به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب محمود رضا آل بویه

  • سعیدرضا انتظاری *، سید حمیدرضا فیض، محمودرضا ال بویه، پوپک رحیم زاده، سارا زمانی

    تعیین اینکه کدام روش کنترل درد،درد بعد از جراحی را بهتر کنترل میکند هنوز بطور گسترده مورد مطالعه قرار نگرفته است.هدف اینمطالعه مقایسه نقش روش اپیدورال مداوم و بلوک پاراورتبرال مداوم در پی بی دردی بعد از جراحی ارتروپلاستی زانو میباشد.این مطالعهاز نوع کارازمایی بالینی است.در این مطالعه بیماران تحت جراحی ارتروپلاستی زانو که به بیمارستان رسول مراجعه کردند در سال98،بطور تصادفی در یکی از دو گروه اپیدورال مداوم و یا بلوک پاراورتبرال مداوم قرار گرفتند.پارامترهای درد استاتیک و داینامیک،تحرکو قدرت عضلانی در طول ریکاوری و طی ویزیت های بیمار در 0،4،8،16،24 ساعت بعد از خروج از ریکاوری،اولین زمان درخواستمسکن توسط بیمار،عوارض ناشی از مپریدین و عوارض ناشی از بی حسی بیمار در دو گروه اندازه گیری و ثبت شد.بین میزان درداستاتیک،درد داینامیک،تحرک و قدرت عضلانی بیماران در دو گروه مطالعه در 0،4،8 ساعت بعد از ریکاوری تفاوت معناداری وجودندارد(p>0/05)میزان درد استاتیک و درد داینامیک بیماران در 16 و‌24 ساعت بعد از ریکاوری در گروه پاراورتبرال به طور معناداری کمتراز گروه اپیدورال است(p<0/05).میزان تحرک و قدرت عضلانی بیماران در 16 و 24ساعت بعد از ریکاوری در گروه پاراورتبرال به طورمعناداری بیشتر از گروه اپیدورال است(p<0/05)اولین زمان درخواست مسکن توسط بیمار در گروه پاراورتبرال بطور معناداری بیشتر ازگروه اپیدورال است(p<0/05)عوارض ناشی از مپریدین و عوارض ناشی از بی حسی بیمار در گروه پاراورتبرال بطور معناداری کمتر ازگروه اپیدورال است.)p<0/05) با این تفاسیر بهره گیری از بلوک پاراورتبرال مداوم در مقایسه با اپیدورال مداوم بر کاهش درد پس ازجراحی ارتروپلاستی زانو موثر است.

    کلید واژگان: بلوک پاراورتبرال مداوم, بلوک اپیدورال مداوم, جراحی ارتروپلاستی زانو}
    Saeidreza Entezary *, Hamidresa Feyz, Mahmood Alebouyeh, Poupak Rahimzadeh, Sara Zamani

    Continuous epidural analgesia (CEA) is the most common local anesthesia technique used to control pain after Total knee arthroplasty (TKA). CEA has many side effects. Continuous paravertebral block is an effective method with fewer side effects in controlling TKA pain. The aim of this study was to compare the effect of this two methods on post-TKA pain.TKA patients were randomly divided into two groups (N = 19): A) CEB: Bupivacaine 0.25% was injected epiduraly by pump at 4 ml / hr during 24 hours after surgery. B) Continuous Lumbar Paravertebral Block (CLPB): all interventions were similar to group A, but by paravertebral catheter. Basic Mobility Scale (BMS) and the Visual Analogue Scale (VAS) ( static and dynamic) four times (4, 8, 16 and 24 hours after surgery) were measured and recorded. Use of opioids and their complications were measured.Patients in the CLPB group experienced significantly less dynamic and static pain 4 and 8 hours after TKA than patients in the CEA group (p< 0.05). There was no side effects in patients in the CLPB group but,  patients in the CEA group experienced Nausea and Vomiting. No significant difference was observed for BMS and Muscular Strength in any of the follow-up stages between the two groups (P> 0.05).Continuous paravertebral block has equal efficacy in controlling pain in patients undergoing TKA surgery compared to continuous epidural block. Due to, lack of complications it can be considered as a suitable alternative in TKA patients.

    Keywords: continuous epidural block, continuous paravertebral block, total knee arthroplasty}
  • سیاوش کیانی*، پرویز صباحی، شاهرخ مکوند حسینی، پروین رفیعی نیا، محمودرضا آل بویه
    مقدمه

    هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی ‏بر پذیرش ‏و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت‏ نگر بر آشفتگی‏های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن بود.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه‏ آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری به مدت 3 ماه همراه با گروه گواه بود. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه ‏کننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم شهر تهران بود؛ که به روش نمونه ‏گیری در دسترس انتخاب و به‏ صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گماشته شدند. سه گروه، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (21DASS-) را در سه مرحله پیش‏آزمون، پس ‏آزمون و پیگیری تکمیل نمودند. دو گروه طی 8 جلسه 90 دقیقه ‏ای، هفته ‏ای یک جلسه تحت مداخله درمان مبتنی‏بر پذیرش‏ و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت ‏نگر قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله‏ ای صورت نگرفت. در پایان از هر سه گروه پس ‏آزمون به عمل آمد. داده ‏ها به کمک 25-SPSS و با استفاده از شاخص‏های آمار توصیفی و روش اندازه‏ گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    بین درمان مبتنی ‏بر پذیرش ‏و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت‏ نگر با گروه گواه بر آشفتگی‏های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). اما بین درمان مبتنی‏ بر پذیرش‏ و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبت ‏نگر بر آشفتگی‏های روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P).

    نتیجه گیری

    درمان مبتنی ‏بر پذیرش ‏و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت‏ نگر می‏توانند به عنوان روش‏های مداخله‏ای موثری برای کاهش آشفتگی‏های روانشناختی در بیماران مبتلا به درد مزمن بکار روند

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش ‏وتعهد, درمان شناختی-رفتاری مثبت ‏نگر, آشفتگی‏ های روان‏شناختی, درد مزمن}
    Siavash Kiani *, Parviz Sabahi, Shahrokh Makvand Hosseini, Parvin Rafieinia, Mahmoudreza Alebouyeh
    Objective

    The purpose of this study was to compare of the effectiveness of acceptance and commitment therapy and positive cognitive-behavioral therapy on the psychological disquietudes of patients with chronic pain.

    Method

    The present study was semi-experimental with pretest, posttest, and follow-up design with a three-month with control-group. The sample of thise study included of 45 people of patients with chronic pain referring to Rasool Akram Hospital of Tehran sity. selected by available sampling method and were assigned randomly into two experimental groups and one control group. three groups completed Depression, Anxiety, Stress Scall (DASS-21) in pre-test, post-test and follow-up. 2 group received intervention duration in 8 sessions of 90 minutes a week for 1 session, acceptance and commitment therapy and positive cognitive behavioral therapy. and did not received the control group any intervention. at the end was performed post-test of all three groups. Data were analyzed by SPSS- 25 and using descriptive statistics indices and repeated measure.

    Findings

    There was significant difference between acceptance and commitment-based therapy and positive cognitive-behavioral therapy with control group on the psychological disquietudes of patients with chronic pain (p<0/001). But there was no significant difference between acceptance and commitment-based therapy and positive cognitive-behavioral therapy on the psychological disquietudes of patients with chronic pain (p> 0/05).

    Conclusion

    acceptance and commitment-based therapy and positive cognitive-behavioral therapy can be used as a useful intervention method for decreasing on the psychological disquietudes of patients with chronic pain.

    Keywords: Acceptance, Commitment-Based Therapy, Positive Cognitive-Behavioral Therapy, Psychological Disquietudes, Chronic Pain}
  • سیاوش کیانی*، پرویز صباحی، شاهرخ مکوندحسینی، پروین رفیعی نیا، محمودرضا آل بویه
    زمینه

    تحقیقات متعددی در زمینه تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و درمان شناختی رفتاری انجام شده است. اما پژوهشی که به مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت ‏نگر بر خودکارآمدی درد بیماران مبتلا به درد مزمن مغفول مانده است.

    هدف

    مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش‏ و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت‏نگر بر خودکارآمدی درد بیماران مبتلا به درد مزمن بود.

    روش

    پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری به مدت 3 ماه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه‏ کننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم شهر تهران در تابستان 98 بود که تعداد 45 نفر به عنوان نمونه انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گماشته شدند. ابزار پژوهش عبارت اند از: پرسشنامه خودکارآمدی درد نیکولاس (2007) مداخله درمان پذیرش ‏و تعهد (هیز و همکاران، 2013) و درمان شناختی - رفتاری مثبت‏ نگر (بن‏نینک، 2014). داده‏ ها با استفاده از شاخص‏های آمار توصیفی و روش اندازه‏گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ‏ها

    بین درمان مبتنی بر پذیرش ‏و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت‏نگر با گروه گواه در خودکارآمدی درد بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود داشت (0/001 >P). اما بین درمان مبتنی بر پذیرش‏ و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت ‏نگر در خودکارآمدی درد بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود نداشت (0/05 <P).

    نتیجه‏ گیری

    درمان مبتنی بر پذیرش‏و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبت ‏نگر روش‏های موثری برای افزایش خودکارآمدی درد در بیماران مبتلا به درد مزمن می‏باشند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش وتعهد, درمان شناختی - رفتاری مثبت نگر, خودکارآمدی درد, بیماران, درد مزمن}
    Siavash Kiani*, Parviz Sabahi, Shahrokh Makvand Hosaini, Parvin Rafienia, Mahmudreza Alebouyeh
    Background

    Several studies have been conducted on the impact of acceptance-based and cognitive-behavioral therapy. But research comparing the efficacy of acceptance-based and commitment-based therapy and positive cognitive-behavioral therapy on pain self-efficacy in patients with chronic pain remains neglected.

    Aims

    To compare the efficacy of acceptance and commitment based therapy and positive cognitive-behavioral therapy on pain self-efficacy in patients with chronic pain.

    Method

    This study was a quasi-experimental study with a 3-month-old instructor with 3 witnesses. The statistical population consisted of all patients with chronic pain referred to Hazrat Rasool Akram Hospital in Tehran in summer of 2019. 45 patients were selected as the sample and randomly assigned to one of the two groups. Research tools are: Nicholas Pain Self-efficacy Questionnaire (2007), Acceptance and Commitment Therapy Intervention (Hayes et al., 2013) and Positive Cognitive-Behavioral Therapy (Ben Nink, 2014). Descriptive statistics and repeated measures analysis were used.

    Results

    There was a significant difference between acceptance and commitment based therapy and positive cognitive-behavioral therapy with the control group in pain self-efficacy in patients with chronic pain (P< 0/001). But there was no significant difference between acceptance and commitment based therapy and positive cognitive-behavioral therapy in pain self-efficacy in patients with chronic pain (P< 0/05).

    Conclusions

    Acceptance and commitment based therapy and positive cognitive-behavioral therapies are important in increasing my pain self-efficacy.

    Keywords: Acceptance, commitment-based therapy, positive cognitive-behavioral therapy, pain self-efficacy, patients, chronic pain}
  • سعید رضا انتظاری، پویا درخشان، آرزو درویشی، محمود رضا آل بویه*
    سابقه و هدف

    کاهش درد پس از اعمال جراحی زانو سبب افزایش رضایتمندی و کاهش مشکلات بیماران می شود. لذا این مطالعه به منظور بررسی اثر پیش داروهای خوراکی دکسترومتورفان، گاباپنتین و ترکیب گاباپنتین به همراه دکسترومتورفان بر میزان کاهش درد پس از اعمال جراحی آرتروسکوپی رباط صلیبی جلویی و خلفی زانو  با بیهوشی عمومی، انجام شده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، تعداد 114 بیمار کاندید اعمال جراحی آرتروسکوپی رباط صلیبی جلویی و خلفی زانو با بیهوشی عمومی  در بیمارستان رسول اکرم تهران در سال 1396 به صورت در دسترس انتخاب شده و به سه گروه تقسیم شدند، که شامل گروه های  دریافت کننده دکسترومتورفان، گاباپنتین و گاباپنتین به همراه دکسترومتورفان بودند . سپس شدت درد (NRS) و میزان مسکن مصرفی و امتیاز Ramsay  در آن ها مقایسه شد.

    یافته ها

     میزان کاهش شدت درد در بیماران مورد بررسی به میزان معناداری در گروهی که ترکیب دکسترومتورفان و گاباپنتین را دریافت نمودند، بیش از دو گروه دیگر بود(0001/0=P). میزان مصرف مسکن پتدین به میزان معناداری در گروهی که ترکیب دکسترومتورفان و گاباپنتین را دریافت نمودند، کم تر از دو گروه دیگر بود(004/0=P).

    استنتاج

    بر اساس مطالعه حاضر، پیش داروی خوراکی گاباپنتین به همراه دکسترومتورفان بر میزان کاهش درد پس از اعمال جراحی آرتروسکوپی رباط صلیبی جلویی و خلفی زانو اثربخشی خوبی دارد که بیش از هر یک از این دو دارو به تنهایی می باشد. لذا استفاده از ترکیب این پیش داروهای خوراکی جهت اداره درد پس از اعمال جراحی آرتروسکوپی رباط صلیبی زانو توصیه می شود.

    کلید واژگان: زانو, آرتروسکوپی, اداره درد}
    Said Reza Entezari, Pooya Derakhshan, Arezou Darvishi, Mahmoudreza Alebouyeh*
    Background and purpose

    Postoperative pain management would result in increased patient’s satisfaction and decreases their problems. This survey was performed to determine the efficacy of premedication with dextromethorphan and gabapentin alone or in combination, for postoperative pain management in anterior cruciate ligament and posterior cruciate ligament knee arthroscopy with general anesthesia.

    Materials and methods

    In a randomized clinical trial, 114 patients under anterior cruciate ligament and posterior cruciate ligament knee arthroscopy with general anesthesia were randomly assigned to receive either dextromethorphan or gabapentin alone or in combination. The intensity of pain was assessed by numeric rating scale (NRS). Analgesic use and Ramsay score were compared among the three groups.

    Results

    In this study, the pain (P=0.0001) and analgesic use (P=0.004) were significantly lower in patients who had received the combination of dextromethorphan and gabapentin.

    Conclusion

    According to current study, premedication with combination of dextromethorphan and gabapentin is superior to each one alone for postoperative pain management in anterior cruciate ligament and posterior cruciate ligament knee arthroscopy with general anesthesia.

    Keywords: arthroscopy, pain management}
  • الهه سبحانی، نرگس باباخانی*، محمودرضا آل بویه
    اهداف

     کمردرد مزمن یکی بیماری های تحلیل برنده است که با ویژگی های روان شناختی متعددی مانند افسردگی، اضطراب و استرس همراه باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر افسردگی، اضطراب، استرس و ادراک درد در زنان مبتلا به کمردرد مزمن ناشی از زایمان بود. 

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پی گیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به کمردردهای مزمن پس از زایمان شهر تهران بود که به مرکز بهداشت و درمان سعادت آباد شهر تهران در سال 1396 مراجعه کرده بودند. از بین افراد واجد معیارهای ورود به پژوهش 40 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش، برنامه آموزشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در قالب 8 جلسه 120دقیقه ای (هفته ای یک بار) دریافت کردند، ولی گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماند. هر دو گروه در مرحله پایه و پی گیری پرسش نامه سنجش افسردگی، اضطراب و استرس و پرسش نامه ناتوانی کمردرد اوسوستری را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط و به کمک نسخه 22 نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. 

    یافته ها

    با توجه به معناداری تعامل بین تکرار آزمون با متغیر آزمایشی واندازه اثر به دست آمده (Eta>0/14) می توان گفت: برنامه آموزشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی موجب کاهش ادراک کمردردهای مزمن، کاهش افسردگی، اضطراب و استرس در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده است (P<0/05). 

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد برنامه آموزشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند منجر به کاهش افسردگی، اضطراب، استرس کاهش و ادراک کمردردهای مزمن زنان پس از زایمان شود. بنابراین استفاده از آن توسط درمانگران این حوزه در درمان کمردردهای مزمن پس از زایمان موثر است. </div>

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, ادراک درد, استرس, افسردگی, اضطراب, کمردرد}
    Elahe Sobhani, Narges Babakhani*, Mahmoud Reza Alboe
    Objectives

    The present study aimed to investigate the effectiveness of Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR) on the severity of depression, anxiety, stress, and the perception of low back pain after childbirth. 

    Methods

     This was a quasi-experimental research with a pre-test, post-test and a control group and one-month follow-up design. The statistical population included all females with chronic postpartum low back pain in Tehran City, Iran. Forty of them were selected by convenience sampling method and were assigned into the experimental (20) and control (20) groups. The study instruments included Depression Anxiety Stress Scale (DASS-21) and Ossouri's low back pain scale. The samples were followed-up one month after conducting the intervention. A mindfulness training program based on stress reduction was carried out in 8 120-minute sessions once a week for the experimental group. The collected data were analyzed using SPSS. 

    Results

     The study findings suggested a significant difference between the mean post-test scores of the experimental and control groups. Thus, mindfulness training on chronic low back pain perception had a significant effect at P<0.01. Additionally, mindfulness training had a significant effect on reducing depression, anxiety, and stress. 

    Conclusion

     Mindfulness exercises are associated with increasing the awareness of the thoughts, feelings, and senses of the patients and their admission. Moreover, these techniques reduced their level of depression, anxiety, stress, and lower chronic back pain perception. Therefore, they can help in designing better healthcare programs for therapists, counselors, and psychologists.

    Keywords: Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR), Depression, Anxiety, Stress, Chronic low back pain}
  • محمودرضا آل بویه، عزیز رضاپور، زهرا مشکانی*، وحید علی پور، مریم سلیمانی موحد
    مقدمه

    دستیاران تخصص به جهت کسب مهارت، بخش اعظمی از زمان خود را در بیمارستان سپری می کنند که این موضوع علاوه بر تامین نیروی انسانی مورد نیاز، باعث افزایش هزینه های بیمارستان های آموزشی در مقایسه با سایر بیمارستان ها می شود. مطالعه حاضر به محاسبه سهم هزینه های آموزش دستیاران تخصص در رشته های مختلف پزشکی از هزینه های بیمارستان پرداخت.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع توصیفی و کاربردی بود. در این مطالعه اقلام هزینه ای استفاده شده توسط دستیاران تخصص در سال تحصیلی 97-1396 در یکی از بیمارستان های آموزشی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی ایران با استفاده از دو سناریو تعیین شد.

     یافته ها: 

    به طور میانگین آموزش یک دستیار تخصص طی یک سال بر اساس سناریوی اول مبلغ 225 میلیون ریال و بر اساس سناریوی دوم 227 میلیون ریال برای بیمارستان آموزشی مورد مطالعه هزینه به همراه داشت. کارانه در هر دو سناریو بیش از 50 درصد از هزینه ها را به خود اختصاص داد و لوازم مصرفی در جایگاه بعد قرار داشت. به ترتیب رشته های پزشکی قانونی و بیهوشی در هر دو سناریو، کمترین و بیشترین سهم از هزینه ها را داشتند.

    بحث و نتیجه گیری:

     هزینه های آموزش در بیمارستان بر اساس نیاز به آزمون و خطای بیشتر برای هر رشته متفاوت است اما به جهت صرفه جویی در هزینه های بیمارستان می بایست فرهنگ مصرف بهینه مواد و لوازم مصرفی و همچنین تجهیزات پزشکی به دستیاران آموزش داده شود.

    کلید واژگان: اقتصاد آموزش, هزینه یابی, هزینه مستقیم, دستیار تخصص, بیمارستان آموزشی}
    MahmoudReza Aleboyeh, Aziz RezaPour, Zahra Meshkani*, Vahid Alipour, Maryam SoleimaniMovahed
    Background & Objectives

    Residents spend much of their time at the hospitals to earn their required educational skills and although they act as a kind of human resource in the hospital, they increase hospital costs. The present study was designed to calculate the share of educational costs of different medical residents in hospitals.

    Methods

    In this descriptive and applied study performed in one of the hospitals affiliated to Iran University of Medical Sciences, the hospital cost items of education of residents in different medical fields during the academic year of 2017-2018 were identified by use of two scenarios.

    Results

    In short, mean educational cost of one resident in the studied academic year was about 5357$ based on the first scenario and about 5404 $ according to the second scenario. Based on both scenarios, salaries paid to residents accounted for more than 50% of the costs followed by the cost of consumed materials by residents. Forensic Medicine and Anesthesiology residency programs had respectively the lowest and highest share of costs in both scenarios.

    Conclusion

    The cost of training in the hospital is different among residency fields based on the required tests and errors in each field. But, in order to save hospital costs, the culture of optimal use of materials as well as medical equipment should be taught to residents.

    Keywords: Education Economics, Costing, Direct Costs, Residents, Teaching hospital}
  • سوگند تورانی، محمود رضا آل بویه، سمیه کریمی*
    زمینه و هدف
    استئوآرتریت زانو (OA)یک مسئله مهم س المت عمومی است به این دلیل که سبب درد مزمن، کاهش عملکرد فیزیکی و کاهش کیفیت زندگی میشود. استئوآرتریت زانو یک بیماری مزمن است و یکی از رایج ترین دلایل ناتوانی در افراد مسن میباشد. با روند سالمندی جمعیت و افزایش شیوع چاقی در جهان، افزایش چشمگیری در شیوع استئوآرتریت زانو و اختاللات مربوط به آن پیش بینی میشود. این بیماری به طور معمول، برای بیماران و جامعه از طریق اعمال هزینه های مستقیم و غیرمستقیم پرهزینه و گران است. هیچ درمان قطعی برای استئوآرتریت زانو شناخته شده نیست، اما پرولوتراپی یک درمان تزریقی مکمل برای درد اسکلتی عضلانی مزمن از جمله استئوآرتریت زانو است که برای تحریک ترمیم و بازسازی و کاهش درد مرتبط با آسیب مزمن بافت نرم مورد استفاده قرار م یگیرد. لذا مطالعه حاضر با هدف ارزیابی انواع مختلف روش های درمانی پرولوتراپی در درمان بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام گردید
    مواد و روش ها
     یک مطالعه مرور نظا م مند در پنج پایگاه داده الکترونیکی پزشکی شامل PubMed, Scopus, Medline, Cochrane Collaboration and Google Scholar تا آپریل سال 2018 انجام شد. ما مطالعات کارآزمایی بالینی تصادفی شده و غیر تصادفی که دکستروز را با اریتروپوئیتین، پلاسمای غنی از پلاکت و پالس رادیوفرکوئنسی برای درمان استئوآرتریت زانو در بزرگسالان مقایسه کرده بودند را وارد مطالعه نمودیم. ارزیابی خطر تورش و بهترین سنتز شواهد را انجام دادیم. جنبه های اصلی مرتبط با درمان این بیماران شامل کاهش سطح درد، سفتی، محدودیت های عملکردی و طیف حرکتی بیمار تحلیل شدند.
    یافته ها
    در مجموع 2 کارآزمایی بالینی شامل 112 بیمار به این مطالعه وارد شدند. نتایج آنالیز نشان داد که میزان کاهش سطح درد در ماه اول پس از درمان در گروه اریتروپوئیتین با52/6 52 درصد از بقیه روش های درمانی بیشتر بود. میزان کاهش سفتی زانو، محدودیت های عملکردی و امتیاز کلیWOMAC در بیماران درمان شده باPRPدر ماه ششم پس از درمان به ترتیب با امتیازات 53/7 ,52/3 و 53/7 درصد نسبت به گروه دکستروز بیشتر بود. محدوده حرکتی زانو نیز در بیماران درمان شده با اریتروپوئیتین در ماه سوم پس از درمان25/4 درصد بهبودی را نشان دادند که نسبت به سایر روش های درمانی موثرتر بود.
    نتیجه گیری
     با توجه به اطلاعات بدست آمده میزان اثربخشی روش های تزریق درون مفصلی برای درمان استئوآرتریت زانو جهت کاهش سطح درد این بیماران، به ترتیب اثربخشی شامل: اریتروپوئیتین، پالس رادیوفرکوئنسی، پلاسمای غنی از پلاکت و در نهایت دکستروز بود. لازم به ذکر است جهت برآورد اثربخشی این روش ها در طولانی مدت به پژوهش های بیشتری نیاز است.
    کلید واژگان: استئوآرتریت زانو, دکستروز, اریتروپوئیتین, پلاسمای غنی از پلاکت, پالس رادیوفرکوئنسی, پرولوتراپی}
    Sogand Torani, Mahmoud Reza Alebouyeh, Somayeh Karimi*
    Aims and background
    Knee osteoarthritis (OA) is a major public health issue because it causes chronic pain, reduces physical function and diminishes quality of life. Knee osteoarthritis is a chronic disease and is one of the most common causes of disability in the elderly. Population ageing and increased global prevalence of obesity are anticipated to dramatically increase the prevalence of knee OA and its associated impairments. Because of direct and indirect costs, it is costly for patients and community. No definitive treatment for knee osteoarthritis is known, but prolotherapy is a complementary injecting drug for chronic muscular pain, including knee osteoarthritis, which is used to stimulate repair of soft tissue and decrease the pain associated with chronic soft tissue damage. Therefore, the present study was conducted to evaluate various prolotherapy methods for the treatment of patients with knee osteoarthritis.
    Materials and methods
    A systematic literature search was conducted in five medical electronic databases, PubMed, Scopus, Medline, Cochrane Collaboration and Google Scholar, up until April 2018. We included randomized controlled trials and quasi-randomized controlled trials (where the allocation is not strictly random (comparing dextrose with erythropoietin, platelet-rich plasma and radiofrequency for osteoarthritis of the knee in adults. Risk of bias analysis and best evidence synthesis were performed. The main aspects related to treatment were analyzed: decrease in pain level, stiffness, physical function and range of motion.
    Findings
    Two clinical trials including 112 patients were included in this study. The results analysis showed that, the level of pain reduction in the erythropoietin group was 52.5% higher than the rest of the treatment methods in first month after treatment. In comparison to dextrose group and in the 6th month after treatment, the rate of knee stiffness, functional limitations, and overall WOMAC score in patients treated with PRP were decreased 53.7%, 52.3% and 53.7%, respectively. In the third month after treatment, the knee range in patients treated with erythropoietin showed a 25.4% improvement, which was more effective than other procedures.
    Conclusions
    According to study result, the effectiveness of intra-articular injection methods for knee osteoarthritis treatment and in order to reduce the pain level, respectively, were: erythropoietin, radiofrequency pulse, platelet-rich plasma, and dextrose. It should be noted that more research is needed to estimate the effectiveness of these methods in the long run.
    Keywords: knee osteoarthritis, dextrose, erythropoietin, platelet-rich plasma, pulse radiofrequency, prolotherapy}
  • علی نقره کار*، محمودرضا آل بویه، سعیدرضا انتظاری، مریم ظفرقندی
    زمینه و هدف
    سندرم مین یا سندرم مفصل توراکولومبار(پشتی-کمری) بیماری نسبتا شایع، با تشخیص آسان براساس علایم بالینی و معاینه می باشد که درمان های موجود برای آن بسیار موثر می باشد. اما بدلیل عدم وجود مشخصه تصویربرداری در بعضی از این بیماران و نرمال بودن پاراکلینیک، تشخیص صحیح اغلب از نظر پزشک دور می ماند. گاهی علایم بیماری برخلاف نرمال بودن تصویربرداری و نوار عصب و عضله بسیار شدید است و تشخیص سریع در کاهش درد بیمار از عوارض بعدی جلوگیری می کند.
    معرفی بیمار: خانم 47 ساله با شکایت دردکمر و باسن و قسمت جانبی قدامی ران پا از یکسال قبل به کلینیک درد مراجعه کردند.که در نهایت با تشخیص سندرم مین تحت بلوک شاخه لترال دورسال راموس ریشه عصبی پشتی یازدهم و دوازدهم قرار گرفت و بهبود یافت.
    نتیجه گیری
    سندرم مین از جمله بیماری هایی است که علاوه بر دردهای شدید بیمار در سه منطقه(معمولا پایین تر از سطح درگیر) گفته شده و با الگوی تقریبا مشخص وجود دارد، ممکن است علایم مشخصه خاص آزمایشگاهی، تصویربرداری ویا نوار عصب و عضله مشکل عمده ای یافت نشود، بنابراین پزشک را در تشخیص سردرگم کند.
    کلید واژگان: سندرم مین, سندرم مفصل توراکو لومبار, مفصل فاست, درد سوزشی ناحیه جانبی ران, درد باسن}
    Dr Ali Noghrekar*, Dr Mahmoudreza Alebouyeh, Dr Saeidreza Entezari, Dr Maryam Zafarghandi
    Aims and
    Background
    Maigne''s or thoracolumbar syndrome is an almost common disease with simple diagnosis based on symptoms and corrects physical examination; besides there are very effective therapeutic methods available for this syndrome. However as there is no special radiologic sign and para-clinic data is normal in these patients¡ the diagnosis is usually challenging. Sometimes the patient''s symptoms are very severe despite normal radiography and EMG-NCV findings; therefore early treatment prevents later complications.
    Case report: A 47 year-old woman complaining of low Back pain¡ buttock pain¡ and anterolateral leg pain from a year ago was referred to pain clinic. After Maigne syndrome was diagnosed¡ Dorsal and Lateral rami block of 11th and 12th thoracic nerves was performed for her and she had pain relief.
    Conclusion
    Maigne''s syndrome is among illnesses which does not have any specific radiologic or labarotory sign despite specific pain symptoms in the areas mentioned¡ so pain physicians may become confused encountering such patients.
    Keywords: Maigne's syndrome, thoracolumbar syndrome, buttock pain, anterolateral leg pain}
  • حمیدرضا فیض*، پوپک رحیم زاده، فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، زهرا اسفندیاری
    زمینه و هدف
    بلوک عصب فمورال روش رایج تامین بی دردی برای بیماران تحت آرتروسکوپی زانو می باشد اما عصب دهی زانو تنها از این عصب تامین نمی شود و یکی از اعصاب دیگری که در عصب دهی زانو نقش دارد عصب اوبتوراتور است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مداخله ای دوسوکور 60 نفر از بیماران کاندید انجام جراحی الکتیو آرتروسکوپی زانو در سال های 94- 93 به طور تصادفی به 2 گروه به تعداد مساوی تقسیم شدند. در یک گروه بلوک عصب فمورال و دیگری بلوک اوبتوراتور انجام شد. بیماران از لحاظ شدت درد با ابزار VAS و هم چنین میزان رضایت مندی [بر اساس مقیاس عالی(1)، خوب(2)، متوسط(3) و ناراضی(4)] مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس داده ها به نرم افزار SPSS 20 وارد شده و با استفاده از آزمون های مربوطه آنالیز شدند.
    یافته ها
    درد در حال استراحت در تمام ساعات اندازه گیری شده به جز ساعت 24 در بلوک فمورال کمتر از بلوک اوبتوراتور بود اما در ساعات 0، 3 و 6 پس از انجام بلوک این اختلاف معنی دار بود (مقدار P در ساعت 0 = 048/0و در ساعات 3 و 6 001/0>P). بیماران گروه فمورال در ساعت 24 میزان رضایت مندی بیشتری را نسبت به گروه اوبتوراتور نشان دادند (مقدار P = 034/0).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که بیماران گروه تحت بلوک عصب فمورال میزان درد کمتر و رضایت مندی بیشتری را نسبت به بیماران گروه تحت بلوک اوبتوراتور داشتند هر چند میانگین VAS در تمام ساعات پس از بلوک در هر دو گروه میزان قابل قبولی برای بی دردی پس از عمل بود.
    کلید واژگان: بلوک عصب, جراحی آرتروسکوپی زانو, درد}
    Hamid Reza Faiz *, Poupak Rahimzade, Farnad Imani, Mahmood Reza Alebuye, Zahra Esfandiari
    Aim and
    Background
    Femoral nerve block is the common method for controlling pain after knee surgery, but it is not the only knee nerve and so always does not provide successful block. Another innervation of the knee is from obturator nerve.
    Materials And Methods
    In this double-blind study, 60 patients whom have undergone elective arthroscopic knee surgery randomly divided into 2 groups of equal number; The femoral nerve block group and obturator nerve block group that. Then after the block patients were evaluated for pain with VAS. Also satisfaction scale was inquired [based on the excellent (1), good (2) moderate (3) and dissatisfied (4)]. Data was analyzed with SPSS 20 software.
    Findings: Pain was measured at rest in the femoral block, which at all hours showed less scores than obturator block except for measuring at 24 hours. And at 0, 3 and 6 hours after block this difference was statistically significant (at time 0 P value = 0.048 and at 3 and 6
    Conclusion
    The study showed that patients undergoing femoral nerve block have less pain and greater satisfaction scores compared with patients that were under obturator block. Although, VAS in both groups was in an acceptable level of analgesia after surgery.
    Keywords: nerve block, knee arthroscopy, pain}
  • Farnad Imani, Poupak Rahimzadeh*, Seyed Hamid Reza Faiz, Azadeh Sayarifard, Mahmoud Reza Alebouyeh, Saeed Reza Entezary, Sara Sayarifard
    Aims and
    Background
    Pain after surgery is a major problem for patients with fractures of the femur or hip. We studied the effect of Bupivacaine at a concentration of 0.2% and 0.3% in fascia iliac block on postoperative pain.
    Materials And Methods
    The study was a Randomized double-blinded clinical trial. A total of 48 patients who had femur or hip fracture underwent fasia iliac block. Patients were randomly assigned to two groups receiving Bupivacaine at a concentration of 0.2% and 0.3%, respectively. Then the two groups were compared in terms of pain and satisfaction with pain control and intensity of motor block.
    Findings
    Postoperative pain score in 0.3% group was significantly lower than 0.2%(p< 0.001) while the patient satisfaction of pain control and intensity of motor block were significantly higher in Group 0.2% (p=0.04). Onset of analgesia had no significant difference between the two groups.
    Conclusion
    Bupivacaine with concentration of 0.3% in fascia iliac block could further decrease the pain score after hip or femoral fracture surgery; however patient satisfaction with pain control and intensity of motor block were higher with 0.2. % concentration of Bupivacaine.
    Keywords: Bupivacaine, fascia iliac block, postoperative pain}
  • زهرا میرزایی، حمید زاهدی *، جلیل کوهپایه زاده، محمود رضا آل بویه، زهرا نقی زاده موغاری
    مقدمه
    کسب تجارب آموزشی در اتاق عمل محور یادگیری برای دستیاران بیهوشی است. به همین جهت مطالعه حاضر، با هدف بررسی محیط آموزشی اتاق های عمل مراکز آموزشی درمانی دانشگاه های علوم پزشکی تهران، ایران، شهیدبهشتی از نقطه نظر دستیاران بیهوشی بر اساس پرسشنامه ATEEM انجام شد.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی– مقطعی، نظرات 156 دستیار بیهوشی نسبت به محیط آموزشی اتاق عمل بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایران و شهید بهشتی به روش سرشماری با استفاده از پرسشنامهATEEM (Anaesthetic Trainee Theatre Educational Environment Measure) طی سال 93جمع آوری گردید و سپس داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه تحلیل گردید.
    نتایج
    میانگین نمره نهایی پرسشنامه 59/ 23±03/ 114از 160به دست آمد که در سطح مطلوب قرار داشت. میانگین نمره کل حیطه ها برای دستیاران زن 12/ 25±59 /113 و برای دستیاران مرد 78 /21±85 /114 بود که اختلاف معنا داری از نظر مقایسه میانگین نمرات حیطه ها بین دو گروه وجود نداشت (p=0. 742). درمقایسه میانگین نمرات حیطه ها بر حسب سال تحصیلی اختلاف معنا دار در حیطه درک دستیاران از آموزش و اساتید مشاهده گردید (p=0. 032، F=3. 025)، ولی در سایر حیطه ها تفاوت معنا دار دیده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که دیدگاه دستیاران بیهوشی از محیط آموزشی اتاق عمل مطلوب بود، البته به نظر می رسد با توجه به یافته ها، بالا بودن حجم کار و تداخل آن با برنامه های آموزشی و کم بودن فرصت یادگیری حین انجام کار از نقاط ضعف این محیط است که نیاز به بررسی و رسیدگی بیش تر توسط مسوولین ذی صلاح دارد.
    کلید واژگان: محیط آموزشی, اتاق عمل, ATEEM, دستیاران بیهوشی}
    Zahra Mirzaei, Doctor Hamid Zahedi *, Doctor Jalil Koohpayehzadeh, Doctor Mahmoud Reza Alebouyeh, Zahra Naghizadeh Moogari
    Introduction
    Teaching experience in operating room is the core of learning for residents of anesthesiology. Therefore, the present study was carried out to evaluate the learning environment of operating rooms from viewpoints of anesthesiology residents in teaching hospitals of Tehran, Iran, and Shahid Beheshti Universities of Medical Sciences based on ATEEM questionnaire.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study, views of 156 anesthesiology residents regarding the learning environment of operating rooms in hospitals associated with Tehran, Iran and Shahid Beheshti Universities of Medical Sciences were collected by means of census method using ATEEM (Anesthetic Trainee Theatre Educational Environment Measure) questionnaire in 2014-2015. Data were analyzed using independent t-test and one-way ANOVA.
    Results
    Final mean score of the questionnaire was 114. 03±23. 59 (out of 160) and at a desired level. Total mean scores of all domains were 113. 59±25. 12 and 114. 85±21. 78 for female and male residents respectively and were not significantly different (p=0. 742). Comparison of mean scores in terms of academic year showed significant difference (p=0. 032, F=3. 025) regarding the domain of residents’ perception of faculty members and teaching; however, no significant difference was found in other domains.
    Conclusion
    Results showed that residents’ perspective of the learning environment in operating rooms was favorable. It seems that high workload and interference with training programs and lack of learning opportunity during practice are weaknesses of this learning environment that needs to be further investigated and handled by the competent authorities.
    Keywords: Learning environment, operating room, ATEEM, anesthesiology residents}
  • مریم ظفرقندی مطلق، فرناد ایمانی، مصطفی خالقیپور، علی نقره کار، محمودرضا ال بویه، سعیدرضا انتظاری
    اهداف
    درد مزمن رادیکولر معمولا به طور موقت با انجام تزریق استروئید به روش ترانس فورامینال بهبود می یابد؛ هدف ما در این مطالعه ارزیابی اثر تزریق داروی دکسمدتومیدین به روش ترانس فورامینال در مقایسه با استروئید در بهبود بیماران مبتلا به دردهای مزمن رادیکولر کمری بود.
    مواد و روش ها
    بیماران دارای حداقل 3 ماه کمردرد ودرد اندام تحتانی بدلیل بیرون زدگی دیسک کمری، به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم می شدند تا تحت انجام تزریق به روش ترانس فورامینال با داروی بوپیواکائین 0.2 ٪ همراه با 1میکروگرم به ازای هر کیلوگرم دکسمدتومیدین و یا 20 میلی گرم تریامسینولون قرار بگیرند. بیماران، افراد انجام دهنده بلوک، و افراد ارزیابی کننده اثر این تزریق از نوع داروها بی اطلاع بودند. نمره درد بیماران و نیز بهبود عملکرد آنها بر اساس به ترتیب معیار انالوگ بصری درد و نمره ناتوانی آسوستری بلافاصله پس از بلوک و 2 هفته، 4 هفته، و 6 ماه بعد ارزیابی شد. البته پارامترهای دیگری مانند ویتامین دی سرم، میزان قند خون ناشتا، و دانسیتومتری استخوان نیز قبل و بعد از بلوک به فواصل زمانی مشخص اندازه گیری شد.
    یافته ها
    22 بیمار انتخاب و وارد مطالعه شدند؛ 11 نفر در گروه دکسمدتومیدین و 11 نفر در گروه تریامسینولون قرار گرفتند. هر دو گروه تغییر قابل توجه در نمره درد خود نسبت به قبل از انجام بلوک داشتند(0.05p<). در ضمن گروه دکسمدتومیدین بهبودی چشمگیر در کارکرد پس از 6 ماه نسبت به گروه تریامسینولون در نمره ناتوانی خود نشان دادند (007/0p=). میزان قند خون ناشتا در گروه ترامسینولون به طرز قابل توجهی نسبت به گروه دیگر افزایش داشت) 007/0=p) هر چند که نهایتا با توجه به تعداد نمونه های مطالعه، نتیجه این مطالعه قابل گسترش به همه بیماران نیست ومسلما نیاز به تحقیق بیشتری در این زمینه هست.در ضمن بجز موارد محدود واکنشهای جانبی قابل کنترل، عارضه جدی برای بیماران اتفاق نیفتاد.
    نتیجه گیری
    درد رادیکولر بدنبال هرنیاسیون دیسک با انجام تزریق اپیدورال- ترانس فورامینال داروی تریامسینولون و دکسمدتومیدین بهبود یافت. دکسمدتومیدین باعث بهبود کارکرد بیشتر و عوارض کمتری در بیماران شد؛ با این وجود مطالعات بیشتر در آینده مشخص میکنند که آیا دکسمدتومیدین برتری نسبت به استروئید ها دارد و آیا میتواند در افراد دارای ریسک عوارض ناشی از استروئید، جایگزین مناسبی باشد.
    کلید واژگان: تزریق اپیدورال, ترانس فورامینال, کورتیکواستروئید, دکسمدتومیدین, نمره درد}
    Dr Maryam Zafarghandi Motlagh, Dr Farnad Imani, Dr Mostafa Khaleghipour, Dr Ali Noghrekar, Dr Mahmoudreza Alebouyeh, Dr Saeidreza Entezari
    Aims and
    Background
    Chronic radicular low back pain is usually temporarily relieved by transforaminal epidural(TFE) injection of steroids; our aim was to evaluate the effect of TFE dexmedetomidine injection in comparison with steroids in patients with chronic lumbar radicular pain.
    Materials And Methods
    Patients with 3 months of low back and leg pain due to intervertebral disc herniation were randomized to receive transforaminal epidural (TFE) injection(s) of 0.2% bupivacaine and either dexmedetomidine (1 mcg/kg) or triamcinolone (20mg). Patients, investigators and study coordinators were blinded to treatment. Primary outcome was visual analogue score (VAS) after the procedure, and functional improvement according to Oswestry disability index(ODI) after 2 weeks, 1, and 6 months. Other outcomes included serum Vitamin D, fasting blood sugar, and bone densitometry which were checked before and after the treatment with an interval of 1 month,3 days, and 6 months, respectively.
    Findings
    Twenty-two patients were screened and enrolled; 11 received dexmedetomidine and 11 triamcinolone. Both groups showed significant improvement in pain score after the injection compared to baseline (p< 0.05). The dexmedetomidine group showed additional functional improvement at 1 and 6 months relative to triamcinolonebased upon ODI (p=0.001). Fasting blood sugar was also significantly increased in triamcinolone group in comparison with dexmedetomidine group (p=0.007).However, as target enrollment was not reached in our study, we cannot say with confidence that dexmedetomidine would surely result in better outcome in patients. Regarding side-effects, there were no serious complications.
    Conclusion
    Radicular pain due to disc herniation improved rapidly with TFE injection of either dexmedetomidine or triamcinolone. Dexmedetomidine resulted in greater functional improvement, with better side effect profile. Future studies however, would probably determine if dexmedetomidine is superior to placebo and of particular use in those at risk for corticosteroid complications.
    Keywords: transforaminal epidural injection, corticosteroid, dexmedetomidine, visual analogue scale}
  • فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، پوپک رحیم زاده، علی نقره کار، مصطفی خالقی پور، مریم ظفرقندی
    زمینه و هدف
    معمولا برای کنترل درد بعد از عمل بیمارانی که تحت جراحی های شکمی قرار می گیرند از بلوک اپی دورال استفاده می شود. اما وقتی بلوک اپی دورال ممنوعیت داشته باشد، می توان از روش های بی دردی موضعی مختلفی در ترکیب با بی دردی سیستمیک بهره برد. هدف از این مطالعه ارزیابی اثر بلوک پاراورتبرال در بیمارانی است که تحت جراحی های پایین شکم قرار می گیرند.
    مواد و روش ها
    چهل بیماری که تحت جراحی های پایین شکم قرار گرفتند به طور تصادفی به دو گروه بیست نفره تقسیم شدند. در گروه اول بیماران تحت هدایت سونوگرافی بلوک تک تزریقه پاراورتبرال در هر طرف، با بوپیواکایین قرارگرفتند ولی برای گروه دوم هیچ بلوکی انجام نشد. سپس برای هر دو گروه پمپ بی دردی وریدی (PCIA) با ترکیب فنتانیل و پاراستامول تعبیه شد. نمره دیداری درد بیماران در ساعات اول، ششم و بیست و چهارم بعد از عمل، تعداد کل درخواست داروی مسکن در طی بیست وچهار ساعت بعد از عمل، مقدار کلی مسکن دریافتی و عوارض احتمالی ارزیابی شد.
    یافته ها
    نمره درد یکساعت بعد از بلوک در گروه اول به طرز معنی داری پایین تر بود(05/0> P) اما نمره درد بلافاصله بعد از انجام بلوک (زمان صفر) و در ساعات 6 و 24 تفاوت معنی داری نداشت (05/0< P)، میزان مقدار یکجا و متعاقب آن میزان مقدار مصرفی داروهای مسکن در 24 ساعت به طور معنی داری در گروه پاراورتبرال کمتر بود (05/0> P) زمان اولین درخواست مسکن در گروه پاراورتبرال به طور معناداری طولانی ترشده بود(05/0> P).
    نتیجه گیری
    بلوک پاراورتبرال به عنوان یک بلوک موثر و کمک کننده در بی دردی بعد از عمل بیمارانی می باشد که تحت جراحی های ناحیه تحتانی شکم قرار گرفته اند، و ما برطبق نتایجی که به دست آوردیم بکار بردن این تکنیک را در دوره بعد از عمل جهت بی دردی توصیه می کنیم.
    کلید واژگان: جراحی های ناحیه تحتانی شکم, بلوک پاراورتبرال, درد بعد از عمل}
    Farnad Imani, Mahmoud, Reza Alebouye, Poupak Rahimzadeh, Ali Noghrekar, Mostafa Khlaghipour, Maryam Zafarghandi
    Aims and
    Background
    Patients undergoing abdominal surgery usually receive an epidural block for postoperative analgesia. However, when epidural analgesia is contraindicated or unwanted, various regional analgesia techniques are used in conjunction with systemic analgesia. The objective of this trial was to assess the effectiveness of paravertebral block in patients undergoing laparotomy.
    Materials And Methods
    We analyzed 40 patients scheduled for laparotomy. The patients were randomized to receive either an ultrasound-guided bilateral paravertebral block with bupivacaine (Group 1) (n=20) or to be part of the control group (n=20) (Group 2). Post-operatively, intravenous patient-controlled analgesia (PCIA) was used for all patients for pain control, which contained Fentanyl and Paracetamol. Visual analogue pain scores (VAS) at 1, 6, and 24 hours postoperatively, Additional analgesic request, the total amount of received analgesics and the complications were all evaluated.
    Findings
    Visual analogue pain score (VAS) in the first hour after the Paravertebral block was significantly lower (P<0/05),but it was not significantly different among the two groups at 6, 24 hours and immediately (zero time) after the block (P>0/05). The total amount of drugs and the delivered Bolus dose by PCIA in 24hr was significantly lower in the paravertebral group (P<0/05). The first request time was significantly longer in Paravertebral group (P<0/05).
    Conclusion
    Paravertebral block could serve as effective analgesia adjunct in patients undergoing laparotomy and we recommend using this technique in postoperative period, according to our results.
    Keywords: Laparotomy, paravertebral block, postoperative pain}
  • محمودرضا آل بویه، فرناد ایمانی، هستی گل سخن، سعیدرضا انتظاری*، آزاده سیاری فرد
    زمینه و هدف
    از مشکلات عمده عمل جراحی تونسیلکتومی و آدنوتونسیلکتومی در اطفال، درد بعد از عمل است. تخفیف شدت درد قبل از عمل تونسیلکتومی می تواند از طریق استفاده موضعی بی حس کننده به ناحیه اطراف لوزه صورت گیرد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تجویز ترامادول به صورت پری تونسیلار بر روی کاهش درد پس از عمل جراحی تونسیلکتومی است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دو سو کور بر روی 72 بیمار کاندید تونسیلکتومی و یا آدنوتونسیلکتومی انجام گردید. بیماران به صورت تصادفی به 2 گروه مساوی تقسیم شدند. پس از القای بیهوشی به یک روش ثابت و بعد از تونسیلکتومی/آدنوتونسیلکتومی، برای گروه مورد، گاز کوچک آغشته به ترامادول 2 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم، که با نرمال سالین به 10 میلی لیتر رسانده شد و برای گروه شاهد، گاز کوچک آغشته به 10 میلی لیتر نرمال سالین برای 5 دقیقه در حفره هر دو لوزه گذاشته شد. سپس بیماران دو گروه از نظر کاهش درد پس از عمل با مقیاس سنجش درد با مقیاس دیداری وانگ بیکر با یکدیگر مقایسه شدند.
    یافته ها
    نمره درد در تمام فواصل سنجیده شده از پایان بیهوشی به صورت قابل ملاحظه ای در گروه ترامادول کمتر از گروه شاهد بود (میانگین نمره درد 4/0±5/1 در مقابل 4/0±4/2 با 001/0> P). بروز عوارض جانبی در دو گروه تفاوت معنی دار آماری نداشت.
    نتیجه گیری
    تجویز ترامادول پری تونسیلار روشی ایمن است که با ایجاد بی دردی مناسب در اطفال تحت عمل جراحی تونسیلکتومی/آدنوتونسیلکتومی، بی دردی مناسبی ایجاد می کند و تجویز آن پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: تونسیلکتومی, آدنوتونسیلکتومی, ترامادول, بی دردی, پری تونسیلار}
  • سعیدرضا انتظاری، امیرمحمد محسن پور، فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، مریم ظفرقندی
    زمینه و هدف
    امروزه از دستگاه تحریک عصبی و سونوگرافی جهت تعیین محل عصب و بلوک آن بصورت تنها و یا توام استفاده می شود که جای روش قدیمی استفاده از مشخصه های آناتومیکی سطحی بدن را گرفته است. دراین تحقیق سعی شده تا مقایسه ای بین استفاده توام سونوگرافی و تحریک عصبی و تحریک عصبی به تنهایی از جهت سرعت شروع و کیفیت بلوک شبکه بازویی در ناحیه فوق ترقوه ای صورت گیرد.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی دوسوکور،30 بیماردارای شکستگی اندام فوقانی (غیر از شانه) شرکت داده شدند. بیماران بر اساس روش انجام بلوک به دوگروه تقسیم شدند. درگروه تحریک عصبی، بلوک به روش شاقولی و تنها با استفاده از دستگاه تحریک عصبی و گروه دوم با استفاده از سونوگرافی توام با تحریک عصبی، بلوک فوق ترقوه ای انجام گردید. درنهایت کیفیت بلوک های حرکتی و حسی، زمان شروع بلوک حسی و حرکتی در دو گروه مقایسه شد.
    یافته ها
    30 بیمار با میانگین سنی 05/11±66/ 33 در مطالعه شرکت داده شدند، اختلاف بین دو گروه از نظرکیفیت بلوک حرکتی در سطح 2 و 3 معنی دار بود (04/0p =) ولی از نظرکیفیت بلوک حسی تفاوتی در دو گروه مشاهده نگردید. بین میانگین زمان شروع بلوک حرکتی در گروه دستگاه تحریک عصبی و سونوگرافی (96/0±26/18) نسبت به گروه تحریک عصبی (98/0±4/22) تفاوت معنی داری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    در روش دستگاه تحریک عصب و سونوگرافی توام جهت بلوک فوق ترقوه ای، موفقیت بلوک حرکتی چه از نظرکیفیت، چه از نظر زمان شروع بلوک، جهت بی دردی اندام فوقانی دچار شکستگی، بهتر بود.
    کلید واژگان: دستگاه تحریک عصب, بلوک فوق ترقوه ای, اولتراسونوگرافی}
    Saeedreza Entezari, Amirmohammad Mohsenpour, Farnad Imani, Mahmoudreza Alebouyeh, Maryam Zafarghandi
    Aim and
    Background
    Nerve stimulator and Sonography are both used for nerve localization and block, either alone or in combination. This study compares these methods regarding the speed of onset and quality of brachial pleuxus block in Supraclavicular area. Methods and Materials: In this double blind clinical trial, 30 patients with upper extremity fracture were recruited. They were divided into two groups. In the nerve stimulation group, block was performed with the plumb-bob approach, using nerve stimulator only. In the second group, block was done using nerve stimulatoin plus Sonography. After the procedure, the quality and onset of motor plus sensory block were recorded and analyzed.
    Findings
    The patients had a mean age of 33/66±11/05 years. Regarding quality of motor block, the difference between the two groups was statistically significant (p=0/04), while no difference was found in sensory block quality. There was a significant statistical difference in the onset of motor block between the two groups (18/26±0/96 using Sonography and stimulatoin, and 22/4±/0/98 in the nerve stimulation group).
    Conclusions
    Using nerve stimulation and ultrasonography together for Supraclavicular block, increases the quality and reduces the onset of block for upper extremity.
    Keywords: Nerve Stimulator Device, Supraclavicular Block, Ultrasonography}
  • محمودرضا آل بویه، احسان باستان حق، فرناد ایمانی، زهرا تقی پور انوری، سعیدرضا انتظاری، سینا عسگریان عمران
    زمینه و هدف
    با توجه به اهمیت بی دردی بیماران پس از اعمال جراحی، تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثرات بی دردی و همودینامیک آپوتل (استامینوفن تزریقی) و دو داروی خوراکی اکسی کدون و استامینوفن کدیین جهت درد پس از عمل سپتورینوپلاستی طراحی شده است.
    مواد و روش ها
    کارآزمایی بالینی یک سوکور بر روی 75 بیمار کاندید عمل جراحی سیتو رینوپلاستی اجرا شد. پس از اتمام عمل جراحی و انتقال به بخش، جهت گروه اول استامینوفن وریدی 1000 میلی گرم (یک ویال) در 100 میلی لیتر نرمال سالین حل شده و در مدت 15 دقیقه هر 8 ساعت انفوزیون می گردد، گروه دوم دو عدد قرص 5 میلی گرم اکسی کدون هر 8 ساعت و برای گروه سوم سه عدد قرص استامینوفن کدئین 300/10 میلی گرم هر 6 ساعت تجویز گردید. علایم حیاتی بیمار شامل میزان VAS هر 4 ساعت یکبار ثبت گردید.
    یافته ها
    در مقایسه سه گروه، کاهش VASاختلاف معنی داری نشان نداد، ولی در تک تک گروه ها برای بیماران بی دردی معنی داری ایجاد شد (05/0p<). تعداد ضربان قلب افراد گروه اکسی کدون و استامینوفن کدیین نسبت به آپوتل کاهش معنی داری داشت.کاهش فشار خون سیستولیک و دیاستولیک در گروه اکسی کدون نسبت به آپوتل کاهش معنی داری داشت. شیوع تهوع / استفراغ در ساعت 8 درگروه استامینوفن کدیین اختلاف آماری معنی داری با سایر گروه ها داشت.
    نتیجه گیری
    هرسه دارو بی دردی قابل قبولی برای درد حاد پس از عمل سپتورینوپلاستی ایجاد می نمایند. در بین این سه دارو، آپوتل همودینامیک بیماران را بهتر حفظ می نماید و شیوع تهوع و استفراغ با استامینوفن کدیین بیش از دو داروی دیگر می باشد.
    کلید واژگان: استامینوفن, آپوتل, سپتوراینوپلاستی, درد, اوکسی کدون}
    Mahmoudreza Alebouyeh, Ehsan Bastan, Hagh, Farnad Imani, Zahra Taghipour, Anvari, Saeedreza Entezari, Sina Asgarian, Omran
    Aim and
    Background
    Acetaminophen, in both oral and intravenous forms (Apotel), is a safe drug in controlling mild to moderate pain. However, Opioids are still a part of routine plan. We compared the effectiveness of Apotel with oral acetaminophen codeine and oxycodone for postoperative pain control. Methods and Materials: In this single blind clinical control trial, 75 patients, being candidate for elective septorhinoplasty, were enrolled and divided into 3 groups. All groups received 1000 mg Apotel in the recovery room; then the first group received 900/30 mg oral acetaminophen codeine after 6 hours QID, the second group received 10 mg oxycodone after 8 hours TDS and the third group received 1000 mg Apotel after 8 hours TDS.
    Findings
    All three regimens resulted in a significant pain reduction and there was no significant difference in the pain score at different intervals; however Systolic blood pressure and Diastolic Blood pressure showed significant reduction in the aceminophen codeine and oxycodone group.
    Conclusions
    Considering the significant pain reduction in all the three groups, selection between the 3 regimens should be based on other factors.
    Keywords: Acetaminophen, Apotel, Oxycodone, Pain, Septorhinoplasty}
  • بررسی سونو اناتومیک فاصله قدامی پوست تا زائده عرضی مهره ششم
    فرناد ایمانی، مهران رضوانی، پوپک رحیم زاده، محمودرضا آل بویه، محمدحسین قدرتی، فرید ابوالحسن قره داغی، امیرمحمد محسن پور
  • مهزاد علیمیان، فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، بهروز زمان، علیرضا صیام دوست، رضا ترجمان پرشکوه
  • سعیدرضا انتظاری، محمودرضا آل بویه، مسعود محسنی، سید حمیدرضا فیض، وپک رحیم زاده، سعید صفری
    زمینه و هدف
    علیرغم پیشرفت های چشمگیر در زمینه ی شناسایی مکانیسم دردهای حاد، روش های کنترل این نوع دردها، به ویژه بلافاصله پس از عمل جراحی اغلب غیر موثرند. پمپ بی دردی تحت کنترل بیمار(Patient controlled analgesia) به صورت تزریق مداوم داخل وریدی(PCIA) و اپیدورال(PCEA) دو نمونه از روش های پیشرفته جهت کنترل درد بعد از جراحی های بزرگ محسوب می شوند. هدف این مطالعه تعیین میزان اثر بخشی این دو روش در بیماران نامزد عمل جراحی ارتوپدی اندام تحتانی است که با استفاده از اندازه گیری میزان درد به ویژه با بررسی پاسخ آدرنوکورتیکال بیماران و اندازه گیری سطح خونیACTH انجام گرفته است.
    روش بررسی
    مطالعه حاضر بصورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی (RCT) در 60 بیمار در بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) طی دوازده ماه انجام شده است. 60 بیمار با سن 19 تا 56 سال در کلاس بیهوشی(ASA) یک و دو به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری PCEA و PCIAدر این مطالعه شرکت نمودند. میزان درد بیماران با روش اندازه گیری سطح هورمونی ACTH، مقیاس بینایی درد (Visual analogue scale VAS) در ساعت های قبل، بلافاصله بعد از عمل، 12 و 24 ساعت بعد از عمل ارزیابی شد و میزان آرام بخشی بر اساس معیار آرامبخشی رمسی (RSS) در همان زمان ها ثبت گردید.
    یافته ها
    مشخصات جمعیتی در دو گروه به جز جنس تفاوت معنی داری با هم نداشت. این مطالعه نشان می دهد که 12 ساعت پس از شروع پمپ درد و 24 ساعت پس از آن، میان دو گروه PCEA و PCIA تفاوت معناداری در میزان ACTH، VAS و RSS وجود دارد. میزان ACTH و VAS در گروه PCEA به صورت قابل ملاحظه ای در مقایسه با گروه PCIA کمتر بود ولی میزان RSS در گروه PCEA به صورت قابل ملاحظه ای بیشتر از PCIA نشان داده شد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان می دهد که درد پس از جراحی و میزان ACTH در بیماران PCEA نسبت به بیماران PCIA کمتر بوده است و گروه PCEA نمره آرام بخشی بالاتری را نسبت به PCIA نشان می دهد.
    کلید واژگان: Visual analogue scale, نمره درد, PCIA, PCEA}
    Saiedreza Entezari, Farnad Imani, Mahmoudreza Alebouyeh, Masood Mohseni, Hamidreza Faiz, Poupak Rahimzadeh, Saied Safari
    Background
    The aim of this study is comparing ACTH changes in epidural and intravenous analgesia technique after lower limb orthopedic surgery.
    Methods
    In a randomized clinical trial in Hazrat Rasool Akram Hospital during 1387-88، 60 patients candidate for surgery on the lower extremities were randomly allocated to receive either postoperative analgesia with epidural analgesia (PCEA) or IV analgesia (PCIA). Measurement of ACTH levels and Visual analogue scale (VAS) was performed in four relief phases including at the time of arrival to the operating room، immediately after surgery and 12 hours after intravenous pump functionary and 24 hours after surgery were recorded.
    Results
    The mean level of ACTH and VAS، 24 hours and 12 hours after surgery in the PCEA group were less than PCIA. Ramsey Sedation Score (RSS) in PCEA group at these intervals was more than PCIA cases.
    Conclusion
    It seems that PCEA relieves pain more effectively than PCIA method. However، the proper method of anesthesia for each patient as well as patients'' preferences should be considered in selecting the method of postoperative analgesia.
    Keywords: ACTH, orthopedic surgery, intravenous analgesia, epidural analgesia, patient, controlled, pain}
  • محمودرضا آل بویه، سعیدرضا انتظاری، فرناد ایمانی، سیدحمیدرضا فیض، عاطفه علایی
    زمینه و هدف
    یکی از داروهای مورد استفاده در بخش مراقبت های ویژه جهت قرار دادن لوله تراشه، تیوپنتال سدیم است. با توجه به مدت آپنه طولانی تر، احتمال تغییرات همودینامیک وسیع تر در بیماران دارای ذخیره قلبی عروقی کم، استفاده از داروهایی که با طول مدت اپنه کوتاه و تغییرات همودینامیک کمتر ضروری به نظر میرسد. این مطالعه با هدف مقایسه تاثیر پروپوفول و تیوپنتال سدیم بر تغیرات همودینامیک و طول مدت اپنه به دنبال قرار دادن لوله تراشه در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه طراحی و اجرا گردید.
    روش بررسی
    در این کارازمایی بالینی دوسوکور 25 بیمار که دارای ضوابط ورود به مطالعه بودند انتخاب شده و به فاصله 72 ساعت،وبصورت تصادفی یکبار لوله گذاری با داروی تیوپنتال سدیم به میزان 5/1 میلی گرم/کیلوگرم و یکبار با داروی پروپوفول به میزان 75/ 0میلی گرم/کیلوگرم انجام گردید. شاخص های همودینامیک شامل فشارخون سیستولیک و دیاستولیک،ضربان قلب و ECGو طول مدت آپنه، در زمان های قبل،حین، و بعد از قرار دادن لوله تراشه در هر گروه اندازه گیری و ثبت گردید.
    یافته ها
    شاخص های همودینامیک شامل فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، فشار متوسط شریانی و حاصل تقسیم فشار متوسط شریانی بر ضربان قلب (MAP/HR) در حین قرار دادن لوله تراشه نسبت به قبل از ان در هر دو گروه پروپوفول و تیوپنتال کاهش داشته اما در مقایسه بین دو گروه شاخص های فوق در گروه پروپوفول تغییرات کمتری داشته است و این تفاوت از نظر اماری کاملا معنی دار است (0001/0 P<).
    نتیجه گیری
    در بیماران نیازمند لوله گذاری داخل تراشه،تجویز داروی پروپوفول تغییرات کمتری در شاخص های همودینامیک و طول مدت اپنه کوتاه تری به دنبال دارد.بنابرین استفاده از ان به منظور قرار دادن لوله تراشه در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه پیشنهاد می گردد.
    کلید واژگان: پروپوفول, تیوپنتال سدیم, تغییرات همودینامیک, لوله گذاری داخل تراشه}
    Mahmoudreza Alebouyeh, Saeidreza Entezari, Farnad Imani, Hamidreza Feiz, Atefe Alaee
    Background
    Use of drugs with short apnea duration and less hemodynamic changes for intubation of trachea in intensive care units is necessary. This study compares the effects of propofol and sodium thiopental on hemodynamic changes and apnea duration after tracheal intubation in patients admitted to intensive care units.
    Methods
    In this double blind clinical trial، 25 ICU-admitted patients were evaluated. They were intubated two times with 72 hours interval، once received 1. 5mg/kg sodium thiopental، and the other time 0. 75 mg/kg propofol، while the drug used for intubation in the first time was randomly selected. Hemodynamic variables include systolic and diastolic BP، heart rate، MAP، RPP، MAP/HR and apnea duration in two times، during pre intubation، intubation and after intubation were measured. Data were analysed with statistical tests of independent''s t and ANOVA repeated test.
    Results
    In comparison with pre-intubation، hemodynamic variables such as systolic and diastolic BP، MAP and MAP/HR were decresed during tracheal intubation in both groups، but range of changes in propofol group is less than those of thiopental group and the difference is statistically significant (P<0. 0001).
    Conclusion
    In comparison with thiopental، Propofol has fewer changes in hemodynamics in patients who needed tracheal intubation، and also has short er apnea period. Accordingly use of propofol over thiopental is recommended for tracheal intubation in ICU patients.
    Keywords: propofol, sodium thiopental, hemodynamic changes, apnea duration, tracheal intubation}
  • محمودرضا آلبویه، فرناد ایمانی، سعیدرضا انتظاری، تیام یوسف وندمنصوری، پوپک رحیم زاده
    زمینه و هدف
    طی سالیان اخیر بیحسی نخاعی با استفاده از داروهای بیحسی موضعی همراه با یک مخدر در جراحی های ارتوپدی اندام تحتانی بعلت میزان موفقیت بالا، رضایتمندی بیشتر بیماران و کاهش مصرف داروها در مقایسه با بیهوشی عمومی مورد توجه قرار گرفته است. در بررسی های تجربی، تجویز نخاعی سولفات منیزیوم بطور چشمگیری بی دردی طی بیحسی نخاعی را افزایش داده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر افزودن منیزیوم سولفات به بوپیواکائین و فنتانیل در بیحسی نخاعی در بیماران تحت اعمال جراحی ارتوپدی اندام تحتانی بوده است.
    روش مطالعه
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسویهکور، 100 کاندید بیحسی نخاعی جهت اعمال جراحی در بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) تهران طی مدت 10 ماه بررسی شدند. بیماران (ASA II-I) ارتوپدی اندام تحتانی2/5) %0/ 12 میلیگرم بوپی واکائین 5 / بطور تصادفی به دو گروه همسان سنی و جنسی مساوی تقسیم شدند. گروه شاهد 50% بدون ماده نگهدارنده و گروه / 0 میلیلیتر) و 1 میلیلیتر نرمال سالین 9 / میلیلیتر) همراه با 25 میکروگرم فنتانیل (50% و فنتانیل با همان مقدار و حجم به علاوه 50 میلیگرم سولفات منیزیوم (1 میلیلیتر) به صورت / مداخله بوپیواکائین 5اینتراتکال دریافت کردند. زمان رسیدن به بیشترین سطح بلوک حسی، زمان رسیدن به بالاترین سطح بلوک حرکتی، زمان و بازگشت کامل از بلوک حرکتی، فاصله زمانی تا مصرف اولین مقدار ضددرد پس از عمل و، L بازگشت به سطح حسی 2عوارض ثبت گردید(p=0/
    یافته ها
    میانگین زمان رسیدن به بالاترین سطح بلوک حسی بطور معنی داری در گروه شاهد بالاتر بود (020) در گروه مداخله بطور معنی داری بیشتر بود و نیز میانگین / کمتر از 001 p) L میانگین زمان بازگشت به سطح حسی 20) در گروه مداخله بطور معنی داری بیشتر بود. میانگین / کمتر از 001 p) زمان مصرف اولین مقدار ضددرد پس از جراحی زمان رسیدن به بیشترین سطح بلوک حرکتی و بازگشت کامل آن در دو گروه و میزان شیوع عوارض بعد از بلوک در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
    نتیجه گیری
    افزودن سولفات منیزیم به بوپیواکائین و فنتانیل در بیحسی نخاعی در اعمال جراحی ارتوپدی اندام تحتانی سرعت شروع، کیفیت و طول مدت بلوک حسی را افزایش داده همچنین باعث افزایش بیدردی بعد از عمل می گردد، ولی بر میزان بلوک حرکتی و شیوع عوارض تاثیری ندارد.
    کلید واژگان: ضددرد, بوپیواکائین, فنتانیل, سولفات منیزیوم, بی حسی نخاعی, جراحی اندام تحتانی}
    Mahmoud, Reza Alebouyeh, Farnad Imani, Saeid, Reza Entazary, Tiam Yusefvand, Mansuri, Poupak Rahimzaheh
    Background And Aim
    In recent years spinal anesthesia using a local anesthetic in combination with an opioid has gained popularity for lower limb operations due to the high success rate and patient satisfaction، and the decreased resource utilization compared with general anesthesia. In experimental studies، intrathecal administration of magnesium sulphate (MgSO4) significantly potentiated antinociception during spinal anesthesia; however available data are scarce. This study aimed at evaluating the effect of adding MgSO4 to bupivacaine and fentanyl for spinal anesthesia in lower limb orthopaedic surgeries. Methods & materials: In this double-blind randomized clinical trial، 100 candidates of spinal anesthesia for lower limp orthopaedic surgeries (ASA class I-II) were recruited in Hazrat Rasoul Akram Medical Complrx in a 10-month period. They randomized in two equal age- and sex-matched groups receiving 1. 0 ml of preservative-free 0. 9% sodium chloride (group S) or 50 mg of MgSO4 5% (1. 0 ml) (group M) following 12. 5 mg of bupivacaine 0. 5% plus 25 μg of fentanyl intrathecally. Date were collected regarding the time to reach the highest level of sensory blockade، time to L2 regression، times to reach the highest level of motor blockade and its full regression، time to consumption the first dose of postoperative analgesic and complications.
    Results
    Median time to reach the highest level of sensory blockade was significantly higher in the S group (16 vs. 14. 5 min; p=0. 02). Median time to L2 regression (243 vs. 207 min; p<0. 001)، as well as the median time to consumption the first dose of postoperative analgesic (345 vs. 232 min; p<0. 001) were significantly higher in the M group. Median times to reach the highest level of motor blockade and its full regression were comparable between the two groups. Hypotension and bradycardia were recorded in 20% and 10% of the patients in group M and 30% and 14% of patients n group S، respectively (p=0. 35).
    Conclusion
    Intrathecal MgSO4 along with the spinal anesthesia with bupivacaine and fentanyl in lower limb orthopaedic surgeries hasten the sensory blockade and prolongs the period of anesthesia without additional side effects or influence on the motor blockade.
    Keywords: Analgesic, bupivacaine, fentanyl, magnesium sulphate, spinal anesthesia, lower limb surgery}
  • سعیدرضا انتظاری، فرناد ایمانی، محمودرضا آل بویه، امیر عزیز سیف
    زمینه و هدف
    بلوک کننده های کانال کلسیمی باعث تقویت اثرات بی حسی بیحس کننده های موضعی می شوند و این اثرات با استفاده همزمان با مخدرها تشدید می گردد. بدین منظور در این مطالعه، اثرات تجویز وراپامیل در غلاف شبکه بازویی همراه با لیدوکایین و سوفنتانیل مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه بصورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده بر روی 45 بیمار کاندید جراحی های دست و ساعد انجام شد. پس از انطباق بیماران با معیارهای ورود و خروج، بیماران بصورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول فقط لیدوکایین 5/1%؛ گروه دوم لیدوکایین 5/1% به همراه 5 میلیگرم وراپامیل؛ گروه سوم لیدوکایین 5/1% بهمراه 5 میلیگرم وراپامیل و 5 میکروگرم سوفنتانیل دریافت کردند. مدت زمان شروع بی حسی، طول مدت بی حسی، و تغییرات همودینامیک شامل ضربان قلب و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک طی مراحل قبل، حین و پس از عمل مقایسه شد.
    یافته ها
    هر سه گروه از لحاظ مشخصات اولیه شامل سن، جنس، محل عمل جراحی، و مدت زمان عمل جراحی از لحاظ آماری اختلاف معنی داری نداشتند (05/0p>). زمان شروع بی حسی در هر سه گروه مشابه بود ولی طول مدت بی حسی در گروه سوم و دوم به طور معنی داری از گروه اول بیشتر بود (0001/0=p). هیچ تغییر قابل ملاحظه ای در سه گروه از نظر همودینامیک یافت نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که وراپامیل می تواند طول مدت بی حسی را به طور قابل ملاحظه ای افزایش دهد و استفاده از آن در بیماران ASA I با حداقل تغییرات همودینامیک همراه خواهد بود.
    کلید واژگان: لیدوکایین, وراپامیل, سوفنتانیل, بلوک شبکه بازویی, تغییرات همودینامیک}
    A. Randomized, Double-Blinded Study
    Background And Aims
    Although calcium channel blockers such az verpamile are added to local anesthetics for regional anesthesia،rarely they may cause undesirable hemodynamic side effects This study compared the hemodynamic and blockade effects of verapamile and sufentanile during axillary brachial plexus blockade with lidocaine 1. 5%.
    Methods
    Forty five patients were divided randomly into 3 groups. Patients in group 1 received 1. 5% lidocaine; patients group 2 received 105% lidocaine mixed with 5 mg verapamile; patients in group 3 received 1. 5% lidocaine mixed with 5 mg verapa،ile and 5 μg sufentanile. Hemodynamic data were measured four times. The duration time of anesthesia and sensory block was recorded.
    Results
    The beginning time of anesthesia was similar in 3 groups، but analgesia duration was significantly longer in groups 3 and 2 than in group 1 (p<0. 05). There were no significant differences in Hemodynamic data between 3 groups.
    Conclusions
    Verapamile offers more stable hemodynamics and similar blockade، and thus may be beneficial for ASA I patients undergoing forearm and hand surgery.
  • محمودرضاآل بویه، فرنادایمانی، پوپک رحیم زاده، علی محمدیان اردی، سیدحمیدرضا فیض
    زمینه
    این روزها از ضدافسردگی های سه حلقه ای بطور متداولی در درمان دردهای مزمن بخصوص دردهای نوروپاتیک استفاده میشود. ضدافسردگی های سه حلقه ای با مکانیسمهای مختلفی نظیر اثر بر کانالهای سدیم، گیرنده های ان متیل دی آسپارتات، آمینهای بیوژن، اپیوئیدها، واسطه های التهابی و ماده پی سبب بیدردی میشوند. مطالعلت نشان داده اند که مصرف داخل نخاعی ضدافسردگی های سه حلقه ای بطور موثری سبب تضعیف درد و هیپرآلژزی حرارتی ناشی از درد التهابی و نوروپاتیک در موشها میشود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در آزمایشگاه حیوانات بر روی 30 موش از نوع ویستار تزریق داخل نخاعی داروها بترتیب زیر انجام شد: گروه اول: 90 میکرولیتر دوکسپین (50 میلی مول)، گروه دوم: 90 میکرولیتر آمی تریپتیلین (60 میلی مول)، گروه سوم:90 میکرولیتر بوپیواکائین (23 میلی مول). سپس تغییرات حسی، حرکتی و حس عمقی در ساعات 1، 2، 3، 4، 6 و 12 اندازه گیری و ثبت گردید.
    نتایج
    سه عدد موش متعاقب تزریق در گروه اول و دوم از بین رفتند. پس از تطبیق دادن اثر غلظت در داروهای مختلف مورد مطالعه مشخص شد که آمی تریپتیلین دارای قابلیت مشابه ولی طول مدت بلوک حرکتی، حسی و حس عمقی طولانیتری نسبت به بوپیواکائین میباشد (05/0>(p در حالیکه دوکسپین دارای کارایی قابل قبول ولی کمتر و با طول مدت بلوک کوتاهتری در مقایسه با بوپیواکائین میباشد. (05/0>(p مدت زمان لازم جهت ریکاوری کامل در گروه دوم بوضوح طولانیتر از دو گروه دیگر بود.
    بحث: بنظر میرسد آمینهای نسل سوم نظیر آمی تریپتیلین و دوکسپین دارای توانایی قابل قبولی در ایجاد بیحسی نخاعی در مقایسه با بوپیواکائین میباشند و آمی تریپتیلین دارای اثر قویتر و طولانیتری نسبت به دو داروی دیگر مورد استفاده در این مطالعه بوده که این امر احتمالا آن را به بیحس کننده موضعی باارزشی مبدل میسازد.
    کلید واژگان: دوکسپین, آمی تریپتیلین, بوپیواکائین, بیحسی نخاعی}
    Mahmoud-Reza Alebouyeh, Farnad Imani, Poupak Rahimzadeh, Ali Mohammadian-Erdi, Seyyed Hamid-Reza Faiz
    Background And Aims
    Nowadays tricyclic antidepressants (TCAs) are commonly used orally for treating chronic pain states، such as neuropathic pain. TCAs produce analgesia by various mechanisms involving Sodium channels، N-methyl-d-aspartate receptors، biogenic amines، opioids، inflammatory mediators، and substance P. Studies have shown that intrathecal tricyclic administration effectively attenuates pain and thermal hyperalgesia in inflammatory and neuropathic pain in rats.
    Materials And Method
    In a double blind RCT study in animal lab intathecal injection of drugs performed in 30 Wistar male rats. They devided in 3 groupes. In G1، 90 μl Doxepine (50 mM)، G2، 90 μl amitriptyline (60mM) and in G3، 90 μl bupivacaine (23 mM) was injected. Then sensory، motor and proprioceptive changes was measured in these hours: 1، 2، 3، 4، 6 and 12 by one examiner
    Results
    Three rats died in G1 and G2. After adjusting the influences from different concentrations، amitriptyline had a similar potency but a longer duration of spinal blockade of motor، propioception، and nociception than did bupivacaine (p value<0. 05). Whereas doxepine had a reasonable but lower efficacy and shorter duration of spinal blockade than did bupivacaine (P value<0. 05). The full recovery times for G2 were significantly longer. Conclussion: It seems that tertiary amine drugs such as amitriptyline and doxepin، had reasonable potencies of spinal blockade when compared to bupivacaine. But amitriptyline has a more potent and long-acting spinal anesthetic effect. It may turn to be a clinical valuable local anesthetic.
  • محمودرضا آل بویه، کامبیز سادگی، مهدی کدخدازاده اصل
    زمینه و هدف
    مطالعات نشان داده است که وراپامیل به عنوان یک بلوک کننده کانال کلسیمی، باعث تقویت اثرات بی حسی بی حس کننده های موضعی می شود. با این حال هنوز در دوز مورد استفاده از آن اختلاف نظر وجود دارد. در این مطالعه سعی شده است اثربخشی دو دوز مختلف وراپامیل در ترکیب با لیدوکائین در کیفیت بی حسی و بی دردی آگزیلاری در اعمال جراحی ارتوپدی اندام فوقانی مورد بررسی قرار گیرد.
    روش کار
    مطالعه حاضر به صورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور طراحی و اجراء شد. در این مطالعه 92 بیمار کاندیدای انجام عمل جراحی اندام فوقانی تحت بی حسی آگزیلاری وارد مطالعه شدند و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند: گروه اول فقط لیدوکائین 5/1%؛ گروه دوم لیدوکائین 5/1% به همراه 5 میلی گرم((mg وراپامیل؛و گروه سوم لیدوکائین 5/1% به همراه mg 10 وراپامیل دریافت کردند. اطلاعات مرتبط با زمان شروع و طول بلوک سمپاتیک، حسی و حرکتی و بی دردی به همراه تغییرات همودینامیک شامل ضربان قلب و فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و متوسط فشار خون شریانی طی مراحل قبل، حین و پس از عمل و درد پس از عمل جراحی بیماران در سه گروه مورد مقایسه قرار گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS V.13، آزمون کای دو و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی داری در این مطالعه در حد 05/0 در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    فشار خون سیستولیک، دیاستولیک و فشار خون متوسط شریانی در دو گروه وراپامیل مشابه و افت معنی داری داشت؛ به طوری که از دقیقه 15 الی 60 این تغییرات به لحاظ آماری معنی دار و پس از آن وضعیت فشار خون بیماران در سه گروه مشابه بود. متوسط زمان شروع بلوک سمپاتیک، حسی و حرکتی نیز در گروه بیمارانی که وراپامیل به همراه لیدوکائین دریافت کرده بودند در هر دو گروه به لحاظ آماری کمتر از گروه بیماران لیدوکائین بود(001/0=p). دو گروه وراپامیل از نظر شروع بلوک سمپاتیک اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند (18/0=p). طول مدت بلوک حسی و حرکتی نیز در دو گروه وراپامیل بیش از لیدوکائین تنها بود. شدت درد پس از عمل جراحی تا 6 ساعت پس از عمل جراحی در دو گروه وراپامیل مشابه و کمتر از بیماران گروه لیدوکائین تنها بود که این تغییرات به لحاظ آماری معنی دار است.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که وراپامیل mg 10 با افزایش طول مدت بلوک حسی و حرکتی و میزان بی دردی پس از عمل با تغییرات همودینامیک مشابه به وراپامیل mg 5 می تواند در ترکیب با لیدوکائین در بیماران کاندیدای بی حسی آگزیلاری مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: وراپامیل, بلوک آگزیلاری, لیدوکائین, تغییرات همودینامیک, بلوک حسی و حرکتی}
    M.R. Alebouyeh, Mdi, K. Sadegi, Mdii M. Kadkhodazadeh Asl, Mdiii
    Background
    Studies showed that Verapamil as a calcium channel blocker, potentiates the analgesic effects of local anesthesia; however there is controversy regarding the dosage of Verapamil in this regard. In this study, we evaluated the effect of two doses of Verapamil (5 and 10 mg) in combination with Lidocaine, on quality of local axillary blockage in comparison with placebo.
    Methods
    The present study was a double blind placebo –controlled clinical trial. Ninety two patients candidate for upper limb orthopedic and plastic surgery with axillary block were enrolled and divided in three groups randomly. In group A, the patients received only lidocaine 1.5%; in group B, the patients received Verapamil 5 mg plus lidocaine 1.5%; and in group C, the patients received Verapamil 10 mg plus lidocaine 1.5%. Time of onset and duration of analgesia, sympathetic, sensory and motor blocks as well as hemodynamic changes (heart rate, blood pressure and mean arterial pressure) before, during and after surgery were evaluated and compared in the three groups. SPSS V.13, Chi2 and One way ANOVA tests were used for data analysis. P= 0.05 was considered as statistically significant.
    Results
    Systolic, diastolic and mid arterial blood pressures significantly decreased during 15-60 min in both groups receiving Verapamil (5 and 10 mg); after which the blood pressure remained similar in the three groups. Mean onset of sympathetic, sensory and motor block was shorter in patients who received Verapamil (5 and 10 mg) than those who received Lidocaine alone (p<0.001). There was no difference in regard to the onset of sympathetic block in the groups receiving Verapamil (p=0.18). Meanwhile duration of motor and sensory block in Verapamil groups was greater than Lidocaine group. Patients who received Verapamil experienced less post-operative (6 hours) pain than those in placebo group, which was statistically significant.
    Conclusion
    Our finding showed that Verapamil 10 mg could amplify quality of axillary blockage (prolonged duration of analgesia, sensory and motor block and reduced post operation pain) without significant changes in hemodynamic situations in comparison with patient who received Verapamil 5 mg.
    Keywords: Verapamil, Axillary block, Lidocaine, Hemodynamic change, Sensory, Motor Block}
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر محمودرضا آل بویه
    آل بویه، محمودرضا
    دانشیار
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال