مهران مرادپور
-
سازند آسماری به سن الیگوسن- میوسن یکی از مهم ترین سنگ مخزن های هیدروکربنی در حوضه رسوبی زاگرس به ویژه فروافتادگی دزفول است. این سازند در بیشتر میادین نفتی فروافتادگی دزفول از توالی مخلوط کربناته- آواری تشکیل شده است. در این مطالعه جهت بررسی ارتباط سکانس های رسوبی و فرآیند های دیاژنتیکی با زون های مخزنی، از داده های رسوب شناسی و لاگ های پتروفیزیکی مربوط به یک چاه کلیدی استفاده شده است. براساس مطالعات میکروسکوپی مقاطع نازک تهیه شده از مغزه، 8 ریزرخساره کربناته و 4پتروفاسیس آواری که در چهار محیط دریای باز، پشته های زیر آبی، لاگون و پهنه جزرومدی در یک رمپ کربناته هم شیب نهشته شده اند، شناسایی گردید. همچنین با تجزیه و تحلیل رخساره ها و با استفاده از لاگ های چاه پیمایی، 6 سکانس رسوبی مرتبه سوم شناسایی شد. از بین فرآیندهای دیاژنزی موثر بر این سازند انحلال و دولومیتی شدن با گسترش فضای خالی باعث افزایش خواص مخزنی و سیمانی شدن و تراکم باعث کاهش خواص مخزنی شده اند. سازند آسماری در چاه مورد مطالعه براساس مشخصات رسوبی و خواص پتروفیزیکی به 8 زون مخزنی تقسیم شده است. تطابق مرزهای دسته رخساره ای با مرز های زون های مخزنی در بیشتر موارد نشان می دهد که تغییرات خواص مخزنی بیشتر در ارتباط با تغییرات سطح آب دریا است. این مطلب در زون های پایینی به خوبی مشخص است.
کلید واژگان: سکانس رسوبی, فرایند های دیاژنتیکی, زون های مخزنی, سازند آسماریThe Oligo-Miocene Asmari Formation is one of the most important hydrocarbon reservoirs in the Zagros sedimentary basin, especially in the Dezful depression. The Formation in most of the oil fields of the Dezful depression consists of a mixed carbonate-siliciclastic sequence. In this study, the relationship between sedimentary sequences and diagenetic processes with reservoir zones is considered. For this purpose, sedimentological data and petrophysical logs of a key well were used. Based on microscopic studies on the core thin sections, four detrital petrofacies and eight carbonate microfacies were identified that were deposited in four facies belts, including open marine, shoal, lagoon, and tidal flat environments, related to a homoclinal ramp. In addition, six depositional sequences (third order) were identified by facies analysis and well logs. Reservoir properties have been increased by dissolution and dolomitization with pore space expansion, while being decreased by cementation and compaction. The Asmari Formation in the investigated well is subdivided into eight reservoir zones based on sedimentary characteristics and petrophysical properties. The coincidence of the facies boundaries with the reservoir zone boundaries in most cases shows that the changes in the reservoir properties are mainly related to the changes in the sea level. This is well-known in the lower zones
Keywords: Sedimentary sequence, Diagenetic processes, Reservoir zones, Asmari Formation -
رسوبات پالیوسن-میوسن در ناحیه مرکزی دشت گرگان برای ارزیابی سنگشناسی و زیست چینه نگاری و بازسازی جغرافیای دیرینه حوضه خزر جنوبی مورد مطالعه قرار گرفت. بر اساس الگوی توزیع نانوفسیلهای آهکی نهشتههای معادل لایههای فرام دارای سن پالیوسن بالایی-ایوسن و رسوبات بخش بالایی سری میکوپ و دیاتومه به سن میوسن میانی-بالایی شناسایی شده است. مطالعه نانوفسیل های آهکی در ناحیه مورد مطالعه وجود یک ناپیوستگی اصلی در بین نهشتههای پالیوسن-ایوسن در زیر و نهشتههای میوسن میانی-بالایی در بالا را مشخص کرده است و همزمان با واقعه برخوردی صفحات آفریقا-عربی و اوراسیا و بالاآمدگی رشته کوههای حاشیه حوضه خزر شامل کپه داغ و البرز است. توزیع نانوفسیل های آهکی نشاندهنده وجود ارتباط بین حوضه خزر با دریای مدیترانه در ابتدای میوسن میانی و نبود ارتباط بین این حوضهها در میوسن میانی و بالایی است. خطوط لرزهای تفسیر شده افزایش ضخامت رسوبات و فضای رسوبگذاری از شرق به غرب را نشان میدهد. وجود فضای رسوبگذاری بیشتر از شرق به غرب سبب شده است تا با بالاآمدگی رشته کوههای کپه داغ و البرز شرقی ابتدا ناحیه شرقی از آب خارج شود و سپس با ادامه روند بالاآمدگی بخشهای مرکزی و شرقی این ناحیه نیز از آب خارج شوند. این تفسیر با توجه به نبود رسوبات پالیوسن-ایوسن و وجود رسوبات کرتاسه در زیر ناپیوستگی در بخش شرقی دشت گرگان و وجود رسوبات پالیوسن-ایوسن در زیر ناپیوستگی در ناحیه مورد مطالعه تایید میشود.
کلید واژگان: پاراتتیس, جغرافیای دیرینه, حوضه خزر جنوبی, دیاتومه, نانوفسیلPaleocene-Miocene sediments in the central part of the Gorgan Plain were studied to evaluate lithostratigraphy, biostratigraphy and reconstruction of the paleogeography of the South Caspian Basin (SCB). Based on nannofossils distribution in the studied interval, the following points were identified: Foram layers equivalent sediments have Thanetian –Eocene age and Upper Maykop- Diatom equivalent sediments have Middle-Late Miocene age. Evaluation of the nannofossils distribution in the studied interval has clarified a major unconformity between lower Paleocene-Eocene sediments and the upper Middle-late Miocene sediments. This unconformity is coincident with collisional event of the Afro-Arabia and Eurasia Plates and rising of the surrounding mountain ranges around the Caspian Basin including Alborz and Kopet-Dagh Mountains. Nannofossils distribution of the studied succession displays that the SCB was connected to the Black Sea and Mediterranean Basin in the lower Middle Miocene and was isolated in the Middle-Late Miocene. The interpreted east-west running seismic lines displays a clear increase in the sediment thickness and accommodation space from eastern to western part of the Gorgan Plain. The higher available accommodation space from east to west of the Gorgan Plain led to a delay in the subaerial exposure in the western part of the Gorgan Plain due to rising of the Kopet-Dagh and Alborz Ranges. This interpretation is consistent with the lack of the Paleocene-Eocene sediments and presence of the Cretaceous sediments below the major unconformity in the eastern part of the Gorgan Plain and presence of the Paleocene-Eocene sediment below the unconformity in the studied area.
Keywords: Paratethys, Paleogeography, South Caspian basin, Diatom, Nannofossil -
سازند های کربناته و سیلیسی-آواری آقچاگیل و آپشرون در یک برش زیرسطحی در ناحیه دشت گرگان مورد مطالعه قرار گرفته است. سازند آقچاگیل در این ناحیه متشکل از واحد های ماسه سنگ زیرین و کربناته بالایی است. پتروفاسیس ماسه-سنگ شامل لیت آرنایت، ساب لیت آرنایت و لیت آرنایت فلدسپات دار است. رخساره های دانه پشتیبان در این سازند غالب بوده و به ویژه رسوبات کربناته دارای مقادیر قابل توجه تخلخل به فرم های قالبی، حفره ای و فنسترال بوده که بیانگر تفاوت آشکار رسوبات این سازند در ایران با کشور های همجوار از جمله آذربایجان و ترکمنستان است. این ویژگی ها، رسوبات سازند آقچاگیل را به عنوان توالی مستعد مخزن مطرح می نماید و ضرورت انجام مطالعات جامع زمین شناسی و اکتشافی در این ناحیه را تاکید می کند. نهشته های سازند آپشرون شامل واحد ماسه سنگ زیرین و مادستون بالایی و متشکل از ماسه سنگ لیت آرنایت و ساب لیت آرنایت، سنگ آهک اایید دار بایوکلاستیک و مادستون/ رس سنگ خاکستری تا قهوه ای رنگ است. بر اساس جوان ترین نانوفسیل های یافت شده در سازند های آقچاگیل و آپشرون، سن نسبی این سازند ها به ترتیب پلیوسن بالایی- پلییستوسن پایینی و پلییستوسن میانی تعیین شده است. الگوی گسترش نانوفسیل های آهکی نشان دهنده وجود ارتباط بین حوضه خزر جنوبی با دریای سیاه و حوضه مدیترانه در پلییستوسن پایینی و میانی و عدم ارتباط در انتهای پلیوسن- ابتدای پلییستوسن است که برای اولین بار در این مطالعه مطرح می شود.
کلید واژگان: آقچاگیل, آپشرون, حوضه خزر جنوبی, سنگ شناسی, نانوپلانکتون های آهکیCarbonate and siliciclastic Aghchagil and Apsheron Formations has been studied in a subsurface section in the Gorgan Plain. The Aghchagil Fm. consists of lower sandstone and upper carbonate units in the studied area. Sandstones petrofacies include litharenite, sublitharenite and feldspatic litharenite. The grain-supported facies is dominated in this Fm. and displays abundant porosity as moldic, vuggy and fenestral forms specially in the carbonate sediments, which indicates considerable lithological differences in Iran and the neighboring countries like Azerbaijan and Turkmenistan. These features candidate the Aghchagil sediments as prone reservoir succession, hence emphasizes a comprehensive geological and exploration study in the studied area. The Apsheron sediments can be sub-divided into lower sandstone and upper mudstone units and consist of sandstone with litharenite and sublitharenite petrofacies and ooidal/bioclastic limestone and gray/brown mudstone/claystone. Based on the youngest nannofossil species the late Pliocene-lower Pleistocene and middle Pleistocene ages are defined for the in the Aghchagil and Apsheron Fm., respectively. Nannofossils distribution of the studied succession displays the SCB was connected to the Black Sea and Mediterranean Basin in the lower Pleistocene and middle Pleistocene and was isolated in the late Pliocene-earliest Pleistocene.
Keywords: Aghchagil, Apsheron, South Caspian Basin, lithology, calcareous nannoplankton -
براساس مطالعات سنگ شناسی، سازند چلکن در ناحیه دشت گرگان در برش مورد مطالعه به دو واحد ماسه سنگ پایین و مادستون بالایی تقسیم شده است. مطالعات پتروگرافی بیانگر ترکیب لیت آرنایت (کالک آرنایت) و ساب لیت آرنایت با بلوغ بافتی و ترکیبی پایین برای ماسه سنگ ها است. نهشته های کنگلومرا نیز در این سازند در برش مورد مطالعه از نوع ارتوکنگلومرای پلی میکتیت و متشکل از خرده های متنوع کربنات و چرت تعیین شده است. وجود تخلخل قابل توجه به فرم های حفره ای، کانالی و شکستگی در نهشته های ماسه سنگ و کنگلومرا و حتی گل سنگ استعداد بالای این رسوبات را به عنوان سنگ مخزن نشان داده و ضرورت انجام مطالعات اکتشافی در بخش ایرانی خزر جنوبی را مطرح می نماید. بر اساس جوان ترین نانوفسیل های یافت شده در سازند چلکن، سن نسبی این سازند در ناحیه مورد مطالعه انتهای میوسن تا پلیوسن میانی (؟) تعیین شده است. گسترش نانوفسیل های آهکی نشان دهنده وجود ارتباط بین حوضه خزر جنوبی با دریای سیاه و حوضه مدیترانه در انتهای میوسن- ابتدای پلیوسن و ایتدای پلییستوسن و عدم ارتباط در بخش عمده دوره پلیوسن است که برای اولین بار در این مطالعه مطرح می شود.کلید واژگان: سازند چلکن, حوضه خزر جنوبی, مخزن, تخلخل, نانوپلانکتون های آهکیBased on lithostratigraphy analysis, Cheleken Formation in the studied section of the Gorgan plain, subdivided into lower sandstone and upper mudstone/marl units. Based on petrographic analysis, the sandstone sediments include low textural and compositional maturity litharenite and sublitharenite. Conglomerates are polymictite orthoconglomerate with variables carbonate and chert grains. High percentage of the porosity as vuggy, channels and fractures in the sandstone and conglomerates and even mudstone deposits displays high reservoir potentional for the studied sediments and hence necessitates the exploration studies in the Iranian part of the SCB. Based on the youngest nannofossil species, a late Miocene to middle Pliocene (?) age is defined for the Cheleken Fm. in the studied area. Nannofossils distribution of the studied succession displays the SCB was connected to the Black Sea and Mediterranean Basin in the late Miocene- early Pliocene and the Pleistocene and was isolated in the main part of the Pliocene.Keywords: Cheleken Formation, South Caspian basin, Reservoir, porosity, Calcareous nannoplankton
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 121 (پاییز 1400)، صص 83 -94
رسوبات آواری میوسن با ضخامت 338 متر در جنوب نکا در یال شمالی البرز مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات دقیق رسوب شناسی منجر به شناسایی چهار مجموعه رخساره ای دشت دلتایی، کانال های شاخه ای، پیشانی و انتهای دلتا گردید. مجموعه دشت دلتایی و پهنه جزر و مدی از رسوبات ناجور سنگی شیل-سیلت-ماسه و سنگ آهک های با فابریک فنسترال تشکیل شده اند. مجموعه کانال های شاخه ای و پیشانی دلتا از ماسه سنگ های نازک تا ضخیم لایه کانالی شکل تشکیل شده که به همراه مجموعه بخش انتهایی دلتا سیکل های ضخیم شونده رو به بالا را تشکیل می دهند. اثر فسیل های پراکنده Ophiomorpha nodosa و Thalassinoides در این ماسه سنگ ها بیانگر شرایط پر استرس مانند بستر متحرک، آشفتگی و تغییرات مکرر درجه شوری در محیط رسوبی است. رسوبات شیلی انتهای دلتا/ دور از ساحل دارای مقادیر قابل توجه پیریت های خوشه ای و پرکننده حجرات و مواد آلی بوده که بیانگر شرایط احیایی در بستر رسوبی بوده است. با توجه به معرفی رسوبات میوسن منشا هیدروکربن در نواحی همجوار ایران از جمله ترکمنستان و روسیه و خصوصیات رسوب شناسی شیل های بخش انتهایی دلتا/ دور از ساحل در توالی مورد مطالعه، این رسوبات به عنوان کاندیدای منشا هیدروکربن معرفی میگردد.
کلید واژگان: پاراتتیس, خزر جنوبی, میوسن, دلتا, تکتونیکMiocene siliciclastic sediments with 338m thick are studied in the southern Neka of Northern Alborz flank. Detailed sedimentology study allows recognition four facies associations consist of delta plain, distributary channel, delta front and pro-delta. Delta plain and tidal flat include heterolithic shale-silt-sand and limestone with fenestral fabric. Distributary channel and delta front associations consist of thin to thick channel shape sandstone, which display coarsening-thickening upward cycles with pro-delta/offshore association. Scares Ophiomorpha nodosa and Thalassinoides in these sandstones indicate a stressful condition such as sandy mobile substrate, turbidity and highly salinity fluctuation in the sedimentary environment. Shale-silty sediments of the pro-delta association with abundant framboidal and chamber filling pyrite and organic material display anoxic condition of the sedimentary substrate. Introducing Miocene hydrocarbon sediments in the neighboring region like Turkmenistan and Russia and sedimentary characteristics of the pro-delta/offshore shale of the studied succession allow us to introduce those as high potential candidate for hydrocarbon source.
Keywords: Paratethys, South Caspian, Miocene, Delta, Tectonic -
فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی، سال سی و هفتم شماره 2 (پیاپی 83، تابستان 1400)، صص 51 -76
رسوبات سیلیسی- آواری سازند آیتامیر (آلبین- سنومانین) در برش اقچی در ناحیه دشت گرگان شامل توالی ضخیمی از رسوبات شیل خاکستری تیره و ماسه سنگ های نازک تا بسیار ضخیم لایه است که در یک سیستم رسوبی حاشیه ساحلی تا دور از ساحل نهشته شده اند. چهار مجموعه رخساره ای شامل دور از ساحل، انتقالی دور از ساحل، پایین حاشیه ساحلی و میانه- بالای حاشیه ساحلی در این رسوبات شناسایی شده است. مجموعه دور از ساحل شامل توالی ضخیمی از شیل های متورق تیره رنگ با مقادیر فراوان پیریت خوشه ای است که ته نشینی در زیر حد موجسار طوفانی و شرایط کم اکسیژن را نشان می دهد. مجموعه انتقالی دور از ساحل شامل مجموعه ناجور سنگی از شیل و ماسه سنگ و سیلتستون گلاکونیتی بسیار نازک لایه است. در مجموعه های پایین و میانه- بالای حاشیه ساحلی به تدریج بر میزان و ضخامت طبقات ماسه سنگی افزوده می شود و به طور کلی یک الگوی ضخیم شونده به طرف بالا را نشان می دهند که الگوی تیپیک سیستم حاشیه ساحلی است. انطباق جانبی مجموعه های رسوبی برش مطالعه شده با برش های مرکزی سازند آیتامیر در حوضه کپه داغ، افزایش تاثیر فرونشینی را در ایجاد فضای رسوب گذاری و کاهش میزان رسوب گذاری/ تامین رسوب را در بخش های شمال- شمال غربی نشان می دهد. وجود ضخامت زیادی از رسوبات شیل تیره رنگ با مقادیر فراوان پیریت های خوشه ای و حجره پرکن، رسوبات سازند آیتامیر را به مثابه رسوبات مستعد مطالعات اکتشاف هیدروکربن مطرح می کند.
کلید واژگان: آیتامیر, کپه داغ, حاشیه ساحلی, تکتونیک, هیدروکربنThe siliciclastic sediments of the Aitamir Formation (Albian–Cenomanian) at the Oghchi locality of the Gorgan Plain consist of a thick succession of the black-grey shales and thin to very thick-bedded sandstone, deposited in a shoreface to offshore depositional system. Four facies associations including offshore, offshore transition, lower and mid-upper shoreface associations are identified in this succession. Offshore facies association consisting of a thick package of the fissile dark shales with the abundance of the framboidal pyrites displays deposition below the SWWB and dysoxic condition. The offshore transition facies association includes the heterolithic sediments of the shale and very thin-bedded sandstones/siltstones. The lower and mid-upper associations are characterized by an increase in abundance and the thickness of the sandstone layers and display a generally thickening and coarsening up-ward trend of a classical shoreface depositional system. The lateral correlation of the studied section and central sections of the Aitamir Formation of the Kopet-Dagh Basin indicates an increase in subsidence effect in the creation of the accommodation space and a decrease in the sediment supply of the N-NW parts of the basin. The presence of a thick package of dark shales with abundant framboidal and chamber filling pyrites of the Aitamir Formation suggests these sediments as a prone candidate for hydrocarbon exploration.
Keywords: Aitamir, Kopet-Dagh, shoreface, Tectonic, Hydrocarbon -
رسوبات سیلیسی- آواری پالئوسن با ضخامت 318 متر در ناحیه جنوب نکا (برش سوچلما) در البرز شمالی از مارن ضخیم و ماسه سنگ های نازک تا ضخیم لایه تشکیل شده است. مطالعات پتروگرافی و صحرایی منجر به شناسایی سه مجموعه رخساره ای شامل کانال های متحرک کم عمق (shallow mobile channels, FA)، زون انتقالی کف حوضه- لبه مخروط (fan fringe-basin floor transition, FB) و کف حوضه (Basin floor, FC) از یک سیستم مخروط زیردریایی عمیق گردیده است. به طور کلی توالی رسوبات، توالی های درشت شونده و ضخیم شونده متشکل از مجموعه های رخساره ای FB- FA و FC - FB را نشان می دهند. اثر فسیل های Zoophycus، Palaeodiction و Halopa همراه با کوکولیت، فرامینیفرهای پلانکتون و مقادیر فراوان پیریت های خوشه ای و پرکننده حجرات، فسفات و مواد آلی در این رسوبات بیانگر محیط ته نشینی عمیق با نرخ رسوب گذاری پایین و شرایط احیایی بستر رسوبی است. توالی پالئوسن در برش مورد مطالعه از چهار سکانس رسوبی درجه سه شامل دسته رخساره های LST، TST و HST تشکیل شده است. فرآیند های تکتونیکی بالاآمدگی در یک رژیم فشارشی در انتهای کرتاسه- شروع پالئوسن منجر به تشکیل رشته کوه های البرز گردیده است. این عامل به همراه تغییرات جهانی سطح آب دریا از عوامل اصلی کنترل کننده شرایط رسوب گذاری (از جمله مخروط دریایی عمیق در این حوضه) و تغییرات نسبی سطح آب دریا در حوضه کاسپین جنوبی بوده است.کلید واژگان: البرز شمالی, پالئوسن, مخروط دریایی عمیق, حوضه خزر جنوبیThe Palaeocene siliciclastic sediments with 318m thick in the southern Neka of Northern Alborz (Suchelma section) consist of thick marl and thin-thick bedded sandstone. Integrated petrography and field studies allow recognition three facies associations consisting of shallow mobile channels (FA), fan fringe-basin floor transition (FB) and basin floor (FC) of a deep sea fan depositional system. Generally, sediment sequence displays coarsening-thickening upward cycles of the FB-FA and FB-FC associations. Zoophycus, Palaeodiction and Halopa in association with coccolith, planktonic foraminifers and abundant framboidal and chamber filling pyrite, phosphate and organic material in these sediments display a deep see environment with low sedimentation rate and anoxic condition in the sedimentary substrate. Paleocene succession in the studied section consists of four 3rd order sequences, which include LST, TST and HST. The Late Cretaceous-Palaeocene uplift in a compressional tectonic regime tends to formation of the Alborz range. This element along with Eustatic sea level changes are the main controlling factors for depositional condition (including deep sea fan in this study) and relative sea level changes in the South Caspian Basin.Keywords: Northern Alborz, Palaeocene, deep sea fan, South Caspian Basin
-
کانسار روی- سرب (باریت) هفت سواران شرقی به سن کرتاسه تحتانی، در منطقه معدنی اراک، در محیط کششی حوضه پشت قوسی ملایر- اصفهان تشکیل شده است. کانه زایی در کانسار هفت سواران شرقی در دو افق مجزا رخ داده است. افق اول یا افق اصلی کانه زایی در بخش فوقانی واحد آهکی KLلایه و افق دوم در آهک های نازک لایه واحد Ksh,m تشکیل شده است. ساخت و بافت ماده معدنی جانشینی، توده ای و رگه- رگچه ای و دگرسانی های اصلی آن دولومیتی، سیلیسی و کلسیتی است. کانی های سولفیدی کانسار شامل اسفالریت، گالن، کالکوپیریت، تترائدریت، پیریت، بورنیت، کالکوسیت و کولیت و کانی های باطله آن کوارتز، کلسیت و دولومیت هستند. مطالعات کاتدولومینسانس روی کانی های کربناته نشان دهنده تشکیل سه نسل دولومیت و یک نسل کلسیت است. نسل اول دولومیتها همراه با کانه زایی ضعیف و نسل دوم، دولومیت های غنی از آهن هستند که کانه زایی مرحله اصلی را همراهی می کنند. دولومیت های تاخیری نسل سوم، همراه با کلسیت هستند و مراحل مختلف کانه زایی را قطع می کنند. حضور پیریت فرامبوییدال همراه با اسفالریت و گالن در زمینه آن و باریت های ریز خودشکل، حاکی از رخداد کانه زایی در مراحل رسوب گذاری و ابتدای دیاژنز اولیه در نزدیک کف دریاست. در ادامه، مرحله اصلی کانه زایی با گسترش بافت جانشینی سولفیدهای درشت بلور نسل دوم به جای سولفیدهای نسل اول در زیر کف دریا مشخص می شود. با توجه به تشکیل کانه زایی هفت سواران شرقی در محیط زمین ساختی کششی، سنگ میزبان آهک توده ای و رخداد کانه زایی به صورت جانشینی در زیر کف دریا در طی دیاژنز، می توان این کانسار را همانند کانسارهای نوع ایرلندی در نظر گرفت.کلید واژگان: کانسار روی- سرب, جانشینی دیاژنتیکی, نوع ایرلندی, هفت سواران شرقیThe Early Cretaceous Eastern Haft-Savaran Zn-Pb (Ba) deposit situated in the Arak mining district and occurred within the extentional back-arc of Malayer-Esfahan basin. Mineralization occurred in two horizons in the Estern Haft-Savaran deposit. First horizon is major horizon that formed within the most upper portion of the massive limestone and second horizon occurred in the thin limestone which is alternate with shale and marl. Textures of the mineralization in this deposit are replacement, massive and vein- veinlets, and main alterations are silisification, dolomitization and calcitization. Sphalerite, galena, chalcopyrite, tetrahedryte, pyrite, bornite, chalcosite and covelite are the sulfide minerals and quartz, calcite, dolomite and sericite are gangue minerals in the ore deposit. Cathodoluminescence study in this deposit indicates three dolomites and one calcite generations. First generation of dolomite associated with weak mineralization and second generation of dolomite is Fe-rich and associated with main mineralization. Third generation of dolomite is late dolomitization and formed with calcite and cross-cutted the mineralization. Presence of framboidal pyrite with galena and sphalerite in its matrix and fine-grain euhedral barite suggest mineralization began during sedimentation and early diagenesis stage near seafloor. In continuum, main ore is identified as replacement occurrence of first generation sulfides by second generation coarse-grained sulfides under seafloor. With regarding to the formation of the Eastern Haft-Savaran deposit in the extentional tectonic setting, massive limestone as the host rock, and mineralization formation as replacment during diagenesis of the host rock under the seafloor, this deposit would be classified as Irish type deposit.Keywords: Zn-Pb deposit, diagenetic replacement, Irish-type, Eastern Haft-Savaran
-
فصلنامه پژوهش های چینه نگاری و رسوب شناسی، سال بیست و نهم شماره 2 (پیاپی 51، تابستان 1392)، صص 107 -119در این مطالعه مدل سازی حوضه، جهت مطالعه فرایندهای سیستم نفتی مورد استفاده قرار گرفته است. با استفاده از مدل سازی یک بعدی، میزان پختگی لایه ها، زمان نفت زایی سنگ منشا و تغییرات ناحیه ای دما در چاه های دارا-1، سولابدر-3، گچساران-83، خویز-1 و پازنان-17 مورد مطالعه قرار گرفته و نشان می دهد، سازند کژدمی در بعضی از چاه های مورد مطالعه وارد پنجره نفت زایی نشده مانند چاه سولابدر-3 و خویز-1 و در چاه دارا-1 سازند کژدمی، در الیگوسن بالایی وارد پنجره نفت زایی شده است. تاریخچه پختگی به دست آمده از چاه گچساران-83 و پازنان -17 نشان می دهد که سازند کژدمی از زمان میوسن در ابتدای پنجره نفت زایی قرار داشته و تا زمان حال، میزان پختگی، با روند کندی افزایش یافته است. در چاه پازنان – 17 سنگ منشا کژدمی در پختگی حدود 67/0 تا 7/0 درصد انعکاس ویترینت است. در این چاه قاعده سازند پابده به پنجره نفت زایی رسیده اما در دیگر چاه های مورد مطالعه به پنجره نفت زایی نرسیده است. این مطالعه نشان می دهد که عمق تدفین و گرادیان حرارتی نقش تعیین کننده ای بر میزان پختگی سنگ های منشا داشته اند و میزان پختگی سنگ های منشا از جبهه کوهستانی زاگرس به سمت چاه پازنان-17، میزان پختگی سازند کژدمی و پابده افزایش می یابد.
کلید واژگان: مدل سازی حوضه, سیستم نفتی, جنوب فروافتادگی دزفول, سنگ منشا کژدمی, سنگ منشا پابده -
سازند کنگان با ستبرای 115 متر شامل یک توالی کربناتی- تبخیری است که به عنوان بخشی از بزرگ ترین مخزن کربناتی در میدان پارس جنوبی در خلیج فارس به شمار می رود. بررسی سنگ نگاری دولومیت های سازند کنگان منجر به شناسایی 5 نوع دولومیت شامل دولومیکرایت، دولومیکرواسپار، دولواسپار، سیمان دولومیتی و دولومیت زین اسبی شده است. همچنین مطالعات عنصری دولومیکرایت ها و دولومیکرواسپارها نشان دهنده افزایش نسبی مقادیر استرانسیم و سدیم و کاهش نسبی مقادیر آهن و منگنز در نمونه های دولومیکرایتی نسبت به نمونه های دولومیکرواسپارایتی است. یادآوری می شود که روند ایزوتوپی اکسیژن- کربن در این دولومیت ها نشان دهنده تاثیر اندک دیاژنز جوی (در دولومیت های نوع اول، دوم و سوم) و دیاژنز تدفینی (در دولومیت های نوع چهارم و پنجم) است. یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه دولومیکرایت ها در محیط سبخایی تشکیل شده اند، دیاژنز جوی اندکی را تحمل کرده اند. همچنین منشا منیزیم برای دولومیکرایت ها، منیزیم آب دریا و یا آب های میان دانه ای در حال تعادل با آب دریا و برای دولومیت های دانه درشت تر در سازند کنگان احتمالا آب های محبوس میان دانه ای و یا شورابه های حوضه ای است. دمای ته نشستی کربنات های سازند کنگان با استفاده از سنگین ترین ایزوتوپ اکسیژن در نمونه های دولومیکرایتی، 5/44 درجه سانتی گراد محاسبه شده است.
کلید واژگان: سنگ نگاری, ژئوشیمی, دولومیتی شدن, سازند کنگان, پارس جنوبیThe Kangan Formation is a carbonate-evaporate sequence that is considered as a part of the largest carbonate reservoir in the South Pars Field at Persian Gulf. Petrography analysis led to the recognition of 5 different dolomite types: such as dolomicrite, dolomicrospar, dolospar, dolomite cement and saddle dolomite. Elemental studies on dolomicrite and dolomicrospar samples show a relative increase of Sr and Na and relative decrease of Fe and Mn in comparison with the dolomicrosparite samples. It is notable that the oxygen-carbon isotope trend in dolomite samples are due to slight influence of meteoric diagenesis (about dolomites type I, II and III) and burial diagenesis (about dolomites type IV and V). The dolomicrites have been undergone slight meteoric diagenesis, although they have formed in sabkha environment. The source of Mg for dolomicrites is the magnesium of seawater and interstitial waters equilibrium with seawater and on the other hand probably for the coarser grain dolomites in the Kangan Formation is connate waters and basinal brines. Based on the heaviest oxygen isotope in dolomicrite samples, paleotemperature of depositional environment of the Kangan Formation was around 44.5°C. -
مقطع مورد مطالعه در ارتفاعات شرقی شهر اصفهان و در حدود 1 کیلومتری شرق جاده اصفهان به نایین در طول جغرافیایی ''47 °51 طول شرقی و عرض جغرافیایی ''28 °32 شمالی قرار گرفته است. نهشته های کرتاسه زیرین در این مقطع 6/196 متر اندازه گیری شده است و شامل سنگ های تخریبی و کربناته می باشد. مرز زیرین این نهشته ها با شیل های ژوراسیک به صورت دگرشیبی زاویه ای است. مطالعات پتروگرافی انجام شده بر روی نهشته های کربناته کرتاسه زیرین نشان دهنده وجود چهار نوع دولومیت در این ناحیه است که عبارتند از: دولومیت نوع اول شامل دولومیت های خیلی ریز تا ریز بلور (مسطح نیمه شکل دار)، دولومیت نوع دوم شامل دولومیت های ریز تا متوسط بلور (ایدیوتوپیک-پورفیروتوپیک)، دولومیت نوع سوم شامل دولومیت های متوسط بلور (شکل دار)، دولومیت نوع چهارم شامل دولومیت های متوسط تا درشت بلور (شکل دار). دولومیت نوع اول مربوط به دیاژنز خیلی اولیه بوده و سه نوع دیگر در اثر دیاژنز تدفینی به وجود آمده اند که به ترتیب از نوع جانشینی، جانشینی/تبلور مجدد و پرکننده حفرات می باشند. مطالعات ژئوشیمیایی (عنصری) مانند بالا بودن مقادیر Na و Sr حاکی از این است که فرایند دولومیتی شدن توسط ترکیب کانی شناسی اولیه آراگونیتی تسریع شده است. منشاء منیزیم مورد نیاز دولومیت های دولومیت نوع اول آب دریا بوده است و برای انواع دیگر نیز می توان آب درون روزنه ای، رس های موجود در شیل های بین آهک ها (شیل های زیرین) و شیل های موجود در قسمت زیر رسوبات کرتاسه زیرین را در نظر گرفت.
کلید واژگان: پتروگرافی, ژئوشیمی, دولومیتی شدن, کرتاسه زیرین
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.