به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محبوبه فرامرزی

  • مژگان شریعت پناهی، محبوبه فرامرزی*، شهناز برات، آزاده فذقدانی، هدی شیرافکن
    زمینه

    درصد بالایی از زنان باردار علایم اضطرابی را تجربه می کنند. مرور مطالعات اخیر نشان می دهد مداخلات روانشناختی کنونی کانون تمرکز خود را بر دوران بارداری قرار نداده اند. ازاین رو توجه به اهمیت بررسی اختلالات اضطرابی دوران بارداری و تاثیر این اختلالات بر نظام سلامت روان، ارزیابی اختلالات اضطرابی باید مورد توجه مطالعات بالینی کنترل شده قرار بگیرد.

    هدف

    هدف این مطالعه بررسی تاثیر روان درمانی شناختی-رفتاری مبتنی بر کامپیوتر (ECBT) بر نظم جویی هیجان زنان باردار بود.

    روش

    این مطالعه از نوع شبه آزمایشی بود. جامعه مورد مطالعه را زنان باردار هفته 30-13 باردار، تک قل و مبتلا به اختلالات اضطرابی شهرستان بابل تشکیل می دهند. در یک طرح پیش آزمون و پس آزمون، 84 زن باردار در هفته های 30-13 بارداری، در کلینیک های بارداری به دو گروه آزمایش (42 نفر) و گواه (42 نفر) تقسیم شدند. شرکت کنندگان در هر دو گروه پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان گارنفسکی (2002) را در دو سری پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر و نرم افزارSPSS 26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که ECBT قادر به بهبود نظم جویی هیجان در زنان باردار است (05/0 <p). پیش آزمون و پس آزمون نظم جویی هیجان تفاوت معناداری را در ارزیابی اندازه گیری مکرر نشان داد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه، به کارگیری درمان شناختی رفتاری مبتنی برکامپیوتر را در کاهش مشکلات هیجانی زنان باردار مبتلا به اختلالات اضطرابی پیشنهاد می کند. همچنین نتایج به دست آمده به روانشناسان و متخصصان حوزه سلامت زنان کمک می کند بینش های جدیدی در ارتباط با درمان های برخط کسب کنند.

    کلید واژگان: درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کامپیوتر, تنظیم هیجان, زنان باردار, اختلالات اضطرابی
    Mojgan Shariatpanahi, Mahbobeh Faramarzi*, Shahnaz Barat, Azadeh Farghadani, Hoda Shirafkan
    Background

    A high percentage of pregnant women experience anxiety symptoms. A review of recent studies shows that current psychological interventions have not focused on pregnancy. Therefore, considering the importance of investigating anxiety disorders during pregnancy and the impact of these disorders on the mental health system, the evaluation of anxiety disorders should be considered in controlled clinical studies.

    Aims

    The aim of this study was to investigate the effect of computer-based cognitive-behavioral psychotherapy (ECBT) on emotion regulation in pregnant women with anxiety.

    Method

    This study was quasi-experimental. The studied population consists of pregnant women from 13 to 30 weeks pregnant, singletons, and suffering from anxiety disorders in Babol city. In a pre-test and post-test design, 84 pregnant women at 13-30 weeks of pregnancy were divided into two experimental groups (n = 42) and control (n = 42). The participants in both groups completed Garnevsky's (2002) cognitive emotion regulation questionnaire in two pre-test and post-test series. The data were analyzed using variance analysis of repeated measurements and SPSS 26 software.

    Results

    The results of this study showed that ECBT is able to improve emotion regulation in pregnant women (p<0.05). The pre-test and post-test of emotion regulation showed a significant difference in repeated measurement evaluation.

    Conclusion

    The results of this study suggest the use of computer-based cognitive behavioral therapy in reducing the emotional problems of pregnant women with anxiety disorders. Furthermore, the obtained results help psychologists and specialists in the field of women's health to gain new insights in relation to online treatments.

    Keywords: Computerized cognitive behavioral therapy, pregnant women, Emotion regulation, anxiety disorders
  • محدثه تیموری، اباذر اکبرزاده پاشا، محمدهادی یدالله پور، عبدالرحیم قلی زاده پاشا، ثریا خفری، محبوبه فرامرزی*
    سابقه و هدف

    میزان تبعیت بیماران از دستورات پزشکی و دارویی از عوامل مهم تاثیرگذار بر اثربخشی درمان های طبی است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین مهارت های ارتباطی پزشک و بیمار با میزان تبعیت از دستورات دارویی پس از ترخیص از بیمارستان می باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 284 نفر از بیماران بستری در بخش های جراحی و اورولوژی بیمارستان شهید بهشتی شهرستان بابل، که حداقل 48 ساعت از زمان بستری آنها گذشته بود، انجام شد. بیماران دو پرسشنامه مهارت ارتباطی پزشک- بیمار (دامنه 70-21) و مهارت های ارتباطی Burton (دامنه 90-18) را در بیمارستان تکمیل کردند. سپس دو هفته بعد از ترخیص، بیماران دو پرسشنامه پیروی عمومی و مقیاس پیروی دارویی Morisky را به صورت الکترونیک و یا تلفنی پاسخ دادند و نتایج مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین سنی بیماران شرکت کننده 18/20±50/65 سال و نمره پیروی کلی از دستورات پزشکی 5/77±24/26 (دامنه 30-7) و پیروی دارویی 2/91±8/54 (دامنه 11-1) بود. 222 نفر از بیماران (%78/2) پیروی بالایی از دستورات پزشکی داشتند. آنالیز رگرسیون گام به گام نشان داد که مهارت های ارتباطی پزشکان عامل مثبت پیروی دارویی (0/001>p، 0/336=ß) و پیروی از دستورات پزشکی (0/001>p، 0/137=ß) بود. همچنین مهارت های ارتباطی بیماران نیز بر پیروی دارویی (0/01=p، 0/331=ß) و پیروی کلی از دستورات پزشکی (0/001>p، 0/205=ß) تاثیر مثبت داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که مهارت ارتباطی پزشکان و بیماران، پیشگویی کننده مثبت پیروی از دستورات پزشکی و دارویی پس از ترخیص از بیمارستان است.

    کلید واژگان: پیروی درمان, پیروی دارویی, مهارت های ارتباطی, پزشک, بیمار
    M. Teymuri, A .Akbarzadeh Pasha, MH .Yadollahpour, A .Gholizadeh Pasha, S .Khafri, M. Faramarzi*
    Background and Objective

    The level of patient adherence to treatment and medication orders is one of the important factors influencing the effectiveness of medical treatments. The aim of this study is to investigate the relationship between doctor-patient communication skills and the level of adherence to medication orders after discharge from the hospital.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on 284 patients admitted to the surgery and urology departments of Shahid Beheshti Hospital in Babol, where at least 48 hours had passed since their admission. Patients completed two questionnaires of doctor-patient communication skills (range 21-70) and Burton communication skills (range 18-90) in the hospital. Then, two weeks after discharge, the patients answered the two questionnaires of general adherence and the Morisky Medication Adherence Scale online or by telephone contact, and the results were analyzed.

    Findings

    The mean age of the participating patients was 50.65±18.20 years and the score of general adherence to treatment orders was 24.26±5.77 (range 7-30) and medication adherence was 8.54±2.91 (range 1-11). 222 patients (78.2%) had high adherence to treatment orders. Stepwise regression analysis showed that doctors’ communication skills were a positive factor in medication adherence (p<0.001, ß=0.336) and adherence to treatment orders (p<0.001, ß=0.331). Moreover, patients’ communication skills had a positive effect on medication adherence (p=0.01, ß=0.137) and general adherence to treatment orders (p<0.001, ß=0.205).

    Conclusion

    The results of the study showed that the communication skills of doctors and patients is a positive predictor of adherence to treatment and medication orders after discharge from the hospital.

    Keywords: Treatment Adherence, Medication Adherence, Communication Skills, Doctor, Patient
  • فاطمه زهرا منافی فر، فاطمه غفاری، محبوبه فرامرزی، عباس شمسعلی نیا*
    زمینه و هدف

    سالمندی سالم فراتر از وجود یا عدم وجود بیماری است، و تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. مطالعه حاضر با اهداف تعیین میزان سالمندی سالم در سالمندان آمل و پیش بینی آن بر اساس عوامل فردی، روانی و اجتماعی انجام شد.  

    مواد و روش ها

    در این مطالعه توصیفی - تحلیلی 378 نفر از سالمندان 74-60 سال مراجعه کننده به مراکز جامع خدمات سلامت شهری شهرستان آمل در سال 1399 به روش نمونه گیری تصادفی ساده بررسی شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه مشخصات فردی، پرسشنامه سالمندی سالم، خود رتبه بندی سلامت، مقیاس یکپارچگی خود، مقیاس عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه شرکت در فعالیت های اوقات فراغت استفاده شد. داده ها در نرم افزارSPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین نمره کل سالمندی سالم 15/7±137/30 بود و 74/3% از نمونه ها در سطح بالای سالمندی سالم قرار داشتند. در بین عوامل مختلف، شرکت در فعالیت های اوقات فراغت 79/6 درصد نمونه ها در سطح متوسط و کمترین مشارکت مربوط به بعد فعالیت های فرهنگی بود. نتایج بیانگر آن است که میزان شرکت در فعالیت های اوقات فراغت، عزت نفس و جنس به ترتیب پیش بینی کننده سالمندی سالم بودند (P<0/05).

    نتیجه گیری

    شرکت در فعالیت های اوقات فراغت، عزت نفس و جنس از مولفه های موثر بر سالمندی سالم هستند. لذا آموزش سالمندان و تشویق آنها به شرکت در فعالیت های اوقات فراغت به ویژه شرکت در فعالیت های فرهنگی و همچنین تدوین و اجرای برنامه هایی به منظور افزایش عزت نفس سالمندان می تواند به ارتقا سالمندی سالم کمک نماید.

    کلید واژگان: سالمند, سالمندی سالم, درک, وضعیت سلامت, احساس یکپارچگی, فعالیت های اوقات فراغت
    Fatemeh Zahra Manafifar, Fatemeh Ghaffari, Mahbobeh Faramarzi, Abbas Shamsalinia*
    Background and Objective

    Healthy ageing is beyond the presence or absence of disease, and is affected by a variety of factors. The aims of present study was to determine the rate of healthy aging in the older adults of Amol and to predict it based on individual, psychological and social factors.

    Materials and Methods

    In this descriptive-analytical study, 378 elderly people aged 60-74 years who refer to urban comprehensive health service centers in Amol city in 2020 were studied by simple random sampling. For data collection, demographic questionnaire, healthy ageing instrument, health self rating, ego integrity scale, Rosenberg self-esteem scale and participation in leisure activities questionnaire were used. Data were analyzed in SPSS software version 26.

    Results

    The mean total score of healthy ageing was 137.3±15.7 and 74.3% of the samples were at the high level of healthy old ageing. Among the various factors, participation in leisure activities was 79.6% of the samples at the average level and the lowest participation was related to the cultural activities dimension. The results indicate that the rate of participation in leisure activities, self-esteem and gender were predictors of healthy aging, respectively (P<0.05).

    Conclusion

    Participation in leisure activities, self-esteem and gender are effective components of healthy aging. Therefore, educating the older adults and encouraging them to participate in leisure activities, especially cultural activities, as well as developing and implementing programs to increase the self-esteem of the older adults can help promote healthy ageing.

    Keywords: Aged, healthy aging, perception, health status, sense of coherence, leisure activit
  • رحیمه روحانی راد، محمدهادی یدالله پور، محبوبه فرامرزی*
    سابقه و هدف

    قرآن کریم، معجزه جاودانه پیامبر گرامی اسلام و نسخه شفابخش و آرام‌بخش روان آدمیان است که خستگی‌ها و ناآرامی‌ها را به آرامش و دردها را درمان می‌کند. انس با قرآن چه ظاهری و چه باطنی می‌تواند تاثیر بسزایی را در شکل‌گیری شخصیت افراد داشته باشد. شناخت ویژگی‌های شخصیتی، در سایه انس با قرآن بهترین روش مقابله با این ناملایمات است. این پژوهش تلاش دارد تا رابطه انس با قرآن را با ویژگی‌های شخصیت، مورد بررسی قرار دهد.

    مواد و روش‌ها

    این پژوهش از نوع توصیفی، مقایسه‌ای است. جامعه پژوهش، شامل تمام دانشجویان دانشگاه آزاد ساری است. نمونه پژوهش شامل 228 نفر از دانشجویان که به‌صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه انس با قرآن و شخصیتی نیو است. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آمار توصیفی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار، نمودار و جدول) و در بخش آمار استنباطی از همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده شد.

    یافته‌ها

    از سه متغیر ویژگی شخصیتی واردشده در معادله تحلیل رگرسیون شامل توافق، گشودگی به تجربه و برون ‌گرایی، به‌طور معناداری قابلیت پیش‌بینی متغیر انس با قرآن را دارد، البته با گشودگی به تجربه رابطه معکوس دارد ولی با متغیر روان‌نژندی ارتباط معنی‌دار نمی‌باشد.

    نتیجه‌گیری

     بین انس با قرآن و ویژگی‌های شخصیت، رابطه معنی‌داری وجود دارد.

    کلید واژگان: انس با قرآن, ویژگی های شخصیت
    Rahime Rouhanirad, MohammadHadi Yadollahpour, Mahbobeh Faramarzi *
    Background and aim

    The holy Qur'an is the eternal miracle of the Prophet of Islam, and is a book that heals and calms the souls of people so that Qur'an transforms fatigue and restlessness into peace and cures pain. Familiarity with the Qur'an, both outwardly and inwardly, can have a great effect on the formation of people's personality. Knowing personality traits is the best way to deal with these adversities in the light of the familiarity with Qur'an.  The aim of this study was to investigate the relationship between familiarity with Qur'an and personality traits.

    Materials and methods

    The population of this descriptive-comparative study was all students of the Islamic Azad University of Sari. The study sample was 228 students, randomly selected. Research tools included familiarity with Qur'an questionnaire and Neuroticism-Extraversion-Openness (NEO) Personality inventory. Data were analyzed using descriptive statistics (frequency, mean, standard deviation, charts and tables) and inferential statistics (Pearson correlation and multiple regression).

    Findings

    Three variables of personality trait (agreeableness, openness to experience and extraversion) entered into the regression analysis equation could significantly predict the variable of familiarity with Qur'an, but this relationship was inverse with openness to experience and had no relationship with neurosis (another variable of personality trait).

    Conclusion

    There was a significant relationship between familiarity with Qur'an and personality traits.

    Keywords: Familiarity with Qur'an, Personality traits
  • فاطمه پاک منش، آنژلا حمیدیا، محبوبه فرامرزی، هدی شیرافکن، ساناز مهربانی*
    سابقه و هدف

    سلامت روان مادر از عوامل تاثیرگذار در رشد کودک خصوصا در سال های اولیه زندگی می باشد. از آنجاییکه هرگونه عدم توجه به رشد و عوارض ناشی از آن می تواند منجر به پیامدهای جبران ناپذیری شود. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط سلامت روان مادران با رشد شیرخواران زیر یک سال انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 200 نفر از مادران دارای شیرخوار با سن 12 ماه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی بابل در سال 1397 انجام شد. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی گلدبرگ (نمره 21 و پایین تر، سالم و 22 و بالاتر، دارای اختلال) و پرسشنامه اضطراب صفت اشپیلبرگر (نمره بین 34-20 کمترین، 45-35 خفیف، 54-46 متوسط و بزرگتر مساوی 57، شدید تعریف می شود) جمع آوری شد.

    یافته ها

    میانگین سن مادران در این مطالعه 5/13±29/8 سال بود. 29% مادران دارای نشانه های اختلال روان بودند. میانگین نمره سلامت عمومی مادران 11/89±19/20 و میانگین نمره در زیر مولفه افسردگی 3/62±2/45 بود. در بررسی مقیاس اضطراب- صفت با استفاده از پرسشنامه اشپیل برگر در شاخص وزن شیرخواران در بدو تولد بین صدک های رشدی 50-15% و 85-50% اختلاف وجود داشت (0/015=p). اما با روند رشد، اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در بررسی سلامت عمومی (28-GH) General Health Questionnaire با شاخص وزن، قد و دور سر شیرخواران، در پایان یک سالگی ارتباط معنی دار دیده نشد. تمامی شیرخواران، الگوی رشد طبیعی در هر سه شاخص وزن، قد و دور سر داشتند.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که بین سلامت روان مادران با وزن تولد شیرخواران ارتباط وجود دارد. اما در روند رشد ارتباطی بین شاخص های رشدی شیرخواران و سلامت روان مادران جود ندارد.

    کلید واژگان: سلامت روان, رشد, شیرخوار, مادر
    F .Pakmanesh, A. Hamidia, M .Faramarzi, H. Shirafkan, S .Mehrabani*
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Maternal mental health is one of the factors affecting the development of the child, especially in the early years of life. Since lack of attention to development of infants and the following complications may lead to irreparable consequences, this study was performed to investigate the relationship between maternal mental health and the development of infants under one year of age.

    METHODS

    This cross-sectional study was performed on 200 mothers with infants aged 12 months who referred to Babol health centers in 2018. The required data were collected using demographic questionnaire, Goldberg General Health Questionnaire (GHQ-28) (score 21 and below means health and 22 and above means disorder) and the Spielberger State-Trait Anxiety Inventory (STAI) (scores between 20-34 are minimum, 35-45 mild, 46-54 average and greater than or equal to 57 are defined as severe).

    FINDINGS

    The mean age of mothers in this study was 29.8±5.13 years. 29% of mothers had symptoms of mental disorder. The mean score of maternal general health was 19.20±11.89 and the mean score of the depression component was 2.45±3.62. In Spielberger State-Trait Anxiety Inventory, there was a difference in infant weight index between growth percentiles of 15-50% and 50-85% at birth (p=0.015). However, no significant difference was observed with the growth process. Goldberg General Health Questionnaire (GHQ-28) did not show a significant relationship with infants weight, height and head circumference at the end of one year. All infants had a normal growth pattern in all three indices of weight, height and head circumference.

    CONCLUSION

    The results showed that there is a relationship between maternal mental health and infant birth weight. But in the growth process, there is no relationship between infants growth indicators and mothers mental health.

    Keywords: Mental Health, Growth, Infant, Mother
  • سیده فاطمه زهرا منافی فر، فاطمه غفاری، محبوبه فرامرزی، عباس شمسعلی نیا*
    سابقه و هدف

    مفهوم سالمندی سالم هم در زندگی روزمره و هم در دنیای آکادمیک و سیاست گذاری سلامت سالمندی اهمیت یافته است. سالمندی سالم فرایندی مستمر در جهت بهینه سازی فرصت ها برای بهبود و حفظ سلامتی جسمی، اجتماعی و روانی، استقلال و کیفیت زندگی و همچنین تقویت انتقال موفقیت آمیز از یک دوره به دوره ای دیگر در زندگی است. سالمندی سالم فراتر از وجود یا عدم وجود بیماری است و تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. هدف از این مطالعه، مرور جنبه های جسمانی، روانی، اجتماعی سالمندی سالم است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه یک مطالعه به صورت مروری می باشد که در سال 1399 انجام شده است. جست وجو با استفاده از کلیدواژه «healthy ageing» در «Google Scholar»، «PubMed» و «Science Direct» در محدوده زمانی 2010 تا 2020 انجام شد. پس از بررسی 6 مقاله برای مرور در این مطالعه انتخاب شدند.

    یافته ها

    نتایج مطالعات منتخب نشان داد که فعالیت فیزیکی، افسردگی، تنهایی، شرکت در فعالیت های اوقات فراغت، وضعیت سلامت درک شده، یکپارچگی خود، اعتمادبه نفس، عزت نفس، خودارزیابی سلامت نسبتا خوب، سن، تحصیلات، درامد، رفتارهای بهداشتی، مشارکت اجتماعی، شبکه حمایت اجتماعی، حمایت اجتماعی، خود کارآمدی و رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت بر سالمندی سالم تاثیر دارند.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که سالمندی سالم یک فنوتیپ چندبعدی است و صرفا عدم وجود بیماری بالینی را در برنمی گیرد، بلکه رهایی از ناتوانی جسمی و حفظ عملکرد شناختی، عاطفی و اجتماعی را نیز شامل می شود و تحت تاثیر عواملی چون سلامت درک شده، یکپارچگی خود، اعتمادبه نفس و شبکه حمایت اجتماعی قرار می گیرد.

    کلید واژگان: سالمندی سالم, تعریف, عوامل موثر
    Seyyedeh Fatemeh Zahra Manafifar, Fatemeh Ghaffari, Mahbobeh Faramarzi, Abbas Shamsalinia*
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    The concept of healthy ageing has become important in daily life, academic world and ageing health policy making. Healthy ageing is a lifelong process of optimizing opportunities for improving and preserving physical, social and mental wellness, independence, and quality of life, as well as enhancing successful life-course transitions. Healthy ageing is beyond the presence or absence of disease, and is affected by a variety of factors. The purpose of this study was to review the physical, psychological, social aspects of healthy ageing.

    METHODS

    In this review study conducted in 2020, the keyword of "healthy aging" was searched in "Google Scholar", "PubMed" and "Science Direct" from 2010 to 2020. Finally, 6 articles were reviewed in this study.

    FINDINGS

    The results of the selected studies showed that physical activity, depression, loneliness, participation in leisure activities, perceived health status, ego-integrity, self-achievement, self-esteem, fair self-rated health, age, education, income, health behaviors, social participation, social support network, social support, self-efficacy and health-promoting behavior affected healthy ageing.

    CONCLUSION

    Healthy ageing is a multidimensional phenotype and does not merely capture the absence of clinical disease, but also incorporates freedom from physical disability, plus preserved cognitive, affective and social functioning and is affected by factors such as perceived health, ego-integrity, self-achievement and social support network.

    Keywords: Healthy ageing, definition, effective factors
  • سمیه عبدالهی، محبوبه فرامرزی*، همت قلی نیا، ماریا اسفندیاری
    سابقه و هدف

    رفتارهای سلامتی، فعالیت فیزیکی، تغذیه، رشد معنوی، مسئولیت پذیری، روابط بین فردی و مدیریت استرس را شامل می شود. از آنجاییکه ابزار اختصاصی مناسبی جهت سنجش رفتارهای سلامتی زنان باردار ایرانی وجود ندارد این مطالعه، به منظور روانسنجی مقیاس فارسی رفتارهای سلامت بارداری (prenatal health behavior scale)، برای اولین بار در جمعیت ایرانی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی از نوع روانسنجی ابزار، بر روی 200 زن باردار کلینیک های بارداری بابل و آمل با شیوه نمونه گیری در دسترس انجام شد. در هنگام ویزیت مراقبت بارداری، زنان با سن حاملگی 14 هفته و یا بیشتر، پرسشنامه های دموگرافیک، رفتارهای سلامت بارداری را با دامنه نمرات 48-0 تکمیل کردند. روانسنجی مقیاس با استفاده از آلفای کرونباخ و سازگاری درونی حاصل از آزمون مجدد، تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی و با نرم افزار Amos انجام شد.

    یافته ها

    میانگین رفتارهای ارتقا دهنده سلامتی زنان باردار 5/5±24/8 و رفتارهای مخرب سلامتی 14/2±23/7 بود. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که این مقیاس در زنان باردار ایرانی دارای چهار حیطه عادات رفتاری/ تغذیه ای مخرب سلامتی، عادات رفتاری/ تغذیه ای ارتقا دهنده سلامتی، فعالیت های فیزیکی ارتقا دهنده سلامتی، عادات فیزیکی مخرب سلامتی با واریانس تبیین شده، 65/13% است. شاخص همبستگی درون خوشه ای در هر چهار حیطه پرسشنامه و همچنین نمره کل آزمون بالای 0/9 به دست آمد که موید تکرار پذیری این آزمون است.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج این مطالعه، مقیاس فارسی رفتارهای سلامت بارداری از روایی و اعتبار مناسب برای ارزیابی رفتارهای سلامتی و مخرب زنان باردار جامعه ایرانی برخوردار است و می تواند در موقعیت های بالینی و تحقیقاتی به کارگرفته شود.

    کلید واژگان: رفتارهای سلامتی, بارداری, روانسنجی, مطالعه روایی, ایران
    S. Abdollahi, M. Faramarzi*, H. Gholinia, M. Esfandiari
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Health behaviors, includes physical activity, nutrition, spiritual growth, responsibility, interpersonal relationships, and stress management. Since there is no specific tool for measuring the health behaviors of Iranian pregnant women, this study was conducted for the first time in the Iranian population in order to psychoanalyze the Persian scale of prenatal health behaviors scale.

    METHODS

    This cross-sectional psychometric study was performed on 200 pregnant women in Babol and Amol pregnancy clinics by available sampling method. During the pregnancy care visit, women with a gestational age of 14 weeks or more completed demographic questionnaires and pregnancy health behaviors with a score range of 0-48. Scale psychometrics were performed using Cronbach s alpha and internal consistency obtained from retesting, exploratory and confirmatory factor analysis and with Amos software.

    FINDINGS

    The mean health-promoting behaviors of pregnant women were 24.8±5.5 and destructive health behaviors were 23.7±14.2. The results of factor analysis showed that this scale in Iranian pregnant women has four domains of behavioral habits / destructive health nutrition, behavioral habits / health promoting nutrition, physical health promoting activities, destructive physical health habits with explained variance of 65.13%. Intra-cluster correlation index in all four areas of the questionnaire and also the total score of the test was above 0.9, which confirms the repeatability of this test.

    CONCLUSION

    According to the results of this study, the Persian scale of pregnancy health behaviors has a validity and reliability to assess the health and destructive behaviors of pregnant women in Iranian society and can be used in clinical and research situations.

    Keywords: Health Behaviors, Pregnancy, Psychometrics, Validation Study, Iran
  • هاجر پاشا، زهرا بصیرت، محبوبه فرامرزی، فرزان خیرخواه
    مقدمه

    روش های مختلف درمانی جهت مقابله با مشکلات جنسی بکار می رود.

    هدف

    این مطالعه به منظور پاسخ به این سوال که آیا روان درمانی جنسی (PST) می تواند به عنوان یک جایگزین قابل اعتماد نسبت به بوپروپیون پیوسته رهش Bupropion extended-release (BUP ER) جهت بهبود عملکرد جنسی در زنان نابارور باشد، انجام می گیرد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی RCT است که در مرکز بهداشت باروری و ناباروری دانشگاه علوم پزشکی بابل (BUMS)، در بابل در طی سال های 2015-2014 انجام گرفت. در مجموع 105 زن نابارور با اختلال عملکرد جنسی به طور تصادفی به گروه های روان درمانی جنسی (PST)، دارو درمانی بوپروپیون پیوسته رهش (BUP (ER و یک گروه کنترل اختصاص داده شدند. پرسشنامه عملکرد جنسی زنانه (FSFI) و مصاحبه بالینی برای ارزیابی اختلال عملکرد جنسی مورد استفاده قرار گرفت.

    نتایج

    میانگین نمرات قبل به بعد از درمان از شاخص عملکرد جنسی زنانه ((FSFI و خرده مقیاس های آن در گروه های PST و BUP ER (به جز خرده مقیاس درد جنسی) به طور معنی داری افزایش یافت(05/0p<). بهبودی در عملکرد جنسی و خرده مقیاس های آن در گروه کنترل در ابتدای و پایان مطالعه وجود نداشت. پس از تعدیل برای مقادیر پایه، نتایج برای میانگین FSFI و خرده مقیاس های آن در بین گروه ها معنادار بود(05/0 p <). در مقایسه با گروه کنترل، در میانگین نمرات FSFI و خرده مقیاس های آن در گروه های PST و BUP ER(به استثنای خرده مقیاس درد جنسی) افزایش معنی داری مشاهده شد (05/0p<). مقایسه گروه های درمانی نشان داد که PST بهتر از BUP ER در بهبود عملکرد جنسی و خرده مقیاس های آن به غیر از خرده مقیاس ارگاسم بوده است (05/0p<).

    نتیجه گیری

    روان درمانی جنسی نه تنها می تواند به عنوان یک جایگزین قابل اعتماد نسبت به دارو درمانی باشد، بلکه آن همچنین نتایج بهتری در زمینه بهبود عملکرد جنسی در زنان نابارور ایجاد می نماید.

    کلید واژگان: ناباروری, عملکرد جنسی, درمان جنسی, روان درمانی, بوپروپیون پیوسته رهش
    Hajar Pasha, Zahra Basirat*, Mahbobeh Faramarzi, Farzan Kheirkhah
    Background

    Various treatment methods are used to deal with sexual problems.

    Objective

    This study was applied to answer the question of whether psychosexual therapy (PST) can be a reliable alternative to bupropion extended-release (BUP ER) to promote sexual function in infertile women.

    Materials and Methods

    In this randomized clinical trial, 105 infertile women with sexual dysfunction were randomly allocated to three groups: PST, BUP ER, and a control group. The PST group participated in a total of eight 2-hr group sessions. In BUP ER group, 150 mg/day Bupropion ER was administered for eight weeks. The control group did not receive any interventions.  The female sexual function index (FSFI) and a clinical interview were used to assess their sexual dysfunction.

    Results

    The mean pre-to-post treatment scores of FSFI and its subscales increased significantly in PST and BUP ER groups (except in the subscale of sexual pain) (p= 0.0001, p= 0.0001). The changes in the subjects were not significant in the control group. After adjusting for the baseline values, the results remained significant for the mean FSFI (p= 0.0001), and its subscales between the groups. Compared to the control group, a significant increase was observed in the mean FSFI (p= 0.0001, p= 0.002) and its subscales in the PST group and in the BUP ER group (except in the subscale of sexual pain). Comparison of two intervention methods showed that PST had the better effect on the sexual function improving (p= 0.0001) and its subscales (exempting the subscale of orgasm) than BUP ER.  

    Conclusion

    PST can be considered not only a reliable alternative to pharmacotherapy; it also produces better results in terms of improving sexual function in infertile women.

    Keywords: Infertility, Sexual activities, Drug therapy, Psychotherapy, Bupropion
  • نرگس سادات مطهری، محبوبه فرامرزی، مرجان احمد شیروانی، افسانه بختیاری، شبنم امیدوار، فاطمه باکویی، فاطمه نصیری *
    سابقه و هدف

    تغییرات فیزیولوژیک بارداری موجب چالش های عمیقی در سلامت ذهن می شود. این مطالعه با هدف تاثیر مشاوره با مدل اطلاعات- انگیزش رفتاری بر سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت و بهزیستی روانی زنان باردار دارای اضافه وزن و چاق انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    مطالعه بر روی 137 زن باردار با BMI ≥25 و سن بارداری 12 تا 16 هفته انجام گرفت. زنان به دو گروه مشاوره(67) و مراقبت روتین(70) تقسیم شدند. گروه مشاوره 4 جلسه مشاوره با مدل اطلاعات- انگیزش رفتاری و گروه دیگر مراقبت روتین را دریافت کردند. پرسشنامه دموگرافیک، سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روانشناختی قبل از شروع مداخله و 8 هفته بعد تکمیل گردید. آزمون های توصیفی، استنباطی و آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوا) استفاده شد.

    یافته ها

    با استفاده از آزمون آنکوا بعد از تطبیق (adjusted) نمره قبل از مداخله در دو گروه، میانگین نمره سبک زندگی ارتقادهنده سلامت بعد از مشاوره نسبت به گروه مراقبت روتین بیش تر بوده است (24/15±158/72در مقابل 24/88±141/29، 0/001 >d< 0/77,p). میانگین نمره بهزیستی روانی بعد از مشاوره نیز بیش تر از گروه مراقبت روتین بود(7/87± 75/92در مقابل 11/88± 72/17،0/04=P و 0/23= d).

    استنتاج

    مشاوره با مدل اطلاعات- انگیزش رفتاری موجب بهبود سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت شده و توانسته سطح بهزیستی روان را ارتقاء بخشد.

    شماره ثبت کارآزمایی بالینی : 3N20120125008822IRCT

    کلید واژگان: رفتارهای ارتقا دهنده سلامت, مدل اطلاعات-انگیزش رفتاری, بهزیستی روانی, زنان باردار, چاقی و اضافه وزن
    Narges Sadat Motahari, Mahbobeh Faramarzi, Marjan Ahmad Shirvani, Afsaneh Bakhtiari, Shabnam Omidvar, Fatemeh Bakouei, Fatemeh Nasiri **
    Background and purpose

    Physiological changes in pregnancy cause profound challenges to mental health. The aim of this study was to investigate the effect of counseling based on Information-Behavioral Motivation Model on health promoting lifestyle behaviors and psychological well-being in overweight and obese pregnant women.

    Materials and methods

    This randomized clinical trial was performed in 137 pregnant women with a BMI ≥25 and 12 to 16 weeks gestational age. The participants were divided into two groups of counseling (n=67) and routine care (n=70). The counseling group attended four sessions of counseling based on the Information-Behavioral Motivation Model, while the other group received routine care. Demographic information was recorded and Health-Promoting Lifestyle Profile [HPLP II] and Ryff's Psychological Well-being scale were completed before and 8 weeks after the intervention. Descriptive and inferential tests, ANOVA, and Multivariate Covariance Analysis (MANCOVA) were used to analyze the data.

    Results

    Using the ANCOVA and MANCOVA test after adjusting the pre-intervention scores in both groups, the mean scores for health-promoting lifestyle behaviors and psychological well-being were found to be higher in intervention group compared to those in the group that received routine care (158.72±24.15 vs 141.29±24.88, P <0.001, d= 0.77 and 75.92 ± 7.87 vs. 72.17 ± 11.88, P= 0.04, d= 0.23, respectively).

    Conclusion

    Consultation based on Information-Behavioral Motivation Model improves health-promoting lifestyle and promotes level of mental well-being.
     
    (Clinical Trials Registry Number: IRCT20120125008822N3)

    Keywords: health promotion, health behavior, mental health, pregnant women, obesity, overweight
  • رمضان حسن زاده*، محبوبه فرامرزی، علیرضا همایونی، نفیسه مجیدی
    اهداف
    نقش خودکارآمدی در گستره زندگی افراد به عنوان عامل مهمی در بروز و نگهداری نشانه های مرضی و رفتارهای ارتقادهنده سلامت مشخص شده است. بنابراین نظر به این که امروزه سلامت روان در تحول شخصیت، دارای نقشی بنیادی است، این پژوهش با هدف مدل یابی رابطه بین خودکارآمدی و سلامت روان با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت در دانش آموزان انجام شد.
    ابزار و روش ها
     در این پژوهش توصیفی- همبستگی، 260 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه دوره دوم شهر ساری در سال تحصیلی 97-1396 به روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه خودکارآمدی شرر، مقیاس سلامت روان و پرسش نامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت پندر بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و روش مدل یابی معادلات رگرسیونی ساختاری به کمک نرم افزار های SPSS 24 و Amos 23 انجام گرفت.
    یافته ها
    بین تمام متغیرهای پژوهش همبستگی معنی دار وجود داشت (0.01>P). با توجه به مقادیر به دست آمده شاخص های نیکویی برازش، مدل پژوهش از برازش خوبی برخوردار بود. مسیرهای خودکارآمدی و رفتارهای ارتقادهنده سلامت اثر مستقیم و معنی داری بر سلامت روانی داشتند. همچنین خودکارآمدی با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت اثر غیرمستقیمی بر سلامت روانی نشان داد (0.05>P). براساس مدل نهایی، خودکارآمدی با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت بر سلامت روانی اثر غیرمستقیم داشت (0.06=R2).
    نتیجه گیری
    خودکارآمدی هم به صورت مستقیم و هم با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت بر سلامت روان دانش آموزان موثر است.
    کلید واژگان: خودکارآمدی, رفتارهای ارتقادهنده سلامت, سلامت روان, نوجوانان
    Nafise Majidi Yaychi, Ramazan Hasanzade*, Mahbobe Farmarzi, Alireza Homayoni
    Aim
    The role of self-efficacy in the life of individuals has been identified as an important factor in the emergence and maintenance of symptoms and health promotion behaviors. Therefore, considering that today mental health plays a fundamental role in the personality evolution, this study aimed to modeling the relationship between self-efficacy and the mediating of health promotion behaviors in students.
    Materials and Methods
    This descriptive-correlational study was carried out on 260 people, who were the students in the secondary level of middle school in Sari city in the period of 1396-1397. The subjects were selected by multi-stage cluster sampling method. Data were collected by Sherer self-efficacy questionnaire, mental health scale, and Pender's health promotion behaviors questionnaire. Data were analyzed by SPSS 24 and Amos 23 software using the Pearson correlation coefficient and structural equation modeling.
    Findings
    Based on the results there was a significant relationship between all variables of the research (p= 0.01). Based on investigating the indexes of the goodness of fit, the model has good fitness. Self-efficacy ways and health promotion behaviors have a direct and significant effect on the mental health, as well as, self-efficacy with mediating of health-promoting behaviors has an in direct and significant effect on the mental health (p<0.05). Based on the final model, self-efficacy with mediating of health-promoting behaviors has an indirect effect on mental health (R2= 0.06).
    Conclusion
    Self-efficacy directly and through the mediation of health promotion behaviors is effective on the mental health of students.
    Keywords: self-efficacy, Health Promotion Behaviors, Mental Health, Adolescents
  • نفیسه مجیدی یایچی، رمضان حسن زاده*، محبوبه فرامرزی، علیرضا همایونی
    هدف
    سلامت روانی متغیر مهمی است که تحت تاثیر عوامل زیادی قرار دارد. این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت با سلامت روانی دانش آموزان انجام شد.
    روش بررسی
    پژوهش از نوع پژوهش های همبستگی مبتنی بر روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم شهر ساری بود که با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس طرحواره های ناسازگار اولیه (یانگ، 1994)، مقیاس سلامت روان (گلدبرگ، 1979) و مقیاس رفتارهای ارتقادهنده سلامت (والکر، 1987) بود. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده، از مدل یابی معادلات رگرسیونی ساختاری استفاده شد و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار های نسخه 24، SPSS و نسخه 23، Amos انجام گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد همبستگی مستقیم معناداری بین متغیرهای طرحواره های ناسازگار اولیه با سلامت روانی و همبستگی معکوس معنا داری بین رفتارهای ارتقادهنده سلامت با سلامت روانی وجود داشت (0٫001>p). طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت با سلامت روانی دارای واریانس تبیین شده 0٫13 بوده و بیانگر برازش مناسب مدل است.
    نتیجه گیری
    باتوجه به اینکه طرحواره های ناسازگار اولیه با میانجی گری رفتارهای ارتقادهنده سلامت نقش پیش بینی کنندگی را در سلامت روان دارد، پیشنهاد می شود از آموزش رفتارهای ارتقادهنده سلامت در مدارس استفاده گردد و برنامه های طرحواره درمانی جهت بهبود سلامت روان، آمیخته با آموزش ابعاد ارتقادهنده سلامت باشد.
    کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, رفتارهای ارتقادهنده سلامت, سلامت روان
    Nafiseh Majidi Yaychi, Ramazan Hasanzadeh*, Mahboobe Faramarzi, Ali Reza Homayouni
    Background & Objective
    Mental health is an important variable that is affected by many factors. General health includes behaviors in which a person has proper nutrition, regular exercise, avoidance of destructive behaviors, timely diagnosis of disease symptoms, stress management, adaptation and correction of interpersonal relationships in the social dimension, and the potential for improving quality of life it has a mental health and emphasizes the improvement of life's behaviors. Young people are critical in shaping the future generation and promoting community health because they are considered to be relatively healthy in health promotion efforts worldwide. Adolescence is regarded as a vital period due to significant physiological, cognitive and psychological changes. It is likely that adolescent students will be affected by early maladaptive schemas, which are shaped in the past years of life. Early maladaptive schemas are the result of childhood traumatic experiences that gradually become patterned as ineffective behaviors. These schemes, without being aware of them, are dominant in his cognitive system; they are self-sustaining and show high resistance to change. When the early maladaptive schemas are activated, levels of excitement are released, and direct or indirect leads to various forms of psychological disturbances such as depression, anxiety, inability to work, substance misuse, interpersonal conflicts, lack of Attention to health and wellness and so on. According to the above, the present study intends to investigate the relationships between initial maladaptive schemas and the mediation of health-promoting behaviors due to the full range of links between early maladaptive schemas and health-promoting behaviors and mental health. Mentally.
    Methods
    This research was correlation research based on Structural Equation Modeling (SEM). The statistical population consisted of all secondary and secondary school students in Sari, selected by multi-stage cluster sampling. The data gathering tool included the scale of early maladaptive schemas (Yang, 1994), mental health scale (Goldberg, 1979), and the scale of health promotion behaviors (Walker, 1987). For data analysis, structural regression equation modeling used and data analysis was performed using SPSS 24 and Amos 23 software.
    Results
    The results showed that there was a significant positive correlation between the variables of early maladaptive schemas and mental health and a negative correlation between health promotion behaviors and mental health (p<0.001). According to the final model of research, the exogenous variable has the predictive power of mental health variable, and the research model was generally approved. Health promoting behaviors have a predictive role in mental health.c
    Conclusion
    The results showed that there was a significant positive correlation between the variables of early maladaptive schemas and mental health and a negative correlation between health promotion behaviors and mental health (p<0.001). According to the final model of research, the exogenous variable has the predictive power of mental health variable, and the research model was generally approved. Health promoting behaviors have a predictive role in mental health.
    Keywords: Early Maladaptive Schemas, Health Promotion Behaviors, Mental Health.
  • طاهره رحمانی فرد، سید محمد کلانتر کوشه، محبوبه فرامرزی*
    زمینه و هدف
    زنان نابارور نسبت به افراد بارور، استرس بیش تری را در زندگی تجربه می کنند و کیفیت زندگی پایین تری دارند. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی روان درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی زنان نابارور بوده است.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی (IRCT2017021132321N2) به روش چهار گروهی سولومون، 60 نفر از زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز تحقیقات باروری ناباروری حضرت فاطمه زهرا (س) شهر بابل در سال 1394، به طور تصادفی در چهار گروه 15 نفری (آزمایش با پیش آزمون، آزمایش بدون پیش آزمون، شاهد بدون پیش آزمون، شاهد با پیش آزمون) تخصیص داده شدند. 30 نفر آزمودنی گروه آزمایش، روان درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی 8 جلسه گروهی (هفته ای یک بار 120 دقیقه) دریافت نمودند. 30 نفر آزمودنی گروه شاهد، هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. 30 آزمودنی در ابتدا و 60 آزمودنی در انتهای مطالعه، پرسشنامه کیفیت زندگی را تکمیل کردند. داده ها در نرم افزار SPSS نسخه 20 با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری ANCOVA تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    روان درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را در هر دو گروه آزمایش ارتقا داد. به طوری که میانگین نمرات زنان در تمامی چهار بعد کیفیت زندگی، سلامت جسمانی، روانی، روابط اجتماعی و محیط زندگی در هر دو گروه آزمایش به طور معناداری نسبت به گروه های کنترل بیش تر شد (05/0p<).
    نتیجه گیری
    به کارگیری روان درمانی شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، به عنوان یک روش قابل اعتماد ارتقادهنده کیفیت زندگی زنان نابارور، در مراکز ناباروری توصیه می شود.
    کلید واژگان: روان درمانی ذهن آگاهی, کیفیت زندگی, ناباروری
    Tahere Rahmani Fard, Seyed Mohammad Kalantarkousheh, Mahbobeh Faramarzi *
    Background and Aim
    Infertile women experience greater stress in their life and have lower quality of life compared to fertile women. The present study aimed to evaluate the effect of mindfulness-based cognitive psychotherapy (MBCT) on quality of life in infertile women.
    Methods & Materials: In a randomized clinical trial (IRCT2017021132321N2) with the Solomon four-group design, 60 infertile women referred to Fatemeh Zahra Infertility Research Center in Babol in 2015, were randomly assigned into four groups (15 in the group of experiment with pretest, 15 in the group of experiment without pretest, 15 in the group of control with pretest, 15 in the group of control without pretest). A total of thirty participants in the experimental group received MBCT in eight group sessions (120 minutes, once a week). The control group received no intervention. Thirty participants at the beginning and sixty participants at the end of study completed the Quality of Life Questionnaire (WHOQOL-26). Data were analyzed by the SPSS software version 20 using univariate ANCOVA.
    Results
    The mindfulness-based cognitive psychotherapy improved the quality of life in both experimental groups. The mean scores for all the four domains of quality of life including, physical health, psychological health, social relationships, and environment significantly increased in both experimental groups compared to control groups (P
    Conclusion
    The use of MBCT as a reliable method for promoting the quality of life of infertile women is recommended in infertility clinics.
    Keywords: mindfulness based psychotherapy, quality of life, infertility
  • زهره افشار، علی اصغر رضوی، محبوبه فرامرزی، صفیه طهماسبی لیمونی، جمشید یزدانی چراتی
    سابقه و هدف
    ارزیابی رضایت کاربران از خدمات کتابخانه ها از چالش های مهم دستیابی به خدمات بهتر است. هدف پژوهش حاضر سنجش رضایت کاربران از خدمات کتابخانه های دانشگاه علوم پزشکی مازندران، با استفاده از مدل لایب کوال است.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی، 144 نفر از اعضای هیئت علمی و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران با روش نمونه گیری در دسترس وارد شدند. آزمودنی ها میزان رضایت خود را از خدمات کتابخانه های دانشکده های دانشگاه علوم پزشکی مازندران با تکمیل پرسش نامه استاندارد لایب کوال اظهار نمودند.
    یافته ها
    این پژوهش نشان داد رضایت کاربران در سطح حداقل انتظارات در هر سه مولفه: اثرخدمت، کنترل اطلاعات و کتابخانه به عنوان مکان به ترتیب 05/1 ± 25/5، 20/1 ± 51/5 و 50/1 ± 69/5 برآورده می شود ولی سطح حداکثر اتنظارات به ترتیب مولفه ها 79/1 ± 43/6، 68/1 ± 83/5 و 97/1 ± 83/5 برآورده نمی گردد. میزان رضایت اعضای هیئت علمی و دانشجویان از اثر خدمت کتابخانه ها یکسان است. در بعد خدمات اطلاع رسانی، سطح انتظارات اعضای هیئت علمی از کتابخانه ها نسبت به دانشجویان بیش تر است و رضایت آن ها از مولفه کتابخانه به عنوان مکان از دانشجویان کم تر است.
    استنتاج: کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی در تامین نیاز های کاربران، وضعیت متوسط را کسب نمودند و خواسته ها و انتظارات کاربران با سطح حداکثر و ایده ال فاصله دارد.
    کلید واژگان: رضایت, کتابخانه, لایب کوال
    Zohreh Afshar, Ali Asghar Razavi, Mahbobeh Faramarzi, Safiyeh Tahmasebi Limooni, Jamshid Yazdani Charati
    Background and
    Purpose
    Assessment of user satisfaction on library services is a major challenge in achieving appropriate services. The aim of this study was to evaluate user satisfaction with library services at Mazandaran University of Medical Sciences based on LibQUAL model.
    Materials And Methods
    A descriptive study was conducted in 144 faculty members and students at Mazandaran University of Medical Sciences. The participants were selected by convenience sampling. They reported their satisfaction on library services of different schools at Mazandaran University of Medical Sciences via completing the LibQUAL scale.
    Results
    This study showed that, user satisfaction in three components, including service affect, information control, and library as a place met the minimum level of expectations (5.25±1.05, 5.51±1.20, 5.69±1.50, respectively), but did not met the maximum level of expectations (6.43±1.79, 5.83±1.68, 5.83±1.97, respectively). Similar Satisfaction level was seen in faculty members and students on the service affect. In dimension of information services, the expectation level of faculty members was higher than that of students, but their satisfaction level on library as a place was less than that of the students.
    Conclusion
    The libraries and information centers studied here, met the needs of users at average levels, but they are believed to be far from ideal levels.
    Keywords: satisfaction, library, LibQUAL
  • خدیجه آهویی، محبوبه فرامرزی *، رمضان حسن زاده
    سابقه و هدف
    سرطان پستان، شایع ترین و تاثیرگذارترین سرطان در زنان است که موجب بروز مشکلات هیجانی و عاطفی عمیقی می شود. با توجه به بالارفتن میزان بقا، مبتلایان به سرطان پستان نسبت به دیگر سرطانها، مدت طولانی تری با بیماری و عوارض و استرسهای ناشی از آن به زندگی خود ادامه می دهند که این امر خود می تواند بهزیستی روانشناختی این گروه را تحت تاثیر قرار دهد. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت بهزیستی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان و ارتباط آن با هوش هیجانی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی90 زن مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده برای درمان یا مشاوره به یکی از بیمارستانهای شهید رجایی بابلسر، آیت الله روحانی و مرکز مشاوره و غربالگری سرطان شهرستان بابل، به روش نمونه گیری در دسترس، انجام گردید. علاوه بر سوالات دموگرافیک، دو پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز (دامنه نمرات 140-0) و بهزیستی روانشناختی ریف (دامنه نمرات 108-1) تکمیل شد.
    یافته ها
    میانگین سنی شرکت کنندگان، 9/74±45/98 و با دامنه سنی 70-24 سال بود. میانگین نمره بهزیستی روانشناختی12/10±75/01 و هوش هیجانی 19/53±77/14 بوده است و بهزیستی روانشناختی با هوش هیجانی رابطه معنی داری داشت (0/45r=، 0/001> p). نتایج نشان داد که هوش هیجانی20% تغییرات بهزیستی روانشناخی را تبیین و پیش بینی می کند (0/48=β). از خصوصیات دموگرافیک، فقط رابطه تحصیلات با بهزیستی روانشناختی سطح معنی داری داشت(0/18r= ،0/07=p).
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که هوش هیجانی زنان با سرطان پستان، بخشی از بهزیستی روانشناختی آنان را پیش بینی می کند.
    کلید واژگان: سرطان, پستان, هوش هیجانی, سلامت روانی
    Kh Ahoiee, M. Faramarzi *, R. Hassanzadeh
    Background And Objective
    Breast cancer is the most common and the most influential type of cancer in women, which causes deep excitement and severe emotional problems. Considering the increase in survival rates, patients with breast cancer continue to live longer with this disease and its complications and stresses, compared with patients with other types of cancer, which may affect the psychological well-being of this group of patients. This study was conducted to determine the psychological well-being of women with breast cancer and its relationship with emotional intelligence.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted among 90 women with breast cancer who referred for treatment or counseling to one of the hospitals of Shahid Rajaee in Babolsar, Ayatollah Rohani in Babol and the Cancer Counseling and Screening Center in Babol, using convenience sampling. In addition to demographic questions, Bradberry & Greaves's Emotional Intelligence Questionnaire (possible range = 0 – 140) and Ryff's Psychological Well-being Scale (possible range = 0–108) were completed.
    FINDINGS: The mean age of the participants was 45.98 ± 9.74 with an age range of 24 – 70 years. The mean score of psychological well-being was 75.01±12.10 and the mean score of emotional intelligence was 77.14 ± 19.53 and psychological well-being had a significant relationship with emotional intelligence (r = 0.45, p
    Keywords: Cancer, Breast, Emotional intelligence, Mental health
  • زینب حیدریان فرد *، باب الله بخشی پور، محبوبه فرامرزی
    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری گروهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوار فکری دانشجویان دختر انجام شده است. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون و پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل) بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 338 دانشجوی دختر در محدوده ی سنی 29-20 سال به کمک پرسشنامه های اضطراب اجتماعی واتسون و فرند (SAQ)، پرسشنامه خودکارآمدی برای موقعیت های اجتماعی (SESS) و مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مصاحبه تشخیصی افراد واجد شرایط( دارای نمره برش تشخیصی اضطراب اجتماعی) بر اساس DSM- IV-TR ، 16 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه درمان شناختی – رفتاری گروهی را دریافت کردند، اما گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند. و دو ماه پس از پایان درمان پیگیری اجرا گردید. آزمودنی های هر دو گروه قبل و بعد از مداخله و دو ماه پیگیری، پرسشنامه های SAQ، SESS، RRS را تکمیل کردند. برای تحلیل داداه ها، روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس بکار برده شد. نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوارفکری دو گروه (کنترل و آزمایش) تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج در پیگیری دو ماهه نیز تفاوت معناداری را نشان داد(05/0≥P). با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری گروهی در کاهش اضطراب اجتماعی و نشخوار فکری و افزایش خودکارآمدی اجتماعی دانشجویان دختر با اختلال اضطراب اجتماعی موثر است و تغییرات ایجاد شده در پیگیری دو ماهه تقریبا پایدار باقی ماند
    کلید واژگان: اضطراب, خودکارآمدی, نشخوار فکری, درمان شناختی و رفتاری
    Zeinab Heidarian Fard*, Babollah Bakhshipour, Mahboubeh Faramarzi
    The aim of this research was to analyze the effectiveness of the cognitive-behavioral group therapy on social anxiety, social self-efficiency and rumination of female students. This was an experimental study (pre-test, post-test and follow-up with control group plan). By using a simple random sampling method, out of 338 female students with the age range of 20-29 using Watson & Friend Social Anxiety Questionnaire (SAQ), Self-efficiency Questionnaire for Social Situations (SESS) and Rumination Responses Scale (RRS) and the eligible individuals diagnostic interview(having social anxiety diagnostic cut-off score) based on DSM-IV-TR,16 subjects have been selected and randomly placed in two groups of experimental and control (8 for each group).The experimental group received 8 cognitive-behavioral group therapy sessions, but control group did not undergo any special treatment. Two months after treatment termination, follow-up has been conducted. Subjects in both groups before and after the intervention, and two-month follow-up questionnaire, SAQ, SESS, RRS completed. To analyze data, descriptive statistical methods and covariance analysis test have been applied. The covariance analysis test results showed that there was a meaningful difference between the mean scores of social anxiety, social self-efficiency and rumination of the two groups (control& experiment). Also, results showed a significant difference in a two-month follow-up (p
    Keywords: social anxiety, social self, efficiency, rumination, cognitive, behavioral group therapy
  • سودابه احمدی بجق، باب الله بخشی پور، محبوبه فرامرزی
    اختلال وسواس- اجبار، یکی از مشکلات جدی سلامت روان شناختی بوده و سالیانه هزینه های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می کند و علائم ناتوان کننده آن کارکرد میان فردی، شغل و زندگی فرد را مختل می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری - عملی انجام شده است. روش پژوهش حاضر از نوع آزمایشی (طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل) بود. با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده از بین 338 دانشجوی دختر در محدوده ی سنی 29-20 سال به کمک پرسشنامه های وسواس فکری – عملی (MOCI)، باورهای فراشناختی (MCQ-30) و مقیاس پاسخ های نشخواری (RRS) و مصاحبه تشخیصی افراد واجد شرایط (دارای نمره برش تشخیصی وسواس فکری- عملی) بر اساس DSM-IV-TR، 16 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (برای هر گروه 8 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن را دریافت کردند، اما گروه کنترل تحت درمان خاصی قرار نگرفتند؛ و دو ماه پس از پایان درمان، پیگیری اجرا گردید. آزمودنی های هردو گروه قبل و بعد از مداخله و دو ماه پیگیری، پرسشنامه های MOCI، MCQ-30، RRS را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس به کاربرده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه (کنترل و آزمایش)، ازنظر نمرات وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری تفاوت معناداری وجود دارد (005/0 > p). با توجه به یافته های فوق می توان چنین نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن در کاهش وسواس فکری- عملی، باورهای فراشناخت و نشخوار فکری دانشجویان دختر با اختلال وسواس فکری – عملی موثر است و تغییرات درمانی ایجادشده در پیگیری دوماهه تقریبا پایدار باقی ماند.
    کلید واژگان: وسواس فکری, عملی, باورهای فراشناختی, نشخوار فکری, درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن
    Soudabeh Ahmadi Bejagh, Babullah Bakhshipour, Mahboube Faramarzi
    obsessive- compulsive disorder is one of the serious complications of psychological health and imposes huge economic and social expenditures annually on society and its disabling symptoms impair the individual's interpersonal function, job and life. The aims of this research were to analyze the effectiveness of group mindfulness based cognitive therapy on obsessive-compulsive disorder, metacognitive beliefs and rumination in female university students. This was an experimental study (pre-test& post-test –follow-up with control group plan). By applying simple random sampling method, out of 338 female students with age range 20-29 by Maudsley Obsessive­­-Compulsive inventory(MOCI), Metacognitive Beliefs Questionnaire (MCQ-30) & Rumination Responses Scale (RRS) and the eligible individuals diagnostic interview (with Obsessive­­-Compulsive diagnostic cut-off score) based on DSM-IV-TR,16 subjects have been selected and randomly put in the experiment and control groups (8 for each group). The experiment group received 8 sessions of group mindfulness based cognitive therapy while the control group had no special treatment. Two months after the treatment was over, follow-up was executed subject in both groups before and after the intervention, and two-month follow-up questionnaire, MOCI, MCQ-30, RRS completed. Analyzing data, descriptive statistical methods and covariance analysis test have been employed. The results of covariance test showed a meaningful difference (p<0.005) in the two groups (control &experiment), in terms of Obsessive-compulsive, metacognitive beliefs & rumination scores. Regarding the mentioned findings, it can be concluded that group mindfulness based cognitive therapy is effective in decreasing obsessive­­- compulsive, metacognitive beliefs & rumination of the girl students with obsessive-compulsive disorder, and the therapeutic changes created almost remained stable after two-month follow-up.
    Keywords: compulsion, obsession, metacognitive beliefs, obsessive rumination, cognitive therapy based on the presence of mind
  • محبوبه فرامرزی*، آسیه رنجبر تیلکی، ذکریا ذکریایی، مژگان نعیمی راد
    مقدمه
    تهوع-استفراغ از شایعترین مشکلات بارداری است که تاثیر منفی بر کیفیت زندگی زنان دارد. با توجه به اهمیت شناسایی عوامل موثر بر بروز تهوع-استفراغ بارداری، بر آن شدیم که عوامل روانی–اجتماعی شامل اضطراب، افسردگی، استرس اختصاصی بارداری، وضعیت اقتصادی-اجتماعی و حمایت اجتماعی را در زنان باردار با تهوع -استفراغ بارداری را بررسی نماییم.
    روش کار
    این پژوهش از نوع علی–مقایسه ای است. 200 زن باردار زیر 12 هفته انتخاب شدند. تمام زنان چهار پرسشنامه تجربه بارداری(PES)، افسردگی اضطراب و استرس(DASS-21)، پرسشنامه حمایت اجتماعی(SSQ) و پرسشنامه دموگرافیک و مقیاس سنجش بصری تهوع را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای آماری ضریب همبستگی، کای اسکور، آنالیز رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد.
    نتایج
    نتایج این مطالعه نشان می دهد اکثریت زنان باردار(87 %) از تهوع-استفراغ خفیف تا متوسط رنج می برند. در زنان باردار با تهوع-استفراغ بارداری میزان عوامل روانی استرس بارداری (5/ 85 % در مقابل5/ 14 %)، افسردگی (9/ 88 % در مقابل 1/ 11 %)، اضطراب (8 /68 % در مقابل 2/ 31 %)، حمایت اجتماعی پایین(1 /68 % در مقابل 9/ 31 %) و وضعیت اقتصادی–اجتماعی پایین (3 /73 % در مقابل 7/ 26 %) بطور معناداری بیشتر می باشد. در آنالیز رگرسیون، مهمترین پیشگویی کننده های مثبت تهوع-استفراغ بارداری استرس اختصاصی بارداری (67/ 2=&beta)، بود. همچنین، پیشگویی کننده های منفی تهوع-استفراغ بارداری، حمایت اجتماعی (227/ 0-=&beta) و طبقه اقتصادی اجتماعی (58/ 0-=&beta). بودند
    نتیجه گیری
    زنان باردار دارای تهوع -استفراغ نسبت به زنان باردار بدون تهوع و استفراغ بارداری، استرس اختصاصی بارداری، افسردگی و اضطراب بیشتری را تجربه می کنند. همپنین، از حمایت اجتماعی پایین تر و سطح اقتصادی–اجتماعی پایین تری برخوردارهستند. این مطالعه توصیه می کند که مشاورین سلامت مادران، به نقش عوامل روانی-اجتماعی استرس بارداری، حمایت اجتماعی و طبقه اقتصادی-اجتماعی در پیشگیری و درمان زنان با تهوع-اسفراغ بارداری توجه کنند.
    کلید واژگان: تهوع, استفراغ, بارداری, استرس, اضطراب
    Mahbobeh Faramarzi*, Asieh Ranjbar Tilaki*, Zakaria Zakariaii, Mojgan Naeimirad
    Background And Objective
    Nausea and vomiting of pregnancy (NVP) is one of the most complications of pregnancy that has markedly negative effect on life quality of women. As the identification of factors affecting the complication is important, the aim of the study was to compare the socio-psychological factors in pregnant women including anxiety, depression, specific pregnancy stress, socioeconomic status, and social support in women with NVP and without NVP.
    Materials And Methods
    This project was a causal-comparative study. Two hundred pregnant women with nausea and vomiting who were ≤12 weeks of gestational age were enrolled. All subjects filled out four questionnaires including, pregnancy experience scale (PES), depression, anxiety, stress (DASS21), social support questionnaire (SSQ) and demographic questionnaire. Statistical tests of Pearson correlation, Chi Square, and linear multiple regressions were used to analysis the data.
    Results
    Most of the women had mild to moderate NVP (87%). Women with VPN had significantly a higher score compared with non- NVP in the following variables: pregnancy experience stress (85.5% vs 14.5%), depression (89% vs 11.1%), anxiety (68.8% vs 31.2%), low social support (68.1% vs 31.9%) and low socioeconomic status (73% vs 26.7%). In linear multiple regression analysis, the most important positive significant variable was pregnancy stress (β=2.67). Also, negative predictors were social support (β=-0.227) and low socioeconomic status (β=-0.058).
    Conclusion
    Women with NVP have specific pregnancy stress, anxiety, and depression more than women without NVP. Also, women with NVP have lower social support and socio-economic status as compared to women without NVP. This study propose that professionals of mother care could consider the role of psychosocial factors of specific pregnancy stress, socio-economic status, and social support in prevention and treatment of NVP.
    Keywords: Nausea, Vomiting, Pregnancy, Stress, Anxiety
  • محبوبه فرامرزی، هاجر پاشا*
    سابقه و هدف
    استرس بارداری و فقدان حمایت اجتماعی با عواقب ناخوشایند بارداری از جمله سقط جنین، تهوع و استفراغ، پره اکلامپسی، زایمان زودرس، وزن کم هنگام تولد و نیز درجاتی از اختلالات روانی به همراه می باشد. هدف مطالعه حاضر تعیین نقش حمایت اجتماعی در پیش بینی استرس دوران بارداری می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی 210 زن باردار تک قل 40-18 سال مراجعه کننده به دو بیمارستان آموزشی بابل در سال 1392 انجام گرفت. کلیه آزمودنی ها سه پرسشنامه دموگرافیک، تجربه استرس بارداری(PES) و حمایت اجتماعی فلمینگ (SSQ) را در سه ماهه اول و دوم و سوم تکمیل نموده و سپس مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین دریافت حمایت اجتماعی زنان باردار (4/18±12/87) با دامنه نمرات 25-0 بود. بیشترین میزان دریافت حمایت اجتماعی زنان در هر سه ماهه بارداری، خانواده بود. میانگین دریافت حمایت کلی در سه ماهه اول (4/50±13/48) از هر دو سه ماه دوم (3/83±12/25) و سوم (4/06±12/87) بطور معنی داری بیشتر بود (0/05> p). حدود یک سوم زنان، بارداری را استرس زا تجربه نمودند. بیشترین تجربه ناخوشایند بارداری، مربوط به سه ماهه سوم بارداری بود. حمایت اجتماعی ارتباط معنی دار مثبت با تجارب خوشایند، معنی دار منفی با ناخوشایندهای بارداری، و ارتباط منفی معنی دار با استرس بارداری داشت. حمایت اجتماعی، 50% واریانس استرس بارداری را پیشگویی کرد. قوی ترین پیش بینی کننده منفی استرس بارداری، حمایت خانواده (0/470- =β) و سپس دوستان، همسایگان، و عقیده درباره حمایت بود (0/05> p).
    نتیجه گیری
    با توجه به ارتباط منفی حمایت خانواده، دوستان و همسایگان با استرس زنان باردار، توجه بیشتر متخصصین مراقبتهای بهداشتی زنان بر شیوه های ارتقاء حمایت اجتماعی در دوران بارداری پیشنهاد می شود.
    کلید واژگان: بارداری, حمایت اجتماعی, استرس
  • زبیده بابایی شیروانی، محبوبه فرامرزی *، حبیب نادری، ثریا خفری
    اهداف
    کنکاش در مورد راهبرد های یادگیری و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی، منجر به حرکت در جهت یادگیری مطلوب می شود. هدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین راهبرد های یادگیری با عملکرد تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بابل بود.
    ابزار و
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع همبستگی که در سال 93-1392 در دانشگاه علوم پزشکی بابل انجام شد، 199 نفر (90 پسر و 109 دختر) از دانشجویان رشته های پزشکی، دندان پزشکی و پیراپزشکی به روش طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. داده ها با تکمیل پرسش نامه راهبرد های مطالعه و یادگیری استاندارد لاسی و میانگین معدل تحصیلی دانشجویان جمع آوری و با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، آنالیز رگرسیون چندگانه، آزمون Tمستقل و آنووا با کمک نرم افزار SPSS 18 مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین تمامی زیرمولفه های اشتیاق، مهارت و خودنظم دهی در دختران به طور معنی داری از پسران بیشتر بود (p<0.05). تمامی مولفه های راهبرد های مطالعه به جز مهارت پردازش اطلاعات با پیشرفت تحصیلی دانشجویان ارتباط مثبت معنی دار داشتند. زیرمولفه های ایده اصلی (343/ 0=B)، پردازش اطلاعات (278/ 0=B) و راهبردهای آزمون (229 /0=B) قوی ترین پیشگویی کننده مثبت پیشرفت تحصیلی بودند. همچنین این مدل، 7/ 24% واریانس معدل تحصیلی را پیش بینی کرد. دانشجویان با پیشرفت تحصیلی بالاتر نسبت به دانشجویان با پیشرفت تحصیلی پایین تر، در تمامی مولفه های راهبرد های یادگیری به جز مولفه پردازش اطلاعات، میانگین نمره بالاتری داشتند (p<0.05).
    نتیجه گیری
    راهبردهای مطالعه و یادگیری نقش زیادی در پیشگویی پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارند.
    کلید واژگان: راهبردهای مطالعه, یادگیری, پیشرفت تحصیلی
    Babaei Shirvani Z., Faramarzi M. *, Naderi H., Fakhri S
    Aims
    Survey in learning strategies and its relation with academic achievement will result in movement toward optimal learning. The purpose of this survey was to assess the relation between learning strategies and academic performance in students of Babol University of Medical Sciences. Instrument &
    Methods
    In this descriptive-analytical correlation study that was performed in Babol University of Medical Sciences in 2013-14 academic year, 199 students of Medicine, Density, and Paramedicine (90 male and 109 female) was selected with stratified sampling method. Data was gathered with standard studying and learning strategies questionnaire (LASS) and the student's grade point averages (GPA) and were analyzed by Pearson correlation coefficient, multiple regression, independent T and ANOVA tests using SPSS 18 software.
    Findings
    The mean of all of the subscales including passion, skill and self-regulation were significantly higher in female than male (p<0.05). All of the subscales of learning strategies had significant positive relationship with academic achievement, except skills and processing information. The strongest positive predictors of academic achievement were main idea (B=0.343), processing information (B=0.288) and test-strategies (B=0.229). Also, GPA predicted 24.7% of total variance of academic achievement. Students with high-achievement had higher means than low-achievement in all 10 sub-scales of learning strategies, except processing information (p<0.05).
    Conclusion
    Learning strategies has high role in the predicting of academic achievement.
    Keywords: Students, Health Occupations, Learning, Educational Status
  • عبدالله حسن زاده، محبوبه فرامرزی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین پنج عامل بزرگ شخصیت، تعهد سازمانی و استرس ادراک شده در کارکنان نیروی انتظامی اجراء شده است. پژوهش حاضر در مقوله مطالعات توصیفی از نوع هم بستگی قرار می‎گیرد. بدین ترتیب، با توجه به پیشینه مطالعاتی موجود، در حوزه پژوهش حاضر فرضیه های زیر مطرح شدند:1- بین پنج عامل بزرگ شخصیت و تعهد سازمانی در کارکنان نیروی انتظامی رابطه معنی داری وجود دارد.2- بین پنج عامل بزرگ شخصیت و استرس ادراک شده در کارکنان نیروی انتظامی رابطه معنی داری وجود دارد.3- بین تعهد سازمانی و استرس ادراک شده در کارکنان نیروی انتظامی رابطه معنی داری وجود دارد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، از کلیه کارکنان فرماندهی انتظامی استان مازندران تشکیل شده است. حجم کل نمونه 240 نفر و در گروه مذکر 200 نفر و در گروه مونث 40 نفر بوده است. جهت اجرای پرسش نامه نیز از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد. در این پژوهش، برای اندازه گیری متغیرهای از پرسش نامه پنج عاملی نیو، پرسش نامه تعهد سازمانی آلن و مایر و پرسش نامه استرس ادراک شده استفاده شده است. در این پژوهش از روش های آماری توصیفی مانند جداول، نمودارهای درصد فراوانی، میانگین و انحراف استاندار و همچنین روش های آماری استنباطی ضریب هم بستگی پیرسون استفاده شد. در مجموع مشخص گردید که بین پنج عامل بزرگ شخصیت، تعهد سازمانی و استرس ادراک شده در کارکنان نیروی انتظامی رابطه معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: پنج عامل بزرگ شخصیت, تعهد سازمانی, استرس ادراک شده, کارکنان نیروی انتظامی, استان مازندران
    abdollah hasanzade, mahbobe faramarzi

    The study aimed to investigate the relationship between the Big Five personality traits, organizational commitment and perceived stress in police personnel have been implemented. In the context of this study is descriptive. Thus, with regard to the background in the field of research studies the following hypotheses were proposed:1. Between the Big Five personality traits and organizational commitment of employees there is a significant relationship between the police force. 2. Between the Big Five personality and perceived stress in police staff, there was a significant relationship. 3. Between organizational commitment and perceived stress in police staff, there was a significant relationship. Study population the study of all police staff province, is formed. The total sample size of 240 and 200 were males and 40 were females. To implement the questionnaire stage cluster sampling was used. In this study to measure the variables of the NEO Five-Factor Inventory, Inventory Allen and Meyer's organizational commitment and perceived stress questionnaire was used. The statistical methods such as tables, charts, frequency, mean, standard deviation, and Pearson's correlation coefficient was used statistical methods. In general, it was found that the Big Five personality traits, organizational commitment and perceived stress in police staff, there was a significant relationship.

    Keywords: Big Five Personality, organizational commitment, perceived stress, law enforcement personnel, the province
  • محبوبه فرامرزی، افسانه بختیاری*، هاجر پاشا، مولود آقاجانی دلاور، هاجر سلملیان، فاطمه نصیری امیری، مریم نیکپور، فریده محسن زاده لداری
    سابقه و هدف
    امتحان جامع مهمترین آزمون دانشجویان مامایی است که می تواند توانایی های حرفه ای آنان را ارزیابی نماید. لذا این مطالعه به منظور تعیین عوامل تاثیر گذار بر نتیجه امتحان جامع در این گروه از دانشجویان انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- تحلیلی بر روی 69 دانشجوی کارشناسی مامایی شرکت کننده در 3 دوره اخیر امتحان جامع انجام شد. دانشجویان بر اساس میانگین نمره امتحان جامع به دو گروه موفق و ناموفق تقسیم شدند. نتیجه امتحان جامع در قالب 3 عامل روانشناختی، دموگرافیک و سابقه تحصیلی مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات از طریق پرسشنامه پژوهشگر ساخت و نیز از طریق تکمیل پرسشنامه اضطراب TAI جمع آوری گردید.
    یافته ها
    میانگین نمره امتحان جامع در دانشجویان مامایی 8/1±9/13 بود بر این اساس 3/62 (43) نفر در این آزمون موفق گردیدند. بین دو گروه از نظر مشخصات دموگرافیک تفاوت معنی داری وجود نداشت. اما میانگین معدل پائین دوره تحصیلی و نمره اضطراب با موفقیت در امتحان جامع ارتباط معنی داری را نشان دادند (P<0/001). آزمون همبستگی نشان داد که وضعیت ارتباط والدین در خانواده نیز در موفقیت دانشجویان در امتحان جامع نقش معنی داری دارد (0/05 > P) (R= 0/516).
    نتیجه گیری
    بر اساس این مطالعه، سابقه تحصیلی و عوامل روانشناختی بیشترین تاثیر را بر نتیجه امتحان جامع داشند. لذا بهتر است برنامه ریزی آینده در جهت بهبود وضعیت تحصیلی دانشجویان و نیز استفاده از مشاوره روانی برای کاهش اضطراب آنها بخصوص در زمان امتحان گردد.
    کلید واژگان: امتحان جامع, دانشجویان مامایی, وضعیت آموزشی, اضطراب امتحان, ویژگیهای دموگرافیک
    Mahboubeh Faramarzi, Afsaneh Bakhtiari *, Hajar Pasha, Moulood Agajani Delavar, Hajar Salmalian, Fatemeh Nasiri Amiri, Maryam Nikpour, Farideh Mohsenzadeh Ladari
    Background And Objective
    A comprehensive exam that can test midwifery students to evaluate their professional ability is the important. Therefore, this study was conducted to determine the factors influencing the outcome of comprehensive exam on this group of students.
    Methods
    This descriptive - analytical study was performed on 69 midwifery students who participated in three recent comprehensive exams. The students were divided into two groups: the successful and the unsuccessful, based on the mean of comprehensive exam scores. The comprehensive exam results were studied in the three factors; psychological factors, demographic and educational background. The information was collected through a researchermade questionnaire and also by filling out anxiety TAI questionnaire.
    Findings
    The mean score of the comprehensive exam was 13±1/8 based on62/3(43) the midwifery students who were successful in this test. Between the two groups there were no significant differences in demographic characteristics. But low grade point mean and term time anxiety score showed a significant correlation with success in the comprehensive exam (p≤0/001). Correlation test showed that the family status also has a significant role in student is success in comprehensive exams(R=0/516, P≤0/05).
    Conclusion
    According to this study, the educational background and psychological factors had the greatest impact on the outcome of comprehensive exam. It is best to plan for the future is program to improve the student's academic achievement and psychological counseling for anxiety, especially during the exam.
    Keywords: Comprehensive exam, Midwifery students, Educational status, Test anxiety, Demographic Features
  • Pasha H., Faramarzi M., Esmailzadeh S., Kheirkhah F., Salmalian H
    Background
    The infertility is associated with psychological consequence including depression, and lack of self-efficacy.
    Objective
    The aim of this study was to compare the pharmacological and no pharmacological strategies in promotion of self-efficacy of infertile women.
    Materials And Methods
    A randomized controlled clinical trial was conducted on 89 infertile women who were recruited from Fatemeh Zahra Infertility and Reproductive Health Research Center and were randomized into three groups; cognitive behavioral therapy (CBT), antidepressant therapy with flouxetine 20 mg daily for 3 month, and a control group. All participants completed Infertility Self-efficacy Inventory (ISE) and the Beck Depression Inventory (BDI) at the beginning and end of the study.
    Results
    The means ISE scores among the CBT, fluoxetine, and control groups at the beginning and end of the study were 6.1±1.6 vs. 7.2±0.9, 6.4±1.4 vs. 6.9±1.3 and 6.1±1.1 vs. 5.9±1.4 respectively. Both CBT and fluoxetine increased the mean of ISE scores more than control group after intervention (p<0.0001, p=0.033; respectively), but increase in the CBT group was significantly greater than flouxetine group. Finally, there was evidence of high infertility self-efficacy for women exposed to the intervention compared with those in the control group. Also, there was an improvement in depression. Both fluoxetine and CBT decreased significantly the mean of BDI scores more than the control group; decrease in the CBT group was significantly more than that in the fluoxetine group.
    Conclusion
    CBT can serve as an effective psychosocial intervention for promoting self-efficacy of infertile women.
    Keywords: Infertility, Self, efficacy, Cognitive behavioral therapy, Psychotherapy, Drug therapy
  • محبوبه فرامرزی، مهرداد کاشی فرد، جواد شکری شیروانی
    سابقه و هدف
    سوء هاضمه عملکردی از اختلالات شایع دستگاه گوارش فوقانی است که بر کیفیت زندگی بیماران تاثیر می گذارد و هزینه های پزشکی زیادی را بدنبال دارد. به رغم اینکه شواهد حمایت کننده تاثیر عوامل روانی بر بروز و تداوم این اختلال رو به افزایش است، اطلاعات اندکی در خصوص رابطه ویژگی های شخصیت با بیماری سوء هاضمه عملکردی در دسترس است. این مطالعه به منظور مقایسه برخی از ویژگی های شخصیتی بیماران سوء هاضمه عملکردی با گروه سالم انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مورد-شاهدی بر روی 60 بیمار 20 تا 65 ساله ای انجام شد که به درمانگاه های تخصصی گوارش دو بیمارستان شهر بابل مراجعه کرده و با بررسی های آزمایشگاهی و سونوگرافی تشخیص قطعی سوء هاضمه عملکردی برای آنها داده شد. 60 نفر از افراد سالم نیزکه از نظر سن، جنس و تحصیلات با گروه مورد همسان شدند، وارد مطالعه شدند. افراد هر دو گروه پرسشنامه مدل پنج عاملیNEO-FFI را تکمیل کردند. سپس متغیرهای روانشناختی نوروزگرایی، برون گرایی، تجربه پذیری، توافق جویی و وجدان گرایی در دو گروه مقایسه شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که میانگین نمرات خام نوروزگرایی (دامنه تغییرات60-12) در گروه سوء هاضمه عملکردی (48/7±43/26) بطور معنی داری بیشتر از افراد سالم (01/7±22/21) بود (001/0>p). همچنین میانگین نمرات خام تجربه پذیری (دامنه تغییرات60-12) در گروه سوء هاضمه عملکردی (86/3±90/23) بطور معنی داری کمتر از افراد سالم (71/4±32/26) بود (003/0=p). در مقیاس های برون گرایی، توافق جویی و وجدان گرایی بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که بیماری سوء هاضمه عملکردی با دو ویژگی شخصیتی نوروزگرایی بالا و تجربه پذیری پایین ارتباط دارد.
    کلید واژگان: اختلالات گوارشی عملکردی, سوء هاضمه, شخصیت
    M. Faramarzi, M. Kashiferd, J. Shokri, Shirvani
    Background And Objective
    Functional dyspepsia is one of the most upper gastrointestinal disorders that affect the life quality of patients and medical expenses. In spite of supporting evidences، the effect of the psychological factors on beginning and continuing of this disorder is increasing; little information is available regarding the relationship of personality traits with functional dyspepsia. The purpose of this study was to compare personality traits between healthy individuals and the patients with functional dyspepsia.
    Methods
    This case-control study was performed on 60 patients aged 20-65 years old who referred to two gastroenterology clinics of Babol hospitals and diagnosed as functional dyspepsia according to laboratory and sonography tests. Sixty healthy individuals who were matched with case group regarding to age، sex and educational level were included in the study. They filled out the NEO-FFI five-factor model of personality questionnaire. Then two groups were compared regarding to psychological variables of neuroticism، extraversion، openness to experience، agreeableness and conscientiousness.
    Findings
    The results showed that the mean of crude scores of neuroticism (with 12-60 ranges) in patients with functional dyspepsia (26. 43±7. 48) were significantly higher than healthy individuals (21. 22±7. 01) (p<0. 001). Also، the mean of crude scores of openness to experience (with 12-60 ranges) in patients with functional dyspepsia (23. 90±3. 86) were significantly lower than healthy individuals (26. 32±4. 71) (p=0. 003). There was no significant difference in extraversion and agreeableness as well as conscientiousness between patients with functional dyspepsia and healthy individuals.
    Conclusion
    The results showed that functional dyspepsia is related to two personality traits: high neurotic and low openness to experience
    Keywords: Functional gastrointestinal disorders, Dyspepsia, Personality
  • محبوبه فرامرزی، پرویز آزادفلاح، هوارد ای بوک، کاظم رسول زاده طباطبایی، جواد شکری شیروانی
    مقدمه
    سوء هاضمه کنشی از اختلالات گوارشی شایع، ناتوان کننده و پرهزینه است. اطلاعات اندکی در خصوص نقش روان درمانگری بر درمان نشانه های سوء هاضمه در دسترس است. هدف از بررسی این مطالعه بررسی تاثیر روان درمانگری کوتاه مدت پویشی هسته تعارضی موضوع ارتباطی بر بهبودی نشانه های گوارشی و شیوه های مقابله با تعارض بیماران سوء هاضمه گوارشی بود.
    روش
    یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده در دو بیمارستان آموزشی درمانی شهرستان بابل طراحی شد. 30 بیمار مبتلا به سوء هاضمه کنشی با روش نمونه گیری در دسترس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی درمان طبی استاندارد به همراه روان درمانگری هسته تعارضی موضوع ارتباطی (15 آزمودنی) یا درمان طبی استاندارد به تنهایی (15 آزمودنی) قرار گرفتند. نشانه های گوارشی و شیوه های مقابله با تعارض قبل از کارآزمایی، پس از آن و سه ماه پیگیری با پرسشنامه های ارزیابی بیمار از اختلال گوارشی فوقانی- شاخص شدت نشانه و مقیاس نسخه دوم شیوه مقابله با تعارض رحیم ارزیابی شدند. از آزمون T مستقل و تحلیل کواریانس برای تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    مقایسه میانگین تغییر نمرات گوارشی در دو گروه در پایان درمان و سه ماه پیگیری نشان داد که روان درمانگری هسته تعارضی موضوع ارتباطی کلیه نشانه های سوء هاضمه کنشی شامل، سوزش سردل، تهوع/ استفراغ، پری معده بعد از غذا، نفخ معده، درد فوقانی شکم، درد تحتانی شکم و نمرات کل را بهبود داد. همچنین، روان درمانگری هسته تعارضی موضوع ارتباطی شیوه های مقابله با تعارضات سازند همراهانه، مهربانانه و مصالحه گرانه را ارتقاء و شیوه های مقابله با تعارضات غیر سازنده سلطه گرانه و اجتنابی را کاهش داد.
    نتیجه گیری
    روان درمانگری پویشی کوتاه مدت هسته تعارضی موضوع ارتباطی یک مدل درمانی قابل اعتمادی برای بهبودی نشانه های گوارشی و شیوه های مقابله با تعارض در بیماران سوء هاضمه کنشی است.
    کلید واژگان: سوء هاضمه کنشی, روان درمانگری کوتاه مدت پویشی, هسته تعارضی موضوع ارتباطی, شیوه های مقابله با تعارض
    Faramarzi, M., Azadfallah, P. *Ph.D., Book, He., Rasoolzadeh-Tabatabai, K., Shokry-Shirvani, J.
    Introduction
    Functional dyspepsia (FD) is one of the gastrointestinal diseases that are common، disabling، and costly. Few data are available on the role of psychotherapy in the treatment of dyspeptic syndromes. The purpose of this study was to assess whether brief core conflictual relationship theme (CCRT) psychoanalytic psychotherapy improves gastrointestinal and conflict management strategies in patients with dyspepsia.
    Method
    A clinical randomized، controlled trial was planned in two therapeutic educational hospitals in Babol city. Thirty female patients with available sampling with FD randomly assigned to standard medical treatment with CCRT psychotherapy (15 subjects) or standard medical treatment alone (15 subjects). Gastrointestinal and conflict management strategies were assessed with Patient Assessment of Upper Gastrointestinal Disorder-Symptom Severity Index and Rahim Organization Conflict Inventory، before the trial، after treatment، and at 3-month follow-up. Independent T test and ANCOVA were used to analysis of the data.
    Results
    The comparisons of the mean changes in the scores between the two groups showed that CCRT psychotherapy improved all of the FD symptoms، including heartburn، nausea، fullness، bloating، upper abdominal pain، and lower abdominal pain، after treatment and at follow-up. Also، the CCRT treatment significantly improved conflict constructive management strategies of integrating، obligating، and accommodating، and decreased conflict destructive management strategies of dominating and avoiding، after treatment and at follow-up.
    Conclusion
    Brief CCRT psychoanalytic psychotherapy is a reliable method for improving gastrointestinal symptoms and conflict management strategies in patients with functional dyspepsia.
  • هاجر پاشا، زهرا بصیرت، محمود حاجی احمدی، افسانه بختیاری، محبوبه فرامرزی، هاجر سلملیان *
    سابقه و هدف

    درد زایمان از شدیدترین دردهایی است که زنان در طول زندگی شان تجربه می کنند. با وجود روش های مختلف بیدردی زایمانی از جمله گاز انتونوکس، اما متاسفانه هنوز به دیده تردید به آن نگریسته می شود و اکثر افراد نسبت به مصرف آن نا آشنا و نگرانند. این مطالعه به منظور بررسی بیدردی زایمانی با گاز انتونوکس انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 98 زن باردار در مرحله فعال زایمانی در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل انجام شد. پس از کسب رضایت، بیماران به طور تصادفی در دو گروه مداخله (49 نفر) و کنترل (49 نفر) قرار گرفتند. اثربخشی، تجربیات و رضایتمندی در هیچ پنج سطح بسیار خوب، خوب، متوسط، کم و هیچ سنجیده شد. انتظارات زنان باردار نسبت به گاز انتونوکس در دو گروه و همچنین در قبل و پس از دریافت گاز در گروه مداخله مورد مقایسه قرار گرفت.

    یافته ها

    اکثریت زنان باردار (8/91%) مصرف کننده گاز انتونوکس، دچار کاهش دردهای زایمانی در سطح متوسط (9/43%) شدند و نسبت به آن راضی (98%) بودند. 49% مصرف کنندگان گاز، تجربیات خوب و عالی را توصیف نمودند. 9/80% بیان نمودند که این روش بیدردی را در آینده تقاضا خواهند نمود. میزان رنجش از عوارض مربوط به گاز در اکثریت موارد خفیف بود (63%). انتظارات اکثریت زنان باردار درگروه مداخله (قبل از دریافت گاز) و کنترل نسبت به گاز انتونوکس جهت بیدردی زایمان، ضعیف بود (9/40%، 3/65%). درصد انتظارت مثبت پس از دریافت گاز افزایش یافت (05/0>p). بین انتظارات گروه مداخله در قبل و پس از دریافت گاز با گروه کنترل اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>p). انتظارات مثبت در گروه مداخله بیشتر از گروه شاهد بود. بیشترین تفاوت انتظارات گروه مداخله در قبل و پس از دریافت گاز در موارد اثربخشی بیشتر (05/0>p)، رضایت مصرف (05/0>p)، عوارض کمتر (05/0>p)، آگاهی نسبت به گاز (05/0>p) و همچنین تجربه قبلی درد زایمانی، غیر قابل تحمل (05/0>p) بود.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه نشان داد که مصرف گاز انتونوکس سبب کاهش مناسب دردهای زایمانی، کسب انتظارات و تجربیات مطلوب و افزایش رضایتمندی مادری می گردد.

    کلید واژگان: بی دردی زایمانی, انتونوکس, حاملگی
    Pasha H., Basirat Z., Hajiahmadi M., Bakhtiari A., Faramarzi M., Salmalian H
    Background And Objective

    Labor pain is the most severe pain that a woman experiences during her life. With attention to different methods of painless labor such as entonox gas, but unfortunately the most people concerned about it. The purpose of this study was to assess painless labor with entonox gas.

    Methods

    This clinical trial study was performed on 98 pregnant women in active phase of delivery in Shahid Yahyanejad hospital, Babol, Iran. After getting consent, they were randomly divided in two groups: intervention group=49 and control group=49. Efficacy, experience and satisfaction were measured in five levels: excellent, good, moderate, weak and none. Expectation of pregnant women about entonox gas in two groups and also before and after using entonox gas in intervention group was compared.

    Findings

    The most pregnant women in intervention group had less labor pain (91.8%), and satisfied with it (98%). Reduction of labor pain was in moderate level in most cases (43.9%). Forty-nine percent of pregnant women receiving gas described their experience as good and excellent and 80.9% indicated that they will request entonox gas in future. The amount of suffering from gas complications was mild in most pregnant women in intervention group (63%). Expectation of the majority of pregnant women in intervention group (before receiving gas) and in control group was weak (65.3%, 40.9%). The percentage of positive expectations increased after receiving entonox gas (p<0.05). There was a significant difference between the expectations of intervention group before and after receiving entonox gas and control group (p<0.05). Positive expectations were more in intervention group than control group. Most differences of expectations in intervention group before and after receiving the gas were: higher efficacy (p<0.05), more satisfaction (p<0.05), less complications (p<0.05), information about gas as painless labor method (p<0.05), and also previous experience of intolerable labor pain (p<0.05).

    Conclusion

    This study showed that using entonox gas caused less labor pain, favorite expectation and experience, and also more maternal satisfaction.

نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محبوبه فرامرزی
    دکتر محبوبه فرامرزی
    دانشیار
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال