به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب مرضیه معطری

  • میترا عباسی *، مرضیه معطری، سعیده پور احمد
    مقدمه و هدف
    خدمات پرستاری یکی از مهمترین حوزه های موثر بر رضایتمندی بیمار است سازمان ها جهت بهبود کیفیت و ارتقاء رضایتمندی بیماران از روش های مختلفی استفاده می کنند که یکی از آنها نظام حاکمیت بالینی است. در این پژوهش تلاش شده است تاثیر اجرای نظام حاکمیت بالینی بر میزان رضایتمندی بیماران از عملکرد پرستاران بررسی شود.
    روش بررسی
    پژوهش حاضر از نوع توصیفی و جامعه آماری آن کلیه بیمار بستری در دو بیمارستان مرکزی استان فارس بود. که از میان آنها 600 نفر با روش نمونه گیری در دسترس در سه مرحله (قبل از شروع اجرای طرح حاکمیت بالینی، 6 ماه بعد از اجرا و 1 سال بعد ) متناسب با حجم نمونه تعیین شده انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه رضایتمندی بیمار از کیفیت کار پرستاران بود. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 15 تجزیه و تحلیل و جهت مقایسه میانگین نمره رضایتمندی بین هر سه مرحله از آزمون ANOVA و جهت آزمون دو به دو مراحل از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. همچنین جهت بررسی همگنی بیمارن از نظر سن و جنس و طول مدت بستری بین مراحل از آزمون تی مستقل و کای دو استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین نمرات رضایتمندی بیماران از عملکرد پرستاران در مرحله اول (قبل از اجرای طرح حاکمیت بالینی) با میانگین نمرات 6 ماه بعد تفاوت معنی داری نداشت اما با میانگین نمرات 1 سال بعد از اجرای طرح حاکمیت بالینی تفاوت معنی داری داشت (P<0.05).
    نتیجه گیری کلی: به نظر می رسد اجرای طرح حاکمیت بالینی در رضایتمندی بیماران از خدمات پرستاری موثر بوده است، هرچند که ارائه این برنامه به صرف وقت، هزینه، میزان درگیر شدن پرسنل در موسسه و ارزش نهادن مدیران ارشد به برنامه وابسته است. لذا جهت ایجاد یکپارچگی در مدیریت و موفقیت برنامه های بهبود کیفیت بهتر است علاوه بر پرستاران سایر کارکنان نیز در اجرای این برنامه مشارکت فعال داشته باشند.
    کلید واژگان: بیمار, رضایتمندی, حاکمیت بالینی, کیفیت}
    M. Abbasi *, M. Moatari, S. Pourahmad
    Background and Aims
    Nursing Services is one of the most important areas that impact on patient satisfaction. Organizations use different methods to improve the quality of care and enhance the patient‘s satisfaction. One of them is the system of clinical governance. In this study, the researcher evaluated the impact of implementing the clinical governance system for enhancing the patient’s satisfaction with nursing care.
    Material &
    Methods
    This descriptive study was conducted at two hospitals on Fars province, Iran. Totally, 600 patients were selected by convenience sampling during 3 stages (prior to the implementation of clinical governances, 6 months and 1 year after the implementation). Data were collected using questionnaire of satisfaction with nursing care quality. Data analyzed with One- way ANOVA, Tucky HSD post-hoc test, the independent t-test and chi-square test using SPSS software v15.
    Results
    The results show that the average satisfaction score of nursing care was not significantly different between baseline and 6 month after implementing clinical governance but the score one year after implementing clinical governance was significantly different from the baseline (p
    Conclusion
    It seems that implementing clinical governance was effective in patient's satisfaction with nursing care. Implementing these programs is depended on spending a lot of time and money, involvement of employees and valuing the program by senior managers. Therefore, in order to manage the integrity and quality improvement, it’s better that all employees have taken an active role in these programs.
    Keywords: Patient, Satisfaction, Clinical Governance, Quality}
  • اکرم قبادی، مرضیه معطری، غلامرضا پیشداد، پروین بیگی، پرستو مجیدی پور
    زمینه
    دیابت ملیتوس گروهی از بیماری های متابولیک است که با هایپرگلیسمی مشخص می شود. در ایالات متحده، دیابت علت عمده قطع عضو غیر ترومایی، کوری در بزرگسالان در سن کار و بیماری مرحله نهایی کلیوی است. پیامد درمان دیابت به باورهای سلامتی بیمار و درک وی از بیماری وابسته است. مدل پنج آ، که به مشاوره تغییر رفتار معروف است، رویکردی مبتنی بر شواهد است که برای رفتارها و شرایط سلامتی مختلف مناسب می باشد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر نقش این مدل از خودمدیریتی بر باورهای سلامتی بیماران دیابتی است.
    مواد و روش ها
    نمونه ی این پژوهش شامل70 نفر از بیماران دیابتی وابسته به انسولین مراجعه کننده به کلینیک نادر کاظمی شیراز بود که به دو گروه کنترل وآزمایش تقسیم شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ای با 25 گویه و با مقیاس لیکرت پنج گزینه ای بود که برای سنجش ابعاد بارورهای سلامتی شامل کنترل دیابت (1 سوال)، موانع درمان(5 سوال)، حمایت اجتماعی(3 سوال)، تاثیر شغل روی درمان(5 سوال)، مزایای درمان(11 سوال) تنظیم شده بود. باورهای سلامتی افرد قبل و بعد از مداخله مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    یافته های حاصل از آزمون تی مستقل در بعد کنترل(p=0.032) دیابت تفاوت معنی داری را در بین دو گروه نشان می دهد اما در سایر ابعاد تفاوت معنی دار نمی باشد.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که ایجاد تغییر در باورهای سلامتی مستلزم راهکارهای دیگری از جمله تغییر شرایط کار و مشاوره شغلی باشد.
    کلید واژگان: باورهای سلامتی, آموزش, دیابت}
  • معصومه رامبد *، فرحناز رئیس کریمیان، مرضیه معطری
    مقدمه
    در سالهای اخیر مهارت تفکر انتقادی یکی از اجزای ضروری آموزش شده است. هدف از این مطالعه بررسی مروری بر متون در رابطه با تفکر انتقادی، تعیین ابعاد تفکر انتقادی، عوامل مرتبط با تفکر انتقادی، ابزارهای اندازه گیری تفکر انتقادی و بررسی راهبردهای مختلف برای افزایش تفکر انتقادی بود.
    مواد و
    روش
    نویسندگان مروری بر متون را روی تحقیقات و متون تئوری مرتبط با کلید واژه های تفکر انتقادی، آموزش، راهبردهای افزایش تفکر انتقادی و مشکلات مرتبط با تفکر انتقادی انجام دادند. جستجو در سایتهای CINAHL ،EBESCO و Medline صورت گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که تفکر انتقادی به شیوه های مختلفی ارائه شده است. تفکر انتقادی بدین صورت تعریف شده است: تفکر هدفمند، قضاوت خودگردان که منجر به تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استدلال همچنین توضیح شواهد، چارچوب، روش شناسی و بررسی زمینه می باشد. ابعاد تفکر انتقادی شامل مهارتهای شناختی و تمایلات عاطفی می شود. عواملی از جمله شخصیت، فرهنگ، رشد معنوی و ذهنی، مهارت های ارتباطی و بین فردی، رشد، اعتماد به نفس و غیره روی تفکر انتقادی تاثیرمی گذارد. آزمون مهارتی تفکر انتقادی کالیفرنیا، فهرست عوامل زمینه ساز یا گرایشهای تفکر انتقادی کالیفرنیا، آزمون تفکر انتقادی نوشتنیانیس و ویر، آزمون انتقادی کرنل و ارزشیابی تفکر انتقادی واتسون و گلیزر می تواند برای اندازه گیری تفکر انتقادی مورد استفاده قرار گیرد. برخی از راهبردها از جمله تکالیف نوشتاری و شفاهی،سئوالات چندگزینه ای، مطالعه موردی، کارنامه بالینی، ایفای نقش توسط اعضای هیئت علمی و شبیه سازی منجر به تسهیل و ارتقا یادگیری فعال و تشویق به توسعه مهارتهای تفکر انتقادی می گردد.
    بحث و نتیجه گیری
    در حالی که توانایی تفکر انتقادی یک پیامد مهم آموزش است، مروری بر متون نشان می دهد که تعاریف و ابزارهای مختلفی برای اندازه گیری آن وجود دارد. نیاز به تحقیقات بیشتر و توسعه مداوم ابزارهای پایا و روا برای اندازه گیری تفکر انتقادی دانشجویان به منظور هدایت راهبردهای آموزشی که به طور موثر تفکر انتقادی را در میان دانشجویان تسهیل نماید، وجود دارد.
    کلید واژگان: تفکر انتقادی, آموزش, راهبردهای ارتقا تفکر انتقادی و اندازهگیری تفکر انتقادی}
    Rambod Masoume *, Raieskarimian Farahnaz, Dr Moattari Marzieah
    Background
    In recent years, the skill of critical thinking has become an essential component of education. The aim of this study was review the literature on critical thinking; determine the dimensions of critical thinking; investigate issues relating to the critical-thinking skills; determine instrument to measure it; and examine the different critical thinking strategies for increasing critical thinking.
    Methods
    The authors examined research and theoretical literature related to five key topic areas: critical thinking, education, strategies for increasing critical thinking, instrument to measure it and issues relating to the critical-thinking. CINAHL, EBESCO and Medline databases were searched.
    Results
    the result of this study indicated that critical thinking has been expressed in several ways. It is defined as a purposeful, self-regulatory judgment, which results in interpretation, analysis, evaluation and inference as well as the explanation of the evidential, conceptual, methodological, contextual consideration upon. The dimensions of critical thinking consist of both cognitive skills and affective dispositions. Factors such as personality, culture, fair-mindedness and moral development, communication and interpersonal skills, maturity, self-confidence and so on effects on critical thinking. Instrument such as California Critical Thinking Skills Test Stone, California Critical Thinking Disposition Inventory, Watson & Glaser critical Thinking appraisal, Crnell Critical Thinking Tests and Ennis & Weir Thinking Essay Test and so on can be used to measure the critical thinking. Some strategies such as written and oral assignments, multiple choice examinations, case studies, clinical logs, faculty role model, problem-based learning and simulated clinical experiences facilitate and promote active learning, and encourage the development of critical thinking skills.
    Conclusion
    While critical thinking ability is an important outcome of education, the literature demonstrate that there were various definitions and instrument to measure critical thinking. There is a need for more research and ongoing development of valid and reliable instruments to measure critical thinking in student to guide learning strategies that effectively facilitate it among students.
    Keywords: Critical thinking, education, strategies for critical thinking, measurement of critical thinking}
  • مرضیه کارگر، ندا جمالی مقدم، مرضیه معطری
    زمینه و هدف
    با توجه به شیوع سندرم نفروتیک و به دنبال آن پوکی استخوان در کودکان مبتلا به سندروم نفروتیک نیاز به آموزش پیشگیری از پوکی استخوان ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر به منظور مقایسه تاثیر آموزش پیشگیری از پوکی استخوان توسط همسالان و پرسنل بهداشتی بر خودکارآمدی نوجوانان مبتلا به سندرم نفروتیک انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه شبه تجربی، 54 نوجوان مبتلا به سندرم نفروتیک با میانگین سنی 47/2 ± 81/14 مراجعه کننده به درمانگاه های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شرکت داشتند. نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه آموزش توسط همسالان و آموزش توسط پرسنل بهداشتی تقسیم شدند. برنامه آموزشی مبتنی بر الگوی باورهای بهداشتی توسط همسالان آموزش دیده به صورت هفتگی اجرا شد. در گروه کنترل آموزش توسط پرستار صورت گرفت. پرسشنامه روا و پایای سنجش خودکارآمدی در زمینه پوکی استخوان (Osteoporosis Self-efficacy Scale) قبل، بلافاصله بعد و 1 ماه پس از مداخلات آموزشی توسط بیماران تکمیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، نرم افزار SPSS نسخه 15و آزمون تی مستقل و تی زوج و آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره خودکارآمدی در هر دو گروه بلافاصله بعد از مداخله به طور معنی داری افزایش یافت (001/0 = p). یک ماه بعد از مطالعه میانگین نمرات هر دو گروه نسبت به بلافاصله بعد از مداخله کاهش یافت، کاهش نمره کل خودکارآمدی در گروه همسالان (13/0 = p) و همچنین در گروه پرسنل بهداشتی (46/0 = p) از نظر آماری معنادار نبود. به طور کلی هیچ اختلاف معنی داری قبل، بلافاصله و یک ماه بعد بین دو گروه مداخله همسالان و بزرگسالان دیده نشد به این معنی که آموزش توسط همسالان و پرسنل بهداشتی به یک میزان موثر بوده است.
    نتیجه گیری کلی: با توجه به یافته ها می توان چنین نتیجه گرفت که برنامه آموزش پیشگیری از پوکی استخوان مبتنی بر الگوی باورهای بهداشتی هم توسط پرسنل بهداشتی و هم توسط همسالان موثر است و می تواند بر خودکارآمدی افراد تاثیر معنی داری بگذارد. با توجه به نتایج بدیهی است که استمرار این برنامه می تواند تغییرات ایجاد شده را تثبیت نماید.
    کلید واژگان: آموزش, سندرم نفروتیک, پوکی استخوان, خودکارآمدی, نوجوانان, همسالان, پرسنل بهداشتی}
    Kargar M., Jamali Moghadam N., Moattari M.
    Background and Aims
    Regarding the prevalence of osteoporosis followed by Nephrotic syndrome in children، educational programs to prevent this disorder is required. The present study aims to compare the effect of osteoporosis prevention education by peers and health personnel on osteoporosis self-efficacy of adolescents with Nephrotic syndrome.
    Material and Methods
    In this quasi- experimental study، 54 patients (mean age 14. 81 ± 2. 47) with Nephrotic syndrome، referred to the clinics affiliated to Shiraz University of Medical Sciences have participated. The subjects were randomly assigned into two groups either educated by peers or by health personnel. The osteoporosis educational program was conducted weekly based on the health belief model. Data was collected by Osteoporosis self-efficacy scale (OSES) immediately and 1 month after the educational intervention. Data was analyzed by SPSS-PC (v. 15) using independent and paired t - test and RMANOVA.
    Results
    The mean score of self-efficacy was increased significantly in both groups immediately after education (p=0/001). The scores declined in both groups one month after intervention. Reduction of total score in the peer group (p =0. 13) and in health personnel group (P =0. 46) was not statistically significant. Generally، no significant difference was found between those educated by peers or by health personals before، immediately and 1 month after education. It means that Peer education and health personnel education are equally effective.
    Conclusion
    According to the findings، osteoporosis education program based on health belief model is effective either by peer group or by health personnel and has a significant effect on self-efficacy of adolescents with nephritic syndrome. Regarding the findings، continuation of this program would keep the required changes.
    Keywords: Education, Nephrotic Syndrome, Osteoporosis, Self, efficacy, Adolescents, Peer, Health Personnel}
  • محسن فاصله جهرمی، مرضیه معطری
    مقدمه
    تفویض اختیار تجویز دارو به پرستاران در بعضی از کشورها سیر صعودی داشته با این وجود پرستاران ایرانی شاهد چنین اتفاقی نبوده اند. هدف ما از طراحی این تحقیق، شناسایی عوامل موثر بر تفویض اختیار تجویز دارو به پرستاران ایرانی می باشد.
    روش
    این پژوهش با رویکرد کیفی در شهرهای جهرم و شیراز انجام شد. نمونه ها از میان دانشجویان و شاغلین پرستاری با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب گردیدند. پس از اشباع اطلاعاتی، تعداد شرکت کنندگان به ده نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تجزیه و تحلیل داده ها به روش مقایسه ای مداوم و تحلیل محتوایی کیفی انجام شد.
    یافته ها
    در این مطالعه چهار درون مایه تحت عناوین صلاحیت، مجوز قانونی، تغییر و ارتقاء ظاهر شد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه نشان دادند که تجویز دارو توسط پرستاران ایرانی به شرط حمایت و تایید صلاحیت آنان از جانب مراکز قانونی امکان پذیر است ولی تاکنون این شرایط محقق نشده و نیاز به تامل، برنامه ریزی و آموزش بیشتر دارد.
    کلید واژگان: اختیار تجویز دارو, پرستاران ایرانی, مطالعه کیفی}
    Mohsen Faseleh Jahromi, Dr Marzieh Moattari
    Introduction
    Prescriptive authority for nurses has moved forward significantly in some countries. However this authority hasn''t come about for Iranian nurses. We aimed to perform this study in order to find out factors that affecting on prescriptive authority in Iranian nurses.
    Methods
    A qualitative approach was used in Jahrom and Shiraz. A sample was chosen based on purposeful sampling method amongst stuff and student nurses. Sample size was dependent on the data saturation with a total 10 participants at the end. Data gathering was done using semi-structured interviews، then data were analyzed by qualitative content analysis.
    Results
    Four main themes emerged: (a) competency، (b) legal license، (c) change and (d) promotion.
    Conclusion
    The results of this study revealed that prescription by Iranian nurses is possible if the law centers support and verify the prescription task. But since these conditions has not been achieved thus they are needed to more thinking planning and training
    Keywords: Prescription, Qualitative study, Iranian nurses}
  • مرضیه مومن نسب، مرضیه معطری، عباس عباس زاده، بابک شمشیری
    مقدمه
    از آنجا که مطالعات بسیار اندکی در خصوص تجربه معنوی بیماران سکته قلبی با توجه به زمینه فرهنگی انجام شده است، مطالعه حاضر با هدف توضیح تجربه معنوی بیماران در هنگام بروز حمله قلبی انجام گردید.
    روش
    در این مطالعه کیفی نه بیمار (4زن و 5مرد) با تشخیص سکته قلبی مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. همچنین یک گروه متمرکز با شرکت هفت پرستار برگزار شد. متن کلیه مصاحبه ها بر روی نوار ضبط و کلمه به کلمه نسخه برداری گردید. جهت تحلیل داده ها از تحلیل درون مایه ای استفاده شد.
    یافته ها
    تجربه معنوی بیماران در هنگام بروز حمله قلبی در قالب چهار درون مایه اصلی شامل «توکل به خدا»، «دست و پنچه نرم کردن با قلب»، «خانواده: هم آرامش بخش و هم تنش زا» و«جستجوی کمک» و یازده درون مایه فرعی طبقه بندی شده است.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که حمله قلبی باعث برجسته تر شدن بعد معنوی در مشارکت کنندگان شده است و معنویت در عبور از این رویداد پر استرس و خطرناک نقش بارزی ایفا می نماید. بنابراین پرستاران به منظور ارائه مراقبت همه جانبه باید به نیازها و تمایلات معنوی بیماران خود توجه نمایند.
    کلید واژگان: تجربه معنوی, معنویت, حمله قلبی, مراقبت همه جانبه, مطالعه کیفی}
    Dr. Marzieh Momennasab, Dr. Marzieh Moattari, Dr. Abbas Abbaszade, Dr. Babak Shamshiri
    Introduction
    There are few studies on the spiritual experiences of myocardial infarction patients in the light of cultural context. Therefore، the aim of this study was to explain the spiritual experiences of patients during heart attack.
    Method
    This was a qualitative study. Nine (4 women، 5 men) myocardial infarction patients were interviewed (in-depth interview) in the CCUs of three hospitals in Shiraz. In addition، seven nurses participated in a focus group. Data gathering and analysis were performed simultaneously and continued until data saturation. All the interviews were tape-recorded and transcribed verbatim. Thematic analysis method was used for data analysis.
    Results
    The participants’ spiritual experiences were categorized into four themes and 11 subthemes. The main themes were trust in God، struggling with the heart، family (soothing and stress-inducing)، and help-seeking.
    Conclusion
    According to the results heart attack can bring spirituality in greater focus. Therefore، in order to deliver holistic care، health care providers must be concerned with their patients’ spiritual experiences and needs، especially in life-threatening events
    Keywords: Spiritual experience, Spirituality, Heart attack, Holistic care, Qualitative study}
  • زهرا دهقانی، عباس عباس زاده*، مرضیه معطری، مسعود بحرینی

    افزایش و بهبود صلاحیتهای بالینی دانشجویان در شرایط رشد فزاینده دانش بشر، اهمیت توجه به پرورش مهارت های بالینی دانشجویان را روشن نموده است در این راستا استفاده از راهبرد بازاندیشی به عنوان یک راهکار توصیه شده است. چهل و دو نفر از دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی شهرستان شیراز داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. این افراد پس از شرکت در یک جلسه توجیهی در آزمون مهارت های بالینی شرکت نمودند؛ سپس به صورت تصادفی به دو گروه (21) نفری آزمون و کنترل تقسیم شدند. گروه کنترل در برنامه های معمول بالینی تنظیم شده و گروه آزمون، علاوه بر شرکت در برنامه های معمول بالینی در برنامه مداخله این پژوهش نیز شرکت نموده، پس از آن به مدت دوازده هفته به بازاندیشی پرداختند. در پایان دو گروه مجددا در آزمون مهارت های بالینی شرکت کردند. نتایج به دست آمده از این آزمون مبنای تحلیل آماری بوده و برای تحلیل داده ها از آزمون تی استفاده شد. نتایج پژوهش موید تاثیر بازاندیشی بر صلاحیتهای بالینی بود. یافته ها تفاوت دانشجویان دو گروه را از نظر کسب مهارت های بالینی مورد تایید قرار داد. با توجه به اینکه آزمون مهارت های بالینی یک آزمون اختصاصی برای اندازه گیری مهارت های بالینی است تغییر به دست آمده در نتیجه یک روش آموزشی یافته ارزشمند است که لزوم استفاده از راهبرد بازاندیشی را در برنامه های آموزشی تصریح می نماید.

    کلید واژگان: صلاحیتهای بالینی, بازاندیشی, آموزش بالینی}
    Zahra Dehghany, Abas Abaszadeh, Marzieh Moattari, Massoud Bahreini

    Objective (s): With the ever-growing increase of knowledge in today’s global society, teachers now feel it is necessary to train students to become reflective thinkers. This issue is particularly important for nursing students who are responsible for taking care of patients.

    Method

    Forty-two nursing students voluntarily participated in this study. After explaining the aims of the study to the participants, they took part in the clinical skills test. They were divided into two equal case and control groups. The control group took part in routine clinical programs and the cases participated in routine clinical programs plus an interventional program. They were asked to reflect on their clinical experiences for the last 12 weeks of their clinical course and take part in the clinical skills test again. Baseline and post-test data were compared among two groups.

    Results

    The results confirmed the role of reflection on clinical competency, and the two groups were different with respect to learning clinical skills.

    Conclusion

    The findings suggest that clinical skills test should be implemented in the nursing curriculum in Iran as one of the necessary criteria for competency

  • مرضیه معطری، سارا سلیمانی، ندا جمالی مقدم، فرخنده مهبودی
    مقدمه
    پرورش تفکر انتقادی در دانشجویان چالشی است که رویاروی مدرسین پرستاری قرار دارد. در این مطالعه تاثیر آموزش و کاربرد نقشه مفهومی فرایند پرستاری بر مهارت های تفکر انتقادی اختصاصی پرستاری در دانشجویان سال چهارم پرستاری مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش ها
    در این مطالعه شبه تجربی 32 دانشجوی پرستاری سال چهارم شرکت کردند که به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. به منظور آشنایی با نحوه کاربرد نقشه مفهومی مبتنی بر فرایند پرستاری، گروه آزمایش در یک کارگاه آموزشی یک روزه شرکت کردند. از آنها همچنین خواسته شد تا حداقل دو نقشه مفهومی را در حین تجارب بالینی خود ارائه دهند. گروه شاهد تنها در برنامه بالینی متداول شرکت کردند. در پایان هفته دهم، هر دو گروه، بسته آزمون را که شامل 14 سناریو و سه موقعیت آزاد برای سنجش هفده بعد تفکر انتقادی اختصاصی در پرستاری (در دو طبقه مهارت های تفکر انتقادی و عادات ذهنی بود) بود دریافت کردند و طی مدت دو هفته کتبا به آن پاسخ دادند. آنها می بایست بنویسند که چگونه از هر یک از ابعاد تفکر انتقادی در عملکرد خود استفاده می کنند. پاسخ های آنها توسط دو نفر کارشناس ارشد پرستاری با استفاده از معیارهای شناسایی هر یک از ابعاد تفکر انتقادی، ارائه استدلال و کیفیت پاسخ دانشجو (تناسب پاسخ با سال تحصیلی) ارزشیابی شد. برای مقایسه میانگین نمرات دو گروه از آزمون من ویتنی یو استفاده شد.
    نتایج
    میانگین نمره کل مهارت های شناختی تفکر انتقادی در گروه تجربی (62/13±14/20) بود که تفاوت معناداری با گروه شاهد (52/6±41/6) داشت (001/0>p). همچنین تفاوت میانگین نمره کل عادات ذهنی در گروه تجربی (58/20±68/23) با گروه شاهد (51/5±30/6) به لحاظ آماری معنادار بود (005/0>p). علاوه بر این تفاوت بین دو گروه نیز در یازده بعد از هفده بعد تفکر انتقادی معنادار (01/0α<) بود.
    نتیجه گیری
    آموزش و کاربرد نقشه مفهومی در بستر بالینی موجب بهبود تفکر انتقادی در پرستاری می شود. تعمیم یافته ها مستلزم تکرار پژوهش به ویژه در سال های اولیه تحصیلی است.
    کلید واژگان: مهارت های تفکر انتقادی, نقشه مفهومی, دانشجویان پرستاری, آموزش بالینی}
    Marzieh Moattari, Sara Soleimani, Neda Jamali Moghaddam, Farkhondeh Mehbodi
    Introduction
    Enhancing nursing students'' critical thinking is a challenge faced by nursing educators. This study is aimed at determining the effect of clinical concept mapping using nursing process on discipline based critical thinking of 4th year nursing students.
    Methods
    In this quasi-experimental study، a convenient sample of 32 nursing students participated. They were randomly assigned to two groups. The control group was involved just in the usual clinical practice، while the experimental group participated in a one day workshop on clinical concept mapping using nursing process during their usual clinical practice. They were also asked to provide at least two clinical concept maps during their clinical practice. On the 10th week of their clinical practice a post-test was done using a specially designed package consisting of fourteen vignettes and three open response opportunity for measurement of seventeen dimensions of critical thinking in nursing (under two categories of cognitive critical thinking skills and mind habits). Students of both groups were required to write about how they would use a designated critical thinking habit or skill to act in a certain way. The students'' responses were evaluated by two raters based on identification of critical thinking، justification and quality (appropriateness of the responses with regard to their level of education) of the student''s response. The mean scores of both groups were compared by Mann-Whitney test.
    Results
    Result of the study revealed a significant difference (p<0. 001) between the two groups'' cognitive critical thinking scores: Experimental group mean score (20. 14±13. 62) vs the control group mean score (6. 41± 6. 52). The results also revealed a significant difference (p<0. 005) in the scores of mind habits: Experimental group mean score (23. 68±20. 58) vs the control group mean score (6. 30± 5. 51). Two groups of study were also significantly different from each other in 11 out of 17 dimensions of critical thinking (p<. 01).
    Conclusion
    Teaching and application of clinical concept mapping leads to improvement of critical thinking abilities in nursing students. However، further studies are recommended to generalize this result to nursing students in their earlier stage of education.
    Keywords: critical thinking skills, concept mapping, nursing students, clinical teaching}
  • مسعود بحرینی، شهره شهامت، مرضیه معطری، شرافت اکابریان، شریف شریفی، محمدرضا یزدانخواه فرد
    مقدمه
    استفاده از پورت فولیو به عنوان ابزاری مفید در ارتقاء و تکامل مهارت های عمومی و اختصاصی نظیر بازاندیشی و اتصال دانش نظری به عملی در حال گسترش است. مطالعه حاضر با هدف دستیابی به تجارب و ادراکات پرستاران در مورد استفاده از پورت فولیو انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه کیفی در سال های 1389- 1388 به روش تحلیل محتوا و در بیمارستانی دانشگاهی در بوشهر انجام شد. بدین منظور، ابتدا شرایط آشنایی با رویکرد مبتنی بر پورت فولیو برای پرستاران فراهم شد به گونه ای که آنها به مدت یک سال در عملکرد بالینی خود از آن استفاده کردند. در نهایت، بیست و شش پرستار به روش نمونه گیری هدف مند انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، سه مصاحبه گروه مدار انجام شد. مصاحبه ها ضبط و کلمه به کلمه رونویسی شد. مصاحبه ها تا زمان رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت و در نهایت درون مایه ها استخراج شدند.
    نتایج
    متعاقب تحلیل داده های حاصل از تجارب و درک پرستاران شرکت کننده، درون مایه «پلکان تکامل بازاندیشی» که در بر گیرنده مراحل تکامل بازاندیشی در پرستاران و شامل چهار مرحله احساس بیگانگی، کاهش اضطراب و پذیرش، درونی سازی، و یادگیری و کاربرد است معرفی گردید.
    نتیجه گیری
    مراحل تکامل مهارت بازاندیشی نشان دهنده سطح ناکافی دانش پرستاران در ابتدای آشنایی با پورت فولیو بود. با این حال، نتایج مطالعه بر تاثیر مثبت استفاده از پورت فولیو بر تکامل مهارت بازاندیشی پرستاران تاکید داشت؛ لذا پیشنهاد می گردد به کارگیری این ابزار در پرستاری بالینی باید مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: بازاندیشی, پرستاری, پورت فولیو, مطالعه کیفی}
    Masoud Bahreini, Shohreh Shahamat, Marzieh Moattari, Sherafat Akaberian, Sharif Sharifi, Mohammadreza Yazdankhah Fard
    Introduction
    Use of portfolio is growing as a functional tool in promotion and development of general and specific skills such as reflection and making link from theory to practice. This study aimed to explore nurse's perceptions and experiences of using portfolio.
    Methods
    This qualitative study was conducted during years of 2009-2010 through qualitative content analysis method in a university hospital in Bushehr. At first, portfolio was introduced to nurses and they used portfolio in their clinical performance for a year. Finally 26 nurses were selected through purposeful sampling. Three focus group discussions were run for data collection. Interviews were recorded and transcribed verbatim. Interviews were continued until data saturation and then themes were extracted.
    Results
    Subsequent to data analysis of participating nurses’ perceptions and experiences, theme of "ladder of reflective development" was derived from interviews. This theme encompasses steps of reflection development in nurses and four steps of feeling strange, anxiety reduction and acceptance, internalization, and learning and application was introduced.
    Conclusion
    Steps of reflective thinking skills development indicated an inadequate knowledge level among nurses about portfolios and reflection. However, portfolio left a positive impact on reflective thinking skills of nurses and use of portfolio. Therefore, use of this tool is recommended to be considered in clinical nursing.
  • سارا شهبازی، مریم حضرتی، مرضیه معطری، محمد حیدری
    مقدمه
    حل مساله یک مهارت اساسی برای زندگی در عصر حاضر است. پرستاران، به دلیل موقعیت شغلی و کار در شرایط و محیط پیچیده درمان باید مهارت کافی جهت حل مساله را داشته باشند تا بتوانند مشکلات را سریع و کامل برطرف نمایند. با توجه به اهمیت این موضوع، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت حل مساله بر هوشبهر هیجانی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم شیراز در سال 1387 بوده است.
    روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی است که بر روی تعداد 43 نفر از دانشجویان سال چهارم کارشناسی پیوسته پرستاری شیراز انجام شده است. در ابتدا از دانشجویان درخواست شد تا پرسشنامه های اطلاعات فردی و آزمون استاندارد بار- اون را جهت سنجش میزان هوشبهر هیجانی، تکمیل نمایند. سپس به طور تصادفی، داوطلبان، به دو گروه تجربی (20 نفر) و شاهد (23 نفر) تقسیم شدند. سپس گروه تجربی به مدت 6 جلسه، تحت آموزش مهارت حل مساله، بر اساس پروتکل حل مساله دزوریلا و گلد فراید، قرار گرفتند. هوش هیجانی دانشجویان در دو گروه، قبل، بلافاصله و 2 ماه پس از مداخله، تعیین و مقایسه گردید. داده ها با استفاده از آزمون های آماری من ویتنی، ویلکاکسون، آزمون مبتنی بر تکرار فریدمن و ضریب همبستگی اسپیرمن، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    نتایج
    استاندارد سازی نمرات هوش هیجانی نشان داد میانگین نمرات هوش هیجانی دانشجویان گروه تجربی در مراحل بلافاصله (82/9±87/105) و 2 ماه پس از مداخله (56/9±44/109)، نسبت به قبل از مداخله (93/10±22/101) تفاوت آماری معناداری دارد (01/0p<). میانگین نمرات مهارت حل مساله دانشجویان گروه تجربی در مراحل بلافاصله (75/77±31/8) و 2 ماه پس از مداخله (78.75±8.00) نیز، نسبت به قبل از مداخله (35/71±95/11) تفاوت آماری معناداری نشان داد (01/0p<)، در حالی که در گروه شاهد این تفاوت ها معنادار نبود. قبل از مداخله تنها20 درصد دانشجویان هوش هیجانی بالا داشته اند، در حالی که 2 ماه پس از مداخله این میزان به 40 درصد هوش هیجانی بالا و 10 درصد هوش هیجانی بسیار بالا افزایش داشته است.
    نتیجه گیری
    آموزش مهارت حل مساله موجب ارتقای هوش هیجانی دانشجویان گروه تجربی نسبت به گروه شاهد گردیده است و این تاثیر نه تنها بلافاصله پس از مداخله بلکه پس از گذشت 2 ماه، نیز پایدار مانده است. لذا وارد نمودن آموزش مهارت حل مساله در حیطه های مختلف پرستاری اعم از آموزش، پژوهش، مدیریت و بالین توصیه می شود.
    کلید واژگان: مهارت حل مساله, هوش هیجانی, دانشجویان پرستاری, آموزش}
    Sara Shahbazi, Maryam Hazrati, Marzieh Moattari, Mohammad Heidari
    Introduction
    Problem solving is an important skill for living in nowadays world. Due to their professional responsibility and occupation in a complicated therapeutic environment, nurses should be skillful enough for problem solving in order to handle them. Therefore, this study was performed to determine the effect of problem solving course on nursing student's emotional intelligence of Shiraz University of Medical Sciences in year 2008.
    Methods
    This quasi-experimental study was performed on 43 senior nursing students of Shiraz University of Medical Sciences. Primarily students were asked to complete questionnaires of demographic data and “BarOn" standard test for emotional intelligence evaluation. Then, the participants were randomly divided into two groups of experimental (N=20) and control (N=23). Then, 6 sessions of problem solving course based on Dzurilla and Goldfride social problem solving protocol, was performed for students of experimental group. Data was analyzed through statistical tests of Mann Whitney, Wilcoxon, Friedman’s test, and Pearson correlation Coefficient.
    Results
    Standardization of emotional intelligence scores among students of experiment group showed a statistically significant difference for these scores achieved immediately (105.87±9.82) and 2 months after intervention (109.44±9.56) compared to the one before intervention (101.22±10.93) (p<0.01). The mean score of problem solving skill among students of experiment group showed also a statistically significant difference comparing the scores achieved immediately after intervention (8.31±77.75) and 2 months after that (8.00±78.75) to that of before intervention (11.95±71.35) (p<0.01). This is while control group showed no statistically significant difference considering these variables. Only 20 percent of students enjoyed a high emotional intelligence before intervention, while this increased to 40 percent of high intelligence and 10 percent of very high emotional intelligence 2 months after intervention.
    Conclusion
    Problem solving skills lead to promotion of emotional intelligence among students of experiment group compared to control group. This result was stable not only immediately after intervention but also after two months. Therefore problem solving education in various nursing domains such as education, research, management and clinic, is recommended.
  • مجید نجفی کلیایی، فرخنده شریف، مرضیه معطری، ناهید جمشیدی، شهناز کریمی
    مقدمه
    انگیزه به عنوان یکی از مهم ترین عوامل جهت دهنده فعالیت های انسان شناخته شده است. فقدان یا کاهش انگیزه بر تمامی عملکردهای فرد اثر گذاشته و سبب تاثیرات منفی زیادی می شود. با توجه به اهمیت انگیزه در دانشجویان پرستاری، این مطالعه با هدف تبیین درک دانشجویان پرستاری از کاهش انگیزه انجام شد.
    روش
    این مطالعه با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا انجام شده است. در این مطالعه 12 دانشجوی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی فسا بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب و در سه مصاحبه گروهی متمرکز مشارکت نمودند. پس از جمع آوری اطلاعات، کلیه مصاحبه های ضبط شده بر روی کاغذ پیاده و مرور گردیدند و تم ها یا درون مایه ها استخراج گردیدند. سپس فهرستی از این تم ها تهیه گردید و شباهت ها در معنا و مفهوم آن ها مرور شدند. بر اساس محوریت، تم ها در یک زیر طبقه قرار گرفتند و سپس با مرور مجدد زیر طبقه ها، زیر واحدهای مربوط به هم در یک طبقه قرار گرفتند.
    یافته ها
    با استفاده از تجزیه و تحلیل دست نوشته ها تعداد قابل توجهی درون مایه اولیه و شش درون مایه اصلی که هر یک دارای چند درون مایه فرعی داشتند، استخراج شد. درون مایه های اصلی به دست آمده در مورد کاهش انگیزه دانشجویان پرستاری شامل فرهنگی - اجتماعی، آموزشی، مدیریتی، پژوهشی، ارتباطی و زمینه ای بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که مشکلات ارتباطی با دانشجویان از عوامل بسیار مهم در کاهش انگیزه و علاقه آن ها به رشته پرستاری است. با توجه به نتایج به دست آمده، توصیه می شود سیاست گذاران سیستم بهداشتی و درمانی، اساتید و مدیران پرستاری به منظور افزایش انگیزه دانشجویان از موارد فوق در برنامه ریزی های خود استفاده نمایند.
    کلید واژگان: انگیزه, دانشجوی پرستاری, مطالعه کیفی, فسا}
    Mrs Majid Najafi Kolyaee, Dr Farkhondeh Sharif, Dr Marzieh Moatari, Mrs Nahid Jamshidi, Mrs Shahnaz Karimi
    Introduction
    Motivation has been known as a most important factor in directing people for doing activities. Lack or low of motivation affect all domains of human functions and caused negative effects. The aim of this study was identifying perception of nursing students from decrease in theirs motivation to nursing.
    Methods
    This study done with qualitative approach and using thematic analysis method. Twelve nursing students from the Fasa University of Medical Sciences were selected through purposive sampling and interviewed in three focus group interview. After data collection, all interviews were transcribed and reviewed and themes extracted. Then a list of themes prepared and similarity in meaning and concept were reviewed and based on centralization arranged in a sub-category. Then with reviewing again relevant sub-categories arranged in a category.
    Results
    Using analysis of transcribes a significant number of preliminary themes and 6 main themes that each having few other sub-themes were extracted. The main themes included Socio-cultural, educational, managerial, research, communicational and contextual.
    Conclusion
    The results of this study revealed that communication problems with students are the most important factor in lack or low motivation toward nursing. It is recommended that nursing instructors and managers considered above items for promoting motivation of students toward nursing.
  • مرضیه معطری، اکرم قبادی، پروین بیگی، غلامرضا پیشداد
    مقدمه
    مشارکت فعال بیماران مبتلا به دیابت در برنامه های درمانی نقش مهمی در ارتقاء کیفیت زندگی و کنترل عوارض بیماری دارد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر برنامه خود مدیریتی به روشی موسوم به 5A (assess، advise، agree، assist، arrange) به معنای (بررسی، راهنمایی، توافق، کمک و پیگیری) بر شاخص های کنترل متابولیک در بیماران دیابتی انجام شد.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی که از نوع شبه تجربی است 70 بیمار دیابتی نیازمند به انسولین، شرکت داشتند. افراد مورد مطالعه به روش تخصیص تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم و میزان قند خون ناشتا، هموگلوبین A1C، کلسترول و تری گلیسرید آنها مورد بررسی قرار گرفت سپس برنامه خود مدیریتی به روش 5A در گروه آزمایش به مدت سه ماه اجرا شد. سپس شاخص های متابولیک ذکر شده در هر دو گروه مجددا اندازه گیری شد وتفاوت بین دو گروه با استفاده از برنامه نرم افزاری SPSS ویرایش 5/11 بررسی گردید.
    یافته ها
    میانگین قند خون ناشتا و هموگلوبین A1c قبل و بعد از مداخله در گروه آزمایش تفاوت معنی داری داشته است. مقایسه تفاوت تغییرات دو گروه نیز نشان داد که میانگین تغییرات قبل و بعد هموگلوبین A1c و قند خون ناشتا و لیپوپروتئین با دانسیته بالا بین دو گروه تفاوت معنی داری دارد.
    نتیجه گیری
    اجرای برنامه خود مدیریتی به روش 5A درکاهش قند خون و هموگلوبین A1c بیماران موثر است، بنابراین آموزش واستفاده از این مدل توسط بیماران دیابتی قابل توصیه است.
    کلید واژگان: دیابت, خود مدیریتی, شاخص های کنترل متابولیک}
  • زهرا دهقانی، عباس عباس زاده، مرضیه معطری، مسعود بحرینی
    مقدمه
    افزایش و بهبود شایستگی های بالینی دانشجویان در شرایط رشد فزاینده دانش بشر، اهمیت توجه به پرورش مهارت های بالینی دانشجویان را روشن نموده است. در این راستا استفاده از راهبرد بازاندیشی به عنوان راه کار توصیه شده است.
    مواد و روش ها
    چهل و دو نفر از دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی شهرستان شیراز داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. این افراد پس از شرکت در یک جلسه توجیهی در آزمون مهارت های بالینی شرکت کردند. سپس به دو گروه 21 نفری تجربی و شاهد تقسیم شدند. گروه شاهد در برنامه های معمول بالینی تنظیم شده و گروه تجربی، علاوه بر شرکت در برنامه های معمول بالینی، در برنامه مداخله این پژوهش نیز شرکت نمودند، پس از آن به مدت دوازده هفته، به بازاندیشی پرداختند در پایان دو گروه مجددا در آزمون مهارت های بالینی شرکت کردند.
    نتایج
    نتایج به دست آمده از این آزمون، مبنای تحلیل آماری بود و برای تحلیل داده ها از آزمون تی استفاده شد. نتایج پژوهش موید تاثیر بازاندیشی بر صلاحیت های بالینی بود. یافته ها تفاوت دانشجویان دو گروه را از نظر کسب مهارت های بالینی مورد تایید قرار داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه آزمون مهارت های بالینی یک آزمون اختصاصی برای اندازه گیری مهارت های بالینی است، تغییر به دست آمده در نتیجه یک روش آموزشی، یافته ارزشمندی است که لزوم استفاده از راهبرد بازاندیشی را در برنامه های آموزشی تصریح می نماید.
    کلید واژگان: شایستگی های بالینی, دوباره اندیشیدن, آموزش بالینی}
    Dehghany Zahra, Abaszadeh Abas, Moattari Marzieh, Bahreini Masoud
    Introduction
    With the evergrowing increase of knowledge in today's global society, teachers now feel it is necessity to train students to become reflective thinkers. This issue is particularly important for nursing students who are responsible for taking care of patients. The purpose of this study is to investigate nursing students’ views on reflection in practice.
    Materials and Methods
    Forty two nursing students voluntarily participated in this study. After explaining the aims of the study to the participants, they took part in the clinical skills test. They were divided into two equal case and control groups. The control group took part in routine clinical programs and the case group participated routine clinical programs as well as this study's interventional program. They were asked to reflect on their clinical experiences for the last 12 weeks of their clinical course and take part in the clinical skills test again.
    Results
    The results obtained in this study are based on statistical data and t-test results. The results confirm the role of reflection on clinical competency, and the two groups were different with respect to learning clinical skills.
    Conclusion
    Since the clinical skills test is a specific test for evaluating clinical skills, the notable change is considerablly valuable and reflection is suggested to be implemented in the nursing curriculum in Iran as one of the necessary criteria for competency.
    Keywords: competency, reflection, clinical education}
  • زهرا دهقانی *، مرضیه معطری، دکترعباس عباس زاده، مسعود بحرینی
    مقدمه

    افزایش و بهبود مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان در شرایط رشد فزاینده دانش بشر، اهمیت توجه به پرورش مهارت های تفکر دانشجویان را روشن نموده است. در این راستا، استفاده از راهبرد آموزشی بازاندیشی، راه کاری است که توسط پژوهشگران و دست اندرکاران برنامه های آموزشی برای پرورش تفکر توصیه شده است. پژوهش حاضر، برای آزمودن تاثیر بازاندیشی بر مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی شهرستان شیراز انجام شده است.

    روش ها

    چهل و دو نفر از دانشجویان سال چهارم پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی شهرستان شیراز داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. این افراد پس از شرکت در یک جلسه توجیهی در آزمون مهارت های تفکر انتقادی شرکت نمودند. سپس به دو گروه 21 نفری آزمون و شاهد تقسم شدند. گروه شاهد در برنامه های معمول بالینی تنظیم شده و گروه آزمون، علاوه بر شرکت در برنامه های معمول بالینی، در برنامه مداخله این پژوهش نیز شرکت نمودند تا آمادگی های لازم را برای انجام بازاندیشی به دست آورند و پس از آن به مدت دوازده هفته، به بازاندیشی بر تجارب بالینی و مراقبتی پرداختند. در پایان برنامه بالینی، هر دو گروه مجددا در آزمون مهارت های تفکر انتقادی شرکت کردند. نتایج به دست آمده از این آزمون، مبنای تحلیل آماری بود و برای تحلیل داده ها از آزمون تی زوج و تی مستقل استفاده شد.

    نتایج

    نتایج پژوهش موید تاثیر بازاندیشی بر پنج مهارت تفکر انتقادی دانشجویان و نیز نمره کل آزمون مهارت های تفکر انتقادی بود. یافته ها تفاوت دانشجویان دو گروه را از نظر کسب مهارت های تفکر انتقادی در طول برنامه مورد تایید قرار داد.
    بحث: با توجه به اینکه آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا یک آزمون عمومی برای اندازه گیری مهارت های تفکر انتقادی است، تغییر به دست آمده در نتیجه یک روش آموزشی یافته ارزشمندی است که لزوم استفاده از راهبرد بازاندیشی را در برنامه های آموزشی تصریح می نماید.

    کلید واژگان: مهارت های تفکر انتقادی, بازاندیشی, آموزش بالینی, یادگیری}
    Zahra Dehghani, Marzieh Moattari, Abas Abaszadeh, Masoud Bahreini

    Introduction. The significance of fostering critical thinking in students has been explicated by the increasing rate of knowledge and information. To assimilate knowledge and to assess the considerable amount of information, students need to develop their thinking skills. Considering reflection as a teaching strategy and one of the most effective ways for fostering thinking, this study was designed to determine the effect of reflection on thinking skills of nursing students at Tabriz faculty of nursing and midwifery. Methods. 42 nursing students participated in this study voluntarily. After receiving the necessary information regarding their participation they took California Critical Thinking Skill Test. Then they were divided into 2 equal case and control groups. Both groups had their routine clinical programs, but the interventional program was offered only to the case group. This interventional program consisted of 3 main parts: A 4 day workshop on reflection and 12 weeks reflection on their clinical experiences, concluding dialog journals and writing up logs. At the end of their clinical program, both groups took the same test as pretest. Data were analyzed by paired T-test and T-test.

    Results

    Results of the study revealed that reflection has been effective on improving inductive reasoning and total scores of critical thinking skills of students.

    Conclusion

    Improving general critical thinking skills due to a disciplinary specific strategy was a valuable outcome. Regarding this results, reflection is recommended to be infused in our educational program.

    Keywords: Critical Thinking Skills, Reflection, Nursing Students}
  • مسعود بحرینی، مرضیه معطری، محمدحسین کاوه، فضل الله احمدی
    مقدمه
    ارزیابی صلاحیت بالینی پرستاران نقش مهمی در مدیریت فرایند ارائه مراقبت و تعیین نیازهای آموزشی آنان دارد. هدف مطالعه حاضر، مقایسه صلاحیت بالینی و میزان بکارگیری مهارت های بالینی پرستاران شاغل در دو بیمارستان دانشگاهی تحت پوشش دانشگاه های علوم پزشکی بوشهر و شیراز بود.
    روش ها
    در این مطالعه مقطعی، به روش سرشماری، صلاحیت بالینی همه 266 پرستار شاغل در دو بیمارستان اصلی دانشگاه های علوم پزشکی بوشهر و شیراز که داوطلب مشارکت در مطالعه بودند، مقایسه گردید. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه ای، شامل 73 مهارت پرستاری، در هفت حیطه صلاحیت بالینی بود که سطح صلاحیت بالینی پرستاران را به روش Visual Analogue Scale (صفر تا 100)، و میزان بکارگیری مهارت های پرستاری را به وسیله یک مقیاس چهار رتبه ای لیکرت مورد بررسی قرار می داد. داده ها با نرم افزار SPSS، آمار توصیفی، آزمون t مستقل و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    پرستاران بیمارستان دانشگاه شیراز با میانگین صلاحیت 03/10±03/87 در مقایسه با پرستاران بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی بوشهر با میانگین صلاحیت 66/13±07/71 از صلاحیت بالینی بالاتری برخوردار بودند. همچنین، 70 درصد مهارت های بالینی توسط پرستاران شاغل در بوشهر بطور مکرر استفاده می شود اما این میزان در بیمارستان دانشگاه شیراز بیش از 83 درصد بود.
    نتیجه گیری
    سطح صلاحیت بالینی و میزان بکارگیری مهارت های پرستاری در این دو بیمارستان متفاوت است. نیازسنجی آموزشی پرستاران و اصلاح کیفیت مراقبت در بیمارستان های مختلف نیاز به بررسی دارد.
    کلید واژگان: صلاحیت بالینی, پرستاران, بیمارستان, خودارزیابی}
    Massoud Bahreini, Marzieh Moattari, Mohammad Hossein Kaveh, Fazlollah Ahmadi
    Introduction
    Evaluating nurse's clinical competencies is of special importance in managing care process and determining their educational needs. The objective of this study was to compare the clinical competen-cies and clinical skills application by nurses in two hospitals affiliated to Boushehr and Shiraz Medical Universities.
    Methods
    In this cross-sectional study, the clinical competencies of all 266 nurses employed in two main hospitals of Boushehr and Shiraz medical universities and volunteered for participation in the study were compared. A questionnaire containing 73 nursing skills in seven domains of clinical competencies was used to investigate the level of nurse's clinical competencies through Visual Analogue Scale (0 to 100) and their clinical skills application via a 4 degree Lickert Scale. Data was analyzed by SPSS software using descrip-tive statistics, independent t-test, and Pearson Correlation Coefficient.
    Results
    Having a mean score of 87.03±10.03, Shiraz University of Medical Science's nurses enjoyed higher level of clinical competencies compared to the mean score of 71.07±13.66 achieved by those in the hospital affiliated to Boushehr University of Medical Sciences. More over, 70 percent of clinical skills are recurrently exploited by nurses employed in Boushehr while this rate is more than 83 percent in the hospital affiliated to Shiraz Medical University.
    Conclusion
    The level of clinical competencies and the extent to which nursing skills are employed by nurses is dissimilar in these two hospitals. Educational needs assessment for nurses and modification of health care quality in different hospitals is recommended to be investigated.
  • مسعود بحرینی، مرضیه معطری، محمدحسین کاوه، فضل الله احمدی
    صلاحیت بالینی، شایستگی عملی و توانایی تلفیق دانش، مهارت ها، نگرش ها و ارزش ها در موقعیت های بالینی است. البته صلاحیت بالینی پرستاران در محیط های بالینی متفاوت است. هدف مطالعه حاضر تعیین و مقایسه صلاحیت بالینی پرستاران بخش های مختلف یکی از بیمارستان های مهم دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1388 بود.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی مقطعی به شیوه سرشماری، صلاحیت بالینی 240 پرستار بخش های مختلف یکی از بیمارستان های مهم دانشگاه علوم پزشکی شیراز به روش خود ارزیابی بررسی شد. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه سنجش صلاحیت بالینی پرستاران بود که 73 مهارت مختلف پرستاری را در هفت حیطه اندازه گیری می کند. سطح صلاحیت بر اساس مقیاس نمره دهی 100- 0 و میزان بکارگیری عملی مهارت های پرستاری در محیط بالینی بوسیله مقیاس چهار رتبه ای لیکرت تعیین شد. به منظور توصیف و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS نسخه 5/11 استفاده شد.
    یافته ها
    در مقایسه سطح صلاحیت بالینی پرستاران بخش های بالینی نتایج متفاوت بدست آمد. پرستاران بخش مراقبت های قلبی با 59/10 ± 36/88 صلاحیت بالینی خود را بیش تر از سایر پرستاران اعلام کردند. بر اساس نتایج تحقیق حاضر 84 درصد از مهارت های پرستاری توسط پرستاران شاغل در این بیمارستان به طور گه گاه یا مکرر استفاده می شد.
    بحث و نتیجه گیری
    سطح صلاحیت بالینی و میزان بکارگیری مهارت های پرستاری در بخش های بستری این بیمارستان مطلوب است. از نتایج ارزیابی صلاحیت بالینی پرستاران به منظور تشویق، ارزیابی نیازهای آموزشی و توسعه حرفه ای پرستاران در بیمارستان های دانشگاهی می توان استفاده نمود.
    کلید واژگان: خود ارزیابی, صلاحیت بالینی, پرستاری, بیمارستان}
    M. Bahrini, M. Moateri, Mh Kavah, F. Ahmadi
    Introduction
    Competence is defined in terms of functional adequacy and capacity to integrate knowledge, skills, attitudes and values in contextual situations of practice. Of course, the competence of nurses may vary in different clinical settings. The aim of this study was to determine and compare the level of nurses’ clinical competence in a major teaching hospital of Shiraz University of Medical Sciences (2009).
    Material And Methods
    This cross- sectional study was conducted by census. We analyzed self-assessment of clinical competence of a total of 240 registered nurses working in different hospitals in a major hospital of Shiraz University of Medical Sciences. The instrument used was Nurse Competence Scale, a 73 – item questionnaire organized into seven competence categories. The level of competence was assessed on a scoring scale (0-100) and the frequency of using items of competencies in clinical practice was assessed on a four-point Likert scale. Data were analyzed by SPSS version 11.5, using descriptive and inferential statistics.
    Results
    The comparisons of clinical settings revealed differences in the levels of nurse clinical competence. Coronary care unit nurses considered their competence level higher than other nurses (88.36±10.59). According to the findings, 84% of the competence items were used frequently by nurses working in this university hospital.
    Conclusion
    Nurse's competence in both the level and frequency of using competencies is excellent in the clinical sitting of this hospital. These results can be used to encourage nurses, assess the educational needs, and improve the quality of care in university hospitals.
  • مهناز شفاخواه، مرضیه معطری
    مقدمه
    تغذیه نقش مهمی را در حفظ سلامتی و جلوگیری از بیماری ها ایفا می کند. نگرش دانشجویان نسبت غذا می تواند نیز نقش اساسی رفتار غذایی آن ها دارد. این مطالعه به منظور تعیین مراحل تغییر رژیم غذایی با توجه به متغیرهای دموگرافیکی – اجتماعی (سن، جنس، وضعیت تاهل، سال و رشته تحصیلی، شاخص توده بدنی) و نیز نگرش به تغذیه در دانشجویان پرستاری و مامایی شیراز انجام شد.
    روش
    این مطالعه توصیفی بر روی 300 نفر از دانشجویان پرستاری و مامایی سال های اول تا چهارم شیراز انجام گردیده است. جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه و به روش مصاحبه توسط مصاحبه کنندگانی آموزش دیده صورت گرفته است. پرسشنامه بر اساس مدل تغییر رفتار ترنس تئورتیکی پروچاسکا که دارای 6 حیطه تغییر در رفتارهای تغذیه ای مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها با استفاده از برنامه SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    داده ها نشان می دهد که 3/29% دانشجویان در مرحله پیش اندیشی، 3/50% در مرحله پویا (اندیشیدن، آمادگی و عمل)، 11% در مرحله حفظ و نگهداری و 3/9% در مرحله برگشت قرارداشتند. بیشتر افراد مورد مطالعه با میانگین سنی 5/21 سال در مرحله پویا قرار داشتند. بیشتر آقایان (8/48%) در مرحله پیش اندیشی و بیشتر خانم ها (6/53%) در مرحله پویا (شامل مراحل اندیشیدن، آمادگی، عمل) قرار داشتند. بیشتر افراد مجرد و نیز متاهل در مرحله پویا قرار گرفته بودند (به ترتیب 8/48%، 1/58%). بیشتر دانشجویان پرستاری و مامایی (به ترتیب: 3/47%، 9/58%) و نیز بیشتر دانشجویان سال های اول تا چهارم (به ترتیب 8/47%، 9/55%، 4/49%، 8/47%) در مرحله پویا قرار داشتند. اکثر افراد قرار گرفته در هر سه طبقه بندی طبقه بندی کم وزن، دارای وزن طبیعی و اضافه وزن در مرحله پویا قرار داشتند (به ترتیب: 9/53%، 6/49%، 8/51%). داده های مربوط به نگرش به تغذیه نشان می دهد، بیشتر دانشجویان پرستاری و مامایی، نیاز به تغییر در رژیم غذایی را در خود احساس می کنند (به ترتیب: 51% و 59%). به جنبه های تغذیه ای مواد خوراکی فکر می کنند (به ترتیب: 4/78% و82%) و نسبت به گزینه کسب اطلاعات در مورد تغذیه سالم موافق هستند (به ترتیب: 3/83% و 9/85%).
    نتیجه گیری
    وضعیت دانشجویان پرستاری و مامایی شیراز، از نظر مراحل تغییر رفتارهای رژیم غذایی و نیز نگرش به تغذیه مثبت بوده است. به نظر می رسد که توجه به آموزش اصول تغذیه و به کارگیری آن در روند آموزشی دانشجویان که به منظور مدیریت مسایل بیمار در زمینه تغذیه صورت می گیرد عامل مهمی در دستیابی به نتایج فوق الذکر باشد. پیشنهاد می شود انجام این پژوهش بر روی سایر دانشجویان پرستاری و مامایی و نیز سایر رشته های دانشگاهی در سطح وسیع تری تکرار گردد.
    کلید واژگان: مدل مراحل تغییر, نگرش به تغذیه, رژیم غذایی}
    Introduction
    Nutrition plays an important role in maintaining health and preventing diseases. Students’ attitude toward foods can also have an important role in their nutritional behaviors. The study aimed at exploring the stages of dietary change with regard to socio-demographic variables (age, sex, marital status, year/field of education and BMI) and the nutrition attitudes of nursing and midwifery students of Fatemeh faculty of nursing and midwifery in Shiraz.
    Methods
    This descriptive study was conducted on 300 freshmen to senior students of nursing and midwifery who were studying varyingly in first year of education to four. Trained interviewers interviewed the subjects based on the transtheoretical Prochaska model, by which the subjects are classified in six stages of changes in nutritional behaviors. Nutrition attitudes were assessed by three questions. All statistics were computed by the SPSS software data.
    Results
    It was found that 29.3% of the students were in the precontemplation stage and 50.3% of the students are in the dynamic stage (including contemplation, decision and action). 11 and 9/3 percent of students were in the maintenance and relapse stages, respectively. Most of the students with average age of 21.5 were in the dynamic stage. Most men (48.8%) were in the precontemplation stage, and most women (53.6%) were in the dynamic stage. Most single and married subjects were in the dynamic stage (48.8%, 58.1% respectively). Most freshmen to senior students (47.8%, 55.9%, 49.4%, 47.8% respectively) were in dynamic stage. Most of the subjects in the underweight, normal weight and overweight categories were in dynamic stage (53.9%, 49.6%, and 51.8% respectively). Regarding eating attitude, the results demonstrated that most of the nursing (51%) and midwifery students (59%) feel a need to change their diet. Moreover, they think about the dietary aspects of their food (78.4%, 82% respectively). In addition, they expressed their agreement to the item of seeking information regarding healthy diet (83.3%, 85.9% respectively).
    Conclusions
    The status of nursing and midwifery students considering stages of dietary change and their nutrition attitudes were positively appropriate. To consider nutrition principles for teaching to students, who are educating to manage patients’ issues regarding their nutrition, seems to be an important factor in achieving such results. The study recommends duplicating the study on other nursing and midwifery students as well as in other university programmes.
  • مرضیه معطری، سمیه رمضانی
    مقدمه
    موفقیت برنامه های آموزشی پرستاری به کارآیی و کفایت تجربیات بالینی بستگی دارد. یکی از مهم ترین عوامل شناخته شده در این زمینه، جو محیط های یادگیری است. در این مطالعه ابعاد مختلف موثر در جو محیط بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری مورد ارزشیابی قرار گرفته است.
    روش ها
    کلیه دانشجویانی که در بخش های اطفال، بخش مراقبت های ویژه جراحی اعصاب، ریکاوری، بخش مراقبت های ویژه جراحی، اتفاقات جراحی، اتفاقات داخلی مردان و بخش زنان و زایمان به کسب تجارب بالینی در عرصه مشغول بودند، در این پژوهش توصیفی- مقطعی شرکت داشتند. ابزار گرداوری داده ها، یک پرسشنامه 50 سوالی بود که از تلفیق دو پرسشنامه مقیاس محیط یادگیری بالینی و محیط یادگیری بالینی و نظارت به دست آمد. به وسیله این پرسشنامه دانشجویان در طول نیم سال دوم تحصیلی 85-1384 نسبت به ارزیابی محیط بالینی که در آن مشغول به یادگیری بودند، اقدام نمودند. از آزمون های آماری ANOVA و Post-hoc برای مقایسه میانگین رتبه ها و نرم افزار SPSS استفاده شد.
    نتایج
    میانگین رتبه داده شده به محیط های یادگیری بخش های مختلف بین 4/1 تا 1/4 از 5 متغیر بود. در چهار بخش اتفاقات جراحی، اتفاقات داخلی مردان، اطفال و ریکاوری، 3 و یا کمتر، و در سه بخش دیگر رتبه به دست آمده بین 3 و 4 بود. بخش های مورد ارزیابی در شش متغیر از مجموع متغیرها، شامل الگوی مدیریتی مسوول بخش، یادگیری در بخش، تعهد مسوول پرستاری، نحوه ارتباط با بیمار، ارتباط بین پرسنل و دانشجو و رضایت دانشجویان با هم متفاوت بودند اما در متغیرهای درک دانشجویان پرستاری از جو بخش، وضعیت مراقبت های پرستاری و روابط بین فردی و روابط نظارتی با هم تفاوت معنی داری نداشتند.
    نتیجه گیری
    از نظر دانشجویان، جو یادگیری و متغیرهای مربوط به آن در بخش های مختلف متفاوت است. لازم است نسبت به ارتقای کیفی بخش های مختلف تمهیداتی صورت گیرد.
    کلید واژگان: دیدگاه, دانشجویان پرستاری, محیط یادگیری بالینی, تجربیات بالینی}
    Marzieh Moattari, Somayeh Ramazani
    Introduction
    The prosperity of nursing educational programs depends on the efficiency and sufficiency of clinical experiences. One of the most important factors recognized in this field is learning environment. In this study, different aspects of clinical environment have been evaluated from student's viewpoints.
    Methods
    All interns attaining clinical experiences in the wards of pediatrics, neurosurgical ICU, recovery, surgical ICU, surgical emergencies, men medical emergencies, and obstetrics and gynecology took part in this descriptive cross-sectional study. Data gathering tool was a 50 item questionnaire developed through combining two questionnaires of clinical learning environment scale and clinical learning environment and supervision. Students assessed their clinical environment by completing this questionnaire during the second semester of 2006-2007 academic year. Data was analyzed by SPSS software using ANOVA and Post-hoc tests in order to compare the means of the ranks.
    Results
    The mean of given ranks to the learning environment of different wards varied from 1.4 to 4.1 out of five. Four wards of surgical emergencies, male medical emergencies, pediatrics and recovery received a score of 3 or less while, other 3 wards had a score between 3 and 4. The evaluated wards were different in 6 of the variables including management pattern of ward administrator, learning in the ward, the commitment of nursing supervisor, the manner of communication with patient, the relationship between personnel and students, and student's satisfaction. But, no significant difference was observed in nursing student's percep-tion of the ward's atmosphere, the status of nursing care, and interpersonal and supervision relationships in different wards.
    Conclusion
    From the student's viewpoints, learning environment and its related variables vary in different wards. More attention has to be paid to the quality improvement of different wards.
  • صدیقه فروهری، مژگان صفری راد، مرضیه معطری، میترا محیط، هاله قائم
    زمینه و هدف
    یکی از بحرانی ترین مراحل زندگی زنان، دوران یائسگی و یکی از اهداف بهداشت برای همه در قرن 21، بهبود کیفیت زندگی است. در مورد زنان یائسه اغلب واژه کیفیت زندگی به مفهوم وجود علائم یائسگی مانند گرگرفتگی، تعریق شبانه و خشکی واژن اطلاق می شود. پژوهش حاضر با توجه به اهمیت ارتقای سطح سلامت و بهبود زندگی در دوران یائسگی و به منظور بررسی تاثیر آموزش بر کیفیت زندگی زنان یائسه انجام شد.
    روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 62 زن 44-55 سال مراجعه کننده به درمانگاه مطهری شیراز به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند و به روش تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه 31 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه تغییریافته هیلدیچ و همکاران در زمینه کیفیت زندگی در دوران یائسگی بود. قبل و سه ماه پس از اجرای مداخله آموزشی (به روش بحث گروهی) کیفیت زندگی نمونه ها (در ابعاد وازوموتور، روانی-اجتماعی، جسمی و جنسی) بررسی شد. داده ها با استفاده از روش های آماری آزمون تی مستقل، تی زوجی و تکنیک لیکرت برای امتیازدهی و محاسبه ابعاد کیفیت زندگی، در سطح معنی داری 05/0> P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    قبل از اجرای مداخله میانگین نمره کیفیت زندگی در گروه آزمایش 4/6 ± 7/81 و در گروه شاهد 8/1 ± 8/74 بود که سه ماه پس از مداخله به ترتیب به 7/6 ± 3/75 و 4/1 ± 8/75 تغییر یافت. آزمون آماری نشان دهنده بهبود نمره کیفیت زندگی در گروه آزمایش بود (001/0= P). مقایسه تفاوت میانگین نمرات کیفیت زندگی سه ماه بعد از مداخله و قبل از آن بین گروه آزمایش و گروه شاهد تفاوت آماری معنی دار نشان داد (001/0= P).
    نتیجه گیری
    در این تحقیق چهار بعد کیفیت زندگی پس از آموزش به طور معنی داری تغییر یافت و آموزش با کاهش مشکلات زنان یائسه و تخفیف شدت آن، موجب بهبود کیفیت زندگی شد؛ بنابراین توجه به ضرورت طراحی و اجرای برنامه های آموزشی مناسب جهت ارتقای کیفیت زندگی این قشر از جامعه و تاثیر این قبیل برنامه ها مشخص می گردد. ارائه آموزش مناسب به زنان یائسه موجب بهبود کیفیت زندگی آنان و ارتقای سطح سلامت زنان می شود.
    کلید واژگان: آموزش, کیفیت زندگی, یائسگی}
    S. Forouhari *, M. Safari Rad, M. Moattari, M. Mohit, H. Ghaem
    Background And Aim
    Women are among the most important foundations of the family and society; and the health of the community depends to a large extent, on meeting the needs of this group. One of the most critical stages of women’s lives is menopause and one of the aims of health for all in the 21st century is the improvement of the quality of life. In menopausal women, the term quality of life incorporates menopausal clinical signs such as hot flushes, night sweats, and vaginal mucosa dryness.
    Materials And Methods
    In this quasi-experimental study, 62 women aged 44-55 years referring to Motahhari clinic in Shiraz were selected through normal sampling, and were randomly divided into two equal case and control groups (31 in each). Data was collected by means of a modified Hildich et al questionnaire on quality of life during menopausal period. Prior to and 3 months after educational intervention (in the form of group discussion), quality of life of the subjects (vasomotor, psychosocial, physical and sexual aspects) were evaluated. The obtained data was analysed using statistical tests including independent T, and Likert transformed technique for grading; and measuring quality of life at the significant level.
    Results
    Prior to education, mean quality of life score in the case and control groups was 81.7±6.4 and 74.8±1.8; which changed to 75.3±6.7 and 75.8±1.4 respectively, three months after intervention. Statistical tests showed that the test group experienced a significant improvement in their quality of life (P=0.001). Comparison of the quality of life between the two groups before and three months after intervention revealed a significant difference between them (P=0.001).
    Conclusion
    The study showed that four aspects of quality of life significantly changed after education and the complications of menopausal women decreased in severity, which improved their living. Thus, implementing appropriate educational programs to promote the quality of life in menopausal women is necessary.
  • مرضیه معطری، مهین روزیطلب، مهدی صابرفیروزی، نجف زارع، سکینه غلامزاده
    سابقه و هدف
    ارائه کنندگان مراقبت می توانند نقش مهمی در آموزش و ایجاد رفتارهای بهداشتی در مورد عوامل خطر، غربالگری و کشف زودرس سرطان دارند. در این مطالعه تاثیر آموزش کارمندان در معرض خطر متوسط ابتلاء به سرطان کولورکتال رسته اداری مراکز وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز بر میزان آگاهی و مشارکت آنان در برنامه های غربالگری بررسی شد.
    روش بررسی
    در این تحقیق تجربی، در مرحله اول، ابتدا افراد واجد شرایط انتخاب و سپس به طور تصادفی به دوگروه آزمایش و شاهد (هر گروه 78 نفر) تقسیم شدند. اطلاعات جمعیت شناختی، میزان آگاهی، وضعیت تمایل و موانع موجود برای شرکت در برنامه غربالگری سرطان کولورکتال با دو پرسش نامه مجزا بررسی شد. هم چنین از آنها دعوت شد تا جهت انجام آزمایش خون مخفی در مدفوع به محل تعیین شده مراجعه کنند. در مرحله دوم، برنامه مداخله برای گروه آزمایش به اجرا درآمد و ضمن ارائه یک دفترچه آموزشی، طی 2 تا 3 جلسه حضوری آموزش های لازم در مورد سرطان کولورکتال و برنامه های غربالگری آن داده شد. در مرحله سوم، میزان آگاهی افراد مورد پژوهش در مورد سرطان با پرسش نامه و میزان مشارکت آنان برای آزمایش خون مخفی در مدفوع مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    اکثر افراد شرکت کننده نسبت به انجام آزمایش های غربالگری سرطان کولورکتال علاقه مند نبودند. بیشترین مانع ذکر شده برای آزمایش خون مخفی و کولونوسکپی به ترتیب کمبود وقت و احساس سالم بودن (فقدان علائم بیماری) بود. میزان آگاهی گروه آزمایش از 7/4±2/1 در قبل از مداخله به 9/1±2/11 در بعد از مداخله رسید (001/0>P). این میزان در گروه شاهد در قبل و بعد مداخله به ترتیب 9/3±7/1 و 8/3±6/2 بود (001/0>p). میزان مشارکت افراد گروه تجربی چند برابر گروه شاهد بود (001/0>P).
    نتیجه گیری
    آموزش و تشویق کارکنان به مشارکت در برنامه های غربالگری همراه با تمهیداتی جهت رفع موانع درک شده توسط آنان موجب افزایش سطح دانش و مشارکت کارکنان شد.
    کلید واژگان: سرطان کولورکتال, برنامه های غربالگری, میزان آگاهی, میزان مشارکت}
    M. Moattari *M., Rouzitalb, M. Saber Firoozin., Zare, Gholamzadeh
    Background
    Health care providers play an important role in planning & implementing policies to improve health behavior in the general population and increase participation in screening programs for early detection of cancer. This study was conducted to examine the effect of education on knowledge and the rate of participation of official administrative personnel with average risk for colorectal cancer, (age > 40 years), in colorectal cancer screening program at Shiraz University of Medical Sciences.
    Materials And Methods
    In the first stage of the research, 156 subjects were selected based on pre-defined criteria using a questionnaire. They were then randomly divided in two groups, experimental and control groups with 78 subjects in each group. Demographic data, level of knowledge, willingness and perceived barriers to participate in screening programs were examined via two separate questionnaires. They were also asked to give stool samples to test for occult blood. In the second stage of the research, the intervention program, (based on health belief model) was conducted for the experimental group. An educational booklet and necessary information regarding colorectal cancer and screening programs were provided to them in two to three sessions. All subjects were asked to submit the stool samples to the laboratory for occult blood test if a subject did not comply, a reminder was sent to him /her. In the third stage, knowledge, (post-test) and the rate of subject's participation in the screening program was analyzed.
    Results
    The results of the study revealed that most people are not interested in colorectal screening tests. Reasons given for disinclination for occult blood test & colonoscopy were lack of time & feeling healthy, respectively. Knowledge in both experimental and control groups regarding colorectal cancer was improved, this improvement was significantly higher in the experimental group, (p<0.001). Furthermore, participation of the experimental group in the screening program was significantly higher than that of the control group (p<0.001).
    Conclusions
    Educating the subjects regarding colorectal cancer and sending reminders regarding stool tests may result in an increase in the knowledge & participation of subjects in screening programs for colorectal cancer.
    Keywords: Colorectal cancer, Screening program, Educational program, Knowledge, participation}
  • مرضیه اکبرزاده*، مهدیه زنگی آبادی، مرضیه معطری، حمیدرضا طباطبایی
    مقدمه

    آموزش خودآزمایی پستان توسط همسالان، موقعیت مناسبی را برای شکل گرفتن رفتارهای بهداشتی برای ورود به دوره بزرگسالی فراهم می آورد. هدف از این مطالعه، مقایسه تاثیر آموزش خودآزمایی پستان توسط همسالان و پرسنل بهداشتی بر آگاهی و نگرش دانشجویان بود.

    روش ها

    در این پژوهش نیمه تجربی، 112 دانشجو از دو دانشکده دندان پزشکی و مدیریت دانشگاه علوم پزشکی شیراز بطور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه قرار گرفتند. از آنان پیش آزمون و دو پس آزمون گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات، آزمون سنجش آگاهی در مورد سرطان پستان و خودآزمایی، و نگرش نسبت به خودآزمایی پستان بود. از هر کلاس 4 تا 5 نفر به عنوان آموزش دهنده همسال انتخاب و آموزش دیدند. دانشجویان گروه اول توسط همسالان و گروه دوم توسط پرسنل بهداشتی بطور مجزا با جزوه آموزش دیدند. در پایان جلسات آموزشی پس آزمون اول و 6 هفته بعد پس آزمون دوم به عمل آمد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون آماری t زوج و مستقل، آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تجزیه عامل انجام شد.

    نتایج

    اختلاف معنی دار آماری بین میانگین نمره آگاهی و نگرش دو گروه بلافاصله بعد از آموزش وجود داشت، بطوری که میانگین نمره آگاهی افراد گروه آموزش توسط همسال بالاتر از میانگین نمره آگاهی افراد گروه آموزش توسط پرسنل بهداشتی بود، ولی تفاوت آماری معنی داری بین نگرش دو گروه 6 هفته بعد از آموزش وجود نداشت. نمره آگاهی و نگرش قبل، بلافاصله و 6 هفته بعد از آموزش در دو گروه تفاوت معنی داری داشت.

    نتیجه گیری

    اثربخشی آموزش خودآزمایی پستان به دانشجویان توسط همسالان بیشتر از پرسنل بهداشتی است. پیشنهاد می گردد این شیوه آموزشی، بخصوص در آموزش بهداشت خودآزمایی بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: آموزش, خودآزمایی پستان, همسالان, پرسنل بهداشتی, آگاهی, نگرش}
    Marzieh Akbarzadeh, Mahdieh Zangiabadi, Marzieh Moattari, Hamidreza Tabatabaei
    Introduction

    Training breast self-examination by peers provides an appropriate situation in order to form proper health behaviors during the adolescence age. The aim of this study was to compare the effect of training breast self-examination by peers and health care personnel on student's knowledge and attitude.

    Methods

    In this quasi-experimental study, 112 students from two schools of dentistry and management of Shiraz University of Medical Sciences were selected randomly and were allocated in two groups. They were taken a pre-test and two post-tests. Data gathering tool was an assessment test evaluating their knowledge about breast cancer and self-examination and their attitude toward breast self-examination. Four or five students from each class were selected and trained as peer instructors. Students of the first group were trained by peers and the students in the second group were instructed by health care personnel separately using booklet. At the end of educational sessions, the first post-test, and after 6 weeks, the second post-test were taken. Statistical analysis was performed using paired t-test and independent t-test, repeated measure ANOVA, and factor analysis test.

    Results

    There was a significant difference between knowledge and attitude scores of the two groups immediately after education, so that, the mean score of knowledge in the group trained by peers was higher than the one educated by health care personnel. But, no significant difference was observed between the attitude scores of the two groups, 6 weeks after education. Comparing the knowledge and attitude scores, before, immediately after and 6 weeks after education showed a significant difference in each group.

    Conclusion

    The efficacy of training breast self-examination by peers is higher than by health care personnel. It is recommended to employ this educational method more, especially in training self-examination.

    Keywords: Education, Breast self, examination, Peers, Health care personnel, Knowledge, Attitude}
  • مسعود بحرینی، مرضیه معطری، شرافت اکابریان، کامران میرزایی
    زمینه
    آگاهی پرستاران از وضعیت صلاحیت بالینی خود موضوعی اساسی جهت حفظ استانداردهای مراقبت، شناسایی نیازهای آموزشی و توسعه حرفه ای آنان است. خود ارزیابی یکی از روش هایی است که در سنجش صلاحیت بالینی مورد استفاده قرار می گیرد و پرستاران را تشویق به بازاندیشی و ایفای نقش فعال تر در فرآیند یادگیری می نماید. اگرچه صلاحیت بالینی پرستاران ممکن است در بیمارستان های مختلف متفاوت باشد، اما مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته ناچیز است.
    مواد و روش ها
    طی این مطالعه مقطعی، بدون نمونه گیری و از طریق سرشماری، صلاحیت بالینی 190 پرستار شاغل به کار در بیمارستان‎های مختلف، به شیوه خودارزیابی مورد تحلیل قرار گرفت. ابزار مورد استفاده پرسشنامه ای روا و پایا بود که براساس نظریه «از مبتدی تا ماهر» بنر (Benner''s “from Novice to Expert” Framework) طراحی شده و 73 مهارت را در 7 حیطه مختلف بررسی می کند. سطح صلاحیت براساس امتیازی که نمونه ها به خود می دادند (1000) ارزیابی و فراوانی به کارگیری مهارت ها نیز به وسیله یک مقیاس رتبه ای به شیوه لیکرت بررسی شد.
    یافته ها
    در کل، پرستاران صلاحیت خود را در سطح «خوب» (7551) گزارش کردند؛ آنها احساس می‎کردند که در حیطه «موقعیت‎های مدیریتی» و «وظایف شغلی» از مهارت و لیاقت بیشتری برخوردارند (حداکثر 54/79 امتیاز) و کمترین مهارت خود را مربوط به حیطه «آموزش و راهنمایی» و «تضمین کیفیت» (حداقل 15/61 امتیاز) می‎دانستند. فراوانی به کارگیری مهارت‎ها با افزایش صلاحیت بالینی نسبت مستقیم داشت.
    نتیجه گیری
    سطح صلاحیت پرستاران و فراوانی به کارگیری مهارت ها در بخش ها و بیمارستان های مختلف، متفاوت بود. در این بین اگر چه به طور کلی سطح صلاحیت پرستاران «خوب» گزارش شده است، ولی عدم بکارگیری حدود 24 درصد از مهارت ها به خصوص در حیطه مربوط به «آموزش و راهنمایی» و «تضمین کیفیت» نگران کننده است.
    کلید واژگان: صلاحیت بالینی, مهارت, خودارزیابی, پرستاری, شغلی}
    M. Bahreini*, M. Moatari, Sh. Akaberiyan, K. Mirzaie
    Background
    Nurses’ self awareness of their own level of clinical competence is essential in maintaining high standards of care and identifying areas of educational need and professional development. Self-assessment is a method for measuring clinical competence, and encourages nurses to use reflective thinking and take an active part in the learning process. Although nurse competence may vary between hospitals, very few studies have been done on this subject.
    Methods
    In this cross sectional study, we analyzed clinical competency of 190 registered nurses working in different hospitals in Bushehr by self assessment method. The instrument for data collection was a valid and reliable questionnaire consisting of 73 items from seven categories which were devised from Benner's “from Novice to Expert” framework. The level of competence was assessed on a scale of 0-100 and the frequency of using the competencies was assessed on a Likert scale.
    Results
    the nurses reported their overall level of competence as “good” (51-75). They felt more competent in the categories of “managing situations” and “helping role” (with maximum score of 79.54) and least competent in “teaching – coaching” and “ensuring quality” categories (with minimum score of 61.15). The frequency of practicing competencies had a positive correlation with the level of nursing clinical competence.
    Conclusion
    The level of nursing competence and frequency of using competencies varied in different hospitals. Although the nurses reported their overall level of competence as good, we should be concerned about 24% of competencies which are not used by the nurses, especially in "teaching – coaching" and "ensuring quality" categories.
  • مرضیه معطری، حیدر علی عابدی
    مقدمه
    بازاندیشی به عنوان یک راهبرد آموزشی موثر مورد تاکید پژوهشگران قرار گرفته است اما تحقیقات کیفی اندکی در مورد نتایج حاصل از بکارگیری آن وجود دارد. این پژوهش برای پاسخ گویی به این سوال که مکانیزم های تاثیر بازاندیشی بر تجارب بالینی چیست؟ انجام شد.
    روش ها
    این پژوهش کیفی به روش گراندد تئوری انجام شده، گروه هدف 20 نفر از دانشجویان سال چهارم پرستاری با تجربه 10 هفته برنامه بازاندیشی بودند. به دانشجویان یک راهنما در مورد نحوه انجام بازاندیشی داده و از آنان خواسته شد تا تفکرات خود را پیرامون تجارب به دست آمده از محیط بالینی در ژورنال های شخصی خود، که به صورت هفتگی به پژوهشگر تحویل داده می شد، بنویسند. سپس به آنها بر اساس مقیاس سطوح بازاندیشی و راهبردهای تفکر در پرستاری، بازخورد مناسب داده می شد. در پایان مدت مذکور، دانشجویان در دو گروه 10 نفره در مصاحبه گروه متمرکز شرکت نمودند. مطالب نسخه برداری شده به روش کیفی تحلیل شد و کدگذاری آن طی سه مرحله انجام و داده ها طبقه بندی و نام گذاری گردید. نام های طبقه بندی، درون مایه های به دست آمده از این پژوهش است.
    نتایج
    یافته ها نشان داد که فرایند تاثیر بازاندیشی بر تجارب بالینی در 5 حیطه مراقبت، تفکر، تلفیق نظریه و عمل، مکانیزم های خودتنظیمی و انگیزش پدیدار می شود.
    نتیجه گیری
    تجارب دانشجویان از برنامه بازاندیشی نشان می هد که بازاندیشی موجب رویکرد کلی نگر به بیمار، تاثیرگذاری بر تفکر، پیوند نظریه و عمل و تقویت مکانیزم های خودتنظیمی و انگیزش می شود. متغیر انگیزش به عنوان متغیر مرکزی بر تمامی چهار درون مایه دیگر تاثیر گذاشته و از آنها تاثیر می پذیرد. عنصر انگیزش به عنوان متغیر مرکزی می تواند به عناصر این چرخه اضافه شود. تلفیق بازاندیشی در برنامه های پرستاری قابل توصیه است
    کلید واژگان: دانشگاه بازاندیشی, تفکر, پرستاری, یادگیری, آموزش بالینی}
    Marzieh Moattari, Heydarali Abedi
    Introduction
    Reflective thinking has been emphasized as an effective educational strategy by many researchers but there are few qualitative researches regarding the results of its application. This research was conducted to find out the mechanisms by which reflection on practice affects clinical experiences.
    Methods
    This qualitative study was performed as grounded theory. The participants were twenty 4th year nursing students having 10 weeks experience of reflective thinking program. A guide on reflective thinking was given to students who were asked to write their thoughts about experiences obtained in clinical environment in their personal journals and give them to the researcher on a weekly base. Then, they received an appropriate feedback based on the scales of reflective thinking levels and thinking strategies in nursing. At the end of the mentioned time, students participated in focus group interviews in two groups of ten. Transcripts were analyzed through qualitative method and were coded in three stages during which the data were categorized and named. The names of categories are the themes of this study.
    Results
    Findings demonstrated that the process of reflective thinking influencing clinical experience emerges in 5 domains of caring, thinking, theory and practice integration, self-regulatory mechanisms and motivation.
    Conclusion
    Students’ experiences in reflective thinking show that reflective thinking leads to having holistic approach toward patients, affecting thinking, integrating theory and practice, and improving self-regulatory mechanisms and motivation. Motivation variable as a central variable influences 4 other themes and is also affected by them. The element of motivation could be added to this cycle as a central variable. Integrating reflective thinking in nursing programs is recommended.
    Keywords: Reflective thinking, Thinking, Nursing, Learning, Clinical education}
  • مرضیه معطری، محمدحسین فلاح زاده
    مقدمه
    ارزشیابی توانمندی های دانش آموختگان می تواند بازتاب مناسبی از عملکرد برنامه آموزش پزشکی را فراهم کند و منجر به بهبود آن شود. هدف از انجام این مطالعه، سنجش توانمندی های عمومی دانشجویان سال آخر پزشکی از دیدگاه خودشان بود.
    روش ها
    در این پژوهش توصیفی- ارزشیابی، 71 نفر دانشجوی در حال دانش آموختگی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، خود را بر اساس یک فرم ارزشیابی 101 موردی، با مقیاس لیکرت، در 17 صلاحیت عمومی پزشکی مورد ارزشیابی قرار دادند. با محاسبه میانگین رتبه های داده شده به مجموع موارد مربوط به هر یک از قابلیت ها، نمره آنها در هر قابلیت تعیین گردید.
    نتایج
    دانش آموختگان پزشکی این دانشگاه در تمامی صلاحیت ها از میانگین رتبه ای بیش از 5/3 برخوردار بودند. بالاترین میانگین رتبه ها به صلاحیت های معرفی بیمار (75/0=SD، 94/4=X)، پروسیجرهای پایه (47/0=SD، 83/4=X)، تفسیر آزمایشات (53/0=SD، 69/4=X) و تصمیم گیری تشخیصی (66/0=SD، 69/4=X)، و پایین ترین رتبه ها به پزشکی سالمندی (86/0=SD، 56/3=X)، تغذیه (84/0=SD، 56/3=X)، مدیریت مراقبت ها (80/0=SD، 73/3=X) و پروسیجرهای پیشرفته (75/0=SD، 02/4=X) اختصاص داشت.
    نتیجه گیری
    تاکید برنامه آموزش پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بر بیمار نسبت به جامعه بیشتر است و بنابراین، تقویت قابلیت های پزشکی مورد نیاز جامعه، نظیر پزشکی سالمندی، تغذیه، مدیریت مراقبت ها و پروسیجرهای پیشرفته مستلزم توجه بیشتری در طول برنامه تحصیلی و برنامه های آموزش مداوم است. تقویت هر یک از قابلیت های فوق می تواند موجب بهبود کیفیت ارائه خدمات مراقبتی در جامعه شود
    کلید واژگان: خودارزشیابی, دانشجوی پزشکی, صلاحیت های محوری, صلاحیت های عمومی, دوره بالینی}
  • مهین روزی طلب، مرضیه معطری، سکینه غلامزاده، مهدی صابری فیروزی، نجف زارع
    مقدمه و هدف
    موفقیت برنامه های غربالگری در جهت ارتقاء سلامتی مستلزم مشارکت فعال مردم و جامعه است که این نیز به اعتقاد افراد نسبت به اهمیت و ضرورت این برنامه ها و رفتار بهداشتی افراد بستگی دارد.پرستاران با استفاده از تئوری باورهای بهداشتی و تعیین اعتقادات افراد می توانند اهداف واقع گرایانه ای جهت براوردن نیازهای بهداشتی و ارتقاء سلامتی افراد تدوین کنند. این پژوهش به منظور بررسی تاثیر باورهای بهداشتی بر میزان مشارکت افراد در معرض خطر متوسط (سن 40 سال و بالاتر)در برنامه غربالگری خون مخفی در مدفوع به اجرا درآمد.
    مواد و روش کار
    این مطالعه نیمه تجربی برروی کارمندان رسته اداری در 7 مرکز وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر شیراز انجام گرفت. 156 نمونه به صورت نمونه گیری تصادفی- خوشه ایمتناسب با حجم جمعیت انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 78 نفر) تقسیم شدند.در مرحله اول پس از جمع اوری اطلاعات جمعیت شناختی، میزان آگاهی، وضعیت تمایل و موانع موجود برای شرکت در برنامه غربالگری با استفاده از پرسشنامه در هر دو گروه بررسی گردید و جهت انجام آزمایش خون مخفی در مدفوع از آنها دعوت به عمل آمد. در مرحله دوم برنامه مداخله بر اساس تئوری باورهای بهداشتی برای گروه آزمایش اجرا گردید. در مرحله سوم طی مدت 3 ماه در صورت مراجعه واحدهای مورد پژوهش، 3 نوبت آزمایش خون مخفی در مدفوع طی 3 روز متناوب یا متوالی انجام گرفته است و نتایج به صورت کتبی به افراد گزارش داده شد. میزان آگاهی افراد هر دو گروه نیز بعد از این3 ماه مجددا با پرسشنامه بررسی گردید. مقایسه میزان آگاهی و مشارکت افراد هر دو گروه قبل و بعد از مداخله با تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار spss و آزمون تی زوج، تی مستقل،کای دو انجام گرفت.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که در هر دو گروه تنها 19 نفر(18/ 12%) جهت مشارکت در برنامه های غربالگری خیلی علاقه مند بودند. همچنین اکثر نمونه ها 53 نفر(6/57 %) کمبود وقت (مشغله کاری) و 49 نفر(2/53%)، فقدان اگاهی را به عنوان شایعترین مانع شرکت ذکر کردند.در هر دو گروه 8 نفر (2/5%) از آگاهی زیاد درمورد سرطان کولورکتال و برنامه های غربالگری برخوردار بودند. میانگین آگاهی افراد گروه آزمایش در مرحله قبل از مداخله192/1بود که بعد از مداخله به 166/11 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنی دار است.(001/=p).تفاوت میانگین نمرات اگاهی در 2 مرحله قبل و بعد از مداخله در گروه آزمایش 9744/9(خطای معیار967/3) و در گروه کنترل 9359/ (خطای معیار 281/2) بود. (000/=p). میزان مشارکت گروه ازمایش در انجام ازمایش خون مخفی در مدفوع 64 نفر(1/83%) و در گروه کنترل 11 نفر(1/14%) بود که در این مورد هم تفاوت معنی دار آماری مشاهده گردید.(001/=p)
    نتیجه گیری
    دراین تحقیق ما با به کارگیری تئوری باورهای بهداشتی اقدام به شناخت آگاهی، تمایلات افراد و موانع مشارکت در برنامه های غربالگری سرطان کولورکتال نمودیم. سپس جهت افزایش آگاهی و تمایلات افراد و کنترل یا رفع موانع، مداخلاتی ویژه انجام دادیم. نتایج افزایش مشارکت افراد در برنامه های غربالگری را نشان داد. ما چنین نتیجه گیری کردیم که پرستاران با شناخت باورهای بهداشتی افراد و انجام مداخلات خاص نقش مهمی در ارتقاء رفتار بهداشتی و سطح سلامتی افراد دارند.
    کلید واژگان: سرطان کولورکتال, تئوری باورهای بهداشتی, غربالگری}
    Mahin Roozitalab, Marzieh Moatari, Sakineh Gholamzadeh, Mehdi Saberifiroozi, Najaf Zare
    Background
    Success of screening programs depends on the people belief toward the importance and necessityof these programs. This study was conducted to determine the effect of health belief on participation of official administrative personnel of Shiraz University of Medical Sciences with an average risk (age: 40 years) for colorectal cancer in fecal occult blood test (FOBT).
    Materials And Methods
    In this sub experimental study 156 subjects were selected using a random cluster sampling and divided randomly into two grous of experimental and control (n=78 for each). In the first stage, the level of knowledge, status of willingness and barriers related to participation in screening program were examined in each of two groups. The intervention program was done according to the health belief model for the experimental group. then, 3 stool samples in different times for checking occult blood were collected from the subjects who attended the laboratory. The results were then reported to them. The level of awareness was re-examined by a questionnaire after 3 months. Comparison of level of knowledge and participation before and after intervention was implemented.
    Results
    In the two groups studied, only 19 subject (12%) believed in screening programs. Lack of time in 53 subjects (58%) and lack of awareness in 49 (53%) were the most common barriersfor participation in screening programs (FOBT). In each of two groups, 8 subjects (5/2%) were aware of CRC and screening programs. The mean level of awareness changed from1/192 in the first stage of the study to 11/166(P
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال