محمدامین خدامرادی
-
مسئله اصلی این پژوهش، بررسی و نقد اشکال ویلیام رو به استدلال وجودشناختی موجهاتی به روش توصیفی-تحلیلی است. در استدلال وجودشناختی سعی می شود از مفهوم خداوند به وجود خارجی خداوند پل زده شود. یکی از مشهورترین صورت بندی ها از این استدلال، استدلال وجودشناختی موجهاتی است که پیشرفته ترین نسخه آن، توسط آلوین پلنتینگا ارائه شده است. طبق این استدلال، تعریف خداوند عبارت است از موجودی که در تمام جهان های ممکن عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواه محض است (موجود به طور حداکثری عظیم) و از آنجا که چنین موجودی از امکان عام برخوردار است، بنابراین در جهان بالفعل موجود است. مقدمه سرنوشت ساز این استدلال «مقدمه ناظر به امکان» نام دارد؛ مقدمه ای که براساس آن، وجود خداوند محال نیست. ویلیام رو، یکی از مخالفان استدلال وجودشناختی، بر این باور است که استدلال پلنتینگا به لحاظ معرفت شناختی از مغالطه «پنداشت پرسش» رنج می برد، چرا که تنها راه علم پیدا کردن به «مقدمه ناظر به امکان»، امکان عام وجود خداوند، این است که از پیش نتیجه استدلال، یعنی وجود خداوند در جهان بالفعل، را پذیرفته باشیم. در این پژوهش سعی می شود تحلیل دقیقی از اشکال ویلیام رو ارائه و سپس به نفع این مدعا استدلال می شود که دلیل رو برای اینکه استدلال مذکور به لحاظ معرفت شناختی گرفتار «پنداشت پرسش» است، با تحلیل رو در باب معیار تشخیص این نوع مغالطه ناسازگار است. همچنین، همانطور که برخی از منتقدان رو به درستی اشاره کرده اند، لازمه «پنداشت پرسش» دانستن استدلال وجودشناختی موجهاتی برمبنای دلیل رو، این است که تمام استدلال های معتبر را گرفتار «پنداشت پرسش» بدانیم؛ امری که بطلانش آشکار است. در نتیجه، رو نتوانسته است نشان دهد که استدلال وجودشناختی موجهاتی گرفتار مغالطه «پنداشت پرسش» است.کلید واژگان: استدلال وجودشناختی موجهاتی، آلوین پلنتینگا، پنداشت پرسش، ویلیام روPhilosophy & kalam, Volume:57 Issue: 2, 2025, PP 497 -513This research investigates and critiques William Rowe’s objection to Plantinga’s modal ontological argument using a descriptive-analytical approach. According to Plantinga, God is defined as a maximally great being—a being who is omniscient, omnipotent, and omnibenevolent in all possible worlds. Plantinga’s argument holds that, since the existence of such a being is possible, it must follow that this being exists in the actual world. The key premise of this argument, known as the "possibility premise," asserts that God's existence is not impossible. William Rowe argues that Plantinga’s argument epistemologically commits the fallacy of "begging the question." Rowe claims that the only way to affirm the possibility premise—the possibility of God’s existence—is by already accepting the conclusion that God exists in the actual world. This research provides a detailed analysis of Rowe’s objection and argues that his claim—that the modal ontological argument begs the question—is inconsistent with his own criteria for identifying this fallacy. Furthermore, as some of Rowe’s critics have pointed out, his reasoning would imply that all valid arguments are guilty of begging the question, which is evidently false. Consequently, Rowe fails to demonstrate that the modal ontological argument commits the fallacy of begging the question.Keywords: Alvin Plantinga, Begging The Question, Modal Ontological Argument, William Rowe
-
بررسی انتقادی راهکار کریستوفر فرانکلین در حل صورت بندی های مبتنی بر اطمینان و عقب گرد از «معضل بخت»
مسیله اساسی این پژوهش، بررسی راه حل کریستوفر فرانکلین در برابر صورت بندی های مبتنی بر اطمینان و عقب گرد از معضل بخت و هدف از آن، نقد راه حل مذکور و نشان دادن ناکارآمدی پاسخ فرانکلین به روش توصیفی_تحلیلی است. بر اساس معضل بخت، نفی تعین گروی در پیدایش یک کنش به بخت می انجامد و لازمه آن، نفی اراده آزاد است. فرانکلین که از حامیان اختیارگروی علیت مبتنی بر رویداد است، از این معضل چهار صورت بندی ارایه می دهد. نفی تعین گروی در صورت بندی مبتنی بر اطمینان، منجر به عدم اطمینان از پیدایش یک کنش و بر اساس صورت بندی مبتنی بر عقب گرد، منجر به عدم پیش بینی وقوع یک کنش در صورت عقب گرد به لحظه وقوع آن می شود. پاسخ فرانکلین مبتنی بر تشخیص محل قرارگیری مناسب ناتعین گروی در فرایند منجر به کنش آزاد است. وی پس از نقد «تقریر کنش غیرپایه محور» رابرت کین، به تقریر دیدگاه خویش به نام «تقریر کنش پایه محور» می پردازد. از نظر وی با قراردادن ناتعین گروی در لحظه وقوع کنش پایه، دو صورت بندی مذکور از معضل بخت قابل حل است. طبق این تقریر، دلایل کنشگر، از جمله باورها، امیال و عواطف او به نحو ناتعین گروانه سبب کنش آزاد کنشگر می شوند و ناتعین گروی در مرتبه علیت دلایل نسبت به کنش پایه بروز می کند. در این پژوهش آشکار می شود راه حل فرانکلین در حل معضل بخت راهگشا نیست. علیت ناتعین گروانه دلایل کنشگر نسبت به کنش آزاد، که هسته مرکزی دیدگاه فرانکلین محسوب می شود، دقیقا همان نقطه ای است که منجر به تصادفی بودن کنش آزاد می گردد و در نتیجه، معضل بخت همچنان به قوت خود باقی می ماند.
کلید واژگان: اختیارگروی، کریستوفر فرانکلین، معضل بخت، ناتعین گرویPhilosophy & kalam, Volume:56 Issue: 2, 2024, PP 333 -349The main issue of this research is to examine Christopher Franklin's solution to Ensurance and Rollback formulation of Luck, and its purpose is to criticize this solution and show the ineffectiveness of his answer in a descriptive-analytical way. According to the problem of luck, the negation of determinism in the creation of an action leads to luck, and its requirement is the negation of free will. Franklin, who is one of the supporters of event-based causation, offers four formulations of this problem. Negation of determinism in Ensurance formulation leads to unguaranteed action and in the Rollback formulation, leads to the failure to predict the occurrence of an action at the moment of its occurrence. Franklin's answer is based on recognizing the proper location of indeterminism in the process leading to free action. According to him, by placing indeterminism at the moment of the basic action, the two formulations of luck can be solved. According to this interpretation, the agent's reasons, including his desires, goals and emotions, are the cause of free action. In this research, it is revealed that the indeterministic causality of the agent's reasons for free action, which is considered the central core of Franklin's view, is exactly where it leads to the randomness of free action, and as a result, the problem of luck remains valid.
Keywords: Libertarianism, Indeterminism, Luck Problem, Christopher Franklin -
مسئله اساسی این پژوهش تحلیل و نقد راهکار جان مارتین فیشر در حل معضل بخت و هدف از آن نشان دادن ناکارآمدی این راهکار به روش توصیفی - تحلیلی است. بر اساس معضل بخت، نفی تعین گروی در پیدایش یک کنش به سلب آزادی و مسئولیت اخلاقی کنشگر می انجامد. فیشر تلاش می کند بر اساس بازسازی یکی از مثال های فرانکفورتی در جهانی نامتعین، معضل بخت را بر پایه ترسیم دو جهان حل کند. جهان 1 متعین، اما جهان 2 بر اساس ماشین تصادفی نامتعین است. کنشگر در جهان ممکن اول بر اساس مثال های فرانکفورتی مسئول است. در جهان دوم با خاموش ماندن ماشین به نحو تصادفی، جهان 1 و 2 این همان و درنتیجه کنشگر مسئول خواهد بود. در این پژوهش آشکار می شود: الف) تقریر فیشر از معضل بخت، نسخه ای از صورت بندی مبتنی بر فقدان علیت است و پاسخ فیشر حتی کارآمدی لازم برای حل این صورت بندی را ندارد. ب) علیت حاکم بر جهان 2 فیشر، متفاوت با علیت ناتعین گروانه ای است که اختیارگروان حامی علیت مبتنی بر رویداد مد نظر دارند. از نظر آنها، قرارگرفتن علیت ناتعین گروانه فعال در سلسله علی یک کنش، شرط اساسی پرداختن به معضل بخت است؛ اما در سلسله علی کنش در جهان دوم فیشر، هیچ گونه علیت ناتعین گروانه فعالی وجود ندارد. درنتیجه فیشر اساسا با معضل بختی که اختیارگروی علیت مبتنی بر رویداد را تهدید می کند، مواجه نشده است که بخواهد آن را حل کند.کلید واژگان: اراده آزاد، معضل بخت، جان مارتین فیشر، ماشین تصادفیThe primary focus of this research is to analyze and critique John Martin Fischer’s proposed solution to the problem of luck. Using a descriptive-analytic method, the study aims to highlight its shortcomings. The problem of luck arises from the belief that the absence of determinism in the formation of actions undermines the agent’s freedom and moral responsibility. Fischer addresses this issue by reimagining one of Frankfurt’s examples in an indeterminate world, presenting two scenarios: one where the world is determined (world 1) and another where it is indeterminate due to a random machine (world 2). According to Frankfurt's examples, the agent in the first possible world bears responsibility. However, in world 2, if the machine happens to be randomly inactive, both worlds become identical, and the agent is deemed responsible. This research demonstrates that (a) Fischer’s framing of the problem of luck aligns with the formulation based on the absence of causation, but his response falls short in addressing this formulation effectively, (b) the causation governing Fischer’s world 2 differs from the indeterministic causation proposed by libertarians advocating for event-based causation. According to them, actively incorporating indeterministic causation into the causal chain of an action is crucial in addressing the problem of luck. However, in Fischer’s world 2, there is no active indeterministic causation involved in the causal chain of action. Therefore, Fischer fails to confront the problem of luck posed to event-based causation, let alone resolving it.Keywords: Free Will, problem of luck, John Martin Fischer, random machine
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.