نسیبه منصوری
-
کژکاری جنسی به عنوان یکی از اختلال های بسیار شایع در بین زنان می تواند روابط زناشویی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد و پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد. اگرچه رابطه بین بدرفتاری های دوره ی کودکی و کژکاری جنسی تایید شده است، اما توجه اندکی به عوامل میانجی این رابطه شده است. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی عوامل شناختی در رابطه بین بدرفتاری های دوره ی کودکی و کژکاری جنسی زنان در یک طرح هم بستگی انجام پذیرفت. جامعه ی این پژوهش شامل کلیه ی دانش جویان زن متاهل دانشگاه های شهر شاهرود بود. چهارصد دانش جوی زن متاهل دانشگاه های شاهرود به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و شرکت کنندگان به شاخص های عملکرد جنسی زنان، اجتناب شناختی، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، پذیرش و عمل، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، افکار تکرارشونده و خود گزارشی کودک آزاری پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و LISREL تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بین مسیرهای مستقیم مدل هم بستگی وجود دارد و عوامل شناختی میانجی رابطه ی بین بدرفتاری های دوره ی کودکی و کژکاری جنسی زنان هستند. به طورکلی می توان گفت که بدرفتاری های دوره ی کودکی می توانند با افزایش عوامل شناختی ازجمله اجتناب شناختی، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، اجتناب تجربه ای، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و افکار تکرارشونده، باعث افزایش کژکاری جنسی زنان شوند.
کلید واژگان: بدرفتاری, عوامل شناختی, کژکاری جنسیSexual dysfunction, as one of the most common disorders among women can affect their marital relationships and have negative consequences. Although the relationship between childhood maltreatment and sexual dysfunction has been confirmed, but little attention has been paid to the mediating factors. Therefore, this study aimed to investigate was conducted the mediating role of cognitive factors in the relationship between childhood maltreatment and female sexual dysfunction in a correlational study. The population of this study included all married female students of Shahroud universities. Four hundred married female students of Shahroud universities were selected using cluster sampling method, and participants responded to the Female Sexual Function index, Cognitive Avoidance Questionnaire , Intolerance of Uncertainty Scale, Acceptance and Action Questionnaire-II, Cognitive Emotion Regulation questionnaire and Repetitive Thinking Questionnaire-10. Research data were analyzed using structural equation modeling, and SPSS and LISREL softwares. The results showed that there are correlations between the direct paths of the model, and cognitive factors mediate the relationship between childhood maltreatment and sexual dysfunction in females. Based on the results of this study, it can be concluded that childhood maltreatment and cognitive factors are risk factors for female sexual dysfunction; Therefore, it is important to pay attention to these factors in the prevention and treatment of sexual dysfunction.
Keywords: Maltreatment, cognitive factors, sexual dysfunction -
زمینه و هدف
کژکاری جنسی یکی از اختلال های شایع در بین زنان است و معمولا با ناراحتی چشمگیر بالینی در توانایی پاسخ دهی جنسی فرد یا تجربه لذت جنسی همراه است. ازاین رو هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین بدرفتاری های دوره کودکی و کژکاری جنسی زنان بود.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان زن متاهل دانشگاه های شهرستان شاهرود بود. چهارصد دانشجوی زن متاهل شهر شاهرود به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به شاخص عملکرد جنسی زنان، پرسشنامه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و مقیاس خود گزارشی کودک آزاری پاسخ دادند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از نرم افزارهای SPSS وLISREL و به کمک روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان، بدرفتاری های دوره کودکی و کژکاری جنسی زنان رابطه وجود دارد (05/0>p). بعلاوه، راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان میانجی رابطه بین بدرفتاری های دوره کودکی و کژکاری جنسی زنان هستند.
نتیجه گیری:
نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می کند که راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان میانجی رابطه بین بدرفتاری های دوره کودکی و کژکاری جنسی زنان هستند.
کلید واژگان: تنظیم هیجان, خشونت جسمی, غفلت, کژکاری جنسی, سوء استفاده جنسیAim and BackgroundSexual dysfunction is one of the most common disorders among women and is usually associated with by a clinically significant disturbance in a personchr('39')s ability to respond sexually or to experience sexual pleasure. Therefore, the main purpose of this study was to investigate the mediating role of cognitive emotion regulation in the relationship between childhood maltreatment and female sexual dysfunction.
Methods and Materials:
The research was descriptive-correlational. Its statistical population included all married female students of Shahroud universities. Four hundred married female students in Shahroud universities were selected by multi-stage cluster sampling. Participants responded to the female sexual function index (FSFI), cognitive emotion regulation questionnaire (CERQ), and the self‑report measures of child abuse (CASRS). The present research data were analyzed using SPSS and LISREL software and structural equation modeling method.
FindingsThe results of this study showed that there are a significant relation between childhood maltreatment, sexual dysfunction and cognitive emotion regulation. Also, cognitive emotion regulation mediated the relationship childhood maltreatment and female sexual dysfunction.
ConclusionThe results of the present study support the hypothesis that negative cognitive emotion regulation strategies mediate the relationship between childhood maltreatment and female sexual dysfunction.
Keywords: Emotion regulation, Maltreatment, Neglect, Sexual dysfunction, Sexual abuse -
مقدمهبی خوابی یکی از اختلال های شایع در بین دانشجویان می باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی افکار تکرارشونده منفی در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و بی خوابی دانشجویان انجام شد.روش کاردر این پژوهش توصیفی-همبستگی، 210 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود به روش نمونه گیری خوشه ایمرحله ای انتخاب شدند. مقیاس سیستم فعال ساز/بازداری رفتاری کارور و وایت (1994)، پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا مه یر و همکاران (1990)، مقیاس کوتاه نشخوار فکری تری نور و همکاران (2001) و پرسشنامه شدت بی خوابی باستین و همکاران (2003) در مورد شرکت کنندگان اجرا گردید. داده های پژوهش به کمک نرم افزارهای آماری SPSS و لیزرل، و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد که سیستم بازداری رفتاری افکار تکرارشونده منفی را پیش بینی می کند که به سهم خود پیش بین شدت بی خوابی دانشجویان است (05/0>p). همچنین، افکار تکرارشونده منفی میانجی رابطه بین سیستم بازداری رفتاری و شدت بی خوابی دانشجویان می باشند (05/0>p).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان دهنده اهمیت سیستم بازداری رفتاری و افکار تکرارشونده منفی در بی خوابی دانشجویان می باشد. به عبارت دیگر، دانشجویان دارای سیستم بازداری رفتاری حساس تر بی خوابی شدیدتری را بواسطه افکار تکرارشونده منفی تجربه می کنند.کلید واژگان: بی خوابی, سیستم های مغزی رفتاری, دانشجویان, نشخوارفکری, نگرانیIntroductionInsomnia is a prevalent mental disorder in student. Therefore, the aim of present study was to investigate the mediating role of negative repetitive thoughts in the relationship between brain behavioral systems and insomnia severity in students.MethodsIn this descriptive-correlational study, 210 students of Shahrood University of Technology were selected by stage cluster sampling method. The participants completed BIS/BAS scales (Carver & White, 1994), Penn state worry questionnaire (Meyer et al., 1990), ruminative response scale (Treynor et al., 2003) and insomnia severity index (Bastien et al. 2001). Data were analyzed by SPSS and LISREL software, using Pearson correlation and path analysis.ResultsThe result showed that behavioral inhibition system predicted higher negative repetitive thoughts, which, in turn, predicted higher insomnia in students (p<0.05). Also, negative repetitive thoughts mediated the relationship between brain behavioral systems and insomnia severity in students (p<0.05).ConclusionsThe results of this study emphasize the importance of behavioral inhibition system and negative repetitive thoughts in insomnia severity in students. In other words, students with a more sensitive behavioral inhibition system experience more severe insomnia through negative repetitive thoughts.Keywords: Brain Behavioral Systems, Insomnia, Rumination, Students, Worry
-
زمینه و هدفبی خوابی، یکی از شایع ترین اختلالات روان شناختی می باشد که سلامت و بهزیستی روانی افراد را به خطر می اندازد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و شدت بی خوابی انجام گردید.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی- همبستگی، 210 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود به روش نمونه گیری خوشه ایمرحله ای انتخاب شدند. مقیاس سیستم فعال ساز رفتاری/ سیستم بازداری رفتاری (Behavioural Inhibition System/Behavioural Activation System یا BIS/BAS scales)، پرسش نامه دشواری در تنظیم هیجان (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS) و پرسش نامه شدت بی خوابی (Insomnia Severity Index یا ISI) در مورد شرکت کنندگان تکمیل گردید. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS و LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاسیستم بازداری پیش بین دشواری در تنظیم هیجان بود که به سهم خود پیش بین شدت بی خوابی نیز می باشد. همچنین، مدل مربوط به نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و شدت بی خوابی، برازش قابل قبولی را با داده ها نشان داد.نتیجه گیرینتایج به دست آمده از پژوهش، بر اهمیت سیستم های مغزی رفتاری و تنظیم هیجان در بی خوابی تاکید می نماید. همچنین، این سیستم بازداری رفتاری بی خوابی شدیدتری را به واسطه دشواری در تنظیم هیجان به دنبال دارد.کلید واژگان: اختلالات روان شناختی, بی خوابی, هیجاناتAim andBackgroundInsomnia is one of the most prevalent mental disorders, frequently compromise individuals health and well-being. Therefore, the aim of present study was to investigate the mediating role of emotion regulation difficulties in the relationship between the brain behavioral systems and the severity of insomnia.
Methods and Materials: In a descriptive-correlational study, 210 students in Shahrood University of Technology, Iran, were selected using stage cluster sampling method. The participants completed Behavioral Inhibition System/Behavioral Activation System (BIS/BAS) scales, Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), and Insomnia Severity Index (ISI). Data were analyzed via SPSS and LISREL software using Pearson correlation and path analysis.
Findings: The behavioral inhibition system predicted higher difficulties in emotion regulation, which, in turn, predicted higher insomnia in students. In addition, the model of the mediating role of emotion regulation difficulties in the relationship between the brain behavioral systems and the severity of insomnia had an acceptable fit with the data.ConclusionsThe results of this study emphasize the importance of the brain behavioral systems and emotion regulation difficulties in the severity of insomnia.Keywords: Mental disorders, Insomnia, Emotions -
مقدمهپژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی زوج درمانی خودتنظیمی بر رضایت زناشویی، سبک های هویتی و حل مسئله خانواده انجام شد.روشدر این پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و گروه کنترل تعداد 10 زوج مراجعه کننده به روان پزشکان، متخصصان مغز و اعصاب و مراکز مشاوره شهر کاشمر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. زوج های گروه آزمایش در معرض مداخله 8 جلسه ای زوج درمانی خودتنظیمی (هالفورد، 1384) قرار گرفتند، درحالی که گروه کنترل در معرض چنین مداخله ای قرار نگرفتند. مقیاس زوجی اینریچ، پرسشنامه هویت بنیون و آدامز و حل مسئله خانواده در مورد شرکت کنندگان اجرا گردید. داده های پژوهش به کمک نرم افزار آماری «اس. پی. اس. اس. 22» و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.نتایج: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که زوج درمانی خودتنظیمی باعث افزایش میزان رضایت زناشویی و مهارت های حل مسئله زوج های گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می شود. بعلاوه، زوج درمانی خودتنظیمی باعث کاهش میانگین نمره زوج ها در سبک های هویت سردرگم، پیش رس و دیررس و در مقابل افزایش میانگین نمره هویت موفق زوج ها می شود.بحث و نتیجه گیریدرمجموع، زوج درمانی خودتنظیمی تاثیر بسزایی در افزایش میزان رضایت زناشویی، تعدیل سبک های هویت و افزایش مهارت حل مسئله زوج ها دارد و زوج درمانگران می توانند زوج درمانی خودتنظیمی را جهت بهبود رضایت زناشویی، سبک هویت و حل مسئله بکار گیرند.کلید واژگان: زوج درمانی خودتنظیمی, رضایت زناشویی, سبک های هویتی, حل مسئله خانوادهBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:14 Issue: 1, 2016, PP 51 -60The aim of present study was to investigate the effectiveness of self-regulation couple therapy on marital satisfaction, identity styles and family problem solving. For this purpose, in a quasi-experimental study, 20 couples referred to psychiatrists, neurologists and counselling centers in the city of Kashmar were selected by available sampling method and then randomly designed into tow experimental and control groups. The experimental group participated in 8 sessions of self-regulation couple therapy (Halford, 2004), while control group was not any treatment. The participants completed ENRICH Couple Scales (ECS), Objective Measure of Ego Identity Status (OMEIS-II) and Family Problem-Solving Questionnaire (FPS). Data were analyzed by SPSS20 software, using one way analysis of covariance (ANCOVA). The findings showed that self-regulation couple therapy increases the couples marital satisfaction and problem-solving skills. In addition, self-regulation couple therapy decreases the mean scores diffusion, foreclosure, moratorium identity styles. In contrast, this therapy increases the mean scores achievement identity style. In sum, result showed that self-regulation couple therapy might be an efficient way to improve marital satisfaction, and family problem solving. Also, couple therapists can use of self-regulation couple therapy for improving marital satisfaction, identity styles and family problem solving.Keywords: Self-regulation, Marital satisfaction, Identity styles, Family problem solving
-
اگر چه رابطه بین اسکیزوتایپی و علایم افسردگی به خوبی تایید شده است، توجه کمی به نقش نشخوارفکری به عنوان میانجی این رابطه شده است. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین اسکیزوتایپی و علایم افسردگی با توجه به نقش میانجی نشخوارفکری انجام گردید. بدین منظور، در یک پژوهش توصیفی-همبستگی، تعداد 200 دانشجوی دانشگاه خوارزمی تهران (70 پسر، 130 دختر) به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپال (SPQ)، پرسشنامه تجدید نظر شده افسردگی بک (BDI-II) و مقیاس پاسخ نشخوارفکری (RRS) استفاده شد. داده های پژوهش به کمک نرم افزار آماری SPSS20 و با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که بین اسکیزوتایپی، افسردگی و نشخوارفکری رابطه معنادار وجود دارد (05/0>P). همچنین، بین اسکیزوتایپی، افسردگی و مولفه های نشخوارفکری، یعنی در فکر فرورفتن و تعمق رابطه معنادار وجود دارد (05/0>P). در نهایت، نتایج نشان داد که نشخوارفکری و مولفه های آن می توانند میانجی جزیی رابطه بین اسکیزوتایپی و افسردگی باشند (05/0>P). در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد افراد دارای نمره بالای اسکیزوتاپی، علایم افسردگی بیشتری بواسطه مکانیسم مربوط به نشخوارفکری گزارش می کنند.
کلید واژگان: اسکیزوتایپی, افسردگی, نشخوارفکری, در فکر فرو رفتن, تعمقBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:12 Issue: 2, 2015, PP 99 -108Although the relation between schizotypy and depression has been completely approved but limited attention has been dedicated to rumination as a mediator for this relation. Therefore, this research was conducted aimed to identify the relation between schizotypy and depression according to mediator role of rumination. For this purpose, 200 students in Kharazmi University (130 females and 70 males) were selected using stage cluster sampling in a correlation-descriptive survey. Data gathering tools were schizotypal personality questionnaire (SPQ), Beck depression inventory (BDI- II), and rumination reply scale (RRS). Data were analyzed by SPSS using Pearson correlation and regression analysis. Findings showed that there is significant relation between schizotypy, depression and rumination (P<0.05). Also, there is significant relation between schizotypy, depression and rumination components, namely brooding and reflection (P<0.05). Finally, results indicated that rumination and its components could be trivial mediator for relation between schizotypy and depression (p<0.05). Findings showed that individuals with high score of schizotypy represent more depression symptoms due to rumination mechanism
Keywords: Schizotypy, Depression, Rumination, Brooding, Reflection
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.