به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب نادر پاپی

  • نادر پاپی*، حسن صادقی پناه، محمد بابائی
    این پژوهش با هدف تعیین زمان بهینه کشتار بره های نر پرواری نژاد افشاری با استفاده از منحنی ضریب تبدیل خوراک انجام شد. به همین منظور از تعداد 32 راس بره نر شیرگیری شده افشاری سه تا چهار ماهه، با میانگین وزن زنده 6/3±2/30 کیلوگرم، از گله تجاری موجود در موسسه تحقیقات علوم دامی کشور استفاده شد. چهار ترکیب جیره غذایی بر اساس جداول احتیاجات غذایی نشخوارکنندگان کوچک (NRC, 2007) تنظیم گردید. انرژی قابل متابولیسم و پروتئین خام جیره های یک تا چهار به ترتیب 79/2، 78/2، 72/2 و 69/2 مگاکالری؛ و 146، 128، 109 و 103 گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. نتایج نشان داد با طولانی شدن دوره پروار، ماده خشک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک روند افزایشی نشان دادند. افزایش وزن روزانه بره ها از ابتدای آزمایش تا روز 56، روند صعودی داشت و پس از آن با شیب نسبتا کمی در مسیر کاهش قرار گرفت. درصد لاشه در مرحله آخر کشتار (3/55 درصد) به طور معنی داری بزرگ تر از مراحل قبلی (52 درصد) بود (05/0>P). با افزایش طول دوره پروار، درصد وزن معده پر، روده پر، جگر و ریه با اختلاف معنی داری کاهش یافته ولی درصد چربی داخل بطنی افزایش یافت(05/0>P). بیشترین مقدار درصد دنبه در کشتار مرحله آخر (8/19) و کم ترین مقدار آن در اولین مرحله کشتار (2/14) مشاهده شد (05/0>P). ضخامت چربی پشت با افزایش طول دوره پروار روند صعودی پیدا کرد، به طوری که بین مرحله آخر کشتار با مراحل قبل از آن اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0>P). از نظر عملکرد اقتصادی، بیشترین سود در روز 84 آزمایش حاصل شد.
    کلید واژگان: بره پرواری, منحنی رشد, ضریب تبدیل خوراک}
    Nader Papi *, H. Sadeghi Panah, Mohamad Babaei
    This study was aimed to optimize the suitable slaughter weight of Afshari fattening male lambs by using the feed conversion ratio curve and carcass tissue composition. Thirty-two Afshari male lambs, averaging 105±15.0 (SD) days of age and initial body weight of 30.2±3.6 (SD) kg, from the commercial herd in the Animal Science Research Institute of Iran were used. Metabolizable energy (ME) contents were, 2.79, 2.78, 2.72 and 2.69 Mcal/kg dry matter (DM) and crude protein (CP) contents were 146, 128, 109, and 103 g/kg for the 1, 2, 3, and 4 diets, respectively. The results showed, DMI and feed conversion ratio (FCR) had an increasing trend, with the increasing length of fattening period. The daily weight gains, had an upward trend from the beginning of the experiment to the 56th day, and then it decreased with a relatively small slope. Dressing percentage increased, with increasing length of the trail, so that it was significantly higher in the last stage of slaughter (55.3%) than the previous (52%). Weight percent of digestive tract (stomach and intestine), liver and, lung decreased but weight percent of internal fat increased, with a significantly difference, when experimental period increased. The highest percent of fat-tail weight, was observed in the last stage of slaughter (19.8) and the lowest was observed in the first stage of slaughter (14.2). Back fat thickness increased with increasing length of the experiment, so that a significant difference observed between the last stage of slaughter and the previous stages.
    Keywords: Fattening lamb, Growth curve, Feed Conversion Ratio}
  • نادر پاپی*، سید جواد علیمحمدی، محسن آهنگری، رسول بابازاده

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثرات تغذیه تکمیلی در زمان قوچ اندازی، اواخر آبستنی و دو ماه اول شیردهی، بر عملکرد تولید و تولیدمثلی پرورش گوسفند زل اجرا گردید. به این منظور تعداد 120 راس میش نژاد زل دو تا پنج ساله با میانگین وزن زنده 4/78±33/8 کیلوگرم و سابقه تولیدمثلی مشخص، از گله موجود در ایستگاه ملی تحقیقات گاو دومنظوره گاودشت استان مازندران، انتخاب و به دو گروه همگن تقسیم شدند. تیمارها شامل: گروه اول (تیمار شاهد)؛ میش های تغذیه شده با جیره پایه + 100 گرم کنسانتره در اواخر آبستنی و دو ماه اول شیردهی و گروه دوم (تیمار آزمایشی)؛ میش های تغذیه شده با جیره پایه + 200، 300 و 400 گرم کنسانتره به ترتیب در زمان های جفت گیری، اواخر آبستنی و دو ماه اول شیردهی، بودند. هر کدام از گروه ها به دو زیرگروه 30 راسی تقسیم شده و در دوره جفت گیری به مدت 40 روز با یک راس قوچ، در یک باکس جداگانه نگه داری شدند. نتایج نشان داد باروری ظاهری، چندزایی، توان تولیدمثلی و توان تولیدی در گروه شاهد و آزمایشی به ترتیب 85/0 و 90/0 درصد، 111/8 و 114/8 درصد، 95/0 و 103/3 درصد، 91/7 و 107/7 درصد بود. اختلاف معنی داری بین میانگین وزن میش ها بعد از زایش در گروه شاهد و آزمایشی مشاهده نشد. وزن تولد بره در گروه آزمایشی (3/4 کیلوگرم) به طور معنی داری بیش تر از گروه شاهد (3/0 کیلوگرم) بود (0/05>p)، اما وزن شیرگیری بره (به ترتیب 13/5 و 14/7 کیلوگرم در گروه آزمایشی و شاهد) به ازای هر راس میش تحت تاثیر تغذیه تکمیلی قرار نگرفت. به طورکلی می   توان نتیجه گرفت که اضافه کردن تغذیه تکمیلی به شکل کنسانتره به جیره میش در سامانه های وابسته به چرا، در زمان های قوچ  اندازی، اواخر آبستنی و دو ماه اول شیردهی، عملکرد تولید و تولیدمثلی میش را بهبود می بخشد.

    کلید واژگان: آبستنی, تغذیه تکمیلی, شیرگیری, گوسفند زل}
    Nader Papi *, Seiyed Javad Alimohamadi, Mohsen Ahangari, Rassol Babazadeh

    This study was aimed to evaluate the effects of supplementary feeding on productive and reproductive performance of Zel sheep breed, in mating, late pregnancy and lactating periods. For this purpose, 120 ewe Zel, 2-5 years old, average body weight of 33.8 ± 4.78 kg that had reproductive, were selected from the Zel flock of National research station of Gavdashat Mazandaran province and divided to two same group. The treatments contained; The first group (control); the ewes fed with basal diet + 100 gr concentrates in late pregnancy and the first two months of lactating, The second group (Experimental group); the ewes fed with basal diet + 200, 300 and 400 gr concentrates in mating, late pregnancy and the first two months of lactating periods, respectively. Each group was divided to two subgroups of 30 heads, and then entrance to a pen with a ram for 40 days. The results showed that, apparent fertility, prolificacy, ewe reproductive performance, and ewe productive performance of control and experimental groups, were 85% and 90%, 111.8% and 114.8%, 95% and 103.3%, and 91.7% and 107.7%, respectively. The live body weight of ewe after parturition, was not significant between control and experimental groups. The lamb’s birth weight of experimental group (3.4 kg) was significantly higher than control group (3.0 kg, (p<0.05), but the weaning weight of lambs (13.5 and 14.7 kg, in control and experimental group respectively), did not affected by supplementary feed. In general, using supplementary dietary in concentrate form, in mating, late pregnancy, and lactating periods, improves the reproduction performance, and ewe production performance, and economical efficiency of sheep breeding units.

    Keywords: Pregnancy, Supplementary feeding, Weaning, Zel sheep}
  • بهروز یاراحمدی، محسن محمدی ساعی، کریم قربانی، نادر پاپی
    زمینه مطالعاتی

    رشد جبرانی در واقع یک فرایند فیزیولوژیک است که در آن از پتانسیل حیوان، پس از یک دوره اعمال محدودیت غذایی، برای افزایش رشد و بازده رشد در طی دوره تغذیه آزاد می‌توان بهره گرفت.

    هدف

    این تحقیق به‌منظور بررسی اثر وزن متفاوت شروع محدودیت فیزیکی خوراک و دوره تغذیه مجدد بر عملکرد رشد بره‌های لری انجام شد.

    روش کار

    برای انجام آزمایش، تعداد 54 راس بره‌ی نر 26 کیلوگرمی انتخاب و بر اساس روش اندازه‌های تکرار شده در قالب طرح کاملا تصادفی توسط رویه مختلط انجام شد. تیمارها شامل 6 تیمار، گروه شاهد بره 30 کیلوگرمی (جیره پروار بدون محدودیت؛ 2) گروه 80 درصد محدودیت خوراک بره 30 کیلوگرمی ؛ 3) گروه 60 درصد محدودیت خوراک بره 30 کیلوگرمی ؛ 4) گروه شاهد بره 35 کیلوگرمی (جیره پروار بدون محدودیت)؛ 5) گروه 80 درصد محدودیت خوراک بره 35 کیلوگرمی ؛6) گروه 60 درصد محدودیت خوراک بره 35 کیلوگرمی بود ند. پس از 14 روز دوره پیش از محدودیت خوراک یک گروه شامل 27 راس که به میانگین وزن 30 کیلوگرمی رسیده بودند از بقیه جداشده و تحت تیمارهای محدودیت خوراک قرار گرفتند. گروه 27 راسی باقیمانده تحت جیره قبلی به مدت 35 روز تا رسیدن به وزن 35 کیلوگرمی قرار داشتند. پس از رسیدن این گروه به میانگین 35 کیلوگرمی جیره‌های محدودیت خوراک اعمال شد. دوره محدودیت خوراک برای هر دو گروه 30 و 35 کیلوگرمی 35 روز بود. سپس گروه 30 کیلوگرمی به مدت 49 روز و گروه 35 کیلوگرمی به مدت 28 روز تا پایان دوره پروار تغذیه مجدد با جیره شاهد (جیره پروار بدون محدودیت و به صورت دسترسی آزاد) شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد بین وزن نهایی بره‌ها در پایان دوره محدودیت خوراک اختلاف معنی‌دار وجود داشت (05/0>P). در پایان تغذیه مجدد بین گروه‌های شاهد (30 و 35 کیلوگرم) و گروه‌های محدودیتی 80 و 60 درصد محدودیت خوراک اختلاف معنی‌دار مشاهده نشد. بین ماده خشک مصرفی روزانه بره‌ها در پایان دوره محدودیت خوراک اختلاف معنی‌دار وجود داشت (05/0>P). در پایان رشد جبرانی بین گروه‌های شاهد و گروه‌های محدودیتی اختلاف معنی‌دار مشاهده نشد. در دوره تغذیه مجدد ضریب تبدیل خوراک در تیمارهای محدودیت خوراک نسبت به تیمارهای شاهد (30 و 35 کیلوگرم) کاهش داشت. نتایج ترکیب لاشه در دوره تغذیه مجدد نشان داد میانگین اکثر صفات لاشه در تیمارهای شاهد (30 و 35 کیلوگرم) و 80 درصد خوراک برای بره‌های 30 کیلوگرمی با یکدیگر تفاوت معنی‌دار نداشته و بالاتر از سایر گروه‌ها بودند. در این بین وزن دنبه، درصد دنبه و چربی کل لاشه در تیمارهای شاهد (30 و 35 کیلوگرم) بالاتر از کلیه گروه‌های محدودیت بود. نتایج نشان داد درصد گوشت لخم لاشه در گروه‌های جبرانی بالاتر از تیمارهای شاهد بود.

    نتیجه‌ گیری نهایی

    این مطالعه مشخص نمود بره‌های تحت محدودیت 80 درصد خوراک برای بره‌های 30 کیلوگرمی به دلیل افزایش وزن بالاتر، ضریب تبدیل خوراک مناسب‌تر نسبت به بره‌های شاهد که در کل دوره در حد اشتها خوراک مصرف نمودند، ارجحیت داشتند. همچنین تیمار فوق درصد چربی لاشه کمتر ، گوشت لخم بیشتر و درنهایت هزینه‌ تولید هر کیلوگرم لاشه و گوشت لخم پایین تری نسبت به سایر تیمارها داشت.

    کلید واژگان: تغذیه مجدد, خصوصیات لاشه, ضریب تبدیل خوراک, محدودیت خوراک}
    Behrouz Yarahmadi, Mohsen Mohamadi Saei, Karim Ghorbani, Nader Papi
    Introduction

    Compensatory growth is actually a physiological process in which the animal's potential, after a period of dietary restriction, can be exploited to increase growth and growth efficiency during the free feeding period (Hornick et al 2000). Compensatory growth is widely used today in various countries. Another specific management approach (short-term strategies) in lamb fattening is appropriate weight at the beginning of fattening (Santos Silva et al 2002). The benefits of applying a compensatory growth mechanism during the breeding period can be improved feed efficiency during the compensatory growth period (Abouhif et al 2013 and Sami et al 2016), reduced feed cost throughout the breeding period, also improved weight gain during the breeding period (Clark et al 2007; Abuhif et a l 2015) and reduced energy maintenance needs (Kamalzadeh et al 2009; Shadnosh et al 2011). Considering the feedlot of 320,000 fattening lambs in Lorestan province per year and the possibility of using feed restriction to promote the use of compensatory growth in lamb fattening, the project was carried out aims to investigate the possibility of process changing the growth rate, fattening and physical and chemical composition of carcass lambs Lori breed by short-term strategies of feed restriction.This study was conducted to investigate the effect of different weight start of feed restriction on growth performance and carcass lambs traits Lori breed lambs.

    Material and methods

    Fifty four male Lori lambs with a mean live weight of 26 kg were selected for the experiment. Treatments were consisted of 6 feed restriction treatments (60,80%) and ad libitum(fattening diet without restriction) for two weights (30 and 35 kg). At the beginning of expriment, 54 experimental lambs were fed the same diet.After a 14 day pre-feed restriction period, a group of 27 individuals that had reached an average weight of 30 kg were separated from the rest and subjected to feed restraint treatments. The remaining 27 lambs were fed the former diet for 35 days until reaching a weight of 35 kg. Upon reaching this group, an average of 35 kg dietary restriction was applied.The feed restriction period for both groups was 30 and 35 kg for 35 days. Then the 30 kg group for 49 days and the 35 kg group for 28 days until the end of the fattening period were re-fed the control diet (fattening ration without restriction and ad libitum). At the end of experiment, daily weight gain, final weight, feed conversion ratio, feed efficiency and feed intake were calculated and then three lambs were slathered from each treatment. Carcass characteristics were calculated with the cost of production per kg of weight gain, carcass and lean meat. Analysis were done by repeated measurements basis on a completely randomized design with a mixed model procedure. Comparison of mean treatments was performed by Tukey test. The statistical model was as follows:Yijk= μ + Ti+ Dk + Aij+ (T*D)ik + εijk.

    Results and discussion

    The results of Table 2 showed that the effect of the experimental diets had no significant effect on all the traits of lambs weighing 30 and 35 kg over the pre-feed restriction period. Results showed that there were significant difference between the final weight of lambs at the end of feed restriction period (P<0.05). At the end of the re-feeding, no significant differences were observed among the control treatment (30 and 35kg) with 60 and 80% feed restriction groups. In the present study, at the beginning of the re-feeding period in the respective treatments, the daily weight gain in the feed restriction treatments was significantly higher than the control groups at 30 and 35 kg. There were significant difference among intake dry matter of lambs at the end of feed restriction period (P<0.05). At the end of compensatory growth, there was observed no significant difference between control and restriction groups. During the re-feeding period, feed conversion ratio was lower in feed restriction treatments compared to control treatment (30 and 35 kg). Compensated feeding reduced FCR in lambs with prior feed restriction compared to control. The results showed that feed efficiency and feed intake needed to maintain live weight are affected by the animal feeding program. Results of physical composition of carcass during re-feeding showed that the average of most carcass traits in the control treatment (30 and 35kg) and 80% of feed restriction treatment for 30kg lambs had no significant difference and were higher than other groups. Also in the compensatory growth experiment, there was no significant difference between the number of empty body weight, hot carcass and cold carcass weight sa well as dressing percentage due to no difference in the final live weight between the 30 and 35 kg control groups with 80% feed intake. Another study in other ruminants was consistent with feed restriction and compensatory growth.Meanwhile, the fat tail weight and percentage and total carcass fat were higher in the control treatment (30 and 35kg) than in all control groups. The results showed that the percentage of carcass lean meat in the compensatory groups was higher than the control treatments. This study showed that lambs with 80% feed restriction for 30kg lambs due to higher weight gain and FCR were more favorable in terms of fattening condition than control lambs who consumed feed during whole period. Also, this treatment was the total carcass fat percentage lower and lean meat higher and ultimately, the production costs per kg carcass and lean meat were lower than other treatments.

    Keywords: Carcass characteristics, Feed conversion ratio, Feed restriction, Re-feeding}
  • نادر پاپی*، سید جواد علیمحمدی

    مطالعه حاضر با هدف ثبت و معرفی شاخص های زیست سنجی گوسفند نژاد زل، بر روی تعدادی از گله های دامداران ساکن در روستاهای اطراف شهرستان های استان مازندران انجام شد. رکوردبرداری از وزن زنده، زیست سنجی بدن، تولید و ترکیبات شیر و پشم، در طول یک سال به طور تصادفی از 200 راس گوسفند ماده و 20 راس قوچ صورت گرفت. براساس نتایج به دست آمده از زیست سنجی بدن 200 راس میش ، وزن زنده میش 4/78±33/8 کیلوگرم، اندازه دور سینه 7/01±82/6 سانتی متر، طول بدن 3/76±41/4 سانتی متر، ارتفاع بدن 4/69±63/8 سانتی متر و طول دم 4/02±24/5 سانتی متر بود. مقدار تولید شیر روزانه 170±700 گرم با ترکیبات چربی 1/56±4/3، پروتیین 0/59±4/9 و لاکتوز 0/49±4/7 درصد بود. مقدار تولید پشم سالانه یک راس میش 0/30±1700 گرم، با طول دسته پشم 2/33±10 سانتی متر، قطر 2/68±34/7 میکرون و راندمان 5/78±64/2 درصد تعیین شد. میانگین وزن تولد بره های نر و ماده 0/4±2/9 کیلوگرم، وزن شیرگیری بره ها 3/4±13/1 کیلوگرم و افزایش وزن روزانه بره ها از تولد تا شیرگیری 34±130 گرم بود. میانگین وزن زنده، دورسینه، طول بدن، ارتفاع از جدوگاه و طول دم در قوچ ها به ترتیب 65/5 کیلوگرم، 87/89، 50/5، 65/4 و 22 سانتی متر بود.

    کلید واژگان: ارتفاع بدن, استان مازندران, زیست سنجی, گوسفند زل}
    Nader Papi *, Seyyed Javad Alimohamadi

    This study was conducted to register and introduce the biometric indicators of the Zel sheep on some flock of stockbreeder who were inhabit Mazandaran villages. The live weight, body biometric, milk and its composition, and fleece of 200 ewes and 20 rams was recorded during one year randomly. Based on results of ewe biometric traits, these values were recorded; live weight 33.8±4.78 kg, chest circumference 82.6±7.01 cm, body length 41.4±3.76 cm, body height 63.8±4.69 cm, and tail 24.5±4.02 cm. the values of milk daily quantity, fat, protein, and lactose were 700±170.3, 4.3±1.56, 4.9±0.59, and 4.7±0.49 respectively. The recorded traits of ewe fleece weight, staple, diameter and efficiency were; 1700±0.30 gr, 10±2.33 cm, 34.7±2.68 mic, and 64.2±5.78 percent. The lambs birth weight, weaning weight, and daily gain weight to weaning for male and female mean, were 2.9 kg, 13.100 kg, and 130 gr respectively. The live weight, chest circumference, body length, body height, and tail length of Rams were 6505 kg, 88, 50.5, 65.4 and 22 cm respectively.

    Keywords: body height, Mazandaran Province, biometric, Zel sheep}
  • نادر پاپی*، ایوب عزیزی، رضا پسندیده، آذر راشدی ده صحرائی، افروز شریفی
    هدف از انجام این پژوهش بررسی عملکرد رشد، ابعاد دنبه و اندازه بدن بره های نر نژاد شال حاصل از آمیزش‏ های غیر خویشاوندی در منطقه قزوین بود. تعداد 200 راس بره ماده 18 ماهه از یک گله 1000 راسی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 100 راسی تقسیم شدند. گروه اول (شاهد) با قوچ های موجود در همان گله و گروه دوم (آزمایشی) با قوچ هایی از گله دیگر آمیزش داده شدند. پس از زایش، از هرگروه 10 راس بره نر برای اندازه گیری پارامترهای ابعاد بدن و دنبه به طور تصادفی انتخاب گردید. نتایج نشان داد که میانگین محیط گردن، محیط بالای دنبه و طول وسط دنبه در گروه آزمایشی به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (05/0P<). اثر قوچ بر میانگین وزن تولد، وزن های دو، چهار، شش و هشت ماهگی، افزایش وزن نهایی، ارتفاع جدوگاه، طول بدن، دورسینه، عرض کپل، طول مورب، ابعاد دنبه شامل طول در قسمت راست، چپ و شکاف، عرض در قسمت وسط و بالا، محیط در قسمت بالا، وسط و پایین، ضخامت در قسمت بالا، وسط و پایین و وزن دنبه، از لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0<P). به طور کلی می توان بیان نمود که استفاده از قوچ های گله های دیگر تاثیری بر عملکرد بره های حاصل نداشت.
    کلید واژگان: گوسفند شال, فنوتیپ قوچ, عملکرد پروار و اندازه دنبه}
    Nader Papi *, Ayuob Azizi, Reza Pasandideh, Azar Rashedi Dehsahraei, Afruoz Sharifi
    The objective of this study was investigation of growth performance, body and fat-tail measurements of Challmale lambs from outbreeding in Qazvin region. Two hundred 18 month old ewe lamb were divided randomly from a 1000-head flock in two groups. The first group (control) was mated with rams from same flock and the second group (treatment) mated with rams from other flock. After lambing, ten male lambs from each group were selected randomly for recording body dimensions and fat-tail measurements. Results indicated that average circumference of neck, fat-tail length at middle part and fat-tail circumference at upper part in the treatment group was significantly higher than control group (P<0.05). Birth weight, weight at two, four, six and eight months, final weight gain and body height, length body, circumference of heart girth, loin width, diagonal length, and fat-tail measurements including length at right, left and gap part; width at up, middle and down part; circumference at up, middle and down part; depth at up, middle and down part and fat-tail weight were not affected by the experimental groups (P>0.05). In total, using ram from other flocks had no effect on lamb performance.
    Keywords: Chall sheep, Ram's phenotype, growth performance, Fat, tail size}
  • نادر پاپی*، سید جواد علیمحمدی، رسول بابازاده لهی

    هدف از انجام این آزمایش، تعیین مناسب ترین سن از شیرگیری بره های زل بود. به این منظور تعداد 90 راس بره نر و ماده زل با میانگین وزن تولد 41/0 ± 57/2 کیلوگرم از یک گله، انتخاب و به سه گروه 30 راسی تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1؛ شیرگیری در سن 60 روزگی، 2؛ شیرگیری در سن 75 روزگی و 3؛ شیرگیری در سن 90 روزگی. بره ها پس از شیرگیری بلافاصله وارد برنامه پرواربندی شدند و تا سن شش ماهگی با جیره هایی مشابه از نظر پروتئین خام و انرژی قابل متابولیسم تغذیه شدند. میش های مادر هر سه گروه دو ماه پس از زایش وارد برنامه جفتگیری شده و در هنگام زایمان، اطلاعات مربوط به زایش آنها شامل وزن میش، مرده زایی و چندقلوزایی، وزن تولد و جنسیت بره ثبت گردید. نتایج نشان داد ماده خشک مصرفی روزانه و ضریب تبدیل خوراک بره های پروار شده تحت تاثیر سن شیرگیری قرار نگرفت. بره های شیرگیری شده در سن 60 روزگی، در طول دوره پرواربندی، افزایش وزن روزانه بیشتری در مقایسه با بره های شیرگیری شده در سن75 و 90 روزگی داشتند. میزان زایش میش ها در گروه های آزمایشی 60، 75 و 90 روز شیرگیری شده به ترتیب 88، 81 و 85 درصد، زادآوری 119، 118 و 117 درصد، بره زایی 104، 96 و 100 درصد و دوقلوزایی 19، 18 و 17 درصد بود. می توان نتیجه گرفت که شیرگیری بره های زل در 60 روزگی سبب افزایش عملکرد رشد در مقایسه با شیرگیری بره ها در سنین بالاتر از آن می شود و عملکرد تولیدمثلی میش را بهبود می بخشد.

    کلید واژگان: بره پرواری, سن شیرگیری, عملکرد تولیدمثلی, گوسفند زل}
    Nader Papi *, S. J. Alimohammadi, R. Babazadeh Lehi

    The present study aimed to determine the proper weaning age of Zel lambs. For this purpose, ninety male and female lambs (average live body weight =2.57±0.41 kg) selected and were divided into three groups (each group = 30). The experimental treatments were; 1. weaning at an average age of 60 days, 2. 75 days, or 3. 90 days. The lambs were introduced to fattening program and were fed with iso-energetics and iso-nitrogenous diets until 6 months of age. The dam’s ewe of all groups enters to mating program two months after parturition and ewe lambing data contain dam’s weight, lamb’s mortality, litter size, lamb’s birth weight, and sex were recorded. Results showed that dry matter intake (DMI) and feed conversion ratio (FCR) did not affect by weaning age of lambs. The lambs that weaned at 60 days old, had higher average daily gain (ADG) at fattening period, then lambs were weaned at 75 and 90 days old, significantly. The parturition rate, prolificacy rate, lambing rate, and litter size of groups weaned at 60, 75, and 90 days of age were 88, 81, and 85; 119, 118, and 117; 104, 96, and 100; and 19, 18, and 17% respectively, and did not observed significant between the treatments. It concluded that Zel lambs weaned at 60 days old, could increase growth performance compared to elder lambs, and improves the reproductive performance of ewe.

    Keywords: Fattening lamb, Weaning age, Reproductive performance, Zel sheep}
  • شهره تاروردی سرابی، امیر فتاح*، نادر پاپی، سید روح الله ابراهیمی محمودآباد

    مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر جایگزینی علوفه خشک جیره با سیلاژ ذرت بر مصرف خوراک، عملکرد تولید و تولیدمثلی و قابلیت هضم در بزهای شیرده مهابادی انجام شد. به همین منظور تعداد 20 راس بز ماده آبستن 5-2 ساله نژاد مهابادی انتخاب و با در نظر گرفتن سن، وزن و تعداد شکم زایش به دو گروه 10 راسی تقسیم شدند. تیمارهای آزمایشی شامل جیره شاهد و جیره دارای 20 درصد ماده خشک سیلاژ ذرت بودند. نسبت کنسانتره به علوفه 45 به 55 و 57 به 43 به ترتیب در جیره بزهای آبستن و شیرده بودند. نتایج نشان داد استفاده از سیلاژ ذرت در جیره تاثیر معنی داری بر تغییرات وزن زنده و وزن متابولیکی بزها در زمان آبستنی و شیردهی نداشت (05/0<P). تغذیه با سیلاژ ذرت تاثیر معنی داری بر میزان خوراک مصرفی روزانه در زمان آبستنی و شیردهی، میزان تولید روزانه آغوز و شیر نداشت (05/0<P). تغذیه سیلاژ ذرت در جیره بزهای شیرده باعث افزایش معنی دار قابلیت هضم ماده آلی، ماده آلی در ماده خشک و پروتئین خام (05/0>P) و تمایل به افزایش (09/0=P) قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی شد. در مجموع، نتایج نشان دهنده آن است که استفاده از سیلاژ ذرت در جیره نه تنها تاثیر سویی بر عملکرد تولیدمثلی بزهای آبستن نداشت؛ بلکه سبب بهبود قابلیت هضم مواد مغذی در بزهای شیرده مهابادی شد.

    کلید واژگان: بز شیرده, سیلاژ ذرت, عملکرد تولید و تولیدمثلی, قابلیت هضم}
    Shohre Tarverdi Sarabi, Amir Fattah *, Nader Papi, Sayyed roohollah Ebrahimimahmoudabad

    The present study was undertaken to investigate the effects of dietary substitution of corn silage on dry matter intake, production and reproductive performance, and nutrient digestibility of Mahabadi lactating goats. In this case, a total of twenty pregnant female goats with 2-5 years old were selected and attributed into two groups of ten goats regarding to age, weight and the numbers of calving. The experiment was done based on completely randomized design. Experimental treatments consisted of diet control and dietary substitution of forage part with corn silage at 20 percentage of dry matter. The ratios of concentrate to forage in diet were 45 to 55 and 57 to 43 in pregnancy and lactation periods, respectively. Results showed that dietary inclusion of corn silage had no significant effects (P>0.05) on body weight and metabolic body weight alterations in pregnancy and lactation periods. Feeding corn silage didn't affect (P>0.05) daily and metabolic feed intake in both pregnancy and lactation times, colostrum and daily milk production, reproductive parameters of goats, and kids weight. Feeding silage corn silage in diet led to significant increases (P<0.05) in organic, organic in dry matter, and crude protein digestibility and tended (P=0.09) to increase in neutral detergent fiber digestibility. In general, results indicated that dietary inclusion of corn silage not only had no adverse effects on reproductive performance of pregnant goats, but also it could improve nutrient digestibility of Mahabadi lactating goats.

    Keywords: lactating goats, corn silage, milk production, reproductive performance, Nutrient digestibility}
  • بهروز یاراحمدی*، محسن محمدی ساعی، علیرضا چگنی، نادر پاپی، علیرضا آقاشاهی

    این تحقیق به منظور بررسی اثر دانه کلزا (خام و برشته) و سطح کنسانتره جیره بر عملکرد رشد و صفات کمی و کیفی لاشه بره های نر نژاد لری انجام شد. برای انجام آزمایش، تعداد 54 راس بره ی نر 0/86±30 کیلوگرمی انتخاب شد. تیمارها شامل دو سطح دانه کلزا (خام و برشته) و سه سطح کنسانتره (60، 70 و 80 درصد) بوده که بر اساس آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی (3×2) با سه تکرار (هر تکرار شامل 3 راس بره) انجام شد. اثر دانه کلزا (خام و برشته) و سطح کنسانتره جیره بر افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی معنی دار شد (0/05>p). بیشترین افزایش وزن و بهترین ضریب تبدیل غذایی به ترتیب با میزان 230 گرم و 52/5 در بره های تغذیه شده با دانه کلزا برشته و 70 درصد کنسانتره بود. دانه کلزا (خام و برشته) و سطح کنسانتره جیره اثر معنی داری روی درصد گوشت لخم، درصد کل چربی لاشه و درصد لاشه سرد و گرم داشت (0/05>p). بالاترین راندمان لاشه، وزن لاشه سرد بدون دنبه و درصد گوشت لخم مربوط به بره های تغذیه شده با دانه کلزا برشته و 70 درصد کنسانتره بود (0/05>p). نتایج نشان داد خصوصیات کیفی از جمله pH، ترکیب شیمیایی و رنگ گوشت تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت اما درصد گوشت لخم در تیمار 70 درصد کنسانتره و دانه کلزا برشته بیشتر از سایر تیمارها بود. نتایج این تحقیق نشان داد تیمار دانه کلزا برشته و 70 درصد کنسانتره به دلیل خصوصیات عملکردی بالاتر و صفات لاشه بهتر نسبت به تیمارهای دیگر برتر بود.

    کلید واژگان: بره لری, دانه کلزا, صفات کمی و کیفی لاشه, عملکرد, کنسانتره}
    Behrouz Yarahmadi*, Mohsen Mohamadi Saei, Alireza Cheqeni, Nader Papi, Alireza Aghashahi

    This study was conducted to investigate the effect of canola seed (raw and roasted) and diet concentrate levels on growth performance and quantitative and qualitative characteristics of carcass of Lori male lambs. A total of 54 male 30±0.86kg lambs were selected for the experiment. Treatments consisted of two levels of canola seed (raw and roasted) and three levels of concentrate (60, 70 and 80%). The experiment was conducted as factorial with completely randomized design (2 × 3) with three replicates (each replicate containing 3 lambs). The effect of canola seed (raw and roasted) and diet concentrate level on weight gain and feed conversion ratio were significant (P<0.05). The most daily gain and the bet feed conversion ratio were 230g and 5.52 in lambs fed with roasted canola seed and 70% concentrate, respectively.  The canola seed (raw and roasted) and diet concentrate had a significant effect on lean meat percentage, total carcass fat percentage and cold and hot carcass percentage (P<0.05). The highest carcass yield, cold carcass weight, carcass and meat percentage were related to lamb fed with roasted canola seed and 70% concentrate (P<0.05). The production cost per kg of live weight, cost per kg of carcass and lean meat in lambs fed roasted canola seed and 70% concentrate were lower than other treatments. The results showed that the qualitative characteristics including pH, chemical composition and color of meat were not affected by diets.  The results of this study showed that the treatment of roasted canola seeds and 70% concentrate was superior to other treatments due to higher performance characteristics and better carcass traits.

    Keywords: Canola, Concentrate, Lori lamb, Performance, Quantitative, qualitative carcass traits}
  • بهروز یاراحمدی*، محسن محمدی ساعی، نادر پاپی، کریم قربانی
    این تحقیق به منظور بررسی اثر جایگزینی علوفه مصرفی اسپرس با یونجه در سطوح مختلف علوفه به کنسانتره جیره بر عملکرد رشد و صفات کمی و کیفی لاشه بره های نر نژاد لری انجام شد. آزمایش با تعداد 54 راس بره ی نر 30 کیلوگرمی بر اساس آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملا تصادفی (3×2) با سه تکرار (هر تکرار شامل 3 راس بره) انجام شد. تیمارها شامل دو نوع علوفه (یونجه و اسپرس) و سه سطح کنسانتره (60، 70 و 80 درصد). نتایج نشان داد بیشترین افزایش وزن روزانه و بهترین ضریب تبدیل خوراک، راندمان لاشه و درصد گوشت لخم مربوط به بره های تغذیه شده با علوفه اسپرس و 70 درصد کنسانتره بود (05/0< P). قیمت تمام شده هر کیلوگرم وزن زنده، هزینه تولید هر کیلوگرم لاشه و گوشت لخم در بره های تغذیه شده با 70 درصد کنسانتره و علوفه اسپرس کمتر از سایر تیمارها بود. خصوصیات کیفی از جمله pH، ترکیب شیمیایی و رنگ گوشت تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد استفاده از علوفه اسپرس و 70 درصد کنسانتره می تواند بر عملکرد و خصوصیات لاشه بره های نر نژاد لری موثر باشد.
    کلید واژگان: اسپرس, بره لری, صفات کمی و کیفی لاشه, کنسانتره, عملکرد}
    Behrouz Yarahmadi *, Mohsen Mohamadi Saei, Nader Papi, Karim Ghorbani
    This research was conducted to investigate the effect of replacement sainfoin forage with alfalfa in dietary concentrate level on growth performance and quantitative and qualitative carcass traits of Lori male lambs. Accordingly, 54 male of Lori lamb with a mean live weight of 30 kg were selected. Treatments included two levels of forage (alfalfa and sainfoin) and three levels of concentrate (60, 70 and 80%). The experiment was conducted as factorial with completely randomized design (3×2) with three replications (replication each consist of three lamb). The results showed the most daily gain and the best feed conversion ratio, carcass yield, the percentage of lean meat were related to lambs fed with sainfoin and 70% concentrate. The production cost per kilogram of carcass and lean meat of lambs fed sainfoin and 70% concentrate were lower than other treatments. The qualitative properties such as pH, chemical composition and meat color were not affected by exrimental diets. In general, the results this research showed that using from sainfoin forage and 70% concentrate can be effect on performance and carcass characteristics of Lori male lambs.
    Keywords: Sainfoin, concentrate, performance, Quantitative, qualitative carcass traits, Lori lamb}
  • بهروز یاراحمدی*، محسن محمدی ساعی، کریم قربانی، نادر پاپی
    سابقه و هدف

    رشد جبرانی اضافه وزنی است که در اثر فراهم آمدن شرایط دسترسی دام به غذای کافی بعد از یک دوره محدودیت غذایی به دست می آید. بنابراین دامی که تحت تاثیر یک دوره محدودیت غذایی قرارمی گیرد پس از تغذیه مجدد مخصوصا در اوایل دوره مذکور، دارای احتیاجات نگهداری کمتری در مقایسه با دامی است که تحت تاثیر دوره محدودیت غذایی قرار نگرفته است. با توجه پروار 320 هزار راس بره پرواری در استان لرستان در سال و امکان استفاده از محدودیت خوراک و در راستای ترویج استفاده از رشد جبرانی در پروار بره ها پروژه با هدف بررسی امکان تغییر روند سرعت رشد، پروار و ترکیبات فیزیکی و شیمیایی لاشه بره های پرواری نژاد لری از طریق راهکارهای کوتاه مدت، محدودیت خوراک مصرفی انجام شد.

     مواد و روش ها:

     برای انجام آزمایش تعداد 24 راس بره نر نژاد لری از شیر گرفته با میانگین وزن زنده 45/1±30 کیلوگرم انتخاب شدند. چهار جیره آزمایشی شامل 1) گروه شاهد (جیره پروار بدون محدودیت و در حد اشتها)؛ 2) گروه محدودیت 80 درصد اشتها 3) گروه محدودیت 70 درصد حد اشتها) 4) گروه محدودیت 60 درصد حد اشتها) بودند. در پایان آزمایش میزان افزایش وزن روزانه، وزن نهایی، ضریب تبدیل غذایی، بازده خوراک و خوراک مصرفی محاسبه شده و سپس از هر تیمار سه راس بره کشتار شدند. خصوصیات لاشه به همراه هزینه تولید برای هر کیلوگرم افزایش وزن، لاشه و گوشت لخم محاسبه شد. جهت تعیین ترکیب شیمایی گوشت درصد ماده خشک، خاکستر، چربی خام و پروتئین خام تعیین شد. داده های عملکرد، صفات لاشه و ترکیب شیمیایی لاشه در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار (هر تکرار شامل گروه 6 راسی و 3 راس برای صفات لاشه و ترکیب شیمیایی لاشه) توسط رویه مختلط آنالیز کوواریانس شد. مقایسه میانگین تیمارها با استفاده از آزمون توکی انجام شد.

     یافته ها:

     نتایج نشان داد بین وزن نهایی بره ها در پایان دوره محدودیت خوراک اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0>P). در پایان تغذیه مجدد بین گروه شاهد و گروه های محدودیتی 70 و 80 درصد محدودیت خوراک اختلاف معنی دار مشاهده نشد (05/0>p). بین ماده خشک مصرفی روزانه بره ها در پایان دوره محدودیت خوراک اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0>P). در پایان رشد جبرانی بین گروه شاهد و گروه های محدودیتی اختلاف معنی دار مشاهده نشد. در دوره تغذیه مجدد ضریب تبدیل خوراک در تیمارهای محدودیت خوراک نسبت به تیمار شاهد کاهش داشت. بازده خوراک روندی مشابه ضریب تبدیل خوراک در دوره محدودیت خوراک و رشد جبرانی در گروه های آزمایشی داشت. نتایج ترکیب فیزیکی لاشه در دوره تغذیه مجدد نشان داد که میانگین اکثر صفات لاشه در تیمار شاهد و 80 درصد خوراک با یکدیگر تفاوت معنی دار نداشته و بالاتر از دو گروه محدودیت 70 و 60 درصد خوراک بودند. در این بین وزن دنبه، درصد دنبه و چربی کل لاشه در تیمار شاهد بالاتر از کلیه گروه های محدودیت بود. نتایج نشان داد درصد گوشت لخم لاشه سرد در گروه های جبرانی بالاتر از تیمار شاهد بود. درصد ترکیبات شیمیایی لاشه در دوره محدودیت خوراک نشان داد ماده خشک، درصد پروتئین خام و چربی در تیمار شاهد بیشتر از تیمارهای محدودیت خوراک بود و بین تیمارها اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0>P). در دوره تغذیه مجدد درصد پروتئین خام بیشتر از گروه شاهد بود.

     نتیجه گیری :

     این مطالعه مشخص نمود بره های تحت محدودیت 80 درصد خوراک به دلیل افزایش وزن بالاتر، ضریب تبدیل غذایی مناسب تر ازنظر وضعیت پرواری نسبت به بره های شاهد که در کل دوره در حد اشتها خوراک مصرف نمودند ارجحیت داشتند. همچنین درصد چربی کل لاشه کمتر و گوشت لخم بیشتر و درنهایت هزینه های تولید هر کیلوگرم لاشه و گوشت لخم پایین تری نسبت به سایر تیمارها داشتند.

    کلید واژگان: تغذیه مجدد, خصوصیات لاشه, ضریب تبدیل خوراک, محدویت خوراک}
    Behrouz Yarahmadi *, Mohsen Mohamadi Saei, Krim Ghorbani, Nader Papi
    Background and objectives

    Compensatory growth is the overweight that is achieved by providing the animal with access to adequate food after a period of nutritional restriction. Therefore, a livestock that is affected by a period of feed restriction after re-feeding, especially at the beginning of this period, has less maintenance requirements compared to a livestock that has not been affected by the feed restriction period. Considering the feedlot of 320,000 fattening lambs in Lorestan province per year and the possibility of using feed restriction to promote the use of compensatory growth in lamb fattening, the project was carried out aims to investigate the possibility of process changing the growth rate, fattening and physical and chemical composition of carcass lambs Lori breed by short-term strategies of feed restriction.

    Materials and methods

    Twenty male Lori lambs with a mean live weight of 30±1.45 kg were selected for the experiment. The four experimental diets included 1) the control group (fattening diet without restriction and ad libitum); 2) 80% ad libitum group 3) 70% ad libitum group 4) 60% ad libitum group. At the end of experiment, daily weight gain, final weight, feed conversion ratio, feed efficiency and feed intake were calculated and then three lambs were slathered from each treatment. Carcass characteristics were calculated with the cost of production per kg of weight gain, carcass and lean meat. Percentage of dry matter, ash, crude fat and crude protein were determined for meat chemical composition. Performance data, carcass traits and chemical composition of carcass were completely randomized design with four replications (each replication including six lambs and three for carcass traits and carcass chemical composition) by analysis of covariance means of mixed model procedure. Comparison of mean treatments was performed by Tukey test.

    Results

    Results showed that there were significant difference between the final weight of lambs at the end of feed restriction period (p < 0.05). At the end of the re-feeding, no significant differences were observed among the control treatment with 70% and 80% feed restriction groups (P>0.05). There were significant difference among intake dry matter of lambs at the end of feed restriction period (p < 0.05). At the end of compensatory growth, no significant difference was observed between control and restraint groups. During the re-feeding period, feed conversion ratio was lower in feed restraint treatments compared to control treatment. Feed efficiency was similar to feed conversion during feed restriction and re-feeding period in the experimental groups. Results of physical composition of carcass during re-feeding showed that the average of most carcass traits in control and 80% of feed restriction treatments had no significant difference and were higher than 70 and 60% of feed restriction. Meanwhile, the fat tail weight and percentage and total carcass fat were higher in the control group than in all control groups. The results showed that the percentage of cold carcass lean meat in the compensatory groups was higher than the control treatment. Percentage of carcass chemicals in feed restriction period showed that dry matter, percentage of crude protein and fat in control treatment were higher than feed restriction treatments and there were significant difference among treatments (P <0.05). The percentage of crude protein in the re-feeding period was higher than the control group.

    Conclusion

    This study showed that lambs with 80% restriction of feed due to higher weight gain, feed conversion ratio were more favorable in terms of fattening condition than control lambs who consumed feed during whole period. Also, this treatment was the total carcass fat percentage lower and lean meat higher and ultimately, the production costs per kg carcass and lean meat were lower than other treatments.

    Keywords: carcass characteristics, Feed conversion ratio, feed restriction, Re-feeding}
  • هدی جواهری بارفروشی*، حسن صادقی پناه، نادر اسدزاده، نادر پاپی، فضل الله موسوی پور
    تاثر مصرف جیره های حاوی منابع مختلف چربی بر تولید و ترکیب شیر و ریخت شناسی غده پستان 40 راس بز سانن شکم اول از دو ماه آخر آبستنی تا 12 هفته پس از زایش، مورد مطالعه قرار گرفت. بزها بر اساس میانگین وزن زنده اولیه به چهار گروه 10راسی تقسیم و به یکی از چهار جیره آزمایشی اختصاص یافتند. جیره ها شامل: جیره بدون چربی، جیره حاوی چربی اشباع، جیره حاوی دانه سویا و جیره حاوی دانه بزرک بودند. نتایج این مطالعه نشان داد در کل دوره، تولید شیر در بزهای تغذیه شده با جیره حاوی دانه بزرک بیشتر از بزهای تغذیه شده با جیره بدون چربی یا حاوی چربی اشباع بود (0/05>P). میانگین تولید شیر روزانه در بزهای تغذیه شده با جیره حاوی دانه بزرک در هفته های اول، دوم، سوم، ینجم، دهم و دوازدهم شیردهی نسبت به بزهای تغذیه شده با جیره بدون چربی یا حاوی چربی اشباع بالاتر بود (0/05>P). درصد پروتئین، لاکتوز، مواد جامد بدون چربی و مواد جامد شیر در بزهای تغذیه شده با جیره بدون چربی بالاتر از سایر گروه ها بود (0/05>P). درصد نسبت چربی به پروتئین در بزهای تغذیه شده با جیره حاوی چربی های غیر اشباع بالاتر از سایر گروه ها بود (0/05>P). مصرف جیره حاوی چربی های غیر اشباع موجب بهبود در حجم، محیط و اندازه کارتیه های پستان شد (0/05>P). در مجموع، استفاده از مکمل های چربی غنی از اسیدهای چرب غیر اشباع مانند دانه سویا یا دانه بزرک در جیره پیش از زایش و اوایل شیردهی، عملکرد شیردهی را در بزهای سانن شکم اول بهبود می بخشد.
    کلید واژگان: آبستنی, بز سانن, ریخت شناسی پستان, عملکرد شیردهی, مکمل های چربی}
    Hoda Javaheri Barfourooshi *, Hasan Sadeghipanah, Nader Asadzadeh, Nader Papi, Fazlolah Mousavipoor
    The effect of diets containing different sources of fat on milk production and composition, and mammary gland morphology of the 40 primiparousSaanen does was studied during the last two months of pregnancy to 12 weeks after kidding. Goats were divided into four groups of 10 each, based onthe average initial live weight and were assigned to one of four experimental diets. The diets included a non-fat diet, diet containing saturated fat, dietcontaining roasted soybeans, and a diet containing extruded flaxseed. The results showed that during the whole experimental period, milk productionin goats fed with diet containing flaxseed was higher than in goats fed with non- fat diet or saturated fat diet (P<0.05). The average daily milkproduction of goats fed a diet containing flaxseed in the first, second, third, ninth, tenth, and twelfth weeks of lactation was higher than that of goatsfed non-fat diet or saturated fat (P<0.05). The percentage of protein, lactose, solids not fat, and milk solids in non-fat diet goats were higher than theother groups (P<0.05). The percentage of fat to protein ratio in goats fed a diet containing unsaturated fat was higher than in other groups (P<0.05).Consumption of diets containing unsaturated fats improved the volume, environment, and size of mammary gland quarters (P<0.05). In general, theuse of fat supplements rich in unsaturated fatty acids such as soybeans or flaxseed, in the close-up and early lactation diets could improve lactationperformance in primiparous Sannen goats.
    Keywords: Fat supplements, Lactation performance, Mammary gland morphology, pregnancy, Sannen goat}
  • نادر پاپی*
    این پژوهش با هدف بررسی عملکرد رشد، اندازه های بدن و ابعاد دنبه بره های نر شال حاصل از آمیزش‏ قوچ ها و میش های غیرخویشاوند در منطقه قزوین انجام شد. تعداد 200 راس شیشک ماده 18 ماهه از یک گله 1000 راسی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 100 راسی تقسیم شدند. گروه اول (شاهد) با قوچ های موجود در همان گله و گروه دوم (آزمایشی) با قوچ هایی از گله دیگر آمیزش داده شدند. پس از زایش، از هرگروه 10 راس بره نر برای اندازه گیری پارامترهای ابعاد بدن و دنبه انتخاب گردید. نتایج نشان داد میانگین محیط گردن (36/6 در مقابل 35/1 سانتی متر)، محیط بالای دنبه (40/4 در مقابل 37/1 سانتی متر) و طول وسط دنبه (15/1 در مقال 14 سانتی متر) در گروه آزمایشی به طور معنی داری بیش تر از گروه شاهد بود. اثر قوچ به ترتیب در گروه شاهد و آزمایشی بر میانگین وزن تولد (4/9 در مقابل 4/8 کیلوگرم)، وزن های دو، چهار، شش و هشت ماهگی (45/1 در مقابل 43/2 کیلوگرم)، اضافه وزن نهایی (40/2 در مقابل 38/4 کیلوگرم)، ارتفاع جدوگاه، طول بدن، دورسینه، عرض کپل، طول مورب، ابعاد دنبه شامل طول در قسمت راست، چپ و شکاف، عرض در قسمت وسط و بالا، محیط در قسمت بالا، وسط و پایین، ضخامت در قسمت بالا، وسط و پایین و وزن دنبه (2/4 در مقابل 2/3 کیلوگرم)، از لحاظ آماری معنی دار نبود. به طور کلی می توان بیان نمود که استفاده از قوچ دیگر گله ها در برنامه جفتگیری، گرچه سبب افزایش ضخامت گردن و برخی صفات دنبه گردید ولی تاثیری بر عملکرد رشد بره های حاصل نداشت.
    کلید واژگان: گوسفند شال, فنوتیپ قوچ, عملکرد پروار, اندازه دنبه}
    Nader Papi *
    This study was conducted to investigate the growth performance, body dimensions and fat-tail measurements of Chall male lambs reproduced from outbreeding of rams and ewe in Qazvin region. Two hundred 18 month ewe lamb were selected from a 1000-head flock and divided in two groups randomly. The first group (control) mated with rams from self-flock and the second group (treatment) mated with rams from other flock. After lambig, 10 male lambs from each group were selected randomly for recording the body dimensions and fat-tail measurements. The results showed that the average circumference of neck (36.6 V 35.1 cm), fat-tail circumference of upper part (40.4 V 37.1 cm) and fat-tail length of middle part (15.1 V 14 cm) in the treatment group was significantly higher than the control group. The effect of ram in control and treatment on birth weight (4.9 V 4.8 kg), weight at two, four, six and eight months (45.1 V 43.2 kg), final weight gain (40.2 V 38.4 kg) and body height and length, circumference of heart girth, loin width, diagonal length, and fat-tail measurements including length at the right, left and gap part, width at top, middle and down part, circumference at top, middle and down part, depth at top, middle and down part and fat-tail weight (2.4 V 2.3 kg) did not change significantly. In total, using rams from other flocks, increased circumference of neck and some fat-tail trait, but had no effect on growth performance of lambs.
    Keywords: Chall sheep, Ram's phenotype, growth performance, Fat-tail size}
  • مجید همتی *، جعفر فخرایی، اکبر یعقوبفر، حسین منصوری یاراحمدی، نادر پاپی
    به منظور ارزیابی تاثیر عصاره گیاهان آنیسون و گلپر به عنوان جایگزین آنتی بیوتیک های محرک رشد، آزمایشی با استفاده از 400 قطعه جوجه نر و ماده گوشتی سویه راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار و چهار تکرار در دوره سنی یک تا 42 روزگی انجام شد. جیره شاهد بر پایه ذرت–کنجاله سویا و فاقد افزودنی بود و چهار جیره دیگر به ترتیب با افزودن 200 میلی گرم از افزودنی های عصاره دانه آنیسون، عصاره دانه گلپر، آنتی بیوتیک اکسی تتراسایکلین و 100 میلی گرم پروبیوتیک پریمالاک به هر کیلوگرم از جیره شاهد تهیه شدند. در روز 38 آزمایش از هر تکرار یک قطعه جوجه انتخاب و از ورید بال، سه میلی لیتر خون جهت بررسی فراسنجه های بیوشیمیایی در لوله آزمایش جمع آوری شد. بیشترین میانگین افزایش وزن روزانه (9/57 گرم) در گروه تغذیه شده با جیره شاهد و کمترین آن (6/52 گرم) در گروه تغذیه شده با تیمار پروبیوتیک مشاهده شد (05/0>P). میانگین خوراک مصرفی روزانه گروه های تغذیه شده با تیمارهای آزمایشی گلپر، آنیسون و پروبیوتیک کمتر از تیمار شاهد بود (05/0>P) ، ولی بین تیمار آنتی بیوتیک با سایر تیمارها اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد. اختلاف میانگین ضریب تبدیل خوراک تیمارهای آزمایشی از نظر آماری معنی دار نبود. بیش ترین مقدار لاشه بدون پوست جوجه های گوشتی در تیمار شاهد و کم ترین آن در تیمار حاوی آنتی بیوتیک مشاهده شد (05/0>P). با توجه به نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر، می توان از عصاره گیاهان آنیسون و گلپر به عنوان جایگزین هایی برای آنتی بیوتیک ها، در جیره جوجه های گوشتی استفاده نمود.
    کلید واژگان: آنتی بیوتیک, پروبیوتیک, جوجه گوشتی, عصاره آنیسون, عصاره گلپر}
    M. Hemati *, J. Fakhraei, A. Yaghubfar, H. Mansouri Yarahmadi, N. Papi
    In order to evaluate the effect of Anise and Angelica extracts as an alternative to antibiotics to stimulate growth, 400 male and female Ross 308 broiler chicks were used in a completely randomized design with five treatments and four replications at the age of 1-42 days. The control diet was based on corn-meal soybean with no additive, and four other treatments were prepared by adding 200 mg per kilogram of diet of Anise seed extract, Angelica seed extract, oxytetracycline antibiotic and 100 mg probiotic Primalac per kilogram of diet. On day 38, one chick was selected from each replicate and three mL of blood were collected from the wing vein in the test tube to examine the biochemical parameters. The highest (57.9 g) and lowest (52.6 g) average daily gains were observed in the birds fed with control and probiotic treatment, respectively (P<0.05). The daily feed intake of birds fed with Anise, Angelica extract, and probiotic treatments was lower than birds were fed with control (P<0.05), but there was no significant deference between antibiotic treatments with others treatments. The effect of experimental diets on feed conversion ratio was not significant. The highest and lowest carcasses without skin of broiler chicks were observed in the birds fed with control and antibiotic treatment, respectively (P<0.05). According to the results of this study, the use of Anise and Angelica extracts can be used as alternatives to antibiotics in broiler chickens diets.
    Keywords: Antibiotic, Probiotic, Broiler, Anise extract, Angelica extract}
  • نادر پاپی *
    این پژوهش به منظور بررسی تاثیر جایگزین کردن سیلاژ ذرت با سطوح مختلف سیلاژ علوفه آرتیچوک (سیب زمینی ترشی) بر مصرف خوراک، گوارش پذیری جیره و تولید پروتئین میکروبی، با استفاده از 20 راس گوسفند نر شال با میانگین وزن زنده 3/2± 3/65 کیلوگرم انجام شد. چهار جیره با انرژی و پروتئین برابر با نسبت علوفه به کنسانتره 64 به 36 تهیه شد که در آنها سیلاژ علوفه آرتیچوک با نسبت های مختلف صفر، 180، 360 و 540 گرم در کیلوگرم ماده خشک جایگزین سیلاژ ذرت گردید. جیره ها به چهار گروه دام آزمایشی برای مدت 31 روز در قالب طرح کاملا تصادفی تغذیه شد. ماده خشک مصرفی و گوارش پذیری ماده خشک در گوسفندان مصرف کننده جیره فاقد سیلاژ آرتیچوک (شاهد) به ترتیب برابر 2139 گرم در روز و 699 گرم در کیلوگرم و در جیره حاوی 540 گرم سیلاژ علوفه آرتیچوک به ترتیب 2095 گرم در روز و 697 گرم در کیلوگرم بود. جایگزین نمودن سیلاژ آرتیچوک به جای سیلاژ ذرت تاثیری بر مصرف روزانه ماده خشک و مواد مغذی جیره نداشت. گوارش پذیری مواد مغذی تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت. با جایگزین کردن سیلاژ آرتیچوک به جای سیلاژ ذرت، تغییر معنی داری در تولید پروتئین میکروبی مشاهده نشد. با توجه به نتایج حاصل، جایگزینی سیلاژ ذرت توسط سیلاژ علوفه آرتیچوک تا سطح 540 گرم در کیلوگرم ماده خشک جیره گوسفند، تاثیر منفی بر مصرف خوراک روزانه و گوارش پذیری ندارد. بنابراین می توان از بخش هوایی علوفه آرتیچوک به صورت یک سیلاژ در تغذیه گوسفند استفاده نمود.
    کلید واژگان: پروتئین میکروبی, سیلاژ علوفه آرتیچوک, گوارش پذیری, گوسفند, مصرف خوراک}
    Nader Papi*
    This study was conducted to evaluate the effects of dietary substitution of different levels of Maize silage (MS) with Jerusalem artichoke aerials part silage (JAAPS) on feed intake, digestibility and microbial protein syntheses in twenty Chall male sheep (live body weight of 65.3±2.3 kg). Four iso-energetics and iso-nitrogenus diets (forage-to-concentrate ratios; 64:36) were formulated in which MS was replaced by different levels (0, 180, 360, or 540 g/kg dietary DM) of JAAPS. The diets were fed to four experimental animals groups in a completely randomized design for a 31-days period. Dry matter intake and dry matter digestibility were 2139 and 699 in control diet and 2095 g/day and 697 g/kg DM in diet contains 540 g/kg DM JAAPS respectively. The replacement of MS by JAAPS did not affect dry matter intake and nutrients intake. Digestibility of dietary nutrients was not affected by experimental diets. By replacing the JAAPS instead of MS, there was no significant statistical change in the microbial protein synthesis. It is concluded that the partial substitution of MS for JAAPS, up to 540 g/kg DM, in diet of sheep has no adverse effect on feed intake and diet digestibility. So the Jerusalem artichoke aerial parts could be used as a silage in sheep diets.
    Keywords: Digestibility, Feed intake, Jerusalem artichoke silage, Microbial protein, Sheep}
  • ایوب عزیزی*، نادر پاپی، افروز شریفی، آرش آذرفر، علی کیانی
    این آزمایش به منظور بررسی اثر تعذیه سطوح صفر (شاهد)، 50 و 100 گرم خیساب مایع ذرت در کیلوگرم ماده خشک جیره) بر فعالیت آنزیم های هیدرولیتیک شکمبه شامل کربوکسی متیل سلولاز، میکروکریستالین سلولاز، فعالیت تجزیه کاغذ صافی، آلفا آمیلاز و پروتئاز در بخش های مختلف شیرابه شکمبه (شامل بخش جامد، خارج سلولی و درون سلولی) و ابقای نیتروژن انجام گرفت. از 27 راس بره نر مغانی در قالب طرح کاملا تصادفی و 9 راس بره در هر تیمار استفاده گردید. فعالیت کربوکسی متیل سلولاز در بخش جامد، خارج سلولی و کل (مجموع هر سه بخش جامد، خارج سلولی و داخل سلولی) شیرابه با افزایش میزان خیساب ذرت در جیره به طور خطی کاهش یافت (05/0>P). با افزایش میزان خیساب ذرت فعالیت آنزیمی میکروکریستالین سلولاز و فعالیت آنزیم های تجزیه کننده کاغذ صافی در بخش جامد و کل شیرابه شکمبه کاهش یافت (05/0>P). فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز در همه بخش های شیرابه شکمبه تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0P). همه دام ها در توازن مثبت نیتروژن بودند، اما با افزایش میزان خیساب مایع ذرت در جیره ابقاء نیتروژن به طور خطی کاهش نشان داد (05/0>P). در کل، استفاده از خیساب ذرت در جیره سبب کاهش فعالیت آنزیم های فیبرولایتیک شکمبه و ابقاء نیتروژن و افزایش فعالیت پروتئاز شد. هرچند، تحلیل اقتصادی داده های عملکردی نشان داد که استفاده از این پسماند تا سطح 5 درصد ماده خشک جیره، با کاهش دادن هزینه تمام شده جیره مصرفی کاهش عملکرد رشد دام ها را توجیه می نماید.
    کلید واژگان: بره مغانی, خیساب مایع ذرت, آنزیم های میکروبی شکمبه, ابقاء نیتروژن}
    Ayoub Azizi *, Nader Papi, Afrooz Sharifi, Arash Azarfar, Ali Kiani
    This experiment was performed to investigate the effect of feeding corn steep liquor (CSL) at levels 0, 50 or 100 g/kg dietary dry matter (DM) as nitrogen source on nitrogen retention and activities of carboxymethyl-cellulase (CMCase), microcrystalline-cellulase (MCCase), filter paper degrading (FPD) activities, ɑ-amylase and proteases in different fractions (i.e., particulate material (PM), extra cellular (EC) or cellular) of rumen liquor. Twenty seven male Moghani lambs were used in a completely randomized design with 9 animals in each treatment. Activity of CMCase in PM, EC and total (sum of PM, EC and cellular fractions) linearly decreased (P0.05), however the protease activity linearly increased (P
    Keywords: Moghani lamb, Corn steep liquor, Rumen microbial enzymes, Nitrogen retention}
  • نادر پاپی*، علی مصطفی تهرانی
    سابقه و هدف
    پرواربندی بره یکی از منابع مهم تولید گوشت قرمز در کشور است. این حرفه با روش های مختلف تغذیه ای مثل چرا در مراتع، تغذیه در سیستم بسته با استفاده از مواد خوراکی پر انرژی و یا تلفیقی از هر دو روش انجام می شود. در حال حاضر به دلیل محدودیت ظرفیت مراتع کشور، استفاده از سیستم بسته پرواربندی با تغذیه سطوح بالای مواد کنسانتره ای رایج تر شده است. این آزمایش با هدف تعیین اثر نسبت های مختلف علوفه به کنسانتره جیره بر عملکرد رشد، مصرف و بازده خوراک و ترکیب بافت لاشه بره های نر پرواری شال در موسسه تحقیقات علوم دامی کشور انجام شد.
    مواد و روش ها
    تعداد 80 راس بره ی نر 5-4 ماهه نژاد شال با میانگین وزن زنده9/3 ±5/33 کیلوگرم در قالب یک طرح آزمایشی کاملا تصادفی شامل چهار تیمار، چهار تکرار برای هر تیمار و پنج مشاهده در هر تکرار مورد استفاده قرار گرفت. چهار جیره با نسبت های 30:70، 50:50، 70:30 و 90:10 علوفه به کنسانتره به ترتیب با 23/2، 43/2، 58/2 و 71/2 مگاکالری در کیلوگرم انرژی قابل متابولیسم و 143، 152، 161 و 170 گرم در کیلوگرم ماده خشک، پروتئین خام به طور تصادفی به چهار گروه بره اختصاص داده شد. جیره ها به شکل حبه شده تهیه گردید و روزانه سه نوبت در ساعات 8، 14 و 20 تا حد اشتها در اختیار بره ها قرار داده شد. بره ها در انتهای آزمایش بعد از 16 ساعت پرهیز غذایی، توزین شده و از هر تکرار یک بره کشتار شد. پس از کشتار و پوست کنی، اندام های بدن مثل پوست، کله و پاها از بدن جدا شده و توزین گردید. اندام های داخلی لاشه ها و اعضاء دستگاه گوارش جدا شده و توزین گردید. لاشه پس از توزین، به مدت 24 ساعت در سردخانه با دمای 4 درجه ی سانتیگراد نگهداری شده و سپس به دو نیم لاشه تقسیم گردید. نیم لاشه راست به شش قطعه اصلی گردن، سردست، قلوه گاه، راسته، ران و دنبه تفکیک شد و به جز دنبه، سایر قطعات مورد تفکیک بافتی قرار گرفته و بافتهای چربی بین عضلانی، چربی داخل عضلانی، گوشت لخم و استخوان آنها جدا شده و توزین گردید.
    یافته ها
    براساس نتایج به دست آمده با افزایش سطوح کنسانتره در جیره، ماده خشک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک به صورت خطی کاهش یافت (01/0P<). افزایش وزن روزانه با افزایش سطوح کنسانتره تا تیمار سوم افزایش و پس از آن کاهش خطی نشان داد (01/0P<). وزن کشتار، لاشه گرم و سرد، وزن زنده بدن خالی، گوشت لخم، استخوان، چربی زیرجلدی، چربی بین عضلات، مجموع چربی لاشه، نسبت گوشت لخم به چربی، ضخامت چربی پشت، سطح مقطع عضله راسته، قطعات گردن، سردست، سرسینه، راسته و ران تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت اما افزایش سطوح کنسانتره سبب کاهش خطی محتویات دستگاه گوارش و افزایش خطی درصد لاشه بره های پرواری شد (01/0P<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه مشخص نمود افزودن کنسانتره به جیره بره های نر پرواری شال تا 700 گرم در کیلوگرم ماده خشک، سبب بهبود ضریب تبدیل خوراک، عملکرد رشد و درصد لاشه، بدون اثر منفی بر نسبت گوشت لخم به چربی لاشه گردید.
    کلید واژگان: ماده خشک مصرفی, ضریب تبدیل خوراک, خصوصیات لاشه, گوشت لخم, چربی پشت}
    N. Papi *, A. Mostafa Tehrani
    Background And Objectives
    Fattening lambs is an important source of animal protein in Iran. The fattening enterprise is performed by rearing livestock on pasture or at feedlot or both of them. At this time, feedlot system with feeding high concentrate diets is more prevalent than other systems. This study was conducted to evaluate the effects of using different dietary forage to concentrate ratios on growth performance, feed intake, feed efficiency, and carcass characteristics of fattening Chall male lambs in Animal Science Research Institute.
    Materials And Methods
    Eighty Chall male lambs breed, averaging four to five months of age and body weight of 33.5±3.9 kg were randomly assigned to four treatments with four replicates of five animals per treatment. Four diets containing alfalfa hay-to-concentrate ratios (DM basis) of 70:30, 50:50, 30:70, 10:90; Metabolizable energy of 2.23, 2.43, 2.58; 2.71 Mcal/kg DM and CP contents of 151, 158, 164, and 170 g/kg were randomly assigned to four groups, respectively. The diets were prepared in pelleted form and lambs were fed three times a day at 8.00, 14.00 and 20.00 for 84 days ad libitum. At the end of the feeding period, all lambs were weighed after 16 h feed deprivation and one lamb from each replicate was slaughtered. After complete bleeding, the bodies were skinned and the internal organs such as head, feet and skin were weighed. The carcasses were eviscerated, and the internal organs or tissues and digestive tract were separated and weighed. The hot carcasses were weighed and chilled at 4ºC for 24 h. The cold carcasses were weighed and sawed into two symmetrical sides along backbone. The right side carcasses were cut into six wholesale cuts (neck, shoulder, leg, rack–loin, brisket– flank, and tail fat) and weighed separately. All cuts except tail fat were dissected into the main tissue components (lean, subcutaneous and inter-muscular fat, and bone) and the weight of each tissue was recorded.
    Results
    Dry matter intake and feed conversion ratio (P
    Conclusion
    In conclusion the results of this study indicated that the increase of dietary concentrate (up to 700 g/kg) improves growth rate, FCR and dressing percentage without negative effect on carcass lean-to-fat ratio of Chall lambs.
    Keywords: Dry matter intake, Feed conversion ratio, Carcass characteristics, Lean, Back-fat thickness}
  • پویا یاری، اکبر یعقوبفر، نادر پاپی، سارا میرزایی گودرزی، منصور احمدی
    زمینه مطالعه
    علیرغم اینکه پاسخ های سیستم ایمنی و فیزیولوژیک بدن تحت تاثیر نوع و سطح مواد مغذی جیره هستند، جیره نویسی در طیور عمدتا بر اساس شاخص های تولیدی انجام می شود و از شاخص هایی ایمنی چشم پوشی می شود.
    هدف
    تحقیق حاضر جهت بررسی اثرات تنظیم جیره غذایی مطابق با سیستم های مختلف بیان انرژی (انرژی قابل متابولیسم حقیقی و ظاهری تصحیح شده برای ازت) و اسیدآمینه (کل و قابل هضم) بر عملکرد و پاسخ های سیستم ایمنی جوجه های گوشتی سویه آرین طراحی و اجرا شد.
    روش کار
    در این پژوهش تعداد 1440 قطعه جوجه گوشتی آرین در 8 گروه آزمایشی (تیمار) با 6 تکرار و هر تکرار(واحد آزمایشی) شامل 30 قطعه جوجه ی یک روزه آرین، در قالب یک طرح کاملا تصادفی با روش فاکتوریل (2×2×2) شامل دو معیار بیان انرژی خوراک (TMEn و AMEn)، دو معیار بیان اسیدآمینه خوراک (TAAFوDAAF) و دو شیوه ی بیان نیاز اسیدآمینه ای پرنده (TAAR و DAAR) طی دو دوره پرورش (21-1 و 42-22 روزگی) مورد استفاده قرار گرفت.
    نتایج
    نتایج نشان داد هنگامی که مبنای جیره نویسی استفاده از سیستم انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای ازت و اسیدآمینه قابل هضم متناسب با نیاز پرنده باشد، بازدهی تولیدی بیشتری حاصل می شود. اگرچه بهترین پاسخ آنتی بادی علیه گلبول قرمز گوسفندی و کمترین نسبت هتروفیل به لمفویست مربوط به تیمارهایی بود که با جیره های تنظیمی مطابق با سیستم انرژی قابل متابولیسم ظاهری تصحیح شده برای ازت تغذیه شده بودند و سطوح بالاتری از مقدار اسیدآمینه استاندارد مورد نیازدریافت کرده بودند.
    نتیجه گیری نهایی: بهگزینی برای افزایش سرعت رشد در طیور، باعث تقویت فرایندهای متابولیک و فیزیولوژیک در راستای استفاده از خوراک شده و سهم کمتری از مواد مغذی جیره به سایر سیستم های حیاتی بدن اختصاص داده خواهد شد. استفاده از سیستم های TMEn و DAA جهت جیر نویسی، باعث بهبود عملکرد تولیدی و تضعیف پاسخ های ایمنی می شود. لذا پیشنهاد می شود در شرایط عادی پرورش، جیره های غذایی بر اساس سیستم های TMEnوDAA تنظیم شوند، ولی در مواقعی که احتمال ایجاد تنش وجود دارد جهت اطمینان از تقویت و بهبود سیستم ایمنی از سطوح بالاتر انرژی و اسیدآمینه در جیره استفاده شود.
    کلید واژگان: جوجه گوشتی, جیرهنویسی, سیستم ایمنی}
    Pouya Yari, Akbar Yaghobfar, Nader Papi, Sara Mirzaie, Mansour Ahmadi
    Background
    Despite the fact that immune responses, influenced by dietary nutrients but feed formulation is mainly based on the productive responses, so the immunity indexes were ignored.
    Objectives
    This was carpeted out study to determine the effects of diets formulation based on different expression systems of energy and amino acids of feeds and requirements on performance and immune responses of Arian chicks.
    Methods
    A total of 1440 Arian chicks were fed Eight diets that arranged in a 2×2×2 factorial design with 2 systems of energy expression (AMEn and TMEn), 2 methods of amino acids content of feeds (TAAF and DAAF) and 2 methods of amino acids requirement (TAAR and DAAR) from 1 to 42 days of age. Each treatment was replicated six times with each replicate consisting of 15 males and 15 females.
    Results
    The results showed that when the Feed formulation was based on TMEn and DAA, the productive parameters increased compared with AMEn and TAA (p
    Conclusions
    Selection for increase the growth rate in poultry, improve metabolic and physiological processes in order to the use of the feed. Therefore lower proportions of nutrients will be allocated to other vital systems. However the most suitable of immune responses were belonging to treatments were fed diets which were set based on AMEn and received high level of amino acids. There is a negative correlation between immune responses and productive parameters. It is recommended that in normal conditions use of TMEn and DAA system and in stress conditions of AMEn and DAAF×TAAR to feed formulation.
    Keywords: feed formulation, immune responses, Broiler chicks}
  • نادر پاپی *، فرخ کفیل زاده، حسن فضائلی
    علوفه آرتیچوک (معروف به سیب زمینی ترشی) در مرحله شروع گلدهی درو شد و پس از چاپر نمودن با سه سطح صفر، پنج و 10 درصد ملاس (در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و پنج تکرار) در سیلوهای آزمایشگاهی سیلو گردید. پس از گذشت 60 روز، سیلوها باز شد و ضمن نمونه برداری، مورد ارزیابی قرار گرفتند. ارزیابی ظاهری علوفه سیلو شده با استفاده از شاخص های بو، بافت و رنگ مواد سیلو شده صورت گرفت. بلافاصله پس از نمونه برداری نسبت به تعیین pH و ماده خشک اقدام گردید. نیتروژن آمونیاکی، اسیدهای آلی و ترکیبات شیمیایی نمونه ها نیز اندازه گیری شد. در ارزیابی ظاهری، بوی تخمیر مناسب، عدم تغییر در ساختمان برگ و ساقه و نداشتن چسبندگی و ثابت ماندن رنگ اصلی گیاه مشاهده گردید. با افزایش سطوح ملاس، میزان pH، نیتروژن آمونیاکی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی به صورت خطی کاهش یافت، اما میزان ماده خشک، ماده آلی و کربوهیدرات های محلول در آب به صورت خطی افزایش یافت (01/0P<). با افزایش سطح ملاس غلظت اسید استیک کاهش یافت (01/0P=) اما غلظت اسید لاکتیک و اسید بوتیریک تحت تاثیر قرار نگرفت. به طورکلی می توان چنین نتیجه گیری نمود که شاخص های اصلی (اسید لاکتیک و pH) در سیلاژهای آزمایشی مشابه و قابل قبول بود. بنا براین میزان کربوهیدرات محلول در علوفه آرتیچوک، در مرحله گلدهی، برای تخمیر سیلویی کافی بوده و می توان از آن سیلاژ قابل قبولی تهیه نمود.
    کلید واژگان: آرتیچوک, علوفه, سیلاژ, ملاس}
    Nader Papi *, Farrokh Kafilzadeh, Hassan Fazaeli
    The objective of this study was to evaluate the effect of different levels of molasses on fermentation and chemical composition of Jerusalem artichoke (Helianthus tuberosus) fodder (JAF). A complete randomized design with three treatments and five replications was used. The treatments were as follows: JAF silage, JAF silage mixed with 50g molasses/kg fresh forage, and JAF silage mixed with 100g molasses/kg fresh forage. The forage was cut at early flowering stage and chopped in a stationary machine. The chopped fodder was ensiled in experimental silos (12 liter capacity), equipped with nylon for gas escape. The material was compacted manually, placing approximately 10 kg fresh forage in each silo. The silos were open 60 days after closing for apparent evaluation (color, smell and tissue) and sampling. When silos were opened sub-samples of approximately 50 g were collected to analyze for pH, ammonia-N and organic acids (acetic, propionic, butyric, iso-butyric, valeric, iso-valeric lactic acid). Another 50 g sub-sample was used for determining chemical composition (DM, total nitrogen, Ash, water soluble carbohydrate, NDF and ADF). Results showed that pH, ammonia-N, NDF, and ADF were decreased and content of DM, OM and water soluble carbohydrate of silage increased (P
    Keywords: Helianthus tuberosus, forage, silage, molasses}
  • نادر پاپی، فرخ کفیل زاده، حسن فضائلی
    این پژوهش به منظور بررسی پتانسیل عملکرد و ارزش غذایی علوفه سیب زمینی ترشی در قالب طرح کاملا تصادفی در سه مرحله رشد گیاه (تیمار) و با چهار تکرار در هر تیمار انجام شد. بخش های هوایی گیاه مورد نظر در سه مرحله از رشد (اول: ارتفاع علوفه 150100، دوم: 200150، و سوم: 250200 سانتی متر، شروع گلدهی) برداشت و اطلاعات مربوط به میزان تولید در واحد سطح، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک و نسبت برگ به ساقه ثبت شد. سپس علوفه برداشت شده چاپر گردید و پس از نمونه گیری، ترکیب مواد مغذی و گوارش پذیری در نمونه های علوفه چاپرشده اندازه گیری شد. تفاوت در میزان علوفه تر و خشک تولیدشده در مرحله اول برداشت (به ترتیب 20/45 و 95/15 تن در هکتار) و در مرحله سوم برداشت (00/64 و 85/29 تن در هکتار) معنی دار بود (05/0P<). بیشترین مقدار پروتئین خام در مرحله اول (42/13درصد) و کم ترین آن در مرحله سوم برداشت (21/9درصد) مشاهده شد (05/0P<). با افزایش سن گیاه، میانگین کربوهیدرات های غیرفیبری افزایش یافت (05/0P<). بیشترین و کمترین مقدار خاکستر خام به ترتیب در اولین و سومین مرحله برداشت مشاهده شد (05/0P<). گوارش پذیری ماده خشک و ماده آلی تحت تاثیر مرحله برداشت قرار نگرفت. نتایج حاصل از آزمون گاز نشان داد، با رشد گیاه، میزان گاز تولیدی افزایش یافت، به طوری که بیش ترین مقدار آن در مرحله سوم و کم ترین آن در مرحله اول برداشت مشاهده شد (05/0P<). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که گیاه سیب زمینی ترشی می تواند به عنوان منبع مناسب علوفه ای مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: تولید گاز, سیب زمینی ترشی, کربوهیدرات غیرفیبری, گوارش پذیری, مواد مغذی}
    Nader Papi, Farokh Kafilzadeh, Hasan Fazaeli
    This research was assigned to study the top crop yield potential and nutritive value of Jerusalem artichoke (Helianthus tuberosus), using a completely randomized designed with three treatments and four replications. The forage was cut at three growing stages where plant high, fresh and dry forage yield and leave/steam ratio were recorded. First and second cut were made when the plant heights were 100-150 and 150-200 cm, respectively. Forage from the third cut was at the early bloom stage (200-250cm). Then the cuts were chopped and sampled and nutrient contents and in vitro digestibility of the samples were determined. The amount of fresh and dry forage yield were 45.20 and 15.95 (ton/h) in first cut, and 64 and 29.85 (ton/h) in the last cut (flowering stage), respectively. Yield of second cut was significantly higher (p
    Keywords: digestibility, gas production, Helianthus tuberosus, Non, fibrous carbohydrates, nutrients}
  • پویا یاری، اکبر یعقوبفر، حبیب اقدم شهریار، یحیی ابراهیم نژاد، سارا میرزایی گودرزی، نادر پاپی
    تعداد 1440 قطعه جوجه گوشتی یک روزه در 8 گروه آزمایشی با 6 تکرار و 30 قطعه جوجه در هر تکرار در قالب یک طرح کاملا تصادفی با روش فاکتوریل (2×2×2) شامل دو شیوه ی بیان انرژی قابل متابولیسم (ظاهری و حقیقی تصحیح شده)، دو شیوه ی بیان اسیدآمینه خوراک (کل و قابل هضم) و دو شیوه بیان نیاز اسیدآمینه ای (کل و قابل هضم) طی دو دوره پرورش (21-1 و 42-22 روزگی)، مورد آزمایش قرار گرفتند. شیوه ی انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای ازت و اسیدآمینه قابل هضم، باعث بهبود عملکرد جوجه ها شد (05/0P<). بالاترین مقدار گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول و HDL، مربوط به تیمارهایی بود که از جیره های تنظیم شده با شیوه بیان انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای ازت، تغذیه شده بودند (05/0P<). اگرچه روش بیان اسیدآمینه خوراک به صورت اسیدآمینه قابل هضم باعث افزایش مقادیر پروتئین کل، گلوبولین و اوره سرم خون در پایان دوره پرورش شد (05/0P<)، اما روش های بیان اسیدآمینه ی مورد نیاز بر فراسنجه های مرتبط با متابولیسم پروتئین، تاثیر معنی داری نداشت. مقدار آلبومین، اسید اوریک و LDL تحت تاثیر هیچ یک از تیمارهای آزمایش قرار نگرفتند. لذا پیشنهاد می شود جهت تنظیم جیره غذایی جوجه گوشتی سویه 386 آرین از شیوه ی بیان انرژی قابل متابولیسم حقیقی تصحیح شده برای ازت و اسید آمینه قابل هضم استفاده شود
    P. Yari, A. Yaghobfar, Habib Aghdamshahriar, Yahya Ebrahimnezhad, Sara Mirzaie, Nader Papi
    A total of 1440 Arian chicks were used in this study to determine the effects of diet formulation methods on performance and blood parameters of Arian chicks. Eight diets were arranged in a 2×2×2 factorial design with 2 methods of energy expression (apparent (AMEn) and true (TMEn) metabolizable energy corrected to N equilibrium)، 2 methods of amino acids content of feeds (total (TAAF) and digestible (DAAF)) and 2 methods of amino acids requirement (total (TAAR) and digestible (DAAR)) from 1 to 42 days of age. Each treatment was replicated in six times containing of 15 males and 15 females. The results showed that the productive parameters increased when the Feed formulation was based on TMEn and DAA، compared to AMEn and TAA methods (p<0. 05). The values of blood parameters related to energy metabolism in a way that chicks were fed diets which formulated based on TMEn had high levels of glucose، triglycerides، cholesterol and HDL. The values of blood parameters associated with protein metabolism in a way that; use of DAAF method increased the total protein، globulin and urea of serum. Uric acid، albumin and LDL were not affected by any of the systems. Therefore use of TMEn method and digestibility coefficients of amino acids to feed formulation could improve metabolic efficiency and so productive parameters
  • ایوب عزیزی شترخفت، حسن فضائلی، نادر پاپی، جواد رضایی
    این پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار و نه تکرار روی 36 راس بره نر مغانی انجام گرفت که در آن چهار جیره غذایی حاوی سطوح صفر (شاهد)، 7، 14 و 21 درصد کود مرغی فراوری شده، آزمایش شد. نتایج نشان داد که مصرف سطوح مختلف کود مرغی درجیره، بر مصرف اختیاری خوراک و افزایش وزن بره ها در طول دوره آزمایش اثری نداشت (05/0< P). با افزایش کود مرغی در جیره قابلیت هضم ماده خشک و NDF به طور خطی کاهش یافت (05/0P<)، ولی قابلیت هضم ماده آلی و پروتئین خام تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0< P). با گنجاندن کود مرغی در جیره غذایی، غلظت استات در شکمبه به طور خطی کاهش یافت، اما غلظت آمونیاک افزایش نشان داد (05/0P<)، در حالی که غلظت پروپیونات، بوتیرات، والرات، ایزووالرات ونسبت استات به پروپیونات تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0< P). نیتروژن اوره ای خون با افزایش کود مرغی در جیره به طور خطی افزایش یافت، اما غلظت سایر متابولیت های خون تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0< P). در مجموع، مصرف کود مرغی در جیره بره های مغانی تا سطح 21 درصد، بر مصرف مواد مغذی و عملکرد رشد اثری نداشت ولی قابلیت هضم ماده خشک و NDF و غلظت استات شکمبه را کاهش داد. با افزایش سطح کود مرغی در جیره، هزینه خوراک به ازای هر واحد افزایش وزن زنده بره ها، به طور خطی کاهش یافت (05/0P<). به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که مصرف کود مرغی عمل آوری شده تا 21 درصد جیره غذایی بره پرواری امکان پذیر است.
    کلید واژگان: بره مغانی, عملکرد, قابلیت هضم, کود مرغی, متابولیت}
    Ayoub Azizi Shotorkhoft, Hassan Fazaeli, Nader Papi, Javad Rezaee
    This experiment was performed in a completely randomized design with four treatments and nine replicates per treatments، using of 36 Moghani male lambs. Four diets containing 0، 7، 14 and 21 percent (dry matter basis) of processed broiler litter (PBL) were used. Results showed that voluntary feed intake، average daily gain and total body weight gain were not influenced (P>0. 05) by the experimental diets. Digestibility of DM and NDF decreased linearly (P<0. 05) while no differences (P>0. 05) were detected in OM and CP digestibility by inclusion of PBL in the diets. The Ruminal acetate concentration decreased but ammonia increased linearly (P<0. 05) as the rate of PBL enhanced in the diet، however no differences (P>0. 05) were obtained for the other metabolites between the animals received different diets. Blood urea-nitrogen increased linearly (P<0. 05) by increasing of PBL in the diet، but other blood metabolites were not influenced (P>0. 05) by the experimental rations. Results of current study indicated that feeding PBL in the diet of Moghani lambs up to 21percent، did not affect the nutrients intake and growth performance but decreased digestibility of DM and NDF and ruminal acetate concentration. In Addition، feed cost per unit of live weight gain was decreased (P<0. 05) by inclusion of PBL in the ration. It is concluded that processed broiler litter could be used up to 21 percent of the diet for fattening lambs.
    Keywords: broiler litter, digestibility, metabolites, performance, Moghani lamb}
  • نادر پاپی، حسن فضائلی، ایوب عزیزی، شترخف
    این پژوهش به منظور بررسی اثر مصرف سطوح مختلف کود مرغی فرآوری شده، به عنوان مکمل پروتئینی، به همراه یونجه و کاه گندم بر مصرف اختیاری خوراک، سنتز پروتئین میکروبی و توازن نیتروژن انجام شد. بدین منظور از 16 راس گوسفند نر مغانی، با میانگین وزن زنده 3/2±63 کیلوگرم، در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار (جیره) آزمایشی و 4 تکراراستفاده شد. جیره های آزمایشی شامل؛ جیره شاهد (مخلوط کاه گندم و یونجه به نسبت 65:35) و جیره های 1، 2 و 3 به ترتیب حاوی80، 160 و240 گرم کود مرغی در کیلوگرم ماده خشک بود. مصرف روزانه ماده خشک، برای جیره شاهد 1200 و برای جیره های آزمایشی 1 تا 3 به ترتیب: 1506، 1735و1601 گرم؛ مصرف ماده آلی برای جیره های شاهد و آزمایشی به ترتیب 1082، 1350، 1541 و 1420 گرم در روز بود که در جیره های حاوی کود مرغی افزایش معنی دار ی رانشان داد (05/0 >P). مصرف روزانه دیواره سلولی منهای خاکستر و پروتئین خام در جیره شاهد کمترین (به ترتیب 624 و 123گرم) مقدار بود در حالی که در جیره حاوی 160 گرم کود مرغی بیشترین مقدار (به ترتیب 850 و224 گرم) بود (05/0 >P). میزان دفع ادراری مشتقات پورینی، سنتز پروتئین میکروبی و ابقای نیتروژن در جیره شاهد به ترتیب 1/7، 5/34 و 5/5 گرم در روز بود در حالی که با مصرف کود مرغی درسطح 160 گرم در کیلو گرم جیره، متغیر های مزبور به بالاترین میزان و به ترتیب 6/9، 7/47 و 3/13 گرم در روز رسید (05/0 >P). در مجموع، مکمل کردن جیره بر پایه علوفه با کود مرغی به میزان 160 گرم در کیلوگرم ماده خشک، اثر مطلوبی بر میزان خوراک مصرفی و متابولیسم نیتروژن در گوسفند داشت.
    کلید واژگان: کود مرغی, پروتئین میکروبی, توازن نیتروژن, گوسفند}
    N. Papi, H. Fazaeli, A. Azizi, Shotorkhoft
    This research was conducted to study the effect of heat-processed broiler litter (BL) in roughage based diet on the nutrients intake، microbial protein synthesis and nitrogen balance in sheep. In a completely randomized design، with four treatments (diets) and four replicates، 16 Moghani male sheep، with 63±2. 3 kg live weight، were allocated to four experimental diets including: control diet (mixture of wheat straw and alfalfa، 35:65 ratio)، and experimental diets; 1، 2 and 3 contained 80، 160 and 240 g BL (dry matter basis)، respectively. Results showed that average dry matter intake were 1200، 1506، 1735 and 1601; organic matter intake were 1082، 1350، 1541 and 1420 g/animal/d for the control and experimental diets 1، 2 and 3 respectively، that were significantly increased (P<0. 05) by inclusion of BL in the diet. The daily intake of ash free-neutral detergent fiber and crude protein intake were the lowest (respectively 624 and 123 g) for the control diet، whereas these variables were the highest (850 and 224g respectively) for the animals received 160 g/kg BL diet (P<0. 05). The total urinary purine derivatives excretion، microbial protein production and nitrogen retention were respectively 7. 10، 34. 50 and 5. 50 g/animal/d for the control diet but there were 9. 60، 47. 70 and 13. 30 g/animal/d for the diet contained 160g/kg BL that ranked the highest amounts (P<0. 05) between all diets In conclusion، supplementing roughage based diets with 160 g/Kg of BL could improve the nutrients intake and nitrogen metabolism in sheep.
    Keywords: Broiler litter, Microbial protein, Nitrogen balance, Sheep}
  • امیر نیاسری نسلجی، علی سوخته زاری، نادر پاپی، منوچهر منعم

    • امیر نیاسری نسلجی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران• علی سوخته زاری، دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران• نادر پاپی و منوچهر منعم، موسسه تحقیقات علوم دامی کشور• تاریخ دریافت: مرداد ماه 1382 تاریخ پذیرش: مرداد ماه 1383چکیده هدف از این مطالعه مقایسه سه روش همزمانی فحلی در گوسفند در فصل تولید مثل با استفاده از پروژستاژنها (نورجستومت، سیدر و اسفنج) بود. تعداد 59 راس میش بر اساس سن، وزن و نژاد به سه گروه آزمایشی تقسیم شدند که عبارت بودند از: گروه نورجستومت(21 راس)، گروه سیدر (20 راس)، گروه اسفنج (18 راس). در میش های گروه نورجستومت، نصف نورجستومت گاوی (5/1 میلی گرم نورجستومت) در زیر جلد خارجی ناحیه گوش کاشته شد. برای میش های گروه سیدر، سیدر گوسفندی (330 میلی گرم پروژسترون طبیعی) و برای میش های گروه اسفنج، اسفنج آغشته به پروژسترون صناعی (40 میلی گرم فلوجستون استات) به صورت داخل واژنی استفاده گردید. در تمام گروه های آزمایشی طول مدت درمان 14 روز در نظر گرفته شد. در زمان خاتمه درمان، مقدار 250 واحد بین المللی PMSG تزریق گردید. همزمان با برداشت منابع پروژستاژنی، ترشحات واژن از نظر ظاهری مورد بازرسی قرار گرفت. بیست و چهار ساعت پس از برداشت منابع پروژستاژنی از قوچ دارای پیش بند جهت تشخیص میش های فحل استفاده شد. پس از استقرار قوچ در گله، مشاهده مدا وم میش ها به منظور تعیین زمان شروع فحلی که با اجازه پرش به قوچ تائید می گردید صورت پذیرفت. دوازده ساعت پس از آغاز فحلی جفتگیری به صورت طبیعی انجام پذیرفت. آبستنی میش ها به کمک دستگاه سونوگراف (پایمدیکال، مدل480، هلند) در روز 30 پس از قوچ اندازی مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات بدست آمده شامل میزان آبستنی، فراوانی وقوع ترشحات در فرج، میزان بره زائی و دو قلوزائی با استفاده از آزمون مربع کای مورد ارزیابی آماری قرار گرفتند. اغلب میش های تحت درمان با سیدر (17 از 19 راس) و اسفنج (14 از 14 راس) دارای ترشحات واژنی (شفاف، خونابه ای، چرکی) در زمان خروج منبع پروژستاژنی بودند. در مقابل در هیچ یک از میش هایی که نورجستومت دریافت داشتند وجود ترشحات واژنی مشاهده نگردید. در فاصله 6 ساعت پس ازورود قوچ به گله (24ساعت پس از خاتمه درمان) 5/90، 5/89 و 6/78 درصد از میش هایی که به ترتیب نورجستومت، سیدر و اسفنج دریافت داشتند علائم فحلی را نشان دادند(05/p>0). سایر میش های مذکور حداکثر تا 39 ساعت پس از خاتمه درمان، فحلی ایستا را نشان دادند. میزان آبستنی در گروه های نورجستومت، سیدر و اسفنج به ترتیب 7/66، 6/52 و 4/71 درصد بدست آمد (05/p>0). میزان بره زائی در میش های گروه نورجستومت، سیدر و اسفنج به ترتیب 5/110، 2/72 و100 درصد محاسبه گردید (05/p>0). میزان دو قلو زائی در گروه های نورجستومت، سیدر و اسفنج به ترتیب 5/1، 3/1و 4/1 محاسبه گردید (05/p>0). به طور خلاصه، هر سه روش همزمانی فحلی مورد استفاده در این مطالعه از نظر شاخص های تولید مثلی دارای نتایج مشابه بودند. ولی با توجه به سرعت عمل، هزینه کمتر و عدم دخالت در دستگاه تولید مثل استفاده از نورجستومت در همزمانی فحلی گوسفند توصیه می شود.

    کلید واژگان: همزمانی فحلی, پروژستاژن, گوسفند}
سامانه نویسندگان
  • دکتر نادر پاپی
    پاپی، نادر
    دانشیار مدیریت و تغذیه دام، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال