فهرست مطالب نویسنده:
ناهید خواجه موگهی
-
سابقه و هدفبتا تالاسمی ماژور یک بیماری خونی مزمن است که تاثیرات نامطلوب روانشناختی بر بیماران و خانواده آن ها دارد. والدین، خصوصا مادران که عموما مراقبین اول هستند برای روبه رو شدن با استرس هایشان، از مکانیسم های مدارای متفاوتی بهره می گیرند که ممکن است سازگارانه یا ناسازگارانه باشند. هدف اصلی این مطالعه، ارزیابی ارتباط مکانیسم های مدارای مادران کودکان مبتلا به تالاسمی با سلامت روان فرزندانشان بود.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی مقطعی، از بین بیماران مراجعه کننده به درمانگاه تالاسمی بیمارستان شفای اهواز حاضر به همکاری، 36 بیمار تالاسمی ماژور با دامنه سنی 16-12 سال و مادران آن ها(بدون محدودیت سنی) با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند. آزمودنی ها با ابزارهای پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه شیوه های مقابله ای(CSQ)(برای مادران) و آزمون SCL90-R (برای کودکان) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار 17 SPSS و آزمون های t و دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.یافته ها2/91% از کودکان مبتلا به تالاسمی ماژور، از یک مشکل روانشناختی رنج می بردند. از بین مادران 55/80% آن ها، بیشتر از روش های مقابله ای سازگارانه استفاده می کردند. هم چنین یک رابطه همبستگی مثبت بین مکانیسم های مدارای ناسازگارانه مادران با مشکلات روانشناختی کودکان آن ها به دست آمد(033/0 p=)(356/0 r=).
نتیجه گیریبرنامه ریزی آموزشی با هدف افزایش مهارت های مقابله ای مادران کودکان مبتلا به تالاسمی، می تواند در کاهش مشکلات روانشناختی این کودکان مفید باشد.
کلید واژگان: تالاسمی ماژور, سلامت روان, کودکان, مادرانBackground And ObjectivesBeta-thalassemia major is a chronic، hematological disorder with psychological adverse effects on patients and their families. Parents، in particular mothers who are mostly the primary caregiver، are the ones to deal with the stress of their kid thalassemics and use different coping styles either adaptive or maladaptive. The aim of this study is to assess the relationship of coping strategies of mothers with the mental health of their thalassemic children.Materials And MethodsIn this cross-sectional study، out of the patients referring to the Thalassemic Clinic of Ahwaz Shafa Hospital، 36 patients with thalassemia major (12-16 y/o) and their mothers were selected by the convenient sampling method. The subjects were assessed using the demographic data questionnaire، the coping styles questionnaire (CSQ) (for mothers)، and SCL90-R questionnaire (for children). The data were finally analyzed by the spss software.ResultsOut of the total number of the children with thalassemia major، 91. 2% suffered from psychosocial problems. Among the mothers، 80. 55% more frequently used the adaptive coping styles; a significant positive correlation was found between mothers’ maladaptive coping mechanism and psychological problems of their children (p= 0. 33) (r= 0. 356).ConclusionsEducational planning aimed at increasing the coping skills in mothers with thalassemic children can be useful in decreasing psychological problems of children.Keywords: Thalassemia Major, Mental Health, Children, Mothers -
زمینه و هدفبه نظرمی رسد اینترنت، قسمت بیشتری از زندگی روزانه مردم را در بر می گیرد. در سال های اخیر گزارش هایی مبنی بر اعتیاد کاربران به اینترنت منتشر شده است. هدف کلی از این پژوهش بررسی ویژگی های شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت می باشد.روش بررسیاز میان کاربران اینترنت حاضر به همکاری در کافی نت های شهر اهواز و مراکز آموزش کامپیوتر 100 نفر(56 زن/ 44 مرد) بدون در نظر گرفتن سن، شغل و تحصیلات به شیوه نمونه گیری آسان انتخاب شدند و پرسش نامه اعتیاد به اینترنت و تستNEO را تکمیل نمودند. جمعیت نمونه به دو گروه معتاد به اینترنت و غیرمعتاد تقسیم گردید. سبک شخصیتی آنها بر اساس دو بعد روان نژندی و برون گرایی آزمون NEO تعیین شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل گردید.یافته هابر اساس این مطالعه 86 درصد کاربران، اعتیاد به اینترنت داشتند(56 درصد خفیف،28 درصد متوسط، تا 2 درصد شدید). دوازده ویژگی شخصیتی در قالب دو بعد روان نژندی و برون گرایی وارد مدل آماری رگرسیون لجستیک شدند.
Background And ObjectiveIt seems that internet involves increasing parts of people's daily lives, every day. In recent years, many reports have been published based on user's addiction to internet. The purpose of the present study was to evaluate predicting personality variables of internet addiction.Materials And MethodsAmong internet users willing to cooperate in Ahvaz city net-shops and computer training centers, 100 people (56female/44male) were selected regardless of age, occupation and education. They completed Internet Addiction Questionnaire and NEO test. Population samples were divided into two groups: addicted and non-addicted. Their personality styles were determined based on two dimensions: Neuroticism and extroversion. Then data were analyzed using logistic regression model by SPSS software.ResultsAccording to this study 86% of users had internet addiction (56%mild, 28% moderate and 2% severe) and 14% did not. Twelve personality styles in terms of neuroticism and extroversion were entered in the logistic regression statistical models. Internet addiction predictor styles included: stress vulnerability (p -
زمینه و هدفدر برخی مردم انگیزه اقدام به خودکشی انتقال احساس یاس و ناامیدی خویش و تلاش به تغییر رفتار دیگران است. ارزیابی میزان ناامیدی فرد می تواند در پیش بینی اقدام به خودکشی افراد کمک کننده باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط ناامیدی با خودکشی در بیماران با اختلال های خلقی انجام یافته است.روش بررسیاین مطالعه از نوع تحلیلی- مقطعی است. جمعیت مورد مطالعه شامل بیماران با اختلال های خلقی(30 نفر با اقدام به خودکشی و 33 نفر بدون اقدام به خودکشی) در بخش روانپزشکی (بستری- سرپایی) بیمارستان گلستان اهواز در مدت 6 ماه می باشد. پرسش نامه ناامیدی بک ((BHS با نقطه برش 8، جهت تکمیل در اختیار آنها قرار گرفت و سپس داده ها با شیوه آماری رگرسیون لجستیک و t تست با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شد.یافته هادر بررسی یافته ها در مقایسه بین دو گروه بیماران بر اساس ناامیدی از نظر آماری تفاوت معناداری به دست آمد (025/)کلید واژگان: خودکشی, ناامیدی, اختلال های خلقی, پرسش نامه BHSBackground and Objective For some people, the motive for attempting suicide is the transition (transfer) of their hopelessness feelings to others and also a try to change the other people's behavior. Rating hopelessness level can be helpful in predicting the possibility suicide. The purpose of the present study was investigation the relationship between hopelessness and suicide in patients with mood disorders. Subjects andMethodsThis is an analytical–cross sectional study. The subjects were mood disorder patients who referred to the Golestan hospital psychiatry department (out/in-patient), with (n=30) and without (n=33) suicidal attempt, during 6 months. Patients completed Beck Hopelessness Scale (BHS). Then data was analyzed by SPSS software using logistic regression model and t test.ResultsComparison between two groups based on level of hopelessness by t-test showed there was a significant relationship between two groups (P<0.025). Investigation of data by logistic regression statistical model distinct, hopelessness with OR=1.190; 95% (CI=1.02-1.37) and male gender with OR=1.170; 95% (CI=0.227-6.02), can increase the risk chance of attempting suicide.ConclusionThe finding of this study suggest that hopelessness and male gender are important factors in predicting suicide attempting, and the most significant factor is the previous attempted suicides. Therefore, must be taken seriously. In order to prevent successful suicides, the hopelessness assessment in mood disorders patients is essential.
-
هدفمطالعه حاضر با هدف بررسی علایم اختلال استرس پس از ضربه، سه ماه پس از بمب گذاری در اهواز در بین کودکان مهد کودکی زیر 6 که در شعاع 500 متری قرار داشته اند سال انجام پذیرفت.روش بررسیدر این مطالعه تحلیلی- مقطعی جمعیت مورد مطالعه شامل کلیه کودکانی که در تنها مهد کودک واقع در شعاع 500 متری محل بمب گذاری واقع شده بود می باشد. پرسشنامه PTSD برای افراد زیر 15 سال در اختیار تمام 100 از والدین آنها قرار گرفت و تنها 62 پرسشنامه تکمیل شده برگردانده شد. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار spss وباروش های آماری ناپرامتریک و توصیفی تحلیل شد.یافته هادر بررسی نتایج، 9/62 درصد درجاتی از علایم PTSD را نشان دادند. در این مطالعه میزان علایم PTSD در جمعیت نمونه به ترتیب تجربه مجدد 4/19 درصد، افزایش برانگیختگی 5/14 درصد و رفتارهای اجتنابی 7/9 درصد بود. همچنین فراوانی علامت تجربه مجدد و شدت علامت اجتناب در آنها بیشتر از علائم دیگر بود.نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که درصد قابل توجهی از کودکان پیش دبستانی که در نزدیک ترین فاصله از محل بمب گذاری قرار داشته اند علائم PTSD را نشان داده اند. بنابراین نتایج مطالعه لزوم توجه و اقدامات سریع و به موقع مراقبین بهداشت روانی پس از بروز چنین حوادثی، جهت پیشگیری از مشکلات بعدی کودکان را پیشنهاد می نمایدThe purpose of the present study was to investigate the level of post–traumatic syndrome disease (PTSD) symptoms among children less than 6 years old, 3 months after the bomb explosion event in Ahvaz city at 2005(1384).MethodIn this cross-sectional study, the subjects included all the children attending in the only kindergarten located with the 500 m radius from the bomb explosion area. Although the questionnaires were given to the parents of 100 children, only 62 questionnaires were completed. The data were analyzed through the spss software with non-parametric statistical Procedure.The results showed that 62.97% of children were diagnosed to have difference degrees of PTSD symptoms. These symptoms included re-experience (19.4%), hyper-arousal (14.5%) and avoidance (99.7%). Re-experience showed to have the higher frequency and the most severe symptom was avoidance.The present study showed that a noticeable percentage of pre-school children in the nearest kindergarten to the bombing area had some degrees of PTSD symptoms. Furthermore, this study suggests that appropriate psychological support is needed to be given to people, especially in children, who experience similar events.
