وریا طهماسبی
-
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تحریک آنودال جریان مستقیم فراجمجمه ای بر تعادل پویای مردان فعال پس از سه وهله اجرای تست وینگیت پایین تنه بود. 15 مرد سالم و فعال به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. در سه مرحله حضور در آزمایشگاه، آزمودنی ها به صورت موازنه متقابل یکی از سه نوع تحریک مغزی شامل 1) تحریک آنودال M1، 2) تحریک آنودال DLPFC، و 3) تحریک شم را دریافت نمودند. در هر جلسه و قبل از اعمال تحریک مغزی تعادل پویای هر دوپا اندازه گیری شد. پس از اعمال تحریک مغزی، آزمودنی ها سه وهله تست وینگیت 30 ثانیه ای پایین تنه را انجام دادند. پس از اجرای وهله سوم، تعادل پویا مجددا در هر دوپا اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که پس از اجرای سه وهله تست وینگیت پایین تنه در شرایط تحریک ناحیه M1 و DLPFC، امتیاز آزمون تعادل پویای پای راست به شکل معنی داری بیشتر از حالت تحریک شم بود (به ترتیب، 04/0 =p، 027/0 =p). همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که امتیاز تعادل پویای پای چپ نیز پس از اجرای سه وهله تست وینگیت به شکل معنی داری کاهش یافته بود (036/0 =p) اما بین سه شرایط در پس آزمون تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بر مبنای نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تحریک آنودال نواحی M1 و DLPFC می تواند به عنوان یک استراتژی جهت کاهش آثار زیان بار ناشی از خستگی بر تعادل پویا مورد استفاده قرار گیرد. انجام مطالعات بیشتر برای شناخت مکانیسم های درگیر در این نتایج ضروری است.
کلید واژگان: تحریک مغزی, تعادل پویا, فعالیت بی هوازی, قشر پیش پیشانی, قشر حرکتیThe aim of the present study was to investigate the effect of transcranial direct current anodal stimulation on the dynamic balance of active men after three bouts of the lower limb Wingate test. Fifteen healthy and active men participated in this study. Upon 3 visits to the lab, subjects received one of three types of brain stimulation, including 1) anodal stimulation of the M1, 2) anodal stimulation of the DLPFC, and 3) sham stimulation. In each session and before brain stimulation, the dynamic balance of both legs was measured. After the brain stimulation, the subjects performed three bouts of 30 s Wingate test. After the third bout, dynamic balance was measured again in both legs. The results showed that after performing three bouts of the Wingate test under M1 and DLPFC conditions, the dynamic balance test score of the right leg was significantly higher than that of the sham stimulation condition (p= 0.027, p= 0.04, respectively). Also, the results demonstrated that the dynamic balance score of the left leg was significantly lower after performing three bouts of Wingate test compared to the baseline (p= 0.036) while no significant differences were observed among three brain stimulation conditions. It seems that anodal stimulation of M1 and DLPFC regions can be used as a strategy to reduce the detrimental effects of neuromuscular fatigue on dynamic balance. More research is warranted to investigate the underlying mechanisms of these findings.
Keywords: Prefrontal Cortex, Dynamic Balance, Anaerobic Activity, Brain Stimulation, Motor Cortex -
سابقه و هدف
هدف اصلی پژوهش حاضر، تحلیل علم سنجی تولیدات علمی حوزه علوم ورزشی بر اساس مقالات نمایه شده در پایگاه وب آوساینس طی سال های 2022-2012 می باشد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نظر نوع در زمره پژوهش های کاربردی است که در آن از تکنیک ها و شاخص های علم سنجی استفاده شده است. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی مقاله های نمایه شده در پایگاه وب آوساینس در دوره ی 10ساله از ابتدای سال 2022-2012 در حوزه علوم ورزشی است. جهت ترسیم نقشه هم تالیفی سازمان ها، نقشه چگالی کشورها و همچنین هم رخدادی واژگان از نرم افزار VOSviewer استفاده شده است.
یافته هانتایج نشان داد که بیشترین و کمترین تولیدات علمی در حوزه مورد بررسی به ترتیب در سال های 2021 و 2012 بود. بر اساس داده های به دست آمده از نرم افزار VOSviewer، تعداد 36 گره و 335 پیوند در نقشه وجود دارد. موضوعات «آموزش عالی»، «علوم ورزشی»، «عملکرد»، و «تربیت بدنی» بر اساس خوشه بندی واژگان پربسامد، به عنوان خوشه های موضوعی حوزه ی علوم ورزشی شناسایی شدند. کشورهای اسپانیا و استرالیا نسبت به ایتالیا، آلمان، ترکیه و جمهوری خلق چین از چگالی بیشتری در حوزه مقالات ورزشی برخوردار هستند (0/01<p). تحلیل خوشه ای شبکه هم تالیفی کشورها در حوزه علوم ورزشی نشان می دهد که این شبکه از 5 خوشه ی متمایز تشکیل شده است.
نتیجه گیریهم آیندی واژگان گوناگونی چون «تمرین»، «آموزش» و «ورزش» در ترسیم نقشه علم، بیانگر اهمیت و لزوم آگاهی پژوهشگران علاقه مند به مباحث علوم ورزشی است که می تواند برترین نویسنده، کشور و سازمان ها را معرفی و تصویر و بینش مناسبی از روند و محتوای این حوزه ترسیم نماید.
کلید واژگان: علوم ورزشی, پایگاه وب آوساینس, تولیدات علمی, علم سنجیBackground and aimThe main purpose of the current paper is the Scientometric analysis of scientific productions in sports science based on the articles indexed in the Web of Science during the years 2012-2022.
Materials and methodsIn terms of type and nature, the current research is an applied one in which scientific techniques and indicators are used. The statistical population of this research includes all the articles indexed in Web of Science in the 10-year period of 2012-2022 in sports sciences. VOSviewer software was used to draw the co-authorship network of organizations, the density map of countries and the co-occurrence of words.
FindingsThe results stated that the highest and lowest scientific productions in the focused area were in 2021 and 2012, respectively. According to the data obtained from the VOSviewer software, there are 36 nodes and 335 links in the map. The topics of "higher education", "sports science", "performance", and "physical training" were identified as the topic clusters of the field based on the clustering of high-frequency words. The countries of Spain and Australia have more density in articles than Italy, Germany, Turkey and republic of China (p<0.01). The cluster analysis of the co-authorship network of countries in the field of sports sciences states that the network consists of 5 distinct clusters.
ConclusionThe convergence of various words such as "exercise", "education" and "sports" in drawing the scientific map illustrates the importance and necessity of the awareness in researchers interested in the topic, who can introduce the best author, country and organizations and also draw a proper picture and insight of the process and content of this field.
Keywords: Sports sciences, Web of Science, Scientific products, Scientometrics -
مقدمه و هدف
مصرف مت آمفتامین منجر به آسیب های سلولی متعددی می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر شش هفته تمرین هوازی بر بیان ژن های پرو و آنتی آپوپتوتیک میوکارد رت ها پس از ترک مت آمفتامین انجام شد.
مواد و روش هاتعداد 32 سر رت نر نژاد ویستار بطور تصادفی به چهار گروه (گروه مت آمفتامین، گروه مت آمفتامین سپس ترک، گروه مت آمفتامین سپس ترک سپس تمرین و گروه مت آمفتامین سپس ترک سپس زندگی عادی و بدون مداخله (گروه کنترل)) تقسیم شدند. مت آمفتامین بصورت درون صفاقی و در هفته اول مقدار 10 میلی گرم بر کیلوگرم و دو بار در روز به رت ها تزریق شد. از هفته دوم تا ششم، هر هفته، 1 میلی گرم بر کیلوگرم به دوز تزریقی اضافه شد. پروتکل ورزشی پژوهش حاضر اجرای 6 هفته تمرین هوازی روی تردمیل با شدت متوسط و به مدت 60 دقیقه در روز و 5 روز در هفته بود. سطوح بیان ژن های BAX و Bcl-2 در بافت میوکارد رت ها مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و در سطح معنی داری 0.05>P تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هامت آمفتامین باعث افزایش آپوپتوز از طریق افزایش بیان ژن BAX، کاهش بیان ژن Bcl-2 و نسبت BAX/Bcl-2 شد. ترک مصرف مت آمفتامین و تمرینات هوازی باعث کاهش معنی داری در بیان ژن BAX، نسبت BAX/Bcl-2 و افزایش در بیان ژن Bcl-2 شد (0.05>P).
بحث و نتیجه گیریمصرف مت آمفتامین می تواند بیان برخی ژن های پروآپوپتوتیک را افزایش و بیان ژن های ضدآپوپتوزی را در میوکارد کاهش دهد. از طرفی ترک مصرف مت آمفتامین و تمرینات هوازی می تواند روند آپوپتوز را در میوکارد رت ها کاهش دهد.
کلید واژگان: تمرین تداومی, Bax, Bcl-2, قلب, کریستال متIntroduction and PurposeThe use of methamphetamine leads to numerous cell damage. This study aimed to investigate the effect of six weeks of aerobic training on the expression of pro- and anti-apoptotic genes in the myocardium of rats after withdrawal from ethamphetamine.
Materials and Methods32 male Wistar rats were randomly assigned to four groups (methamphetamine group, methamphetamine then withdrawal group, methamphetamine then withdrawal then training group and methamphetamine then withdrawal then normal life without intervention group (control group)). Methamphetamine was injected intraperitoneally and in the first week in the amount of 10 mg/kg twice a day. From the second to the sixth week, every week, 1 mg/kg was added to the injection dose. The training protocol includes 6 weeks of aerobic training on a treadmill with moderate intensity for 60 minutes a day and 5 days a week. The expression levels of BAX and Bcl-2 genes were evaluated in rat myocardial tissue. The data were analyzed by one-way analysis of variance at a significance level of P≤0.05.
ResultsMethamphetamine increased apoptosis by increasing BAX gene expression, decreasing Bcl-2 gene expression and BAX/Bcl-2 ratio. methamphetamine withdrawal and aerobic training caused a significant decrease in BAX gene expression, BAX/Bcl-2 ratio and an increase in Bcl-2 gene expression (P≤0.05).
Discussion and ConclusionMethamphetamine use can increase the expression of some pro-apoptotic genes and decrease the expression of myocardial anti-apoptotic genes. On the other hand, methamphetamine withdrawal and aerobic training can reduce the process of apoptosis in the myocardium of rats.
Keywords: continuous traning, Bax, Bcl-2, Heart, crystal meth -
سابقه و هدف
یکی از کاربردهای مهم علم سنجی، ترسیم نقشه های علمی است که با فنون مختلف از جمله هم استنادی انجام می شود. هدف از این پژوهش، ترسیم نقشه علمی یا ساختار فکری حوزه حمایت گری در ورزش در پایگاه وب آو ساینس است.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع مطالعات علم سنجی است که با استفاده از تحلیل هم استنادی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مقالات حوزه پژوهشی حمایت گری در ورزش طی سال های 2022-2002 بوده است که در پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس نمایه شده و کلیدواژه Sponsorship in sports را به کار برده اند. در این پژوهش داده ها پس از استخراج از پایگاه، با استفاده از نرم افزار VOSviewer و تکنیک هم استنادی تحلیل شده اند.
یافته هانقشه علمی حوزه حمایت گری در ورزش از 5 خوشه موضوعی (حمایت ورزشی، حمایت مالی، ورزش، تاثیر و عملکرد) تشکیل شده که به مسایل حمایت مالی در ورزش مربوط می شود. تعداد واژگان بررسی شده نشان می دهد که موضوعات منتشرشده در نشریه دارای پراکندگی موضوعی متنوعی می باشد. نمودار توزیع درجه واژگان، از نوع توانی می باشد، به این معنی که محدوده زیادی از واژگان در مقالات مختلف دارای هم رخدادی بوده اند و تعداد کمتری از واژگان که در دم نمودار توزیع درجه یا ابتدای آن قرار دارند، هم رخدادی واژگان کمی داشته اند. علاوه براین، بر اساس تعداد جوامع تشکیل شده مشخص گردید نویسندگان مقالات بیشتر تمایل به تشکیل گروه های علمی کوچک در قالب دانشگاه ها یا پژوهشکده های سازمان متبوع خود داشتند.
نتیجه گیریپژوهش های خارجی، وجود ساختار رقابتی در اقتصاد کشورها را به عنوان عامل محرک برای توسعه حمایت مالی از ورزش می دانند؛ اما پژوهش های داخلی بیشتر عوامل بازدارنده در جذب حمایت مالی را مورد بررسی قرار داده اند.
کلید واژگان: حمایت مالی, نقشه علمی, هم استنادی, علم سنجی, ورزشBackground and aimOne of the important applications of scientometrics is the drawing scientific maps, which is done using various techniques, including co-citation. The aim of this study was to draw a scientific map or the intellectual structure of the sponsorship in sports in the Web of Science (WoS).
Materials and methodsThis scientometric study was conducted using co-citation analysis. The statistical population of the current study was all research articles in the field of sponsorship in sports during 2002-2022, indexed in the WoS and used the keyword "Sponsorship in sports". After the data were extracted from the database, they were analyzed using the VOSviewer software and the co-citation method.
FindingsThe scientific map of sponsorship in sports consists of 5 thematic clusters (sports sponsorship, financial sponsorship, sports, impact and performance) related to financial sponsorship in sports. The number of words studied showed that the topics published in the journal had a diverse thematic distribution. The distribution graph of vocabulary degree was of power type, indicating that a large number of words co-occur in different articles and a smaller number of words located at the end of the degree distribution graph or at the beginning of it had few co-occurrences of words. In addition, based on the number of societies formed, it was found that the authors of the articles tended to form small scientific groups in the form of universities or research institutes of their respective organizations.
ConclusionForeign research considers the existence of a competitive structure in the economy of countries as a driving factor for the development of financial support for sports, but domestic research has examined the factors that prevent the attraction of financial support.
Keywords: Financial support, Scientific map, Co-citation, Scientometrics, Sports -
زمینه و هدف
دیابت یک بیماری چندعاملی است که با قند خون بالای مزمن و مقاومت به انسولین مشخص می شود. به طورکلی افزایش جهانی شیوع دیابت نوع 2 در اثر تغذیه ضعیف و عدم فعالیت بدنی ایجاد می شود. لذا هدف از مطالعه ی حاضر، تاثیر 8 هفته تمرین ترکیبی همراه با مکمل دانه ی کینوا بر قندخون ناشتا، اشتها و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 است.
روش بررسیدر این مطالعه 36 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به صورت داوطلبانه انتخاب و به 3 گروه: تمرین+مکمل (12=n)، مکمل (12=n) و کنترل (12=n) تقسیم شدند. گروه تمرین+مکمل و گروه مکمل 8 هفته به مقدار 25 گرم دانه ی کینوای پخته را به مدت 3 روز در هفته مصرف کردند. گروه تمرین+مکمل نیز تمرین ترکیبی را به مدت 8 هفته و 3 بار در هفته انجام دادند. تمرین با شدت 12-10 میزان درک فشار انجام شد. جهت اندازه گیری شاخص کیفیت زندگی از نسخه ی فارسی شده ی پرسش نامه ی کیفیت زندگی و جهت ارزیابی اشتها نیز از پرسش نامه ی اشتها استفاده شد. 48 ساعت قبل و بعد از مداخلات، نمونه گیری خون، اندازه گیری ها و تکمیل پرسش نامه ها انجام شد. از آزمون های (One Way ANOVA)، تعقیبی LSD و t همبسته در سطح معناداری 0/05≥P استفاده شد.
یافته ها:
طبق نتایج 8 هفته مداخله در گروه تمرین+مکمل (0/001=P) (%2/59) و گروه مکمل (0/04=P) (1/54%) نسبت به گروه کنترل (0/32=P) (%1/54) باعث کاهش معنی دار قندخون ناشتا شد. همچنین کاهش معنی داری نیز در شاخص اشتهای گروه تمرین+مکمل (0/001>P) (%54/20) و گروه مکمل (0/001=P) (%60/31) نسبت به گروه کنترل (0/11=P) (%7/91) صورت گرفت. داده های کیفیت زندگی نیز حاکی از افزایش معنی دار این شاخص در گروه تمرین+مکمل (0/008=P) (%5/95) و گروه مکمل (0/002=P) (%3/80) نسبت به گروه کنترل (0/10=P) (%0/99) بود.
نتیجه گیری:
8 هفته تمرین ترکیبی به همراه مصرف دانه ی کینوا تاثیر مثبت و بسزایی بر روی شاخص قند خون ناشتا، کیفیت زندگی و اشتها در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 دارد.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, مکمل دانه ی کینوا, تمرین در خانه, کیفیت زندگی, تمرینات هوازی, تمرینات مقاومتیBackground and AimDiabetes is a multifactorial disease characterized by chronic high blood sugar and insulin resistance. In general, the global increase in the incidence of type 2 diabetes is caused by poor nutrition and inactivity. Therefore, the aim of this study was to evaluate the effect of 8 weeks of combined exercise with quinoa supplementation on fasting blood sugar, appetite and quality of life in women with type 2 diabetes.
Materials and MethodsIn this study, 36 women with type 2 diabetes were divided into 3 groups: exercise+supplement (n=12), supplement (n=12) and control (n=12). The exercise+supplement and supplement group consumed 25 grams of cooked quinoa seeds for 3 days a week. The exercise+supplement group also did combined exercise for 8 weeks, 3 times a week. Exercise was performed with an intensity of 10-12 pressure perception. The Persian version of the quality-of-life questionnaire was used to measure the quality-of-life index and the appetite questionnaire was used to assess appetite. Blood samples were taken 48 hours before and after the interventions, measurements and questionnaires were completed. One Way ANOVA, LSD post hoc and paired t were used at the significance level of P≤0.05.
ResultsAccording to the results of 8 weeks of intervention in the exercise+supplement group (P=0.001)(2.59%) and the supplement group (P=0.04)(1.54%) compared to the control group (P=0.32)(1.54%) caused a significant reduction in Fasted blood sugar. There was also a significant decrease in appetite index in the exercise+supplement group (P<0.001)(54.20%) and the supplement group (P=0.001)(60.31%) as compared to the control group (P=0.11)(7.91%). Quality of life data also showed a significant increase in this index in the exercise+supplement group (P=0.008)(5.95%) and supplement group (P=0.002)(3.80%) as compared to the control group (P=0.10)(0.99%).
ConclusionEight weeks of combined exercise with consumption of quinoa seeds has a positive and improving effect on fasting blood sugar index, quality of life and appetite in patients with type 2 diabetes.
Keywords: Type 2 Diabetes, Quinoa Seed Supplement, Exercise at Home, Quality of Life, Aerobic Training, Resistance Training -
زمینه و هدف
تمرین مقاومتی منظم می تواند به کاهش التهاب منجر شود. از طرفی مکمل یاری سیر با توجه به تاثیرات گسترده آن از جمله اثر آن بر التهاب احتمال می رود در ترکیب با تمرینات مقاومتی اثرات هم افزایی داشته باشد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین مقاومتی به همراه مکمل یاری سیر بر سطوح سرمی CRP و مقاومت به انسولین در زنان جوان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها48 زن سالم با دامنه سنی 20 تا 40 سال، به صورت تصادفی ساده بلوکی در چهار گروه تمرین مقاومتی+مکمل (سن=1/3±3/31 سال، شاخص توده بدنی = 7/2±2/28 کیلوگرم بر متر مربع)، تمرین مقاومتی+دارونما (سن=8/3±7/30 سال، =BMI 4/2±4/26 کیلوگرم بر متر مربع)، مکمل سیر (سن=5/2±9/27 سال، =BMI 9/3±7/ 26 کیلوگرم بر متر مربع) و دارونما (سن=8/3±7/29 سال، =BMI 3/3±8/28 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت هشت هفته برنامه تمرین مقاومتی فزاینده سه جلسه در هفته را شامل سه نوبت با 10 تکرار بیشینه با 1 دقیقه استراحت بین نوبت ها و حرکات انجام دادند. آزمودنی های گروه مکمل و دارونما روزانه دو قرص 500 میلی گرم سیر یا دارونما را در دو نوبت صبح و شب همراه با وعده غذایی مصرف کردند. پیش و پس از هشت هفته تمرین و برنامه مکمل دهی، داده های آنتروپومتریکی و یک تکرار بیشینه (1-RM)، پروتیین واکنشگر C (CRP)، انسولین و گلوکز اندازه گیری و براساس آن ها مقاومت به انسولین (IR) محاسبه شد. تغییرات نتایج قبل و بعد چهار گروه با تحلیل واریانس یکطرفه بررسی شد. در صورت مشاهده معناداری آزمون تعقیبی بنفرونی به کار رفت.
نتایجکاهش معنادار در سطوح سرمی CRP، مقاومت به انسولین و گلوکز در گروه تمرین+مکمل در مقایسه با سایر گروه ها مشاهده شد (05/0>P). در مقابل سطوح انسولین تغییر معناداری را نشان نداد (05/0<P). در خصوص داده های ترکیب بدن نتایج با کاهش معنادار و شایان توجه توده چربی و افزایش معنادار توده بدون چربی همراه بود، به ویژه در گروه تمرین مقاومتی+سیر (05/0>P).
نتیجه گیریبا اینکه داده های CRP و شاخص مقاومت به انسولین آزمودنی های پژوهش حاضر در دامنه طبیعی بودند و بدون خطر به نظر می رسید، در کل با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می رسد برنامه تمرین مقاومتی فزاینده به همراه مکمل یاری سیر تاثیر مضاعفی بر وضعیت شاخص التهابی CRP و مقاومت به انسولین زنان دارای اضافه وزن در مقایسه با هر کدام از آن ها به تنهایی دارد.
کلید واژگان: اضافه وزن, پروتئین واکنشگر C, تمرین مقاومتی, مکمل سیر, مقاومت به انسولینBackground and PurposeResistance exercise can reduce inflammation. On the other hand, garlic supplementation may have beneficial effects in combination with resistance training due to its wide-ranging effects, including its effect on inflammation. Therefore, this study aimed to investigate the effect of eight weeks’ progressive resistance training with garlic supplementation on serum hs-Crp levels and insulin resistance in overweight young women.
Material and MethodsForty-eight healthy age range: 20 to 40 years, randomly divided into four groups: resistance training + supplement (age=31.3 ± 3.1y, BMI=28.2 ± 2.7kg/m2), resistance training + placebo (age=30.7 ± 3.8y, BMI=26.4 ± 2.4 kg/m2), Garlic supplement (age=27.9 ± 2.5y, BMI=26.7 ± 3.9 kg/m2) and control (age=29.7 ± 3.8y, BMI=28.8 ± 3.3 kg/m2). Before and after eight weeks of training period, anthropometric data, one repetition maximum (1-RM), C-reactive protein (CRP), insulin and glucose were measured and insulin resistance (IR) was calculated. The subjects of the training group performed a progressive resistance training program for eight weeks, three sessions per week, including three sets with 10 repetitions maximum and one minute rest between sets and movements. Subjects in the supplement and placebo groups took two 500mg tablets of garlic or placebo daily in the morning and at night with a meal. Changes in the results before and after the in four research groups were examined using one-way analysis of variance. If statistical analysis were significant, the Bonferoni posthoc test was used for finding the place of differences.
ResultsSignificant decrease in serum CRP levels, insulin resistance and glucose was observed in the training + supplement group compared to other groups (P < 0.05). In contrast, insulin levels did not show significant changes in all groups (P > 0.05). Regarding body composition analysis, the results were accompanied by a significant decrease in fat mass and a significant increase in lean body mass, especially in the training + garlic group (P < 0.05).
ConclusionAlthough hs-CRP data and insulin resistance index of the present subjects were in the normal range and seemed safe, but in general, according to the results of the present study, it seems that the progressive resistance training program with garlic supplementation had double effects on CRP as important inflammatory index and insulin resistance in overweight women compared to either alone.
Keywords: Resistance training, Garlic supplement, Reactive Protein C, Insulin Resistance, Overweight -
زمینه و هدف
شیوع چاقی به عنوان یک مشکل بهداشتی در سراسر جهان شناخته شده است. سندروم متابولیک به عنوان مهم ترین فاکتور چاقی یکی از معضلات سلامتی در تمامی جوامع محسوب می شود. مداخلات ورزشی و استفاده از مکمل ها از جمله رویکردهای بهبود وضعیت افراد دارای سندروم متابولیک می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات هشت هفته مکمل یاری آلژینات سدیم همراه با تمرینات تناوبی شدید بر سطوح پروفایل لیپیدی و آنزیم های کبدی در زنان دارای سندروم متابولیک بود.
روش بررسی30 زن مبتلا به سندروم متابولیک به صورت تصادفی به 4 گروه: تمرین تناوبی با شدت بالا (High Intensity Interval Training)+مکمل (9 نفر)، تمرین تناوبی (HIIT)(8 نفر)، گروه مکمل (7 نفر) و گروه کنترل (6 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های هر دو گروه تمرین تناوبی و تمرین تناوبی+مکمل به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی با شدت 85 تا 95 درصد حداکثر ضربان قلب را اجرا کردند. مصرف مکمل آلژینات سدیم به صورت سه نوبت در روز و 30 دقیقه قبل از وعده غذایی به مقدار 1/5 گرم آلژینات سدیم حل شده در 100 میلی گرم آب بود. نمونه برداری خون آزمودنی های هر 4 گروه 48 ساعت قبل و بعد از پروتکل تمرین در دو مرحله پیش و پس آزمون انجام شد. از روش تحلیل واریانس یک راهه و تی همبسته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد (0/05≥P).
یافته هانتایج نشان داد که در گروه تمرین+مکمل پروفایل لیپیدی (0/005=P) و آسپارتات آمینوترانسفراز (17/8 درصد)(0/012=P)، درصد چربی (0/001=P) (9/7 درصد)، BMI (P=0/000) و آلانین آمینوترانسفراز (ALT) (12/7 درصد) (0/035=P) در مقایسه با سایر گروه ها کاهش معناداری یافت که نشان دهنده ی تاثیر تمرین تناوبی و مکمل در بهبود علایم سندروم متابولیک در زنان شرکت کننده در این تحقیق است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق حاضر، به نظر می رسد که تمرین تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل آلژینات سدیم می تواند در پیشگیری از بروز برخی بیماری های مرتبط با چاقی و درمان سندروم متابولیک موثر واقع شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, پروفایل لیپیدی, سندروم متابولیکBackground and AimThe prevalence of obesity is recognized as a health problem worldwide. Metabolic syndrome as the most important obesity factor is considered as one of the health problems in all societies. Supportive and complementary interventions are considered improvements in the status of individuals with metabolic syndrome. Therefore, the aim of this study was to investigate the effects of eight weeks of sodium alginate supplementation and high intensity interval training on lipid profiles and liver enzymes in metabolic syndrome women.
Materials and MethodsThirty women with metabolic syndrome were randomly assigned into 4 groups: intermittent exercise (High Intensity Interval Training)+supplement (n=9), intermittent exercise (HIIT) )n=8), complementary (n=7) and control group (n=6). Subjects in HIIT and HIIT + supplementation groups performed three sessions of intermittent exercise each week for eight weeks with an intensity of 85% to 95% of the maximum heart rate. Sodium alginate supplementation was taken three times a week and 30 minutes before meals in the amount of 1.5 g of sodium alginate dissolved in 100 mg of water. Blood sampling were taken from all 4 groups 48 hours before and after the exercise program. One-way ANOVA and t-test were used for data analysis (P≤0.05).
ResultsThe results showed that in the exercise+supplement group lipid profile (P=0.005) and aspartate aminotransferase (P=0.012)(17.8%), fat percentage (P=0.001)(9.7%), BMI (P=0.000) and alanine aminotransferase (P=0.035)(12.7%) compared to the other group were significantly reduced, indicating the effect of intermittent exercise and supplementation on improving the symptoms of metabolic syndrome in women participating in this study.
ConclusionAccording to the results of this study, it seems that high intensity intermittent exercise with sodium alginate supplementation can be effective in prevention of some obesity related diseases and treatment of the metabolic syndrome.
Keywords: High Intensity Interval Training, Lipid Profile, Metabolic Syndrome -
هدف
شیوع چاقی در دنیا به عنوان مشکل سلامتی به خوبی شناخته شده است، همچنین بیماری های مرتبط با چاقی مانند مقاومت به انسولین، دیابت نوع 2، سندروم متابولیک، پرفشار خونی و بیماری های قلبی- عروقی در دنیا گسترش یافته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر 8 هفته تمرین در شرایط هایپوکسی و نورموکسی بر سطح آیریزین و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش هادر پژوهش حاضر 14 آزمودنی غیرفعال به صورت تصادفی به دو گروه هایپوکسی (میانگین سن 63/1±22 سال و شاخص توده بدنی 28/1 ±48/28 کیلوگرم بر متر مربع) و نورموکسی (میانگین سن 34/1± 14/22 سال و شاخص توده بدنی 42/2 ±83/27 کیلوگرم بر متر مربع) تقسیم شدند. هر گروه به مدت 8 هفته با تواتر 3 جلسه در هفته و هر جلسه 45 دقیقه با شدت 60 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه در شرایط هایپوکسی (غلظت اکسیژن 14 درصد) و نورموکسی (غلظت اکسیژن 21 درصد) روی چرخ کارسنج تمرین کردند. نمونه های خونی 24 ساعت قبل و بعد از تمرین گرفته شد. از آزمون تی وابسته و مستقل با سطح معناداری (05/0P≤) برای بررسی فرضیه های تحقیق استفاده شد.
نتایجداده های پژوهش افزایش معنا دار سطح آیریزین را در دو شرایط هایپوکسی (12درصد) و نورموکسی (8 درصد) نشان داد (05/0˂P). درحالی که مقدار مقاومت به انسولین کاهش معنا داری یافت (05/0˂P). همچنین تفاوت معناداری در مقدار آیریزین و مقاومت به انسولین در دو گروه مشاهده نشد (05/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش، تمرین در شرایط هایپوکسی و نورموکسی با ایجاد تغییرات در سطح آیریزین و مقاومت به انسولین، می تواند در پیشگیری و کاهش عوامل خطرزای همراه با اضافه وزن و چاقی موثر واقع شود.
کلید واژگان: آیریزین, اضافه وزن, تمرین هایپوکسی, مقاومت به انسولین چاقیPurposeThe prevalence of obesity as a health problem is known in all over the world, as well as diseases associated with obesity, including insulin resistance, metabolic syndrome, type 2 diabetes, high blood pressure and cardiovascular disease has spread. The purpose of this study was to evaluate the effect of exercise training in hypoxia and normoxia on irisin levels and insulin resistance index in overweight men
Methodsfourteen non-athlete men divided in either hypoxic (14% oxygen) (mean age 22 ± 1.63 yr and BMI 28.48 ± 1.28 kg/m2) or normoxic (21% Oxygen) (mean age 22.14 ± 1.34 yr and BMI 27.83 ± 2.42 kg/m2) condition randomly. Subjects do aerobic training for eight weeks (each session was 45 minutes, 3 d•wk−1, with 60% VO2max). Subjects performed an exhaustion test to determine the maximum oxygen consumption before the beginning of the training. Blood samples were collected 24 hours before and after the test. Dependent t-test, independent t-test and Pearson correlation test with significant level (P≤0.05) was used to examine the hypotheses.
ResultsThe result showed a significant increase in irisin level after eight weeks of aerobic training in both normoxia (8%) and hypoxia (12%) conditions, while the HOMA-IR had a significant reduction (P≤0.05); it has to be mentioned that no significant difference has been observed between groups in both irisin and HOMA-IR changes.
ConclusionTraining in both normoxia and hypoxia conditions, through a favorable impact on irisin levels and insulin resistance and can act as an effective factor to improve the complications in overweight men.
Keywords: Hypoxic training, Obesity, Overweight -
مقدمه
ارتقا عملکرد جسمانی و تاخیر در خستگی با استفاده از مکمل های تغذیه ای همواره مورد توجه ورزشکاران بوده است. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر مصرف 6 هفته آب هندوانه بر شاخص نیتریک اکساید خون و عملکرد ورزشی تکواندوکاران زن نخبه بود.
مواد و روش ها25 تکواندوکار زن نخبه با میانگین سنی (26/2±84/21 سال)، شاخص توده بدن (37/1±87/20 کیلوگرم بر مترمربع)، حداکثر اکسیژن مصرفی (97/1±86/38 میلی لیتر در دقیقه برکیلوگرم وزن بدن) و سابقه تمرینی بیشتر از 5 سال به صورت داوطلبانه و تصادفی یک سو کور در دو گروه مکمل آب هندوانه (15 نفر) و دارونما (10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها به مدت 6 هفته و سه روز در هفته مقدار 500 میلی لیتر نوشیدنی آب هندوانه یا دارونما را 45 دقیقه قبل از شروع تمرینات تکواندو مصرف کردند. نمونه های خونی در دو مرحله قبل و پس از 6 هفته مکمل یاری از ورید بازویی آنتی کوبیتال آزمودنی ها گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و وابسته با سطح معناداری 05/0P≤ بررسی شدند.
یافته هانتایج حاصل از این پژوهش نشان داد سطوح نیتریک اکساید پلاسما (016/0=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی (001/0=p) در گروه مکمل دهی آب هندوانه نسبت به دارونما افزایش معناداری داشت. از طرف دیگر درد عضلانی 24 و 48 ساعت پس از تمرینات تکواندو در پس آزمون گروه مکمل دهی آب هندوانه نسبت دارونما، کاهش معناداری داشت (05/0≤.p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده مصرف آب هندوانه منجر به ریکاوری سریع تر و کاهش درد عضلانی 24 و 48 ساعت پس از تمرینات تکواندو در تکواندوکاران زن نخبه شد.
کلید واژگان: نیتریک اکساید, آب هندوانه, درد عضلانی, تکواندوکاران نخبهIntroductionImproving physical performance and delaying fatigue by using nutritional supplements always has been interesting in athletes. The aim of this study was to evaluate the effect of six weeks’ watermelon juice on nitric oxide and exercise performance in elite female taekwondo.
Materials and MethodsTwenty-five elite female taekwondo players (age 21.84±2.26 yrs; BMI 20.87±1.37 Kg/m2; VO2max 38.86±1.97 ml/min/kg) who had a training experience of more than five years were randomly and voluntary divided into two groups of watermelon juice supplement (n=15) and placebo (n=10). Subjects received 500 ml of watermelon juice or placebo 45 minutes before the taekwondo training sessions for six weeks. Blood samples were taken in the brachial vein in two steps; before and after 6 weeks of supplementation. Data were analyzed using dependent and independent t-test (p≤0.05).
ResultsThe results of this study showed levels of nitric oxide (P=0.016) and VO2max (P=0/001) significantly greater compared to the placebo group. Also, there was a significant decrease in muscle soreness 24 and 48 hours after exercise in the supplement group compared to the placebo group (p≤0.05).
ConclusionAccording to the results, watermelon juice will help faster recovery and reduce muscle soreness after 24 and 48 hours follow exercise.
Keywords: Nitric Oxide, Watermelon juice, Muscle Soreness, Female Taekwondo -
پیش زمینه و هدف
استفاده از مکمل های تغذیه ای، برای جلوگیری از فشارهای ناشی از فعالیت بدنی، به تعویق انداختن خستگی و حفظ عملکرد در هنگام مسابقه پیشنهاد شده است. هدف پژوهش حاضر، اثرات شش هفته مکمل دهی آب هندوانه بر فعالیت آنزیم های کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) و عملکرد ورزشی تکواندوکاران زن نخبه می باشد.
مواد و روش کارپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی که از بین تکواندوکار زن نخبه 25 نفر به صورت نمونه در دسترس انتخاب به صورت تصادفی یک سوکور در دو گروه مکمل (15 نفری) و گروه دارونما (10 نفری) قرار گرفتند. آزمودنی ها به مدت شش هفته 500 میلی لیتر نوشیدنی آب هندوانه (تقریبا حاوی 17/1 گرم ال سیترولین است) یا دارونما را حدودا یک ساعت قبل از تمرین تکواندو مصرف کردند. تمرین تکواندو شامل اجرای تمرین-های عمومی و اختصاصی تکواندو به مدت 90 دقیقه و به صورت سه جلسه در هفته بود. مقادیر CK، LDH و آزمون عملکرد ورزشی (VO2max) از هر دو گروه قبل و پس از پژوهش و میزان درد عضلانی در 24 و 47 ساعت پس از فعالیت ورزشی اندازه گیری شد.
یافته هابراساس نتایج مصرف آب هندوانه به مدت 6 هفته باعث کاهش CK (001/0=P) و LDH (002/0=P)، کاهش درد عضلانی در 24 ساعت (001/0=P) و 47 ساعت (001/0=P) پس از فعالیت ورزشی و افزایش عملکرد ورزشی (001/0=P) شده است؛ تفاوت معناداری بین گروه تجربی و گروه کنترل در متغیرهای مذکور مشاهده شد.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش حاضر شاید بتوان گفت به منظور جلوگیری از کوفتگی عضلانی تاخیری و افزایش عملکرد ورزشی ورزشکاران مصرف آب هندوانه قبل از اجرای فعالیت ورزشی سودمند است.
کلید واژگان: کوفتگی عضلانی تاخیری, ال-سترولین, عملکرد ورزشیBackground & AimsUsing nutritional supplements is proposed to avoid the stresses-induced by physical activity, delayed fatigue, and maintenance of performance during competition. The aim of this study was to explore the effect of 6 weeks of watermelon juice supplementation on the activity of CK and LDH enzymes and exercise performance in elite female taekwondo athletes.
Materials & MethodsThe population of this quasi-experimental are 25 elite females that were selected by available sampling methods and then were randomly divided into two groups of supplementation (n=15) and placebo (n=10). One hour before Taekwondo training, in the treatment group, subjects consumed 500 ml of watermelon juice (almost containing 1.17 gr of L-Citrulline) for 6 weeks while the control group received placebo. Taekwondo training was held for ninety minutes, three sessions per week for 6 weeks. CK, LDH levels, and exercise performance test (VO2max) were measured in both groups before and after the study and the muscle soreness was measured 24 and 47 hours after the exercise.
ResultsThe results showed that watermelon juice supplementation for 6 weeks reduced CK (P=0.001) and LDH (P=0.002), decreased muscle soreness 24 hours (P=0.001) and 47 hours (P=0.001) after exercise and increased exercise performance (P=0.001). Significant differences between the experimental group and the control group with regard to these variables were observed.
ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that watermelon juice supplementation before the exercise is effective in preventing delayed muscle soreness and athlete's performance.
Keywords: Delayed Muscle Soreness, L-citrulline, exercise performance -
با توجه بهتاثیر اپلین بر متابولیسم گلوکز، انسولین و تغییر آن در شرایط هایپوکسیک، هدف از انجام این پژوهش، بررسیتمرین هوازی در شرایط هایپوکسی نورموباریک بر آپلین و مقاومت به انسولین بود. بیست نفر مرد سالم دارای اضافه وزن (میانگین ± انحراف معیار: سن: 7/6±1/23 سال، BMI = 2.9 ± 28.1 کیلوگرم بر مترمربع) از طریق اطلاعیه و به صورت داوطلبانه در مطالعه حاضر شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه تمرین هایپوکسی و نورموکسی تقسیم شدند. تمرین هشت هفته ای گروه هایپوکسی در ارتفاع شبیه سازی شده 2700 متری در داخل چادر هایپوکسی و تمرین گروه نورموکسی در شرایط نورموکسیا با شدت 60 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی انجام شد. نمونه گیری خون از دو گروه، قبل از تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی گرفته شد و برای اندازه گیری اپلین، انسولین و سطح گلوکز استفاده شد. برای مقایسه متغیرها بین دو گروه، از آزمون تحلیل واریانس آمیخته در سطح معناداری (P < 0.05) استفاده شد. در مقایسه تغییرات متغیرهای پژوهش در دو شرایط تمرینی، نتایج نشان داد که هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی در مقایسه با تمرین در شرایط نورموکسی بر شاخص های ترکیب بدنی و Vo2max تاثیر نداشت (P > 0.05)، اما باعث افزایش معنادار آپلین و کاهش معنادار مقاومت به انسولین و انسولین در مقایسه با گروه نورموکسی شد (P < 0.05). این پژوهش برای نخستین بار نشان داد که هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی نورموباریک موجب افزایش سطح سرمی اپلین مردان دارای اضافه وزن می شود و تمرین در شرایط هایپوکسی نسبت به تمرین در شرایط نورموکسی باعث کاهش بیشتر مقاومت به انسولین می شود.کلید واژگان: اپلین, ادیپوسایتوکاین, هایپوکسی, حساسیت انسولینی, تمرین هوازیConsidering the apelin effects on glucose metabolism, insulin, and its changes in hypoxia condition conditions, this study aimed to investigate the effect endurance training in normobaric hypoxia on apelin and insulin resistance in overweight men. Twenty healthy overweight men (Mean±SD; Age, 23.1±6.7; BMI, 28.2±1.9) that voluntarily participated in this study were randomly divided in to two hypoxia and normoxia groups. The eight-week training of the hypoxia group was performed at a simulated altitude of 2,700 meters in a hypoxia tent with an intensity of 60% of maximum oxygen consumption and normoxia group training was performed in normal conditions. Blood sampling was done in two groups, before and after 48 hours after the last training session, and used for measuring apelin and insulin and glucose levels. Mixed ANOVA test was used for comparing all variable at a significant level of P≤0.05. The results of comparing all variables changes in both training conditions showed that 8 weeks of training in hypoxic conditions did not affect body composition and VOmax indices compared to exercise in normal conditions (P>0.05), but significantly increased Apelin and significantly decreased insulin resistance and Insulin compared with the normoxia group (P<0.05). This study showed for the first time that eight weeks of training in normobaric hypoxia conditions caused an increase in the apelin serum level in overweight men, and training in hypoxic conditions compared to exercise in normal conditions, cause further decrease of insulin resistance.Keywords: apelin, Adipocytokine, Hypoxia, Insulin Sensitivity, Aerobic Training
-
مقدمه
با توجه به نقش مکمل کلرلا در بهبود و ارتقاء سیستم آنتی اکسیدانی، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر شش هفته برنامه تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و مکمل دهی کلرلا ولگاریس بر سطوح مارکر های استرس اکسیداتیو در مردان دارای اضافه وزن بود.
روش بررسی30 نفر آزمودنی تحقیق حاضر (سن 1/2±8/22 سال؛ BMI 6/9±1/27 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی در سه گروه: مکمل+ تمرین، دارونما+تمرین و تمرین قرار گرفتند. قبل و 48 ساعت پس از پایان 6 هفته تمرین HIIT نمونه های خونی از آزمودنی ها گرفته و برای اندازه مالون دی آلدهید (MDA)، پروتئین کربونیل (PC) و نیتریک اکساید (NO) مورد استفاده قرار گرفت. برنامه تمرین آزمودنی ها شامل 6 هفته فعالیت ورزشی HIIT فزآینده سه روز در هفته با شدت 90% ضربان قلب بیشینه بود. آزمودنی های گروه مکمل قرص (300 میلی گرم) مکمل کلرلا ولگاریس را روزی چهار نوبت در طی شش هفته آزمون مصرف می کردند و گروه دارونما قرص ساکاروز مشابه کلرلا مصرف کردند.
یافته هانتایج نشان داد مکمل کلرلا ولگاریس همراه با برنامه HIIT موجب کاهش معنادار MDA و PC در مقایسه با سایر گروه ها شد (05/0>p). همچنین سطوح NO هنگام مقایسه سه گروه افزایش معناداری در گروه مکمل+تمرین نسبت به گروه تمرین نشان داد (05/0>p)، اما اختلاف معنی داری با گروه دارونما+تمرین نشان نداد.
بحث و نتیجه گیریفعالیت بدنی تناوبی با شدت بالا همراه با مکمل دهی کلرلا والگاریس در مقایسه با انجام تمرین HIIT بدون مصرف کلرلا می تواند اثرات مفید تری بر شاخص های آنتی اکسیدانی در افراد دارای اضافه وزن داشته باشد.
کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, آنتی اکسیدان, مالون دی آلدهید, تشکیل پروتئین کربونیلEBNESINA, Volume:21 Issue: 3, 2019, PP 12 -22BackgroundConsidering Chlorella vulgaris role in improving the antioxidant system, the purpose of this study was to investigate the effect of six weeks of high intensity interval training (HIIT) program and Chlorella vulgaris supplements on levels of oxidative stress markers in overweight men.
Materials and methodsThirty subjects in this study (Age: 22.8±2.1 yrs; BMI: 27.1±9.6 Kg/m2) were randomly assigned into three groups: supplement + exercise, placebo + training, and training groups. Before and 48 hours after the end of six weeks of HIIT, blood samples were taken from subjects and used for Malondialdehyde (MDA), protein carbonyl (PC) and nitric oxide (NO) serum levels measurements. The participants' training program included six weeks of HIIT progressive exercise three days a week with 90% maximum heart rate intensity. Subjects of the supplement group received Chlorella vulgaris supplement (300 mg) four times daily for six weeks, and the placebo group consumed Sucrose tablets similar to the chlorella tab.
ResultsThe results showed that Chlorella vulgaris supplementation with HIIT exercises significantly decreased MDA and PC compared to other groups (p<0.05). Also, NO levels when comparing the three groups showed a significant increase in the supplement+exercise group compared to the training group (p<0.05) but did not show significant differences with the placebo+training group.
ConclusionHigh-intensity physical activity along with Chlorella vulgaris compared to intense exercise without chlorella can have more beneficial effects on antioxidant indices in overweight people.
Keywords: Oxidative Stress, Antioxidant, Malondialdehyde, Protein Carbonylation -
مقدمه
با توجه به نقش مکمل کلرلا ولگاریس در افزایش عملکرد و بهبود شرایط التهابی بدن هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر شش هفته برنامه HIIT و مکمل دهی کلرلا ولگاریس بر کاهش سطوح سرمی IL-6 و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها30 نفر آزمودنی تحقیق حاضر (سن 2/1± 22/8 سال؛ BMI 9/6 ±27/1) به صورت تصادفی در سه گروه (10 نفره) قرار گرفتند. قبل و 48 ساعت پس از پایان 6 هفته تمرین HIIT نمونه های خونی از آزمودنی ها گرفته و برای اندازه اینترلوکین-6، انسولین و گلوکز مورد استفاده قرار گرفت. برنامه تمرین آزمودنی ها شامل 6 هفته تمرین HIIT با شدت 90 درصد ضربان قلب بیشینه بود. آزمودنی های گروه تمرین+ مکمل قرص (300 میلی گرم) مکمل کلرلا ولگاریس را در طی شش هفته تمرین مصرف می کردند. به منظور بررسی داده ها از روش آماری تحلیل واریانس مکرر استفاده و سطح معناداری آزمو ن ها 0/05P< درنظر گرفته شد.
یافته هانتایج این تحقیق نشان داد گروه مکمل کلرلا ولگاریس همراه با تمرینات HIIT کاهش معنادار IL-6 در مقایسه با سایر گروه ها را نشان داد (0/041=p). شاخص مقاومت به انسولین نیز هنگام مقایسه سه گروه کاهش معناداری را نشان داد (0/011=P). نتایج ترکیب بدن کاهش وزن چربی (0/009P=) و افزایش آمادگی هوازی (0/016p=) آزمودنی های گروه تمرین + مکمل را در مقایسه با دیگر گروه ها نشان داد.
نتیجه گیرینتایج تحقیق حاضر نشان داد شش هفته تمرینات HIIT همراه با مکمل یاری کلرلا ولگاریس باعث کاهش IL-6 و بهبود مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن شد.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی, مقاومت به انسولین, اضافه وزن, التهابIntroductionConsidering the role of Chlorella vulgaris supplementation in increasing the performance and improving body inflammation status, the purpose of this study was to investigate the effect of six weeks of HIIT program and Chlorella vulgaris supplementation on the IL-6 and insulin resistance in overweight men.
Materials and MethodsThirty subjects in this study (22.8 ± 1.2 yrs.; 27.1 ± 9.66 BMI) were randomly assigned into three groups (10 N each group), Before and 48 hours after the end of 6 weeks of HIIT training, blood samples were taken from subjects and used for interleukin-6, insulin, and glucose serum levels measurements. The participants' training program included 6 weeks of intensive HIIT program with 90% Vo2max intensity. Subjects of the supplement group received Chlorella vulgaris supplementation (300 mg) for six weeks. The data were analyzed by repeated measure ANOVA and significance level (p <0.05) was used for all data analyses.
ResultsThe results showed that Chlorella vulgaris supplemented with HIIT exercises significantly decreased IL-6 compared to other groups (P=0.041). Insulin resistance index showed significant changes compared with the three groups (P=0.011). Body composition results showed a decrease in body fat (P=0.009) and an increase in aerobic fitness (P=0.016) of subjects in the supplement + HIIT group compared to the other groups.
ConclusionChlorella vulgaris consumption with six weeks of HIIT program reduced IL-6 and improve insulin resistance in overweight men.
Keywords: Exercise, Insulin Resistance, Overweight, Inflammation -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر شش هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و مکمل سیترولین مالات (CM) بر سطوح نیتریک اکساید (NO) و عملکرد ورزشی در کشتی گیران نخبه بود.
روش تحقیقدر یک طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل دارونما، 28 ورزشکار مرد نخبه کشتی (سن، 4/2±9/21 سال؛ قد، 8/3±5/174 سانتی متر) به طور تصادفی به سه گروه CM، دارونما و کنترل تقسیم شدند، هر سه گروه 6 هفته برنامه HIIT را بر اساس تکنیک های کشتی انجام دادند. ترکیب بدن و توان بی هوازی و هوازی آزمودنی ها قبل و بعد از 6 هفته برنامه HIIT اندازه گیری شد و نمونه خون وریدی استراحتی قبل و بعد از تمرین نیز گرفته شد.
یافته هانتایج آماری افزایش NO گروه مکمل+تمرین را در مقایسه با گروه دارونما+تمرین (033/0P=) و تمرین (030/0P=) را نشان داد. شاخص های توان بی هوازی بالا تنه بین گروه مکمل+ تمرین با گروه تمرین اختلاف معنادار نشان داد (022/0P=) و بین سایر گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0P>). همچنین داده های ترکیب بدنی در سه گروه بجز در شاخص FFM اختلاف معناداری نشان ندادند (05/0P>).
نتیجه گیریمصرف روزانه CM به همراه شش هفته برنامه HIIT باعث افزایش NO و افزایش توان بی هوازی بالا تنه کشتی گیران نخبه مرد در مقایسه با اجرای برنامه HIIT به تنهایی شد.
کلید واژگان: برنامه HIIT, ال- سیترولین, NO, آزمون وینگیت, ال-آرژنینBackgroundThe aim of this study was to investigate the effect of six weeks of High intensity interval training (HIIT) program and citrulline malate (CM) supplement on nitric oxide levels and exercise performance in elite wrestlers.
Materials and MethodsIn a randomized, placebo-controlled design, 28 elite males’ wrestlers (age, 21.9±2.4 y; height 174.5±3.8 cm) were randomly assigned to CM+training, placebo+training and training, while also all groups participating in 6 weeks of HIIT based on wrestling techniques. Participants completed testing sessions for body composition and aerobic and anaerobic tests before and after 6 weeks of HIIT program. Venous blood samples were obtained before and after 6 weeks.
ResultsNitric Oxide level after six weeks of HIIT and CM supplementation showed significant increase comparing to placebo+training (P=0.001) and training (P=0.035) groups. There is no significant difference between other groups for NO (P> 0.05). There was a significant difference between upper body anaerobic power (peak power, Mean power and fatigue index) of CM group and placebo group (P=0.22), and there was no significant difference between the other groups (P>0.05). Among all body composition data after six week HIIT just FFM of CM+training group showed significant increase comparing placebo and training group (P<0.05).
ConclusionDaily CM supplementation during six weeks of HIIT training increases serum NO levels and upper body anaerobic power in elite male wrestlers comparing HIIT alone.
Keywords: HIIT program, L-Citrulline, NO, Wingate Test, L-Argenin -
هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مکمل یاری آلژینات سدیم بر سطح PYY و نیمرخ لیپیدی در مردان مبتلا به سندرم متابولیک بود. در تحقیق حاضر که یک پژوهش نیمه تجربی بود، 24 مرد جوان مبتلا به سندرم متابولیک به صورت تصادفی در 3 گروه، تمرین تناوبی شدید با مکمل (8n=)، تمرین تناوبی شدید با دارونما (8n=) و کنترل(8n=) قرار گرفتند. برنامه تمرینی، با شدت 85 تا 95 ضربان قلب ذخیره، در هر هفته سه جلسه و به مدت 8 هفته شرکت کردند. وضعیت اشتها و نمونه های خونی در دو مرحله جمع آوری شد. یافته ها نشان می دهد که تمرین تناوبی شدید با مکمل یاری آلژینات سدیم و یا دارونما باعث افزایش هورمون PYY و کاهش کل نمره z سندرم متابولیک در مردان جوان می شود. در حالی که PYY در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت.نتیجه گیریهشت هفته تمرین تناوبی شدید همراه با مکمل یاری آلژینات سدیم بیشتر از تمرین تناوبی شدید با دارونما باعث افزایش سرکوب اشتها و کاهش کل نمره z سندرم متابولیک می شود.کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, آلژینات سدیم, سندرم متابولیک, درک اشتهاThe aim of this study was to investigate the effect of eight weeks of HIIT on PYY levels in men with metabolic syndrome. In the present study, which was a semi-experimental study, 24 young men with metabolic syndrome participated voluntarily. They were randomly assigned into 3 groups HIIT with supplementation (n=8), HIIT with placebo (n = 8), control (n = 8). Training program, an intensity of 85 to 95 heart rate, per week three sessions and for a period of 8 weeks. Appetite and blood samples were collected in two stages. The findings indicate that HIIT with supplementation with sodium alginate or placebo increases PYY and decreases the metabolic syndrome z score in young men.ConclusionEight weeks of HIIT with sodium alginate supplementation have been shown to increase the suppression of appetite and decrease the total score of z in the metabolic syndrome, rather than the HIIT with placebo.Keywords: high intensity interval training, sodium alginate, metabolic syndrome, understand appetite
-
مقدمهنوروتروفین ها گروه کوچکی از خانواده عوامل رشدی هستند که فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF)یکی از فعال ترین آنهاست و به طور وسیعی در مغز پستانداران و همچنین در گردش خون با مقادیر مختلف در پلاسما و پلاکت ها یافت می شود. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی دایره ای کوتاه مدت بر سطح BDNF پلاسما در مردان جوان سالم بود.روش بررسیدر این مطالعه نیمه تجربی، 12مرد جوان سالم (سن 1/2±1/22سال؛ قد 5/6±2/176سانتی متر و وزن 2/8±0/69 کیلوگرم) به عنوان آزمودنی انتخاب و پس از آشناسازی و تعیین یک تکرار بیشینه (1-RM)، در دو جلسه تمرین و کنترل به آزمایشگاه مراجعه کردند. تمرین مقاومتی دایره ای با شدت 55% 1-RM و 3ست با 15تکرار و 2 دقیقه استراحت بین هر وهله اجرا شد. نمونه های خون آزمودنی ها قبل از فعالیت، بلافاصله پس از فعالیت، پس از یک ساعت ریکاوری و صبح روز بعد از سیاهرگ آنتی کوبیتال جمع آوری شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح 05/0p≤ تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد تمرین مقاومتی دایره ای کوتاه مدت موجب افزایش معنی داری در سطوح BDNF بلافاصله پس از فعالیت شد (001/0p=). اما در دوره ریکاوری یک ساعته و صبح روز بعد در مقادیر BDNF تغییر معنی داری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق حاضر به نظر می رسد فعالیت مقاومتی دایره ای، محرک قوی و موقتی برای افزایش BDNF پلاسما است، بنابراین، این نوع تمرین با توجه به اثرات سودمند BDNF می تواند برای سلامت مغز مفید باشد.کلید واژگان: فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز, فعالیت مقاومتی, جوانانEBNESINA, Volume:19 Issue: 4, 2018, PP 30 -37BackgroundNeurotrophins belong to a small group of growth factors family and Brain-Derived Neurotrophic Factor (BDNF) as one of the most active forms of them is widely distributed in mammalian brain and also can be found in plasma and platelets. The aim of this study was to investigate the effect of acute circuit resistance exercise on plasma BDNF concentration in young healthy men.Materials And MethodsIn this semi experimental study, twelve young healthy men (age 22.1±2.1 y, height 176.2±6.5 cm, and weight 69.0±8.2 kg) were selected and after familiarization sessions and determining of maximal strength (1-RM), referred to the laboratory after both sessions of exercise or control. The circuit resistance exercise was performed at an intensity corresponding to 55% of 1-RM, consisted of three sets of 15 repetitions and two minutes rest between them. Blood samples from antecubital vein were collected at before, immediately after, after one hour recovery, and next morning after the exercise session. Data were analyzed with ANOVA method with repeated measure at pResultsThe results showed that circuit resistance exercise led to significant increase in levels of BDNF immediately after the exercise (p=0.001), but no significant changes were found in BDNF levels at one hour recovery and next morning after the exercise sessions.ConclusionAccording to the results of this study, it seems that acute circuit resistance exercise is strong stimulus for the transient increase in plasma BDNF. Therefore, as the result of the beneficial effects of BDNF, this increase could be effective on brain health.Keywords: Brain, Derived Neurotrophic Factor, Resistance exercise, Young
-
هدفمقاومت به انسولین نقش مهمی در ایجاد ناهنجاری هایی همچون نقص در تحمل گلوکز، دیابت نوع 2، چاقی و هیپرلیپیدمی دارد. کشف پروتئین تیروزین فسفاتاز (1B (PTP-1B به نظر می رسد نقطه عطفی در بررسی انتقال سیگنال دهی انسولین است. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر 6 هفته تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر بیان ژن پروتئین تیروزین فسفاتاز1B در بافت عضله رت های دیابتی نوع 2 می باشد. روش شناسی: در این تحقیق، 20 سر رت نر10 هفته ای دیابتی شده به طور تصادفی در دو گروه تمرین تناوبی شدید و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین، برنامه HIIT را هر هفته 5 جلسه 30 دقیقه ای به مدت 6 هفته در قالب دویدن روی تردمیل انجام دادند، به طوری که سرعت دویدن به تدریج از 25 متر در دقیقه در هفته اول به 35 متر در دقیقه در هفته ششم افزایش یافت، چهل و هشت ساعت پس از آخرین جلسه تمرین نمونه گیری خونی و بافت برداری از عضله دوقلوی رت ها انجام شد و بیان ژن از طریق روش Real-Time PCR انجام شد. از آزمون شپیروویلک و tمستقل در سطح معناداری 0/05>p برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که PTP-1B در رت های گروه تمرین HIIT کاهش یافت اما از لحاظ آماری معنی دار نبود (0/432=P)، درحالی که شاخص مقاومت به انسولین و گلوکز ناشتا کاهش معنی داری را نشان دادند (0/001=P) اما انسولین سرم به طور معنی داری افزایش یافت (0/003=P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاصل، به نظر می رسد تمرین تناوبی شدید با وجود بهبود در دیابت نوع 2 و مقاومت به انسولین تاثیری بر بیان ژن PTP-1B نداشته باشد.
کلید واژگان: بیان ژن PTP-1B, دیابت نوع 2, تمرین تناوبی شدید, مقاومت به انسولینAimInsulin resistance plays an important role in the development of abnormalities such as impaired glucose tolerance, type 2 diabetes, obesity, and hyperlipidemia. The discovery of protein tyrosine phosphatase 1b (PTP-1B) seems to be a milestone in the investigation of insulin signaling transmission. Thus the purpose of this study was to evaluate the effect of 6 weeks of high intensity interval training (HIIT) on expression of PTP-1B in the muscle tissue in type 2 diabetic rats..MethodIn this study, 20, ten week old diabetic male rats were randomly divided into high intensity interval and control groups. The training group performed training protocol on a treadmill for 6 weeks and 5 session/week, with gradual increase in speed (25-35 m/min) during scheduled runs. Forty-eight hours after the last training session blood and tissue (from gastrocnemius) sampling were carried out in diabetic rats and PTP-1B gene expression was evaluated by Rea-Time PCR method. Data was analyzed using independent t-test and Shapiro Wilk at a significant level of p≤0/05.ResultsFindings show that PTP-1B was decreased in the diabetic rats of HIIT group but was not significant (P=0.432). Also, insulin resistance index and fasting glucose significantly were decreased in HIIT group (P=0.001), but serum insulin was increased (P=0.001).ConclusionAccording to the results, it seems that HIIT does not affect PTP-1B gene expression, but it improves type 2 diabetes and insulin resistance.Keywords: PTP-1B gene expression_type 2 diabetes_high intensity interval training_insulin resistance -
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 6 هفته تمرین HIIT در شرایط هایپوکسی و نورموکسی بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی و نیمرخ لیپیدی در زنان دارای اضافه وزن است. آزمودنی های این پژوهش را 20 زن دارای اضافه وزن غیر ورزشکار تشکیل می دادند که به صورت مساوی و تصادفی به دو گروه تمرین HIIT در شرایط نورموکسی (سن: 536/3±50/27 و BMI: 03/94±2/26) و تمرین HIIT در شرایط هایپوکسی (سن: 05/4±80/26 و BMI: 49/38±1/27) تقسیم شدند. آزمودنی های هر دو گروه شش هفته و هر هفته سه جلسه تمرین تناوبی شدید با شدت %90 اوج اکسیژن مصرفی اجرا کردند. از همه آزمودنی ها 48 ساعت قبل و بعد از شش هفته اجرای HIIT خون گیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون های تی همبسته و مستقل در سطح معنی داری 0 5 /0 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که میزان آسپارتات آمینوترانسفراز در پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه کاهش معنی دار یافت، اما میزان آلانین آمینوترانسفراز، کلسترول تام و لیپوپروتئین کم چگال تنها در گروه هیپوکسی کاهش معنی داری یافت. بنابرین تمرین HIIT در شرایط هیپوکسی احتمالا در سلامت کبد و پیشگیری از بیماری های مرتبط با چاقی و اضافه وزن موثر باشد و تمرین مناسبی برای افراد غیر فعال و چاق استکلید واژگان: هایپوکسی, تمرینات اینتروال شدید, آسپارتات آمینو ترانسفرازThe aim of this study was to evaluate the effect of 6 weeks HIIT training in the conditions of hypoxia and normoxia on liver enzymes levels and lipid profiles in overweight women. Subjects consisted of twenty inactive overweight women that were randomly and equal assigned into two groups, HIIT training under normoxia conditions (age: 27.70 ± 3.164 and BMI: 26.2 ± 91.064) and HIIT training under hypoxia conditions (age: 27.20 ± 3.32 and BMI: 27.1 ± 36.49). Both of groups performed HIIT training for six weeks and three times a week with intensity of 90% Peak oxygen consumption. Blood samples were obtained 48 hours before and after six weeks of HIIT training. Data was statistically analyzed by dependent and independed t-test, with a 0.05 significance level. The findings showed that the level of aspartate aminotransferase in pretest and posttest of both groups decreased significantly, but the levels of alanine aminotransferase, total cholesterol and low density lipoprotein only in the hypoxia group significantly decreased. Therefore HIIT training in hypoxic conditions possibly effective in liver health and prevention of diseases associated with obesity and overweight and it's an appropriate training for inactive and obese individualsKeywords: hypoxi
-
قدرت شاخصی مهم برای پیشرفت ورزشکاران محسوب می شود و نوع تمرین مقاومتی نیز نقش مهمی در توسعه آن ایفا می کند؛ لذا هدف از انجام این تحقیق، بررسی تاثیر هشت هفته تمرین درون گرای ایزوتونیک در مقایسه با تمرین ایزوکینتیک بر حداکثر گشتاور ایزومتریک ارادی عضلات اکستنسور مفصل زانو بود. 24 مرد فعال به صورت تصادفی در سه گروه هشت نفری ایزوتونیک، ایزوکینتیک و کنترل قرار گرفتند. حداکثر گشتاور اکستنسوری ایزومتریک مفصل زانو قبل و بعد از یک دوره تمرین هشت هفته ای در گروه های تمرین و کنترل به وسیله دینامومتر بایودکس اندازه گیری گردید. آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس یک راهه برای تحلیل نتایج به کار گرفته شد (05/0=α). نتایج نشان داد که میانگین حداکثر گشتاور ایزومتریک در هر دو گروه ایزوتونیک و ایزوکینتیک افزایش معناداری داشت؛ در حالی که بین گروه ایزوتونیک و ایزوکینتیک تفاوت معنادار نبود. به نظر می رسد که هر دو تمرین ایزوتونیک و ایزوکینتیک باعث بهبود قدرت ایستا می گردد؛ اما از نظر بهبود قدرتی تفاوتی بین اثر این دو تمرین وجود ندارد.کلید واژگان: تمرین درون گرا, ایزوتونیک, ایزوکینتیک, گشتاور ایزومتریکstrength is considered as an important index for athlete's progression and the type of resistive exercise hasan importantrole in developing it, The aim of this study was to evaluate the effect of eight weeks of isotonic and isokinetic training on maximal voluntary isometric torque (MVIT) of knee extensor muscles. 24 active men randomly divided intothree groupsincluding: isotonic, isokinetic, and control groups. MVIT of knee joint or maximal voluntary isometric knee extensor torque in experimental and control groups were measured before and after eight weeksconcentric exercise training; Dependent t-testand one-way-ANOVA were used for data analysis (α=0.05). The results indicated that mean MVIT increased significantly in both isotonic and isokinetic groups; whereas there was no significant difference between two groups. According to the results, it seems that both isotonic and isokinetic training will improve static strength, but there is no difference between the effects of these two methods on strength improvement.Keywords: concentric training, Isokinetic, isometric torque
-
مطالعه حاضر جهت بررسی پاسخ شاخص های فیبرینولیتیک به انواع مختلف انقباض های درون گرای هم تنش و هم-جنبش پس از فعالیت و دوره ریکاوری یک ساعته طراحی شد. ده مرد سالم (7/ 1 ±9/ 26 سال) دو جلسه فعالیت مقاومتی هم تنش و هم جنبش به فاصله یک هفته با شدت حدود 40% حداکثر گشتاور ارادی ایزومتریک (̊70MVIT) را بر روی عضلات چهار سر هر دو پا با استفاده از دستگاه بایودکس انجام دادند. نمونه های خون سیاهرگی (ml6) در قبل، بلافاصله بعد و انتهای یک ساعت ریکاوری گرفته شدند و برای اندازه گیری فعال کننده ی پلاسمینوژن بافتی (PA-t)، مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن-I(PAI-1)، D-dimer و غلظت لاکتات مورد استفاده قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مکرر (2جلسه ×3 زمان) تجزیه و تحلیل شدند. هر دو جلسه فعالیت بدون در نظر گرفتن نوع انقباض با افزایش معنادار PA-t، و لاکتات همراه بود (P<0.05). همچنین در پاسخ به دو نوع فعالیت، انقباض عضلانی درون گرای هم تنش موجب شد هم PA-t، و هم لاکتات در مقایسه با انقباض هم جنبش افزایش بیشتری داشته باشند (P<0.05). PAI-1 بدون در نظر گرفتن نوع انقباض پس از فعالیت تغییر معناداری نشان نداد (P>0.05)، اما در دوره ریکاوری کاهش معناداری مشاهده شد (P<0.05)، و در کل نیز مقایسه دو نوع فعالیت تغییرات متفاوتی در پاسخ PAI-1 نشان نداند (P>0.05). در کل می توان گفت که نوع انقباض عضلانی (هم تنش یا هم جنبش) عامل موثری در پاسخ t-PA و لاکتات خون می باشد، در حالیکه پاسخ های PAI-1 و D-dimer به نوع انقباض عضلانی بستگی ندارند.
کلید واژگان: فعال کننده ی پلاسمینوژن بافتی (PA, t), مهار کننده فعال کننده پلاسمینوژن(, I(PAI, 1, D, dimer, فعالیت مقاومتی, ترومبوزPresent study was designed to investigate the effects of different isotonic and isokinetic concentric contractions and 1h recovery (1h-rec) period on fibrinolytic factors. Ten healthy male subjects (26.9 ±1.7 years) completed two isotonic and isokinetic exercise protocols at an intensity corresponding to 40% of maximal voluntary isometric torque at 70̊ (MVIT 70̊) on quadriceps using Biodex Systems which was followed by 1h-rec. Venous blood samples (6 ml) were obtained before, immediately after exercise and at the end of recovery and were analyzed for tissue plasminogen activator (t-PA),plasminogen activator inhibitor-1 (PAI-1), D-dimer and lactate concentration. All data were analyzed using repeated measures of ANOVA (2×3). Although both exercise trials irrespective of contraction type were followed by significant increases in t-PA and lactate (P<0.05), these increases were transient and returned to pre-exercise level at the end of 1h recovery. In addition, concentric isotonic contraction resulted in increases in both t-PA and lactate concentration compared to isokinetic contraction (P>0.05). Irrespective of contraction type, PAI-1 showed no significant changes after exercise but decreased significantly after 1h recovery (P>0.05). Not only, there was no significant differences between two type of contractions for PAI-1 (P>0.05), D-dimer, but also, responses of these variables to acute exercise and 1h recovery was not statistically significant(P>0.05). Based on thefindings of the present study,isotonic muscular contraction leads to more increases of t-PA and blood lactate levels in comprasion toisokinetic knee extension exercise, and that changes in PAI-1 and D-dimer are not related to muscle contraction type.Keywords: tissue plasminogen activator (t, PA), Plasminogen activator inhibitor, 1 (PAI, 1), D, dimer, Resistance Exercise, thrombosis -
مقدمههدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین استقامتی همراه با روزه داری بر سوخت و ساز چربی و کربوهیدرات بود.
مواد و روش ها24 آزمودنی مرد به طور تصادفی در دو گروه روزه داری (F و 12=تعداد) و روزه داری+تمرین استقامتی (F+ET و 12=تعداد) قرار گرفتند. برنامه ی پژوهش در گروه F با 10 نفر و در گروه F+ET با 12 نفر به پایان رسید. گروه F فقط روزه داشتند، در حالی که گروه F+ET در طول ماه رمضان علاوه بر روزه داری، 3 جلسه در هفته پس از افطار به تمرین استقامتی روی نوارگردان پرداختند. شاخص های تن سنجی، نمونه های خونی و رژیم غذایی در اول ماه رمضان، بعد از هفته اول و در پایان ماه رمضان اندازه گیری شدند.یافته هاوزن و نمایه ی توده ی بدن در طی ماه رمضان در دو گروه تغییر معنی داری نداشتند (05/0P>). با این حال، درصد چربی در دو گروه کاهش معنی داری نشان داد (05/0P<). اکسیداسیون چربی، اکسیداسیون کربوهیدرات، انسولین، گلوکز، گلیسرول و اسید چرب آزاد استریفه نشده (NEFA) در هفته ی اول رمضان در گروه F+ET تغییرات بیشتری داشت، و این تغییرات در گروه F در نیمه ی دوم رمضان بیشتر بود، با این حال بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نگردید (05/0P>).نتیجه گیریترکیب روزه داری و تمرین بر روند تغییرات اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات در طی ماه رمضان تاثیرگذار می باشد، اما به طور کلی اثر دو برنامه مشابه می باشد و اضافه نمودن تمرین استقامتی به روزه داری اثری بیشتر از روزه داری تنها ایجاد نمی نماید.
کلید واژگان: رمضان, تمرین استقامتی, اکسیداسیون چربی, اکسیداسیون کربوهیدرات, لیپولیزIntroductionThe purpose of the present study was to investigate the combined effects of endurance training and fasting during Ramadan on fat and carbohydrate metabolism.Materials And MethodsTwenty four healthy men (age، 25. 4±2. 3 years) were randomly allocated to two groups of fasting (F، n=12) and fasting + endurance training (F+ET، n=12). The study protocol for the F group included 10 and the F+ET group had 12 subjects. The fasting group only fasted during Ramadan، whereas the F+ET group، in addition to fasting، performed three sessions of endurance training on the treadmill after Iftar. Antropometric indices، blood samples and dietary intakes were documented the beginning of Ramadan and after the first week and at the end of Ramadan.ResultsWeight and body mass index did not change significantly during Ramadan in either group (P>0. 05)، but the body fat percentage reduced significantly (P<0. 05) during Ramadan in both groups. Fat oxidation، carbohydrate oxidation، insulin، glucose، glycerol، and non-esterified free fatty acid changed in the first week of Ramadan، more pronouncedly in F+ET group، whereas in the F group these changes occurred more during the second half of the Ramadan، though the changes did not differ significantly between the two groups.ConclusionsCombining Ramadan fasting and exercise training affects the trend of changes in fat and carbohydrate oxidation during Ramadan. Generally however the effects of two protocols were similar and adding the endurance training to fasting did not induce more changes than fasting perse.Keywords: Ramadan, Endurance training, Fat oxidation, Carbohydrate oxidation, Lipolysis -
هدف
با توجه به اهمیت پاسخهای حاد شاخصهای پلاکتی به انواع انقباض عضلانی که پاسخ های هورمونی و الگوهای فعال سازی عصبی-عضلانیمتفاوتی نیز دارند، مطالعه حاضر جهت بررسی پاسخ حاد شاخصهای پلاکتی به انواع مختلف انقباضات درون گرای هم تنش و هم جنبش پس از26 سال) دو جلسه فعالیت مقاومتی هم تنش و هم جنبش /9±1/ فعالیت و دوره ریکاوری 1 ساعته طراحی شد.
روش شناسی:
ده مرد سالم (7بر روی عضلات چهار سر هر دو پا را با استفاده از دستگاه بایودکس 4 (MVIT70 با شدت حدود 40 % حداکثر گشتاور ارادی ایزومتریک (5) در قبل، بلافاصله بعد و انتهای 1 ساعت ml) پیشرفته انجام دادند، که هر جلسه با یک ساعت ریکاوری همراه بود. نمونه های خون سیاهرگیپهنای ،(MPV) میانگین حجم پلاکتی ،(PLC-R%) درصد پلاکت های بزرگ ،(PLT) ریکاوری گرفته شد و برای اندازه گیری شمارش پلاکتیو غلظت لاکتات مورد استفاده قرار گرفت. تغییرات حجم پلاسما با استفاده از مقادیر هماتوکریت و هموگلوبین در انتهای (PDW) توزیع پلاکتیو PDW ، تصحیح شده PLT هر جلسه فعالیت محاسبه شد.
نتایجاگرچه هر دو جلسه حاد بدون در نظر گرفتن نوع انقباض با افزایش معنادارپس از فعالیت و در دوره %PLC-R . این افزایش موقتی بود و در انتهای ریکاوری به سطوح قبل از فعالیت بازگشت .(P< همراه بود (0.05 MPVبا در نظر گرفتن نوع انقباض تفاوت معناداری MPV و PLC-R ، تصحیح شده PLT افزایش .(P> ریکاوری تغییر معناداری نشان نداد (0.05).
نتیجه گیری.(P< تصحیح نشده بودند که تغییرات آنها در پاسخ به نوع انقباض متفاوت بود (0.05 PLT و PDW و تنها (P> نشان نداد (0.05در مقایسه با فعالیت هم جنبش درون گرا همراه بود و نتایج نشان داد پس PDW و PLT در کل فعالیت درون گرای هم تنش با سطوح بالاتری ازاز فعالیت هم جنبش درون گرا در حجم تمرینی یکسان در مقایسه با انقباض هم تنش میزان افزایش برخی شاخص های مهم پلاکتی وترومبوسیتوزیز کمتر است.
کلید واژگان: شمارش پلاکت, میانگین حجم پلاکت, پهنای توزیع پلاکت, فعالیت مقاومتی, ترومبوزPurposeBecause acute responses of platelet indices to different muscle contraction modes are importance and different muscle contraction models also have different hormonal and neuromuscular responses present study was designed to investigate the effects of different concentric isotonic and isokinetic contraction and 1h recovery (1h-rec) periods on platelet indices.
MethodsTen healthy male subjects (26.9 ±1.7 years) completed two Isotonic and isokinetic contraction test trials with one week interval at an intensity corresponding to 40% of maximal voluntary isometric torque at 70 (MVIT 70) on two legs quadriceps muscle using Biodex Systems Pro 4 which was followed by 1h recovery. Venous blood samples (5 ml) were obtained before, immediately after exercise and at the end of recovery and were analyzed for platelet count (PLT), Large platelet count rate (PLC-R), mean platelet volume (MPV), platelet wide distribution (PDW) using cell counter Sysmex K-1000 and Lactate concentration using enzymatic methods. Plasma volume changes were estimated from hemoglobin and hematocrit readings before and after each exercise trial.
ResultsAlthough both exercise trials without considering type of contraction were followed by a significant increase in corrected PLT, PDW, and MPV (P<0.05). These increases were transient and decreased to preexercise level at the end of recovery. PLC-R after exercise and 1h-rec had no significant changes (P>0.05). There was no different between two type of contraction for corrected PLT, PLC-R and MPV (P>0.05) and only PDW and uncorrected PLT increases was different for two type of contraction (P<0.05).
ConclusionIn general concentric isotonic exercise is followed by higher levels of PLT and PDW in comparison to concentric isokinetics exercise and results showed that after concentric isokinetic contraction with same training volume in comparison with isotonic contraction rate of some platlet incides increase and thrombocytosis is lower.
Keywords: platelet count, Mean platelet volume, Platelet distribution wide, concentric resistance exercise, thrombosis -
هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط سطوح استراحتی و تغییرات ویسفاتین طی فعالیت حاد استقامتی با آمادگی هوازی و ترکیب بدن بود. بدین منظور 46 آزمودنی (میانگین±انحراف معیار؛ سن، 1/16±9/42 سال؛ قد، 4/5±8/171 سانتی متر؛ وزن 7/9±6/73 کیلوگرم) در تحقیق حاضر شرکت نمودند. در یک جلسه ابتدا ویژگی های ترکیب بدنی شامل وزن، نسبت دور کمر به باسن (WHR) و شاخص توده بدنی (BMI) اندازه گیری شد و پس از 5 دقیقه گرم کردن عمومی، حداکثر اکسیژن مصرفی (Vo2max) آزمودنی ها با استفاده از آزمون فزآینده و بر روی دوچرخه ارگومتر تعیین گردید. به فاصله یک هفته آزمودنی ها یک جلسه فعالیت حاد استقامتی با شدت 60 درصد Vo2max و به مدت 30 دقیقه بر روی دوچرخه انجام دادند. دو نمونه خونی قبل و بلافاصله پس از فعالیت گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز و ویسفاتین مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی ارتباط سطوح استراحتی ویسفاتین و تغییرات آن در پاسخ به فعالیت با سایر فاکتورها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بین سطح سرمی ویسفاتین با آمادگی هوازی (265/0=، p17/0=r) و فاکتورهای ترکیب بدنی ارتباط معنا داری وجود ندارد (05/0کلید واژگان: فعالیت هوازی, حداکثر اکسیژن مصرفی, NAMPT, BMI, WHRAbstract The purpose of this study was to investigate the relationship between resting visfatin levels and visfatin changes during endurance exercise with aerobic fitness and body composition. For this purpose, forty six subjects (Mean±SD; age, 42.8±16.0 y; height, 171.7±5.4 cm; weight, 73.6±9.7 kg) participated in this study. In one session after determining body composition characteristics including weight, WHR and BMI, maximal oxygen consumption (Vo2max) was determined after 5 minutes warm-up by using a progressive exercise test on a cycle ergometer. After one week all subjects performed an acute endurance exercise at 60% of Vo2max for 30 minutes on a bicycle. Two blood samples were taken before and immediately after exercise and were analyzed for visfatin and glucose concentrations. To determine the correlations among the variables Pearson’s correlation was used. Results showed no significant correlations between serum visfatin with aerobic fitness (r=0.17, P>0.05) and body composition parameters (P>0.05). However, changes in visfatin during endurance exercise were positively and significantly correlated with aerobic fitness (r=0.349, P=0.018) and glucose (r=0.363, P=0.013). In addition, data analysis revealed that aerobic fitness is negatively and significantly correlated with resting glucose and glucose changes during exercise (P<0.05). Based on the results of the present study it could be concluded that aerobic fitness has no relationship with resting serum visfatin, though the higher aerobic fitness might result in more changes in visfatin responses to exercise, which might be an indicator of visfatin rules in improving the aerobic performance through NAD+ and increases in insulin during and immediately after exercise. Key words: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHRKeywords: Endurance exercise, Vo2max, NAMPT, BMI, WHR
-
مقدمهغلظت های سیستمیک CRP و IL-6 به عنوان فاکتورهایی شناخته شده اند که می توانند در شناسایی بیماری های قلبی-عروقی و متابولیکی مورد توجه قرار گیرند و فعالیت بدنی موجب تغییر در سطح پلاسمایی آنها می گردد. در همین راستا هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر فعالیت مقاومتی دایره ای بر مارکرهای التهابی و مقاومت به انسولین بود.روش هاجهت انجام مطالعه تعداد 10 مرد جوان سالم (انحراف معیار± میانگین؛ سن 8/1±9/22 سال؛ قد 4/8±8/179 سانتی متر و وزن 7/5±6/68 کیلوگرم) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها پس آشناسازی و تعیین1-RM در یک جلسه فعالیت و یک جلسه کنترل شرکت نمودند. در جلسه فعالیت افراد با شدت 55% 1-RM و 3 ست با 15 تکرار و 2 دقیقه استراحت بین هر چرخه را اجرا نموده، قبل از فعالیت و سریعا پس از فعالیت یک نمونه خونی گرفته شد و برای اندازه گیری گلوکز، انسولین، IL-6، IL-10 و hs-CRP مورد استفاده قرار گرفت. مقاومت به انسولین (IR) با استفاده از غلظت گلوکز و انسولین محاسبه گردید. از آزمون تی وابسته برای مقایسه میانگین دو جلسه استفاده شد.یافته هانتایج افزایش معنادار IL-6، IL-10 و IR را بلافاصله پس از فعالیت نشان داد (05/0>P) و hs-CRP پس از فعالیت افزایش معنی داری نداشت (05/0نتیجه گیریافزایش سایتوکاین های ضد التهابی IL-6 و IL-10 و مقاومت به انسولین بلافاصله پس از فعالیت مقاومتی دایره ای به نظر می رسد که بعد از فعالیت و در دوره های ریکاوری موجب تحریک و بکارگیری منابع سوخت چربی و گلیکوژن کبد گردد، و احتمال می رود تمرین مقاومتی موجب فعال سازی سازوکارهای کاهنده واکنش های التهابی بدن می باشد.
کلید واژگان: اینترلوکین, 6, اینترلوکین, 10, hs, CRP, فعالیت مقاومتی
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.