویید تحت بالینی، اشکال در حافظه ی کلامی و عملکرد اجرایی است. پژوهش حاضر با هدف اثر درمان با لووتیروکسین بر ضریب حافظه ی افراد مبتلا به هیپوتیروییدی تحت بالینی آنتی تیروپراکسیداز آنتی بادی مثبت انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    بررسی حاضر، به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور، روی 60 بیمار هیپوتیروییدی تحت بالینی آنتی تیروپراکسیداز آنتی بادی مثبت، در گروه سنی 18 تا 64 ساله (میانگین سنی 34 سال)، شامل 51 نفر زن و 9 نفر مرد انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری شامل 25 زن و 5 مرد در گروه شاهد (مصرف دارو نما)، و 26 زن و 4 مرد در گروه مورد پژوهش (درمان با لووتیروکسین) قرار گرفتند. به منظور بررسی ضریب حافظه، آزمون حافظه ی وکسلر در ابتدا و به فاصله ی کمینه 3 ماه پس از شروع پژوهش در مورد تمام آزمودنی ها به عمل آمد.
    یافته ها
    میانگین سنی افراد شرکت کننده در پژوهش 75/10±22/34 سال، و میانگین سطح TSH در سرم 64/3±25/8 میکروواحدبرلیتر بود. میانگین ضریب حافظه در گروه مورد و شاهد در ابتدای پژوهش یکسان بود [66/11±70/105 در مقابل 49/11±87/105) 83/0=. [(Pمیزان افزایش میانگین ضریب حافظه در گروه شاهد 63/7±23/3 و در گروه مورد 01/8±9/9 بود) 002/0=(P.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر، افزایش ضریب حافظه به دنبال درمان با لووتیروکسین در بیماران مبتلا به کم کاری تیرویید تحت بالینی مشاهده شد. بنابراین درمان با لووتیروکسین می تواند اثر مفیدی در بهبود حافظه ی کلامی و عملکرد اجرایی این بیماران داشته باشد
    کلید واژگان: ضریب حافظه, هیپوتیروییدی تحت بالینی, آزمون حافظه وکسلر}
    Mojtaba Malek, Mohammad Ebrahim Khamseh, Ali Hadian, Hamidreza Baradaran, Zahra Emami, Rokhsareh Aghili
    Introduction
    Verbal memory and executive function might be disturbed in subclinical hypothyroidism. The aim of this study was to explore the effect of levothyroxine treatment on the memory quotient of Anti-TPO-Ab positive subjects with subclinical hypothyroidism.
    Materials And Methods
    Sixty Anti-Tpo-Ab positive subjects (51 female, 9 male) with subclinical hypothyroidism with a mean age of 34 were enrolled in this randomized double blind placebo controlled trial. Subjects were randomized into two groups, i.e. the case (26 females- 4 males) and the controls (25 females, 5 males) groups. Using the Weschler memory test, memory quotient was assessed at the beginning and three months after initiation of levothyroxine treatment.
    Results
    The mean age of subjects was 34.22±10.75 y and the mean TSH level was 8.25±3.64 mIU/l. There was no difference between two groups in relation to the memory quotient at the beginning of the study (10.5.70±11.66 vs 105.87±11.49, P=0.83). Following treatment the mean for the memory quotient rose by 9.9±8.01 in the cases and 3.23±7.63 in the controls (P=0.002).
    Conclusion
    In this study we observed an increase in the memory quotient after treatment with levothyroxine in individuals with subclinical hypothyroidism, demonstrating that levothyroxine treatment could be recommended to improve verbal memory and executive function in this group of subjects.
  • مجتبی ملک، راهب قربانی، علی رشیدی پور، رحیمه اسکندریان
    سابقه و هدف
    بیماری های قلبی شایع ترین علت مورتالیتی و موربیدیتی در جامعه کنونی است. اختلالات چربی خون یکی از زمینه های اساسی بیماری عروق کرونر می باشد. هدف این مطالعه بررسی جامع اختلالات چربی در جامعه شهری و روستایی استان سمنان بود تا با بهره برداری از این اطلاعات و طرح ریزی برنامه های مداخله ی بعدی بتوان سطح سلامت جامعه را ارتقا داد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی بر روی افراد 70-30 ساله استان سمنان در سال 1384 انجام شد. نمونه گیری به روش مرحله ای و در شهرستان های سمنان، دامغان، شاهرود و گرمسار انجام شد. جمع آوری داده ها از طریق تکمیل پرسش نامه انجام گرفت. سپس با راهنمائی قبلی نمونه گیری با ناشتائی 12 ساعته جهت اندازه گیری سطح سرمی تری گلیسرید، کلسترول، HDL و LDL در جنس زن و مرد و در جامعه شهری و روستائی استان انجام شد.
    یافته ها
    در بررسی 3799 نفر میانگین سنی نمونه ها 2/10±41 سال و 6/44 درصد آن ها مرد بودند. تری گلیسرید بالا در 1/29 درصد، LDL بالا در 8/11 درصد، HDL پائین در 7/30 درصد افراد مورد مطالعه دیده شد. شیوع انواع اختلالات چربی در شهر شاهرود شایع تر بود.
    نتیجه گیری
    شیوع اختلالات چربی در استان سمنان بالا است. بنابراین، برنامه های آموزشی و پیش گیری جامع درباره اختلالات چربی و بیماری های وابسته به آن ضروری است.
    کلید واژگان: لیپیدها, کلسترول با چگالی بالا, تری گلسیرید ها, کلسترول باچگالی پائین, جمعیت شهری, جمعیت روستایی, افزایش چربی های خون, سمنان}
    Mojtaba Malek, Raheb Ghorbani, Ali Rashidi Pour, Rahimeh Eskandarian
    Material and Methods
    An epidemiologic cross-sectional study was conducted among 3799 persons who were 30-70 years old in Semnan Province, Iran. Multistage cluster sampling was performed, and subjects were selected from urban and rural populations of Semnan, Shahroud, Garmsar and Damqan. Data were collected through questionnaires, then a blood sample was collected from selected patients with 12 hours fasting for evaluation of triglyceride (TG), cholesterol, high density lipoproteins (HDL) and low density lipoproteins (LDL) levels in urban and rural communities.
    Results
    Totally, 3799 persons enrolled in this study with mean age 41± 10.2 years that 44.6% of them were male. High TG was seen in 29.1%, high LDL in 11.8% and low HDL in 30.7%. Prevalence of all kinds of dyslipidemia was higher in Shahroud.
    Conclusion
    In conclusion, prevalence of dyslipidemia among 30-70 years old was higher than expected. So that, comprehensive preventive and educational programmes on lipid disorders and related diseases are necessary.
  • راهب قربانی، مجتبی ملک، رحیمه اسکندریان، علی رشیدی پور *
    سابقه و هدف

    مصرف دخانیات به عنوان یکی از عوامل خطر مهم و افزایش دهنده ی بار بیماری ها، بویژه بیماری های مزمن و غیرواگیر از قبیل بیماری های قلبی- عروقی، تنفسی، سرطان و نیز سکته مغزی می باشد. در این مطالعه شیوع استعمال سیگار، پیپ و قلیان در مردان 70-30 سال استان سمنان مورد بررسی قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی درجامعه شهری و روستائی استان سمنان در 1695 نفر از مردان 70-30 ساله از مهر لغایت بهمن 1384 انجام شد. نمونه گیری به روش چند مرحله ای در شهرستان های سمنان، دامغان، شاهرود و گرمسار و روستاها انجام شد. با استفاده از شماره خانوارهای مراکز بهداشتی 760 سرخوشه به روش سیستماتیک در شهر و روستاهای استان انتخاب شد و در هر سرخوشه تا 3 خانوار واجد شرایط بررسی شدند. به این صورت که در صورت وجود فرد 70-30 ساله در خانوار یک نفر به طور تصادفی انتخاب و پرسش نامه تحقیق برای وی تکمیل شد و در صورت عدم وجود فرد واجد شرایط، خانوار دیگر با همان قاعده انتخاب شدند.

    یافته ها

    1/24 درصد مردان مورد بررسی سیگاری (3/18 درصد به طور مرتب و 8/5 درصد به طور نامرتب) بودند. شیوع استعمال سیگار در روستائیان 8/26 درصد و در شهرنشینان 0/23 درصد بود (053/0= P). از نظر سنی، 1/21 درصد افراد زیر 40 سال، 6/32 درصد مردان 49-40 سال، 1/25 درصد افراد 59-50 سال و 9/11 درصد مردان 60 ساله و بالاتر سیگاری بودند (001/0 P<). 7/19 درصد بی سودان، 9/24 درصد افراد با تحصیلات ابتدایی، 8/30 درصد افراد با تحصیلات راهنمایی، 4/25 درصد مردان با تحصیلات دبیرستان و 8/11 درصد مردان با تحصیلات دانشگاهی سیگاری بودند (001/0 P<). 6/46 درصد مردان قبل از 21 سالگی و 2/39 درصد بین 30-21 سالگی سیگار کشیدن را آغاز کردند. میانگین (± انحراف معیار) سن شروع سیگار 0/8±1/24 سالگی بوده است. استعمال سیگار در مردان شهرستان های سمنان، گرمسار، دامغان و شاهرود به ترتیب 5/22، 6/27، 2/23 و 4/23 درصد بوده است (554/0= P). فقط 1/0 درصد افراد مورد بررسی پیپ می کشیدند. 6/1 درصد افراد مورد بررسی قلیان می کشیدند که در 4/0 درصد آن ها هم زمان با سیگار بوده است. 2/15 درصد افراد غیرسیگاری در محیط کار در معرض دود سیگار قرار داشتند. به طور کلی 3/39 درصد افراد مورد بررسی یا سیگاری بودند یا در معرض دود سیگار قرار داشتند.

    نتیجه گیری

    با توجه به شیوع بالای استعمال یا در معرض بودن دود سیگار در جمعیت 30 تا 70 سال استان و با توجه به ارتباط قوی استعمال سیگار با بسیاری از بیماری ها، تدوین برنامه ای جامع جهت تغییر عمل کرد مردان استان، ضروری است

    کلید واژگان: دخانیات, استعمال دخانیات, شیوع, مردان, بزرگسالان, سمنان}
    Raheb Ghorbani, Mojtaba Malek, Rahimeh Eskandarian, Ali Rashidy Pour
    Introduction

    Cigarette smoking is a known cause of systemic disorders such as bronchogenic carcinoma and cardiovascular diseases. The aim of this cross-sectional study was to estimate prevalence of smoking in 30-70 year old men in Semnan province in Iran.

    Materials And Methods

    This survey was conducted in a sample population of 1695 men 30-70 years old, in October 2005 to February 2006 in both rural and urban areas of Semnan province. A multistage clustered sampling was performed with, first, 760 clusters (households) selected randomly using a systematic sampling technique. Then one or two more households in the neighborhood of each of the former households were also selected. Finally, in each household a 30-70 year old person was randomly selected and asked to complete a questionnaire.

    Results

    The overall prevalence of current cigarette smoking in men 30-70 years old was 24.1% (95% confidence interval: 22.1-26.1%).18.3% of them were daily and 5.8% occasional smokers. 26.8% of rural and 23.0% city resistant adults were cigarette smokers (P=0.053). Prevalence of cigarette smoking in under 40, 40-49, 50-59 and ≥ 60 years were 21.1%, 32.6%, 25.1% and 11.9%, respectively (all, P<0.001). 19.7% of illiterates, 24.9% of primary, 30.8% of intermediate, 25.4% of high school and 11.8% of university level education were cigarette smokers(P<0.001). 46.6% of them before, and 39.2% between 21-30 years have started cigarette smoking. Mean (±SD) age for starting cigarette smoking was 24.1±8.0 years. Prevalence of cigarette smoking in Semnan, Damghan, Garmsar and Shahrood were 22.5, 23.2, 27.6 and 23.4% (P=0.554), respectively. Only 0.1% and 1.6% of them were pipe and tobacco smokers, respectively. 0.4% tobacco smoking was simultaneously with cigarette smoking. 15.2% non-cigarette smokers were passive smokers. Overall, 39.3% of Semnan province adults, aged 30-70 years, were active or passive cigarette smokers.

    Conclusion

    Findings showed that prevalence of cigarette smoking in Semnan province in adults aged 30-70 years is high. Therefore, a community-based multiple strategies are required to combat with increasing rate of cigarette smoking and its complications.

  • فتانه هاشم دباغیان، نوش آفرین کاظمی خو، محمد ابراهیم خمسه، رخساره عقیلی، بیژن فروغ، اشرف الدین گوشه گیر، مجتبی ملک، مرجان لاجوردی، سید محمد اکرمی
    مقدمه
    پلی نوروپاتی دو طرفه دیستال دیابتی (DSP) از مشکلات شایع و آزار دهنده در بیماران مبتلا به دیابت می باشد و هزینه گزافی برای فرد و جامعه به همراه دارد. فرم مزمن معمولا بسیار آزار دهنده و به انواع درمان ها مقاوم است. از جمله روش های درمانی غیر دارویی می توان به درمان با لیزر کم توان اشاره کرد که تاثیر مطلوبی در کاهش درد دارد ولی اثر آن در نوروپاتی دیابتی به قدر کافی بررسی نشده است.
    روش ها
    در این مطالعه ما 107 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 را از نظر نوروپاتی توسط آزمون غربالگری میشیگان مورد بررسی قراردادیم. در نهایت 27 بیمار شرایط ورود به مطالعه را پیدا کردند. قبل از شروع درمان برای بیماران آزمون سرعت هدایت جریان عصبی (NCV) انجام شد. بیماران به مدت 10 جلسه یک روز در میان تحت درمان با لیزر کم توان با طول موج 808 و 905 نانومتر با دوز 10 ژول بر سانتی متر مربع قرار گرفتند. در پایان درمان NCV بیماران مجددا اندازه گیری شد.
    یافته ها
    NCV در تمام موارد به غیر از درگیری عصب تیبیال راست، افزایش قابل ملاحظه ای نشان داد. هیچ عارضه جانبی در بیماران گزارش نشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان دهنده اثر قابل ملاحظه لیزر کم توان در سرعت انتقال عصبی بیماران دیابتی مبتلا به DSP می باشد و می تواند به عنوان یک روش درمانی غیردارویی و غیر تهاجمی مناسب در این بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: دیابت, پلی نوروپاتی دوطرفه دیستال, لیزر کم توان, نوروپاتی دیابتی, NCV}
  • محمد ابراهیم خمسه، آرزو منوری، مجتبی ملک، گیتا شفیعی، حمیدرضا برادران
    مقدمه

    با توجه به اهمیت روزافزون ارتقا کیفیت زندگی در بیماری های مزمن از جمله بیماری دیابت، این پژوهش به منظور بررسی سطح کیفیت زندگی مرتبط با سلامت، در بیماران دیابتی نوع یک در ایران انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر، به صورت مقطعی، روی 150 بیمار دیابتی نوع یک انجام شد. پرسش نامه ی ارزیابی کیفیت زندگی که روایی و پایایی آن در گذشته به اثبات رسیده بود، به بیماران داده شد. این پرسش نامه شامل 20 سوال در پنج حیطه ی روابط اجتماعی، روانی عاطفی، فعالیت های روزانه، عملکرد تحصیلی و درمان می باشد.

    یافته ها

    میانگین سنی افراد 84/6±14/22 سال و میانگین مدت زمان ابتلا به بیماری 14/7±97/8 سال بود. هم چنین میانگین امتیاز کیفیت عمومی زندگی برای مردان 95/13±70/70 و برای زنان 87/11±27/67 بود. بین مردان و زنان از نظر امتیاز کیفیت عمومی زندگی اختلاف معنی داری دیده نشد، ولی در حیطه ی درمان، کیفیت زندگی در مردان نسبت به زنان به طور معنی داری بالاتر بود. امتیاز کیفیت عمومی زندگی با مدت زمان ابتلا و نوع انسولین ارتباط معنی داری داشت، و نیز امتیاز کیفیت عمومی زندگی و در حیطه های روانی عاطفی، روابط اجتماعی، عملکرد تحصیلی و درمان در بیمارانی که از انسولین های آنالوگ استفاده می کردند، بهتر بود.

    نتیجه گیری

    این پژوهش برای اولین بار در ایران به منظور بررسی امتیاز کیفیت زندگی در بیماران دیابتی نوع یک انجام شد. به نظر می رسد مراقبت همه جانبه از بیماران دیابتی شامل مشاوره های بهداشت روان، و آموزش ساختاریافته و هدفمند می تواند در این زمینه راهگشا باشد.

    کلید واژگان: دیابت نوع یک, کیفیت زندگی, کنترل متابولیک}
    Dr Mohammad Ebrahim Khamseh, Dr Arezo Monavari, Dr Mojtaba Malek, Dr Gita Shafiee, Dr Hamidreza Baradaran
    Introduction

    Considering the importance of quality of life (QoL) affected in chronic diseases including diabetes, this study conducted to evaluate health-related quality of life in patients with type 1-diabetes.

    Materials And Methods

    In this cross-sectional study, 150 patients with type 1 diabetes were enrolled from the Institute of Endocrinology & Metabolism. A quality of Life questionnaire validated previously for assessment of QoL in people with type-1 diabetes in Iran was used. The questionnaire included 20 questions in five areas of social relationships, emotional, daily activity, academic performance and treatment.

    Results

    Mean age of the subjects and duration of disease were 22.14±6.84, 8.97± 7.14 years respectively. The mean score for general quality of life was 70.70±13.95 in men and 67.27±11.87 in women. There was no significant difference in general quality of life between men and women. However, regarding treatment, the quality of life in men (65.64±16.65) was higher than in women (P<0.05). General quality of life was significantly correlated with duration of diabetes and type of insulin. In patients treated with insulin-analogues, general quality of life and areas of emotional, social relationships, academic performance and treatment were better.

    Conclusion

    To conclude, comprehensive diabetes care, including mental health counseling and structured patient education programs might improve QoL in Iranian patients with type 1 diabetes.

  • امیر هوشنگ بختیاری، الهام فاطمی، میترا امامی، مجتبی ملک
    سابقه و هدف
    تزریق موضعی دگزامتازون برای درمان سندرم تونل کارپ (Carpal Tunnel Syndrome، CTS) استفاده می شود. تجویز دگزامتازون به مناطق ملتهب توسط روش های غیر تهاجمی دیگر نظیر یونتوفورز و فونوفورز نیز مقدور می باشد. این مطالعه جهت بررسی اثر درمانی یونتوفورز و فونوفورز دگزامتازون برای بیماران CTS طراحی شد.
    مواد و روش ها
    35 بیمار مبتلا به CTS (51 دست مبتلا) با شدت خفیف تا متوسط به طور تصادفی در یکی از دو گروه آزمایشی یونتوفورز (25 دست مبتلا) و فونوفورز (26 دست مبتلا) قرار گرفتند. گروه اول یونتوفورز محلول 4/0% دگزامتازون با جریان مستقیم (2/0 mA/cm2، 20 دقیقه) و گروه فونوفورز ژل 4/0% دگزامتازون با اولتراسوند منقطع (1 MHz، 1 W/cm2، 5 دقیقه) روی مچ دست به مدت 10 جلسه متوالی دریافت کردند. قبل، بعد مداخلات و بعد از 4 هفته، قدرت گرفتن دست و انگشتان، پارستزی، درد، تاخیر انتهایی و آمپلی تود حسی و حرکتی عصب مدیان اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    مقایسه میانگین تغییرات حاکی از بهبود بهتر قدرت گرفتن دست (006/0= p) و انگشت شست (0002/0= p)، کاهش بیش تر درد (001/0= p)، کاهش بیش تر تاخیر انتهایی حسی (0001/0= p) و حرکتی (0008/0= p) و افزایش بیش تر آمپلی تود واکنش حسی و حرکتی (0001/0= p) در گروه فونوفورز نسبت به یونتوفورز است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که روش فونوفورز برای تجویز داروی دگزامتازون روش موثرتری برای درمان CTS دست در مقایسه با یونتوفورز دگزامتازون می باشد. مطالعات بیش تری لازم است که نقش عوامل مختلف و موثر بر فونوفورز دگزامتازون در درمان CTS را بررسی نماید.
    کلید واژگان: سندرم تونل مچ دست, دگزامتازون, داروهای ضد التهاب, فونوفورز, یونتوفورز}
    Amir Hoshang Bakhtiary, Elham Fatemi, Mitra Emami, Mojtaba Malek
    Introduction
    Using anti-inflammatory medicine injection such as dexamethasone acetate (DXA) is a common treatment for carpal tunnel syndrome (CTS). Iontophoresis and phonophoresis of DXA are two other ways which may help to introduce DXA locally to inflammated tissues. This study has been deigned to compare the effect of iontophoresis and phonophoresis of DXA on the CTS treatment.
    Materials And Methods
    35 mild or moderate CTS patients (51 affected hands) were randomly assigned in one of the two experimental: iontophoresis (25 affected hands) and phonophoresis (26 affected hands) groups. Subjects in iontophoresis group received 10 sessions of iontophoresis of %0.4 DXA solution (DC, 0.2 mA/cm2, 20 min) over the wrist of the affected hands while the other group received 10 sessions of phonophoresis of %0.4 DXA jell with pulsed ultrasound (1 MHz, 1 W.cm-2, 5 min). The strength of hand and thumb grips, paresthesia, pain, motor and sensory distal latency and evoked potential of median nerve were measured before and after intervention and after 4 weeks follow-up.
    Results
    Comparisons of the mean changes showed more increase in hand grip (P=0.006) and thumb grip (P=0.0002), less pain perception (P=0.001), shorter sensory (P=0.0001) and motor (P=0.0008) distal latency and higher sensory and motor (P=0.0001) action potential in the phonophoresis in compared with the iontophoresis group.
    Conclusion
    Our results show that using phonophoresis of DXA is more effective for CTS treatment, than the iontophoresis method. More studies are needed to investigate the role of different parameters used during phonophoresis of DXA in the CTS treatment.
  • محمد ابراهیم خمسه، هنگامه عبدی، مجتبی ملک، گیتا شفیعی، سهیلا خدا کریم
    سابقه و هدف
    دیابت نوع دو، یک اختلال متابولیک است. عوامل محیطی و آگاهی افراد نقش مهمی در بروز عوارض مزمن آن دارد. هدف از این مطالعه ارتباط شناخت بیماران از اهمیت بیماری برنحوه مراقبت و پی گیری از عوارض بیماری بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی، بر روی 194 نفر بیمار دیابتی نوع دو مراجعه کننده به انستیتو غدد دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1388 انجام شد. اطلاعات به کمک پرسش نامه ای مشتمل بر مشخصات فردی، روی کرد فرد در مورد پی گیری عوارض، کنترل قند، شناخت بیماران از اهمیت بیماری جمع آوری شد. سطح شناخت به صورت خوب، متوسط و ضعیف بر اساس امتیازات کسب شده در سوالات تعیین گردید.
    یافته ها
    از 194 بیمار 77 نفر (7/39%) مرد و 117 نفر (3/60%) زن بودند. میانگین سنی افراد 17/10±18/52 سال بود. 2/69% بیماران معنی واژه هموگلوبین گلیکوزیله را نمی دانستند. تمایل بیماران برای مشارکت در تصمیم گیری های مربوط به نوع درمان در 4/71% افراد خوب بود و به خوبی می دانستند که با شروع انسولین، کنترل بیماری بهتر می شود. 9/68% بیماران پی گیری منظم از نظر عوارض چشمی، 51% از نظر عوارض قلبی داشتند. کم ترین میزان پی گیری درمورد عارضه پای دیابتی بود. هم چنین ارتباط معناداری بین شناخت بیماران و میزان هموگلوبین گلیکوزیله مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    با افزایش میزان شناخت مبتلایان به دیابت از اهمیت بیماری، روی کرد آنان نسبت به پی گیری منظم از نظر عوارض بیماری به خصوص عوارض قلبی، چشمی، کلیوی اصلاح می گردد. در حالی که وضعیت کنترل متابولیک بیماران ارتباطی با میزان شناخت آن ها از اهمیت بیماری نداشته است.
    کلید واژگان: دیابت قندی, شناخت, مراقبت, عوارض}
    Mohammad Ebrahim Khamseh, Hengameh Abdi, Mojtaba Malek, Gita Shafiee, Soheila Khodakarim
    Introduction
    Type II diabetes is a metabolic disorder. Environmental factors and patient awareness have major roles on chronic complications. The purpose of this study was to determine the association of patient's perception of t the importance of diabetes and metabolic- control and pursuing of chronic complications.
    Material And Methods
    194 patients with diabetes enrolled from diabetes clinic of Institute Endocrinology & Metabolism in a cross-sectional study, from February to March 2010. Data were collected using a questionnaire to assess the personal demographics, individual approach in pursuit of complications, and glycemic control, as well as patient perception and attitude toward the importance of disease process and follow-up. Level of perceptions was determined as well, moderate and weak.
    Results
    Out of 194 patients, 77(39.7%) were male and 117(60.3%) female. Mean age was 52.18±10.17years. 69.2% did not know what the glycosylated hemoglobin was. In 71.4%, willing to participate in decisions making on medical treatment was good and they knew that with initiation of insulin therapy, they would have better metabolic control. 68.9% of patients had regular follow-up for eye complications, and 51% for cardiac complications. Follow-up for diabetic foot complication was poor. Patients with good perception had regular follow-up regarding cardiac, eye and renal complications.
    Conclusion
    These results indicate that better perception of diabetic patients might improve their compliance for regular follow- up regarding the pursuit of chronic complications, especially cardiac, eye and renal problems. Although, the metabolic- control of patients had not the association with patient perception about the importance of diabetes
  • جمیله مقیمی، مجتبی ملک *، شاهرخ موسوی، مهدی بابایی، جعفر طوسی
    مقدمه

    دیابت شیرین (ملیتوس) یکی از شایع ترین بیماری های غدد درون ریز است که کنترل دقیق آن به منظور جلوگیری از بروز جدی مهم است. هلیکوباکترپیلوری نیز از شایع ترین عفونت های باکتریایی مزمن در دنیا است و در بعضی از مطالعه ها، بیماران آلوده به عفونت هلیکوباکترپیلوری نیازمند دوزهای بالاتر انسولین بوده و حتی سطح سرمی بالاتر ((HbA1c نسبت به بیماران غیرآلوده به عفونت داشتند. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر درمان عفونت ناشی از هلیکوباکترپیلوری بر کنترل قند خون بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.

    مواد و روش ها

    بیماران مبتلا به دیابت ملیتوس که آزمون تنفسی اوره آز مثبت داشتند، به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان گروه مورد که از نظر درمان عفونت هلیکوباکترپیلوری درمان می شدند و گروه دوم به عنوان کرده شاهد پیگیری شدند. در تمام بیماران HbA1c و FBS در شروع مطالعه و سه ماه بعد کنترل شد.

    یافته ها

    19 بیمار در گروه مورد و 22 بیمار در گروه شاهد به طور کامل بررسی شدند. کاهش متوسط HbA1c و FBS در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.

    نتیجه گیری

    در مطالعه ی حاضر درمان عفونت هلیکوباکترپیلوری در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2، نقشی در کنترل کوتاه مدت بیماری نداشت. شاید انجام مطالعه های جدید با تعداد نمونه ی بیشتر و پیگیری طولانی مدت و اجتناب از متغیرهای مخدوش کننده که بر افزایش قندخون اثر دارند، بتواند نقش هلیکوباکترپیلوری را در کنترل دیابت بهتر نشان دهد.

    کلید واژگان: دیابت شیرین (ملیتوس), هلیکوباکترپیلوری, هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c)}
    J. Moghimi, M. Malek, S. Mousavi, M. Babaei, J. Toussy
    Introduction

    Precise control of diabetes mellitus, one of the most prevalent endocrine diseases, is important for prevention of serious vascular complications. Helicobacter pylori (H. pylori) is one of the most common chronic bacterial infections in the world and data reveals that diabetic patients with concomitant H. pylori infection require higher doses of insulin, despite which they have higher levels of HbA1c than their uninfected counterparts. Our study was hence designed to assess the effect of H. pylori eradocatopmon hyperglycemia control in diabetic patients.

    Materials And Methods

    Between January and June 2005, patients with type 2 diabetes mellitus and positive urea breath tests, were randomly allocated into two groups, the first treated for H. pylori infection (cases) and the second served as controls. HbA1c and FBS were measured in all patients at initiation of study and three months later.

    Results

    The study included 19 cases and 22 controls. Mean decrease of HbA1c and FBS in the two groups showed no significant differences.

    Conclusion

    Study results indicate that treating H. pylori in patients with type 2 diabetes mellitus has no role in short-term control of the disease. In most studies numbers and types of evaluated cases have limitations, and results differ. More extensive studies, using long term randomized clinical trials-term are recommendated.

  • علی رشیدی پور، مجتبی ملک، رحیمه اسکندریان، راهب قربانی
    سابقه و هدف
    در سال های اخیر مصرف دخانیات به عنوان یک عامل خطر مهم و افزایش دهنده ی بار بیماری ها، به ویژه بیماری های مزمن و غیر واگیری چون قلبی- عروقی، تنفسی، سرطان و سکته مغزی در حال افزایش است. در این مطالعه شیوع استعمال سیگار، پیپ و قلیان در زنان 70-30 سال استان سمنان مورد بررسی قرارگرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از مهر لغایت بهمن 1384 در زنان 70-30 ساله جامعه شهری و روستائی استان سمنان انجام شد. با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای، 2104 زن از مناطق شهری و روستایی استان سمنان انتخاب شدند. اطلاعات مربوط در پرسش نامه ثبت شد.
    یافته ها
    0/2 درصد (فاصله اطمینان 95 درصد: 6/2-4/1 درصد) زنان مورد بررسی دخانیات (سیگار یا قلیان) مصرف می کردند که 5/0 درصد سیگار و 5/1 درصد قلیان می کشیدند. شیوع استعمال دخانیات در روستائیان 5/2 درصد و در شهرنشینان 8/1 درصد بود (270/0= P). از نظر سنی، 4/0 درصد زنان زیر 40 سال، 4/2 درصد زنان 49-40 سال، 8/2 درصد 59-50 سال و 2/4 درصد زنان 60 ساله و بالاتر دخانیات مصرف می کردند (001/0 = P). 1/4 درصد بی سودان، 6/1 درصد افراد با تحصیلات ابتدایی، 5/1 درصد افراد با تحصیلات راهنمایی، 4/0 درصد زنان با تحصیلات دبیرستان دخانیات مصرف می کردند (001/0 = P). هیچ یک از زنان با تحصیلات دانشگاهی سیگار یا قلیان نمی کشیدند. استعمال دخانیات در زنان شهرستان های سمنان، دامغان، گرمسار و شاهرود به ترتیب 3/1، 2/3، 7/0 و 4/2 درصد بوده است (034/0 = P). هیچ یک از زنان مورد بررسی به طور توام سیگار و قلیان نمی کشیدند. هم چنین هیچ یک از آنان پیپ نمی کشیدند. 9/26 درصد زنانی که دخانیات مصرف نمی کردند، در معرض دود سیگار قرار داشتند. به طور کلی 9/28 درصد زنان مورد بررسی در معرض دود سیگار قرار داشتندیا دخانیات (سیگار یا قلیان) مصرف می کردند.
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع بالای استعمال دخانیات یا در معرض بودن دود سیگار در زنان 30 تا 70 سال استان و با توجه به ارتباط قوی استعمال سیگار با بسیاری از بیماری ها، تدوین برنامه ای جامع جهت تغییر عمل کرد زنان و مردان استان، ضروری است. اطلاع رسانی به زنان با سنین بالا و با تحصیلات پایین، بالاخص زنان دامغان، از خطرات استعمال دخانیات و در معرض دود سیگار بودن، می تواند در کاهش این معضل کارگشا باشد.
    کلید واژگان: زنان, دخانیات, سیگار, پیپ, قلیان, سمنان}
    Ali Rashidi Pour, Mojtaba Malek, Rahimeh Eskandarian, Raheb Ghorbani
    Introduction
    Smoking is a known cause of systemic disorders such as bronchogenic carcinoma and cardiovascular diseases. The aim of this cross-sectional study was to estimate prevalence of smoking (cigarette, water pipe and pipe) in women aged 30-70 years in Semnan province in Iran.
    Materials And Methods
    This epidemiologic cross-sectional study was conducted among 2104 women who were 30-70 years old in province of Semnan, Iran between October 2005 and February 2006. Multistage cluster sampling was performed and subjects were selected from rural and urban populations. Data were analyzed by Chi-square test and p-values <0.05 were considered statistically significant.
    Results
    The overall prevalence of smoking in women aged 30-70 was 2.0% (95% Confidence Interval: 1.4-2.6%). 2.5% of rural and 1.8% urban were smokers (P=0.270). Prevalence of smoking in under 40, 40-49, 50-59 and ≥ 60 years were 0.4, 2.4, 2.8 and 4.2, respectively (P= 0.001). 4.1% of illiterates,1.6% of primary,1.5% of intermediate,0.4% of high school were smokers (P=0.001). Prevalence of smoking in Semnan, Damghan, Garmsar and Shahrood were 1.3, 3.2, 0.7 and 2.4% (P=0.034), respectively. None of them were pipe smokers. 26.9% non-cigarette smokers were passive smokers. Overall, 28.9% of Semnan province adults, aged 30-70 years, were active smokers or passive cigarette smokers.
    Conclusion
    The findings showed that prevalence of active or passive smoking in Semnan province in women adults aged 30-70 years is high. Given the strong positive relationship between smoking and various diseases, a comprehensive community-based health educational and interventional program is essential for reducing smoking and its detrimental consequences among woman population in Semnan province. Given the essential information about the harmful effects of passive and active smoking to woman with old ages and low educational levels, particularly who living in Daemghan, would be a valuable way for reducing destructive consequences of smoking.
  • مجتبی ملک، راهب قربانی، علی رشیدپور، رحیمه اسکندریان
    مقدمه
    بیماری های عروق کرونری از مهم ترین و قابل پیشگیری ترین عوامل مرگ و میر جامعه امروزی محسوب می گردند و هیپرلیپیدمی از مهم ترین علل بروز بیماری های قلبی است. در این بین، سندرم تری گلیسرید بالا HDL پایین یک عامل خطرساز قوی برای انفارکتوس قلبی و مرگ در اثر بیماری عروق کرونری می باشد. با توجه به اهمیت این سندرم و عدم بررسی های لازم در این مورد، مطالعه ای با هدف بررسی شیوع این اختلال در استان سمنان انجام شد تا زمینه ساز اقدامات کاربردی لازم دراین راستا باشد.
    روش ها
    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی در سال 1384 و با شرکت 3799 نفر از افراد 70-30 ساله جامعه شهری و روستایی استان سمنان انجام شد. نمونه گیری به روش مرحله ای و در شهرستان های سمنان، دامغان، شاهرود و گرمسار انجام شد. جمع آوری داده ها از طریق تکمیل پرسشنامه انجام گرفت. سپس با راهنمایی قبلی، آزمایش ها پس از با ناشتایی 12 ساعته انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سنی نمونه ها 2/10±41 سال و 6/44 درصد آنها مرد بودند. سندرم HDL پایین و تری گلیسرید بالا در 5/15 درصد موارد دیده شد. شانس ابتلا به این سندرم در زنان حدود 7 برابر مردان بود. شیوع این سندرم با سن ارتباط داشت و در افراد 60 ساله یا بالاتر، حدود 8/1 برابر افراد کمتر از40 سال شانس ابتلا به این سندرم را داشتند. هم چنین شانس ابتلا به این سندرم در افراد چاق 91/1 برابر افراد سالم بود. شیوع این سندرم در ساکنین شهر و روستا تفاوت معنی دار نداشت.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این بررسی سندرم تری گلیسرید بالا HDLپایین در استان سمنان شایع می باشد. انجام آزمایش های فوق در افراد جامعه یک اقدام بهداشتی ضروری بوده و نیاز به برنامه های پیشگیری در این زمینه دارد.
    کلید واژگان: سندرم تری گلیسرید بالا و HDL پایین, تری گلیسرید, HDL, بیماری های قلبی و عروقی, شیوع}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • مجتبی ملک
    ملک، مجتبی
    دانشجوی دکتری مدیریت ورزشی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه صنعتی شاهرود
  • دکتر مجتبی ملک افضلی اردکانی
    ملک افضلی اردکانی، مجتبی
    استادیار دانشکده حقوق، علوم سیاسی و تاریخ، دانشگاه یزد
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال