به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مریم مبینی

  • مریم مبینی*، ترنگ تقوایی، سلمان غفاری، هادی مجیدی، امیرحسین معصومی

    بیماری پاژه استخوان یک اختلال متابولیک استخوانی است که با نواحی موضعی از تشدید تولید و چرخه استخوانی با ایجاد استخوان زیاد و بی نظم مشخص می شود. جذب و تشکیل سریع استخوان منجر به ایجاد بافت استخوانی نامنظم می شود. اکثر موارد به طور تصادفی در رادیوگرافی یا به عنوان افزایش مجزای آلکالین فسفاتاز سرم تشخیص داده می شود. کلانژیت اسکلروزان اولیه یک اختلال پیشرونده مزمن با علت ناشناخته است که با التهاب، فیبروز و تنگ شدن مجاری متوسط و بزرگ در درخت صفراوی داخل کبدی و/ یا خارج کبدی مشخص می شود. همراهی هر دو بیماری با بیماری های دیگر گزارش شده ولی گزارش اندکی از همراهی این دو بیماری با هم وجود دارد. این همراهی می تواند پزشک را با چالش مهمی برای هر دو بیماری مواجه کند زیرا هر دو بیماری منجر به افزایش آلکالن فسفاتاز می شوند. در اینجا، یک مرد 52 ساله که در ارزیابی به علت درد شکم و افزایش آلکالن فسفاتاز، وجود بیماری پاژه فمور نیز تشخیص داده شد، معرفی می شود. برای بیمار زولدرونیک اسید 5 میلی گرم تجویز شد. شش ماه بعد بیمار شکایتی از درد لگن نداشت. گرافی فمور بدون تغییر باقی ماند و آلکالن فسفاتاز بیمار کاهش یافته و به محدوده طبیعی رسید. یافته های آزمایشگاهی، تصویربرداری و بافت شناسی بیمار مورد بررسی قرار گرفت. به نظر می رسد در بیماران با آلکالن فسفاتاز بالا و سیروز صفراوی اولیه، وجود درد یا دفرمیتی استخوان و مفاصل باید با تصویربرداری بررسی شود تا وجود بیماری های همراه تشخیص داده شود.

    کلید واژگان: بیماری پاژه, کلانژیت اسکلروزان, آلکالن فسفاتاز, زولدرونیک اسید, چرخه استخوانی
    Maryam Mobini*, Tarang Taghvaei, Salman Ghaffari, Hadi Majidi, Amirhosein Masoomi

    Paget's disease of bone is a metabolic bone disorder characterized by localized areas of increased bone production and cycle with excessive and irregular bone formation. Rapid bone resorption and formation lead to irregular bone tissue. Most cases are diagnosed incidentally on radiographs or as an isolated elevation of serum alkaline phosphatase. Primary sclerosing cholangitis is a chronic progressive disorder of unknown etiology characterized by inflammation, fibrosis, and narrowing of medium and large ducts in the intrahepatic and/or extrahepatic biliary tree. The association of both diseases with other diseases has been reported, but there are few reports of the association of these two diseases together. This association can present the physician with an important challenge for both diseases because both diseases lead to an increase in alkaline phosphatase. Here, we present a 52-year-old man who was also diagnosed with Paget's disease of the femur on evaluation for abdominal pain and elevated alkaline phosphatase. Zoledronic acid 5 mg was prescribed for the patient. Six months later, the patient did not complain of hip pain. The femur graph remained unchanged and the patient's alkaline phosphatase decreased and reached the normal range. Laboratory findings, imaging, and histology of the patient were explained. It seems that in patients with high alkaline phosphatase and primary biliary cirrhosis, the presence of pain or deformity of bones and joints should be checked with imaging to detect the presence of co-morbidities.

    Keywords: Paget Disease, Sclerosing Cholangitis, Alkaline Phosphatase, Zoledronic Acid, Bone Turnover
  • مهناز شیری، محمد آزادبخت*، مریم مبینی، حسین عسگری راد، شروین امیرخوانلو، مولود فخری، فاطمه علیزاده
    سابقه و هدف

    استئوآرتریت شایع ترین بیماری مفصلی در انسان است که علائم اصلی آن درد و خشکی مفاصل است. از طرفی زانو، شایع ترین مفصلی است که گرفتار استئوآرتریت می شود. اهداف اصلی در درمان این بیماری کاهش درد و بازگرداندن عملکرد و بهبود کیفیت زندگی بیمار است. در بسیاری از مناطق دنیا از داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی، به عنوان درمان خط اول بیماری استئوآرتریت استفاده می شود. اما هم چنان محققان به بررسی درمان های گیاهی و جایگزین می پردازند. لذا این مطالعه با هدف، ساختن یک لیپوژل گیاهی موضعی، انجام پذیرفت که بتواند در بهبود علائم استئوآرتریت موثر باشد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور می باشد. هفتاد بیمار به صورت تصادفی از بین مراجعه کنندگان به مطب پزشک روماتولوژیست وبا تشخیص استئوآرتریت و رد بیماری های سیستمیک روماتیسم مفصلی با رعایت معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند. بیماران جهت درمان استئوآرتریت درجه 1 و 2 به پزشک مراجعه نموده بودند و پس از توجیه آن ها در مورد اهداف مطالعه، با اخذ رضایت نامه کتبی، وارد مطالعه شدند و به دو گروه دریافت کننده لیپوژل آرتروهیل(35 نفر) و دریافت کننده لیپوژل پلاسبو(35 نفر) تقسیم شدند. جهت تهیه ژل پلاستی بیس، ابتدا 5 درصد پلی اتیلن با دانسیته کم (LDPE) در 95 درصد پارافین مایع اضافه شد و به مدت سه ساعت با دمای 130 درجه سانتی گراد به طور غیرمستقیم حرارت داده شد. سپس آن را خیلی سریع سرد کرده تا ژل پلاستی بیس شکل بگیرد. ژل حاصل از پلاستی بیس از نظر پایداری فیزیکی در دمای محیط و یخچال، از نظر بروز کدورت، پدیده سینرزیس، تغییر ظاهری قوام و pH بررسی شد. عصاره هر یک از گیاهان زردچوبه (2 درصد)، بتولا (4 درصد) و مرمکی (4 درصد) به طور جداگانه به پایه ژل افزوده شد و تا رسیدن ژل به قوام مناسب، مخلوط شد. لیپوژل به مدت دو ماه به صورت موضعی روزی دو بار و هر بار به مقدار دو بند انگشت بر روی هر مفصل استفاده شد. نتایج حاصل از پرسشنامه های WOMAC و VAS در مراحل قبل از درمان، پایان ماه اول و پایان ماه دوم بعد از درمان، جمع آوری شدند. سطح معناداری آزمون ها 0/05<p در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    بیماران مورد بررسی، درمحدوده ی سنی40 تا 73 سال بودند. لیپوژل گیاهی تهیه شده ازنظرکنترل میکروبی برای تست های بالینی قابل استفاده است و حاوی 0/03 درصد فلاونوئید تام و 0/1027 درصد فنل تام بود. میزان پایداری لیپوژل گیاهی بیش از 94 درصد بود. براساس پرسشنامه WOMAC، لیپوژل گیاهی نسبت به پلاسبو، به طور معناداری باعث کاهش درد، خشکی مفاصل و اختلال حرکتی بیماران استئوآرتریت شد (0/05<p). نتایج تست فریدمن، برای مقایسه ی نمرات پرسشنامه VAS قبل از شروع درمان، در پایان ماه اول و در پایان ماه دوم نشان داد که پس از درمان با لیپوژل گیاهی، میزان درد احساس شده توسط بیماران به طور معناداری کاهش یافت (05/0<p).

    استنتاج

    با مقایسه نمرات حاصل از پرسش نامه های WOMAC و VAS در گروه های پلاسبو و لیپوژل گیاهی، دریافت شد که استفاده موضعی از لیپوژل گیاهی در افزایش عملکرد و کنترل درد بیماران مبتلا به استئوآرتریت موثر بوده است که با توجه به خواص آنتی اکسیدانی و ضد التهابی ترکیبات موجود در این لیپوژل، بدیهی به نظر می رسد.

    کلید واژگان: استئوآرتریت, درد, خشکی مفصل, زانو, بتولا پندولا, زردچوبه, مرمکی
    Mahnaz Shiri, Mohammad Azadbakht*, Maryam Mobini, Hosein Asgari Rad, Shervin Amirkhanloo, Moloud Fakhri, Fateme Alizade
    Background and purpose

    Osteoarthritis is the most common joint disease in humans, the main symptoms of which are joint pain and dryness. On the other hand, the knee is the most common joint affected by osteoarthritis. The main goals in the treatment of this disease are to reduce pain restore function and improve the patient's quality of life. In many parts of the world, non-steroidal anti-inflammatory drugs are used as the first-line treatment for osteoarthritis. However, researchers are still investigating herbal and alternative treatments. Therefore, this research aimed to make a local herbal lipogel that can be effective in improving the symptoms of osteoarthritis.

    Materials and methods

    This study was a double-blind randomized clinical trial study. Seventy patients were randomly selected from those who were referred to the rheumatologist's office and were diagnosed with osteoarthritis and ruled out systemic rheumatism diseases by observing the entry and exit criteria. The patients had been referred to the doctor for the treatment of 1st and 2nd-degree osteoarthritis and after explaining to them the objectives of the study, after obtaining written consent, they entered the study and were divided into two groups receiving lipogel Arthrohil (35 people) and receiving lipogel placebo (35 people) were divided. To prepare plastic base gel, first, 5% low-density polyethylene (LDPE) was added in 95% liquid paraffin and it was indirectly heated at 130°C for three hours. Then we cooled it very quickly to form a plastic base gel. The gel obtained from Plastibase was investigated in terms of physical stability in ambient and refrigerator temperatures, in terms of occurrence of turbidity, syneresis phenomenon, appearance change of consistency, and pH. The extracts of each of the plants Turmeric (2%), Betula (4%), and Marmaki (4%) were added separately to the gel base and mixed until the gel reached the appropriate consistency. Lipogel was used topically for two months twice a day each time in the amount of two knuckles on each joint. The results of the WOMAC and VAS questionnaires were collected before the treatment, at the end of the first month, and the end of the second month after the treatment. The significance level of the tests was considered P<0.05.

    Results

    The studied patients were in the age range of 40 to 73 years. The prepared herbal lipogel can be used for clinical tests in terms of microbial control and it contained 0.03% of total flavonoid and 0.1027% of total phenol. The stability of herbal lipogel was more than 94%. According to the WOMAC questionnaire, compared to placebo, herbal lipogel significantly reduced pain, joint stiffness, and movement disorder in osteoarthritis patients (P<0.05). The results of the Friedman test, to compare the scores of the VAS questionnaire before the start of the treatment, at the end of the first month, and at the end of the second month showed that after the treatment with herbal lipogel, the amount of pain felt by the patients decreased significantly (P<0.05).

    Conclusion

    By comparing the scores obtained from the WOMAC and VAS questionnaires in the placebo and herbal lipogel groups, we found that the topical use of herbal lipogel has been effective in increasing the performance and pain control of patients with osteoarthritis, which is due to the antioxidant and anti-inflammatory properties of the compounds. In this lipogel, it seems obvious.

    Keywords: Osteoarthritis, Pain, Dry Joint, Knee, Betula Pendula, Turmeric, Marmaki
  • مریم مبینی، ساجده السادات نقیبی، زهرا کاشی، رضاعلی محمدپور، مهرنوش سهراب*
    سابقه و هدف

    فیبرومیالژیا یک سندرم است که با درد مزمن اسکلتی عضلانی، حساسیت و سایر علایم فیزیکی مشخص می شود. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی فیبرومیالژیا در بیماران مبتلا به کم کاری تیرویید و رابطه بین علایم فیبرومیالژیا و وضعیت کم کاری تیرویید، انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر، یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی است که میزان شیوع و ویژگی های دموگرافیک فیبرومیالژیا را در بیماران هیپوتیروییدی مراجعه کننده به درمانگاه های دانشگاهی شهرستان ساری در سال 1401-1402، مورد بررسی قرار داد. روش نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس بود. نود و یک بیمار مبتلا به کم کاری تیرویید وارد مطالعه شدند. ویژگی های جمعیت شناختی و ویژگی های بالینی بیماران و آزمایشات تیرویید شامل T4، TSH وAnti Tpo Ab ثبت گردید. سپس شرکت کنندگان در خصوص وجود علایم فیبرومیالژیا با استفاده از معیارهای روماتولوژی کالج آمریکایی (2010 و 1990) ارزیابی شدند و برای بیمارانی که به عنوان فیبرومیالژیا طبقه بندی شدند، پرسشنامه FIQR تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی مانند شاخص های مرکزی و پراکندگی و محاسبه نسبت ها استفاده شد و برای بررسی ارتباط متغیرهای کیفی از آزمون کای دو و مقایسه متغیر کمی در گروه های مختلف از آزمون های t و ANOVA در نرم افزار SPSS-25 استفاده گردید.

    یافته ها

    میانگین سن و طول مدت کم کاری تیرویید، به ترتیب13/8±48/35 و 6/6±9/84 سال بود. فراوانی فیبرومیالژیا در بیماران کم کاری تیرویید بر اساس معیارهای ACR 2010، 7 نفر (8 درصد) بود. در بیماران دچار کم کاری تیرویید و فیبرومیالژیا 6 نفر (85/7 درصد) TPOAb مثبت بودند در حالی که در بیماران دچار کم کاری تیرویید بدون فیبرومیالژیا 29 نفر (34/5 درصد) واجد این آنتی بادی بودند (0/007=P).

    استنتاج

    به نظر می رسد اهمیت همزمانی Anti Tpo Ab بیش از اختلال عملکرد تیرویید باشد و پیشنهاد می شود در بیماران فیبرومیالژیا علاوه بر تست عملکرد تیرویید، این آنتی بادی هم بررسی شود.

    کلید واژگان: فیبرومیالژیا, کم کاری تیروئید, Tpo Ab
    Maryam Mobini, Sajedehsadat Naghibi, Zahra Kashi, Reza Ali Mohammadpour, Mehrnoush Sohrab*
    Background and purpose

    Fibromyalgia is a syndrome characterized by chronic musculoskeletal pain, tenderness, and other physical symptoms. We determined the frequency of Fibromyalgia in hypothyroid patients and the relationship between FM symptoms and hypothyroid status.

    Materials and methods

    The current study is a cross-sectional descriptive study investigating the prevalence and demographic characteristics of fibromyalgia in hypothyroid patients referred to University clinic in Sari in 1401-1402. Ninety-one hypothyroid patients were included in the study. The sampling method was convenience sampling. The sociodemographic features and the clinical features of hypothyroid patients were recorded. Thyroid tests included T4, TSH, and Anti Tpo Ab. Patients were examined for Fibromyalgia using American College Rheumatology (ACR) criteria for FM 2010 and 1990. For the patients who were classified as FM, the FIQR questionnaire was completed. To analyze the data, descriptive statistics indicators such as central and dispersion indicators and calculation of ratios were used, and to check the relationship between qualitative variables, chi-square test and quantitative variable comparison in different groups were used by t-tests and ANOVA in SPSS-25 software was used.

    Results

    The mean age and duration of hypothyroidism were 48.35 ± 13.8 and 9.84± 6.6 years respectively. The frequency of fibromyalgia in hypothyroid patients was 7(8%) patients based on ACR 2010 criteria. In patients with hypothyroidism and fibromyalgia, 6 patients (85.7%) were positive for Anti Tpo Ab, while in patients with hypothyroidism without fibromyalgia, 29 patients (34.5%) had this antibody (P=0.007).

    Conclusion

    It seems that Anti Tpo Ab is more important than thyroid dysfunction, and it is suggested to check this antibody in fibromyalgia patients in addition to thyroid function tests.

    Keywords: fibromyalgia, hypothyroidism, Anti Tpo Ab
  • مریم حجتی زاده، مریم مبینی، مژگان قائدی، مسعود حسن زاده ماکویی، محمود جدی تهرانی، فروغ گلساز شیرازی، فاضل شکری

    بیماری هپاتیت ب یکی از معضلات بهداشتی و یک عفونت تهدید کننده زندگی است که توسط ویروس HBV ایجاد میشود. نوکلیوکپسید HBV از زنجی ره پلی پپتیدی منفردی به نام آنتی ژن core ،یا HBcAg تشکیل شده است. در تحقیقات متعدد از HBcAg به عنوان حامل داروها و سایر مولکولهای زیستی استفاده میشود و آنتی بادی تولید شده بر ضد آن نیز به عنوان یکی از نشانگرهای سرولوژیکی، نقش مهمی در بررسی مواجه قبلی با این بیماری دارد. در این مطالعه، برای اولین بار وکتور pColdI ،حاوی برچسب هیستیدینی، برای کلونسازی ژن HBcAg مورد استفاده قرار گرفت. باالترین سطح بیان HBcAg در سویه Tuner و سپس درBL21 و gami-Rosetta مشاهده شد. HBcAg متصل به برچسب هیستیدین با استفاده از ستون NTA-Ni خالص ساز ی شد و شباهت ساختاری و آنتی ژن ی آن با شکل طبیعی توسط ELISA و وسترن بالت تایید شد. سپس، از HBcAg نوترکیب برای تولید آنتی بادیهای پل ی کلونال ضد HBc در خرگوش استفاده شد و برای تخلیص آنتی بادی های پلی کلونال ضد HBcAg ،از ستون میل ترکیبی سفارز CNBr-HBcAg استفاده شد. نتایج نشان داد که آنتی بادی های به دست آمده از خرگوش قادر به شناسایی HBcAg نوترکیب تولید شده تا غلظت 15/0 نانوگرم در میلیلیتر در آزمایش االیزا ساندویچ بودند. ای ن مطالعه اطالعات ارزشمندی را برای تولید پروتیین HBcAg نوترکیب و آنتی بادیهای اختصاصی برای تحقیقات بیشتر و کاربردهای تشخیصی ارایه میدهد

    کلید واژگان: ب هپاتیت ویروس, Anti-HBc polyclonal antibody, HBcAg, HBV
    Maryam Hojatizadeh, Maryam Mobini, Mojgan Ghaedi, Masoud Hassanzadeh Makoui, Mahmood Jeddi-Tehrani, Forough Golsaz-Shirazi, Fazel Shokri

    Hepatitis B, as a major healthcare problem and a potentially life-threatening infection, is caused by Hepatitis B virus (HBV). Nucleocapsid of HBV is composed of a single polypeptide chain known as core antigen, HBcAg. As a highly immunogenic subviral particle, HBcAg has been used as a carrier platform for heterologous proteins. Anti-HBc antibody, as one of the serological markers for HBV infection, is the best marker for documenting prior exposure to HBV. Here, we produced, purified and characterized HBcAg. pColdI vector, containing a histidine tag, was used for the first time to clone HBcAg gene. The highest level of HBcAg expression was achieved in Tuner strain, followed by BL21 and Rosetta-gami. Histidine-tagged HBcAg was purified using Ni-NTA resin, and its structural and antigenic similarity with natural HBcAg was confirmed by ELISA and western blot. Then, recombinant HBcAg was used to produce anti-HBc polyclonal antibodies in rabbits, and specific anti-HBcAg polyclonal antibodies were purified by the HBcAg-CNBr sepharose column. Specific anti-HBcAg polyclonal antibodies were able to detect recombinant HBcAg up to 0.15 ng/ml in an optimized sandwich ELISA. The results of this study provide valuable information for the production of recombinant HBcAg and specific anti-HBcAg polyclonal antibodies for further research and diagnostic applications.

    Keywords: Hepatitis B virus (HBV), HBcAg, Anti-HBc polyclonal antibody
  • زهرا مدنی، سحر باقری*، فروزان الیاسی، مریم مبینی، جمشید یزدانی چراتی، فائزه ملک لو، هانیه احمدی
    سابقه و هدف

    درمان خاصی برای فیبرومیالژیا وجود ندارد. طبق مطالعات گذشته، ورزش به کنترل علایم و جنبه های روانی- اجتماعی بیماری کمک می کند. ورزش های کششی کم تر از ورزش های هوازی و مقاومتی در این بیماران مورد تاکید قرار گرفته است. علت اصلی بررسی مجدد این موضوع، بازخورد متناقض بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا به تمرینات کششی بود که طی سال های اخیر در درمان بالینی بیماران مشاهده شده است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات کششی بر کیفیت زندگی و میزان اثر بیماری فیبرومیالژیا بود.

    مواد و روش ها

    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده با پروتکل بود. 49 بیمار مبتلا به فیبرومیالژی تشخیص داده شده براساس معیارهای استاندارد فیبرومیالژیا در سال 2010 که توسط روماتولوژیست و سپس روانپزشک به کلینیک پزشکی ورزشی ارجاع شده بودند، به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. 25 بیمار در گروه مداخله تمرینات کششی همراه با دارو قرار گرفتند و 24 بیمار در گروه کنترل داروهای استاندارد را به مدت 5 هفته دریافت کردند. برای ارزیابی کیفیت زندگی از پرسشنامه SF-36 و برای ارزیابی وضعیت بیماری در هفته های 0، 5 و 9 از پرسشنامه بازبینی شده تاثیر فیبرومیالژیا (FIQR) استفاده شد.

    یافته ها

    مطالعات اخیر در مورد امکان تاثیر تمرینات کششی بربیماران مبتلا به فیبرومیالژیا بحث می کند. در این مطالعه برخلاف گذشته نتایج متفاوتی مشاهده شد. بین دو گروه از نظر میانگین نمرات سلامت جسمانی (0/4=P)، سلامت روانی (0/88=P) و تاثیر فیبرومیالژیا (0/36=P) تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت.

