به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمدعلی نادی

  • زهرا قادری، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای بر تعامل و خوداعتمادی معلمان دوره ابتدایی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 2831 نفر بودند. در این پژوهش تعداد 30 معلم دوره ابتدایی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (هر گروه 15 معلم). معلمان حاضر در گروه آزمایش بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای را طی هفت هفته در 7 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه تعامل معلمان (TIQ) و پرسشنامه خوداعتمادی معلمان (TSCQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه های تکراری با استفاده از نرم افزار آماری 23SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای بر ابعاد تعامل (رهبری (001/0>P؛ 51/0=Eta؛ 01/30=F)، رفتار کمک کننده (001/0>P؛ 42/0=Eta؛ 67/20=F)، درک کردن (001/0>P؛ 38/0=Eta؛ 17/17=F)، مسئولیت پذیری (001/0>P؛ 49/0=Eta؛ 03/27=F)، نامطمئن بودن (001/0>P؛ 52/0=Eta؛ 39/30=F)، ناراضی بودن (001/0>P؛ 47/0=Eta؛ 12/25=F)، تنبیه کردن (001/0>P؛ 21/0=Eta؛ 51/7=F) و سختگیر بودن (001/0>P؛ 22/0=Eta؛ 77/7=F)) و خوداعتمادی  (001/0>P؛ 62/0=Eta؛ 23/46=F) معلمان دوره ابتدایی تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که بسته آموزشی تجربه بهینه مبتنی بر نظریه چیکسنت میهای با بهره گیری از بازسازی آگاهی و فعالیت ها، درک ذهنی چالش ها، کنترل انرژی روانی و هدف گذاری فعالیت ها می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود تعامل و خوداعتمادی معلمان دوره ابتدایی مورد استفاده گیرد.

    کلید واژگان: بسته آموزشی تجربه بهینه, نظریه چیکسنت میهای, تعامل, خوداعتمادی, معلمان ابتدایی
    Zahra Ghaderi, Ilnaz Sajjadian*, Mohammadali Nadi

    The present study was conducted to investigating effectiveness of optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory on interaction and self-confidence of primary school teachers. The research method of the present study was quasi-experimental with pretest, posttest, control group design and two-month follow-up period. The statistical population of the research included 2831 primary school teachers in Isfahan city in the academic year of 2020-2021. 30 primary school teachers were selected by purposive sampling method and randomly assigned to experimental and control groups (15 teachers in each group). The teachers in the experimental group received the optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory during seven weeks in seven sessions of 90 minutes. The applied questionnaires in this study included teacher interaction questionnaire (TIQ) and teacher self-confidence questionnaire (TSCQ). The data from the study were analyzed through variance with repeated measures via SPSS23 statistical software. The results showed that optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory has effect on the dimensions of interaction (Leadership (F=30.01, Eta= 0.51, P≤0.001), helping behavior (F=20.67, Eta= 0.42, P≤0.001), understanding (F=17.17, Eta= 0.38, P≤0.001), responsibility (F=27.03, Eta= 0.49, P≤0.001), uncertainty (F=30.39, Eta= 0.52, P≤0.001), dissatisfaction (F=25.12, Eta= 0.47, P≤0.001), punishment (F=7.51, Eta= 0.21, P≤0.001) and strictness (F=7.77, Eta= 0.22, P≤0.001)) and self-confidence (F=46.23, Eta= 0.62, P≤0.001) of primary school teachers. According to the findings of the present study it can be concluded that optimal experience educational package based on csikszentmihalyi's theory can be used as an efficient method to increase interaction and self-confidence of primary school teachers through employing reconstruction of awareness and activities, mental understanding of challenges, control of mental energy and targeting of activities.

    Keywords: Optimal Experience Educational Package, Csikszentmihalyi's Theory, Interaction, Self-Confidence, Primary Teachers
  • فریبا آگاه، محمدعلی نادی*، فریبا کریمی
    مشارکت والدین در تحقیقات پیشین مورد توجه قرار گرفته است، اما شناسایی مولفه هایی که موجب ارتقاء این رویکرد و پیشرفت تحصیلی فرزندان گردد کم تر بررسی شده است. هدف این پژوهش ارائه ی مدل به منظور ارتقای تعامل والدین در راستای پیشرفت تحصیلی فرزندان بود که با راهبرد ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی انجام شد. جامعه ی آماری، مدیران مدارس سه دوره تحصیلی ابتدایی، متوسطه ی اول و دوم بود و با نمونه گیری خوشه ای تعداد 535 نفر از مدیران انتخاب شدند. نمونه گیری بخش کیفی هدفمندوباتکنیک ملاک محور صورت گرفت. ابزار پژوهش بخش کیفی، مصاحبه ی باز با مشارکت کنندگان و بررسی اسناد کتابخانه ای و مدارک کلیدی آموزش و پرورش و اسناد بالادستی ودربخش کمی، پرسشنامه ی ایجاد شده توسط محقق، بر اساس یافته های بخش کیفی بود. روایی بخش کیفی، باروش ممیزی توسط داوران و اعتباریابی بخش کیفی باروش کاوش به وسیله مشارکت کنندگان انجام شد. روایی پرسشنامه با استفاده از روایی همگرا و واگرا و پایایی به وسیله بارهای عاملی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تایید شد.تحلیل داده های کیفی به روش تحلیل مضمون و تحلیل داده های بخش کمی با روش تحلیل عامل تاییدی صورت گرفت.نتایج معادلات ساختاری نشان داد،الگوهای اندازه گیری عوامل موثر در تعامل از برازش مطلوب برخوردارند و با قرار گرفتن همه این عوامل در مدل اصلی تعامل،مدل مذکور نیز از برازش مطلوب برخوردار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، با به کارگیری عوامل شناسایی شده در مدل پیشنهادی، تعامل والدین با مدرسه ارتقاء یافته و بنابر دیدگاه مشارکت کنندگان با روابط مستمر والدین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میسر می گردد.واژگان کلیدی: تعامل، اولیا، مربیان، مدرسه، رویکرد آمیخته
    کلید واژگان: تعامل, اولیا, مربیان, مدرسه, رویکرد آمیخته
    Fariba Agah, Mohammadali Nadi *, Fariba Karimi
    AbstractThis research was conducted with the aim of providing a model to promote the interaction of parents in the direction of children's academic progress with a combination strategy of sequential exploration. the statistical population, there were 109,535 people who were the principals of the three primary, first and second secondary education courses. Cluster sampling 535 managers were selected. Sampling was a targeted qualitative part of scientific-research sources and texts and an open interview with knowledgeable experts. Validation of qualitative data was done using the methods proposed by Borg and Gal (2016) and through the exploration method by the participants, and content validity was also used using experts' opinions to check the quality of the content. Reliability was also measured with the Holstein reliability coefficient. The reliability, validity of the scores obtained from the research were verified using Cronbach's alpha method and confirmatory factor analysis. The analysis method was used in the qualitative part of thematic analysis and in the quantitative part of the structural equation model, second-order factor analysis was used.The results of the structural equations showed that measurement models of the effective factors in the interaction have a good fit. Key words: interaction, parents, teachers, school, mixed approach
    Keywords: Interaction, Parents, Teacher, Mixed Approach
  • شکوه جمالی زواره، غلامرضا منشئی*، محمدعلی نادی
    هدف

    یکی ازمسائل مهم درنظام آموزش عالی رفتارهای ناکارامد اساتید دانشگاه میباشد که کمتر مورد توجه قرارگرفته وتاکنون معیار عینی جامعی برای بررسی آن طراحی نشده است. هدف این مطالعه تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه ای جهت  بررسی رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بود. 

    روش

    این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه اماری شامل اعضای هیات علمی پنج دانشگاه شهرتهران(دانشگاه تهران، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس) در سال تحصیلی 99-1398 بود . نمونه پژوهش شامل123 نفر از اساتید عضو هیئت علمی مشغول به تدریس دردانشگاه های مذکور بود که با روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف  انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها با 64 گویه در سه عامل آموزشی (با 3 مولفه)، پژوهشی (با 4 مولفه) و ارتباطی (با 5 مولفه) بود. داده ها با روش های نسبت روایی محتوایی، شاخص روایی محتوایی و تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS تحلیل شدند. 

    یافته ها

    آماره های نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای هر سه عامل آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و مولفه های هر یک از آنها، بالاتر از 80/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی برای رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها سه عامل  را نشان داد ؛ عامل آموزشی با3 مولفه، عامل پژوهشی با4 مولفه و عامل ارتباطی با5 مولفه. بار عاملی بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 برای آنها محاسبه شد. مقادیر به دست آمدهR2 برای تمامی عامل ها و مولفه ها بالاتر از 50/0 و شاخص GOF برابر با 43/0 حاکی از برازش مناسب مدل بود. مدل رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها در حالت های بار عاملی و آزمون تی ترسیم شد که بر اساس آن، رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بر عامل های آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و هر عامل بر مولفه های آن به دلیل آماره تی بالاتر از 96/1 اثر معنادارداشت. 

    نتیجه گیری

    پرسشنامه پژوهش حاضر، ابزاری روا و پایا برای سنجش رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهی میباشد. مسئولان دانشگاهی می توانند درسنجش میزان رفتارهای ناکارآمد اساتید تحت نظارت خود به منظور طراحی برنامه های پیشگیرانه یا کاهش دهنده این رفتارها ازآن بهره ببرند.

    کلید واژگان: رفتارهای ناکارآمد, اساتید, عامل آموزشی, عامل پژوهشی, عامل ارتباطی
    Shokouh Jamali Zavareh, Gholamreza Manshaee *, Mohammad Ali Nadi
    Purpose

    One of the important issues in the higher education system is the ineffective behavior of university professors, which has received less attention and no comprehensive objective criteria has been designed to investigate it. The purpose of this study was to compile and validate a questionnaire to investigate the ineffective behaviors of university professors. 

    Methodology

    This was a descriptive correlational study. The statistical population included faculty members of five universities in Tehran (Tehran, Shahid Beheshti, Kharazmi, Allameh Tabatabai and Tarbiat Modares (in the academic year of 2019-2020. The research sample consisted of 123 teaching professors, who were selected by the purpose-based available sampling method. The research tool was a researcher-made questionnaire of university professors' ineffective behaviors with 64 items in three factors; educational (3 components), research (4 components) and communication (5 components). The data were analyzed with the methods of content validity ratio, content validity index and exploratory factor analysis in SPSS and Smart-PLS software. 

    Finding

    The content validity ratio and content validity index for all three educational, research and communication factors and their components were above 0.80. The exploratory factor analysis of ineffective behaviors of university professors showed three factors, educational factor with 3 components, research factor with 4 components and communication factor with 5 components. A factor loading higher than 0.60, and Cronbach's and combined reliability higher than 0.70 were calculated. The calculated R2 for all factors and components was higher than 0.50 and the GOF index equal to 0.43 indicated the appropriate fit of the model. The model of inefficient behaviors was drawn in the modes of factor loading and t-test, based on which the inefficient behaviors of university professors had a significant effect on educational, research and communication factors and their components due to the t-statistic higher than 1.96. 

    Conclusion

    The questionnaire of the current research is a valid and reliable tool for measuring the ineffective behaviors of university professors. University administrators can use it to measure the level of ineffective behavior of professors under their supervision to design preventive or improvement programs.

    Keywords: Ineffective Behaviors, Professors, Educational Factor, Research Factor, Communication Factor
  • مرضیه آقاخانی، بدری شاه طالبی*، محمدعلی نادی

    این تحقیق با هدف ارایه مدل مدرسه کارآمد برای آموزش و پرورش در قالب سنت پژوهش کیفی بارویکرد داده بنیاد انجام شد. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته و مشارکت کنندگان تحقیق مشتمل بر خبرگان فعال در حوزه آموزش و پرورش (اعم از اساتید دانشگاه، دبیران، مدیران مدارس، سرگروهان آموزشی و کارشناسان) و روش نمونه گیری به شیوه غیراحتمالی، از نوع نظری بود.  پس از انجام مصاحبه اکتشافی با خبرگان، داده های جمع آوری شده به کمک روش داده بنیاد مبتنی بر مدل استراوس و کوربین در سه مرحله کدگذاری باز،  محوری و انتخابی مورد تحیلی قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد الگوی مفهومی شکل گیری مدرسه کارآمد از حیث شرایط علی شامل ابعاد تغییر سپهر آموزش کنونی، مدرسه به مثابه اجتماع، توسعه گفتمان های آموزشی و توسعه عدم تجانس هاست. از حیث شرایط زمینه ای شامل ابعاد مساله مندی مدرسه و رشد گرایش تحول گرایانه، از حیث شرایط مداخله گر شامل ابعاد بازاندیشی انتقادی در آموزش و پرورش و بنیادگرایی آموزش، از حیث راهبردها مشتمل بر 4 راهبرد تسهیل گیری جریان آموزش، نهادینه سازی سیستم باز، معناآفرینی آموزشی و بازآرایی محیطی و نهایتا از حیث پیامدها دارای 3 پیامد فردی، اجتماعی و سازمانی است.

    کلید واژگان: مدرسه کارآمد, آموزش و پرورش ایران, داده بنیاد.
    Marzieh Aghakhani, Badri Shahtalebi*

    This research was carried out with the aim of presenting an efficient school model for education in the form of qualitative research tradition of the foundation's data utilization. The tool used in this research is a semi-structured in-depth interview and research participants include experts active in the field of education (including university professors, teachers, school principals, educational leaders and experts) and a non-probability sampling method. It was an opinion. After conducting an exploratory interview with the experts, the collected data were analyzed using the foundation data method based on the Strauss and Corbin model in three stages of open, central and selective coding. The findings of the research showed that the conceptual model of the formation of an efficient school in terms of causal conditions includes the dimensions of changing the sphere of current education, the school as a community, the development of educational discourses, and the development of heterogeneity. In terms of background conditions, including dimensions of the school's problematic nature and the growth of transformational tendencies, in terms of intervening conditions, including dimensions of critical rethinking in education and fundamentalism of education, in terms of strategies, including 4 strategies for facilitating the flow of education, institutionalizing an open system, Educational meaning creation and environmental rearrangement and finally, in terms of consequences, it has 3 personal, social and organizational consequences.

    Keywords: Efficient School, Iran Education, Data Foundation
  • الهام شکیبا، محبوبه سادات فدوی*، محمدعلی نادی
    مقدمه

    قدرت نرم اندیشه و رفتار جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. رسالت فرهنگی دانشگاه ها این است تا ادراک مناسبی از این قدرت را به دانشجویان منتقل کنند. هدف پژوهش حاضر شناسایی مولفه ها و کارکرد قدرت نرم در دانشگاه های علوم پزشکی کشور است.

    روش ها

    پژوهش حاضر به صورت کیفی در سال 1401 با استفاده از روش داده بنیاد انجام شد. با 13 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه های علوم پزشکی کشور که ازطریق روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند، مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. برای تجزیه وتحلیل یافته های کیفی از روش اشتراوس و کوربین استفاده شده است. برای تعیین اعتبار داده ها، پس از کدگذاری، از مشارکت کنندگان و اساتید دانشگاه نظرخواهی شد.

    یافته ها

    پس از تدوین مفاهیم اولیه و کدگذاری باز، 14 کد محوری شناسایی شدند و در شش کد گزینشی قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد عوامل علی شامل مدیریت مبتنی بر ارزش های اخلاقی، آینده نگاری، ظرفیت سازی و تقویت روابط بین الملل؛ عوامل زمینه ای شامل زیرساخت های پژوهشی، نظام سازمان جمعی، بالندگی و بهسازی؛ عوامل مداخله گر شامل عدم درک ضرورت تغییر و تزلزل در باورها هستند. راهبردها شامل رشد اخلاق حرفه ای، تعهد به جامعه، مولفه رسالت محوری، اعتبار علمی و مراودات علمی و پیامدها دربرگیرنده تقویت ملی گرایی و تحقق اهداف بودند.

    نتیجه گیری

    در دانشگاه های علوم پزشکی، آموزش جامعه بنیان و مهندسی فرهنگ از عوامل موثر بر قدرت نرم هستند. با پیشگیری و کاهش عوامل موثر بر تخریب موفقیت و استفاده از راهبردهای متعهدانه و دانش افزایی می توان به نهادینه سازی فرهنگی آن دست یافت.

    کلید واژگان: دانشگاه, علوم پزشکی, قدرت نرم, نظریه داده بنیاد
    Elham Shakiba, Mahboobeh Sadat Fadavi*, Mohammadali Nadi
    Introduction

    Soft power affects the thinking and behavior of the society. The cultural mission of universities is to convey an appropriate understanding of this power to students. The current research aims to identify the components and function of soft power in medical sciences universities.

    Methods

    This qualitative study was conducted in 2022, and the grounded theory method was used. A total of 13 faculty members of the medical sciences universities in Iran were selected through purposeful and snowball sampling methods. Moreover, an in-depth semi-structured interview was conducted until the theoretical saturation was reached. The Strauss and Corbin method was used to analyze the qualitative results. After coding, participants and university professors were asked for their opinions to determine the validity of the data.

    Results

    After compiling the basic concepts and open coding, 14 core codes were identified and categorized into six selective codes. The findings revealed that the causal factors included management based on moral values, foresight, capacity building, and strengthening of international relations. Contextual factors consisted of research infrastructure, collective organization system, growth and improvement. Intervening factors included no understanding of the necessity of change and wavering in beliefs. Finally, strategies comprised of the development of professional ethics, commitment to the society, mission-oriented component, scientific prestige, and scientific relations. Furthermore, consequences included the strengthening of nationalism and the realization of goals.

    Conclusion

    Based on the obtained findings, community-based education and culture engineering are factors influencing soft power in medical sciences universities. The cultural institutionalization can be achieved by preventing and reducing factors affecting the destruction of success and using committed and knowledge-enhancing strategies.

    Keywords: Grounded Theory, Medical Sciences, Soft Power, Universities
  • میعاد سیفی پور، ایلناز سجادیان *، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی مهارت های استدلال و تفکر یانگ بر بی ثباتی خلق و خو و ادراک شایستگی اجتماعی در کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 8 تا 12 سال دارای علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی بودندکه در پاییز 1400 به مراکز تخصصی کاردرمانی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 30 کودک به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره (آزمایش و کنترل) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل چک لیست تنظیم هیجان (شیلدز و کیکتی، 1998) و مقیاس شایستگی اجتماعی (پرندین، 1385) بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های استدلال و تفکر یانگ قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس اندازه های تکراری تحلیل شد. نتایج حاکی از تاثیر معنادار و باثبات بسته ی مهارت های تفکر و استدلال یانگ بر بی ثباتی خلق و خو و ادراک شایستگی اجتماعی بود (001/0>p). بنابراین می توان برای کاهش بی ثباتی خلق و خو و بهبود شایستگی اجتماعی کودکان دارای اختلال نقص توجه-بیش فعالی از بسته آموزشی مهارت های تفکر و استدلال یانگ استفاده نمود.

    کلید واژگان: استدلال و تفکر, بی ثباتی خلق و خو, ادراک شایستگی اجتماعی, نقص توجه-بیش فعالی
    Meead Saifipour, Ilnaz Sajjadian *, Mohammad Ali Nadi

    The present study investigated the effectiveness of of training packages of Yang's reasoning on mood instability and perception of social competence in children with attention deficit hyperactivity disorder. The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test and follow-up plan with a control group. The statistical population of the research was children aged 8 to 12 years with symptoms of attention deficit hyperactivity disorder who had referred to specialized occupational therapy centers in Isfahan city in the fall of 1400. Among them, 30 children were selected in a purposeful way and randomly placed in two groups of 15 people (experimental and control).The research tools included Shields & Cicchetti's emotion regulation checklist (1998) and Parandin's social competence scale (2015). The experimental group was trained in Yang's reasoning and thinking skills during 8 sessions of 60 minutes, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance. The results indicated a significant and stable effect of Yang's reasoning and thinking skills package on mood instability and social competence perception (p<0.001). Therefore, Yang's reasoning and thinking skills package can be used to reduce mood instability and improve the social competence of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Reasoning, Thinking, Mood Instability, Social Competence, Attention Deficit Hyperactivity Disorder
  • تدوین الگوی مفهومی مشارکت والدین و بررسی اثربخش آن درمدیریت مدرسه: پژوهش ترکیبی
    فریبا آگاه، محمدعلی نادی*، فریبا کریمی

    هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی مشارکت والدین و بررسی اثربخشی آن درمدیریت مدرسه بود که با راهبرد ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی انجام شد. محیط پژوهش مرحله کیفی کلیه مقالات علمی - پژوهشی خارجی، داخلی ،کتب، پایان نامه، همایش های بین المللی و اسناد بالا دستی بود. نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن پژوهشگر به اشباع نظری ادامه یافت. روایی با روش ممیزی کردن از سوی داورانجام شد برای روایی محتوایی از نظر متخصصان برای بررسی کیفی محتوا استفاده گردید. سنجش پایایی با ضریب پایایی هولستی انجام شد. در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون (آتراید-استرلینگ) استفاده شد، نتایج تحلیل یافته ها منجر به شناسایی مضمون فراگیر (تعامل والد - مدرسه)، پنج مضمون سازمان دهنده(رهیافت عملی تعامل، فرهنگ سازی تعامل، تمهیدات سازمانی، مدیریت تعامل، همسوسازی نگرش و عملکرد) و سی مضمون پایه گردید.جامعه آماری در بخش کمی، مدیران دوره ابتدایی، متوسطه اول و دوم بود. نمونه گیری خوشه ای با استفاده از فرمول کوهن مانیون انجام و 535 نفر از مدیران انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات سیاهه محقق ساخته بر اساس یافته های بخش کیفی، شامل 120 گویه بود. در بخش کمی از روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی، روایی صوری و محتوایی استفاده گردید.برای سنجش پایایی از روش پایایی آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شد. ارزیابی الگو با استفاده از الگوی معادله ساختاری و تحلیل عاملی مرتبه دوم انجام شد. نتایج نشان داد الگوهای اندازه گیری از برازش مطلوب برخوردارند، با قرار گرفتن همه این عوامل در مدل اصلی، مدل مذکور نیز از برازش مطلوب برخوردار بود.

    کلید واژگان: الگوی مفهومی, مشارکت والدین, مدیریت اثربخش, پژوهش ترکیبی
    Designing of the Conceptual Model of Parents’ Participation and its Effectiveness in School Management: A Mixed Method
    Fariba Agah, Mohammadali Nadi*, Fariba Karimi

    The aim of the current research was to compile a model of parents’ participation and to investigate its effect on effective management in the school with a combination strategy of sequential exploratory type. The research environment was the qualitative stage, the library section and all scientific- research articles, internal and external theses, books,international conferences and high- quality documents. It was a purposeful sampling and continued until the researcher reached theoretical saturation. Content validity was used by experts to check the quality of the content. Reliability analysis was done with Holsty’s reliability coefficient. In the qualitative part, Trial Sterling’s theme analysis method was used. The results of the analysis of the findings led to the identification of an overarching theme parent- school interaction, five organizing themes, practical approach interaction, culture- building interaction, organizational arrangements, management interaction and alignment of attitude and performance, and the basic theme. Society statistics in the quantitative section of principals of three academic years, Elementary, first and secondary schools, cluster sampling was done using the Cohen-Manion formula and 535 principals were selected. The researcher’s list of information collection tools was made based on the findings of the qualitative section,including 120 items. In the quantitative part , form and content validity and construct validity were used using confirmatory factor analysis. Cronbach’s alpha reliability and composite reliability were used to measure reliability. The model was evaluated using the structural equation model and second- order factor analysis. The results showed that the measurement models have a good fit, with all these factors included in the main model, the said model also had a good fit.

    Keywords: Conceptual Model, Parent Participation, Effectiveness Management, Mixed Method
  • مریم جلوخوانیان، سید حمید آتش پور*، محمدعلی نادی

    هم وابستگی، یک الگوی ارتباطی است که با کنترل دیگران و اضطراب شدید در مورد صمیمیت مشخص می شود. با توجه به پیامدهای منفی و ایجاد تعارض زناشویی به علت هم وابستگی زوجین، اقداماتی جهت کاهش آن ضروری می‎باشد. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر ویژه زوجین بر هم وابستگی زوجین دارای تعارض انجام شد. این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زوجین دارای تعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری در دسترس و انتخاب تصادفی تعداد 30 زوج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل طبق معیارهای ورود و خروج، گمارش شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه هم وابستگی هالیوک (Dear & Roberts, 2000) بود. قبل از جلسات، از هر دو گروه پیش آزمون اخذ شد. گروه آزمایش تحت 12جلسه 150دقیقه ای، آموزش بسته رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر ویژه زوجین قرار گرفتند و گروه کنترل، آموزشی دریافت نکردند. انتهای جلسات و دو ماه پس از آن، از هر دو گروه پس آزمون و پیگیری اخذ شد. تجزیه وتحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه های مکرر با کمک نرم افزار SPSS-24 انجام شد. نتایج نشان داد بسته آموزشی رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر ویژه زوجین بر کاهش ابعاد هم وابستگی زوجین (تمرکز بیرونی، ایثار، واکنش گری) موثر بوده و در مرحله پیگیری اثرات ماندگار داشته است (001/0>p). به نظر می رسد بسته آموزشی خودتحلیلی یکپارچه نگر ویژه زوجین، به دلیل برخورداری از دیدگاه یکپارچه نگر به مسائل زوجین، می تواند برای کاهش هم وابستگی آنان، موثر باشد.

    کلید واژگان: رویکرد خودتحلیلی یکپارچه نگر, هم وابستگی, بسته آموزشی, تعارض زناشویی, زوجین
    Maryam Jelokhanian, Seyed Hamid Atashpour *, Mohammadali Nadi

    Codependency is a communication pattern characterized by controlling others and intense anxiety about intimacy. Considering the negative consequences and the creation of marital conflicts due to the problems of codependency of couples, it is necessary to take steps to reduce it. This research was conducted to examine the effectiveness of the educational package of the integrative self-analytical approach for couples in the codependency of conflicted couples. In terms of objectives, this study was practical and in terms of method, it was a quasi-experimental of pretest-posttest-follow-up type with a control group. The statistical population included all conflicted couples who were referred to counseling centers in Isfahan. Thirty couples were selected through available sampling method and random selection. They were assigned randomly into two experimental and control groups according to the inclusion and exclusion criteria. The research instrument was Holyoke’s Correlation questionnaire (Dear & Roberts, 2000). Before the sessions, a pretest was taken from both groups. The experimental group was subjected to 12 150-minute sessions of a package training on integrative self-analytical approach for couples and the control group did not receive any training. At the end of the sessions and two months after them, a posttest and a follow-up were taken from both groups. Data analysis was done through repeated measures analysis of variance using SPSS software (version 24). The results showed that the educational package of the integrative self-analytical approach for couples was effective in reducing the dimensions of couples’ codependency (i.e., external focus, self-sacrifice, and reactivity) and had lasting effects in the follow-up phase (P>0.001). It seems that the integrative self-analysis training package for couples can be effective in reducing their codependency due to having an integrative perspective on couples’ issues.

    Keywords: Integrative Self-Analytical Approach, Co-Dependence, Educational Package, Marital Conflict, Couples
  • فوزیه حسینی طباطبایی، شعله امیری*، محمدعلی نادی
    مقدمه و هدف

    هویت اخلاقی به مثابه مقدمه کنش اخلاقی حاصل ادغام رشد اخلاقی و رشد هویت است. هدف این پژوهش بررسی الگوی هویت اخلاقی بر اساس ویژگی های شخصیتی، استدلال اخلاقی، سبک های والدینی ادراک شده و هویت شخصی در نوجوانان بود.

    مواد و روش ها

    مطالعه در قالب پژوهش توصیفی- همبستگی اجرا شد. جامعه آماری دانش آموزان مقطع دوم متوسطه سال تحصیلی 99-1398 در شهر مشهد بودند. تعداد 199 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از جامعه انتخاب و سیاهه ی هویت شخصی بنیون و آدامز (1986)، شخصیت نیو (1985)، آزمون طرحواره اخلاقی رست (1999)، مقیاس سبک فرزندپروری ادراک شده بامریند (1973) و مقیاس هویت اخلاقی آکویینو و رید (2002) تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد الگوی ارایه شده از هویت اخلاقی بر اساس متغیرهای منظور شده از برازش مطلوبی برخوردار است و همبستگی درونی در بیشتر متغیرهای پژوهش معنی دار است، اثرات مستقیم استدلال اخلاقی بر هویت اخلاقی، ویژگی های شخصیتی بر پایگاه های هویتی، استدلال اخلاقی و هویت اخلاقی معنی دار و اثر سبک های فرزندپروری بر پایگاه های هویت و استدلال اخلاقی و اثر پایگاه های هویتی بر هویت اخلاقی، همچنین کلیه اثرات غیرمستقیم مدل هم معنی دار به دست آمده است. استدلال اخلاقی میانجی تاثیر صفات شخصیت بر هویت اخلاقی و تاثیر سبک های فرزندپروری بر هویت اخلاقی بود. نتایج حاکی از تاثیر غیرمستقیم و معنی دار ویژگی های شخصیتی و سبک های فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجی گری هویت شخصی و ویژگی های شخصیت و  سبک فرزندپروری بر هویت اخلاقی از طریق میانجی گری پایگاه های هویت بود.

    نتیجه گیری

    بنابر یافته ها، جدا از نقش تک تک متغیرهای پیشنهادی، ویژگی های شخصیتی و سبک فرزندپروری با تاثیرگذاری بر هویت شخصی و استدلال اخلاقی نقش میانجی را در تکوین هویت اخلاقی دارند و نباید از اهمیت آن غافل شد.

    کلید واژگان: هویت اخلاقی, هویت شخصی, سبک فرزندپروری ادراک شده, شخصیت, استدلال اخلاقی
    Fozieh Hoseini Tabatabaee, Shoaleh Amiri*, Mohamm Adali Nadi
    Aim and Background

    The aim of this study was to exams the moral identity model based on personality traits, moral reasoning, perceived parental style and personal identity of adolescence.

    Materials and Methods

    The research method was a descriptive - correlation design. Statistical population was secondary high school students who were studying in Mashhad in the academic year 2019-20.  Subjects were selected through the random cluster sampling (199 high school students). They completed Benion & Adamz's Self-identity Scale (1986), Neo Personality scale (1985), Rest's Defining Issues Test (1999), Bamerind's Perceived Parenting Style Scale (1973) and Aquino & Reed's moral Identity Scale (2002). Data analyzed by structural equation modeling (SEM).

    Findings

    Findings showed that the proposed model of moral identity based on the variables has a good fit. Internal correlation is significant in most research variables, the results have shown that the direct effects of moral reasoning on moral identity, personality traits on identity state and on reasoning moral and moral identity was meaningful. The effect of parenting styles on identity state and moral reasoning and identity state on moral identity was significant. The results also showed that all indirect effects of the model are also significant. Moral reasoning was the mediator of the effect of each personality variable on moral identity and the effect of parenting styles on moral identity. In addition, the results indicate an indirect and significant effect of personality traits and parenting styles on moral identity through the mediation of personal identity and personality traits and parenting style on moral identity through the mediation of identity bases

    Conclusion

    According to the findings, apart from the role of each proposed variable in moral identity, personality traits and parenting styles have a mediating role in the development of moral identity by influencing personal identity and moral reasoning.

    Keywords: Moral Identity, Personal Identity, Perceived Parental Style, Personality, Moral Reasoning
  • نسیم ترابی، فریبا کریمی*، محمدعلی نادی
    با توجه به نقش خطیر نظام آموزشی در جامعه و تنوع خدمات و فعالیت های آن، ضروری است که منابع انسانی عظیمی در اختیار این نظام قرار بگیرد، اما معمولا این منابع به شایستگی انتخاب نمی شوند یا به طور موثر و کارآمد از آن ها بهره برداری نمی شود؛ بنابراین در این پژوهش فرایند استقرار نظام جانشین پروری مدیریت در دانشگاه با استفاده از روش کیفی مبتنی بر نظریه ی داده بنیاد، مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور با 23 نفر از روسا و معاونین دانشگاه های آزاد مصاحبه ای صورت گرفت و داده ها استخراج شد و در فرآیند سه مرحله ای کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل گردید. نتایج بیانگر 14 مقوله ی کلی بود که در قالب مدل پارادایمی شامل شرایط علی (آینده نگری در تصمیمات دانشگاهی و مدیریت صحیح منابع)؛ مقوله ی کانونی (شایسته سالاری)؛ راهبردهای استقرار (شایسته پروری، سبک مدیریتی، ایجاد فضای مشارکتی و ایجاد زمینه های ساختاری و اجرایی مطلوب)؛ عوامل زمینه ای (فرهنگ و ارزش و عوامل روانشناختی)؛ شرایط مداخله گر (مدیریت نظام دانشگاهی، پشتیبانی و فرهنگ سازمانی) و پیامدهای مورد انتظار (اعتلای دانشگاهی)، فرایند استقرار نظام جانشین پروری مدیریت در دانشگاه و روابط بین ابعاد مختلف آن را منعکس می کنند. برای بررسی روایی و پایایی یافته ها از روش بازبینی توسط اعضاء، بررسی همکار و مشارکتی بودن استفاده شد، و نظرات آن ها در تدوین الگو به کار گرفته شد و همچنین به طور همزمان از چند تن از مصاحبه شوندگان در تحلیل و تفسیر داده ها کمک گرفته شد. در نتیجه این پژوهش برای سیاست گذاران و تصمیم گیران چارچوبی را ارایه می نماید که می توانند به منظور استقرار نظام جانشین پروری مدیریت در دانشگاه ها به کار ببرند.
    کلید واژگان: جانشین پروری, آموزش عالی, نظریه ی داده بنیاد
    Nasim Torabi, Fariba Karimi *, Mohammadali Nadi
    Considering the important role of the educational system in the society and the diversity of its services and activities, it is necessary that huge human resources are available to this system, but usually these resources are not selected competently or effectively and efficiently. are not exploited; therefore in this research, the process of establishing the succession planning system of management in universities was carried out using a qualitative method based on the grounded theory. For this purpose, 23 chancellors and vice-chancellors of departments in Azad Universities were interviewed and the data was extracted from the text of the interviews. The results of data analysis in the three stages of open, axial, and selective coding showed 14 general categories that were based on a paradigmatic model including causative conditions (foresight in academic decisions and proper management of resources); focal category (meritocracy); establishment strategies (nurturing competent ones, management Style, Creating a collaborative environment and Creating favorable structural and executive fields); background factors (culture and Value and psychological Factors); intervening conditions (management of the academic system, supporting and organizational culture) and the expected outcomes (organizational promotion) reflects the process of establishing a succession planning system of management in universities and the relationship between their different dimensions. To check the validity and reliability of the findings, the method of review by members, collaborative and collaborative review was used. As a result, this research provides a framework for policymakers and decision makers that they can use to establish the management succession system in universities.
    Keywords: Succession planning, Higher education, grounded theory
  • منصور زند، بدری شاه طالبی*، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پارادایمی دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزش وپرورش دولتی ایران به روش کیفی انجام شد . مشارکت کنندگان پژوهش متخصصان و کارشناسان نظام آموزشی ومدیریت آموزشی در کشور بوده است . بر مبنای روش نمونه گیری هدفمند ونمونه گیری نظری (به منظور رسیدن به اشباع نظری) و با تکنیک مصاحبه ی نیمه ساخت یافته با 17 نفر از متخصصان حوزه آموزش وپرورش و مدیریت آموزشی در کشور مصاحبه انجام شد . یافته های پژوهش بیانگر این بود که توسعه محیط رقابتی و تطور مفهوم بالندگی به عنوان عوامل علی مطرح هستند که بر دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزش وپرورش دولتی ایران تاثیر گذاشته و به عبارت دیگر ضرورت دوسوتوانی را توجیه می کنند . وجود رهبران به عنوان استراتژیست تغییر ، فقدان انگیزش در حوزه ی نوآوری ، فقدان دسترسی مستقل به منابع و ساختار غیرقابل انعطاف جزء عوامل زمینه ای شناخته شد . همچنین عواملی مانند جهانی شدن و بینش سازمانی بر راهبردهای تحقق دوسوتوانی که شامل افزایش پهنای باند فردی وسازمانی ، توسعه فراموشی سازمانی و توسعه بازاریابی وجذب مخاطب بوده ، تاثیرگذارند . در صورت تحقق دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزشی می توان شاهد پیامدهایی چون بقای سازمانی ، ارتقای سطح رضایت و توسعه ی پایدار بود .

    کلید واژگان: دوسوتوانی سازمانی, نظام آموزش وپرورش, نظریه داده بنیاد
    Mansour Zand, Badri Shahtalebi *, Mohammad Ali Nadi

    AbstractThe present study was conducted with the aim of presenting a paradigmatic model of organizational duality in Iran's government education system using a qualitative method. The participants of the research were specialists and experts of the educational system and educational management in the country. Based on the method of targeted sampling and theoretical sampling (in order to achieve theoretical saturation) and with the semi-structured interview technique, interviews were conducted with 17 experts in the field of education and educational management in the country. The findings of the research indicated that the development of the competitive environment and the development of the concept of growth are considered as causal factors that affect the organizational dualism in the government education system of Iran and in other words justify the necessity of duality.The existence of leaders as change strategists, lack of motivation in the field of innovation, lack of independent access to resources and inflexible structure were identified as contextual factors. Also, factors such as globalization and organizational vision have an impact on the strategies of realizing the two pillars, which include increasing individual and organizational bandwidth, developing organizational forgetfulness, and developing marketing and audience attraction. In case of organizational ambivalence in the educational system, we can see consequences such as organizational survival, improvement of satisfaction level and sustainable development..

    Keywords: Organizational Ambidexterity, Education System, Grounded Theory
  • پرویز قنبری، مژگان عارفی*، محمدعلی نادی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته ترکیبی چشم انداز زمانی و ذهن آگاهی بر استقامت و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دچار درماندگی آموخته شده انجام گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی (با گروه آزمایش و گواه) با طرح سه مرحله ای (پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری) و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دچار درماندگی آموخته شده دوره دوم متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. در این پژوهش تعداد 34 دانش آموز دچار درماندگی آموخته شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش (18 دانش آموز) و گواه (16 دانش آموز) جایدهی شدند. گروه آزمایش بسته ترکیبی چشم انداز زمانی و ذهن آگاهی را طی 12 هفته در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه درماندگی آموخته شده (کوینلس و نلسون، 1988) (LHS)، پرسشنامه اشتیاق تحصیلی (فردریکز، بلومنفیلد و پاریس، 2004) (AEQ) و پرسشنامه استقامت تحصیلی (سامویلز، 2004) (ARQ) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی بسته ترکیبی چشم انداز زمانی و ذهن آگاهی بر استقامت تحصیلی (0001>P؛ 58/0=Eta؛ 13/44=F) و اشتیاق تحصیلی (0001>P؛ 57/0=Eta؛ 43=F) دانش آموزان دچار درماندگی آموخته شده تاثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های پژوهش می توان چنین نتیجه گرفت که بسته ترکیبی چشم انداز زمانی و ذهن آگاهی با بکارگیری مفاهیم نظری و درمانی مربوط به چشم انداز زمانی و ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود استقامت و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دچار درماندگی آموخته شده مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: چشم انداز زمانی, ذهن آگاهی, استقامت تحصیلی, اشتیاق تحصیلی, درماندگی آموخته شده
    PARVIZ GHANBARI, Mozhgan Arefi *, MOHAMMADALI NADI

    The present study was conducted to investigate the efficacy of combined package of time perspective and mindfulness on the academic resilience and academic engagement of students with learned helplessness. The present study was semi experimental (with experimental and control groups) with three-stage (pretest, posttest, follow-up) and two-month follow-up period design. The statistical population of the present study included students suffering from learned helplessness in the second year of high school in Isfahan city in the academic year of 2020-21. 34 student with the learned helplessness were selected through purposive sampling method and randomly accommodated into experimental (18 students) and control groups (16 students). The experimental group received 12 ninty-five-minute sessions of combined package of time perspective and mindfulness during twelve weeks. The applied questionnaires included Learned Helplessness Questionnaire (Quinless, Nelson, 1988) (LHS), Academic Engagement Questionnaire (Fredericks, Blumenfeld, Paris, 2004) (AEQ), Academic Resilience Questionnaire (Samuels, 2004) (ARQ). The data from the study were analyzed through mixed ANOVA method via SPSS23 software. The results showed that package of time perspective and mindfulness has significant effect on the academic resilience (F=44.13; Eta=0.58; P<0001) academic engagement (F=43; Eta=0.57; P<0001) of the students with learned helplessness. According to the findings of the present study it can be concluded that package of time perspective and mindfulness can be used as an efficient method to improve academic resilience and academic engagement of students with learned helplessness through applying the theoretical and therapeutic concepts related to time perspective and mindfulness.

    Keywords: Time perspective, Mindfulness, Academic resilience, Academic Engagement, Learned helplessness
  • میعاد سیفی پور، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی
    مقدمه

    پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ بر توجه انتخابی، بی تکانشگری و علایم اختلال بیش فعالی  در کودکان سنین 8 تا 12 سال مبتلا به نقص توجه - بیش فعالی شهر اصفهان انجام شد.

    روش

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون  با گروه کنترل و پیگیری 3 ماهه بود. بدین منظور 30 نفر از بین کلیه کودکان 8 تا 12 سال دارای علایم اختلال نقص توجه و بیش فعالی که در بازه زمانی مهر تا آذر ماه 1400به کلینیک های  تخصصی کاردرمانی شهر اصفهان مراجعه کرده و دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به گروه آزمایش (آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ)، جایگزین شدند(هر گروه 15 نفر). کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه علایم بیش فعالی، مقیاس سنجش تکانشگری بارت، آزمون (رنگ -واژه) استروپ را در سه مرحله تکمیل کردند. گروه آزمایش تحت آموزش مهارت های تفکر و استدلال یانگ قرار گرفتند.

    نتایج

    یافته های پژوهش با نرم افزار SPSS23 و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج حاکی از اثربخشی مداخله بر مشکلات توجه انتخابی، تکانشگری و علایم کودکان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی و نیز پایداری اثربخشی در مرحله پیگیری باشد (0.001> P). میزان تفاوت مراحل در گروه ها در نقص توجه، تکانشگری و علایم بیش فعالی به ترتیب برابر با72 درصد ، 83 درصد و 82درصد به دست آمده است.   

    نتیجه گیری

    بنابر نتایج این پژوهش از این نوع آموزش می توان برای کاهش مشکلات کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی استفاده کرد.

    کلید واژگان: اختلال نقص توجه- بیش فعالی, توجه انتخابی, رفتارهای تکانشگری
    Meead Saifipour, Ilnaz Sajjadian*, MohammadAli Nadi
    Introduction

     The aim of the present study was to determine the effectiveness of Young's thinking and reasoning skills training on selective attention, impulsivity, and symptoms of hyperactivity disorder in children aged 8 to 12 years with attention deficit hyperactivity disorder in Isfahan city.

    Method

    The research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a 3-month follow-up. For this purpose, 30 people among all children aged 8 to 12 years with symptoms of attention deficit and hyperactivity disorder, who visited specialized occupational therapy clinics in Isfahan between October and December 1400 and met the criteria for inclusion in the study, were available in the form of sampling. Were selected and randomly replaced to the experimental group (training of thinking and reasoning skills of Yang) (15 people in each group). All participants completed the Hyperactivity Symptoms Questionnaire, Barrett's Impulsivity Scale, and Stroop (Color-Word) Test in three stages. The experimental group was trained in Yang's thinking and reasoning skills.

    Results

    The findings of the research were analyzed with SPSS23 software and with the method of analysis of variance with repeated measurements. The results indicated a significant difference (P < 0.01) between the two groups in the post-test and follow-up stages, which can indicate the effectiveness of the intervention on selective attention problems, impulsivity, and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorder, as well as the stability of the effectiveness in the follow-up stage. The level of difference between groups in attention deficit, impulsivity, and hyperactivity symptoms was equal to 72%, 83%, and 82%, respectively.

    Conclusion

    Young thinking and reasoning skills training effectively improves selective attention problems, impulsivity, and symptoms of children with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, this type of training can be used to reduce the problems of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Keywords: Attention Deficit Disorders with Hyperactivity, selective attention, Impulsive Behavior
  • فرشته خرمی، فریبا کریمی*، محمدعلی نادی
    هدف

    هدف از انجام این پژوهش ارایه مدل درهم تنیدگی شغلی دبیران مقطع متوسطه بود.

    روش

    روش این پژوهش تحلیل مضمون بر پایه روش استرلینگ بود. با مطالعه دقیق منابع معتبر داخلی و خارجی و یادداشت برداری از نکات کلیدی و مرتبط، مصادیق درهم تنیدگی شغلی با کمک نرم افزار Maxqda10 استخراج گردید.

    یافته ها

    در بررسی اولیه متون و منابع، 572 مضمون پایه استخراج که پس از تخلیص و ادغام 134 مضمون پایه، در قالب 11 مضمون سازمان دهنده و چهار مضمون فراگیر سازمان دهی شدند. مضامین فراگیر شامل همراستایی ارزش ها، جامعه پذیری، عدالت محوری و حرفه گرایی بود. هم چنین مضامین سازمان دهنده به صورت توجه به ارزش های شخصی، توجه به ارزش های سازمانی، مشارکت سازمانی، تعامل پذیری فرد با اجتماع، تخصیص عادلانه منابع سازمانی، رعایت حقوق فردی، رعایت حقوق اجتماعی، رعایت حقوق سازمانی، حرفه گرایی مبتنی بر ویژگی های فردی، حرفه گرایی مبتنی بر ویژگی های سازمانی و حرفه گرایی مبتنی بر ویژگی های اجتماعی دسته بندی شد.

    نتیجه گیری

    این پژوهش مدل کامل و جامع درهم تنیدگی شغلی دبیران مقطع متوسطه را ارایه کرد. این مدل می تواند، در دسترس مسیولین و  مدیران آموزش و پرورش قرار گیرد و از نتایج آن به منظور بهبود درهم تنیدگی شغلی معلمان و دبیران استفاده شود.

    کلید واژگان: درهم تنیدگی شغلی, همراستایی ارزش ها, جامعه پذیری, عدالت محوری, حرفه گرایی
    Fereshteh Khorrami, Fariba Karimi *, Mohammadali Nadi
    Purpose

    The aim of this study is to present a Job Embeddedness Model of High School teachers in Isfahan.

    Method

    This research was thematic analysis based on Stirling's method. By carefully studying domestic and foreign reliable sources and taking notes on key and related points, examples of job entanglement were extracted with the help of Maxqda10 software.

    Results

    Firstly, 572 basic themes were extracted and then merged and categorized in 134 basic themes, 11 organizer themes and 4 inclusive themes. Inclusive themes include values alignment, sociability, justice alignment and professionalism. Organizer themes include paying attention to personal values, paying attention to organization values, organizational participation, Interoperability of the individual-community, Fair allocation of organizational resources, Respect for individual rights, Respect for organizational rights, Respect for Social rights, Professionalism based on individual characteristics, Professionalism based on organizational characteristics and Professionalism based on social components.

    Conclusion

    This study presented a complete and comprehensive JE model of high school teachers. This model should be available for headmasters and using it for improvement of JE of teachers.

    Keywords: Job Embeddedness, Alignment of values, sociability, justice-oriented, professionalism
  • سمانه صمیمی، رسول نظری*، سعید تابش، محمدعلی نادی
    هدف

    هدف از انجام تحقیق تدوین مدل تفکر استراتژیک مدیریت منابع انسانی ورزش ایران می باشد.

    روش شناسی:

     روش پژوهش از نوع کیفی؛ فلسفه پژوهش، تفسیری؛ استراتژی پژوهش روش نظریه داده بنیاد و رویکرد پژوهش به روش استقرایی و هدف پژوهش اکتشافی می باشد. از روش های نمونه گیری گلوله برفی و شاخص اشباع نظری نسبت به نمونه گیری از جامعه پژوهش که اساتید و خبرگان مدیریت و مدیریت ورزشی بودند. مصاحبه با صاحب نظران و خبرگان به عنوان نقطه شروع فرایند جمع آوری داده های این پژوهش در نظر گرفته شد. افراد مصاحبه شوند شامل 15 نفر بودند که به شکل نظری هدفمند انتخاب شدند. با کدگذاری باز، محوری و گزینشی با یکپارچه سازی مقوله های کشف شده از تمام مصاحبه شوندگان، مقوله های اصلی و فرعی را شناسایی شد.

    یافته ها

    نتایج گویای آن است که 179 گزاره مفهومی اولیه در این کدگذاری ها بدست آمد. طبق نتایج حاصل از تحقیق در میان عوامل علی مقوله های اقتصادی، فرهنگی و فردی شناسایی شد، مقو له مدیریت قوی به عنوان اصلی ترین راهبرد، تصمیم گیری بهینه به عنوان پیامد اصلی و عوامل زیر ساختی و حمایت همه جانبه به عنوان مقوله های زمینه ای و مداخله گر مد نظر قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    به طور کلی پیشنهاد می گردد سازمان ها با توجه بیشتری به کارکنان از طریق افزایش انگیزه و بالابردن سطح آگاهی و دانش کارکنان در جهت بالابردن اطلاعات کارکنان در زمینه تفکر استراتژیک کوشا باشند. همچنین جایگاه سازمانی خود را نسبت به رقبا متمایز و نسبت به آنها برتری ایجاد کنند.

    کلید واژگان: تفکر استراتژیک, سازمان های ورزشی, مدیریت, منابع انسانی, هوشمندی استراتژیک
    Samane Samimi, Rasool Nazari *, Saeid Tabesh, MohammadAli Nadi
    Objective

    The purpose of the research is to develop a model of intelligence and strategic thinking for the management of human resources in Iranian sports.

    Methodology

    The characteristics of the current research in terms of methodology include the orientation of the research to the fundamental method; Qualitative research method; philosophy of research, interpretation; The research strategy is based on data theory method and the research approach is based on inductive method and finally the goal of exploratory research. The methods of snowball sampling and theoretical saturation index were used for sampling from the research community who were professors and experts in sports management. Interviews with experts and experts were considered as the starting point of the data collection process of this research. The people to be interviewed included 15 people who were selected in a theoretical manner. By selective coding by integrating the categories discovered from all the interviewees, he identified the main and sub-categories.

    Results

    The results show that 179 initial conceptual propositions were obtained in these codings. According to the results of research among different organizational factors, organizational culture can play a vital role in limiting or persuading; Leaders who play important roles in relation to culture and strategic thinking process. Finally, after analyzing all the categories related to thinking and intelligence, we reached the model. Mobin shows the relationships between the main components and components resulting from the central coding about the thinking and intelligence of human resource management in Iranian sports. The categories extracted from the components formed the paradigm model. The conceptual model in this research shows the intelligence and strategic thinking model of human resource management in Iranian sports, which is based on the findings of this research.

    Conclusion

    Strategic planning alone cannot help managers in advancing their goals. Since strategic planning is based on past information, it will not be effective in the long term and due to the rapid changes in the external environment. Therefore, it is the responsibility of the strategy to guess the future of the business and plan for it. Senior management is not omnipotent in formulating a strategy and other factors are also effective. Formulation of strategy requires full understanding of business elements. Modern strategy leaves us in a dilemma. Strategy responds to needs and frees us from crisis. However, the role of management becomes particularly important when the environment is complex, unstable and ambiguous. May it be this manager who, with his tact, will lead the organization through the mysterious and foggy atmosphere of the crisis and bring it to its destination. The learning organization helps us in planning to promote people's innovation and their ability to deal with unpredictable situations, to promote innovators, people and their ability to deal with unpredictable situations, and educational planning to achieve the above goals. It will not be very difficult, but it needs to be careful. Learning should be a part of the daily schedule of the employees. Suggested that organizations pay more attention to employees through increasing motivation and raising the level of awareness and knowledge of employees in order to increase the information of employees in the field of intelligence and strategic thinking. Also, to differentiate their organizational position from competitors and create superiority over them.

    Keywords: Strategic Thinking, Sports organizations, Management, Human Resources, Strategic Intelligence
  • پروین بصیرپور، محمدعلی نادی*، فریبا کریمی

    آموزش‏ وپرورش، معرف هویت فرهنگی و دینی جامعه است که ارتقای حکمرانی آن به ‏مثابه مهم ترین نهاد تربیت نیروی انسانی، مولد سرمایه اجتماعی و عهده دار اجرای سیاست های مصوب، ضرورتی انکارناپذیر دارد. با توجه به اهمیت موضوع، هدف از این پژوهش کیفی، شناسایی مولفه های حکمرانی در آموزش‏ وپرورش با رویکرد اسلامی بوده است و برای گردآوری داده ها و شناسایی مضامین از تحلیل مضمون موضوعی برپایه روش آتراید- استرلینگ با رویکرد استقرایی و به‏صورت اکتشافی استفاده کرده ایم. محیط پژوهش، متن نهج البلاغه</em>، بیست مقاله و دو کتاب را شامل می شود. پس از مطالعه دقیق، ابتدا متون موردنظر کدگذاری شدند و بدین ترتیب، با بهره گیری از ترجمه های مختلف نهج</em> </em>البلاغه</em>، 650 مضمون اولیه براساس کلیدواژه مرتبط با حکمرانی شناسایی و انتخاب شد. بعداز جمع بندی و خلاصه کردن، مضامین اولیه به 154 مضمون پایه و هشت مضمون سازمان دهنده (ضرورت و چگونگی شکل گیری، پیش بایست ها، اهداف و مسیولیت ها، پیش ران ها، بازدارنده ها، مردم گرایی، تسهیل گرها و معنویت در لایه های مختلف حکمرانی) برای مضمون فراگیر حکمرانی آموزش ‏وپرورش با رویکرد اسلامی تقسیم بندی شد و ترسیم شبکه مضامین آن صورت گرفت. اعتبارپذیری پژوهش با استناد به رویکرد لینکلن و گوبا (1985)، مبتنی‏بر چهار معیار باورپذیری، انتقال پذیری، اطمینان پذیری و تاییدپذیری انجام شد و متخصصان و خبرگان حوزه و دانشگاه درزمینه حکمرانی و آموزش‏ وپرورش، آن را تایید کردند.

    کلید واژگان: آموزش‏ وپرورش, تحلیل مضمون موضوعی, حکمرانی, نهج البلاغه
    Parvin Basirpour, MohamadAli Nadi *, Fariba Karimi

    Education is an expression of the cultural and religious identity of the society, which has an undeniable necessity to promote its governance as the most important institution for training human resources, generator of social capital and responsible for the implementation of approved policies. Considering the importance of the subject, the purpose of this qualitative research was to identify the governance components in education with an Islamic approach, and to collect data and identify themes, we used thematic analysis based on Atride-Sterling method with an inductive and exploratory approach. . The research environment includes the text of Nahj al-Balagha, twenty articles and two books. After careful study, first the desired texts were coded and thus, by using different translations of Nahj al-Balagha, 650 primary themes were identified and selected based on keywords related to governance. After summarizing, the primary themes were divided into 154 basic themes and eight organizing themes (necessity and how to form, prerequisites, goals and responsibilities, drivers, obstacles, populism, facilitators and spirituality in different levels of governance) for the governance theme of education with the Islamic approach was divided and the network of its themes was drawn. The credibility of the research was based on the approach of Lincoln and Guba (1985), based on the four criteria of believability, transferability, reliability and verifiability, and experts in the seminary and university in the field of governance and education confirmed it.

    Keywords: education, thematic content analysis, governance, Nahj al-Balagha
  • طاهره پژوهی، محمدعلی نادی*، ایلناز سجادیان

    هدف پژوهش حاضر عبارت است از اثربخشی بسته های آموزشی کاهش قلدری سایبری (ویژه دانش آموزان و والدین) بر عزت نفس و رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی بود. روش کار به صورت شبه آزمایشی از نوع (پیش آزمون-پس آزمون) با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دبیرستانی (دوره دوم) قلدر سایبری (مرتکبین) در شهرستان گچساران در سال تحصیلی 99-1398 بودند. در روش نمونه گیری پژوهش حاضر، ابتدا پرسش نامه قلدری سایبری به دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی داده شد. سپس بعد از تجزیه و تحلیل نتایج، دانش آموزان قلدر سایبری (مرتکبین) شناسایی شدند، 15 نفر به عنوان گروه آزمایش و 15 نفر به صورت کنترل گمارده شدند. هر دو گروه پرسشنامه های عزت نفس کوپر اسمیت (1968) و رضایت از زندگی (هیوبنر،2001) را به عنوان پیش آزمون و سپس بعد از اجرای بسته های آموزشی، به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. بسته های آموزشی پس از اعتبار یابی بیرونی (اجرایی) در قالب مطالعه مقدماتی بر روی یک گروه نمونه 4 نفری برای مرتکبین قلدری سایبری به مدت 10 جلسه و والدین مرتکبین قلدری سایبری 4 جلسه اجرا و موارد نقص و ابهامات بررسی و برطرف گردید. سپس اجرای اصلی انجام گرفت و داده های پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی تحلیل شد. جهت بررسی فرضیات از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که تفاوت بین پیش آزمون با پس آزمون در نمرات همه متغیرهای پژوهش معنادار شده است (001/0>p). بنابراین بسته های آموزشی کاهش قلدری سایبری می تواند برای بهبود متغیرهای وابسته پژوهش استفاده شود.

    کلید واژگان: قلدری سایبری, عزت نفس, رضایت از زندگی, دانش آموزان دبیرستانی
    Tahereh Pazhoohi, MohammadAli Nadi *, Ilnaz Sajjadian

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of cyber bullying reduction training packages (especially for students and parents) on self-esteem and life satisfaction in high school students. The method was quasi-experimental (pre-test-post-test) with control group and follow-up stage. The statistical population was all high school students (second year) cyber bullying (perpetrators) in Gachsaran city in the academic year 2009-2010. In the sampling method of the present study, first the cyber bullying questionnaire was given to high school male and female students. Then, after analyzing the results, cyber bullying students (perpetrators) were identified, 15 people were assigned as the experimental group and 15 people as the control group. Both groups completed the Cooper-Smith (1968) and Life Satisfaction (Hubner, 2001) self-esteem questionnaires as a pre-test and then as a post-test after the implementation of training packages. After the external (executive) validation, the training packages were implemented in the form of a preliminary study on a group of 4 people for cyber bullying perpetrators for 10 sessions and the parents of cyber bullying perpetrators for 4 sessions and the defects and ambiguities were reviewed and removed. Then the main performance was performed and research data were analyzed at both descriptive and inferential levels. Analysis of covariance was used to test the hypotheses. The results showed that the difference between pre-test and post-test in the scores of all research variables was significant (p <0.001). Therefore, cyber bullying reduction training packages can be used to improve research dependent variables.

    Keywords: cyber bullying, self esteem, Life Satisfaction, High School Students
  • فرهاد شفیع پور مطلق*، محمدعلی نادی
    مقدمه و هدف

    از آنجایی که مدارس به شکل متداول کارآمدی ندارد و دانش آموزان بعد از فارغ التحصیلی قادر به جذب بازار کار نمی باشند،لذا باید مدارس به منظور راه اندازی آموزش کارآفرینی به اشتراک گذاری تجربیات ضمین در این رابطه اقدام نمایند. هدف پژوهش حاضر، ارایه مدل پارادایمی به اشتراک گذاری دانش ضمنی با هدف راه اندازی آموزش کارآفرینی در مدارس بوده است.

    روش شناسی پژوهش

    روش پژوهش کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد اشتراوس و کوربین و محیط پژوهش را کلیه مدیران مدارس دوره ابتدایی شهر اصفهان در سال تحصیلی(1401-1400) تشکیل دادند. شیوه نمونه گیری به روش نظری تا حد اشباع استفاده شد و لذا 27 نفر از مدیران ابتدایی شهر اصفهان با سابقه بالاتر از 25 سال بعنوان مشارکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند. تکنینک گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق و شیوه تحلیل اطلاعات به روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفت. به این ترتیب مرحله کد گذاری باز به تعداد 87 مفهوم اولیه منجر شد که با حذف و تعدیل کدهای همسان، در مرحله دوم تعداد 18 مفهوم تقلیل یافتند و با انجام پالایش، تعداد 69 مفهوم باقی ماند 

    یافته ها

    بر اساس یافته های پژوهش ، اجزای مدل بدست آمده مشتمل بر این موارد است: شرایط علی با سه مقوله اصلی(اراده سازمانی، انگیزه سازمانی و اجرای مدیریت دانش در سازمان)، شرایط زمینه ای با دو مقوله اصلی(شرایط فردی، و سازمانی)، شرایط مداخله گر با سه مقوله اصلی(محدودیت فردی، اجتماعی و سازمانی)، پیامدها با دو مقوله اصلی(کارایی و اثربخشی مدیریت)؛ و راهبردها با سه مقوله اصلی(بهبود بینش، توانش، و نگرش) . 

    بحث و نتیجه گیری

    برای راه اندازی آموزش کارآفرینی در مدارس باید انگیزه لازم را در مدیران مدارس برای به اشتراک گذاری دانش ضمنی فراهم کرد و اراده آنها را در این رابطه تقویت کرد

    کلید واژگان: به اشتراک گذاری دانش ضمنی, مدارس, آموزش کارآفرینی
    Farhad Shafiepoor *, Mohammad Ali Nadi
    Introduction

    Since the schools are not efficient in the usual way and the students are not able to attract the labor market after graduation, the aim of the current research was to present a paradigmatic model of tacit knowledge sharing with the aim of starting entrepreneurship education in schools.research

    methodology

    Qualitative research method based on the data theory of Strauss and Corbin Foundation and the research environment were formed by all principals of elementary schools in Isfahan city in the academic year (2021-2022). The theoretical sampling method was used until saturation, and therefore, 27 elementary school principals of Isfahan city with more than 25 years of experience were selected as participants in the research. The method of data analysis was done by open, central and selective coding method. In this way, the open coding stage resulted in the number of 87 initial concepts, which were reduced by removing and adjusting identical codes, in the second stage, the number of 18 concepts was reduced, and after refining, the number of concepts remained 69.

    Findings

    The components of the obtained model include: causal conditions with three main categories (organizational will, organizational motivation and implementation of knowledge management in the organization), background conditions with two main categories (individual and organizational conditions) Intervening conditions with three main categories (individual, social and organizational limitations), consequences with two main categories (management efficiency and effectiveness); and strategies with three main categories (improving insight, ability, and attitude). The sum of the mentioned factors can improve the sharing of tacit knowledge with the aim of entrepreneurship education.

    Conclusion

    In order to set up entrepreneurship education in schools, it is necessary to provide the necessary motivation in school managers to share tacit knowledge and strengthen their will in this regard.

    Keywords: Sharing tacit knowledge, Schools, Entrepreneurship education
  • الهام شکیبا، محبوبه سادات فدوی*، محمدعلی نادی
    مقدمه

    قدرت سخت، قدرتی کمی همراه اجبار و زور است و مهمترین مولفه های قدرت سخت، توان اقتصادی و نظامی هر کشوری است. هدف این پژوهش تعیین نقش و جایگاه دانشگاه های علوم پزشکی در قدرت سخت ایران است.

    روش ها

    این پژوهش، بصورت کیفی در سال 1401 با استفاده از روش داده‎بنیاد انجام شد. در این پژوهش، با 13 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی کشور انتخاب شده از طریق روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی، مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند انجام شد. که با این تعداد محقق به اشباع نظری رسید. برای تجزیه و تحلیل یافته های کیفی از روش اشتراوس و کوربین استفاده شده است.

    نتایج

    پس از کدگذاری باز و تدوین مفاهیم اولیه، 18 کد محوری شناسایی شد که در شش کد گزینشی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد عوامل علی شامل ارتقا اقتصاد سلامت، آموزش پاسخگو، تحقیقات بنیادی، دگرگون سازی مدیریتی، آموزش تحول گرا و مدیریت بحران سلامت؛ عوامل زمینه ای شامل مدیریت موقعیت مدار و نوزایی علمی؛ عوامل مداخله گر دربرگیرنده انحصارطلبی سازمانی و خلا استانداردها؛ راهبردها شامل ضمانت اجرایی، نقش آفرینی سازنده، دانشگاه جامعه محور و استراتژی هدایتی و پیامدها دربرگیرنده شتابدهی سلامت، سلامت نیروی کار و پایداری اقتصادی می شود.

    نتیجه گیری

    بهینه سازی ارائه خدمات سلامت سبب پایداری اقتصادی و شتاب دهی سلامت می شود. کاهش دسترسی به خدمات سلامت، بر رشد اقتصادی اثر منفی دارد. دانش خصوصا در حیطه سلامت، یکی از فاکتورهای اصلی قدرت ملی است و در تقویت سایر ابعاد قدرت و ارتقاء کیفیت خدمات سلامت نقش اساسی دارد.

    کلید واژگان: قدرت سخت, دانشگاه ها, علوم پزشکی, نظریه داده بنیاد
    Elham Shakiba, Mahboobe Sadat Fadavi*, Mohammad Ali Nadi
    Introduction

    Hard power is a quantitative power with coercion and force. Economic and military powers of countries are the important components of hard power. This study endeavored to present a model of hard power in Iran's medical higher education.

    Methods

    This qualitative study was conducted in the year 2022 through the grounded theory method. An in-depth and semi-structured interview were conducted with 13 faculty members of Medical Sciences Universities of Iran who were selected through the purposeful and snowball sampling methods. We reached theoretical saturation with this number of researchers. Strauss and Corbin methods were used to analyze the qualitative findings.

    Results

    After open coding and compilation of initial concepts, 18 core codes were identified, which were placed in six selective codes. The results of this study indicated that the causal factors including the promotion of health economics, responsive education, fundamental research, managerial transformation, transformative education and health crisis management; contextual factors include situational management and scientific innovation; intervening factors including organizational monopolization and the void of standards; strategies include executive guarantee, constructive role-playing, community-oriented university and guiding strategy; and the consequences include the acceleration of health, workforce health, and economic stability.

    Conclusion

    Optimizing the provision of health services leads to economic stability and acceleration of health. Lack of access to health services can have a negative effect on economic growth. Knowledge, especially in the field of health, is one of the major factors of national power which plays a fundamental role in strengthening other aspects of power and improving the quality of health services.

    Keywords: Hard Power, Universities, Medical Sciences, Grounded Theory
  • فائزه عزیزی فارسان، زهره سعادتمند*، محمد علی نادی
    هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی با رویکرد بازی محور در دوره ابتدایی بود. روش پژوهش تحلیل اسنادی متون پیشنه بود. یافته ها نشان داد در سطح اهداف الگوی مطلوب آموزش مهارت های زندگی، ارتقای سلامت جسمانی وبهداشت روانی، ارتقای مهارت های بین فردی،ارتقای مهارت های اخلاقی،مهارت های زیست محیطی،مهارت های زیست در عصر فناوری اطلاعات وارتباطات،رشد مهارت های اقتصادی و مدیریت دخل و خرج آنها، رشد مهارت های فکری و تفکر سیاسی قرار دارد. همچنین تجارب کشوها نشان داد بازی های ارتباطی، آزمایش و تجربه، بازی های خانوادگی، گردش علمی، بازی به شیوه محاکم قضایی، تیاتر گروهی، آموزش بازی با روش حل مسیله، بازی گردانی با شیوه بارش مغزی، بازی با سخنرانی، ایفای نقش، بازی گروهی و بازی های تقویت هواس از جمله روش های مناسب آموزش مهارت های زندگی هستند. می توان نتیجه گرفت انتخاب محتوای بازی محور و سازمان دهی آن باید طبق اصول و ضوابط معینی انجام گیرد.
    کلید واژگان: بازی محوری, مهارت های زندگی, مهارت های اجتماعی, برنامه درسی
    Faezeh Azizi Farsan, Zohreh Saadatmand *, Mohammad Ali Nadi
    The aim of this study was to design and validate a life skills curriculum model with a game-based approach in elementary school. The research method was documentary analysis of previous texts. Findings showed that at the level of objectives, the desired model of life skills training, promotion of physical health and mental health, promotion of interpersonal skills, promotion of moral skills, environmental skills, life skills in the age of information and communication technology, development of economic skills and Managing their income and expenditure is the development of intellectual skills and political thinking. The experiences of the countries also showed communication games, experiments and experiences, family games, field trips, court-style games, group theater, problem-solving game training, brainstorming, lecturing, role-playing, Group games and mood-boosting games are some of the best ways to teach life skills. It can be concluded that the selection of game-based content and its organization should be done according to certain principles and criteria.
    Keywords: pivotal game, life skills, social skills, Curriculum
  • اعظم رجایی، محمدعلی نادی*، غلامرضا منشئی

    هدف :

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی بسته آموزشی انگیزشی-دلبستگی به مدرسه بر پرخاشگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر پایه دهم شهر اصفهان بود.

    روش:

     این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر پایه دهم شهر اصفهان در سال تحصیلی 99-1398 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه به روش نمونه گیری در دسترس 36 نفر که حاضر به شرکت در مطالعه شدند، به تصادف در دو گروه (18 نفری) آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه پرخاشگری اهواز زاهدی فر، نجاریان و شکرکن (1379) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 25 و تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. سطح معناداری آزمون ها در این مطالعه برابر با 0.05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    در متغیر پرخاشگری و عملکرد تحصیلی به ترتیب اثر گروه 0.651، (63.52=F) و 0.732، (92.84=F) ناشی از تغییرات گروهی، اثر اصلی زمان 0.730، (91.86=F) و 0.931، (146.28=F) ناشی از مراحل پژوهش و اثر متقابل گروه و زمان 0.812، (146.55=F) و 0.951، (661.81=F) در سطح 0.05>p  معنادار بود.

    نتیجه گیری

    کاهش پرخاشگری در دانش آموزان، با آموزش بستهء انگیزشی-دلبستگی به مدرسه میسر است و به دنبال آن، عملکرد تحصیلی دانش آموزان را می توان بهبود بخشید.

    کلید واژگان: انگیزشی-دلبستگی به مدرسه, پرخاشگری, عملکرد تحصیلی
    Azam Rajaei, MohammadAli Nadi *, Gholamreza Manshaee
    Objective

    The aim of this study was to investigate the effectiveness of motivational-attachment educational package on school, on aggression and academic performance of 10th grade female students in Isfahan.

    Method

    This was a quasi-experimental study with pre-test design, post-test with control group and 3-month follow-up. The statistical population of the study consisted of 10th grade female students in Isfahan in the academic year 2019-2020. To select a sample by available sampling method, 36 people who agreed to participate in the study were randomly divided into two groups (18 people) experimental and control. The instruments used included Ahvaz Zahedifar, Najarian and Shekarkan Aggression Questionnaire (2000) and Pham and Taylor Academic Performance Questionnaire (1999). Data were analyzed using SPSS software version 25 and analysis of covariance. The significance level of the tests in this study was considered equal to 0.05.

    Results

    In the variables of aggression and academic performance, the effect of the group was 0.651, (F = 63.52) and 0.732, (F = 92.84) due to group changes, the main effect of time was 0.730 (91 = 86.86). F) and 0.931, (F = 146.28) due to research stages and the interaction of group and time 0.812, (F = 146.55) and 0.951, (F = 661.81) were significant at the level of p<0.05.

    Conclusion

    Reducing aggression in students is possible by teaching motivational-attachment package to school, and consequently, students' academic performance can be improved.

    Keywords: Motivational-school attachment, Aggression, Academic Performance
  • مرسا آذر، فریبا کریمی*، محمد علی نادی
    هدف

    یکی از رویکردهای مناسب برای طراحی الگوی سبک مربی گری سازمانی، رویکرد انسان گرایانه است. بنابراین، هدف این پژوهش ارایه الگوی سبک مربی گری سازمانی با رویکرد انسان گرایانه برای مدیران دانشگاه آزاد اسلامی بود.

    مواد و روش ها:

     این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا آمیخته (کیفی و کمی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی منابع فارسی سال های 1385 تا 1398 و منابع لاتین سال های 1999 تا 2019بودند که از میان آنها  34 مقاله، 9 کتاب و 2 پایان نامه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمی مدیران میانی دانشگاه های آزاد اسلامی ایران در سال 1399 بودند که از میان آنها 100 نفر با روش نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. ابزار بخش کیفی یادداشت برداری و ابزار بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها از روش های کدگذاری توسط پژوهشگر به صورت دستی و برای تحلیل عاملی اکتشافی از نرم افزار SPSS-23 استفاده شد.

    یافته ها:

     یافته های بخش کیفی نشان داد که سبک مربی گری سازمانی با رویکرد انسان گرایانه دارای 16 شاخص در سه بعد بود؛ به طوری که ابعاد شامل تاکید بر روابط انسانی، اخلاق مداری و توسعه منابع انسانی بودند. یافته های بخش کمی نشان داد که بار عاملی هر سه بعد بالاتر از 90/0 و بار عاملی هر یک از شاخص ها بالاتر از 40/0 بود. همچنین، روایی همگرا بر اساس شاخص میانگین واریانس استخراج شده تایید و پایایی با روش آلفای کرونباخ برای هر یک از ابعاد بالاتر از 80/0 و برای کل آن 941/0 بدست آمد. علاوه بر آن، با توجه به بار عاملی ابعاد و شاخص ها الگوی سبک مربی گری سازمانی با رویکرد انسان گرایانه ترسیم شد.

    نتیجه گیری:

     با توجه به نتایج این پژوهش، برنامه ریزی برای بهبود سبک مربی گری سازمانی با رویکرد انسان گرایانه جهت استفاده از ابعاد و شاخص های موثر بر آن ضروری است.

    کلید واژگان: سبک مربی گری سازمانی, رویکرد انسان گرایانه, مدیران, دانشگاه آزاد اسلامی
    Marsa Azar, Fariba Karimi*, Mohammadali Nadi
    Purpose

    One of the appropriate approaches for designing an organizational coaching style model is a humanistic approach. Therefore, the purpose of this study was presenting the organizational coaching style model with the humanistic approach for Islamic Azad University managers.

    Materials and Methods

    This study in terms of purpose was applied and in terms of implementation method was mixed (qualitative and quantitative). The research population in the qualitative section was the Persian sources from 2006 to 2019 and Latin sources from 1999 to 2019, which from 34 articles, 9 books and 2 dissertations were selected by purposive sampling method. The research population in the quantitative section was middle managers of Islamic Azad universities of Iran in 2020 years, which from them 100 people were selected by random staging sampling. The qualitative section tool was take noting and the quantitative section tool was research-made questionnaire. To analyze data were used from methods of manual coding methods by the researcher and  for exploratory factor analysis from SPSS-23 software.

    Findings

    The findings of the qualitative section showed that the organizational coaching style with the humanistic approach had 16 indicators in three dimensions; so the dimensions were included an emphasis on human relations, ethics-orientation and human resource development. The findings of the quantitative section showed that the factor load of all three dimensions was higher than 0.90 and the factor load of each indicators was higher than 0.40. Also, convergent validity based on the extracted average variance index was confirmed and the reliability was obtained by Cronbach's alpha method for each of the dimensions higher than 0.80 and for the whole 0.941. In addition, regarded to the factor load of dimensions and indicators the organizational coaching style model with the humanistic approach was drawn.

    Conclusion

    According to the results of this research, planning is necessary to improve the organizational coaching style with the humanistic approach for use of its effective dimensions and indicators.

    Keywords: Organizational Coaching Style, Humanistic Approach, Managers, Islamic Azad University
  • ندا مظفری، محمدعلی نادی*

    یکی از نگرانی های سازمانی در عرصه منابع سازمانی ترک خدمت کارکنان کلیدی شهرداری با توجه به ظرفیت دانشی آنها است. پژوهش فعلی با هدف تعیین مدل ساختاری تاثیر پیشایندهای نگرش سازمانی بر نیت ترک خدمت کارکنان اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه رضایت شغلی، انزوای شغلی، فرسودگی شغلی، رضایت شغلی، خودکارآمدی و نیت ترک خدمت بود. جامعه آماری کارکنان شهرداری اصفهان بودند که از بین آن ها 376 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و مدلسازی معادلات ساختاری پس از بررسی پیش فرض های نرمالیتی داده ها و خطی بودن رابطه متغیرها از طریق بسته نرم افزار آماری در علوم اجتماعی و تحلیل ساختارهای گشتاوری (ایموس) تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بین انزوای شغلی با خودکارآمدی، بین رضایت شغلی و فرسودگی، خودکارآمدی با رضایت شغلی و فرسودگی شغلی، و رضایت شغلی با فرسودگی و نیت ترک خدمت ، و فرسودگی شغلی با نیت ترک خدمت در سطح اطمینان رابطه معنی دار وجود دارد (01/0<p). نقش میانجی متغیرهای خودکارآمدی، فرسودگی و رضایت شغلی در رابطه انزوای شغلی و نیت ترک خدمت و رابطه خودکارآمدی و نیت ترک خدمت مورد تایید قرار گرفتند (01/0<p). نتایج مدلسازی معادله ساختاری نشان داد که انزوای شغلی با نیت ترک خدمت توسط خودکارآمدی شغلی میانجی گری می شود و خودکارآمدی و رضایت شغلی به طور منفی بر ترک خدمت تاثیر دارند (01/0<p). شاخص کای اسکویر نسبی برابر با 14/3، شاخص تطبیقی توکر لویس برابر با 907/0 و ریشه دوم میانگین مربعات برابر با 066/0 نشان دادند مدل پژوهش از برازش مناسب برخوردار است.

    کلید واژگان: رضایت شغلی, انزوای شغلی, فرسودگی شغلی, خودکارآمدی, نیت ترک خدمت
    Neda Mozaffari, Mohammadali Nadi *

    One of the organizational concerns in the field of organizational resources is leaving the service of key municipal employees due to their knowledge and experience. The current research was carried out with the aim of determining the structural model of the effect of the antecedents of organizational attitude on the intention to leave the service of employees. The data collection tool was a questionnaire with subscales of job satisfaction, job isolation, job burnout, job satisfaction, self-efficacy, and intention to leave. The data obtained from the implementation of the research was analyzed through Pearson's correlation coefficient and structural equation modeling after checking the assumptions of normality of the data and the linearity of the relationship between the variables through the statistical software package in social sciences (SPSS) version 24 and Analysis of Moment Structures (AMOS) version 23. The statistical population was the employees of Isfahan municipality, from which 376 people were selected in an accessible manner and responded to the scales of job satisfaction, job isolation, job burnout, intention to leave, and self-efficacy. The results showed that there is a significant relationship between job isolation and self-efficacy, job satisfaction and burnout, as well as the relationship between self-efficacy and job satisfaction and job burnout, and the relationship between job satisfaction and burnout and the intention to leave, and the relationship between job burnout and the intention to leave at the confidence level( p < 0.01); however, the relationship between job isolation and self-efficacy was not directly confirmed with the intention to leave the service. The mediating role of self-efficacy, burnout, and job satisfaction variables in the relationship between job isolation and intention to leave service and the relationship between self-efficacy and intention to leave service was confirmed (p<0.01). The results of structural equation modeling showed that job isolation with the intention to leave the service is mediated by job self-efficacy. Finally, self-efficacy and job satisfaction have a negative effect on leaving the service (p<0.01). The relative chi-square index equal to 3.14, the Tucker-Lewis comparative index equal to 0.907, and the square root of the mean square equal to 0.066 showed that the research model has a good fit.

    Keywords: Job satisfaction, Job Isolation, job burnout, Efficacy, Intention to leave the Service
  • زهره شفیعی، ایلناز سجادیان*، محمدعلی نادی
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر سازگاری و اهمال کاری تحصیلی دانشجویان انجام گرفت.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانشجویان دانشگاه های سراسری شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانشجو با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (در هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش مداخله طرحواره درمانی را در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. در این پژوهش پرسشنامه سازگاری تحصیلی (بیکر و سایریک، 1984) و پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها:

     نتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر سازگاری و اهمال کاری تحصیلی دانشجویان تاثیر معناداری داشته است (p<0/001).

    نتیجه گیری: 

    بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که طرحواره درمانی با بهره گیری از تکنیک هایی همچون آموزش سبک های مقابله ای، برقراری ارتباط بین مشکلات فعلی و طرحواره ها، اولویت بندی و مشخص کردن مشکل سازترین رفتارهای تحصیلی و ارایه شیوه های رفتاری مناسب می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود سازگاری تحصیلی و کاهش اهمال کاری تحصیلی دانشجویان مورد استفاده گیرد.

    کلید واژگان: اهمال کاری تحصیلی, طرحواره درمانی, سازگاری تحصیلی
    Zohreh Shafiee, Ilnaz Sajadian, Mohamadali Nadi
    Aim

    The present study was conducted aiming to investigate the effectiveness of schema therapy on Academic adjustment and Academic procrastination of the students.

    Method

    The present study was quasi-experimental with pretest, posttest, control group and two-month follow-up stage design. The statistical population of the present study included the students at the state universities in Tehran in academic year 2017-18. 30 students were selected through purposive sampling method and they were randomly replaced into experimental and control groups (each group of 15). The experimental group received schema therapy intervention during 8 sessions of 90 minutes during two months. academic adjustment questionnaire (Baker, Siryk, 1984), and academic procrastination questionnaire (Solomon, Rothblom, 1984) were used. The data from the study were analyzed through analysis of variance with repeated measures.

    Results

    The results showed that schema therapy has significantly influenced Academic adjustment and Academic procrastination of the students (p<0.001).

    conclusion

    According to the findings of the present study it can be concluded that through employing techniques such as training coping styles, making communication between present problems and schemata, prioritization and specifying most problematic academic behaviors and offering appropriate behavioral methods, schema therapy can be applied as an efficient method to improve academic adjustment and decrase academic procrastination of the students.

    Keywords: Academic adjustment, academic procrastination, schema therapy
  • محمدعلی نادی*، زهرا حق شناس، الهام خورسندی

    هدف پژوهش حاضر، تحلیل رابطه ساختاری بین ادراک از رهبری دانش محور و عملکرد نوآورانه با نقش میانجی عملکردهای مدیریت دانش به روش همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش را معلمان مدارس ابتدایی در شهر اصفهان در سال 1396 تشکیل دادند که تعداد آن ها 810 نفر بود. 261 نفر با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه کوهن، مانیون و موریسون (2000) و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای مبتنی بر سهم انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه رهبری دانش محور دانت و جیسوس (2015) با 6 گویه، پرسشنامه عملکرد نوآورانه زهرا و داس (1993) با 5 گویه، پرسشنامه خزانه مدیریت دانش داونپورت و همکاران (1998) با 13 گویه، پرسشنامه انتقال مدیریت دانش علوی و لیدنر (2001) با 8 گویه، پرسشنامه کاربرد مدیریت دانش علوی و تیوانا (2003) با 5 گویه، پرسشنامه ایجاد مدیریت دانش زهرا و بوگنر (1999) با 4 گویه، جمع آوری شد. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که بین متغیرهای ایجاد مدیریت دانش، انتقال مدیریت دانش، کاربرد مدیریت دانش با عملکرد نوآورانه کارکنان؛ همچنین، بین رهبری دانش محور با فعالیت های مدیریت دانش رابطه معناداری وجود دارد (05/0>P). روابط ساختاری بین رهبری دانش محور و عملکرد نوآورانه با نقش میانجی عملکردهای مدیریت دانش از برازش مطلوبی بر اساس شاخص های درجه آزادی، کای اسکویر و برازش تطبیقی برخوردار است.

    کلید واژگان: رهبری دانش محور, عملکردهای مدیریت دانش, عملکرد نوآورانه
    MohamadAli Nadi *, Zahra Haghshenas, Elham Khorsandi

    The present research aims at analyzing the structural relationship between perception of knowledge-oriented leadership and innovative operation with the intermediate role of knowledge-management operations using correlation. The research statistical population includes 810 primary school teachers of Isfahan City. Two hundred and sixty-one of them were selected using Cohen, Manion & Morrison (2000) sample size table. Then they were selected based on share-based, stratified random sampling method. Donate & Jesus. (2015) knowledge-oriented leadership questionnaire with 6 items, Zahra & Das. (1993) innovative operational questionnaire with five items, Davenport, DeLong & Beers. (1998) knowledge management treasury questionnaire with 13 items, Alavi &Lidner. (2001) knowledge management transference questionnaire with 8 items, Alavi & Tiwana. (2003) knowledge management application questionnaire with 5 items, Zahra et al. (1999) knowledge management creation questionnaire with 4 items were used to collect the data. Findings of the research have shown that there is a significant relationship between knowledge management creation variables, knowledge management transference, and the application of knowledge management with the employees` innovative operation. Also, there is a significant relationship between knowledge-oriented leadership and knowledge management activities (P> 0.05). The structural relationships between knowledge-oriented leadership and innovative operation with intermediary role of knowledge management functions are From a favorable fit according to the degree of freedom indexes, Chi-Square was fitted to fit.

    Keywords: Innovative operation, Knowledge management application, Knowledge-oriented leadership
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمدعلی نادی
    دکتر محمدعلی نادی
    استاد مدیریت آموزشی،علوم تربیتی, دانشکده تعلیم و تربیت اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال