محمدرضا کردی
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و نهم شماره 2 (پیاپی 131، خرداد و تیر 1403)، صص 12 -23زمینه و هدف
القاء آنسفالومیلیت خود ایمن تجربی (EAE) با افزایش بیش از حد بیان ایندول آمین 3،2-دی اکسیژناز 1 (IDO1) و تشدید علائم بالینی همراه است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر فعالیت بدنی بر بیان ژن IDO1 و آریل آلکیلآمین N_استیل ترانسفراز (AANAT) در مخچه موش های مبتلا به EAE انجام شد.
مواد و روش ها30 موش C57BL/6 به طور تصادفی به سه گروه 10 تایی کنترل سالم، کنترل EAE و فعالیت در محیط غنی شده تقسیم شدند. پس از القاء EAE با MOG35-55 به مدت 4 هفته در محیط غنی شده قرارگرفتند و سپس بافت مخچه تشریح شد و بیان ژن های IDO1 و AANAT به روش Real Time-PCRدر هر سه گروه اندازه گیری شد. از آزمون تجزیه وتحلیل واریانس در سطح معنی داری کمتر از 0/05 برای آنالیز آماری داده ها استفاده شد.
یافته هافعالیت در محیط غنی شده در مقایسه با گروه کنترل EAE بیان ژن IDO1 را به طور معنی داری کاهش داد (0/02 = P)، بیان ژن AANAT را نیز به طور معنی داری کاهش داد (0/04 = P) و همچنین نمره بالینی را به طور معنی داری کاهش داد (0/001 = P).
نتیجه گیریتغییر محیط و سبک زندگی فعال در محیطی غنی شده می تواند از طریق تنظیم کاهشی بیان ژن هایIDO1 و AANAT از پیشرفت بیماری اتو ایمن MS پیشگیری کند.
کلید واژگان: ایندول آمین 3, 2-دی اکسیژناز 1, آریل آلکیلآمین N, استیل ترانسفراز, مالتیپل اسکلروزیس, فعالیت ورزشیBackground and AimInduction of experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) is associated with an overexpression of indoleamine 2,3-dioxygenase 1 (IDO1) and exacerbation of clinical symptoms. This study aimed to investigate the effect of physical activity on the gene expression of IDO1 and arylalkylamine N-acetyltransferase (AANAT) in the cerebellum of the mice with EAE.
Materials and Methods30 C57BL/6 mice were randomly divided into three groups of 10: healthy control, EAE control, and physical activity in the enriched environment. Mice were placed in an enriched environment after induction of EAE with MOG35-55 for 4 weeks and then the cerebellum tissue was dissected and the expression of IDO1 and AANAT genes were measured by real time-PCR method in all three groups. Analysis of variance test was used for data analysis at a significance level of less than 0.05.
ResultsThe group with physical activity in an enriched environment showed significant reduction in the gene expression of IDO1 (P = 0.02) and AANAT (P = 0.04) genes, and also significantly reduced the clinical score (P = 0.001) compared to the EAE group.
ConclusionChanging the environment and lifestyle in the enriched environment can prevent the progression of the autoimmune diseases such as MS, through downregulation of the expression of the IDO1 and AANAT genes.
Keywords: Indoleamine 2, 3-Dioxygenase 1, Arylalkylamine N-Acetyltransferase, Multiple Sclerosis, Physical Activity -
مقدمه و هدف
فعالیت ورزشی در جنبه های مختلفی مانند سیستم عضلانی بررسی می شود. این پژوهش به بررسی تاثیر یک دوره تمرین تناوبی شدت بالا همراه با رژیم غذایی پرچرب بر بیان ماکروفاژهای M1 و M2 در عضله گاستروکنمیوس رت های نر نژاد ویستار می پردازد.
مواد و روش هاتعداد 24 سررت نر بالغ سالم نژاد ویستار با میانگین وزن 15±195 گرم و سن 6 هفته به طور تصادفی به 4 گروه کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا، تغذیه پرچرب و تمرین تناوب با شدت بالا با تغذیه پرچرب تقسیم شدند. مداخلات، شامل 10 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا و تغذیه پرچرب بود. سپس، نمونه برداری از عضله گاستروکنمیوس انجام شد. مقادیر ماکروفاژهای M1 و M2 با استفاده از روش Real-Time-PCR اندازه گیری شد. تجزیه تحلیل داده با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه در سطح معنی داری (05/0<p) انجام شد.اختلاف معنی داری بین گروه ها در بیان ماکروفاژهای M1 (0004/0=P) و M2 (0023/0=P) مشاهده شد. بیان ماکروفاژ M1 در گروه تغذیه پرچرب نسبت به گروه تمرین تناوبی با شدت بالا به طور معنی داری بالاتر (0001/0=P) بود. بیان ماکروفاژ M1 در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا با تغذیه پرچرب نسبت به گروه تغذیه پرچرب به طورمعنی داری کمتربود (0001/0=P)، اما بیان ماکروفاژ M2 درگروه تمرین تناوبی با شدت بالا با تغذیه پرچرب نسبت به گروه تغذیه پرچرب به طورمعنی داری بالاتر (0003/0=P) بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به نظر می رسد تمرینات تناوبی با شدت بالا می تواند بیان ماکروفاژهای M1 را کاهش و ماکروفاژهای M2 را افزایش دهد و از اثرات منفی تغذیه پرچرب جلوگیری کند.
کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, رژیم غذایی پرچرب, ماکروفاژ M1, ماکروفاژ M2Background and ObjectivePhysical activity is examined in various aspects, such as the structure of the muscular system. This study investigated the impact of a high-intensity interval training (HIIT) program combined with a high-fat diet on the expression of M1 and M2 macrophages in the gastrocnemius muscle of male Wistar rats.
Materials and Methods24 healthy adult male Wistar rats with an average weight of 195±15 grams and age of 6 weeks were randomly divided into 4 groups: control, HIIT, high-fat diet, and HIIT with a high-fat diet. Interventions included 10 weeks of HIIT and a high-fat diet. Subsequently, samples were collected from the gastrocnemius muscle. The levels of M1 and M2 macrophages were measured using Real-Time-PCR. Data analysis was performed using one-way analysis of variance at a significance level of P<0.05.
ResultsSignificant differences were observed between groups in the expression of M1 (P=0.0004) and M2 (P=0.0023) macrophages. M1 macrophage expression was significantly higher in the high-fat diet group compared to the HIIT group (P=0.0001). M1 macrophage expression was significantly lower in the HIIT with a high-fat diet group compared to the high-fat diet group (P=0.0001), but M2 macrophage expression was significantly higher in the HIIT with a high-fat diet group compared to the high-fat diet group (P=0.0003).
ConclusionThese findings suggest that HIIT can reduce M1 macrophage expression and increase M2 macrophage expression, mitigating the negative effects of a high-fat diet.
Keywords: High-Intensity Interval Training, High-Fat Diet, Macrophage M1 -
خستگی از شکایات بیماران مالتیپل اسکلروزیس (MS) است. در بیماران MS تعادل سایتوکاین های التهابی در مغز برهم ریخته که یکی از رخدادهای آن خستگی ذهنی است و احتمالا تمرینات هوازی میزان التهاب سایتوکاین ها را تعدیل کرده و از این طریق خستگی ذهنی را کاهش می دهد. مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر تمرین هوازی شنا بر فاکتور پیش التهابی (اینترلوکین 6) و فاکتور ضدالتهابی (اینترلوکین 10) برای ارزیابی خستگی ذهنی در مغز موش های ماده پس از القای EAE انجام شد. در این پژوهش 21 موش (8 هفته ای، 18 تا 20 گرم) به 3 گروه کنترل سالم، کنترل EAE و فعالیت ورزشی هوازی شنا EAE تقسیم شدند و حیوانات در گروه تمرین طی 4 هفته، هرهفته 5 جلسه ی 30 دقیقه ای به تمرینات شنا با شدت متوسط پرداختند. بررسی آزمایشگاهی متغیرهای پژوهش با روش وسترن بلات انجام شد. نتایج نشان داد در میزان IL-6 در میان گروه EAE و تمرین شنا تفاوت معناداری وجود نداشت اما میزان IL10 در گروه تمرین شنا نسبت به گروه EAE افزایش معنی داری نشان داد. با این حال نسبت مقادیر IL10/IL6 بین گروه تمرین شنا با EAE نیز معنادار نبود. بنظر می رسد تمرینات هوازی شنا با شدت متوسط، بدون تغییر در عامل پیش التهابی، همراه با سوق دادن به سمت عوامل ضدالتهابی، با افزایش IL10، می تواند بین گروه EAE و تمرین شنا منجر به بهبود تعادل شاخص التهابی و کاهش میزان خستگی ذهنی ناشی از خستگی سایتوکاینی گردد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, اینترلوکین ها, التهاب, بیماری ام اس, سایتوکاین ها, خستگی ذهنیFatigue is one of the most common symptoms among individuals with multiple sclerosis (MS). The imbalance of inflammatory cytokines in the brain causes mental fatigue. It is believed that aerobic exercise may moderate the level of inflammation of cytokines and thus reduce mental fatigue. This study was conducted to investigate the effect of swimming aerobic training on pro-inflammatory factors (interleukin 6) and anti-inflammatory factors (interleukin 10) to evaluate mental fatigue in the brains of female mice after EAE induction. In this research, 21 mice (8 weeks old, 18 to 20 grams) were divided into three groups: healthy control, EAE control, and EAE swimming aerobic exercise. The animals in the training group performed moderate-intensity swimming exercises for 4 weeks, with 5 sessions per week, each session lasting 30 minutes. The western blot method was used to analyze the research variables. The results showed no significant difference in the amount of IL-6 between the EAE group and the swimming training group, but the amount of IL-10 in the swimming training group showed a significant increase compared to the EAE group. The ratio of IL-10/IL-6 values between the swimming training group and the EAE group was also not significant. It seems that moderate-intensity swimming aerobic exercises, without changing the pro-inflammatory factor, along with increasing the anti-inflammatory factor IL-10, can lead to an improvement in the balance of the inflammatory index and a reduction in fatigue in the EAE group and the swimming exercise group.
Keywords: Aerobic Exercise, Interleukins, Inflammation, MS Disease, Cytokines, Mental Fatigue -
زمینه و هدف
آلزایمر یک بیماری نورواندوکرینی مرتبط با پیام رسانی انسولین است و به دلیل ارتباط این بیماری با مقاومت به انسولین، اصطلاح دیابت نوع III یا مغزی رایج شده است. تجمع محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفته (AGEs) با پیری، التهاب و بیماری های تخریب عصبی در ارتباط است و AGEs، تجمع الیگومر آمیلوئید را در مغز و مسمومیت عصبی را باعث می شود. تاثیر فعالیت های بدنی بر بهبود فعالیت مغز مشخص شده، اما اثر تمرینات اختیاری در محیط غنی سازی شده، کم تر بررسی گردیده است. هدف از پژوهش حاضر، تاثیر هشت هفته تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده بر بیان پروتئین AGE، آمیلوئید بتا و میزان مرگ سلولی در هیپوکمپ رت های نر نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع III بود.
روش تحقیق:
تعداد 20 سر رت نر 10 هفته ای، به شکل تصادفی به چهار گروه شامل کنترل سالم، شم، کنترل دیابت نوع III و دیابت نوع III+ تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شد؛ه تقسیم شدند. گروه مداخله، دو ساعت در روز به مدت هشت هفته به تمرین در قفس پرداختند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0≥p بهره برداری گردید.
یافته هاتمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده باعث کاهش معنی دار بیان پروتئین AGE و تجمع آمیلوئید بتا در هیپوکمپ شد (0001/0=p) و نرخ مرگ سلولی را در مقایسه با گروه کنترل دیابت نوع III، کاهش (0001/0=p) داد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین در محیط غنی شده، AGE و آمیلوئید بتا را از طریق بهبود مقاومت به انسولین و افزایش تولید انسولین، تغییر می دهد و اثرات مطلوبی بر کاهش میزان مرگ سلولی و بهبود عملکرد شناختی در دیابت نوع III دارد.
کلید واژگان: دیابت نوع III, تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده, محصولات نهایی گلیکاسیون پیشرفت, آمیلوئید بتا, مرگ سلولیBackground and AimAlzheimer’s is a neuroendocrine disease related to insulin signaling, due to the association of Alzheimer’s disease with the reduction of insulin production and resistance, the term type III or cerebral diabetes has become popular in this regard. Accumulation of Advanced glycation end products (AGEs) is associated with aging, inflammation, and neurodegenerative diseases. AGEs increase the accumulation of amyloid oligomers in the brain causing neurotoxicity. The beneficial effect of physical activity on the brain has been established, but the effect of voluntary exercise in an enriched environment had been less investigated. Therefore, the aim of this study was to identify the effect of 8 weeks of voluntary exercise in an enriched environment on the expression of AGEs protein, Amyloid beta, and cell death rate in the hippocampal tissue of male Wistar rats with type III diabetes.
Methods and Materials:
Twenty 10-week-old male rats were randomly divided into four groups including healthy control, sham, type III diabetes, and type III diabetes group+ voluntary exercise in an enriched environment. The intervention group trained in the cage two hours a day for eight weeks. To analyze the data, one-way analysis of variance and Tukey’s post hoc test were used at a significance level of p≤0.05.
ResultsVoluntary exercise in the enriched environment caused a significant decrease in AGEs protein expression and amyloid beta accumulation in the hippocampus (p=0.0001). Also, the rate of cell death in the voluntary exercise group was significantly reduced compared to the control of diabetes type III (p=0.0001).
ConclusionIt seems that the activity in the enriched environment probably changes of AGEs and Amyloid beta by improving insulin resistance and increasing insulin production, and has favorable effects in reducing the signs of dead cells and improving cognitive function in type III diabetes.
Keywords: Type III diabetes, Voluntary Exercise in an Enriched environment, Advanced Glycation End Products, Amyloid Beta, Death cell -
مقدمه
یکی از مهم ترین علل پیدایش بیماری های قلبی- عروقی تصلب شرایین است. تصلب شرایین یا اترواسکروزیس نام یک بیماری در سیستم عروقی به خصوص در عروق کرونر مغز و قلب است که بر اثر رسوب لیپید و مواد دیگر روی دیواره داخلی رگ ها مشخص می شود. اترواسکروز مهم ترین عامل مرگ ومیر در دنیاست. ABCA1 مسئول اصلی خروج کلسترول و فسفولیپید از سلول و تشکیل ذرات HDL است و احتمالا در پیشگیری و جلوگیری از گسترش اترواسکلروزیس نقش دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین بازتوانی قلبی بر بیان ژن ABCA1 باشد.
روش پژوهش:
23 نفر از بیماران گرفتگی عروق قلبی انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (11نفر) و تجربی (12نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هفته ای سه جلسه یک ساعته تمرینات مقاومتی سبک انجام دادند. پیش و پس از تمرینات مقدار m-RNA به روش PCR اندازه گیری شد. اطلاعات به وسیله تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل شد.
یافته هاتمرینات بازتوانی موجب افزایش بیان ژنABCA1 و عدم تغییر HDL و LDL و نسبت RF شده است (P≤0.05).
نتیجه گیریدر پایان نتایج نشان داد تمرینات بازتوانی قلبی که از تمرینات هوازی و مقاومتی سبک تشکیل شده بود، در بیماران با گرفتگی عروق با وجود شدت پایین تمرینات سبب افزایش معنا دار در بیان ژن ABCA1 در بیماران گرفتگی عروق پس از هشت هفته شد که احتمالا می تواند در انتقال معکوس کلسترول و پیشگیری از وقوع ایسکمی های بعدی موثر باشد.
کلید واژگان: انتقال معکوس کلسترول, تمرینات مقاومتی سبک اصطلاح, ژن ABCA1, ژن MI, ژن PBMNIntroduction: One of the most important causes of cardiovascular diseases is atherosclerosis. Arteriosclerosis or atherosclerosis is the name of a disease in the vascular system, especially in the coronary arteries of the brain and heart, which is characterized by the deposition of lipids and other substances on the inner wall of the vessels. Atherosclerosis is the most important cause of death in the world. ABCA1 is the main responsible for the removal of cholesterol and phospholipid from the cell and the formation of HDL particles, and probably plays a role in the prevention and prevention of the spread of atherosclerosis. The aim of this study is the effect of cardiac rehabilitation training on ABCA1 gene expression.
MethodsTwentythree Myocardial infractions patients were randomly selected and assigned into two groups: control (N=11), and experimental (N=12). Blood sample of subjects were collected before and after exercise sessions. PBMN cells were separated and m-RNA purification was performed by Real–Time PCR. Data was analyzed by ANCOVA by SPSS software.
ResultsRehabilitation exercises increased ABCA1 gene expression and did not change HDL, LDL and RF ratio(P≤0.05).
ConclusionIn the end, the results of the research showed that cardiac rehabilitation exercises, which consisted of aerobic and light resistance exercises, in patients with arteriosclerosis, low intensity exercises caused a significant increase in ABCA1 gene expression in arteriosclerosis patients after 8 weeks, which probably It can be effective in reverse transfer of cholesterol and prevention of subsequent ischemia.
Keywords: ABCA1 Gene, MI Gene, PBMN Gene, Resistance Exercise, Reverse Cholesterol Transport -
اهداف
تغییرات در سبک زندگی مانند تغییرات رژیم غذایی و تمرین های ورزشی قویا برای مدیریت اختلال چربی (دیس لیپیدمی) توصیه می شود. این مطالعه درصدد است تا به بررسی تاثیر مرکب تمرینات دایره ای با شدت بالا همراه با مکمل های ویتامینD و کلیسیم بر میزان چربی بدن و وضعیت لیپید پلاسما در افراد مسن با اضافه وزن بپردازد.
مواد و روش هامجموع 47 فرد مسن به صورت تصادفی در 4 گروه براساس میزان شاخص توده بدنی بدین صورت طبقه بندی شدند: گروه ویتامینD+کلسیم+تمرینات دایره ای با شدت بالا (12 نفر)، گروه تمرینات دایره ای با شدت بالا+دارونما (13 نفر)، گروه ویتامینD+مکمل کلسیم (12 نفر) و گروه کنترل (10 نفر). افراد گروه ویتامینD+مکمل کلسیم به ترتیب ویتامینD به میزان IU50000 و کلسیم به میزن 1000 میلی گرم در روز به مدت 8 هفته دریافت کردند. در همین حال، افراد گروه تمرینات ورزشی 3 روز در هفته به مدت 8 هفته به تمرینات ورزشی پرداختند. افراد گروه ویتامینD+کلسیم+تمرینات دایره ای با شدت بالا در هر دو مداخله شرکت کردند. از گروه کنترل خواسته شد تا فعالیت های روزمره خود را در طول مدت مطالعه حفظ کنند. سطوح چربی بدن و لیپید خون در ابتدای مطالعه و پس از مداخله 8 هفته ای ارزیابی شد.
یافته هاگروه های تمرینات دایره ای با شدت بالا+دارونما، ویتامینD+کلسیم+تمرینات دایره ای با شدت بالا و گروه ویتامینD+مکمل کلسیم کاهش چشمگیری در درصد چربی بدن نشان دادند (P<0/05)، درحالی که هیچ گونه تغییر چشمگیری در گروه کنترل مشاهده نشد. به علاوه، شاخص های لیپوپروتیین با چگالی بالا، تری گلیسیرید، کلسترول تام و لیپوپروتیین با چگالی پایین در گروه های تمرینات دایره ای با شدت بالا+دارونما، ویتامینD+کلسیم+تمرینات دایره ای با شدت بالا و ویتامینD+مکمل کلسیم به طور چشمگیری بهبود یافت (P<0/05). این در حالیست که هیچ گونه تغییر چشمگیری در این متغیرها در گروه کنترل مشاهده نشد.
نتیجه گیرییافته ها نشان دادند تمرینات دایره ای با شدت بالا، ویتامینD و مکمل کلسیم به طور مثبتی بر میزان چربی بدن و لیپید خون در افراد مسن با اضافه وزن تاثیر خواهد گذاشت. به علاوه، ویتامینD و مکمل کلسیم به طور خاص هنگام ترکیب با تمرینات ورزشی موثر بودند.
کلید واژگان: تمرین دایره ای خیلی شدید, ویتامین D, کلسیم, سالمندی, مکملAimsLifestyle changes, such as dietary modifications and exercise, are highly recommended for managing dyslipidemia. This study aims to investigate the combined effects of high-intensity circuit training along with vitamin D and calcium supplementation on body fat and plasma lipid profiles in overweight elderly.
Methods & MaterialsA total of 47 elderly subjects were randomly divided into 4 groups based on their body mass index as follows: Vitamin D and calcium supplementation+high-intensity circuit training group (D+Ca+T: n=12); high-intensity circuit training+placebo (T+P: n=13); vitamin D and calcium supplementation (D+Ca: n=12); and control group (CON: n=10). The subjects in the D+Ca group respectively received vitamin D and Ca supplements at 50 000 IU per week and 1000 mg per day for 8 weeks. Meanwhile, the subjects in training groups exercised 3 times per week for 8 weeks. The subjects in the D+Ca+T group participated in both treatments. The control group was instructed to maintain their regular daily routine throughout the study period. Body fat and blood lipid levels were assessed at the beginning of the study and after the 8-week intervention.
FindingsThe D+Ca+T, T+P, and D+Ca groups exhibited significant reductions in body fat percentage (P≤0.05), while no significant changes were observed in the control group. Additionally, total cholesterol, triglycerides, High-density lipoprotein cholesterol, and low-density lipoprotein cholesterol significantly improved in the D+Ca+T, T+P, and D+Ca groups (P≤0.05), with no significant changes observed in these variables in the control group.
ConclusionThe results showed that high-intensity circuit training, vitamin D, and calcium supplementation would positively affect body fat and blood lipid profiles in overweight elderly. Moreover, vitamin D and calcium supplementation were especially effective when combined with exercise training.
Keywords: High-intensity circuit training, Vitamin D, Calcium, Elderly, Supplement -
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران، سال بیست و چهارم شماره 6 (پیاپی 126، بهمن و اسفند 1401)، صص 373 -383مقدمه
کلاژن 6 از اجزای مهم شبکه مولکولی خارج سلولی بافت چربی می باشد و رسوب آن با اختلالات متابولیک همراه است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) هم زمان با رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن کلاژن 6 (Col6A3) و مقدار محصول پروتیینی آن (COL6α3) در بافت چربی زیرجلدی و هم چنین مقاومت به انسولین در موش های صحرایی بود.
مواد و روش ها24 سر موش صحرایی نر بالغ به طور تصادفی به چهار گروه تغذیه معمولی (ND)، تغذیه پرچرب (HFD)، HIIT+ND و HIIT+ HFD تقسیم شدند.HIIT شامل هشت دوره فعالیت شدید در 90% حداکثر ظرفیت دویدن (MRC) به مدت 2/5 دقیقه، با دوره های استراحت فعال در50% MRC به مدت 2/5 دقیقه بود. خون گیری از ناحیه قلب 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، انجام گردید و بافت چربی زیرجلدی برداشته شد. میزان گلوکز و انسولین سرمی اندازه گیری و مقاومت انسولینی (HOMA-IR) محاسبه شد. برای سنجش بیان ژن و میزان پروتیین بافتی COL6α3 به ترتیب از روش RT-PCR و الایزا استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوا دوطرفه و ضریب همبستگی استفاده شد (0/05≥ P).
یافته هاهمراهیHIIT و رژیم غذایی پرچرب باعث کاهش معنی دار بیان ژن و میزان پروتیین بافتی (0/001> P) COL6α3 و کاهش 21 درصدی HOMA-IR گردید (0/001>P). همبستگی مثبت و معنی دار بین بیان ژن و میزان پروتیین COL6α3 با HOMA-IR مشاهده گردید (0/001>P)(r=0/794 ، r=0/870).
نتیجه گیریHIIT هم زمان با مصرف رژیم غذایی پرچرب از افزایش COL6α3 در بافت چربی زیر جلدی جلوگیری نموده و می تواند اثر پیشگیرانه بر مقاومت انسولینی داشته باشد.
کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, کلاژن 6 زنجیره 3 آلفا, مقاومت به انسولین, رژیم غذایی پرچرب, موش صحراییIntroductionCollagen 6 is one of the important components of the adipose tissue extracellular matrix, and its deposition is associated with metabolic disorders. This study aimed to investigate the effect of High-intensity Interval Training (HIIT) simultaneously with a high-fat diet on the expression of collagen 6 chain 3 alpha gene (Col6A3) and the amount of its protein product (COL6α3) in subcutaneous adipose tissue, as well as insulin resistance in rats.
Materials and MethodsTwenty-four adult male rats were randomly divided into four groups: normal diet (ND), high-fat diet (HFD), HIIT+ND, and HIIT+HFD. The HIIT consisted of eight periods of intense activity at 90% of Maximum Running Capacity (MRC) for 2.5 minutes, with periods of active rest at 50% MRC for 2.5 minutes. Blood samples were collected from the heart 48 hours after the last training session, and the subcutaneous adipose tissue was removed. Serum glucose and insulin levels were measured, and insulin resistance (HOMA-IR) was calculated. The RT-PCR and ELISA methods were used to measure gene expression and COL6α3 tissue protein levels, respectively. Two-way ANOVA and correlation coefficient were used to analyze the data (P≤0.05).
ResultsThe combination of HIIT and a high-fat diet caused a significant decrease in COL6α3 gene expression and tissue protein levels (P<0.001) and a 21% decrease in HOMA-IR (P<0.001). A significant positive correlation was observed between gene expression and COL6α3 protein level and HOMA-IR (P<0.001) (r=0.794, r=0.870).
ConclusionHIIT, simultaneously with consuming a high-fat diet, prevents the increase of COL6α3 in subcutaneous fat tissue and can have a preventive effect on insulin resistance.
Keywords: HIIT, COL6α3, Insulin Resistance, High-fat diet, Rat -
آمادگی جسمانی وابسته به سلامتی یکی از موضوعات مهم فیزیولوژی ورزش است که با سلامت جسمانی افراد و پیشگیری از بیماری ها در ارتباط است. هدف از پژوهش حاضر تدوین و به روز رسانی هنجار آمادگی جسمانی وابسته به سلامتی در زنان 18-60 سال شهر تهران بود.در این پژوهش توصیفی و مقطعی 365 نفر از زنان شهر تهران با میانگین سنی 57/9 ± 04/33 ، قد 05/6 ± 09/163 سانتی متر و وزن 57/11 ± 17/67 کیلوگرم به صورت خوشه ای و تصادفی انتخاب شدند. .در این پژوهش شاخص توده بدنی (BMI)، دور کمر(wc) ، نسبت دور کمر به لگن (WHR)، درصد چربی بدن به وسیله کالیپر، آمادگی قلبی -تنفسی با آزمون یک مایل دویدن و راه رفتن، انعطاف پذیری با آزمون نشستن و رساندن، استقامت عضلانی شکم با آزمون درازنشست با زانو خمیده ، استقامت عضلانی کمربند شانه با آزمون شنا تعدیل شده و قدرت عضلات دست به وسیله نیروسنج دستی در آزمودنی ها اندازه گیری شد. با استفاده از آمار توصیفی و محاسبه نقاط درصدی هنجار مربوط به هر فاکتور آمادگی جسمانی تهیه شد.یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، میانگین آمادگی قلبی - تنفسی (78/7 ± 46/38میلی لیتر / کیلوگرم/ دقیقه)، درصد چربی (65/6 ± 85/38)، BMI (20/4 ± 40/25 کیلوگرم بر مترمربع)، دورکمر (70/10 ±78/65 سانتی متر)، WHR (50/0 ± 84/0)، انعطاف پذیری (10/8 ± 50/ 31 سانتی متر)، استقامت عضلات شکم (74/14 ± 36/37)، استقامت کمربند شانه ای (94/11± 90/18)، قدرت عضلات دست (88/4±32 / 23 کیلوگرم) است.کلید واژگان: نورم, فعالیت بدنی و تندرستی, استان تهرانHealth-related physical fitness is one of the important issues in exercise physiology that is related to people's physical health and disease prevention. The purpose of this study was to developing and updating the physical fitness norm for women aged 18-60 years old of Tehran city. In this descriptive cross-sectional study, 365 women aged 18-60 years old with a mean age of 33.04 ± 9.57 years, height 163.09 ± 6.05 cm, weight 67.17± 11.57 kg from different regions of Tehran were recruited by cluster and random sampling. In this study, body mass index (BMI), Waist circumference (WC), waist to hip ratio (WHR), body fat percentage (caliper), cardio-respiratory fitness (Rockport 1mile walking/Running), Flexibility (sit & Reach), endurance of abdominal muscles (curl up), Endurance of shoulder girdle muscles (modified push up) and strength of hands (hand grip) measured in subjects. Descriptive statistics and computation of Z scores and point percentages were used to construction of norms. The findings of this study showed that the mean cardio respiratory fitness (38.46 ± 7.78 ml / kg.min-1), body fat percentage (38.85± 6.65), BMI (25.40± 4.20 kg/m2) Flexibility (31.50± 8.10 cm), Endurance of abdominal muscles (37.36 ± 14.74), WHR (0.84 ± 0.50), WC (78.65 ± 10.70cm) Endurance of shoulder girdle muscles (18.90 ± 11.94), strength of hand muscles (23.32 ± 4.88 kg).Keywords: norm, physical activity, wellness, Tehran province
-
فرآیندهای تخریب عصبی نقش مهمی در پیشرفت بیماری ام اس دارند. تمرین ورزشی مناسب و زندگی در محیط غنی سازی شده حرکتی (EE) می تواند از طریق ترشح برخی فاکتورهای رشد عصبی در هیپوکامپ ازجمله آیریزین وفاکتور نوتروفیک مشتق از مغر (BDNF) باعث بهبود و یا جلوگیری از پیشرفت بیماری شود. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر 4 هفته تمرین مقاومتی و هوازی و EE بر سطوح پروتئین آیریزین و BDNF هیپوکامپ در موش های ماده C57BL6 مبتلا به آنسفالومیلیت خودایمنی تجربی (EAE) بود. تعداد 50 سر موش ماده (سن 8 هفته، میانگین وزن 2± 18 گرم) به صورت تصادفی به پنج گروه مساوی (10 سر موش در هر گروه) تقسیم شدند: 1- کنترل سالم، 2-کنترل + EAE، 3-فعالیت مقاومتی + EAE،4- فعالیت هوازی + EAE و 5- EE + EAE. هفته اول و دوم سازگاری با محیط و سپس القای EAE انجام شد. گروه های تمرین 5 روز در هفته روزی نیم ساعت به مدت 4 هفته تمرین کردند و گروه EE به قفس تجهیز شده خود منتقل شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی موش ها بی هوش و سپس تشریح و بافت برداری انجام شد. برای سنجش میزان پروتئین ها از روش الایزا و برای تعیین تفاوت میان متغیرهای پژوهش از آزمون تحلیل واریانس و آزمون تعیبی توکی استفاده شد. تمامی تحلیل ها در سطح معنی داری 05/0 و با نرم افزار SPSS22 انجام شد. بیان پروتئین BDNF هیپوکامپ در هر سه گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل EAE افزایش یافت. این افزایش در گروه EE و تمرین مقاومتی هم نسبت به گروه کنترل EAE و هم نسبت به گروه تمرین شنا معنادار بود. همچنین بیان پروتئین آیریزین هیپوکامپ در هر سه گروه تمرین نسبت به گروه کنترل EAE افزایش داشت که این افزایش در گروه های EE و تمرین مقاومتی معنادار بود همچنین بیان آیریزین در گروه EE نسبت به دو گروه تمرین هوازی شنا و تمرین مقاومتی افزایش بیشتری داشت که این افزایش نسبت به گروه تمرین هوازی شنا معنادار بود. به نظر می رسد فعالیت ورزشی از هر دو نوع اختیاری و اجباری می تواند با مکانیسم اثر متفاوت، موجب افزایش ترشح فاکتورهای رشد عصبی ازجمله آیریزین و BDNF و درنتیجه کمک به بهبود و پیشگیری از پیشرفت بیماری ام اس شود.
کلید واژگان: مالتیپل اسکلروزیس, تمرینات اختیاری, تمرینات اجباری, زندگی در محیط غنی سازی شده حرکتی, هیپوکامپNeurodegenerative processes play an important role in the progression of MS. Appropriate exercise training and living in an enriched environment (EE) can improve or prevent the progression of the disease through the secretion of some neurodevelopmental factors in the hippocampus, including irisin and the neutrophic factor derived from the mouse. The aim of the present study was to investigate the effect of 4 weeks of aerobic and resistance training and EE on irisin protein and hippocampus BDNF levels in female C57BL6 mice with experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE). 50 female mice (age 8 weeks, average weight 18 ± 2 grams) were randomly divided into five equal groups (10 mice in each group): 1- healthy control, 2- control + EAE, 3- resistance activity + EAE, 4- Aerobic activity + EAE and 5- EE + EAE. The first and second weeks of adaptation to the environment and then induction of EAE were performed. The training groups trained 5 days a week for half an hour a day for 4 weeks, and the EE group was transferred to its equipped cage. 48 hours after the last training session, the mice were anesthetized and then dissected and tissue removed. The ELISA method was used to measure the amounts of proteins, and the analysis of variance and Tukey's t-test were used to determine the differences between the research variables. All analyzes were performed at a significance level of 0.05 and with SPSS22 software. Hippocampal BDNF expression was increased in all three training groups compared to the EAE control group. This increase in the EE and resistance training group was significant compared to both the EAE control group and the swimming training group. Also, hippocampal irisin expression increased in all three training groups compared to the EAE control group, and this increase was significant in the EE and resistance training groups. Also, the expression of irisin in the EE group increased more than the two aerobic swimming and resistance training groups, and this increase was proportional to It was meaningful to the swimming aerobic training group. It seems that EE and resistance training can increase the secretion of nerve growth factors such as irisin and BDNF and thus help to improve MS disease.
Keywords: Multiple sclerosis, Voluntary Exercises, Forced Exercises, EE, Hippocampus -
تاثیر نوع فعالیت ورزشی بر برخی مکانیسم های شناختی در بیماران مبتلا به آلزایمر (AD) هنوز به خوبی شناخته نشده است. لذا هدف مطالعه حاضر مقایسه اثر تمرین تناوبی شدید (HIIT) و ف تمرین در محیط غنی سازی شده حرکتی (MERA) بر بیان پروتیین های لپتین و عامل تغذیه کننده مشتق از مغز (BDNF) در بافت هیپوکامپ موش های صحرایی مبتلا به آلزایمر بود. در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی مبتلا به AD به گروه های (1) کنترل AD، (2) گروه HIIT و (3) گروه MERA تقسیم شدند. گروه شم (Sh) برای بررسی اثر جراحی و تزریق سالین و گروه کنترل سالم (HC) برای بررسی اثر القا AD در نظر گرفته شد. گروه HIIT به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته و هر جلسه در 9 تناوب 90 ثانیه ای با شدت 85 درصد سرعت بیشینه به تمرین پرداختند و گروه تمرین MERA در قفس های ویژه غنی شده حرکتی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک راهه همراه با آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (05/0≥P). نتایج نشان داد در گروه AD، سطوح BDNF (001/0=P) پایین تر و سطوح لپتین (001/0=P) بالاتر از گروه HC بود. در گروه HIIT سطوح لپتین(005/0=P) پایین تر و سطوح BDNF (019/0=P) بالاتر از گروه AD بود. اختلاف معناداری در لپتین (72/0=P) و BDNF (65/0=P) بین دو گروه تمرینی مشاهده نشد. به نظر می رسد HIIT و MERA هر دو در بهبود نروتروفین ها و متابویسم هیپوکامپ موثر هستند، اما تاثیر تمرین تناوبی شدید به دلیل سازگاری ناشی از ورزش مطلوب تر است.
کلید واژگان: فعالیت اجباری, فعالیت اختیاری, لپتین, عامل نروتروفیک مشتق از مغز, آلزایمرThe effect of exercise training on some cognitive mechanisms in Alzheimer's (AD) patients is not yet well understood. Therefore, the aim of this study was to compare the effect of intense intermittent exercise (HIIT) and motor environmental richness activity (MERA) on the expression of leptin and brain-derived nutritional factor (BDNF) in the hippocampal of rats with Alzheimer disease (AD). In this experimental study, 24 rats with AD were divided into (1) AD control groups, (2) HIIT group and (3) MERA group. The sham group was considered to evaluate the effect of surgery and saline injection and the healthy control group (HC) was considered to evaluate the effect of AD induction. The HIIT group trained for eight weeks, five sessions per week and each session in 9 repetition of 90-second intervals (with 85% of maximum speed), and the MERA training group was placed in special enriched movement cages. One-way analysis of variance with Tukey's post hoc test was used to analyze the data (P≥0.05). The results showed that in AD group, BDNF levels (P=0.001) were lower and leptin levels (P=0.001) were higher than HC group. In the HIIT group, leptin levels (P=0.005) were lower and BDNF levels (P=0.019) were higher than the AD group. There was no significant difference in leptin (P=0.72) and BDNF (P=0.65) between the two training groups. Both HIIT and MERA appear to be effective in improving neurotrophins and hippocampal metabolism, but the effect of intense intermittent exercise is more favorable due to exercise-induced adaptation.
Keywords: Forced training, Vlontary training, leptin, BDNF, Alzheimer disease -
زمینه و هدف
شواهد نشان داده اند که پروتیین واکنشی C (CRP) تنها یک نشانگر بیولوژیکی التهابی نبوده، بلکه یک عامل خطر مهم مرتبط با بیماری های دوره سالمندی از جمله اختلالات قلبی- عروقی، متابولیکی و بیماری های کلیوی است. لذا هدف از این مطالعه سطوح CRP با حساسیت بالا (hs-CRP) و نیم رخ لیپیدی سرم در سالمندان فعال و کم تحرک در پیک اول پاندمی کرونا بود.
روش تحقیق:
تعداد 77 مرد و زن سالمند (با میانگین سنی 07/6±43/61 سال) بر مبنای شاخص توده بدن (BMI) به سه گروه شامل گروه سالم (BMI با 9/24-5/18 کیلوگرم/متر مربع)، گروه دارای اضافه وزن (BMI با 9/29-25 کیلوگرم/متر مربع)، و گروه چاق (BMI بالاتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. نیم رخ لیپیدی و hs-CRP سرم و نسبت دور کمر به لگن (WHR) در گروه های مورد مطالعه اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک راهه، کای دو (χ2) و تحلیل رگرسیون؛ در سطح معنی داری 05/0≥p انجام شد.
یافته هامیانگین سطح hs-CRP سرم در سالمندان چاق نسبت به سالمندان دارای وزن طبیعی، به طور معنی داری بالاتر بود (0/01=p). همچنین سطوح hs-CRP و لیپوپوتیین کلسترول کم چگال (LDL-C) سرمی در سالمندان با سطح فعالیت بدنی پایین نسبت به سالمندان با سطح فعالیت بدنی متوسط، به طور معنی داری بالاتر بود (به ترتیب با 0/0001=p و 0/006=p). ضریب همبستگی منفی و معنی داری نیز بین سطح فعالیت بدنی با WHR (p=0/01) و BMI (p=0/006) مشاهده گردید.
نتیجه گیریسالمندان چاقی که کم تحرک هستند یا فعالیت بدنی کم در شرایط کووید-19 دارند، به دلیل داشتن hs-CRP و LDL-C بالا، بیشتر در معرض خطر التهاب و کاهش سیستم ایمنی بدن هستند.
کلید واژگان: پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا, نیم رخ لیپیدی, فعالیت بدنی, سالمندی, چاقیBackground and AimEvidence has shown that C-reactive protein (CRP) is not only an inflammatory biomarker but also an important risk factor associated with aging-related diseases including cardiovascular, metabolic, and kidney disorders. Therefore, the aim of this study was to investigate the comparison of serum high-sensitivity CRP (hs-CRP) and lipid profile levels in active and sedentary elderly people during the first peak of Covid-19 pandemic.
Materials and MethodsSeventy seven elderly men and women (mean age 61.43±6.07 years) based on body mass index (BMI) were divided into three groups including the healthy (BMI as 18.5-24.9 kg/m2), overweight (BMI as 25-29.9 kg/m2), and obese (BMI as more than 30 kg/m2) groups. Serum lipid profile and hs-CRP, and waist-hip ratio (WHR) were measured in the study groups. Data analysis was performed using one-way analysis of variance (ANOVA), chi-square (χ2) and regression coefficient at the significant level of p≤0.05.
ResultsThe average levels of hs-CRP in obese older were significantly higher than normal weight (p=0.01). Also, serum hs-CRP and low density lipoprotein cholesterol (LDL-C) were significantly higher in elderly people with low physical activity level than same people with moderate physical activity level (p=0.0001 and p=0.006; respectively). A negative and significant correlation was also observed between the level of physical activity with WHR (p=0.01) and BMI (p=0.006).
ConclusionObese older adults who are inactive and with least physical activity in the condition of Covid-19 pandemic due to high hs-CRP and LDL-C, are more at risk of inflammation and weakened immune system.
Keywords: High-sensitivity CRP, Lipid profile, Physical activity, Aging, Obesity -
مقدمه و هدف
تاثیر ورزش در کاهش بافت و اندازه سلول چربی احتمال دارد با سیگنال دهی TGF-β1 مرتبط باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تمرین تناوبی پرشدت (HIIT) هم زمان با تغذیه پرچرب بر بیان ژن TGF-β1 و اندازه سلول ها در بافت چربی زیرجلدی رت ها انجام شد.
مواد و روش ها24 سر موش صحرایی نر بالغ به طور تصادفی به 4 گروه ND (تغذیه معمولی)، HFD (تغذیه پرچرب)، HIIT+ND و HIIT+HFT تقسیم شدند. HIIT هشت دوره فعالیت شدید در90 درصد حداکثر ظرفیت دویدن (MRC) به مدت 5/2 دقیقه، با دوره های استراحت فعال در50 درصد حداکثر ظرفیت دویدن به مدت 5/2 دقیقه به مدت 10 هفته بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، خون گیری انجام و چربی زیرجلدی برداشته شد. برای سنجش بیان ژن TGF-β1 از روش qRT-PCR و برای تعیین اندازه سلول های چربی از روش استریولوژی استفاده شد. شاخص های آنتروپومتریک و متابولیک رت ها نیز اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوا دوطرفه با سطح معنا داری 05/0≥ P، استفاده شد.
نتایجتعاملHIIT و رژیم غذایی پرچرب باعث کاهش معنا دار بیان ژن TGF-β1(001/0>P، 99/24=F) شد ولی بر اندازه سلول چربی تاثیر معنا دار نداشت (780/0=P، 07/0=F). بین بیان ژن TGF-β1و اندازه سلول های چربی همبستگی مثبت و معنادار مشاهده شد (001/0>P، 896/0=r).
نتیجه گیریHIIT هم زمان با مصرف رژیم غذایی پرچرب از افزایش TGF-β1 در بافت چربی زیرجلدی جلوگیری می کند و می تواند اثر پیشگیرانه بر افزایش اندازه سلول چربی داشته باشد.
کلید واژگان: تمرین تناوبی پرشدت, TGF-β1, اندازه سلول چربی, رژیم غذایی پرچرب, بافت چربی زیرجلدیBackground and ObjectiveThe effect of exercise in reducing fat tissue and fat cell size may be related to TGF-β1 signaling. This study aimed to investigate the effect of high-intensity interval training (HIIT) simultaneously with high-fat diet on TGF-β1 gene expression and cell size in the subcutaneous adipose tissue of rats.
Materials and MethodsIn this study, 24 adult male rats were randomly divided into 4 groups: ND (normal diet), HFD (high fat diet), HIIT+ND and HIIT+HFT. HIIT consisted of eight bouts of intense activity at 90% of maximum running capacity (MRC) for 2.5 minutes, with active rest periods at 50% of maximum running capacity for 2.5 minutes for 10 weeks. 48 hours after the last training session, blood was taken and subcutaneous fat was removed. qRT-PCR method was used to measure TGF-β1 gene expression and the stereological method was used to determine the size of fat cells. Two-way ANOVA test with a significant level of P < 0.05 was used to analyze the data.
ResultsThe interaction between HIIT and high-fat diet caused a significant decrease in TGF-β1 gene expression (F=24.99, P<0.001), but it had no significant effect on fat cell size (P=0.780, F=0.07). A positive and significant correlation was observed between TGF-β1 gene expression and fat cell size (r=0.896, P<0.001).
ConclusionHIIT at the same time with consuming a high-fat diet prevents the increase of TGF-β1 in the subcutaneous fat tissue and may have a preventive effect on the increase in fat cell size.
Keywords: High-Intensity interval training, TGF-β1, Fat cell size, High-fat diet, Subcutaneous adipose tissue -
سالمندی دوره ای اجتناب ناپذیر از زندگی انسان، فرایند ذاتی و پیش رونده همراه با افزایش شاخص های التهابی و آسیب رسان سلولی است که به مرور زمان و به تدریج موجب افزایش التهاب و کاهش سیستم ایمنی می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات ورزشی تای چی بر شاخص های التهابی-آپوپتوزی Bax و TNF-α در سالمندان بود. در پژوهش حاضر 30 سالمند خانم با میانگین سنی 67 سال، قد 160 سانتی متر و وزن 73 کیلوگرم ساکن در یکی از خانه های سالمندان تهران به عنوان جامعه آماری در دو گروه 15 نفری تجربی و کنترل به طور تصادفی تقسیم شدند. آزمودنی ها تحت معاینات پزشکی قرار گرفتند و در صورت تشخیص پزشک مبنی بر بلامانع بودن شرکت آنها و همچنین اخذ رضایت نامه کتبی پروتکل تمرینی در مدت هشت هفته انجام گرفت. در گروه تجربی تمرینات تای چی هفته ای سه جلسه و هر جلسه از 20 تا 40 دقیقه در شدت های 40 تا 50 درصد ضربان قلب ذخیره انجام گرفت. گروه کنترل طی این زمان فعالیت ورزشی انجام نداده و امور روزمره خود را انجام دادند. نتایج تجزیه وتحلیل آماری نشان داد که مقدار TNF-α سرمی پس از هشت هفته در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش غیرمعناداری را نشان داد (055/0)، ولی این تغییرات در میزان Bax در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری را نشان داد (04/0=P). تمرینات تای چی به عنوان یک فعالیت ورزشی هوازی-مدیتیشن در سالمندان تاثیرات مثبتی بر کاهش شاخص های سرمی التهابی و آسیب رسان سلولی TNF-α و Bax دارد که می تواند نقش مفیدی در سلامت و تندرستی سالمندان داشته باشد.کلید واژگان: التهاب, تای چی چوآن, سالمند, عامل نکروز توموری آلفا, BaxThe inevitable aging of human life is an inherent and progressive process with an increase in inflammatory and cellular damage markers that over time and gradually increase inflammation and decrease the immune system. The aim of this study was to investigate the effect of tai chi exercise on inflammatory-apoptotic indices of Bax and TNF-α in the elderly. In the present study, 30 elderly women with an average age of 67 years, height 160 cm and weight 73 kg living in a nursing home in Tehran as a statistical population were randomly divided into two groups of 15 experimental and control. The subjects underwent medical examinations and if the physician diagnoses that the subjects' participation is unobstructed and also their written consent, the training protocol was performed for eight weeks. In the experimental group, tai chi exercises were performed three times a week, each session lasting 20 to 40 minutes at intensities of 40 to 50% of the reserve heart rate. The control group did not exercise during this time and did their daily chores.The results of statistical analysis showed that the serum TNF-α level after 8 weeks in the training group compared to the control showed a non-significant decrease (0.055) but these changes in the Bax rate in the training group compared to the control significantly decreased. Showed (P = 0.04). Tai Chi exercises as an aerobic-meditation exercise in the elderly have positive effects on reducing inflammatory serum indices and cellular damage TNF-α and Bax, which can play a beneficial role in the health of the elderly and the prevention of heart disease. They have vascular.Keywords: Bax, Elderly, Inflammation, Tai Chi Chuan, TNF-α
-
زمینه و اهداف
نشان داده شده است که القای آنسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) برای مطالعه اثرات ورزش بر پاتوفیزیولوژی مالتیپل اسکلروزیس مناسب است. باتوجه به نقش پروتیین های Bax و BCL2 در آپوپتوز سلولی، هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین شنا پیش از القاء EAE بر آپوپتوز سلولی در غده تیموس بود.
روش بررسی30 سر موش به صورت تصادفی به سه گروه (تمرین+EAE، کنترل+EAE و کنترل) تقسیم شدند. برنامه تمرینی (30 دقیقه در روز، پنج روز در هفته و در طول چهارهفته) آغاز شد. برای القاء EAE از تزریق زیرجلدی پپتید میلین الیگودندروسیت گلیکوپروتیین برای ایمن سازی و تزریق درون صفاقی پرتوسیس تاکسین استفاده شد. سپس پروتیین های Bax و BCL2 در بافت تیموس اندازه گیری شد.
یافته ها:
القاء EAE باعث افزایش معنی دار در بیان Bax (001/0=p) و کاهش معنی دار در بیان BCL2 (012/0=p) نسبت به گروه کنترل شد. بیان Bax در گروه تمرین+EAE نسبت به گروه کنترل+EAE کاهش معنی دار (0001/0=p) و نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (003/0=p). بیان BCL2 در گروه تمرین+EAE نسبت به گروه کنترل+EAE افزایش معنی دار (001/0=p) و نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (01/0=p). نسبت Bax به BCL2 در گروه کنترل+EAE نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت، که این نسبت در گروه تمرین+EAE نسبت به گروه کنترل+EAE کاهش معنی داری داشت (002/0=p).
نتیجه گیری:
اجرای یک دوره تمرین شنا پیش از EAE، شدت بیماری را کاهش می دهد و اثرات تعدیل کننده ای بر آپوپتوز و التهاب دارد.
کلید واژگان: تمرین شنا, Bax, BCL2 رت, مالتیپل اسکلروزیسEBNESINA, Volume:25 Issue: 1, 2023, PP 21 -33Background and aimsExperimental autoimmune encephalomyelitis (EAE) has been shown to be suitable for studying the effects of exercise on multiple sclerosis pathophysiology. Considering the role of Bax and BCL2 proteins in cell apoptosis, the aim of this study was to investigate the effect of swimming training before EAE induction on cell apoptosis in the thymus gland.
MethodsTotally, 30 mice were randomly divided into three groups (training+EAE, control+EAE, and control). The training program began (30 minutes/day, five days/week, and four weeks). To induce EAE, subcutaneous injection of myelin oligodendrocyte glycoprotein peptide was used for immunization and intraperitoneal injection of pertussis toxin was performed. Bax and BCL2 proteins were measured in thymus tissue.
ResultsEAE induction caused a significant increase in expression of Bax (p=0.001) and a significant decrease in expression of BCL2 (p=0.012) compared to the control group. The expression of Bax in the training+EAE group had a significant decrease (p=0.0001) compared to the control+EAE group and a significant increase compared to the control group (p=0.003). The expression of BCL2 in the training+EAE had a significant increase compared to the control+EAE group (p=0.001) and a significant decrease compared to the control group (p=0.01). The Bax/BCL2 in the control+EAE group increased significantly compared to the control group, and this ratio decreased significantly in the training+EAE group compared to the control+EAE group (p=0.002).
ConclusionA swimming training before EAE reduces the severity of the disease and has modulating effects on apoptosis and inflammation.
Keywords: Swimming, Bax Protein, Bcl2-like 1 protein, rat, Multiple Sclerosis -
هدف
کاهش GLT-1- انتقال دهنده گلوتامات- با فعال شدن و افزایش بیان زیرواحد گیرنده گلوتامات-NR1- همراه است که با افزایش فعالیت پایه سلولی باعث درد عصبی در بیماری مالتیپل اسکلروزیس (MS) می شوند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تاثیر چهار هفته زندگی در محیط غنی شده در مقایسه با فعالیت ورزشی شنا بر GLT-1، NR1 و c-FOS، مارکر فعالیت نورونی در شاخ خلفی نخاع در انسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) مدل حیوانی برای مطالعه بیماری MS، می باشد.
مواد و روش ها40 سر موش C57BL6 ماده به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، EAE، شنا و زندگی در محیط غنی شده تقسیم شدند. گروه کنترل سالم تزریق سالین داشتند و در باقی گروه ها القا با استفاده از میلین الیگودندروسیتس گیلکوپروتیین(MOG35-55) انجام شد. پس از القای EAE، گروه فعالیت ورزشی اجباری، برنامه شنا را 30 دقیقه، 5 روز در هفته به مدت 4 هفته انجام دادند و گروه زندگی در محیط غنی به مدت 4 هفته در این محیط زندگی کردند. در روز سی ام پس از القا، تشریح و بافت برداری موش ها انجام شد. مقادیر پروتیین GLT-1، NR1 و c-FOS با روش ایمونوهیستوشیمی سنجیده شد.
یافته هایافته های پژوهش حاضر نشان داد زندگی در محیط غنی شده و فعالیت ورزشی شنا هر دو، در مقایسه با گروه EAE، مقادیر پروتیین GLT-1 را افزایش و مقادیر NR1 و c-FOS را در حد معناداری کاهش می دهد، هرچند زندگی در محیط غنی شده در مقایسه با فعالیت ورزشی شنا، روش موثرتری بوده است (05/0 P≤).
نتیجه گیریفعالیت ورزشی، به ویژه داوطلبانه، علاوه بر کاهش شدت بیماری (علایم بالینی)، می تواند با افزایش GLT-1، کاهش NR1 و کاهش فعالیت نورونی در شاخ خلفی، حساسیت به درد را در موش های مبتلا به EAE کاهش و کیفیت زندگی آن ها را افزایش دهد.
کلید واژگان: مالتیپل اسکلروزیس, فعالیت ورزشی, درد عصبی, GLT-1, NR1Koomesh, Volume:25 Issue: 2, 2023, PP 261 -269IntroductionThe decrease of GLT-1 is associated with the activation and increased expression of the glutamate receptor subunit, NR1, which causes neuropathic pain in multiple sclerosis (MS) by increasing basal cell activity. This study aimed to compare the effect of four weeks of swimming and living in an enriched environment on GLT-1, NR1, and c-FOS, a marker of neuronal activity, in the dorsal horn of the spinal cord in experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE), an animal model used to study of MS.
Materials and Methodsforty female C57BL6 mice were randomly divided into four groups: EAE, control, swimming exercise, and enriched environment. The healthy control group received a saline injection, other groups were induced with myelin oligodendrocyte glycoprotein (MOG35-55). After the induction of EAE, the swimming group performed swimming for 30 minutes, 5 days a week for four weeks, and the environmental enrichment group lived in an enriched environment for four weeks. On day 30 post-induction, the mice were sacrificed, and the spinal cord tissue was removed. GLT-1, NR1, and c-FOS protein levels were measured by immunohistochemistry.
ResultsThe findings showed that living in an enriched environment and swimming exercise both significantly increased GLT-1 levels and significantly decreased NR1 and c-FOS levels compared to the EAE group. Although, living in an enriched environment compared to swimming exercise, showed that the first was a more effective method.
ConclusionExercise, in addition to reducing disease severity, can reduce pain sensitivity in the EAE mice and increase their quality of life by increasing GLT-1, and decreasing NR1 and c-FOS in the spinal dorsal horn.
Keywords: Multiple Sclerosis, Exercise, Neuropathic Pain, GLT-1, NR1 -
هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی تعامل ویتامین دی و کلسیم همراه با تمرین دایره ای خیلی شدید بر BDNF و درصد چربی سالمندان دارای اضافه وزن بود.
روش پژوهش:
32 زن سالمند سالم، تصادفی به چهار گروه 1. تمرین و مکمل، 2. تمرین و دارونما، 3. مکمل و 4. کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته بود. گروه مکمل، روزانه 1000 میلی گرم قرص کلسیم جوشان و 50000 واحد بین المللی ویتامین D را در هفته مصرف کردند.
یافته هانتایج نشان داد درصد چربی در گروه تمرین+مکمل نسبت به مکمل (001/0=P) و کنترل (001/0=P) و تمرین+دارونما (045/0=P) کاهش معناداری داشته است. همچنین درصد چربی در گروه تمرین+دارونما نسبت به کنترل (001/0=P) کاهش معناداری داشت. با این حال، درصد چربی در گروه تمرین+دارونما نسبت به مکمل (127/0=P) تفاوت معناداری را نشان نداد. علاوه بر این، درصد چربی در گروه مکمل نسبت به کنترل (047/0=P) کاهش معناداری داشت. BDNF در گروه تمرین+مکمل نسبت به گروه مکمل (002/0=P) و کنترل (001/0=P) افزایش معناداری داشت، اما نسبت به گروه تمرین+دارونما (085/0=P) تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین BDNF در حد معناداری در گروه تمرین+دارونما نسبت به گروه کنترل (003/0=P) و مکمل (01/0=P) افزایش داشت. در مقابل، تفاوت معناداری بین گروه مکمل و کنترل (985/0=P) مشاهده نشد.
نتیجه گیریدر مجموع، تعامل تمرین و مکمل به کاهش معنادار درصد چربی و افزایش معنادار BDNFدر سالمندان دارای اضافه وزن منجر شد.
کلید واژگان: تمرین دایره ای, سالمندی, کلسیم, ویتامین BDNFIntroductionThe present study aimed to investigate the interaction effects of vitamin D and calcium, and High-Intensity Circuit Training (HICT) on BDNF and fat percentage of overweight elderly.
MethodsThirty-two healthy older women were randomly divided into four Training + Supplementation, Training + Placebo, Supplementation, and Control groups. The training protocol performed three sessions per week for eight weeks. The Supplementation groups consumed 1,000 mg of calcium-effervescent tablet daily and 50,000 IU of vitamin D per week.
ResultsThe results showed that the body fat percentage in the Training + Supplementation group decreased significantly compared with Supplementation (p = 0.001), Control (p = 0.001), and Training + Placebo (p = 0.045) groups. Moreover, the fat percentage in the Training + Placebo group decreased significantly compared with the Control group (p = 0.001). However, there were no significant differences between the Training + Placebo and Supplementation groups in body fat percentage. Moreover, there was a significant decrease in fat percentage in the Supplementation group compared with the Control group (p = 0.047). BDNF in the Training + Supplementation group had a significant increase compared with the Supplementation (p = 0.002) and Control (p = 0.001) groups but had no significant difference compared with the Training + Placebo (p = 0.085) group. Moreover, there was a significant increase in BDNF in the Training + Placebo group compared with Control (p = 0.003) and Supplementation (p = 0.01) groups. In contrast, no significant difference was observed between Supplementation and Control (p = 0.985) groups.
ConclusionOverall, the interaction of training and supplementation showed a significant decrease in the body fat percentage and a significant increase in BDNF in overweight elderly.
Keywords: Aging, BDNF, Calcium, Circuit training, vitamin D -
هدف :
افزایش بیش از حد در سطوح پروتیین های فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) و اینترلوکین یک بتا (IL-1β) و کاهش در سطوح فاکتور رشد تغییردهنده بتا یک (TGF-β1)با ایجاد یک محیط التهابی و در نتیجه افزایش تحریک پذیری درد در مدل های مختلف درد عصبی همراه است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر چهار هفته زندگی در محیط غنی شده بر سطوح پروتیین های TNF-α و IL-1β و TGF-β1 در شاخ خلفی نخاع در دوره مزمن بیماری EAE می باشد.
روش شناسی:
مطالعه حاضر از نوع توسعه ای می باشد به این منظور 30 سر موش C57BL6 ماده به سه گروه کنترل،EAE و زندگی در محیط غنی شده تقسیم شدند. پس از القای EAE با MOG35-55 گروه زندگی در محیط غنی شده به مدت 4 هفته در این محیط زندگی کردند. در روز 30 پس از القا (دوره مزمن بیماری)، حساسیت به درد با تست غوطه وری دم در آب ارزیابی و سپس تشریح و بافت برداری شدند. سطوح پروتیین TNF-α ، IL-1β و TGF-β1 با روش ایمونوهیستوشیمی اندازه گیری شد.برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک راهه در سطح معناداری 05/0 استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش حاضر نشان داد که زندگی در محیط غنی شده در مقایسه با گروه EAE سطوح پروتیینTNF-α ) 001/0=p) و IL-1β (001/0=p)را در شاخ خلفی نخاع کاهش و سطح پروتیین TGF-β1 (001/0=p) را افزایش داد. همچنین فعالیت بدنی در محیط غنی شده زمان تاخیر در بیرون کشیدن دم از آب گرم را در دوره مزمن بیماری (001/0= P) افزایش داد.
نتیجه گیریسبک زندگی فعال میتواند از طریق کاهش سطوح فاکتورهای التهابی TNF-α و IL-1β و افزایش سطوح فاکتور ضد التهابی TGF-β1در شاخ خلفی نخاع حساسیت به درد را در مدل حیوانی بیماری MS (EAE) کاهش دهد.
کلید واژگان: التهاب, درد عصبی, زندگی در محیط غنی شده, MSBiannual Journal of Applied Health Studies in Sport Physiology, Volume:9 Issue: 2, 2023, PP 138 -148AimAn excessive increase in the levels of tumor necrosis factor-alpha (TNF-α) and interleukin-1 beta (IL-1β) and a decrease in the levels of Tumor necrosis factor beta1 (TGF-β1) are associated with creating an inflammatory environment, resulting in increasing pain hypersensitivity in Different models of nerve pain. This study aimed to investigate the effect of four weeks of physical activity in an enriched environment on TNF-α, IL-1β, and TGF-β1 in the dorsal horn of the spinal cord in the chronic course of Experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE).
MethodsThirty female C57BL6 mice were divided into three groups: control, EAE, and enriched environment. After induction of EAE with MOG35-55, the environmental enrichment group lived in an enriched environment for four weeks. On day 30 post-induction (chronic period of the disease), pain sensitivity was assessed by tail immersion test in water, and then the animals were sacrificed and biopsied. TNF-α, IL-1β, and TGF-β1 protein levels were measured by immunohistochemistry. The data were analyzed by One-way analysis of variance at a significance level of 0.05.
ResultsThe present study's findings showed that living in an enriched environment decreased the levels of TNF-α (p=0/00) and IL-1β (p=0/00) in the dorsal horn of the spinal cord and increased the level of TGF-β1 (p=0/00) protein compared to the EAE group. Also, physical activity in the enriched environment increased the delay time in extracting the tail from hot water in the chronic period of the disease (P = 0.00).
ConclusionsActive lifestyle can reduce pain sensitivity in the animal model of MS disease (EAE) by reducing the levels of inflammatory factors TNF-α and IL-1β and increasing the levels of anti-inflammatory factor TGF-β1 in the dorsal horn of the spinal cord.
Keywords: Inflammation, neuropathic pain, environmental Enrichment, MS -
زمینه و هدف:
آتروفی عضلانی یک فرآیند فعال کنترل شده بوسیله مسیرهای پیام رسانی و برنامه های رونویسی ویژه است. آتروژین-1/ MAFbx و MuRF1 در مدل های مختلف آتروفی عضلانی، به طور مثبت تنظیم می شوند و مسیول افزایش تجزیه پروتیین از طریق سیستم پروتیازوم یوبیکوییتین هستند. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی با شدت های بالا و متوسط بر بیان ژن های ژن های miRNA-23a، MuRF و آتروژین- 1 در عضلات تند و کند انقباض رت های نر سالمند نژاد ویستار بود.
روش تحقیق:
در این تحقیق 30 سر موش صحرایی سالمند (23 ماهه) نژاد ویستار به شکل تصادفی به سه گروه (10=n) شامل تمرین مقاومتی با شدت متوسط (MIRT)، تمرین مقاومتی با شدت بالا (HIRT) و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی شامل هشت هفته تمرین بالا رفتن از نردبان با شدت زیاد و متوسط (به ترتیب با 80 و 60 درصد حداکثر ظرفیت حمل ارادی) و با تکرار پنج روز در هفته بود. جداسازی عضله نعلی و عضله خم کننده دراز شست پا بلافاصله بعد از خونگیری در شرایط استریل انجام شد. بیان ژن MuRF، آتروژین -1 و miR-23a با تکنیک RT-PCR اندازه گیری شد. تجزیه تحلیل آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و دو طرفه در سطح معنی داری 05/0>p صورت گرفت.
یافته هابیان ژن های MuRF و آتروژین-1 پس از هشت هفته در دو گروه مقاومتی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار و بیان miR-23a افزایش معنی داری پیدا کرد (05/0>p)؛ اما اختلاف تاثیر دو مداخله صورت گرفته بر miR-23a، MuRF و آتروژین-1 در هر دو عضله معنی دار نبود (05/0<p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین مقاومتی با شدت های متوسط و بالا، می تواند باعث کاهش سطوح استراحتی عوامل مرتبط با آتروفی عضلانی و ژن های هدف آن در رت های سالمند شود و پیشرفت سارکوپنیا در دوره سالمندی را مهار نماید.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, ژن miR-23a, ژن MuRF, ژن آتروژین- 1, سالمندیBackground and AimMuscle atrophy is an active process controlled by specific signaling pathways and transcriptional programs. Atrogin-1/MAFbx and MuRF1 are up-regulated in different models of muscle atrophy and is responsible for increased protein degradation through the ubiquitin proteasome pathway. The purpose of this study was to investigate the effect of moderate and high intensity resistance training on miR-23a, Atrogin-1 and MuRF gene expression in fast and slow twitch muscles in elderly rats.
Materials and MethodsThirty male Wistar rats (23 months old) were randomly divided into three groups (n=10) including moderate-intensity resistance training, high-intensity resistance training and the control groups. Resistance training were performed during eight weeks of climbing a ladder with high intensity (80% Maximum voluntary carrying capacity/MVCC) and moderate intensity (60% of MVCC) for 5 days a week. Isolation of Soleus muscle and Flexor halluces longus (FHL) was performed immediately after blood sampling in sterile conditions. MiR-23a, Atrogin-1 and MuRF expression were measured by RT-PCR method in Soleus and FHL muscles. The statistical analysis was performed by One-way & Two-way ANOVA tests with significance level of p<0.05.
ResultsThe results showed that the expression of MuRF and Atrogin-1 genes in both resistance groups were significantly lower than those the control group and miR-23a expression expression in both high and moderate resistance groups was significantly higher than the control group (p<0.05). But there was no significant difference between the effect of high and moderate intensity resistance training on miR-23a, MuRF, and Atrogin-1 expression in both muscles (p>0.05).
ConclusionIt seems that resistance training with moderate and high-intensity can decrease the resting levels and gene expression of factors associated with muscular atrophy (miR-23a) and its target genes (Atrogin-1, MuRF) in older rats, and these exercises could lead to the prevention of sarcopenia.
Keywords: resistance training, miR-23a gene, Atrogin-1 gene, MuRF gene, Aging -
مقدمه و هدف
دیابت نوع 3 یا دیابت مغزی اصطلاحی است برای بیماری آلزایمر که مقاومت انسولینی مغز را به طور انتخابی درگیر وسبب کاهش شناخت وحافظه می شود. مسیر سیگنالینگ Wnt در سیستم عصبی، کاهش علایم بیماری آلزایمر، سنتز انسولین و دیابت نقش دارد. اگرچه تاثیر مثبت فعالیتهای بدنی در بیماری ها گزارش شده است، اما مقایسه نوع تمرینات کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده و تمرین اجباری بر بیان پروتیین Wnt-5a و آمیلوییدبتا (Aβ) در بافت هیپوکامپ موشهای دیابت نوع 3 می باشد.
مواد و روش ها25 سر موش به 5 گروه کنترل سالم، شم، دیابت 3، دیابت 3 + تمرین اختیاری در محیط غنی و دیابت 3 + تمرین اجباری تقسیم شدند. القای دیابت 3 با تزریق استروپتوزوسین داخل بطنی و تایید مدل با آزمون رفتاری صورت گرفت. پروتکل تمرینی طی هشت هفته اجرا شد. بیان پروتیین Wnt-5aبه روش وسترن بلات و تجمع Aβ با رنگ آمیزی تیوفلاوین S انجام شد. تحلیل داده با آزمون آنالیز واریانس یک سویه وآزمون تعقیبی توکی صورت گرفت (05/0≤p).
نتایجتمرین اجباری و اختیاری سبب افزایش معنادار در بیان پروتیین Wnt-5a شد (05/0≤p). در مقایسه گروه های تمرینی، Wnt-5a در موشهای محیط غنی افزایش بیشتری داشت. تجمع Aβ در هر دو گروه تمرینی در مقایسه با گروه دیابت 3 کاهش معناداری یافت (05/0≤p) که این کاهش در محیط غنی بیشتر بود.
نتیجه گیری:
تمرینات اجباری و اختیاری با فعال کردن مسیر سیگنالینگ Wnt/β-catenin در مغز باعث کاهش تجمع پلاکهای Aβ گردید. به نظر می رسد محیط غنی تاثیر بهتری در کاهش علایم مبتلایان دیابت نوع 3 در مقایسه با تمرین اجباری دارد که احتمالا ناشی از کاهش عوامل استرس زا بر مغز باشد.
کلید واژگان: دیابت نوع 3, تمرین تناوبی شدید, غنی سازی محیط, Wnt-5a, آمیلوئید بتاBackground and ObjectiveType 3 diabetes or brain diabetes is a term for Alzheimer, which insulin resistance selectively affects brain and causes cognitive loss. Wnt signaling pathways play role in nervous system, reducing symptoms of Alzheimer's disease, insulin synthesis and diabetes. Although positive effect of physical activities in diseases has been reported, the comparison of types of exercises has been less investigated. The aim of this study was to compare the effect of voluntary in an enriched environment and forced exercise on Wnt-5a expression and Aβ in hippocampus of type3 diabetic rats.
Materials and Methods25 rats were divided into 5 groups: healthy control, sham, diabetes3, diabetes3+voluntary exercise in rich environment, diabetes3+forced exercise. Type3 diabetes was induced by intraventricular injection of streptozocin and the model was confirmed by behavioral test. The protocol was done during eight weeks. Wnt-5a expression was done by western blot method and Aβ accumulation was done by thioflavin S staining. Data analysis was done by ANOVA and Tukey's post hoc test (P≤0.05).
ResultsTwo exercise group had a significant increase in expression of Wnt-5a in hippocampus (P≤0.05). In the comparison between exercise groups, the expression of Wnt-5a increased more in rich environment rats. The accumulation of Aβ in exercise groups was significantly reduced (P≤0.05) compared to the type 3 diabetes group, which was greater in the rich environment.
ConclusionForced and voluntary exercises by activating Wnt/β-catenin pathway in brain reduced accumulation of Aβ plaques. Rich environment has better effect in reducing the symptoms of patients compared to forced exercise, which may be due to reduced stressors in brain.
Keywords: Type 3 diabetes, High intensity interval, Rich Environment, Wnt-5a, Amyloid beta -
استرس اکسیداتیو و تولید گونه های اکسیژن (ROS) و نیتروژن (RNS) واکنش پذیر،نقش مهمی در پاتوژنز و پیشرفت بیماری MS دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر فعالیت ورزشی بر شدت بیماری، سطوح پروتیین NRF2 و آنزیم گزانتین اکسیداز در نخاع در دوره مزمن بیماری است. تعداد 30 موش ماده C57Bl6 (6 -8 هفته) به سه گروه فعالیت ورزشی اختیاری، EAE و کنترل سالم تقسیم شدند. بعد از القای EAE با میلین الیگودندروسیت گلیکوپروتیین (MOG35-55) و پس از آنکه موش ها دو روز پیاپی نمره بالینی یک را نشان دادند به مدت چهار هفته ، پنج روز، روزی یک ساعت تمرین اختیاری را انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی موش ها به وسیله کتامین و زایلازین بیهوش و بافت نخاع برداشته شد. مکان یابی پروتیین های NRF2 در ماده خاکستری و سفید نخاع با استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی مورد بررسی قرار گرفت و آنزیم گزانتین اکسیداز با استفاده از کیت گزانتین اکسیدازبر طبق دستورالعمل سازنده کیت به روش ELISA اندازه گیری شد. فعالیت ورزشی اختیاری سطوح پروتیین NRF2 را در قسمت سفید(0001/0=P) و خاکستری نخاع افزایش(0001/0=P) و سطوح آنزیم زانتین اکسیداز در نخاع(001/0=P). و شدت بیماری را در دوره مزمن کاهش داد(01/0=P).فعالیت ورزشی اختیاری می تواند استرس اکسیداتیو و شدت بیماری را در دوره مزمن بیماری کاهش دهد و یک استراتژی مناسب جهت کنترل و درمان بیماری MS باشد.
کلید واژگان: eae, NRF2, گزانتین اکسیداز, چرخ دوار اختیاریOxidative stress and the production of nitrogen (RNS) and reactive oxygen species (ROS) play an important role in the pathogenesis and the progression of MS. This study aimed to investigate the effect of exercise on disease severity, NRF2 protein levels, and xanthine oxidase in the spinal cord in the chronic period of the disease.Thirty female C57Bl6 mice (6-8 weeks) were divided into voluntary exercise, EAE, and healthy control. After induction of EAE by MOG35-55 and after the mice showed the clinical score of one for two consecutive days, they performed one hour of voluntary exercise, five days, for four weeks. 48 hours after the last training session, the rats were anesthetized with ketamine and xylazine, and the spinal cord tissue was removed. The location of NRF2 proteins in the gray and white matter of the spinal cord were investigated by immunohistochemistry, and xanthine oxidase was measured by xanthine oxidase kit according to the kit manufacturer's instructions by ELISA method.Voluntary exercise increased NRF2 protein levels in the white matter (P = 0.0001) and gray matter of the spinal cord (P = 0.0001) and decreased xanthine oxidase levels in the spinal cord (P = 0.001), and attenuated disease severity in the chronic period (P = 0.01).Voluntary exercise reduces oxidative stress and disease in the chronic period of the disease and is a good strategy for controlling and treating MS.
Keywords: eae, NRF2, Xanthine oxides, Voluntary wheel running -
هدف
هدف از پژوهش حاضر مقایسه 12 هفته تمرین تناوبی خیلی شدید و تداومی بر مقادیر پروتیین سیرتویین3 (SIRT3) و فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز عضله دوقولوی رتهای ماده سالمند بود.
روش ها:
15 سر رت ماده نژاد ویستار (سن 18 ماه، وزن 17.34± 281 گرم) انتخاب و در سه گروه تمرین تناوبی خیلی شدید (HIIT)، تمرین تداومی (CT) و کنترل طبقه بندی شدند. پس از ارزیابی حداکثر اکسیژن مصرفی رتها، تمرینهای تناوبی خیلی شدید و تداومی به شکل پیشرونده و به ترتیب با شدت 85-90 % و 65-70% VO2max به گونه ای طراحی شدند که زمان HIIT تقریبا نصف زمان CT بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها قربانی شدند و عضله دوقولوی آنها برای تجزیه و تحلیل های آزمایشگاهی ذخیره شد.
یافته هاپژوهش حاضر تفاوت معناداری را در مقادیر SIRT3 بین گروه های HIIT و کنترل و CT و کنترل (کنترل) است.
کلید واژگان: تمرین, سالمندی, سیرتوئین ها, رادیکال های آزاد, دفاع ضد اکسایشیthe aim of this study was to comparison of 12 weeks of high intensity interval training and continues training on SIRT3 and superoxide dismutase (SOD) activity in gastrocnemius muscle of aged female Wistar rats.
Methods15 female Wistar rats (age= 18 month, weight= 270-350 g) were chosen and divided into 3 groups; high intensity interval training (HIIT), Continues training (CT), and Control. After determining rat’s VO2max, progressive HIIT and CT protocols were designed with the intensity corresponds to 85-90% VO2max and 65-70 % VO2max, respectively and training duration in HIIT was approximately half of CT. 48 hours after the last training session, rats were sacrificed and their gastrocnemius muscle samples were saved for further analysis.
ResultsThis study showed a significant difference of SIRT3 between HIIT, CT, and control group (p=0.001) (Control
Keywords: training, Aging, Sirtuins, Free radicals, Antioxidant defense -
مقدمه :
تغییر در مورفولوژی دندریت ها و عملکرد مدارهای عصبی در نورون های درک کننده درد در شاخ خلفی نخاع در نهایت منجر به درد نوروپاتیک می شود. افزایش در بیان Rac1 با افزایش اندازه و تراکم خار های دندریتی و افزایش تحریک پذیری درد در بیماری MS همراه است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر چهار فعالیت بدنی در محیظ غنی شده بر Rac1 و تغییرات ساختاری نورون های WDR در شاخ خلفی نخاع و حساسیت به درد در دوره مزمن بیماری انسفالومیلیت خود ایمن تجربی (EAE) ، مدل حیوانی مورد استفاده برای مطالعه ایمونوپاتوژنز بیماری مالتیپل اسکلروزیس، می باشد.
مواد و روش ها30 سر موش C57BL6 ماده به صورت تصادفی به سه گروه 10 تایی تقسیم شدند.گروه اول، با پپتید MOG35-55 القا شدند (گروه EAE)، گروه دوم، تزریق سالین داشتند (گروه کنترل سالم)، و گروه سوم، پس از القا با MOG35-55 در قفس محیط غنی شده قرار گرفتند (گروه زندگی در محیط غنی شده+ EAE). در روز 30 پس از القا (دوره مزمن بیماری EAE) حساسیت به درد با آزمون فرمالین انجام شد و سپس موش ها با تزریق کتامین و زایلازین بیهوش و بافت نخاع برداشته شد. سطوح پروتیین Rac1 با روش ایمونوهیستوشیمی و طول و تراکم خار های دندریت با روش گلژی کاکس اندازه گیری شد.
یافته هایافته های پژوهش ما نشان داد که زندگی در محیط غنی شده در مقایسه با گروه EAE سطوح پروتیین Rac1، طول و تراکم خارهای دندریت نورون ها را در شاخ خلفی نخاع و حساسیت به درد را به طور معنی داری کاهش داد.
نتیجه گیریتغییر محیط و سبک زندگی به محیطی شاد و غنی شده و سبک زندگی فعال می تواند با جلوگیری از تغییرات ساختاری نورون های درک کننده درد در شاخ خلفی نخاع حساسیت به درد را در بیماری MS کاهش دهد.
کلید واژگان: نورالژی, مالتیپل اسکلروز, پلاستیسیته نورونی, ورزشIntroductionChanges in the morphology of dendrites and the function of nerve circuits in pain-sensing neurons in the dorsal horn of the spinal cord ultimately lead to neuropathic pain. Increased expression of Rac1 is associated with increased size and density of dendritic spines and increased pain threshold in multiple sclerosis (MS). This study aimed to investigate the effect of four weeks of physical activity in an enriched environment on Rac1 and structural changes of WDR neurons in the dorsal horn of the spinal cord, and pain sensitivity in the chronic course of experimental autoimmune encephalomyelitis (EAE), an animal model used to study the immunopathogenesis of MS.
Materials and MethodsThirty female C57BL6 mice were randomly divided into three groups. The first group was induced with MOG35-55 peptide (EAE group), the second group received a saline injection (healthy control group), and the third group, after induction with MOG35-55, was placed in the cage of the enriched environment (group living in enriched environment + EAE). On day 30 post-induction (chronic period of the disease), the formalin test assessed pain sensitivity. Then the mice were anesthetized with ketamine and xylazine, and the spinal cord tissue was removed. Rac1 protein levels were measured by immunohistochemistry. The length and density of dendritic spines were assessed using the Golgi-Cox staining.
ResultsOur findings showed that living in an enriched environment significantly reduced RAC1 levels, the length and density of dendritic spines of WDR neurons in the dorsal horn of the spinal cord, and pain sensitivity compared to the EAE group.
ConclusionChanging the environment and lifestyle to a happy and enriched environment and active lifestyle could reduce pain sensitivity in MS by preventing structural changes in pain-sensing neurons in the dorsal horn of the spinal cord.
Keywords: Neuralgia, Multiple Sclerosis, Neuronal Plasticity, Exercise -
زمینه و هدف
بیماری آلزایمر با کاهش نورون ها در چندین منطقه مهم برای حافظه و یادگیری در مغز، به ویژه در هیپوکامپ مرتبط است. آلزایمر اختلال مغزی پیشرونده ای است که به صورت تدریجی سبب از بین رفتن حافظه، اختلال در توانایی آموختن و برقراری رابطه با دیگران می شود. پژوهشگران با مشاهده میزان ابتلای یک ونیم برابری افراد دیابتی به آلزایمر، این دیدگاه را که بیماری آلزایمر ممکن است نشان دهنده نوع خاصی از دیابت در مغز باشد، مطرح کرده اند؛ هرچند در پذیرش این تقسیم بندی و عنوان بندی بین پژوهشگران و متخصصان بحث وجود دارد. آستروسیت ها از فراوان ترین انواع سلول های گلیا هستند که در پاسخ به هر نوع آسیب در دستگاه عصبی مرکزی دچار تغییر و هایپرتروفی می شوند. مشخصه مهم واکنش گلیال، افزایش ساخت پروتیین GFAP است که یک پروتیین واسط رشته ای اسکلت سلولی و اصلی ترین عامل مشخص کننده واکنشی شدن آستروسیت ها و آسیب های سلولی است. این پدیده به عنوان واکنش آستروگلیوزیس شناخته شده است و از آسیب های رایج در دیابت نوع 3 و آلزایمر به شمار می رود. براساس گزارش ها تغییرات بافت سفید در هیپوکامپ از بهترین نشانگرهای زیستی برای شناخت پیشرفت بیماری آلزایمر است.
مواد و روش ها:
25 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به پنج گروه 1. گروه کنترل دیابت نوع 3، 2. گروه کنترل سالم، 3. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اجباری، 4. گروه دیابت نوع 3 و تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده و 5. گروه شم تقسیم شدند. روش فعالیت موش ها در گروه تمرین اجباری به صورت تمرین تناوبی شدید و مطابق با آزمایش بیشترین ظرفیت تمرینی وانگ و همکاران (2017) انجام گرفت. موش های گروه تمرین اختیاری پنج روز در هفته به مدت دو ساعت در روز و همزمان با فعالیت گروه تمرین اجباری در محیط غنی سازی شده قرار داده شدند. GFAP به روش ایمونوهیستوشیمیایی DAB سنجیده شد. برای ارزیابی یادگیری و حافظه فضایی حیوانات از آزمون ماز آبی موریس استفاده شد. به منظور سنجش توزیع طبیعی داده ها از آزمون شایپرو-ویلک استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوا یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی با سطح معناداری 5 درصد استفاده شد. تحلیل های آماری و ترسیم نمودارها به وسیله نرم افزار گراف پد پریزم نسخه 8، SPSS نسخه 21 و نرم افزار مایکروسافت اکسل نسخه 2010 انجام گرفت.
نتایجنتایج نشان داد که گروه کنترل دیابت نوع 3 دارای بیشترین مقدار بیان GFAP بوده و این تفاوت با تمام گروه های پژوهشی معنادار است (05/0≤p). گروه تمرین اختیاری در محیط غنی و گروه تمرین اجباری پرشدت به صورت معناداری نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 میزان GFAP کمتری داشتند (05/0≤p). در مقایسه این دو شیوه تمرینی با یکدیگر، گروه تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده دارای میانگین پایین تری از درصد بیان GFAP (67/%23(نسبت به میانگین گروه تمرین اجباری (01/26%) بود . با این حال تفاوت بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنادار نبود (05/0>p). آزمون ارزیابی حافظه فضایی ماز آبی موریس نشان داد که گروه کنترل سالم و شم مدت زمان بیشتری را در ناحیه هدف طی می کنند و این اختلاف فقط با گروه دیابت نوع 3 معنادار بود (05/0≤p). هر دو شیوه تمرینی عملکرد بهتری در زمان سپری شده در ناحیه هدف نسبت به گروه دیابت نوع 3 داشتند، اما این اختلاف از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0>p). در مقایسه این دو شیوه تمرینی با یکدیگر، موش های گروه تمرینات اختیاری در محیط غنی سازی شده زمان بیشتری را در ناحیه هدف سپری کردند و عملکرد این گروه در به خاطرآوری اطلاعات و حافظه فضایی بهتر از گروه تمرین پرشدت اجباری بود، اما این اختلاف معنادار نبود (05/0>p).
نتیجه گیری:
به نظر می رسد فعالیت های گروهی اختیاری در محیط غنی سازی شده تاثیرات بهتری در کاهش GFAP در بافت سفید هیپوکامپ موش های مبتلا به دیابت نوع 3 خواهد داشت؛ هرچند تمرینات پرشدت اجباری نیز واکنش آستروگلیوزیس را نسبت به گروه کنترل دیابت نوع 3 کاهش داد. گروه تمرین اختیاری در محیط غنی سازی شده، عملکرد بهتری در به خاطر آوردن اطلاعات در آزمون حافظه فضایی ماز آبی نسبت به گروه تمرین اجباری پرشدت داشتند، به نحوی که زمان سپری شده توسط آنها در چارک ناحیه هدف، بیشتر از گروه تمرین اجباری پرشدت بود.
کلید واژگان: آستروسیت, بیماری آلزایمر, پروتئین GFAP, تمرین پرشدت تناوبیBackground and PurposeAlzheimer's disease (AD) is associated with decreases in neurons in several important areas for memory and learning in the brain, especially in the hippocampus. AD is a progressive brain disorder that causes gradual loss of memory, impaired learning ability, and connection problems with other people. Researchers have found that people with diabetes are 1.5 times more likely to develop AD. And suggests that Alzheimer's disease may indicate a specific type of diabetes in brain. Although this issue needs more research. Astrocytes are one of the most abundant types of glial cells that change and become hypertrophy in response to any damage to the central nervous system (CNS). An important feature of the glial reaction is the increased synthesis of GFAP protein, which is a protein that mediates cytoskeletal fibers and is the main determinant of the reactivation of astrocytes and cell damage. This phenomenon is known as the astrogliosis reaction and is one of the most common injuries in type 3 diabetes and AD. White matter changes in the hippocampus are one of the best biomarkers for recognizing the progression of Alzheimer's disease.
Materials and MethodsTwenty-five rats were randomly divided into five groups: 1-type 3 diabetes group (DM III), 2-healthy control group (Control), 3-type 3 diabetes and involuntary training (DM III + HIIT), 4-type 3 diabetes and voluntary activities in an enriched environment group (DM III + RE), and 5-the sham group (Sham). The activity method of the rats in the involuntary training group was performed as high intensity interval training and in accordance with the test of maximum training capacity by Wang et al. The rats of the voluntary training group were placed in the enriched environment for five days a week for two hours a day and simultaneously with the activity of the involuntary training group. GFAP was measured by DAB immunohistochemical method. Morris water maze test was used to evaluate spatial learning and memory of animals. Shapero-Wilk test was used to measure the normal distribution of data. One-way ANOVA and Tukey post-hoc test with a significance level of 5% was used to analyze the data. Statistical calculations were performed by GraphPad Prism software version 8, SPSS version 21, and Microsoft Excel software version 2010.
ResultsThe present study results showed that the type-3 diabetes control group had the highest amount of GFAP expression. This difference with all the research groups was statistically significant (P ≤ 0.05). The voluntary exercise group in the enriched environment and the involuntary exercise group had significantly lower GFAP than the type-3 diabetes control group. The voluntary exercise group had a lower GFAP expression percentage (23.67%) than the involuntary training group (26.01%). However, the difference between these two training groups was not statistically significant (P > 0.05). The Morris water maze test showed that the healthy control and sham groups spent more significant time in the target area and this difference was statistically significant only with the type-3 diabetes group (P ≤ 0.05). Both exercise groups spent more time in the target area than the type-3 diabetic group, but this difference was not statistically significant (P > 0.05). The voluntary exercise group spent more time in the target area and this group performed better in remembering information and spatial memory than the involuntary exercise group. Still, this difference was not statistically significant (P > 0.05).
ConclusionVoluntary group activities in an enriched environment may have greater effects in reducing GFAP in the hippocampus white tissue of the diabetic type 3 rats. However, involuntary high-intensity interval training was also able to reduce the astrogliosis reaction compared to the diabetic type 3 control group. The voluntary exercise group in the enriched environment performed better in the Morris water maze test than the involuntary exercise group so the time spent in the target area quadrant by them was higher than the involuntary high-intensity exercise group.
Keywords: Alzheimer's disease, GFAP, HIIT, Astrocyte -
هدف از مطالعه حاضر، توصیف نیمرخ مقیاس آمادگی بدنی ادراک شده بین دانشجویان ایران بود. بدین منظور 13278 نفر (5153 مرد و 8125 زن) با میانگین سنی 01/5 ± 51/21 در 3 گروه سنی (زیر 20 سال، 29-20 و بالای 30 سال) در این پژوهش شرکت کردند و مقیاس آمادگی بدنی ادراک شده را تکمیل کردند. نتایج نشان داد میانگین کلی آمادگی بدنی ادراک شده در گروه سنی زیر 20 سال 89/4 ± 82/32، در 29-20 سال 84/4 ± 92/32 و در گروه سنی بالای 30 سال؛ 14/5 ± 88/32 بود. بدون در نظر گرفتن سن، چارک 25، 50 و 75 به ترتیب نمرات 30، 33 و 36 بودند. بنابراین با توجه به نتایج حاضر می توان به شناسایی افراد در ادراک آمادگی بدنی پرداخت و در صورت لزوم، اقداماتی را برای آن دسته از افرادی که از ادراک آمادگی بدنی پایین برخوردارند، انجام داد.
کلید واژگان: آمادگی جسمانی, تصویر بدنی, خودپنداره بدنی, هنجاریابیThe aim of this study was to describe the profile of the Perceived Physical Fitness Scale among Iranian students. For this purpose, 13278 people (5153 men and 8125 women) with a mean age of 21.51 ± 5.01 in 3 age groups (under 20 years, 20-29 and over 30 years) participated in this study and completed the Perceived Physical Fitness Scale. The results showed that the overall mean of Perceived Physical Fitness in the age group of <20 years was 32.82 ± 4.89, in 20-29 years was 32.92 ± 4.84, and in the age group over 30 years was 32.88 ± 5.14 . Regardless of age, the 25, 50, and 75 percentage points were 30, 33, and 36, respectively. Therefore, according to the present results, it is possible to identify people in the perception of physical fitness and, if necessary, take solutions for those people who have a low perception of physical fitness.
Keywords: Physical Fitness, Body Image, Physical Self-concept, Normativeization -
عوامل میانجی بسیاری از جمله کمرین در روند اثرگذاری فعالیت های ورزشی بر چاقی نقش دارند. در این تحقیق اثر تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر سطوح سرمی کمرین و شاخص مقاومت به انسولین مردان جوان چاق بررسی شده است. بدین منظور 20 مرد جوان چاق داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10=n، سن 71/4± 91/19 سال، قد 21/12±51/179 سانتی متر، وزن 40/10±40/98 کیلوگرم) و کنترل (10=n، سن 24/2± 22/19 سال، قد 05/10±01/180 سانتی متر، وزن 60/11±90/98 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 6 هفته و هر هفته 4 جلسه تمرین تناوبی شدید را اجرا کردند. از آزمودنی ها پیش و پس از 6 هفته اجرای HIIT خون گیری به عمل آمد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری t مستقل و t همبسته نشان داد، وزن بدن آزمودنی ها، سطوح سرمی کمرین، انسولین، گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین در گروه تمرین در مقایسه با پیش از تمرین و گروه کنترل کاهش معناداری داشت (05/0 <p). به نظر می رسد تغییرات مشاهده شده در سطوح کمرین سرمی و شاخص مقاومت به انسولین، به دلیل کاهش وزن بوده است و پیشنهاد می شود از تمرینات تناوبی شدید به عنوان برنامه تمرینی جدید در افراد چاق برای کاهش وزن استفاده شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, چاقی, کمرین, گلوکز, مقاومت انسولینMany mediating factors, including chemerin, play a role in the process of the effect of sport activities on obesity. In this study, the effect of High Intensity Interval Training (HIIT) on serum Chemerin levels and insulin resistance index of obese young men was investigated. For this purpose, 20 obese young men voluntarily participated in the study and were randomly divided into two experimental (n = 10, age: 19.91 ± 4.71 years, height: 179.51 ± 12.21 cm, weight: 98.40 ± 10.40 kg) and control (n = 10, age: 19.22 ± 2.24 years, height: 180.01 ± 10.05 cm, weight 98.90 ± 11.60 kg) groups. The training group performed 4 sessions of HIIT per week and for 6 weeks. Blood samples were taken from subjects, pre and post six weeks of HIIT. Data analysis using independent t-test and paired t-test showed that the subjects' body weight, serum Chemerin, Insulin and Glucose levels and, insulin resistance index in training group were significantly reduced (p < 0.05) compared to the pre-training and control group. The changes observed in serum Chemerin levels and insulin resistance index appear to have been due to weight loss, and it is suggested that HITT can be used as a new training program in obese individuals for weight lost.
Keywords: Chemerin, glucose, high intensity interval training, insulin resistance, Obesity
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.