    استنتاج

    ورزش های کششی ایزوله در بهبود بیماران فیبرومیالژیا موثر نیست، پیشنهاد می شود که مطالعات آینده با دید وسیع تری در جستجوی اثرات تمرینات کششی بر فیبرومیالژیا انجام شود.

    کلید واژگان: تمرینات کششی, فیبرومیالژیا, کیفیت زندگی, SF-36, FIQR
    Zahra Madani, Sahar Bagheri*, Forozan Elyasi, Maryam Mobini, Jamshid Yazdani Charati, Faeze Maleklou, Hanieh Ahmadi
    Background and purpose

    There is no specific treatment for fibromyalgia. Previous studies suggest that exercise is helpful in controlling the symptoms and psychosocial aspects of the disease. Stretching exercises are emphasized less than aerobic and resistance exercises in these patients. The main reason for re-examining this issue in current study was the contradictory feedback of patients with fibromyalgia to stretching exercises which was observed during recent years in clinical treatments. The aim of this study was to evaluate the effect of stretching exercise on the quality of life of patients and the impact of fibromyalgia.

    Materials and methods

    This study was a per-protocol randomized clinical trial. Forty-nine patients with fibromyalgia diagnosed based on 2010 diagnostic criteria for fibromyalgia who were referred to our sports medicine clinic by a rheumatologist and then a psychiatrist were studied. They were randomly divided into two groups. Twenty-five patients in the intervention group did stretching exercise and received medication while 24 patients in the control group received standard medication for five weeks. SF-36 questionnaire was used to evaluate the quality of life and Revised Fibromyalgia Impact Questionnaire (FIQR) was used to assess the disease state at the beginning of the study and also at weeks 5 and 9.

    Results

    There are contradictory results about the effect of stretching exercises on fibromyalgia patients. The current study showed no significant differences between the two groups in the mean scores for physical health (P= 0.4), mental health (P= 0.88), and fibromyalgia impact (P= 0.36).

    Conclusion

    Isolated stretching exercises are not effective in improving fibromyalgia. Further studies are suggested to investigate the effect of more specific stretching exercises on fibromyalgia.

    Keywords: stretching exercises, fibromyalgia, quality of life, SF-36, FIQR
  • مریم مبینی*، رضاعلی محمدپور، محمدرضا بیابانی
    سابقه و هدف

    درمان بیماری های روماتیسمی بستگی به مصرف مناسب داروها دارد. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی و دلایل قطع داروها در این بیماران روماتیسمی انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی، در سال های 1398-1400 در شهر ساری در بیماران مبتلا به بیماری های التهابی روماتیسمی به منظور بررسی میزان فراوانی قطع دارو و دلایل آن انجام شد. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS 20 و برای تعیین فراوانی قطع دارو و عوامل آن از روش های آمار توصیفی استفاده گردید. 0/05 P< معنی دار در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    251 بیمار شامل 197 بیمارآرتریت روماتویید، 31 بیمار لوپوس سیستمیک، 16 بیمار اسپوندیلیت انکیلوزان و 7 بیمار آرتریت پسوریازیس وارد مطالعه شدند. میانگین سن بیماران      13/4 ± 52/36 و مدت بیماری 7/31 ± 8/35 سال بود. به طور کلی 73 بیمار، 85 مورد قطع دارو داشتند که شایعترین علت قطع دارو، عوارض جانبی دارو بود که در 55/4 درصد بیماران اتفاق افتاد. عدم موجودی در بازار دارویی، بهبودی موقت علایم بیماری، موثر نبودن دارو و نگرانی از ابتلا به کووید 19 از علل قطع دارو بود.

    استنتاج

    شایع ترین علت قطع درمان، عوارض دارویی است ولی در حدود یک سوم موارد، عوامل قابل اصلاحی هستند که شناخت آن ها می تواند در پیشگیری از قطع دارو ها و عدم پایبندی به درمان، کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: کورتیکواستروئید, داروهای ضد روماتیسم, قطع دارو
    Maryam Mobini*, Reza Ali Mohammadpour, Mohammad Reza Biabani
    Background and purpose

    Treatment of rheumatic diseases depends on proper use of medications. The aim of this study was to evaluate the frequency and reasons for discontinuation of drugs in these patients.

    Materials and methods

    A cross-sectional study was performed in patients with inflammatory rheumatic diseases in Sari, Iran 2020-2021 to investigate the frequency and reasons for discontinuation of drugs. Statistical analysis was performed using SPSS V20 and descriptive statistical methods were used to determine the frequency of drug discontinuation and its causes.

    Results

    The participants (n=251) included 197 patients with rheumatoid arthritis, 31 with systemic lupus, 16 with ankylosing spondylitis, and 7 patients with psoriatic arthritis. The mean age of patients was 52.36±13.4 and mean duration of illness was 8.35±7.31 years. Drug discontinuation was seen in 73 patients (85 cases). The most common reason for drug discontinuation was drug side effects (55.4%). Drug shortage, transient improvement of symptoms, ineffectiveness of the drug, and fear of developing COVID 19 were some of the reasons for discontinuation of drug.

    Conclusion

    The most common cause of discontinuation of treatment was drug side effects, but in about one third of cases, there are factors that could be corrected to help preventing drug discontinuation and non-adherence to treatment.

    Keywords: corticosteroid, antirheumatic agents, drug discontinuation
  • حجت الله قربانی، مریم مبینی*، احسان زابلی، لاله واحدی لاریجانی، هادی مجیدی

    بیماری های بافت همبند و از جمله اسکلرودرمی ممکن است با افزایش خطر بدخیمی ریه همراهی داشته باشند. شایع ترین نوع سرطان ریه در ارتباط با اسکلروز سیستمیک آدنوکارسینوما یا برونکوآلویولار کارسینوما است و کارسینوم سلول کوچک نادر می باشد.در این گزارش مورد، بیمار خانم 54 ساله غیر سیگاری با سابقه اسکلرودرمی بود که به علت تشدید تنگی نفس و سرفه از حدود 2 ماه اخیر، مورد بررسی قرار گرفت. در رادیوگرافی و سیتی اسکن، یک توده در ناحیه ساب پلورال لوب فوقانی ریه راست مشاهده شد و بررسی پاتولوژی، سرطان ریه از نوع کارسینومای سلول کوچک را نشان داد. از آن جاکه کارسینومای سلول کوچک در افراد غیر سیگاری بسیار نادر است، ممکن است وجود این بدخیمی با بیماری بینابینی بافت ریه در اسکلرودرمی ارتباط داشته باشد.

    کلید واژگان: اسکلرودرمی, سرطان ریه سلول کوچک, تنگی نفس
    Hojatolah Ghorbani, Maryam Mobini*, Ehsan Zaboli, Laleh Vahedi Larijani, Hadi Majidi

    Connective tissue diseases, including scleroderma, may be associated with an increased risk of lung cancer. The most common type of lung cancer associated with systemic sclerosis is adenocarcinoma or bronchoalveolar carcinoma, and small cell carcinoma is rare. This reports presents a 54-year-old non-smoker woman with a history of scleroderma who was examined due to aggravation of shortness of breath and cough for the last two months. On radiography and CT scan, a mass was seen in the sub pleural area of the upper right lobe of the right lung, and pathological examination showed small cell carcinoma of the lung. Small cell carcinoma is very rare in non-smokers, therefore, it may be associated with interstitial lung tissue disease in scleroderma.

    Keywords: scleroderma, small cell lung cancer, dyspnea
  • مریم مبینی، مریم قاسمی، زهره حاج حیدری، هادی مجبدی*

    فاشییت ایوزینوفیلیک، به صورت سفتی متقارن دردناک و اسکلروز اندام همراه با التهاب فاشیای عمیق تظاهر می یابد. موارد نادری از درگیری یکطرفه گزارش شده است. در اینجا یک مرد جوان با درگیری ران و ساق به صورت یکطرفه، معرفی می شود که به دنبال ورزش سنگین دچار علایم شده است. یافته های بالینی، آزمایشگاهی، تصویربرداری و پاتولوژی مورد بحث قرار می گیرد. درمان با پردنیزولون و متوترکسات شروع شد.

    کلید واژگان: فاشئیت ائوزینوفیلیک, ورزش سنگین, مورفه آ
    Maryam Mobini, Maryam Ghasemi, Zohreh Haj Heydari, Hadi Majidi*

    Eosinophilic fasciitis presents as painful symmetrical stiffness and limb sclerosis with deep fascia inflammation. Unilateral conflict has been rarely reported. In this paper, a young man with unilateral thigh and leg involvement is presented who developed symptoms following strenuous exercise. Clinical, laboratory, imaging, and pathology findings are discussed. Treatment with prednisolone and methotrexate was started.

    Keywords: Eosinophilic fasciitis, vigorous exercise, morphea
  • سید حسین مهرآوران، مبین غزائیان، ایرج ملکی*، سید عباس موسوی، مسعود علیالی، علی شریف پور، سیاوش عابدی، رویا قاسمیان، سپیده صفانوایی، مریم مبینی، سید مهران رضوی پور، غلامعلی گدازنده، میثاق شفیع زاد، محمود موسی زاده، تورج اسدی، مجید سعیدی
    سابقه و هدف

    با توجه به نوظهور بودن کووید -19، ثبت نظام مند بیماری می تواند علاوه بر ایجاد بستر مناسب پژوهشی، سبب مشخص شدن جنبه های مختلف بیماری از علایم تا تشخیص های آزمایشگاهی و اثربخشی درمان نیز شود. لذا این مطالعه با هدف طراحی و استقرار ثبت نظام مند بیماری کووید-19 و نتایج اولیه در بیمارستان امام ساری انجام شد.

    مواد و روش ها:

     در مرحله اول برای طراحی رجیستری، کمیته راهبردی متشکل از تخصص های درگیر در بحث کووید تشکیل شد. متغیرهای تعیین شده توسط اعضای کمیته راهبردی رجیستری شامل یافته های دموگرافیک، علایم حیاتی بیماران، سابقه بیماری زمینه ای، یافته های آزمایشگاهی، نتایج تست های تشخیصی، فرم های بیماری، عوارض، پیش آگهی بیماران و همچنین مداخلات درمانی صورت گرفته در زمان بستری و ترخیص بودند. سپس نرم افزاری جهت ثبت اطلاعات، در محیط وب با پایگاه داده SQL طراحی شد. جامعه مورد بررسی شامل تمامی بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام ساری در سال 1398 و 1399 با تشخیص بالینی یا مولکولی کووید-19 بودند.

    یافته ها:

     از 1924 بیمار ثبت شده، 829 نفر (43/1درصد) زن بودند. میانگین سنی بیماران مورد بررسی 17/5±53/2 سال بود. میانگین سنی زنان و مردان مورد بررسی به ترتیب 16/8±53/9و 18/1±52/7 سال بود (0/142=P).

    استنتاج

    شیوع بسیار سریع و ناشناختگی بیماری سبب شد مدیریت موثر شیوع کووید-19 نیازمند دسترسی به اطلاعات درست، کامل، قابل اعتماد و به موقع باشد، که رجیستری ها می توانند در این زمینه کمک کننده باشند.

    کلید واژگان: رجیستری, کووید 19, مورتالیتی
    Seyed Hossein Mehravaran, Mobin Ghazaeian, Iradj Maleki*, Seyed Abbas Mousavi, Masoud Aliyali, Ali Sharifpour, Siavash Abedi, Roya Ghasemian, Sepideh Safanavaei, Maryam Mobini, Seyed Mehran Razavipour, GholamAli Godazandeh, Misagh Shafizad, Mahmood Moosazadeh, Touraj Assadi, Majid Saeedi
    Background and purpose

    Disease registry of Coronavirus disease 2019 (COVID-19) as an emerging global health threat could create a suitable research context, identify various aspects of the disease from symptoms to laboratory diagnoses, and determine effectiveness of treatment. The present study aimed to design and implement COVID-19 registry in Sari Imam Khomeini Hospital and investigated preliminary results.

    Materials and methods

    At first stage, to design the disease registry, a strategy committee was established consisting of experts involved in COVID-19. Variables determined by members of the registry strategy committee included demographic findings, patients’ vital signs, comorbidity, laboratory findings, diagnostic test results, disease forms, complications, patients’ prognosis, and medical interventions on admission and at the time of discharge. Then, a web based software was designed in Structured Query Language (SQL) to record the information. The study population included all patients attending Sari Imam Khomeini Hospital with clinical and molecular diagnosis of COVID-19.

    Results

    Out of 1924 registered patients, 829 (43.1%) were female. The mean age of patients was 53.2±17.5 years. The mean ages of men and women were 53.9±16.8 and 52.7±18.1 years, respectively (P= 0.142).

    Conclusion

    Outbreak of COVID-19 and paucity of information about the disease call for an accurate, complete, and reliable database including timely information which could be achieved by an integrated disease registry.

    Keywords: registry, COVID-19, mortality
  • مریم مبینی*

    بیماری های التهابی روماتیسمی، علاوه بر درگیری مفاصل و دیگر سیستم های بدن، با افزایش مورتالیتی و موربیدیتی نیز همراه هستند. یکی از شایع ترین علل مرگ و میر در بیماران مبتلا به این بیماری ها، دلایل قلبی عروقی است که می تواند ناشی از ماهیت و پاتوفیزیولوژی بیماری، التهاب مزمن و داروهای مورد استفاده باشد. با وجود متفاوت بودن پاتوژنز و علایم بیماری های آرتریت روماتویید، لوپوس سیستمیک اریتماتو، آرتریت پسوریازیس و نقرس، وجود التهاب مزمن وجه مشترک پاتوفیزیولوژیک آن ها می باشد. در سال های اخیر، همراهی سندرم متابولیک با برخی از این بیماری ها نشان داده شده است. بررسی سندرم متابولیک در بیماری های التهابی روماتیسمی از دیدگاه های مختلف دارای اهمیت می باشد، از آن جمله می توان همراهی در ایجاد بیماری های قلبی عروقی، ایجاد وضعیت پیش التهابی، انتخاب نوع درمان و پایش های مربوط به آن را نام برد. در این مقاله مروری، در ابتدا به بررسی اهمیت سندرم متابولیک در بیماری های روماتیسمی به صورت کلی پرداخته می شود، سپس هر یک از بیماری های فوق به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند. در این مطالعه با بررسی مطالعات قبلی به این نتیجه رسیدیم که ،چاقی شکمی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید و لوپوس، چاقی شکمی و پرفشاری خون در بیماران مبتلا به آرتریت پسوریازیس و هیپرتری گلیسریدمی و پرفشاری خون در نقرس از اجزای مهم سندرم متابولیک می باشند که نیاز به مراقبت بیش تر دارند.

    کلید واژگان: سندرم متابولیک, لوپوس سیستمیک اریتماتو, آرتریت روماتویید, نقرس
    Maryam Mobini*

    Inflammatory rheumatic diseases, in addition to involvement of the joints and different systems, are associated with increased risk of morbidity and mortality. One of the most common causes of death in patients with these diseases is cardiovascular causes which can be due to the nature and pathophysiology of the disease, chronic inflammation, and the drugs used. Despite different pathogenesis and symptoms of rheumatoid arthritis, systemic lupus erythematosus, psoriatic arthritis, and gout, the presence of chronic inflammation is a common pathophysiological feature in these diseases. Metabolic syndrome is reported to be associated with some of these conditions. The study of metabolic syndrome in inflammatory rheumatic diseases is important from different perspectives, since it plays a role in development of cardiovascular disease and pro-inflammatory status and also influences the choice of treatment and related monitoring. Here, first, the importance of metabolic syndrome in rheumatic diseases in general is discussed, then each of the above diseases is evaluated separately. It seems that abdominal obesity in patients with rheumatoid arthritis and lupus, and hypertension and obesity in patients with psoriatic arthritis, and hypertriglyceridemia and hypertension in gout are important components of metabolic syndrome that require more care.

    Keywords: metabolic syndrome, systemic lupus erythematosus, rheumatoid arthritis, psoriatic arthritis, gout
  • مریم مبینی*، الهام سادات بنی مصطفوی، مهران رضوی پور

    کلسینوز زیر پوستی از رسوب غیرطبیعی کلسیم در بافت نرم تشکیل می شود و یکی از عوارض ناشی از اسکلرودرمی به ویژه در نوع اسکلرودرمی سیستمیک محدود است. این عارضه یکی از کرایتریاهای سندرم کرست (کلسینوز زیر جلدی، پدیده رینود، اختلال عملکرد مری، اسکلروداکتیلی و تلانژکتازی) می باشد. بیمار خانم 44 ساله ی بود که با سابقه اسکلرودرمی سیستمیک از 20 سال قبل، با درد ناحیه آرنج وانگشتان دست و پا و کلسینوز وسیع در بافت نرم مراجعه کرد. بیماربه علت درگیری پارانشیم ریه تحت درمان با داروهای ایمونوساپرسیو بوده و درمان های متفاوت دارویی و جراحی را برای درمان کلسینوز زیرجلدی دریافت کرده بود. در صورت پاسخ ناکافی به داروها، درمان جراحی می تواند تنها روش درمان در ضایعات علامتدار باشد.

    کلید واژگان: سندرم کرست, کلسینوز پوستی, اسکلروز سیستمیک
    Maryam Mobini*, Elham Sadat Banimostafavi, Mehran Razavipour

    Subcutaneous calcinosis consists of abnormal calcium deposition in soft tissues and is one of the complications of scleroderma, especially in limited systemic sclerosis. It is one of the criteria of CREST syndrome (calcinosis cutis, Raynaud phenomenon, esophageal dysfunction, sclerodactyly, and telangiectasia). A 44-year-old woman with systemic scleroderma for 20 years was presented with pain in the elbow, fingers and toes, and extensive calcinosis in soft tissue. The patient was treated with immunosuppressive medications due to lung parenchymal involvement and received various drug and surgical treatments for soft tissue calcinosis. In situations of poor response to medication, surgical treatment could be the only option for treating symptomatic lesions.

    Keywords: CREST syndrome, calcinosis cutis, systemic sclerosis
  • فاطمه نیک صولت، مریم مبینی *، عارف حسینیان امیری، سحر فرزندی، هادی مجیدی، محسن اعرابی
    سابقه و هدف
    شیوع انگشت ماشه‏ای در افراد دیابتی بالاتر گزارش شده است. اثرات تزریق کورتیکواستروئید درون غلاف تاندون در بیماران دیابتی پایین تر گزارش شده است. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی کورتیکوستروئید خوراکی در درمان انگشت ماشه ای در بیماران دیابتی انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این بررسی کارآزمایی بالینی، 50 بیمار با پردنیزولون خوراکی به صورت 5 میلی گرم سه بار در روز، به مدت 2 هفته تحت درمان قرار گرفتند و سپس تحت پیگیری بر اساس معیار کوئینل در هفته‏های 3 و 6 و 3 ماه بعد قرار گرفتند. آنالیز داده ها با استفاده از SPSS ver. 17 و تست آماری Repeated measures ANOVA انجام گرفت.
    یافته ها
    در پایان دوره سه ماهه پیگیری، 84 از 106 انگشت (3/79 درصد) پس از مصرف کورتیکواستروئید خوراکی بهبود یافتند. کاهش رتبه معیار کوئینل پس از دریافت دارو از نظر آماری معنی دار بود (001/0>p). همبستگی مثبت بین طول مدت علائم با شدت بیماری در ماه سوم مطالعه مشاهده شد (0001/0>p و 37/0=r). هم چنین بین تعداد انگشت‏های درگیر با دوره‎ی ابتلا به دیابت (002/0=p و 425/0=r) ، HbA1C (024/0=p و 319/0=r) و 2HPP (041/0=p و 29/0=r) همبستگی مثبت وجود داشت. استنتاج: با توجه به عدم مشاهده عوارض جانبی موضعی با دریافت کورتیکواستروئید خوراکی با دوز مورد نیاز برای درمان انگشت ماشه ای در بیماران دیابتی، ما استفاده از این دارو را به عنوان یک گزینه درمانی موثر در درمان انگشت ماشه‎ای در بیماران دیابتی به ویژه افراد با دوره علائم کم تر از شش ماه، قند خون کنترل شده، علائم خفیف و با درگیری چندین انگشت پیشنهاد می‎کنیم.
    کلید واژگان: انگشت ماشه ای, کورتیکواستروئید خوراکی, بیماران دیابتی
    Fatemeh Niksolat, Maryam Mobini *, Aref Hosseinian Amiri, Sahar Farzandi, Hadi Majidi, Mohsen Aarabi
    Background and purpose: Evidence suggest high prevalence of trigger finger (TF) in diabetic patients. Corticosteroid injection in the area of tendon sheath thickening is the first-line treatment of choice for TF. However, some studies indicated low efficacy of this method in diabetic patients. This study aimed at investigating the effectiveness of oral corticosteroids in diabetic patients with TF.
    Materials and methods
    In a clinical trial, 50 diabetic patients with trigger finger (n=106 digits) enrolled. The patients were treated with oral prednisolone 5 mg, three times a day for 2 weeks. They were then followed up based on Quinnell grading at 3 and 6 weeks, and 3 months. Data analysis was done in SPSS V17 applying Repeated measures ANOVA.
    Results
    At the end of the three-month follow-up, 84 fingers (79.3%) of patients who took oral prednisolone improved. The reduction of Quinnell grading was significant after medication (p<0.001). Positive correlation was observed between symptoms duration and disease severity at third month (r=0.37, p<0.0001). In addition, there were positive correlations between the number of fingers affected and diabetes mellitus duration (r=0.425, p=0.002), HbA1C (r=0.319, p=0.024), and 2HPP (r=0.29, p=0.041).
    Conclusion
    Current study showed no local side effects of corticosteroids in patients receiving oral prednisolone. Therefore, it could be suggested as an influential treatment for trigger finger in diabetic patients, especially those with less than 6 months onset of symptoms, normal blood glucose control, less severity of the symptoms, and higher number of involved fingers.
    Keywords: trigger finger, oral corticosteroids, diabetes mellitus
  • سارا صدر، سعید دشتی درگاهلو، فاطمه نیک صولت، عارف حسینیان، مریم مبینی *، مریم کریمی
    سابقه و هدف
    نگرانی های در خصوص همراهی آرتریت روماتویید و سندرم متابولیک وجود دارد. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی سندرم متابولیک در بیماران مرد مبتلا به آرتریت روماتویید می باشد.
    مواد و روش ها
    پنجاه مرد مبتلا به آرتریت روماتویید از نظر ویژگی های دموگرافیک و بالینی شامل نمره فعالیت بالینی 28 DAS ، نمره سلامت عمومی HAQ ، معیار چشمی درد VAS و آزمایشات مورد ارزیابی و از نظر سندرم متابولیک با 50 مرد با سن مشابه مورد مقایسه قرار گرفتند. سندرم متابولیک بر اساس معیارهای برنامه آموزش ملی کلسترول NCEP/ATP III و فدراسیون بین المللی دیابت IDF تشخیص داده شد. فراوانی سندرم متابولیک در آرتریت روماتویید و گروه کنترل مقایسه شد. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS 19 انجام و نتایج با05/0 P<معنی دار تعریف شد.
    نتایج
    میانگین سنی در گروه بیماران 2/10 ± 04/49 و در گروه کنترل 4/9 ± 12/46 بود (139/0 =P). فراوانی سندرم متابولیک بر اساس معیار NCEP و IDF به ترتیب (24%) 12 و (36%) 18 در گروه آرتریت روماتویید و (32%)16 و (36%) 18 نفر در گروه کنترل بود که از نظر آماری معنی دار نبود. هیپرگلیسمی، هیپرکلسترولمی و بالا بودن لیپوپروتئین با دانسیته پایین در گروه کنترل فراوان تر بود(P<0.05).
    نتیجه گیری
    بر اساس مطالعه حاضر،فراوانی سندرم متابولیک در بیماران مبتلا به آرتریت روماتویید مشابه گروه کنترل می باشد ولی این میزان زیاد است. اجزا سندرم متابولیک به صورت روتین باید جهت کاهش ایجاد سندرم متابولیک و عوارض آن پایش شوند.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, آرتریت روماتویید, التهاب
    Sarah Sadr, Saeed Dashti Dargahloo, Fatemeh Niksolat, Aref Hoseinian, Maryam Mobini *, Maryam Karimi
    Background and
    Purpose
    Rheumatoid arthritis (RA) is an autoimmune disease that increase the risk of coronary artery diseases. Metabolic syndrome (MetS) is considered as a risk factor for developing coronary artery diseases. There are some concerns about the association between RA and MetS, therefore, this study was done to evaluate the prevalence of MetS in male RA patients.
    Materials And Methods
    In a cross sectional study, male RA patients (n= 50) were evaluated regarding demographic and clinical features including disease activity score 28 (DAS28), health assessment questionnaire (HAQ), visual analogue scale (VAS), and laboratory parameters and compared with 50 age-matched controls. MetS was diagnosed according to the 2005 National Cholesterol Education Program Adult Treatment Panel III (NCEP/ATP III) and International Diabetes Federation (IDF) definition. The prevalence of MetS was compared in RA patients and controls. Statistical analysis was performed in SPSS V19, and results were considered significant at P
    Results
    The mean ages of RA patients and controls were 49.04±10.2 and 46.12± 9.4 years, respectively (P= 0.139). MetS according to NCEP and IDF criteria was present in 12 (24%) and 18 (36%) of RA patients vs 16 (32%) and 18 (36%) of controls, respectively that was not significantly different. Controls were more likely to have hyperglycemia and hypercholesterolemia, especially higher levels of low density lipoprotein (P
    Conclusion
    According to the present study, prevalence of MetS was similar in RA patients and controls. MetS components should be routinely investigated in male RA patients to reduce the occurrence of MetS and its complications.
    Keywords: metabolic syndrome, rheumatoid arthritis, inflammation, men
  • مریم مبینی، عطیه مخلوق، زهرا نمدچیان، فاطمه نیک صولت، بهزاد فیض زاده، رضا علی محمدپور
    سابقه و هدف
    استئوپروز یک بیماری استخوانی است که باعث کاهش قدرت استخوان و افزایش خطر شکستگی می شود. شواهدی از همراهی بین سنگ کلیه با کاهش دانسیته استخوان و استئوپروز وجود دارد. هدف از این مطالعه، مقایسه دانسیتومتری استخوانی در زنان مبتلا به سنگ کلیه با زنان بدون سنگ است.
    مواد و روش ها
    مطالعه مقطعی- توصیفی بر روی مراجعه کنندگان به مراکز درمانی شهر ساری در سال 95-1394 انجام شد. 120 زن واجد شرایط در دو گروه مساوی دارای سنگ کلیه و بدون آن از نظر خصوصیات دموگرافیک، انتروپومتریک، بیوشیمی و یافته های دانسیتومتری مقایسه شدند. متغیرهای کمی با آزمون t-test و متغیرهای کیفی توسط آزمون کای دو(chi-square) به وسیله نرم افزار -19 SPSS بین دو گروه مقایسه گردید.
    یافته ها
    میانگین سن شرکت کنندگان 8/6 ± 64/53 سال بود و 77 نفر (2/64 درصد) آنان یائسه بودند (39 زن مبتلا به سنگ کلیه و 38 زن غیرمبتلا). فراوانی سابقه فامیلی سنگ کلیه و دفع ادراری کلسیم در زنان دارای سنگ کلیه به طور واضحی از گروه بدون سنگ بیش تر بود (00/0 P= و 002/0 P=). میانگین دانسیته استخوانی در ناحیه کمر در گروه سنگ کلیه 17/0±851/0 و در گروه بدون سنگ 13/0±946/0 گرم بر سانتی متر مربع بود (001/0 P=). این مقادیر در نواحی گردن فمور در دو گروه به ترتیب 10/0±748/0 و 13/0±815/0 (003/0 P=) و در کل هیپ 13/0±891/0 و 10/0±965/0 (001/0 P=) بود.
    استنتاج: به نظر می رسد وجود سنگ کلیه و دفع بالاتر کلسیم ادراری با دانسیته استخوانی پایین تر همراهی دارد و لذا پیشنهاد می شود در بیماران مبتلا به سنگ کلیه و دفع بالای کلسیم ادراری، بررسی استوپروز زودتر انجام گیرد.
    کلید واژگان: استئوپروز, دانسیته استخوانی, سنگ کلیه, هیپرکلسیوری
    Maryam Mobini, Atieh Makhlough, Zahra Namadchian, Fatemeh Niksolat, Behzad Feizzadeh, Reza Ali Mohammadpour
    Background and
    Purpose
    Osteoporosis is a bone disease that reduces bone strength and increases the risk of fractures. Evidence suggest an association between nephrolithiasis and osteoporosis and decrease in bone density. The aim of this study was to compare bone densitometry in women with kidney stones and women with no history of stones.
    Materials And Methods
    A cross-sectional study was conducted in patients referring to medical centers in Sari, Iran 2015-2016. One hundred and twenty eligible women were compared in the two groups of with and without kidney stones based on demographic characteristics, anthropometric, biochemical, and bone densitometry findings. The groups were compared by t-test for quantitative variables and Chi-square test for qualitative variables in SPSS V19.
    Results
    The mean of age of participants was 53.64±6.8 years and 77 (64.2%) were postmenopausal. There were 39 women with nephrolithiasis and 38 without kidney stones. Family history of kidney stones and urinary calcium excretion in women with kidney stones were significantly higher than that in those without kidney stones (P = 0.002, P = 0.000). The mean values for bone density in lumbar spine in women with and without kidney stones were 0.851±0.17 and 0.946±0.13 (P=0.001). These values in femoral neck and total hip were 0.815±0.13 and 0.748±0.10 (P=0.003) and 0.891±0.13 and 0.965±0.10 (P=0.001), respectively.
    Conclusion
    It seems that nephrolithiasis and higher urinary calcium excretion are associated with lower bone mass. Therefore, earlier investigations for osteoporosis are suggested in patients with kidney stones and higher urinary calcium excretion.
    Keywords: osteoporosis, bone density, renal stone, hypercalciuria
  • مریم مبینی، فاطمه نیک صولت، رویا قاسمیان، علی شریف پور، سارا ولی پور
    عفونت سل یک نگرانی عمده در بیماران مبتلا به روماتیسم و تحت درمان با داروهای سرکوب کننده ایمنی می باشد. بیمار خانم 67 ساله مبتلا به آرتریت روماتوئید سروپوزیتیو بود که در بررسی های غربالگری اولیه برای سل منفی بود و از 22 ماه قبل تحت درمان با اینفلکسیماب قرار گرفته بود. بیمار در طی دریافت داروهای سرکوب کننده ایمنی، دچار علایم سرشتی و تنفسی و تشدید علایم مفصلی گردید. با توجه به یافته های بالینی و بررسی های پاراکلینیک شامل تصویر برداری، بررسی مایع پلورال و اندازه گیری interferon γ release assay (IGRA) تشخیص سل گذاشته شد و درمان ضد سل برای بیمار شروع شد و دوز استروئید بیمار افزایش یافت. علایم سرشتی، تنفسی و مفصلی بیمار بهبود قابل توجهی پیدا کرد. علاوه بر غربالگری اولیه، در نظر داشتن بیماری سل در بیماران تحت درمان با داروهای بیولوژیک در هر زمانی از درمان باید مورد توجه و پایش قرار گیرد.
    کلید واژگان: عفونت سل, اینفلکسیماب, آرتریت روماتوئید
    Maryam Mobini, Fatemeh Niksolat, Roya Ghasemian, Ali Sharifpour, Sara Valipour
    Tuberculosis is a major concern in patients with rheumatologic disorders under immunosuppressive therapy. In this paper a 67-year old woman is presented with seropositive rheumatoid arthritis and negative screening for latent tuberculosis. She was treated with infliximab since 22 months ago. She developed constitutional and respiratory manifestations and flare of articular symptoms during treatment by immunosuppressive agents. Tuberculosis clinical presentation and investigation tests including imaging, pleural effusion analysis and interferon γ release assay (IGRA) estimation and anti-tuberculosis treatment was initiated and dose of prednisolone was increased. Afterwards, constitutional respiratory and articular signs improved significantly. Beside of initial screening, attention to tuberculosis in patients being treated with biologic drugs should be done at any time.
    Keywords: tuberculosis, infliximab, rheumatoid arthritis
  • مریم مبینی، زهرا نمدچیان، رامین شکرریز، هادی مجیدی
    بیماری سلول داسی شکل، شایع ترین نوع هموگلوبینوپاتی در دنیاست و ناشی از زنجیره غیر طبیعی بتاگلوبین در هموگلوبین می باشد. این بیماری معمولا در دهه اول زندگی تشخیص داده می شود. درگیری استخوان یکی از شایع ترین تظاهرات بالینی می باشد و به صورت حاد (حملات انسداد عروقی) و یا مزمن (مانند نکروز آواسکولر استخوان) اتفاق می افتد. در این مقاله به معرفی بیماری مسن با تظاهرات اسکلتی پیشرفته ناشی از این بیماری پرداخته می شود. بیمار مرد 66 ساله با سوء مصرف اپیوم بود که به علت درد و ضعف اندام تحتانی از یک سال قبل به کلینیک روماتولوژی مراجعه کرده بود. در بررسی ها بیمارآنمی شدید داشت و در رادیوگرافی، ضایعات منتشر استئولیتیک بدون حاشیه مشخص در استخوان لگن و ران و کاهش فضای مفصلی و در ناحیه مهره های پشتی- کمری، تصویر دهان ماهی دیده شد. در بررسی لام خون محیطی سلول های داسی شکل همراه با هیپوکرومی و تجمع پلاکتی وجود داشت و الکتروفورز هموگلوبین منطبق با داسی شکل- تالاسمی بتا بود.
    پیشنهاد می شود در بیماران مسن با آنمی و ضایعات لیتیک استخوانی با دلیل نامعلوم، بررسی از نظر هموگلوبینوپاتی ها به ویژه بیماری سلول داسی شکل انجام شود.
    کلید واژگان: بیماری سیکل سل, استخوان, استئونکروز
    Maryam Mobini, Zahra Namadchian, Ramin Shekarriz, Hadi Majidi
    Sickle cell disease is the most common type of hemoglobinopathies in the world that is caused by abnormal beta globin chain in hemoglobin. The disease is usually diagnosed in the first decade of life. Bone involvement is one of the most common clinical manifestations both in the acute setting (painful vaso-occlusive crises), and/or as a source of chronic disability (such as avascular necrosis). This paper introduces an old patient with advanced skeletal manifestation due to this disorder. A 66-year-old man who was opium abuser was visited by a rheumatologist for lower limbs pain, and fatigue from one year ago. The patient had severe anemia, and X-ray revealed diffuse osteolytic changes without sharp border in pelvis and femur and joint space narrowing. Involvement of thoracolumbar vertebras were seen as codfish vertebra appearance. In peripheral blood smear, sickle cell and target cells accompanied by hypochromia and platelets aggregation were detected. The hemoglobin electrophoresis was compatible with sickle-β thalassemia. In old patients with anemia and osteolytic lesions with unknown reason, evaluation of hemoglobinopathies, especially sickle cell anemia is suggested.
    Keywords: sickle cell disease, bone, osteonecrosis
  • مریم مبینی، زهرا کاشی، عذرا اخی، صغری خانی، عادله بهار
    سابقه و هدف
    ویتامینD یک هورمون استروئیدی است که نقش مهمی در متابولیسم استخوان و عملکرد عصبی- عضلانی دارد. این ویتامین به طور عمده از تابش نورخورشید بر روی پوست و تبدیل 7- دهیدروکلسترول به کوله کلسی فرول تامین می شود. هدف از مطالعه حاضر مقایسه سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D پس از مصرف ویتامین د تزریقی یا خوراکی در افراد با ویتامین د سرمی ناکافی بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش کوهورت تاریخی با استفاده از اطلاعات موجود 400 بیمار با ویتامین D ناکافی ،که تحت درمان با ویتامین 3D (کوله کلسی فرول) خوراکی هفته ای 50000 واحد به مدت 12 هفته یا تزریق عضلانی به میزان 600000واحد قرار گرفته بودند، انجام شد و با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تی زوجی میزان تغییرویتامین D بین دوگروه و قبل و بعد از دریافت دارو در هر گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    از 400 بیمار مبتلا به ویتامین D ناکافی، 333 بیمار زن (83 درصد) و 67 بیمار مرد (17 درصد) بودند. 242 بیمار فرم تزریقی و 158 نفر درمان خوراکی دریافت کردند. میانگین سطح 25 هیدروکسی ویتامین D قبل و بعد از دریافت ویتامین D در گروه خوراکی به ترتیب 39/0 ± 16/17 و 48/0± 02/43 نانوگرم در میلی لیتر (010/0< p) و در گروه تزریقی به ترتیب قبل و بعد از دریافت دارو 32/0± 71/17 و 20/1± 72/41 نانوگرم در میلی لیتر بود (001/0< p). سطح 25 هیدروکسی ویتامین D بین دو گروه مصرف تزریقی و خوراکی بعد از مصرف دارو تفاوت معنی داری نداشت (48/0= p).
    استنتاج: مصرف ویتامین D با هر دو روش تزریقی و خوراکی منجر به افزایش سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D به میزان کافی و برابر می شود و با توجه به شرایط و خواست بیمار میتوان از هر دو فرم خوراکی یا تزریقی جهت درمان یا پیش گیری استفاده کرد
    کلید واژگان: ویتامین D, (OH) D 25, کوله کلسیفرول, تجویز خوراکی, تزریقی
    Maryam Mobini, Zahra Kashi, Akha, Soghra Khani, Adele Bahar
    Background and
    Purpose
    Vitamin D is a steroid hormone. It plays an important role in bone metabolism and neuromuscular function. It is mainly synthesis from converting 7-dehydrocholesterol to cholecalciferol on skin with exposure to sunlight. This study aimed at comparing the serum levels of 25-hydroxyvitamin D after taking parenteral and oral vitamin D in patients with vitamin D insufficiency.
    Materials And Methods
    This historical cohort study was done in 400 patients with vitamin D insufficiency attending Rheumatology and Endocrinology clinics in Sari, 2013-2014. The patients were treated either by vitamin D3 (cholecalciferol) orally (control group) or injection (case group).
    Results
    The patients were 333 females (83%) and 67 males (16.8%). Two hundred forty four patients received intramuscular (IM) and 158 received oral vitamin D3. The mean serum levels of 25 (OH) D before and after the intervention in oral group were 17.16 ± 0.39 and 43.02 ± 0.48 ng/ml, respectively (P
    Conclusion
    Administration of oral or injectable vitamin D led to increase in 25 (OH) D levels, but there were no difference in terms of the effects or compilations. According to the requirements and wishes of the patients either the oral or injectable form could be administered for prevention or treatment.
    Keywords: Vitamin D, 25 (OH) D, Colecalciferol, Oral Administration, Injections
  • مریم مبینی، رضاعلی محمدپور، فروزان الیاسی، عارف حسینیان، شمیلا عباس پور
    سابقه و هدف
    فیبرومیالژیا یک سندرم دردناک مزمن با منشا غیرمفصلی است که با درد منتشر و خستگی و اختلال خواب مشخص می شود. هدف از این مطالعه، بررسی قابلیت اعتماد و اعتبار نسخه فارسی پرسشنامه تجدید نظرشده تاثیر فیبرومیالژیا (FIQR) در بیماران ایرانی مبتلا به فیبرومیالژیا است.
    مواد و روش ها
    بعد از ترجمه پرسشنامه، 44 بیمار مبتلا به فیبرومیالژیا توسط آن مورد ارزیابی قرار گرفتند. بیماران به صورت همزمان پرسشنامه اضطراب و افسردگی بیمارستانی (HADS) Hospital Anxiety and Depression Scale و پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) Short Form-36 را پر کردند. یک هفته بعد پرسشنامه FIQR مجددا تکمیل شد. قابلیت اعتماد توسط سازگاری داخلی، ضریب آلفای کرونباخ و ضریب ارتباط بین کلاس تعیین گردید. اعتبار ساختاری با ضریب ارتباط اسپیرمن و پیرسون ارزیابی شد.
    یافته ها
    از 69 بیمارزن مبتلا به فیبرومیالژیای اولیه، 44 نفر با نمره HADS کمتر از 15 انتخاب گردیدند. میانگین نمره FIQR در مرحله اول و دوم به ترتیب 2/20±85/52 و 3/18±62/53 بود.. میانگین نمره FIQR در مرحله اول و دوم به ترتیب 2/20±85/52 و 3/18±62/ 5 بود. بررسی اعتبار ساختاری پرسشنامه با اجزای پرسشنامه های SF-36 و HADS نشان داد اجزای FIQR با افسردگی و نمره ذهنی بیماران مرتبط می باشد (ارتباط با سطح 01/0). ضریب ارتباط داخل کلاس معادل (956/0-896/0) 929/0 CI95%= و ضریب پایایی برای حیطه های مختلف در ویزیت اول بر اساس آلفای کرونباخ معادل 93/0 بود. میزان همبستگی بین نمره نهایی مرحله اول و دوم برابر 82/0 بوده است (001/0= p).
    استنتاج: نسخه فارسی FIQR ، ابزاری قابل اعتماد و معتبر برای ارزیابی تاثیر بیماری فیبرومیالژیا بر عملکرد و علایم بیماران فارسی زبان است و می تواند به منظور پایش بیماران از نظر بالینی و یا تحقیقات به کار رود.
    کلید واژگان: فیبرومیالژیا, فارسی, پرسشنامه تجدید نظر شده تاثیر فیبرومیالژیا
    Maryam Mobini, Rezaali Mohammadpour, Forouzan Elyasi, Aref Hosseinian, Shamila Abbaspour
    Background and
    Purpose
    Fibromyalgia (FM) is a chronic pain condition with non-articular origin that is defined by generalized pain, fatigue and sleep disturbance. The aim of this study was to evaluate the reliability and validity of Persian version of Revised Fibromyalgia Impact Question­naire (FIQR) in Iranian patients with FM.
    Materials And Methods
    The FIQR was translated into Persian and adminis­tered to 44 female patients with primary FM. All patients filled out the questionnaire along with the Persian version of the Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) and short form-36 (SF-36). One week later, FM patients filled out the FIQR at their second visit. Reliability was analyzed by internal consistency Cronbach’s α coefficient and intra-class correlation coefficient. Construct validity was evalu­ated by Spearman’s and Pearson’s correlation coefficient. Statistical analysis was performed in SPSS ver. 19.
    Results
    From 69 female patients with primary FM who had HADS score less than 15, 44 were selected. The total scores of the FIQR in first and second visits were 52.85±20.2 and 53.62±18.3, respectively. Evaluation of construct validity with SF-36 and HADS showed a significant correlation at the 0.01 level. The intraclass correlation coefficient (ICC) was CI95%=0.929 (0.896-0.956) and Cronbach’s α was 0.93 for FIQR in the first visit. The correlation between first and second total scores was 0.82 (P=0.001).
    Conclusion
    The Persian version of FIQR showed adequate reliability and validity.
    Keywords: fibromyalgia, Persian, Revised Fibromyalgia Impact Questionnaire
  • سید حمزه حسینی*، هاجر یعقوبی، مریم مبینی
    سابقه و هدف
    سندرم فیبرومیالژی بیماری مزمن اسکلتی عضلانی با اتیولوژی نا شناخته ای است که با نشانه های اصلی درد منتشر در سراسر بدن و نقاط حساس متعدد شناخته می شود. با توجه به شیوع متفاوت در مطالعات، هدف از این مطالعه بررسی اختلالات روان پزشکی محور یک و مشخص کردن فراوانی اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی و سایکوزها در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا بوده است.
    مواد و روش ها
    در مطالعه توصیفی حاضر61 بیمار 18 تا 67 ساله مبتلا به فیبرومیالژیا مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) و درمانگاه طوبی شهرستان ساری در مدت 6 ماه، با استفاده از پرسش نامه دموگرافیک و مصاحبه بالینی ساختار یافته SCIDبرای تشخیص اختلال های محور یک در DSM-IV-TR مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کروسکال واریس و من- ویتنی استفاده شد.
    یافته ها
    از مجموع نمونه ها، 4/ 98 درصد زن و 6/ 1 درصد مرد بودند. فراوانی اختلالات خلقی در این بیماران 34/34 درصد و اختلالات اضطرابی 65/65 درصد بود که از این میان 3/ 30 درصد اختلال افسردگی اساسی، 03/ 3 درصد اختلال دیستایمیک، 21/21 درصد اضطراب فراگیر، 18/18 درصد اختلال وسواس،16 درصد فوبی ها و 8 درصد استرس بعد از تروما را نشان دادند و اختلالات سایکوتیک در بیماران فیبرو میالژیا وجود نداشت.
    استنتاج
    با توجه به این که مجموع فراوانی اختلالات اضطرابی و اختلالات خلقی در بیماران فیبرومیالژیا قابل توجه می باشد لذا لزوم پژوهش های بیش تری در این زمینه قابل اهمیت می باشد و از سوی دیگر با توجه به این که این اختلالات قابل درمان می باشند، پزشکان می بایست در تشخیص و درمان به موقع اختلالات روان پزشکی بیماران از آگاهی و حساسیت کافی برخوردار باشند.
    کلید واژگان: اختلالات خلقی, اختلالات اضطرابی, سایکوز, فیبرومیالژیا
    Seyyed Hamzeh Hosseini *, Hajar Yaghoobi, Maryam Mobin
    Background and
    Purpose
    Fibromyalgia syndrome is a chronic bone and skeleton disorder with an unknown aetiology that is characterized by widespread muscle and soft tissue pain. The aim of this research was to analyse the psychological disorders (axis one) in Fibromyalgia patients and frequencies of affective disorders, anxiety disorders and psychoses among them.
    Materials And Methods
    In a descriptive study 61 patients (aged 16 to 67) suffering from Fibromyalgia were studied who were attending Imam Khomeini Hospital and Tooba clinic in Sari. Demographic questionnaire was applied and a structured SCID interview was conducted for identifying Axis One in DSM-IV-TR.
    Results
    The subjects were 98.4% female and 1.6% men. The frequencies of affective disorders and anxiety disorders were 34.4% and 65.65%, respectively. Among the subjects 30.3% were found with prominent anxiety disorder, 3.03% had dysthymia disorders, and 21.2% had pervasive anxiety. There were 18.8% with acute sensitivity, 16% phobic and 8% who suffered from stress after trauma. Psychotic disorders were not observed in Fibromyalgia patients.
    Conclusion
    High frequencies of affective and anxiety disorders in Fibromyalgia patients calls for more researches in this field. On the other hand, these disorders could be cured, so, physicians should make an accurate diagnose of psychological disorders and provide appropriate treatment.
    Keywords: Affective disorders, anxiety disorders, psychosis, Fibromyalgia
  • مریم مبینی
    استاتین ها با مهار آنزیم هیدروکسی متیل گلوتاریل کوانزیم آردوکتاز (HMG Ço  r)، از ساخت کلسترول جلوگیری کرده و منجر به کاهش غلظت خونی آن می شوند. شواهدی از خواص دیگر این داروها شامل خواص ضدالتهابی، آنتی اکسیدان و ضد لخته وجود دارد. اخیرا اثرات ضد استوپروز نیز به این خواص اضافه گردیده است. مصرف این داروها با عوارضی همراه می باشند که اختلالات روماتولوژیک مانند لوپوس و میوپاتی را تقلید می کنند. در این مقاله مروری ما به بررسی نقش استاتین ها در بیماری های روماتیسمی می پردازیم.
    کلید واژگان: استاتین, لوپوس اریتماتوی سیستمیک, آرتریت روماتوئید, اسکلروز سیستمیک, استوپروز
    Mobini Maryam
    Statins are a group of drugs that prevent cholesterol building and reduce its concentration in blood by inhibiting the hydroxymethylglutaryl-coenzyme  reductase (HMG Ço r). There is evidence showing other properties including anti-inflammatory, anti-oxidant and anti-thrombotic effects of these agents. Some anti-osteoporotic effects have recently been added to these properties. However, these drugs have some side effects that mimic rheumatologic disorders such as lupus and myopathy. Ïn this review article, we are going to review the role of statins in rheumatologic disorders.
  • مریم مبینی، فرزاد بزرگی
    مقدمه
    استخوان سازی هتروتوپیک (Heterotopic ossification) به ایجاد استخوان در خارج سیستم اسکلتی اطلاق می شود. اندوسولفان (Endosulfan) یک سم آفت کش از خانواده ارگانوکلرین (organochlorine) است که در صورت ایجاد مسمومیت، علایم سمیت نورولوژیک آن غالب بوده و به صورت کاهش هوشیاری، تشنج منتشر و بحران صرعی (status epilepticus) تظاهر می کند. مواردی از وقوع استخوان سازی هتروتوپیک، به دنبال حوادث نورولوژیک و مسمومیت وجود دارد ولی بر اساس اطلاعات موجود، ایجاد این مشکل به دنبال مسمومیت با اندوسولفان تاکنون گزارش نشده است.
    معرفی بیمار: بیمار مرد 44 ساله ای است که به علت درد لگن و اختلال در راه رفتن مراجعه کرد. بیمار 4 ماه قبل به دنبال مسمومیت با سم اندوسولفان دچار تشنج مکرر و کاهش سطح هوشیاری در حد کما گردیده بود. در رادیوگرافی بیمار شواهد استخوان سازی هتروتوپیک مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    با توجه مرگ و میر و ناتوانی بالای مسمومیت با اندوسولفان و با توجه به این که آنتی دوت ((antidote موثری برای آن وجود ندارد، محدودیت دسترسی به سم همراه با درمان فوری مسمومیت، شامل درمان ضد تشنج توصیه می شود.
    کلید واژگان: اندوسولفان, استخوان سازی هتروتوپیک, مسمومیت
    Maryam Mobini, Farzad Bozorgy
    Introduction
    Heterotopic Ossification is bone formation outside the skeletal system. Endosulfan is a pesticide in organochlorines family and endosulfan poisoning can make neurologic toxicity with loss of consciousness, diffuse convulsion and status epilepticus. There are some reports about heterotopic ossification due to neurologic and poisoning events, but there is not any report of it after endosulfan poisoning in the literature.Case report: A 44 year old man, presented with pelvic pain and difficulties in walking. There was a history of status epilepticus and coma 4 months ago due to endosulfan poisoning. There was some heterotopic bone formation around hip joints in radiography.
    Conclusion
    Because of high mortality and morbidity due to endusolfan toxicity and absence of any antidote, it is recommended that its availability be restricted and its toxicity be treated immediately specially for convulsion.
    Keywords: Endosulfan, Heterotopic Ossification, Poisoning
  • ابراهیم صالحی فر، مریم مبینی، مقدسه بهبودی، زهرا کاشی
    سابقه و هدف
    آرتریت روماتوئید یک بیماری التهابی مزمن است که منجر به تخریب مفصلی و عوارض سیستمیک می شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر بروموکریپتین بر علایم بالینی و آزمایشگاهی آرتریت روماتوئید بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی متقاطع دو سوکور با کنترل پلاسبو بر روی 10 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام شد. بیماران شامل افرادی بودند که علی رغم دریافت پردنیزولون و داروهای تعدیل کننده سیر بیماری پاسخ درمانی مناسبی نداشتند. بیماران به صورت تصادفی ابتدا بروموکریپتین و یا پلاسبو دریافت می کردند و بعد از یک دوره درمان 3 ماهه، یک دوره 2 هفته ای را بدون بروموکریپتین یا پلاسبو و به عنوان دوره پاکسازی سپری می کردند و سپس دوره سه ماهه بعدی با درمان دیگر شروع می گردید. سطح سرمی پرولاکتین، سرعت سدیمان گلبول قرمز و معیارهای بالینی شدت بیماری شامل تعداد مفاصل متورم و دردناک و خشکی صبحگاهی و نیز میزان مصرف مسکن در شروع و پایان هر مرحله درمانی ثبت می گردید.
    یافته ها
    از 10 بیمار مورد بررسی، 2 بیمار به علت عوارض بروموکریپتین مطالعه را ترک کردند. بروموکرپتین در مقایسه با پلاسبو در کاهش شدت بیماری موثر بود (05/0 (p< و نیاز به استفاده از مسکن را کاهش داد(05/0 p<). سطح پرولاکتین سرمی و سایر پارامترهای بالینی کاهش واضحی نداشت.
    استنتاج
    در این مطالعه بهبودی نسبی در علایم بالینی و آزمایشگاهی آرتریت روماتوئید با مصرف بروموکریپتین دیده شد. لذا پیشنهاد می شود مطالعات گسترده تری در این خصوص و سایر مهارکننده های پرولاکتین انجام شود.
    Ebrahim Salehifar, Maryam Mobini, Moghadaseh Behboudi, Zahra Kashi
    Background and
    Purpose
    Rheumatoid arthritis is a chronic inflammatory disease characterized by articular destruction and systemic complications. The aim of this study was to investigate the effect of bromocriptine on clinical and laboratory findings of rheumatoid arthritis.
    Materials And Methods
    Ïn this randomized double-blind placebo-controlled cross-over clinical trial, 10 patients with rheumatoid arthritis were recruited. Âlthough these patients had consumed modifying anti rheumatoid drugs (DMÂRDs) and prednisolone, they did not show a satisfying response to the drugs. The patients randomly received bromocriptine or placebo for three months and after two weeks as a washout period during which none of the treatments were done, the second course of treatment was started with the alternative drug. Serum level of prolactin, erythrocyte sedimentation rate and clinical criteria of disease activity including the number of swollen and tendered joints, morning stiffness and consumption of analgesics were measured at the beginning and at the end of each course of the treatment.
    Results
    Âmong the patients enrolled in the study, two did not continue because of the side effects of bromocriptine. Ïn comparison with the placebo, bromocriptine was significantly more effective in reducing the severity of disease (P<0.05) and the use of analgesics (P<0.05). However, no clear decrease was observed in prolactin level and other clinical parameters.Çonclusion: This study showed relative improvement in the laboratory and clinical findings of rheumatoid arthritis with bromocriptine. Thus, more studies on this and other prolactin inhibitors in rheumatoid arthritis are recommended.
  • زهرا کاشی، عذرا اخی، مریم برومند، عادله بهار *، مریم مبینی
    سابقه و هدف

    با توجه به شیوع بالای دیابت و هیپوتیروئیدی در جامعه و اختلالات ناشی از همراهی این دو بیماری، این مطالعه با هدف بررسی همراهی بین دیابت نوع دو با هیپوتیروئیدی طراحی گردید.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه که به صورت مورد- شاهدی انجام شد 103 بیمار دیابتی نوع دو و 103 فرد سالم تحت بررسی قرارگرفتند. هر دوگروه از نظر سن و جنس و سابقه مثبت بیماری تیروئید در خانواده با هم همانندسازی شدند. سطح سرمی هورمون های تیروئیدی، Ânti-thyroid peroxidase antibody (Ânti-TPÔ)<!–[if! supportNestedAnchors]–><!–[endif]–>، FBS، تری گلیسرید، کلسترول، HDL و LDL در تمامی افراد مورد مطالعه تحت سنجش قرار گرفت. داده ها پس از ثبت با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و T-test و X2 مورد آنالیز قرار گرفتند.

    یافته ها

    از 103 فرد مورد مطالعه در هر دو گروه مورد و شاهد 14 نفر مرد (5/13 درصد) و89 نفر زن (5/86 درصد) بودند. شیوع هیپوتیروئیدی در گروه دیابتی 5/17 درصد و در گروه شاهد 2/26 درصد بدست آمد که اختلاف معنی دار نداشت (05/0p>). نوع هیپوتیروئیدی در 28 درصد موارد جمعیت دیابتی و 55 درصد افراد گروه کنترل از نوع اتوایمیون بود (05/0p<).

    استنتاج

    نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع هیپوتیروئیدی در افراد دیابتی مانند شیوع آن در جمعیت عمومی بالاست. با توجه به اثرات دو بیماری بر روی یکدیگر، توصیه می شود تمام بیماران دیابتی از نظر اختلالات تیروئید تحت ارزیابی و درمان مناسب قرار گیرند.

    کلید واژگان: هیپوتیروئیدیسم, دیابت قندی نوع دو, هیپوتیروئیدی اتوایمیون
    Zahra Kashi, Ozra Akha, Maryam Boroumand, Adeleh Bahar, Maryam Mobini

    Background and

    Purpose

    Based on the high prevalence of diabetes mellitus and hypothyroidism and different disorders from their coincidence, the present study was designed to determine the correlation between type 2 diabetes mellitus and hypothyroidism.

    Materials And Methods

    Ïn this case-control study, 103 type 2 diabetic patients were compared with 103 healthy subjects. Âge, gender and family history of thyroid disease were matched between the two groups. For all patients, anti-thyroid peroxidase antibody (Ânti-TPÔ), FBS, Triglyceride, Çholesterol, HDL and LDL were measured. Descriptive analysis, T-test and X2 were used for data analysis.

    Results

    Ïn each group, 14 (%13.59) cases were men and 89 (%86.4) cases were women. The prevalence of hypothyroidism in the case group and the control group were %17.5 and %26.2, respectively, which was not statistically significant (P>0.05). Twenty eight percent of hypothyroid patients in diabetic group and 55% in the control group had autoimmune hypothyroidism (P<0.05).Çonclusion: The results of this study showed that the prevalence of hypothyroidism in type 2 diabetic patients is as high as normal population. Because of the interaction between diabetic mellitus and hypothyroidism, screening of hypothyroidism and suitable treatment in diabetic patients is recommended.

  • مریم مبینی
    سابقه و هدف
    آرتریت روماتوئید یک بیماری التهابی خود ایمنی است که می تواند منجر به تخریب مفصل و ناتوانی شود. این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر نحوه زندگی، عوامل مرتبط با زاد و ولد و دیگر عوامل محیطی درآرتریت روماتوئید طراحی گردید.
    مواد و روش ها
    مطالعه به صورت مورد- شاهدی در 184 بیمار دچار آرتریت روماتوئید و 184 فرد غیر مبتلا ابعنوان کنترل انجام گردید. اطلاعات مربوط به آرتریت روماتوئید، وجود فاکتور روماتوئید و عوامل محیطی در بیماران وکنترل ثبت گردید و با استفاده از روش t test وX2 به مقایسه متغیرهای کمی و کیفی پرداخته شد و 05/0p< معنی دار تلقی شد و برای محاسبه شانس مواجهه از Odd Ratio استفاده گردید.
    یافته ها
    بین گروه آرتریت روماتوئید و کنترل تفاوتی از نظر سن، مصرف سیگار، آسم یا آلرژی، سابقه تروما یا جراحی، واکسیناسیون، سابقه مرگ والدین قبل از بلوغ و شهرنشینی وجود نداشت. سابقه طلاق در 7/12 درصد از بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید وجود داشت در حالی که در گروه کنترل هیچ موردی از طلاق گزارش نشد (04/0p=). سطح تحصیلات ارتباط معکوس با وقوع آرتریت روماتوئید داشت(03/0=p) و میزان OR معادل 69/1 بود (55/2-12/1CI 95% =) نگهداری از حیوانات و تعداد بیش از سه فرزند در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید بیشتر بود ولی تفاوت معنی دار نبود. شروع بیماری در فصل زمستان در گروه سرونگاتیو بیشتر از سروپوزیتیو بود (02/0= p).
    استنتاج
    سطح تحصیلات پائین با وقوع آرتریت روماتوئید مرتبط است. شروع بیشتر بیماری در فصل زمستان، نیاز به بررسی بیشتر دارد.
    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, سطح تحصیلات, شیوه زندگی, تماس محیطی
    Maryam Mobini
    Background and
    Purpose
    Rheumatoid arthritis (RA) is an autoimmune-inflammatory disease that may lead to joint destruction and disability. The purpose of this study was to evaluate the influence of life style، reproduction، and some external factors on the development of rheumatoid arthritis.
    Materials And Methods
    This is a case-control study، comprised of 184 cases and 184 controls. Possible etiological factors were collected by questionnaire. All variables were analyzed by T test and X2 (SPSS version 17) and P value <0. 05 was considered significant. Odds Ratio (OR) for possible environmental factors was calculated.
    Results
    There were no difference in age، smoking، asthma or allergy history، trauma، vaccination، parent death before puberty and living in city between RA patients and controls. Divorce was significantly more common in RA (P= 0. 04) and the level of education was inversely associated with RA (P= 0. 03) and OR=1. 69 (CI=1. 12 - 2. 55)، exposure to domestic animals and having more than three children were more common in RA but these differences were not statistically significant. In most of the RA patients، the onset of the disease was winter (P= 0. 02).
    Conclusion
    Divorce and low education levels were associated with RA. Because of higher prevalence of RA in winter، more studies on the association of winter environmental factors and RA are recommended.
  • رویا ابهری، مریم مبینی، مولود فخری
    زمینه و هدف
    مطالعات متعددی درباره اثر ضدالتهابی و تعدیل کننده ایمنی استاتین ها انجام شده و ممکن است این اثرات در کاهش مارکرهای التهابی در آرتریت روماتوئید نیز وجود داشته باشد. هدف از این مطالعه، ارزیابی اثر استاتین در مارکرهای بالینی و آزمایشگاهی آرتریت روماتوئید است
    روش بررسی
    این تحقیق، به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور از فروردین 84 تا تیرماه 85 انجام شد. در این مطالعه، 66 بیمار با آرتریت روماتوئید که دچار بیماری فعال بودند و به کلینیک روماتولوژی بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) مراجعه کرده بودند، انتخاب شده و به صورت تصادفی و دو سوکور به دو گروه جهت دریافت 40 میلی گرم آتوروستاتین یا پلاسبو تقسیم شدند. دو گروه از نظر مدت و فعالیت بیماری و مصرف داروهای زمینه ای ضد روماتیسمی مشابه بودند. اطلاعات بیماران در ویزیت اول و پایان هفته چهارم و بیست و چهارم درمان ثبت شد. آنالیز آماری توسط Chi square و ANOVA با نرم افزار SPSS 11.5 انجام شد.
    یافته ها
    32 نفر در گروه آتوروستاتین و 34 نفر در گروه پلاسبو بودند. میانگین سنی در گروه دارو 84/51 سال و در گروه پلاسبو 47 سال بود. میانگین مدت بیماری در گروه دارو 06/7 و در گروه پلاسبو 8/7 سال بود. غیر از کاهش خشکی صبحگاهی در گروه پلاسبو، تفاوت مشخصی در یافته های بالینی و آزمایشگاهی بیماران یافت نشد.
    نتیجه گیری
    براساس این مطالعه، به نظر نمی رسد استاتین ها در کاهش مارکرهای التهابی در آرتریت روماتویید نقش موثری داشته باشند.
    کلید واژگان: آرتریت روماتوئید, آتوروستاتین, استاتین
    R. Abhari, M. Mobini, M. Fakhri
    Background and Aim
    There are many studies about statins showing that these drugs have some anti-inflammatory and immunomodulatory effects and might reduce inflammatory markers in rheumatoid arthritis. The aim of this study is to evaluate atorvastatin effect on clinical and laboratory markers in rheumatoid arthritis. Patients and
    Method
    This study is a randomized, double-blind, clinical trial carried out from March 2005 to July 2006. 66 patients with active rheumatoid arthritis who had been referred to rheumatology clinic in Hazrat Rasool-e-Akram Hospital were selected and divided into two groups to receive atorvastatin or placebo in a double-blind manner. The two groups were similar in terms of disease duration and activity and anti-rheumatoid therapy.
    Results
    32 patients received atorvastatin and 34 patients received placebo. Patient's data were recorded in the first visit and at the end of the 4th and 24th weeks of therapy. The mean age of the subjets was 51.84 years in atorvastatin group and 47 years in placebo group. Mean duration of the disease was 7.06 years in atorvastatin group and 7.8 years in placebo group. Except for morning stiffness in placebo group, no significant difference was seen in clinical and laboratory findings.
    Conclusion
    This study showed no significant decrease in inflammatory markers in rheumatoid arthritis treated with atorvastatin.
    Keywords: 1) Rheumatoid Arthritis 2) Atorvastatin 3) Statin
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال