به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب نسرین فولادی

  • ندا محمدپور *، نسرین فولادی، مینا اسعدی
    زمینه و هدف

    برای مقابله با شیوع بیشتر و ناگهانی کووید-19، دندانپزشکان باید از تحولات اخیر به ویژه دستورالعمل‫های مرتبط با پیشگیری از کووید-19 آگاه باشند، این مطالعه با هدف بررسی رعایت دستورالعمل های مرتبط با پیشگیری از کووید-19 در مراکز دندان‌پزشکی شهر اردبیل در سال 1401 انجام پذیرفت.

    روش کار

    این مطالعه به صورت مقطعی (توصیفی- تحلیلی) در بازه زمانی اردیبهشت تا مرداد سال 1401 انجام پذیرفت. در این مطالعه به صورت تمام شماری، 254 دندانپزشک عمومی و متخصص مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته روایی و پایایی شده بر اساس دستورالعمل های کشوری‌ بود که شامل 6 سوال دموگرافیک و 41 سوال مربوط به رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با پیشگیری از کووید-19 بود. داده‌ها بعد از جمع آوری، طبقه‌بندی ‌شده و با استفاده از آزمون‌ کای دو و آزمون دقیق فیشر تحلیل گردید، برای تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS-26 استفاده شد. سطح خطای مورد قبول 0/05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج مطالعه نشان داد که میزان رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با پیشگیری کووید-19 در شاخص مدیریت بیماران قبل درمان 45 درصد و در شاخص تجهیزات مورد نیاز و الزامات حفاظت شخصی 72/42 درصد و در شاخص اقدامات درمانی مورد نیاز در زمان پاندمی 42/81 درصد برآورد گردید. تفاوت معناداری در رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با پیشگیری کووید-19 بر اساس تحصیلات و سابقه کاری وجود داشت (0/05>p)، اما تفاوت معناداری در رعایت دستورالعمل‌های مرتبط با پیشگیری کووید-19 بر اساس جنسیت، سن، تاهل، سابقه ابتلا به کووید 19 وجود نداشت.

    نتیجه‌گیری

     میزان رعایت دستورالعمل های مرتبط با پیشگیری کووید-19 در مراکز دندان‌پزشکی شهر اردبیل در سطح متوسط بود و تحت تاثیر عواملی همچون تحصیلات و سابقه کاری دندانپزشک قرار داشت.

    کلید واژگان: ویروس کرونا, آموزش دندانپزشکی, خدمات بهداشتی دندان, مدیریت بیماران}
    Neda Mohammadpour *, Nasrin Foladi, Mina Asadi
    Background & objectives

     

    To deal with the more and sudden prevalence of covid-19, dentists should be aware of recent developments, especially the guidelines for the prevention of covid-19. This study aimed to assess of compliance with guidelines about the prevention of covid-19 in the dental setting in Ardabil city in 2022.

    Methods

    This cross-sectional (descriptive-analytical) study was conducted in the period from May to August 2022. In this study, 254 general and specialist dentists were examined using full-census sampling. The tool for collecting information was a researcher-made questionnaire that was valid and reliable based on the country's guidelines, which included 6 demographic and 41 questions related to compliance with the instructions related to the prevention of covid-19. After collecting the data, they were classified and analyzed using the chi-square and Fisher's exact test. SPSS software version 26 was used for data analysis. The acceptable error level was considered 0.05.

    Results

    The survey results showed that the rate of compliance with guidelines about the prevention of covid-19 in the index of patient management before treatment was estimated at 45%, in the index of required equipment and personal protection requirements were 72.42%, and in the index of required therapeutic action during the pandemic was 42.81%. There was a significant difference in compliance with the guidelines related to the prevention of covid-19 based on education and work history (p<0.05). However, there was no significant difference in compliance with the guidelines related to the prevention of covid-19 based on gender, age, marital status, and history of corona infection.

    Conclusion

    The level of compliance with the guidelines related to the prevention of covid-19 in the dental centers of Ardabil city was at an average level and was influenced by factors such as the dentist's education and work history.

    Keywords: Coronavirus, Dental Education, Dental Health Services, Patient Management}
  • گیتی رحیمی، فرهاد پورفرضی، نسرین فولادی، نوشین چم حیدر، سمیرا شهباززادگان*
    مقدمه
    آماده سازی سرویکس معمولا قبل از شروع انقباضات لیبر شروع می شود و برای دیلاتاسیون و عبور جنین لازم است. با توجه به اهمیت زایمان طبیعی و کاهش خطر سزارین، آمادگی سرویکس زنان باردار از اولویت های مامایی می باشد، لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه تاثیر تجویز ایزوسورباید مونونیترات در مقایسه با استرادیول بر آمادگی سرویکس و القاء زایمان و عوارض این دو دارو انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور در سال 1395 بر روی 99 نفر از زنان باردار بالای 40 هفته مراجعه کننده به بیمارستان علوی اردبیل انجام شد. شرکت کنندگان به صورت تخصیص تصادفی در سه گروه ایزوسورباید مونونیترات، استرادیول و دارونما قرار گرفتند و داروها به صورت سرپایی در فورنیکس خلفی بیماران قرار داده شد. هر 3 گروه بعد از 12ساعت بستری شدند و در صورت نمره بیشاپ کمتر از 6، دوزهای قبلی در تمام گروه ها تکرار شد. معاینات دهانه رحم هر 2 ساعت و فشارخون و تعداد ضربان قلب مادر هر 4 ساعت تا هنگام زایمان صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون های آنوا یک طرفه، کای اسکوئر و کروسکال والیس انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنادار در نظر گفته شد.
    یافته ها
    زمان آماده سازی سرویکس تا زایمان در گروه ایزوسورباید و استرادیول یکسان (381/0=p) ، ولی در هر دو به طور معنی داری کمتر از دارونما بود (016/0=p). ایزوسورباید و استرادیول نمره بیشاب سرویکس را افزایش دادند. بین گروه ها از نظر طول فاز فعال زایمان اختلاف معنی داری مشاهده نشد (860/0=p). با وجود اینکه گروه دارونما دارای بیشترین فراوانی سزارین بود، ولی در مجموع سه گروه مورد مطالعه از نظر نوع زایمان تفاوت معنی داری نداشتند (484/0=p). فراوانی عوارض دارویی در مادران گروه های ایزوسورباید و استرادیول بیشتر از دارونما بود.
    نتیجه گیری
    ایزوسورباید مونونیترات و استرادیول واژینال به طور مشابه نمره بیشاپ را تغییر دادند و سبب کوتاه شدن فاصله آماده سازی تا زایمان شدند. هر دو دارو سبب کاهش زمان بستری تا زایمان، هزینه تحریک زایمان و بهبود تجربه زایمان شدند، بدون اینکه نیاز به استفاده از وسایل کمکی و یا اعمال جراحی باشد.
    کلید واژگان: ایزوسورباید مونونیترات, استرادیول, نرم کردن سرویکس}
    Giti Rahimi, Farhad Pourfarzi, Nasrin Fouladi, Nooshin Chamheidar, Samira Shahbazzadegan
    Introduction
    Cervical ripening usually starts before the onset of labor contractions and is necessary for dilatation and embryo passage. Considering the importance of vaginal delivery and reduction of cesarean risk, cervical ripening in pregnant women is a priority for Gynecology. Therefore, this study was performed with aim to compare the effects of isosorbide mononitrate and estradiol on cervical ripening and labor induction and the complications of these two drugs.
    Methods
    This double-blind randomized clinical trial was performed in 2016 on 99 pregnant women over 40 weeks of gestation who referred to Alavi hospital in Ardabil. Participants were randomly allocated in to three groups of isosorbide mononitrate, estradiol and placebo. The tablet were placed in the posterior fornix, out-patiently. All three groups were hospitalized after 12 hours. Because of Bishop scores (BS) less than 6, the previous doses were repeated in all groups. Examination of the cervix was performed every 2 hours and blood pressure and heart rate of the mother were checked every 4 hours. Data were analyzed by SPSS software (version 16), one way ANOVA, Chi-square and Kruskal-Wallis tests. P <0.05 was considered significant.
    Results
    The time of cervical ripening up to delivery was similar in Isosorbide and Estradiol groups (p=0.381), but it was significantly shorter in both groups than placebo group (p=0.016). Isosorbide and Estradiol also increased cervical Bishop Score. No significant difference was found between the groups in terms of duration of active phase of delivery (p=0.860). Despite of higher cesarean frequency in placebo group, no significant difference was observed between three study groups in terms of mode of delivery (p=0.484). The drug side effects were higher in Isosorbide and Estradiol groups compared to placebo.
    Conclusion
    Isosorbide mononitrate and Estradiol changed Bishop Score as similar, and reduced the duration of ripening to delivery. Both drugs reduced the hospitalization time to delivery, cost of delivery induction, and improved delivery experience, without need to any aid instruments or surgery
    Keywords: Cervical Ripening, Estradiol, Isosorbide Mononitrate}
  • گیتی رحیمی، نسرین فولادی، سمیه زینی زاده جدی، فرشته دماری یام، سمیرا شهباززادگان *
    مقدمه
    اندازه گیری هدفمند ضخامت سگمان تحتانی رحم قبل از زایمان، اطمینان از موفقیت انجام زایمان طبیعی بعد از سزارین را با پیش بینی عوارض خطرناک احتمالی افزایش می دهد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی پیش گویی کنندگی ضخامت سگمان تحتانی رحم با سونوگرافی شکمی بر میزان از هم گسیختگی و تعیین فاکتورهای مرتبط با آن در زنان با سابقه و بدون سابقه سزارین انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه هم گروهی آینده نگر در سال 1395 بر روی 168 نفر از زنان باردار با سابقه سزارین قبلی (84 نفر) و بدون سابقه سزارین (84 نفر) مراجعه کننده به بیمارستان علوی اردبیل انجام شد. میزان ضخامت سگمان تحتانی رحم بین هفته های 40-36 بارداری به روش بررسی از روی شکم با دستگاه سونوگرافی با پروب عمقی تعیین شد. در زمان انجام سزارین، ضخامت سگمان تحتانی رحم، وزن و آپگار نوزاد اندازه گیری و ثبت شد. همچنین از هم گسیختگی رحم در بیماران با سابقه سزارین قبلی ثبت گردید. ارتباط ضخامت سگمان تحتانی با سن مادر، سن بارداری، اندیکاسیون سزارین قبلی، فاصله دو زایمان، وزن جنین و از هم گسیختگی دیواره رحم تعیین شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 16) و آزمون تی انجام شد.
    یافته ها
    بر اساس ارزیابی های قبل از عمل، ضخامت سگمان تحتانی رحم در گروه با سابقه سزارین 99/1±26/4 میلی متر و در گروه بدون سزارین 6/1±11/6 میلی متر بود (001/0>p). ضخامت سگمان تحتانی رحم هم در سونوگرافی قبل از عمل و هم در حین جراحی در دو گروه تفاوت آماری معنی داری داشت (001/0>p). همچنین اختلاف آماری معنی داری بین فاصله زایمان ها با میزان ضخامت سگمان تحتانی رحم و نیز میزان از هم گسیختگی مشاهده شد (001/0>p). بین سن مادر، سن بارداری، شاخص توده بدنی مادر، آپگار دقیقه پنجم با ضخامت سگمان تحتانی رحم اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد (05/0
    نتیجه گیری
    ضخامت سگمان تحتانی رحم به عنوان تکنیک غیرتهاجمی برای پیش بینی از هم گسیختگی رحم و در نتیجه افزایش میزان زایمان واژینال بعد از سزارین می باشد.
    کلید واژگان: ارزیابی سونوگرافی, زایمان واژینال بعد از سزارین, سزارین قبلی, سگمان تحتانی رحم, گسیختگی رحم}
    Giti Rahimi, Nasrin Fouladi, Somayeh Zinizadeh Jedi, Fereshteh Damari Yam, Samira Shahbazzadegan *
    Introduction
    The measurement of the lower uterine segment (LUS) thickness before labor predicts hazardous complications of vaginal birth after cesarean section (VBAC). Vaginal birth after cesarean is one of the most effective methods used to reduce the incidence of cesarean section. Therefore, this study was carried out to evaluate the diagnostic value of sonographic measurement of lower uterine segment (LUS) thickness in uterine rupture during cesarean section and its associated factors in women with and without previous cesarean section.
    Methods
    This prospective cohort study was conducted among 168 pregnant women in two groups of with and without the history of cesarean section (84 individuals per group) referred to Ardabil Alavi Hospital, Ardabil, Iran, in 2016. The thickness of the LUS was determined through transabdominal ultrasonography between the gestational ages of 36 to 40 weeks. At the time of cesarean section, the thickness of the women’s LUS and newborns’ weight and Apgar score were measured and recorded. Additionally, uterine rupture was recorded in patients with the past history of cesarean section. Moreover, the relationship between the LUS thickness and maternal age, gestational age, the indication for previous cesarean section, interdelivery interval, embryo weight, and abnormalities of erythrocyte were determined. Data analysis was performed using descriptive statistics and t-test in SPSS software, version 16.
    Results
    According to the pre-operative assessments, the LUS thickness in the women with and without the history of cesarean section were 4.26±1.99 mm and 6.11±1.6 mm, respectively (P˂0.001). According to the findings obtained from sonography before and during the operation, there was a significant difference between the groups in terms of LUS thickness (P0.05). Based on the results, the LUS thickness of 1.8 mm was considered as the critical cutoff value for predicting uterine rupture.
    Conclusion
    The measurement ofLUS thickness is a non-invasive technique to predict the uterine rupture, which leads to increased rate of VBAC.
    Keywords: Lower uterine segment, Sonographic evaluation, uterine rupture, Previous cesarean section, Vaginal birth after cesarean section}
  • نسرین فولادی، صادق حضرتی، مسعود شعبانی، نازیلا نژاددادگر
    زمینه و هدف
    سواد سلامت، توانایی افراد در به دست آوردن، تحلیل کردن، و درک اطلاعات و خدمات اولیه بهداشتی مورد نیاز برای تصمیم گیری در مورد مسائل سلامتی و بهداشتی می باشد. مطالعه حاضر به منظور تعیین سطح سواد سلامت میانسالان شهرستان اردبیل طراحی واجرا گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه، یک مطالعه توصیفی –تحلیلی از نوع مقطعی بود که در سال 1395 بر روی 1049 نفر از میانسالان 60-20 سال تحت پوشش مراکز بهداشتی شهرستان اردبیل با استفاده از نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انجام شد. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سواد سلامت ایرانیان جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق نرم افزار 16SPSS و آزمون های آماری تی تست، کای دو، ضریب همبستگی و رگرسیون انجام گردید.
    یافته ها
    در مطالعه جاری میانگین سنی میانسالان 14/1 ±39/59 بود. 4/56 درصد شرکت کنندگان زن و سطح تحصیلات اکثریت آنها دیپلم وبالاتر(62/7 درصد) بود. شرکت کنندگان در دسترسی به اطلاعات (76/3درصد) ضعیف، در درک اطلاعات (59/59 درصد)، تحلیل و ارزیابی (8/57 درصد) و استفاده از اطلاعات (75/1 درصد) در سطح متوسط بودند، از میان متغیرهای دارای همبستگی با سواد سلامت، متغیرهای استفاده از اطلاعات ودرک اطلاعات بیشترین پیشگویی کننده سواد سلامت در این مطالعه بودند.
    نتیجه گیری
    به طور کلی سواد سلامت میانسالان در این مطالعه متوسط بود. با توجه به اهمیت سواد سلامت دربهبود سبک زندگی، ارتقای سلامت و خود مراقبتی افراد جامعه اهمیت توجه به این موضوع در برنامه ریزی های آموزشی حائز اهمیت می باشد. پیشنهاد می شود برای میانسالانی که از سواد سلامت متوسط برخوردارند، رسانه ها و مواد آموزشی ساده و قابل فهم تر طراحی و استفاده شود.
    کلید واژگان: سواد سلامت, میانسالان, HELIA}
    Nasrin Fouladi, Sadegh Hazrati, Masoud Shabani, Nazila Nejaddadgar
    Background And Objective
    Health Literacy is the capacity of individuals to obtain process and understand basic health information and services needed to make healthy decisions .Therefore, this study was designed to determine health literacy of Middle-aged in Ardabil.
    Methods
    This Cross-Sectional study was conducted on 1049 adults aged 20-60 years attending referred Ardabil health centers in 2015. Data collecting tool was Iranian health literacy questionnaire. Data was analyzed by correlation tests, Chi-square, T-test and linear regression using SPSS (16).
    Results
    Mean age participants were 39.59±14.1 years. 56.4 percent (n=65) were females. Most participants had Diploma and postgraduate Diploma. Participants had a weak level to access information (76.3%), moderate level in perceive data (59.9%), moderate level in judgment (57.8) and level moderate in use of information (75.1%).
    Conclusion
    Overall, there was moderate health literacy in Middle-aged. It seems necessary training programs be designed according to the needs of Middle-aged with low health literacy.
    Keywords: Health literacy, Middle-aged, Health Literacy for Iranian Adults (HELIA)}
  • افشین هوشیار، نسرین فولادی *، فاطمه قربانی، راحله محمدی، حسین علی محمدی اصل
    زمینه و هدف
    بیماری سلیاک بیماری گوارشی است که عوامل ژنتیکی در بروز آن دخیل می باشند. مطالعه حاضر با هدف تعیین HLA DQ2 و HLADQ8 در بیماران با سرولوژی مثبت سلیاک تشخیص داده شده در بین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفت.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی بر روی 105 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اردبیل انجام شد. تمامی بیماران تحت آزمون IgATTGAnti به روش Elisa قرار گرفتند. بیماران با تشخیص سلیاک تحت HLA typing و آندوسکوپی و بیوپسی قرار گرفتند و سطح HLA DQ2 و HLA DQ8 در آنها اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و روش های آماری توصیفی و تست های یو- مان ویتنی و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که 14 بیمار از 105 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مبتلا به سلیاک بوده و از این تعداد 12 نفر از نمونه ها زن و 2 نفر مرد بودند. اکثریت بیماران مبتلا به سلیاک (4/71%) از نظر پاتولوژی روده باریک بر اساس بیوپسی دارای مارش IIIc بودند. نتایج HLA typing بیماران نشان داد که اکثریت آنها (11 نفر، 57/78 %) HLA DQ2 مثبت داشتند. یک نفر HLA DQ2 و HLA DQ8 مثبت بود و 2 نفر HLA DQ8 مثبت داشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج HLA typing بیماران نشان داد که اکثریت آنها LA DQ2 H مثبت داشتند. مطالعه ی حاضر نشان داد که ژنوتیپ های HLA می توانند نقش مهمی در ایجاد بیماری سلیاک داشته باشند.
    کلید واژگان: سلیاک, HLA typing, سندرم روده تحریک پذیر, HLADQ2, HLADQ8}
    A. Houshiyar, N. Fouladi *, F. Ghorbani, R. Mohammadi, H. Alimohammadiasl
    Background and Objectives
    Celiac disease is a gastrointestinal disorder that genetic factors have a role on its pathogenesis. The aim of the present study was to determine HLA alleles encoding HLA DQ2 and HLA DQ8 in patients with celiac disease.
    Methods
    This descriptive analytical study was conducted on 105 patients with IBS whom referred to the gastroenterology unit in Ardabil، Iran. The patients with positive celiac serology of IgA anti-tTG test were done an endoscopic duodenal biopsy. HLA DQ2 and DQ8 testings were performed on patients. Data were analyzed using descriptive statistics together with Mann-Whitney U and Fisher’s exact tests by SPSS-16.
    Results
    14 patients were found positive for IgA antibodies against tTG. From these 14 patients 2 (14. 3%) were male and 12 (85. 71%) female. All of 14 patients (100% of case) had also abnormal intestinal pathology according to the modified Marsh classification and 10 patients had type IIIC. 11 patients had only HLA DQ2، 2 patients had only HLADQ8، and one patient had both HLADQ2 andDQ8.
    Conclusion
    Most of patients had positive HLA D Q2. The present study emphasizes that HLA genotypes are an important background to CD development.
    Keywords: Celiac Disease, Irritable Bowel Syndrome, HLADQ2, HLA DQ8}
  • نسرین فولادی، فرهاد پورفرضی*، جلال تقی زاده، حسین علی محمدی، راحله محمدی
    زمینه و هدف
    اعتیاد عامل تهدید جدی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می باشد. برای کاهش رفتارهای پرخطر ناشی از اعتیاد تزریقی، باید شناخت دقیقی از رفتارها و ویژگی های معتادین داشت. این پژوهش با هدف ارزیابی این ویژگی ها صورت گرفت.
    روش کار
    مطالعه مقطعی مقایسه ای بر روی دو گروه 360 نفری شامل 180 معتاد با و 180 معتاد بدون تزریق مشترک با استفاده از پرسشنامه راهنمای مصاحبه انجام گرفت. نتایج با نرم افزار SPSS نسخه 16 و روش های آماری توصیفی (انحراف معیار و میانگین) و تحلیلی شامل تی تست، آنالیز واریانس و همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که جنس، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، سن شروع اعتیاد، سن شروع تزریق، تواتر تزریق مواد مخدر، دفعات تزریق در روز، محل دریافت سرنگ برای تزریق، نوع شرکای جنسی در چند ماه اخیر، بین معتادین تزریقی با تزریق مشترک و معتادین تزریقی بدون تزریق مشترک، تفاوت معناداری نداشت. ولی معتادین با تزریق مشترک، سطح تحصیلات پایین تر داشتند (0/037 =P)، تعداد سرنگ نو دریافتی شان در ماه کمتر بود (0/001 =P)، احتمال ابتلا به ایدز را در خود بیشتر دانسته اند (0/001 =P)، مذاکره با شریک جنسی در مورد استفاده از کاندوم و نیز استفاده از کاندوم در آخرین رابطه جنسی خود را کمتر ذکر کرده اند (0/001 =P)، میانگین تعداد شرکای جنسی خود در 3 ماه اخیر را بیشتر ذکر کرده اند (0/003 =P). همچنین بین درک از خطر و نیز استفاده از کاندوم درمعتادین تزریقی با تزریق مشترک ارتباط معناداری وجود داشت (0/001 =P).
    نتیجه گیری
    با توجه به ارتباط معنادار بین درک از خطر و استفاده از کاندوم در معتادین تزریقی با تزریق مشترک، باید جهت افزایش استفاده از کاندوم در میان معتادین تزریقی، اطلاع رسانی مناسبی به معتادان شود.
    کلید واژگان: رفتارهای پر خطر, معتادین تزریقی, سرنگ مشترک, ویژگی های فردی, اردبیل}
    Nasrin Fouladi, Farhad Pourfarzi *, Jalal Tagizadeh, Hosein Alimohammadi, Raheleh Mohammadi
    Background and Objectives
    Addiction is one of the problems in world threating the social, economic and culture factors. It is essential to have an accurate knowledge about the characteristics of drug users in order to diminish the high-risk behaviors of intravenous drug addicts. This research has been done to assess relationship between individual characteristics and high risk behavior in intravenous drug addicts.
    Method
    In this descriptive-analytic research, 360 drug users were selected from different places in Ardabil city and interviewed by a prepared questionnaire. The data were analyzed using descriptive and analytical tests including t-test, Pearson correlation and ANOVA with SPSS statistical software.
    Results
    The results showed that the age, gender, material status, job position, age of addiction start, age of injection start, injection frequency, injection frequency per day, syringe supply place and the partner’s gender during recent few months had no significant difference compared to drug users with needle sharing and without needle sharing. The educational level of drug users with needle sharing was lower (P=0.037) and the number of new syringe usage per month was also lesser (P=0.001). They predicted to be more likely infected with AIDS (P=0.001) and had a less argument with their partner about using condom, also mostly have not used condom at their last sexual relationship (P=0.001). The average number of their partners during last three months was high (P=0.003) and there was a meaningful relationship between true sense of peril and using condom in drug users with needle sharing group (p=0.001).
    Conclusion
    There is a significant relationship between the true sense of danger and the using condom. It is necessary to have an appropriate advertising to increase using condoms among injecting drug users.
    Keywords: High Risk Behaviors, Intravenous Drug Addicts, Needle Sharing, Individual Characteristics, Ardabil}
  • محمد میرزا آقازاده*، نسرین فولادی، بیژن زمانی، فریبا مهدی نیا، راحله محمدی
    زمینه و هدف
    نارسایی قلبی از علل عمده بستری های بیمارستانی می باشد. مطالعات زیادی ارتباط نزدیک بین اختلال تنفسی مربوط به خواب و نارسایی قلبی را نشان داده اند. مطالعات نشان داده که ارتباط بین هاپیوکسی شبانه و اختلال عملکرد بطن چپ می تواند باعث سیکل معیوب شده و موربیدیته و مورتالیته را در بیماران با نارسایی احتقانی قلب (CHF) هر چه بیشتر افزایش دهد. توجه به این ارتباط و درمان اختلالات تنفسی خواب (SRBD) اثرات موثری بر بهبودی روند درمانی CHF خواهد داشت. لذا این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین هیپوکسی شبانه با میزان کسر جهشی در بیماران با نارسایی احتقانی قلب در بیمارستان امام خمینی اردبیل انجام شد.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد که 108 بیمار مبتلا به نارسایی قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه دو قسمتی (قسمت اول اطلاعات دموگرافیک و قسمت دوم اطلاعات مربوط به اختلالات خواب) و معاینه بالینی (پالس اکسی متری و اکو کاردیو گرافی) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری اس پی اس اس و آزمونهای توصیفی و تحلیلی شامل آزمون q square، ضریب همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس استفاده گردید.
    یافته ها
    56 نفر (51/9%) از بیماران مورد مطالعه زن و 52 نفر (48/1%) مرد با میانگین سنی 11 ± 65/42 سال بودند. در کل طول مدت خواب 95 نفر (88%) بیماران دچار هیپوکسی شبانه بودند بین افت اشباع اکسیژن خون شریانی شبانه با کسر جهشی رابطه آماری معنی داری به دست آمد.
    نتیجه گیری
    در نهایت این مطالعه نشان داد که اکثریت بیماران با نارسایی بطن چپ دچار هیپوکسی شبانه می شوند، لذا توصیه می شود در درمان بالینی CHF علاوه بر درمان علائم بالینی، به اختلالات تنفسی مربوط به خواب شبانه نیز توجه شود.
    کلید واژگان: هیپوکسی شبانه, نارسایی قلبی, اشباع اکسیژن خون شریانی, کسر جهشی}
    Mohammad Mirzaaghazadeh *, Nasrin Fouladi, Bijan Zamani, Fariba Mehdiniya, Raheleh Mohammadi
    Background and Objectives
    Heart failure is a major cause of hospitalization. Many of the studies shown association between sleep-related breathing disorders and heart failure. Studies have shown that the relationship between nocturnal hypoxia and left ventricular dysfunction can cause significant morbidity and mortality in patients with Congestive Heart Failure (CHF). Sleep related breathing disorders (SRBD) treatment will improve of CHF treatment. This study examines the prevalence of sleep disorder in stable heart failure patients regardless of ejection fraction.
    Methods
    This study was a descriptive-analytical study. 108 patients with heart failure were studied. This study was conducted on 108 patients with heart failure. A questionnaire consisting of two parts (part I consistent of demographic information and part II consistent of sleep disorders) and clinical examination (pulse oximetery and echocardiography) were used to collection of data. The data were analyzed with SPSS statistical software and were used descriptive and analytical tests included q square, Pearson correlation and ANOVA.
    Results
    56 persons (51.9%) of patients were female and 52 persons (48.1%) were male, mean age 65.42 ± 11 years. In total sleep duration, 95 patients (88%) had nocturnal hypoxemia. There was correlation between arterial oxygen desaturation at night with Ejection fraction.
    Conclusion
    This study confirm strong associations between nocturnal hypoxia and left ventricular dysfunction. In clinical treatment of systolic heart failure, SRBD should be consider.
    Keywords: Congestive Heart Failure, Nocturnal Hypoxia, Spo 2, LV Ejection Fraction}
  • افشین هوشیار، نسرین فولادی، فیروز امانی، حسین علی محمدی اصل، فاطمه قربانی
    زمینه و هدف
    سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال گوارشی و بیشترین علت مراجعه بیماران به متخصصین گوارش است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سرولوژیک سلیاک در بیماران با علائم سندرم روده تحریک پذیر در اردبیل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 105 بیمار (47 مرد و 58 زن) مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اردبیل از مهرماه 1388 لغایت مهر ماه 1389 انجام شد. برای تشخیص بیماری از آزمون سرولوژی anti tTG IgA استفاده شد و در صورت مثبت شدن، آندوسکوپی و بیوپسی انجام شد. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های آماری Chi-Square، t-test و Fisher’s exact test تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    دامنه سنی بیماران دارای سندرم روده تحریک پذیر 16-63 سال با میانگین سنی 10.14±31.4 سال بود. بیماری سلیاک در 14بیمار (13.5%) تشخیص داده شد. دامنه سنی بیماران مبتلا به سلیاک 22-55 سال با میانگین سنی 9.47±34.93 سال بود. 85.7% از بیماران مبتلا به سلیاک مونث بودند (P<0.05). از 14بیمار گروه سلیاک 28.57% نسبت فامیلی داشتند و این میزان در مقایسه با گروه مبتلا به IBS (3.3%) از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). از بیماران مبتلا به سلیاک، 10 نفر به سندرم روده تحریک پذیر نوع D و 4نفر به نوع M مبتلا بودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج این مطالعه، شیوع سلیاک در مبتلایان به سندرم روده تحریک پذیر در اردبیل 13.5% برآورد شد که بالاتر از دیگر مطالعات انجام شده در سایر نقاط کشور است.
    کلید واژگان: سلیاک, سندرم روده تحریک پذیر, اردبیل}
    Houshiyar A., Fouladi N., Amani F., Alimohammadi Asl H., Ghorbani F.
    Background And Objective
    Irritable bowel syndrome (IBS) is the most prevalent gastrointestinal disorder and is one the common conditions seen by gastroenterologists in their daily practice. This study was done to determine the prevalence of celiac disease in patients with irritable bowel syndrome in Ardabil-Iran.
    Materials And Methods
    This descriptive study was conducted on 105 patients with IBS whome referred to the gastroenterology unit in Ardabil-Iran during 2009-10. Serum IgA anti tTG were measured all patients with positive for antibodies against tTG were candidated for upper endoscopy and biopsy. Data were analyzed using SPSS-16، t-test، Chi-Square and Fisher’s exact tests.
    Results
    The average age of IBS subjects were 31. 4±10. 14 years (range 16-63 years). Celiac disease was diagnosed in 14 subjects (13. 5%). The celiac patient age were 22-55 years with mean of 34. 93±9. 47. Among celiac afflicted patients IBS type D and M observed among 10 and 4 patients، respectivley. Celiac affected female constituted 12 (85. 7%) of all patients (P<0. 05). 10 of these patients were IBS-D and 4 with IBS-M. From 14 celiac patient 4 (28. 57%) were family related، but this rate among IBS patient was 3. 3%، this difference was significant (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the prevalence of celiac in patients with IBS is found to be 13. 5% which seem is more than ther studies in other parts of Iran.
    Keywords: Celiac disease, Irritable bowel syndrome}
  • عدالت حسینیان، فرهاد پورفرضی، نسرین سپه وند، شهرام حبیب زاده، بهزاد باباپور، حسین دوستکامی، نسرین فولادی، مهری سیدجوادی
    زمینه و هدف
    انفارکتوس میوکارد یکی از شایع ترین علل مرگ در جهان است، که درمان در ساعتهای اولیه و با استفاده از داروهای ترومبولیتیک نقش به سزایی در کاهش مرگ و میر آن دارد. استرپتوکیناز به دلیل ارزان و در دسترس بودن پرمصرف ترین داروی ترومبولیتیک در ایران است. کاربرد این دارو دارای زمان طلایی است زیرا در ساعت اول حداکثر فایده را دارد. در صورت تجویز آن پس از 3 ساعت از زمان شروع بیماری، از اثرات آن کاسته شده و پس از 12 ساعت تقریبا بی اثر خواهد بود.این مطالعه بیماران مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد کاندید دریافت استرپتوکیناز را از نظرفاصله زمان شروع علائم تا دریافت دارو مورد بررسی قرار داده است.
    روش کار
    مطالعه به صورت مقطعی در بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان امام خمینی اردبیل با تشخیص STEMI انجام پذیرفت و150 نفر از مبتلایانی که با تشخیص کاردیولوژیست تحت درمان با استرپتوکیناز قرار گرفتند مطالعه شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس، تحصیلات، زمان شروع علائم، زمان مراجعه به بیمارستان، زمان دریافت استرپتوکیناز، سابقه بیماری قلبی پیشین، کنترااندیکاسیون ها و عوارض استرپتوکیناز اخذ گردید ومورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    یک صد وپنجاه بیمار بررسی شدندکه 111 نفر(74%) مرد و 39 نفر (26%) زن بودند. میانگین فاصله زمانی شروع علائم تا دریافت استرپتوکیناز، 8 ساعت و 27 دقیقه و و انحراف معیار آن 8 ساعت و 18 دقیقه بود. تنها 45 نفر (41%) از افراد واجد شرایط درمان با استرپتوکیناز این دارو را در زمان ایده آل کمتر از 3 ساعت از بروز علائم دریافت نمودند. اصلی ترین عامل تاخیر در شروع درمان، تاخیر در تصمیم گیری و تحمل درد توسط بیمار با تعداد 56 (61%) تعیین گردید. پس از آن دوری مسافت با (20 بیمار22%)، تاخیر در انتقال به سی سی یو، با 12 بیمار (13%) و عدم تشخیص سریع پزشک با 4 بیمار (043%) قرار داشتند. جنس مرد و سکونت در داخل شهر با شروع سریع تر درمان همراه بودند ولی سطح تحصیلات، سن و سابقه MI قبلی رابطه ای با زمان شروع درمان نداشتند.
    نتیجه گیری
    در مطالعه حاضر اکثریت بیماران مبتلا، داروی استرپتوکیناز را در فاصله زمانی طولانی تر از 3 ساعت از شروع علایم دریافت نموده اند. با توجه به عواملی که در این مطالعه با تاخیر مرتبط بوده اند ارائه آموزش های لازم به بیماران دچار بیماری ایسکیمیک قلب مثل بالا بردن اطلاعات بیماران در مورد نقش زمان در بهبود پیش آگهی بیماری و همچنین افزایش دسترسی به مراکز درمان بیماری های قلبی برای ساکنین حومه شهر می تواند به عنوان راهکارهایی برای حفظ محدودیت زمانی تجویز داروی مذکور پیشنهاد شود.
    Background and Objectives
    Myocardial infarction is one of the most common causes of mortality throughout the world. Utilization of thrombolytic drugs at the first hours upon MI leads to decrease in the rate of mortality. Streptokinase (SK) is commonly used because of its cost and availability. The golden time for maximum effect of SK appeared to be first hours after MI. The drug efficiency diminishes after 3 hours and it will be ineffective after 12 hours. This study was aimed to investigate interval between onset of the clinical symptoms and streptokinase receiving in patients with acute myocardial infarction admitted for drug reception.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted in 150 patients with STEMI (ST elevation Myocardial Infarction) who were attended to emergency room of Imam Khomeini hospital and fulfilled a questionnaire containing the data about age, sex, educational level, onset of symptoms, referring time to emergency room, SK utilization, past medical history of cardiac diseases, type and location of AMI, contraindications and side effects of SK.
    Results
    In 111 men (74%) and 39 women (26%), the mean for interval between onset of symptoms and drug injection was 8 hour and 27 minutes ± 8 hour and 18 minutes. Only 41% of patients received streptokinase in less than 3 hours after chest pain. The main reasons for delaying in drug consumption were delayed decision to come to hospital in 61% of persons, long distance to hospital for 22% of individuals, delayed admission tor CCU for 13% of cases and delay in physician diagnosis for 0.043% of patients. To have a male sex and residency in city where the hospital was establilished were associated with less-delayed treatment start. However, the educational level, age and history of MI were not correlated with onset of treatment.
    Conclusions
    Our results clearly show that the majority of patients receipt streptokinase more than 3 hours after chest pain. With considering the factors associated with delay to receive SK, teaching the patients with ischemic heart disease and giving information about golden time for thrombolytic therapy and its effect in prognosis as well as extending cardiac disease treatment centers in suburbs are recommended.
  • نسرین فولادی، حسین علی محمدی، علی حسینخانی، فیروز امانی، رقیه گشاده رو
    زمینه و هدف
    بیماری سنگ های ادراری شایعترین اختلال دستگاه ادراری می باشد که می تواند منجر به نارسایی کلیوی گردد. این بیماری بیشتر در مردان میان سال و پیر دیده می شود. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین انواع سنگ های ادراری با فاکتورهای خطر احتمالی در بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اردبیل بود.
    روش کار
    در یک مطالعه توصیفی مقطعی که در مراکز درمانی جراحی شهر اردبیل از فروردین 87 تا تیر ماه 88 بر روی بیماران مبتلا به سنگ مجاری ادراری انجام گرفت، 150 بیمار وارد مطالعه شدند. اطلاعات شامل متغیرهای دموگرافیک و نوع سنگ در چک لیست از قبل تهیه شده وارد و توسط نرم افزار آماری SPSS و با تست های کای دو و آنالیز واریانس یکطرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری در این مطالعه 05/0>p در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    از میان کل بیماران مورد مطالعه 116 نفر (3/77%) دارای سنگ اگزالات کلسیمی، 15 نفر (10%) سنگ فسفات کلسیمی، 10 نفر (7/6%) سنگ اسید اوریکی و 9 نفر (6%) دارای سنگ فسفات آمونیومی بودند. میانگین سن بیماران 41/14 ± 90/41 سال بود (48% بیماران دارای سن 50-30 بودند). نود و یک نفر (6/60%) از بیماران مرد و 59 نفر (4/39%) زن بودند. میانگین شاخص توده بدنی (BMI) کل بیماران 83/3 ± 80/25 بود. ارتباط معنی داری بین نوع سنگ و شغل بیماران، محل سکونت (173/0)، سابقه بیماری قبلی، BMI بیماران و سابقه مصرف دارو وجود نداشت (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    شایعترین نوع سنگ های ادراری در مردان و زنان مربوط به اگزالات کلسیم (3/77%) و کمترین مربوط به فسفات آمونیوم (6%) بود. بیشترین مبتلایان به سنگ های ادراری در گروه سنی50-30سال قرار داشتند. ارتباط معنی داری بین نوع سنگ با شغل، محل سکونت، سابقه بیماری و مصرف دارو توسط بیماران بدست نیامد.
    Background and Objectives
    Urinary stone disease is one of the common urinary tract complications that can lead to renal failure. It occurs usually in middle-aged and older men The aim of this study was to determine the association between types of urinary stones and risk factors for urinary stone formation in patients referred to Ardabil therapeutic centers.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study, 150 patients with urinary stone were followed from March 2008 to July 2009 in therapeutic centers of Ardabil. Data were collected by a questionnaire include demographic factors such as age, gender, body mass index (BMI), Job and Habitation place. Data were analyzed by chi-square test and ANOVA in SPSS 16 software. The level of significance was p < 0.05.
    Results
    116 of patients (77.3%) had calcium oxalate stone, 15 of patients (10%) had phosphate calcium stone, 10 of patients (6.7%) had acid uric and 9 of patients (6%) had phosphate ammonium stone. The mean age of patients was 41.90 + 14.41 years (48% of patients were 30-50 years old) and the mean body mass index (BMI) was 25.81+3.66. 91 of patients (60.66%) were male and 59 (39.4%) of them were female. There was no significant difference between types of urinary stones and factors including BMI the job of patient, (p = 0.252), habitation place (p = 0.173), history of previous illness (p = 0.207) and history of drug use (p = 0.247).
    Conclusion
    The most common type of urinary stones was calcium oxalate (77.3%) in both men and women however ammonium phosphate (6%) is much less common.
  • نسرین فولادی، حسین علی محمدی اصل، فیروز امانی، فرهاد پورفرضی، نسرین همایونفر، منصوره کریم الهی، حجت الله صفیر، عدالت حسینیان
    زمینه و هدف
    بیماری های عروق کرونر، علت اصلی مرگ و میر در کشورهای صنعتی و در حال توسعه می باشند. دخالت عوامل عفونی از جمله هلیکوباکتر پیلوری به عنوان یک عامل خطر برای سندرم حاد کرونری مطرح می باشد. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین عفونت هلیکوباکتر پیلوری با سندرم حاد کرونر طراحی و اجرا گردید.
    روش کار
    مطالعه مورد-شاهدی بر روی 300 مورد بیمار با سندرم حاد کرونر و 300 شاهد در مراکز آموزشی درمانی امام خمینی، فاطمی و علوی شهر اردبیل در سال 1388 انجام گرفت. از افراد مبتلا به انفارکتوس حادمیوکارد وآنژین صدری ناپایدار (گروه مورد) و افراد بستری در بخش های ارتوپدی، جراحی و ارولوژی که سابقه بیماری قلبی نداشتند (گروه شاهد) نمونه خون گرفته شد و پس از جدا نمودن سرم، آنتی بادی هلیکوباکترپیلوری به روش الیزا در دو گروه اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی، آزمون های آماری t و کای دو در نرم افزار spss تحت آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    بررسی یافته ها نشان داد که 79 نفر (3/26%) از گروه شاهد و 122 نفر (66/40%) از گروه مورد دارای IgG مثبت بودند و اختلاف بین گروه ها معنی دار بود (05/0 > p) بررسی عوامل خطرزای بیماری های قلبی عروقی تائید شده در افراد گروه مورد و شاهد نشان داد که در افراد IgG مثبت عوامل خطرزای قلبی عروقی نسبت به موارد منفی و مشکوک IgG بیشتر بود ولی مقایسه عوامل خطرزا بین دو گروه مورد و شاهد به غیر از یک مورد تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نداد ولی مقایسه پرفشاری خون و سابقه بیماری قلبی بین افراد با سرولوژی مثبت در دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنی داری داشت (05/0 > p).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که احتمالا عفونت با هلیکوباکترپیلوری در بروز سندرم حاد کرونر دخیل می باشد لذا مطالعات تکمیلی بیشتری جهت اثبات ارتباط سندرم حاد کرونر و عفونت هلیکوباکتر پیلوری پیشنهاد می شود.
    Background and Objectives
    Coronary artery disease is the main cause of mortality in developing and industrial countries. Recently the involvement of infectious agents as a risk factor for Acute Coronary syndrome is drafted. So this study was designed to investigate the probable association between Acute Coronary syndrome and Helicobacter pylori infection.
    Methods
    This case-control study was carried out on 300 hospitalized patients with the diagnosis of Acute Coronary syndrome (UA and MI) and 300 hospitalized patients without the history of coronary heart disease. Anti Helicobacter pylori Antibody level was determined by as an indicator of infection history. Using chi-square and t- test the results were analyzed in SPSS software.
    Results
    Results showed that 79 patients (26.3%) in control group and 122 patients (40.6%) in case group were seropositive and the difference was significant. Relationship between cronory diseases risk factors and levels of IgG was not significant. Also the results showed that the rate of hypertension in seropositive patients in case group was significantly upper than control group.
    Conclusion
    Regarding the findings of this study we can conclude that Helicobacter pylori infection probably is a risk factor for Acute Coronary Syndrome. Thus, further studies are needed to elucidate the association between Helicobacter pylori infection and Acute Coronary Syndrome.
  • افروز مردی، مهناز آذری، منوچهر براک، مهرناز مشعوفی، پروانه نفتچی، نسرین فولادی
    زمینه و هدف
    اسهال به عنوان یکی از عوامل مرگ و میر در میان کودکان در کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. در مورد اثر مکمل یاری روی در کاهش مدت زمان و شدت اسهال اختلاف نظر وجود دارد. هدف این مطالعه تعیین تاثیر مکمل یاری روی بر طول مدت و شدت اسهال کودکان زیر پنج سال بستری در بیمارستان علی اصغر اردبیل در سال 1384بود.
    روش کار
    این پژوهش بصورت کار آزمایی بالینی تصادفی دو سوکور انجام گرفته است. جامعه پژوهش شامل کلیه کودکان زیر پنج سالی بود که به علت اسهال حاد در بیمارستان علی اصغراردبیل بستری شدند. جهت تعیین حجم نمونه مورد نظر در این مطالعه، اقدام به انجام پایلوت گردید و بر اساس آن تعداد حجم نمونه در این پژوهش 228 نفر برآورد شد (114 نفر گروه مورد، 114 نفر گروه شاهد) و انتخاب نمونه در داخل جامعه بصورت تصادفی ساده بوده و نمونه ها یک در میان در داخل هر گروه قرار گرفتند تا تعداد نمونه در هر گروه تکمیل گردید و سپس به یک گروه شربتی که حاوی 20 میلی گرم سولفات روی در دکستروز 5% روزانه همراه با داروی روتین بخش و به گروه دیگر دکستروز 5% با داروی روتین در طول زمان بستری بخش داده شد و سپس مدت زمان و شدت اسهال سنجیده شد و داده ها با استفاده از روش های آماری توصیفی و کای دو، تی- استیودنت و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج تحقیق نشان می دهد که، اکثریت واحدهای مورد پژوهش پسر، سن 12-1 ماهه، وزن 11-3 کیلوگرم و بین صدک وزنی 50-3 بودند، اکثر کودکان از شیر مادر تغذیه می کردند، اکثرا کودکان اول خانواده بوده، واکسیناسیون کامل داشته و ساکن شهر (اردبیل) بوده اند. نتیجه تحقیق بیانگرآن است که بین مصرف روی و شدت اسهال ارتباط معنی داری وجود دارد (037/0 = p). ولی بین طول مدت اسهال در دو گروه تفاوت معنی دار وجود نداشت (737/0 = p) و همچنین بین شدت اسهال و صدک وزنی ارتباط معنی داری وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان می دهد که مکمل یاری روی، روی شدت اسهال تاثیر دارد لذا می تواند بعنوان مکمل در کودکان مبتلا به اسهال مورد استفاده قرار گیرد.
    Background and Objectives
    Diarrhea is one the important causes of mortality among children in developing countries. The effect of zinc supplementation in reduction the rate of diarrhea is controversial. The aim of this study was to evaluate the effect of zinc supplementation on the severity and duration of diarrhea in children less than 5 years old hospitalized in Ali-Asghar hospital in Ardabil, 2005.
    Methods
    This study was a double-blind, randomized, placebo-controlled trial including 228 children with acute diarrhea. The subjects randomly assigned into two placebo and experimental groups (114 patients in each group). The placebo group received glucose (5%), while the experimental group received 20 mg/day Zn sulfate. The severity and duration of diarrhea were assessed during the study. Data were analyzed using Chi-square, Pearson correlation coefficient tests and Students t-test by SPSS software.
    Results
    Our findings showed that most of the patients in both groups were male (age range; 1-12 months, weight range; 3-11 kg, weight percentile; 3-50). These children had breast feeding and complete vaccination. They were the first baby in their family and the majority of them were from urban area (Ardabil city). The severity of diarrhea in zinc supplemented children (74.6%) was less than placebo group (89.5%) (p =0.037). There was no significant difference between two groups in the duration of diarrhea (p =0.737). There also was no relationship between the severity of diarrhea and weight percentile (p = 0.085).
    Conclusion
    Our data indicate that zinc supplementation reduces the severity of acute diarrhea and could be advised in children with acute diarrhea.
  • رحیم معصومی، نوید معصومی، نسرین فولادی، الهه سمیعی
    زمینه و هدف
    هایفما به وجود خون در اتاق قدامی اطلاق شده و ترومای بلانت از علل شایع ایجاد آن می باشد. از عوارض هایفما می توان به خونریزی ثانویه اشاره کرد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر داروی ترانکسامیک اسید (Tranexamic Acid) در کاهش عود خونریزی اتاق قدامی در هایفمای تروماتیک بود.
    روش کار
    مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی شده می باشد که بر روی 54 بیمار مبتلا به هایفمای تروماتیک که در بین سال های 1385 تا 1387 به بخش چشم بیمارستان علوی مراجعه کرده بودند، انجام شد. بیماران به دو گروه تقسیم و یک گروه داروی ترانکسامیک اسید و گروه دیگر شبه دارو دریافت کردند. پس از بررسی و معاینه چشم در مدت زمان معین، داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای آماری کای دو و تی تست مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    بر اساس نتایج حاصل از مطالعه حاضر 6/79% از بیماران مرد و 4/20% زن بودند. متوسط سن بیماران 44/9 ± 8/19 سال بود. 3/33% افراد حدت بینایی در حد Light Perception و 6/29 % در حد Hand Motion و 2/35% در حد Finger Count بود. در این مطالعه 9/1% افراد هایفمای گرید I و 1/11% گرید II و 9/38% گرید III و 1/48% گرید IV داشتند. در بین افرادی که داروی ترانکسامیک اسید دریافت کرده بودند خونریزی مجدد مشاهده نشد و در سایر بیماران در 5 نفر عود خونریزی داشتند.
    نتیجه گیری
    مصرف داروی ترانکسامیک اسید به میزان 19% باعث کاهش عود خونریزی گردید، بنابراین مصرف این دارو جهت کاهش عود خونریزی در هایفمای ترومای بلانت و انجام مطالعات بیشتر جهت تعیین ارتباط بین فشار داخل چشم بیماران و میزان خونریزی مجدد پیشنهاد می شود.
    Background and Objectives
    Stem cells are a class of undifferentiated cells that are able to differentiate into specialized cell types. The discovery of such cells in the adult mammalian central nervous system (CNS), an organ traditionally thought to have little or no regenerative capacity, opened the door to treatment of degenerative diseases of CNS like Stroke, Parkinson, Alzheimer and Spinal Cord Injury. Thus, here we described the isolation of neural stem cells from the adult mouse brain using the neurosphere assay (NSA) and differentiation of these cells to neural adult cells in details.
    Methods
    The rostral part of the subventricular zone (SVZ) of the lateral ventricles in the adult mice was dissociated into single cell suspension and cultured using NSA. Primary neurospheres were counted seven days after plating and then the mean number of neurospheres was recorded. The differentiation of neural stem cells into adult neural cells was accomplished by plating the neurosphere-derived cells in differentiating media. Immunocytochemistry and specific markers were used for the identification of the adult neural stem cells.
    Results
    The cell suspension obtained from the rostral part of the SVZ of the lateral ventricles generated multipotential colonies, called neurospheres, 7 to 10 days post- incubation. The mean number of neurospheres generated from SVZ was 505±62. The multipotentiality of the neurospheres was shown by palting them in differentiating media and generating adult neural cells including neuron, astrocyte and oligodendrocyte.
    Conclusion
    Owing to their rarity and paucity of neural stem cell specific markers, the NSA is a common and selective method for isolating and understanding the biology of embryonic and adult neural stem cells.
  • نسرین همایونفر، نسرین فولادی، معصومه رستم نژاد، رقیه فرجی، حبیبه صالحی
    زمینه و هدف
    آموزش بالینی فرایند پیچیده ای است که فرصتی را فراهم می نماید تا دانش تئوری به مهارت های عملی تبدیل شود و در آن بستر مهارت های بالینی دانشجویان شکل گیرد.ضعف در این حیطه تربیت دانش آموختگانی با مهارت های حرفه ای ضعیف و کاهش کارآمدی را بهمراه خواهد داشت.
    روش ها
    در یک مطالعه توصیفی که در نیمسال دوم 88-87، از کلیه دانشجویان کارشناسی پیوسته پرستاری و مامایی بعمل آمد، تعداد 159 پرسشنامه که حاوی 33 سوال بود تکمیل گردید. داده ها با نرم افزار SPSS و به صورت توزیع فراوانی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    3/67درصد دانشجویان در رشته پرستاری و 7/32درصد در رشته مامایی مشغول به تحصیل بودند. 7/66درصد زن و 3/33درصد مرد با میانگین سنی 2± 25/21، 1/93درصد مجرد و 9/6درصد متاهل می باشند. مهمترین نقاط قوت آموزش بالینی به ترتیب عبارت بودند از:انتظار حضور به موقع دانشجویان در محل کارآموزی توسط مربی(4/68%)، برگزاری کنفرانس های هفتگی برای افزایش توان عملی دانشجویان(8/59%)، حضور به موقع مربی بالینی در محل کارآموزی(5/56%)، صبر و حوصله مربی هنگام کار بالینی(2/47%)، حمایت مربی از دانشجو در محیط بالینی(6/45%)، و ارائه اهداف درس در اولین روز کارآموزی(3/39%)؛ و مهمترین نقاط ضعف عبارت بودند از: عدم وجود امکانات رفاهی کافی در بخش(2 /87%)، عدم تناسب تعداد دانشجو در بخش(6/71%)، عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی در محیط بالین(4/70%)، عدم وجود قدرت تصمیم گیری دانشجو در برنامه ریزی مراقبت از بیمار(3/59%)، عدم ایجاد انگیزه کافی محیط آموزشی برای اشتغال به حرفه در آینده دانشجویان(8/52%).
    نتیجه گیری
    مداخلاتی از قبیل بهبود امکانات رفاهی، کاهش تعداد دانشجویان در بخش، استفاده از وسایل کمک آموزشی و ایجاد انگیزه جهت ارتقاء دانش و مهارت بالینی در دانشجویان از مواردی است که می تواند منجر به بهبود وضعیت آموزشی گردد.
    کلید واژگان: آموزش بالینی, دانشجو, پرستاری, مامایی}
  • یوسف حمید زاده اربابی، نسرین فولادی، افروز مردی، داوود گله دار، هادی صادقی
    زمینه و هدف
    با توجه به رشد سریع جمعیت، فعالیتهای همه جانبه ای جهت یافتن روش های مناسب پیشگیری از بارداری در سراسر جهان صورت گرفته است. از میان روش های مطمئن پیشگیری از بارداری، روش بستن لوله ها را در مردان می توان نام برد که علی رغم مزایای فروان، آمار استفاده از آن بطور چشمگیری کم می باشد لذا توجه به مردان و دخالت دادن آنان در استفاده از روش های پیشگیری از بارداری به منظور کنترل جمعیت و ارتقاء بهداشت باروری از اهمیت ویژه ای برخورداراست. این مطالعه با هدف بررسی تجارب ورضایت جنسی مردان بعد از عمل وازکتومی اجرا گردید.
    روش کار
    این طرح، ترکیبی از یک مطالعه کیفی و کمی (تری انگولیشن روش گردآوری اطلاعات) را برای بررسی تجارب و سطح رضایتمندی جنسی مردان وازکتومی شده مورد استفاده قرار داده است. داده های بخش کیفی ازطریق مصاحبه جمع آوری و تحت آنالیز محتوی قرار گرفت و سپس با استفاده از نتایج حاصل از بخش کیفی مطالعه، پرسشنامه برای بخش کمی مطالعه تهیه و پس از تکمیل توسط افراد وازکتومی شده با استفاده از برنامه SPSS با آمار توصیفی و تحلیلی مورد آنالیز قرار گرفت.
    یافته ها
    در بخش کیفی مطالعه سه طبقه اصلی توصیفی از آنالیز اطلاعات با استفاده از تحلیل دست نوشته ها (آنالیز تمی) بدست آمد: طبقه اول شامل عوامل موثر بر انجام وازکتومی با سه زیر طبقه شامل، وازکتومی به عنوان آخرین راه حل، عوامل مربوط به روش پیشگیری، عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر وازکتومی طبقه دوم شامل نتایج وازکتومی با دو زیر طبقه نتایج مثبت و منفی حاصل از وازکتومی و طبقه سوم فرد وازکتومی شده عامل اصلی برای اطلاع رسانی در مورد وازکتومی بود. نتایج بخش کمی مطالعه نیز نشان داد که دفعات نزدیکی در4/65% افراد، میل جنسی در4/64%، لذت جنسی در 4/59%، مدت مقاربت جنسی در 3/66% و قدرت و توانایی جنسی در3/68% افراد نسبت به قبل از وازکتومی تغییری نکرده است.
    نتیجه گیری
    با شناخت و درک تجربیات افراد وازکتومی شده و تعیین جنبه های مثبت و منفی این روش و طراحی برنامه های آموزش ومشاوره بر اساس نتایج پژوهش می توان میزان مشارکت مردان برای انجام وازکتومی را در جامعه افزایش داد.
    Background and Objectives
    Due to rapid population growth, many activities performed to find ways to prevent pregnancy around the world. Vasectomy is one of the most effective contraceptive methods but despite the benefits, it's using incidence is very low. It is important to involve men in order to population control. This study was aimed to describe the experiences of a group of men who had vasectomy and their sexual satisfaction after Vasectomy.
    Methods
    A combination of qualitative and quantitative study (Triangulation method) was used on forty men who had been vasectomized in the city of Ardabil before 2006. The method the thematic oral history was used. Questionnaire about sexual satisfaction after vasectomy was prepared and completed by sample subjects (101 people). The results were analyzed by SPSS software.
    Results
    The following three descriptive categories were developed from the men's experiences: influencing factors for doing vasectomy; outcomes of vasectomy; vasectomized men as advisers of the procedure for other men.Frequency of intercourses in 65.4%, sexual desire in 64.4%, sexual pleasure in 59.4%, duration of sexual intercourse in 66.3% and sexual ability in 68.3% of subjects did not change after sterilization.
    Conclusion
    Family planning programmes must consider the clients sociocultural background. During explanations about vasectomy, the dissemination of the experiences of vasectomised men could improve the confidence and interest of the men to the method and may promote men's involvement in reproductive health.
    Keywords: Vasectomy, Sexual Satisfaction, Eexperiences of Vasectomized Men}
  • زهرا تذکری، بهنام مولایی، فرناز اهدایی وند، فیروز امانی، افروز مردی، نسرین فولادی
    زمینه و هدف
    سقط جنین در اکثر جوامع یکی از مسایل مهم و بحث برانگیز محافل علمی، اجتماعی و فرهنگی است. سالانه بالغ بر 210 میلیون بارداری در جهان رخ می دهد که 38 درصد آنها ناخواسته اند و 22 درصد به سقط ختم می شوند. در ایران نیز سالانه حدود 80 هزار مورد سقط جنین اتفاق می افتد. از آنجایی که در شهر اردبیل نیز میزان سقط بالا بوده و بیش از 700 مورد در سال است، لذا بر آن شدیم با شناسائی برخی از عوامل دخیل در سقط های صورت گرفته در این شهر، گامی در راستای ارتقاء بهداشت مادران برداریم.
    روش کار
    این مطالعه از نوع توصیفی است. تعداد 200 مادر که سقط جنین داشتند از بین مراجعین مراکز تخصصی زنان و زایمان شهر اردبیل انتحاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود. داده ها با استفاده نرم افزار spss و روش های آماری توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد ترکیب سنی مادران بالای 15 سال بوده و اکثر سقط ها (5/53%) در رده سنی 32-24 اتفاق میافتد. اکثر مادران تحصیلات ابتدائی داشته و خانه دار بودند. بیشتر مادران (80%) یکبار یا بیشتر سابقه سقط قبلی داشتند و نیز حاملگی در اکثر موارد (80%) از نوع ناخواسته بود. اکثر مراجعین شهری بودند. هم چنین تحصیلات اکثر همسران ابتدائی و شغل اکثر آنها آزاد بود.
    نتیجه گیری
    مهمترین علت سقط در این مطالعه حاملگی ناخواسته بود، لذا برنامه های پیشگیری از بارداری و مشاوره از اولویت های منطقه محسوب می گردد.
    کلید واژگان: سقط جنین, علل, اردبیل}
  • حسین علی محمدی، نسرین فولادی، فیروز امانی، مهران صفرزاده، فرهاد پور فرضی، عفت مظاهری
    زمینه و هدف
    توکسوپلاسما از بیماری های مهم انگلی مشترک انسان و دام است. عفونت با توکسوپلاسما گوندی، در صورت انتقال انگل به جنین یا فعال شدن مجدد آن در افرادی با سیستم ایمنی سرکوب شده، علائم بالینی شدیدی ایجاد می کند. هدف این مطالعه سرواپیدمیولوژی توکسوپلاسموز در خانم های مراجعه کننده به مرکز بهداشت اردبیل بر اساس آزمایشات قبل از ازدواج بود.
    روش کار
    در این مطالعه 272 نمونه خون از خانم های در شرف ازدواج مراجعه کننده به مرکز بهداشت اردبیل در سال 1386 جمع آوری گردید. نمونه ها جهت تعیین سطح آنتی بادی های IgM و IgG ضد توکسوپلاسما با روش الیزا تحت بررسی و آزمون قرار گرفتند.
    یافته ها
    42/3% افراد مورد مطالعه IgG مثبت و در 1/1% افراد IgM و IgG هر دو مثبت بودند. در بین افراد IgG مثبت 11/3% افراد سابقه سقط در خانواده، 96/5% مصرف سبزیجات خام، 92/2% مصرف گوشت نیم پز، 89/6% سابقه عدم استفاده از مواد ضد عفونی کننده در شستشوی سبزی، 29/6% سابقه تماس با دام، 57/4% تماس با گوشت خام داشتند و 94/8% از آب لوله کشی استفاده می کردند.
    نتیجه گیری
    57/7% از خانم های در شرف ازدواج شهر اردبیل از نظر سرولوژی توکسوپلاسموز منفی می باشند، لذا آموزش بهداشت برای حذف عوامل خطر به ویژه در طی دوران بارداری ضروری به نظر می رسد.
    Background and Objectives
    Toxoplasmosis is an important zoonosis parasitical disease. Infection with Toxoplasma gondii in transmission of parasite to fetus or its reactivation among immune-compromised persons can lead to server clinical symptoms. The aim of study was to determine immune level of Toxoplasmosis among women who were to get married and have referred to Health Center of Ardabil.
    Methods
    In this study 272 blood samples of women who had referred to health center of Ardabil in 2007 were collected. Samples were tested with ELISA method to detect Anti-Toxoplasma IgM and IgG Antibodies.
    Results
    The tests showed that 42.3% of women were IgG Positive, 57.2% were IgG negative and 2.6% women were IgM positive and also IgG positive. They have (IgG positive women) 11.3% family history of abortion, 96.5% eating raw vegetables, 92.2% eating half cooked meat, 89.6% not washing the vegetables with disinfectants, 29.6% animal contact, 57.4% contact with raw meat and 94.8% used piped water.
    Conclusion
    Since 57.7% of women who were to marry in Ardabil city were negative from the view point of Toxoplasmosis, health education for elimination of risk factors especially within pregnancy period seems mandatory.
  • نسرین فولادی، مهوش صلصالی، فضل الله غفرانی پور
    زمینه و هدف
    افزایش روزافزون بار بیماری های مزمن و ناتوانی از درمان قطعی آنها به منظور رفع نیازهای این بیماران از یک طرف و از طرفی هزینه بالای کنترل و اداره این بیماری ها لزوم توجه به ارتقای سلامت در این بیماران را ایجاب می کند. قدم اول برای برنامه ریزی های ارتقای سلامت در این بیماران، بررسی عوامل موثر بر ارتقای سلامت است تا بتوان در برنامه ریزی های کنترل و اداره بیماری های مزمن استفاده کرد.
    روش کار
    تئوری گراندد روش تحقیق قوی برای مطالعه ساختار و فرایندهای اجتماعی می باشد از این روش برای جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات در بیماران مزمن استفاده گردید. مصاحبه های نیمه سازمان یافته برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت و با روش مقایسه مداوم آنالیز داده ها انجام شد
    یافته ها
    شش مفهو م اصلی به دست آمده از داده ها شامل معنای سلامت، شیوه زندگی، عوامل فردی، اعتقادات معنوی، حمایت و آموزش بودند که بر روند ارتقای سلامت در بیماران موثر بودند.
    نتیجه گیری
    یافته های تحقیق نشان داد مفاهیم به دست آمده از تحقیق در ارتباط متقابل با یکدیگر بر ارتقای سلامت بیماران مزمن اثر می گذارد. عامل حمایت و آموزش در بین تمامی این عوامل بر عوامل دیگر سایه افکنده و آنها را تحت نفوذ خود قرار می دهند، بنابراین لازم است با تاکید بر نقش این دو عامل در فعالیت های ارتقا دهنده سلامت در بیماران مزمن، افراد را به سمت ارتقای سلامت از طریق افزایش خود اتکایی در کنار ایجاد محیط حمایتی سوق داد
    کلید واژگان: بیماری مزمن, ارتقای سطح سلامت}
    Nasrin Fouladi, Mahvash Salsali, Fazlollah Ghofrani Far
    Background And Objectives
    The remarkable increase in the number of chronic diseases and failing in the definite treatment of these illnesses in order to meet the needs of these patients as well as the high costs of control and management of these diseases require special attention to the promotion of health in them. The first step in planning for this promotion is a study of the factors inflouencing health promotion in order to use them in planning to control and manage chronic diseases.
    Methods
    Granded theory is a powerful research method to study social structures and processes. This method was employed in the present research to collect and analyze the data in chronic patients. Semi-Structured interviews were used to collect the data which were analyzed using continuous comparison method.
    Results
    Six main themes including the meaning of health, life style, individual factors, spiritual beliefs, support and education emerged, all of which were effective in the process of health promotion in these patients.
    Conclusion
    The findings indicated the concepts found in the research were interactively influencing each other to promote health in chronic patients. Support and education overshadowed other factors and had them under its influence. So, it is necessary to emphasise the role of these two factors in health-promoting activities in chronic patients and leading the patients towards health promotion through increasing self-reliance and creating a supportive environment.
    Keywords: Chronic Illness, Health Promotion}
  • بررسی آگاهی، نگرش و عملکرد مردم شهرستان اردبیل در مورد پیشگیری و کنترل سل در مقایسه با بیماران مبتلا به سل ریوی اسمیر مثبت
    علی مجیدپور، نسرین فولادی، سقراط فقیه زاده
    طبق برآورد انجام شده هر ساله حدود 10-8 میلیون نفر دچار عفونت سلی شده و 3-2 میلیون نفر سالینانه در اثر این بیماری می میرند. این مطالعه به منظور بررسی مقایسه ای آگاهی، نگرش و عملکرد مردم شهر اردبیل با بیماران سال ریوی اسمیر مثبت انجام شده که در آن 500 نفر از مردم اردبیل و 34 نفر از بیماران اسمیر مثبت به عنوان نمونه انتخاب و از طریق پرسش نامه راهنمای مصاحبه مورد بررسی قرار گرفتند و آگاهی نمونه ها در مورد ماهیت بیماری، پیشگیری و کنترل سل اندازه گیری شد.
    آزمون آماری تفاوت معنی داری را در عملکرد افراد سالم و بیمار در مورد ماهیت، پیشگیری و کنترل بیماری نشان داد. این مطالعه بین متغیرهای سن، جنس و شغل افراد و آگاهی و عملکرد واحد ها در مورد پیشگیری و کنترل سل در افراد بیمار و سالم ارتباط آماری معنی داری را نشان داد. انجام آزمون X2 بین سطح سواد و آگاهی و عملکرد و نگرش افراد سالم و ارتباط معنی داری را نشان نداد (p<0.05) ولی در افراد بیمار بین متغیرهای فوق ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت. افراد بیمار بدون توجه به سطح سواد آگاهی خوبی در مورد بیماری داشتند ولی در افراد سالم با افزایش سطح سواد، سطح آگاهی و عملکرد بالا می رفت. این مطالعه تنها عملکرد ضعیف افراد سالم را در کنترل سل نشان می دهد. لذا بایستی ضمن تاکید بر بهبود عملکرد مردم با آموزش های لازم، علل شیوع بالای بیماری را در ارتباط با عوامل دیگری همچون فقر، سو تغذیه، تراکم جمعیت و... جستجو کرد و اقدامات لازم را در این مورد به عمل آورد.
    کلید واژگان: آگاهی, نگرش, عملکرد, پیشگیری, کنترل, اسمیر مثبت, سل ریوی}
  • عفت مظاهری، سید هاشم سزاوار، عدالت حسینیان، نسرین فولادی
    زمینه و هدف
    امروزه با تغییر سیستم ارایه مراقبت های بهداشتی، بیشتر بیماران مراقبت های حرفه ای و تخصصی لازم را پس از ترخیص از بیمارستان در منزل دریافت میکنند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر پیگیری بر وضعیت سلامت جسمی و روحی بیماران دچار انفارکتوس قلبی بود.
    روش کار
    این پژوهش تجربی بر روی 60 بیمار دچار انفارکتوس قلبی مراجعه کننده به مرکز آموزش درمانی بوعلی اردبیل در سال80-1379 انجام شد. نمونه های مورد بررسی بصورت مبتنی بر هدف انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه 30 نفری شاهد و آزمون قرار گرفتند. سپس برای گروه آزمون برنامه بازدید منزل تدوین گردید ولی برای گروه شاهد مداخله ای صورت نگرفت. یک هفته پس از اجرای کامل برنامه بازدید منزل، وضعیت سلامت جسمی و روحی نمونه های مورد بررسی در هر دو گروه توسط چک لیست نهایی و تست اسپیلبرگروبک مورد بررسی و نتایج با آزمون X2 در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    آزمونX2 بین ضربان قلب زمان استراحت در دو گروه تفاوت آماری معنی داری نشان داد (P<0/05) ولی این تفاوت بین فشار خون سیستولیک، دیاستولیک، وزن، اضطراب و افسردگی در دو گروه معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    با توجه به آنکه پیگیری بر وضعیت سلامت جسمی و روحی بیماران موثر است بنابرین پرستاران می توانند با فعال کردن سیستم مراقبت در منزل و برنامه های بازتوانی همراه با حمایت های اجتماعی بعد از انفارکتوس قلبی باعث بهبود کیفیت زندگی بیماران شوند.
    کلید واژگان: پیگیری بیمار, انفارکتوس قلبی, وضعیت سلامت جسمی و روحی}
    Effat Mazaheri, Seyedhashem Sezavar, Adalat Hosseinian, Nasrin Fooladi
    Background and Objective
    Today, with changes in health care systems, most of the patients, receive occupational and special cares at home after being discharged from hospital. The aim of this study was to assess the effects of follow up on physical and emotional status of the patients with recent myocardial Infarction.
    Methods
    This experimental study was done on 60 patients with acute myocardial infarction, who referred to Boali Hospital during 2000-2001.The patients were chosen randomly and were set in two different groups with 30 subjects in each group. Then, a home care program was designed for case group. but there was no intervention for control group. This home care program was completed and one week later the physical and emotional status of the patients in two groups were analyzed by Spilbergar and Beck tests and finally the results were compared in two groups using X2 test.
    Results
    The X2 test showed that there is a significant difference between resting heart rate of two groups with P<0.05 but the difference among systolic and diastolic blood pressure, body weight, anxiety and depression was not statistically significant in two groups.
    Conclusions
    Regarding the effects of follow-up on the physical and emotional status of the patients, nurses can improve the quality of the patienys life through active home - care and rehabilitation programs along with social supports.
    Keywords: Patients follow, up, Myocardial infarction, Emotional health}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال