هادی بهرامی احسان
-
این پژوهش با هدف تبیین انواع روش های فهم مفردات در آیات روانشناختی قرآن و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که به منظور شناخت معنا و فهم کلیدواژگان روانشناختی آیات جمع آوری شده، می توان با سه روش اقدام نمود. روش اول، «مفهوم شناسی» یا کشف مولفه های لفظ روانشناختی است که با تقسیم بندی ابعاد مختلف آن انجام می شود، روش دوم، شناخت «وجوه معنایی» لفظ روانشناختی است که «تفاوت معنایی»، «خروج معنایی» و «ورود معنایی» سه کارکرد آن محسوب می شود. همچنین روش سوم بررسی «مترادفات» لفظ روانشناختی است که مرحله اول آن، کشف الفاظ مترادف و سپس در مرحله دوم کشف ویژگی های لفظ مترادف است که از طریق استفاده از کتب لغت، سیاق و آیات دیگر انجام می شود. در نتیجه به منظور فهم مفردات روانشناختی ابتدا به کشف مولفه های لفظ همچون ریشه، اقسام و آثار پرداخته و سپس وجوه معنایی حقیقی، مجازی یا کنایی آن لفظ بررسی شده و در نهایت با کشف واژگان مترادف آن و نیز بررسی ویژگی های متمایز کننده واژه منتخب، بتوان برداشت های روانشناختی جدیدی از آیه ارائه نمود.
کلید واژگان: تفسیر روانشناختی, روش فهم, مفهوم شناسی, وجوه و نظائر, الفاظ مترادفThis research has been done with the purpose of explaining the types of methods of understanding adjectives in the psychological verses of the Qur'an and with a descriptive-analytical method. The research findings show that in order to know the meaning and understand the psychological keywords of the collected verses, three methods can be used. The first method is "conceptology" or the discovery of the components of the psychological word, which is done by dividing its different dimensions. It has three functions. Also, the third method is to examine the "synonyms" of psychological words, the first step of which is to discover synonyms, and then, in the second step, to discover the characteristics of synonyms, which is done through the use of dictionaries, contexts, and other verses. As a result, in order to understand psychological terms, firstly, the components of the word such as roots, types, and works are discovered, and then the real, figurative, or ironic aspects of that word are examined, and finally, by discovering its synonyms and also examining the distinguishing features of the selected word. It is possible to provide new psychological understandings of the verse.
Keywords: Psychological Interpretation, Method Of Understanding, Conceptualization, Aspects, Analogies, Synonyms -
سابقه و هدف
مشخص کردن حدود و ثغور اختلالات روانی همیشه یکی از چالش برانگیز ترین مباحث علم روان شناسی بوده است. مکاتب مختلف روان شناسی و انجمن های تخصصی در حوزه آن به تبیین و طبقه بندی اختلالات پرداخته اند. با وجود چالش هایی که در مسیر تعریف و طبقه بندی اختلالات وجود دارد، پرداختن به آن از طریق استناد به منبعی وحیانی و متقن یعنی قرآن کریم ضروری به نظر می رسد. هدف از این پژوهش ارائه الگویی پیشنهادی برای اختلالات روان شناختی از منظر قرآن کریم بوده است.
روش کارروش این مطالعه از نوع کیفی است. در مطالعه حاضر متن هدف، که برای به دست آوردن موضوعی خاص یعنی تعریف اختلالات روانی و الگوی آن تحلیل و بررسی شده، قرآن کریم است. در پژوهش پیش رو از سه روش اصلی تدبر قرآن به قرآن، تدبر سوره ای و تحلیل کلمه ای استفاده شده است. مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافته هانتایج نشان می دهد که اختلالات روانی از منظر قرآن فرایندهای معیوبی است که در نتیجه تاثیر القائات منفی بیرونی بر اجزای ساختار وجودی انسان نظیر ادراک و باور، توجه، ایمان، دارایی ها و توانمندی ها و بروزات ایجاد می شود و در هر کدام از این پنج حوزه مختصات به خصوصی دارد.
نتیجه گیریتعریف اختلال از منظر قرآن و طبقه بندی آن نسبت به تعریف ها و طبقه بندی های موجود ارجحیت هایی دارد؛ برای مثال استفاده از روشی اصولی و علمی برای استخراج الگو، تبیین مفهومی زیربنایی با اولویت بالای پژوهشی، جامع بودن تعریف و طبقه بندی نسبت به تعاریفی که صرفا بر احساس مشکل از سوی خود فرد تاکید می کند، ساختاری و آسیب شناسانه بودن تعریف در برابر نشانه محوری در برخی از نظریه ها و اتکا به فلسفه وحیانی که اتقان بیشتری نسبت به دیگر فلسفه های زیربنایی دارد.
کلید واژگان: اختلال روانی, ادراک, اسلام, ایمان, بروزات, توجهBackground and ObjectiveDetermining the boundaries of mental disorders has always been one of the most challenging topics in psychology. Different schools of psychology and specialized associations in this field have explained and classified the disorders. Despite the challenges that exist in the way of defining and classifying the disorders, it is necessary to deal with it through citing a revealed and authoritative source, namely the Holy Quran. The purpose of this research is to present a model of mental disorders from the perspective of the Holy Quran.
MethodsThe method of this study is qualitative. In the present study, the target text, which was analyzed and analyzed to obtain a specific topic, namely the definition of mental disorders and its pattern, is the Holy Quran. In the upcoming research, three main methods of Quran-to-Quran reflection, reflection on different chapters or surahs of the Quran and word analysis were used. The authors of the article reported no conflict of interest.
ResultsBased on this research, it was determined that mental disorders from the perspective of the Quran are defective processes that are created as a result of the impact of external negative influences on the components of the human being's structure such as perception and belief, attention, faith, assets and capabilities, and behaviors. Each of these five areas has specific properties.
ConclusionThe definition of disorder from the perspective of the Quran and its classification has advantages over the existing definitions and classifications including the use of a principled and scientific method for model extraction, basic conceptual explanation with high research priority, the comprehensiveness of the definition and classification compared to the definitions that only emphasize the feeling of a problem on the part of the individual, the structural and pathological nature of the definition against the sign-based nature of some theories, and reliance on the philosophy of revelation which is more sophisticated than other underlying philosophies.
Keywords: Attention, Activity, FaithIslam, Mental disorder, Perception -
این پژوهش با هدف تبیین مدل مفهومی رابطه زبان و تفکر براساس قرآن و استخراج دلالت های تربیتی آن برای پرورش فکری کودکان صورت گرفته است. بنابراین با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی- استنباطی؛ نخست کلیدواژگان پرکاربرد ناظر به زبان و تفکر در قرآن معادل یابی گردید که عبارتند از نطق، قول و کلام، سپس ویژگی های هر کدام براساس آیات ناظر به کلیدواژگان تحلیل، آنگاه رابطه میان زبان و تفکر تبیین فلسفی شده و این نتیجه حاصل شد که مراحل طی شده در تفکر، متناظر با پدیده های زبانی نطق، کلام و قول است. با زاویه دید دیگری هر کدام از پدیده های زبانی نطق، کلام و قول نیز قابل انطباق با فرایند تفکر می باشد. در ادامه مدل مفهومی این رابطه براساس قرآن ترسیم و در نهایت دلالت های تربیتی رابطه زبان و تفکر برای پرورش فکری کودکان استخراج گردید. با توجه به اینکه بهترین رویکرد تربیتی در رابطه با کودک، می تواند رویکرد زیبایی-شناختی باشد؛ به وسیله محرک های کلامی مطلوب، کودک به سمت ارزش ها و نیازهای حقیقی سوق پیدا کند. برای فعال سازی تفکر صحیح در کودک باید او را در معرض کلام حق قرار داد و با استفاده از قدرت اثرگذاری کلام الهی در قالب های هنری و زیبایی شناسانه بکار رفته آن، می توان شیوه های کلام آموزی را به کودکان آموزش داد.کلید واژگان: زبان, تفکر, دلالت های تربیتی, قرآن, کودکانThis research has been done with the aim of explaining the conceptual model of the relationship between language and thinking based on the Qur'an and extracting its educational implications for children's intellectual development. Therefore, using the descriptive-analytical-inferential method; First, the frequently used keywords referring to language and thinking in the Quran were equated, which include Notgh, Ghol and Kalam.Then the characteristics of each one are based on the verses related to the key words of the analysis, then the relationship between language and thinking is explained philosophically and it was concluded that the steps taken in thinking correspond to the linguistic phenomena of Notgh, Kalam and Ghol. From another point of view, each of the linguistic phenomena of Notgh, Kalam and Ghol can be adapted to the process of thinking. In the following, the conceptual model of this relationship was drawn based on the Qur'an, and finally, the educational implications of the relationship between language and thinking for children's intellectual development were extracted. Considering that the best educational approach in relation to a child can be an aesthetic approach; By means of favorable verbal stimuli, the child should be directed towards real values and needs. In order to activate the correct thinking in the child, he should be exposed to the word of truth, and by using the power of the divine word in its artistic and aesthetic forms, it is possible to teach children the ways of learning the word.Keywords: language, thinking, educational implications, Quran. children
-
مطالعه حاضر باهدف بررسی تفاوت بین علایم روانشناختی پرستاران شاغل در بخش های کووید-19 و سایر بخش ها و ارتباط بین این علایم روان شناختی و بهزیستی سازمانی در میان شرکت کنندگان در این گروه ها انجام شد. روش پژوهش کمی و به صورت علی-مقایسه ای (پس رویدادی) و توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران شاغل در بخش های مختلف بیمارستان آیت الله روحانی شهر بابل بین آبان و اسفند سال 1399 بود که تعداد 70 نفر از پرستاران شاغل در بخش کرونا و 70 نفر شاغل در بخش های غیر کرونا به صورت در دسترس انتخاب شدند. پرسش نامه های فهرست علایم بالینی تجدیدنظر شده (SCL-90، دروگاتیس و همکاران، 1973) و مقیاس بهزیستی سازمانی (ows، ژنگ و همکاران، 2015) برای جمع آوری داده ها و به منظور تجزیه وتحلیل آماری در مرحله اول از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و تک متغیره و در مرحله دوم از روش همبستگی پیرسون، استفاده شد. نتایج نشان داد بین دو گروه پرستاران شاغل در بخش کرونا و پرستاران شاغل در بخش غیر کرونا، از لحاظ متغیر پرخاشگری (088/0=Ƞ2،05/0p< ،057/9= F). و پارانویا (049/0=Ƞ2،05/0p< ،839/4= F) تفاوت وجود دارد. همچنین بین پرستاران شاغل در بخش کرونا، رابطه بین حساسیت بین فردی (348/0-=r)، افسردگی (546/0-=r)، اضطراب (353/0-=r)، پرخاشگری (351/0-=r)، فوبیا (334/0-=r)، پارانویا (303/0-=r) و روانپریشی (397/0-=r) با بهزیستی سازمانی، معکوس و معنی دار است. در نتیجه نمره ی پرخاشگری و پارانویا به صورت معناداری در پرستاران شاغل در بخش های کرونا بیشتر از پرستاران شاغل در سایر بخش ها بود و بین نشانگان روانشناختی و بهزیستی سازمانی در میان پرستاران شاغل در بخش های کرونا رابطه وجود دارد.
کلید واژگان: بهزیستی سازمانی, نشانگان روانشناختی, پرستاران, کروناThis study aimed to investigate the difference between the psychological symptoms of nurses working in the COVID-19 wards and other wards and the relationship between these psychological symptoms and their organizational well-being. Causal-comparative (post-event) and descriptive research method was used. The statistical population included all nurses working in different wards from October 2019 to March 2020 (70 nurses in COVID-19 and 70 nurses in non-COVID-19 wards) of Ayatollah Rouhani Hospital in Babol, Iran. Symptoms Clinical List-Revised (SCL-90) (Drogatis et al., 1973) and the Organizational Well-Being Scale (Zheng et al., 2015) were used to collect data. Multivariate and univariate variance and Pearson correlation analyses were conducted for statistical analysis. The findings indicate a significant difference between the two groups of nurses working in the Covid-19 and non-Covid-19 wards regarding hostility (Ƞ2=0.08, p<0.05, F = 0.057) and paranoid ideation (Ƞ2=0.049, p<0.05, F = 0.049). Also, among the nurses working in the covid-19 wards, the relationship between interpersonal sensitivity (r=0.348), depression (r=0.546), anxiety (r=0.353), hostility (r =-0.351), phobic anxiety (r=0.334), paranoid ideation (r=0.303) and psychoticism (r=0.397) are inverse and significant with organizational well-being. In conclusion, the score of aggression and paranoid ideation was significantly higher in nurses working in COVID-19 wards than in nurses working in other wards, and there is a relationship between psychological symptoms and organizational well-being among nurses working in COVID-19 wards.
Keywords: Organizational well-being, Psychological symptoms, Nurses, Covid-19 -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 129 (آذر 1402)، صص 1715 -1732زمینه
بیماری کلیوی مزمن یکی از مشکلات فراگیر سلامت عمومی می باشد. این بیماری با نقص های شناختی گسترده ای مرتبط است که از آن بین می توان به توجه دیداری، سرعت روانی حرکتی و کارکرد اجرایی اشاره کرد. در اغلب پژوهش های انجام شده در این حوزه، از نگاه ترکیبی در سنجش کارکردهای اجرایی و ارزیابی هر دو نوع کارکردهای اجرایی عینی و ذهنی استفاده نشده و این مانع کسب دانشی یکپارچه در این حوزه بوده است.
هدفهدف پژوهش حاضر مقایسه کارکردهای اجرایی عینی و ذهنی بین بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و افراد بهنجار بود.
روشطرح پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است و جامعه پژوهش حاضر شامل تمام بیماران مزمن کلیوی دیالیزی است که در سال 1401 تا 1402 برای درمان به بیمارستان و کلینیک لبافی نژاد شهر تهران مراجعه کرده بودند. برای تعیین حجم نمونه از نرم افزار Gpower استفاده شد و برای هر گروه 39 نفر در نظر گرفته شد که این افراد به شیوه هدفمند انتخاب شدند و ابزارهای پژوهش که شامل آزمون مجموعه خودکار تست عصب روانشناسی کمبریج (مجموعه شناخت کمبریج، 2012) و مقیاس نارسایی کارکردهای اجرایی (بارکلی، 2012) بود را تکمیل کردند و داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 21 و تحلیل واریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته هانتایچ تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین دو گروه بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و بهنجار از لحاظ کارکردهای اجرایی عینی فراخنای فضایی - دیداری، تعداد خطاهای حافظه فعال فضایی، مسایل حل شده با حداقل حرکت و میانگین حرکات در مسایل سخت تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین بین دو گروه بیماران مزمن کلیوی دیالیزی و بهنجار از لحاظ کارکردهای اجرایی ذهنی خودسازماندهی/حل مساله و خودکنترلی/بازداری تفاوت معنادار وجود داشت (05/0 <p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می شود به نقش کارکردهای اجرایی عینی و برخی کارکردهای اجرایی ذهنی در شناسایی زودهنگام آسیب های ساختاری و کارکردی مغزی بیماران مزمن کلیوی دیالیزی توجه ویژه اختصاص داده شود.
کلید واژگان: کارکردهای اجرایی عینی, کارکردهای اجرایی ذهنی, بیماری مزمن کلیوی, دیالیزBackgroundChronic kidney disease is one of the widespread public health problems. This disease is associated with extensive cognitive deficits, among which visual attention, psychomotor speed and executive function can be mentioned. In most of the researches conducted in this field, the combined view in measuring executive functions and evaluating both types of objective and subjective executive functions has not been used, and this has hindered the acquisition of integrated knowledge in this field.
AimsThe aim of the present study was to compare objective and subjective executive functions between chronic kidney dialysis patients and normal people.
MethodsThe design of present study is causal comparative type (ex post facto) design and the population of the present study includes all chronic kidney dialysis patients who went to Labbafinezhad Hospital and Clinic in Tehran for treatment in 1401 and 1402. Gpower software was used to determine the sample size, and 39 people were considered for each group, and these people were sampled in a purposeful manner and completed the research tool, which included the Cambridge Neuropsychological Test (Cambridge Cognition, 2012) and the deficits in executive functioning scale (Barkley, 2012), and the research data was statistically analyzed by Multivariate analysis of variance using SPSS 21 software.
ResultsThe results of multivariate analysis of variance showed that there is a significant difference between the two groups of chronic kidney dialysis patients and normal patients in terms of the objective executive functions of visual-spatial span, the number of spatial working memory errors, problems solved with minimum movement and average movements in hard problems. Also, there was a significant difference between the two groups in terms of subjective executive functions of self-organization/problem solving and self-control/inhibition (p<0.05).
ConclusionAccording to the results of present study, it is suggested to pay special attention to the role of objective executive functions and some subjective executive function in the early identification of structural and functional brain damage in chronic kidney dialysis patients.
Keywords: Objective executive functions, subjective executive functions, chronic kidney disease, dialysis -
سابقه و هدف
دوره کودکی مهم ترین و حساس ترین دوره رشد انسان و ارزیابی آن از مهم ترین وظایف والدین و متخصصان این حیطه است. با وجود مقیاس های متعدد، تدوین مقیاس هایی با مبنای نظری اسلامی ضرورت دارد. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر ساخت مقیاس دوره اول رشد مبتنی بر منظومه رشد قرآنی اخوت و بررسی روایی و پایایی آن بوده است.
روش کارروش پژوهش حاضر طرح آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش والدین کودکان پنج تا هفت ساله شهر تهران بود که در اجرای اصلی 820 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. در بخش کیفی، تدوین مقیاس و در بخش کمی ارزیابی روایی و پایایی انجام شد. در این پژوهش همه مسایل اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند.
یافته هاشاخص روایی 78/0 و ضریب پایایی 94/0 نشان دهنده روایی و پایایی مطلوب مقیاس است. تحلیل عاملی اکتشافی نشان داده است که مقیاس دارای دو عامل محوری؛ و بار عاملی گویه ها بیشتر از 4/0 بود. در بررسی روایی سازه، مقیاس شامل دو عامل زیربنایی و هشت مولفه بود. تمام مسیرها از گویه ها به عامل ها در سطح 05/0 معنادار بودند و مقیاس روایی سازه مناسبی داشت.
نتیجه گیرییافته ها نشان می دهد که مقیاس محقق ساخته با عنوان مقیاس تحولی کلام طیب ابزاری مناسب برای استفاده در جامعه ایران است.
کلید واژگان: ارزیابی, روایی و پایایی, کودک, منظومه رشد قرآنیBackground and ObjectiveChildhood is the most important and sensitive period of human development, and its evaluation is one of the most important tasks of parents and experts in this field. Despite the availability of various scales, it is necessary to devise scales on an Islamic theoretical basis. The present study aims at constructing the first period of a development scale based on a Holy Quran development system (Okhovat 2014-2019) and examining its validity and reliability.
MethodsThe research is based on an exploratory mixed methodology. The scale was devised in the qualitative section, while the quantitative section evaluated its validity and reliability. The research population consisted of the parents of children aged 5-7 years in Tehran who were sampled by the cluster sampling method. The sample size was 820 in the main step. In the present study, all ethical considerations were observed and the authors reported no conflict of interests.
ResultsThe validity (0.78) and reliability ratios (0.94) indicate the acceptable validity and reliability of the scale. Exploratory factor analysis indicated that the scale consisted of two fundamental factors, and the loading factor of items was higher than 0.4. In studying structural validity, the scale included two infrastructural factors and eight components. All paths from items to factors were significant at the 0.05 level. The scale enjoys proper structural validity.
ConclusionThe findings suggest that the developed scale, titled the developmental scale of Tayyeb words, is a proper instrument to be used in the Iranian community.
Keywords: Assessment, Child, Quranic Development System, Validity, reliability -
هدف این پژوهش، تدوین الگوی نظری «مقابله با تنیدگی براساس منابع اسلامی» و اعتبارسنجی آن است. برای دستیابی به این هدف، در آغاز به منابع دست اول اسلامی، از جمله قرآن کریم (به صورت بررسی تمام متن)، نهج البلاغه، میزان الحکمه، تفسیرهای مرتبط و برخی منابع دست دوم مراجعه شد. مفاهیم مرتبط با مقابله با تنیدگی به روش «داده بنیاد» استخراج گردید و بر پایه آن مولفه های اولیه الگو تدوین شد. سپس به منظور اعتباریابی الگو، مولفه ها در اختیار نه کارشناس اسلامی و همچنین صاحب نظر در روان شناسی برای اظهارنظر درباره مطابقت مولفه ها و نحوه ارتباط آنها با مستندات قرار گرفت. یافته های کمی نشان داد میزان شاخص CVI در دامنه 88/0 تا 1 و میزان شاخص CVR در دامنه 78/0 تا 1 قرار دارد. با توجه به مقدار به دست آمده برای این دو شاخص، معلوم شد الگوی پیشنهادی برای مقابله با تنیدگی براساس منابع اسلامی، از روایی محتوایی مناسبی برخوردار است. بنابراین ساختار مولفه ای و فرایندی آن تایید گردید. در نهایت، چهار مقوله شامل شرایط زمینه ای (پذیرش مبانی خداشناختی، هستی شناختی و انسان شناختی اسلام)، عوامل علی (اصلاح اسناد و شناخت ویژگی های دنیا و آخرت)، راهبردها (راهبردهای استحکام بخشی درونی، راهبردهای ایجاد تغییر در عامل تنش زا)، و پیامد ها (معنادهی درست به حوادث تنش زا، کاستن از تنش ها) استخراج شد و نحوه هریک از مولفه ها به شکل فرایندی تبیین گردید و بر پایه آن الگوی «مقابله با تنیدگی براساس منابع اسلامی» به شکل نموداری ترسیم شد.
کلید واژگان: الگوی نظری, مقابله, تنیدگی, مقابله دینی, اعتبار سنجی -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی بر سطح سلامت روان زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش بررسیمطالعه ی حاضر از نوع کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی و طرح آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک تخصصی بیماری های پستان شهر مشهد بود. از بین آنها، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل بهبود سازگاری قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس بود. داده ها با روش آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که بین دو گروه از جهت ترکیب خطی خرده مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت معناداری وجود دارد (30/0=لامبدای ویکلز،05/0, p<73/17= F). نتایج تحلیل کواریانس تک متغیری نشان داد که پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی موجب کاهش معنادار افسردگی، اضطراب و استرس زنان مبتلا به سرطان پستان شده است (001/0<p) و اندازه اثر گروه بر این متغیرها به ترتیب 65، 33 و 54 درصد بود.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی با ایجاد سازگاری معنوی، روان شناختی، اجتماعی، عاطفی و جسمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان موجب بهبود سطح سلامت روان در آنها شد.
کلید واژگان: سازگاری, سلامت روان, سرطان پستانIntroductionThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of the adaptation improvement protocol based on the multimodal model on the level of mental health of women with breast cancer.
MethodsThe current study is a randomized controlled clinical trial with pre-test and post-test with experimental and control groups. The present study was an applied study and the research method was quasi-experimental and its design was pre-test and post-test with experimental and control groups. The statistical population included patients with breast cancer referred to the specialized clinic of breast diseases in Mashhad. Among them, 30 were selected and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group was trained in adaptation improvement protocol based on the multimodal model and the control group did not receive any intervention. The research instrument was depression, anxiety and stress scale. Data were analyzed by analysis of covariance and SPSS-24 software.
ResultsThe results of multivariate covariance analysis showed that there is a significant difference between the two groups in terms of the linear combination of depression, anxiety and stress subscales (Wickels lambda = 0.30, F =17.73, p <0.05). The results of univariate analysis of covariance showed that the adaptation improvement protocol based on the multimodal model has significantly reduced depression, anxiety and stress in women with breast cancer (P<0.001) and the effect size of the group on these variables was 65, 33 and 54, respectively.
ConclusionThe adaptation improvement protocol based on the multimodal model improved the level of mental health in women with breast cancer by creating spiritual, psychological, social, emotional and physical adaptation.
Keywords: Adaptation, Mental health, Breast cancer -
وسوسه و لغزش از عوامل مهم دخیل در عود مصرف مواد است و زنان، تجارب وسوسه برانگیز بیش تری نسبت به مردان دارند. از این رو هدف این پژوهش، شناسایی عواملی بود که سبب تداوم وسوسه، تحقق و یا سرکوب لغزش در این گروه خاص می شوند. روش این پژوهش، روش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. شرکت کنندگان در پژوهش ، 40 نفر از زنان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد زنان بهبودگستران همگام در سال های 97 تا 98 بودند که با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند و با این تعداد نمونه اشباع حاصل شد. ایزار پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود و داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی رویکرد استراوس و کوربین تحلیل شدند تم های اکتشافی پژوهش حاضر به شرح زیر است: 1- عوامل فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه (متشکل از مقوله های عوامل شناختی خانوادگی و 4 گام عوامل شناختی فردی: 1. تردید، 2. کسب مجوز لغزش،3. توجیه مصرف مجدد، 4. مصرف مجازی. مقوله عوامل عاطفی- هیجانی و رفتاری فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه. 2- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تحقق بخش لغزش، و 3- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی سرکوب کننده لغزش. پژوهش حاضر نشان داد شناسایی عوامل دخیل در وسوسه و لغزش در درمان اعتیاد زنان ضروری است و به نظر می رسد به کارگیری این عوامل در درمان و آگاهی بخشی به زنان، احتمال پیشگیری از عود را امکان پذیرتر خواهد کرد.
کلید واژگان: زنان مصرف کننده مواد, وسوسه, لغزش, عوامل تداوم بخش, عوامل تحقق بخش, عوامل سرکوب کننده, نظریه زمینه ایTemptation and relapse are important factors involved in drug recurrence, and women have more tempting experiences than men. Therefore, the aim of this research was to identify the factors that cause the perpetuation of temptation, realization, or suppression of relapse in this particular group. The method of this research was the qualitative method of grounded theory. The research participants consisted of 40 women who were referred to the drug addiction treatment center of Behboudgostaran Hemgam in the years 2017 to 2018, who were selected by theoretical sampling method, and with this number of samples, saturation was achieved The research tool was a semi-structured interview, and the data were analyzed using open, axial and selective coding methods. The exploratory themes of the current research are as follows: 1- Individual and familial perpetuating factors of temptation (consisting of the categories of family cognitive factors and 4 steps of individual cognitive factors: 1. Reluctancy, 2. Obtaining relapse permission, 3. Justification of reuse, 4. Virtual consumption, the category of personal and familial emotional-affectional and behavioral perpetuating factors of temptation, 2- Individual, familial, and social ending factors of temptation and realizing relapse, and 3- Individual, familial, and social suppressive factors of relapse. The present study showed that identifying the factors involved in temptation and relapse in women's addiction treatment is necessary, and it seems that the use of these factors in the treatment and awareness of women will make the possibility of relapse prevention more possible.
Keywords: Substance abuser women, Temptation, Relapse, Perpetuating factors, Realizing factors, Suppressive factors, Grounded theory -
خانواده یکی از ارکان اصلی جامعه با ساختار ویژه در تعریف نقش ها و وظایف فردی و اجتماعی است؛ تبیین نقش های زن و مرد در این ساختار با هدف پیش گیری از آسیب های موجود در خانواده اهمیت فراوانی دارد. نظر به اینکه قوامیت جایگاهی است که خداوند در آیه 34 سوره نساء برای مردان تعیین کرده است و این جایگاه، از جنبه های مختلف قابل بررسی است؛ هدف از پژوهش حاضر بررسی دیدگاه قرآن در مورد قوامیت و چگونگی برخورد آن با تعارض زناشویی است. روش پژوهش، روش تدبر در قرآن و به طور اختصاصی تدبر کلمه ای است که با طرح سوال از آیه 34 سوره نساء و با بررسی گزاره ها و تدبر در کلمات انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که قوامیت مسیولیتی است که در اجتماع و به تبع آن در خانواده مردان را موظف به انجام وظایفی می کند؛ یکی از این وظایف مدیریت تعارضات در خانواده است که لازم است در راستای قوامیت باشد، انواع راه کارهای حل تعارض ازجمله وعظ، هجر و ضرب و نیز شیوه مناسب اعمال و تلفیق این راه کارها می تواند در تبیین نقش های زن و مرد، مدیریت تعارضات و درنهایت کاهش تعارضات زناشویی موثر باشد. درنتیجه قوامیت با اعمال راه کارهای مناسب، تعارضات زناشویی را در جهت کاهش آن ها و اصلاح روابط مدیریت می کند.
کلید واژگان: قوامیت, تعارضات زناشوییThe family is one of the main pillars of society with a specific structure in defining individual and social roles and responsibilities. Explaining the roles of men and women in this structure is very important to prevent family injuries. Considering that consistency is a characteristic Allah has set for men in verse 34 of Surah AnNisa', this characteristic can be studied from different aspects. The present study aimed to investigate the Qur'an's view on consistency and how it deals with marital conflicts. The research method is contemplation in the Qur'an, specifically the word contemplation, which has been done by asking a question from verse 34 of Surah An-Nisa' and examining the propositions and contemplating its words. Findings showed that consistency is a responsibility that obliges men to perform tasks in society and the family. One of these tasks is to manage conflicts in the family. A variety of conflict management strategies such as advising, temporarily leaving alone, and Punishment and combining these strategies can effectively explain the roles of men and women to manage conflict and ultimately reduce marital conflicts. As a result, consistency reduces marital conflicts and leads to improved relationships by applying appropriate strategies.
Keywords: Consistency, Marital Conflict -
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای معنای زندگی در رابطه با سرمایه روان شناختی و سرمایه اجتماعی با انواع بهزیستی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و به لحاظ هدف کاربردی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمام دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی قم در ترم دوم سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که از میان آن ها 234 دانشجوی دختر و پسر (با میانگین سنی 47/24 و انحراف معیار 189/7) دانشکده های گوناگون به صورت دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سرمایه اجتماعی اونیکس و بولن (SCQ)، سرمایه روان شناختی لوتانز (PCQ)، مقیاس بهزیستی جامع کیز (CSM) و منابع معنای زندگی اشنل (SoMe) بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادله ساختاری و به کارگیری نسخه 24 نرم افزار ایموس تحلیل شدند. نتایج نشان داد الگوی فرضی اولیه با داده های مشاهده شده برازش مطلوب دارد. همچنین مطابق یافته ها، سرمایه روان شناختی و سرمایه اجتماعی با واسطه معناداری زندگی، با انواع بهزیستی رابطه مثبت معنادار دارند. از طرفی سرمایه روان شناختی با واسطه بحران معنا با انواع بهزیستی، رابطه منفی معنادار دارد، ولی چنین رابطه ای برای سرمایه اجتماعی با انواع بهزیستی با واسطه بحران معنا یافت نشد. با توجه به اهمیتی که سازه های سرمایه روان شناختی، سرمایه اجتماعی، معناداری زندگی و بحران معنا در انواع بهزیستی افراد جامعه دارند، باید برای بهینه کردن این ابعاد برنامه ریزی کرد.کلید واژگان: واژه های کلیدی: سرمایه روان شناختی, سرمایه اجتماعی, انواع بهزیستی, معنای زندگیThis paper was to investigate the mediating role of the meaning of life in relation to psychological capital and social capital with types of well-being. The descriptive research method was correlational and applied in terms of purpose. The statistical population was made up of all the students of the Islamic Azad University of Qom in the second semester of the academic year 2021-2022, from which available 234 male and female students (with an average age of 24.47 and a standard deviation of 7.189) of various faculties. The tools of the current research included the Onyx and Bullen Social Capital Questionnaire (SCQ), Luthans Psychological Capital (PCQ), Keys Comprehensive Well-being Scale (CSM), and Schnell’s Sources of Meaning in Life (SoMe). The data were analyzed using the structural equation modeling method and AMOS-24 software. The results showed that the initial hypothetical model had a good fit with the observed data. The findings of the research demonstrated that psychological capital and social capital had a significant positive relationship through meaningfulness of life with types of well-being, and also psychological capital has a significant negative relationship through meaning crisis with types of well-being, but it was not detected for social capital with types of well-being the mediator of meaning crisis. Considering the importance of constructs such as psychological capital, social capital, meaningfulness of life and crisis of meaning in the types of well-being of people in the society, planning should be done to optimize these dimensions.Keywords: Psychological capital, Social capital, Types of well-Being, Meaning of life
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی بر سطح سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. مطالعه ی حاضر از نوع کاربردی و روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک تخصصی بیماری های پستان شهر مشهد بود. از بین آنها، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل بهبود سازگاری قرار گرفت و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه سلامت اجتماعی بود. داده ها با روش آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-24 تحلیل شدند. نتایج نشان داد پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی موجب افزایش معنادار سلامت معنوی و اجتماعی زنان مبتلا به سرطان پستان شده است (001/0P<). پروتکل بهبود سازگاری مبتنی بر مدل چندوجهی با ایجاد سازگاری معنوی، روان شناختی، اجتماعی، عاطفی و جسمانی در زنان مبتلا به سرطان پستان موجب بهبود سطح سلامت معنوی و اجتماعی در آنها شد.
کلید واژگان: سازگاری, سلامت معنوی, سلامت اجتماعی, سرطان پستانThe aim of this study was to evaluate the effectiveness of adaptation protocol based on multidimensional model on the level of spiritual and social health of women with breast cancer. The present study was a quasi-experimental with pre-test and post-test with experimental and control groups. The present study was an applied study and the research method was quasi-experimental and its design was pre-test and post-test with experimental and control groups. The statistical population included patients with breast cancer referred to the specialized clinic of breast diseases in Mashhad. Among them, 30 were selected and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group was trained in adaptation improvement protocol and the control group did not receive any intervention. The research instruments were spiritual well-being questionnaire and social health questionnaire. Data were analyzed by analysis of covariance and SPSS-24 software. The results showed that the adjustment protocol based on the multidimensional model significantly increased the spiritual and social health of women with breast cancer (P <0.001). Multidimensional modeling adaptation protocol improved the level of spiritual and social health in women with breast cancer by creating spiritual, psychological, social, emotional and physical adaptation.Keywords: Adaptation, Spiritual health, Social health, Breast cancer
Keywords: adaptation, Spiritual health, Social Health, breast cancer -
در این پژوهش مفهوم شناسی انواع غیرت از نظر دانشجویان بررسی شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش تمام دانشجویان دانشکده های دانشگاه تهران اند که از میان آن ها 600 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار این پژوهش، پرسش نامه محقق ساخته است. برای تحلیل و تجزیه داده ها از هم بستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داده است که الف) شنیدن کلمه غیرت، احساسات متفاوتی را اعم از مثبت و منفی در افراد ایجاد می کرد؛ ب) تداعی های افراد به هنگام شنیدن کلمه غیرت، بسیار متفاوت بود؛ ج) انواع غیرت برای دانشجویان اهمیتی متفاوت داشت و ترتیب آن عبارت بود از: خانوادگی، ناموسی، فرهنگی، دینی و قومیتی؛ د) نزدیک به سه چهارم افراد، بر این باور بودند که غیرت ارتباطی با جنسیت ندارد؛ ه) بیش از نیمی از دانشجویان اظهار داشتند که عده ای غیرت را با حسادت اشتباه می گیرند؛ و) ارزیابی افراد از میزان غیرت مندی خودشان بیشتر از ارزیابی آن ها از میزان غیرت مندی ایرانیان بود؛ ز) در پاسخ به این سوال که آیا فرضا حاضرید با کسی ازدواج کنید که صراحتا اعلام کرده، همسری بی غیرت می خواهد، نزدیک به 73 درصد پاسخ منفی، نزدیک به 17 درصد موافقت مشروط و فقط 5/3 درصد پاسخ مثبت دادند؛ ح) در پیش بینی عوامل موثر در ارزیابی میزان غیرت مندی افراد توسط خودشان، عوامل متعددی موثر بودند و درمجموع، حدود 50 درصد واریانس این متغیر را تبیین می کردند که سهم غیرت ناموسی با 35 درصد از همه بیشتر بود؛ ط) غیرت در زبان فارسی به دو معنی به کار رفته است: رشک و حسادت و نیز دفاع از عرض و ناموس و آنچه برای فرد ارزشمند است، که معنای دوم متاثر از فرهنگ اسلامی است، به علاوه غیرت دارای بعد اجتماعی نیز هست. به این معنا که انسان غیور نه تنها از ناموس خود محافظت می کند، بلکه حفظ ناموس دیگران را نیز وظیفه خود می داند. مقایسه غیرت با این دو کارکرد با معادل آن در زبان انگلیسی یعنی حسادت جنسی نشان می دهد که میان این دو مفهوم، تفاوتی عمیق و اساسی وجود دارد؛ درنهایت اینکه حفظ تعادل در موضوع غیرت ورزی ناموسی بسیار مهم بوده و توصیه شده است.کلید واژگان: تداعی های غیرت, انواع غیرت, رابطه غیرت با جنسیت و حسادت, غیرت مندی, بی غیرت بودنIn this study the semantics of different types of Gheirat , were examined .The present study is descriptive-analytical; The statistical population of this study comprised of all students of the faculties of the University of Tehran, from whom 600 people were selected by available sampling. The research tool was a researcher-made questionnaire. The results showed that : Hearing the word gheirat, caused different emotions in both positive and negative :student's associations when hearing the word gheirat were different. : The types of gheirat were of different importance to individuals ؛ Nearly three-quarters of student believed that gheirat had nothing to do with gender ؛ More than half of the students stated that some people confuse gheirat with jealousy ؛ students evaluated their own level of gheirat more than their evaluation of the level of gheirat of Iranians ؛only 3/5% said they were agree to marry someone supposed who wanted wife without gheirat . In predicting the effective factors in assessing the degree of gheirat, several factors were effective and in total, about 50% of the variance explained this variable that the share of chastity gheirat with 35%. ,in addition the gheirat has a social dimension. In this sense a man with gheirat not only protects his valuble assets , but also considers it his duty to preserve the valuable assets of others. A comparison of gheirat with these two functions with its English equivalent - sexual jealousy - shows that there is a profound difference between the two concepts.Keywords: associations of gheirat, types of gheirat, –gheirat relations with gender, jealousy, –being with gheirat, –lack of gheirat
-
پیشینه و اهداف
بحران کووید 19 در جهان، موجی از استرس، اختلالات روانشناختی و مشکلات جسمانی را به وجود آورده است اما برخی افراد علی رغم این مشکلات، رشد پس از ضربه را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر تبیین راهبردهای مقابله مذهبی رشد بر اساس تجربیات بیماران مبتلا به کووید-19 است
روش کارطرح پژوهش کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام شد. 25 شرکت کننده با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق مورد مصاحبه قرار گرفتند. نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع داده ها مورد استفاده قرار گرفت. داده ها مطابق با فرآیند گام به گام تحلیل مضمون بروان و کلارک و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شد.
یافته هاتحلیل داده ها منجر به 386 کد اولیه، 18 مضمون پایه، 11 مضمون سازمان دهنده شد. راهبردهای مقابله مذهبی بیماران رشد یافته از کرونا عبارت بود از: «تامل معنوی»، «چارچوب دهی مثبت مذهبی»، «نیایش»، «خیراندیشی مذهبی»، «توسل»، «توکل»، «امیدواری مذهبی»، «الگوگیری مذهبی»، «پذیرش مذهبی»، «آمادگی برای مرگ»، و « حمایت طلبی مذهبی».
نتیجه گیریراهبردهای مقابله مثبت مذهبی کمک شایان توجهی به رشد پس از ضربه در بیماران مبتلا به کووید-19 می کند. از یافته های پژوهش حاضر می توان در جهت طراحی مقیاس های سنجش راهبردهای مقابله ی مذهبی، طراحی و اثربخشی برنامه های مداخله ای به منظور کمک به بیماران کووید-19 در جهت مقابله با استرس بیماری و تسهیل رشد پس از ضربه استفاده کرد.
کلید واژگان: رشد پس از ضربه, سبک های مقابله مذهبی, کووید-19, روش کیفیBackground and ObjectivesThe COVID-19 crisis has caused a wave of stress, psychological disorders and physical problems in the world, but some people experience post-traumatic growth despite these problems. The aim of this study was to explain the religious coping strategies of growth based on the experiences of patients with COVID-19.
MethodsA qualitative research design was conducted using content analysis method. Twenty-five participants were selected using purposive sampling and interviewed using semi-structured and in-depth interviews. Purposeful sampling was used to achieve data saturation. Data were analyzed according to the step-by-step process of Brown and Clark content analysis using MAXQDA software.
ResultsData analysis resulted in 386 primary codes, 18 basic themes, 11 organizing themes. Religious coping strategies of post-traumatic growth in patients with COVID-19 were: “Spiritual reflection”, “Positive religious framing”, “Prayer”, “Religious benevolence”, “Invocation”, “Trusting”, “Religious hope”, “Religious modeling”, “Religious acceptance”, “Preparation for Death”, and “Seeking Religious support”.
ConclusionPositive religious coping strategies significantly contribute to post-traumatic growth in patients with COVID-19. The findings of the present study can be used to design scales for measuring religious coping strategies, design and effectiveness of intervention programs to help COVID-19 patients to cope with disease stress and facilitate post-traumatic growth.
Keywords: Post traumatic growth, Religious, Coping strategies, COVID-19, Qualitative study -
شیوع کووید 19 در جهان مشکلات روانی و جسمی متعددی برای افراد به وجود آورده است، اما برخی افراد علی رغم این مشکلات، رشد پس از ضربه را تجربه می کنند. هدف پژوهش حاضر تبیین تسهیل کننده های رشد پس از ضربه براساس تجربیات بیماران مبتلا به کووید 19 است. طرح پژوهش کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام شد. 25 شرکت کننده با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق موردمصاحبه قرار گرفتند. نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع داده ها مورداستفاده قرار گرفت. داده ها مطابق با فرایند گام به گام تحلیل مضمون بروان و کلارک و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شد. </strong>تحلیل داده ها منجر به 90 کد اولیه، 23 مضمون پایه، 6 مضمون سازمان دهنده شد. مهم ترین عوامل تسهیل کننده و زیرمجموعه های آن عبارت بودند از: ادراک حمایت (حمایت دوستان، حمایت خانواده، ازخودگذشتگی، حمایت کادر درمان)؛ معنویت (باورهای معنوی، رفتارهای معنوی، سابقه مذهبی)؛ ویژگی های شخصیتی (خوش بینی، برون گرایی، سخت رویی، نداشتن سابقه روان رنجوری، انعطاف پذیری، وظیفه شناسی، خودکارامدی و ژرف اندیشی)؛ دلبستگی ایمن (روابط ایمن خانواده، احساس دوست داشته شدن)؛ تجره گذر از بحران (حوادث ناگوار، سابقه بیماری، سابقه فقدان، مواجهه با مرگ)؛ و متغیرهای جمعیتی (جوان بودن، تحصیلات بالا). نتایج نشان داد عوامل مختلفی ممکن است رشد پس از ضربه را در بیماران مبتلا به کووید 19 تسهیل کند. شناسایی این تسهیل کننده ها می تواند در طراحی و اصلاح برنامه های مداخله ای برای بیماران مبتلا به کرونا کمک قابل توجهی کند.
کلید واژگان: رشد پس از ضربه, عوامل تسهیل گر, تحلیل مضمون, کووید-19, روش کیفیThe prevalence of Covid-19 in the world has caused many mental and physical problems for individuals, but some people experience post-traumatic growth despite these problems. The aim of the present study was to explain post-traumatic growth facilitators based on the experiences of patients with Covid-19. A qualitative research design was conducted using content analysis method. Twenty-five participants were selected using purposive sampling and interviewed using semi-structured and in-depth interviews. Purposeful sampling was used to achieve data saturation. Data were analyzed according to the step-by-step process of Brown and Clark content analysis using MAXQDA software. </strong>Data analysis resulted in 90 initial codes, 23 basic themes, and 6 organizing themes. The most important facilitating factors and their sub-categories were: Perception of support (support of friends, support of family, self-sacrifice, support of medical staff); Spirituality (spiritual beliefs, spiritual behaviors, religious background); Personality traits (optimism, extraversion, hardiness, no history of neuroticism, flexibility, conscientiousness, self-efficacy and deep thinking); Safe attachment (safe family relationships, feelings of being loved); experience of going through a crisis (unfortunate events, history of illness, history of loss, facing death); And demographic variables (youth, higher education). The results showed that various factors may facilitate post-traumatic growth in patients with Covid-19. Identification of these facilitators can significantly help in designing and modifying intervention programs for patients with Covid-19.
Keywords: Post-traumatic Growth, Facilitating Factors, Theme Analysis, Covid-19, Qualitative Method -
هدف پژوهش حاضر طراحی و ارزیابی مدل پیش بینی مصرف مواد در دانشجویان دانشگاه تهران بود. پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از جهت روش، همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه تهران (47,605 نفر) بود که در سال تحصیلی 1399-1398 مشغول به تحصیل بودند. در این طرح 200 دانشجو (119 پسر و 81 دختر) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای-نسبتی انتخاب شدند و به پرسشنامه سیمای زندگی دانشجویان (NSSLP) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های آماری فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد، تحلیل واریانس، تحلیل رگرسیون لجستیک و تحلیل مسیر از طریق نرم افزارهای SPSS و AMOS نسخه 23 تحلیل شد. طبق نتایج تحلیل رگرسیون، دفعات مسواک زدن، مصرف میوه، تعداد ساعات مطالعه، نگرش مذهبی، نگرانی از نرسیدن به آرزوها، افسردگی و خشم-عصبانیت، سوارشدن در خودرویی که راننده اش تحت تاثیر مواد است، رابطه جنسی پرخطر و نقشه برای اقدام به خودکشی، مصرف مواد را به طور معناداری پیش بینی می کنند. مطابق نتایج تحلیل مسیر، نگرش مذهبی به طور مستقیم و منفی، مصرف مواد را پیش بینی می کند (ضریب استاندارد 26/0-) و اثر متغیرهای نگرش مذهبی و نگرانی از نرسیدن به آرزوها بر مصرف مواد، با افسردگی و خشم میانجی گری می شود (ضریب استاندارد 18/0). یافته های مطالعه حاضر بیانگر این نکته است که اعتقادات مذهبی ضعیف و نگرانی از نرسیدن به آرزوها از طریق ایجاد افسردگی و خشم، در سوءمصرف مواد نقش دارد. پیشنهاد می شود دانشگاه، دانشجویان در معرض خطر را شناسایی و برای آن ها طبق عوامل خطر تشخیص داده شده برنامه پیشگیری طراحی کند.
کلید واژگان: مصرف مواد مخدر, نگرش مذهبی, عوامل خطر شناختی, عوامل خطر هیجانیThe purpose of the present study was to develop and evaluate a model for predicting drug use among University students in Tehran. The current study was applied by purpose and correlational by method. The statistical population included all students of Tehran University (47,605 individuals) studying in the academic year 2018-2019. In this project, 200 students (male= 119 & female= 81) were selected by stratified-proportional random sampling and answered the National Scale of Students Life Profile (NSSLP). Data were analyzed using frequency, mean, standard deviation, analysis of variance, logistic regression analysis, and path analysis by SPSS23 and AMOS23. The results of logistic regression analysis showed that frequency of brushing teeth, daily fruit consumption, number of study hours per day, religious attitude, worrying about not achieving wishes, depression, anger and irritation, using a car whose driver used drugs and alcohol, risky sex, and suicide attempts significantly predicted drug use. The results of the path analysis method showed that religious attitude directly and negatively predicted drug use (standard coefficient - 0.26), and the effect of religious attitude and worry about not achieving wishes on drug use was mediated by depression and anger and irritation (standard coefficient 0.18). The results of this study suggest that low religious belief and worry about not fulfilling wishes play an important role in drug use through the development of depression and anger. It is recommended that the university identify students at risk and develop a prevention plan for them according to the identified risk factors..
Keywords: Drug Use, Religious Attitude, Cognitive Risk Factors, Emotional Risk Factors -
هدف
هدف پژوهش حاضر، کشف محاسن و معایب روش های مختلف ترک اعتیاد زنان با اختلال مصرف مواد در شهر تهران و ارایه ی راهکارهای کارآمد جهت ارتقاء کیفیت درمان آنان بوده است.
روشروش پژوهش حاضر، روش کیفی نظریه ی زمینه ای بوده است. جامعه ی پژوهش، زنان با اختلال مصرف موادی بوده است که سابقه ی تجربه ی حداقل یک اقدام ارادی و یا غیرارادی جهت ترک اعتیاد خود داشته اند. نمونه ی پژوهش حاضر، 40 نفر از زنان با اختلال مصرف مواد بود که جهت ترک اعتیاد خود، به مرکز اقامتی ترک اعتیاد بانوان بهبودگستران همگام مراجعه کرده بودند و در سال های 97 و 98، با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند و مورد مصاحبه ی عمیق قرار گرفتند.
یافته هاشش روش درمانی ترک در کمپ اقامتی ترک اعتیاد با مجوز، ترک در کمپ اقامتی ترک اعتیاد بدون مجوز، ترک در منزل، ترک در بیمارستان، ترک در زندان و ترک در کلینیک های ترک اعتیاد با قرص و دارو، به عنوان مهم ترین روش های ترک اعتیاد زنان در شهر تهران کشف شد. با تجزیه و تحلیل متن مصاحبه ها، 3 تم محاسن روش های مختلف ترک اعتیاد زنان، معایب روش های مختلف ترک اعتیاد زنان و پیامدهای مثبت و منفی روش های مختلف ترک اعتیاد برای زنان ظهور کرد. همچنین راهکارهایی جهت ارتقاء کیفیت روش های درمانی مختلف ارایه شد.
نتیجه گیریهر یک از روش های ترک اعتیاد برای زنان، محاسن و معایب اختصاصی و مشترکی دارد و زنان وابسته به مواد، خانواده های آنان و کادر درمانی لازم است نسبت به آن آگاه باشند و متناسب با شرایط فرد، بهترین انتخاب را برای وی فراهم نمایند.
کلید واژگان: ارزیابی, محاسن و معایب, زنان با اختلال مصرف مواد, روش های ترک اعتیاد, راهکارهای ارتقاء کیفیت درمانObjectiveThe purpose of this study was to discover the advantages and disadvantages of women with various drug use disorder methods of quitting an addiction in Tehran and providing efficient strategies to improve the quality of their treatment.
MethodThe method of the present study was the qualitative method of grounded theory. The study population consisted of women with drug use disorders who had a history of experiencing at least one voluntary or involuntary action to quit their addiction. The sample of the present study was 40 women with substance use disorders who had referred to the Behbastaran Women's Addiction Treatment Center to quit their addiction. In 2018 and 2019, they were selected by theoretical sampling method and were interviewed in depth.
ResultsSix treatment methods for quitting addiction with a license, quitting in an addiction camp without a license, quitting at home, quitting a hospital, quitting a prison, and quitting in addiction quit clinics with pills and medication, as the most important methods for quitting addiction in women was discovered in Tehran. By analyzing the text of the interviews, three themes of the advantages of different methods of quitting women, the disadvantages of different methods of quitting women and the positive and negative consequences of different methods of quitting for women emerged. Also, strategies were provided to improve the quality of various treatment methods.
ConclusionEach method of quitting addiction for women has specific and common advantages and disadvantages, and drug-dependent women, their families, and medical staff should be aware of and provide the best choice for the individual according to the circumstances.
Keywords: Evaluation, Advantages, disadvantages, Women with drug use disorder, Methods of addiction quitting, Strategies to improve the quality of treatment -
رضایت زناشویی از جمله کلید واژه های پرشماری است که پژوهشگران خانواده سالهاست به آن پرداخته اند. علیرغم وجود مطالعات گسترده در این زمینه، تاکنون پژوهشی به منظور طراحی الگو و نیمرخ بومی ای برای پیشبینی رضایت زناشویی نپرداخته است. هدف از پژوهش حاضر طراحی نیمرخ عملیاتی بومی برای پیشبینی میزان موفقیت ازدواج در ایجاد رضایت زناشویی براساس مولفههای مهم تعیینکننده است. با الهام از پژوهش های موجود مهمترین متغییر های در گیر در رضایت زناشویی شناسایی و پرسشنامه ای تدارک شد. برای کشف مولفه های موجود و ساختار عاملی رضایت زناشویی در جامعه ایرانی ، 240 فرد متاهل ساکن شهر تهران به صورت تصادفی به پرسشنامه تدوین شده رضایت زناشویی پاسخ دادند. داده ها به وسیله تحلیل عاملی و تحلیل عملکرد سیستم (ROC) تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد عشق، ثبات هیجانی همسر، بخشش زناشویی، تعهد، تفاهم مالی و رضایت جنسی ساختار عاملی را به خود اختصاص داده اند. همچنین نتایج نشان داد که در گروه زنان و مردان مقادیر این عوامل یکسان نیست. با این توصیف دو نیمرخ برای گروه زنان و مردان به دست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که با استفاده از این نیمرخ ها به خوبی می توان میزان رضایت زناشویی را در چشم اندازی آینده نگر پیش بینی کرد. نتایج این پژوهش می تواند در توسعه برنامه های آموزشی با هدف ارتقاء رضایت زناشویی و نیز در مشاوره های زوجی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: رضایت زناشویی, پیش بینی رضایت زناشویی, مولفه های رضایت زناشویی, نیمرخ پیش بینی رضایت زناشوییMarital satisfaction is one of the many keywords that family researchers have focused on for years. Despite extensive studies in this field, so far no research has been done on designing a native pattern and profile for predicting marital satisfaction. The present study aims to design a native operational profile for predicting the success rate in creating marital satisfaction based on the important and determinative components. Inspired by existing research, the most important variables involved in marital satisfaction were identified and a questionnaire was prepared. To discover the existing components and factor structure of marital satisfaction in the Iranian society, 240 married individuals living in Tehran randomly answered the prepared questionnaire regarding marital satisfaction. The data were analyzed by factor analysis and receiver operating characteristic (ROC). The findings showed that the factor structure has been assigned to love, spouse emotional stability, marital forgiveness, commitment, financial understanding, and sexual satisfaction. The results also showed that the values of these factors are not the same in men and women. Thus, two profiles were obtained for the groups of men and women. The results of this study portrayed that by using these profiles, the level of marital satisfaction can be well predicted in a future oriented perspective. The results of this study can be well used in developing educational programs aimed at promoting marital satisfaction and also in couples counseling.
Keywords: Marital satisfaction, Marital Satisfaction Prediction, Marital Satisfaction factors, Marital Satisfaction Prediction Profile -
زمینه و هدف
آ کووید- 19 به عنوان عامل استرس زا موجب اختلالات روانشناختی و مشکلات جسمانی متعددی در سراسر جهان شده است، اما برخی افراد علی رغم این مشکلات، رشد پس از ضربه را تجربه می کنند. هدف از پژوهش حاضر، تبیین سبک های مقابله ای رشد پس از ضربه بر اساس تجربیات بیماران مبتلا به کووید 19 است.
مواد و روش هاطرح پژوهش کیفی و با روش تحلیل مضمون انجام شد. 25 شرکت کننده با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق مورد مصاحبه قرار گرفتند. نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع داده ها مورد استفاده قرار گرفت. داده ها مطابق با فرآیند گام به گام تحلیل مضمون بروان و کلارک و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شد.
یافته هاتحلیل داده ها منجر به 96 کد اولیه، 31 مضمون پایه، 13 مضمون سازمان دهنده شد. مهمترین سبک های مقابله ای بیماران رشد یافته از کرونا عبارت بود از: «سبک ژرف اندیشانه»، «سبک نیاشی»، «سبک متوکلانه»، «سبک امیدوارانه»، «سبک الگوگیرانه»، «سبک نرمال سازی»، «سبک پذیرشی»، «سبک مساله مدار»، «سبک معنادهی»، «سبک تعویق آگاهانه»، «سبک برون ریزی هیجانی»، «سبک شوخ طبعانه»، و «سبک حمایت طلبانه». سرانجام، روایی و پایایی سبک های شناسایی شده با استفاده از روش لینکلن و گابا در ضمن چهار شاخص اعتمادپذیری، تاییدپذیری، اتکاپذیری و انتقال پذیری تایید شد.
نتیجه گیریافراد رشد یافته از شبکه وسیعی از سبک های مقابله ای برای مقابله با استرس بیماری کووید-19 استفاده می کنند. نتایج این پژوهش می تواند به طراحی مقیاس سنجش، مداخلات آموزشی و درمانی سبک های مقابله ای تسهیل کننده رشد پس از ضربه در بیماران کووید-19،کمک قابل توجهی کند.
کلید واژگان: رشد پس از ضربه, سبک های مقابله ای, کووید-19, روش کیفیAim and BackgroundCovid-19 as a stressor causes several psychological disorders and physical problems around the world, but some people experience post-traumatic growth despite these problems. The aim of this study was to explain post-traumatic growth coping styles based on the experiences of patients with Covid-19.
Methods and MaterialsQualitative research design was done by thematic analysis method. Twenty-five participants were selected using purposive sampling and interviewed using semi-structured and in-depth interviews. Purposeful sampling was used to achieve data saturation. Data were analyzed according to the step-by-step process of Brown and Clark content analysis using MAXQDA software.
FindingsData analysis resulted in 96 primary codes, 31 basic themes, and 13 organizing themes. The most important coping styles of patients growing from Corona were: deep thinking style, prayer style, trusting style, hopeful style, modeling style, normalization style, acceptance style, Problem solving style, Meaningful style, Conscious procrastination style, Emotional outburst style, Humorous style, and Supportive style. Finally, the validity and reliability of the identified styles were confirmed using Lincoln and Gaba methods along with four indicators of credibility, conformability, dependability and transformability.
Conclusionsgrown individuals have a wide range of coping styles that they use to cope with the stress of Covid-19 disease. The results of this study can significantly help to design the scale of assessment, educational and therapeutic interventions of coping styles that facilitate post-traumatic growth in Covid-19 patients.
Keywords: Post-traumatic Growth, Coping Styles, Covid-19, Qualitative Method -
امروزه با توجه به رشد روزافزون اختلالات رفتاری در حوزه روان شناسی، نیاز به کشف و بررسی علمی نظریات جامع و متقن که یاری دهنده هر چه بیشتر متخصصین در تشخیص و درمان اختلالات باشد، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد. در همین راستا هدف از این مطالعه، تعیین اثربخشی مشاوره گروهی رشد مدار بر افسردگی از منظر قرآن و افسردگی (بک) در زنان بود. بدین منظور، طی یک پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه، 30 تن زن متاهل در سنین 30 تا 40 سال که صاحب فرزندان دختر دبستانی در منطقه 14 آموزش و پرورش شهر تهران بودند، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گذاری شدند (15 تن گروه آزمایش و 15 تن گروه گواه). گروه ها در ابتدا و انتهای پژوهش، پرسشنامه افسردگی از منظر قرآن و افسردگی را تکمیل کردند. سپس گروه آزمایش به مدت سه ماه (12 جلسه 90 دقیقه ای) تحت مشاوره گروهی رشد مدار، مبتنی بر شاخص های افسردگی از منظر قرآن کریم قرار گرفتند. نتایج حاصل تحلیل کوواریانس نشان داد میانگین نمرات افسردگی (در هر دو مقیاس) و همین طور زیرمقیاس های افسردگی مبتنی بر قرآن در گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون به میزان معناداری نسبت به گروه گواه کاهش پیدا کرده است (0001/0 p <). معناداری این اثربخشی بر گروه آزمایش، در مرحله پیگیری سه ماهه نیز حفظ شد. بدین ترتیب بر اساس یافته های فوق می توان گفت، تدوین و توسعه مشاوره های گروهی مبتنی بر قرآن کریم که همگی در نهایت، موجب ارتقای سطح رشدی و معنویت فردی می گردد، می تواند بر شاخص های سلامت روان - نظیر: افسردگی و اختلالات خلقی - تاثیرات مثبت و معناداری را بر جای گذارد.
کلید واژگان: مشاوره گروهی رشد مدار, افسردگی از منظر قرآن, سلامت, زنانNowadays, due to the increasing growth of behavioral disorders in the field of psychology, the need to scientifically explore comprehensive and convincing theories that help more and more specialists in the diagnosis and treatment of disorders, seems more than necessary. In this regard, the purpose of this study was to determine the effectiveness of growing group counseling on depression from the perspective of the Qur'an and depression (Beck) in women. For this purpose, in a quasi-experimental study of pre-test-post-test with a control group of 30 married women aged 30 to 40 years who had primary school children in Tehran's 14th education district, randomly divided into experimental and control groups. Experiment and control were placed (15 in the experimental group and 15 in the control group). At the beginning and end of the study, the groups completed a questionnaire on depression from the perspective of the Qur'an ((Fayyaz, Sarmast, Bahrami Ehsan and Okhovat, 2015)and depression (Beck, 1996). Then, the experimental group underwent growth-oriented group counseling based on depressive indicators from the perspective of the Holy Quran for three months (12 sessions of 90 minutes). The results of analysis of covariance showed that the mean scores of depression (in both scales) as well as subscales of Quranic depression in the experimental group, in the post-test phase decreased significantly compared to the control group (p <0.0001). Significance of this effect on the experimental group was maintained in the quarterly follow-up phase. Thus, based on the above findings, it can be said that the development of group counseling based on the Holy Quran, all of which ultimately promote the level of growth and individual spirituality, can have positive and significant effects on mental health indicators such as depression and mood disorders.
Keywords: Growth-Oriented Group Counseling, Depression From Quran's Perspective, Health, women -
در منابع روانشناختی با رویکردی اسلامی، غالبا واژه نفس معادل مفهوم روان در نظر گرفته شده و با این تناظر مفهومی تلاش می شود تا برای روانشناسی در چارچوب دینی تاریخی تدارک شود. این مقاله در صدد است تا نشان دهد که میزان قرابت مفهومی این دو واژه تاچه حد است و آیا می توان این دو را معادل سازی کرده و با این نگاه از دانش روانشناسی اسلامی با بهره گیری از علم النفس یاد کرد. روش تحقیق این پژوهش تحلیل متن است. در این بررسی منابع اصیل تفسیری و لغت، تحلیل و با مقایسه آن با روان و تعریف آن در کتاب های مرجع روانشناسی، به تحلیل نسبت نفس و روان پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که واژه نفس در قرآن کریم به معنای حقیقت و هویت انسان به کار رفته است و می تواند ابعاد مختلف وجودی او را در برگیرد. اصلی ترین نقطه تمایز نفس و روان در بعد فراجسمانی نفس است. روان در روان شناسی در مکاتب مختلف معنایی مادی و دنیایی دارد. اما در نفسی که قرآن معرفی می کند بعد فرامادی و فراجسمانی، بسیار پررنگ است. به طور خلاصه می توان گفت رابطه نفس و روان عموم و خصوص مطلق است. چرا که نفس همه حقیقت انسان را نشان می دهد؛ اما روان به ابعاد محدودی از وجود انسان اشاره دارد. با این توصیف این تناظر مفهومی موجود که نفس را معادل روان در نظر می گیرد، غالبا به تقلیل مفهوم نفس منتهی شده و نتایج آن از شمول کافی برخوردار نیست.کلید واژگان: نفس, قرآن, روان, روان شناسی, انسانIn psychological sources with an Islamic approach, the word soul (nafs) is often considered equivalent to the concept of psyche, and attempt to prepare a history for religious psychology. This article seeks to show the degree of conceptual similarity of these two words and whether these two can be equated. The method of this research is text analysis. In this study, the original interpretive and vocabulary sources have been analyzed and by comparing it with the psyche and defining it in psychological reference books, the relationship between the soul and the psyche has been analyzed. The results of this study show that the word soul in the Holy Qur'an has been used to mean the identity of man and can include various aspects of his existence. the main point of difference between soul and psyche is the trans-physical dimension of soul. The psyche has a materialistic meaning in psychology in different schools. But in the soul that the Qur'an introduces, the metamaterial and trans-physical dimension is very prominent. In short, the psyche is a subset of the soul. Because the soul represents all the existence of human; But the psyche refers to limited dimensions of human existence. With this description, the existing conceptual correspondence, which considers the soul as equivalent to the psyche, often leads to a reduction of the concept of the soul and its results are not sufficiently included.Keywords: soul, Quran, psyche, psychology, Human
-
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مصاحبه های مختلف در تحکیم حافظه شاهد عینی است. این مطالعه کاربردی با روش آزمایشی (پس آزمون با گروه کنترل) انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1399-1398 است که از میان آن ها 80 نفر (21 مرد و 59 زن) به روش تصادفی خوشه ای انتخاب و به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. شرکت کنندگان ابتدا ویدیویی درمورد سرقت از بانک مشاهده کردند و در جلسه دوم، با استفاده از پروتکل های مختلف با آن ها مصاحبه صورت گرفت (گروه کنترل بدون مصاحبه ماندند). در جلسه سوم، برای تمامی شرکت کنندگان یک تکلیف یادآوری آزاد برگزار شد. داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیره در نرم افزار SPSS-23 بررسی شد. طبق یافته ها، بین دو گروه شناختی و خودگردان در هیچ یک از جلسات یادآوری تفاوت معناداری دیده نمی شود. همچنین گروه ساختاریافته در جلسه نخست، اطلاعات درست کمتری از دو گروه شناختی و خودگردان به یاد آوردند، اما در جلسه دوم، این تفاوت فقط با گروه شناختی برقرار بود. یافته ها نشان می دهد اجرای یادآوری اولیه با استفاده از تکنیک های حافظه می تواند به تحکیم حافظه شاهد عینی و یادآوری جزییات بیشتر در مصاحبه های تاخیری کمک کند.
کلید واژگان: تحکیم حافظه, شاهد عینی, مصاحبه خودگردان, مصاحبه شناختیThis study examines the effectiveness of different interviewing tools in consolidating eyewitness memory. This applied research used the post-test with control group design. The population includes all undergraduate students of the Faculty of Psychology and Educational Science of the University of Tehran, studying in the academic year 2019-20. Eighty participants (21 males and 59 females) were selected using cluster sampling and divided into four groups of equal size. First, participants watched a video recording showing a bank robbery. In the second session, they were interviewed using an eyewitness interview tool (no interview session for the control group). In the last session, all participants were examined using a free recall task. Data were analyzed using MANOVA in SPSS-23 software. The results indicated no significant differences between the CI and the self-administered interview groups (SAI) in either the interview session or the delayed recall task. Participants in the structured interview group recalled significantly fewer details in the first interview session than did the CI and SAI groups. However, this significant difference was only found between the CI and SI groups in the delayed recall session. Thus, the results suggest that early recall can help consolidate witnesses' memory and help them recall more information in later recall attempts.
Keywords: Memory Consolidation, eyewitness, Self-Administered Interview, Cognitive Interview -
ترس از مرگ موضوعی جهانی و در عین حال وابسته به فرهنگ است. پژوهش حاضر با هدف ساخت و رواسازی مقیاس «ترس های دنیای پس از مرگ» درنمونه ی ایرانی انجام شد. این پژوهش، مطالعه ای ترکیبی (کیفی و کمی) از نوع اکتشافی متوالی است. در بخش کیفی روش گردآوری داده ها، پس از مصاحبه ی بالینی ساختاریافته با 12 بیمار حاد قلبی سوالات پرسشنامه استخراج شد. جامعه ی آماری این پژوهش در بخش کمی، افراد ساکن شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری در دسترس به صورت برخط در پژوهش شرکت کردند و در مجموع 313 پرسشنامه (230 زن و 83 مرد) تکمیل شد. جهت گردآوری داده ها افزون بر مقیاس ترس های دنیای پس از مرگ، از پرسشنامه ی افسردگی بک (BDI-II، 1996) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ (SES، 1965) برای ارزیابی روایی ملاکی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی اکتشافی، روش استخراج مولفه های اصلی و تحلیل موازی انجام شد. در تحلیل عامل اکتشافی سه عامل استخراج شد که به ترتیب تحت عنوان عامل « ترس از مواخذه و عذاب قبر» ، «تنهایی و رهاشدگی» و «اشتیاق و اطمینان به خدا» نامگذاری شدند. برای تعیین پایایی پرسشنامه همسانی درونی زیرمقیاس ها محاسبه شد و دامنه ی آلفای کرونباخ بین 63/0 تا 88/0 قرار گرفت که حاکی از همسانی درونی مناسب مقیاس و مولفه های آن بود. مقیاس ترس های دنیای پس از مرگ در نمونه ی ایرانی مسلمان پایایی و روایی مناسب دارد و می تواند برای شناخت منشاء ترس بیماران قلبی عروقی و مداخلات کاهش اضطراب، همچنین مقایسه های بین فرهنگی به کار رود.
کلید واژگان: ترس های دنیای پس از مرگ, ساخت مقیاس, رواسازی, فرهنگFear of death is a global and cultural issue. The aim of the present study was to develop and validate a scale for afterlife fears in the Iranian sample. This study was an exploratory sequential mixed method design. The Qualitative phase included semi-structured interviews with 12 acute cardiac patients. The content of patients answers about afterlife fears rearranged as 14 items for quantitative phase. At the quantitative phase, 313 subjects (230 women and 83 men) were selected from Tehran city and carried out the questionnaires online. For studying construct validity of Afterlife Fear Scale, the responses of normal sample analyzed by exploratory factor analysis method. For assessing the concurrent validity of new Afterlife Fears Scale, its correlation with the Beck Depression Inventory (BDI-II, 1996) and the Rosenberg Self-Esteem Scale (SES, 1965) were calculated. Data analysis was performed using Pearson correlation coefficient, exploratory factor analysis, principal component extraction method and parallel analysis. Three factors were extracted which were named as "fear of punishment and grave torment", "loneliness and abandonment" and "longing and confidence in God", respectively. The internal consistency method was used to determine the reliability of the scale. Cronbach's alpha coefficient of the subscales ranged from .63 to .88, which indicated the appropriate internal consistency of the scale and its components. The Afterlife Fears Scale has good reliability and validity in the Iranian Muslim sample and can be used to identify the underpinning fears of cardiovascular patients and anxiety reduction interventions, as well as cross-cultural comparisons.
Keywords: Afterlife Fears, Developing scale, validation, Culture -
بهشیاری به عنوان یک خصیصه پیش بینی کننده سلامت روان و بدن، اخیرا مورد توجه بسیاری از متخصصان حوزه سلامت روان قرار گرفته است و بسیاری از روش های درمانی در صدد بالا بردن بهشیاری مراجعین جهت دستیابی به سلامت هستند. با این وجود، تفاوتی بین اثربخشی رواندرمانی ایستا و رویکردهای متمرکز بر بهشیاری وجود ندارد، همچنین روش های درمانی بهشیاری معمولا مداخلات بهشیاری را یه سبک سنتی و به صورت ایستا انجام می دهند که منجر به سرکوب هیجان می شود و این روش ها با سرعت و پویایی دنیای مدرن و پویایی ذهن انسان پست مدرن امروز سازگار نیستند. در بهشیاری حسی حرکتی، حرکت، مداخلات درمانی روان درمانی پویشی، چالش و بازی های مهیجی طراحی شده است.. در پژوهش حاضر با استفاده از روش آمیخته، داده های به دست آمده 20 نفر از مراجعین به کلینیک روانشناسی (شامل 10 مرد و 10 زن) ، مداخلات بهشیاری حسی حرکتی طراحی و با استفاده از رویکرد زیستی- روانی- اجتماعی مدون شد، در مطالعه کمی پژوهش، اثربخشی مداخلات طراحی شده بر خودشناسی انسجامی بر یک نمونه 30 نفری (شامل 19مرد و 11 زن) سنجیده شد. در این مقاله، پژوهش های حوزه رواندرمانی که تایید کننده مینای نظری مداخلات بهشیاری حسی حرکتی هستتند، در قسمت بحث و نتیجه گیری مقاله، وارسی شدند. نتایج این پژوهش نشان داد مداخلات بهشیاری حسی حرکتی همسو با به روز ترین پژوهش های حوزه سلامت و روان درمانی است و این مداخلات، طیف وسیعی از روش های درمانی را در دل خود جای داده است. مطالعه کمی پژوهش نیز نشان داد مداخلات بهشیاری حسی حرکتی سبب افرایش خودشناسی انسجامی می شود (p<0/05). باتوجه به اینکه خودشناسی انسجامی یکی از مهم ترین فرآیندهای خودنظم بخشی هیجانی و پیش بینی کننده سلامت و نشانه هشیار شدن به ناهشیار است، نتایج این پژوهش نشان داد مداخلات بهشیار حسی حرکتی منجر به سرکوب زدایی، بازسازی صحنه های واقعی زندگی هر فرد، مواجه شدن مشفقانه با واقعیت ذهنی و بدنی بدون موانع کلامی می شود. همچنینن توانمندسازی ذهن و بدن با استفاده از چالش ها و بازی های متنوعی که خصیصه های گسترده شخصیتی را در هر فرد به حیطه آگاهی می رساند، فرد را به خودشکوفایی و پرورش استعدادها می رساند.
کلید واژگان: حسی حرکتی, بهشیاری, روان پویشی, سلامت, خودشناسی انسجامیMindfulness has recently been considered by many mental health professionals as a predictor trait of mental and physical health and many therapeutic methods seek to increase clients' mindfulness in order to achieve health. However, there is no difference between the effectiveness of static psychotherapy and mindfulness-focused approaches. Also, mindfulness-based therapeutic methods usually perform mindful interventions the traditional way in a static manner, which leads to the repression of emotions, and these methods are not compatible with the dynamism and pace of the modern world and the dynamics of the postmodern human mind. Movement, dynamic psychotherapeutic interventions, exciting games, and challenges have been designed into sensorimotor mindful interventions. In the present study, sensorimotor mindful interventions were designed and formulated through a bio-psycho-social approach, using a mixed-method and the data obtained from 20 (including 10 men and 10 women) of the clients of the psychology clinic. In the quantitative study, the effectiveness of the designed interventions on integrative self-knowledge was measured for a sample of 30 people (including 19 men and 11 women). In this paper, the literature in the field of psychotherapy that confirms the theoretical basis of sensorimotor mindful interventions was reviewed under the discussion and conclusion section. The results of this study showed that sensorimotor mindful interventions are in line with the most up-to-date studies in the field of health and psychotherapy and these interventions incorporate a wide range of therapeutic methods. The quantitative study also showed that sensorimotor mindful interventions increase integrative self-knowledge (p < 0.05). With regard to the fact that integrative self-knowledge is one of the most important emotional self-regulation processes and a predictor of health and a sign of becoming conscious of the unconscious, the results of this study showed that sensorimotor mindful interventions lead to derepression, reconstruction of real scenes of each individual’s life, and compassionate confrontation with mental and physical reality without verbal barriers. Also, empowering the mind and body using a variety of games and challenges which bring broad personality traits to consciousness in each individual leads the person to self-actualization and talent development.
Keywords: Sensorimotor, Mindfulness, Psychodynamic, Health, Integrative Self Knowledge -
بررسی اثربخشی مداخلات بهشیار حسی حرکتی در درمان الگوهای کژکار شخصیت افسرده و مضطرب: یک مطالعه آمیختهفصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 106 (دی 1400)، صص 1699 -1716زمینه
تحقیقات نشان داده است روش های سنتی بهشیاری با دوره های کاهش استرس بر پایه کند کردن حرکت، ایجاد سکون و دنبال کردن آموزه های سنتی بودیسم اجرا شده اند، اما اثربخشی طولانی مدت این روش ها بر اضطراب و افسردگی با نتایج ضد و نقیضی همراه بوده است. اخیرا مداخلات بدنمند، پویا و عینی حین حرکت و بازی بر ناهشیار و تقویت هشیاری برای انسجام ذهن و بدن پیشنهاد گردیده است. آیا این تمرینات درمانی می تواند به تغییر الگوهای کژکار شخصیت مضطرب و افسرده منجر شود؟
هدفاین پژوهش با هدف بررسی اثربخشی مداخلات بهشیار حسی حرکتی در درمان الگوهای کژکار شخصیت منجر به اضطراب و افسردگی مراجعین متقاضی روان درمانی اجرا شد.
روشاین پژوهش یک مطالعه آمیخته از نوع تبیینی بود. روش مطالعه اول، شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری از مراجعین کلینیک های روانشناسی در تهران بوده اند. نمونه پژوهش، 20 نفر (زن: 7 و مرد: 13) از افرادی است که با علایم اضطرابی یا افسردگی به یک کلینیک مراجعه کرده بودند. این افراد قبل و بعد از اجرای 8 هفته ای مداخلات بهشیار حسی حرکتی (کاشانکی و همکاران، 1400) به پرسشنامه های اضطراب و افسردگی کاستلو کامری (1967) پاسخ دادند. در مطالعه دوم، در حین مداخلات بهشیار و بعد ازآن، الگوهای کژکار شخصیت، سلامت روان و خصیصه های شخصیتی پیش بینی کننده اضطراب و افسردگی یکی از مراجعین، توسط آزمون شخصیت سواپ (شدلر و وستن، 2007) ارزیابی شد.
یافته هادر مطالعه اول نتایج آزمون t همبسته نشان داد که مداخلات بهشیار حسی حرکتی سبب کاهش اضطراب (0/00001 P<) و افسردگی (0/05 P<) می شود و مطالعه دوم نشان دهنده تغییر الگوهای کژکار شخصیت بیمار توسط مداخلات، تبدیل دفاع های ناپخته به دفاع های پخته و افزایش عوامل سلامت روان در بیمار بود که منجر به کاهش اضطراب و افسردگی شد.
نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان دهنده اثربخشی مداخلات بهشیار حسی حرکتی بر الگوهای شخصیتی کژکار افسرده و مضطرب بود. این مداخلات چالشی و بازی های متنوع احتمالا سبب توانمندسازی و افزایش ظرفیت ذهن و بدن و ایجاد انگیزه برای تحمل اضطراب و مقابله با افسردگی می شود.
کلید واژگان: حسی حرکتی, بهشیار, شخصیت, سلامتBackgroundMethods of achieving mindfulness have been implemented by slowing down movement, creating stillness, and following the traditional teachings of Buddhism. The long-term effectiveness of traditional mindfulness methods on anxiety and depression has been associated with conflicting results. Recently, bodily, dynamic, and objective interventions while moving and playing on the unconscious and strengthening consciousness for the integration of mind and body have been suggested. Can these therapeutic exercises change the abnormal patterns of an anxious and depressed personality?
AimsThis study aimed to study the effectiveness of mindful sensorimotor interventions in treating abnormal personality patterns leading to anxiety and depression in clients seeking psychotherapy.
MethodsThis research is an explanatory mixed-method study. The first study was a quasi-experimental study with pre-test and post-test. The statistical population of the study was the clients of psychology clinics in Tehran. a sample of 20 (7 women and 13 men) of the clients of a psychology clinic in Tehran responded to Castello-Comrey (1967) anxiety and depression questionnaires before and after eight weeks of mindful sensorimotor interventions (Kashanaki et al., 2021). In the second study, during and after mindful sensorimotor interventions, personality disorders, mental health, and personality traits predicting anxiety and depression in one client were assessed by the SWAP personality test (Shedler and Westen, 2007).
ResultsThe results of a correlated t-test showed that mindful sensorimotor interventions are effective in reducing anxiety (p < 0.00001) and depression (p < 0.05). The second study showed that the patient changes his pathological personality patterns and personality disorder by interventions; this intervention transformed immature defenses into more mature defenses and increased mental health factors in him, which led to a decrease in anxiety and depression.
ConclusionThe results of this study showed the effectiveness of mindful sensorimotor interventions in reducing anxiety and depression. These challenging interventions and a variety of games are likely to empower and increase the capacity of the mind and body and motivate them to endure anxiety and cope with depression.
Keywords: SensoriMotor, Mindful, Personality, Health
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.