به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب ناهید رئیسی

  • صدیقه نصیراوغلی خیابانی، ناهید رئیسی
    هدف از ابتلای پیامبران و اولیای الهی به مصایب، استحقاق بیشتر آنان برای کسب درجات است، اما هدف از ابتلای انسان های عادی، تذکر، توبیخ و کفاره گناهان یا آزمون الهی و یا رشد و تکامل آنهاست. پس حوادث و مصایب تلخ و ناگوار زندگی، افراد را در مسیر رشد و کمال، یا زیان و ضلال قرار می دهند تا سره از ناسره شود جدا و تمامی شعارها و ادعاها با اعمال آزموده، درجه صبر و شکیبایی آشکار و عیار ایمان افراد معلوم گردد. در این مقاله، عوامل مصیبت با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین: بررسی می شود تا روشن گردد که آیا مصیبت از جانب خداوند بوده و با عدالت او ناسازگار است و یا خود انسان نیز در آن نقش دارد؟ و مهم ترین عوامل موثر در بروز مصایب کدام اند؟
    کلید واژگان: مصیبت, ابتلا, قرآن, صبر, عدالت}
    Sediqe Nasir Oghli Khiyabani, Nahid Raesi
    the goal of testing prophets and infallibles with difficulties and hardship is their merit To reach higher grades. But the goal of testing usual people is reminding, punishment or atonement for their sins which cause their elevation. Therefore, misfortunes and problems put human beings in the way of perfection or decadence to distinguish good from bad. In this way claims and motos will fade and degree of patience will be clarified. In this article, the causes of hardship based on Quran and Traditions are explained to clear are hardship from God and are they compatible with His justice or are they caused by human beings? and what are the most significant elements in causing disaster?
  • پوران رئیسی*، ناهید رئیسی، لیلا شکوهنده
    زمینه و هدف
    روانشناسان معتقدند که توجه به سلامت روان پرستاران می تواند اثر مثبتی در انگیزش آنان برای انجام وظایف محوله آنها داشته باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه میان سلامت روانی پرستاران بیمارستان گنجویان شهر دزفول با انگیزش شغلی آنان در انجام وظایف محوله بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه را پرستاران بیمارستان گنجویان شهر دزفول تشکیل میداد و به علت محدود بودن تعداد جامعه آماری، نمونه گیری انجام نشد و کلیه پرستاران در پژوهش شرکت کردند. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه بود.سلامت روان پرستاران به وسیله پرسش نامه سلامت عمومی General Health] Questionnaire (28GHQ-) [و انگیزش بوسیله پرسشنامه انگیزشی هرزبرگ مورد بررسی قرار گرفت. پرسش نامه (28GHQ-) دارای 4 بعد 7 سوالی بود که 4 دسته از اختلالات غیر سایکوتیک از جمله: 1- نشانگان جسمانی2- اضطراب و اختلالات خواب 3- اختلال در کارکردهای اجتماعی و4- افسردگی را اندازه گیری می نمود. روایی و پایائی این پرسشنامه به وسیله پژوهشگران مختلف (نوربالا و همکاران، 1380، ابراهیمی و همکاران، 1386) موردتائید قرار گرفته است. تقوی (1380) نیز آلفای کرونباخ را برای ابعاد این پرسشنامه بین 55 /. تا 67/. گزارش نموده است. نمره گذاری دراین پرسشنامه برمبنای طیف لیکرت بودبدین معنی که سوالات این پرسشنامه، هریک دارای امتیازات صفر تا سه بودند یعنی گزینه بسیار زیاد دارای امتیاز 3 و گزینه بسیار کم دارای امتیاز 0 بود.در این پرسشنامه میانگین عددی کمتر، به معنای سلامت عمومی مطلوبتر و بالعکس میانگین عددی بیشترسلامت عمومی نامطلوبتررا بیان می نمود.پرسشنامه هرزبرگ نیز دارای دو بعد کلی از جمله عوامل بهداشتی و انگیزشی را در بر میگرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی اسپیرمن با نرم افزار آماری SPSS استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های مطالعه حاضر نشان داد که: در رابطه با سلامت روانی پرستاران و ابعاد آن یافته های این مطالعه نشان داد که بعد جسمانی دارای بالاترین میانگین (13/53 با انحراف معیار 4/94) و بعد افسردگی دارای کمترین میانگین (9/27 با انحراف معیار 3/67) بود. در رابطه با وضعیت انگیزش کارکنان یافته های این مطالعه نشان داد که میانگین عوامل بهداشتی 43/79 (با انحراف معیار 8/67) و میانگین عوامل انگیزشی 53/15 (با انحراف معیار 12/34)میباشد. در رابطه با همبستگی سلامت روان و انگیزش شغلی پرستاران یافته های مطالعه حاضر نشان داد که بین این دو متغیر رابطه معنی دار آماری وجود دارد (p = 0/0001، r = - 0/279). بین هر یک از ابعاد سلامت روان و ابعاد انگیزش شغلی پرستاران رابطه معنی داری وجود دارد از جمله بین نشانگان جسمانی و حیطه بهداشتی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 272) بین اضطراب و اختلالات خواب و حیطه بهداشتی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 272)، بین اختلال در کارکردهای اجتماعی و حیطه بهداشتی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 377)، بین افسردگی و حیطه بهداشتی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 227)، بین نشانگان جسمانی و حیطه انگیزشی نظریه هرزبرگ (P < 0/01، r < - 0/ 244)، بین اضطراب و اختلالات خواب و حیطه انگیزشی نظریه هرزبرگ (p< 0/01، r = - 0/ 233)، بین اختلال در کارکردهای اجتماعی و حیطه انگیزشی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 286)، بین افسردگی و حیطه انگیزشی نظریه هرزبرگ (p < 0/01، r = - 0/ 205).
    نتیجه گیری
    بین سلامت روان و انگیزش پرستاران رابطه معنادار و مثبت دیده شد لذا ارتقاء سطح سلامت روان پرستاران میتواند موجبات افزایش انگیزش شغلی آنان را در بیمارستان ها فراهم آورد.
    کلید واژگان: سلامت روان, پرستار, انگیزش شغلی, بیمارستان}
    Raeissi P.*, Raeissi N., Shokouhandeh L
    Background And Aim
    Psychologists believe that paying attention to nurse's psychological health can increase their motivation for conducting their duties while are at work. The aim of this study was to determine the relationship between mental health of nurses and their motivation in doing their tasks in Ganjavian Dezfool Hospital Method and material: his was a correlational study being done on Ganjavian Hospital's nurses in city of Dezfool (N=240). The data were collected via a questionnaire. Nurse's mental health was measured using GHQ28 and their job motivation, by Herzberg motivation questionnaire. GHQ28 had four non-psychotic dimensions (1-Somatization, 2- Anxiety And Sleep Disorder, 3- Social Dysfunction, and Depression). with 7 questions within each dimension. Spearman correlation was used to test the research hypothesis of this research.
    Findings
    The findings revealed that the relationship between1. Mental health and Nurses Job motivation (p = 0/0001, r = - 0/279)2. Physical symptoms and Herzberg hygiene factor (p < 0/01, r = - 0/ 276) -3. Anxiety and sleep disorders, and Herzberg hygiene factor (p < 0/01, r = - 0/ 272), 4. Social function disorder, and Herzberg hygiene factor (p < 0/01, r = - 0/ 377), 5. Depression, and Herzberg hygiene factor (p < 0/01, r = - 0/ 227), 6. Physical symptoms, and Herzberg motivational factor (P < 0/01, r < - 0/ 244)7. Anxiety and sleep disorders, and Herzberg motivational factor (p< 0/01, r = - 0/ 233)8. Social function disorder, and Herzberg motivational factor (p < 0/01, r = - 0/ 286)9. Depression, and Herzberg motivational factor (p < 0/01, r = - 0/ 227) are significant.
    Conclusion
    The scores of nurse's mental health and Job motivation are correlated in a positive way, thus investing on nurse's mental health potentially enhance nurse's job motivation at hospital.
    Keywords: Mental health, Nurse, Motivation, Hospital}
  • مقایسه میزان فعالیتهای حرفه ای و غیر حرفه ای پرستاران در شیفت های کاری 8 و 12 ساعته
    پوران رئیسی، امیر اشکان نصیری پور، ناهید رئیسی
    زمینه و هدف
    پرستاران بزرگ ترین گروه ارائه دهنده ی خدمات سلامت هستند و کیفیت مراقبت های سلامت تا حد زیادی بستگی به نحوه ی ارائه کاراز سوی آنان دارد. لذا برای افزایش سطح کمی و کیفی خدمات به بیماران، بررسی زمان های اختصاص داده شده توسط آنها در نوبتهای کاری جهت فعالیت های حرفه ی (مراقبت های مستقیم و غیر مستقیم) و فعالیت غیرحرفه ی (فعالیت های بخش و امور شخصی) حائز اهمیت است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی مدت شیفت های کاری پرستاران با فعالیت های حرفه ی و غیر حرفه ی آنان در بیمارستان شهید مدرس تهران بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی همبستگی 30 نفر پرستار از بخش های داخلی و جراحی بیمارستان شهید مدرس تهران مورد بررسی قرار گرفتند. پرستاران مذکور در نوبت های کاری 8 و 12 ساعته مشغول به کار بودند و شیفت کاری آنها به صورت گردشی تغییر می نمود. بعلت محدود بودن جامعه آماری در این مطالعه نمونه گیری انجام نشد. اطلاعات مورد نیاز این پژوهش از طریق چک لیست و با روش مشاهده جمع آوری گردید. برای تعیین پایائی چک لیست مشاهده از روش توافق مشاهده گران استفاده شد و ضریب پایائی مشاهدات 0/97 محاسبه شد. تحلیل داده ها با ستفاده از نرم افزار آماری SPSS دت و آزمون ویلکاکسون انجام شد.
    یافته ها
    در این پژوهش پرستاران در نوبت کاری 8 ساعته، 64/99 در صد از زمان کاری خود را صرف فعالیت حرفه ای (مراقبت مستقیم 41/21 درصد، مراقبت غیر مستقیم 23/78 درصد) و 35/03 درصد را صرف فعالیت غیرحرفه ای نموده اند (22/53 درصد جهت انجام کار های شخصی و 12/5 درصد صرف انجام امور بخش گردیده است). از سوی دیگر پرستاران در نوبت کاری 12 ساعته، 65/95 درصد از زمان کاری خود را صرف فعالیت حرفه ای (مراقبت مستقیم 41/57 درصد، مراقبت غیر مستقیم 24/02) و 33/92 درصد را صرف فعالیت غیر حرفه ای کرده اند.، (20/94 درصد جهت انجام امور شخصی و 12/98 درصد صرف امور بخش گردیده است). آزمون ویلکاکسون نشان داد که بین نوبت کاری پرستاران با فعالیت های حرفه ی و غیر حرفه ی آنان رابطه ی معناداری وجود ندارد.
    نتیجه گیری
    پرستاران در هر نوبت کاری 8 و 12 ساعته، عمده زمان کاری خود را صرف فعالیت حرفه ای (مراقبت مستقیم و غیر مستقیم از بیمار) می کنند و این امر مستقل از طول مدت نوبت کاری آنان می باشد.
    کلید واژگان: نوبت کاری, پرستار, مراقبت مستقیم, مراقبت غیر مستقیم, بیمارستان آموزشی}
    Comparison of direct and indirect nursing care time in 8-hour and 12-hour shifts
    Pouran Raeissi, Amir Ashkan Nasiripour, Nahid Reisi
    Introduction
    Nurses are the largest and one of the most important groups of health care providers. The quality of health care mostly depends on the quality of direct and indirect nursing care. Measuring the average nursing care time is an objective measure for assessing the quality of patient care.The goal of the present study was to compare the time being devoted to professional – nonprofessional activities by nurses in hours and 12 hours working shift in Shahid Modarres teaching hospital in Tehran.
    Methods
    A descriptive- comparative study was conducted on 30 nurses (27 female, and 3 male) working in medical and surgical wards of Shahid Modarres teaching hospital in Tehran. The nurses were working 8 and 12 hours shifts and in rotating schedule. Data were collected by direct observation of nurses’ activities,using a checklist with list of direct, indirect and nonprofessional nursing activities. The reliability of the checklist was assured by calculating inter observers’ agreement (The duration of time which nurses spent for each activity was recorded. Data were analyzed using SPSS and Wilcoxon test.
    Results
    The findings of the present study revealed that, nurses working 8 hour shift duration, spent 64.99% of their time on professional and 35.3% on nonprofessional activities (41.21% on direct nursing care, 23.78% on indirect nursing care, 22.53% on personnel affairs and 12.5% on administrative activities). Nurses with 12 hour shift duration, spent 65.59% of their times on professional activities and 33.92% on nonprofessional activities (41.57% on direct healthcare, 24.02% on indirect healthcare, 20.94% on personnel affairs and 12.98% administrative activities).
    Conclusion
    Nurses working in both 8 and 12 hours shift spend most of their times for professional activities (direct and indirect healthcare) and devote less time to nonprofessional activities (administrative and personal affairs), and these activities are independent of their shift duration.
    Keywords: Working shift, Nurse, Direct nursing care, Indirect nursing care, Teaching hospital}
  • ناهید رئیسی، محمدرضا صبری، حسن طاعتی غفور
    مقدمه
    مطالعه ی حاضر با هدف تعیین فراوانی کاردیومیوپاتی وابسته به دانامایسین در کودکان و نوجوانان بهبود یافته از لوسمی لنفوبلاستیک حاد و ارتباط آن با سطح تروپونین قلبی و دوز تجمعی دارو به انجام رسید.
    روش ها
    این مطالعه ی مقطعی در جمعیت کودکان و نوجوانان زیر 18 سال با سابقه ی بیماری لوسمی لنفوسیتی حاد (Acute lymphocytic leukemia یا ALL) با شرح حال دریافت دانامایسین در بیمارستان الزهرا (س)، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، انجام شد. افراد دارای معیارهای ورود به مطالعه بر اساس دوز تجمعی دانامایسین به دو گروه کمتر از 250 و بیشتر از 250 میلی گرم بر متر مربع تقسیم شدند. در کلیه ی بیماران پس از اخذ رضایت نامه و گرفتن شرح حال و انجام معاینات اولیه، سطح خونی تروپونین قلبی T اندازه گیری شد و سپس شاخص های Shortening fraction ((SF و کسر تخلیه (Ejection fraction یا EF) به وسیله ی اکوکاردیوگرافی ارزیابی گردید. نتایج به دست آمده بین دو گروه به وسیله ی نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    از بین 55 بیمار مبتلا به ALL تحت درمان با دانامایسین، 3 نفر مبتلا به کاردیومیوپاتی بودند که همه ی آن ها در گروه دوم قرار داشتند (048/0 > P). میانگین شاخص EF در گروه اول و دوم به ترتیب 26/4 ± 03/65 و 56/6 ± 4/61 بود (02/0 > P). همچنین میانگین شاخص SF در گروه اول و دوم به ترتیب 19/4 ± 23/34 و 4 ± 92/31 بود (04/0 > P). نتیجه ی آزمایش تروپونین قلبی نیز در 4 نفر از افراد گروه دوم مثبت بود، در صورتی که در گروه اول مورد مثبتی یافت نشد (037/0 > P). بین ابتلا به کاردیومیوپاتی و افزایش تروپونین قلبی ارتباط معنی داری وجود نداشت (21/0 = P).
    نتیجه گیری
    بیماران مبتلا به ALL تحت درمان با دانامایسین در معرض عوارض قلبی دارو قرار دارند و توصیه می شود حتی الامکان از مقادیر بیشتر از 250 میلی گرم بر متر مربع پرهیز شود؛ چرا که شانس کاردیوتوکسیسیتی بسیار بالاتر می رود. از آن جا که ارتباط معنی داری بین سطح تروپونین T قلبی و کاردیومیوپاتی وجود نداشت، نمی توان از آن به عنوان یک مارکر قابل اطمینان بررسی کاردیوتوکسیسیتی به تنهایی و یا جانشین اکوکاردیوگرافی استفاده کرد.
    کلید واژگان: لوسمی حاد لنفوسیتی, دانامایسین, کاردیومیوپاتی, تروپونین قلبی}
    Nahid Reisi Dehkord, Mohammad Reza Sabri, Hasan Taati Ghafour
    Background
    This study was done to determine the frequency of cardiomyopathy related to Daunomycin in children and adolescents with improved acute lymphoblastic leukemia and its relationship with cardiac troponin-T and cumulative dose of drug.
    Methods
    This cross sectional study was conducted on children and adolescents under age 18 years with improved acute lymphocytic leukemia disease (ALL) and a history of receiving daunomycin who referred to Al-zahra hospital, Iran. People with inclusion criteria based on cumulative dose of daunomycin were divided into two groups. First group of patients were those who received cumulative daunomycin dose fewer than 250 mg/m2 and second group with cumulative dose equal to or greater than 250 mg/m2. In all patients after obtaining consent and taking history, blood levels of cardiac-troponin-T and Shortening Fraction (FS) and Ejection Fraction (EF) indices was measured. Collected data was analyzed by SPSS.
    Findings
    Among 55 patients treated with daunomycin, three patients were diagnosed with cardiomyopathy, all of which were in the second group (P < 0.048). The mean EF in the first group and second group were respectively 65.03+4.26 and 61.4+6.56 (P < 0.02). The mean SF in the first and second group were respectively 34.23+4.19 and 31.92+4 (P < 0.04). Cardiac troponin-T test result was positive in 4 patients from the second group but in the first group there were no positive tests (P < 0.037). There was no significant relationship between cardiomyopathy and increased level of cardiac troponin-T (P = 0.21).
    Conclusion
    Acute lymphocytic leukemia patients treated with daunomycin were at risk for cardiac complications. It is recommended to avoid therapy with a dose more than 250 mg/m2. Since there was not any correlation between cardiac troponin-T level and cardiomyopathy, cardiac troponin-T can not be a reliable marker of delayed cardiotoxicity.
  • ناهید رئیسی، آلاله قیصری، مرضیه اکرمی، شراره مقیم، مجتبی اکبری
    مقدمه
    ویروس BK (BK virus یا BKV) نوعی ویروس پولیوما است و حدود 80 درصد بالغین برای این ویروس سروپازتیو می باشند. این ویروس در شرایط نقص ایمنی فعال می شود و از جمله ویروس های انکوژن است که در انسان به عنوان لنفوتروپیک شناخته شده است. لنفوسیت B یکی از محل های اختفای این ویروس می باشد. مطالعاتی در زمینه ی نقش BKV در ایجاد لنفوم انجام شده است، اما هنوز نقش مستقیم آن در بروز لوسمی های خونی مورد تردید است. هدف از انجام این مطالعه، تعیین فراوانی BKV در کودکان مبتلا به لوسمی لنفوبلاستی حاد (Acute lymphoblastic lymphoma یا ALL) و تعیین نقش آن به عنوان عامل خطر احتمالی در ایجاد و عود ALL بود.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود که بر روی 31 نفر از کودکان زیر 18 سال مبتلا به ALL و 31 کودک سالم به عنوان شاهد، به روش نمونه گیری آسان، انجام شد. 15 سی سی از نمونه ی ادرار صبحگاهی افراد مورد مطالعه جمع آوری گردید و پس از سانتریفوژ، 5/1 سی سی از ته نشست آن در دمای 60- درجه ی سانتی گراد و تا زمان انجام Polymerase chain reaction یا PCR در همین دما نگهداری شد. بررسی وجود ویروس در نمونه های ادراری از طریق استخراج DNA از نمونه ها به روش PCR صورت گرفت. نتایج با آزمون 2χ و آزمون دقیق فیشر تفسیر گردید.
    یافته ها
    سه مورد از 31 نمونه در گروه مورد، BKV مثبت بودند (7/9 درصد) و در گروه شاهد هیچ مورد BKV مثبت یافت نشد که این تفاوت معنی دار نبود. به علاوه ارتباط معنی داری نیز بین وجود BKV در ادرار و تعداد دفعات عود وجود نداشت. میانگین سن زمان تشخیص ALL در هر دو گروه، یکسان بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد برای بررسی نقش BKV در ایجاد یا افزایش دفعات عود ALL نیاز به مطالعات آینده نگر و برروی حجم نمونه ی گسترده تر باشد.
    کلید واژگان: لوسمی لنفوبلاستیک حاد, ویروس BK, عود}
    Nahid Reisi, Alaleh Gheisari, Marzieh Akrami, Sharareh Moghim, Mojtaba Akbari
    Background
    BK virus belongs to the polyomaviridae family. It has been reported that up to 80% of normal population change to seropositive status between 5 and 10 years of age. It has been assumed that the rate of multiple virus isolation is significantly greater in children with acute lymphoblastic leukemia (ALL) than normal population. Considering the scarce data on the presence of urinary excretion of BKV in children with ALL, we studied the urine BKV in newly diagnosed leukemic children comparing with normal population.
    Methods
    62 subjects (31 all cases and 31 controls) were enrolled in the study. Epitelial cells isolated from urine samples were screened for the BKV DNA with PCR method.
    Finding
    Positive PCR for urine BK virus was seen in 3 children (9.7%). No positive result for urine BKV was achieved in control group. However, Fisher Exact test did not show any significant difference between two groups (P > 0.05). In addition, there was no significant correlation between BKV positivity and frequency of relapses. Furthermore, the mean time of diagnosis was not different between BKV positive and negative groups.
    Conclusion
    In our study there was not any significant difference between BK viruria in ALL children and control group, no case of BK viruria had been found in control group. To demonstrate the role of BKV in inducing ALL or increasing number of relapses, prospective studies on larger scale of population and evaluating both serum and urine for BKV are recommended.
  • ناهید رئیسی، پوران رئیسی
    سابقه و هدف تزریق مکرر خون در بیماران تالاسمی ماژور می تواند با خطر انتقال هپاتیتC همراه باشد. آمارهای متفاوتی در ایران از شیوع هپاتیت Cدر این بیماران بر اساس آزمایش های سرولوژیک گزارش شده است. این مطالعه با هدف تعیین شیوع آلودگی به HCV به روش سرولوژیک و مولکولی انجام شد.
    مواد و روش ها در یک مطالعه توصیفی مقطعی از دی ماه 83 تا شهریور ماه 84، اطلاعات دموگرافیک 91 بیمار تالاسمی ماژور بررسی و نمونه سرم آن ها از نظر آنتی بادی ضد HCV آزمایش شد. در افراد با آزمایش سرولوژیک مثبت، RNA ویروس با روش RT- PCR و ترانس آمینازهای کبدی(AST، ALT) اندازه گیری شد.
    یافته ها توسط آزمون های t و کای دو و نرم افزار 11 SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها از 91 بیمار مورد بررسی، 50 بیمار(55%) مؤنث، 41 بیمار(45%) مذکر و متوسط سنی 7/5±2/13 سال بود. 19 بیمار(21%، 82/25-77/17 = 95% CI) anti-HCV مثبت بودند که تقریبا نصف آن ها(47%، 9=n) HCV-RNA مثبت و در 98% آنزیم های کبدی بالا بود. سن بیماران anti-HCV مثبت نسبت به anti-HCVمنفی بالاتر بود(005/0 p<).
    نتیجه گیری آزمایش های سرولوژی به تنهایی جهت تشخیص قطعی و فعال عفونت هپاتیت C در بیماران تالاسمی کافی نیست و آزمایش های مولکولی در این خصوص اهمیت بیشتری دارند.
    کلید واژگان: تالاسمی, هپاتیت C, آنتی بادی های HCV, RT, PCR, ایران}
    Dr. N. Raeisi, Dr. P. Raeisi
    Background and Objectives Multiple studies in Iran reported different prevalence rates for HCV infection in thalassemics but most studies were based on serologic tests not on molecular tests. The present study was carried out to determine the prevalence of HCV in thalassemics based on serologic and molecular tests. Materials and Methods A retrospective cross-sectional study was conducted on 91 thalassemic patients. Demographic data were obtained from patient files and serum specimens were tested by ELISA for anti-HCV antibody and by RT-PCR for HCV RNA. Serum aminotransferase (ALT&AST) were also tested. Results Out of 91 patients, 41 (45%) were male and 50 (55%) female, with mean age range of 13.2 ± 5.7 years. The overall prevalence rate of anti-HCV was 21% (19.91, CI 95%=17.77-25.82). Nine of anti-HCV positive patients (9.19, 47%) were HCV RNA positive and 98% had high serum level of ALT and AST. Anti HCV- positive patients were significantly older than anti HCV-negative ones (p< 0.005). Conclusions Because all anti HCV- positive patients do not have active HCV infection, it is suggested that before any decision to be made in case of seropositve thalassemic patients HCV infection be confirmed by RT- PCR and other precise tests.
  • ناهید رئیسی، اسدالله فتحی پور، مهین هاشمی پور، آتوسا ادیبی، زیبا فرج زادگان، علیرضا معافی، عباسقلی امینی، امیر پویان طبیبی
    مقدمه
    سندرم متابولیک یک عارضه ی دراز مدت در بهبود یافتگان از لوسمی لنفوپلاستیک حاد است و ریسک بیماری های قلبی عروقی را افزایش می دهد. مطالعه ی حاضر جهت بررسی شیوع سندرم متابولیک با اندازه گیری اجزای آن در این افراد طراحی گردید.
    روش ها
    این مطالعه از نوع توصیفی و به صورت مقطعی روی 55 نفر از افراد زیر 21 سال بهبود یافته از لوسمی لنفوبلاستیک حاد (Acute lymphoblastic leukemia) انجام شد که به روش تصادفی ساده از مراجعین به درمانگاه الزهرا (س) و سید الشهدای اصفهان از مرداد تا بهمن 1386 انتخاب شدند. فشار خون و وزن و قد کلیه ی بیماران به روش کلاسیک اندازه گیری و با جداول استاندارد بر حسب جنس و سن مقایسه شد. نمونه ی خون بیماران برای بررسی قند، چربی و انسولین به آزمایشگاه فرستاده شد و اطلاعات در پرسشنامه ای ثبت گردید.
    یافته ها
    20% افراد مورد مطالعه دارای سندرم متابولیک بودند که شیوع آن در پسران 3/30% و در دختران 5/4% به دست آمد (019/0 = P). 9/38% گروه سنی 15-10 سال (03/0 =P) و 4/71% افراد چاق)0001/0>(P مبتلا به این سندرم بودند. 100% افراد با فشارخون بالا (0001/0 > P)، 7/21% افراد با HDL-c کمتر از mg/dl 50 (466/0 =P) و 30% کسانی که تری گلیسیرید بالای mg/dl100 داشتند (016/0 =P) دارای این سندرم بودند. این سندرم در 50% افرادی که قند خون بالای mg/dl 110 داشتند نیز وجود داشت (11/0 =P).
    نتیجه گیری
    بیماران بهبود یافته از ALL شانس بالاتری برای ابتلا به سندرم متابولیک دارند و چاقی مهمترین عامل خطر ابتلا به این سندرم می باشد؛ لازم است این بیماران به منظور شناسایی زود هنگام عوامل خطر به طور مرتب پیگیری گردند تا بتوان به موقع درمان و اقدامات لازم را برای پیشگیری از عوارض قلبی-عروقی اتخاذ نمود.
    کلید واژگان: سندرم متابولیک, لوسمی لنفوبلاستیک حاد, کاهش مصرف کلی انرژی}
    Nahid Reisi, Asadolah Fathipour, Mahin Hashemipour, Atoosa Adibi, Ziba Farajzadegan, Alireza Moafi, Abassgholi Amini, Amir Pouyan Tabibi
    Background
    Metabolic syndrome is one of the risk factors of cardiovascular diseases. This study was designed to determine the prevalence of metabolic syndrome in survivor of childhood acute lymphoblastic leukemia.
    Methods
    In a descriptive cross-sectional study fifty-five acute lymphoblastic leukemia cases younger than 21 years-old (the mean age: 10.4 years) were selected randomly from those who referred to Al-Zahra and Seyedolshohada hospitals in Isfahan from Aug to Feb 2007. The metabolic syndrome was defined based on criteria analogous to those of the modified adult treatment III (ATP III). We measured body mass index, blood pressure, fasting blood sugar, serum lipoproteins and insulin levels in subjects with metabolic syndrome.
    Findings
    20% (11/55) of participants had metabolic syndrome. 91% (10/11) of affected subjects were male (P = 0.025) and the prevalence of metabolic syndrome (MS) was more in males compare to the females (30% versus 4.5%, P = 0.019). 25% (14/55) of cases were obese while 71% (10/14) of them had metabolic syndrome (P 0.05).
    Conclusion
    Survivors of childhood acute lymphoblastic leukemia are at risk for metabolic syndrome and its complications. The most prevalent risk factor in our study was obesity. Therefore close follow up in acute lymphoblastic leukemia treated patients is highly recommended.
  • مقایسه تاثیرات تجویز دهانی دفریپرون با دفروکسامین زیرجلدی بر کسر تخلیه ای بطنی در بیماران دچار بتاتالاسمی ماژور
    ناهید رئیسی، پوران رئیسی
    مقدمه
    بیماری های قلبی ناشی از اضافه بار آهن همچنان به عنوان دلیل مهم مرگ در بتاتالاسمی ماژور مطرح است. بدین سبب شلاسیون کارآمد آهن برای مدیریت مطلوب بیماران دچار تالاسمی ضرورت دارد. دفروکسامین (DFO) هنوز داروی خط مقدم در درمان این بیماران است، اما متابعت بیماران مانع مهمی در نیل به نتایج درمانی دلخواه است. برخی مطالعات نشان داده اند که دفریپرون (L1) که یک شلاتور دهانی فعال است، در مقایسه با دفروکسامین میزان بالاتری از حفاظت قلبی را فراهم می آورد. حداقل زمان لازم برای این تاثیر، بیش از 6 ماه است. در این مطالعه طی مدت یک سال دو داروی فوق الذکر را از لحاظ میزان حفاظت قلبی مورد مقایسه قرار دادیم.
    روش ها
    این مطالعه بالینی آینده نگر بر روی 48 بیمار در دو گروه مساوی انجام شد. بیماران گروه 1 تنها دفریپرون، و بیماران گروه 2 دفروکسامین دریافت کردند. پس از یکسال، میزان فریتین سرم و کسر تخلیه بطن چپ را در دو گروه مقایسه نمودیم.
    نتایج
    در پایان مطالعه کسر تخلیه ای بطن چپ و میزان فریتین سرم بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت (میانگین و انحراف معیار کسر تخلیه ای بطن چپ 62.5±5.5 در گروه 1 و 61.20±5.8 در گروه 2 و پی برابر 0.43 بود، و میانگین و انحراف معیار فریتین سرم در گروه 1 معادل 2354±1200 نانوگرم در سی سی، و 2284±1244 نانوگرم در سی سی در گروه 2 و پی برابر 0.92 بود). نشانه های گذرای گوارشی شایع ترین اثرات نامطلوب استفاده از مصرف دفریپرون بود و هیچ موردی از آگرانولوسیتوز دیده نشد.
    نتیجه گیری
    تک درمانی با L1 طی یک دوره یک ساله از لحاظ محافظت قلبی هیچگونه ارجحیتی بر DFO نداشت. لازم است تا در آینده مطالعات طولی بیشتر با زمان پیگیری طولانی تر در این باره انجام شود.
    کلید واژگان: دفریپرون, دفروکسامین, شلاسیون, کسر تخلیه ای, تالاسمی ماژور}
  • ناهید رئیسی *، رویا حبیبیان، خدامراد زندیان
    سابقه و هدف
    ویروس هپاتیت B یکی از عوامل ایجاد کننده هپاتیت، سیروز کبدی و کارسینوم هپاتوسلولار است که در حال حاضر تنها راه مطمئن پیشگیری از آن، واکسیناسیون می باشد. با توجه به این که یکی از مهم ترین راه های انتقال این ویروس دریافت خون و فرآورده های خونی است، دریافت کنندگان این فرآورده ها همواره در معرض ابتلا به این ویروس می باشند. با توجه به اهمیت موضوع واکسیناسیون در بیماران دریافت کننده فرآورده های خونی، پژوهشی در مورد ارزیابی سطح و دوام ایمنی این بیماران انجام و موارد نیازمند به تجدید واکسیناسیون مشخص شد.
    مواد وروش ها
    در این مطالعه که از نوع مقطعی بود، 93 بیمار دریافت کننده فرآورده های خونی شامل 83 بیمار تالاسمی، 5 بیمار هموفیلی و 5 بیمار مبتلا به کم خونی فانکونی به صورت نمونه گیری آسان انتخاب و نمونه خون آن ها از نظر آنتی ژن سطحی هپاتیت (HBsAg) B، آنتی بادی علیه آنتی ژن سطحی (HBsAb) و آنتی بادی علیه قسمت مرکزی (Core) هپاتیت (HBcAb) B مورد آزمایش قرار گرفت. نهایتا بر اساس تیتر HBsAb بیماران را به سه گروه ایمن، با ایمنی نسبی و غیر ایمن تقسیم بندی شدند و موارد با ایمنی نسبی و فاقد ایمنی جهت انجام واکسیناسیون مجدد معرفی گردیدند. در بیمارانی که واکسینه شده بودند زمان آخرین تزریق واکسن ثبت شد و ارتباط این زمان با سطح ایمنی بیماران از طریق آزمون کای دو(Chi-square) و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از بیماران مورد بررسی، 5 بیمار سابقه دریافت واکسن هپاتیت B نداشتند و یا واکسیناسیون ناقص داشتند که از مطالعه حذف و 88 مورد واکسیناسیون کامل شده بودند که از این بیماران 25 بیمار (5/28 درصد) غیر ایمن، 11 بیمار (5/12 درصد) ایمن نسبی بودند و 52 نفر (59 درصد) ایمنی کامل داشتند. در بیماران واکسینه شده، بین سطح ایمنی با مدت زمان سپری شده از آخرین نوبت واکسن ارتباط معنی داری به دست آمد به این صورت که در 82 درصد افراد واکسینه شده با گذشت 5 سال یا کمتر از آخرین نوبت واکسن، ایمنی کامل وجود داشت (p<0.05). در حالی که این رقم در افراد با سابقه واکسیناسیون بیش از 5 سال به 35.7 درصد رسیده بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به این که ابتلا به هپاتیتB در دریافت کنندگان فرآورده های خونی مشکلی به مشکلات بیماران اضافه می نماید، مشخص شدن وضعیت ایمنی این بیماران و ایمن سازی آن ها از اهمیت خاصی برخوردار بوده و به دلیل ارتباط معنی دار بین گذشت زمان و کاهش سطح آنتی بادی محافظ، واکسیناسیون مجدد پس از 5 سال از دریافت آخرین نوبت واکسن در این افراد توصیه می گردد.
    کلید واژگان: Array, هموفیلی, تالاسمی, واکسیناسیون, انتقال خون}
  • ناهید رئیسی، محمود میرحسینی
    زمینه و هدف
    تزریق مکرر خون، مدت و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور را بهبود بخشیده اما آنها را در معرض خطراتی همچون افزایش مزمن بار آهن و هپاتیت های ویروسی قرار داده که اینها خود می توانند عامل بوجود آورنده عوارضی مانند اختلالات متابولیسم گلوکز در این بیماران باشند. با توجه به برگشت پذیر بودن بعضی از این اختلالات در این تحقیق فراوانی اختلالات فوق در بیماران بتا تالاسمی ماژور در بخش تالاسمی بیمارستان هاجر (س) شهرکرد تعیین گردید، تا بیماران مبتلا شناسائی شوند و برنامه درمانی مقتضی به آنها ارائه گردد.
    روش مطالعه
    بدین جهت 80 بیمار شامل 40 بیمار تالاسمی ماژور 20-10 سال و 40 نفر غیر تالاسمیک، همسان از نظر سن و جنس به روش مورد - شاهدی تحت تست تحمل خوراکی گلوکز (پاسخ قند خون به 75/1 گرم به ازای هر کیلو گرم گلوکز خوراکی) قرار گرفتند و نتایج حاصله ثبت گردید. در بیماران تالاسمیک با توجه به ارتباط این اختلال با بار آهن و ابتلا به هپاتیت های ویروسی، سطح فریتین سرم و نشانگرهای ابتلا به هپاتیت ویروسی شامل آلکالین فسفاتاز HbsAg - HCV Ab- SGOT - SGPT- نیز تعیین شد.
    نتایج
    شیوع اختلالات متابولیسم گلوکز در بیماران تالاسمیک 15 درصد بود. (10 درصد بصورت پنهان و 5 درصد بصورت دیابت آشکار) که در مقایسه با گروه غیر تالاسمیک بیشتر است (15% در مقابل 0%، 0.01=(p. ولی اختلالات متابولیسم گلوکز در بیماران تالاسمیک مبتلا به هپاتیت بیشتر از بیماران غیر هپاتیتی نبود. (6/16 درصد در مقابل 8/8 درصد (P>0.05 سطح فریتین سرم در شیوع بالای اختلالات متابولیسم گلوکز در بیماران تالاسمیک دخیل بود ((P<0.05.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج حاصله در این بررسی می توان به ارتباط معنی دار ابتلا به تالاسمی ماژور و اختلال متابولیسم گلوکز پی برد و ادعا نمود که اختلال متابولیسم گلوکز در بیماران تالاسمیک به طور قابل توجهی شایع تر از بیماران غیر تالاسمیک بوده و در ابتلا به این اختلال میزان بار آهن نقش به سزائی دارد که لزوم دقت به میزان آهن این بیماران و درمان مناسب آن را بیان می دارد.
    کلید واژگان: افزایش بار آهن, اختلالات متابولیسم گلوکز, تالاسمی ماژور}
    Nahid Reissi, Mahmood Mirhoseini
    Background And Aim
    Hypertransfusion therapy has increased the duration and quality of life in the patients with b thalassemia major. However it could lead to chronic iron overload and viral hepatitis that induce complications such as glucose metabolism disorders. The aim of this study was to find the prevalence of glucose metabolism disorders among b-thalassemic patients and compare with matched normal control group.
    Methods
    The case group consisted of 40 multitransfused thalassemic patients (10-20 years old, F/M = 47. 5%, 52. 5%) and the control group consisted of 40 matched normal persons. OGTT (Oral Glucose tolerance Test: blood sugar response to oral load of 1. 75 g/ kg glucose) was performed in all persons. We also determined desferal dosage, serum ferritin level and markers of viral hepatitis (including HbsAg-HCV Ab-SGOT, SGPT, ALK. P) in thalassemic patients.
    Results
    The prevalence of glucose metabolism disorders was higher in the thalassemic patients compared to the normal group (15% versus 0%, P=0. 01). Glucose metabolism disorders was not higher in patients with thalassemia and viral hepatitis than thalassemic patients without hepatitis (اين اعداد چک شود16. 6 % versus 8. 8 %, P>0. 05). The high frequency of glucose metabolism disorders in thalassemic patients was related to serum ferritin level (P<0. 05).
    Conclusion
    Our data showed the role of iron overload in glucose metabolism disorders and requirement of periodic control of serum ferritin level in b-thalassemia major patients.
    Keywords: Glucose metabolism, Iron overload disorders, Thalassemia major}
  • ناهید رئیسی، امیرعباس کارگشایی
    زمینه و هدف
    تالاسمی یک کم خونی ارثی است که یکی از عوارض آن اختلالات گوش می باشد. این اختلال عمدتا به صورت کاهش شنوائی (انتقالی یا حسی عصبی) تظاهر نموده و با بزرگی لوزه سوم، تراکم آهن و اثر سمی دسفرال در ارتباط می باشد. علیرغم آنکه با تغییر روش های درمانی و کنترل بهتر بیماران تالاسمی از نظر بار آهن و میزان مصرف دسفرال شیوع این عارضه بخصوص نوع حسی عصبی در طول زمان کاهش یافته ولی هنوز هم گزارشاتی در مورد آن وجود دارد. مطالعه اخیر با هدف بررسی شیوع اختلالات شنوائی بعنوان یک شاخص نسبی از وضعیت کنترل این بیماران در سال 1380 بر روی 80 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور بخش تالاسمی بیمارستان هاجر (س) شهرکرد انجام شد.
    روش مطالعه
    این بررسی به روش توصیفی تحلیلی بر روی 80 بیمار تالاسمی ماژور که از هنگام تشخیص (حدود شش ماهگی) ماهیانه جهت دریافت خون به بخش تالاسمی بیمارستان هاجر (س) شهرکرد مراجعه می کردند به مدت 6 ماه انجام گرفت، در طی انجام این مطالعه 2 نفر از بیماران فوت کردند. از طریق یک پرسشنامه اطلاعات فردی بیماران و میزان مصرف دسفرال آنها و مدت آن ثبت شده، سطح فریتین سرم به عنوان ملاک تراکم آهن اندازه گیری شد و نهایتا شاخص درمانی به عنوان معیار نسبت دسفرال با بار آهن محاسبه گردید. از نظر وضعیت شنوائی تمامی بیماران توسط تست اودیومتری مورد ارزیابی قرار گرفتند و در بیماران با اختلال شنوائی عکس طرفی گردن از نظر بزرگی لوزه سوم گرفته شد.
    نتایج
    از 80 بیمار مورد بررسی حدود 89 % کنترل مناسب از نظر تناسب بین بار آهن و میزان مصرف دسفرال داشته اند (شاخص درمانی کمتر از 0.025). کاهش شنوایی در 10.3% بیماران دیده شد که از نوع انتقالی و در حد خفیف (40-20 دسی بل) بوده ولی کاهش شنوائی حسی عصبی در این بیماران دیده نشد. در موارد با کاهش شنوائی انتقالی بین بزرگی لوزه سوم و اختلال شنوائی رابطه معنی داری یافت شد (p<0.05). ولی بین این اختلال و سطح فریتین سرم و میزان مصرف دسفرال رابطه معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به مسائل فوق می توان نتیجه گرفت که در صورت کنترل مناسب بیماران از نظر بار آهن و میزان مصرف دسفرال می توان تا حدودی شیوع عوارض گوشی به خصوص نوع حسی عصبی در این بیماران را کاهش داد و با ارزیابی دوره ای بیماران تالاسمی از نظر وضعیت شنوائی می توان به اختلالات زمینه ای و همراه، مثل بزرگی لوزه سوم پی برد و جهت اصلاح آنها اقدام نمود.
    کلید واژگان: بتالاسمی ماژور, دسفرال, کاهش شنوائی}
    Nahid Reissi, Amirabas Kargoshaie
    Background And Aim
    Thalassemia Major or cooley’s anemia is a hereditary anemia and its treatments have high incidence of complications in long term. One of these complications is hearing loss (conductive and sensory neural). Adenoid hypertrophy is the most important cause of conductive hearing loss and toxic effect of desferal is the most common cause of sensory neural hearing loss. The aim of this study was to find the prevalence of hearing loss in thalassemic patients referred to Hajar hospital of Shahrekord in 2002.
    Method
    This survey was performed on 78 patients with beta thalassemia major that regularly received transfusion therapy from about 6 months of age. For all of the patients audiometry were performed, serum ferritin level were measured, desferal dosage were asked and therapeutic index were calculated.
    Results
    Therapeutic index was lower than 0.025 at 89% of the patients, conductive hearing loss (CHL) was observed in 8 patients (10.3%) and sensory neural hearing loss (SNHL) was not seen. In patients with CHL, adenoid X-ray performed, and there was a significant correlation between CHL and adenoid hypertrophy (P<0.05). There was no correlation between hearing loss and age, serum ferritin level or desferal dosage. Absence of SNHL indicated good management of the patients.
    Conclusion
    Appropriate control of thalassemic patients for level of serum ferritin and dosage of desferal and detection of therapeutic index can reduce sensory neural hearing loss. Also periodic control of these patients for hearing disorders can detect CHL and adenoid hypertrophy
    Keywords: B–Thalassemia major, Desferal, Hearing loss}
سامانه نویسندگان
  • دکتر ناهید رئیسی
    رئیسی، ناهید
  • ناهید رئیسی اردلی
    رئیسی اردلی، ناهید
    دانش آموخته دکتری مهندسی شیمی، دانشگاه تهران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال