به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمود نمازی اصفهانی

  • حسن فرزی*، سید اکبر حسینی قلعه بهمن، محمود نمازی اصفهانی

    تربیت اخلاقی، به معنای فرایند نهادینه سازی ارزش های اخلاقی در وجود انسان، یکی از مهم ترین رسالت های ادیان الهی به شمار می رود. شاکله کلی این ارزش ها در ادیان مختلف یکسان است اما آموزه های اخلاقی که بروز عملی این ارزش ها هستند، در برخی جزییات متفاوتند. «ایثار» به عنوان یک آموزه اخلاقی مهم، چه جایگاهی در تربیت اخلاقی دارد؟ این نوشتار، با مراجعه به منابع کتابخانه ای و استفاده از روش توصیفی- تحلیلی جایگاه این آموزه را در تربیت اخلاقی بر اساس تعالیم دو شریعت اسلام و یهود بررسی می کند . هردو شریعت، ازخودگذشتگی و ایثار نسبت به دیگران را از مهم ترین آموزه های تربیتی خود مطرح می کنند، اما در تعیین معیارهای آن-به عنوان عمل اخلاقی- تفاوت دارند. توجه به نژاد افراد در تعیین مصادیق ایثار، مهم ترین معیاری است که در آیین یهود -به شکل امروزی آن- وجود دارد؛ به این معنا که ایثار در برابر یک فرد غیریهودی می تواند ارزش منفی پیدا کند. در مقابل، تنها ملاکی که در اسلام، برای ایثار نسبت به دیگران مطرح می شود، این است که بر محور بندگی خداوند باشد. توجه به این محور در مقام عمل باعث می شود تنها دشمنان خداوند و افرادی که مبتلا به آفات اخلاقی ای مثل عجب و تکبر هستند، در گستره ایثار قرار نگیرند.

    کلید واژگان: تربیت اخلاقی, ایثار, نوع دوستی, نژادپرستی, اسلام, یهودیت
    Hassan Farzi *, Seyyed Akbar Hosseini, Mahmud Namazi

    Moral education, in the sense of the process of institutionalizing moral values in human existence, is considered one of the most important missions of divine religions. The general structure of these values is the same in different religions, but the moral teachings that are the practical manifestation of these values are different in some details. What is the place of "sacrifice" as an important moral doctrine in moral education? This article examines the place of this doctrine in moral education based on the teachings of Islamic and Jewish sharia by referring to library sources and using the descriptive-analytical method. Both Shari'ahs propose selflessness and sacrifice towards others as one of their most important educational teachings, but they differ in determining its criteria - as a moral act. Paying attention to the race of people in determining examples of self-sacrifice is the most important criterion that exists in Judaism - in its present form; In the sense that self-sacrifice against a non-Jew can have a negative value. On the other hand, the only criterion for self-sacrifice towards others in Islam is that it should be based on God's service. Paying attention to this axis in practice means that only the enemies of God and people who suffer from moral diseases such as wonder and arrogance are not included in the scope of self-sacrifice.

    Keywords: Moral education, Sacrifice, Altruism, Racism, and Islam, Judaism
  • مرتضی بخشی*، محمود نمازی اصفهانی

    اخلاق فضیلت به عنوان یکی از شاخه های سه گانه اخلاق هنجاری مشهور است، ولی برخی از فلاسفه اخلاق موافق جایگاه مستقلی برای آن در اخلاق هنجاری نیستند. سوال مقاله حاضر این است که سخن حق در مورد جایگاه اخلاق فضیلت در پژوهش های اخلاق هنجاری چیست؟ آیا ادله قایلین به استقلال اخلاق فضیلت در مقابل دیگر رقبا یعنی وظیفه-گرایی و غایت گرایی، بدون اشکال می باشد؟ راه حل پیشنهادی چیست؟ گردآوری داده ها در این مقاله کتابخانه ای بوده و با روش توصیفی تحلیلی به تبیین سوالات و پاسخ گویی به آنها پرداخته است. قایلین به اخلاق فضیلت تقریر های مختلفی برای اخلاق فضیلت داشته اند که فضیلتمندی فاعل اخلاقی در همه آنها مشترک است. علل روی آوری به اخلاق فضیلت نیز متعدد بوده و بیشتر ناظر به نقاط ضعف نظریه های رقیب است. بررسی ها نشان از آن دارد که هم به تقریرهای اخلاق فضیلت اشکال وارد است و هم ادله روی آوری به آن قابل خدشه می باشد. نتیجه آن است که اگرچه اخلاق فضیلت جایگاه مستقلی در اخلاق هنجاری ندارد ولی دغدغه های منطقی قایلین به اخلاق فضیلت، توسط نظریه ی غایت گرای اخلاق اسلامی، معروف به نظریه قرب الهی، قابل حل می باشد.

    کلید واژگان: اخلاق فضیلت, اخلاق هنجاری, فاعل فضیلتمند, فضیلت گرایی, فضیلت محوری, قرب الهی
    Morteza Bakhshi Golsefidi *, Mahmod Namazi

    Virtue ethics is known as one of the three branches of normative ethics, but some moral philosophers are not in favor of an independent position for it in normative ethics. The question of the present article is, what is position of virtue ethics in normative ethics researches? Are the arguments of those who assert the independence of virtue ethics in front of other competitors, i.e. duty-oriented and utilitarianism, without problems? What is the proposed solution? The collection of data in this article is a library, and it explains the questions and answers them with a descriptive and analytical method. Those who believe in virtue ethics have different interpretations for virtue ethics, the virtue of the moral subject is common in all of them. The reasons for turning to the ethics of virtue are numerous and mostly refer to the weak points of competing theories. Investigations show that there are problems with the interpretations of virtue ethics, and the arguments for approaching it can be undermined. The result is that although virtue ethics does not have an independent position in normative ethics, the logical concerns of those who adhere to virtue ethics can be solved by the theory of divine proximity

    Keywords: Virtue Ethics, normative ethics, virtuous subject, virtue orientation, central virtue, divine proximity
  • محمدجواد میکائیلی *، محمود نمازی اصفهانی

    مسئله ذهن بدن یکی از مهم‌ترین مسایلی است که همواره در طول تاریخ فلسفه مورد توجه محققان قرار داشته است. اما این مسئله همواره به شکلی واحد نبوده و با تقریرات مختلفی همراه بوده است. هدف از این مقاله بررسی تطبیقی دو تقریر قابل توجه این مسیله؛ یعنی تقریر دکارت و تقریر شایع در فلسفه ذهن به روش تحلیلی تطبیقی است. بدین‌جهت نخست توضیحی اجمالی از مسیله ذهن بدن ارایه کرده و سپس به فلسفه دکارت پرداخته و شاخصه‌های تقریر وی را در حد توان به تصویر کشیده‌ایم. سپس به ارزیابی تقریر شایع از این مسیله در فلسفه ذهن پرداخته‌ایم و هم‌زمان تا حد امکان بعضی از تفاوت‌های شاخص میان روش فلسفی دکارت و فلاسفه تحلیلی را برجسته ساخته‌ایم. در آخر به بررسی تطبیقی دو رویکرد و دو تقریر مورد بحث پرداخته و ضمن توضیح تفاوت‌های موجود میان آن دو، به تاثیراتی که این تفاوت‌ها در نحوه پاسخ به مسیله ذهن بدن می‌گذارند، اشاره کرده‌ایم.

    کلید واژگان: مسئله ذهن بدن, دکارت, فلسفه ذهن, علیت ذهنی, فیزیکالیسم
  • غزاله دولتی، محمود نمازی اصفهانی *، هادی واسعی، محمدحسین ایراندوست

    مهم‌ترین رکن فلسفه اگزیستانسیالیسم بر انسان و اختیار او استوار است. در فلسفه اسلامی نیز علامه طباطبایی براساس آموزه‌های اسلامی و همچنین تحت تاثیر فلسفه صدرایی نکات ارزشمندی درباره انسان مطرح می‌کند. ازآنجاکه شناخت انسان و درک ویژگی‌های او نقش بسزایی در تکوین مکتب‌های فکری دارد، لذا بررسی مبانی انسان‌شناسی یکی از ارکان تفکرات فلسفی است. در فلسفه اگزیستانسیالیسم حتی در طیف خداباور انسان موجود وانهاده‌ای است که همه چیز حول محور او شکل می‌گیرد و ماهیت وی در آزادی کامل دایما در حال شکل‌گیری است، درحالی‌که در عقاید علامه انسان موضوع شناخت است، همه چیز حول محور خداوند شکل می‌گیرد و انسان می‌تواند با اختیار خویش به بالاترین درجه تعالی برسد. مقاله حاضر سعی دارد مبانی انسان‌شناسی اگزیستانسیالیسم خداباور را با مبانی انسان‌شناسی علامه طباطبایی به روش توصیفی تحلیلی، مورد بررسی تطبیقی قراردهد.

    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم خداباور, انسان شناسی, علامه طباطبائی
    Ghazala Dowlati, Mahmoud Namazi Isfahani*, Hadi Wasei, MuhammadHussein Irandoust

    The most important pillar of existentialist philosophy is human and his free will. In Islamic philosophy, Allamah Tabatabaei proposes some valuable points, according to Islamic doctrines and under the influence of Mulla Sadra's philosophy, about human being. Since recognizing human being and perceiving his characteristics plays a considerable role in generation of intellectual schools, investigating the anthropological foundations is one of the pillars of philosophical thinking. In existentialist philosophy, even in its theist faction, the man is an abandoned being around him everything is formed and his nature is constantly formed in complete freedom, while in Allamah's view, the man is the subject of recognition, everything is formed around God, and the man can achieve the highest degree of transcendence at his own discretion. The present article attempts to do a comparative study of the anthropological foundations of the theist existentialism and Allamah Tabatabaei's anthropological foundations through a descriptive-analytical method.

    Keywords: theist existentialism, anthropology, Allamah Tabatabaei
  • مصطفی ایزدی یزدان آبادی، اکبر میرسپاه *، محمود نمازی اصفهانی

    یکی از کتب مهمی که از فلاسفه ذهن در ایران ترجمه شده، «درآمدی بر فلسفه ذهن» اثر کیت مسلین است. در قسمتی از این کتاب چهار دلیل آورده شده که سعی در نفی امکان ادله تجرد نفس دارد. فلاسفه اسلامی امکان تجرد نفس را مفروغ‌عنه دانسته و سعی در اثبات آن داشته‌اند. این ادله یک قدم عقب‌تر می‌آید و سعی می‌کند که امکان تجرد نفس را هم منکر شود و آن را دارای توالی فاسد غیرقابل قبولی بداند تا از اصل قبول تجرد نفس را نامعقول بشمارد. این مقاله ضمن بیان چهار دلیل کتاب کیت مسلین، سعی در نقد آنها و اثبات امکان تجرد نفس را به روشی عقلی دارد. این مقاله اثبات می‌کند ذهن داشتن همه ‌یا هیچ نیست، با قبول تجرد نفس هنوز مغز کارکرد دارد، مغالطه آدمک هم پیش نمی‌آید و شمارش نفوس هم هنوز ممکن است.

    کلید واژگان: تجرد نفس, ذهن داشتن, کارکرد مغز, مغالطه آدمک, شمارش نفوس
    Mustafa Izadi Yazdanabadi, Akbar Mirsepah*, Mahmoud Namazi Isfahani

    One of the important books written by philosophers of mind and translated in Iran is Keith Maslin's An Introduction to the Philosophy of Mind. Somewhere in the book, four reasons have been presented for negating the possibility of arguments for incorporeity of the soul. The Islamic philosophers have considered the incorporeity of the soul as a resolved issue and tried to prove it. These arguments go back one step and attempt to deny the possibility of the soul's incorporeity, considering it as having a corrupt unacceptable sequence and regarding the acceptance of the soul's incorporeity irrational. This article states four reasons for Keith Maslin's book and tries to criticize them to prove the possibility of the soul's incorporeity in a rational way. It proves the mind is not all or nothing; by accepting the soul's incorporeity, the brain still functions, there would be no problem of the idiot fallacy, and it would be possible to enumerate the souls.

    Keywords: the soul's incorporeity, having mind, the brain's function, the idiot fallacy, enumerating the souls
  • محمود نمازی اصفهانی

    اگزیستانسیالیسم که در اواسط قرن بیستم به عنوان اعتراضی به تمامی گرایش های کل نگر شکل گرفت، محور نگرش خود را محدود به وجود آدمی ساخت و بر این باور شد که یگانه ابزار ساخت وجود، آزادی است. از دید فیلسوفان اگزیستانسیالیست چون پیدایش انسان، همراه با چیستی و فطرت خاص، انکار شده، پس انسان مجبور است با اراده و اختیار خود هویت خود را بسازد. ازآنجاکه از دید فلسفه اگزیستانسیالیسم ارزش عینی وجود ندارد و ارزش ها صرفا در سایه سار اختیار و انتخاب شکل می گیرند و مهم نیست به چه غایت و هدفی می انجامند، انسان وقتی حقیقتا موجود می شود که کارهایش را از روی اختیار و آزادی انجام دهد؛ اما پرسش این است که آیا هر نوع عملی، به صرف اختیاری بودن دارای ارزش است، یا ارزش اختیار به امور دیگری غیر از اختیار مرتبط می شود؟ واضح است که پاسخ این پرسش در مبانی ارزش شناختی اگزیستانسیالیسم نهفته است. به باور آنها هر فرد باید ارزش های خود را به صورت فردی انتخاب کند. بنابراین وقتی ارزشی ورای «انتخاب» وجود نداشته باشد، پس صرف اختیار و انتخاب دارای ارزش است و چون از گزینش گریزی نیست و وجه عقلایی ندارد و از اصل علیت هم پیروی نمی کند، هیچ معیار و ارزش عینی و فراگیری هم برایش وجود ندارد؛ اما اختیار از نظر اسلام به رغم ایجاد برتری وجودی صاحبش نسبت به دیگر موجودات، به خودی خود ارزش ندارد و به عبارت فنی، مطلوب ناوابسته نیست؛ بلکه مطلوبیت و منشا ارزش کارهای اختیاری انسان در کمال انسان است.

    کلید واژگان: ارزش, اختیار, آزادی, اسلام, اگزیستانسیالیسم
    Mahmud Namazi Isfahani

    Existentialism, formed in the mid-twentieth century as an objection to all holistic inclinations, restricted its axis of attitude to human’s existence and maintained that the only device of construction of existence is freedom. For the existentialist philosophers, since the man’s genesis with special essence and nature has been denied, the man is then obliged to make his own identity with his own volition. Since there is no objective value from the existentialist philosophy’s viewpoint, and the values are formed just in the light of volition and choice, and it is not important to what end they would lead, the man comes to existence just when he does his works out of his volition and freedom. However, the question is whether any deed is valuable just because of being volitional, or the value of volition is related to things other than volition. Clearly, the answer lies in the axiological foundations of existentialism. They believe that any person must choose his own values individually. Thus, when there is no value beyond one’s ‘choice’, the very volition and choice are valuable; and since ‘choice’ is inevitable and evading it is not rational and it does not follow the causality principle, there is no objective and far-reaching standard for it. In Islamic view, however, volition – in spite of the fact that it creates superiority for the human over other creatures – has no value in itself and, put technically, it is not an independent favorite thing. Rather, the favorability and source of value of human’s volitional actions lie in human’s perfection.

    Keywords: value, volition, freedom, Islam, existentialism
  • محمود نمازی اصفهانی *
    در این نوشتار، منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس بررسی می‎شود. بدین منظور ابتدا به اختصار پیشینه نظرات درباره ارزش معلومات بشری از یونان باستان تا دوره معاصر و فلسفه قرن بیستم بیان می‎گردد. و در خلال تبیین این سیر تاریخی، اندیشه پدیدارشناسی و درون ماندگاری به عنوان یکی از منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس رصد می‎شود. در این بخش شیوه انتقال این اندیشه از کسانی همچون لامبرت و کانت در دوره جدید به نیچه، سارتر و دیگران در دوره معاصر و فلسفه اگزیستانسیالیسم مورد توجه قرار می گیرد. و نقش حلقه واسط این جریان فکری یعنی شوپنهاور، به عنوان شاگرد باواسطه کانت و استاد بی واسطه نیچه برجسته می گردد. سپس جایگاه پدیدارشناسی در میان دانش های همگنش یعنی هستی شناسی، معرفت شناسی، اخلاق و منطق تشریح، و مشخص می شود. که پدیدارشناسی نمی تواند گرایشی در برابر دانش های همگنش باشد؛ زیرا پدیدارشناسی یعنی شناخت پدیده ها و با این وصف جزو دانش شناخت به شمار می‎آید، نه در مقابل آن. سپس مفهوم لغوی و اصطلاحی، تعریف، ادوار و موضوع پدیدارشناسی واکاوی می شود. و این نتیجه به دست می آید که ارائه تعریف ثابت و یقینی برای پدیدارشناسی، ناممکن است. در پایان، دیدگاه (پدیدارشناسی به مثابه مبنای معرفت شناختی اگزیستانسیالیسم) نقد و بررسی می گردد.
    کلید واژگان: اگزیستانسیالیسم, پدیدارشناسی, درون ماندگاری
    Mahmoud Namazi *
    In this paper the epistemic sources of existential philosophies are inspected. To this end, first, we explain briefly the antecedent views regarding the value of human knowledge from ancient Greece to contemporary philosophy and philosophy of the 20th century. During the explanation of this historical survey, the idea of phenomenology/internality as one of the epistemic sources of existential philosophies is observed. In this section, the way in that this reflection transfers from Johann Heinrich Lambert (1728 – 1777) and Immanuel Kant (1724 – 1804) in modern history, to Jean-Paul Charles Aymar Sartre (1905 – 1980) and Friedrich Wilhelm Nietzsche (1844 – 1900) and others in contemporary century and existential philosophy is examined. Then the role of mediocrity of this line of thought, i.e., Arthur Schopenhauer (1788 – 1860) as an intermediary student of Kant and direct teacher of Nietzsche is highlighted. Then the position of phenomenology among its homogeneous fields, such as, epistemology, ethics and logic is descripted and distinguished. In this section it will be observed that phenomenology could not be a tendency opposing its homogeneous fields, for phenomenology means to know phenomena, and therefore in this case it is part of knowledge, not opposite to it. Then lexical and terminological concepts, definition, courses and the subject of phenomenology are investigated. In this part we will deduce that it is impossible to give a firm, fixed and definite definition for phenomenology. At the end the theory of phenomenology as a basis of epistemology of existentialism is examined.
    Keywords: existentialism, phenomenology, internality
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال