به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم قادرپناهی

  • آسیه منصوری، مریم قادر پناهی، محمدحسن کاظمی گلوگاهی، رحمت الله مراد زاده، حمیدرضا تولیده ای، سمانه اکبر پور، محمود بختیاری، کوروش هلاکویی نایینی
    اهداف
    یکی از شایع ترین بیماری های نوزادی در هفته اول تولد، زردی نوزادی می باشد. تقریبا 60 درصد نوزادان پره ترم دچار این بیماری می شوند. این مطالعه به منظور شناسایی عوامل پری ناتال مرتبط با این بیماری انجام گردیده است.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مورد-شاهدی بوده و بر روی 197 نوزاد مبتلا به زردی و 250 نوزاد شاهد تحت مراقبت در مرکز بهداشتی درمانی شهری دستگرد برخوار در استان اصفهان و با استفاده از پرونده خانوار موجود در مرکز در سال 1391 انجام گرفت. متغیرهای پری ناتال مورد بررسی شامل سن مادر، تعداد بارداری، تعداد زایمان، متوسط درجه حرارت، تعداد ضربان نبض، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، تعداد تنفس، وزن و شاخص توده بدنی مادر، بارداری بالای 35 سال و زیر 18 سال، فاصله بارداری کمتر از 3 سال، چند قلویی، کم وزنی مادر، دیابت بارداری، سابقه سزارین، سابقه مرده زایی، سابقه خانوادگی دیابت، RH منفی، تولد زودرس، تولد نوزاد به روش سزارین، گروه خونی مادر و فصل زمان تولد کودک بودند. جهت تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS 18.0 و آمارهای توصیفی و رگرسیون لوجستیک چند متغیره استفاده شد.
    یافته ها
    در آنالیز تک متغیره، بین متغیرهای کم وزنی مادر هنگام بارداری، سن مادر، سابقه خانوادگی دیابت و ابتلای مادر به تالاسمی مینور و زردی نوزادی رابطه معنی دار مشاهده شد. در رگرسیون لوجستیک چند متغیره به روش پیشرونده، تنها کم-وزنی مادر هنگام بارداری (68/2 OR =) و سابقه خانوادگی ابتلا به دیابت (63/1 OR =) با زردی نوزادی رابطه معنی دار داشتند.
    بحث: یکی از نقاط قوت این مطالعه نسبت به سایر مطالعات انجام شده در کشور متدولوژی مطالعه و داشتن گروه شاهد برای بررسی عوامل خطر آن بود. به نظر می رسد مطالعات جامع تر با حجم نمونه بالاتر و متغیرهای بیشتر بتواند به شناخت بهتر عوامل خطر این عارضه و پیشگیری از تبعات آن در آینده کمک نماید.
    کلید واژگان: زردی نوزادی, عوامل خطر, مورد, شاهدی
    Background
    Jaundice is one of the most common diseases of infants in the first week after birth. Almost 60% of preterm newborns suffer from jaundice. This research was conducted to study the prenatal factors related to jaundice in newborns.
    Methods
    This case-control research was conducted on 197 newborns with jaundice (cases) and 250 healthy newborns (controls) by using household records of urban health center of Dastgerd-e-Barkhar in Isfahan province in 1391. The prenatal variables were included as mother’s age، parity، number of delivery، mean body temperature، pulse rate، systolic and diastolic blood pressures، breathing rate، mother’s weight and BMI، mother’s age >35 and <18 years، pregnancy interval <3 years، multiple pregnancy، mother’s low weight، gestational diabetes، cesarean history، stillbirth history، family history of diabetes، negative RH، preterm birth، cesarean birth، mother’s blood type and season of birth. Data was analyzed by SPSS 18. 0 via descriptive statistics and multivariate logistic regression.
    Results
    According to univariate analysis، mother’s weight during pregnancy، mother’s age، family history of diabetes and a thalassemia minor in mother were associated significantly with newborns jaundice. Using multivariate logistic regression by forward stepwise method، only mother’s low weight (OR = 2. 68) and family history of diabetes (OR = 1. 63) had significant relationship with newborns jaundice.
    Conclusion
    One of the strengths of this study compared to other studies on neonatal jaundice in Iran was methodology and the existence of control group to assess the risk factors. It seems that further studies with larger sample size and variables can help us to understand the risk factors and prevent adverse consequences in the future.
    Keywords: jaundice, newborns, risk factors, case, control
  • مریم زمانیان، محمدرضا پاک سرشت، کورش هلاکویی نایینی، بابک عشرتی، عباس رحیمی فروشانی، مریم قادرپناهی
    زمینه و هدف
    مصرف بالای میوه و سبزی به عنوان یکی از کلیدی ترین اجزای تغذیه ی سالم و نیز یکی از عوامل مهم پیشگیری از بیماری های مزمن معرفی شده است. این مطالعه با هدف بررسی میزان مصرف میوه وسبزی در شهر اراک و ارتباط آن با عوامل جمعیتی و اجتماعی- اقتصادی صورت گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی 660 نفر از جمعیت 70- 18 ساله شهر اراک با روش نمونه گیری خوشه ایدو مرحله ای انتخاب شدند و ابتدا برای پرسشنامه ی اطلاعات جمعیت شناختی و اجتماعی- اقتصادی و سپس پرسش نامه 56 موردی نیمه کمی بسامد مصرف میوه و سبزی مورد مصاحبه حضوری قرار گرفتند. پس از انجام آنالیزهای تک متغیره، ارتباط بین متغیرهای معنی دار شده با رگرسیون خطی چندگانه نیز بررسی شد.
    نتایج
    در این مطالعه، بیش از60 درصد افراد، کمتر از حداقل میزان توصیه شده (5 واحد یا 400 گرم در روز)، میوه و سبزی مصرف می کردند. مصرف کل میوه و سبزی با سن، رابطه ی معنی دار و معکوس (04/0 p= و02/0 β= -) و با وضعیت اقتصادی رابطه ای معنی دار و مستقیم (001/ 0 p< و10/0 β=) نشان داد. همچنین سطح تحصیلات پدر خانواده (005/0 p= و38/0 β= برای سطح تحصیلات دیپلم و03/0 p= و36/0 β= برای سطح تحصیلات دانشگاهی) و نیز میزان فعالیت فیزیکی فرد (001/0 p= و03/0 β= به ازای هر یک ساعت) عواملی مرتبط با میزان مصرف میوه بودند. جنسیت نیز تنها با میزان مصرف سبزی در ارتباط بود به طوری که زنان مصرف بالاتری داشتند (03/0 p= و23/0 β=).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه حاکی از دریافت پایین میوه و سبزی در جمعیت مورد بررسی می باشد. در این مطالعه، سن، میزان فعالیت فیزیکی و وضعیت اقتصادی و همچنین تحصیلات پدر خانواده از جمله عواملی بودند که به طور معنی داری با دریافت میوه و سبزی مرتبط بودند.
    کلید واژگان: میوه, سبزی, عوامل اجتماعی - اقتصادی, اراک
    Maryam Zamanian, Mohammad Reza Pak Seresht, Kourosh Holakoei Naeini, Babak Eshrati, Abbas Rahimi Foroushani, Maryam Ghaderpanahi
    Background And Aim
    High fruit and vegetable intake has been introduced as one of the key factors of healthy diet to prevent chronic disease. This study attempts to explore the fruit and vegetable intake in Arak city and its relationship with demography and socio-economic factors.
    Materials And Methods
    In this cross sectional study، 660 people in 18 -70 age range were selected with a two-stage cluster sampling and were interviewed for demography and socio – economic questionnaires and a 56- items semi-quantitative food frequency questionnaire to assess fruit and vegetable intake. After univariate analysis، the association of the significant variables with fruit and vegetable intake was also evaluated with multiple linear regression.
    Results
    In this study، over 60 percent of subjects consumed less than the minimum recommended amount of fruit and vegetable (5 servings or 400 gr a day). The total consumption of fruit and vegetable indicated an inverse significant relationship with age (p =0. 04 and β = - 0. 02)، and a direct significant relationship with economic status (p <0. 001and β =0. 10). The father''s educational level (p =0. 005 and β =0. 38 for diploma level and p =0. 03 and β =0. 36 for academic education) and physical activity level (p =0. 001 and β =0. 03 per hour) were factors associated with fruit consumption. The gender was only associated with vegetable consumption so that women had higher consumption in this study (p =0. 03 and β=0. 23).
    Conclusion
    The findings of this study indicate low fruit and vegetable consumption in the population under study. In this study، age، physical activity، and socioeconomic status and fathers’ education were the factors that were significantly associated with fruit and vegetable consumption.
    Keywords: Fruit, Vegetables, Socio, economic Factors, Arak
  • محمد جعفر محمودی، مونا هدایت، فرشاد شریفی، بانو عدالت، مژده میرعارفین، مریم قادرپناهی، حسین فخرزاده
    Mahmudi Mj, Hedayat M., Sharifi F., Edalat B., Mirarefin M., Ghaderpanahi M., Fakhrzadeh H
    Background
    Epidemiological studies have reported positive, negative, U-shaped or J-shaped association between high blood pressure and cognitive function as well as dementia whereas other studies have not reported any significant association. The aim of this study was to examine the association between hypertension and cognitive impairment in the elderly residents of Kahrizak Charity Foundation (KCF).
    Methods
    This cross sectional study was done in Kahrizak Charity Foundation in suburban areas of Tehran, Iran during 2008. The data were collected over one week. Among the 850 elderly residents of the Foundation who were ≥ 65 years old, 185 individuals were chosen randomly. The Mini-Mental State Examination (MMSE) was completed for all. Mean of all blood pressure readings were recorded while anthropometric and biochemical measurements were performed.
    Results
    The findings indicated that in participants with cognitive impairment, systolic blood pressure, diastolic and mean blood pressures were higher than people with normal cognitive function but the differences were not significant statistically. The odds ratio of cognitive impairment in patients with and without hypertension was 1.52 and 1.58, respectively (P>0.05).
    Conclusion
    This study did not show any significant association between hypertension and cognitive impairment in the elderly residents of Kahrizak Charity Foundation.
  • سودابه اعلی تاب، عبدالحمید باقری، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده، مریم قادرپناهی، امیر پژمان هاشمی طاهری، حسین فخرزاده، باقر لاریجانی
    مقدمه
    دیابت حاملگی، یک عارضه حاملگی می باشد که با عوارض متعددی می تواند همراه باشد. در پژوهش حاضر ما رابطه بین فاکتورهای التهابی و آترواسکروز زود رس را بوسیله اندازه گیری FMD (Flow Mediated Dilatation) و CIMT (Carotid Intima - Media Thickness) در زنان با و بدون سابقه قبلی دیابت حاملگی بررسی نمودیم.
    روش ها
    40زن با و بدون سابقه قبلی دیابت حاملگی با متوسط زمانی 4 سال پس از گذشتن حاملگی دارای این عارضه بدون داشتن دیابت، فشار خون، علائم بیماری های قلبی و عروقی در این مطالعه وارد شدند. سطح سرمی اینترلوکین -6، CRP، آدیپونکتین، هموسیستئین و سایر پارامترهای خونی براساس روش های استاندارد موجود در هر دو گروه بررسی شد. احتمال وجود آترواسکروز زودرس بوسیله اندازه گیری FMD وCIMT بررسی شد.
    یافته ها
    HOMA-1R و میزان انسولین ناشتای پلاسما به صورت معنی داری در زنان با سابقه قبلی دیابت حاملگی بالاتر از گروه شاهد بود. در این گروه همچنین میزان CIMT اندکی بالاتر و درصد FMD به صورت معنی داری پایین تر از گروه کنترل بود. کنترل میزان FMD برای فاکتورهای سن و فشار خون همچنان میزان پایین تری را در گروه بیمار نشان داد. رابطه معنی داری بین FMD و فاکتورهای التهابی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    سونوداپلر شریان براکیال جهت محاسبه FMD می تواند به عنوان یک روش پیگیری در این دسته از زنان که در خطر بالاتری جهت ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی هستند، توصیه شود.
    کلید واژگان: آترواسکلروزیس, التهاب, دیابت حاملگی, ضخامت کاروتید, انتیما
  • یاسر تجلی زاده خوب، مریم قادرپناهی، حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده
    مقدمه
    نیاز به داروهای ضد افسردگی با عوارض جانبی کمتر در سالمندان مبتلا به افسردگی که گاه به طور همزمان از چندین داروی دیگر نیز استفاده می کنند، احساس می شود. مطالعات، ارتباطی معکوس میان افسردگی و دریافت اسیدهای چرب امگا-3 را نشان داده اند. به هر حال، این ارتباط در سالمندان دارای افسردگی خفیف تا متوسط به خوبی واضح نیست.
    روش ها
    66 سالمند ساکن آسایشگاه خیریه کهریزک در این مطالعه دوسوکور تصادفی دارونما-کنترل شرکت کردند. تمامی شرکت کنندگان سن 65 سال و بالاتر داشته، دارای امتیاز 22 و بالاتر از معاینه مختصر وضعیت روانی (بدون زوال عقل) و امتیاز 11-5 از فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان (معرف افسردگی خفیف تا متوسط) بودند. درطول 6 ماه مطالعه، گروه مداخله با یک گرم در روز کپسول روغن ماهی حاوی 300 میلی گرم از اسیدهای چرب امگا-3 درمان شدند و گروه کنترل، دارونما دریافت کردند.
    یافته ها
    پس از تعدیل براساس کلسترول، نمایه توده بدن و تاریخچه اختلال در عملکرد تیروئید، تفاوت معنی داری در امتیاز فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان انتهای مطالعه در گروه مداخله (92/2±0/6) و دارونما (98/3±91/6) وجود داشت (02/0P <). به علاوه، تفاوت معنی داری در تغییرات امتیاز فرم 15 سوالی مقیاس افسردگی سالمندان انتهای مطالعه نسبت به ابتدای آن، [در گروه مداخله (50/2±24/1-) نسبت به گروه دارونما (77/2±3/0-)]، وجود داشت (03/0P <).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، دوز پایین اسیدهای چرب امگا-3 در درمان افسردگی خفیف تا متوسط در شرکت کنندگان سالمند موثر بود.
    کلید واژگان: اسیدهای چرب امگا, 3, روغن ماهی, افسردگی, سالمندان
  • حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، فرشاد شریفی، زهره بادامچی زاده، مژده میرعارفین، رسول پورابراهیم، سارا قطبی، معصومه نوری، باقر لاریجانی
    مقدمه
    نقش مفید فعالیت بدنی در ممانعت از ابتلا به دیابت در مطالعات متعدد به چشم می خورد. هدف از انجام این مطالعه بررسی ارتباط میان فعالیت بدنی با شدت متوسط (150 دقیقه در هفته) یا بیشتر و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان چاق و غیر چاق ساکن منطقه 17 تهران بود.
    روش ها
    1552 فرد 64-25 ساله از ساکنین منطقه 17 تهران بطور تصادفی توسط یک نمونه گیری خوشه اییک مرحله ای انتخاب شدند و در این مطالعه مقطعی که بخشی از مطالعه عوامل خطر بیماری های قلبی- عروقی در جمعیت تحت پوشش پایگاه تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی تهران و مطابق با الگوی مونیکای سازمان بهداشت جهانی بود، شرکت کردند. به منظور ارزیابی فعالیت بدنی ایروبیک با شدت متوسط از پرسشنامه فعالیت بدنی انتخابی مونیکا استفاده شد. دیابت با تشخیص قبلی و یا استفاده اخیر از داروهای هیپوگلیسمیک یا انسولین و یا قند خون ناشتای ≥ mg/dl126 تعریف شد.
    یافته ها
    پس از تقسیم بندی بر اساس وضعیت چاقی و در مقایسه با گروه غیر فعال، نسبت شانس (OR) تعدیل شده دیابت نوع 2 در گروه چاق دارای فعالیت بدنی ≥150 دقیقه در هفته، 64/0 (فاصله اطمینان %95: 39/1-30/0) بود درحالی که در نمونه های غیرچاق، این فعالیت بدنی بطور معنی داری با کاهش 50 درصدی خطر دیابت نوع 2 مرتبط بود (OR=50/0؛ فاصله اطمینان %95: 94/0-26/0).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه حاکی از وجود یک ارتباط معنی دار میان این سطح از فعالیت بدنی و کاهش خطر دیابت در بزرگسالان غیر چاق ایرانی بود.
    کلید واژگان: فعالیت بدنی, دیابت نوع2, چاقی
  • فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، زهره بادامچی زاده، باقر لاریجانی
    اهداف
    بررسی ارتباط بین سندرم متابولیک، مقاومت به انسولین و لپتین در زنان سالمند هدف پژوهش حاضر است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، از میان 225 فرد 60 ساله یا بالاتر ساکن آسایشگاه کهریزک که به صورت تصادفی جزو لیست احتمالی شرکت کنندگان در مطالعه قرار گرفتند، 133 نفر (56 مرد و 77 زن) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایوارد مطالعه شدند. فشارخون سیستولی، دیاستولی و مقادیر ناشتای تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL و لپتین سرم اندازه گیری شد.
    یافته ها
    میانگین سنی مردان و زنان سالم به ترتیب 76/88±6/56 و 79/49±7/96 سال و در مبتلایان به سندرم متابولیک 71/00±5/19 و 77/94±7/24 سال بود. از بین 133 فرد مورد مطالعه 15 مرد و 34 زن به سندرم متابولیک مبتلا بودند. در مردان و زنان، همبستگی معنادار قوی بین لپتین سرم و سندرم متابولیک و نمایه توده بدن وجود داشت (P<0/001). از میان اجزای سندرم متابولیک تنها دور کمر با لپتین سرم همبستگی مشابهی در هر دو جنس نشان داد (P<0/001، در مردان r=0/68 و در زنان r=0/48). در مردان و زنان ارتباط بین سندرم متابولیک و لپتین سرم پس از مشابه سازی اجزای سندرم متابولیک همبستگی معنادار نشان داد (P<0/05). اما پس از مشابه سازی بر اساس دور کمر این ارتباط معنادار نبود.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد که ارتباط بین سندرم متابولیک و لپتین احتمالا به واسطه دور کمر است.
    کلید واژگان: لپتین, سندرم متابولیک, سالمندان
    Sharifi F, Mirarefin M, Fakhrzade H, Ghaderpanahi M, Badamchizade Z, Larijani B
    Objective
    The relation of metabolic syndrome components, insulin resistance andleptin has been studied in elderly women.
    Materials And Methods
    In this cross sectional study, among 225 subjects ≥ 60year old who were residents of Kahrizak Charity Foundation, 133 (56 men & 77women) were selected by cluster random sampling. Fasting serum TG, TotalCholesterol, HDL, and leptin levels were measured.
    Results
    In healthy individuals, mean age of men and women were 76.88± 6.56 and 79.49±7.96 years old and in metabolic syndrome ones were 71.00 ± 5.19 and77.94±7.24, respectively. A total of 133 subjects were studied. Fifteen men andthirty three women were diagnosed as metabolic syndrome. There was a strongsignificant correlation between serum leptin level and metabolic syndrome as wellas body mass index (BMI) in both sexeses (P<0.001). Among metabolic syndromecomponents, waist circumference showed similar correlation in both sexes. In bothsexes the association between metabolic syndrome (IDF) and serum leptin wassignificant even after adjustment for each metabolic syndrome component withsignificant correlation and these components collectively (P<0.005). The associationwas not significant after adjustment for waist circumference.
    Conclusion
    The current study has found that the association between metabolic syndrome and leptin in elderly might be mediated through waist circumference.
  • حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، یاسرتجلی زاده خوب، قاسم کیایی، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، محمدحسین فروزانفر، سارا قطبی، مریم قادر پناهی، باقر لاریجانی
    مقدمه
    غلظت زیاد هموسیستئین با افزایش خطر بروز پرفشاری خون همراه است. با این که دوزهای کم و زیاد فولات به صورت معنی دار موجب کاهش سطح هموسیستئین خون می شوند، ولی اثرات نسبی دوزهای متفاوت آن بر روی پرفشاری خون هنوز به خوبی شناخته شده نیست. در این مطالعه به بررسی ارتباط بین دوز اسید فولیک، کاهش هموسیستئین و نیز تغیرات فشار خون پرداخته ایم.
    روش ها
    بیست و چهار فرد مبتلا به بیماری پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی خفیف و متوسط (moderate/intermediate hyperhomocysteinemia)، پنج میلی گرم اسید فولیک و یا دارونما به صورت روزانه به مدت شش هفته دریافت کردند. در ابتدا و نیز بعد از شش هفته از شروع مطالعه، فشار خون، سطح خونی هموسیستئین، فولات و ویتامین B12 اندازه گیری شد.
    یافته ها
    با این که تفاوت معنی داری میان فشار خون دیاستولی در دو گروه مورد مطالعه یافت نشد (17/0=P، ANOVA)، ولی کاهش معنی دار فشار خون سیستولی در گروه مداخله (اسید فولیک) نسبت به گروه دارونما مشاهده شد (001/0=P، ANOVA). کاهش معنی دار میزان هموسیستئین و نیز افزایش معنی دار میزان فولات در گروه اسید فولیک نسبت به گروه دارونما مشاهده گردید (به ترتیب 04/0 =P و 002/0 = P، ANOVA). همچنین تغییرات غلظت اسید فولیک به صورت معنی دار و معکوس با تغییرات فشار خون سیستولیک ارتباط داشت (51/0 -=r، 02/0 =P، Pearson''s correlation coefficient).
    نتیجه گیری
    مصرف کوتاه مدت مکمل اسید فولیک با دوز بالا در کاهش فشار خون سیستولیک در افراد مبتلا به پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی موثر است.
    کلید واژگان: فولیک اسید, پرفشاری خون, هموسیستئین, فشار خون
  • فرشاد شریفی، مژده میر عارفین، حسین فخرزاده، ناهید ظرافتی، زهره بادامچی زاده، بانو عدالت، مریم قادر پناهی
    اهداف
    هدف این مطالعه، ارزیابی مقایسه ای رابطه اندازه دور کمر با سندرم متابولیک جهت پیش گویی مقاومت به انسولین در گروهی از سالمندان بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه مقطعی از میان 225 سالمند 60 ساله یا بیشتر با اطلاعات بالینی کامل 94 نفر (42 مرد و 52 زن)، که قادر به امضا فرم رضایتناه نمره بالاتر از 20 در آزمون روانی مختصر بودند و تمایل شرکت در مطالعه را داشتند، وارد مطالعه شدند. حساسیت به انسولین با استفاده از نمایه ارزیابی مدل هوموستاز تعیین شد. مقاومت به انسولین به صورت بالاترین چارک این نمایه تعریف شد.
    یافته ها
    در هر دو جنس، دور کمر و نمایه ارزیابی مدل هوموستاز رابطه قوی مثبتی با هم داشتند. دور کمر مطلوب برای مردان 94/5 سانتی متر و برای زنان 90/5 سانتی متر بود. حساسیت و ویژگی بالای دور کمر در مردان (به ترتیب 0/80 و 0/84) نشان دهنده توانایی بالای این شاخص در تشخیص مبتلایان به مقاومت به انسولین بوده که می توان تمامی مردان غیر مبتلا به مقاومت به انسولین را به طور صحیح شناسایی کند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، مقدار مرزی 94/5 سانتی متر به عنوان شاخص مقاومت به انسولین در مردان تعیین شد. به نظر می رسد که تعیین دور کمر، مستلزم انجام مطالعات بیشتر بر روی جمعیتهای بزرگتر از افراد مبتلا به سندرم متابولیک است.
    کلید واژگان: مقاومت به انسولین, دور کمر, سندرم متابولیک, منحنی ROC
    Farshad Sharifi, Mojde Mirarefin, Hossein Fakhrzadeh, Nahid Zerafati, Zohre Badamchizade, Banoo Edalat, Maryam Ghaderpanahi
    Objective
    The aim of this study was to compare of waist circumference with metabolic syndrome, as a predictor insulin resistance in agroup of elderly population.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study among 225 elderlyaged 60 year old and more whose clinical data were complete, 94 subjects (42 males and 52 females) who were able to sign the consent form Mini Mental stat Examination > 20 and wanted to participate in studyentered the study. Insulin sensitivity was determined by using Homeostasis Model Assessment index. Insulin resistance was defined as topquartile of Homeostasis Model Assessment.
    Results
    Waist Circumference and Homeostasis Model assessment andHomeostasis Model Assessment index were highly positively correlated in both sexes. The optimal waist circumference was 94.5 cm for men and 90.5 cm for women. `The high sensitivity and specificity of Waist Circumference and Homeostasis Model assessment in males (0.80 & 0.84) indicates the proportion of Insulin Resistance which are correctlyidentified all non-IR males as such.
    Conclusion
    In this study 94.5 cm determined as cut-off for insulin resistance index in males. It seems that optimal Waist Circumference andHomeostasis Model assessment determinination in Iran warrants further study in a larger sample of metabolic syndrome subjects.
    Keywords: Insulin Resistance, Waist Circumference, Metabolic Syndrome, ROC
  • مژده میرعارفین، فرشاد شریفی، ندا نظری، حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، زهره بادامچی زاده
    اهداف
    اهداف مطالعه حاضر، ارزیابی ارتباط بین ارزیابی مختصر تغذیه با فعالیت روزانه برای پیش آگهی عملکرد خوب و همچنین بررسی ارزیابی مختصر تغذیه به عنوان ابزاری برای فعالیت روزانه در سالمندان ساکن خانه سالمندان بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه مقطعی از میان 1200 پرونده ثبت شده تعداد 247 سالمند 60 ساله و بالاتر، پرسشنامه ارزیابی مختصر تغذیه و شاخص بارتل را تکمیل کردند. ارتباط بین متغیرهای مورد مطالعه با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و اسپیرمن بررسی شد. برای تایید این ارتباط از مدل رگرسیون مشابه سازی شده استفاده شد.
    یافته ها
    همبستگی بین امتیاز ارزیابی منحصر تغذیه و بارتل معنادار بود (P<0/001، r=0/26). در مدل مشابه سازی شده بر اساس سن و جنس، شاخص بارتل بطور معناداری با سن (P<0/006)، نمایه توده بدن (P<0/009)، و ارزیابی مختصر تغذیه (P<0/001) مرتبط بود.
    نتیجه گیری
    شاخص ارزیابی مختصر تغذیه می توان ابزار پیش آگهی خوب فعالیت روزانه در سالمندان ساکن خانه سالمندان باشد.
    کلید واژگان: ارزیابی مختصر وضعیت تغذیه, فعالیت روزانه, سالمندان
    Mojde Mirarefin, Farshad Sharifi, Neda Nazari, Hossein Fakhrzedeh, Maryam Ghaderpanahi, Zohre Badamchizade
    Objective
    The aims of this study were to investigate the association of Mini-Nutritional Assessment and activities of daily living as well as examining Mini Nutritional Assessment as a good prognostic tool ofactivities of daily living in elderly residents of nursing home.
    Materials And Methods
    In a cross-sectional study, among 1200 recorded files, 247 subjects completed Mini Nutritional Assessment and Barthel index questionnaire. The relations between studied variables were assessed using Pearson and spearman correlation. These relations were confirmed by adjusted regression model.
    Results
    130 elderly had Mini Nutritional Assessment ≥ 24.5 and 102 had Mini Nutritional Assessment < 23.5. Mini Nutritional Assessment and BI were positively correlated (r=0.26, P < 0.001). In an age- and sex-adjusted model, Barthel index is associated significantly with age (P< 0.006), Body Massive Index I (P< 0.009), and MNA (P< 0.001).
    Conclusion
    Mini Nutritional Assessment can be a good predictor ofdaily living activities in elderly residents of Kahrizak Charity Foundation (KCF).
    Keywords: Mini Nutritional Assessment, Activities of daily living, Elderly
  • هادی کاظمی، سیما قاسمی، فرشاد شریفی، حسین فخرزاده*، مریم قادرپناهی، مژده میرعارفین، مهشید فروغان
    اهداف

    در مطالعه حاضر، ارتباط بین اختلال شناختی و اجزای عملکرد روزانه در سالمندان ساکن آسایشگاه خیریه کهریزک مورد مطالعه قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه مقطعی با شرکت 184 نفر از سالمندان آسایشگاه کهریزک وضعیت شناختی و عملکرد روزانه آنها به ترتیب با استفاده از پرسشنامه های «بررسی مختصر وضعیت شناختی» و «بارتل» مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    داده ها نشان داد 31/7% از شرکت کنندگان وضعیت شناختی طبیعی و 63/3%، دچار اختلال شناختی بودند. ارتباط بین وضعیت شناختی و وضعیت عملکرد روزانه بعد از تصحیح عوامل مداخله گر معنی دار بود (r=0/2 و P=0/01). با استفاده از رگرسیون لجستیک چندگانه، ارتباط بین اختلال شناختی و اختلال عملکردی سنجیده شد (P=0/05). نسبت شانس برای اختلال عملکردی روند رو به تزایدی با افزایش شدت اختلال شناختی داشت (برای اختلال شناختی خفیف =1/13 نسبت شانس با فاصله اطمینان 0/54-2/37 و برای اختلال شناختی متوسط تا شدید =3/67 نسبت شانس با فاصله اطمینان 0/39-34/35). ارتباط بین اختلال اجزای بارتل و وضعیت شناختی نشان داد بین توانایی استحمام و وضعیت شناختی (=2/33 نسبت شانس با فاصله اطمینان 1/14-4/72) و همچنین بین توانایی حرکت کردن و وضعیت شناختی (=2/96 نسبت شانس با فاصله اطمینان 1/30-6/75)، معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد وضعیت شناختی می تواند عامل پیش بینی کننده وضعیت عملکرد روزانه در سالمندان باشد.

    کلید واژگان: وضعیت شناختی, سالمندان, وضعیت عملکرد روزانه
    Hadi Kazemi, Sima Ghasemi, Farshad Sharifi, Hossein Fakhrzadeh, Maryam Ghaderpanahi, Mojde Mirarefin, Mahshid Foroughan, Parvaneh Mohammadkhani
    Objective

    The current study was performed to investigate the relationship between mental impairment and each component of activity of daily living (ADL) in elderly residents of the KahrizakCharity Foundation.

    Method

    Standardized Iranian Mini Mental examination and Barthel index were used to assest cognitive status and ADL in 184 elderly residents of Kahrizak, respectively.

    Results

    Data showed that 31.7% of participants had normal cognitive status and 63.3% had cognitive impairment. There was significant relationship between cognitive status and ADL after adjustment for confounding factors (P=0.01, r=0.2).By using multiple logistic regression analysis, the relation between cognitive impairment and functional status was examined (P=0.05). Odd ratio of functional disability showed an increasing trend with increasing severity of cognitive impairment [Odd Ratio (OR) mild cognitive impairment: 1.13, Confidence Interval (CI): 0.54-2.37; OR moderate to severe cognitive impairment: 3.67, CI: 0.39-34.35]. Regarding the relation between Barthel components and cognitive status it was showed that there was a significant association between independent bathing and cognitive status (OR: 2.33, CI: 1.14 - 4.72) as well as movementability with cognitive impairment [OR: 2.96, CI: 1.30-6.75].

    Conclusion

    Cognitive status can be a predictive factor of ADL inelderly subjects.

    Keywords: Mental status, Elderly, Activity of Daily Living
  • حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، فرشاد شریفی، احمد علی اکبری کامرانی، زهره بادامچی زاده، مژده میرعارفین، ربابه صحاف
    اهداف
    در این مطالعه ارتباط بینابینی میان پروتئین واکنشی C، سندرم متابولیک و بیماری مزمن کلیوی در گروهی از سالمندان ایرانی مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 122 سالمند از میان 1220 سالمند مقیم آسایشگاه خیریه کهریزک با میانگین سنی 73/6±9/71 مورد مطالعه قرار گرفتند. سندرم متابولیک و بیماری مزمن کلیوی به ترتیب بر اساس شاخص های برنامه آموزش ملی کلسترول – پانل درمانی بزرگسالان III و میزان فیلتراسیون گلومرولی تخمین زده شده 60< میلی متر در دقیقه در 1/73 متر مربع تعریف شدند. پروتئین واکنشی C33 میلی گرم در دسی لیتر بعنوان پروتئین واکنشی C بالا در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بیماری مزمن کلیوی در نمونه های دارای سندرم متابولیک و بدون سندرم متابولیک به ترتیب 82/9 و 59/3 درصد بود (P<0/006). نمونه های دارای سندرم متابولیک و پروتئین واکنشی C بالا نسبت به نمونه های بدون سندرم متابولیک و پروتئین واکنشی C پایین، از شانس 1/71 برابری بیشتری برای داشتن بیماری مزمن کلیوی برخوردار بودند.
    نتیجه گیری
    سندرم متابولیک عامل خطری برای بیماری مزمن کلیوی در جمعیت مسن این مطالعه بود. همچنین نسبتهای شانس بیماری مزمن کلیوی در حضور پروتئین واکنشی C بالا و سندرم متابولیک، به طور معنی داری افزایش یافت.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, پروتئین واکنش c, بیماری مزمن کلیوی, سالمندان
    Hossein Fakhrzadeh, Maryam Ghaderpanahi, Farshad Sharifi, Ahmadali Akbari Kamrani, Zohre Badamchizade, Mojde Mirarefin, Robabe Sahhaf
    Objective
    In this study, we investigated the inter-relationships between C-reactive protein, metabolic syndrome, and chronic kidney disease among a group of Iranian elderly.
    Method
    In this cross-sectional study, 122 elderly among 1220 aged residents of Kahrizak Charity foundation with average age of 73.6 ± 9.71 were studied. Metabolic syndrome and chronic kidney diseasewere defined according to the criteria of National Cholesterol Education Program,Adult Treatment Panel III and an estimated glomerular filtration rate <60 mL/min/1.73 m2, respectively. C-reactive protein ≥ 3mg/dl was considered as a high CRP.
    Results
    Prevalence of Chronic Kidney Disease was 82.9 (59.3%) in subjects with and without metabolic syndrome, respectively (p<0.006). Subjects with metabolic syndrome and high C-reactive protein had 1.71-fold greater odds of having Chronic Kidney Disease.
    Conclusion
    Metabolic syndrome was a risk factor for chronic kidney disease in elderly people of this study. The odds of chronic kidneydisease also increased significantly in presence of high C-reactive protein and metabolic syndrome.
    Keywords: Metabolic syndrome, C, reactive protein, Chronic Kidney Disease, Aged
  • مریم قادر پناهی، فرشاد شریفی، حسین فخرزاده، مژده میرعارفین، زهره بادامچی زاده، مهشید فروغان، رضا فدای وطن، باقر لاریجانی
    اهداف
    در این مطالعه، ارتباط نمایه توده بدنی و دور کمر در سنین سالمندی با خطر وقوع زوال عقل در گروهی از سالمندان ایرانی بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در مطالعه مقطعی حاضر 107 فرد مسن 80 سال مقیم بنیاد خیریه کهریزک مورد بررسی قرار گرفتند. برای ارزیابی زوال عقل از پرسشنامه «بررسی مختصر وضعیت شناختی» استفاده شد و نمایه توده بدنی به صورت وزن (کیلوگرم) تقسیم بر مجذور قد (سانتی متر) محاسبه شد.
    یافته ها
    در یک مدل رگرسیون لوجستیک چند متغیری، اضافه وزن در سنین سالمندی به عنوان یک عامل محافظتی مستقل و معنی دار زوال عقل معرفی شد (نسبت شانس 0.24، فاصله اطمینان %95، 0.06-0/93)، همچنین هیچ رابطه معنی داری بین دور کمر و خطر وقوع زوال عقل وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    اضافه وزن در سالمندی به عنوان یک عامل محافظتی در برابر خطر وقوع زوال عقل نشان داده شد.زوال عقل، شاخص توده بدنی، دور کمر، سالمند
    کلید واژگان: زوال عقل, شاخص توده بدنی, دوره کمر, سالمند
    Maryam Ghaderpanahi, Farshad Sharifi, Hossein Fakhrzadeh, Mojde Mirarefin, Zohre Badamchizade, Mahshid Foroughan, Parvaneh Mohammadkhani, Bagher Larijani
    Objective
    In this study, the relation of late-life body mass index (BMI) and waist circumference with incident dementia risk was investigatedin a group of iranian elderly peopel.
    Method
    In cross-sectional present study 107 elderly residents of the Kahrizak Charity Foundation aged 80 and older were participated. Dementia was assessed using Mini-Mental State Examination questionnaire. Body mass index (BMI) was computed by weight (kg)/ height (m2).
    Results
    In a multivariate logistic regression model, late-life overweight was indicated an independent and significant protective factor against developing dementia (Odd Ratio: 0.24, 95% Confidence Interval: 0.06-0.93(, also there was no significant association between waistcircumference and risk of dementia incident.
    Conclusion
    Overweight in late-life was shown as a protective factor against incident dementia risk incident.
    Keywords: Dementia, Body mass index (BMI), Waist circumference, Aged
  • حسین فخرزاده، مریم قادرپناهی، فرشاد شریفی، احمد علی اکبری کامرانی، زهره بادامچی زاده، باقر لاریجانی، رضا فدای وطن
    اهداف
    این مطالعه به منظور بررسی اثر اسیدهای چرب امگا-سه بر فراسنج های لیپیدی، لیپوپروتئین (a)، آپولیپوپروتئین های A-1 و B، قند خون، انسولین ناشتا و مقاومت به انسولین در گروهی از سالمندان ایرانی صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی 124 سالمند 65 سال و بالاتر ساکن آسایشگاه خیریه کهریزک به طور تصادفی به 2 گروه مداخله (با مصرف روزانه 1 گرم کپسول روغن ماهی) و کنترل (با مصرف دارونما) تقسیم شدند. در آغاز و پایان مطالعه از همه آزمودنی ها، پیش آزمون و پس آزمون از طریق خون گیری و فرسنجهای لیپیدی به عمل آمد.
    یافته ها
    در گروه کنترل در پایان ماه ششم، سطح تری گلیسرید خون و آپو A-1 به طور معنی داری افزایش (به ترتیب P=0/01 و P=0/02) و سطح کلسترول لیپوپروتئین با دانسیته بالا به طور معنی داری کاهش یافت (P=0/009). اثرات کلی و مقایسه ای روغن ماهی در برابر دارونما به طور مثبتی معنی دار بود (P=0/02).
    نتیجه گیری
    دریافت روغن ماهی در سالمندان در کاهش تری گلیسرید می تواند موثر باشد.
    کلید واژگان: روغن ماهی, اسیدهای چرب امگا, سه, فراسنج های لیپیدی, قند خون ناشتا, مقاومت به انسولین, سالمند
    Hossein Fakhrzadeh, Maryam Ghaderpanahi, Farshad Sharifi, Ahmad, Ali Akbarikamrani, Zohre Badamchizade, Bagher Larijani
    Objective
    This study was performed to investigate the effect of ω-3 fatty acids on lipid profiles, lipoprotein (a), apolipoprotein A-1 and apolipoprotein B, fasting glucose and insulin, and insulin resistance in a group of Iranian elderly subjects.
    Method
    In this clinical trial, 124 elderly residents of the KahrizakCharity Foundation, aged 65 and older were divided into two intervention (consumption of 1 gram per day of fish oil) and control (consumption of placebo) groups. Blood sampling was done at the baseline and at the end of the study.
    Results
    After 6 months, TG and apo A-1 increased significantly (p=0.01 and p=0.02, respectively) and high-density lipoprotein cholesterol decreased significantly in the control group (P=0.009). Overall and comparative effects of fish oil were positively significant (P =0.02).
    Conclusion
    fish oil intake can be effective in reduction of serumtriglycerides in elderly.
    Keywords: Fish oil, Omega, 3 Fatty Acids, Apolipoproteins, blood sugar, Insulin resistance, Aged
  • فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، حسین فخرزاده، سهیل سعادت، مریم قادرپناهی، زهره بادامچی زاده، احمدعلی اکبری کامرانی
    اهداف
    هدف مطالعه حاضر بررسی شیوع پرفشاری خون و دیابت نوع دو در سالمندان ایرانی ساکن بنیاد خیریه کهریزک بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی 268 زن و مرد بالای 60 سال مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات این مطالعه در حین بررسی سلامت سالانه سالمندان جمع آوری گردید. فشارخون بر اساس معیارهای JNC VII و دیابت بر اساس راهنمای انجمن دیابت آمریکا تعریف شد.
    یافته ها
    شیوع خام پرفشاری خون در مردان 55% و در زنان 67% بود. میانگین سن و نمایه توده بدن (BMI) در مبتلایان به پرفشاری خون به طور معناداری بیش از افرادی با فشارخون نرمال بود. شیع دیابت در مردان %21 و در زنان %16 بود. میانگین سن، نمایه توده بدن (BMI)، نسبت به دور کمر به باسن (WHR)، کلسترول تام، LDL کلسترول در دیابتی ها به طور معناداری بیش از افراد نرمال بود.
    نتیجه گیری
    میزان نمایه توده بدنی با فشار خون رابطه داشت و در این میان زنان در معرض خطر بیشتر پرفشاری خون قرار داشتند. در عوض مردان در معرض خطر بالاتر ابتلا به دیابت و عوامل همراه آن بودند.
    کلید واژگان: پرفشاری خون, دیابت نوع دو, سالمندان
    Farshad Sharifi, Mojde Mirarefin, Hossein Fakhrzadeh, Soheil Saadat, Maryam Ghaderpanahi, Zohre Badamchizade (B.S.N), Ahmadali Akbarikamrani
    Objective
    The aim of the present study was to investigate the prevalence of hypertension and type II diabetes in elderly Iranianresidents of the Kahrizak Charity Foundation(KCF).
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, a total of two hundred sixty eight men and women ≥60 years were studied. The data were collected during annual health examination of the elderly residents in KCF. Hypertension and diabetes were defined based on JNC VII andAmerican Diabetes Association, respectively.
    Results
    Crude prevalence of hypertension was 55% in men and 67% in women. In hypertensives, mean age and Body Mass Index (BMI) were significantly higher than normotensives. Diabetes prevalence was 21% in men and 16% in women. Means of age, body mass index (BMI), waist to hip ratio (WHR), total cholesterol, LDL-cholesterol in diabeticwere significantly more than normal ones.
    Conclusion
    Body mass index and hypertension showed significant correlation and women were at higher risk for hypertension. Instead,men were at higher risk of diabetes and its related factors.
    Keywords: Hypertension, Type II diabetes, Elderly
  • علی محمد شریفی، مریم قادرپناهی
    مقدمه
    افزایش فعالیت آنزیم مبدل آنژیوتانسین((ACE بافتی، یکی از مهمترین علل پرفشاری خون در دیابت طولانی مدت می باشد. کاهش فعالیتACE، علاوه بر اثرات مفید بر فشارخون، تاثیرات مثبت متعدد دیگری را نیز شامل کاهش ضخامت دیواره عروق و هیپرتروفی قلب خواهد داشت. تحقیقات، تاثیرات مثبتی از L_ کارنیتین(LC) را بر کاهش پرفشاری نشان داده اند که ممکن است از طریق کاهش فعالیت ACE بافتی باشد. در مطالعه حاضر، اثرات احتمالی LC بر فعالیت ACE در بافت های آئورت، قلب، ریه و کلیه در موش های صحرایی سالم و دیابتی، بررسی گردید.
    روش ها
    40 راس موش صحرایی به چهار گروه کنترل (C)، کنترل درمان شده(CT)، دیابتی (D) و دیابتی درمان شده (DT) تقسیم شدند. دو گروه C و D آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند و گروه های CT وDT، دوز مشخصی از LC را در آب مصرفی به طور روزانه دریافت نمودند. پس از 12 هفته، میزان فعالیت ACE بافتی با روش HPLC ارزیابی گردید.
    یافته ها
    فعالیت ACE در بافت های آئورت، قلب و ریه در گروه D افزایش یافت. درمان با LCدر گروه DT، فعالیت ACEدر بافت های آئورت، قلب، ریه و کلیه را به طور معنی داری کاهش داد.
    نتیجه گیری
    دریافت _L کارنیتین در موش های صحرایی دیابتی ممکن است بتواند با کاهش فعالیت ACE بافتی از ایجاد تغییرات ساختاری و عملکردی قلب و عروقی متعاقب ابتلا به دیابت پیشگیری نماید.
    کلید واژگان: L, کارنیتین, آنزیم مبدل آنژیوتانسین, دیابت
  • علی محمد شریفی، مریم قادرپناهی، سیدضیاالدین حسینی مظهری
    مقدمه
    مشکلات قلبی- عروقی و از جمله پرفشاری خون، از عوارض ناشی از ابتلا به دیابت طولانی مدت می باشند. مطالعات محدودی حاکی از اثرات مثبت L– کارنیتین بر پرفشاری خون موجود می باشد. در بررسی حاضر، اثرات احتمالی L– کارنیتین بر سطح نیتریک اکسید (NO) و فعالیت آنزیم مبدل آنژیوتانسین ((ACE سرمی و فشار خون سیستولیک (SBP) در موش های صحرایی نرمال و دیابتی شده مورد مطالعه قرار گرفته است.
    روش ها
    در این مطالعه، تعداد 40 راس موش صحرایی در چهار گروه کنترل درمان نشده (C)، کنترل درمان شده (CT)، دیابتی درمان نشده (D) و دیابتی درمان شده (DT) مورد بررسی قرار گرفتند. دیابتی شدن حیوانات با تزریق استرپتوزوسین صورت گرفت. دو گروه C و D آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند و گروه های CT و DT، دوز مشخصی از L– کارنیتین را در آب مصرفی بطور روزانه دریافت نمودند. پس از طی 12 هفته میزان NO، SBP و فعالیت ACE سرمی ارزیابی گردید.
    یافته ها
    میزان فشار خون سیستولیک در گروه DT نسبت به گروه D کاهش معنی داری یافت. همچنین فعالیت ACE سرم در گروه DT در قیاس با گروه D کاهش معنی داری داشته و سطح NO سرم در دو گروه CT و DT به ترتیب نسبت به گروه های C و D افزایش معنی داری یافته است.
    نتیجه گیری
    بدین ترتیب چنین می توان نتیجه گرفت که L – کارنیتین ممکن است بتواند با افزایش سطح NO و کاهش فعالیت ACE سرمی موجب کاهش SBP در موش های صحرایی دیابتی گردد.
    کلید واژگان: l, کارنیتین, دیابت, فشار خون, نیتریک اکسید, آنزیم مبدل آنژیوتانسین
    Ali Mohammad Sharifi *, Maryam Ghaderpanahi, Seyed Ziaedin Hosseini Mazhari
    Background
    Cardiovascular disease including hypertension are complications of long-standing diabetes. A few Studies had shown the positive effects of L-carnitine on hypertension. In this study, the possible effects of L-carnitne on nitric oxide (NO) levels and angiotensin-converting enzyme (ACE) activity in serum as well as systolic blood pressure (SBP) in diabetic and normal rats were studied.
    Methods
    In this study forty rats were used in four groups including non-treated control (C), L-carnitne treated control (CT), diabetic (D) and L-carnitne treated diabetic (DT). Diabetes was induced in rats by injection of stereptozotosin. Both of C & D groups had a free access to food and water and CT & DT groups were received daily dose of L-carnation in drinking water. At the end of 12 weeks SBP, serum NO and ACE activity were measured.
    Results
    Systolic blood pressure was significantly decreased in DT group compared to D group. Serum ACE activity was also significantly decreased in DT group compared to D group and the serum NO levels were significantly increased in DT & CT groups compared to D & C groups respectively.
    Conclusion
    Finally it could be concluded that L-carnitine may reduce SBP in diabetic rats via elevation of serum NO levels and reduction of serum ACE activity.
    Keywords: L, carnitine, Diabetes, Hypertension, Nitric Oxide, Angiotensin Converting Enzyme
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال