نوید قوی پنجه
-
رشد روز افزون جمعیت جهان، افزایش تولیدات دامی را اجتناب ناپذیر کرده و این موضوع در کنار مشکلات ناشی از تغییرات اقلیمی، کمبود آب و زمین زراعی، اهمیت پرورش دام های مقاوم مانند شتر را نشان می دهد. در پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر جایگزینی جزیی و کامل یونجه جیره با خارشتر، تعداد 18 نفر حاشی پرواری نژاد سندی (9 تا 10 ماهه با میانگین وزن اولیه 7±115 کیلوگرم) به یکی از سه تیمار آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با 6 تکرار در هر تیمار اختصاص یافتند. جیره های آزمایشی شامل: 1- جیره شاهد (فاقد خارشتر)، 2- جیره ی حاوی 25 درصد خارشتر و 3) جیره ی حاوی 50 درصد خارشتر (بر اساس ماده ی خشک) بود. میزان ماده خشک مصرفی روزانه ثبت و دام ها به صورت ماهانه (در روزهای 0، 30، 60، 90 و 150 دوره ی آزمایشی) وزن کشی شدند. نتایج نشان داد میزان مصرف ماده خشک با افزایش استفاده از خارشتر در جیره، افزایش یافت (05/0 ≥ P). اگرچه میزان افزایش وزن روزانه در تیمار حاوی 50 درصد خارشتر کاهش داشت (05/0 ≥ P)، اما اختلاف معنی داری بین تیمار حاوی 25 درصد خارشتر و تیمار شاهد مشاهده نشد. هزینه خوراک به ازای هر کیلوگرم افزایش وزن و سود حاصل از هر کیلوگرم افزایش وزن با افزایش جایگزینی خارشتر در جیره، تمایل به افزایش نشان داد (01/0 = P). در مجموع، یافته های آزمایش حاضر نشان داد که تغذیه شترهای پرواری با خارشتر تا 50 درصد ماده خشک جیره نه تنها اثر نامطلوب بارزی بر عملکرد رشد ندارد، بلکه هزینه های تولید را کاهش می دهد.
کلید واژگان: خارشتر, شاخص های رشد, شاخص های اقتصادی, شتر پرواری, علوفه مرتعیThe worldwide population growth leads to an increase in livestock production that along with the challenges caused by climate change and water scarcity highlights the importance of raising resistance livestock such as camels. The present study aimed to investigate the effect of partial and total replacement of dietary alfalfa with camelthorn. Total 18 fattening Sandi growing dromedary camels (9 to 10 months old with an average initial weight of 115±7.7 kg) were randomly assigned to one of three experimental treatments in a completely randomized design, with 6 replicates for each treatment. Experimental diets included: 1- control diet (without camelthorn), 2- diets containing 25% camelthorn, and 3- diets containing 50% camelthorn (dry matter basis). The feed intake was recorded daily and the animals were weighed monthly (on days 0, 30, 60, 90, and 150 of the experiment). The results showed that dry matter intake was increased with increasing camelthorn inclusion in the diet (P ≤ 0.05). Although, the average daily gain was reduced in the diet containing 50% DM camelthorn (P ≤ 0.05), but no significant difference was observed between the treatment containing 25% DM camelthorn and control. Feed cost per kilogram weight gain and profit per kilogram of weight gain tended to increase (P = 0.01) with increasing the inclusion of camelthorn in the diet. Overall, the findings of this study showed that feeding camels with camelthorn up to 50% of dietary DM, not only did not have severe deleterious effects on growth performance, but also reduced the production costs.
Keywords: Camelthorn, Growth performance, Economic Indicators, Fattening Camel, rangeland species -
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر تغذیه مکمل بربرین بر عملکرد، ترکیبات شیر و الگوی تغییرات اسیدهای چرب و آنتی اکسیدان های شیر بزهای سانن در دوره انتقال انجام شد. به این منظور تعداد 24 راس بز در نوبت اول زایش با میانگین وزن (5/3±45 کیلوگرم) و امتیاز وضعیت بدنی مشابه (5/0±3) در قالب طرح کاملا تصادفی از 21 روز قبل تا 21 روز بعد از زایش به یکی از چهار تیمار آزمایشی شامل 1) شاهد (جیره پایه بدون مکمل)، 2) شاهد + 1 گرم بربرین در روز، 3) شاهد + 2 گرم بربرین در روز و 4) شاهد + 4 گرم بربرین در روز اختصاص یافت. مصرف خوراک و تولید شیر هر دام به صورت روزانه ثبت شد. در طول دوره آزمایش، بزها به صورت هفتگی، توزین و هم زمان امتیاز وضعیت بدنی هر دام ثبت شد. پس از زایش، نمونه های شیر در روزهای 0، 7، 14 و 21 اخذ شد. نتایج نشان داد استفاده از 2 و 4 گرم مکمل بربرین در روز موجب افزایش ماده خشک مصرفی، توازن انرژی و تولید شیر شد (05/0≤p). میزان لاکتوز شیر نیز با افزایش مصرف بربرین افزایش یافت (05/0 ≤ P). مصرف بربرین سیمای اسیدهای چرب شیر را مطابق با توازن انرژی تغییر داد. مقدار اسیدهای چرب ساخته شده از نو (synthesis de novo) شیر در تیمارهای مکمل شده با 2 و 4 گرم بربرین افزایش و میزان اسیدهای چرب آزاد کاهش یافت (05/0≤p). مصرف مکمل بربرین با کاهش اسید چرب C18:1n9 همراه بود. غلظت مالون دی آلدیید شیر در تیمارهای مکمل شده با سطوح 2 و 4 گرم بربرین کاهش یافت (05/0≤p). ظرفیت کل آنتی اکسیدانی و همچنین فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در شیر بزهای تغذیه شده با 2 و 4 گرم بربرین در روز بالاتر از تیمار شاهد بود (05/0≤p). در مجموع، یافته ها نشان داد استفاده از مکمل بربرین به عنوان رویکردی نوین در تغذیه دام در دوره انتقال، علاوه بر بهبود عملکرد و توازن انرژی، غلظت آنتی اکسیدان های شیر را نیز افزایش می دهد.
کلید واژگان: آنتی اکسیدان, بربرین, بزهای شیری سانن, دوره انتقال, سیمای اسیدهای چربThe present study was aimed to evaluate temporal changes in milk fatty acids and antioxidants of Saanen goat in response to berberine (BBR) supplementation during the transition period. Twenty-four primiparous Saanen dairy goats were used from 21 days before predicted parturition to 21 days after kidding. Experimental treatments were included: 1) control (without BBR supplement), 2) control + 1 g/d BBR, 3) control + 2 g/d BBR and 4) control + 4 g/d BBR. Body condition score (BCS) and body weight (BW) of individual goats were measured on days -21, -14, -7, 0, 7, 14 and 21 relative to parturition. Also, milk samples were harvested at days 0, 7, 14 and 21 following parturition. The results showed that dry matter intake (DMI), BCS and milk yield were increased with supplementation of 2 and 4 g/d BBR (P≤0.05). Milk lactose was also enhanced with increased BBR ingestion (P≤0.05). BBR consumption caused changes in milk fatty acids (FAs) profile in accordance with the energy balance. By supplementing 2 and 4 g/d BBR in transition goats, the level of de novo FAs were increased and free fatty acids (FFAs) were decreased (P≤0.05). BBR supplementation was also associated with a decrease in C18:1n9 fatty acid. The level of milk malondialdehyde (MDA) in goats supplemented with 2 and 4 g/d BBR was also decreased (P≤0.05). The total antioxidant capacity (TAC) as well as the level of glutathione peroxidase (GSH-Px), superoxide dismutase (SOD) and catalase (CAT) enzymes in the milk of goats fed 2 and 4 g/d BBR was higher than the control (P≤0.05). In summary, these results showed that BBR supplementation as a new therapeutic strategy in transition period could improve lactation performance, energy balance, and milk antioxidant indicators.
Keywords: Antioxidants, Berberine, Fatty acids profile, Saanen dairy goats, Transition period -
هدف از پژوهش حاضر، تعیین ارزش غذایی گیاه خارشتر با استفاده از روش های درون کیسه ای و تولید گاز و مقایسه آن با علف خشک یونجه بود. نمونه های علوفه به صورت دستی برداشت و ترکیب شیمیایی و فنولی آن طبق روش های توصیه شده آزمایشگاهی تعیین شد. هم چنین از روش های تولید گاز، کیسه های نایلونی و هضم سه مرحله ای آنزیمی برای تعیین ارزش غذایی نمونه ها استفاده شد. میزان ماده آلی، پروتیین خام و کلسیم خارشتر پایین تر از علف خشک یونجه بود (05/0<P)، درحالی که الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی، لیگنین، خاکستر و فسفر گیاه خارشتر به طور معنی داری بیش تر بود (05/0<P). میزان کل ترکیبات فنولی، تانن کل، تانن متراکم و تانن قابل هیدرولیز گیاه خارشتر نیز بالاتر از علف خشک یونجه بود (05/0<P). بخش سریع تجزیه، کند تجزیه و نرخ ثابت تجزیه گیاه خارشتر و علف خشک یونجه اختلاف معنی داری نداشتند. اما، تجزیه پذیری موثر گیاه خارشتر از علف خشک یونجه کم تر بود (05/0<P). نرخ ثابت تولید گاز (c) گیاه خارشتر و علف خشک یونجه با یکدیگر مشابه بودند، با این حال، پتانسیل تولید گاز (b) آن از علف خشک یونجه کم تر بود (05/0<P). گوارش پذیری ماده آلی، انرژی قابل سوخت و ساز و انرژی خالص شیردهی نیز در گیاه خارشتر کم تر از علف خشک یونجه برآورد شد (05/0<P). براساس نتایج این پژوهش، گیاه خارشتر با ترکیب شیمیایی و فراسنجه های گوارش پذیری مناسب و هزینه تولید کم تر در مقایسه با علف خشک یونجه، امکان جایگزینی با بخشی از علوفه جیره شتر را دارد.
کلید واژگان: خارشتر, روش درون کیسه ای, فراسنجه های تولید گاز, گوارش پذیریThe aim of the present study was to determine the nutritive value of Alhaji camelorum plant using nylon bag and gas production techniques which compared with alfalfa hay. Fodder samples were hand harvested and its chemical and phenolic composition was determined according to standard laboratory methods. The methods of gas production, nylon bags and three-step enzymatic digestion were used to determine the nutritive value of the samples. The amount of organic matter, crude protein and Ca of Alhaji camelorum was lower than alfalfa hay (P<0.05). Wheras, the neutral detergent fiber, acid detergent fiber, lignin, ash and phosphorus content of Alhaji camelorum were significantly higher than alfalfa hay (P<0.05). The amount of total phenolic compounds, total tannin, condensed and hydrolyzable tannin of Alhaji camelorum was also higher than alfalfa hay (P<0.05). There was no significant difference between the fast degradable, slow degradable and degradablity rates of Alhaji camelorum and alfalfa hay. However, the effective degradability of Alhaji camelorum was lower than alfalfa hay (P<0.05). Gas production rate (c) of Alhaji camelorum and alfalfa was similar, however, its gas production potential (b) was lower than alfalfa hay (P<0.05). Organic matter digestibility, metabolizable energy, and net energy for lactation were also estimated to be lower in Alhaji camelorum than alfalfa hay (P<0.05). According to the results of the present research, Alhaji camelorum plant with appropriate nutritional caractristics and digestibility parameters along with its lower production cost compare to alfalfa hay, can be replaced with a part of the forage of camel diet.
Keywords: Alhaji camelorum, digestibility, gas production parameters, Nylon bag technique -
استفاده از روش های ریاضی کارآمد می تواند تا حد زیادی در گروه بندی و تفکیک نژادی موثر باشد. پژوهش کنونی با هدف مقایسه ویژگی های ریخت شناسی شترهای بومی کویر مرکزی ایران با شترهای شیری با منشا پاکستانی با استفاده از روش تحلیل مولفه های اصلی انجام شد. به این منظور از 25 نفر شتر بومی کویر مرکزی ایران و 62 نفر شتر شیری با منشا پاکستان استفاده گردید. زیست سنجه های ارتفاع شانه، پهنای لگن، دور پستان و عمق پستان برای تشخیص نژادها مدنظر قرار گرفت. برای تحلیل مولفه اصلی (PCA) از بسته آماری ggfortify در محیطR نسخه 3.5.3 استفاده گردید. همچنین برای مقایسه نمره ارزیابی تیپ شترها، از آزمون مقایسه میانگین نمونه های مستقل t-test با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. نتایج نشان داد که اندازه قد شترهای شیری پاکستانی نسبت به شترهای بومی بلندتر است (p<0.05). پهنای لگن، عمق و دور پستان در شترهای پاکستانی بزرگتر از شترهای بومی کویر مرکزی ایران بود (p < 0.05). میانگین نمره ارزیابی تیپ شترهای بومی ایران 03/10 ± 12/57 و در شترهای با منشاء پاکستانی 31/12 ± 71/76 به دست آمد (p<0.05). تحلیل مولفه اصلی زیست سنجه های بدنی نشان داد که شترهای بومی کویر مرکزی ایران و شترهای شیری با منشا پاکستانی در دو دسته جداگانه قرار دارندو امکان تشخیص و تمایز این دو اکوتیپ از یکدیگر از روی ویژگی های ظاهری آن ها وجود دارد.
کلید واژگان: شتر تک کوهانه, تحلیل مولفه اصلی و زیست سنجه بدنیUsing efficient mathematical methods can be effective in order to breed identification and genetic grouping. So, the aim of this study was to compare the morphological features of native camels of central desert of Iran with dairy camels of Pakistan using the principal component analysis method. For this purpose, 25 native camels of Iran and 62 dairy camels of Pakistan were used. Measurements of shoulder height, pin width, udder circumference and udder depth were considered. Principal component analysis (PCA) carried out using ggfortify package in R version 3.5.3. Also, scores of camel type were compared using the independent samples t-test in SPSS software (version 22). The results showed that Pakistan’s dairy camels was taller than native camels (p <0.05). Pin width, udder depth, and udder circumference in Pakistan’s camels were larger than native Iranian camels (p <0.05). The mean evaluation score of Iranian native camels was 57.12 ± 10.03 and in camels of Pakistani origin was 76.71 ± 12.31 (p <0.05). The results of PCA showed that native camels of the central desert of Iran and dairy camels of Pakistan are in two separate categories and have different morphologies. The results of the present study showed that it is possible to use mathematical methods including principal component analysis (PCA) in order to accurately distinguish Iranian native camels from dairy camels of Pakistan origin.
Keywords: Dromedary, principle component analysis, Biometry -
در پژوهش حاضر، ترکیب شیمیایی و ارزش غذایی بقایای زراعی کینوا با استفاده از روش های آزمایشگاهی درون کیسه ای و تولید گاز اندازه گیری و با یونجه خشک مقایسه شد. گیاه کامل کینوا پس از برداشت از مزرعه در دمای محیط خشک و دانه ها جدا شدند و بقایای زراعی جهت انجام آزمایش مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان انرژی خام، ماده خشک، ماده آلی، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و لیگنین علوفه کینوا بالاتر از یونجه بود (0/05>P). غلظت پروتئین خام کینوا (12/29درصد) کمتر از یونجه (14/32درصد) بود. بخش عمده تانن موجود در کینوا از نوع قابل هیدرولیز بود. گرچه ثابت نرخ تجزیه و گوارش پذیری پس از شکمبه ای کینوا و یونجه یکسان بود، اما گوارش پذیری شکمبه ای و کل دستگاه گوارش کینوا از یونجه کمتر بود (0/05>P). ثابت نرخ تولید گاز (c) بقایای زراعی کینوا و یونجه با هم برابر بودند، با این حال پتانسیل تولید گاز (b) آن از یونجه کمتر بود (0/05>P). گوارش پذیری ماده آلی، انرژی قابل سوخت و ساز و انرژی خالص شیردهی نیز در کینوا کمتر از یونجه بود (0/05>P). بر اساس نتایج این پژوهش، بقایای زراعی کینوا ظرفیت تغذیه ای مناسبی برای جایگزینی بخشی از علوفه به منظور تامین قسمتی از نیازهای غذایی دام دارد. انجام آزمایش های درون تنی برای تعیین سطح مناسب آن در جیره کمک توصیه می شود.
کلید واژگان: بقایای زراعی, تجزیه پذیری, تولیدگاز برون تنی, دیزی II, کینوا, گوارش پذیریIn the present study, the chemical composition and nutritional value of quinoa crop residues were determined using insitu and invitro gas production techniques in comparison with alfalfa hay. After harvesting, whole quinoa plants were dried at environmental temperature, the seeds were separated, and the crop residues were used for the experiment. The results showed that the content of gross energy, dry matter, organic matter, neutral detergent fiber and lignin of quinoa was higher than alfalfa hay (P<0.05). Crude protein concentration of quinoa (12.29%) was lower than alfalfa hay (14.32%). The main part of the tannin in quinoa was hydrolysable. Although the degradation rate and post-ruminal digestibility of quinoa and alfalfa hay were similar, ruminal, and total tract digestibility of quinoa were lower than alfalfa hay (P<0.05). No significant differences were found in gas production rate (c) between quinoa and alfalfa hay, however, it’s gas production potential (b) was lower than alfalfa hay (P<0.05). Organic matter digestibility, metabolizable energy and net energy of lactation in quinoa crop residues were also lower than alfalfa hay (P<0.05). Based on the results of this study, quinoa crop residues have suitable nutritional potential for replacing part of the forage to meet part of the nutritional requirements of ruminant feeds. However, invivo studies are recommended to determine it’s appropriate level in the diet.
Keywords: crop residues, Degradability, digestibility, Dasiy II, In-vitro gas production, Quinoa -
رقابت خوراک دام با غذای انسان یکی از چالش های اصلی در پایداری سیستم های تولید دامی است و از این منظر، شناسایی و تعیین ارزش غذایی ضایعات کشاورزی به عنوان جایگزین در تغذیه دام، اهمیت دارد. پژوهش حاضر به منظور تعیین ارزش غذایی، ترکیبات فنلی و فراسنجه های هضم برون تنی ضایعات مختلف گیاه زرشک انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: (1) یونجه خشک، (2) شاخه زرشک، (3) برگ قبل از برداشت میوه، (4) برگ پس از برداشت میوه و (5) مخلوط شاخه و برگ (به نسبت 60 به 40) بود. نمونه های ضایعات حاصل از برداشت محصول زرشک، به صورت دستی تهیه شده و در معرض آفتاب خشک شد. ترکیب شیمیایی و ترکیبات فنلی نمونه ها پس از آسیاب شدن، بر اساس روش های استاندارد آزمایشگاهی تعیین شده و مقدار گاز تولیدی در زمان های 2، 4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت ثبت شد. نتایج مشخص کرد میزان ماده خشک، ماده آلی و خاکستر در بین تیمارهای آزمایشی یکسان است. بالاترین میزان پروتئین خام ضایعات حاصل از برداشت زرشک در برگ مشاهده شد، همچنین بخش عمده تانن موجود در ضایعات زرشک از نوع قابل هیدرولیز بود. گرچه ثابت نرخ تولید گاز (c) در بین تیمارها یکسان بود، اما بیشترین پتانسیل تولید گاز (b) در برگ زرشک مشاهده شد (05/0>P). بازدهی تخمیر خوراک، قابلیت هضم ماده آلی، انرژی قابل سوخت و ساز و انرژی خالص شیردهی نیز در برگ زرشک بالاتر از یونجه خشک بود (05/0>P). به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد ضایعات حاصل از برداشت زرشک (به جز شاخه) ارزش غذایی قابل قبولی داشته و با توجه حجم زیاد آن در استان خراسان جنوبی، امکان تهیه در مقیاس صنعتی و هزینه کمتر از یونجه، می توان با تحقیقات بیشتر از آن به عنوان جایگزین بخشی از علوفه های مرسوم نظیر یونجه خشک در جیره نشخوارکنندگان استفاده نمود.
کلید واژگان: تولید گاز, زرشک, فرآورده های فرعی کشاورزی, هضم برون تنیFood- feed competition is one of the main challenges in the sustainability of livestock production systems. From this point of view, it is important to identify the nutritional value of agricultural waste as an alternative for animal feeding. The current study was carried out to evaluate nutritive value, phenolic compounds and in vitro digestion characteristics of different parts of Berberis Vulgaris plant. The experimental treatments included: 1) alfalfa hay, 2) barberry branches, 3) leaves before barberry harvesting, 4) leaves after barberry harvesting and 5) a mixture of branches and leaves (in the ratio of 60:40). The samples of barberry harvest wastages were manually prepared and sun-dried. The chemical compositions and phenolic compounds of samples were determined according to standard laboratory methods after milling samples and gas production of samples was assessed at zero, 2, 4, 8, 12, 16, 24, 48, 72 and 96 hr. The results revealed that dry matter, organic matter and ash content were similar among treatments. The highest crude protein was observed in barberry leaf; also the main tannins in barberry wastes were hydrolysable. Gas production rate (c) was the same among treatments; however, the highest gas production potential (b) was observed in leaf (P<0.05). Feed fermentation efficiency, organic matter digestibility, metabolizable energy and net lactation energy were also higher in barberry leaf than alfalfa hay (P<0.05). In conclusion, barberry harvest residues (except branches) has acceptable nutritional value and due to its large volume in South Khorasan province, the possibility of industrial scale preparation and lower cost than alfalfa, can be used as a replacement for current forage like alfalfa in ruminant nutrition.
Keywords: Gas production, Berberis vulgaris, Agricultural by-products, In vitro digestion -
به منظور بررسی اثرات ضداکسیدانی تفاله گوجه فرنگی در جیره های حاوی دانه کتان بر شاخص تولید، راندمان مصرف انرژی و پروتئین در طی دوره های رشد و پایانی جوجه های گوشتی، تعداد 396 قطعه جوجه گوشتی راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی با آزمایشات فاکتوریل 3×3 شامل سه سطح دانه کتان (0، 3 و 6 درصد) و سه سطح تفاله گوجه (در دوره رشد 0، 4 و 8 و در دوره پایانی، 5 و 10 درصد) توزیع شدند. وزن بدن و مصرف خوراک و ضریب تبدیل در دوره رشد و پایانی، فراسنجه های شاخص تولید، راندمان مصرف انرژی و پروتئین در قالب دوره رشد و پایانی محاسبه گردید. مکمل نمودن تفاله گوجه فرنگی و دانه کتان تاثیری بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک نداشت (0/05< P). در دوره رشد، افزایش وزن بدن در جوجه های تغذیه شده با تفاله گوجه فرنگی در مقایسه با شاهد کمتر بود (P<0.05). جوجه های تغذیه شده با دانه کتان در دوره پایانی دارای افزایش وزن بدنی کمتری در مقایسه با شاهد بودند (P<0.05). افزودن دانه کتان و تفاله گوجه فرنگی به جیره جوجه های گوشتی تاثیر معنی داری بر راندمان مصرف انرژی و پروتئین و شاخص تولید در 24 و 42 روزگی نداشت. ولی افزودن همزمان سطح 10%تفاله گوجه فرنگی و 6% دانه کتان باعث کاهش راندمان مصرف انرژی و پروتئین و شاخص تولید در 28 روزگی شد (P<0.05). جیره های آزمایشی بر وزن نسبی اجزاء لاشه تاثیری نداشتند (0/05کلید واژگان: تفاله گوجه فرنگی, دانه کتان, راندمان مصرف انرژی, جوجه گوشتیTo evaluate antioxidant effects of tomato pomace in broiler diets contained full-fat linseed on the production index, energy and protein efficiency, 396 one-day old Ross 308 broilers were randomly allocated to 36 cages for nine dietary treatments with four replicate. This experiment were carried out in a completely randomized design with 3*3 factorial arrangement withthree levels of full-fat Linseed (0, 3 and 6% LS) and three levels of tomato pomace (0, 5 and 10% TP). Birds were fed with two diets of grower (10-24) and finisher (25-42d). Dietary contained TP and LS did not affect feed intake, body weight gain and feed conversion ratio. Supplementation of TP and LS to diets did not affect production index, Energy and protein efficiency of broiler chickens; however, the diets contained of 10% TP and 6% LS reduced the feed efficiency and production index of broilers at 28 d (P<0.05), with no effects on other parameters. In conclusion, supplementation of TP and LS to broiler diets may be with no effect onthe production index, energy and protein efficiency ratio, but the diets contained higher levels of LS (6%) and TP (10%) might reduce the energy efficiency and production index.Keywords: Linseed, Tomato pomace, Energy, protein efficiency ratio, Broiler
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.