-
مقدمهحذف صبحانه موجب افت عملکرد شناختی میشود اما همه ی مطالعه ها اثر مثبت مصرف صبحانه را بر عملکرد شناختی نشان نداده اند. تفاوت در نوع صبحانه می تواند دلیل یافته های متناقض در مطالعه ها باشد. با این وجود، مطالعه ای که اثر نوع صبحانه را بر عملکرد شناختی در ایران بررسی کرده باشد، وجود ندارد. بنابراین این مطالعه به منظور بررسی تاثیر دو نوع صبحانه معمول ایرانی (پرکربوهیدرات و پر پروتئین) بر عملکرد شناختی کودکان دبستانی طراحی شده است.مواد و روش ها51 کودک خوب تغذیه شده ی 11 -9 ساله (24 پسر و 27 دختر) در مطالعه ی حاضر شرکت کردند. کودکان در این طرح کارآزمایی کنترل شده ی تصادفی متقاطع، سه روز به فاصله ی یک هفته یکی از دو نوع صبحانه را مصرف کرده یا به عنوان شاهد، ناشتا باقی ماندند. دو نوع صبحانه عبارت بودند از صبحانه ی پر کربوهیدرات (60%) و صبحانه ی پر پروتئین (25%) که انرژی و چربی یکسان داشتند اما از نظر محتوای کربوهیدرات و پروتئین متفاوت بودند. عملکرد شناختی آن ها قبل از صبحانه و 30 و 120 دقیقه بعد از صرف صبحانه به وسیله آزمون های استاندارد شده ی مؤسسه ی CDR بریتانیا با استفاده از رایانه ارزیابی شد. همه ی یافته ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 15 پردازش شدند و با قبول سطح معنی داری 05/0>P مورد قضاوت آماری قرار گرفتند.یافته هادر پی هر سه الگو (مصرف صبحانه ی پر کربوهیدرات، مصرف صبحانه ی پر پروتئین و عدم مصرف صبحانه) تغییر بارزی در عملکرد شناختی هر دو جنس مشاهده نشد و تفاوت معنی داری بین سه گروه در بیشتر آزمون های شناختی وجود نداشت.نتیجه گیرییافته های این مطالعه اثر نوع صبحانه را بر حافظه ی کودکان خوب تغذیه شده نشان نداد و تحقیقات بیشتری لازم است تا تفاوت انواع مختلف صبحانه را بر حیطه های مختلف عملکرد شناختی نشان دهد. هم چنین کمیت و کیفیت صبحانه به دلیل تاثیر بر خلق، دو عامل مهمی هستند که روی ارتباط صبحانه و عملکرد شناختی اثر می گذارند و باید در کنار آن مورد سنجش قرار گیرند.
کلید واژگان: نوع صبحانه, عملکرد شناختی, حافظه, کودکان دبستانی -
سابقه و هدفمصرف صبحانه به عنوان مهم ترین وعده غذایی در روز توصیه می شود. اما همه مطالعات، اثر مثبت مصرف صبحانه روی عملکرد شناختی را تایید نمی کنند. تفاوت در نوع صبحانه می تواند دلیل نتایج متناقض موجود در مطالعات باشد. با وجود این، مطالعه ای که اثر نوع صبحانه بر عملکرد شناختی را به صورت حاضر مورد بررسی قرار داده باشد، بسیار کم است. مطالعه حاضر برای مقایسه تاثیر دو نوع صبحانه معمول ایرانی (پرکربوهیدرات و پرپروتئین) بر عملکرد شناختی کودکان دبستانی طراحی شد.مواد و روش هاتعداد 51 کودک خوب تغذیه شده 9 تا 11 ساله (27 دختر و 24 پسر) در مطالعه حاضر شرکت کردند. کودکان به روش کار آزمایی کنترل شده تصادفی – متقاطع، سه روز به فاصله یک هفته، یکی از دو نوع صبحانه را مصرف کردند یا به عنوان کنترل ناشتا باقی ماندند. دو نوع صبحانه عبارت بودند از صبحانه پرکربوهیدرات (60%) و صبحانه پرپروتئین (25%) که انرژی و چربی یکسانی داشتند، اما از نظر محتوای کربوهیدرات و پروتئین متفاوت بودند. عملکرد شناختی کودکان قبل از صبحانه، 30 و 120 دقیقه بعد از صرف صبحانه، به وسیله آزمون های استاندارد شده مؤسسه CDR انگلستان با استفاده از رایانه ارزیابی شد. یافته ها با استفاده از نرم افزارآماری 15 SPSS پردازش شدند و با قبول سطح معنی داری 05/0>P مورد قضاوت آماری قرار گرفتند.یافته هادر پی هر سه الگو (مصرف صبحانه پرکربوهیدرات، مصرف صبحانه پرپروتئین و عدم مصرف صبحانه) تفاوت معنی داری بین سه گروه در بیشتر آزمون های شناختی در هر دو جنس پدید نیامد. اما مصرف صبحانه پرکربوهیدرات در مقایسه با دو الگوی دیگر موجب افت معنی دار زمان واکنش ساده (023/0>P)، زمان واکنش انتخابی (018/0>P) و قدرت توجه (013/0>P) در دختران شد. در گروه ناشتا بهبود زمان واکنش انتخابی (003/0>P) در پسران مشاهده شد.نتیجه گیریدر کودکان سالم، نوع صبحانه بر عملکرد شناختی پسران اثر نداشت، اما در دختران صبحانه پرکربوهیدرات موجب کاهش سطح توجه شد. از آنجا که کمیت و کیفیت صبحانه به دلیل تاثیر بر خلق، دو عامل مهم اثرگذار بر ارتباط صبحانه و عملکرد شناختی هستند، باید در این گونه مطالعات مورد سنجش قرار گیرند.
کلید واژگان: نوع صبحانه, عملکرد شناختی, دامنه توجه, کودکان دبستانیBackground And Objectivebreakfast is recommended as the most important meal of the day, but not all studies show positive effects of breakfast consumption on the cognitive performance. Differences in breakfast composition may account for some of the contradictory results reported so far. There are limited studies investigating the effect of breakfast composition on cognitive performance. This study was designed to compare the effect of two common Iranian breakfasts (high-carbohydrate vs high-protein) on the cognitive performance of elementary school childrenMaterials And MethodsFifty-one well-nourished children (27 girls, 24 boys) aged 9-11 years participated in the this study. They consumed one of 2 breakfasts (60%carbohydrate or 25%- protein), or took no breakfast, as controls (the fasted state) in a randomized cross-over design with one week apart as the wash-out period. The breakfasts were similar with regard to the energy and fat contents, but differed in carbohydrate and protein composition. Cognitive performance was assessed prior to, and 30 and 120 minutes after, taking breakfast, using the standard computerized CDR assessment tests. Statistical analysis was conducted using SPSS (version 15), and P<0.05 was considered as the level of significance.ResultsNo statistically significant differences were observed among the 3 groups (high-carbohydrate breakfast, high-protein breakfast, and control) with regard to most of the tasks. However, the high-carbohydrate breakfast significantly impaired the simple reaction time (P<0.023), the choice reaction time (P<0.018), and the power of attention (P<0.013) in girls. The choice reaction time improved in the control boys (P<0.003).ConclusionBreakfast composition had no effect on the healthy boy's cognitive performance, but a high-carbohydrate breakfast reduced the power of attention in healthy girls. It is recommend that the effect of quality and quantity of breakfast on the mood of the children be also assessed in future studies. -
هدفدردهای مزمن یکی از مشکلات شایع امروز می باشد که یکی از شایعترین نمونه های آن درد ناحیه تحتانی کمر (LBP)1 بعد از سردرد می باشد. درد مزمن می تواند باعث مشکلات متعدد روانشناختی مانند اضطراب و افسردگی گردد. به همین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات روانی بیماران «LBP» صورت گرفته است.روش بررسیمطالعه از نوع مقطعی-تحلیلی می باشد. از میان بیماران «LBP» مراجعه کننده به مراکز درمانی اهواز، 92 بیمار حاضر به همکاری (50 مرد و 42 زن) با دامنه سنی 63-19 سال در مشاغل مختلف به روش غیر تصادفی و مبتنی بر هدف انتخاب گردید. بیماران با تکمیل فرم ثبت اطلاعات و آزمون SCL-90-R مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هادر بررسی نتایج 7/71 درصد جمعیت نمونه مشکلات روانی را نشان دادند (مردها 66 درصد و زنها 6/78 درصد). میانگین ضریب کلی علائم (GSI) 2 در مردها (68T=) بالاتر از زنها (63T=) مشاهده شد. هم چنین مردها در تمام مقیاسها شدت مشکلات را بیشتر از زنها گزارش کرده اند. بین نوع شغل مردها و میزان مشکلات روانی رابطه معنی داری(01/ 0کلید واژگان: درد مزمن, درد تحتانی, ناحیه کمر (LBP), مشکلات روانی, آزمون SCL, 90, RLow back pain (LBP) is the second common cause of chronic pains after the headache chronic pain, which can cause anxiety and depression. The purpose of the present study was assessment of psychological problems in LBP patients. The subjects of this cross sectional study were 9 volunteers (50 male and 4 female) referrals suffering LBP to Ahwaz clinical centres aging between 9-63 years, with different occupations who were selected non-randomly and problem oriented. They all completed SCL- 90-R. Of all the cases, 7.7% of patients suffered from psychological problems (66% male, 78.6% female). The males mean of Global Severity Index (GSI) (T=68) was more than in the females (T=63). Females reported more frequent psychological problems in comparison to males who reported more intensive problems. In males, a significant relationship was observed between their job and psychological problems (p<0.0).Our findings showed some common psychological problems in LBP patients. The study's findings suggest psychological assessment and therapy for these patients additionally to required their other routine treatments.
-
پژوهش حاضر اثر مداخله چند بخشی در جلوگیری از دلیریوم بعد از عمل جراحی قلب باز را بررسی کرده است.روش بررسیدر این مداخله بالینی که بر روی 32 بیمار 45 تا 70 ساله بعد از عمل جراحی قلب باز در دو گروه 16 نفره همتا شده انجام گرفت. از روز دوم بعد از عمل تا سه روز بعد، شش شاخص خطر شامل اختلال شناختی، بینایی و شنوایی، کم آبی، بی تحرکی و محرومیت از خواب مورد ارزیابی قرار گرفتند و مداخله با روش استاندارد بر روی گروه مورد انجام شد. بروز دلیریوم بوسیله مصاحبه بالینی بر اساس DSM- IV- TR دو بار در روز (صبح و عصر) تعیین گردید. داده ها به کمک آزمونهای t و مقایسه نسبتها (S- Plus) تحلیل گردیدند.یافته هامیانه تعداد کل شاخص های خطر و بی تحرکی در گروه مورد نسبت به گروه شاهد، کاهش معنی داری داشتند. سایر شاخص های خطر و بروز دلیریوم تمایل به کاهش نشان دادند.نتیجه گیریپیشگیری اولیه دلیریوم، احتمالا موثرترین روش درمان آن است.
کلید واژگان: شاخص خطر دلیریوم, برنامه پیشگیرانه دلیریوم, جراحی قلب بازThis study was conducted to assess the effect of multi-component intervention to prevent post operative delirium I patients who underwent open–heart surgery. In this clinical intervention study 32 patients (45 to 70 years of age) who underwent open–heart surgery were divided into two groups of 16 patients (case and control). Six risk factors included: cognitive, visual and auditory impairment¸ immobility, dehydration and sleep deprivation were assessed in both groups for three consecutive days starting from the second after operation. A standard protocol was used for case group. Incidence of delirium was determined by clinical interview; based on DSM-IV-TR; twice a day (morning and evening). The collected data were analyzed by t-test and S- plus statistical methods. The median of total number of risk factors and immobility in case group were significantly reduced in comparison to control group0 There was reduction in the trends related to other risk factors and incidence of delirium in the case group. The finding of this study demonstrates that primary prevention of delirium is an effective treatment strategy among post-open-heart surgery0 -
هدفافراد برای فائق آمدن بر استرس از روش های مقابله ای استفاده می کنند که می تواند سازگارانه یا ناسازگارانه باشد. تصور بر این است که اعتیاد به مواد افیونی، روش مقابله ای غیر سازگارانه در افرادی است که قادر به استفاده از روش های مقابله ای سازگارانه در مواجهه با استرس نیستند. در مطالعه حاضر میزان استرس، شیوه های مقابله ای و ارتباط آن با سلامت عمومی افراد وابسته به مواد افیونی و غیر وابسته به مواد افیونی بررسی شده است.روش بررسینوع مطالعه مورد – شاهدی است. جمعیت مورد مطالعه 63 فرد وابسته به مواد افیونی (دامنه سنی 47-21 سال) بوده اند و گروه شاهد 63 فرد غیر وابسته به مواد افیونی بوده که از نظر سن و جنس با گروه مورد مطالعه همتاسازی شده اند.
ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه شیوه های مقابله با استرس (CSQ)، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) و زمینه یاب تجارب زندگی (LES) بوده است.یافته هانتایج نشان دهنده تفاوت معنی دار بین دو گروه از نظر میزان و شدت استرس (P<0.01)، شیوه های مقابله ای (P<0.01) و سلامت عمومی (P<0.028) می باشد. همچنین ارتباط شیوه های مقابله با استرس و سلامت عمومی افراد وابسته به مواد افیونی (p<0.002) معنی دار است اما در گروه غیر وابسته به مواد افیونی معنی دار نمی باشد.نتیجه گیرییافته های مطالعه نشان می دهد که افراد وابسته به مواد افیونی شیوه های مقابله ای ناسازگارانه ای دارند که با استرس های زیادی که متحمل می شوند و نیز خطر تضعیف سلامت عمومی آنان در ارتباط است. نتایج پیشنهاد می کند که شیوه های مقابله ای یک عامل کلیدی در ارزیابی ارتباط بین استرس و سلامت عمومی در افراد وابسته به مواد افیونی می باشد.
کلید واژگان: وابستگی به مواد افیونی, شیوه های مقابله ای, سلامت عمومی, استرسIntroductionTo deal stress, people use coping styles which are adaptive or maladaptive. Drug use has been conceived as a maladaptive means of coping utilized by individuals unable to deal with stress in more adaptive ways. The present study has been investigated stress, coping styles and theirs relationship with general health in opium dependents and non- opium dependents.MethodIn the case-control study, subjects were 63 opium dependents and control group were matched in number, age and sex with case group. The instruments used were the Coping Style Questionnaire (CSQ), General Health Questionnaire (GHQ) and Life Experience Survey (LES).ResultsThe results show, statistically significant associations between two groups of stress (P<0.01), coping styles (P<0.01) and general health (P<0.028). Also relationship between stress, coping styles and general health in opium dependents has been significant (P<0.002), but we found no significant relationship in non- opium dependents.ConclusionFindings of this study represents opium dependents have maladaptive coping styles which are related to more stress and loss of general health. These results suggest that coping style is a key factor in assessing the relationship between stress and general health in opium dependents. -
هدف از این پژوهش مقایسه عادت های غذایی دانش آموزان دبستانی مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش تحرکی یا ADHD (Attention deficit hyperactivity disorder) با نمونه های سالم بوده است. در این مطالعه مورد شاهدی برای 400 دانش آموز(200 پسر و 200 دختر) پرسش نامه های فردی(تن سنجی، بسامد خوراک و وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانوار) تکمیل شد و آزمون های روان شناسی(Scoring) صورت گرفت که تعیین شدت اختلال توسط روان شناس هم کار طرح انجام شد. یافته های طرح نشان داد که بین سطح سواد و شغل والدین با شدت اختلال ADHD رابطه آماری معنی داری وجود دارد و با افزایش سطح سواد و تخصصی شدن شغل مادر شدت عارضه کاهش می یابد(01/0 P<). سابقه آلرژی های غذایی در نمونه های مبتلا به ADHD شدید 5/2 برابر سایر کودکان تحت بررسی بوده است(05/0 P<). از سوی دیگر عادت به مصرف صبحانه در کاهش میزان اختلال موثر بوده که این رابطه در پسران مشاهده شد(01/0 P<). با افزایش مقدار شکر مصرفی روزانه شدت عارضه ADHD در دختران بالاتر رفته بود(001/0 P<) اما در کل نمونه ها و پسران این رابطه از نظر آماری معنی دار نبود(05/0= P). نوشیدن چای بیش از 3 فنجان در روز با شدت اختلال در پسران در ارتباط بوده است(05/0 P<). مصرف مواد غذایی حاوی سالسیلات ها، رنگ ها و افزودنی های خوراکی با شدت اختلال در کودکان رابطه آماری معنی داری را نشان نداد. با توجه به یافته های تحقیق می توان چنین گفت که عدم خوردن صبحانه و داشتن سابقه آلرژی های غذایی در تشدید اختلال ADHD نقش دارند. در دختران مبتلا به درجه های شدیدتر ADHD مقدار دریافت روزانه شکر بیش از سایر نمونه ها بود و آگاهی والدین و تخصصی تر بودن شغل آن ها در کاهش اختلال موثر بوده است بنابراین آموزش والدین و آموزگاران در مورد مصرف صبحانه و نیز توجه به حساسیت های غذایی کودکان و میزان دریافت قند، شکر و شیرینی ها باید مورد توجه قرار گیرد.
کلید واژگان: الگوی تغذیه, اختلال نقص توجه و بیش تحرکی, کودکان دبستانیThe main objective of he present research was to compare the nutritional pattern of school children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) with that of normal children. In this study 400 school-age children who were between 7 to 9 years were randomly selected from three primary schools in city of Ahvaz. Children’s parents and teachers completed socio-economic, food frequency, anthropometric and psychologic scoring questionnaires. Results showed that there is a significant relationship between parental literacy and the severity of disorder, i.e. mothers with higher education and occupation levels had more normal children (P<0.01). Food allergy history among ADHD children was 2.5 times more than that of normal subjects. Breakfast consumption significantly correlated with lower severity of ADHD in boys (P<0.01). On the other hand, more daily sugar consumption increased the level of disorder in school girls but not in boys (P<0.001). Drinking more than 3 cups of tea a day was associated with increased severity of ADHD in boys (P<0.05). Food additives, colors and natural salicylates in daily food pattern of all cases were not related to severity and degree of ADHD. In conclusion, it seems that breakfast consumption is a strong positive healthy habit in school children and can lessen the disorder, while frequent tea and sugar consumption has negative effect on severity of ADHD. Also, parents must pay attention to their children’s food allergies.Keywords: Nutritional Pattern, Attention Deficit Hyperactivity Disorder, School Children -
ورزشکاران از فعالترین و سالم ترین افراد هر جامعه می باشند که احتمال موفقیت، پیشرفت و ثبات جامعه خویش را بالا می برند. عموما فرد سالم ورزش را به عنوان یک حرفه انتخاب می کند و احتمال حفظ سلامتی وی با تمرین مداوم در زمین بازی بیشتر می شود. انتخاب رشته ورزشی با ویژگی های شخصیتی هر فرد در ارتباط می باشد. روانشناسی ورزشی درصدد فراهم آوردن اطلاعاتی درباره نقش عوامل و فاکتورهای روانشناختی در ورزش، بازی و فعالیتهای جسمانی می باشد و هدف آن آموزش مشارکتهای روانی، رفتاری، روانی- اجتماعی و مهارتهای کنترل هیجانات در شرایط ورزشی، تمرین و فعالیتهای فیزیکی با استفاده از روش های روانشناختی می باشد. با درنظر گرفتن مشخصات رفتاری روانی ورزشکاران می توان روحیه ورزشکاری، احتمال موفقیت در مسابقات، میزان انگیزه و توان و قدرت ورزشی آنها را برآورد نمود. به همین منظور پژوهشی با هدف بررسی و شناسایی سبک های شخصیتی، میزان استرسهای حاد و مزمن و ارتباط آنها با بیماری های جسمی ورزشکاران و مقایسه آن با افراد غیر ورزشکار انجام یافته است. در این پژوهش 66 ورزشکار (54 زن و 12 مرد) در رشته های مختلف ورزشی با روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند. جمعیت نمونه و گروه غیر ورزشکار (66نفر) همتای آنها پرسشنامه سلامت رفتاری میلون2 و فرم ثبت اطلاعات را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از برنامه نرم افزاری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته های پژوهش در قالب تحلیل واریانس نشان داد که بین میزان استرسهای مزمن و حاد تجربه شده در دو گروه تفاوت وجود ندارد. ولی بین سبک شخصیتی دو گروه با P<0.05 تفاوت معنی دار وجود دارد. همچنین یافته ها نشان داد که بین سبک شخصیتی ورزشکاران و غیر ورزشکاران در بروز و تعداد بیماری های جسمی با P<0.01 تفاوت معنی دار وجود دارد. نتایج با توجه به سبک شخصیتی متفاوت دو گروه پیشنهاد می کند که ورزشکاران در شرایط استرس زای مشابه با افراد غیر ورزشکار کمتر به بیماری جسمی دچار می شوند.
کلید واژگان: سبک شخصیتی, استرس, بیماری جسمی, ورزشکار, غیر ورزشکارAthletes are most active and most healthy persons of any society who can contribute in promoting success, advancement and stability of their community. Generally healthy individual choose exercise as profession. Maintenance of healthy athletic activity is made possible with continuous practice in athletic–arena. Choosing athletic field is related to personality of an individual. Sport psychology studies the role of psychological factors in sport, exercise, and physical activity. It aims are to prepare the participant athletes to gain specific mental, behavioral, psychosocial, and emotional control skills during sport, exercise and physical activity contexts. Evaluating the behavioral–mental capabilities of the athletes, their morale, motivation and probability of success in competitions are assessed. The aim of this study was to identify the personality styles, rate of chronic and acute stresses and their relationship with the physical diseases among athletes in comparison with the non–athletic individuals. In this research, 66 athletes (54 females, 12 males) from various athletic fields were selected by simple sampling procedure. Sample population and their non- athlete counterpart group completed both Millon Behavioral Health Inventory (MBHI) and data forms. Research finding indicated that there was no significant difference between chronic and acute stress experienced in both group. But there was significant difference between personality styles the two groups and occurrence and number of physical diseases with 99 percent certainty. The results suggest that physical diseases affect athletes less frequently than non-athletics when exposed to similar stressful conditions. -
دلیریوم نوعی اختلال شناختی با پیش آگهی بد است که کمتر تشخیص داده می شود. میزان بروز دلیریوم بعد از عمل جراحی قلب باز در مقالات مختلف57-2 درصد گزارش شده است. اخیرا میزان بروز دلیریوم بعد از برش جراحی قلب بیش از 90درصد گزارش شده در حالی که در جراحی عمومی 15-10 درصد است. این مطالعه مقایسه ای با هدف سنجش میزان بروز دلیریوم بعد از عمل جراحی قلب باز و جراحی عمومی و مقایسه آنها برای اولین بار در بیمارستان گلستان اهواز انجام گرفت. سی نفر بیمار با محدوه سنی63-40.5 سال از هر دو گروه انتخاب شدند. نمونه گیری به روش آسان انجام گرفت. پرسشنامه ای حاوی مشخصات بیماران، نوع عمل، شرح حال و معاینه وضعیت روانی بر اساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی تهیه شد. حافظه و توجه بر اساس مجموعه آزمون سرند شناختی بیماران آسیب مغزی سنجیده می شد. یک بار قبل از عمل و روزهای دوم تا پنجم بعد از عمل هنگام صبح و غروب معاینه وضعیت روانی توسط دستیار روانپزشکی انجام می شد. نتایج نشان داد که میزان بروز دلیریوم در جراحی قلب باز و جراحی عمومی تفاوت معنی داری ندارد. دراین مطالعه میزان بروز دلیریوم در جراحی قلب باز 10 درصد و در جراحی عمومی 3.3 درصد است که از مطالعات پیشین کمتر می باشد. علت می تواند پایین بودن سن افراد، پایین بودن سن افراد میزان مصرف الکل و مواد مخدر، تفاوت در نوع عمل جراحی و ملاکهای تشخیصی دلیریوم، پیشرفت روش های بیهوشی و جراحی باشد. اعتقادات مذهبی و اعتقاد به دنیای پس از مرگ در فرهنگ ما باعث کاهش اضطراب قبل از عمل و در نتیجه کاهش میزان بروز دلیریوم می شود.
کلید واژگان: دلیریوم, جراحی عمومی, جراحی عمومی, جراحی قلب باز, اختلالات شناختیDelirium is an under-diagnosed cognitive disorder with poor prognosis. In many articles the reported incidence rate of delirium following cardiac surgery varies from 2 to 57 percent. Recently the rate of delirium after cardiotomy has been reported to be more than 90 percent whereas this rate is approximately 10-15 percent in general surgical wards. This is the first comparative study carried out in Ahwaz Golestan hospital in order to compare the incidence rate of postoperative delirium between patients with open-heart surgery and general surgery. Thirty patients with age range of 40.5-63 years old were selected for each group. The sampling method was easy sampling. A questionnaire was provided containing of patients’ personal data and the type of surgery, history and mental status examination based on DSM IV. Memory and attention was measured based on cognitive screen tests. Patients were examined by psychiatry assistant one day before surgery and two to five days after surgery during evening and early morning hours. In order to compare incidence rate of delirium between two groups we used Fisher Exact Test. Three patients after open-heart surgery and 1 patient after general surgery experienced delirium. Statistical analysis did not indicate significant difference between incidence rate of postoperative delirium between these groups. This rate in open-heart surgery was 10 percent and in general surgery was 3.3 percent that is lower than previous studies. This difference may be due to lower age of patients, lower rate of alcohol and substance use, difference in type of surgery, criteria for diagnostic of delirium and use of advanced cardiac surgery and anesthetizing methods. Moreover, religious believes in our culture that diminishes preoperative anxiety may be another reason of the lower incidence in the rate of delirium. -
این مطالعه تحقیقی است که بشکل کار آزمایی کنترل شده تصادفی و متقاطع جهت ارزیابی اثرات مصرف صبحانه بر میزان تمرکز و حافظه کوتاه مدت انجام شد. در این مطالعه 2 گروه 19 نفری از دانش آموزان دبستانی پایه دوم (8 ساله) مورد بررسی قرار گرفتند. تستهای استاندارد تمرکز (آزمون اعداد) و حافظه (بیاد آوردن کلمات و تداعی معانی)، در 2 مرحله قبل و بعد از صبحانه و در هر دو گروه بطور همزمان انجام شدند. در مرحله دوم (پس از 1 روز فاصله) گروه ها جابجا و آزمونهای جدید ارائه شدند. صبحانه بر اساس 20% میزان انرژی توصیه شده (RDA= Recommended Dietary Allowances) و توسط غذاهای محلی و قابل دسترس تهیه و راس ساعت 8 صبح داده شد و پس از 1 ساعت آزمون دوم انجام گردید. متغیر های بررسی شده شامل اطلاعات مربوط به قد و وزن دانش آموزان، داده های اجتماعی- اقتصادی خانواده (سطح سواد، شغل والدین و نوع منزل مسکونی)، تعداد اتاقهای منزل، ساعتهای خواب و بیداری نمونه ها، تعداد فرزندان و کل افراد خانواده، نظر والدین و معلم در مورد وضعیت تحصیلی و فعالیتهای جسمی و اجتماعی کودک، معدل ثلث و سال گذشته، امکانات رفاهی منزل نظیر تلویزیون و کامپیوتر، عادت به مصرف صبحانه و اشتهای کودک و نیز شام وی بودند. نتایج بدست آمده، بهبود امتیازات تست تمرکز و حافظه رادر گروهی که صبحانه مصرف کرده بودند نشان داد بطوریکه در هر دو گروه بیش از 2 نمره بر امتیازات آنها افزوده شد (05/ 0 P<). در گروهی که صبحانه دریافت نکرده بودند، امتیاز تست حافظه اندکی افت نشان داد که از نظر آماری معنی دار نبود اما قابل توجیه بود. از آنجائیکه 2 گروه، شباهت زیادی با یکدیگر داشتند و هیچیک از متغیرهای اولیه بین آنها تفاوت معنی داری را نشان نداده بود، می توان نتایج حاصل را بخوبی و با اطمینان بیشتر به مصرف صبحانه ربط داد.
با توجه به اهمیت تامین تغذیه سالم برای کودکان بویژه به کمک منابع محلی و قابل دسترس و نیز امکان تعمیم این گونه نتایج در سطح وسیعتر در داخل کشور، به عقیده نویسندگان مقاله، این پژوهش می تواند بعنوان یک Pilot Study مد نظر قرار گیرد.
کلید واژگان: صبحانه, تمرکز, حافظه کوتاه مدت, دانش آموزان دبستانThe main objective of the research was evaluation of the effects of breakfast on attention and short-term memory of 8-years old school children. The study design was randomized controlled trial (RCT) which is done in a cross-over frame. 38 school children divided into two groups randomly and group one was given a standard breakfast (as 20% of RDA for energy in this age) at 8:00 AM. Before and one hour after breakfast pre-and post test of arithmetic and vocabulary tests were performed. At phase 2 of study (after two days), by crossing over the groups new tests were given and results analysed. All individual characteristics such as anthropometric, socio-economic, parents and teacher’s opinion about children activity and school performances, and school average scores were obtained. Results indicate that both attention ability and short-term memory scores of subjects have elevated at least 2 scores (P<0.05) in breakfast group, but in other group memory test failed, although decrement was not significant. Because of similarity of both groups, we suggest that the promotion of scores is due to consumption of breakfast.Keywords: Breakfast, Attention, Short, term memory, School children
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.