به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

میترا نوروزی

  • شهریار زروکی*، فاطمه ملاتبار فیروزجایی، سحر نصرنزاد نشلی، میترا نوروزی

    سیستم مالیاتی منابع مالی موردنیاز را برای اداره کشور فراهم می کند تا از منابع گردآوری شده جهت رفاه اکثریت جامعه و ارتقای زیرساخت های عمومی استفاده کند؛ بنابراین بقای نظام سیاسی و اداری هرکشور مستلزم وجود سیستم مالیاتی کارآمد می باشد؛ در این راستا هدف پژوهش حاضر تحلیل اثر پیچیدگی و انصاف مالیاتی بر رفاه اقتصادی در ایران در دوره زمانی 1356 الی 1400 می باشد که با استفاده از رهیافت خودرگرسیونی با وقفه های توزبعی خطی و غیرخطی الگوی پژوهش در دو قالب متقارن و متقارن برآورد شده است. برای این منظور پیچیدگی مالیاتی با استفاده از شاخص هریشمن- هرفیندال و رفاه اقتصادی با شاخص ترکیبی رفاه اقتصادی محاسبه شد. روند حرکتی شاخص رفاه اقتصادی گویای آن است که در دوره مورد بررسی رفاه دارای نوسان است. میانگین شاخص رفاه در برنامه اول و ششم نسبت به دوره قبل از آن کاهش یافته و در دوره های بعدی روند افزایشی داشته است و از میانگینی معادل 62/40 برخوردار است. میانگین پیچیدگی و انصاف مالیاتی در برنامه های اول، پنجم و ششم نسبت به زیردوره های قبل خود کاهش یافته است. نتایج بلندمدت در برآورد الگوی متقارن نشان می دهد که پیچیدگی مالیاتی با اثر معکوس بر رفاه اقتصادی همراه است؛ ولی انصاف مالیاتی اثر معناداری بر رفاه اقتصادی ندارد. در قالب نامتقارن انصاف مالیاتی اثر مستقیم و نامتقارن بر رفاه اقتصادی دارد؛ به نحوی که اندازه اثر مثبت کاهش ها در انصاف مالیاتی بر رفاه اقتصادی بزرگ تر از افزایش ها در آن است. پیچیدگی مالیاتی نیز با اثری نامتقارن بر رفاه اقتصادی همراه است. به نحوی که تنها افزایش ها در پیچیدگی مالیاتی بر رفاه اقتصادی به طور معکوس اثرگذار است. تورم و نرخ ارز غیر رسمی اثر منفی بر رفاه اقتصادی داشته و درآمد سرانه اثر مثبت بر رفاه اقتصادی دارد. همچنین در سال-های پس از انقلاب تا پایان جنگ و سال های پسابرجام، سطح رفاه اقتصادی بطور معناداری کاهش یافته است. پیرو نتایج پیشنهاد می شود که دولت سیاست هایی نظیر ساده سازی قوانین مالیاتی، ایجاد نظام جامع و توسعه یافته اطلاعات مالیاتی، کاهش هزینه جمع آوری مالیات و وضع مالیات بر مجموع درآمد را در نظر گیرد و افزایش دانش مالیاتی مودیان و کارشناسان مالیاتی، اصلاح نظام مالیاتی و ایجاد تنوع در پایه های مالیاتی را در دستور کار قرار دهد.

    کلید واژگان: پیچیدگی مالیاتی, انصاف مالیاتی, رفاه اقتصادی, ایران
    Shahryar Zaroki*, Fatemeh Mollatabar Firoozjaei, Sahar Nasrnejad Nesheli, Mitra Norozi

    The tax system provides the necessary financial resources for the administration of the country to use the collected resources for the welfare of the majority of the society and the improvement of public infrastructure; Therefore, the survival of the political and administrative system of any country requires the existence of an efficient tax system. In this regard, the aim of the current research is to analyze the effect of tax complexity and fairness on economic welfare in Iran in the period 1977 to 2021, and using the linear and non-linear ARDL method, the research model has been estimated in two symmetric and asymmetric formats. For this purpose, tax complexity was calculated using the Harishman-Herfindahl index and economic well-being with the combined index of economic well-being. The moving trend of the economic welfare index shows that the welfare fluctuates during the period under review. The average welfare index in the first and Sixth program has decreased compared to the previous period and has been increasing in the following periods and has an average of 40.62. The average complexity and fairness of taxation in the first, fifth and sixth plans have decreased compared to their previous sub-periods. The long-term results in the symmetric model show that the complexity tax is associated with the adverse effect for economic well-being, but tax fairness does not have a significant effect on economic well-being. In an asymmetric model, tax fairness has a direct and asymmetric effect on economic well-being; In such a way that the size of the positive effect of reductions in tax fairness on economic well-being is greater than increases in it. Tax complexity is also associated with an asymmetric effect on economic well-being. In such a way that only increases in tax complexity have an adverse effect on economic well-being. Inflation and unformal exchange rate have a negative effect on economic well-being, and per capita income has a positive effect on economic welfare. Also, in the years after the revolution until the end of the war and the years after the Joint Comprehensive Plan of Action, the level of economic well-being has decreased. According to the results, it is suggested that the government consider policies such as simplifying tax laws, creating a comprehensive and developed tax information system, reducing the cost of tax collection and imposing a tax on total income, and increasing the tax knowledge of taxpayers and tax experts, reforming put the tax system and diversity in tax bases on the agenda.

    Keywords: Tax Complexity, Tax Fairness, Economic Welfare, Iran
  • شهریار زروکی*، سحر نصرنژاد نشلی، میترا نوروزی، معصومه خوشه گل گروسی
    ناترازی بودجه و تغییرات آن می تواند منجر به تغییر برنامه های رفاه اجتماعی و اقتصادی نظیر مراقبت های بهداشتی، آموزشی و تامین اجتماعی شود. این امر می تواند بر کیفیت زندگی شهروندان، فقر و نابرابری اثر گذاشته و رفاه اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد. در این راستا هدف پژوهش حاضر بررسی نقش ناترازی بودجه (عمومی، سرمایه ای و عملیاتی) دولت بر رفاه اقتصادی در ایران در دوره 1357 -1400 می باشد. بدین منظور الگوی پژوهش با استفاده از روش خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی غیرخطی (نامتقارن) در دو قالب برآورد شده است. برای محاسبه رفاه اقتصادی نیز از شاخص جامع IEWB استفاده شده است. ناترازی بودجه عمومی، عملیاتی و سرمایه ای دولت نیز دارای روندی نوسانی است. نتایج بلندمدت حاکی از آن است که ناترازی بودجه عمومی، سرمایه ای و عملیاتی دولت بر رفاه اقتصادی نامتقارن است. به نحوی که نخست، کاهش ها در ناترازی بودجه عمومی با اثری معکوس (مطلوب) بر رفاه اقتصادی همراه بوده و افزایش ها در آن اثر معناداری ندارد. دوم، افزایش ها در ناترازی سرمایه ای بودجه با اثر مطلوب همراه بوده و اندازه گذاری آن از اثرگذاری نامطلوب کاهش ها در ناترازی سرمایه ای بودجه بیشتر است. سوم، افزایش ها در ناترازی عملیاتی بودجه به اثری مطلوب بر رفاه اقتصادی همراه است و این درحالی است که کاهش ها در آن اثرگذار نیست. درآمد سرانه و رشد اقتصادی نیز مطابق با انتظار به طور مستقیم بر رفاه اثرگذارند.
    کلید واژگان: رفاه اقتصادی, ناترازی بودجه, الگوی نامتقارن, ایران
    Shahryar Zaroki *, Sahar Nasrnejad Nesheli, Mitra Norozi, Masomeh Khosheh Gol Garusi
    The budget Imbalance can lead to the reduction of social and economic welfare programs such as healthcare, education and social security. This can negatively affect the quality of life of citizens and can lead to an increase in poverty and inequality. In this regard, the aim of the present study is to investigate the role of budget imbalance on economic welfare in Iran for the period of 1978-2021. For this purpose, the research model has been estimated using the non-linear (asymmetric) Autoregressive Distributed lag method in two models. Also, IEWB comprehensive index has been used to calculate economic welfare. The movement trend of the economic welfare index shows that it fluctuated during the period under review; so that the average welfare index in the first plan has decreased compared to the previous period; While it has had an upward trend in the following periods and has an average of 128.89; Also, the trend of total Imbalance and operating and capital Imbalance has a fluctuating trend. The long-term results in the first model indicate that a decrease in the budget balance deficit has an inverse and significant effect on economic welfare, and an increase in the budget Imbalance does not have a significant effect on economic welfare. In the second model, the long-term results indicate that the increase and decrease in the capital Imbalance has direct effects on welfare. An increase in the operating Imbalance has an inverse effect on welfare, and a decrease in the operating Imbalance does not have a significant effect on welfare. Also, in both models, per capita income and economic growth have a direct and significant effect on welfare. According to the results, it is suggested that the government should adopt similar policies in the financial foundations to improve the security of the society, create the necessary infrastructure to maintain the total income tax, eliminate non-targeted tax exemptions and credit priorities in order to reduce the imbalance budget. It is also recommended that the government focus more on increasing the share of the capital component of the public budget and reduce the operational imbalance of the budget in the long-run.
    Keywords: Economic Welfare, Budget Imbalance, Asymmetric Model, Iran
  • جواد پورکریمی، محمد فرزانه، میترا نوروزی
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس متوسطه دولتی و غیردولتی شهرستان شهریار و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن انجام شد. روش پژوهش، آمیخته و از نوع متوالی است. در بخش کیفی، پانزده نفر به عنوان مشارکت کننده و به صورت هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی، جامعه آماری، تمامی دبیران مدارس متوسطه شهرستان شهریار در سال تحصیلی 93- 94 بودند که 275 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری طبقه ای از نوع انتساب متناسب استفاده شد. جهت گردآوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای بخش کمی از پرسش نامه محقق ساخته بهره برده شد. روایی بخش کیفی از نوع محتوایی و بخش کمی روایی محتوایی و سازه بود. پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 91/0 ارزیابی شد. یافته ها نشان داد که صلاحیت حرفه ای مدیران شامل مولفه های ویژگی های روان شناختی، مهارت ها (فنی، انسانی و ادراکی)، دانش و نگرش است. تحلیل ها نشان داد که تفاوت معناداری (05/0P≥ ) بین میانگین های مدیران مدارس متوسطه دولتی و غیردولتی از نظر صلاحیت های حرفه ای وجود دارد. درخصوص راهکارهای ارتقای صلاحیت های حرفه ای مدیران دبیران شرکت کننده در پژوهش، دراختیارگذاشتن لوح های فشرده و جزوات آموزشی را مهم ترین راهکار توسعه شایستگی های مدیران مدارس دانستند.
    کلید واژگان: صلاحیت های حرفه ای, مدیران مدارس, مدارس متوسطه
    Javad Porkarim, Mohammad Farzaneh, Mitra Norozi
    The present research aims in comparing professional competencies of principals in public and nonpublic high schools in Shahriar city and suggesting some solutions in order to improve them. Research method, depending on the type of data, is mixed method of successive; therefore, quantitative and qualitative research methods are used in this research. In qualitative phase, fifteen educational experts were selected using purposeful sampling method. Research population in quantitative part includes all teachers of high schools in shahriar city in academic year of 1394-93 over 950 teachers, among which, 275 teachers were selected by Cochran formula. Stratified sampling with proportional allocation was used as sampling method. Semi structured interview for principals and researcher-made questionnaire were used for data collection. Validity type of qualitative part is content validity and expert opinion; furthermore, colleague reviewing and validity of quantitative part provide construct validity. Questionnaire reliability was measured as 0.913. Results showed that professional competencies of principals include psychological traits, skills (technical, humane and conceptual) knowledge and attitude. Analysis of quantitative data showed that status of public and nonpublic high schools managers was assessed as moderate and supposed average. Also findings show that significant difference (P≥0.05) doesn’t exist between these two groups on professional competencies. Providing teachers with training software and pamphlets is a suggested solution for improving principals’ professional competencies.
    Keywords: Professional qualifications- Principals- secondary schools
  • محمد فرزانه *، جواد پورکریمی، میترا نوروزی
    هدف اساسی این پژوهش، طراحی الگوی صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس متوسطه (مطالعه موردی: مدیران مدارس متوسطه شهرستان شهریار) می باشد. برای این منظور از روش تحقیق کیفی و کمی استفاده شد. در اده از روش داده بنیاد را ده ی صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس متوسطه به رت ای صلاحیت های حرفه ای دا ه و در اده از روش به بررسی وضع موجود و آزمون الگوی طراحی شده اقدام شده است. ابزار مورد استفاده در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی، پرسشنامه بود. الگوی مفهومی احصا شده در بخش کیفی، به وسیله ی پرسش نامه ی محقق ساخته به وسیله 275 نفر از دبیران مدارس متوسطه شهرستان شهریار در سال تحصیلی 93- 94 و با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس متوسطه شامل چهار مولفه ی اساسی می باشد. این مولفه ها عبارتند از: ویژگی های روان شناختی، مهارت، دانش و نگرش.
    کلید واژگان: الگو, صلاحیت های حرفه ای, مدیران مدارس متوسطه
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال