به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مهدی تولّائی

  • مهدی تولائی، مطهره حصارکی شرق، مریم سیحون، نگین تحویلیان، مهدیه حسین زاده*
    مقدمه

    پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) بر سرمایه روان شناختی، میزان وزن و توده چربی زنان چاق، انجام گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با روش پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش تمام زنان دارای اضافه وزن و چاق که در سال ‏‏1400 ساکن در شهر یزد بودند. با توجه به ملاک های ورود تعداد 30 نفر انتخاب و ‏به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند.‏ ابزارهای پژوهش پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سرمایه روان شناختی و همچنین پروتکل درمان ACT بود و پس از اجرای پیش آزمون، آزمودنی های گروه کنترل در معرض متغیر مستقل جلسات آموزشی درمان ACT قرار گرفتند. تعداد جلسات گروه درمانی 9 جلسه 5/1 ساعته بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد.

    یافته ها

    در ابتدای پژوهش میانگین وزن در گروه آزمایش 85/73 کیلوگرم و در گروه کنترل 01/74 کیلوگرم بود. یافته های پژوهش نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته در افزایش سرمایه  روان شناختی خانم های دارای اضافه وزن و چاق شهر یزد (001/0=p) نقش موثر داشته باشد. این درمان همچنین در کاهش توده چربی و کاهش وزن شرکت کنندگان (001/0=p) نیز اثربخش بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می رسد درمان ACT می تواند نقش موثری در رفع مشکلات زنان دارای اضافه وزن داشته و منجر به افزایش سرمایه روان شناختی و همچنین کاهش وزن و توده چربی شود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT), سرمایه روان شناختی, کاهش وزن, توده چربی, زنان
    Mehdi Tavallaei, Motahareh Hesaraki, Maryam Seyhoon, Negin Tahvilian, Mahdieh Hosseinzadeh*
    Introduction

    The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of acceptance and commitment therapy (ACT) on psychological capital, weight and fat mass of obese women.

    Method

    This study is a semi-experimental, involving a pre-test and post-test design with a control group. The research population comprised all overweight and obese women living in Yazd in 2021. According to the inclusion criteria, 30 people were selected and randomly replaced in two experimental and control groups (15 people in each group). The research instruments included a demographic information questionnaire, the psychological capital questionnaire, and the ACT treatment protocol. Following the pre-test, subjects in the control group underwent ACT treatment training sessions as the independent variable. The intervention consisted of nine group therapy sessions, each lasting 1.5 hours. Analysis of covariance (ANCOVA) was used to analyze the data.

    Results

    At the beginning of the research, the average weight in the experimental group was 73.85 kg and in the control group was 74.01 kg. The findings of the research showed that the treatment based on ACT was able to play an effective role in increasing the psychological capital of overweight and obese women in Yazd city (p=0/001). This treatment was also effective in reducing the fat mass and weight of the participants (p=0/001).

    Conclusion

    According to the results of the present study, it seems that ACT can play an effective role in solving the problems of overweight women and increase their psychological capital and reduce their weight and fat mass.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy (ACT), Psychological Capital, Weight Loss, Fat Mass, Women
  • اسدالله مهرآرا *، مهدی تولایی

    از آنجا که بیمارستان ها یک مرکز درمانی می باشد و کارکنان آن با قشر بیماران و آسیب پذیر جامعه در ارتباط می باشند می بایست کارکنان آن نیرویی توانمند باشند و نیروی آموزش دیده متناسب با شرح وظیفه خودشان، دارای انگیزه بالا که بتوانند اثربخشی بالایی در ارائه خدمت به بیماران و همراهان داشته باشند. هدف اصلی در این پژوهش طراحی و تدوین الگوی مناسب ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد کارکنان بیمارستان امام حسین (ع) نکا می باشد. پژوهش حاضر، از نظر زمان انجام پژوهش، سال 1397؛ از نظر هدف توصیفی و از نوع همبستگی بوده و رابطه ی بین طراحی و تدوین الگوی مناسب ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد کارکنان بیمارستان امام حسین (ع) نکا را بررسی می کند. جامعه اماری کلیه کلیه کارکنان در بیمارستان امام حسین (ع) می باشد. با توجه به تعداد نامحدود جامعه آماری با توجه به فرمول کوکران تعداد نمونه آماری 384 نفر می باشد. به منظور تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. باتوجه به ماهیت موضوع و با اجرای پرسشنامه طراحی و تدوین الگوی مناسب ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد کارکنان بیمارستان امام حسین (ع) نکا با استفاده از تکنیک برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت عملکرد اورایز  به کدگذاری و تجزیه و تحلیل شد. روایی و پایایی ابزار تحقیق مورد تایید قرار گرفته و نتایج حاصل از پژوهش بیانگر تایید تمام فرضیات پژوهش می باشد.

    کلید واژگان: عملکرد, ارزیابی عملکرد, مدیریت عملکرد سازمانی, برنامه ریزی استراتژیک
  • فرشته بابائی، مهدی تولایی*، علیرضا شریفی اردانی، ریان رجبی

    هدف این پژوهش تعیین سبک های مقابله ای والدین با هیجان های منفی کودکان با توجه به نقش واسطه ای نظم جویی هیجان در والدین دارای فرزند در خودمانیم بود. این پژوهش از نوع توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری والدین دانش آموزان دارای اختلال درخودماندگی در مدارس کودکان استثنایی شهر بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1401 بود که 300 نفر تخمین زده شد. با توجه به محدود بودن جامعه در دسترس تمام والدین به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند که از این تعداد 250 نفر در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه سرشت و منش (کلونینجر، 1986)؛ مقیاس مشکلات در نظم جویی هیجانی (گراتز و روئمر، 2004) و مقیاس سبک های مقابله با هیجانات منفی کودکان (فابس، آیزنبرگ و برونزوایگ، 1990) پاسخ دادند. یافته ها نشان داد منش همکاری و خود راهبری، تبیین کننده مثبت نظم جویی هیجانی در والدین دارای فرزند درخودمانده است. سرشت آسیب پرهیزی و پشتکار تبیین کننده های منفی نظم جویی هیجانی و سرشت پاداش وابسته تبیین کننده مثبت نظمجویی هیجانی و همچنین منش خود فرا روی تبیین کننده مثبت سبک های برخورد حمایتی و غیرحمایتی و سرشت آسیب پرهیزی تبیین کننده منفی سبک های حمایتی بود. سرشت پاداش وابسته تبیین کننده منفی سبک های غیر حمایتی و سرشت پشتکار نیز تبیین کننده مثبت سبک های غیر حمایتی بود. هیچ یک از مسیرهای واسطه ای معنی دار نبودند. به طور کلی می توان گفت ویژگی های سرشت و منش والدین می توانند تبیین کننده سبک های مقابله با هیجان های منفی والدین و همچنین نظم جویی هیجان آنها باشند که هر دو نقش مهمی در اجتماعی شدن هیجانی فرزندان دارند.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, سبک های برخورد با هیجانات منفی کودکان, والدین دارای فرزند اوتیسم, ویژگی های سرشت و منش
    Fereshte Babaei, Mehdi Tavallaei*, Alireza Sharifi Ardani, Rayyan Rajabi

    The purpose of this study was to identify the mediating role of life management strategies in the relationship between generativity-stagnation with subjective well-being in the middle age period. The research method was correlation and the statistical population of the research consisted of all middle-aged citizens of Kermanshah 200 individuals (127 men and 73 women) were selected by voluntary sampling method and responded to four instruments of subjective well-being (Keyes, Shmotkin & Ryff, 2002), Loyola generativity scale) McAdams & de St Aubin, 1992), stagnation scale (Bradley,1997), life management Strate- gies scale (Baltes et al.,1999). For data analysis, we used path analysis. The results showed that generativity has a direct relationship with life management strategies stagnation has an opposite relationship with life management strategies and life management strat- egies have a direct effect on subjective well-being. Also, the results showed that life management strategies can act as a mediator in the relationship between generativity- stagnation and subjective well-being. As a result, considering the importance of subjective well-being in the middle-aged, psychologists can take a step towards increasing the quality of this period by relying on the two variables of generativist- stagnation, and life management strategies and trying to improve and modify them in the middle-aged and performing interventions and treatments in the society.

    Keywords: Emotion Regulation(ER), Parents Coping Styles With Children&#039, S Negative Emotions (CCNE), Parents With Autistic Children, Temperament, Character(TC)
  • فاطمه آبداری تفتی، مهدی تولایی*، علیرضا شریفی اردانی
    هدف پژوهش حاضر، تبیین رضایت زناشویی از طریق سرمایه فرهنگی با توجه به نقش سرمایه روان شناختی و سرمایه های اجتماعی در بین معلمان بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری این تحقیق شامل معلمان ساکن شهر یزد در سال 1400 بودند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. حجم نمونه 300 نفر بود که براساس ملاک های معادلات ساختاری تعیین شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های رضایت زناشویی اینریچ (EMI)، سرمایه روان شناختی (PCQL)، سرمایه فرهنگی (QCA) و سرمایه اجتماعی خانواده (FSCQ) بود. پرسشنامه ها به صورت آنلاین طراحی شد و از طریق شبکه های اجتماعی مجازی در دسترس بین شرکت کنندگان توزیع شد که درنهایت 284 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و ارایه شاخص های توصیفی و ماتریس همبستگی، از نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد و برازش مدل به روش معادلات ساختاری به کمک حداقل مربعات جزیی و با نرم افزار SmartPLS3 اندازه گیری شد. نتایج نشان داد سرمایه فرهنگی به طور منفی و سرمایه ای روان شناختی به طور مثبت پیش بینی کننده رضایت زناشویی است، اما سرمایه اجتماعی پیش بینی کننده رضایتمندی زناشویی نیست. سرمایه اجتماعی به واسطه سرمایه روان شناختی می تواند رضایت زناشویی را پیش بینی کند و سرمایه فرهنگی علی رغم رابطه منفی مستقیم با رضایتمندی زناشویی از مسیری غیرمستقیم و با واسطه سرمایه اجتماعی و فرهنگی می تواند به رضایت زناشویی منجر شود.  ‏
    کلید واژگان: رضایت زناشویی, سرمایه اجتماعی, سرمایه روان شناختی, سرمایه فرهنگی, معلمان
    Fatemeh Abdari Tafti, Mehdi Tavallaei *, Alireza Sharifi Ardani
    The aim of this study is to elucidate the relationship between marital satisfaction and cultural capital, with psychological and social capital among educators serving as mediators. The present study is descriptive-correlational in nature and applied in intent. The study’s statistical population comprised Yazd-residing educators in 2021. A method of available and purposeful sampling was utilized to select the sample. The sample size of 300 individuals was ascertained through the utilization of structural equations. ENRICH Marital Ssatisfaction (EMI) Scale, Psychological Capital Questionnaires (PCQ), Cultural Capital Scale (CCS), and family social capital (FSCQ) questionnaires were utilized in the research. The online questionnaire was developed and disseminated to participants via accessible virtual social networks; a total of 284 individuals participated in the survey. The data analysis and generation of descriptive indices and a correlation matrix were conducted using SPSS version 23 software. For fitting partial least squares structural equation modeling (PLS-SEM), SmartPLS3 software was employed. The results showed that marital satisfaction is positively predicted by psychological capital and negatively predicted by cultural capital. There was no correlation between social capital and marital contentment. Marital satisfaction can be predicted by social capital via psychological capital. Although cultural capital has a direct negative relationship with marital satisfaction, it can indirectly contribute to marital satisfaction via social and cultural capital.
    Keywords: Cultural Capital, Marital Satisfaction, Psychological capital, Social ‎Capital, Teachers‏.‏‏
  • علیرضا شریفی اردانی*، فاطمه قهوه چی الحسینی، مرضیه اثنان عشریه، مهدی تولایی، ریان رجبی

    هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای شیوه برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان در رابطه بین تنظیم هیجانی در تبیین مهارت اجتماعی فرزندان بود. پژوهش از نوع توصیفی -همبستگی بود. جامعه آماری والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1400-1401 بوند. ‏حجم نمونه 300 نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که ‏ 286 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند.‏‎ ابزار پژوهش پرسشنامه های مهارت های اجتماعی (SSRS) گرشام و الیوت، (1990)، مشکلات در نظم بخشی هیجانی (DERS)‎ گراتز و رویمر (2004)‏ و شیوه های برخورد با هیجانات منفی کودکان (CCNES) (فابز و همکاران، 1990)‏‎ بودند. جهت تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار‎ PLS-SEM3 ‎استفاده شد. یافته ها نشان داد تنظیم هیجان، رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی فرزندان (39/0=‏β، 001/0= ‏p‏‏) ارد. تنظیم هیجانی رابطه مستقیم و مثبت با شیوه های غیر حمایتی (32/0=‏β، 4/0= ‏p‏‏) دارد. شیوه های حمایتی برخورد رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی (33/0=‏β، ‏001/0= ‏p‏‏‎) داشت، اما شیوه های غیر حمایتی رابطه مستقیم و منفی با مهارت اجتماعی فرزندان (19/0-=‏β، 01/0= ‏p‏ ‏) داشت. تنظیم هیجان به طور غیر مستقیم و منفی، باواسطه ای شیوه های غیر حمایتی برخورد ‏(07/0-=‏β، ‏03/0= ‏p‏‏) با مهارت اجتماعی فرزندان رابطه داشت. مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد مهارت اجتماعی فرزندان تحت تاثیر تنظیم هیجانی و همچنین شیوه های برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان قرار دارد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, اجتماعی سازی هیجانی, شیوه های برخورد با هیجانات منفی کودکان, مهارت اجتماعی
    Alireza Sharifi Ardani*, Fatemeh Ghahvehchi-Alhosseini, Marzieh Asnanasharieh, Mehdi Tavallaei, Rayyan Rajabi

    The aim of this study was to determine the mediating role of parents coping styles with children's negative emotions in the relationship between emotional regulation and children's social skills. The research method is a descriptive correlation. The statistical population was the parents of primary school students in Yazd City in the academic year 2021-2022. The sample size was 300 people and they were selected by the multi-stage cluster sampling method, and finally, 286 people completed the questionnaires. Research measurement included the social skills rating system (SSRS) (Gresham & Elliott 1990), the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS) (Gratz & Roemer, 2004), And Coping With Children’s Negative Emotions Scale (CCNES) (Fabbes et al. 1990). The structural equation method and PLS-SEM3 software were used to analyze the data. The findings showed that emotional regulation has a direct and positive relationship with children's social skills (p=0.001, β=0.39). Emotional regulation has a direct and positive relationship with non-supportive practices (β=0.32, p=0.4). Supportive coping methods had a direct and positive relationship with social skills (β=0.33, p=0.001), but non-supportive methods had a direct and negative relationship with children's social skills (-0.19). =β, p=0.01). Emotion regulation was indirectly and negatively related to children's social skills through non-supportive coping methods (β=-0.07, p=0.03). The results of the present study showed that children's social skills are influenced by parents' emotional regulation and CCNE.

    Keywords: emotion regulation, Emotional socialization, parents' coping styles with children's negative emotions, social skills
  • نقش سبک های تصمیم گیری و دشواری در تنظیم هیجانی در پیش بینی رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان دختر شهرستان یزد
    فاطمه سلطانی فر*، عاطفه رضایی، مهدی تولایی

    رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان بسیار شایع بوده که نیازمند توجه و مداخلات پیشگیرانه است. مطالعات بسیاری نقش نواقص شناختی و هیجانی در بروز گرایش به چنین رفتارهایی را نشان داده است. هدف پژوهش حاضر پیش بینی رفتارهای پرخطر بر اساس سبک های تصمیم گیری و دشواری در تنظیم هیجانی در دانش آموزان نوجوان دختر می باشد. بدین منظور طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی تعداد 200 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه (میانگین سنی: 23. 15، انحراف استاندارد:00. 1) به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های رفتارهای پرخطر در نوجوانان ایرانی، سبک های تصمیم گیری و دشواری در تنظیم هیجانی پاسخ دادند. نتایج بیانگر همبستگی معنادار میان رفتارهای پرخطر با دشواری در تنظیم هیجانی بود. هم چنین رفتارهای پرخطر با سبک تصمیم گیری آنی رابطه مثبت و با سبک تصمیم گیری عقلانی رابطه منفی معنادار نشان داد. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک های تصمیم گیری نا کارآمد در کنار دشواری در تنظیم هیجانی می توانند رفتارهای پرخطر را به طور معناداری در بین نوجوانان دختر پیش بینی کنند. کاربرد های عملی و توصیه هایی برای مطالعات بعدی مورد بحث قرار گرفت.

    کلید واژگان: رفتارهای پرخطر, سبک های تصمیم گیری, دشواری در تنظیم هیجانی, نوجوانان
    The role of decision-making styles and difficulty in emotion regulation in predicting high-risk behaviors among female adolescents in Yazd
    Fatemeh Soltanifar*, Atefeh Rezaie, Mehdi Tavallae

    Risky behavior among adolescents is a common problem requiring attention and preventive interventions. Numerous studies support the contribution of cognitive and emotional deficits in the tendency to high-risk behaviors. This study aimed to predict risk-taking behaviors through decision-making styles and difficulty in emotion regulation among female adolescents. For this purpose, 200 high school students (Mage = 15. 23, SD = 1. 00) were selected via a stratified random sampling method. Participants completed the Iranian Adolescence Risk-taking Scale (IARS), General Decision-Making Style (GDMS) questionnaire, and Difficulty in Emotion Regulation Scale (DERS). Findings indicated that risky behaviors significantly correlated with difficulty in emotion regulation. In addition, high-risk behaviors demonstrated a positive correlation with spontaneous decision-making and a negative correlation with rational decision-making style. The results of multiple linear regression analysis revealed the significant role of decision-making styles and difficulty in emotion regulation in predicting high-risk behaviors. Practical implications and future areas of study are discussed.

    Keywords: High-risk behaviors, decision-making styles, difficulty in emotional regulation, adolescents
  • محسن شاکری*، نجمه غیرتمند، مهدی تولایی، فهیمه پاک زبان

    پژوهش حاضر در صدد طراحی الگوی جذب جوانان شهر یزد به آموزش های فنی و حرفه ای بر اساس نظریه مبنایی بود. رویکرد پژوهش، کیفی و روش پژوهش، «نظریه مبنایی» انتخاب گردید؛ و از میان رویکردهای موجود، رویکرد نظام مند استراوس و کربین برگزیده شد. گروه هدف شامل اساتید و مربیان حوزه ی آموزش فنی و حرفه ای بودند. انتخاب مشارکت کنندگان با استفاده از روش «نمونه گیری نظری» انجام شد. ابزار پژوهش «مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته» بود. مصاحبه ها تا تعداد 12 مورد انجام شد و اشباع نظری حاصل گردید. روش تحلیل داده ها به شکل «کدگذاری» و «مقوله بندی» انجام شد و داده ها در سه سطح کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. برای تعیین اعتبار داده ها، ازروش «سه سوسازی» استفاده گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد پدیده اصلی جایگاه آموزش های فنی وحرفه ای می باشد؛ همچنین موجبات علی شامل: کیفیت ارایه آموزش های فنی و حرفه ای، و حمایت و پشتیبانی؛ راهبردها شامل: پذیرش و جذب؛ ویژگی های زمینه ای شامل: زمینه های سخت افزاری- مالی، و زمینه های قانونی- انسانی؛ شرایط مداخله گر محیطی شامل: شرایط اقتصادی، فناوری و سیاست گذاری و پیامدها شامل: پیامدهای فردی- سازمانی، و پیامدهای اجتماعی می باشد. نتایج نشان داد یافته های کسب شده می تواند مطابق با ویژگی ها و شرایط شهر یزد، پدیده جذب جوانان به آموزش های فنی و حرفه ای را در قالب یک الگوی جامع ترسیم کند.

    کلید واژگان: جذب جوانان به آموزش های فنی و حرفه ای, رویکرد کیفی, روش پژوهش نظریه ی مبنایی
    Mohsen Shakeri*, Najmeh Gheiratmand, Mehdi Tavallaei, Fahimeh Pakzaban

    The present study aimed to design a model for attracting young people in Yazd to technical and vocational education based on Grounded theory. The research approach, qualitative and research method, “Grounded theory” was selected; And from the existing approaches, the systematic approach of Strauss and Corbin was chosen. The target group included professors, staff and trainers in the field of technical and vocational education. Participants were selected using “theoretical sampling” method. The research tool was “semi-structured indepth interview”. Up to 12 interviews were conducted and theoretical saturation was obtained. The data analysis method was performed in the form of “coding” and “categorization” and the data were analyzed in three levels of open, axial and selective coding. The “triangulation” method was used to determine the validity of the data. The results of this study showed that the Core category was the status of technical and vocational training; also, the causal conditions include: the quality of providing technical and professional training, and support; Strategies include: acceptance and absorption; Contextual conditions include: hardware-financial contexts, and legal-human contexts; Intervening environmental conditions include: economic, technological and policy conditions, and consequences include: individual-organizational consequences, and social consequences. The results showed that according to the characteristics and conditions of the city of Yazd, the obtained findings can draw the phenomenon of attracting young people to technical and professional education in the form of a comprehensive model.

    Keywords: Technical, vocational training, Attracting young people to technical, vocational education, Qualitative Aproach, Grounded Theory
  • شهریار لقمانی، مهدی تولایی، فاطمه حدادی
    مقدمه
    سوختگی ها از مهم ترین حوادث و سوانح مرتبط با سلامت انسان می باشند که به دلیل عوارض شدید و میزان مرگ و میر بالا بسیار مورد توجه است. مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شده، نشان داده اند که حوادث از مهم ترین مشکلات مرتبط با سلامتی در جوامع مختلف هستند و سوختگی ها از شایع ترین آن ها به حساب می آیند و سبب تحمیل صدمات جسمی، روحی، اجتماعی و اقتصادی به بیماران، خانواده و جامعه می شود. در این تحقیق به منظور کاهش سوختگی، پیش گیری از آن و تدوین خط مشی موثر، شناخت اپیدمیولوژیک سوختگی کودکان مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    این مطالعه ی گذشته نگر، توصیفی- مقطعی در طی 2 سال (از فروردین 1388 تا آخر اسفند 1389) بر روی 303 کودک کمتر از 15 سال دچار سوختگی بستری در بیمارستان امام موسی کاظم (ع) انجام شد. اطلاعات به وسیله ی چک لیست با رعایت اصول منشور حقوق بیمار و اصل رازداری از پرونده های بیماران استخراج گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    بیشترین موارد سوختگی (9/56 درصد) در کودکان 1 تا 3 سال بود. متوسط سن کودکان مورد بررسی 71/3 سال بود و 69 درصد افراد کودکان مذکر و 31 درصد کودکان مونث بودند. بیشترین علت سوختگی آب جوش (7/59 درصد) و همچنین 4/57 درصد موارد شهر نشین بودند. متوسط مدت بستری 8/10 روز بود که از 1 روز تا 60 روز متغیر بود. بیشتر کودکان (2/49 درصد) دچار سوختگی درجه ی 2 شده بودند. قسمت عمده ی مصدومین (34 درصد) دچار سطح سوختگی 20-11 درصد بودند. بیشترین متوسط سطح سوختگی در اثر انفجار گاز (2/31 درصد) و سوختگی با شیر (2/29 درصد) بود. موضع سوختگی در اغلب کودکان (4/66 درصد) تنه بود.
    نتیجه گیری
    یافته های این پژوهش مشخص کننده ی گروه های سنی در معرض خطر بیشتر و عوامل خطرزای موجب سوختگی در کودکان استان بود. سوختگی با آب جوش و شعله بیشترین عوامل ایجاد کننده ی سوختگی بودند. به نظر می رسد باید یک برنامه ی پیشگیرانه مانند توجه به نکات ایمنی در منازل و آموزش والدین کودکانی که در معرض خطر بیشتری قرار دارند، تدوین گردد. مسوولین و سیاستگذاران نیز باید در انجام برنامه ریزی اساسی ضمن توجه به تدابیر پیشگیرانه و نکات ایمنی در جایگاه های مخزن گاز و وسایل گازسوز و اختصاص منابع انسانی و مالی، به نیاز جسمی و روانی کودکان مصدوم توجه بیشتری داشته باشند.
    کلید واژگان: ابیدمیولوژیک, تروما, سوختگی
    Shahriar Loghmani, Mehdi Tavallaie, Fatemeh Haddadi
    Background
    Burns are among the most important accidents related to human health. They receive great attention due to severe complications and high mortality rate. Epidemiologic studies have demonstrated accidents one of the most important health-related problems among which burns are the most common. They impose different physical, psychological, economical and social damages to patients, as well as their family and society. In this research, the epidemiologic characteristics of children with burns were studied to find effective policies to reduce and prevent burns.
    Methods
    This retrospective, descriptive, cross-sectional study was performed during 2 years (from April 2010 to March 2011) on 303 children with burns. All children aged under 15 years and were admitted to Imam Musa Kazem Hospital. Data was extracted from patient documents via a valid and reliable checklist. All principles of confidentiality and patient's rights were respected. The data was analyzed using descriptive statistics in SPSS.
    Findings
    Most cases of burns (56.9%) were 1-3 year–old children (mean age: 3.71). In addition, 69% of children were male and 31% were female. The majority of burns were caused by boiling water (59.7%). Urban children constituted 57.4% of the cases. The average hospitalization period was 10.8 days (range: 1-60 days). Most children had grade 2 injury (49.2%) and a burn surface area of 11-20% (34%). The highest average burn surface areas were seen in natural gas explosion cases (31.2%) and milk burns (29.2%). In most children, the trunk was injured (66.4%).
    Conclusion
    Findings of this research showed the high risk age groups and the risk factors of burns in children in Isfahan, Iran. The most common causes of burns were boiling water and flame. In this study, we saw an increase in gas explosion burns compared to a previous study in Isfahan in 2000. Preventive programs are required to train parents of high risk children regarding safety issues. Officials and policymakers should adapt precautionary and safety policies in preparing gas tanks and gas-burning equipments. They must also allocate adequate human and financial resources to pay more attention to physical and psychological needs of injured children.
سامانه نویسندگان
  • دکتر مهدی تولایی
    دکتر مهدی تولایی
    استادیار مشاوره روانشاسی گروه روانشاسی و علوم تربیتی، موسسه آموزش عالی امام جواد، یزد، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال